philmind | Unsorted

Telegram-канал philmind - فلسفه ذهن

-

محتوای تخصصی در حوزه #فلسفه_ذهن معاصر و فلسفه #علوم_شناختی @MHomazadeh

Subscribe to a channel

فلسفه ذهن

❤️🤖 آیا رابطۀ عاشقانه با ربات، رضایتمندی بیشتری در پی خواهد داشت؟

🧩 دیلن اونز در مقالۀ « خواستن آنچه ناممکن است؛ معضلی در قلب روابط صمیمی انسان‌-ربات» استدلالی را که دیوید لِوی (David Levy) در کتاب «عشق و سکس با ربات‌ها» به سود این مدعا که روابط با ربات‌های همدم (companion robots) ممکن است رضایت‌بخش‌تر از روابط با انسان‌ها باشد، نقد کرده است.

🧩 مدعای لوی، مطابق صورت‌بندی اونز: تز رضایت‌مندی بیشتر (Greater Satisfaction Thesis) (GST)
احتمال دارد که روابط عاشقانه با ربات‌های همدم رضایت‌بخش‌تر از روابط عاشقانه با همراهان انسانی باشد.

🧩 این تز پیشنهاد می‌کند که برخی از ویژگی‌های ناخوشایند روابط انسان-انسان در روابط انسان-ربات وجود نخواهند داشت، یا حداقل کاهش خواهند یافت، به شرطی که ربات‌ها به درستی طراحی شده باشند. پس مشکل در برخی ویژگی‌های احتمالی همراهان انسانی نهفته است که مانع از برآورده‌سازی کامل خواسته‌های ما می‌شود، و می‌توان ربات‌های جذابی را طراحی کرد که فاقد این ویژگی یا مجموعه ویژگی‌ها باشند.

🧩 استدلال لوی: مشخص‌سازی کامل (Total Specification Argument)
• انسان‌ها به صورت سفارشی ساخته نمی‌شوند، و بنابراین ما مجبوریم به نوعی سازش بین آنچه واقعاً می‌خواهیم و آنچه می‌توانیم به دست آوریم، رضایت دهیم.
• این تفاوت بین آنچه واقعاً می‌خواهیم و آنچه مجبوریم به آن رضایت دهیم، حداقل تا حدی مسئول جنبه‌های ناخوشایند روابط انسانی است.
• از طرف دیگر، ربات‌ها را می‌توان به گونه‌ای طراحی کرد که کاملاً با ترجیحات ما مطابقت داشته باشند.
• بنابراین، آن جنبه‌های مشکل‌ساز روابط انسان-انسان که ناشی از شکاف بین خواسته و واقعیت هستند، در روابط انسان-ربات وجود نخواهند داشت.

🧩 اونز در نقد این استدلال، می‌گوید در میان خواسته‌های مختلفی که اکثر افراد در مورد روابط دارند، برخی خواسته‌های مرتبه دوم (خواسته‌هایی درباره خواسته‌ها) وجود دارند، از جمله اینکه شریک زندگی‌شان آزادانه انتخاب کرده باشد که شریک آن‌ها باشد.

🧩 اما ربات‌ها قادر نخواهند بود این حس بسیار مهم انتخاب مستمر را فراهم کنند، و در نتیجه، رابطه با ربات‌ها از این جنبه کمتر از رابطه با انسان‌ها رضایت‌بخش خواهد بود.

🧩 اونز این اشکال را اشکال ارادۀ آزاد (FWO) (Free Will Objection) می‌نامد و با طرح یک آزمایش فکری و تصویر دو ربات به نام‌های FREEBOT (که ممکن است صاحب خود را به طور کامل ترک کند) و RELIABOT (که در نهایت به رابطه وفادار می‌ماند) نکتۀ مورد نظر خود را توضیح می‌دهد. اونز می‌گوید FREEBOT ارزش هزینه کردن را ندارد و RELIABOT هم به زودی جذابیت خود را از دست می‌دهد.

🧩 نکته اساسی مد نظر اونز این است که مشکل نه در محدودیت‌های فنی خود ربات‌هاست و نه در برخی ویژگی‌های شریک‌های انسانی. این مشکل در خود خواسته‌های ما ریشه دارد. ما چیزهای متناقضی می‌خواهیم: یک شریک عاشق که هم آزاد باشد و هم هرگز ما را ترک نکند.

🧩 بنابراین، استدلال مشخص سازی کامل درست نیست، زیرا القا می‌کند که دلیل شکست روابط انسان-انسان در برآورده کردن انتظارات ما این است که انسان‌هایی که با آن‌ها روبرو می‌شویم اغلب دارای نقص هستند، در حالی که در واقع دلیل بنیادی‌تر این است که انتظارات خود ما ناسازگارند.

📗 Evans, Dylan (2010). “Wanting the impossible the dilemma at the heart of intimate human-robot relationships”.

📕 Levy, D. N. L. (2007). Love + sex with robots the evolution of human-robot relations (1st ed). HarperCollins.

🖊 رضا درگاهی‌فر
@PhilMind

Читать полностью…

فلسفه ذهن

🚩 گری هابرمارس در فصل 14 کامپنیون ویلی - بلک‌ول درباره #دوئالیسم، موضوع #تجربیات_نزدیک_به_مرگ را مطرح کرده و به بررسی دلایل مخالفان این تجربیات می‌پردازد.

🚩 به بیان وی، پژوهشگران طرفدار #NDE از سوی مخالفان - و بطور مشخص مایکل مارش که مقاله‌ای در این کتاب و در رد NDE دارد - به عدم توجه کافی به آخرین مطالعات در حوزۀ «اخلال در عملکرد لوب گیجگاهی» متهم شده‌‏اند.
مارش البته چالش‌های ناشی از عوامل مشهوری چون متابولیسم اِندورفین، هیپوکسی (کاهش اکسیژن‏رسانی به بافت‏ها)، آنوکسی (توقف اکسیژن‏رسانی یا هیپوکسی شدید)، هایپرکاپنی (افزایش غیرطبیعی سطح دی‏اکسیدکربن در خون) و کتامین (داروی بیهوشی) را هم می‌افزاید. عواملی که به نوعی توهم و بافته‌های درونی و ادراکات سابجکتیو می‌انجامد.
فراتر از جنبه‌های عصب‌شناختی، مارش برخی از تجارب نزدیک مرگ را به فرهنگ و تفسیرهای شخصی، نفوذ ایده‌های متافیزیکی، و ... هم نسبت می‌دهد.

🚩 مشکل اصلی مارش – و سایر منکران NDE – از نظر هابرمارس، نادیده گرفتن صدها مورد تجارب نزدیک مرگ متکی بر شواهد عینی است که با دقت در تحقیقات دو سه دهه اخیر ثبت و بررسی شده‌اند. تجربیات مبتنی بر شواهد ابجکتیو، متفاوت از گزارشاتی مانند عبور از تونل نور و صرف ملاقات با ارواح و مرور سریع اتفاقات عمر و ... است؛ بلکه گزارشاتی‌ست که از اتفاقات روی زمین و قابل راستی‌آزمایی خبر می‌دهند.

🚩 چنان‌که کِلی نیز خاطرنشان کرده، مباحث فیزیولوژیکی و عصب‌شناختی که مارش مطرح می‏کند، کاملاً‌ شناخته‌شده‌اند و سال‌های بسیار دربارۀ آنها تحقیق شده. در شرایطی که تز مارش در جست‌وجوی چیزی است که بنحوی سابجکتیو در جریان باشد، این دست موارد دارای شواهد عینی و بیرونی، علیه تبیین او اقامه می‏شوند.

🚩 تعداد زیادی تجارب متکی بر شواهد، شناسایی موفق اعداد خاص، یا بازشناسی موفق اشیای دیگری که به طور نامنظم قرار داده شده یا انداخته شده بودند، روی داده است. این اشیا به صورت تصادفی در بالای سر بیمار و طوری قرار داشتند که تنها از موقعیتی نزدیک‌تر به سقف قابل مشاهده بودند. از جملۀ این‏ها تشخیص و تکرار موفق اعداد چند رقمی تصادفی بالای دستگاه پزشکی است که در موارد متعدد به درستی شناسایی شده‏اند. اگر موارد شناسایی درست اشیای غیرمنتظره را - که از روی زمین دیده نمی‌شدند، اما تجربه‌گران آنها را بالا نزدیک سقف یافته‌اند - به این فهرست بیفزاییم، تعداد موارد افزایش قابل توجهی خواهد یافت. این نمونه‌ها نشان می‌دهند که منتقدان در تبیین تجربیات باید واقع‌گراتر باشند.

🚩 هابرمارس در این فصل به بیش از 300 مورد تجربیات مبتنی بر شواهد بیرونی ارجاع می‌دهد که از محیط نزدیک یا محیط با فواصل بسیار دور گرفته شده‌اند.
اندک‌شماری از این تجربه‌گران نزدیک مرگ، کور مادرزاد هستند. بسیاری از این تجربه‌ها را بیش از یک سنخ از شواهد تأیید کرده‌اند.

🚩 هابرمارس تاکید دارد اگر حتی تعدادی انگشت‌شمار از نمونه‌های کلیدی در میان این 300 مورد، با دقت و بدرستی داده‌هایی را از «جهان واقعی» گزارش کرده باشند، آنگاه چنین به نظر می‌رسد که تزهای سابجکتیو در تبیین و تعلیل تمام جنبه‌های کلیدی این گزارش‌ها شکست می‌خورند.
برای آنکه مفروضات طبیعی درست باشند، تقریباً تک‌تک این بیش از 300 گزارش تأییدشده‌ای که بسیاری‏شان در همان محل یا دست‌کم اندک‌زمانی بعد به اشتراک گذارده و با جزئیات توسط شاهدان مختلف تأیید شده‏اند، باید کاذب باشند.
@PhilMind

Читать полностью…

فلسفه ذهن

#تراانسان‌گروی و کاربست #فناوری های نوظهور و #همگرا

🔆 تراانسان‌گرایان معتقدند انسان می‌تواند و حق دارد که با تغییر محدودیت‌های فیزیکی، زیستی و شناختی خود، به ظرفیت‌هایی فراتر برای تجربه کردن برسد. برای این کار باید از فناوری‌های نوین بهره برد. تراانسان‌گروی فناوری‌دوست (technophile) است. از نگاه آنان طبیعت و انسان آن‌گونه مقدس نیستند که نتوان و نبایست در آنها تغییر ایجاد کرد. انسان‌گرایان معتقدند نباید در انسان تغییری ایجاد کرد؛ برخی متدینان معتقدند نباید نقش خداگونه در جهان بازی کرد و برخی محیط‌زیست‌گرایان معتقدند که نباید طبیعت را دست‌کاری کرد. اما تراانسان‌گرایان معتقدند جهان کنونی چیزی نیست که در غایت نهایی خود باشد، بلکه خود در حال ارتقاست و با استفاده از هوش عقلانی می‌توان آن را بهبود داد.

🔆آیا تراانسان‌گرایان مخالف اصل احتیاط (precautionary principle) هستند؟ مطابق این اصل، فناوری‌های جدید نباید توسعه یابند، مگر اینکه اثبات شود خطری ندارند. این اصل بر این مفهوم و رویکرد استوار است که پیامدهای فعالیت‌ها در سامانه‌های پیچیده غالبًا پیش‌بینی‌ناپذیر و برگشت‌ناپذیرند، بنابراین نباید به‌سادگی آنها را تجویز کرد. اما تراانسان‌گرایان در عین اینکه طرفدار تحلیل جدی ریسک فناوری‌های نوظهورند، معتقدند اگر آستانۀ بالایی از اثبات بی‌خطری در نظر گرفته شود، به‌شدت جلوی توسعۀ بیشتر فناوری‌های جدید گرفته می‌شود. در واقع هنگام محاسبه و بررسی هزینه-فایده، باید فقدان مزایای فناوری‌های نوظهور نیز به‌سان هزینه در نظر گرفته شود.

🔆در برابر اصل بالا، برخی تراانسان‌گرایان اصل اقدام فعالانه (proactionary principle) را مطرح کرده‌اند. این اصل بر این نگره استوار است که از لحاظ تاریخی، سودمندترین و مهم‌ترین ابداعات فناورانه در زمان خودشان آشکارا فهم نشدند. مطابق این اصل، ابداع و ابتکار فناورانه را باید بسیار ارج نهاد و بار اثبات را باید بر گردۀ کسی نهاد که می‌خواهد مانع تحقق چنان ابداعاتی گردد.

🔆بر این اساس پیشرفت هرچه‌بیشتر فناوری، به‌ویژه آنهایی که تقویت ساختارهای بدنی و شناختی انسان را ممکن می‌سازند، از اهداف عام تراانسان‌گرایی است. تراانسان‌گرایان به طور خاص، طرفدار توسعۀ فناوری‌های ضدپیری و افزایش‌دهندۀ گسترۀ زندگی‌اند؛ ازجمله زیست‌فناوری و مهندسی ژنتیک، ایمپلنت‌ها و اعضای مصنوعی توان‌افزون‌گر، و به طور عام، فناوری‌های همگرای (converging technologies) علوم مواد، علوم زیستی و علوم رایانه.

🔆البته صرف پیشرفت این دانش‌ها و فناوری‌ها بسنده نیست؛ برای تحقق اهداف تراانسان‌گرایی باید دسترسی عملی به این فناوری‌ها هم وجود داشته باشد. ازاین‌رو آنان به‌شدت طرفدار به رسمیت شناخته شدن حق قانونی و اخلاقی استفاده از فناوری‌های تقویت‌گر هستند و در برابر کوشش‌ها برای مسدود کردن توسعه و دسترس‌پذیری چنان فناوری‌هایی مقاومت می‌کنند.

📗 Hopkins P. D. (2012) “Transhumanism”, in: Chadwick, Ruth (ed.) (2012). Encyclopedia of Applied Ethics (Second Edition).

📔https://en.wikipedia.org/wiki/Proactionary_principle#:~:text=The%20Proactionary%20Principle%20is%20based,Freedom%20to%20innovate

🖊 رضا درگاهی‌فر
@PhilMind

Читать полностью…

فلسفه ذهن

📚 #معرفی_کتاب

📒 #هوش_مصنوعی بیولوژی‌محور در سال 2008 و توسط انتشارات MIT بچاپ رسیده است.

📗 این کتاب در 7 فصل به 7 محور که AI جدید از زیست‌شناسی الهام گرفته، پرداخته است:
1) سیستم‌های تکاملی، 2) سیستم‌های سلولی، 3) سیستم‌های نورونی، 4) سیستم‌های رشدیابنده، 5) سیستم‌های ایمنی، 6) سیستم‌های رفتاری، 7) سیستم‌های اجتماعی

📕 کتاب درواقع به توضیح انقلاب نظری و فنی در تولید و ساخت هوش مصنوعی طی دهه‌های اخیر اختصاص دارد که فرآیند 50-40 ساله جریان اصلی مبتنی بر داده‌کاوی و الگوریتم‌های دیجیتال را کنار گذاشت و بر هوش طبیعی تمرکز کرد.

📘 اواسط دهه 1980 میلادی طیفی از حوزه‌های تازه تاسیس مانند #علوم_شناختی بدن‌مند، مهندسی نورومورفیک، حیات مصنوعی، #روباتیک رفتارمحور، و هوش ترکیبی، اعتبار مفروضات و روش‌های هوش مصنوعی جریان اصلی را زیر سؤال برد و تولید مصنوعاتی با ویژگی‌های عملکردی و نمایش هوش بیولوژیک را هدف قرار داد.

📙 هرچند امروزه درباره پیوندگرایی (#connectionism) و بدن‌‌مندی (#embodiment) نیز چالش‌ها و سؤالات مهمی - هم از جنبه فنی و هم فلسفی - مطرح شده و گزینه‌های تحول‌آفرین دیگری در مقالات پیشنهاد می‌شود.
@PhilMind

Читать полностью…

فلسفه ذهن

📚 #معرفی_مقاله

“Toward an empathy‑based trust in human‑otheroid relations”
📘 مقالۀ "بسوی اعتمادی مبتنی بر همدلی در روابط انسان-آدِراُویدها (Otheroids)" توسط دکتر ابوطالب صفدری در سال 2024 و در مجلۀ ‌AI & SOCIETY به چاپ رسیده است.

📗واژۀ Otheroids یک اصطلاح مجعول (ساخته شده) و مرکب از دو بخش Other و Oid است که نویسنده آن را معادل موجوداتی درنظر می‌گیرد که در عین غیر انسانی بودن،‌ ویژگی‌های ارتباطی‌ای دارند که می‌توانند اعتماد را تقویت کنند. بر این اساس نویسنده استدلال می‌کند که برای انسان‌ها امکان توسعه اعتماد به ربات‌ها و سیستم‌های هوش مصنوعی وجود دارد. این اعتماد صرفاً مبتنی بر قابلیت اطمینان نیست، بلکه بر یک رابطه همدلانه استوار است که از تعامل هماهنگ ناشی می‌شود.

📕نویسنده با بررسی و رد استدلال‌های مخالف امکان اعتماد به اتوماتا (Automata) آغاز می‌شود. این استدلال‌ها مبتنی بر فرضیاتی هستند از جمله: 1) اعتماد، مستلزم توانش‌های عامل مانند اراده آزاد و مسئولیت اخلاقی است که اتوماتا فاقد آن هستند. 2) اعتماد، با احساس خیانت هنگام نقض مشخص می‌شود، که در تعاملات انسان و اتوماتا وجود ندارد. 3) اعتماد به اتوماتا مضر است، زیرا می‌تواند منجر به فرار خلق‌کنندگان اتوماتا از مسئولیت اخلاقی شود.

📒نویسنده با ارائه شواهدی دربارۀ اینکه "انسان‌ها روابط همدلانه با اتوماتا ایجاد می‌کنند"، این استدلال‌ها را به چالش می‌کشد و تمایز بین انسان و ماشین را محو می‌کند و پیشنهاد می‌کند که همدلی، پایه و اساس اعتماد به آدِراُویدها را تشکیل می‌دهد و این همدلی مبتنی بر یک حلقه تعامل هماهنگ است که با پیش‌بینی متقابل و افق وسیعی از امکانات مشخص می‌شود.

📓این تعامل هماهنگ منجر به خودِ غیرِمتمرکز (de-centered self) می‌شود و آنگاه سوژه انسانی دیگر کنترل کاملی بر تعامل ندارد. این عدم تمرکز،‌ باعث احساس آسیب‌پذیری می‌شود که شرط لازم برای اعتماد است.
از طریق تکرار تعاملات هماهنگ، تاریخچه‌ای از تعامل، ساخته می‌شود که اعتماد به آدِراُوید را تقویت می‌کند. این تاریخچه صرفاً مجموعه‌ای از اطلاعات نیست، بلکه یک تجربه اجتماعی غنی و پیچیده است که نمی‌توان آن را در یک محیط آزمایشگاهی تکرار کرد.

📘مقاله همچنین با توضیح اینکه چرا نقض اعتماد در روابط انسان و آدِراُویدها منجر به ناامیدی می‌شود و نه خیانت، به چالش پدیدارشناختی پاسخ می‌دهد.
هنگامی که نقض، رخ می‌دهد، آدِراُوید، دیگر به عنوان "دیگری" درک نمی‌شود، بلکه به عنوان یک مصنوع تکنولوژیکی صرف درک می‌شود که منجر به ناامیدی می‌شود.

📕در نهایت، این مقاله استدلال می‌کند که تشخیص واقعیت همدلی و اعتماد به آدِراُویدها برای مدیریت ادغام آنها در جامعه، حیاتی است. نادیده گرفتن این واقعیت مانند اجازه ورود یک اسب تروا به میان ما خواهد بود، زیرا آدِراُویدها همچنان به رشد نفوذ خود ادامه می‌دهند، در حالی که ما برای پیامدهای اخلاقی و اجتماعی آن آماده نیستیم.
نتیجه اینکه اعتماد آدِراُویدها نه تنها ممکن، بلکه مطلوب نیز هست. با درک پویایی اعتماد مبتنی بر همدلی، می‌توانیم جنبه‌های مثبت روابط انسان و آدِراُویدها را پرورش دهیم و در عین حال پاسخگویی اخلاقی را تضمین کنیم.

🖋هادی قهار
@PhilMind

Читать полностью…

فلسفه ذهن

📚#معرفی_کتاب

📕"ذهن آگاه" نوشته دیوید چالمرز (1996) به چالش‌های اساسی پیرامون #آگاهی می‌پردازد. تفکیک مسائل آسان و مسئله‌ی دشوار آگاهی اولین بار توسط وی در مقاله‌ای با عنوان "The Conscious Mind: In Search of a Fundamental Theory" در سال 1995 مطرح شد و سپس در این کتاب بچاپ رسید.

📗مسائل آسان، مسائلی هستند که براحتی می‌تواند با روش #علوم_شناختی و #نوروساینس تبیین شوند؛ مسائلی مانند گزارش‌پذیری، تمایزگذاری، هدایت و کنترل رفتار، ... . مسئله‌ی سخت اما به این چالش اشاره دارد که چرا و چگونه این فرآیندها به تجربه آگاهانه منجر می‌شوند.

📘این تفکیک بعنوان یک نقطه عطف در #فلسفه_ذهن و مباحث مربوط به آگاهی شناخته می‌شود و تأثیر زیادی بر تحقیقات و نظریه‌های بعدی در فلسفه ذهن و علوم شناختی گذاشته است. چالمرز ضمن بررسی رویکردهای مختلف فلسفی و علمی درباره ماهیت آگاهی، تلاش می‌کند یک چارچوب جامع برای فهم آن ارائه دهد.

📒تاکنون دو ترجمه از این کتاب به فارسی انجام شده است: اولی توسط سیدمصطفی حسینی که انتشارات خزان در سال 1401 منتشر کرده. دومی توسط یاسر پوراسماعیل که نشر نو در سال 1402 بچاپ رسانده است.

🖋 هادی قهار
@PhilMind

Читать полностью…

فلسفه ذهن

#هوش_مصنوعی و درک واقعیت به شیوه‌ای ناانسانی (2)

🔆 توجه به این نکته مهم است که نتیجۀ به‌کارگیری هوش مصنوعی تنها رسیدن به روش‌های کارآمدتر برای انجام وظایف انسان نخواهد بود، بلکه در بسیاری موارد هوش مصنوعی راه‌حل‌ها را رویکردهایی را پیشنهاد می‌دهد که در قالب یادگیری و ارزیابی منطقی، با منطق انسان متفاوت خواهند بود.

🔆 مثلاً اگر هوش مصنوعی برای امنیت ملی به فرمانده کل قوا توصیه کند بسیاری از شهروندان را قربانی کند یا با توجه به ارزیابی‌ها و محاسبه‌های هوش مصنوعی، بعداً جان انسان‌های بیشتری حفظ شود، آیا می‌توان به این توصیه عمل کرد؟ آیا این قربانی کردن در منطق انسانی موجه است؟ آیا انسان همیشه از منطق هوش مصنوعی سر در خواهد آورد و آیا به موقع خواهد توانست از تصمیم‌های ناخوشایند هوش مصنوعی باخبر شود و جلوی اجرایشان را بگیرد؟

🔆 هوش مصنوعی درک ما را از واقعیت بیشتر خواهد کرد؛ روش‌هایمان را برای ارتباط گرفتن، شبکه‌ساختن و همرسانی اطلاعات دگرگون خواهد ساخت. هنگامی که دیگر در جست‌وجو و شکل دادن به واقعیت، تنها نباشیم و هوش مصنوعی را برای کمک به دریافت و اندیشۀ خود به‌کار بگیریم، نقش خود را در جهان چگونه خواهیم دید؟ چگونه هوش مصنوعی را با مفاهیمی چون اختیار و ارزشمندی انسان هماهنگ خواهیم ساخت؟

🔆 هوش مصنوعی برای شناختن جهان به دو راه کهن ایمان و خرد، راه سومی افزوده است. در زمانه‌ای که هوش مصنوعی واقعیت را پیش‌بینی، برآورد و شبیه‌سازی می‌کند و سپس بر اساس آن تشخیص می‌دهد که در زندگی ما چه مهم است و آیندۀ آن چه خواهد شد و بعد تصمیم می‌گیرد چه باید کرد، نقش عقل انسان تغییر خواهد کرد. انسان به میدان‌داری و توانایی خود خو گرفته و به عقلی که او را اشرف مخلوقات ساخته می‎بالد، اما هوش مصنوعی همۀ دیدگاه‌های او را در خواهد نوردید.

🔆 هوش مصنوعی با درکی متفاوت از درک انسان از واقعیت، می‌تواند یاور ارزشمندی برای انسان باشد، اما برای این همکاری انسان باید با دنیایی سازگار شود که در آن دیگر عقل، تنها و شاید آموزنده‌ترین راه شناخت واقعیت و پیش‌رفتن در جهان نباشد.

🔆 شاید لایه‌هایی که هوش مصنوعی می‌یابد یا به کمک هوش مصنوعی می‌یابیم، یکسره با آنچه تا کنون می‌انگاشتیم، متفاوت باشد. شاید الگوهایی را نشان دهد که ما هرگز درنیافته بودیم یا نتوانیم به مفهومشان پی ببریم. شاید آن لایه‌ها را نتوان به زبان انسان توضیح داد. این‌گونه شاید گفته‌هایی گنوسیان دربارۀ اینکه جوهر واقعیت فراتر از درک انسان است، دوباره معنا یابد.

📗 اریک اشمیت، هنری کیسینجر و دانیل هوتنلاکر، عصر هوش مصنوعی و آیندۀ انسان، ترجمۀ پوریا هامونی، سروش، 1402.

🖊 رضا درگاهی‌فر
@PhilMind

Читать полностью…

فلسفه ذهن

#هوش_مصنوعی و درک واقعیت به شیوه‌ای ناانسانی (1)

🔆 نویسندگان کتاب عصر هوش مصنوعی و آینده انسان پرسیده‌اند: آیا هوش مصنوعی به بخش‌هایی از واقعیت پی می‌برد که انسان از درک آن عاجز است؟ پاسخ ترجیحی آنها به این پرسش مثبت است؛ یعنی هوش مصنوعی، که یادگیرنده است و نوآور، به شیوۀ خودش مسائل را حل می‌کند. برای نمونه، برنامۀ شطرنج آلفازیرو در اواخر سال 2017 برنامۀ استاک‌فیش را، که نیرومندترین برنامه تا آن زمان بود، شکست داد. قدرت آلفازیرو به خاطر وسعت و سرعت پردازشش نبود؛ آفازیرو هیچ ترکیب یا راهبردی را از انسان وام نگرفته بود و به روش ویژه‌ای رسیده بود که تمامًا نتیجۀ یادگیری هوش مصنوعی بود. حرکت‌های آلفازیرو ناب و نامعمول بودند و در بیشتر موارد انسان‌ها اصلًا آنها را ندیده بودند. آلفازیرو راهبرد را به معنای انسانی خودش دنبال نمی‌کرد و منطق خودش را داشت.

🔆 نمونۀ دیگر کشف آنتی‌بیوتیک تازه‌ای در 2020 بود. هوش مصنوعی ویژگی‌هایی را از مولکول‌های آنتی‌بیوتیک شناسایی کرد که پیش‌تر برای انسان‌ها ناشناخته بودند و در هیچ‌یک از دسته‌بندی‌ها جای نمی‌گرفتند. عجیب‌تر این بود که هوش مصنوعی توانست روابطی را میان مولکول‌ها بیابد که نه‌تنها برای انسان ناشناخته بودند، که دامنۀ درک انسان را به چالش می‌کشیدند. نکته در این است که هوش مصنوعی تنها داده‌ها را سریع‌تر پردازش نمی‌کرد، بلکه جنبه‌هایی از واقعیت را می‌یافت که برای انسان ناشناخته بود یا شاید انسان هرگز بدون هوش مصنوعی نمی‌توانست بشناسد.

🔆 نویسندگان پس از نقل نمونه‌ای از متن تولید شده توسط جی‌پی‌تی3، چنین نتیجه گرفته‌اند که در این شیوۀ جدید، جنبه‌هایی اساسی از واقعیت، که انسان پیشتر نمی‌توانست آنها را درک کند، آشکار شده‌اند. آنها معتقدند هوش مصنوعی واقعیت را کاملاً متفاوت از انسان درمی‌یابد و به نظر می‌رسد عملکرد آن نوید پیشرفت به سوی ماهیت و ذات اشیا را می‌دهد؛ چیزی که فیلسوفان و متکلمان و دانشمندان طی هزاره‌ها تنها تا حدی در رسیدن بدان موفق بوده‌اند. با پیدایش هوش مصنوعی ناگزیریم با جنبه‌هایی از واقعیت روبه‌رو شویم که پیش‌تر نمی‌شناختیم یا شاید هرگز هم کاملًا نشناسیم. وقتی هوش مصنوعی مدلی را می‌آموزد و به کار می‌گیرد که هیچ انسانی نمی‌تواند آن را بیابد یا بفهمد، آیا ما به سوی دانش پیش می‌رویم یا از آن دور می‌شویم؟ تا کنون فناوری روش‌های پیشین ما را در توضیح و به نظم در آوردن جهان زیر سؤال نبرده بود.

🔆 بنابراین هستۀ دگرگونی مورد انتظار توسط هوش مصنوعی، فلسفی است؛ اینکه ما انسان‌ها چگونه واقعیت را می‌بینیم و نقش خود را در آن چه می‌دانیم. هوش مصنوعی را خواه ابزار بینگاریم، یا شریک یا رقیب، تجربۀ ما را در مقام موجودات خردمند تغییر خواهد داد و رابطۀ ما را با واقعیت برای همیشه دگرگون خواهد ساخت. هوش مصنوعی جایگرین درک انسان از واقعیت و درک انسان از خودش خواهد شد. حال این پرسش دکارتی مطرح است که وقتی هوش مصنوعی «می‌اندیشد» یا کاری شبیه اندیشیدن انجام می‌دهد، ما چه خواهیم بود؟

📗 اریک اشمیت، هنری کیسینجر و دانیل هوتنلاکر، عصر هوش مصنوعی و آیندۀ انسان، ترجمۀ پوریا هامونی، سروش، 1402.

🖊 رضا درگاهی‌فر
@PhilMind

Читать полностью…

فلسفه ذهن

📚#معرفی_کتاب

📕 «آیا ما نفس داریم»؟ اثر اولسون و سگال توسط راتلج در 2023 بچاپ رسیده است.
این کتاب از جمله مناظره‌هایی است که راتلج ذیل مجموعه مناظره‌های کوچک دربارۀ پرسش‌های بزرگ منتشر کرده است.

📗بحث با این استدلال اولسون شروع می‌شود که بهترین تبیین برای وابستگی حیات ذهنی ما به شرایط مغزمان، این است که حیات ذهنی ما فعالیت‌هایی فیزیکی در مغز و نه فعالیت‌هایی غیر فیزیکی در نفس ماست.

📒سگال ایراد می‌گیرد که این دیدگاه با دو واقعیت بدیهی و مهم دربارۀ خودمان ناسازگار است. نخست: فقط یکی از تو وجود دارد و نه تریلیون‌ها موجودِ تقریباً این‌همان که اینک در حال اندیشیدن به همان اندیشه‌های تو باشند؛
دوم: ما بیشتر از یک لحظه وجود داریم و آگاه باقی می‌مانیم.
او ادعا می‌کند که این دو واقعیت، پیش‌فرض احکام اخلاقی هستند، و لازمه‌شان آنست که ما غیر مادی باشیم.

📘در مناظره شاهد استدلال‌های جدید در کنار استدلال‌های سنتی هستیم و سؤالاتی نیز مطرح می‌شود که قبلا کمتر دربارۀ آن‌ها گفتگو شده است.
کتاب بنحوی شیوا نوشته شده و فقط از تعدادی اندک اصطلاحات فنی استفاده می‌کند که تمامی آنها را نیز در واژه‌نامه توضیح می‌دهد.
@PhilMind

Читать полностью…

فلسفه ذهن

📣 اطلاعیه‌ی دوم: فهرست جمعی استادان

💎 جامعه علوم اعصاب علامه حلی (HNS) برگزار می‌کند؛

🔰 دومین کنگره علوم اعصاب علامه حلی تهران

📌 زمان: ۱۸ ام و ۱۹ ام مرداد ماه ۱۴۰۳

📌 نوع رویداد: حضوری

® برای ثبت‌نام کلیک کنید.

📤 برای ارسال مقاله کلیک کنید.

📍صفحه‌ی اینستاگرام

☘ به امید دیدار...

🔗 https://neuro.helli.ir
#HNC2024
#HelliNeuroscienceSociety #HNS

@HelliNeuro
@Zehnayesh
@HelliResearch
@HelliSchool

Читать полностью…

فلسفه ذهن

📣 صوت ارائه مقاله با موضوع:

♦️مطالعات اخیر در اخلاق شناختی چطور مبانی اخلاق فمنیستی را پشتیبانی می‌کند؟

🗣 توسط: مریم فرهمند (دانشگاه شریف)

🔥همایش بین‌المللی فلسفه ذهن، اول اسفند 1402

@PhilMind

Читать полностью…

فلسفه ذهن

📣 صوت ارائه مقاله با موضوع:

♦️Illusionism and Ontological Justice for Phenomenal Consciousness

🗣 توسط: آنتون کوزنتسوف (مرکز مطالعات آگاهی موسکو)

🔥همایش بین‌المللی فلسفه ذهن، دوم اسفند 1402

@PhilMind

Читать полностью…

فلسفه ذهن

📣 صوت ارائه مقاله با موضوع:

♦️Dretske's Argument for the Impossibility of Introspective Self-Knowledge

🗣 توسط: اندرو مرتسالوف (مرکز مطالعات آگاهی موسکو)

🔥همایش بین‌المللی فلسفه ذهن، اول اسفند 1402

@PhilMind

Читать полностью…

فلسفه ذهن

📣 صوت ارائه مقاله با موضوع:

♦️دو خوانش وجودی و رفتاری از فرامسئله آگاهی

🗣 توسط: علی‌اکبر کوچک‌زاده (دانشگاه شهید بهشتی)

🔥همایش بین‌المللی فلسفه ذهن، 30 بهمن 1402

@PhilMind

Читать полностью…

فلسفه ذهن

📣 صوت ارائه مقاله با موضوع:

♦️پیوستگی آگاهی و مدل امتدادی تجربه‌های زمانی

🗣 توسط: محسن بشیری (دانشگاه تهران)

🔥همایش بین‌المللی فلسفه ذهن، دوم اسفند 1402

@PhilMind

Читать полностью…

فلسفه ذهن

📌دیدگاه صرفا مهندسی به #هوش_مصنوعی و تقلیل #آگاهی به یکسری خروجی‌های رفتاری و کارکردی را می‌توان به وضوح در حوزه فنی #AI مشاهده کرد. نمونه این رویکرد از مقاله وینچنزو تاگلیاسکو قابل ذکر است:

📌«یک موجود آگاه مصنوعی موجودی است که ظاهراً آگاه است؛ زیرا شبیه یک انسان آگاه رفتار می‏کند.
#آگاهی_مصنوعی یک رشته ساینتیفیک نیست؛ یک حوزه تکنولوژیک است که بیشتر با #روباتیک سر و کار دارد تا با روانشناسی و #نوروساینس ... آگاهی مصنوعی باید در یک چشم‏انداز صرفا تکنولوژیک فهمیده شود. محققین حوزه آگاهی مصنوعی بخوبی می‏دانند که مطالعه آگاهی طبیعی، بسیار دور از نتیجه است».

📌در مقابل این رویکرد، علاوه بر مواضع نزدیک به #دوئالیسم، استدلال‌هایی قرار دارند که عموماً به "شوونیسم زیست‏شناختی" معروف‌اند و می‏گویند فقط ساختارهای بیولوژیکی می‏توانند به آگاهی برسند. چرا؟ یا بخاطر اینکه فقط آنها برخی سطوح پیچیدگی لازم را دارا هستند، یا بخاطر اینکه فقط در آنهاست که در نتیجه فرآیند #تکامل، مجموعه مورد نیاز از تجربه تاریخی نهاده شده است، یا بخاطر اینکه فقط آنها می‏توانند به شیوه‏ای مناسب با جهان در تعامل باشند.

📌تاگلیاسکو اما برای رد این دیدگاه‌ها، تعریف #تجربه_پدیداری را کن فیکون می‌کند و به نوعی پاک‌کردن صورت مسأله دست می‌زند. او تجربه را با «گردآوری فکت‌ها از محیط برای تولید اهداف و انگیزه‏های جدید» تعریف می‌کند و در ادامه به یک پژوهش آزمایشگاهی بر روی یک روبات واکنشی اشاره می‌کند. در این آزمایش دسته‏ای از محرک‏های بصری (یکسری شکل‌های رنگ‏شده که درون ساختار روبات کدگذاری نشده‏ بودند) برای روبات به نمایش در می‏آمد. برای سیستم از پیش، انگیزه‌های مرتبط با اشیاء رنگی تعیین شده و یک محرک بدون رنگ (فارغ از شکل آن) هیچ پاسخی را برنمی‏انگیزد.
پس از یک دوره تعامل با اشکال رنگ‏شده، این روبات بطور خودمختار یک هدف جدید در نسبت با شکل‏های رنگ نشده نیز سامان می‌دهد (توسعه هدف جدیدی که در زمان طراحی پیش‏بینی نشده بود).

📌او از این توانایی روبات به ساختن اهداف و انگیزه‌های جدید یاد می‌کند و در واقع وجود «انگیزه» بمثابه یک حالت سابجکتیو را نیز در حد خروجی رفتاری تصدیق می‌کند.
این رویکرد رفتارگرایانه به هوش و آگاهی، امتداد چارچوبی‌ست که #آزمون_تورینگ در اواسط قرن بیستم و آغاز شکل‌گیری این حوزه فنی در دستور کار مهندسان AI قرار داد؛ معیار «تمایزناپذیری رفتاری» برای تصدیق «تفکر در ماشین».

📌آیا این تقابل بین حوزه مهندسی و علوم پایه در هوش مصنوعی، قابل جمع است؟ بنظر می‌رسد هم می‌توان رویکردهایی محتمل برای تولید آگاهی مصنوعی پیشنهاد داد و هم آگاهی طبیعی و ساختار بیولوژیک آن را به رسمیت شناخت.
دیدگاه‌هایی که بر ایمرج‌کردن آگاهی از سطح نوروفیزیولوژیک تاکید دارند و بدنبال بازسازی مصنوعی پایه شبه بیولوژیک هستند، از همین قبیل‌اند.

📚See: Tagliasco, Vincenzo, 2007, "Artificial Consciousness; A Technological Discipline", In: Chella A., Manzotti R., Artificial Consciousness, Imprint Academic

@PhilMind

Читать полностью…

فلسفه ذهن

🌑 سام پرنیا - دانشیار پزشکی دانشگاه نیویورک - درباره واقعی‌یودن #تجربیات_نزدیک_به_مرگ (#NDE) در بیماران خود سخن می‌گوید👆

🌘 دو سوی نزاع در مورد NDE همچنان بر اثبات توهمی‌بودن یا واقعی‌بودن آنها می‌چرخد.

🌗 تقلیل‌گرایان معمولا تجربیات NDE را مشتی بافته‌های #مغز می‌دانند که می‌تواند منشاءهای مختلفی داشته باشد: کمبود اکسیژن، داروهای شبه روانگردان، خاطرات گذشته، پیش‌فرض‌های فرهنگی و ... .

🌖 مدافعان NDE اما تفاوت تجربیات شفاف این بیماران با سایر اتفاقات حاصل از منشاءهای فوق را متذکر می‌شوند و از آن مهم‌تر، گزارش‌های دقیقی که این افراد از اتفاقات روی زمین و گاه حتی در فواصل بسیار دور از محیط محل بستری می‌دهند. اتفاقاتی که بعضاً بسیار قبل از زمان احیا رخ داده، قابل راستی‌آزمایی‌ست و اساسا از سنخ تونل نور و ملاقات با ارواح و... نیست.

🌕 نگارنده بسیار مشتاق است که منکران NDE سریعتر بسراغ مسئله اصلی (دهها هزار گزارش متنوع از رخدادهای زمینی) بروند و شواهد و دلایلی متقن برای توهمی‌بودن آنها را شاهد باشیم. یا اینکه بالاخره از مرحله عمومی انکار عبور کرده و به مرحله تبیین فیزیکالیستی "این دست گزارشات" وارد شوند.
@PhilMind

Читать полностью…

فلسفه ذهن

♦️فصل سوم کتاب «#هوش_مصنوعی بیولوژی‌محور»، سیستم‏های نورونی را بمثابه یکی از منابع الهام AI جدید مورد بررسی قرار می‌دهد.
این سبستم‌ها شامل مجموعه‏ای از سلول‏های نورونی متصل به هم (شبکه شده) است. شبکه‌های عصبی مصنوعی، مدل‌های محاسباتی هستند که در دستگاه پیاده‌سازی می‌شوند و تلاش می‌کنند ویژگی‌های رفتاری و تطبیقی سیستم‌های عصبی بیولوژیک را به تصویر بکشند.

♦️یک شبکه عصبی مصنوعی از چندین واحد به هم پیوسته (بمثابه نورون‌ها) تشکیل شده است. برخی از این واحدها اطلاعات را مستقیماً از محیط دریافت می‌کنند (واحدهای ورودی)، برخی تأثیر مستقیم بر محیط دارند (واحدهای خروجی) و برخی دیگر فقط با واحدهای داخل شبکه ارتباط برقرار می‌کنند.
هر واحد، عملیات ساده‌ای را اجرا می‌کند که شامل فعال‌شدن در صورتی است که کل سیگنال دریافتی از آستانه تعریف‌شده آن بزرگتر باشد. یک واحد فعال سیگنالی را منتشر می کند که به تمام واحدهایی که به آن متصل است می‌رسد.
تصویر بالای پست، شمای اولیه‌ای از مدل شبکه نورونی مصنوعی الهام‌گرفته از شبکه نورون‌های طبیعی را نشان می‌دهد.

♦️طی 50 سال گذشته، دو حوزه بسط یافته از مدل‏های محاسباتی و صوری سیستم‏های نورونی عبارت بوده‏اند از: #نوروساینس محاسباتی و مهندسی نورونی.
اولی با تکیه بر مدل‏های ریاضیاتی دینامیک غشای نورونی، سعی در فهم کارکردن مغزهای زنده دارد. نحوه تعاملات نورون‏ها با یکدیگر، تأثیر حوزه شیمیایی بر رفتار نورونی، دینامیک مجموعه‏های نورونی و ... از محورهای اصلی #نوروساینس_محاسباتی است.
دومی بدنبال بازتولید عملکردهای #مغز برای مهندسی ماشین‏های هوشمند است. کنترل سفت و سخت سیستم‏های روباتیک، الگوریتم‏های یادگیری، ساختارهای سطح بالاتر که می‏توانند توانایی‏های شناختی را بازتولید کنند و پیاده‏سازی مدل‏های عصبی در سخت‏افزار از محورهای اصلی #مهندسی_نورونی است.

♦️سیستم های عصبی در مقایسه با ارگانیسم‏های بدون مغز حداقل دو مزیت دارند: (1) انتقال انتخابی سیگنال‏ها بین قسمت‏های دوردست بدن و (2) سازگاری با استفاده از شکل پذیری سیناپسی. این دو ویژگی، تولید بدن‏های پیچیده‏تر و مقابله بهتر با محیط‏های غیرقابل پیش‏بینی را تسهیل می‏کند.

♦️واضح است که شبکه‌های نورون مصنوعی همچنان - مانند کامپیوترهای کلاسیک دیجیتال - محاسباتی هستند و برپایه پردازش اطلاعات کار می‌کنند. اما الهام از مسیرهای پردازش موازی در مغز و واحد‌های متکثر نورونی، ساختار جدید و منعطفی را برای محاسبات بر روی میز قرار داده که برخی مشکلات رویکرد قدیمی را ندارد.
اما طبیعتاً اشکالات کلی رویکرد محاسباتی - که از قبل مطرح بوده - و بازتولید اشکال حس عمومی - که توسط فیلسوف پدیدارشناس و طراح اشکال (هابرت دریفوس) بازسازی شده - مجدد مطرح و تاثیرگذار است.
@PhilMind

Читать полностью…

فلسفه ذهن

#تراانسان‌گروی

☄️ تراانسان‌گروی جنبشی سیاسی و اخلاقی است که تقویت و قدرت‌مندتر شدن حیات فیزیکی، روانی و اجتماعی انسان را با استفاده از فناوری‌های نوین و آینده دنبال می‌کند. تراانسان‌گرایان معتقدند باید مجاز شمرد که انسان‌ها با استفاده از فناوری، کارکردهای شناختی و بدنی خود را تقویت کنند تا بتوانند توانایی‌ها و ظرفیت‌های خود را از محدودۀ زیستی موجود فراتر برند. این تقویت ممکن است از راه‌های گوناگونی حاصل شود؛ از اعضای مصنوعی (prosthetics) و قطعات کاشته در بدن (implant) گرفته تا بارگذاری ذهنی (mental uploading).

☄️ تراانسان‌گرا کسی است که معتقد و حامی ایدۀ تراانسان‌گروی است، بنابراین تراانسان‌گروی نوعی ایدئولوژی است، اما تراانسان، انسانی است که به میزان کافی تغییرات فناورانه کرده است که دیگر نمی‌توان به‌سادگی او را انسان متعارف و معمولی دانست (مثلًا عمر طولانی‌تری یافته است، توانایی‌های شناختی‌اش تقویت شده است یا اعضایی مصنوعی در بدنش کار گذاشته شده است)، اما هنوز در شناخت و وضعیت زیست‌شناختی ذاتی، به میزان کافی انسان است و فردی از نوع انسان شمرده می‌شود. تراانسان‌گرایان از علامت H+ برای اشاره به موضع تراانسان‌گروی استفاده می‌کنند، که به تقویت و بهسازی انسان اشاره دارد. البته به نظر می‌رسد هنوز تراانسانی تحقق خارجی نیافته است.

☄️ تراانسان‌گروی مشتمل بر مجموعه‌ای از ارزش‌هاست، که در قلب آنها ارزش تجربۀ حسی است، که تعامل پدیداری شخصی (subjective phenomenal interaction) با جهان است، اعم از تجاربی که خودشان غایت شمرده می‌شوند، و تجاربی که ارزش طریقی و واسطه‌ای دارند. برخی (مانند لذت‌گرایان) تجاربی مانند لذت، شادمانی و رضایت‌مندی را غایی، و تجاربی مانند علم، معرفت و خردمندی را واسطه‌ای می‌دانند و برخی برعکس. در هر حال تراانسان‌گرایان بر این نکته تأکید دارند که تجربۀ انسانی مقید به ظرفیتی است که انسان برای تجربه کردن دارد، و این ظرفیت مقید به شرایط ارگانیزم فیزیکی انسانی است. انسان می‌تواند و حق دارد که با تغییر محدودیت‌های فیزیکی، زیستی و شناختی خود، به ظرفیت‌هایی فراتر برای تجربه کردن برسد. برای این کار باید از فناوری‌های نوین بهره برد. محدودیت کنونی محصول طبیعت و فرایند فرگشت است، اما انسان امروزین به انتظار فرگشت نمی‌نشیند. تراانسان‌گرا معتقد به پیشرفت و تغییر است، اما فقط آن را گریزناپذیر نمی‌داند و تنها با فعالیت‌های روشنفکرانه و عقلانی آن را دنبال نمی‌کند.

☄️ برخی مسائل مورد بحث در مورد تراانسان‌گروی از این قرارند: آیا فناوری خاصی را می‌توان به‌مثابه درمان یا تقویت در نظر گرفت؟ آیا مخاطرۀ تغییراتی که در انسان ایجاد می‌شود، بیش از مزایای آن است یا نیست؟ آیا اهداف مشخص تراانسان‌گروی اصلاً ممکن و دست‌یافتنی‌اند؟ کدام تغییرات بر وضعیت اخلاقی یا وجودشناسانۀ انسان‌هایی که دستخوش آنها می‌شوند، اثر می‌نهند؟

📒Hopkins P. D. (2012) “Transhumanism”, in: Chadwick, Ruth (ed.) (2012). Encyclopedia of Applied Ethics (2nd Edition).
📔https://plato.stanford.edu/entries/life/
🖊 رضا درگاهی‌فر
@PhilMind

Читать полностью…

فلسفه ذهن

♦️سخنرانی دکتر همازاده ابیانه با موضوع «بررسی متدولوژیک #نوروساینس در تبیین #آگاهی»👆

سه شنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۳، دانشکدگان فارابی دانشگاه تهران
@PhilMind

Читать полностью…

فلسفه ذهن

💥 ابهام در چگونگی ظهوریافتن (#emergence) آگاهی از تجمیع ذرات ناآگاه، برخی را به سمت این دیدگاه کشانید که #آگاهی در همان ذرات بنیادین وجود دارد (#panpsychism) و قرار نیست از ترکیب پیچیده مجموعه‌ای از ذرات ناآگاه، یکمرتبه پدید آید (#پنسایکیزم)

💥نسخه‏ای از پنسایکیزم که #تجربه_پدیداری را ساخته‌شده و تشکیل‌یافته از تجمیع حقایق خُرد پدیداری می‌داند، آگاهی را بعنوان یک عنصر بنیادین در خردترین سطح جهان در نظر می‏گیرد که در تمامی موجودات بنحوی وجود دارد. این نسخه مذکور البته با مشکلی جدی به نام #مسئله_ترکیب (combination problem) مواجه است: چگونه تعدادی تجربه جداگانه می‌توانند ترکیب شده و منجر به یک تجربه واحد متمایز شود؟ فاعلیت‌های چندگانه‌ای که در چند حقیقت خردپدیداری وجود دارند، چگونه در فاعل واحدی (مثل یک انسان دارنده تجربه کلان پدیداری) وحدت پیدا می‌کند؟

💥نسخه پنسایکیزم نوظهورگرا اما #آگاهی_پدیداری انسان‏ها و حیوانات را اساساً مستقر در سطح خرد نمی‏داند. بلکه طبق این دیدگاه، ارتباط و تعامل بین حقایق آگاه در سطح خرد، بنحوی علّی باعث نوظهوریافتن آگاهی در سطح کلان می‏شود.

💥پنسایکیست‏های نوظهورگرا خود را از نوظهورگرایی صرف برتر می‏دانند؛ چرا که طبق دیدگاه ایشان، پدیده نوظهوریافته از سنخ همان حقیقت پایه‏ای است و در سطح پایه، پیچیدگی آگاهی خرد موجب ظهوریافتگی آگاهی کلان پدیداری می‏شود. در حالی که نوظهورگرایی صرف، سطح پایه را از سنخ نوروبیولوژی در نظر می‏گیرد که پیچیدگی‏های این سطح منجر به ظهوریافتگی آگاهی خواهد شد.
طبیعتاً سنخ آگاهی از سنخ حقایق مربوط به سطح نورونی و شیمیایی و ... کاملاً متفاوت است و تبیین این‏که چطور نوع خاصی از آرایش و پیچیدگی سطح مغز به ظهور آگاهی می‏انجامد، بسیار دشوار می‏نماید. طبق این دیدگاه اگر حقایق سطح پایه نیز از سنخ آگاهی باشند، ظهوریافتن آگاهی کلان پدیداری از پیچیدگی آن سطح پایه، مقبول‏تر و تبیین‏پذیرتر است.

💥برای مثال می‏توان به دفاعیه گلن استراسون از پنسایکیزم نوظهورگرایانه اشاره کرد که برقراری رابطه بین محصول ظهوریافته و سطح تولیدکننده آن را با استفاده از مجموعه واحدی از مفاهیم به اندازه کافی همگن، امکان‏پذیر می‏داند که قرار نیست بین سطح غیر تجربه‏ای/غیرآگاه و سطح تجربه‏ای/آگاه پل بزند. اما بسیار دشوار است که آگاهی را برآمده و نوظهوریافته از حقایقی غیر تجربه‏ای ترسیم کنیم. استراسون بدین ترتیب استدلال می‏کند که فقط با این فرض که آگاهی انسان و حیوان از اشکال اساسی‏تر آگاهی برآمده باشد، از پس مشکل تبیینی آن بر خواهیم آمد. (See: Strawson, G, 2006, “Realistic Materialism: Why Physicalism Entails Panpsychism”, Journal of Consciousness Studies, 13(10–11): pp. 18–20.)
@PhilMind

Читать полностью…

فلسفه ذهن

♦️اینکه #فیزیک برای تبیین هویات و رویدادهای سطح بنیادین ذرات بکار گرفته می‌شود و اینکه #شیمی برای تبیین سطح مولکولی کاربرد دارد و اینکه #زیست_شناسی در سطح سلولی جواب می‌دهد، برخی فیلسوفان را واداشته تا درباره #علم_آگاهی بیندیشند و اینکه آیا #نوروساینس می‌تواند به علمی تجربی برای تبیین تجربه‌های آگاهانه منجر شود؟

♦️#چالمرز از یک خلاء متدولوژیک در نوروساینس صحبت می‌کند که اساسا به تبیین آگاهی نمی‌انجامد. کشف ساختارها و کارکردهای مغز از آنجا که تمام قابلیت علم تجربی است (که از منظر سوم‌شخص و آبجکتیو به مطالعه سوژه می‌پردازد)، در نهایت #شکاف_تبیینی آگاهی را (که پدیده‌ای اول‌شخص و سابجکتیو است) باقی می‌گذارد.

♦️در نتیجه گویی تغییر روش‌شناسی نوروساینس برای تبیین آگاهی بدلیل محدوده قابلیت علم تجربی ممکن نیست، اما آیا دستیابی به برخی اصول تبیینی هم از این طریق امکان ندارد؟ و آیا افزودن برخی اصول و فرضیه‌های فلسفی به یافته‌های آزمایشگاهی نمی‌تواند به شکل‌گیری چارچوبی برای علم آگاهی بینجامد؟
این‌ها پرسش‌هایی اساسی است که علوم مختلف از #کوانتوم تا بیولوژی و نوروساینس را با #فلسفه_ذهن درگیر می‌کند.

@PhilMind

Читать полностью…

فلسفه ذهن

#پساانسان‌گروی و #آگاهی

⛵️ یکی از پیامدهای پیشرفت علم حیات (the science of life) این بود که خصائصی که پیشتر مختص گونۀ انسانی شمرده می‌شد، به دیگر اشیا و گونه‌ها نیز نسبت داده شد، که از جملۀ مهمترین آنها، آگاهی است. از این گرایش، می‌توان با تعبیر «رهاسازی آگاهی» یاد کرد. در قرن بیستم برخی حیوانات را داری کارکردهای سطح بالای ذهنی دانستند و سپس بحث‌هایی در مورد تحقق آگاهی در یک حامل مصنوعی و امکان حضور آگاهی در گیاهان مطرح شد. یک پیامد طبیعی این فرایند، ظهور تقریر جدیدی از #همه_روان_دار_انگاری بود. اکنون فضا باز شده بود که به بسیاری از اشیا آگاهی نسبت داده شود.

⛵️ پساانسان‌گروی از این ایده بهره گرفت تا ایدۀ لزوم ترک دیدگاه انسان‌محوری خود را پی بگیرد. بر این اساس، پایان نگرش به انسان به عنوان موجودی مستثنا و فوق‌العاده وارد مرحلۀ تازه‌ای شد. از این منظر، درواقع دیدگاه انسان‌محورانه و نگرش انسان به‌سان موجودی استثنایی، مطالعه دربارۀ برخی پدیده‌ها، ازجمله آگاهی را محدود و مقید ساخته بود.

⛵️ اما آیا بر این اساس، پساانسان‌گروی را می‌توان ایده‌ای علمی (scientific) دانست؟ آیا واقعاً می‌توان گفت غیر انسان آگاهی دارد؟ خفاش می‌تواند با استفاده از سامانه‌ای راداری راه خود را پیدا کند. آیا گوزن هم این قابلیت را دارد؟ بیشتر تمایل داریم که به این پرسش پاسخ منفی دهیم، زیرا به نظرمان گوزن‌ها نیازی به کارکرد این سامانه ندارند و این سامانه نقش بقایی برای آنها ایفا نمی‎‌کند، آن‌سان که برای خفاش‌ها می‌کند. به همین وزان، چرا باید خصیصه‌ای مانند آگاهی را، که از دید ناظر بیرونی پنهان است و نمی‌دانیم چگونه خود را در رفتار یک موجود نشان می‌دهد، به موجودی غیر از انسان نسبت داد؟ اگر خفاش‌ها به میزانی باهوش بودند که بتوانند خصائص خود را به موجودات دیگر هم نسبت دهند، اما آنقدر باهوش نبودند که بتوانند درک کنند که چرا خودشان نیازمند این سامانۀ راداری هستند، آنگاه ممکن بود فکر کنند که انسان‌ها هم این توانایی را دارند، که به‌وضوح اشتباه است. بنابراین آگاهی می‌تواند خصیصه‌ای مختص گونۀ انسانی باشد و بر این اساس، پساانسان‌گروی تعمیم و توسعۀ ناموجهی را مطرح می‌کند.

⛵️ ممکن است به دلایل دیگری، مثلاً اخلاقی، با ایدۀ استثنایی بودن و تافتۀ جدابافته بودن انسان همراه نباشیم، اما از منظری کاملاً علمی نمی‌توانیم این ایده را انکار کنیم. واقعاً ممکن است حیوانات دیگر آگاهی نداشته باشند. تا زمانی که کارکرد آگاهی نامعلوم و تعریف‌ناشده است، دلیلی علمی برای اسناد آن به دیگر موجودات در دست نیست. بنابراین همچنان ممکن است تفاوتی بنیادین میان انسان و دیگر موجودات جهان وجود داشته باشد. پساانسان‌گروی بنابراین مستلزم گونه‌ای #جاندارانگاری #animism است.
🖋️رضا درگاهی‌فر

📗 Merzlyakov, S.S. Posthumanism vs. Transhumanism: From the “End of Exceptionalism” to “Technological Humanism”. Her. Russ. Acad. Sci. 92 (Suppl 6), S475–S482 (2022).

@PhilMind

Читать полностью…

فلسفه ذهن

انسان معلق در فضا

💠 #افلاطون در فایدون ادعا کرده است که نفس از بدن جدا است. نظر #ارسطو در این‌باره چندان روشن نیست؛ از آنجا که وی نفس را کمال بدن یا صورت بدن معرفی کرده است، می‌توان چنین برداشت کرد که گویا وجود نفس صرفاً برای اصلاح بدن است و از این روی بدن بخشی از ذات نفس (یعنی آنچه نفس را نفس می‌کند و نفس نمی‌تواند بدون آن باشد) است.

💠 اما #ابن_سینا با استفاده از آزمایش فکریِ #انسان_معلق ادعای دیگری را مطرح کرد: اگر چه نفس می‌تواند به بدن بپیوندد، ولی این امر ضروری نیست. این استدلال غالباً نوعی پیش‌دستی بر استدلال معروف دکارت در تأمل ششم (در کتاب ‏ ت‍أم‍لات‌ در ف‍ل‍س‍ف‍ه‌ اول‍ی)‌ ‏ برای تمایز نفس و بدن تلقی می‌شود. دکارت نیز در تأمل ششم با آزمایش فکریِ تصور کردن خود (یا نفس یا ذهن) بدون بدن، حکم به تمایز نفس از بدن کرده است.

💠 تصور کن که خدا به یک مرتبه تو را به طور کامل و معلق در فضا آفریده است. تو هیچ چیزی را نمی‌بینی و هیچ یک از اعضایت در تماس با یکدیگر نیستند. بدنت خودت را نمی‌بینی یا حس نمی‌کنی. همچنین فرض کن که هوای اطراف پوستت را نیز حس نمی‌کنی. در این حالتِ معلق و عجیب، با این که تو هیچ گونه هوشیاری نسبت به بدنت نداری، اما می‌توانی مطمئن باشی که وجود داری. تو نه تنها می‌دانی که وجود داری، حتی بدون فکر کردن به این که مکانی را اشغال کرده‌ای ذات خودت را درک می‌کنی. از آنجا که بدون اندیشیدن به خودت به مثابۀ امری مکان‌مند یا بدن‌مند می‌توانی ذات خود را درک بکنی، ذات تو (و لذا نفس تو) غیرمادی و در نتیجه از بدن مادیِ تو متمایز است.

💠 طبیعی‌ترین پاسخ به استدلال انسان معلق این است که در این استدلال از مقدمه‌ای معرفت‌شناختی (دربارۀ آنچه انسان معلق دربارۀ خودش می‌داند یا نسبت به آن هوشیار است) نتیجه‌ای متافیزیکی (دربارۀ ذات انسان معلق و غیرمادی بودن نفس او) گرفته شده است.
به این مثال توجه کنید: من می‌توانم بدانم که سرما خورده‌ام بدون آن که بدانم این یک ویروس است؛ در نتیجه می‌توانم تصور کنم که در جهانی که ویروس وجود ندارد سرما خورده‌ام. ولی در واقع تصور من اشتباه است، زیرا من همۀ واقعیت‌های مربوط را نمی‌شناسم. به همین ترتیب، ممکن است نفس در واقع امری بدنی باشد، ولی هوشیاریِ انسان معلق دربارۀ نفس این واقعیت را درنمی‌یابد.

💠 در مورد پاسخی که علی‌القاعده #بوعلی به این اشکال خواهد داد، در پست‌های آینده خواهیم نوشت.
ادامه دارد ...
🖋احمد لهراسبی

📚Philosophy of Mind; 50 Puzzle, Paradoxes, and Thought Experiments.

@PhilMind

Читать полностью…

فلسفه ذهن

#پساانسان و #پساانسان‌گروی

🔆 اگر انسانی را آنقدر تغییرات فناورانه دهند که دیگر نتوان او را متعلق به گونۀ انسان متعارف دانست، و به میزان کافی تفاوت در توانایی‌ها و وضعیت بدنی‌اش نسبت به انسان‌های معمولی حاصل آید که بتوان او را در طبقۀ مجزای مخصوص به خود قرار داد، موجودی پدید می‌آید که با تعبیر #پساانسان (#posthuman) بدان اشاره می‌کنند. بر این اساس پساانسان موجودی است که پیشتر انسان بوده است، اما وضعیت فیزیکی و شناختی‌اش به میزانی تغییر یافته است که به‌کلی باید گونۀ دیگری به شمار رود. ازآنجاکه شیوه‌ها و انواع چنان تغییری بی‌شمارند، تنها یک نوع مشخصی از پساانسان وجود نخواهد داشت و بلکه بی‌شمار گونه از پساانسان‌ها قابل تصور است. پساانسان، در صورتی که موجود شود، تنها سابقۀ انسان بودن داشته است، و ممکن است برخی یا بسیاری از نشانه‌ها و آثار تاریخی و تکاملی نوع انسانی را نداشته باشد، و اکنون دیگر انسان نیست.

🔆 پساانسان‌گروی شیوۀ جدیدی از فهم شخص انسانی در ارتباط با جهان طبیعی به‌صورت کلی است. نظریۀ پساانسان‌گرایانه در پی از میان برداشتن مرزهای سنتی میان انسان، حیوان و فناوری است. پساانسان‌گروی دوگانه‌های مرسوم انسان-ناانسان، فرهنگ-طبیعت و انسان‌گروی-ضدانسان‌گروی را رد و انکار می‌کند.

🔆 پساانسان‌گروی از ایدۀ انسان و انسان‌محوری عبور می‌کند و انسان را دارای وضعیت ممتاز اخلاقی، وجودشناختی و قانونی نمی‌انگارد، بلکه آن را همتراز با دیگر اشیای جهان می‌نگرد. شکل‌گیری ایدۀ پساانسان‌گروی از نتایج پیشرفت‌‌های علم حیات (the science of life) است. علم حیات نشان داد خصائصی که پیشتر مختص نوع انسانی شمرده می‌شد، به دیگر اشیا هم نسبت داده می‌شوند و مختص انسان نیستند. مطابق پساانسان‌گروی، دیگر نباید انسان را تافتۀ جدابافته دید.

🔆 پساانسان‌گروی بر پیشرفت‌های علمی، که مرزهای انسان و دیگر موجودات زنده را کم‌رنگ کرده است، توسعۀ فناوری‌های جدید ازجمله هوش مصنوعی، و تغییر نگرش به انسان در فلسفۀ پسامدرن متکی است.

🔆 مبنای ایدئولوژیک پساانسان‌گروی رد و انکار انسان‌محوری (anthropocentrism) اخلاقی و زیست‌شناختی است، اما #تراانسان‌گروی ایده‌هایی را از عصر روشنگری به ارث برده و بر انسان متمرکز است، و هدفش تغییر و ارتقای خصوصیات انسان است از راه اصلاح‌های زیست‌شناختی، فناورانه و شناختی. تراانسان‌گروی در پی غلبه بر قیود فیزیکی و شناختی انسان است، اما پساانسان‌گروی می‌کوشد بر انسان‌گروی غلبه کند و از ایدۀ انسان فرارود. بنابراین تراانسان‌گروی تقویت انسان‌گروی است، اما پساانسان‌گروی به بحران انسان‌گروی توجه می‌کند.

🖋️رضا درگاهی‌فر
📘Hopkins P. D. (2012) “Transhumanism”, in: Chadwick, Ruth (ed.) (2012). Encyclopedia of Applied Ethics.
📕Bolter, J.D. (2016). Posthumanism. In The International Encyclopedia of Communication Theory and Philosophy.
📗Merzlyakov, S.S. (2022). Posthumanism vs. Transhumanism: From the “End of Exceptionalism” to “Technological Humanism”.

@PhilMind

Читать полностью…

فلسفه ذهن

📣 صوت ارائه مقاله با موضوع:

♦️Artificial Subjects as 'Sesmets'

🗣 توسط: آرتم بسدین (دانشگاه لومونوسف موسکو)

🔥همایش بین‌المللی فلسفه ذهن، اول اسفند 1402

@PhilMind

Читать полностью…

فلسفه ذهن

📣 صوت ارائه مقاله با موضوع:

♦️The Moorean Argument, Illusionism and Common Sense

🗣 توسط: اوگنی لوجینوف (دانشگاه لومونوسف موسکو)

🔥همایش بین‌المللی فلسفه ذهن، دوم اسفند 1402

@PhilMind

Читать полностью…

فلسفه ذهن

📣 صوت ارائه مقاله با موضوع:

♦️A Case of Secondary Clinical Lycanthropy in Huntington's Disease

🗣 توسط: ناتاشا سیگالا (دانشگاه ساسکس)

🔥همایش بین‌المللی فلسفه ذهن، 29 بهمن 1402

@PhilMind

Читать полностью…

فلسفه ذهن

📣 صوت ارائه مقاله با موضوع:

♦️کاوشی در هم‌افزایی دیدگاه پردازش توزیع‌شده موازی و متافیزیک وایتهد

🗣 توسط: نرگس بهمن‌پور (دانشگاه شریف)

🔥همایش بین‌المللی فلسفه ذهن، اول اسفند 1402

@PhilMind

Читать полностью…

فلسفه ذهن

📣 صوت ارائه مقاله با موضوع:

♦️بررسی استراتژی مفهوم پدیداری درباره آگاهی

🗣 توسط: مریم موسوی (IPM)

🔥همایش بین‌المللی فلسفه ذهن، 30 بهمن 1402

@PhilMind

Читать полностью…
Subscribe to a channel