{تو کتاب هایی هستی که میخوانی}📚 📚-فروش انواع کتاب های فارسی و انگلیسی 💵پرداخت به دو صورت آنلاين و درب منزل ثبت سفارش : @Baran_shop4 رضایت مشتری : @Baranrezayat
اگر دنبال یه رمان ایرانی با طعم عشق، درد، مقاومت و زنبودن تو دنیایی مردسالار میگردی...
اگه دوست داری بدونی وقتی جنگ و سیاست میاد وسط، خونه و زندگی مردم چی میشه...
سووشون انتخاب توئه.
یه بار بخونیش، تا مدتها از ذهنت نمیره...🪷🐚
@Baran_book |📕🔗
میتونم بگم کتاب سووشون یکی از زیباترین و پرمفهوم ترین کتابایی هست که خیلی کم دیده شده و ازش صحبت شده و باید بگم تو کتابش جزئیاتی رو آورده که به شدت عاشقش میشید...🫠🫴🏻
@Baran_book |📕🔗
من؟ من هر شب با ترس میخوابیدم میترسیدم درو بزنن، میترسیدم یکی خبر بیاره که دیگه برنمیگرده...
و توی دل این ترس، فقط یه چیز رو از خودم میپرسیدم گه قرار باشه بین سکوت و بقا، یا حرف زدن و خطر، یکی رو انتخاب کنی... کدومو انتخاب میکنی، زری؟...من زریام ،یه زن معمولی، تو یه خونهی معمولی، با یه عشق غیرعادی. یه زن عاشق، یه مادرِ همیشه نگران، که دلش میخواد فقط یه زندگی آروم داشته باشه اما تو این روزگار، حتی "سکوت" هم خطرناکه و حالا، دارم یاد میگیرم که گاهی برای حفظ خونه، باید جلوی طوفان وایسی.
نه فرار کنی و نه سکوت!☁️🌊
و این... فقط شروع داستانه و این... قصهی زنیه که یاد گرفت، گاهی حتی برای حفظِ عشق، باید از ترس عبور کنی.
@Baran_book |📕🔗
یوسف، همون اول، وقتی اون سفره عقد پر زرقوبرق رو دید..
وقتی قابهای شیرینی ردیف شده بودن و گندمهای تزیینی با طلا تزئین شده بودن نتونست ساکت بمونه! با صدای بلند گفت گوسالهها چطور دست میرغضبشون رو میبوسن... چه نعمتی حرام شده و اونم تو چه روزگاری... ،چند نفر شنیدن و پاشدن رفتن بیرون من دستشو گرفتم، آروم گفتم یوسف، یه امشب رو کوتاه بیا... بخاطر من، بخاطر بچهها...اما اون آدمِ کوتاه اومدن نبود یوسف همیشه میپرسید...🔎📖
چرا همه ساکتن؟ چرا کسی نمیپرسه چرا مردم دارن له میشن زیر دست اینهمه ظلم؟
@Baran_book |📕🔗
آماده هستین برای معرفی امروز ؟ یک توت فرنگی بدین.😀🍓
Читать полностью…بذار یه داستانی رو برات تعریف کنم؛ داستانی که تو دل روزهای شلوغ و پرآشوب، از عشق میگه، از درد، از زنی که پا بهپای همهی دردها ایستاد، بیاینکه بخواد قهرمان باشه... ولی شد.🌑🌊
@Baran_book |📕🔗
سلاممم با ارسالی هاتون که حسابی بهمون انرژی میده.😍🤍
Читать полностью…📰 شیاد
📰 شیاد
یه داستان فوقالعاده دیگه از جان گریشام..😃
@Baran_book |📕🔗
کی قاضی رو کشته❓
یکی هست که جوابشو میدونه، ولی تا از زندون آزادش نکنن، به FBI چیزی نمیگه.
ساده به نظر میرسه؟
صبر کنید و ببینید چه سواریای در پیشه رفقا!📁
@Baran_book |📕🔗
این داستان یه ماجرای سرگرمکننده و پیچیدهست که تا آخرش دقیق نمیفهمی واقعاً چی داره میگذره.
گریشام خیلی خوب یه قصهی باورنکردنی ساخته از یه آدم بیگناه که به اشتباه متهم شده، ولی با زرنگی از سیستم فدرال به نفع خودش استفاده میکنه و بدبیاریشو تبدیل میکنه به «طلا»!🔑🚪
@Baran_book |📕🔗
📚 یه کتاب خفن برای عاشقای معما و هیجان!
تا حالا شده یه داستان بخونی که از همون صفحه اولت بندازت تو بازی؟ شیاد دقیقا همونه! قهرمان داستان، یه وکیل سابقهدار باهوش و یهکم هم مرموز، که تو زندانه... ولی فقط اون میدونه قاتل یه قاضی فدرال کیه! 😮
و حالا این اطلاعات براش بلیت آزادی میشن البته اگه بلد باشه بازی رو چطور بچینه!♟🎲
@Baran_book |📕🔗
ولی من باید کاری میکردم که حرفهام بره توی گزارش!
پس محکم، شمرده، با اعتمادبهنفس حرف زدم.
گفتم اطلاعات کامل دربارهی قاتل رو بعد از آزادی میدم ،نه قبلش، نه همین حالا بعد خم شدم جلوتر و با نگاهی که هیچکس تو زندان یادش نمیره گفتم بدون من، این پرونده هیچوقت بسته نمیشه....و حالا من میدونم اونا دوباره میان ،این بار با گوشهای بازتر.
و اگه بازی رو درست ادامه بدم، کلید در خروجی شاید زودتر از چیزی که فکر میکردم، توی دستهام باشه.🕵🏻🧶
اما این بازی پیچیده تر از اونی هست که هرکسی فکرشو میکنه ، پر از گره و معما...
@Baran_book |📕🔗
با یه لبخند الکی و یه صدای آروم، رفتم سراغش و گفتم میخوام رییس زندان رو ببینم!
نگاش پر از شک شد. شروع کرد به سوالبارون کردنم. چرا؟ واسه چی؟ چی شده؟ و در آخر هم طبق انتظار گفت نه، پس مجبور شدم برم سراغ تنها چیزی که میتونست درِ اون دفتر لعنتی رو برام باز کنه، دروغ!گفتم مادربزرگم حالش خیلی بده، شاید این آخرین فرصتم باشه که ببینمش اما حقیقت؟ هر دو مادربزرگم سالهاست مردن ولی مهم نیست چون اون دروغ، درِ اون اتاقو باز کرد و تو اون اتاق، سختترین بخش نقشه شروع شد.🗺🕯
رییس زندان وقتی فهمید دروغ گفتم، از کوره در رفت.
@Baran_book |📕🔗
یه داستان عمیق، ساده و تکوندهنده از دل تاریخ ایران...
از زری، زنی که آرومه، اما دنیاش کمکم زیر پاش میلرزه.🕸🕷
از یوسف، مردی که نمیتونه ساکت بمونه وقتی بیعدالتی نفس میکشه🎋🍃
@Baran_book |📕🔗
🦋 سووشون
〰 ژانر :تاریخی / درام / اجتماعی
🦋 یک شاهکار ادبی جذاب
〰 بدون سانسور
🦋 تعداد محدود
قیمت جلد سخت : 270 تومان
قیمت جلد شومیز : 210 تومان
🌿برای خریدپیام بدید: @Baran_shop4
@Baran_book |📕🔗
ولی من فقط یه دغدغه داشتم خونهم، بچههام، آرامشمون!
من عاشق یوسف بودم، هنوزم هستم...اما همیشه یه ترس پنهونی تو دلم بود. ترسی از اینکه یه روز، همین جسارتش، همین صداقت و ایستادگیش، اون رو از ما بگیره اون شب فقط شروع بود. بعد از اون، زمزمهها شروع شد ،پچپچهای مردم تو بازار. نگاههای سنگین پشت پنجره. صدای پاهایی که شبها تو کوچه میپیچید. یوسف حاضر نبود گندم مردم رو بده به شکم سربازای خارجی میگفت بچهی این خاک باید سیر باشه، نه غریبهی تفنگبهدست.💣🕯
و بهخاطر همین جملههاش، دشمن زیاد داشت...
@Baran_book |📕🔗
همهچی از یه عروسی شروع شد...عروسیِ پرزرقوبرق دخترِ حاکم شیراز!
سالن پُر از چراغ و خنچه و خندهی زورکی. صدای ویلن زنده، لباسهای فاخری که از فرنگ اومده بودن، میزهای پر از کیک و شیرینی و آجیل، اونم وسط شهری که نصف مردمش برای نون شبشون تو صف وایمیستن ، من و یوسفم رو هم دعوت کرده بودن با دل نه، با اجبار! من با اکراه و ظاون، با بیمیلیِ تمام.از همون لحظهای که وارد شدیم، معلوم بود ما وصلهی این مهمونی نیستیم...🍷⛓💥
لبخندهای زورکی، نگاههای سنگین، سالن، پر بود از لباسای ابریشمی، لبخندهای دروغی، مهمونای خارجی با لهجههای غریب
@Baran_book |📕🔗
امروز قراره یک معرفی داشته باشیم که این روزا حسابی تو فضای مجازی ترکیده ، یک شاهکار که خیلی ساله کسی ازش صحبتی نمیکنه...☁️🦋
@Baran_book |📕🔗
📰 شیاد
جان گریشام اینبار هم ترکونده. پر از پیچ و خم، دروغ، نقشههای عجیب و یه ضدقهرمان که نمیتونی ازش متنفر باشی اگه دنبال یه داستان پرکشش و زیرپوستیای که تا آخرش نخوای ولش کنی، شیاد رو از دست نده.📓🔗
این کتاب یه جورایی هم هوشتو قلقلک میده، هم دلتو.
@Baran_book |📕🔗
یه داستان نسبتاً درست و حسابی از آقای گریشام توی یه کتاب تریلر که خودش فکر میکنه باهوشتر از توئه!
۸ از ۱۰ ستاره.🤓🤌🏻
@Baran_book |📕🔗
«شیاد» بهترین کتاب گریشامه و یکی از بهترین داستانهای جنایی/هیجانیه که تا حالا خوندم.
سبک نوشتنش خیلی روان و سادهست، ولی داستانش یه ترکیب خفن از پیچیدگی هوشمندانه و غافلگیریهای پشتسرهمه که تا آخرین صفحه دست از سرت برنمیداره.🪞🎈
فقط همینو میتونم بگم، چون حتی یه کلمهی بیشتر ممکنه لذت خوندن این کتابو ازت بگیره. بهتره خودت تجربهش کنی!🖇📰
@Baran_book |📕🔗
🌗 شیاد
اما من باید خونسرد میموندم.
نگاش کردم و گفتم اگه اجازه بدی، توضیح میدم
بعد آهسته، بدون لرزش تو صدام گفتم من قاتل قاضی فوست رو میشناسم،چشماش باریک شد و سکوت کرد. منتظر بود بگم کیه، کجا دیدمش ولی من فقط یه طعمه انداختم. چون کل معامله، همینجاست ،اطلاعات، تنها چیزیه که دارم. نمیفروشمش به این راحتی آخرش راضیش کردم. بهش گفتم فقط کافیه به FBI بگه من میدونم قاتل کیه همین! و سه روز بعد، اونا اومدن نه با کتشلوار و عینک دودی، نه مثل فیلمها.🎥🕶
دو تا سرباز فرستاده بودن. بیتفاوت، کمحوصله
@Baran_book |📕🔗
تو زندان، یه سری آدم هستن که لباسشون شبیه نگهبانه، کلید دستشونه، اما جوری رفتار میکنن انگار زندان مال خودشونه.
فقط حواست باشه هیچوقت بهشون نگی نگهبان بهت تذکر نمیدن، تلافی میکنن! اسم رسمیشون مامور اصلاحه. یکی از قوانینی که میتونه تو این خرابشده نجاتت بده اینه که با مامور اصلاح مؤدب باش، ولی هیچوقت زیاد نزدیک نشو،مامور من اسمش درل ماروینه. یه سفیدپوست سیبیلو با شکمی مثل توپ گ بسکتبال، که هنوز سی سالش نشده. نژادپرسته و از من متنفره، درست مثل همهی کسایی که ازشون بوی قدرت ارزون درمیاد...♟⏳
ولی متأسفانه، اولین کلید آزادی من، دست اون بود.
@Baran_book |📕🔗