3237
۱۵۹ 📿 کانال هواداران داریوش🎵 فرهاد 🎹 فریدون فروغی 🎸 👌تنها کانال موسیقی اعتراضی ایران🕊
اثر تمرینی و غیر رسمی
#جنگ
فریدون فروغی
@Jashn_Deltangii
هجدهم تیر ماه ۱۳۱۴
هفتم شهریور ماه ۱۴۰۴ 🤚
آهنگساز و تنظیم کننده
استاد #احمد_پژمان
🌿جشن دلتنگی 🌿
@Jashn_Deltangii
💎 اثر زیبای #خاموش_نمیرید!
💎 #مولانا_جلال_الدین_بلخی
💎 #احمد_پژمان 🖤🍁
@Jashn_Deltangii
کانال جشن دلتنگی 🍃
#در_این_بنبست
شاعر ترانه: #احمد_شاملو
ملودیساز: #بابک_افشار
تنظیمکننده: #احمد_پژمان 🖤🥀
خواننده: #داریوش
#کنسرت کامل
#یونیورسال
#سازمان_جشنها
☘تقدیم به همراهان جشن دلتنگی ☘
🌿جشن دلتنگی 🌿
/channel/Jashn_Deltangii
#بوف_کور
شاعر: فرهاد عزیزی
اهنگ و تنظیم : فرزاد فتاحی
@Jashn_Deltangii
دست مزن! چشم، ببستم دو دست
راه مرو! چشم، دو پایم شکست
حرف مزن! قطع نمودم سخن
نطق مکن! چشم، ببستم دهن
هیچ نفهم! این سخن عنوان مکن
خواهش نا فهمی انسان مکن
لال شوم، کور شوم، کر شوم
لیک محال است که من خر شوم
سید اشرف الدین حسینی (نسیم شمال)
@Jashn_Deltangii
🔸 #سید_اشرف_الدين هر هفته چهار صفحه روزنامه نسیم شمال را که تقریبا سراسر آن شعر بود در همان مطبعه کلیمیان چاپ میکرد و انتشار میداد. یگانه راه زندگی او بهای تک فروشی این روزنامه بود و کسی آن را مشترک نمی شد و حتی در بالای روزنامه قیمت اشتراک را هم معین نکرده بود و هر کس خواستار بود آن را از بچه های روزنامه فروش دوره گرد می خرید. روزی که نسیم شمال در می آمد ده دوازده بچه یازده ساله در مدخل مطبعه کلیمیان صف می کشیدند و سید به دست خود روزنامه را در میانشان تقسیم میکرد و عصر آن روز با کمال درستکاری پول هایی را که از فروش روزنامه خود به دست آورده بودند به او می دادند. سید با همین پول این هفته را به آن هفته می رساند. نمیدانم چه سحر و کرامتی در کار سید بود که این کودکان بی کس و بی ضامن را به کمال درستی و امانت عادت داده بود و هرگز یک تن از ایشان یک دینار در معامله خود با سید تخلف نکرد.
🔸در گوشه ای از حجره پرده ای را به نخی که به دو دیوار میخکوب کرده بود آویخته بود. در پشت این پرده منقل فرنگی خود و کِلکی را که زمستانها در زیر کرسی میگذاشت و یک سماور حلبی با قوری و چند استان در سینی لب شکسته ای گذاشته بود. سماور و منقل وی را خادم مدرسه آتش می انداخت و هر بار که این کار را می کرد فورا پنج شاهی اجرت او را نقد می داد. جیب های گشاد لباده سید همیشه پر از پول سیاه بود، زیرا که بچه های روزنامه فروش بیشتر پول های سیاهی را که از خریدن روزنامه گرفته بودند برای او می آوردند. یکی از شوخی های سید این بود که هر وقت به ما می رسید یک مشت پر، پول سیاه از جیب بیرون می آورد و مشت خود را باز می کرد و نشان می داد و می پرسید: «پول څرد لازم ندارید؟» و فورأ قاه قاه خنده بسیار پر صدای خود را که شباهت بسیاری به خنده کودکان داشت سر می داد.
🔸به همان عايدي متوسط تک فروشی روزنامه اش قانع بود. به همان زندگی متوسط کنج مدرسه صدر و به همان آبگوشت و طاس کباب می ساخت و قدمی از آن فراتر نمی گذاشت من خود شاهدم که بارها خواستند وی را جلب کنند و به اصطلاح «سبیلش را چرب کنند» و او نپذیرفت. یک بار در حضور من کسی پیغامی برای او آورد و می خواست محرمانه با او گفتگو کند. سید گفت: «من پسایی ندارم و این خوراکی ها با مزاج من نمی سازد. معده من به این چیزها عادت نکرده است» .
🔸من هرگز سیمای او را درهم و گرفته و متفکر و مغموم ندیدم. آن سیمای متبسم و خندان و آن خنده های کودکانه وی که به بانگ بلند می کرد و همه ما را نیز می خنداند و دلخوش می کرد من یقین دارم که هنوز در آسمانها منعکس است. این گونه سادگی ها هرگز از یاد آسمان نمی رود و در حافظه خود نگاه می دارد.
🔸پیداست که چنین آدمی از بس خود را می خورد، باید سرانجام کارش به جنون بکشد. همین طور هم شد. در همان حجره مدرسه صدر انحراف و اختلالی در مشاعر او پیش آمد. اولین مظهر جنون او این بود که شروع کرد به کفر گفتن. شنیدم که سید اندوخته ای در همان حجره داشت و کسانی که چشم به آن دوخته بودند جنون بی آزار او را بزرگ کردند و او را با وسایل نامشروع به دارالمجانین آن روز بردند تا در همانجا مُرد.
🔸این دارالمجانین در محوطه نسبتأ تنگی در «شهر نو» بود. وقتی که خبر به من رسید سراسیمه به آنجا رفتم. محوطه دارالمجانین دارای سه حیاط بود در حیاط اول دیوانگان بیکس، در حیاط دوم دیوانگان محترم تر و در حیاط سوم زنان را جای داده بودند. در حیاط دوم، در بالاخانه در اطاق کوچکی رو به جنوب، سید که در آن زمان نزدیک هفتاد سال داشت روی دوشکی که لابد حدس می زنید باید خیلی چرکین باشد به اصطلاح چمباته نشسته و زانوهای خود را بغل گرفته و سر را به سینه فرو برده بود . به طوری که متوجه هیچ کس و هیچ چیز نمی شد. مدتی در کنار گلیم پاره ای که فقط نیمی از اطاق کوچک را فراگرفته بود نشستم. شاید نیم ساعت ساکت و بی حرکت نشستم تا سر را بلند کرد. تا چشمش به من افتاد قاه قاه بنای خندیدن را گذاشت. به اندازه ای بلند و پر از شور می خندید که سراپای جثه بزرگ و تنومند او تکان خورد. سپس نزدیک دو شعر از اشعار خود را از این طرف و آن طرف پی در پی و با سرعت عجیبی خواند و در تمام این مدت خیره خیره برمن می نگریست. یگانه حرفی که زد این بود که گفت:« می خواهند روزنامه ام را بدزدند».
📝سعید نفیسی
📒خاطرات جوانی و ادبی و سیاسی
@Jashn_Deltangii
🗞کانال جشن دلتنگی
از تو
شاعر ترانه: #بهمن_فرسی
آهنگساز: #ناصر_چشم_آذر
خواننده: #داریوش
@Jashn_Deltangii
#دکلمه
صبور باش
🌿جشن دلتنگی 🌿
/channel/Jashn_Deltangii
🍃اجرای نخست #جشن_دلتنگی
🌿آندرانیک
🌿ایرج جنتی عطایی
🎵🎵🎵
🌿جشن دلتنگی
@Jashn_Deltangii
🔹کلیپ اثر جاودانه #جشن_دلتنگی
🔸آندرانیک
🔸ایرج جنتی عطایی
🔸داریوش 🎙
@Jashn_Deltangii
اینجا جشن دلتنگی
#کلیپ #خاک با صدای زنده یاد #فریدون_فروغی
@Jashn_Deltangii
کانال جشن دلتنگی 🌿
داد از این دل
شاعر ترانه: #باباطاهر
ملودیساز: #پرویز_مقصدی
تنظیمکننده: #منوچهر_چشم_آذر
خواننده: #داریوش
.....................................
🍃
دو زُلفونت بود تار رُبابُم
چه مي خواهي از اين حال خرابُم
تو كه با مُوُ سر ياري نداري
چرا هر نیمه شوُ آيي به خوابُم
🍃
فلک در قصدِ آزارُم چرايي
گُلم گر نيستي خارُم چرايي
تو كه باري زِ دوشُم بر نداري
ميونه بار سَر بارُم چرايي
🍃
تو كه نوشُم نهي نيشُم چرايي
تو كه يارُم نهي پيشُم چرايي
تو كه مرحم نهي زخمِ دلُم را
نمک پاش دلِ ريشُم چرايي
🍃
خدايا داد از اين دل داد از اين دل
كه يكدم مُوُ نگشتُم شاد از اين دل
چو فردا داد خواهان داد خواهند
بگويُم صد هزاران داد از اين دل
🍃
دلم دور است و احوالش ندونُم
كسي خواهد كه پيغامش رسونُم
خداوندا زِ مرگم مهلتي ده
كه ديداري به ديدارش رسونُم
🍃
اگه دردُم يكي بودي چه بودي
اگه غم اندكي بودي چه بودي
به بالينم حبيبي يا طبيبي
از این هر دو یکی بودی چه بودی
🍃
ندونُم لُخت و عُریونُم که کرده
کدوم جلاد بی جونُم که کرده
بده خنجر که تا سینه کُنُم چاک
ببینُم عشق تو با مُو چه کرده
@Jashn_Deltangii
کاور آلبوم بسیار زیبای #خاموش_نمیرید
#احمد_پژمان 🖤
@Jashn_Deltangii
#خانه_سرخ
ای مسلط!
دستت از خون شهیدان سرخ است
شاعر ترانه: #ایرج_جنتی_عطایی
ملودیساز: #داوود_بهبودی
تنظیمکننده: #احمد_پژمان 🖤🍂
خواننده: #داریوش
#خانه_سرخ_است
#شب_مردمکش_بد
#کنسرت
اجراهای کامل داریوش
و نمایشنامه نون و پنیر و سبزی
#یونیورسال
#سازمان_جشنها
☘تقدیم به همراهان جشن دلتنگی ☘
🌿جشن دلتنگی 🌿
/channel/Jashn_Deltangii
اثر فوق شاهکار و استثنایی #نامه_به_وطن
#نسیم_شمال #داریوش #زلاند
یاران منشینید خموش؛
ایران در سایه ی دار است
زیر ساطور تبه کاران است...
@Jashn_Deltangii
🔹«سیداشرفالدین حسینی»
بانی انتشار روزنامه «نسیم شمال» در رشت (۱۲۸۶ش)
🔸تصویر سید اشرف الدین در محاصره قزاق های نظمیه پیش از عزیمت به دارالمجانین
@Jashn_Deltangii
من همیشه
باختم
باختم
باختم
باختم
من همیشه با سوزن نگاه
با نخ آرزو
روزها
هفته ها
ماه ها
سالها را بهم دوختم
@Jashn_Deltangii
کانال جشن دلتنگی 🌿
#کلیپ #از_تو
@Jashn_Deltangii
هرچه را که ساختم عاقبت شکست
من همیشه باختم...
آنکه حاضر نیست برای آزادی هزینه ای بپردازد
لایق آزادی نیست
با آرزوی رهایی...
مهدی یراحی
بعد از اجرای حکم ۷۴ ضربه شلاق
🎤 اجرای پر احساس #جشن_دلتنگی
#کنسرت
چه مومنانه از خود گذشتم
کوچ من از من نهایتم بود
🍂🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀
https://telegram.me/joinchat/BkrPIzw6XuVeGcarLowWZg
کانال جشن دلتنگی 👉
#جشن_دلتنگی
#داریوش
#کنسرت لندن 1362
#زیرخاکی
🌿جشن دلتنگی 🌿
@Jashn_Deltangii 🕊
🎬 #کلیپ اثر تاثیرگذار #گناه_بچه_ها_چیه
اثری از بابک صحرایی
https://telegram.me/joinchat/BkrPIzw6XuVeGcarLowWZg
👆👆👆👆👆👆👆👆👆
کانال جشن دلتنگی 🌿
@Jashn_Deltangii
✅ فرهاد
🍀 اجرای اثر جاودانه شبانه 2 (شهیدای شهر) 👆
✅در کنسرت 1995 برلین
#یه_شب_مهتاب
@Jashn_Deltangii