کانالی برای آن ها که می اندیشند... اندیشه ها و آرای دکتر عبدالکریم سروش و بزرگان عرفان و فلسفه کانال رسمی دکتر سروش : @DrSoroush
🔴▪️ #انتظارات_حوزه_از_دانشگاه
🔅#بخش_سوم
⭕️علوم دینی حوزوی، علومی هستند مبسوق به ایمان که نمی توان آنها را نقد کرد./ #اهل_سنت آرای فقهای برجسته خود را نقد نمی کنند و شیعیان اقوال قطعی معصومین را./ علوم دینی حوزوی، علومی تفسیری و تاویلی هستند.
مایلم که به این نکتهی اصولی توجه کافی معطوف بدارید: من نمیگویم که در حوزههای دینی انتقاد نیست. من نمیگویم در سر کلاسها و درسها شاگرد و معلم وارد مناقشه و مشاجره نمیشوند و نمیگویم کار دانشگاهها همهاش پرسوجو و گفتوگوست و اثری از تقلید در آنجا نیست. اینها را نمیگویم. حرف من چیزی دیگر است. دروس طلبگی، اتفاقاً از حیث این که همراه با مباحثهاند و از حیث این که گاهی در سر درس بین معلم و شاگرد مناقشات و مشاجرات طولانی درمیگیرد، شاید با دروس دانشگاهی تفاوت بارزی داشته باشد. دانشگاههای ما، بهخصوص در حال حاضر، وضع چندان دلپذیری از این حیث ندارند. دانشجویان اغلب منفعلانه مینشینند و سخنان استادان را گوش میدهند و جزوه برمیدارند و امتحان میدهند و نمره میگیرند و کارشان خاتمه مییابد. این وضع یک دانشگاه آرمانی نیست و این طور نباید باشد. اینها درست. لکن سخن من چیزی دیگر است و آن این است که در حوزههای دینی یک التزام اولیهای از دو طرف نسبت به متون دینی وجود دارد، به نحوی که هیچکس نمیتواند دامنهی انتقاد و مناقشهی خود را تا آنجا بکشاند که مبانی اصول و متون مقدس تعلیمی خود را مورد سؤال قرار بدهد. کسی ممکن است در فقه با استاد خود وارد گفتوگو شود و نظر او را نپذیرد. اما قدری پیشتر که برود و بحث منتهی شود به این که آن مفاد قطعی فلان روایت قطعی است، دیگر باب گفتوگو بسته خواهد شد و مسأله به همان جا ختم خواهد شد.
—---------------------------------------------------—
این که گفتهاند باب اجتهاد در فقه اهل سنت بسته است، معنایی جز این ندارد که آنان بر فتاوا و آرای چند فقیه برجستهی خود انگشت انتقاد و اجتهاد نمینهند و از آنها فراتر نمیروند. در شیعه هم این معنا وجود دارد، با این تفاوت که فقهای شیعه از اقوال قطعی ائمهی اطهار فراتر نمیروند. «توقف» در هر دو جا وجود دارد. لکن توقفگاهها متفاوت است. یکی نزد غیرمعصوم متوقف میشود و دیگری نزد قول معصوم. و لاجرم هر کدام برای کار خود ادلهای دارند. پس این که گفتیم در آن علوم جای مناقشه نیست، منظور مناقشه بر روی مبانی و متون مقدس است. تا یک جایی شما هم پیشرفت دارید و میتوانید هر نظری را بیرحمانه مورد سؤال قرار بدهید. ولی از یک جایی به بعد، دیگر خط قرمزی وجود دارد که نمیتوانید از آن عبور کنید. این علوم را علوم تفسیری و تأویلی میخوانیم.
—---------------------------------------------------—
تفسیر متون مقدس، یک پیشفرض مهم دارد و آن پیشفرض مهم این است که آنها را میخوانیم تا بفهمیم، نمیخوانیم تا آنها را براندازیم. نمیخوانیم تا جانشین بهتری برای آنها تعیین کنیم. نمیخوانیم تا نقص و عیبشان را پیدا کنیم و نقدشان کنیم. اساساً در آنها نقص و عیبی قائل نیستیم. متنی است که پیشاپیش صحت و حرمت و قداست آن پذیرفته شده و ما در خصوص آن مناقشه نمیکنیم و آن را فوق چونوچرای علمی میدانیم. چونوچرای علمی از جایی پایینتر آغاز میشود. همه نوع گفتوگو و انتقاد در این مجال پایینتر آزاد است. ولی همین که به آن منطقهی مقدس میرسیم، کارمان تسلیم و فهمیدن است. مهمتر از آن، این که معقتدیم همین تسلیم و ایمان ما را آماده و موفق به درکها و استنباطهایی میکند که کفر و عند و طغیان، آن توفیق را میستاند. این است پیشفرض اصلی و یا نگرش حاکم بر دروس و علوم دینی حوزوی، که نقدپذیریشان از جایی به بعد متوقف میشود. نمیگوییم این عیب یا انحطاط است. میگوییم ماهیت آن علوم چنین است.
ادامه دارد...
برچسب: #عبدالکریم_سروش؛#فربه_تر_از_ایدئولوژی؛ #حوزه؛ #داشنگاه؛ #قدرت؛ #وحدت؛ #اخلاق؛ #عقل ؛ #نقد؛ #علوم_حوزوی؛#علوم_دینی؛#اهل_سنت؛#معصوم؛#ایمان؛#تفسیر
❌ #ذکر_متن_با_منبع_بلامانع_است.
✍️ دکتر #عبدالکریم_سروش.
📚 #فربه_تر_از_ایدئولوژی
@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A
🔴▪️ #انتظارات_حوزه_از_دانشگاه
🔅#بخش_دوم
⭕️علوم دینی حوزوی، علومی هستند مبسوق به ایمان که نمی توان آنها را نقد کرد.
از جهات مختلف میتوان به دانشگاه و حوزه نظر کرد و من برجستهترین وجود آنها را در نظر میگیرم که جنبهی تعلیمی بودن آنهاست. دانشگاه یک مدرسه است و حوزهی علمیهی قم یا نجف و یا مشهد هم مدرسهاند و در درجهی اوّل اینها به کار تعلیم میپردازند. مهمترین محتویات آنها شاگرد و معلم و کتابهای درسیاند. هر دو تاریخ و سنت طولانی دارند. حوزه البته، در جامعهی دینی ما، سنت بسیار طولانی دارد و از مواریثی است که از قرنها پیش به جا مانده است. ولی دانشگاه در کشور ما، به صورتی که امروز وجود دارد، از عمرش یک قرن هم نمیگذرد. سوابقی در دوران قاجار داشته است و قبل از آن هم تقریباً چیزی که مشابهت با دانشگاه امروزی داشته باشد، نداشتهایم. یک عنصر وارداتی است که ابتدا در جای دیگر تولد یافته و روییده و بزرگ شده است و بعد ما آن را آوردهایم و در اینجا کاشتهایم و زیر سایهی دلپذیرش نشستهایم.
باری؛ تعلیمی بودن، یعنی مدرسه بودن این دو نهاد، شاید مهمترین ویژگی آنها باشد. لکن صورت مدرسه یک امر است و باطن مدرسه امری دیگر. غرضم این است که علومی که در حوزهها تعلیم میشوند، با علومی که در دانشگاههای جدید تعلیم میشوند، روحاً متفاوتند و یا دقیقتر بگویم، تدریس و تعلیم در حوزه، با نگرشی همراه است که آن نگرش همراه دروس دانشگاهی نیست. این تفاوت، روح تفاوت بین این دو نهاد را تشکیل میدهند و اگر افتراقی هست، از همینجا برمیخیزد و اگر اتحادی باید صورت بگیرد، در همین زمینه باید صورت بگیرد. دانشی که در حوزههای علمیه تعلیم میشود، دانشی است منسوب و مرتبط به دین؛ خواه مستقیماً تفسیر متون دینی باشند (مثل تفسیر قرآن و فقه)، خواه مقدمات آنها باشد، خواه علوم جنبی مثل فلسفه و گاه کلام. این علوم، همه غیرتجربیاند و محتوایشان با محتوای علومی که در دانشگاهها آموخته میشود متفاوت است. در دانشگاه بیشتر علوم تجربی آموخته میشود؛ خواه علوم طبیعی تجربی و خواه علوم انسانی تجربی. و همین کم تفاوتی نیست. اما تفاوت اصولی که بین این دو دسته دانش وجود دارد، در این خلاصه نمیشود که یکی علم تجربی یا غربی است و دیگری علم دینی یا غیرتجربی و غیرغربی و بومی. تفاوت در جای دیگر است. علومی که در حوزهها آموخته میشوند، علومی هستند مسبوق به ایمان، که بر مبانی آنها انگشت نقد و اعتراض نمیتوان نهاد. ولی علوم دانشگاهی مطلقاً چنین صفتی ندارند. همین باعث میشود که دانشجوی اینجا و آنجا، مواد درسی اینجا و آنجا، و فضای اینجا و آنجا، تفاوت عمیق پیدا بکند، به نحوی که نزدیک کردنشان و اتحاد بخشیدنشان را به غایت دشوار سازد.
ادامه دارد...
برچسب: #عبدالکریم_سروش؛#فربه_تر_از_ایدئولوژی؛ #حوزه؛ #داشنگاه؛ #قدرت؛ #وحدت؛ #اخلاق؛ #عقل ؛ #نقد؛ #علوم_حوزوی
❌ #ذکر_متن_با_منبع_بلامانع_است.
✍️ دکتر #عبدالکریم_سروش.
📚 #فربه_تر_از_ایدئولوژی
@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A
یکی از پر سروصدا ترین سخنرانی و مقاله های دکتر #عبدالکریم_سروش " انتظارات دانشگاه از حوزه " به صورت نثر و بخش بخش زین پس در کانال قرار میگیرد.
امید است که برایتان مفید باشد.👇👇
@Soroush_Philosopher
"من شنیدم زپیر دانشمند/تو هم از من به یاد دار این پند
آنچه بر نفس خویش نپسندی/ نیز بر نفس دیگری مپسند"
جلد دوم،بخش دهم:1369/9/16⏬⏬⏬
مساله نسبت دنیا و آخرت در نظر پیشوایان دین تشریح شده است. عده ای که پرونده این جهان را با مرگ می بندند به یک روش زیست می کنند و عده ای هم هستند که جهان آخرت را ضد دنیا می داند و عده ای دیگر دنیا را مقدمه آخرت قلمداد می کنند. در عصر جدید پاره ای از مسلمین آخرت را مقدمه دنیا تلقی کرده اند. این در حالی است که در مقام تصویر طولی، این جهان مسافرخانه ای است که باید از آن رخت بست. صوفیان جهان را همچون زندان یا چاهی تلقی می کنند که آدمی به آن گرفتار آمده است و اصلا معتقد هستند که شکل موجود طبیعی به خود گرفتن بلایی است که بر سر ما آمده است و باید آن را هرچه سریع تر از خود دور کرد. بر اساس داستان آدم و سجده نکردن شیطان در واقع خداوند به تفکیک عوالم پرداخت و هریک از موجودات را بر سرجای خودشان قرار داد؛ از این روی در مقابل این نگاه صوفیانه انسان در کره خاکی بر سرجای خود مستقر شد نه اینکه از منزل خود به دور افتاده باشد. کسانی که دارای این نگرش هستند که جایگاه انسان بهشت بود در واقع از بودن خویش ملول هستند. نکته بعدی در همین راستا این است که بسیاری از ارزش های اخلاقی و معنوی در صورتی قابل فهم است که انسان خود را مسافر ببیند و بداندکه برای مسافرت خود چه تدابیری را اتخاذ می کند. اما این مسافر بودن به معنی سست گرفتن کارها نیست.چراکه اگرچه انسان ها و نسل ها به تداوم می روند اما جهان هم چنان باقی می ماند. بنابراین انسان باید به قدر کافی عیش صحیح را اختیار نماید. یکی از اصول بسیار مهم در ساختارهای سیاسی و اجتماعی پیروی از این اصل است که: "هرچه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند" این اصل، استفاده صحیح از احساسات به جای عقل در داوری های پیچیده اخلاقی است اما زمانی که زمینه برای پیروی از این اصل مساعد نباشد و برندگان مسابقه اجتماعی از پیش مشخص باشند این اصل لگد مال می شود چراکه به ما می گوید توزیع قدرت و ثروت باید بر اساس همین قاعده انجام بگیرد.
نتیجه: اگر در جامعه ای عده ای طایفه بالانشین باشند و به بقیه مردم( #ادمین: به لحاظ اقتصادی و معیشتی) ظلم کنند در این صورت ساختار آن جامعه مغایر با این اصل است.
ادامه دارد...
برچسب: #عبدالکریم_سروش؛ #حکمت_و_معیشت؛ #اوصاف_پارسایان؛ #پیامبر_رحمت؛ #قدرت؛ #ثروت؛ #اخلاق؛ #عقل
❌ #ذکر_متن_با_منبع_بلامانع_است.
✍ دکتر #عبدالکریم_سروش.
📚 #حکمت_و_معیشت.
@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A
پیامبر اسلام با یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان (نصاری و صابئین) مدارای بیش تری می کرد و در جامعه ی اسلامی ،جای بهتر و راحت تری ب آن ها می داد .آنان اجازه ی زندگی و همزیستی با مسلمانان را داشتند و از حقوق مُکفی بر خوردار بودند، چرا؟
به دلیل این که حقّ بوده و پیام آور حقیقت بوده است. ولی در مقابل، با مشرکان مطلقاً مدارا نداشت، اصلا اجازه نمی داد آن ها در جامعه ی مسلمانان جایی داشته باشند چون هیچ حظّی از حقیقت برای شرک و مشرک قائل نبود و لذا با باطل مطلقاً مدارا نمی کرد.این ک شما می بینید ارتداد در اسلام جُرم است، نه ب این دلیل است که تفسیر ارتداد، از حق به باطل روی آوردن است و باطل قابل تحمل نیست .اگر اندکی حق در جایی یافت شود ، آن گاه جای مُماشات و مدارا هست اما با باطلِ محض، جز طرد و نفی و إعراض واکنشی نباید داشت.ادیان دیگر هم همین طورند .از اسلام مثال آوردیم چون برای آشنا تر است و ما در دل او پرورده شده ایم، و الا اگر به تاریخ ادیان دیگر هم مراجعه کنیم ، کمابیش همین فلسفه را پشت سر کار آنها می بینیم یعنی در برخورد با دیگران ، معیار و ترازو ، حق و باطل بود. اگر چیزی را حقیقت می دانستند ، استقبال می کردند و اگر چیزی را نیمه حقیقت می دانستند ،مدارا می کردند و اگر چیزی را مطلقا باطل می دانستند مدارایی روا نمی داشتند .
برچسب: #عبدالکریم_سروش؛ #ادب_قدرت_ادب_عدالت؛ #دین؛ #قدرت_سیاسی؛ #زرتشت؛ #یهود؛ #مسیحت؛ #اسلام؛ #اخلاق؛ #داوری_اخلاقی؛
✍️ دکتر #عبدالکریم_سروش
📚 #ادب_قدرت_ادب_عدالت
@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A
ششم فروردین زادروز #زرتشت پیامبر ایران باستان را خدمت تمامی هموطنان عزیزمان خصوصا #زرتشیتان گرامی تبریک عرض میکنیم و آرزو مندیم تا گفتار ، پندار و کردار نیک اصل زندگیمان همگان شود.
#ادمین_کانال
🔉🔉 صدای سروش
✳️ آیا فقط اجرای احکام عبوس فقهی علامت اسلامیت است؟!
✍️ دکتر #عبدالکریم_سروش
@Soroush_Philosopher
"بعد از این ما دیده خواهیم از تو بس"
جلد دوم بخش هشتم:1369/2/9⏬⏬⏬
"خداوند تو را جز به کار نیکو فرمان نداده و جز از کار زشت نهی نکرده است"
اگر امروزه بحث "حسن" و "قبح" چندان مورد توجه نیست از آن روی است که علم کلام در میان ما رو به ضعف نهاده است. اما به هر روی تعبیر "حسن" و "قبح" در خصوص افعال اختیاری انسان به کار نرفته است. در سده های اولیه دوره اسلامی دو گروه معتزله و اشاعره در پی این بودند که هرکدام به نحوی به توجیه این گفته بپردازند که آیا هرکاری که خدا انجام می دهد نیکو است یا خداوند به کاری که نیکو باشد فرمان می دهد؟ اشاعره برای اینکه قدرت مطلق خدا را محفوظ بدارند دست او را در هر کاری گشاده می دیدند و معتزله برای این که عدالت خدا مخدوش نشود قدرت مطلق او را محدود می کردند. اشاعره می گفتند که اگر بگوییم خدا فعل بد انجام نمی دهد او را عاجز کرده ایم و معتزله می گفتند ارتکاب فعل قبیح با عدالت خدا منافات دارد. اشاعره می گویند جهان ملک خدا است و هرکاری که انجام دهد عین عدل است ولی دیگران از این حق برخوردار نیستند زیرا سلطنت مطلقه از آن خداوند است. اما ایده مالکیت مطلق خدا از معیارهای اخلاقی آن عصر سرچشمه می گرفت به خصوص انسان ها که در آن عصر به آسانی خدا و عمل وی را با فعل یک سلطان مستبد تنظیر می کردند. بنابراین وقتی که علی(ع) می گوید خدا به فعلی که نیک است امر می کند و از فعلی که بد است باز می دارد نظرشان به معتزله نزدیک تر است. بنابراین حسن و قبح نه به معنای خوبی و بدی اخلاقی بود و بعدها با این مفاهیم آمیخته شد. اما باید درک کرد که رفتارهای آدمی هم به زشت و زیبا تقسیم می شود. و زشت و زیبا از امور نسبی است که با تفاوت افراد حکم آن هم متفاوت می شود. اما احکام به گزاف و از روی هوس نیست بلکه این احکام مبدا و منشا واقعی دارند. انسان با تفاوت در ساختار ها روانی و پیشینه خود احکام متفاوتی صادر می کنند. پس موجودات از جهتی مشابه و از جهتی متفاوت هستند و در دستگاه روانی انسان اثری برجای می گذارند و پیشینه های ذهنی انسان ها متفاوت است که همین به نسبی بودن احکام می انجامد. ولی در خصوص اوصاف اشیای خارجی باید گفت که وصف در خود شیئ نهفته است. در این صورت انسان اگر دارای چشم زیبابین باشد دنیا را زیبا خواهد دید. در صورتی که داوری های اخلاقی از نیت فاعل سرچشمه می گیرد! اگر فاعلی فعلی را زیبا یا زشت بداند اخلاقا خوب و بد می شود و اگر فعل منسوب به فاعل نباشد مشمول داوری اخلاقی قرار نمی گیرد. بنابراین مطلق سخن گفتن در خصوص عدل و ظلم و... بی معنا است. داوری اخلاقی از فاعل آغاز می شود و به تبع آن در فعل سرازیر می شود. بسیاری از افعال هم از این جهت بد یا خوب بوده اند که در جریان زندگی اجتماعی و بقای انسان سود و یا زیان داشته اند. اکنون باید دید که ترغیب خدا به یک فعل و نهی از آن چه معنایی دارد؟ واقعیت این است که "حسن" و "قبح" در نسبت با انسان معنا پیدا می کند و در عرصه روانی بشر به منصه ظهور می رسد و در این صورت اگر انسان وجود نداشته باشد زشتی و زیبایی معنا ندارد اما در چشم خدا می توان آن را یافت. عارف می داند که خدا به عنوان ناظر برتر همه چیز را می بیند و خدا در چشم او زیبا است و او نیز در چشم خدا هم چنین.
نتیجه: پس انسان باید درون خود را پیراسته کند تا بتواند زیبایی ها را ببیند. عارفان به یک مرتبه پاک می شوند و از داوری اخلاقی به زیبایی شناسی می رسند یعنی کاری را که دیگران اخلاقا خوب و بد می بینند، عارف زیبا و زشت می بیند و به این ترتیب داوری اخلاقی مبدل به امری زیباشناسانه می شود و زیبایی شناسی جای اخلاق را می گیرد. در این صورت می توان گفت عرفان فوق اخلاق قرار می گیرد.
ادامه دارد...
برچسب: #عبدالکریم_سروش؛ #حکمت_و_معیشت؛ #اوصاف_پارسایان؛ #پیامبر_رحمت؛ #حسن؛ #قبح؛ #عرفان؛ #زیبایی_شناسی؛ #اخلاق؛ #داوری_اخلاقی؛
❌ #ذکر_متن_با_منبع_بلامانع_است.
✍ دکتر #عبدالکریم_سروش.
📚 #حکمت_و_معیشت.
@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A
🔴ملت ایران ملتی اصلاح طلب است
🗣دکتر عارف:
🔸صداقت خاتمی باعث شد در دور دوم رای بیشتری بیاورد
🔸نگذاشتم انصار حزب الله کلاس درس دکتر سروش در دانشگاه تهران را تعطیل کند
❇️ @eslahaat_press
"دلها با یاد خداوند آرامش می گیرد"
جلددوم؛ بخش هفتم:1369/8/25⏬⏬⏬
در نوشته پیشین این بحث طرح شد که حاجت آدمی به خداوند در چیست؟ در پاسخ به آن دریافتیم که با تفاوت بین حاجت و عادت انسان می تواند دریابد که ممکن است بر اثر عادت امر مانوسی را از دست بدهد و از این جهت دچار تشویش خاطر و اضطراب شود. گفته شده است که دعا مظهر حاجت انسان به خدا است که اولا مبانی خاصی را می طلبد و درثانی آن مبانی باید مستحکم شود. پس باید دید در جوامعی که دین نقشی اجتماعی ایفا نکرده و اعتقاد افراد از بین رفته چه خللی به وجود آمده است که جبران آن به دعا نیاز دارد؟! سروش ادعا می کند که انسان در اصل بودن و وجود عین حاجت به خدا و عین ربط به او است و حتی در عین اختیار هم از او استقلالی ندارد. سراسر هستی را فقط خداوند پر کرده است. در موردی دیگر کسب حاجت می دانیم که در زندگی انسان تشویش وجود دارد که در سایه پناه بردن به خداوند و زیستن در ذیل سایه او آرامش خاطر حاصل می شود. انسان نیز به دلیل خصلت روحانی خود نیازمند موجودی است که نقصان او را پر کند. پس انسان اگر حتی یک بار طعم حلاوت هم نشینی با خداوند را درک کرده باشد به صفای باطن پی می برد. عارفان همان کسانی هستند که هم نشین خداوند بوده اند و فربهی آنها از این جهت است که خداوند وجود آنها را کامل تر کرده است. از سویی انسان در برابر استغنای خداوند به فقر خود پی می برد چراکه انسانی که از فرمان خدا اطاعت نمی کند مختار است و زیانی متوجه خدا نیست و این نشان می دهد که انسان بیشتر به خدا نیاز دارد.دنیا میل این شخص و یا آن فرد نیست. بلکه فقط یک اراده در سراسر هستی وجود دارد. پس در این صورت پاره ای از حاجات در نسبت با خداوند برآورده می شود. از سویی انسان به دلیل میل به جاودانگی شرط کمال خود را در نسبت با خداوند در می یابد و خداوند جاودانه افعال او را رنگ جاودانگی می زند! و بدون وجود خدا حیات آدمی حتی در سایه انفاق و ایثار هم کامل نیست. چرا که اگر قرار بر جاودانگی نباشد حساب اعمال از دست می رود و دیگر چه فرقی می کند که انسان نتیجه عملش امروز از بین برود یا سالیان بعد؟! پس انسانی که عجز خود را فراموش می کند به فرعون صفتی گردن می نهد و از مسئولیت خود روی می تابد و پای بر مسند الوهیت می زند. برای دوری از این نقش انسان باید خدا را در همه جا حاضر ببیند چرا که اگر خداوند نبود، همه خدا می شدند. پس هرکجا که دیکتاتوری حضور دارد در آنجا داعیه خدایی هم هست یعنی حق بلاتکلیف و این شکل تازه ای از تکبر است که انسان می کوشد با خدا مشارکت کند و محدودیت خود را فراموش کند. لذا ترس از مرگ و یاد خدا دو امر مهمی است که انسان متکبر آن را به دلیل استواری آن سدی در برابر خود می بیند و مقاومت می کند و در نمی یابد که برای موحدان دین و دعا حتی پشتوانه اخلاق هم هست!! بشر امروز شان بندگی خود را فراموش کرده است و به مرگ به عنوان حادثه ای فرعی می نگرد که از آن فقط کراهت می بارد.
نتیجه: راه رهایی این است که انسان در طول عمر خود برای یک بار بشکند و وجود خود را از ناپاکی و گل آلودگی پاک کند و از این مهم به حاجت و نیاز خود به خداوند پی ببرد.
برچسب: #عبدالکریم_سروش؛ #حکمت_و_معیشت؛ #اوصاف_پارسایان؛ #پیامبر_رحمت؛ #مرگ؛ #الوهیت؛ #دیکتاتوری؛ #انفاق؛ #ایثار
❌ #ذکر_متن_با_منبع_بلامانع_است.
✍ دکتر #عبدالکریم_سروش.
📚 #حکمت_و_معیشت.
@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A
🔴 جنون من و ما - لو رفتگی آنها
یکی از دوستان، دیدگاهم را در مورد آسایشگاه های روانی، جویا شد، و دیگر اینکه در تلقی من، دیوانه خانه، چگونه جایی است؟!
برای او نوشتم که به نظرم عموم ما آدمیان، رگه هایی از دیوانگی و جنون را بطور جدی در خود داریم، اما در این میان دیوانه خانه، جایی است با مردمانی که این دیوانگی را لو داده اند!
اگر در دارالجنون نیستم، بیشتر به این دلیل است که فعلا توانسته ایم آن رعشه های دیوانگی مان را پنهان کنیم و نگذاریم کشف شوند!
یکی از مستندات این سخن می تواند خیال ورزی های ما باشد: "عالمی که هر کدام ازما، در آن گهگاه خود را با قدرت و شرایط خاص خیالی تصور می کنیم و این شرایط خیالی باعث میشود، چه دیوانگی هایی که در همان عالم خیال نکنیم!"
〽️باری. راستی را، در این ایام عید، یکی از نیک ترین جاهایی که می توانیم به بازدیدش رویم و جانهای عزیز و ارجمندی را دیدار و ملاقات کنیم، همین "آسایشگاه های روانی" و "خانه سالمندان" است.
جایی که می توانیم احساس را حرمت نهیم و آدمی را پاس.
امیدوارم،مجال چنین دیدارهایی را،از روح خویش،دریغ نکنیم.
✍️ #امین_جباری
🆑 @jabbariamin کانال نویسنده:
@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A
"برگ کاهم پیش تو ای تندباد"
جلد دوم، بخش پنجم:1369/8/11⏬⏬⏬
خداوند موجودی عظیم است و انسان بنده ای کوچک. در طرح عالم خداوند با تمام عظمت خود در یک سو و انسان با تمام حقارت خود در سویی دیگر قرار گرفته است. در اکثر تعبیرهای دینی چهره خوف آور خداوند تذکر داده شده است و خدا با وصف های عظیم و اعلی خطاب می شود؛ انسان چگونه می تواند چنین موجودی را دوست بدارد؟ غزالی در پی این بود که نشان دهد که اگر خداوند از سر گناهان موجودی می گذرد به دلیل هیبت و بزرگی او است. پس باید دانست که جبن حالت ترسویی به همراه انفعال است ولی خوف منبعث از علم می باشد. دراین نگرش ترس از خدا معلول احساس عظمت غیرقابل درک است که در آن آدمی به حقارت خود پی می برد. اکثر انسان ها این را فراموش می کنند. بنابراین اگر کسی حقارت را به آنها یادآوری کند نوعی خوف به وجود می آید. از سویی دیگر ترس از مرگ حالتی شبیه به ترس از خداوند است. اما مرگ فقط یک تصویر از محدودیت های آدمی است و اگر کسی عظیم بودن جهان و خالق آن را به ما یادآوری کند ما را به حقارتمان واقف کرده است. در این صورت ترس اگر از سر علم باشد قطعا ممدوح خواهد بود. اما درجات ترس متناسب با درجات آگاهی و معرفت انسان است و اگر انسان خودش را بهتر بشناسد خائف تر خواهد بود. از این روی است که اگزیستانسیالیست ها بر همین دلهره آدمی تاکید می کنند تا انسان را به محدودیت خودش واقف تر سازند. پس هرچه مرگ را بهتر دریابیم درک حیات آسان تر خواهد بود و به همین نسبت هرقدر که به نیستی توجه کنیم درک هستی آسان تر می شود. در نتیجه خوف انسان شرط شناخت به عنوان موجودی عاجز است. انسان از یک سو عظمت و قدرت خدا را می بیند و از سویی او را سراپا لطف و مهربانی می بیند. انسان باید دریابد که علی رغم طاعات و عبادات ممکن است درونش آلوده شود و درنهایت بدون اینکه بداند که کیست؟ و چیست؟ و مسیر و هدف او چیست از دنیا برود. به همین دلیل تاکید شده است که برای بسیاری از مردم مقلد بودن بهتر از محقق بودن است. اما می توان درک کرد که اختیار انسان هم نوعی لرزش و نوسان و تداوم دلهره است. انسان نمی تواند از ترس تهی باشد و چنان در برابر خدا به تزلزل می افتد که باز راهی جز پناه به خدا پیش روی خود نمی بیند. پیامبران الهی هردوی چهره را به انسان نشان داده اند. نتیجه این روشنگری این است که انسان بینایی خود را در همین جهان به دست آورد گرنه در آخرت هم نابینا خواهد بود.
ادامه دارد...
برچسب: #عبدالکریم_سروش؛ #حکمت_و_معیشت؛ #اوصاف_پارسایان؛ #پیامبر_رحمت؛ #خوف؛ #دلهره؛ #مرگ؛ #آگاهی؛ #معرفت؛ #جبن.
❌ #ذکر_متن_با_منبع_بلامانع_است.
✍ دکتر #عبدالکریم_سروش.
📚 #حکمت_و_معیشت.
@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A
دعای تحویل سال با طنین دلنشین #استاد_شجریان
ارزوی سلامتی برای ایشان و تمام بیماران
@Soroush_Philosopher
🔶🔹به مناسبت آمدن #بهار
در بهار نمادهای بسیاری هست که عارفان را به تأمل وامیدارد
خندیدن گل،
صفایی که در صبح هست،
لطافت و پاکی که در باران و دریا هست،
عطری که در گل هست،
گره گشایی که در نسیم هست،
اینها همه برای عارفان تأمل انگیز بوده اند و از هر یک از اینها درسی گرفته اند و به ما هم درسی آموخته اند.
بهار را باید خنده طبیعت دانست و بالاتر از او خند خداوند دانست و این لبخند خداوند بالاترین هدیه ای است که هنگام عید به آدمیان عرضه می شود و بالاترین مبارکباد و خجسته باشی است که خداوند به عالمیان می گوید.
من همیشه با خود فکر می کردم که خندیدن برای عارفان چه معناها داشته دارد و در آثار عرفانی خودمان یافتم که دست کم برای خنده دو معنای مهم قائل اند:
یکی خنده ای که از سر تمسخر است و دیگری خنده ای که عین شکفتن و جود است.
مولوی این هر دو معنای از خنده را در آثار خود به کار گرفته است. یکی وقتی که می گوید:
"گل خندان که نخندد چه کند؟"
در آنجا اشاره دارد به اینکه وجود گل عین حندیدن است، عین گشادگی است، عین شکفتن است و در جای دیگر وقتی می گوید که:
مست و خندان ز خرابات خدا می آیی
بر شر و خیر جهان همچو شرر می خندی
همچو گل ناف تو بر خنده بریده است خدا
لیک امروز مها نوع دگر می خندی
خنده آتش بر بد و نیک جهان، بر خشک و تر جهان، خنده تمسخر است.
اما خنده گل انفتاح است. خنده ای است که حکایت از گشوده شدن افق تازه ای می کند. علی الخصوص که خنده گل همواره با پخش عطر همراه است و عطر و بوی خوش نشانی از جان دارد، و متعلق به عالم ارواح است، و نسیم که حامل بوی خوش است، پیک ارواح هم هست، و بوی خوش همیشه مقدمه روی خوش است و سالک ابتدا فریفته بو می شود تا آخرالامر به دیدن رو برسد و کمترین مرتبه وصال شنیدن بو و بالاترین مرتبه آن مست شدن از نگاه در چشم و روی محبوب است:
من و باد صبا مسکین دو سرگردان بی حاصل
من از افسون چشمت مست و او از بوی گیسویت...
✍ دکتر #عبدالکریم_سروش
📝 #غم_عاشقی_و_خنده_معشوقی
@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A
"عشق بوی مشک دارد زان سبب رسوا بود"
جلددوم، بخش چهارم:1369/8/4⏬⏬⏬
در مقام داوری باید به حجت و ادله ها توجه کرد؛ از این روی کنجکاوی در خصلت و روان اندیشمند خلط انگیزه و انگیخته است و گاهی اوقات نتایج عکس می دهد. اما در مقام هدایت این امر مهم است و نمی توان ناپاکان را مقتدای خود قرار داد؛ پس در مقام هدایت یابی نوعی از انگیزه های خاص به مقصد می رسد. چنانکه بحث شد اگر بپذیریم که عالم خالق واحدی دارد نشان می دهد که مقاصدی که ما گمان می کنیم شر هستند به اندازه امور خیر وجود دارند. در این صورت وحدت فاعل بر وحدت فعل دلالت دارد. چنانکه حتی بنابر عقیده سروش مختار بودن هم جزوی از تقدیر الهی است. اما بنابر عقیده ایشان هیچ موجودی از دایره تقدیر الهی خارج نیست. در عین مختار بودن آدمی تقدیرالهی جاری است چنانکه ما اگر حتی بخواهیم که مختار نباشیم نمی توانیم! ما مجبور هستیم که مختار باشیم.پس همه افعال ما از یک فاعل سرچشمه می گیرد ولی این بدان معنا نیست که ما اختیاری نداریم. پس تقدیرالهی راز خداوند است و با تکلف نباید اقدامی جهت گشودن این راز نمود. دکتر سروش ضمن ادامه تحلیل این بخش نظم و انسجام عالم را معلول خدای واحد می دانند و در عین حال یادآوری می کنند که پیامبران همگی واحد هستند و در این صورت اولا حرمت یکسان دارند درثانی پیام آنها واحد است و ثالثا از جانب خداوند آمده اند و تجربه وحیانی و روحی واحدی داشته اند. وانگهی که کثرت انبیای الهی هم در طول تاریخ نشان می دهد که همه پیامبران با شباهت هایی که در کتب الهی آنها یافت می شود تجربه واحدی داشته اند اما سروش می گوید این یا تقلید پیامبران از انبیای الهی گذشته است و یا اینکه منبع آنها واحد است و (به هرحال) از منبعی واحد سرچشمه می گیرد. ایشان نشان می دهند که قدر مشترک همه ادیان و پیامبران پیروی از خدای واحد و دوری از طاغوت بوده است که به شرط صدق گفتار آنها روشن خواهد شد. وانگهی که عارفان هم در درک و مصاحبت خداوند از یک گلستان و گل هایی مشابه بهره بردند و دریافتند که تمام هستی آنها در تسخیر خداوند است.
ادامه دارد...
برچسب: #حکمت_و_معیشت؛ #عبدالکریم_سروش؛ #اوصاف_پارسایان؛ #پیامبر_رحمت؛ #تقدیرالهی؛ #وحدت_فاعل؛ #وحدت_فعل؛ #انگیزه؛ #انگیخته.
❌ #ذکر_متن_با_منبع_بلامانع_است.
✍ دکتر #عبدالکریم_سروش.
📚 #حکمت_و_معیشت.
@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A
🔉🔉 صدای سروش
✳️ متاسفانه در علم اصول که منطق استنتاج احکام فقهی است، همواره رابطه و نسبت خدا با انسان نسبت مولا با برده است.
دکتر #عبدالکریم_سروش
@Soroush_Philosopher
🔴▪️ #انتظارات_حوزه_از_دانشگاه
🔅#بخش_اول
مقدمه
⭕️ آیا وحدت دانشگاه و حوزه عملی شده است؟
سخنرانی در دانشگاه اصفهان، به مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه، آذر 1371
و لا حول و لا قوة إلاّ بالله العلیّ العظیم و صلّی الله علی سیّدنا محمد و آله الطّاهرین.
در این جمع دانشگاهی محترم و در میان دانشجویان عزیز، سخن خود را در باب رابطهی حوزه و دانشگاه، ویژگیهای این دو در قیاس با یکدیگر، و بالاخص انتظارات دانشگاهیان از حوزویان میگشایم.
روز وحدت حوزه و دانشگاه است و از آن روزهایی است که بنا بر یک آرزوی مقدس نامگذاری شده است. از بدو انقلاب فرهنگی، و بلکه از فجر انقلاب اسلامی، این آرزو در دل همهی مشتاقان و مشفقان جوانه زده بود که این دو نهاد شریف و گرهگشا، که یکی به نام دانشگاه و دیگری حوزه نامیده میشود، به یکدیگر بپیوندند و آن جدایی نامبارک که میانشان افتاده است (چه به سبب تحمیل دشمنان و چه به سبب سرنوشت تاریخی)، از میان برداشته شود و این دو نهاد تعلیمی مهم که در کار گشودن گرههای علمی و فکری و دینی مردمان این مرز و بومند، یکدیگر را بازیابند و با مزید شدن قوتشان از خلق بهتر دستگیری کنند.
در چگونگی این اتحاد و ارتباط و عملی شدن آن سخن بسیار رفته است و اینک که ما سیزده سال از انقلاب را پشت سر نهادهایم، شاید برای کثیری از دانشگاهیان و حوزویان این سؤال همچنان زنده باشد که این وحدت، آیا عملی شده است یا نه. و آیا اصولا عملی شدنی است یا نه. و مراد کسانی که از ابتدا خواستار چنین وحدتی بودهاند، چه بوده و اگر بنا باشد که تحقق بیابد، آن چگونه خواهد بود؟ سمینارهای بسیار هم در این باب برگزار شده و جوانب این کار کاویده شده است. ولی آن وحدت آرمانی، گویا همچنان تحقق نیافته و سؤالاتی را هم که گفتم، همچنان در جای خود پاسخنایافته باقی مانده است. من میکوشم از سر نیکخواهی و شفقت و دردمندی، در این سخنرانی نکتههایی را در این باب بگویم و مشخصاتی را در باب دانشگاه و حوزه عرض کنم و دلایل آن جدایی و افتراق را بیان کنم و برای عملی شدن آن وحدت یا اتحاد مطلوب، پیشنهادهایی را عرضه بدارم.
ادامه دارد...
برچسب: #عبدالکریم_سروش؛#فربه_تر_از_ایدئولوژی؛ #حوزه؛ #داشنگاه؛ #قدرت؛ #وحدت؛ #اخلاق؛ #عقل
❌ #ذکر_متن_با_منبع_بلامانع_است.
✍️ دکتر #عبدالکریم_سروش.
📚 #فربه_تر_از_ایدئولوژی
@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A
با سلام خدمت همراهان عزیز کانال که مدت هاست در کنار ما هستید ، امیدواریم سال خوب و خوشی داشته باشید.
دوستان میتوانید نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را به آی دی زیر جهت هرچه بهتر شدن کانال بفرمایید.
با سپاس فراوان❤️🌺
@VoiceofFreedom
@VoiceofFreedom
🔉🔉 صدای سروش
✳️ سازمان های خیریه فقط در دل یک چارچوب اجتماعی و سیاسی سالم پاسخ گو هستند نه در چارچوب طایفه بالانشین که زور کسی به آنها نمی رسد.
دکتر #عبدالکریم_سروش
@Soroush_Philosopher
🔴▪️ #منابر_فضیلت
#زرتشت از وجود فرزانه ای با خبر شد که مردم درباره علم و گفته هایش درباره #خواب و #فضیلت- بسیار میگفتند و او را پاداش داده و گرامی میشمردند و جوانانی پای منبر وعظش می نشستند.
#زرتشت نیز بسراغ وی رفت و به سخنانش گوش سپرد و آن فرزانه چنین میگفت: "قدر خواب را بدانید و حرمت آنرا بزرگ شمارید. چرا که خواب از مرتبتی بالاتر برخوردار است و از همراهی با بدخوابان و آنان که پریشانخوابی بر آنها چیره است بپرهیزید. دزد نیز در برابر خواب، فروتن می ایستد و در دل شب به آرامی گام برمیدارد."
"انسان به آسانی نمیتواند دریابد که چگونه تسلیم #آرامش_خواب میشود و تنها کسی میتواند به این حقیقت واقف شود که دریابد طول روز را چگونه بیدار مانده تا پلکهای خود را در شب برهم نهد. ...
اندکند آن مردمانی که فضیلت خوب خفتن را کامل دانند.دیگر کسی به خواب خوش نمیرود، چه! اگر شخصی شهادتی دروغین دهد یا به زنا آلوده گردد و دل به خدمتگزار همسایه بندد از همه فضائل خوب خفتن بی بهره می ماند ..."
پس از آنکه #زرتشت به گفته های آن فرزانه گوش فرا داد، در دل خندید. زیرا از آن گفته ها فروغی بر زوایای روحش پرتو افکند. پس نجواکنان با خود چنین گفت: "... چه نیکبخت است کسی که همسایه این فرزانه باشد چرا که مرض چنین خوابی سخت واگیر است، حتی از آنسوی دیوارها...
و دریافتم که حکمت در نزد فرزانگان واعظ چه بود. و آن فقط خواب خوشی بود که رویاها پریشانش کنند و آنان معنایی به از این برای زندگی نشناختند. و چه بسیارند در روزگار ما واعظانی که مانند او - اما اندکی نا راستین تر - به فضیلت فرا میخوانند. اما روزگارشان به پایان آمده و ایستادن آنان دیری نخواهد پائید و خواب، اندیشه هایشان را به بازی میگیرد و هر چه زودتر خواب آلوده بر بستر فرو می افتند. خوشا آنانکه خواب بر چشمانشان راه یافته و هر چه زودتر از هوش می روند."
برچسب: #نیچه؛ ##زرتشت؛ #ایران_باستان؛ #خواب؛ #فضیلت؛ #عرفان؛ #زیبایی_شناسی؛
❌ #ذکر_متن_با_منبع_بلامانع_است.
✍️ #فردریش_ویلهلم_نیچه
#Friedrich_Wilhelm_Nietzsche
📚 #چنین_گفت_زرتشت
#Also_sprach_Zarathustra
@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A
"عبوس زهد به وجه خمار ننشیند"
جلددوم، بخش نهم:1369/9/9⏬⏬⏬
بحث بر سر این بود که "حسن" و "قبح" باید در معنای زیبایی و زشتی لحاظ شود نه نیکی و بدی اخلاقی تا به این صورت علم زیبایی شناسی با اخلاق مرتبط گردد. می دانیم که زندگی انسان با هنر آمیخته است تا جایی که بشر هرکجا کوششی برای تصرف در طبیعت صورت داده است هنر خود را هم در مورد آن به کار گرفته است. از طرفی هم، زشتی و زیبایی اگرچه امور نسبی هستند اما حظی از واقعیت برده اند. برخی از ادراک های ما حقیقی هستند. مثلا وقتی گفته می شود که فلان شئ زیبا است یعنی در چشم من چنین است. اما گاهی اوقات وصف در خود شئ نهفته است به عنوان مثال اگر چیزی را مربع می بینیم نه از این جهت است که چون من آن را چنین می بینم مربع است بلکه از این جهت که مربع بودن در خود ذات شئ است. از سویی ادراکات دیگری هستند که بهره ای از واقعیت ندارند و به منزله ابزار تلقی می شوند و در مورد آنها "شمردن" و "محسوب کردن" و یا "است" و "نیست" به کار می رود. این احکام برای مقاصدی خاص به کار می رود. اما زشتی و زیبایی جزو این دسته از احکام نیستند. بنابراین باید گفت (دروغ گفتن از فاعلی که آن را بد می داند بد است) ولی این که خود دروغ گویی بد است سخنی است جامعه شناسانه و قابل اثبات و ابطال تجربی. از این روی اگر فاعل سفیه و نادان باشد فعلش مورد داوری اخلاقی قرار نمی گیرد هرچند به لحاظ زیبایی شناسی لحاظ می شود. بنابراین فعلی بدون فاعل متصف به بدی و نیکی اخلاقی نمی شود. پس عده ای شرعی با این قضایا مواجه می شوند و عده ای هم بر اساس اینکه ذائقه خدایی پیدا کرده اند و قدرت تشخیص زیبایی و زشتی را دارند. پس عالم چون منتسب به خدا است زیباست ولی افعال بندگان صرف نظر از انتساب به خدا ممکن است زیبا نباشد. پس انسان هرقدر که به پختگی و کمال نزدیک باشد درک او هم از زیبایی تغییر خواهد کرد و این درک زیبایی شناسیک با درک فقهی فاصله بسیار زیادی دارد. انسان زاهد عبوس بر خلاف عارف درکی از زیبایی ندارد. دید عارفانه دیدزیباشناسانه است. پس متوجه می شویم که اخلاق با عرفان ارتباط دارد و دارای مراتب است و انسان در هر مرتبه ای نسبت به کسی که در محضر او حاضر است ادب به خرج می دهد. از سویی دیگر اخلاق رسمی جامعه امروز متناسب با تصویر خدای برده دار است که می خواهد بگیرد و شکنجه کند و جهنم وعده دهد که هیچ گونه رابطه عاطفی هم ندارد. بالعکس عل(ع) اولین جلوه زیبایی را که در خدا دید با خوف عجین کرد.
برچسب: #عبدالکریم_سروش؛ #حکمت_و_معیشت؛ #اوصاف_پارسایان؛ #پیامبر_رحمت؛ #اخلاق_رسمی؛ #عرفان
❌ #ذکر_متن_با_منبع_بلامانع_است.
✍ دکتر #عبدالکریم_سروش.
📚 #حکمت_و_معیشت.
@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A
🔴▪️ یاد دارم ز پیر دانشمند
تو هم از من به یاد دار این پند
هر چه بر نفس خویش نپسندی
نیزبر نفس دیگری مپسند
این سخن مشهور از هیتلر است که میگفت ما به هر شیوهای میکوشیم که به قدرت برسیم و وقتی هم به قدرت رسیدیم، دیگر چه کسی حق دارد به ما بگوید چرا آنجا نشستهای؟ نشستهایم و خوش نشستهایم. زور یعنی حق..
تمدّن از جایی پدید آمده که متفکران قبول کردند و تعلیم دادند که زور یک واقعیت است، امّا یک حقیقت نیست. بدین معنی که قبول داریم زور بالفعل موجود است، نقشآفرین است، سرنوشتساز است، امّا قبول نداریم که حق است، قبول نداریم که ارزش است و باید در مقابلاش تسلیم شد و تمکین کرد. تئوری تمدّن در مقابل آن توحش ماقبل تمدن به وجود آمد. تئوری زور را چنان که هست باید شناخت. نباید گفت چون ما ذهناً آن را قبول نداریم، پس عملاً و واقعاً هم وجود ندارد. چنین نیست ولی البتّه چنان که گفتم باید کاری کرد که رفته رفته زور از صحنه خارج شود. تئوریهای سیاسی ما، تئوریهای فلسفی ما باید در این جهت سیر کند و این درس را به مردم بیاموزاند..
برچسب: #عبدالکریم_سروش؛ #اخلاق_خدایان؛ #آگاهی؛ #جامعه_شناسی؛ #حسن؛ #قدرت؛ #هیتلر؛ #اخلاق؛
❌ #ذکر_متن_با_منبع_بلامانع_است.
✍️ دکتر #عبدالکریم_سروش.
📚 #اخلاق_خدایان ، صفحه105
@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A
🔴 به نام خداوند
❇️امروز متوجه آن شدیم که آقای دکتر #محمدرضا_عارف در سالنامه نوروزی روزنامه اعتماد ، فرمودند که : «نگذاشتم انصار حزب الله کلاس درس #دکتر_سروش در دانشگاه تهران را تعطیل کند»
💠اما ایشان در این رابطه کاملا اشتباه می کنند ، زیرا کلاس های دانشگاهی دکتر #عبدالکریم_سروش در آن دوره که ایشان بر مسند ریاست #دانشگاه_تهران بودند تعطیل شد از قضا با مداخله گروه های فشار....
#ادمین_کانال
@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A
🔻 پارسایی خود را مقابل دیدگان دیگران به جا میاورید!🔻
👁🗨 @jabbariamin
هنگامی که خبری به ضمیمه تصویری، در رسانه های مجازی با عنوان " حداد عادل حین ضبط برنامه تلویزیونی در مشهد با شنیدن صدای اذان درخواست قطع ضبط برنامه کرد و در استودیو نماز خواند و بصورت زنده نماز و راز و نیازش پخش شد." را دیدم، آمیزه ای از حیرت و تاسف وجودم را فرا گرفت.
حیرت از این رو که "مومن مسلمان" بودن، یعنی باور و قبول یک نوع جهان بینی و نظام دینی خاص، و این باور و پذیرش، ملازم و متضمن رعایت گونه نظام های هنجاری و ارزشی است؛ و چگونه می شود که فردی در سطح و جایگاه جناب عادل، اینگونه و بی مهابا، از رعایت و کاربست ملزومات اخلاقی و ارزشی همان نظام دینی، سرباز می زند؟!
و تاسف و تحزن از باب اینکه، ناگفته پیدا است این نوع رفتارها، و همچنین برخورد غیرحرفه ای شبکه تلوزیونی-(نمایش دادن آن رفتار غلط)-، حساسیت و ملتهب شدن افکار و احساس کسر قابل توجهی از مردم را، در پی داشته، و عارضه ی چنان کنشی، چه تلخ و شوربختانه که به تکرار، به روح اصیل و مظلوم دین ورزی صادقانه، لطمه خواهد زد. یعنی حتی اگر آن عمل و برخوردها، به نیت امربه معروف و اشاعه فرهنگ عبادت،انجام شده باشد،نمودش اینگونه،در مقام عمل،موجب نقض غرض شده،و سرکنگبین صفرا فزوده،و مسبب یورش به اصل روح عبادت شده است که این آثار و میزان تاثیر عکس را،با عنوان ها و بازخودهایی-(تمثیلا با تیتر اسکار ریاکاری)- که در این چند روز اخیر داشته است، میتوان به سنجه نشست.
حال اگر پرسیده شود که مرادم از ملزومات اخلاقی و ارزشی دینی در موضوع مورد بحث چیست که عدم رعایت آن،موجب خسران به روح و هسته ی اصیل دین ورزی می شود؟
در آن صورت،خواهم گفت که پاسخ، همانا توصیه ی اخلاقی روسولان و ائمه ی دین، برای پیروان اصیل و صادق آنهاست مبنی بر عدم "جلوه گری در عبادت" که تمثیلا در این سنخ کلام های حضرت عیسی در انجیل متی، تجلی یافته است که فرمود: "آگاه باشید که پارسایی خود را در برابر دیدگان مردم به جا میاورید،به این قصد که شما را ببینند.../ هنگامی که دعا می کنی،همچون ریاکاران مباش که دوست می دارند سر کوچه ها ایستاده،دعا کنند،تا مردم آنها را ببینند...،بلکه تو،هنگامی که دعا می کنی،به اتاق خود برو،در را ببند و نزد خدای خود که در نهان است،دعا کن. آنگاه خدای نهان بین تو،به تو پاداش خواهد داد."
مضاف بر این، در دین مبین اسلام نیز، از این توصیه ها بسیار است، از آن جمله این سخن شریف حضرت علی (ع) که "افضل الزهد،اخفا الزهد: برترین عبادت،پنهان داشتن عبادت است!" و به احتمال قریب، از همین رو بود که وجود شریف و اصیل او، جز در خلوت میان خدا و خویش، از سوز و شور فراقش از هجر، ننالید؛ وهمین فرموده ها و رویه ی های اخلاقی و دینی، الگویی شد برای آنهایی که آیینه وجود خویش را به نور اشارات و بشارات رسولان خدا جلا داده، و قلبی خاضع و روحی عاشق داشته، و صادقانه و شورمندانه، پروای رسیدن به ساحت ایزدپاک را داشتند ، و لذا حدیث شورانگیز ستایش و نیایش او را، در دالان های خلوت و کنج های غربت، می سراییدند، و نه در بستر های جلوت، که کرورها انسان را به تماشای پارسایی خود وا دارند!
حال ناروا نخواهد بود اگر این پرسش نیز فراروی نهاده شود که چرا تمثیلا حضرت مسیح و امام علی، اینگونه، بر پنهان کردن عبادت، توصیه و تاکید می کرده اند؟!
در پاسخ می توان گفت که شاید به این خاطر که آنها به نیکی فهم کرده بودند با اینکه به تعبیری، شرارت، چهره های ناپاک متنوعی دارد، اما در این میان، معدود چهره ی پاک نما و خطرناکی نیز، از شرارت وجود دارد و اتفاقا یکی از اساسی ترین آنها، شرارتی است که متظاهر به نقاب "دین داری" باشد. این نوع شرارت، هم مستعهد این است که موجبات فریب حدود بسیاری از افکار عمومی شود، و هم نهایتا، خارخار تشکیک و تردید را به اصل دین، در دل مردمان بوجود آورد؛ یعنی اینکه، به مصداق این بیت که "گر تو قرآن بدین نمط خوانی/ببری رونق مسلمانی"، آن واعظان غیرمتعظ منادی دین، با تمسک به دین، آن هنگام که در پی تحقق بخشیدن به نیت های شوم خویش اند، طبعا موجب بی اعتباری دین نیز خواهند گشت. و در این معنا و نیت، یکی از متعارف ترین و سهل ترین نوع فریب بطریق دینی، عبادت در ملاء عام و خود را عابد نشان دادن خواهد بود.
و تجربه ی تلخ تاریخی که همانا قصه ی پرغصه ی اینگونه سوء استفاده ها از دین و آسیب زدن به روح اصیل دین داری بوده است، بر این درک و توصیه انبیا و امامان صحه میگذارد، و صدق این مبنا و توصیه و یا دست کم موجه بودن و معقولیت آن را نمایان می کند و به ما نهیب زده و هشدار می دهد که دینداری های خویش را در مرا و ملاء دیگران انجام ندهیم!
✍ #امین_جباری
● #اخلاقی #دینی
🌱 در کانال جرعه ای از چاهی:
👁🗨 @jabbariamin
"در بلا هم می چشم لذات او"
جلددوم؛ بخش ششم:1369/8/18⏬⏬⏬
نازل ترین مرتبه خوف الهی خوف از عقوبت و بالاترین مرتبه آن شناخت هیبت خداوند است که ثمره معرفت به اوست. خداوند به یک وجه به ما نزدیک و به وجهی دور است. بنابراین می توان هم او را دوست داشت و هم از او هراس داشت. می دانیم که خدای عارفان خدای مهربانی است؛ چراکه خدای فیلسوفان فقط شایستگی ترس دارد و انبیای الهی هستند که رغبت خدا به آدمیان و رغبت آدمیان به خدا را گوشزد می کنند. هم چنین می دانیم که هرکسی نمی تواند از خدا بترسد یا او را دوست بدارد. ترسی که انسان را به حد و حدود خود واقف می کند ممدوح است و فضیلت محسوب می شود. دراین صورت شایسته نیست که انسان عشق خود را متوجه امور ناپیدار و فانی کند. چراکه رویارویی با عظمت و هیبت خدا القای خشیت می کند. ترس از فراق پس از صعود از جمله مفاهیم و واقعیاتی است که عرفا به آن واقف هستند و تلخ ترین تجربه ای است که برای آنها از محرم بودن و خلوت با معشوق به دست می دهد. در این صورت شیطان سمبل دوری پس از انس است که علی رغم نزدیکی با خدا او را از سر کبر اطاعت نکرد! بنابراین کسی که از بندگی خدا روی می گرداند به بندگی شیطان گردن می نهد. پس انسان در عین حال باید توجه داشته باشد که رابطه او با خدا مراتبی بالاتر از ترس و طمع هم دارد که آن عبادت آزادگان است. وانگهی که خدا هم که در نگرش عرفا به این مهربانی وصف شده خشمگین می شود؟ خیر چرا که خشم خدا از سنخ خشم انسان و شباهت به حالات انفعالی او ندارد بلکه خشمش در نتیجه آثار و تبعات هویدا می شود. پس ما به خدا حاجت واقعی داریم و این مطلبی است که به لحاظ برون دینی باید اثبات شود و کسی که وارد عرصه رد و قبول دین نشده است باید برای خود مشخص کند که آیا چه احتیاجی به خدا دارد؟!
برچسب: #عبدالکریم_سروش؛ #حکمت_و_معیشت؛ #اوصاف_پارسایان؛ #پیامبر_رحمت؛ #شیطان؛ #خشیت؛ #فضیلت؛ #معرفت
❌ #ذکر_متن_با_منبع_بلامانع_است.
✍ دکتر #عبدالکریم_سروش.
📚 #حکمت_و_معیشت.
@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A
🔴 فریب نهفته در تاکید_ رابطه شناسی
شاید برای شما نیز، به تجربه عیان شده است که آدمی اصولا آنچه نیست را، پشت کلام خویش پنهان می کند.
مثلا معمولا آنکس که با جمله ی "صادقانه بگویم/می گویم" حرفش را شروع می کند/ادامه میدهد، آنچیزی که در ادامه میگوید، یکی از غیرصادقانه ترین حرفاست! ورنه چه نیازی به این تاکید "صادقانه گفتن" دارد؟! آنچه هست را که نباید تاکید کرد، چون هست! و اتفاقا آن چیزی که نیست، نیازمند تبلیغ و تاکید مداوم است!
-(همین نکته،منشاء اصلی قسم های دروغین مذهبی و... نیز می تواند باشد که در رابطه های شخصی/تجاری و... بسیار به کار بسته می شود.)-
در همین راستا، تجربه نشان داده است کسانیکه که با "قصد فضولی ندارم" سخن خود را ادامه میدهند، دست آخر به دانستن کمتر از شماره ی شناسنامه ات رضایت نمی دهند!
و یا آدمی که با "قصد توهین ندارم" کلام خود را در مقابل چیزی و کسی شروع می کند، مستعد این است که در ادامه، بدترین توهین ها را نثار طرف سخن اش کند!
راستش دیگر، من از هر سنخ تاکید و تعریف و ادعایی بیم ناکم. اینکه "من دوست صمیمی توام./دوستی اصیلی با تو دارم،تا ابد!" ، "من هیچگاه در رابطه ای خیانت نمی کنم،خاصه آنکه طرف رابطه ام تو باشی."، "تو می توانی همیشه روی من حساب کنی."، "من هیچگاه به تو دروغ نمی گویم"، "من صادقانه و عاشقانه دوستت دارم." و "هیچ گاه از جانب من آسیبی نمی بینی." سخنانی هستند که بیشتر اینکه اطمینان بخش باشند، شبهه افکنند و نمی توان بدان ها دل بست. آنها تاکید بر "بودن" چیزی دارند، غافل از اینکه "آن چیزی که هست،ناگزیرا هستی و وجودش را نشان خواهد داد، لذا نیازی به تبلیغ و "دوباره و چند باره گفتن اش" نیست، و به همین اندازه، آن چیزی که نیست را، باید با تبلیغ و تاکید چند باره و مکرر، وانمود که هست!"
من بارها خود دیده ام: آنهایی که در رابطه ای، داغان و ویران شده اند، این ویرانی را از جانب کسی چشیده اند که دل بر "آسیبی به تو نخواهم زد." مکرر او بسته بودند.
ما همیشه، بدترین خاطره ها را، از جانب کسانی داریم که بهترین حرف ها را به ما می گفتند!
آنهایی که زهر فریب و خیانت را چشیده اند نیز، عموما، باور بی دریغ بر "کلام های تاکیدی و تعریفی" طرف بسته بودند!
● از من اگر می شنوید، از کسانیکی زیاد ادعا و تاکید در رابطه ها و رفتارهاشان دارند، پرهیز کنید! یا دست کم در رابطه با آنها، هوشیارتر باشید.
آدمهایی که زیاد تعریف و توصیف از خود می کنند، آن چیزی که می گویند، عموما همان چیزی است که نیستند!
✍️ #امین_جباری
#روانکاوی #روانشناسی #اجتماعی
🆑 @jabbariamin کانال نویسنده:
@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A
🔴 هفت سین - دکتر #عبدالکریم_سروش
چون این سین سمبل است، بنده هم حق دارم به اندازه خودم مثل دیگران، این سمبل را معنا بکنم. اگر پسندیدید، شما هم بپذیرید؛ نپسندیدید هم سرگرمی است...
سین یک حرف دندانه دار است وهمین دندانه ها در حقیقت همان ریشه و اصل ماجرا هستند.
این سین ها به نظر من دندانه های کلیدندوهفت تا کلید یعنی هفت تا دری که شما می خواهید باز بکنید. در حقیقت هفت سین به شما هفت تا کلید می دهد، یک دسته کلید می دهد.چنین معنایی را باید از او اخذ بکنیم که کلیدها را به دست بگیرید و به دنبال گشودن قفلها و گره ها باشید.همین بیت حافظ:
چو غنچه گرچه فروبستگیست کار جهان
تو همچو باد بهاری گره گشا می باش
کلیدهایی که در گذشته میساختند دندانه داشت، از قضا امروز کلید از دندانه دار بودن دارد خارج می شود. حالا دیگر قفلهای دیجیتال و غیره آمده ندارد ولی کلیدها در قدیم دندانه دار بودند.غزل خیلی نیکویی مولانا دارد که گمان دارم بسیاری ازما آنرا شنیده باشیم:
حیلت رها کن عاشقان،
دیوانه شو، دیوانه شو
تا به این بیت میرسد:
قفلی بود میل و هوا،
بنهاده در دلهای ما
مفتاح شو، مفتاح را
دندانه شو، دندانه شو
فوق العاده نکته لطیف و نغزی است که اینجا مولانا میپرورد.میگوید این امیال این زنگارها این خواسته ها این توقعات، به منزله قفلهایی هستند که بر دل ما نهاده شده اند، شما مفتاح شو شما کلید شو و مفتاح را دندانه شو مثل دندانه کلید باش، مثل دندانه مفتاح باش.
ما در فارسی کلمه کلید را استفاده می کنیم، ولی کلمه مفتاح در عربی گویاتر است.
مفتاح یعنی آلت بازکردن، چیزی که فتح می کند، میگشاید، باز می کند. در قرآن هم هست: و عندهُ مفتاح الغیب... کلیدهای غیب در دست خداوند است.
مولانا هنگامی که راجع به ختمیت پیغمبر اسلام سخن میگوید،ختم یعنی مهر، یعنی آن مهری که بر پایان یک نامه می زنند، آن را تفسیر به کلید می کند:
در گشاد ختمها تو خاتمی
در جهان روح بخشان حاتمی
هست اشارات محمد المراد
کل گشاد اندر گشاد اندر گشاد
می گوید توخاتمی چون بهتر از هر کس دیگری می توانی قفلها را باز بکنی.
گشایندگی در اینجا صفت اصلی است که برای پیامبر نقل می کند.همه اشارت ها و درس های محمد (ع) عبارت است از گشادن و گشادن و گشادن. سه بار گشادن را میگوید، شما هفت بار بگویید، می شود هفت سین.
می خواهم عرض کنم که این مفهوم گره گشا بودن و قفل نبودن هم در وجود فرد آدمی و هم در نسبت فرد با آدمیان دیگر از گره گشاترین مفاهيم است واگر واقعا هفت سین به ما به نحوی سمبلیک و نمادین بتواند این معنا را افاده کند، هر سال در آغاز سال، در آغاز بهار طبیعت به جای اینکه به سرکه و سمنو و... نگاه کنیم واهمیت بدهیم، یک قدم فراتر از او برویم، مفهوم کلید را از آنها احذ کنیم، آن وقت می توانیم برای یک سال، سرمایه داشته باشیم. یعنی درس بگیریم هم از طبیعتی که گشاده میشود، گلی که مى روید و میشکفد و میخندد و هم از این هفت سینی که هفت تا کلید به دست ما می دهد.
میدانید مولانا در باب عشق نظرش چیست؟
وقتی که راجع به عشق سخن می گوید، یا شاید هم راجع به خودش:
این نیم شبان کیست چو مهتاب رسیده
پیغامبر عشق اشت و ز محراب رسیده
این کسیت چنین غلغله در شهر فکنده
بر خرمن درویش چو سیلاب رسیده
یک دسته کلید است به زیر بغل عشق
از بهر گشاییدن ابواب رسیده...
تصویری که یک شاعر عارف عاشق از عشق می دهد، یک دسته کلید است، یک هفت سین است، یک دسته کلید است که هفت تا کلید در خود دارد.
خوب این عشق گشاینده چه معجزه ای میکند که همه ی گره ها را باز می کند. همه بن بست ها را میگشاید و باز میکند. همه ی گرفتگی ها و گیرها را رفع می کند و یک جاده روشن ویک افق گسترده ای را در مقابل چشم شما قرار میدهد.
چرا ما از هفت سین این درس را نگیریم؟
چرا درس عشق، درس محبت، درس گره گشایی، درس کلیدبودن به جای قفل بودن نگیریم؟
بعضی آدمها نه تنها با دیگران قفلند، با خودشان هم قفلند، یعنی با خودشان هم قهرند،این قدر زنگار، این قدر تعلقات بر آنها نشسته که خودشان از چشم خودشان غایب شده اند، خودشان را هم نمیبینند.خودشان را زیر هفتاد لحاف پنهان کرده اند.حتی اگر بخواهند ببینند، این قدر رسوبات روی وجود آنها را گرفته که باید منجنیق بیاورند تا این آدم را از شرّ آن رسوبات جدا کنند.این آدمی که با خودش قهر است، با دیگران هم قفل است یعنی نمی تواند ارتباط بگیرد، نمی تواند راهی به محبت باز کندو در دل آنها برود؛باهمان دسته کلید عشق است که درهای بسته را باز می کند.
این مهمترین درسی است که به نظر من ما می توانیم از سمبلیسم هفت سین بگیریم.
منبع : @DrSoroush
@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A
سال جدید را خدمت تمام شما همراهان عزیز که در کنار ما بودید تبریک عرض میکنیم و بهترین ها را برایتان ارزومندیم.
دعای تحویل سال با طنین دلنشین #استاد_شجریان
ارزوی سلامتی برای ایشان و تمام بیماران
🔉🔉 صدای سروش
✳️ ترس از مرگ همیشه به معنای ترس از ترک تعلقات نیست؛ بلکه واقف شدن آدمی به پایان پذیری وجود خودش است.
✍ دکتر #عبدالکریم_سروش
@Soroush_Philosopher
#نقد:
🛑 یکی از انتقاداتی که به سیدجواد طباطبایی وارد است استفاده از جملات طولانی و ایجاد عدم درک صحیح مفاهیم در بستر جملات است. پاراگرف ذیل که در ادامه بحث جنبش مشروطیت آمده است، نشان می دهد که آگاهی ایرانیان و تکلم با اندیشه عرفانی، هنوز باقی مانده است و از سویی تمسک به عرفان با توجه به انسان کامل عزیزالدین نسفی مبنایی سیاسی ندارد؛ ایشان در کتاب تاریخ اندیشه سیاسی ایران(ملاحظاتی در مبانی نظری) می نویسند:
حتی با پیروزی جنبش مشروطه خواهی سیطره شبح دایره حیرت عارفان بر ذهن و زبان ایرانی به پایان نرسید؛ اما دهه هایی پس از آن، در بی اعتنایی نظام سنت قدمایی و در شرایطی که آشنایی ایرانیان با اندیشه سیاسی جدید ممکن نشده بود، (امتناع تدوین فلسفه سیاسی آن)، همزمان با سیطره گسترده ایدئولوژی ها، صورتی از عرفان مبتذل با همین ایدئولوژی ها درآمیخت و با هبوط ارض ملکوت به ناسوت مناسبات قدرت و نزول عالم خیال در خیال اندیشی، در التقاطی مضاعف، مختصات معاد و معاش مخدوش شد.
پر واضح است که طباطبایی می خواهد بگوید که حتی با جنبش مشروطیت هم آگاهی ایرانیان از سیطره سنت قدمایی رها نشد و خلط اندیشه عرفانی با ایدئولوژی جدید خیالی واهی بود؛ و نیز واضح است که در این نقطه می خواهد نشان دهد که عبور از سنت آنگونه که رنه دکارت به صورت روش مند و مستدل در خصوص آن می اندیشید و به بسط آن می پرداخت در اندیشه عرفانی موجود نبوده است. اما اولا استفاده از جمله ای طولانی که پس از 7 خط به نقطه می رسد مخاطب را به شدت دچار سردرگمی می کند؛ استفاده از 9 ویرگول در جمله پردازی ها و نتیجه گیری بر اساس مقدمات گم شده و هم چنین مفروضات پنهان که از چشم منطق نخوانده ها پنهان می ماند بر این سردرگمی دامن می زند. عبارت امتناع تدوین فلسفه سیاسی آن چیست؟ مرجع ضمیر اول مشخص است یعنی ایشان نشان می دهند که دهه هایی پس از جنبش مشروطیت.... اما مرجع ضمیر در عبارت امتناع تدوین فلسفه سیاسی آن به چه چیزی بازمی گردد؟!! مقصود از هبوط ارض ملکوت به ناسوت مشخص نیست و اگر باشد باز با چندین بار خواندن درک می شود. ایشان در این نقطه به قطع هگلی می اندیشند چرا که سیستم فلسفه هگل بود که ملکوت آسمان را بر زمین دوخت و مسیح_خدا ساحت زمینی پیدا کرد و انسان ذیل روح(Geist) قرار گرفت. نزول عالم خیال در خیال اندیشی اگرچه نشان می دهد که مناسبات قدرت در امر واهی قرار گرفت، اما مخاطب هگل نخوانده را دچار سردرگمی می کند و نهایتا التقاط مضاعف چیست؟! اندیشمند وقتی سخن می گوید باید واضح و روشن و به دور از تکلف بنویسد به گونه ای که مخاطب بتواند به کنه مطلب برسد؛ برای خواندن هگل باید به هجی یا به قول آلمانی زبان ها(buchstabieren) او پرداخت؛ اما جواد طباطبایی که به قطع در این نظام می اندیشد حتی پس از هجی، در برخی از نواحی غیرقابل درک است.
@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A