گرداننده درگاه : سیروس حامی @Cyrus_Hami
سیزده به در
جشن ِ فرخنده باران خواهی
و بزرگترین گردهمایی سبز ایرانیان
چامه(شعر): #س_ستاری
در این تیر روز از مه فرودین
رها کن ز سر، غم وَ اندوه وُ کین
به دشت و دَمَن رو و خرم بباش
بخور تا توانی خوراکی و آش
زمین را تو نیکو پرستنده باش
بگو راز خود،با چمن ها تو فاش
امیدم چنان است، خرم بَدی
همیشه ز تو دور دست بَدی
همی سیزده را بکن در به در
بکن گوش دشمن، ز شادی تو کَر
جهان تا جهان، خرم و شادمان
به نیکی بچرخد، برایت زمان
بداهه ای بود پیشکش تیر روز از مه فروردین
سیزده به درتان پیشاپیش خرم بواد
@ShahnamehToosi
غار قلعهکُرد و محوطه پیرامونی، دیرینترین پایگاه شناسایی شده مردمان نخستین (نئاندرتال و پیش از نئاندرتال) در ایران! نشانه دیگری از روزگار بسیار درازآهنگ #کیومرث (از پیدایی نخستین جاندار بر روی زمین تا انقراض نئاندرتالها)!
/channel/ShahnamehToosi
#هزار_سال_دروغ برای دریوزهگر نشان دادن فردوسی
گفتار پنجم : چهارمقاله نظامی عروضی(دنباله)
با یاد و سپاس از استاد گرانمایه زندهیاد #دکتر_پرویز_رجبی که طرح این گفتار را وامدار ایشانم!!
نظامی عروضی در دنباله حکایت نهم از مقالت دویم دفتر نامور خود «چهارمقاله» چنین مینویسد:
چون فردوسی شاهنامه تمام كرد، نساخ او علی ديلم بود. و راوی او ابودلف و وشكر حُيَیّ ِ قتيبه كه عامل طوس (توس) بود و به جای فردوسی ايادی داشت و نام اين هرسه بگويد:
چو بگذشت سال از بَرَم شستو پنج
فزون كردم انديشهی درد و رنج
به تاريخ ِ شاهان نيازآمدم
به پيشْ اخترِ ديرساز آمدم
بزرگان و بادانشْ آزادگان
نبشتند يكسر همه رايگان
نشسته نظاره من از دورشان
تو گفتي بُدَم پيشْ مزدورشان
جز احسَنت ازيشان نَبُد بهرهام
بِكَفت اندر احسَنتشان زَهرهام
ازين نامور نامداران ِ شهر
علي ديلمي بود كوراست بهر
]كه همواره كارش به خوبی روان
به نزدِ بزرگانِ روشنْروان[
حُسين ِ قتيبست از آزادگان
كه از من نخواهد سخن رايگان
ازويم خور و پوشش و سيم و زر
وزو يافتم جنبش و پاي وپر
نِيَم آگه از اصل و فرعِ خراج
همی غلتم اندر ميانِ دواج ...
حُيَی ِ قتيبه عامل طوس بود و اينقدر او را واجب داشت و از خراج فرونهاد، لاجرم نام او تا قيامت بماند. و پادشاهان همی خوانند. پس شاهنامه علی ديلم در هفت مجلد بنوشت. و فردوسی بودلف را برگرفت و روی به حضرت نهاد به غزنين. و به پايمردی خواجۀ بزرگ احمد حسن كاتب عرضه كرد و قبول افتاد.
😳😳😳
در این بخش از نوشتار نظامی عروضی نکتههایی شگفت مینماید:
نخست، این که فردوسی فرزانه در پایان شاهنامه «حُيَي ِ قتيبه» یا «حسین قتیب» را که به گفته نظامی عروضی، گویا "عامل طوس" بوده است!! پشتیبان مالی و فراهم کننده "خور و پوشش و سیم و زر" برای خود بنامد، با گفته نظامی عروضی (ن.ک. گفتار چهارم) که فردوسی را دارای شوکت و بینیازی دانسته ناسازگار است و نیز با گفته خود فردوسی در آغاز شاهنامه که "مهتری گردنفراز" و "پهلوانی از گوهر پهلوان" را که بر پایه پژوهش ارزمندِ خالقی مطلق(ن.ک. سخنهای دیرینه) کسی جز فرزند ابومنصور محمدبن عبدالرزاق نبوده است را پشتیبان خویش دانسته ناهمخوان است! از این گذشته در تاریخ و در میان والیان طوس، نامی از «حُيَي ِ قتيبه» نیست و در همین سرودههای افزوده بر شاهنامه هم برای او تنها یک بار از فرنام(عنوان) «آزادگان» بهره برده شده و دیگر بار نام او بی هیچ فرنام آمده است!
دو دیگر این داوش(ادعا) و امید نظامی عروضی که شاهان تا "قیامت" شاهنامه و در آن نام «حُيَي ِ قتيبه» بخوانند، با نگرورزی به زمان و تاب و شکیب(حوصله) شاهان جور در نمی آید و به شوخی بیشتر مانند است! دست کم با تراز دانش و آگاهی محمود غزنینی همخوانی ندارد!
سه دیگر این که وارون سخن نظامی عروضی،به گفته ذبیح الله صفا(ن.ک. تاریخ ادبیات در ایران؛ پ۱؛ ر۴۷۷) : «بعيد است كه نامداري از توس و كسي كه از حاميان فردوسي بوده است، نساخ هفت جلد شاهنامه بوده باشد»!! و نیز گزارش عروضی در باره بودلف نیز نادرست است!
چهارم؛ این نکته که گویا فردوسی به پایمردی و همت "احمد حسن کاتب" که "احمدبن حسن میمندی" دانسته شده، شاهنامه را به محمود پیشکش کرده و "قبول افتاده" باشد!! با این راستینه که این کاتب دشمن زبان پارسی بود و زبان فارسی را از دیوان رسایل زدود، ناسازگار است و ما اگر هم بخواهیم این داستان بی بنیاد نظامی را نزدیک به راستی بدانیم، گزیری نداریم جز آن که به جای میمندی به «ابوالعباس فضل ابن احمد» بیندیشیم که زبان فارسی را به جای زبان عربی زبان دیوان رسایل کرد! چنان که در جای دیگری از نسخههایی از شاهنامه آوردهاند:
كجا فضل را مسند و مرقد است
نشستنگه فضل بن احمد است
...
گشاده زبان و دل و پاكدست
پرستندۀ شاه و يزدانپرست
ز دسـتور فـرزانـۀ دادگــر
پراگنده رنج من آمد بهسر
بپيوستم اين نـامۀ باســتان
پسنديده از دفتر راستان!!!
ناسازگویی های نظامی عروضی دنباله دارد.
خواهیم دید!
بازنویسی : سیروس حامی - اسفند ۱۴۰۲
http://t.me/ShahnamehToosi
🌹
#هزار_سال_دروغ برای دریوزهگر نشان دادن فردوسی
گفتار چهارم : چهارمقاله نظامی عروضی(۱)
با یاد و سپاس از زندهیاد دکتر پرویز رجبی که طرح این گفتار را وامدار ایشانم!
بیگمان هیچ افسانهای به اندازه حکایت نهم از مقالت دوم (در ماهیت علم شعر و صلاحیت شاعر) چهار مقاله نظامی عروضی زیر نگاه و دستمایه پردازندگان به زندگی فردوسی نبوده است. افسانه پرداخته نظامی عروضی سراسر دگرگون با سه افسانهای است که در سه گفتار پیشین دیدیم. نظامی عروضی افسانهای را که گویا در سفری که بیش از یک سده پس از فرمان یافتن فردوسی به توس داشته شنیده است،چنین میآغازد:
«استاد ابوالقاسم فردوسي از دهاقين طوس بود. از ديهي كه آن ديه را باژ خوانند. و از ناحيت طَبَران است. بزرگْديهي است. و از وي هزار مرد بيرون آيد. فردوسی در آن ديه شوكتی تمام داشت. چنانكه به دخل آن ضياع از امثال خود بینياز بود. و از عقب يك دختر بيش نداشت. و شاهنامه به نظم همی كرد و همۀ اميد او آن بود كه از صلۀ آن كتاب جهاز آن دختر بسازد. بيست و پنج سال در آن كتاب مشغول شد كه آن كتاب تمام كرد. و الحق هيچ باقی نگذاشت. و سخن را به آسمان عليين برد و در عذوبت به ماه معين رسانيد. و كدام طبع را قدرت آن باشد كه سخن را بدين درجه رساند كه او رسانيده است؟ در نامۀ كه زال همی نويسد، به سام نريمان به مازندران، در آن حال كه با رودابه دختر شاه كابل پيوستگی خواست كرد:
يكي نامه فرمود نزديك سام
سراسر نُويد و درود و پيام
ز خطّ ِ نُخُست آفرين گستريد
برآن دادگر كافرين آفريد
ازو ديد شادي و زو جُست زور
خداوند ِ ناهيد و كيوان و هور
خداوند ِ هست و خداوند ِ نيست
همه بندگانيم و ايزد يكیست
ازو باد بر سام ِ نَيرم درود
خداوند ِگوپال و شمشير و خود
چمانندۀ چرمه هنگام ِگرد
چرانندۀ كرگس اندر نبرد
در عجم سخني بدين فصاحت نمیبينم. و در بسياري از سخن عرب هم. . .
نخستین نکته این است که نظامی عروضی به روشنی میگوید که فردوسی «در سرای خویش شاهنامه به نظم همی کرد» نه -آن گونه که در گفتارهای پیشین دیدیم!- در دربار محمود! دودیگر این که نویسنده، فردوسی را « دارای شوکت تمام و بی نیاز از امثال خود» میداند، جایی که دولتشاه سمرقندی در «تذکرة الشعرا» فردوسی را باغبان زادهای بی چیز وانمود و مینویسد: «بعضی گويند سوری بن ابومعشر كه او را عميد خراسان میگفتهاند در روستای طوس كاريزی و چهارباغی داشته فردوس نام و پدر فردوسی باغبان آن مزرعه بوده و وجه تخلص آنست» !! سهدیگر این که نظامی عروضی بازهم ناساز با داوش(ادعا)هایی که در سه گفتار پیشین بررسیدیم، انگیزه فردوسی را از سرایش شاهنامه دریافت "صله" برای ساختن جهاز دختر میداند!! شگفتا شگفت!!! کسی باید از ایشان بپرسد که اگر به راستی فردوسی را "شوکت" بود، و اگر به راستی از امثال خود بینیاز بود، چرا برای فراهم ساختن جهاز دختر از دارایی خویش هزینه نکرد!؟ چرا "شوکت" و "ضیاع" را رها کرد و پی کار فرهنگی سیساله رفت!؟ دختر فردوسی هنگام آغاز سرایش شاهنامه چندساله بوده و دختران روستایی در چندسالگی به خانه بخت میرفتهاند!؟ این چه پدری بوده که درآن دوران سیساله سرایش شاهنامه، دخترش را در خانه به امید جهاز نگه داشته و ترشانده!؟ و فردوسی که به گفته همین نظامی عروضی چنان توان سرایش داشت که: «درعجم سخن بدین فصاحت نیست!» -اگر به انگیزه صله شاعری پیشه کرده بود!!- آیا با دو بیت یا یک غزل یا یک قصیده یا مثنوی درستایش سلطان نمیتوانست همچون عنصری دهان خویش پرسکه کند!؟ و سی سال «رنج» نبرد!!؟؟ مگر این بزرگمرد که توگویی «سخن را به آسمان عليين برد و در عذوبت به ماه معين رسانيد» دست و پا چلفتی تر از عنصری و فرخی بود !؟
دریغا که پژوهندگان و اندیشمندان ما نیز در درازای هزارسال، هتا درنگی بر ناساز(ضدو نقیض) گوییهای همین نظامی عروضی هم نداشتهاند و این سخنان بیپایه را بنیاد داوری در باره فردوسی ساخته و روایش(توجیه) افزودههایی را که کسانی چون عسجدی برای خوشایند امیران غزنین سروده و به شاهنامه افزودهاند در پیش گرفته اند!!
نه دوستان!! فردوسی بزرگ، نه به دربار محمود گجستگ رفت و نه ستایش(مدح) او گفت و نه نکوهش(هجو)!! همه اینها افزوده هایی است که دشمنان ایران و فرهنگ ایران سروده و به شاهنامه افزودهاند و دریغا که ما . . . !!
به یاری یزدان در گفتار سپسین افسانه نظامی عروضی پی خواهیم گرفت!! ایدون باد.
دنباله دارد.
بازنویسی : سیروس حامی - اسفند ۱۴۰۲
http://t.me/ShahnamehToosi
🌹
🌟خرداد روزِ فروردین ماه در گاهشمار ایران باستان برابر با ششم فروردین ماه خورشیدی.
✨زادروز بزرگ مرد آیین مهر، آموزگار نیکی و راستی، اخلاق و منش ، اشو زرتشت اسپنتمان ، بر همه ایرانشهریان نژاده شاد و خجسته باد. که پندار ما نیک، گفتار ما نیک، کردار ما نیک باد.
⭐️اشوزرتشت در روز خورداد از ماه فروردین در زمان فرمانروایی لهراسب در خانه پدرش، کنار رود درجی که به دریای چیچست (دریای اورمیه) میریخت از مادرش «دغدو» زاده شد. چون نام خاندان پدرش اسپنتمان بود او را زرتشت اسپنتمان نام نهادند.
🌺 خورداد فروردين، زادروز اشو زرتشت، فرزانهای که خودرا «آموزگار» نامید و انديشهی نيك، گفتار نيك و كردار نيك را ندا و گسترش داد و جهان را با اين منش و خوی ستوده پرورش داد، فرخنده باد.
@ShahnamehToosi
Марҳабо Сатторова
Навруз омад
مرحبا ستارآوا
نوروز آمد
/channel/ShahnamehToosi
آهنگی نوروزی از همتباران و همزبانان آریایی ما در کشور تاجیکستان
/channel/ShahnamehToosi
کنون خورد باید می خوشگوار،
که می بوی مشک آید از جویبار؛
هوا پرخروش و زمین پر ز جوش،
خُنُک آنکه دل شاد دارد به نوش!
همه بوستان زیر برگ گل است؛
همه کوه پر لاله و سنبل است؛
بخندد همی بلبل و هر زمان،
چو بر گل نشیند، گشایـد زبان!
ندانم که عاشق گل آمد گر ابر؛
که از ابر بینم خروش هـژبر!
نوروزتان پیروز؛
کامتان روا؛
بهاران خجسته باد!
مهرورزتان - سیروس حامی
/channel/ShahnamehToosi
عقاب
سروده بسیار زیبای زندهنام «استاد پرویز ناتل خانلری»
@XeradsarayeFerdosiYazd
بوی باران
• آواز: محمدرضا شجریان
• آهنگ : حسین یوسف زمانی
• شعر : فریدون مشیری
• دستگاه : چهارگاه
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک،
شاخههای شسته، باران خورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگهای سبز بید
عطر نرگس، رقص باد،
نغمه شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک میرسد اینک بهار
خوش به حال روزگار!
خوش به حال چشمهها و دشتها،
خوش به حال دانهها و سبزهها،
خوش به حال غنچههای نیمهباز،
خوش به حال دختر میخک - که میخندد به ناز -
خوش به حال جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتاب.
ای دل من، گرچه - در این روزگار -
جامه رنگین نمیپوشی به کام،
باده رنگین نمینوشی ز جام
نقل و سبزه در میان سفره نیست؛
جامت - از آن می که میباید - تهی است؛
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم!
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب!
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار.
گر نکوبی شیشه غم را به سنگ؛
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ!
http://t.me/ShahnamehToosi
آری نوروز، این جشن بزرگ که از روزگاران کرانه ناپیدا، با دانشِ شگفت انگیز پدرانمان به گونه آیینی ماندگار درامده، نشان از جاودانگی ملتی دارد که در گذار روزگار هیچ نیروی اهریمنی توان نابودی اش را نداشته و نخواهد داشت.
پاینده ایران ❤️
#هما_ارژنگی
http://t.me/ShahnamehToosi
🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃
پیوند نوروز با #جمشید از این دیدگاه گیراست که بر بنیاد باورهای کهن، روزگار او روزگار رهایی زمین از #دیوان و بهترین دوران خوشبختی، سرسبزی و خرمی بوده است. در اوستا (وندیداد، فرگرد دوم) آمده که به روزگار او نه مرگ بود، نه پیری، نه درد، ونکه دوره ی زیبایی، خوشی و شادابی بوده است. همین باور بسنده بود تا ایرانیان بزرگترین جشن ملی را به نام #جمشید (روزگار تابش ناز و کام) بشناسند.
http://t.me/ShahnamehToosi
#هزار_سال_دروغ برای دریوزهگر نشان دادن فردوسی
گفتار سهیُم - تاریخ سیستان
جستارگونههایی که با این سرنام پیدرپی آورده می شود؛ دربرگیرنده افسانههایی است که هریک به گونهای فردوسی فرزانه را نیز -همچون سرایندههای درباری غزنین- خاکسار فرمانروایان بیگانه و دست نشانده و دشمن ایران و فرهنگ ایرانزمین نشان دهند. در دو گفتار پیش نخست دیدیم که: دولتشاه سمرقندی در «تذکرة الشعرا» مینویسد:
«فردوسی برای خرج روزانه شاعری پيشه و به حيله به مجلس عنصري راه پيدا میكند و عنصری او را مصاحب خود ميسازد و سرایش تاریخ ملوک عجم را که سلطانمحمود از او خواسته بود، در برابر مقرری به فردوسی میسپارد. فردوسی چهار سال در غزنين میسرايد و چهار سال در طوس. سلطان را قبول میافتد. ولی اياز نزد سلطان از فردوسی بدگويی میكند و او را رافضی میخواند و از چشم سلطان میاندازد»!
در گفتار دویم از «حمدالله مستوفی» در «تاریخ گزیده» خواندیم:
«فردوسی از طوس گریخته به غزنین آمد.عنصری و فرخی و عسجدی چون فردوسی را از دور بدیدند که آهنگ ایشان داشت هر یک مصرعی گفتند و سروده فردوسی برتر بود پس رشک بردند و راه درگاه سلطان بر فردوسی بستند تا او را بخت یاری کرد و سلطان کار نظم شاهنامه بدو داد.»
سنجش درونمایه دو افسانه دروغین پیشین -و افسانه این بار- بویژه این که هنگامی که فردوسی آغاز به سرایش شاهنامه کرد، محمود کودکی ده ساله بیش نبود؛ خود دروغ بودن افسانه سرایش شاهنامه به سفارش امیر غزنین را روشن میسازد.
افسانه سهیُم از کتاب تاریخ سیستان* ویرایش «ملک الشعرا بهار» برگزیده شده است:
«. . . و اخبار نریمان و سام و دستان، خود به شاهنامه بگوید که به تکرار حاجت نیاید. و حدیث رستم برآن جمله است که ابوالقاسم فردوسی شاهنامه به شعر کرد؛ و برنام سلطان محمود کرد و چندین روز همی برخواند، محمود گفت همه شاهنامه خود هیچ نیست مگر حدیث رستم، و اندر سپاه من هزار مرد چون رستم هست. بوالقاسم گفت زندگانی خداوند دراز باد، ندانم اندر سپاه او چند مرد چون رستم باشد، اما این دانم که خدای تعالی خویشتن هیچ بنده چون رستم دیگر نیافرید. این بگفت و زمین بوسه کرد و برفت.
ملک محمود وزیر را گفت این مردک مرا به تعریض دروغ زن خواند. وزیرش گفت بباید کشت. هرچند طلب کردند نیافتند. چون بگفت و رنج خویش ضایع کرد و برفت و هیچ عطا نایافته، تا به غربت فرمان یافت.»
🪴
*تاریخ سیستان از کتابهای کهن به زبان فارسی است که در سدههای پنجم تا هشتم مَهی آن را به نگارش درآمده است. از این کتاب که جدا از ارزش تاریخی، از دید زبان و ادبیات فارسی برجسته است، تنها یک دستنویس به دست آمده که پیش از سال ۸۶۴ مهی نوشته شده و خودش از روی نسخهٔ کهن تری بازنویس شدهاست! این کتاب نوشته یک نفر نیست، ونکه دو یا سه نفر یکی پس از دیگری آن را به نگارش درآوردهاند
نسخهٔ درست و روشنی از این کتاب در دسترس نیست و نسخهٔ کنونی را محمد تقی بهار از روی نسخهای پر لغزش و با رنج بسیار ویراسته است. فرنام «تاریخ سیستان» را هم ملک الشعرا بهار برای آن برگزیدهاست و در درونمایه کتاب نامی از فرنام آن برده نشدهاست!
گفته شده که فردوسی در برابر محمود این سخنش را به شعر چنین بازگفت که:
جهان آفرین تا جهان آفرید
سواری چو رستم نیامد پدید
دنباله دارد.
بازنویسی : سیروس حامی - اسفند ۱۴۰۲
http://t.me/ShahnamehToosi
🌹
گرمترین درودها و بهترین آرزوهایم برای یاران در آغاز هفتهای دیگر، همراه با پیشکش سخنی سخته از خردنامه باستان!
مهرورز شما - حامی
#آیین_کشورداری_در_شاهنامه_۵۸
http://t.me/ShahnamehToosi
.
سیزده به در، جشن فرخنده باران خواهی:
سیزده به در، جشن فرخنده باران خواهی است و به هیچ روی، روز نافرخنده(نحسی) نیست!
⛈ در فرهنگ ایرانی، سیزدهمین روز از فروردین ماه (همانند سیزدهمین روز از همه ماههای سال) به نام ستاره «تیر» یا «تِشتَر» یا همان ستاره « شِعرای یَمانی» که در باورهای کهن ایزد اهورایی باران و ترسالی بود، نامزد شده است. بر این پایه، مردم پس از برگزاری جشنهای نوروزی، در سیزدهم فروردینماه به پاس همه دادههای اهورایی، به نیایش پروردگار یکتا پرداخته و در حالی که در کوه و در و دشت گرد میآمدند، در کنار چشم اندازهای زیبای طبیعی به شادی و پایکوبی میپرداختند و با یاد ایزد باران یا همان تیر (تشتر) از خداوند، باران یا برکت و خرمی میخواستند. در «تیر یشت» می توان،نمونههای آغازین از این نیایشها را بازیافت:
«...تشتر، ستاره رایومندِ فره مند را می ستاییم ... از آن پس دگر باره تشتر رایومند فره مند از دریای فراخ کرت فراز آید ... پس آن گاه مِه پدید آورنده ابر به جنبش در آید. باد نیمروزی وزیدن آغازد و مِه را به پیش ... براند. پس باد چالاک مزدا آفریده ، باران و ابر و تگرگ را به کشتزارها و خانمان های هفت کشور برساند .... تشتر ستاره رایومند فره مند را می ستاییم که به هنگام به سر رسیدن سالِ مردم ، فرمانروایان خردمند، جانوران آزادِ کوهساران و درندگان بیابان نورد، همه برخاستن اش را چشم به راهند. آن که با سرزدن خویش، کشور را سالی خوش یا سالی بد آورد. آیا سرزمین های ایرانی از سالی خوش برخوردار خواهند شد؟ ...»
💦 در حقیقت، «سیزده به در» یکی از جشن های باران خواهی است که همه ساله در آستانه تابستان بزرگ و در بهار طبیعت برگزار می شود.
@jashnha2
/channel/iran_shatra
@ShahnamehToosi
#هزار_سال_دروغ برای دریوزهگر نشان دادن فردوسی
گفتار هفتم : چهارمقاله نظامی عروضی(دنباله)
با ارج یاد و نام زندهیاد #دکتر_پرویز_رجبی که طرح این گفتار را وامدار ایشانم!!
نظامی عروضی، در دنباله حکایت نهم از مقالت دویم دفتر نامور خود «چهارمقاله» چنین مینویسد:
. . . به گرمابه رفت و برآمد و فقاعی (معرّب ِ فوگان، گونهای شراب كه از جو و مويز و جُز آن گيرند. دهخدا و مُعين) بخورد و آن سيم ميان حمّامی و فقاعی قِسم فرمود. سياست محمود دانست، به شب از غزنين برفت. و به هری، به دكان اسماعيل وَرّاق پدر ِ ازرقی فرود آمد و شش ماه در خانۀ او متواری بود. تا طالبان محمود به طوس رسيدند و بازگشتند. و چون فردوسی ايمن شد، از هری روی به طوس نهاد و شاهنامه برگرفت و به طبرستان شد. به نزديك سپهبد شهريار كه از آل باوند در طبرستان پادشاه او بود. و آن خاندانی است بزرگ، نسبت ايشان به يزدگرد شهريار پيوندد.
. . . گذشته از این که چنان که خواهیم دید پارهای نویسندگان، برآنند که فردوسی در گریز از محمود گجستگ به دربار خلیفه در بغداد رفته! در همین چند رج نکتههایی خردستیز و ناهمساز با تاریخ دیده میشود:
فردوسی فرزانه، دهگان فرهیخته و خداوند سخن، خوی کرده و گردآلود از راه می رسد و بی شستشو به دربار سلطان میرود و چون آزرده از برنیامدن کام، و به گفتهای از بیم جان، و گریزان از گزمگان محمود، رو به دیار میگذارد؛ آنگاه بی آنکه پیجویی گزمگان آشفتهاش سازد، آسودهدل به گرمابه میشود!! و آن کیسه را با بیستهزار سکه سیم با خود به گرمابه میکشد!! (در دوران فردوسی اسکناس و تراولر چک نبوده!)
از این سستبنیادتر چه میتوان گفت!؟ آیا با بیستهزار درم (که به هر روی در همان زمان هم پول کمی نبوده) نیاز شماری از نیازمندان بر نمیآمد!؟ چرا میان دوتن (حمامی و فقاعی) بخش کند!؟ گویا میخواستهاند خشم و گشادهدستی همزمان فردوسی را بزرگنمایی کنند و به رخ امیر کشند!
سپس فردوسی که آسوده دل و بار درم بر دوش، به گرمابه اندر شد؛ و به روز کسی از پی او برنخاسته بود، از بیم گزمگان سلطان به شب از غزنین میگریزد و به هری(هرات) و پنهانگاهی میشود و از بیم جان شش ماه بیرون نمیآید! شاید سناریویی برای فیلمهای فارسی دهه چهل مینوشتند!
سپس، نویسنده گفته پیشین خودرا از یاد می برد که :«شاهنامه علی ديلم در هفت مجلد بنوشت« و آن هفت پوشینه پیشکش محمود شده بود. پس فردوسی را از راه به توس رسیده شاهنامه دیگری زیر بغل میدهد و راهی تبرستان میسازد!! (شاید فلش مموری داشته و زود پرینت دیگری گرفته!) آن هم به دربار باوندیان که واپسینشان در سال 397 مهی (سه سال پیش از پایان سرایش شاهنامه) کشته شده و دودمانشان به پایان راه رسیده بود!
چنین داستان سست و نااستواری هشتسد و پنجاه سال دستاویز فرهیختگان دیار آزادگان بوده تا چنین وانمود و باور شود که فردوسی نیز با دیگر سرایندگان درباری سر و ته یک کرباس بوده و او را نیز انگیزهیی جز دریوزهگری و صله خواستن شاهان نبوده!!
سرایندگان درباری برای روایش سستبنیادی و خواری و میهنفروشی خویش چه راهی به از این که بگویند هتا فردوسی نیز همین کرده!! و امیران را نیز چه از این بهتر که به مردمی که شاهنامه میتوانست شور میهنیشان برانگیزد و به رویارویی کشانَد، وابنمایند که سخنسرای توس هم خود دریوزهگر دربار بوده است! پس سرودن چامههایی به نام فردوسی و در ستایش امیر گجستگ غزنین و افزودن به شاهنامهای که برای دوسدسال نشانی از آن نمانده ؛ هم فال بود و هم تماشا. از سویی پاداش امیران و از دیگرسوی روایش دریوزهگری و سستبنیادی سرایندگان درباری.
گفتگو درباره ناسازگویی های نظامی عروضی دنباله دارد.
به یاری یزدان!
بازنویسی : سیروس حامی - فروردین ۱۴۰۳
http://t.me/ShahnamehToosi
✅
هزارسال دروغ برای دریوزهگر نشان دادن فردوسی
گفتار ششم : چهارمقاله نظامی عروضی(دنباله)
با یاد و سپاس از استاد گرانمایه زندهیاد #دکتر_پرویز_رجبی که طرح این گفتار را وامدار ایشانم!!
نظامی عروضی پس از داوش بیپایه سرایش شاهنامه به انگیزه «فراهم ساختن جهاز دختر»، و سخن بیبنیاد پشتیبانی مالی «حیًی قتیبه» از فردوسی و «نساخی شاهنامه به دست علی دیلم» -که ناسازگار بودن این داوشها با دیگر نوشتهها را نشان دادیم-، در دنباله حکایت نهم از مقالت دویم دفتر نامور خود «چهارمقاله» چنین مینویسد(دنباله):
......شاهنامه علی ديلم در هفت مجلد بنوشت. و فردوسی بودلف را برگرفت و روی به حضرت نهاد به غزنين. و به پايمردی خواجۀ بزرگ احمد حسن كاتب عرضه كرد و قبول افتاد. و سلطان محمود از خواجه منتها داشت كه پيوسته خاك تخليط در قدح چاه او هميانداختند. محمود با آن جماعت تدبير كرد كه فردوسی را چه دهيم؟ گفتند: پنجاههزار درم و اين خود بسيار باشد كه او مردی رافضی است و معتزلی مذهب و اين بيت بر اعتزال او دليل كند كه او گفت:
به بينندگان آفريننده را
نبينی؛ مرنجان دو بيننده را
و بر رفض او اين بيتها دليل است كه او گفت:
حكيم اين جهان را چو دريا نهاد
برانگيخته موج ازو تندباد
چو هفتاد كشتي برو ساخته
همه بادبانها برافراخته
يكي پهنْ كشتی بسانِ عروس
بياراسته همچو چشم خروس
محمّد بدو اندرون با علی
همان اهل بَيت نَبیّ و وَصیّ
اگر چشم داری به ديگرْ سراي
به نزد نبيّ و وَصیّ گير جاي
گرت زين بد آيد، گناهِ من ست
چنين ست و اين دين و راهِ من ست
برين زادم و هم برين بگذرم
چُنان دان كه خاكِ پیِ حيدرم...
و سلطان محمود مردی متعصب بود. درو اين تخليط بگرفت و مسموع افتاد. در جمله بيست هزار درم به فردوسی رسيد و او به غايت رنجور افتاد.
*****
به یاد بیاوریم داستان ناساز دیگری را که شماری از افسانهپردازان ساز کردهاند که گویا از آغاز فردوسی سرایش شاهنامه را به سفارش محمود پادایرانی آغازید!! و هتا گروهی پاداش یک دینار در برابر یک بیت را انگیزۀ فردوسی دانستهاند! نیز اکنون به کناری مینهیم نوشتههای دیگر را که به یاری یزدان به آنها هم خواهیم پرداخت و در آنها محمود، هواخواه فردوسی و حسن میمندی دشمن بدگوی خوانده شده!
در همین یک نکتهی «شمار سکههای پرداخت شده به فردوسی»، ناسازگویی کم نیست! گروهی برآنند که پیمان محمود با فردوسی یک سکه زر(دینار) برای هر بیت بوده و چون شاهنامه شست هزار بیتی!! بوده پس باید شستهزار دینار میپرداخته؛ که به جای دینار(سکه زر)، درهم(سکه سیم) داده و فردوسی را رنجانده! جایی که در نوشته نظامی عروضی شمار سکههایی که به فردوسی رسیده «بیستهزار» گفته شده، بیشتر نویسندگان بر آن بودهاند که شستهزار درهم دریافتی را در سه بخش برابر به «حمامی» و «فقاع فروش» و «غلام پادشاه» داد!
ازسویی، میزان پای فشردن بر دینباوری محمود شگفت است! هيچ كدام از فرمانروايان ما مسلماننماتر از خليفههای بیهودۀ بغداد نبودهاند. فرمانروايان گذشتۀ ما هميشه از برانگیختن مردم ساده بهره بردهاند. میدانيم كه حلاج را «تعصبات مذهبی خليفه» بر دار نبُرد. به گفته حافظ: «جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد!» در سراسر زندگي محمود نشان روشنی از ستیهندگی(تعصب) دینی ديده نميشود. مگر اينكه دستكم داستان اياز و ستمپيشگیهای محمود را دروغ بپنداريم. اگر محمود را ستیهنده بدانيم، ناگزیریم خاندان معاويه را هم اینگونه بپنداريم. هیچ گمان نیست كه تاخت و تاز به هند انگیزهای جز غارت و چپاول نداشته است! گنجینههایی كه از هندوستان به دست میآمد، تنها و تنها دست محمود بر روی مسلمانان را بلندتر میكرد!
در این باره که ناتوانی آدمی از به دو دیده دیدن «آفریننده»، باوری شیعی و اعتزالی است و این که یادآوری این نکته مایه برانگیختن محمود میشود، باید دانست که بیگمان محمود در این تراز دانش نبوده که چنین نکته باریک را دریابد و در اين زمینه محمود بیگناهتر از يك كودك است و نمیتوان چنين پنداشت كه هركس به او هرچه میگفته، بیدرنگ باور ميكرده است. کوتهاندیشی است اگر بپنداريم كه چنين امیر دهانبینی میتوانسته در گسترهای بزرگ، فرمانروايی نيرومندی را سامان دهد و همۀ دشمنان خود را شكست دهد و گام بر جای پای اسكندر نهد.
گفتگو درباره ناسازگوییهای نظامی عروضی را دنبال خواهیم کرد.
به یاری یزدان
بازنویسی : سیروس حامی - فروردین ۱۴۰۳
http://t.me/ShahnamehToosi
🌹
به فراخور دومین سال پرکشیدن نویسنده
#جامعه_شناسی_خودکامگی
واکاوی جامعهشناختی بازگفت شاهنامه از روزگار پادشاهی #جمشید و #ضحاک و ریشههای غارتگری فرمانروایان در تاریخ ایران.
نوشته ارزشمند #علی_رضاقلی
گرامیباد یاد و نام بلند ایشان
/channel/ShahnamehToosi
🔥 زرتشت پیامبر 🔥
سراینده : # هما ارژنگی
به روز و روزگاری خوش،
به هنگام بهاری خوش،
که گوشِ آسمان پر بود
از بانگِ هزاری خوش،
پدید آمد به گردون گوهری برتر
رهایی بخش و نیک اختر
سپنتا آرمانی بخردی پرور
ورا زرتشت نامیدند،
زرین اخترِ تابان....
همان اندیشه ورزِ راستی گستر
همان یکتایی مزدا اهورا را پیام آور....
ره و رسمِ بهین دینش،
همه کردار و آیینش،
اشا جویی ، اشامندی....
همان راهی که ره جو را
رساند خود به خرسندی....
به گفتاری خوش و شیوا،
سرودی در جهان مانا
تو را خواند بدان مزدا،
همان هستی دهِ یکتا ....
به راهِ راستی پوید،
به گردون راستی جوید
ز نیک اندیشی و نیکی گزینی داستان گوید.
منش نیک و سهش نیک و
رها از بیم دروندی
به هنجاری نکو می راندت سوی خردمندی
تو را گوید که در گیتی
به غیرِ راستی ره نیست
هر آنکو بی خرد آید
ز رمز راه آ گه نیست
همه نیک و بد گیتی
نهاده در ترازویی
زرِ نیکی گزین زین دو
اگر گنج نهان جویی....
در این پیکارِ نیک و بد،
تو را آگاه می خواهد
در آیینِ اشا با خود،
تو را همراه می خواهد...
🍃🌹🍃
@ShahnamehToosi
ماه فروردین روز خرداد(=ششمفروردین)
این روز، زادروز گرانمایه پیامبر ایرانی، اشو زرتشت سپیتمان، پیامآور اهورایی راستی و روشنایی است، که یکی از مناسبتهای مهم جشن بزرگ هفدرو یا نوروز بزرگ در این روز است.
بنا به متن باستان ماه فروردین، روز خورداد (به خط و زبان پهلوی ساسانی) این جشن، روزی است که هفتاد و دو رویداد مهم در آن روی داده یا روی خواهد داد. سه رودیداد که به خود زرتشت بازبسته است، همین زادروز او و سالروز به پیامبری رسیدن او و سالروز دین آوری گشتاسب، شاه ایران در آن زمان است که بندهای ۲۴ تا ۲۶ آمده است.
با سپاس از ویرایش،حرفنویسی، آوانویسی و ترجمه گروه نگاره شاهنامه چاپ سنگی ۱۲۵۷-۱۲۶۵ه.ق. از مجلس پیدا شدن زردشت و گزیدن گشتاسب و لهراسب و همگی سرداران ایران کیش او را
*این نسخه چاپ سنگی در دانشگاه هاروارد نمایش داده میشود.
چو یک چند سالان برآمد برین
درختی پدید آمد اندر زمین
در ایوان گشتاسپ بر سوی کاخ
درختی گشن بود بسیار شاخ
همه برگ وی پند و بارش خرد
کسی کو خرد پرورد کی مرد
خجسته پی و نام او زردهشت
که آهرمن بدکنش را بکشت
به شاه کیان گفت پیغمبرم
سوی تو خرد رهنمون آورم
@iran_shatra
@ShahnamehToosi
قطعه گیلکی«رعنا» با زیبایی لحن و احساسات قدیمی و عمیقی که به مخاطبان موسیقی سنتی منتقل میکند، همواره خاطراتی فراگیر و خاص در ذهن باقی مینهد.🎵
اجرای قطعه«رعنا» در تالار وحدت، احساسی شگفتانگیز و متفاوت را برای باشندگان به ارمغان آورد؛ این قطعه با ملودی فریبنده و معنایی عمیق، توانسته است در ذهن مخاطبان جایی خاص و خاطراتی ارزشمند را رقم بزند. از آغاز تا پایان این کنسرت، همراهی با قطعه«رعنا» تجربهای استثنایی و فراموشنشدنی را برای علاقهمندان به موسیقی سنتی ایرانی به ارمغان میآورد.🎼
/channel/ShahnamehToosi
🔸بهار دلکش
🔹با آوای دلنواز : رشید بهبودُف
🔸شاعر : محمد تقی بهار
🔹آهنگساز : درویش خان
#عید_نوروز
بهار دلکش رسید و دل بجا نباشد
از آنکه دلبر دمی به فکر ما نباشد
در این بهار ای صنم بیا و آشتی کن
که جنگ و کین با من حزین روا نباشد
صبحدم بلبل
بر درخت گل خدا
به خنده میگفت
خوبرویان را
مهجبینان را
وفا نباشد
/channel/ShahnamehToosi
نوروز ایران بر ایران و ایرانی خجسته، روزگار بکام!
🌺🌺🌺❤️❤️❤️
@XeradsarayeFerdosiYazd
۲۹ اسفند زادروز پرویز ناتل خانلری
دکتر پرویز ناتل خانلری ۲۹ اسفند ۱۲۹۲ در تهران به دنیا آمد. پدرش اهل ناتل مازندران و از کارمندان وزارت خارجه بود .
دکتر خانلری تحصیلات خود را در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران تا درجه دکتری به اتمام رسانید و سپس به تدریس در دانشگاه پرداخت. خانلری از هواداران جدی نوآوری در شعر بود ، اما تجدد در شعر را در حد میانه قبول داشت و از این نظر میتوان او را پیشگام گروهی ویژه از شاعران معاصر دانست.
خانلری در سال ۱۳۴۴ «بنیاد فرهنگ ایران» را بنیان نهاد و تا سال ۱۳۵۷ رئیس این بنیاد بود و بیش از ۳۰۰ کتاب ارزنده منتشر کرد.
او چند سالی نیز ریاست فرهنگستان ادب و هنر و مدیر کلی سازمان پیکار با بیسوادی را بر عهده داشت.
پس از انقلاب اسلامی صد روز زندانی و پس از آزادی از همه سمتها و مشاغل فرهنگی و دانشگاهی خود محروم شد.
پرویز ناتل خانلری سرانجام در شهریورماه ۱۳۶۹ در ۷۷ سالگی در تهران درگذشت.
خانلری نخستین کس در ایران بود که کتاب «دستور زبان فارسی» را بر مبنای زبانشناسی مدرن تالیف کرد. خانلری در این کتاب که در دبیرستانها و دانشگاه تدریس میشود اصطلاحات تازه بسیاری وضع و مبنای نگارش دستور زبان فارسی را از کلمه به جمله منتقل کرد.
کتابهای تاریخ زبان فارسی و وزن شعر فارسی خانلری هنوز از جمله مهمترین مراجع در این حوزهها هستند.
خانلری در سال ۱۳۵۹ منقحترین و معتبرترین نسخه دیوان حافظ را منتشر کرد. ۴۸۶ غزل این دیوان با روش علمی و بر مبنای مقایسه ۱۴ نسخه خطی مهم تنطیم شدهاند.
تصحیح و شرح کتاب «سمک عیار» از ارزندهترین گامها در ادبیات داستانی مردمی است، و او همچنین مجموعهای شعر با عنوان «ماه در مرداب» نیز منتشر کرد.
خانلری در سال ۱۳۱۰ کتاب دختر سروان پوشکین را به فارسی ترجمه کرد. همچنین داستانی در این کتاب به دستمایه شعر «عقاب» خانلری بدل شد که معروفترین شعر اوست.
بخشی از مصاحبه خانلری درباره زبان و ادبیات فارسی در دو شماره از نخستین شمارههای مجله آدینه به دورانی چاپ شد که رسانههای جمهوری اسلامی بر او تیغ کشیده بودند و ذکر نام او به نیکی در نشریات جرمی بزرگ بود.
اما بخش دیگری از مصاحبه، آنجا که حکایت و دلیل وزیر شدن او را پرسیده بودم و او پاسخ داده بود، چاپ نشد.
خانلری در این گفتوگو روایت کرد که شاه در یکی از سخنرانیهای خود در نخستین سالهای دهه چهل، به روزگاری که دولت با کمبود بودجه روبهرو بود، بیش از نیمی از ایرانیان بیسواد و کودکان روستایی از نعمت مدرسه محروم بودند، از گسترش دانشگاهها سخن گفته بود.
خانلری در سرمقاله مجله سخن با انتقاد از برنامه شاه نوشت که بودجه اندک آن روزگار را باید بیشتر به سوادآموزی عمومی و تاسیس مدرسه در روستاها و شهرستانهای کوچک اختصاص داد و کمبود معلم را با طرحی ابتکاری جبران کرد، چرا که ارتقاء فرهنگی و توسعه سیاسی و اقتصادی در جامعهای با اکثریت بیسواد ممکن نیست.
گفت که پس از انتشار این شماره از مجله، اسدالله علم یا کسی از جانب او به خانه خانلری میرود و از طرح ابتکاری او میپرسد. خانلری طرح سپاه دانش را مینویسد. جوانان دیپلمه که دو سال از فعالترین سالهای عمر خود را باید در سربازی اجباری تلف میکردند پس از آموزش به عنوان معلم به روستاها فرستاده میشدند تا به جای اتلاف زندگی در پادگانها به پسران و دختران فقیرترین و محرومترین لایههای جامعه خواندن و نوشتن بیاموزند.
شاه طرح سپاه دانش را به نام خود مصادره میکند و در برنامه اصلاحی خود میگنجاند، اما از خانلری میخواهد تا برای اجرای این طرح وزارت فرهنگ را بپذیرد.
خانلری به قصد اجرای طرح تیغ طعنه دوستانش را به جان میخرد و این پیشنهاد را میپذیرد. به این ترتیب میلیونها کودک روستایی که با طرح خانلری به مدرسه رفتند، وام مردی را به گردن دارند که علائق شعری و علمی خود را رها کرد تا مدرسه را به روستاها ببرد.
جمهوری اسلامی به پاداش ارائه و اجرای این طرح خانلری را زندانی و منزوی کرد و از دانشگاه راند.
روشنفکری با نقد و استقلال فکری همزاد و با قدرت و وزارت بیگانه است. بسیاراند روشنفکرانی که استقلال فکری خود را با قدرت سودا کرده و از خلاقیت تهی شدند.
خانلری و دوست او آندره مالرو، روشنفکر چپگرا و از بزرگترین نویسندگان فرانسه، که جامه وزارت ژنرال دوگل بر تن کرد، شاید استثناهایی بر این قاعده باشند.
مالرو تا پایان عمر با عزت زیست و خانلری را برخورد فرهنگکش و غیرانسانی جمهوری اسلامی به دوران پیری زخمی کرد.
آن که فرهنگ را زندانی کرد اما جز بدنامی نصیب نبرد و خانلری تا زبان و ادب فارسی زنده است بر کرسی عزت خواهد ماند.
🪴
@XeradsarayeFerdosiYazd
🌳
آمد نوبهار
شاعر ترانه: اسماعیل نواب صفا
آهنگساز: مهدي خالدی
خواننده: دلکش
"چون بهار عشرت و طرب
باشد خزانِ غم ز پی
بر سرِ چمن بزن قدم
می، بزن به بانگ چنگ و نی
ای گل در چمن بیا با من
پر کن از گل چمن دامن
سر بنهم به روی دامانت
می، نوشم به پای گل ها من
خوش بود در پای لاله
پر کنی هر دم پیاله
ناله تا به کی ؟
خندان لب شو همچو جامِ می"
/channel/ShahnamehToosi
🌿🍷❤️🍷🌿
نوروز در شاهنامه
فردوسی فرزانه در پادشاهی #جمشید و پیدایش نوروز میفرماید:
به فرّ کیانی یکی تخت ساخت
چه مایه بدوگوهر اندرنشاخت
که چون خواستی، دیو برداشتی
ز هامون به گردون برافراشتی
چـو خــورشيــد تـابـان ميـان هــوا
نشستــه بر او شـــاهُ فــرمـــانروا
جهـان انجمن شـد بر آن تختِ اوی
شگفتی فـرو مــانده از بخت اوی
بــه جمشيــدبر گـوهـر افشـاندند
مر آن روز را روزِ نو خــوانــدنــد
ســرِ ســالِ نَـو، هُـرمَـزِ فـَورَديـــن
برآسـوده از رنـــج تن، دل ز کین
بـــزرگان به شـــادی بيـــاراستنـــد
مَـی و جـام و رامشگران خواستند
چنيــن جــشن فــرخ از آن روزگار
به ما ماند از آن خُسرَوان يادگار
🌹
http://t.me/ShahnamehToosi
مغولها هم خواستن به میراث جهانی یونسکو بپیوندند
خاستگاه نوروز ایرانه
و جالب این که کارکرد فرهنگ اینجوریه که هر قومی به ایران حمله کرد
با وجود کشتار زیاد اما آخرش تحت تاثیر فرهنگ ایران قرار گرفت .و...
از روم تا اسکندر مقدونی و اعراب و مغولها و عثمانی و...
فرهنگ غنی یعنی این
داخل هیچ فرهنگی هضم نشد و اقوام مهاجم را تحت تاثیر قرار داد...
@Aparat_Tv
http://t.me/ShahnamehToosi
نوروز، ستایش دانش ایرانیان
مقاله ای کوتاه از استاد #فریدون_جنیدی ، مجله #منظر اسفند ۸۸
/channel/bonyad_neyshaboor
☀️🌱
نیایش پارسی #نوروز
خدایا چنان کن که هر روز ما
همه سبز باشد چو نوروز ما
دل و دیده باشد ز مهر تو شاد
جهان نو شود سال فرخنده باد!
http://t.me/ShahnamehToosi