soroush_philosopher | Unsorted

Telegram-канал soroush_philosopher - عبدالکریم سروش و فلاسفه

11423

کانالی برای آن ها که می اندیشند... اندیشه ها و آرای دکتر عبدالکریم سروش و بزرگان عرفان و فلسفه کانال رسمی دکتر سروش : @DrSoroush

Subscribe to a channel

عبدالکریم سروش و فلاسفه

هرگز از افراد بت نسازید. این خیانت است هم به خودتان و هم به خودشان. خدایی می شوند که خدایی کردن نمی دانند و شما دست آخر می شوید کافر خدای خودساخته.

✍ #فردریک_نیچه

@Soroush_Philosopher

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

🔻آدمهای خاکستری یا سیاه؟! | نقدی کوتاه بر آرش نراقی🔺

بگمانم دکتر #آرش_نراقی در یکی از نوشته های اخیرش با محوریت "در رابطه با آدمهای خاکستری"، در تعیین مصداق های رفتاری آنچه از آن سخن می گوید، راه به خطا برده است.
او نخست تعریفی از برخورد این نوع آدمیان در رابطه فی مابین را ارائه میدهد :"آدمهای خاکستری تو را همیشه در وضعیت تعلیق نگه می دارند.نه به تو دل میدهند و نه میگذارند که از آنها دل بکنی..."
سپس او حدودی از وجوه رفتاری آنها را بر می شمارد: "آنها می خواهند شهد عشقی را که نثارشان می کنی بمکند،اما چیزی از جان شان برایت مایه نگذارند." و ادامه میدهد :" آدمهای خاکستری خواسته یا ناخواسته،تمام خونه عاطفه ات را می نوشند اما برای مرده ات فاتحه هم نمی خوانند!" تا آنجا که "شهدت را می نوشند و تفاله ات را تف می کنند."

تصور من این است که آنچه از چنین وصف های رادیکال و احساس گرایانه ای بر می آید، موضوع محل بحث، نه که آدمهای خاکستری، بلکه باید آدمهای "سیاه" کنش از منظر اخلاقی باشد! ورنه چگونه ممکن است کسی "خواسته" یا اگر بنا باشد شبهه را قوی بگیریم، حتی "ناخواسته"-(که آوردن این قید ناخواسته از آنجایی که مراد از افعال ناخواسته افعالی است که عامدا و عالما انجام نپذیرفته اند، بر دیگر مشکلات نوشته ی نراقی می افزاید،و خاکستری بودن را از حالت اختیار مندی صاحب کنش خارج می کند و از آنجایی که آنچه غیراختیاری است،مشمول امر اخلاقی و نیکی و بدی نمی شود و لذا بایسته نیست چنین فرد بی اختیاری را به داوری نشست، درست برعکس نوشته ی نراقی)- تمام خونه عاطفه کسی را بکمد و در عین حال بر مرده اش هم نماز نخواند،و شهدت را بنوشد و تفاله ات را تف کند، و ما باز آو را فردی خاکستری -(نه سیاه و سفید/معلق مابین عشق ونفرت/معلق بین دوست داشتن و نداشتن/معلق بین خواستن و نخواستن/در نوسان خوبی و بدی)- بنامیم و بدانید،و نه فردی "سیاه" خوی و غیراخلاقی؟!

از این رو بطور اختصار و ایجار به همین مقدار بسنده می کنم و می آورم که بگمانم صدر مطالب ایشان،با اوصافی که در ذیل آن از موضوع بحث ارائه میدهد،همخوانی ندارد.

✍ #امین_جباری
@jabbariamin

@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

Interpretation des #Koran muss von Schmerz #sagen.

تفسیر قرآن را باید اهل درد بگویند

✍دکتر #عبدالکریم_سروش

👇👇👇👇
@Soroush_Philosopher

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

توضیحی راجع به تهمت پیامبری
🖥 سخنان دکتر #عبدالکریم_سروش
هیچ وقت فکر نمیکردم در موقعیتی قرار بگیرم که بگم من #پیامبر نیستم

به من #تهمت می‌زنند تا بازی‌شان بدهند

👇👇👇👇
@Soroush_voice

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

بخش پنجم
تاریخ 1366/9/6🔻🔻

خالق چنان در دل پارسایان بزرگ است که هرچه غیر اوست در دیدگانشان کوچک است

می دانیم که ذم دنیا از آموزش های مهم اسلامی است و از متشرعان و پیروان شرایع دیگر هم خواسته شده است که به دنیا به دیده تحقیر بنگرند. اما می بینیم که در عالم اسلام هم حرکت های صوفیانه بسیاری وجود دارد که معتقد هستند به دلیل اینکه دنیا آفاتی برای آنها آفریده است باید از دنیا کناره بگیرند. وانگهی که فقر جانسوز و زندگی محرومانه را هم بر تنعم دنیا ترجیح می دهند. اکنون باید بنگریم که اصل مساله چه چیزی بوده است؟ مساله این است که دنیا و عالم غیب از یک دیگر فاصله ای ندارند. ما اگر چگونگی این دنیا را بفهمیم پی می بریم که دنیا در دل آخرت است. این افراد چون ظاهر دنیا را می بینند از باطن آن غافل هستند و در نتیجه نسبت دوستی و زمینه سازی مشترک این دو جهان را درک نمی کنند. این دنیا در و دیوارش درس است؛ و سرزمینی است آماده برای زراعت. در این دنیا اگر کاشتیم که فبها، در غیر این صورت جای دیگری برای کاشتن وجود ندارد. بدبخت آن کسی است که در این سرای بازرگانی درآید و سرمایه خود را ببازد و از آن سودی نبرد. بنابراین اگر می بینیم که قرآن کریم هشدار می دهد که انسان در زیان است مقصودش از سرمایه ای است که در اختیار دارد و نیروها و استعدادی است که در اختیار او گذاشته شده است. بنابراین صحیح نیست که به دنیا ناسزا بگوییم؛ این طرز مواجهه به واقع از جهل برمی خیزد و در شرع هم وارد نشده است. قرآن کریم برای خروج از این بن بست انسان را به ایمان و کردار نیک و صبر و حق توصیه کرده است. دنیا نعمتی است که خداوند در اختیار انسان قرار داده است و باید از این نعمت هوشیارانه استفاده کرد. دنیا پلی موقت است و بنابراین نمی توان خانه ای ابدی بر روی این پل ساخت. بنابراین زندگی انسان متناسب با نحوه تلقی او از دنیایی است که در آن به سر می برد. در نتیجه دنیایی که مذموم است ساحت لهو و لعب و فخرفروشی و تکاثر است. لذا هست که اگر انسان به دنبال علم می رود باید مشک آن را به دل بمالد. هرآنچه که از جنس زیورآلات و فخرفروشی است مذموم و از جنس جهنم است و هرآنچه که بر سلم و سلام و سلامت دلالت دارد از جنس بهشت است هرچند در این دنیا باشد. روح های پرظرفیت و اهل بهشت دارای خصلت سکینه و آرامش هستند. باری که زندگی پاکیزه زندگی قناعت آمیز است. و دنیایی که اسلام آن را مذموم می شمارد دنیایی است که از سلام و سلامت در آن خبری نیست: بنابراین وقتی عظمت خدا در دل نشست چیزهای دیگر کوچک شمرده می شود. بنابراین خداوندی وجود دارد که همه چیز در عالم با مرکزیت و محوریت او تعیین می شود. بهشتیان از جهت اعتمادی که به قول نبی دارند بهشت و جهنم برایشان ملموس است و از حد یک خبر درآمده و تبدیل به مشاهده شده است. بنابراین ما اکنون فاصله ای با بهشت و جهنم نداریم و فقط از آنها محجوب هستیم و زمانی که این حجاب کنار می رود متوجه می شویم که فاصله ای بین ما نبوده است. پس مولا می فرمایند: دل پارسایان محزون است و دیگران از شر آنها ایمن هستند، بدنشان لاغر و خواسته شان اندک و نفسشان عفیف است. پارسایان تفاخر و تکثر دنیا را ندارند و دلشان در اندوه به سر می برد از این جهت که پی می برند منزلگاهی که به آن دست یافته اند منزل آخر نیست بلکه در این مقام هم امکان لغزش وجود دارد. آنها برای فصل کردن نیامده اند. آنها از زندان تنگ خیال بیرون می آیند و اندوهشان ناشی از شناخت خویش است که با اندوه کسانی که خود را نشناخته اند فرسنگ ها فاصله دارد. اندوه اینان نسبت به دیگران از باب رحمت است و با خودشان درگیر هستند و می خواهند که آب زلال را زلال تر کنند نه این که آن را تیره و کدر سازند. این حزن درونی رحمت بیرونی می آفریند. آنها منزل خود را آخرین منزل نمی یابند. دیگران از شرشان ایمن هستند. می بینم افراد عبوث و بد دهن و خبیثی که دیگران فقط از آن جهت به ایشان احترام می گذارند که از شرشان محفوظ بمانند و این افراد قطعا جهنمی هستند و پارسایان این گونه زندگی نمی کنند. لاغر هستند چون خواسته شان از دنیا اندک است و فرشته و صفت و عفیف هستند از این جهت که درون و بیرونشان یکی شده است و حتی در فکر خود باطلی راه نمی دهند. اینان چشم و پا و تمام اعضای خود را از محرمات نگه می دارند و زمام دل را در دست می گیرند و در این صورت هم رزم با فرشتگان می شوند و چون حاجتشان ضعیف است از اهل زهد هستند. انسان اگر بفهمد که این دنیا سرای گذر است هرگز به آن دل نمی بندد. زیرکی انسان در این است که حفره ها و سوراخ های این زندان را بگشاید و از آن فرار کند نه این که با بستن حفره خود را اسیرتر سازد.

برچسب ها: #عبدالکریم_سروش؛ #پارسایان؛ #اهل_تفکر؛ #فرشتگان؛ #قرآن_کریم؛ #نفس؛ #قناعت؛ #زهد

ادامه دارد...

❌ #ذکر_متن_با_منبع_بلامانع_است.
✍دکتر #عبدالکریم_سروش
📚 #اوصاف_پارسایان

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

بخش سوم

تاریخ 1366/8/22🔻🔻🔻🔻🔻🔻

سپس در ادامه خطبه همام می خوانیم: اهل تقوا گوش خود را بر علمی که برایشان نافع است می سپارند.

اصلا علم نافع چیست؟ و در گوش فرا دادن به آن چه معیارهایی را باید مدنظر داشته باشیم؟ آیا در اسلام علم غیرممدوح هم داریم؟ از پیامبرگرامی اسلام(ص) نقل است که مرا برای معلمی فرستاده اند. از همین جهت است که اسلام پیروان خود را به علم آموزی تشویق کرده است و می گوید که در اسلام در اصل فراگیری علم اختلاف نظری وجود ندارد. اما اینکه عده ای می گویند مسلمانان فلسفه یونانی را وارد کردند تا از این طریق در برابر پیامبر اسلام و ائمه اطهار (علیهم السلام) بایستند نشان از این است که دینامیسم درونی دین اسلام را درک نکرده اند. پس باید گفت که ورود تفکر یونانی محصول توطئه دین ستیزان نبود. در همین زمینه از پیامبر رحمت(ص) نقل است که از علمی که نافع نیست به خدا پناه می برم. اما باید دانست که میان علم ممدوح یا نافع و غیرممدوح، امر میانه ای وجود ندارد و علمی که نافع نباشد ضرر در پی خواهد داشت. به قول امام محمد غزالی، دانش، آدمی را به حال خود وانمی گذارد یا به او حیات ابدی می بخشد و یا هلاک ابدی. بنابراین علم با دانسته های روانی انسان مطابق است و نمی توان گفت من علمی را می آموزم و نسبت به آن بی تفاوت هستم. بنابراین از نشانه های اهل تقوا این است که از علم غیر نافع پرهیز می کنند. اما علم غیر نافع چیست؟ علومی که به کار انسان نمی آید؛ دانستی است ولی در عین حال لغو است و به کار تلف کردن عمر می آید. دایره این علوم حتی گفت و گو های روزمره و سخن گفتن درباره دیگران را نیز شامل می شود. با این توصیف در اسلام تاکید بر روی شخص عالم است و علم مطابق با احوالات روحی او نفع و ضرر را نشان می دهد. لذا در اسلام شخص عالم باید اوصاف فراوانی داشته باشد تا عالم بر او اطلاق شود. یکی از این شرایط خوف از خداوند است. هم در جهان اسلام و هم در غرب هستند افرادی که ترس و خوف خدا را در دل ندارند و لذا علومشان سودی در پی ندارد. خداوند در قرآن به ما می گوید دزدی نکنید، زنا نکنید... و از اینها با عنوان حکمت خود یاد می کند که با حکمت به معنای مصطلح فلسفی متفاوت است هرچند ممکن است شباهت هایی هم وجود داشته باشد. از همین جهت مراد از #تفقه در اسلام فقط تسلط بر یک شاخه از دین نیست بلکه بیشتر تاکید بر #دین_شناسی است. در این فراگیری علمی شخص استلزام های درونی و اصول بیرونی را مسلم می گیرد و آنگاه به فراگیری علم می پردازد: بدون این اصول علم راه به جایی نخواهد برد. بنابراین هر سوالی، سوال نیست و هر پژوهشی، لایق اعتنا نیست. جامعه ای که وقت و هزینه خود را صرف ارزش های خود می کند افراد را از درون و بیرون مقید به همان مکتبی می کند که در آن به سر می برند. لذا پژوهشگر نباید چشم خود را به هرچیز بگشاید و هر علمی را به درون خود راه دهد. از اوصاف عالم ربانی در اسلام می توان حلم و خشیت و فروتنی یاد نمود. در غیر این صورت علم آن شخص باعث ضرر و غفلت می شود. علم از دیدگاه عرفا نیز باید متصل به منبعی دیگر باشد که اگر نادیده گرفته شود باعث ضرر است. عرفا بیشتر بر مقام حیرت تاکید می کنند و از همین روی معتقد هستند که فلسفه حیرت را می زداید. ازدیگر شرایط نافع بودن علم این است که مانع #خودشناسی نباشد. برخی دانشمندان آنقدر سرگرم جهان شناسی می شوند که خود را فراموش می کنند و در پی استیلا و غلبه بر طبیعت می آیند و حساب آخرت خود را فراموش می کنند. لذا آموختن علم بدون عمل هم مضر است و در عین حال باید جهت گیری الهی داشته باشد و مایه تفاخر و مجادله نیز نباشد. اما ملاک تشخیص علم نافع نیز خود شخص است چون اون بهتر از هرکسی خود را می شناسد و لذاوحاکم اسلامی بر اساس فقه اسلامی می تواند فقط هشدار و مشاوره دهد.

ادامه دارد...

❌ #ذکر_متن_با_منبع_بلامانع_است.
✍دکتر #عبدالکریم_سروش
📚 #اوصاف_پارسایان

@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

⚫️ به یاد آیت الله #اکبر_هاشمی_رفسنجانی
تصنیف #گریه_کن
با صدای استاد #شهرام_ناظری
روحش شاد

گریه کن که گر سیل خون گری ثمر ندارد
ناله‌ای که ناید ز نای دل اثر ندارد
@Soroush_Philosopher

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

روایتی بسیار شنیدنی از دکتر #عبدالکریم_سروش
در مورد بازگويى بخشى از خاطرات #انقلاب و مرحوم #هاشمى_رفسنجانى

حتما گوش فرا دهید
بسیار شفاف ساز
@Soroush_Philosopher
منبع:
@DrSoroush

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

🔺🔺🔺

بمناسبت 20 دی ماه سالروز شهادت
بزرگمرد ترقی و آزادی ایران و ایرانیان
#میرزا_تقی_خان_امیر_کبیر

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

🔴▪️میرزا تقی خان #امیر_کبیر

بخش پنجم

... آن نبوغ بی بدیل، آن درایت بی نظیر و آن پشتکار بی همتا همه در خدمت به این ملک بود.
اما کار مداوم #امیر، آن که دلش برای ایران و ایرانیان می تپید و سرعتی که او به پیشرفت مملکت داده بود، هر دو ابر قدرت زمانه (روس و انگلیس) را خوش نمی آمد. پس چه عجب اگر #شیل وزیر مختار انگلیس راهی را که از دوران #محمد_شاه بین سفارت و #مهد_علیا گشوده شده بود، پیمود. از ترکیب آن دو همیشه بدگویی از #امیر به گوش شاه نمیرسید. ولی #شاه که شیفته #امیر بود، گوش نمیداد. #امیر از اطمینانی که بخود داشت و شاید از غرور، دام را ندید و در آن افتاد.
کشمکشهای پشت دیوارهای قصرها ادامه داشت. و این #شیل بود که #دالگورکی را بی خبر گذاشته و خود با #مهد_علیا به ملاقات شاه میرفت و می آمد. سخن از صدراعظمی #میرزا_آقا_خان_نوری بود. تبعه انگلیس. و این چیزی بود که #شیل از #مهد_علیا میخواست. و براستی شرم بر حکومت. بجای آن #امیر_نظام که #شیل در مقابلش به لرزه می افتاد، میرزا آقا خان نوکر و دستبوس شیل و مفتخر به مهتر داری #لیدی_شیل نشست.
آن شاهدحق داشت که تا وقتی بود، چهل و هفت سال بعد هر وقت به یاد #امیر می افتاد، آهی از حسرت کشید. سنگ به فغان می آید از کلمات آن مرد که میداند دارند او را می کشند و هنوز از نظم میرزا تقی خانی سخن میگوید.

ادامه دارد ...

📕 کشتگان بر سر قدرت

✍ #مسعود_بهنود


@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

🔴▪️ #میرزا_تقی_خان_امیر_کبیر

#بخش_سوم

روزی که #مهد_علیا مادر #ناصر_الدین میرزا ولیعهد از قصر خود توسط چاپار سفارت انگلیس به تبریز خبر مرگ شوهر خود #محمد_شاه را داد، پیدا بود که شاه جدید چه کسی را بریاست اردوی خود میگمارد. #امیر_نظام بلافاصله سه هزار تومان قرض کرد و حواله داد و براه افتاد.
#مهد_علیا خود در تهران کابینه تشکیل داده بود و عزل و نصب میکرد. و اگر #فرهاد_میرزا دیرتر رسیده بود فرزند 2 ساله #محمد_شاه را که سخن از ولیعهدی او بود از آغوش هووی خود به چاه انداخته بود و چه بسا مادرش را. زنی که شاه نتوانسته بود مهارش کند بسان سلطانی مقتدر کشور را اداره کرد و نشان داد چه جاه طلبی بی پروایی در زیر آن دو چارقد سیاه و سفید پنهان است. حتی انگلیسی ها که در سالهای کنفرانس ارزنه الروم دهها گزارش راجع به قدرت و مدیریت #امیر نوشته بودند باور نداشتند که او بتواند حریف این زن شود و تمام تخم مرغ های خود را در سبد #مهد_علیا گذاشته بودند.
#امیر_نظام در همان راه بین تبریز و تهران شد صدراعظم. و به تهران نرسیده فتنه #سالار در خراسان را پیش روی خود دید. #امیر فتنه #سالار را مانند شطرنج پیش رو گذاشت و حرکت آغاز کرد. اول #سلطان_مراد_میرزا را بحکومت خراسان فرستاد و دستور به تسلیم #سالار داد. #سالار تسلیم نشد که ناگهان سفیران روس و انگلیس سر رسیدند برای میانجی گری. مگر #امیر میانجی گری اینان را در ارزنه الروم فراموش کرده بود؟؟ در این میان #شیل سفیر انگلیس بمیان افتاد ولی در همان گفتگوی اول دانست که نمیتواند #سالار را از مرگ نجات دهد. #سالار اعدام شد و مردم سایر بلاد دانستند که هرج و مرج "شاه میری" تمام شده و نظم و نظام #امیر_نظامی در کار است. ولی ندانستند که این کار به چه بهایی برای #امیر تمام شد. اما مشکل اصلی #امیر فتنه ها نبودند. او خیالاتی بزرگ در سر داشت. میخواست ایران را از عقب افتادگی بدر آورد و باور داشت که میتواند. اما عیب کار در مخالفت بیگانگان نبود. دو مانع بزرگتر کار یکی #ناآگاهی_و_بی_فرهنگی عمیق جامعه ایرانی و دیگر #نظام_استبدادی در مقابل او مانع ایجاد میکرد.
ابتدای کار، شاه جوان همه جا چون کوه پشت صدراعظم خود ایستاده بود و از موفقیتهای او شادمان میشد و علیرغم میل مادر، تنها خواهرخود را به عقد #امیر درآورد. تا دو سالی در آغاز سلطنت #ناصر_الدین_شاه و صدارت #امیر_کبیر خبری از مخالفان نبود. جز در مورد #مهد_ علیا. همه مرعوب قدرت #امیر بودند و او ره صد ساله را بنا به شهادت دشمنانش دو ساله طی کرده بود.
شرح خدمات #امیر_کبیر چندان است که حتی بفهرست در آوردن آن چندان آسان نیست. او مملکتی را تحویل گرفت که جز جلادت #آقا_محمد_خان و شهامت #عباس_میرزا و درایت #قائم_مقام چیزی نداشت. و بیشتر آثار آن دو در دوران 14 ساله سلطنت #محمد_شاه و صدرات #حاج_میرزا_آقاسی ویران شده بود.

ادامه دارد ...

📕 کشتگان بر سر قدرت

✍ #مسعود_بهنود


@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

🔴▪️ میرزا تقی خان #امیر_کبیر

بخش اول

🔴گویی روزگار در بین فرزندان #میرزا_ابوالقاسم_فراهانی کسی را نیافت تا مانند او شود و #میرزا_تقی فرزند #کربلایی قربان را از کنج مطبخ #قائم_مقام برگزید.
قلم از سوز،سر میشکافد وقتی سرگذشت #میرزا_تقی را مینویسد. هنوز پس از 150 سال داغی که نبود او بر دل تاریخ ایران و ایرانیان نهاد،تازه است. این داغی نیست که کهنه شود. در وجود این فرزند #کربلایی_قربان تمام استعدادها و هوش تاریخی ایرانیان که در افسانه ها آمده متبلور بود. در بزرگی او همین قدر کافیست که بیاد آوریم ژاپن 150 سال پیش از هر جهت شبیه ایران در همان دوران بود. عقب افتاده، فئودالی، استبدادی و خبر یافته از دیگرگونی های قرن 19 اروپا. آنها با یکی دو سال پیش و پس #میجی را یافتند و ما #امیر_نظام را.
در آنجا دوران #میجی نیم قرن طول کشید و در اینجا دوران #امیر_نظام سه سال و نیم. و سفینه ای که به این ترتیب با خطای کوچک #ناصر_الدین_شاه از مسیر منحرف شد،اینک در پایان قرن بیستم و اوائل قرن 21 با سفینه #ژاپنی فاصله ای دارد که میدانیم و میبینیم.
#محمد_تقی دومین فرزند #کربلایی_قربان سرآشپز #قائم_مقام و #فاطمه_سلطان دختر #استاد_شاه_محمد_بنا بود. او بهمراه دیگر فرزندان #قائم_مقام درس میخواند جز آنکه خدمت مطبخ هم میکرد. و از تمام فرزندان #قائم_مقام سرتر بود.
در #منشآت #قائم_مقام نامه ای هست که نبوغ باورنکردنی این #محمد_تقی در 10_12 سالگی را نشان میدهد.
#قائم_مقام نامه این پسر را برای همه خوانده "همه تحسین ها کردند و آفرین ها گفتند. الحق که یکاد زینها یضئی در حق قوه مدرکه اش صادق است". #قائم_مقام در عین اینکه به نوکرزاده خود حسادت میبرد و ناراحت که چرا فرزندان خود چنین نیستند، از تحسین #محمد_تقی ناگزیر بوده "حقیقت من به #کربلایی_قربان حسد بردم و بر پسرش ترسیدم. فالله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین". "باری از #محمد و #علی -فرزندان خود- مایوسم. این پسر خیلی ترقیات دارد و قوانین بزرگ به روزگار میگذارد. باش تا صبح دولتش بدمد"
#محمد_تقی 19 ساله بود وقتی #قائم_مقام عزل شد. 22 ساله بود که در هیات مهمی که برای عذرخواهی از قتل #گریبایدوف راهی #سن_پترز_بورگ شد. در اینجاست که #قائم_مقام ترقی او را میدید و مینویسد "#محمد_تقی که بالفعل در #مسقو و #سن_پترز_بورغ از جمله کرسی نشینان است،گوی سبقت را از همزه استفهام میرباید،پای تفوق بر فرق لام میگذارد و فرقدین را از شسع نعلین خود نمی شمارد و سخن در اوج فلک الافلاک دارد ..." این همان #قائم_مقام سختگیر است که بفضل و کمال هیچ کس را قبول نداشت و شاهزادگان را #صبیان_بی_تمیز دانسته بود و در علم و درایت جز شاه و نایب السلطنه آنهم بر سبیل تملق کسی را آدم نمیشمرد.

ادامه دارد ...

📕 کشتگان بر سر قدرت

✍ #مسعود_بهنود


@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

بدون شرح...

🌺ای دوست برجنازه دشمن چو بگذری/ شادی مکن که با تو همین ماجرا رود🌺

(مفتی ملت اصحاب نظر، حضرت سعدی علیه الرحمه).

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

شخصااز آن روحانی پیچیده، به دلیل نوشتن کتاب " امیرکبیر قهرمان مبارزه با استعمار"سپاس ویژه دارم و دست سرنوشت نیز طرحی عجیب ریخت زیرا درست در شب سالگرد قتل امیرکبیر،هاشمی نیز دیده ازجهان فروبست. #ادمین

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

🖊 دکتر #صادق_زیباکلام در پیام تسلیت خود در پی درگذشت آیت‌الله #هاشمیرفسنجانی نوشت:

⚫️ انا لله و انا الیه راجعون

🔹 فوت مرحوم آیت‌الله اکبر هاشمی رفسنجانی را به ملت ایران، خانواده بزرگوار آن مرحوم و جریانات میانه‌رو و طرفدار اصلاحات تسلیت می‌گویم.

🔹 کمتر شخصیت انقلابی را می‌توان سراغ گرفت که به سرنوشت دوگانه آقای هاشمی رفسنجانی دچار شده باشد.

🔹 او بیشترین تلاش‌ها را در مبارزه با رژیم شاه نمود، سال‌ها زندان، تبعید، شکنجه و مخفیانه زندگی کردن قبل از انقلاب و بعد از انقلاب هم بیشترین تلاش‌ها و خدمات را برای نظام انجام داد. یکی از بالاترین خدمات وی به ایران پایان بخشیدن به جنگ با عراق بود.

🔹 مع‌ذلک کسی که آن کارنامه درخشان را در خدمت به نظام داشت، در دو دهه پایانی حیاتش مورد بی‌حرمتی‌ها، انواع توهین‌ها، بی‌مهری‌ها و جفاهای باورنکردنی قرار گرفت؛ اتهام و جسارتی نبود که تندروها به وی نسبت ندادند. علت خشم و غضب تندروها نسبت به وی مشخص بود.

🔹 هاشمی رفسنجانی در دو دهه پایانی‌اش به‌تدریج دریافت که تندروی همچون موریانه‌ای انقلاب را از درون جویده و آن را از بین می‌برد.

🔹 انتقادات زیادی می‌توان به وی وارد کرد که چرا در دورانی که از قدرت و نفوذ برخوردار بود؛ برای آزادی، نبود زندانی سیاسی در کشور، انتخابات آزاد، حاکمیت قانون و سایر اهداف و آرمان‌هایی که انقلاب برای آن‌ها صورت گرفته بود، محکم نایستاد.

🔹 این را هم می‌بایستی گفت که از زمانی که ارزش‌های دمکراتیک برای وی پررنگ شدند مردانه همه فشارها، بی‌مهری‌ها، همه تیغ و تیشه‌ها و همه بی‌وفایی‌های تندروها را تحمل نمود؛ اما حاضر نشد تسلیم آنان شده و دست از اعتدال و میانه‌روی و دست از حمایت از اصلاحات و اصلاح‌طلبان بردارد.

🔹 همین ایستادگی استوارش در حمایت از اعتدال و فاصله گرفتن هرچه بیشتر از تندروها منظما بر آتش غیظ و غضب آنان نسبت به آن مرحوم می‌افزود.

🔹 آن تیغ و تیشه‌های کین درعین‌حال سبب شدند تا او محبوبیت زیادی نزد مردم ایران بالأخص در میان جوانان و اقشار و لایه‌های تحصیل‌کرده‌تر جامعه پیدا کند.

🔹 رأی بالایی که او در آخرین انتخابات زندگی‌اش در اسفند۹۴ کسب نمود؛ حکایت از جایگاه رفیعی می‌کرد که او توانسته بود سرانجام در پایان حیات سیاسی‌اش میان مردم ایران به دست آورد.

🔹 جایگاه او در کنار بزرگانی همچون میرزا تقی‌خان امیرکبیر، دکتر محمد مصدق، مهندس مهدی بازرگان و آیت‌الله منتظری قرار خواهد گرفت.

@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

"رواج مداحی و ستایشگری حاکمان، ترویج نفاق است"
بخش هشتم
تاریخ: 1366/9/27🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
پارسایان در روز بردبارانی دانا و نیکوکارانی باپروا هستند و ترس از خدا آنان رو چون پیکانی باریک تراشیده است. بیننده چون به آنان نظر می افکند می پندارد که بیمارند حال آن که اینان بیماری ندارند و می گوید گول و گیج و دیوانه اند.

پارسایان از کوره به در نمی روند. و گویی آنچه که برای دیگران غیرمنتظره است برای پارسایان خلاف انتظار نیست. آنها به مقتضیات حیات جمعی علم دارند و هم به وعده الهی که هردو صفت برای آنها حلم به بار می آورد. اما نامتعارف بودن پارسایان از این جهت است که آنها روح و فکرشان در جایی دیگر و جسمشان در میان مردم است و چون راه آنان با راه الباقی مردم متفاوت است مردم می پندارند که پارسایان گیج هستند. انسان پارسا در محکمه وجدان از خود بازپرسی می کند. بنابراین انسانی که دائما افکار خود را درست می انگارد در نتیجه میوه تلخ رضایت از خود فراغت از خود را از دست داده است. کیست که بگوید از شر هوی و هوس نفس مصون است؟ لذا ایمن دیدن خود از شر شیطان پارسایی نیست. گاهی اوقات انسان گناه را سبک می شمارد؛ در این نقطه باید گفت حجم خارجی عمل تعیین بزرگی یا کوچکی عمل نیست بلکه تلقی و مواجهه ما با گناه یا ثواب باعث می شود که حسنه یا سیئه بزرگ یا کوچک باشد. از سویی تملق و مداحی دو آفت بزرگ اجتماعی است. نفس انسان راغب ستایش است و در این صورت جامعه ای که در آن ستایشگری و مداحی رواج داشته باشد آن جامعه و سلامتش در خطر است. کم نبودند کسانی که به جای شکر جباران و ستمکاران را ستودند و آن قدر پیش رفتند که این امر ناصواب را عادی جلوه دادند. یکی از عوامل تبهکار شدن جباران و ستمکاران همین تملق و چاپلوسی است و باعث می شود که شخص انتظاری از خود داشته باشد که وجودش سرشار از آن نیست. بنابراین رواج مداحی حاکمان رواج نفاق است؛ ازاین روی پارسایان خودشناس هستند و دائما خود را متهم می کنند تا از کاستی ها غافل نمانند؛ وانگهی که یکی از مقتضیات خودشناسی همین پرهیز از مدح است. انسان وقتی می بیند که دیگران به مدح او می پردازند مفتون خودش می شود. پارسایان اگر ببینند که ستوده می شوند فریب نمی خورند و از همین جهت انسان باید بکوشد تا زمینه ستایش و مداحی را کم تر کند. پارسایان صفت دوراندیشی را دارا هستند یعنی همین گزینه ای که باعث می شود از وقایع آینده پشیمان نشوند؛ پارسایان همه را دشمن می انگارند مگر اینکه بر آنها ثابت شود که در میان آن افراد دوستانی هم وجود دارند. اما این امر نباید با خشونت مشتبه شود. ایمان پارسایان آمیخته به یقین است و چنان در دل های آنها آرامشی پدید می آورد که مکاتب فلسفی آن را القا نمی کنند. بنابراین ایمان امری است که باعث می شود شخص مسلمان از ظاهراحکام فقهی برخوردار شود ولی ثواب اهل یقین فقط در درون خودشان است. اسلام ممکن است در ظاهر نمایان شود ولی ایمان در دل استقرار پیدا می کند. لذا تمام بی قراری برای یافتن یقین است؛ لذا روح ایمان و یقین حاصل بذرهایی است که انبیاء در جوامع کاشته اند. وانگهی که دین به یک مسیر می رود و فلسفه به سویی دیگر و احترام به این دو راه نباید باعث شود که اتحاد بین آنها فرض گرفته شود. متقیان خدا را از عمق جان صدا می زنند و اعتقادشان به مرگ هم صوری و تقلیدی نیست، بلکه این ترس و خشوع در تمام رفتار و اعمال آنها جاری است و در تمام رفتارهای آنها خودش را نشان می دهد...

ادامه دارد...

برچسب ها: #عبدالکریم_سروش؛ #پارسایان؛ #حلم؛ #وجدان؛ #مداحی؛ #فقه_و_احکام_فقهی

❌ #ذکر_متن_با_منبع_بلامانع_است.
✍دکتر #عبدالکریم_سروش
📚 #اوصاف_پارسایان

@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

یکی از تجربه های دردناک زندگی این است که فرد دلبسته آدمهای خاکستری شود. آدمهای خاکستری همیشه تو را در وضعیت تعلیق نگه می دارند: نه به تو دل می دهند و نه می گذارند که از آنها دل بکنی. تو را در میانه زمین و هوا معلق می خواهند. تا وقتی که تو را دل داده خود می یابند با تو سرد و با فاصله اند و تا احساس می کنند که از آنها دل می کنی با تو گرم و نزدیک می شوند- اما فقط تا آنجا که بدانند رشته را نمی گسلی و از چنگ شان نمی گریزی. به تو دل نمی دهند اما مانع دل کندت می شوند.
بعضی از این آدم های خاکستری خودشان بلاتکلیف و معلق اند، یعنی تکلیف خودشان را با خودشان نمی دانند، و این سردرگمی و پادرهوایی را در روابط عاطفی شان با تو بازمی تابانند. گاهی هم دچار نوعی بیماری روانی اند- ملغمه آشفته ای از عدم اعتماد به نفس و اعتماد به نفس مفرط. یعنی چندان به خود اعتماد به نفس دارند که تو را مفتون خود کنند، اما چندان به خود بی اعتمادند که به محبت ات پاسخ درخور بدهند. تو را در فضای خاکستری رابطه معلق نگه می دارند تا شهد عشقی را که نثارشان می کنی بمکند، اما چیزی از جان شان برایت مایه نگذارند.
آدمهای خاکستری خواسته یا ناخواسته تمام خون عاطفه ات را می نوشند اما بر مرده ات فاتحه هم نمی خوانند. لحظه های تلخ زندگی شان را با تو تقسیم می کنند، اما خوشی های شان را با دیگران شریک می شوند. با جذابیت های شان آرام آرام به دورت تار می تنند، و تا به خود می آیی خود را گرفتار دام شان می یابی. ته دل می دانی که شهدت را می نوشند و تفاله ات را تف می کنند، اما برای بی مهرهایشان مدام بهانه می تراشی. می دانی که وضعیت هرگز بهتر نمی شود، اما مدام برای آنها عذر و برای خودت امیدهای واهی می تراشی. آنقدر می مانی تا بپوسی.
عشق آدم را آسیب پذیر می کند، و آدمهای خاکستری دقیقا از همان نقطه آسیب پذیر است که دست شان را تا آرنج در قلبت فرو می کنند. این رابطه ها عشق نیست، بیماری است- نوعی اعتیاد ویرانگر است. و اگر کسی در این دام بلا افتاد باید هوار بزند و از دیگران برای نجات جان اش کمک بخواهد. هرچه بیشتر در این دام بمانی، گرفتارتر می شوی. از آدمهای خاکستری باید مثل طاعون گریخت.

✍دکتر #آرش_نراقی
@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

بخش هفتم
تاریخ: 1366/9/20🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
پارسایان شب را در حال خواندن قرآن به سر می برند. خویشتن را با خواندن قرآن محزون می سازند و درمان دردهای خویش را از آن می جویند.

همین ابتدا پرسشی مطرح می شود مبنی بر اینکه آیا خواندن قرآن فی نفسه مطلوب است یا مطلوب کمال دیگری است؟ گویا قرائت قرآن مقدمه لازم برای تفکر و تدبر است و همین خواندن باعث حفظ صیانت آدمی است. بنابراین اشتغالات روزمره نباید مانع از این شود که قرائت قرآن به دست فراموشی سپرده شود. یکی از آثار قرائت قرآن جلوگیری از متروک ماندن این کتاب است. لذا یکی از دلایل عدم تحریف قرآن همین دعوت همگان به قرائت و محافظت از آن بود. وقتی کتابی مورد توجه واقع شود و رفته رفته معانی و معارف آن محور تمام تلاش ها و کوشش ها شود در این صورت هرکس بسته به توان و استعداد خود می تواند از آن مدد بگیرد و آن که بیشتر به عمق برود گوهرهای بیشتری صید خواهد کرد. اما جالب توجه است که بدانیم خداوند در کلام خود تجلی پیدا کرده است ولی مردم نمی بینند. مولانا در همین زمینه می گوید من خود را تبدیل به حکایت کرده ام و از آنجا که هستی خود را در فکر و سخن می نهم پس هویت من در سخن من ذوب می شود و هرکه می خواهد مرا ببیند کلام مرا بنگرد. بنابراین مولانا پس از سرودن مثنوی بر وجود تمام افرادی که پس از او این کتاب را می خوانند ساری و جاری است. اما این حضور مجازی و غیرواقعی نیست بلکه پرده ای از پرده های وجود آدمی است. وانگهی که بیشتر فیلسوفان بر این عقیده هستند که اصلا جهان، کلام خدا است و لازم نیست که تجلی حتما از طریق الفاظ صورت بگیرد، بلکه هرکس که توانست آن راز درون و مکنون در وجودش را آشکار کند سخن گفته است. باری که قرآن تنها یکی از راه های سخن گفتن خداوند است. بنابراین زمانی که خداوند می گوید: ""بگو اگر دریا برای نوشتن کلمات پرودگارم به کار می رفت، پیش از آنکه کلمات پروردگارم پایان پذیرد دریا پایان می یافت. و دریای دیگری هم بدان می افزودیم باز کفایت نمی کرد"" حاکی از این است که مخلوقات و افعال خداوند هرگز پایان نمی پذیرد.

🔴به نظر می رسد که این قطعه از استدلال های دکتر سروش پاسخ به مواضع تندی را که علیه ایشان مطرح می شود به نحو صریح نشان می دهد:

در روایات آمده است که قرآن غیر از الفاظ صورت های دیگری هم دارد که در قیامت آشکار خواهد شد. ""اما قرآن عین کلام وحی است و با روایات پیامبر گرامی اسلام(ص) و ائمه اطهار(علیهم السلام) تفاوت دارد. پیامبر موظف بودند عین کلام وحی را ابلاغ کنند نه آنکه مطلبی را از غیب بگیرند و با زبان خودشان آن را به دیگران برسانند. لذا شرط تلاوت شرکت در تجربه پیامبرانه است"". ایشان خود را مخاطب مستقیم خدا دید و به جای تماشای بازی در آن بازیگر شد و شرکت جست. بنابراین آثار تلاوت وقتی آشکار می شود که انسان در آن تدبر و تامل داشته باشد. ما باید در قرآن تدبر کنیم و با سخن گو آشنا شویم و به این ترتیب با تهذیب و بالا بردن درجه معرفت نسبت به او کلامش برای ما قابل فهم می شود. پارسایان دردمند هستند و از همین روی علاج درد خود را از قرآن می خواهند. اما بنابر روایت تاریخ، اکثر تفسیرها، تفسیر به رای و در جهت تثبیت سخنان به کار گرفته شده است که امری ناصواب و ممنوع است. بنابراین تفسیر قرآن را باید اهل درد(پارسایان) بگویند نه اهل رای!!!! لذا تفسیر به رای یک عقیده نیست بلکه فقط روش است.

ادامه دارد...

برچسب ها: #عبدالکریم_سروش؛ #پارسایان؛ #قرآن؛ #تدبر؛ #تهذیب؛ #تفسیر_به_رای

❌ #ذکر_متن_با_منبع_بلامانع_است.
✍دکتر #عبدالکریم_سروش
📚 #اوصاف_پارسایان

@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

بخش ششم
تاریخ 1366/9/13🔻🔻🔻🔻🔻🔻
پارسایان ایام کوتاهی را صبر کردند و در پی آن آرامش و راحتی طولانی نصیب بردند. دنیا به آنان روی آورد اما آنان به دنیا روی نیاوردند. دنیا آنان را اسیر خود می خواست اما آنان خویشتن را از چنگالش رهانیدند.

این عبارت چنان ساده و بلیغ است که تاثیر خود را بر روی دل های مشتاق و مستعد می گذارد. اما کلمه #تجارت در متون اسلامی بسیار رایج است. در نتیجه گوش فرا دادن به دعوت انبیای الهی تجارتی است سودآور و سودش نجات از عذاب دردناک ابدی است و چه تجارتی زیان آورتر از اینکه هدایت را از دست بدهیم و گمراهی را در عوض آن بگیریم؟ اما بر حسب قول قرآن کریم، مردانی هستند که تجارت دنیا آنها را از ذکر خدا بازنمی دارد. اما چرا؟ به این دلیل که اینان به تجارتی عظیم دل سپرده اند. تجارتی که تا هستی هست فزونی می یابد و در آن کاستی هرگز راه ندارد. آیا تاجری سراغ داریم که به رایگان ببخشد و سپس بخشیده خود را به بهای گزاف بخرد؟ خیر. اما کسانی که دچار خسران می شوند کسانی هستند که سرمایه وجودی خود را از دست داده اند؛ پس باید خریدار خود را بشناسیم و خود را به هر بهایی به هرکسی نفروشیم تا زیان نکنیم! از این روی مفهوم الیناسیون یا از "خودبیگانگی" یا "مسخ" که در فرهنگ غرب مطرح شده به تعبیر اسلامی "خود را فراموش کردن" است. انسان به جای خدمت به خود به بیگانه خدمت می کند و خودش را با او یکی می پندارد. بنابراین او لاغرتر می شود و دشمنش فربه تر. لذا اگر آدمی تن خود را واقعی بداند از آخرت بیگانه می شود. شیطان بیگانه ترین موجود با آدمی است اوست که عامل اصلی ازخودبیگانگی است. انسان چنان در شیطان هضم می شود که گویی به هدف نیکی دست یافته است؛ وانگهی که راه را اشتباه می رود. شیطان در میان انسان ها نزاع ایجاد می کند و آنچه را که زینتی ندارد بر انسان زیبا جلوه می دهد و انسان عمری را می گذراند و به هوس اینکه به خود خدمت کرده است به شیطان خدمت می کرده است. لذا فریاد ""خودت را بشناس"" سقراط بسیار اهمیت دارد. انسان اگر خود را نشناسد و نداند که کیست هویت دیگری را بر خود حاکم می کند. بنابراین راه خروج از این "خودبیگانگی" پیوستن با خدا و پرداختن به خود است. کسانی که به هویت خود بر اساس قومیت می نگرند به این معنا پی نبرده اند که باید در خدا هضم شد...بنابراین انسان از خودبیگانه خودش را به غیر خدا می فروشد و ممکن است که دست به هرکاری بزند و اگر خود را به خدا بفروشد نه تنها از وجودش کاسته نمی شود که بر وجودش افزون تر می گردد. می بینیم که برای امیرالمومنین(ع) حکومت و دنیا از آب بینی بز پست تر است و اگر علی مرکب قدرت می خواهد از برای این است که در برابر ظلم و ستم بایستد. از اوصاف پارسایان عبادت شبانه است که در متون دینی به آن بسیار اشاره شده است، پارسایان قرآن می خوانند اما به حد وسع و توان. آنها ندای "انی کنت من الظالمین" سر می دهند و در این صورت لذت اجابت حق را می چشند...

برچسب ها: #عبدالکریم_سروش؛ #پارسایان؛ #تجارت؛ #الیناسیون؛ #مسخ؛ #شیطان

ادامه دارد...

❌ #ذکر_متن_با_منبع_بلامانع_است.
✍دکتر #عبدالکریم_سروش
📚 #اوصاف_پارسایان

@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

بخش چهارم
تاریخ 1366/8/29🔻🔻🔻🔻🔻🔻

☑️ پارسایان در سختی و بلا چنان اند که گویی در آسایش و راحتی فرود آمده اند، و اگر اجل مقدری که خداوند برای آنان معین کرده است نبود، ارواح آنان از شوق ثواب و خوف عقاب یک لحظه هم در کالبدشان باقی نمی ماند.

اهل تقوی سختی پسند هستند و جانشان از دشواری ها نمی رمد. راز این دشواری این است که مفهوم سختی و آسانی اموری نسبی است. ممکن است این سختی ها برای عده ای سخت نباشد. لذا انسان چنان ظرفیت فراخ و گسترده ای دارد که می تواند آب دریاها را سر بکشد و هم چنان هل من مزید بگوید؛ از طرفی این انسان می تواند چنان فقیر و حقیر شود که با کم ترین وزش بادی بلرزد. ازهمین جهت دشواری و آسانی اموری مطلق نیستند. این ما هستیم که با دگرگون ساختن خودمان احکام را عوض می کنیم. خداوند در قرآن انسان را ضعیف و عجول و حریص و آزمند خطاب کرده است؛ وانگهی اگرچه این صفات مذموم می نماید اما انسان دارای استعداد است و می تواند با تقویت و تربیت خود شخصیت خودش را بسازد. ازطرفی باید به خاطر داشت که انسان به بدی ها هم گرایش دارد و آنها را مطلوب و شیرین می انگارد و اگر پیامبران نمی بودند معلوم نبود که وضعیت انسان چگونه می شد. لذا کسانی چون امام حسین(ع) و امام علی(ع) فداکاری و شهادت طلبی را امری آسان یافتند و اندوه به خود راه ندادند. اما چرا؟ برای اینکه آنها انسان های دیگری شده بودند و چنان عکس العمل نشان می دادند که با رفتار دیگران قرابت نداشت؛ و همین رفتار است که از انسان موجودی حقیر یا متعالی، ضعیف یا قوی می سازد. بنابراین تکامل یعنی اینکه امر قسری و تحمیلی به امر طبیعی مبدل شود و در این راه انسان شتابان پیش برود. انبیاء مبعوث شدند تا همین تغییر را در آدمی به وجود آورند. این یکی از بهترین راه های #خودشناسی است که انسان ببیند نسبت به گذشته دشواری بر او آسان شده است. لذا در این گفته امام نکته عمیقی نهفته است: اجل مکتوب و مقدر است و در تحقق آن هیچ تغییری به وجود نمی آید و اگر #تقدیر برای انسان مقدر نبود جان #پارسایان از بدنشان می گریخت. همه چیز در سایه تقدیر خداوند قرار دارد و انسان دائما از تقدیری به سوی تقدیر دیگر می رود. لذا تقدیر نیروی عالم نیست بلکه تفسیری از عالم است. آفرینش انسان آفرینش تقدیر او است.

دکتر سروش پس از این تحلیل به ارائه تفسیری از مرگ طبیعی و غیرطبیعی پرداخته و می گویند: آدمی هنگامی که خسته است بی اختیار به خواب می رود و زمانی که نیاز بدن به خواب مرتفع شد انسان بی اختیار برمی خیزد. نفسی که بالغ شده است وقتی که می بیند از بدن کامل استفاده کرده است رهایش می کند و پوسته بدن را می شکافد و راز این امر در این نکته نهفته است که خالق در نظر آنان بزرگ و غیر او در نظرشان کوچک است.بنابراین، این نکته ای است که به لحاظ اخلاقی و تربیتی باید به آن توجه شود. فلسفه های یونانی حامل این معنای اخلاقی نبودند و به نظرم کتاب گلستان سعدی با اینکه داعیه ای اخلاقی ندارد از کتاب مغلق اخلاق ناصری موثرتر افتاد. روح های بزرگ دنیا را حقیر نمی شمارند بلکه آن را حقیر می یابند. اما پس از این باید بدانیم که مقصود از کوچک شمردن دنیا از هرچه غیرخداست، چه معنایی دارد؟

ادامه دارد...

❌ #ذکر_متن_با_منبع_بلامانع_است.
✍دکتر #عبدالکریم_سروش
📚 #اوصاف_پارسایان

@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

تاریخ: 1366/8/8🔻🔻🔻🔻🔻🔻

جهان راه خداوند است و به هرسویی که قدم بگذارد از اراده او خارج نمی شود. لذا شیطان هم کارگزار خداوند است و در هستی جایگاهی را به خود اختصاص داده است. در سخنان پیشین جایگاه خلق مورد بررسی قرار گرفت. اما اکنون سخن از معیشت است؛ لذا این کلام امیرالمومنین برگرفته از قرآن است که اولین نشان اهل تقوا این است که اذعان می کنند که معیشت شان دست اوست. در سوره زخرف عده ای به پیامبر اسلام ایراد گرفتند که چرا ما پیامبر نشدیم؟ پاسخ این است که این امر به تقوای الهی بازمی گردد. لذا ایمان به رزق و قضا و قدر جزء ارکان تفکر دینی است. انسان باید ایمان بیاورد و یقین بداند که روزی دهنده خداوند است. در روایات آمده است که آدمی طعم ایمان را نمی چشد مگر اینکه بداند آنچه بر سر او آمده محال بوده که نیاید؛ و آنچه نیامده محال بوده است که بیاید. اما عده ای این سخن را که هر انسانی در جایگاه خود است بر درویش مسلکی حمل نموده و بر این عقیده هستند که هرچه پیش آید خوش آید. اما در کلام امیرالمومنین این سخن هست که از خدا بترسید و در مورد شهرها و بندگان خدا کوتاهی نکنید که شما حتی در مورد ساختمانها و حیوانات مسئول هستید. پس هیچگاه نباید منتظر بمانیم که فلان حکم فلسفی صادر شود تا حرکت کنیم. اینکه عده ای به جبر حکم می کنند و عده ای به اختیار آیا باید باعث شود که ما حرکت در زندگی را سلب کنیم؟ این فیلسوفان هستند که منتظر رخ دادی هستند تا آن را تفسیر کنند. لذا تقدیر الهی بیان کیفیت عملی است که در همین نظام جاری است. جبر و اختیار دو تفسیر از رفتار ما آدمیان هستند. خدا به انسان موقعیت اجتماعی و سایر موقعیت ها را بخشیده است و از همین جهت این تقدیر الهی دلیل بر این نیست که ما حرکت نکنیم. هم چنین است مساله غنا و فقر. عده ای از این کلام مولی که خداوند معیشت را قسمت کرد و هرکسی را در جای خود قرار داد حالتی استاتیک می گیرند. لذا انسان فکر می کند که اگر حرکت کند نظام عالم را بر هم زده است اما این صحیح نیست چرا که تغییرجهان هم عین تقدیر است. از دومین نشانه های اهل تقوا مساله آفت زبان و سخن صواب است و دیگری تواضع و جامه معتدل. انسان باید زبان خود را حفظ کند و مگر چیزی غیر از زبان انسان را به آتش می برد؟ زبان یکی از لغزشگاه های انسان است. لذا اهل بیت چنان سخن می گویند که گویی راست گفته اند و زمان سکوت به گونه ای نیستند که بر آنها تحمیل شده باشد. لذا هنر انسان سکوت است. مگر ما چقدر دانش داریم که دیگران را ارشاد کنیم. ما دانشی نداریم ولی باید خود را بسنجیم که این عمل و سخن به هوی و هوس می رود یا به حقیقت؟ بنابراین زمانی که انسان سخن می گوید باید بداند که این سخن به ضرر است و یا سود؟ و اینکه خودش به آن سخن ملتزم باشد تا موثر افتد. اهل تقوا نه اهل زبان زدن هستند و نه تکبر و در عین حال معتدل. لذا تواضع فرزند راستین شناخت خود است. کسی که خود را نشناخته است وجودش را بزرگتر از آن چیزی می بیند که هست و دچار تکبر و غرور می گردد و از سر حقارت نفس مدعی عظمت نفس می شود. انسان با تقوا از محرمات پرهیز می کند و بر خودش متمرکز است. او نباید بر اساس حواس ظاهری اجازه دهد که هرکس مهمان دلش شود و به این ترتیب با بریدن تعلقات آنچه را که سد راه او است بر می دارد.

ادامه دارد...

✍دکتر #عبدالکریم_سروش
📚 #اوصاف_پارسایان

@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

⚫️مرسم تدفین آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی ، این حقیر را یاد شعری از #عارف_قزوینی انداخت که بسیار قرابت با اتفاقات امروز داشت. فارغ از جمیعت که به احترام و پاسداشت آقای هاشمی امده بودند ، عده ای هم حضور داشتند که حقیقتا دیدنشان بر بالین هاشمی پس از سال ها دشمنی ، تهمت و افتراء به ایشان که کریمانه عبور میکردند و کینه ای که اقایان نسبت به اقای هاشمی به دل داشتند و ان را به عین نشان دادند حتی پس از مرگشان ، واقعا ناراحت کننده بود.
پدرم میگفت خطبه های آقای هاشمی همیشه سرشار از امید بود.
صبح که از خواب بیدار میشدیم در این اوضاع اسفناک ایران ، دلمان خوش بود که هاشمی هست و اجازه نخواهد داد هر اتفاقی بیوفتد ، اما زین پس چه خواهد شد خدا داند.
منع کردن اقای خاتمی هم که جای خود دارد............

گریه کن که گر سیل خون گری ثمر ندارد
ناله‌ای که ناید ز نای دل اثر ندارد
هرکسی که نیست اهل دل، ز دل خبر ندارد
دل ز دست غم مفر ندارد
دیده غیر اشک تر ندارد
این محرم و صفر ندارد
گر زنیم چاک
جیب جان چه باک
مَرد و جز هلاک
هیچ چارهٔ دگر ندارد
زندگی دگر ثمر ندارد
✍عارف_قزوینی

روح آیت الله شاد و غریق دریای رحمت الهی

🖊 #ادمین_کانال_عبدالکریم_سروش_و_فلاسفه

@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

روایتی بسیار شنیدنی از دکتر #عبدالکریم_سروش
در مورد بازگويى بخشى از خاطرات #انقلاب و مرحوم #هاشمى_رفسنجانى

حتما گوش فرا دهید
بسیار شفاف ساز
@Soroush_Philosopher
منبع:
@DrSoroush

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

🔴▪️میرزا تقی خان #امیر_کبیر

بخش پایانی

... آن زباله خواران تاریخ -مهدعلیا و شیل- را بگو که هنوز به لطیفه های دلقک خود میرزاآقاخان می خندید و در کار دسیسه بودند. و چه ناگوار برای آن شیر غم دیده که حکم انفصال او از امیر نظامی و انتصاب او به حکومت کاشان را #دیکسون پزشک سفارت برایش بود.
اما آنچه سرنوشت امیر را رقم زد نه نامه هایی که بین عزت الدوله و مهدعلیا رد و بدل میشد بلکه در فحوای نامه ای بود که شیل به #پالمرستون نوشت: "به یقین تا چندی دیگر، شاه، امیر نظام را بر میگرداند."
بهانه را #دالگورکی سفیر ساده دل روس داد. که همه جا می گفت به همین زودی امیر نظام بر میگردد. شیل و مهد علیا سرانجام در یک شب بیخودی و مستی، فرمان را از شاه گرفت.
"چاکر آستان، حاج علی خان ... مامور است به فین کاشان رفته و میرزا تقی خان فراهانی را راحت نماید." همین.
و بامداد روز بعد وقتی صادر کننده حکم، پشیمان شد و مستی از سر پریده، حاج علی خان را طلبید که از کار بازش دارد، او نیمه شب بدستور مهد علیا رفته، کار را تمام کرده بود.
رگهای امیر گشوده شد. #خون کسی که غیرت و شرف و درایت بود در جوی فین بر پای #سروهای _آزادی رفت که سر به آسمان داشتند. و غم خود با کسی نمیگفتند.
و این #ایران بود که از مرگ معصومانه امیر، داغ به دل ماند.

پایان.

📕کشتگان بر سر قدرت

✍ #مسعود_بهنود


@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

🔴▪️میرزا تقی خان#امیر_کبیر

بخش چهارم


... نخستین کار #امیر در صدارت،تحت نظم و امر درآوردن تمام مملکت بود. که با درایت #امیر تمامی فتنه ها خاموش شد.
بعد از آرام کردن کشور، #امیر به اصلاح ساختار اقتصادی کوشید. چنان سختگیری در کار مستوفیان کرد که همه آنها دشمن شدند. خزانه ای که کاردار سفارت انگلیس تشخیص داده بودکه سیصد هزار تومان بیشتر نیست،آنقدر شد که به اندازه باشد. تا جایی که سفیر انگلیس نوشت: "مدتی است که #شاه میخواهد برای تفریح به نواحی اطراف #تهران برود ولی #میرزا_تقی_خان بملاحظات مالی منصرفش داشته است".
مستمری ها را بکسانی میداد که کاری انجام دهند. صدها ده را که #میرزا_آقاسی به این و آن داده بود همه را جزو اموال دولتی قرار داد،مالیات گذشته را از #تیولداران خواست و بدین ترتیب فغان عده ای دیگر برآمد. برخی از #شاهزادگان به سفارت خارجی پناهنده شدند تا از مالیات معاف شوند. امیر در جواب پادرمیانی سفارت جوابهای دندان شکن نوشت و از حق دولت نگذشت.
گمرک را قانون تازه گذاشت و در سال نخست دویست هزار تومان عایدی برای مملکت ساخت. مواظبت او در کار اقتصاد حیرت آور بود.
در کار نیروی نظامی، اقدامات #عباس_میرزا را اصلاح کرد ولی آینده نگری او از آنجا پیداست که در تدارک نیروی دریایی برآمد.مستشاران نظامی را از افسران انگلیسی انتخاب کرد و به سفیر تاکید کرد که آنها "باید نوکر دولت ایران باشند و در ازای مواجبی که میگیرند نیکو خدمت کنند." شاخه نظامی #دارالفنون اولین دانشکده ای بود که شروع بکار کرد. در #تهران و #اصفهان کارخانه های اسلحه سازی دائر کرد. توپ ریزی #تبریز را از نو زنده کرد و باروت سازی را هم به آن افزود. دیوان عدالت در دوران او برپا شد.
#واتسن نوشته است" #میرزا_تقی_خان بر آن شد تا نیکبختی مادی مردم را فراهم کند و تمایلات نکوهیده آنان را مهار گرداند. این وزیر هدفی از آن عالی تر داشت و هر آینه تدابیرش ادامه می یافت. در اخلاق و کردار #ایرانیان تغییری اساسی و ریشه دار تحقق می پذیرفت." مبارزه با فساد ، رشوه خواری ، زور و بی عدالتی از جمله بنیانهایی بود که او گذاشت برای اخلاق و کردار مدنی. فرستادن پزشکان به ایالات، تامین آب #تهران از #کرج، تاسیس چاپارخانه، انواع سدها و پلها و بیمارستان در دوران او ساخته شد.
بیشترین کوشش او برای تربیت نیروی انسانی در #دارالفنون جلوه گر است.آنقدر به این اولین دانشگاه که به تک تک امورش نظارت داشت عشق می ورزید که آخرین نامه او به شاه در آخرین روز صدارتش در همین باره است.
و این همه جز از کسی که عاشق ایران و ایرانیان بود و بزرگی عالم را برای وطن خود میخواست و خود را پرورده این خاک میدید از چه کسی بر می آید.

ادامه دارد ...

📕 کشتگان بر سر قدرت

✍ #مسعود_بهنود


@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

🔴▪️میرزا تقی خان #امیر_کبیر

بخش دوم


... وقتی منصب وزیر نظامی #آذربایجان به #میرزا_محمد_تقی رسید، #ناصر_الدین_میرزای ولیعهد کودک بود.
وقتی #عثمانی #محمره(خرمشهر) را جزئی از توابع #بصره دانست،کار دو دولت داشت به جنگ میکشید که روس و انگلیس بمیان افتادند و قرار شد میان چهار دولت #روسیه #انگلستان #عثمانی و #ایران مذاکراتی در #ارزنه_الروم برپا شود.
#ولیعهد که بچه بود.در تهران هم که از شاه کاری برنمی آمد و #میرزا_آقاسی هم حاضر نبود با آب شور #خزر کام دوست و برادر(روسیه) را تلخ کند.
از جمله کسانی که در ارزنه الروم حاضر بودند و به کاردانی #امیر_نظام شهادت دادند #رابرت_کرزن انگلیسی بود.
#امیر_نظام نه چنین بود، بلکه به نوشته #کرزن از همه آن سه نماینده برجسته تر بود. طرف عثمانی #انور_افندی زیرک و حیله گر بود. در مقابل، متانت و دقار باورنکردنی #امیر_نظام بود که دشمنان را هم بتحسین وامیداشت. و چه دشوار بود جنگیدن با 3 نفر و در همان حال گزارش به #تهران دادن. تهرانی که در آن #میرزا_آقاسی جواب نمیفرستاد. نه رد و نه قبول.
مهمترین ایستادگی #امیر_نظام در ماجرای #شط_العرب و #محمره بود که انگلیس در زیر از عثمانی حمایت میکرد.
در این جلسه #امیر_نظام مسئله #محمره را مطرح کرد. #انور_افندی یکسره منکر حقوق ایران شد و به تندی دلگزایی گفت #محمره از خاک عثمانی است و #ایران را بر آن حقی نیست.
#امیر_نظام آرام و بی عصبانیت یادآور شد که قصد دارد در خصوص حقوق ایران بر #قارص #بایزید #وان و #سلیمانیه مدارکی ارائه کند. او بخوبی میدانست که نمیتواند آن مناطق را بگیرد اما نقشه ای داشت.وقتی مباحث اوج گرفت و عصبانیت ها آشکار شد بارامی نامه ای از جیب بیرون آورداز #سلطان_ محمود_ثانی که برای #علیرضا_پاشا حاکم سابق بغداد نوشته بود و در آن تصریح کرده بود"محمره مال ایران است.فورا آنرا به دولت ایران برگردانید ..."
جمع با روش هوشمندانه #امیر مات شدند. سرانجام کنفرانس حقوق ایران را بر #محمره بازشناخت و علاوه بر آن #کانال_حفار و #جزیره_خضر را متعلق به ایران دانست و هم حقوق ایران بر ساحل چپ #شط_العرب با تاکید بر آزادی کشتیرانی.
در زمانی #امیر_نظام موفق به پیشبرد این مذاکرات و جنگیدن در سه جبهه بود که دولت نالایق #میرزا_آقاسی هم یکی از موانع کار بود.مثلا نامه هایی که از تهران میرسید ابتدا به سمع و نظر روس و انگلیس و عثمانی میرسید و حتی نامه را سفارت انگلیس تحویل #امیر میداد.
نامه های عتاب آمیز #میرزا_آقاسی که "بیشتر از این طول ندهید. هر چه هست را امضا کنید و برگردید.س پیچی از دستور عقوبت سخت خواهد داشت" هر هفته و هر ماه تکرار میکرد،#امیر_نظام سر سوزنی از منافع ایران نمیگذشت و مذاکرات از سال به دو سال رسید. بقیه را خسته میکرد و خود خسته نمیشد.
چندین حادثه ساختگی و کشتن پیک و منشی #امیر که بقصد تسلیم #امیر و پایان مذاکرات بود انجام شد اما او با متانت مثالزدنی همه را از سر گذراند و خواستار عذرخواهی دولت عثمانی شد. حال دیگر او در وضعیتی بود که عثمانی و روس و انگلیس اصرار داشتند بماند و کار را تمام کند. #امیر این را دریافته بود و ماندن خود را ارزان نمیفروخت. تا عثمانی تمام شرایط او را پذیرفت.
کار #امیر_نظام چنان بود که #پالمرستون نخست وزیر انگلستان "نسبت به شکیبایی دولت ایران حق شناسی دارد و رویه این دولت را شرافتمندانه میداند". همه میدانستند که کنفرانس فقط و فقط با درایت #امیر_نظام، قویترین مرد حاضر که بر ضعیف ترین صندلی ها نشسته بود پیش رفت. وقتی #امیر از ارزنه الروم بازگشت ولیعهد 15 ساله آنقدر میفهمید که گوهری از #امیر تابناکتر در همه ایران وجود ندارد. پس شادمان و بشکن زنان او را پذیرفت. معلم اد سرافراز آمده بود و حالا باو میگفت "چقدر بزرگ شده اید"
آن دو نمیدانستند که فقط یک سال دیگر آن جوان شاه خواهد شد و بزرگترین شاه قاجار و این #امیر_نظام هم اتابک اعظم و فرمانده کل قوا.
و این جوان هم بهمان راهی خواهد رفت که پدر و پدربزرگش

ادامه دارد ...

📕 کشتگان بر سر قدرت

✍ #مسعود_بهنود


@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

#همه_می_آییم
وداع با آیت الله
سه شنبه
ساعت 8:30 صبح
دانشگاه تهران
@Soroush_Philosopher

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

از اهداف اصلی بعثت انبیاء این است که انسان دارای ملکه تقوا شود. و در حد استطاعت و توانایی خود تقوای الهی را در پیش داشته باشد. آنچه که بر هر مومنی فرض است این است که تقوای الهی پیشه کند. لذا میوه ای که انسان از شجره شریعت می چیند میوه تقوا است و از این روی گرامی ترین انسان ها نزد خداوند با تقواترین آنها هستند. و این در مورد زن و مرد تفاوتی ندارد. از همین جهت وظیفه هایی که بر حسب جنسیت بر دوش انسان نهاده می شود به هیچ عنوان با تقوا متناقض نیست. تقوا به انسان بصیرت و شجاعت و حق گرایی می بخشد که با مشکلات با متانت برخورد کند. از این روی تقوا به دو مرحله پیش از ایمان دینی و پس از ایمان دینی تقسیم می شود. تقوای پیش از ایمان همان استعداد برای پذیرفتن است که از نشانه های پارسایان است. لذا کلام امام گاهی اوقات در افراد اثر نمی کند و حتی نتیجه عکس نیز می بخشد. از همین روی بر مبلغ دین واجب است که شرایط #پارسایی را فراهم آورد. دکتر عبدالکریم سروش در کتاب اوصاف پارسایان به شرح خطبه 193 نهج البلاغه می پردازند. هرچند داستان ها و روایات در این زمینه زیاد و فراوان ذکر شده اما اصل آن چنین است. روزی همام به محضر حضرت علی(ع) می رسد و به ایشان می گوید ای مولا، پارسایان را چنان بر من وصف کن که گویی آنها را با چشمانم می بینم. امام درنگ می کند و پاسخ می دهد ای همام پروای از خدا داشته باش و نیکوکاری کن که: همانا خداوند با کسانی است که تقوا بورزند و اهل نیکوکاری باشند. اما همام به این سخن قانع نمی شود و امام را سوگند می دهد تا ایشان لب به سخن می گشایند و پس از درود بر پیامبر رحمت می فرمایند:

خداوند سبحان وقتی مردم را آفرید از اطاعتشان بی نیاز و از معصیتشان ایمن بود؛ چراکه نه معصیت گناه کاران به او زیانی می رساند و نه اطاعت فرمان بردار سودی. پس معیشت مردم را بین آنها تقسیم کرد و هرکس را در موضع خود قرار داد.
این قسمت مقدمه ورود به مطلب است و نشان می دهد که انسان بسیار کوچکتر از آن است که بخواهد به خدا سود و یا ضرر برساند و مصلحت و ضرر بر عهده آدمیان است. اما باید گفت آیا خدا از این خلقت هدفی داشته است؟ و اگر معصیت تمام انسان ها وجود داشته باشد آیا خدا از هدف خلقت به دور نمانده است؟ هیچ چیز خدا را از رسیدن به مقصود باز نمی دارد. ولی اگر این طور است شیطان در نظام عالم چه کاره است؟ آیا خداوند می خواست که در عالم فسادی رخ ندهد ولی رخ داد؟ خیر، نقش شیطان دعوت کننده است و نقش پیامبران هم همینطور است. و هر انسانی بر حسب استعداد به جانبی می گراید. از این روی شیطان می خواهد عقل را تابع نفس گرداند و پیامبران می خواهند نفس تابع عقل باشد. از همین روی خصلت دعوت کنندگی شیطان نشان از اختیار انسان دارد و سبقت گیرندگان کسانی هستند که از چنگال شیطان گریخته اند. و هر انسان بر اساس قابلیت خود تصمیم گرفت که به سویی رهسپار شود. لذا مقصد انسان درون خودش است و حتی اگر به جانب شر بگراید مقصود عالم را هم حاصل کرده است. از این روی مولی نشان می دهد که مقصد انسان درون خود اوست و لذا آسیبی به هدف خداوند از خلقت وارد نمی کند و مقصدی بیرون از آنها وجود ندارد. لذا هست که این قسمت از خطبه مولی از این جهت است که بگوید دعوت به تقوای الهی برای خدا نیست بلکه از برای خود انسان است. در نتیجه امیرالمومنین علی(ع) قیمومیت و حاکمیت کلی خدا با جهان؛ رازقیت او و تقرب روحی که آدمیان با خداوند دارند را نشان می دهد.

ذکر متن با منبع بلامانع است.

ادامه دارد...

✍دکتر #عبدالکریم_سروش
📚 #اوصاف_پارسایان

@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

🎥🎥آيت الله هاشمي:
مشيت بود بمانم تا نوبت به من برسد
تا در سنگ زير و بالاي آسياب صداي شكستن استخوانم را بشنوم...

@Soroush_Philosopher

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

⚫️⚫️روایت آیت الله #هاشمی از دیدار خصوصی با دکتر #عبدالکریم_سروش

از آن زمان که سروش عضو برجسته و شناخته ‌شدۀ ستاد انقلاب فرهنگی بود، نظراتش در کتاب‌های «بینش اسلامی» دبیرستان‌ها تدریس می‌شد و آنتن رسانۀ ملی را در اختیارش می‌گذاشتند تا مردم را به راه راست هدایت کند، کمتر از یک دهه می‌گذشت که زمینه و زمانه پیش رویش متحول شد. او از همان آغاز انتشار مجلۀ «کیان» مورد انتقاد بود. از همان زمان که مقالۀ «تقلید و تحقیق در سلوک دانشجویی» را نوشت و از دانشجویان خواست که محقق باشند نه مقلد؛ از همان زمان که چاپ سلسله مقالات «قبض و بسط تئوریک شریعت» را در ماهنامۀ «کیان» پی گرفت و از تفاوت میان دین و معرفت دینی سخن به میان آورد. سال ۱۳۷۱ دو سال پس از نخستین جرقه‌های جدایی‌اش از روایت رسمی، شرایط برای سروش سخت‌تر از همیشه بود. منتقدانش خصوصاً در نشریاتی چون کیهان، بی‌محابا به او می‌تاختند و هر روز مقاله یا گزارشی علیه‌اش به چاپ می‌رساندند. این‌چنین بود که او دست به قلم شد و در سلسله نامه‌هایی به رئیس‌جمهور وقت که آن‌ها را «رنجنامه» می‌خواند، از آنچه تهمت و افترا و تهدید علیه خویش بود گلایه کرد و انذار داد که «تحریک‌شدگان در قصد جان من‌اند». اشاره‌اش به برهم خوردن جلسات سخنرانی‌اش در دانشگاه‌ها بود که گروه‌های شناخته‌شدۀ موسوم به انصار حزب‌الله سامانش می‌دادند. او در واکنش به این حملات خطاب به هاشمی نوشت: «برای ماندن به دنیا نیامده‌ام و تنها کاری که می‌کنم تجدید وصیت‌نامه خویش است» و در دومین نامه به تاریخ تیرماه ۱۳۷۴ با بیان اینکه «شاید از بدو تاسیس جمهوری اسلامی تاکنون، هیچ کس به اندازه این جانب مشمول هتک و حمله مطبوعات واقع نشده است»، تاکید کرد: «من اینک نزد شما به تظلم آمده‌ام. نه برای خود که در طریقت ما کافری است رنجیدن، بلکه از بیدادی که بر آبرو و فضیلت این فرهنگ پرتوان می‌رود.» سروش سال‌ها بعد با اشاره به آن روزها نوشت: «رنجنامه‌های من به هاشمی رفسنجانی مطلقاً بی‌پاسخ ماند.» اما حالا هاشمی رفسنجانی، در خاطرات آن سال از پیگیری موضوع در دیدارش با رهبری و ملاقات با سروش در اوج حملات رسانه‌ای سخن گفته است.

او در ذیل خاطرات روز ۱۴ تیرماه بدون اشاره به رنجنامه‌ای که از سروش دریافت کرده به دیدارش با رهبری و موضوعاتی که در آن دیدار به آن‌ها پرداخته شد، اشاره کرده و می‌نویسد: «شب با رهبری جلسه داشتیم. دربارۀ استاندار مرکزی، امام جمعه اراک، سرپرستی بنیاد شهید، مدیریت شورای عالی جوانان، کمک به قشرهای آسیب‌پذیر، سیاست‌های اقتصادی، تبلیغات علیه جبهه خلق آذربایجان و جمله جراید به آقای [عبدالکریم] سروش مذاکره و تصمیم‌گیری شد.» (صص۲۱۳-۲۱۲) هاشمی از نتایج این مذاکرات سخنی به میان نیاورده اما حدود دو هفته بعد در خاطرات روز پنجشنبه اول مرداد، از دیدارش با دکتر سروش خبر می‌دهد؛ دیداری که در آن خطاب به سروش تصریح می‌کند که به خاطر اظهاراتش باید هم منتظر حملات این‌چنینی باشد: «آقای [عبدالکریم] سروش آمد. از حملات [روزنامه] کیهان و بعضی دیگر از مقدس‌مآبان به او گله و شکایت نمود و از اینکه در نظام، به فرهنگ عوام بیش از متفکران توجه می‌شود، انتقاد نمود. او را دلداری دادم و گفتم باید در مقابل بعضی از اظهارات خود، منتظر چنان حملاتی باشد.» (ص۲۳۳)

۱۰ روز بعد هاشمی بار دیگر از دیدارش با رهبری و مذاکره دربارۀ سروش سخن می‌گوید؛ مذاکره‌ای که هرچند نتایج آن باز هم مکتوم مانده، اما از اهمیت موضوع حکایت دارد. سروش اندکی بعد در روز وحدت حوزه و دانشگاه، در اصفهان سخنرانی دیگری تحت عنوان «انتظارات دانشگاه از حوزه» داشت و در قالب آن پایه‌ای از سنت‌های حوزوی را به نقد گرفت که با واکنش شدید آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی مواجه شد. با بالا گرفتن بحث‌ها پیرامون نظراتش موقعیت سروش در تریبون‌های رسمی بیش از پیش تضعیف شد و او را به خلوت حلقۀ کیان فرستاد؛ خلوتی که چندان نیز در امن و آسایش نبود، چنانکه در خاطرات هاشمی از روز ۷ اسفند ۱۳۷۱ آمده است: «عصر دکتر [سیف‌الله] وحید [دستجردی، رئیس سازمان هلال احمر] آمد. گزارش کمک‌های فراوان به سیل‌زدگان و تکمیل کارخانه بزرگ سرنگ‌سازی را داد. پسرش حمید، پیغامی از آقای [عبدالکریم] سروش مبنی بر نگرانی‌اش به خاطر تهدیدهای اخیر آورده بود.» (ص۶۰۸)


@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A

Читать полностью…
Subscribe to a channel