@Nashraasoo فرهنگ، اجتماع و نگاهی عمیقتر به مباحث امروز تماس با ما: 📩 editor@aasoo.org 🔻🔻🔻 آدرس سایت: aasoo.org اینستاگرام: instagram.com/NashrAasoo فیسبوک: fb.com/NashrAasoo توییتر: twitter.com/NashrAasoo
هنر اعتراضی و تبلیغاتی در افغانستان: خلاقیت در دل بحران؟
در دوران حضور ارتش سرخ شوروی (۱۹۸۹-۱۹۷۹) و جنگهای داخلی پس از آن، افغانستان بستری برای هنر اعتراضی و پروپاگاندایی بود. هنر تبلیغاتی، که به صورت هدفمند ایدئولوژی حزب حاکم را منعکس میکرد، در تمام رسانههای کشور بازتاب گستردهای داشت. از طرف دیگر، هنر اعتراضی وسیلهای برای مقاومت فرهنگی و سیاسی در برابر نیروهای اشغالگر و حکومتهای دستنشاندهی شوروی و سیاستهای سختگیرانهی آنان بود.
@NashrAasoo 💭
🔸 آنچه شنیدید معرفی گلسا رحیمزمانی از پادکست «چهل خوانندهی زن ایرانی زیر چهل سال» بود. صفحه اینستاگرام گلسا رحیمزمانی امروز توسط پلیس امنیت اخلاقی توقیف و تمامی پستهای آن حذف شد. موج تازهی فشارها بر خوانندگان زن، پنجشنبه ۹ اسفند و پس از بازداشت هیوا سیفیزاده حین اجرای زنده در عمارت روبهرو در تهران شروع شده. در چند روز گذشته، صفحات مشابهی از خوانندگان زن ایرانی مسدود شدهاند.
▶️ ویدئو از یوتیوب گلسا رحیمزمانی؛ Sabre Ayoub cover by Golsa & Sardar
🎙 پادکستهای آسو در اپهای پادگیر با شناسهی NashrAasoo در دسترس هستند.
@NashrAasoo 💭
«زمستان ۱۴۰۳، یعنی ۹ سال پس از مرگ ابوالحسن نجفی، مترجم و زبانشناس و ادیب برجستهی ایرانی، مستندی دربارهی او دستبهدست شد با عنوان «وزن کلمات» با ایهامی هوشمندانه، که هم به دغدغهی نجفی برای یافتن مناسبترین معادل کلمات در متن ترجمه اشاره داشت و هم به پژوهشهای گستردهی او در زمینهی وزن عروضی شعر فارسی. فیلم را پسر نجفی، شِبلی، چند سالی پیش از مرگ او ساخته و حالا، پس از گذشت بیش از یک دهه، با انتشار آزادانهی آن موافقت کرده است. شمّهای از آنچه «وزن کلمات» را از بسیاری مستندهای مشابه دربارهی مشاهیر متمایز میکند در این نوشتار آمده است.»
aasoo.org/fa/articles/5101
@NashrAasoo 🔻
«هرمز فرهت، آهنگساز و موسیقیدان سرشناس در کتاب «گذشتهی حاضر» در خلال بیان خاطراتش مروری بر تحولات سیاسی – اجتماعی ایران در نزدیک به یک قرن گذشته داشته است. او که در دههی ۵۰ خورشیدی ریاست گروه موسیقی دانشگاه تهران و شورای موسیقی تلویزیون ملی ایران را بر عهده داشت، در این کتاب علاوه بر تجربههایش در این نهادها، از نقش خود در برنامهریزی و تدارک «جشن هنر شیراز» نوشته است. هرمز فرهت این کتاب را در آخرین سالهای زندگیاش به انگلیسی نوشت و اکنون ترجمهی فارسی آن از سوی نشر آسو منتشر شده است.»
aasoo.org/fa/books/5100
@NashrAasoo 🔻
شناخت نقشهی جدید جنبش زنان، راهی به سوی پیوند زدن زنجیرههای مقاومت🔻
✍ نگاهی تاریخی به تحولات جامعهی ایران نشان میدهد که جنبش زنان، تا کنون در بزنگاههای تاریخی که منجر به تغییرات کلان سیاسی-اجتماعی در کشور شده، نتوانسته است به عنوان یک نیروی تأثیرگذار، ضامن و مدافع حقوق و آزادیهای زنان باشد. جنبش زنان ایران، که بذر آن همزمان با انقلاب مشروطه کاشته شده، در دورههای مختلف تاریخی اصلیترین مطالبهاش تغییر وضعیت حقوقی زنان در ساختار سیاسی حاکم بوده است. حالا اما با به نتیجهی پایدار نرسیدن اغلب تلاشهای پیشین از یک سو، و تغییرات ایجاد شده در مدل حرکتهای سیاسی-مدنی در ایران از سوی دیگر، جنبش زنان نیز متحول شده و شیوهی فعالیت، بازیگران، شبکهی ارتباطی، مطالبات و حتی زبان بیان خواستههای خودش را دگرگون کرده است.
✍ دو زلزلهی پیاپی در سال ۱۳۹۶ جامعهی ایران و به تبع آن جنبش زنان را تکان داد. ششم دیماه ۱۳۹۶ ویدا موحد بر بالای سکو رفت و روسری خود را برداشت و به دنبال او دهها زن دیگر این حرکت اعتراضی را تکرار کردند. اعتراضی که فاطمه صادقی آن را «نوع جدید کنش سیاسی» مبتنی بر «تسخیر فضا و عقبراندن حاکمیت» میداند که برای دستیابی به آزادی، منتظر انقلاب، انتخابات و تغییر رژیم نمیماند. فردای آن روز، در هفتم دیماه، مردمی که به فقر و وضعیت معیشتیشان معترض بودند به خیابان آمدند و در یک اعتراض دنبالهدار و سراسری، برای اولین بار بهجای مطالبات اصلاحطلبانه از حکومت، این مطالبات را به تغییرات کلان و ساختاری گره زدند. این دو حرکت همزمان اما مستقل از هم، فرصتی برای مشاهده و تجربهی شکل دیگری از مقاومت و اعتراض بود که تا پیش از آن تابو، خط قرمز و حتی ناممکن به نظر میرسید. با این حال، جنبش زنان در آن زمان هنوز زبان مشترک با این معترضان تابوشکن را پیدا نکرده بود. میزان توجه لایههای مختلف این جنبش به مسئلهی حجاب اجباری و خواستههای معیشتی با نگاه گذر از نظام نیز هنوز در تناسب با وزن این اعتراضات نبود. با ادامه یافتن مدل اعتراضات دی ۹۶ در آبان ۹۸ بخشی از جنبش زنان که پس از دههها تلاش، نه امیدی به اصلاح قوانین نابرابر از سوی حکومت داشت و نه حتی امکان تلاش در این راستا به آن داده میشد، از «سیاست مبتنی بر تقاضا» فاصله گرفت و به این نتیجه رسید که تمرکز بر مطالبات زنان، بدون قرار دادن آنها در بطن خواستههای عمومی جامعه، دیگر ممکن نیست.
✍ علاوه بر نقشهی جنبش زنان و تنوع فعالان آن، خواستههای این جنبش و زبان بیان آنها نیز تغییر کرده است. لایههای مختلف جنبش زنان ناامید از ایجاد تغییر قوانین و سیاستگزاریها از سوی حکومت، در حال آموزش جامعه برای تغییر هستند و سرمایهگذاری برای اصلاح مناسبات فردی و جمعی در لایههای پایین جامعه را هدف خود قرار دادهاند. بخش بزرگی از جنبش زنان نیز تغییر در وضعیت زنان را به تغییرات اساسی و ساختاری گره زده است و همکاری با دیگر جنبشها و حرکتهای اجتماعی برای این تغییر کلان را بخشی از برنامهی فمینیستی خود میداند. نحوهی خواستن این تغییر هم متفاوت از گذشته شده است. برخی لایههای جنبش زنان با فاصله گرفتن از دوگانهی زن و مرد و نگاه صرفاً دگرجنسگرایانه، تمرکز خود را بر مبارزه با تبعیضها و خشونتهای مبتنی بر جنسیت گذاشتهاند. اگرچه صدای افرادی با گرایشهای جنسی و هویتهای جنسیتیِ متنوع هنوز در جامعهی ایران و به تبع آن جنبش زنان در ایران بهدرستی شنیده نمیشود، اما یک تغییر مهم در جنبش زنان، تلاش برای توجه به این مسئله و شکستن تابوی طرح این موضوع در رسانهها و بیانیههای جنبش زنان و همچنین برخی منشورها و مطالباتی است که پس از خیزش زن، زندگی، آزادی تدوین شدهاند.
@NashrAasoo 💭
آیا پیکان تاریخ در مسیر حل و فصل منازعات جهانی حرکت میکند؟ 🔻
✍️ حوزهی مطالعاتیِ «حل تعارض» در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ پدید آمد. آن زمان، دورهی اوج جنگ سرد بود و چنین به نظر میرسید که تولید سلاحهای هستهای و منازعه میان ابرقدرتها بقای بشر را تهدید میکند. گروهی از پیشگامان از رشتههای تحصیلیِ گوناگون به ارزش پژوهش دربارهی تعارض بهعنوان پدیدهای عام، با ویژگیهایی مشابه در روابط بینالملل، سیاست داخلی، روابط کارگر و کارفرما، جوامع، خانوادهها یا میان افراد پی بردند. آنها دریافتند که میتوان روشهای نوظهور برای حل اختلاف میان کارگر و کارفرما و میانجیگری میان گروهها را در مورد همهی انواع تعارضها، از جمله منازعات داخلی و بینالمللی، به کار برد. در فصل اول این کتاب به تحولات این حوزهی جدید در پنج دههی نخستِ آن میپردازیم و نشان میدهیم که بعد از پایان ناگهانیِ جنگ سرد در دههی ۱۹۹۰، بسیاری از وزارتخانههای دولتی و سازمانهای منطقهای بینالمللی و جهانی همان واژهها و مفاهیم رایج در حوزهی حل تعارض را به کار میبردند و انتظار داشتند ــ یا امیدوار بودند ــ که پایان جنگ سرد آغاز عصری باشد که آمال و آرزوهای بنیانگذارانِ سازمان ملل سرانجام در آن تحقق یابد.
✍️ در سال ۲۰۱۶ در اواخر دوران ریاستجمهوری اوباما، چارلز کراوتهامر در «واشنگتن پست» چنین نوشت:
وجه تمایز سیاست خارجیِ "آرمانخواهانه" از سیاست خارجی "واقعگرایانه" چیست؟ چطور خوشبین را از بدبین تمیز میدهید؟ این سؤال را بپرسید: آیا به پیکان تاریخ عقیده دارید؟ یا به بیان دیگر، به نظرتان مسیر تاریخ چرخشی است یا مستقیم؟ آیا نسل اندر نسل محکوم به از سر گذراندن همین تجربهی بد هستیم ــ یا اینکه میتوان به پیشرفتی ماندگار در نظم جهانی امیدوار بود؟ به نظر واقعگرایان، که عموماً محافظهکارند، تاریخ عبارت است از چرخهی بیپایانِ تصادم سیاستهای قدرتمحور. روندی مشابه تکرار میشود. فقط نامها و مکانها تغییر میکند. حداکثر کاری که میتوانیم در طول عمر خود انجام دهیم این است که از خود دفاع کنیم، بیثباتی را مهار کنیم، و از فاجعه دوری گزینیم. اما نباید انتظار داشت که تغییری اساسی و ماندگار در امور بشری رخ دهد. آرمانخواهان عقیدهی متفاوتی دارند. به نظر آنها نظام بینالمللی میتواند سرانجام از وضعیت طبیعیِ هابزی رهایی یابد و به چیزی انساندوستانهتر و امیدوارکنندهتر تبدیل شود...
نگاهی به چند فیلم مستند در برلیناله
🎥 یالا پارکور
غزه، سال ۲۰۱۴. چند جوان فلسطینی در حالی که در پسزمینه، دود حاصل از انفجار به آسمان رسیده است، در حال انجام حرکات پارکور هستند، کاری که آنها را بیاندازه شادمان میکند. عریب زعیتر، کارگردان این مستند، این شادی را پیشتر در چهرهی مادرش دیده بود: همان لحظهی جادوییِ دیدن دریا در ساحل غزه برای اولینبار، وقتی که تنها چهارسال داشت. مادرش به او گفته بود که تو یکی از ما هستی. یک فلسطینی...
🎥 نگهداشتن لیات
در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به خانهی لیات و همسرش اویو در کیبوتص نیر اوز در مرز غزه حمله شد. آنها در میان ۲۵۰ نفری بودند که حماس در آن روز به گروگان گرفت. یک روز پس از این حمله، برندون کرِیمر، فیلمساز، توانست موافقتِ خانوادهی اسرائیلی-آمریکاییِ لیات برای ثبت روزهای پرتشویش و تلاش آنها برای آزادیِ فرزندشان را جلب کند. یهودا، پدر لیات، از شخصیتهای اصلیِ فیلم است. او از این وضعیت مأیوس شده اما دائماً در حال یادآوریِ این نکته است که این جنگ دو طرف دارد و نفرت راهحل نیست، نظری که حتی در میان اعضای خانوادهی خودش هم چندان محبوب نیست.
@NashrAasoo 💭
«پادکست «فیلمهای ایرانی در فستیوالهای جهانی» در کنار برشمردن نقاط عطف شرکت فیلمهای ایرانی در فستیوالهای جهانی به تحلیل اوضاع هر دوره و طرح چراها میپردازد. شبنم طلوعی در دومین بخش این پادکست به شرایط ساخت فیلمها و ارسال آنها به فستیوالهای جهانی در شرایط سانسور و انقلابی پس از روی کار آمدن جمهوری اسلامی پرداخته است.»
aasoo.org/fa/podcast/5095
@NashrAasoo 🔻
«ظهور فناوریهای دیجیتال، نظم اطلاعاتیِ جهانی را دگرگون کرده و مفهوم فضای عمومی را با پرسش مواجه کرده است. اکنون افراد بهجای گفتوگو و تبادل اطلاعات در فضایی عمومی، در حبابهای ارتباطی کوچک و فردمحوری محصور شدهاند که بر اساس الگوریتمهای شخصیسازیشده پدید میآید.»
aasoo.org/fa/articles/5085
@NashrAasoo 🔻
سیامک پورزند، شور امیدی که به مسلخ کشانده شد، به روایت مهرانگیز کار🔺
✍️ سیامک پورزند، روزنامهنگار ۸۰ ساله، نهم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ پس از سالها بازداشت و شکنجه، خودش را از بالکن آپارتمانش در تهران به پایین پرتاب کرد و جان باخت. مهرانگیز کار، همسر سیامک پورزند که وکیل دادگستری و یکی از حقوقدانان نامدار در جنبش زنان ایران است، میگوید اتفاقاتی که برای سیامک پورزند افتاد نه فقط سرنوشت او و خانوادهاش بلکه سرنوشت بسیاری را در ایران تغییر داد.
او با نوشتن کتاب «سیامک پورزند، روزنامهنگاری که قرار شد خودکشی کند» که به تازگی از سوی نشر باران در سوئد منتشر شده، آنچه بر همسرش گذشته را به عنوان نمونهای از پروندههای نقض حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران بررسی کرده است.
@NashrAasoo 💭
هفتادوپنجمین جشنوارهی فیلم برلین پس از نمایش بیش از ۲۰۰ فیلم در بخشهای مختلف پایان یافت. برلیناله هر سال بیش از ۳۰۰ هزار تماشاگر دارد و یکی از بزرگترین جشنوارههای سینمایی دنیا به شمار میرود. آنچه در ادامه میخوانید مروری است بر چهار فیلم مستند که در دورهی اخیر این جشنواره به نمایش در آمد.
aasoo.org/fa/articles/5094
@NashrAasoo 🔺
با مرگ زبانها چه چیزی را از دست میدهیم؟
✍️ جرالد روش، زبانشناس، اشاره میکند که جنبشهای زبانی «اغلب شکل ملیگرایانه پیدا میکنند و در تلاش برای کسب یا ایجاد قدرت حکومتی برای ملت خودشان منطق یک ملت، یک زبان، یک سرزمین را بازتولید و در این فرآیند زبان اقلیتهای ضعیفتر از خود را سرکوب میکنند.» نمونهای که روش به آن اشاره میکند، مبارزهی استقلالطلبانهی تبت است که به یک «جنبش زبان پدری خالص» دامن زده و ضمن تمرکز بر زبان تبتی استاندارد، زبانها و گویشهای دیگر تبت را نادیده میگیرد.
@NashrAasoo 💭
«در اواخر دههی ۱۹۹۰، محافظهکاران شروع کردند به بهرهبرداری از خشم و بیزاری نادیدهگرفتهشدگان. راست اقتدارگرا دریافته بود که میتوان بر مبنای تحقیر و استهزای جهل و بیتدبیری نخبگان لیبرال سیاست جدیدی بنا کرد. آنها به راهحل نیازی نداشتند؛ تنها دامن زدن به خشم مردم کافی بود. اکنون ما آماج حملات این خشم بودیم. برای به دست آوردن اعتماد کسانی که نارضایتیشان را نادیده گرفته بودیم چه کار باید کرد؟»
aasoo.org/fa/articles/5080
@NashrAasoo 🔻
شبنم طلوعی در این پادکست از فیلمهای ایرانی در جشنوارههای جهانی میگوید.
aasoo.org/fa/podcast/5091
@NashrAasoo 🔻
🎬 پادکست «فیلمهای ایرانی در فستیوالهای جهانی»، به زودی از آسو...
@NashrAasoo 💭
از تمایلات اخلاقی به تمایلات بازار
🔸 در این سخنرانی که در سال ۲۰۲۰ صورت گرفت، مارک کارنی، رئیس سابق بانک مرکزی بریتانیا و نخستوزیر کانادا نخستین سخنرانی خود را با این پرسش آغاز میکند که چرا ارزشهای اقتصادی از ارزشهای انسانی مهمتر تلقی میشود؟
@NashrAasoo 💭
و باز داستان پدران و فرزندان🔻
✍ ابوالحسن نجفی، اگر نگوییم بدترین، بهحتم یکی از بدترین گزینههایی بود که کارگردانی بخواهد نقش اصلی فیلم مستندش را به او اختصاص بدهد. مردی گریزان از دوربین عکاسی و فیلمبرداری، گریزان از رسانه و مصاحبه، گریزان از گفتوگو دربارهی چیزی جز مسائل حرفهای و زبانی، گریزان از راه دادن دیگران به حریم خصوصیاش، چگونه ممکن بود تن به آن دهد که ساعتها جلو دوربین کارگردانی سمج بنشیند و ستارهی اول فیلمی دربارهی زندگی خودش بشود؟ بعید مینماید کسی جز پسرش، شِبلی، میتوانست چنین درخواستی از او بکند و پاسخ مثبت بگیرد.
✍ از مستندی دربارهی ابوالحسن نجفی چه انتظاری میتوان داشت؟ قاعدتاً، پیش از هر چیز، آشنایی با وجوه مختلف و گستردهی فعالیتهای ادبی و فرهنگی او که دایرهی وسیعی را در برمیگرفت: از ترجمه تا وزن شعر، از زبانشناسی تا ادبیات تطبیقی، از جُنگ اصفهان تا فرهنگستان زبان و ادب فارسی. این وجوه را عمدتاً در بخشهایی از فیلم میبینیم که به گفتوگو با دوستان و همکاران او اختصاص دارد: منوچهر بدیعی، ضیاء موحد، عبدالحسین آذرنگ، یونس تراکمه، حسین معصومی همدانی، عباس میلانی، بهمن فرمانآرا، فرزانه طاهری و امید طبیبزاده، نُه متخصص فرهنگ ایران. از خلال این گفتوگوهاست که جایگاه ابوالحسن نجفی در ادب و فرهنگ ایران مشخص میشود، از مهمترین آثار و کارهایش سخن به میان میآید و ابتداییترین توقع مخاطب فیلم برآورده میشود: آشنایی اولیه با شخصیتی برجسته برای نوورودان به عرصهی فرهنگ و مرور دانستهها برای اهل این وادی.
✍ نجفی که در ابتدای فیلم، خود را در برابر دوربین بسیار معذب و ناراحت احساس میکند هرچه پیشتر میرویم با شوق بیشتری به سخن میآید. پیداست که او نیز با نگاهی تازه به گذشته و پسرش مینگرد و این شناخت تازهی رابطهی پدر و فرزندی شکلی دوسویه به خود میگیرد. ضمن نمایان شدن این روابط احساسی و انسانی، شاهد توازیهای بسیار هوشمندانهای هستیم که فیلمساز از روایتهای نجفی استخراج کرده است: خاطرات کودکی شبلی توأم میشود با خاطرات کودکی خود نجفی؛ رابطهی نجفی و شبلی در کنار رابطهی پدر نجفی با او و برادرش قرار میگیرد و نگاه نجفی به مدرسهرفتنِ شبلی در کنار نگاه پدر نجفی به مدرسهرفتنِ او. اینجاست که احساس میکنیم نجفی نیز در گفتوگو با پسرش گویی به وجوه تازهای از او و از خودش پی میبرد که شاید پیشتر از آنها بیخبر بوده یا به آنها نیندیشیده است. هنگامی که از تلاش همهی موجودات زنده، اعم از گیاهان و جانوران و انسانها، برای حفظ نسلشان میگوید، شبلی همان چیزی را از او میپرسد که به ذهن اغلب بینندگان فیلم نیز خطور میکند: «تو چه کار کردی برای اینکه حفظ بشی؟» و نجفی پاسخ را به طنز برگزار میکند: «من کوشش چندانی نکردم. یک بار این کوشش را کردم و بلای جانم شد.» در چنین صحنههایی، نجفی کاملاً از شخصیت فرهنگی خود فاصله گرفته و همچون کاراکتری هنری و دراماتیک جلوهگر شده است که بینندگان میتوانند با عواطف و افکارش همذاتپنداری کنند و خود را جای او بگذارند، چیزی که در هنگام بازنمایی مستند زندگی مشاهیر معمولاً رخ نمیدهد.
@NashrAasoo 💭
کتابِ «گذشتهی حاضر»🔻
🎶 این کتاب نه زندگینامه است و نه روایتی که در آن نظم زمانی و توالی اتفاقات وجود داشته باشد. ازآنجاکه این کتاب مبتنی بر پژوهش یا تحقیق نیست و بهمنظور خلق مواضع گفتمانی نوشته نشده است. درعینحال، شرح زندگی شخصی و خانوادگی، چه در خانهی پدری و چه در زندگی بزرگسالی، در این کتاب جایی ندارد. در واقع، محتوای این کتاب (از فصل ۱ تا ۱۲) عمدتاً شامل گزیدهای از خاطراتم است. سه فصل پایانی کتاب، که ماهیتی بحثبرانگیز دارد، به مباحثی دربارهی موسیقی اختصاص یافته است و جنبهی آموزشی دارد. گمان میکنم که این فصلها بیشتر برای خوانندگان آشنا با موسیقی جالبتوجه باشد.
🎶 این آهنگساز ایرانی که آموزش موسیقی را از ایران شروع کرده و سالها در غرب به تحصیل و تدریس موسیقی پرداخته، در دو فصل از این کتاب یافتهها و نظراتش درباره این دو فرهنگ موسیقایی متفاوت که هر دو را بهخوبی میشناخته، طرح کرده است. او یک فصل را نیز به موسیقی شهری ایران اختصاص داده و از سردرگمیها و کجفهمیهای بسیاری که دربارهی این موسیقی وجود دارد نوشته است. فصل آخر این کتاب به ارزیابیای شخصیِ این موسیقیدان از گرایش و مسیر موسیقی در صد سال گذشته، بهویژه در حوزهی آهنگسازی موسیقی غربی معاصر، یا آنچه به «موسیقی مدرن» معروف است، اختصاص دارد. هرمز فرهت میگوید: «بیتردید دیدگاههای من با نظر کسانی که بیدرنگ آنها را «محافظهکارانه» و «ارتجاعی» میخوانند ناسازگار خواهد بود، اما شاید دیگران، از جمله آهنگسازانِ حرفهای و مخاطبان علاقهمند به موسیقی، از این نظرات استقبال کنند.»
🎶 «یک خانوادهی ایرانی، حتی اگر بهاندازهی خانوادهی من دنیادیده و آگاه باشند، در نیمهی اول قرن بیستم هیچ دلیلی برای دانستن دربارهی موسیقی کلاسیک غرب نداشت. موسیقی ایرانی، یعنی موسیقی سنتی شهری، بسیار مورد علاقه و توجه خانوادهی من بود. بهخصوص پدرم موسیقی ایرانی را بسیار خوب میشناخت. او نحوهی نواختن تار، یکی از سازهای برجستهی ایرانی، را بهخوبی یاد گرفته بود. او در دههی سوم زندگیاش نزد غلامحسین درویش (درویشخان)، نوازندهی مشهور تار، درس گرفته بود. مادرم هیچ آموزش رسمیای در این زمینه ندیده بود، اما بسیار اهل موسیقی بود. تمبک را بهخوبی مینواخت و زیبا میرقصید. اما موسیقی کلاسیک غربی برای آنها کاملاً غریبه بود، که کاملاً قابل فهم بود. بهخصوص درک کردن و ارزش نهادن به آهنگسازی بهعنوان یک حرفه برای آنها دشوار بود. ایران هرگز آهنگساز نپرورانده بود، زیرا خلق موسیقی همیشه با اجرا پیوند خورده بود؛ اجرایی که بسیار بداهه است.»
@NashrAasoo 💭
آیا زنستیزی پدیدهای جهانی است؟ 🔻
مونا طحاوی
✍️ فرهنگها تحول مییابند اما اگر خارجیها دائماً انتقادها را به بهانهی واهی نجات ما از خودمان ساکت کنند، فرهنگ ایستا و راکد خواهد ماند. فرهنگها به واسطهی مخالفت و انتقادهای شدید اعضای آن تحول مییابند. زمانی که غربیها از روی «احترام» نسبت به فرهنگهای بیگانه سکوت اختیار میکنند، آنان در واقع از محافظهکارانهترین عناصر آن فرهنگ حمایت میکنند. نسبیگرایی فرهنگی به اندازهی همان سرکوبی که در فرهنگ و مذهبم با آن مبارزه میکنم، دشمن من است.
@NashrAasoo 💭
«بسیاری از زنان در جنبش و ناجنبش زنان، نشان دادهاند که برای تغییر ساختارهای پدرسالار حاکم بر جامعه، منتظر تغییر ساختار سیاسی نمیمانند و در خانه و خیابان و زندان در حال به عقب راندن سلطهی مردانه هستند. پیوند زدن این زنجیرههای مقاومت بههمدیگر، شاید شاهکاری باشد که جنبش زنان بتواند از پس آن بربیاید و به مدد دیگر جنبشهای اجتماعی از این مسیر، راهی به سوی گذار جامعهی ایران به عدالت و آزادی نیز باز کند. این مهم اما بدون شناخت دقیق تغییرات جدید این جنبش و زبان و خواستههای تازهی بازیگران آن ممکن نیست.»
@NashrAasoo 🔻
aasoo.org/fa/articles/5084
«آیا مشکلاتِ ناشی از اختلافات و منازعاتِ موجود چنان حاد است که نمیتوان به آیندهی حل تعارض امیدوار بود؟ یا اینکه آمار و ارقام هنوز نشان میدهد که روند بلندمدت در مجموع حاکی از احتمال ایجاد دنیایی صلحآمیزتر در آینده است، آیندهای که در آن حوزهی حل تعارض میتواند از عهدهی حل مشکلاتِ جدید برآید؟»
aasoo.org/fa/articles/5090
@NashrAasoo 🔻
فیلمهای ایرانی در فستیوالهای جهانی ــ بخش دوم🔺
در دومین بخش از پادکست «فیلمهای ایرانی در فستیوالهای جهانی» از صدا و گفتوگوهای فیلمهای «توجیه»، کار منوچهر حقانیپرست ، «زنده باد»، کار خسرو سینایی، «سفر»، کار بهرام بیضایی، «دونده»، کار امیر نادری، «خانهی دوست کجاست؟»، کار عباس کیارستمی، «دستفروش»، کار محسن مخملباف، «مهمانان هتل آستوریا»، کار رضا علامهزاده، «گبه»، کار محسن مخملباف و «بادکنک سفید»، کار جعفر پناهی استفاده شده است.
پژوهشگر و نویسنده: مسعود امیروند
اجرا و تدوین: شبنم طلوعی
تهیهکننده: آسو
🎧 فیلمهای ایرانی در فستیوالهای جهانی ــ بخش اول
🎙 پادکستهای آسو در اپهای پادگیر با شناسهی NashrAasoo در دسترس هستند.
[Castbox] [Google] [Spotify] [Apple]
@NashrAasoo
عصر پساحقیقت: وقتی حقیقت در جنگ روایتها گم میشود🔻
✍ این زمانه را عصر پساحقیقت نامیدهاند، دورهای که دیگر نمیتوان دروغ را بهراحتی از راست تشخیص داد و تعیین معیاری برای تمایز دادن این دو از یکدیگر دشوار شده است. در این عصر، کاربران شبکههای اجتماعی ساعتها دربارهی اخبار اظهار نظر میکنند و به «شهروندان بیشفعال فراملی» تبدیل شدهاند.یورگن هابرماس، فیلسوف آلمانی، میگوید که سلامت دموکراتیک جوامع مدرن تنها به قانون اساسی آنها وابسته نیست بلکه به زیرساخت اطلاعات و بحثهای عمومی بستگی دارد.او حق رأی دادن را به تنهایی کافی نمیداند و عقیده دارد که باید فضایی دموکراتیک برای تبادل نظر و گفتوگو دربارهی اخبار و رویدادها وجود داشته باشد.
✍ رشد بیسابقهی شبکههای اجتماعی به افزایش اخبار جعلی، اطلاعات نادرست و نظریههای توطئه انجامیده است. در چنین شرایطی، بسیاری از کاربران بدون درک درست از صحت اخبار، مطالب را بازنشر میکنند و در نتیجه تمایز میان حقیقت و دروغ بهتدریج از بین میرود. برخلاف تبلیغات رایج در دوران جنگ سرد که معطوف به تحریف آگاهانهی حقیقت بود، اکنون بسیاری از کاربران شبکههای اجتماعی بیآنکه خود بدانند اطلاعات جعلی و نادرستی را منتشر میکنند. در این نظم جدید، تحلیل و استدلال منطقی جای خود را به احساسات زودگذر، هویتمحوریِ اغراقآمیز و جلوههای تصویریای نظیر «میمها» داده است. اکنون اطلاعات نه برای کمک به درک عمیقتر بلکه برای ایجاد رضایت ذهنی و تقویت و تأیید پیشداوریهای کاربران تولید میشود. در چنین شرایطی، آگاهی تاریخی کمرنگ شده و روایتهای زودگذر و آکنده از احساسات بر فضای اطلاعاتی مسلط شدهاند.
✍ بخش عمدهای از تلاش حکومتها برای انتشار اطلاعات گمراهکننده همچنان معطوف به مخاطبان داخلی است و هدف از آن نقض حقوق بشر، بیاعتبار کردن مخالفان سیاسی و سرکوب کردن اعتراضات است. این حکومتها اغلب از مأموران سابق سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی که تغییر شغل دادهاند یا از شرکتهای روابط عمومی استفاده میکنند تا پیامها و گفتوگوهای کاربران را آلوده کنند. آنها به دیدگاههای متفاوت حمله میکنند، مخالفانِ خود را بیاعتبار میسازند و از طریق آستروترفینگ (ایجاد موجهای ظاهراً خودجوش پیرامون مضامین مبتنی بر احساسات منفی) پیامهای کلیشهای را تکرار میکنند.
@NashrAasoo 💭
نوریه علویه مولان؛ زنی در تقاطع دو ناسیونالیسم
سوما نگهدارینیا
✍️ «نوریه علویه مولان سیموک در سال ١٨٩٣ میلادی در خانوادهای چرکس به دنیا آمد.در ششسالگی به حرمسرای سلطان عبدالحمید دوم سپرده شد و در سیزدهسالگی با برادر رضاعی سلطان، ازدواج کرد که در آن زمان ۷۶ ساله بود. پس از مرگ همسرش در سال ۱۹۱۳ نوریه به لطف قوانین جدید، توانست بهعنوان بیوهای مستقل از کاخ خارج شود و زندگی مستقلی را در پیش بگیرد.علویه به لطف ثروتی که پس از مرگ همسر به ارث برده بود، «انجمن حمایت از نسوان عثمانی» را تأسیس کرد و از نفوذ خود در دربار برای دعوت از زنان تحصیلکرده به همکاری بهره برد. او در سال ۱۹۱۳ میلادی روزنامهی «دنیای زنان» را افتتاح کرد و در سال ۱۹۲۳ پس از تعطیلی روزنامهی «دنیای زنان» با سیزده نفر از زنان عضو هیئت تحریریهی این روزنامه «حزب خلق زنان» را به ریاست نزیهه محیالدین تشکیل دادند.»
@NashrAasoo 💭
تمام آنچه داشتم نیستی بود؛ نگاهی به چهار فیلم مستند در برلیناله 🔻
🎬 کلود لانزمن، نویسنده و کارگردان فرانسوی، ۱۲ سال از زندگیِ خود را صرف تولید مستند «شوا» (Shoah) کرد ــ فیلم ۹ ساعتهای که بدون استفاده از تصاویر آرشیوی، هولوکاست را از زبان شاهدان، بازماندگان و عاملانِ آن روایت میکند. «شوا»، که در سال ۲۰۲۳ در فهرست برنامهی «حافظهی جهانی یونسکو» ثبت شد، به گفتهی بسیاری از صاحبنظران نحوهی روایت از هولوکاست را دیگرگون کرد و یکی از بهترین فیلمهای مستند تاریخ سینما به شمار میرود.
چهل سال پس از اولین نمایش «شوا» و هشتاد سال بعد از آزادسازی اردوگاههای کار اجباری و پایان جنگ جهانی دوم، فیلم جدیدی دربارهی نحوهی تولید این فیلم مستند در برلیناله به نمایش در آمد. «تمام آنچه داشتم نیستی بود»، ساختهی گیوم ریبو، با تکیه بر کتاب خاطرات لانزمن، خرگوش پاتاگونیا، و با استفاده از بیش از ۲۲۰ ساعت تصاویر منتشرنشده از فیلم اصلی تولید شده است و تردیدها و دشواریهای لانزمن و استقامتِ او در راه خلق شاهکارش را به تصویر میکشد.
برای مثال، لانزمن بعد از شرکت در جلسههای تأمین مالیِ «شوا» و ناکامی در جذب سرمایه از آمریکا میگوید که در این جلسات بیش از هر چیزی از او میپرسند که پیام این فیلم چیست. «اگر میگفتم که پیام فیلم "دیگر نه هرگز!" یا "عشق به یکدیگر" است دلارها به سویم سرازیر میشد. اما چنین چیزی نگفتم، چون نمیدانستم که پیام شوا چیست. هنوز هم نمیدانم.»
ریبو توضیح میدهد که مشکل اصلیِ لانزمن این بود که اکثر اردوگاهها نابود شده بودند. او میگوید: «جز ویرانهها و سیمهای خاردار، چیزی باقی نمانده است.» و اضافه میکند که صرفاً با دیدار از مکانهای سابق این اردوگاهها نمیتوان چیزی را که در آنجا رخ داده است، درک کرد. در ابتدای «تمام آنچه داشتم نیستی بود»، صدای لانزمن را میشنویم که میگوید: «میخواستم فیلم بگیرم، اما تمام آنچه داشتم نیستی بود.» لانزمن برای کنار هم قرار دادن شواهد، تصمیم میگیرد که بازماندگان، عاملان و شاهدان را بیابد و با آنها مصاحبه کند. کاری که ناممکن به نظر میرسید. زیرا از یک سو، بازماندگان متأثر از زخمهایی عمیق بودند، و از سوی دیگر، عاملانِ جنایت مصمم بودند که از عدالت بگریزند. عنوان فیلم، علاوه بر این نقل قول از لانزمن، به موضوع فیلم، یعنی «مرگ»، اشاره میکند. این فیلم که با استقبال منتقدان روبهرو شد، همزمان میتواند مکمل و مقدمهای بر شاهکار جاودانهی لانزمن باشد.
💭 @NashrAasoo
«نه قربانیان، نه جلادان»، سلسله مقالاتی از آلبر کامو
✍️ «آلبر کامو، نویسنده و روشنفکر فرانسوی، در ابتدا از محاکمه و مجازات همکاران رژیم ویشی پس از جنگ جهانی دوم حمایت کرد. اما بهتدریج دریافت که عدالت در حال تبدیلشدن به انتقام است. با گسترش اعدامها، او به این نتیجه رسید که خشونت دولتی، حتی در قالب عدالت، خود یک چرخه بیپایان از قربانی و جلاد ایجاد میکند.»
@NashrAasoo 💭
کاردانان عرصهی سیاست🔺
✍ همنسلان سفیدپوست لیبرال جوان من بدون آن که خود متوجه باشند، شاهد وقوع تدریجی انقلابی چندبعدی و فراگیر بودند. به دنبال برنامههای تبعیض مثبت برای دانشجویان سیاهپوست، با غلیان فمینیسم مواجه شدیم. در خلال یک نسل، زنان از گروهی اقلیت در کلاسهای درسی دانشگاه به اکثریت مبدل شدند. دخترانی که در دبیرستان با آنها آشنا شده بودیم اکنون زنانی جوان در حال کشف سکسوالیتهی خود و به چالش کشیدن سکسوالیتهی ما بودند. در خارج از دانشگاه و در سطح جامعه، تغییری در قانون مهاجرت که چندان توجهها را برنینگیخت درهای کشور را بر روی آن دسته از مهاجران آسیایی، کارائیبی و آفریقایی گشود که تا دههی ۱۹۲۰ امکان ورود به آمریکا را نداشتند. در همین دوران، حکومتهای لیبرال دموکرات شروع به جرمزدایی از همجنسگرایی کردند. همانطور که پییر ترودو در سال ۱۹۶۷ اعلام کرد «دولت هیچ جایی در رختخواب مردم ندارد.» کانادایی که در آن بزرگ شده بودم سفیدپوست و به شکلی بیپروا دگرجنسگرا بود. در سال ۱۹۸۰ من در جامعهای چندنژادی و از نظر جنسیتی متکثر زندگی میکردم و با شهروندانی جدید از سراسر جهان همکار بودم. این انقلاب چندبعدی که هنوز هم تداوم دارد به بزرگترین دستاور لیبرال عصر من مبدل شد اما وظیفهی لیبرالها را که یافتن راهی میانه بین دو سر طیف بود، به غایت پیچیده کرد.
✍ سفیدپوستانِ واجدصلاحیت و فرادستِ همنسل من متوجه نبودند که این نظم چندنژادی جدید، سفیدپوستان فرودست را تهدید میکرد و حتی خیانتی در حق آنان بود. در مواجهه با آنچه که تصور میکردیم نژادپرستی و جنسیتگرایی سفیدپوستانه است، اما در حقیقت عمدتاً یک ترس بود، به منظور تحمیل یک هنجار فرهنگی جدید شروع به ترویج دستورالعملهایی برای گفتار و رفتار کردیم. تحمیل تکثر به بهای آزادی تمام شد، آزادیِ ناخرسندی از گرایشهای لیبرال. لیبرالیسمی که ارزش بارز آن باید آزادی باشد صنعت شمولگرایی و تکثری ابداع کرد که هرچند احتمالاً اصل راهنمای آن عدالت بود اما ابزار اجرا و پیشبرد آن شامل شرمسارسازی در ملأ عام و طرد بود. ما این امر بدیهی را کنار گذاشتیم که استدلالها، فارغ از نژاد یا خاستگاه کسانی که آنها را اقامه میکنند، میتوانند درست یا نادرست باشند. شروع به ترویج این ایده کردیم که درستی استدلالها مبتنی بر جنسیت، نژاد، طبقه، خاستگاه یا سرگذشت (سرکوب، تبعیض، خشونت خانوادگی) افرادی است که آنها را مطرح میکنند. ارزشی که تکثر و شمولگرایی برایمان پیدا کرد باعث شد تا اهمیتی را که برای خودِ حقیقت قائل بودیم به تدریج کنار بگذاریم.
✍ در شب برگزاری انتخابات سال ۲۰۱۱، حزب ما سختترین شکست تاریخ خود را تجربه کرد و من کرسی پارلمانم را از دست دادم ــ نتیجهای که در این سالها برایم حکم داوری دربارهی خودم و همچنین لیبرالیسمی را داشته که اجازه داده است اسیر نخوت خودش شود. درسی که گرفتم این بود که علت ماندگاری لیبرالیسم این است که راه و روش زندگی و مجموعهای از ارزشها است که به ما میگوید باید چگونه آدمی باشیم. این همان چیزی است که موجب تابآوری پنهان لیبرالیسم میشود و این قابلیت را به آن میدهد که پس از ناکامیهای سیاسی دوباره از نو خود را بسازد. اگر هدفمان بازسازی لیبرالیسم است باید معنای سابق آن را احیاء کنیم. روزگاری لیبرالیسم مترادف با سخاوت بود. مرام لیبرالیسم به ما میگوید که از دیگران بهتر نیستیم اما بدتر هم نیستیم. آنچه برای لیبرالها ارزش محسوب میشود باید در دسترس همگان باشد. یک فرد لیبرال دوست دارد سخاوتمند، گشوده، واقف به امکانهای جدید و مایل به یادگیری از هر کسی باشد. ما دوست داریم هر ثروت و موفقیتی را که داریم با دیگران سهیم شویم، مهماننواز باشیم و هنگامی که کسی با مشکل مواجه میشود از او حمایت میکنیم. زمانی که ایدههای فردی دیگر از ایدههای ما بهتر باشد، میدانیم که باید نظرمان را تغییر دهیم.
@NashrAasoo 💭
فیلمهای ایرانی در فستیوالهای جهانی ــ بخش اول
🎙شبنم طلوعی در این پادکست از فیلمهای ایرانی در جشنوارههای جهانی میگوید.
پژوهشگر و نویسنده: مسعود امیروند
اجرا و تدوین: شبنم طلوعی
تهیه کننده: آسو
در بخش اولِ این پادکست از صدای فیلمهای زیر و نیز دو گفتوگو استفاده شده است:
دانهی انجیر معابد کار محمد رسولاف
شرایط کار مریم کشاورز
کورش کبیر کار مصطفی فرزانه
یک آتش کار ابراهیم گلستان
خانه سیاه است کار فروغ فرخزاد
قیصر کار مسعود کیمیایی
گاو کار داریوش مهرجویی
استعاذه کار محسن مخملباف
بن بست کار پرویز صیاد
🔸صدای مری آپیک برگرفته از پادکستِ «صدای زن در کارهای مری آپیک» برای آسو در گفتگو با شبنم طلوعی.
🔸صدای پرویز صیاد برگرفته از پادکستِ «صحنه» برای رادیو فردا در گفتگو با بابک غفوریآذر.
🎙 پادکستهای آسو در اپهای پادگیر با شناسهی NashrAasoo در دسترس هستند.
[Castbox] [Google] [Spotify] [Apple]
@NashrAasoo
توانا بود هر که درست و زیاد ائتلاف کند🔺
«چولسونگ لی استاد دانشگاه سوگانگ در کرهی جنوبی و استاد سابق دانشگاه شیکاگو در دو دههی اخیر به بررسی دولت رفاه و نقش اتحادیههای کارگری و شبکههای جامعهیمدنی در انبساط یا انقباض سیاستهای رفاهی در دنیا و خصوصاً جهان جنوب پرداخته است. برای نشان دادن اهمیت شکلبندیهای متفاوت از ائتلافها و همبستگیهای اجتماعی، لی بحثش را بر سیاستهای رفاهی و اجتماعی دولتها متمرکز میکند. او میخواهد ببیند چه نوع ائتلافو همبستگیهای اجتماعی این قابلیت را دارند که منجر به گسترش سیاستهای اجتماعی و رفاهی شوند.»
@NashrAasoo 💭
«نه قربانیان، نه جلادان»، سلسله مقالاتی از آلبر کامو 🔻
✍ کامو در پاییز ۱۹۴۳، در حالی که بهتازگی از یکی از حملات بیماری سل بهبود یافته بود، به نهضت مقاومت فرانسه پیوست و به نگارش مقالاتی برای روزنامهی زیرزمینیِ «کُمبا» (نبرد) رو آورد. آن روزها، مقارن بود با پایان جنگ جهانی دوم. فرانسه تازه از اشغال نازیها بیرون آمده بود و دادگاههای تصفیه برای محاکمهی مأموران برجستهی رژیم ویشی، و شبهنظامیان و ژورنالیستها و روشنفکرانی که، از نظر ایدئولوژیک، با آنان همدستی کرده بودند بهراه افتاده بود. کامو، در ابتدا، به نام عدالت از این دادگاهها حمایت کرد. در اواخر ۱۹۴۴، کامو وارد بحثهایی پردامنه با فرانسوا موریاک، نویسنده و روزنامهنگار شهیر فرانسوی، بر سرِ گذشت یا اجرای عدالت در چنین مواردی شد. موریاک معتقد بود که تصفیههای اخیر، اساساً نگرانکننده هستند، زیرا در آنها بیش از آنکه به مسئلهی عدالت توجه شود، دغدغهی قصاص است که خودنمایی میکند.
✍ فقط چند هفته کافی بود تا دادگاههای تصفیه، کامو را نیز نسبت به اجرای عدالت ناامید سازند. در جریان تصفیه، صدها نفر کشته شدند و به زبان کامویی، «قتل، اندک اندک، بهامری دوستداشتنی» و «جنایتی دلپذیر»مبدل گردید. کامو و بسیاری دیگر بهزودی دریافتند که عدالت بهشکل وارونهای اِعمال میشد: در مورد جرائم سبکتر، تقریباً در تمام موارد، عدالت سریعاً و شدیداً اجرا میشد اما در مورد جرائم سنگین، اجرای عدالت بهطرز دردآوری، کُند و آسانگیر عمل میکرد.بیعدالتی در دادگاههای تصفیه سبب شد که کامو اساساً در مورد مشروعیت مجازات اعدام تردید کند و او را به سوی مخالفت قطعی با اعدام سوق دهد. او در این هنگام، طوماری را برای جلوگیری از اعدام روبر برازیاک، امضا کرد. (سیمون دوبووار و ژان پل سارتر از امضای این طومار خودداری ورزیدند.) برازیاک یکی از بدنامترین روشنفکرانی بود که با نازیها همکاری کرده بود و کامو بهشدت از او بیزار بود؛ بنابراین امضای کامو، نه به جهت حمایت از او، بلکه برای متوقفساختن جریان اعدامها بود. کامو حتی در مورد اعدام افرادی که در نظر او شنیعترین جنایات را انجام داده بودند به تردید افتاد. مسئله این بود که وقتی چرخهی اعدامها به راه میافتاد حد یقفی در کار نبود.
✍ بهباور من، خشونت امری است اجتنابناپذیر. این را سالهای اِشغال به من آموخته است ... پس بر آن نیستم که بگویم باید کاربرد هر نوع خشونتی را منع کرد؛ گو آنکه این امر، ایدئال ولی اتوپیایی است. ادعای من، تنها این است که نباید زیر بار پذیرش هر گونه مشروعیتدهی به خشونت برویم ... خشونت در عین ناگزیربودن، ناحق و توجیهناپذیر است. به گمانم لازم است که در همه حال، سرشت استثنائی خشونت را مد نظر داشته باشیم و آن را با تبعید به محدودههایی خاص، در تنگنا قرار دهیم ... در جهانی که مردم تحت استیلای استدلالهای معارض در دفاع از وحشتآفرینی و انجام ترور هستند، بهباور من، باید به توسن خشونت لگام بزنیم، تا وقتی ناگزیر از آن شدیم، بتوانیم محصورش کنیم و با محدودساختن افراطها و تفریطها در کاربرد آن، اثرات دهشتناکش را مهار نماییم. من از خشونتی که راحت اِعمال شود سخت بیمناکم.
@NashrAasoo 💭