insightgroup_ir | Unsorted

Telegram-канал insightgroup_ir - [گروه روان‌تحلیلی بینش]

7512

یونس اقتداری| روان‌درمانگر تحلیلی Admin: @InsightGroup_Admin

Subscribe to a channel

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

احساس گناه، همیشه نشانه‌ی وجدان نیست.

گاهی احساس گناه، تنها بازمانده‌ی سال‌ها انکار و سرکوب است؛ زمانی که کودک یاد می‌گیرد اگر ناراحت شود، خودخواه است.
اگر «نه» بگوید، بی‌محبت است.
اگر اشتباه کند، باید شرمنده باشد.
و اگر خوشحال باشد، حتماً کسی در حال رنج کشیدن است.

این کودک، بزرگ می‌شود با این باور که «وجود داشتن»، نیاز به عذرخواهی دارد.

احساس گناه، همیشه اخلاقی نیست.
گاهی فقط یک زخمِ قدیمی‌ست که هنوز فرصت التیام نیافته.
درمان، یعنی بازگشت به همان لحظات؛
زمانی که باید خودت را می‌بخشیدی..
اما نشد.



-ریحانه مقدم | روان‌درمانگر بالینی
• @reihanemoqaddam

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

در تجربه‌ی بحران‌های جمعی، احساسات پیچیده و چندلایه‌ای در روان فرد شکل می‌گیرد؛ احساساتی که گاه با شرم و سکوت همراه‌اند و به همین دلیل، کمتر مجال بروز و پردازش می‌یابند. یکی از این احساسات، حسادت نسبت به افرادی‌ست که در مقایسه با ما، کمتر آسیب دیده‌اند.

این حس ممکن است در مواجهه با کسانی که خانواده‌ی خود را از دست نداده‌اند، خانه و امنیتشان حفظ شده، یا وضعیت روانی‌ باثبات‌تری دارند، خود را نشان دهد. گرچه در نگاه نخست، این احساس ممکن است ناپسند یا غیراخلاقی به نظر برسد، اما از دیدگاه روانشناسی، نوعی واکنش طبیعی به تجربه‌ی فقدان، محرومیت و آسیب است.

حسادت در این موقعیت، نه ناشی از سوءنیت یا بدخواهی، بلکه بازتابی از رنج‌های عمیق و نیازهای برآورده‌نشده‌ی ماست. ذهن، با مقایسه‌ی ناهوشیار، تلاش می‌کند موقعیت خود را معنا کند و گاه در این مسیر، به احساساتی چون اندوه، خشم و حسادت پناه می‌برد.

آنچه اهمیت دارد، برخورد آگاهانه و بدون قضاوت با این احساس است.
پذیرش با شفقت، یعنی دیدن این حس به عنوان بخشی از فرایند روانی سوگ و ترمیم، می‌تواند زمینه‌ساز رهایی از بار عاطفی آن شود.

روان انسان، اگر در فضایی امن و غیرقضاوت‌گر شنیده شود، توانایی شگرفی برای ترمیم و رشد دارد. حسادت هم، مانند بسیاری از هیجانات ناخوشایند، اگر با آگاهی دیده شود، می‌تواند به دریچه‌ای برای درک عمیق‌تر خود بدل شود، نه مانعی برای سلامت روان.




به قلمِ: ریحانه مقدم فلاح

#درمانگران_صلحا
• @solhaclinic

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

ژاک لاکان به ما یادآوری می‌کند که در ارتباط با جنسیت، در واقع؛ هر فرد عمدتاً سرگرم به امور و مناسبات فردی خود است. البته، میانجی‌گری و آمیختگی با جسم فرد دیگری وجود دارد، اما در نهایت لذت هميشه لذت شما خواهد بود.

یک عمل جنسی به‌ تنهایی دو فرد را متحد نمی‌کند، بلکه؛ جدا می‌سازد. این عمل که شما برهنه می‌شوید، و با فرد دیگری در می‌آمیزید، یک تصوير و یک نمایش خیال‌پردازانه است. واقعیت این است که اين نوع لذت شما را از «دیگری» بسیار دور می‌سازد. این همان واقعیت نارسیسیست يا همان خودشیفتگی است، و یک پیوند خیالی خواهد بود.

لاکان نتیجه می‌گیرد که؛ بنابراین رابطه جنسی وجود ندارد. فرمولی که به‌عنوان یک رسوایی تلقی شد. زیرا؛ در آن زمان همه به نماد «رابطه جنسی» باور داشتند. اگر رابطه جنسی بین جنسيت‌ها وجود نداشته باشد، عشق چیزی است که فقدان رابطه جنسی را جبران می‌سازد. اما لاکان اصلاً نمی‌گوید که عشق استتار رابطه جنسی است، او می‌گوید رابطه جنسی وجود ندارد، و عشق همان چیزی است که به‌جای این عدم رابطه ایجاد می‌شود.

این ایده از اهمیت بیشتری برخوردار است. زیرا که در عشق، فرد تلاش می‌کند به «هستی دیگری» نزدیک شود. در عشق است که فرد فراتر از خودش، فراتر از خودشیفتگی است. اما در جنسیت و تمایلات جنسی، شما در نهایت در رابطه با خودتان با میانجیگری فرد دیگری هستید.


فرد دیگر به شما کمک می‌کند تا واقعیت لذت مادی، جنسی و کیف را کشف کنید. از طرف دیگر؛ در عشق، میانجی‌گری فرد دیگر برای او- خود معتبر و با ارزش است، این خود یک ملاقات عاشقانه خواهد بود: شما حرکت می‌کنيد برای کشش و جذب « دیگری» تا او همان‌طور که در وجود اوست با شما در آمیزد و زندگی کند.

در ستایش عشق | آلن بدیو


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

وینیکات به تجربۀ تغذیه شدن که می‌تواند تجربه ای ارضا کننده یا ناکام کننده باشد، اشاره می‌کند. در این مرحله؛ نوزاد به فردی تبدیل می‌شود که دارای درون و بیرون است.


نوزاد پس از تغذیه، حفره ای را درون بدن مادر تصور و کشمکشی بر سر این موضوع که چه چیز خوب و حامی خویشتن و چه چیز بد و آزار دهنده خویشتن است را تجربه می‌کند.

جنبه های حمایتی و آزار دهنده با یکدیگر مرتبط می‌شوند تا به میزانی از تعادل دست یابند. بودن مادر در آنجا برای نیازهای نوزاد نوعی سازگاری در روان نوزاد ایجاد می‌کند. حال؛ نوزاد در موقعیتی است که بتواند کاری در مورد حفره ایجاد شده در پستان یا بدن مادر انجام بدهد. ترمیم و جبران در این هنگام رخ می‌دهد. به باور وینیکات؛ در حالت سلامت، دنیای درونی، تغذیه معنادار مادر، در برگرفتن و تربیت کردن هسته غنی خویشتن را تشکیل می‌دهند. وینیکات به این فرایند «چرخۀ خوش خیم» می‌گوید: رابطه بین مادر و نوزاد با تجربه غریزی پیچیده می‌شود.

پیشگامان روانکاوی کودک
بئاتریس مارکمن روبینز


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

📌سلامت روان در شرایط پر استرس (2)
دکتر آذرخش مکری

کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

🍃 خوانش گزیده‌ای از شعر بلندِ اخوان ثالث. وطن سلامت و آرام و به‌روز باد.

ز پوچ جهان هيچ اگر دوست دارم
تو را ای كهن بوم و بر دوست دارم

@farhadshafti
@alipsychiatrist

کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

راستی چرا ما در مقابل جنگ چنین سخت برآشفته می‌شویم؟! شما و من و بسیاری دیگر؟! چرا ما به جنگ نیز چون دیگر مصائب آزاردهنده زندگی تن در نمی‌دهیم؟!


آخر جنگ که امری طبیعی به نظر می‌آید، علل زیست‌شناختی دارد و عملاً اجتناب‌ناپذیر است. از این گفته‌ی من وحشت نکنید. وقتی قصد بررسی موضوعی را داریم، شاید مجاز باشیم نقاب شایستگی و برتری را که در واقع فاقد آنیم بر چهره زنیم و در پاسخ این پرسش بگوییم: چون هر انسانی حق حیات دارد، چون جنگ زندگی سرشار از امید انسان‌ها را تباه می‌کند، چون با اسارت کشیدن انسان‌ها آنان را خوار و خفیف می‌سازد و راهي اردوگاه‌ها میکند، چون بر خلاف میلش او را به کشتار وامی‌دارد، چون ارزش‌های مادی گران‌بهایی که حاصل تلاش و کوشش و کار انسان‌هاست نابود و ویران می‌کند و...

افزون بر این‌ها؛ چون جنگ به شکل کنونی‌اش دیگر امکان تحقق آرمان قهرمانی گذشته را در بر ندارد و در جنگ‌های آتی به خاطر تکامل جنگ‌ افزارهای مدرن، نابودی کامل یکی از طرفین و شاید هر دو طرف درگیر را در پی خواهد داشت. تمام این‌ها درست و چنان انکار ناپذیر که آدمی در حیرت است که چرا تاکنون اجماع و توافقی همگانی در جهت محو و از میان برداشتن جنگ به وجود نیامده است.

از نامه‌های زیگموند فروید به آلبرت اینشتین


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

برای عشق ورزیدن باید یاد بگیریم که نقش و اثر پیشینه‌مان در انتخاب شریک زندگی را بپذیریم، که به جای تأکید صرف بر موفقیت‌ها و نقاط قوت، شکست‌ها را نیز نادیده بگیریم، که نیاز طرف مقابلمان به دریافت عشق را به رسمیت بشناسیم، که امور جزئی اما پرزحمت منزل را مدیریت کنیم، که قبول کنیم اعتراف به نیازهای خود دشوار است و اینکه ماهیت و نواقص گرایش‌های جنسی‌مان را بپذیریم.

هرگاه قبول کنیم که میزان رضایت ما از یک رابطه منوط است به میزان اشتیاق مان به بازگشت به مدرسه‌ای که متأسفانه هیچ‌وقت به نیازهای واقعی ما توجه نکرد، آنگاه آماده آغاز رابطه هستیم.

آلن دوباتن


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

هنگامی‌که یک درمانگر مبادرت به روان‌کاوی یک بیمارِ زن هیستریک می‌کند که از حمله‌های هیستری به ستوه آمده، دیری نگذشته به این نتیجه می‌رسد که این حمله ها چیزی نیستند جز فانتزی‌هایی که به جلوه‌های حرکتی ترجمه شده‌اند، به جنبش درآمده‌اند و در قالب پانتومیم تجسم یافته‌اند.


درست است که این فانتزی‌ها ناخودآگاه‌اند، اما سوای این، آن‌ها ماهیت همان فانتزی‌هایی را دارند که می‌توان مستقیماً در رویا پردازی‌های روزانه مشاهده کرد یا به کمک تفسیر از دل رؤیاهای شبانه بیرون کشید.
"چه بسا یک رؤیا جای یک حمله‌ی هیستریک را بگیرد و حتی محتمل‌تر آنکه توضیحی برای چنان حمله‌ای باشد، زیرا؛ فانتزی یکسانی در رؤیا و در حمله‌ی هیستریک امکان بیان‌های متفاوتی پیدا می‌کند".
پس می‌توانیم انتظار داشته باشیم که با مشاهده‌ی یک حمله بتوانیم فانتزی بازنمود یافته در آن را بشناسیم، اما این به ندرت امکان پذیر است.

جستارهایی درباره تکوین بیماری‌های روانی
زیگموند فروید


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

آنی که دوستش می‌دارم ممکن است نتواند فراوانیِ خیالی‌ای را که در پی‌اش هستم به من ببخشد، اما دست‌کم می‌تواند واقعی‌ترین چیزی را که دارد، یعنی؛ میل خود به همان فراوانی را به من بدهد.

ما میل خود را به یکدیگر می‌دهیم، که دقیقاً به این معناست که آنچه را نمی‌توانیم در دیگری برآورده کنیم به یکدیگر می‌دهیم. بنابراین؛ گفتن اینکه «دوستت دارم» معادل آن است که بگوئیم؛ «این تو هستی که نمی‌توانی مرا ارضا کنی!» و من چقدر باید ویژه و منحصربه‌فرد باشم که به تو یادآوری کنم این من نیستم که تو می‌خواهی.

ایدئولوژی زیبایی‌شناسی | تری ایگلتون
ترجمۀ مجید اخگر


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

یک سوژه‌ی روان‌نژند بهنجار و یک روان‌پریش، دریافت‌های بسیار متفاوتی از واقعیت دارند. درحالی‌که سوژه‌ی روان‌نژند جهان خود را در قالب یک سناریوی فانتزی ساختاربندی می‌کند که فقدان امر واقعی را می‌پوشاند، در روان‌پریشی این امر واقعی اغلب به مثابه‌ی یک صدا یا نگاه خیره‌ی آزاردهنده ظهور می‌کند که شروع به تسخیر سوژه می‌کند و از این طریق دریافت سوژه از واقعیت به صورت ریشه‌ای دگرگون و یا حتی دچار فروپاشی می‌شود.

بیشتر اوقات، روان‌پریش برای رها شدن از این صدا یا نگاه خیره‌ی آزاردهنده دست به جنایت می‌زند و در نتیجه می‌کوشد دریافت خود را از واقعیت تغییر دهد. همچنین گه‌گاه روان‌پریش سوژه‌ی دیگری را به عنوان یک منبع خطر می‌پندارد و این می‌تواند به بی‌رحمانه‌ترین جنایات بیانجامد.

درباره اضطراب | رناتا سالكل


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

باراباس از خشم دیوانه شد. صورت آبله گونش مثل آتش سرخ شد. بطرف پسر مریم خیز برداشت، دست بلند کرد و بر او سیلی نواخت اما عیسی به آرامی طرف دیگر صورتش را گرفت و گفت: برادرم باراباس آنطرف را هم سیلی بزن. دست باراباس سست شد و چشمانش از حدقه بیرون پرید. این دیگر چه جور آدمی است؟! کیه - شبح آدم یا شیطان؟! مات و مبهوت پا پس کشید و به عیسی خیره شد. پسر مریم بار دیگر او را تهییج کرد برادرم باراباس طرف دیگر صورتم را هم سیلی بزن.»


در فرآیند درمان ممکن است بیمار وارد فرآیند انتقال شود و با قرار دادن تحلیل گر به جای ابژه های اصلی زندگی خود شروع به حمله و بی احترامی تحلیلگر کند، گویی تلاش دارد تصویری از گذشته را بازسازی کند، در واقع؛ بیمار به صورت ناخودآگاه قصد دارد تحلیلگری را که تا این لحظه (لحظه ی شروع انتقال) با او رابطه ی درمانی خوبی داشته است را بی اعتبار کند و تاییدی ایجاد کند برای این پیش فرضش که «همه ی آدم ها بد هستند و با بدترین شکل ممکن با من برخورد کرده اند» .

در این لحظه؛ بیمار ناخودآگاه آغاز به حمله و بی‌احترامی به تحلیل‌گر می‌کند و در اینجا عیار درمانگر مشخص می شود، درمانگر در این حالت میتواند دو راه را در پیش بگیرد؛ یا وارد فرآیند انتقال متقابل شود و جواب بیمار را طبق مثل «زدی ضربتی، ضربتی نوش کن» بدهد و با انتخاب این راه باعث سقوط مطلق رابطه ی درمانی ایجاد شده شود.

یا برخی درمانگران دیگر فرار را بر قرار ترجیح می دهند و خیلی سریع خود را گم و گور می‌کنند با بهانه های مثل اینکه؛ ما دیگه نمی‌تونیم ادامه بدیم، فرصت ندارم، به جایی نمی‌رسیم و..... که خیلی ها استادش هستند.

و یا راه سوم را انتخاب کند و بدون افتادن در دام انتقال متقابل و یا فرار کردن، به عنوانِ مثال؛ در تمثیلی که بالا آورده شد تحمل کند و بدون واکنش انتقالی شنونده باشد تا با گذشت زمان بیمار را به این بینش برساند که بله همه ی آدمها بد نیستن و به بدترین شکل با او برخورد نمیکنند و پیشفرضی را که در بالا گفته شد را از اعتبار بیندازد. با این کار و با گذشت زمان رابطه ی درمانی قوی تر می شود و احتمال کم کردن آسیب شخصیتی بیمار کمتر می شود.

تحلیل‌گری که می‌ماند، نه چون ضعیف است، بلکه چون ظرفیت نگه‌داری دارد، می‌تواند به بیمار کمک کند تا واقعیتی نو تجربه کند؛ تجربه‌ای که در آن، دیگری نه دشمن است، نه آزارگر، بلکه انسانی است که می‌ماند، حتی در طوفان انتقال.

✍ وحید خسروانی مقدم


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

🔹فردا ساعت 18 یک لایو اینستاگرامی درباره امکان درمان اختلالات شخصیت دارم

اگر دوست داشتید تو این پیج میتونید شرکت کنید 👇

@Dr.taheralizadeh

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

مشخصه اصلی روابط بیمار مرزی، خودآزاری است. وابستگی با درد همراه است و منجر به تکرار این ترجیع بند می‌شود که عشق و عاشقی به انسان آسیب می‌زند. بیمار مرزی در کودکی در تلاش برای ایجاد رابطه‌‌ای گرم و صمیمانه با مادر یا مراقب اولیه، درد و سرگشتگی تجربه کرده است.

سپس در ادامه زندگی، سایر یاران، همسران، دوستان، معلمان، کارفرمایان روحانیون و پزشکان این سرگشتگی قدیمی را زنده می‌کنند. انتقاد یا به ویژه بدرفتاری، تصور بیمار مرزی از بی‌ارزشی خود را تقویت می‌کند.

از تو بیزارم، ترکم نکن
جرالد جی. کرایزمن


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

فروید و لکان به خوبی می‌دانستند هیچ سرکوبی بدون بازگشت امر سرکوب‌شده وجود ندارد.آنها به خوبی از این نکته آگاه بودند که گفتمان سرکوبگر همان چیزی را که سرکوب کرده تولید میکند.


با این حال؛این گفتمان آن چیزی را سرکوب میکند که در ظاهر به سرکوب آن می‌پردازد، چیزی که خود گفتمان آن را X تهدیدکننده‌ای می‌داند و در پی کنترلش است. اشکال جنسیت که به عنوان تهدیدی که باید کنترل شده به تصویر کشیده می‌شود-مانند فیگور زن که میل جنسی کنترل‌نشده‌اش تهدیدی برای نظم مردانه است- ابهام‌زایی‌هایی فانتاسمیک هستند.

برعکس؛این گفتمان (از جمله) عنصر آلوده‌ی خودش را از طریق چیزی که سعی در کنترلش دارد،سرکوب می‌کند، مثلا؛ شیوه‌ای که فداکردن سکسوالیته، عمل فداکاری را جنسی می‌کند یا شیوه‌ای که در آن تلاش برای کنترل سکسوالیته، فعالیت کنترل را جنسی می‌کند.


بدین ترتیب؛جنسیت البته نامرئی نیست، بلکه می‌توان کنترل و مهارش کرد. آنچه در این میان «نامرئی» است، جنسی‌سازی عمل کنترل است: آنچه نامرئی است نه ابژه‌ای فرّاری که سعی در کنترلش داریم، بلکه نحوه‌ی مشارکت ما در آن [فرایند کنترل] است.

اسلاوی ژیژک


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

🔹 پایان درمان؛ پایان رابطه یا آغاز استقلال؟

پایان روان‌درمانی یکی از حساس‌ترین مراحل درمان است. برخلاف تصور رایج، تمام جلسات موفق نیازی به ادامه‌ی بی‌پایان ندارند. پایان درمان، اگر به‌درستی طراحی و پردازش شود، خود بخشی از فرایند درمان است.

🔸 پایان درمان چه زمانی اتفاق می‌افتد؟
زمانی که مراجع به اهداف درمانی خود رسیده باشد
وقتی رابطه‌ی درمانی به سکون یا تکرار افتاده باشد
یا زمانی که ادامه‌ی رابطه دیگر سودمند نباشد (مثلاً در اثر انتقال آسیب‌زا، تغییر شرایط یا فرسایش اعتماد)

🔸 چگونه پایان بدهیم؟
پایان درمان نباید ناگهانی یا بدون پردازش رخ دهد. فرآیند خداحافظی باید فرصتی برای مرور مسیر، بررسی تغییرات، و سوگواری رابطه باشد. حتی مراجعانی که بهبودی چشمگیری یافته‌اند، ممکن است در آستانه‌ی پایان، اضطراب، اندوه یا حس رهاشدگی را تجربه کنند.

🔸 پایان، شکست نیست
پایان درمان نشانه‌ی کافی بودن است نه نقص. بسیاری از مراجعان با تجربه‌ی پایان درمان، حس استقلال، خودکارآمدی و مالکیت بیشتری نسبت به زندگی روانی خود پیدا می‌کنند.
پایان حرفه‌ای یک رابطه‌ی درمانی، یادآور این حقیقت است: هر رابطه‌ای حتی امن‌ترینشان روزی تمام می‌شود؛ و این خود، بخشی از زندگی‌ست.

ارتباط و رزرو وقت مشاوره و روان‌درمانی

▫️کانال تلگرام کلینیک مهرجان:
🆔 @mehrejanbnd

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

انستیتو روانکاوی بالینی برگزار می کند:

دوره ی جامع تحلیل رؤیا در روان‌کاوی بالینی
تجربه‌ی بالینی و تأمل نظری
دوره‌ی اول

دکتر کتایون دانشوریان | درمانگر تحلیلی

در این مسیر، با بهره‌گیری از نمونه‌های بالینی، دیدگاه‌های کلاسیک و معاصر، و تأملات نظری، آرای بیش از ۳۰ روان‌کاو و پژوهشگر در حوزه‌ی رؤیا را بررسی می‌کنیم؛ از فروید، رنک و کلاین تا وینیکات، دزرنو، آگدن و بوچی.

مدت: شش ماه

زمان: جمعه‌ها، ساعت ۱۰ تا ۱۳ (هر دو هفته یک‌بار) – دوره ی اول ۳۶ ساعت


شبکه‌های اجتماعی انستیتو روانکاوی بالینی:
اینستاگرام | تلگرام | وبسایت

جهت دریافت بوکلت دوره، در تلگرام پیام دهید:
@Ullbeheard
09113623863

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

گناه شما را به سمت اصلاح رابطه می‌برد، اما شرم شما را به سمت ترس از رابطه می‌راند.
شناسایی این دو، اولین قدم برای خروج از دام‌های عاطفی است.

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

در نظریه اریک برن، نوازش (Stroke) واحد بنیادی انگیزش انسان است؛ چه کلامی، چه غیرکلامی، چه مثبت و چه منفی.
اما کیفیت نوازش صرفاً به محتوای آن نیست؛ زمان‌بندی نیز تعیین‌کننده است.
نوازش زودهنگام، «خام» است و دیرهنگام، «سوخته».
پختگی یعنی حضور دقیق در زمان مناسب.
و برخلاف ضرب‌المثل رایج:
ماهی را هر وقت از آب بگیری… تازه نیست.


⁩زهره صاین‌پور | روان‌درمانگر

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

📌سلامت روان در شرایط پر استرس (1)
دکتر آذرخش مکری

کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

زنان، به ویژه اگر در بزرگسالی چهره ای زیبا داشته باشند، از خوددراضی می‌شوند و آن محدوديت‌ های اجتماعی را که بر مصداق‌ گزینی‌شان تحمیل می‌شود، با این احساس جبران می‌کنند. به عبارت دقیق‌تر؛ این قبیل زنان فقط به خویشتن عشق می‌ورزند، عشقی که در شدت و حدت، مانند؛ عشق مردان به آنان است. همچنین؛ آنان نیازی به عشق ورزیدن ندارند، بلکه؛ فقط می‌خواهند که کسی آنان را عاشقانه دوست بدارد و لذا آن مردی که واجد این شرط باشد، محبوب دل آن‌ها خواهد بود.


براي این نوع زن در زندگانیِ شهوانی بشر باید اهمیت بسیار فراوانی قائل شد. مردان به شدت مفتون این قبیل زنان می‌شوند، نه فقط به دلیل اینکه زنان یاد شده زیبا هستند (چون معمولاً زیباترین زنان‌اند)، بلکه؛ همچنین به سبب مجموعه‌ای از عوامل جالب روانی، زیرا؛ کاملاً واضح است که وقتی فردی بخشی از خودشیفتگیِ خود را کنار می‌گذارد و عشق به مصداق امیال را می‌جوید، خودشیفتگیِ کسی غیر از خودش برای او بسیار گیرا خواهد بود.

جذابیت بچه به میزان زیادی از خودشیفتگی او ناشی می‌شود، از دسترس‌ ناپذیري و حالت از خود راضیِ او، درست مثل جذابیت برخی حیوانات که در ظاهر هیچ توجهی به ما ندارند، مانند؛ گربه‌ها و حیوانات درنده بزرگ. در واقع؛ حتی تبهکاران مشهور و افراد بذله‌گو، آنگونه که در ادبیات نمایانده می‌شوند، به این علت توجه و علاقه ما را به خود جلب می‌کنند که به نحوی مداوم و با  خودشیفتگی می‌توانند از هر آنچه خود آن‌ها را خفیف می‌سازد دوري کنند. گویی که به آنان حسد می‌ورزیم، زیرا؛ قادرند حالت روحی خوشی را برای خویش حفظ کنند، وضعیت شهوی زایل‌ نشدنی‌ای که خود ما مدت‌ها پیش از آن دست شستیم.

البته جذابیت فراوان زنان خودشیفته، نقطه مقابل خود را نیز دارد. بخش بزرگی از نارضایتی عاشق، از تردیدهایش درباره صداقت معشوق، از شکوه‌هایش درباره سرشت معماگونه معشوق، ریشه در همین ناسازگاريِ انواع مصداق‌گزینی دارد.

پیش‌درآمدی بر خودشیفتگی
زیگموند فروید


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

احساس گناه، خجالت زدگی و شرم به طور معمول احساس اضطراب را همراهی می‌کنند. بی تردید در نخستین کتاب درباره مکانیسم‌های دفاعی «من» و مکانیزم های دفاعی، آنا فروید مفهوم اضطراب علامتی را معرفی نمود.

او گفت؛ این مستقیماً تنش غریزی متعارض نیست، اما نشانه ای از تنش غریزی پیش بینی شده است که در «من» رخ می‌دهد. بنابراین؛ عملکرد پیام‌دهنده اضطراب حیاتی و از نظر زیست‌شناختی سازگارانه در نظر گرفته می‌شود تا به ارگانیزم درباره خطر و تهدید تعادلش هشدار دهد.

اضطراب به عنوان افزایشی در تنش روانی و جسمانی احساس می‌شود و نشانه‌ای که ارگانیزم دریافت می‌کند به او اجازه انجام کنش دفاعی را در برابر خطر ادراک شده می‌دهد.


تحلیل عصب نگر | اوی پلد


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

کودک، پیش از آن‌که زبان بیاموزد، در مواجهه با تصویر خود در آینه، برای نخستین‌بار تجربه‌ای از تمامیت می‌یابد. این تصویر، که به‌ظاهر یکپارچه و منسجم است، در حقیقت بازتابی خیالی است که کودک را به شناسایی خویش ترغیب می‌کند.

اما این شناسایی، همواره با نوعی بیگانگی همراه است، چراکه؛ تصویر آینه‌ای، نه خود واقعی، بلکه؛ بازنمایی‌ای از آن است. این مرحله، که لکان آن را "مرحلهٔ آینه‌ای" می‌نامد، نقطهٔ آغاز شکل‌گیری من (ego) است؛ منی که بر پایهٔ تصویری بیرونی و خیالی بنا نهاده شده و همواره در تعارض با واقعیت درونی سوژه قرار دارد.

گزیده مکتوبات لکان


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

برخلاف نارسیسیست معمول، نارسیسیست خجالتی باورها و جاه‌طلبی‌ های خود بزرگ‌ بینانه‌اش را به دقت مخفی نگاه می‌دارد. به نظر می‌رسد که فروتن و بی‌میل به موفقیت‌های اجتماعی است. همچنین ممکن است به شکل عیان و آشکار، اکتساب امور مادی و پول را تحقیر کند.


نارسیسیست خجالتی وجدان سخت‌ گیر تری از نارسیسیست معمول دارد. او استانداردهای اخلاقی سطح بالایی دارد و نسبت به لغزش اخلاقی آسیب‌پذیری کمتری دارد. برخلاف جفت نمایشی‌اش، نارسیسیست کمرو احساس پریشانی و ندامت شدیدی در قبال خطای ادیپی و نیز عدم ظرفیت برای همدلی کردن با دیگران احساس می‌کند.

در حالی که او قادر نیست به طور حقیقی نسبت به دیگران توجه کند، اما برای همیشه یاری‌ده آن‌هاست. برخلاف نارسیسیست معمول که پس از استفاده از دیگران، آن‌ها را نادیده می‌انگارد، نارسیسیست خجالتی قادر به احساس سپاسگزاری و ارائه ترمیم به دیگران است.

این وجدان سخت‌گیر و مسئولیت‌پذیر، او را به سمت پنهان کردن جاه‌طلبی و خود بزرگ‌ بینی‌اش سوق می‌دهد. برخلاف نارسیسیست معمول که هنگام فاش شدن خطاهایش احساس حقارت می‌کند، نارسیسیست خجالتی شرم را زمانی تجربه می‌کند که پرده از خود بزرگ‌ بینی و جاه‌طلبی‌اش برداشته شود. در واقع؛ او شعله‌های جاه‌طلبی‌اش را به شکل نیابتی زنده نگه می‌دارد؛ از طریق مهندسی کردن موفقیت‌های دیگری.

از آنجا که نارسیسیست خجالتی عنان آرزوهایش برای دیده‌شدن را سخت کشیده ‌است تا پنهان بماند، هنگامی که از او عکس‌برداری می‌شود به طور خاص احساس معذب بودن می‌کند. تمرکز دوربین بر او، ایگوی او را به یک‌ باره در تمایلات بدوی خودنمایی غرق می‌کند و موجب اضطراب بسیار او می‌شود.

اگرچه اشتیاق بسیاری برای شناخته شدن در او وجود دارد، با این‌ همه در گردهمایی‌های اجتماعی ترجیح او تنهایی است. از طرف دیگر؛ این توداری و کم‌ حرفی به نارسیسیست خجالتی کیفیت دیگری می‌دهد. ظرفیت مختل او برای ارتباطات عمیق، از نظر دیگران چندان واضح نیست. دشواری‌های او در حوزه جنسی و زندگی زناشویی عمدتاً ناشی از خودبینی و نیز گناه پنهان و تغییر شکل‌یافته‌ی زنای با محارم است که برای مدت‌ زمان طولانی به آن توجه نشده است.

نارسیسیست خجالتی | سلمان اختر


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

تروماها در احساسی که بعد از مرز گذاری های به‌جا دارید نقش مهمی ایفا می‌کنند. پای تجربه‌های مربوط به تروماها ممکن است به گفت‌وگوهای افراد دربارۀ مرز گذاری هایشان کشیده شود.

وقتی کسی ترومایی را از سر گذرانده، احتمالاً در مواجهه با مرز گذاری زخم‌هایش سر باز می‌کنند. اگر افراد احساس کنند در گذشته توان یا حق دفاع از خود را نداشته‌اند (یا این کار برایشان خطرناک بوده)، ممکن است در وضعیت فعلی به راحتی با شمایی که در حال دفاع از خودتان هستید کنار نیایند.

مرزهای رهایی‌بخش | ملیسا اربن


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

برای متعهد بودن به چیزی—خواه یک شخص، ایدئولوژی، واژگان یا شیوه‌ای از زیستن— نخست باید، شاید به صورت ناخودآگاه، به خود تعهد متعهد بود. پرسش این نیست که آیا باید از ظرفیت تعهد چشم‌پوشی کنیم، بلکه این است که تعهد چه چیزهایی را از جلوی چشممان کنار می نهد درحالیکه ممکن بود برای ما خواستنی باشند؟!


اگر توصیف‌های ما از امر جنسی تحت سیطره روایت‌هایی از تعهد هدفمند باشند—سکس به‌مثابه تولیدمثل، سکس به‌مثابه آمیزش دگرجنس‌گرایانه، سکس به‌مثابه صمیمیت—آنگاه عشوه‌گری یا طنازی این ساختار را بر هم می‌زند و حس ما از پایان را دچار آشفتگی می‌کند.

در عشوه‌گری، هرگز نمی‌توان دانست که آیا آغاز یک داستان—داستان یک رابطه—درواقع همان پایان آن خواهد بود یا نه؛ عشوه‌گری، به بیان دیگر، بازی با عنصر غافلگیری است. از منظری سادیستی، گویی پایان شناخته‌شده و مطلوب در حال انکار، تعویق، یا حتی طرد شدن است. اما از دیدگاهی عمل‌گرایانه، می‌توان گفت که فضایی ایجاد می‌شود که در آن اهداف یا فرجام‌ها مجال پرورده شدن می‌یابند؛ آن میل مفروض به ترکیب‌های جنسی آشکار یا تعهدات مشخص، شاید شیوه‌ای باشد برای پیش‌دستی بر امکان‌های کمتر آشنا، یا فراهم کردن زمانی برای تأمل بر آن‌ها.

اگر بتوان عشوه‌گری را در حالتی پایدار نگاه داشت، آنگاه این کنش نه‌تنها راهی برای پرورش امیال، بلکه؛ شکلی از زمان‌طلبی خواهد بود. به تعویق انداختن، می‌تواند مجالی برای امکان‌های تازه فراهم کند.

On Flirtation:An Introduction
Adam Phillips

ترجمه: علیرضا کلانتری


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

در انتقال خودشیفته‌وار، نیاز به خودبزرگ‌بینی مراجع و ایده‌آل دیدن درمانگر به عنوان ابژه‌ی مهم زندگیِ او هر دو هم‌زمان یا به تناوب فعال می‌شوند. و صرفا پس از فعال شدن این نیازهای بدوی است که‌ می‌توان انتقال را در آن‌ها فعال ساخت.

در واقع؛ لازم است این‌ مراجعین ابتدا احساس نیازمندی خودشان به درمانگر و متقابلا مهم بودن درمانگر را در خویش تجربه کنند و تا زمانیکه این اتفاق رخ ندهد، روان‌کاو جایگاهش در حد یک شی یا یک پاره ابژه‌ی فتیش‌وار برای آن‌ها باقی خواهد ماند.

امیرحسین کمیجانی


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

افراد مرزی عمیقاً از رها شدن می‌ترسند، اما به شکلی رفتار می‌کنند که گویی خود رهاگرند. در روابط نزدیک، رفتاری دوسویه از خود نشان می‌دهند؛ مشتاق نزدیکی‌اند، اما از صمیمیت هراسان. درمانگر باید بتواند این تنش را درک و تحمل کند.

نانسی مک ویلیامز


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

احساس تنهایی در میان جمع یا با فردی بی تفاوت یا بی‌عاطفه چنان خلایی در وجود انسان ایجاد می‌کند که هیچ کس تمایل ندارد تجربه‌اش کند.


تنهایی می‌تواند انتخابی شخصی باشد، همدم زندگی‌مان باشد، نه سایه‌ای سنگین بر آن! تنهایی گاه با فرصتی که برای تفکر و رشد و یادگیری فراهم می‌کند می‌تواند مثبت و سازنده باشد. منظورم فقط انزوای خودخواسته یا صرف وضعیت دور بودن از جمع نیستط بلکه؛ تنهایی به معنای آگاهی‌ای عمیق از مرزهای خویشتن آدمی است که در شرایط مناسب می‌تواند حیات‌بخش هم باشد. تنهایی برای بعضی آدم‌ها به چاله‌ی آبی می‌ماند که یکباره پایشان می‌رود توی آن و زود از آن بیرون می‌آیند اما برای برخی دیگر اقیانوسی بی‌انتهاست.

سرگذشت تنهایی | فی باوند آلبرتی


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…

[گروه روان‌تحلیلی بینش]

از دست دادن عشق،نقش مهمی در زندگی روانی هر کودکی ایفا میکند،اگرچه در برخی کودکان نقش آن در مقایسه با بقیه بیشتر است؛هرچند ممکن است نقش عظیمی ایفا کند،اما اصلاً و ابداً تنها عامل نیست.برعکس؛از دست دادن عشق پیوسته همراه با دو مصیبت دیگر در این مقطع از زندگی است؛یعنی اختگی و از دست دادن ابژه.


بعلاوه؛بسته به شرایط از دست دادن عشق،ممکن است به صورت نوعی خطر یا نوعی مصیبت که رخ داده است ظاهر شود: در حالت اول؛باعث تشویش می‌شود و در حالت دوم؛به عاطفه افسرده وار می‌انجامد،اما هیچگاه منحصراً یکی یا دیگری نیست.

در نهایت؛هیچ شواهدی وجود ندارد که عاطفه افسرده‌وار همراه با از دست دادن عشق در سن ادیپال اهمیت بیشتر یا کمتری در دختران در مقایسه با پسران داشته باشد. با توجه به نکته‌ اخیر؛از دست دادن عشق شبیه به از دست دادن ابژه است،درحالیکه هر دو متفاوت با اختگی‌اند.از این رو همانطور که گفته‌ام، تشویش اختگی معمولاً اهمیت بیشتری در مناقشات پسران در مرحله‌ی ادیپال دارد تا عاطفه افسرده وار اختگی و عکس آن در مورد دختران در مرحله ادیپال صدق میکند.

ذهن درگیر مناقشه | چارلز برتر


کانال تلگرام|مشاوره و رواندرمانی|اینستاگرام

Читать полностью…
Subscribe to a channel