soroush_philosopher | Unsorted

Telegram-канал soroush_philosopher - عبدالکریم سروش و فلاسفه

11423

کانالی برای آن ها که می اندیشند... اندیشه ها و آرای دکتر عبدالکریم سروش و بزرگان عرفان و فلسفه کانال رسمی دکتر سروش : @DrSoroush

Subscribe to a channel

عبدالکریم سروش و فلاسفه

● بعضا یاد کسانی، روشنمان می دارد! همان که نیما یوشیج می گفت : "یاد بعضی نفرات، روشنم می دارد... ."
اما گهگاه فراتر از این، یادواره ی عزیزی، حتی علاوه بر ذهن و ضمیر ما، پیرامونمان را نیز، نور و روشنایی می بخشد؛ همانا که #مولانا می سرود: " شب خانه روشن می شود، چون یاد نامت می کنم!"
در چنین جستجو و نگرشی، در میابی که حدودی از افراد نیک محضر، چراغ صفت اند و فروغ و روشنایی شان، در دم دمه های یاس، به یکباره، بر محیط و وجود تیره ات، می تابد و گرم ات میکند؛ قندیل های یخ بسته ی درونت را، با حرارت اهورایی خود، به نرمی نوازش، آب می کند و حس خوبی ها را در روان ات، روان می نماید:
صفت چراغ داری،چو به خانه ای در آیی
همه خانه نور گیرد، ز فروغ روشنایی!
غزلیات #شمس #مولوی

با اینهمه دریغا دریغ! از اینکه در روزگاری می زییم که به تعبیر #شاملو ، آنکه بر در می کوبد شباهنگام، به کشتن چراغ آمده است! و از همین رو ، "نور را در پستوی خانه نهان باید کرد."

از این روست که من تو را، نه که گم کرده ام، بلکه در پستوهای روحم، نهان کرده ام!

✍ #امین_جباری ●
2 شب جمعه،24 شهریور96

🍁 @jabbariamin

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

💠 غرب چیست؟

💠 دکتر عبدالکریم سروش در مواجهه با خوانش رضا داوری اردکانی از غرب و مساله آن معتقد است که طرح پرسش از غرب بسیار مساله ساز است. عده ای از غرب سرمایه داری و استعماری سخن می گویند و آن را به گونه ای تصویر می کنند که مردم اجزای آن هستند. این شیوه غرب شناسی در عین حال نوعی ضعف اخلاقی را با خود به همراه می آورد. اما این غرب چیست و چرا ما باید با آن مواجه شویم؟ داوری اردکانی به صراحت از نفسانیت و کلیت غرب سخن می گوید. اما مشخص نیست که اگر بخواهیم غرب را همچون یک کل لحاظ کنیم باید همه آن را بگیریم یا همه آن را دور اندازیم؟! حقیقت این است که تاریخ غرب، تاریخ بسط اندیشه در محیطی جغرافیایی به نام مغرب زمین است که با توجه به الزام های خود چنین نظامی را ایجاد کرده است. ما برای خودمان از این مساله هیولایی ایجاد کردیم که از مجرای آن جرات مواجهه با غرب از ما سلب شد. آیا این نظام فکری باید به ما اجازه بدهد که زبون و خوار در یک گوشه بنشینیم و در بطن آن نظام فکری جز فتنه و فساد نبینیم؟ سروش به درستی اشاره می کند که ما فلسفه غرب نداریم بلکه فیلسوفان غربی داریم که قادر هستیم با آنها سخن بگوییم. از این روی کسانی که در جدال های موهوم، غرب را یک کل تلقی می کنند یا آن را قابل تجزیه می دانند دیگر توجه نمی کنند که ما برای شناخت آن عالم باید با نمایندگان نظام فکری آنها مواجه شویم و از این جهت غرب بر سر ما نمی ریزد بلکه فیلسوفان غرب با ما سخن می گویند. ما نمی توانیم به این دلیل که اندیشه ای در خاک دیگری روییده است آن را طرد کنیم. اگر برای ما نظام اندیشه غرب مهم است دیگر نمی توانیم و نباید واژه های مبهم و توخالی را که معنای محصلی ندارند همچون "غرب زدگی" و "غرب گرفتگی" اخذ کنیم.

❌ #ذکر_متن_با_منبع_بلامانع_است.
✍️ دکتر #عبدالکریم_سروش.
📚 #تفرج_صنع
⛔️ #حفظ_و_نشر_آثار_دکتر_عبدالکریم_سروش

@Soroush_Philosopher
❇️ به ما بپیوندید💠
https://t.me/joinchat/AAAAAD1iiYNrufWfeQ0Tfg

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

🍁 | آنچه باید در روز شریف غدیر، اندیشید! | 🍁

● امروز، در همین فضای مجازی، به کرات می توان دید که کثیر قابل توجه ای از مسئولین و از سویی کسانیکه در پی اخذ مقام و قدرت اند، با جلوه گری معنا داری، عید غدیر خم را، که معیادگاه برگزیده شدن مولای متقیان حضرت #علی (ع) است، تبریک و تهنیت می گویند!

با خود می گوییم که اگر از نگاه پوسته ای خویش، فراتر رویم و هسته ی منش و کنش علی (ع) را، از "قول" و "فعل" آن شریف دریابیم، آنگاه بایست بشدت دل نگران این باشیم که حقیقتا ما را با علی وار زیستن، قرابتی و سنخیتی هست یا خیر ؟!

علی که مسئول بودن آدمی را بر سرشت و سرنوشت دیگران، آنقدر گران و دشوار می دید که می گفت : از خدا بترسید و در مورد شهرها و بندگان خدا قصور نورزید که "شما حتی در مورد ساختمانها و حیوانات مسئول هستید!" (نهج البلاغه،خطبه ی 167).

آری؛ چنین روح بزرگی که شخص مسئول را،حتی در مورد ساختمان ها و حیوانات ذیل مدیریت و مسئولیت اش، تذکار میدهد که فردای قیامت و در روز داوری، باید در پیشگاه خداوند دادگر حساب گر، پاسخگوی کرده ها و نکرده های خویشتن باشد؛ چه رسد در مورد سرنوشت انسانی هایی که تحت مسئولیت و سیطره ی مدیریتی او، زیسته، و رنج برده و درد کشیده اند، و تا اعماق استخوانشان، سوخته اند!

سخن کوتاه اینکه، گمان می کنم در روز شریف غدیر خم، به جای تکرار طوطی وار تبریک ها از سر جلوه گری، به جد و به صدق، بدین پرسش بیندیشیم که در این آفت شوم روزگار که جهان بشدت به عدالت و تقوایی علی وار نیازمند است، ما چه سان و چه میزان،علی واریم؟!
مجال اندک است و گذرگاه عافیت تنگ؛ ونهایتا، روز داوری فرا خواهد رسید؛ از این رو اگر اکنون بدین پرسش عافیت سوز اندیشه نکنیم، پس کی کنیم؟! ●

✍ #امین_جباری
جمعه،17 شهریور 96

🌾در جرعه از چاهی
🦋 @jabbariamin

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

💠 "مرگ تراژیک سقراط"

💠 می دانم که این متن خوانده می شود اما هیچکس را نمی گزد!

💠 از کجا بایستی آغاز کرد؟! نظام آتن با اعدام سقراط به همان دورانی بازگشت که سولون در پی اصلاح آن بود. سقراط همان بزرگ مردی، که از گفتن نمی دانم واهمه ای نداشت و دست آخر هم به سادگی مرگ را پذیرفت؛ واما اکنون؛ چرا اکنون؟! به این دلیل که سیستم اجتماعی و تباهی اخلاقی بیداد می کند و هستند اساتیدی که بر صندلی شهرت و به نام میراث داران سقراط تکیه زده اند و بر برج نشسته اند؛ اگر سالی برسد و کتابی بنویسند و در رویای تحقیق غوطه ور باشند. آقایان و بزرگان و میراث داران سقراط! شمایان بر برج نشسته اید و از فلسفه نان می خورید و گویا بیش از این هم نمی خواهید و یا نمی پسندید؛ چه اشکالی وجود دارد که اول صبح همچون کارمندان رسمی ادارات کارتی بزنید و به جای اینکه پستی در مسندی داشته باشید نام "کارمندان فلسفه" بر شما بگذارند؟ آقایان! آیا نمی بینید که ما با چه مشکلاتی در حوزه نظر دست و پنجه نرم می کنیم؟ خودتان بهتر از هرکسی می فهمید که چه می گویم! چرا ساکت در برج خود و بر صندلی شهرت نشسته اید؟ آیا نمی بینید که چه شکست هایی در چه ناحیه هایی بر سر نظام اندیشه این کشور آمده است؟ آقایان حتی اگر به تمام رموز عرفانی هم دست پیدا کردید و زبان ها آموختید و تاریخ مفاهیم دانستید جای تحلیل مسایل ایران معاصر را پر کرده اید؟! آقایان فیلسوف! یا اجازه دهید بگویم "کارمندان فلسفه در بهترین حالت" آیا خاطره آن خواجه ای که هلاکو را اهل علم کرد شما را نمی گزد؟ آیا با این سکوت و نشستن در برج قادر هستید پاسخ گوی شیخ الرییس بوعلی سینای دلیر باشید؟! آیا واقعا نمی بینید که چه چیزی چه می شود؟! شمایان فقط نام سقراط را با خود حمل می کنید و به بوعلی تعلق خاطر دارید اما گویا تفکر به آرامگاه خود بازشگته است. ذهن معصوم دانشجویان را در جدال های بی مفهوم اسیر کرده اید و اگر کسی هم بخواهد بپرسد پاسخش را نمی دهید. کارمندان گرامی(گمان می کنم این نام بسیار زیبنده شمایان است) من به عنوان دانشجویی که همیشه می آموزم سینه ام پر از آتش است و اتفاقا شمایان با این روشی که در پیش گرفته اید همچون نفت بر آن هستید! به قطع یقین می دانم که این دست نوشته ها شما را نمی گزد؛ آقایان دکتر و کارمند من چیزی برای از دست دادن ندارم؛ آیا شما دارید؟ و در پایان نمی خواهم در پای شما بپیچم که مشخصا در چهل سال اخیر کدام نظام فکری شما توان رویاروی با غرب را داشته است؟! می دانید که شعارم چیست؟! بله تفکر کنید و جرات اندیشیدن داشته باشید! این شعار روشنگری است دلیرباش! کارمندان گرامی من چیزی ندارم که از دست بدهم؛ شما را نمی دانم! شاید اگر بر جای برج بلند توهم گونه شما نشسته بودم به همین مسیر می افتادم اما من شهرت نمی خواهم! در این چند صباح باقی مانده خود مرز تفکر را مشخص کنید و ذهن معصوم دانشجویان را در احزاب و دسته بندی های خود فدا نکنید! به آن بیاموزانید که تفکر کنند! با این روش هیچگاه پاسخ رنج های بوعلی و رنج خواجه را در قلعه های اسماعیلیه پرداخت نخواهید کرد که شرمنده آنها نیز خواهید شد!

@Soroush_Philosopher
❇️ به ما بپیوندید💠
https://t.me/joinchat/AAAAAD1iiYNrufWfeQ0Tfg

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

💠 "وحدت موضوعی علوم انسانی"

💠 عده ای معتقد هستند که تفاوت بنیادین میان علوم انسانی و طبیعی این است که علوم انسانی بر خلاف علوم طبیعی با انسان ها سروکار دارد و چون انسان ها از جامعه ای به جامعه دیگر متفاوت هستند علوم انسانی ثبات و وحدت موضوعی ندارند. اما این امر باعث نمی شود که موضوعیت علوم انسانی از بین برود، بلکه تنوع گسترده مسائل و موضوع ها حاصل می شود که در نهایت ما را به تمدن شناسی و یا جامعه شناسی سوق می دهد. درثانی مگر همیشه تغییرهای محیطی به تغییر موضوع علم منتهی می شود؟! علوم انسانی در همه جوامع ثبات و وحدت اصولی و روشی دارند. دکتر عبدالکریم سروش در کتاب تفرج صنع نشان می دهد که علمی هم چون زمین شناسی برایش تفاوتی ندارد که در کدام محیط جغرافیایی زمین را مورد بررسی قرار دهد؛ لذا اگرچه در ناحیه ای نوع خاک متفاوت است باعث نمی شود که وحدت موضوعی زمین شناسی از بین برود. از این روی تفاوت جوامع از یک دیگر تفاوت جوهری و اساسی نیست که بخواهد وحدت موضوعی علوم انسانی را نشانه بگیرد. علوم انسانی هر حکمی هم که انجام دهد در باب انسان است و از این روی نشان می دهد که از ثبات نسبی برخوردار است. کسانی که در این بنیاد خلل ایجاد کرده اند گمان می کنند که درون تمدن ها می توان به قوانین کلی رسید اما ارائه یک قانون کلی برای همگان دشوار است و از این روی تمام این کوشش ها به شکست منتهی می شود. اسوالد اشپینگلر در کتاب انحطاط غرب به نظریه ای افراطی نشان داده است که تمدن ها دوران تحجر فرهنگها هستند و همین فرهنگ ها هم روزی غبار زمان بر چهره شان می نشیند. او در پی این است که حتی ریاضیات را هم درون این سیستم جای دهد و اثبات کند که ریاضی هم دانشی غربی است و اگر در درون فرهنگ های دیگر ظاهر می شد به گونه ای دیگر بود. آنها با همین استدلال گمان می کنند که نمی توان با طناب واحدی تمدن ها و فرهنگها را در عرصه علوم انسانی به هم پیوست زد. این درحالی است که متور محرک دانش ها همین مسائل است که اگر نباشند علم از حرکت بازمی ایستد. حقیقت امر به نظرم این است که ما علوم انسانی بومی نداریم. کسانی هم که در پی تحول علوم انسانی برآمدند و نام #غربی بر علوم انسانی نهادند در چاه توهم افتادند. این صحیح است که در محیطی جغرافیایی به نام غرب علوم انسانی رشد و توسعه یافت اما آیا این باعث می شود که ما بگوییم علم مختص به قومی خاص است و دیگران از آن بهره ای ندارند؟ این مشکل از این نقطه آغاز می شود که آنها با قیاس علوم انسانی و طبیعی در پی این هستند که قوانین علوم طبیعی و مفاهیمی را که عامل وحدت علوم طبیعی در سرتاسر جهان است به حوزه علوم انسانی تعمیم دهند و از این روی با این دشواری ها مواجه می شوند‌.


❌ #ذکر_متن_با_منبع_بلامانع_است.
✍️ دکتر #عبدالکریم_سروش.
📚 #تفرج_صنع
⛔️ #حفظ_و_نشر_آثار_دکتر_عبدالکریم_سروش

@Soroush_Philosopher
❇️ به ما بپیوندید💠
https://t.me/joinchat/AAAAAD1iiYNrufWfeQ0Tfg

/channel/denkenfurdenken

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

🔻 #شب_نوشت | دیار شمس در زبان مولانا 🔺

● امشب که مولانا می خوانم، باز به عمق حس و عشق سوزناک او، از برای وصل با شمس، غبطه می خورم و چهار ستون احساسم در تموج این حس گسترده و نا آرام و فاخر او، بالا و پایین می شود و آسودگی از دست می دهد!

نخست بهتر که از یکی از شاه کلید های ورود به مثنوی، سخن بیاغازم و آن اینکه مولانا، با آوردن بیت " بهتر آن باشد که سر دلبران/گفته آید در حدیث دیگران" ، به اذعان آنه ماری شیمل ،شرق شناس و مولوی شناس مشهور آلمانی نیز، بگوییم که، حضرتش، با آوردن این بیت، با زبانی غیر مستقیم و در حجاب، به ما می گوید ، که حدیث ها و دیگر قصص های دیگران در این کتاب شریف، خود حکایت دل و روح و سرنوشت خویشتن اوست غالب!

با فرض گرفتن این سخن، نخست حکایتی آورده و از پلان، نقبی می زنم به اصل سخن و مرادم

مولوی در دفتر سوم مثنوی، نخست در حکایتی به ما می آموزد که ، شهر عاشق، همان شهر و جای سکونت معشوق است! همان وادی که عاشق، به منظور حضور معشوق در او، خویشتن را از سلاله ی آن شهر می بیند و تنها در آنجاست که آرامش نهایی و روحی خویش را می یابد؛ همانا که مارگوت بیکل نیز، به زبانی دیگر می گفت: "موطن آدمی را بر هیچ نقشه ای نشانی نیست؛ موطن آدمی تنها در قلب کسانی است که دوستش دارند!"

گفت معشوقی به عاشق کای فتی/تو به غربت دیده‌ای بس شهرها
پس کدامین شهر ز آنها خوشترست؟! /گفت آن شهری که در وی دلبرست!
هر کجا تو با منی من خوشدلم/گر بود در قعر چاهی منزلم!
هرکجا باشد شه ما را بساط/هست صحرا گر بود سم الخیاط (سورخ سوزن.)
هر کجا که یوسفی باشد چو ماه/جنتست ارچه که باشد قعر چاه!
دفتر سوم مثنوی معنوی

سپس بعد تذکار این نکته مهم، در دفتر ششم مثنوی، در آنجایی که با توسن خیال تیز پای خود، مشغول شرح حکایت و حدیث دیگران است، به یکباره چشم می گشاید و می نگرد که به تبریز، که گهواره رشد و نمو مراد و محبوب او، شمس تبریزی است، رسیده است! اینجاست که از بوی پران آن دلبر، خویشتن را در مستی شور آمیز و غبطه برانگیزی غوطه ور دیده، در مدح و ستایش این شهر و ساکنان آن، چه ها که از جنس عاطفه و تکریم و مهر و حسرت، در زبان خود، جاری و ساری نمی بیند:

ساربانا بار بگشا ز اشتران/ شهر تبریزست و کوی گلستان
فر فردوسیست این پالیز را/ شعشعهٔ عرشیست این تبریز را
هر زمانی نور روح‌انگیز جان/ از فراز عرش بر تبریزیان!
و...
دفتر ششم مثنوی معنوی.

آیا این فراز مهیج که از دل مردی بر میخیزد که از آتش فراق محبوب تبریزی خویش بشدت می گدازد و ناله ها در وجود و هاله ها در شعر سر میدهد، غبطه برانگیز، حزن انگیز، و اشک آلود نیست؟!
برای من که چنین است. برای شما نمی دانم.

✍ #امین_جباری
پنج صبح پنجشنبه،9 شهریور 1396 ●

🌾 #مولانا #مولوی #شمس_تبریزی
#شمس #تبریز #عرفان

🦋 @jabbariamin

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

💠"چرا علوم انسانی"/ بخش سوم

♻️ حتما تا انتها بخوانید

🌐 ما همگی واقف هستیم که برای اینکه علمی پا بگیرد نیاز است که موضوع، هدف و غایت آن علم مورد بررسی جدی قرار بگیرد تا از این مجرا قادر باشیم تصور روشن و واضح و متمایزی از علوم انسانی در ذهنمان تصویر کنیم. در واقع با این تحدیدها و تعاریف است که درک خودمان را از علوم انسانی تصحیح می کنیم و مورد داوری قرار می دهیم و با این روش است که بسیاری از شاخه های دانش و معرفت از حیطه علوم انسانی خارج می شود. ما می توانیم با ذکر تعاریف و نشان دادن کاستی های هر تعریف و با افزودن قیدهایی این مساله مهم را تاحدی روشن کنیم. از ابوعلی سینا نقل است که اگر ما نتوانیم رابطه نماز استسقاء را با آمدن باران توجیه کنیم شبه فیلسوف هستیم. بله شاید بتوان این مساله بی اهمیت را با مبانی فلسفی توجیه کرد، اما آیا می توان به لحاظ تکرار پذیری تجربی هم مساله را صورت بندی کرد؟ برخی از پدیده ها به هیچ روی در ساختارهای تجربی انسان قرار نمی گیرد و نمی تواند به صورت یک قانون علمی تکرارپذیر تجربی درآید(نه اینکه موجود نیست؛ ما نمی توانیم درباره آن سخنی به نفی و اثبات بگوییم). باری، از همین مجرا است که بررسی تعاریف روشن علوم انسانی و نشان دادن کاستی های آن می تواند این ابهام ها را برطرف کند. علوم انسانی نه رفتارشناسی است و نه تکامل انسان و نه اخلاق و فلسفه؛ پس ما در این سیل نسبیت تکلیفمان چیست؟ توجه می کنید که سردم داران تحول علوم انسانی چگونه به صورت نسجیده گمان می کنند که با تولید کتاب های درسی که حاوی آیات قرآن کریم است و هم چنین با برگزاری همایش ها و سمینارها سرمایه های مادی و معنوی این کشور را بر بادفنا می دهند؟ آیا تفکر در مبانی نظری برای این عزیزان دشوار است؟ آیا از دست رفتن ۴۰ سال فرصت بدون این که قادر باشند حتی بحثی تئوریک از علوم انسانی جایگزین مطرح کنند سرمایه مادی و روح جوانان و دانشجویان را بر باد دادن نیست؟ ما به مناسبت دیگر و سرجای خود نشان خواهیم داد که روسا و مدیران پژوهشی " #سازمان_فعالیتهای_قرآنی_دانشجویان_کشور" که در عین حال نامی سنگین را با خود به یدک می کشند مقالاتی را که صرفا کپی های بی مورد از منابع اینترنتی بوده است در یکی از همایش های خود با نام "قرآن و سلامت" وارد فصلنامه ای کردند که حتی ارزش نقد هم ندارد. آیا زمان آن فرا نرسیده است که این عزیزان به جای حیف و میل کردن هزینه های بیت المال در خصوص مبانی تئوریک پژوهشی خود توضیحی بدهند؟ دانشجویان منتظر پاسخ گویی مدیران پژوهشی هستند؟

💠 تحلیل بخشی از کتاب #تفرج_صنع
✍ دکتر #عبدالکریم_سروش

💠 @Soroush_Philosopher

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

💠 "چرا علوم انسانی"/بخش یکم

💠 مدتی است که علوم انسانی در ایران مورد تردید جدی قرار گرفته است. از این جهت باید بنگریم که صاحبان این تردید چه برداشتی از علوم انسانی و روش آن دارند که تا این حد نسبت به آن حساسیت نشان می دهند. اساسا پرسش این است که علوم انسانی کدام انسان را معرفی می کند و منبع تغذیه آن چیست. وانگهی، اولین نکته ای که باید ایضاح شود این است که اگر ما انتظار داشته باشیم که علوم تجربی و انسانی همان درک خام و عرفی را از انسان نشان دهند بسیار،سر در گم خواهیم شد. علوم انسانی از وجهی، به دلیل ساختار تجربی خود، در قالب نظم هایی معرفی می شود که از درک عرفی ما فاصله می گیرد و در همین راستا است که آن تردیدها خودش را نشان می دهد. از سویی انسان شناسی فلسفی و از سویی انسان شناسی عرفانی مولانا به ما نشان می دهد که نمی توان همچون علوم انسانی جدید انسان را پدیده ای ساده و قابل هضم دانست. بنابراین زمانی که علوم انسانی جدید با مبانی معرفتی دیگر رو به رو می شوند، به صورت طبیعی این پرسش طرح می شود که چرا این علوم، این همه ظرفیت وجودی انسان را نادیده می گیرند. زمانی که به عنوان مثال به انسان شناسی عرفانی مولانا مراجعه می کنیم با توجه به تفسیر پیچیده انسان نزد او، تردید در مبانی علوم انسانی جدید ایجاد می شود. دلیل دیگر وجود مذهب است که باعث شده است که ما تفسیر خاصی از انسان داشته باشیم. دکتر سروش معتقد است که دامنه انسان شناسی ما بسیار فراخ تر است اما تفاوت در مبانی مبانی است که این تردیدها را روا می کند. هم چنین مغالطه کنه و وجه در علوم انسانی و تجربی وجود دارد. در آن مغالطه گفنه می شود که x چیزی نیست جز... این،در حالی است که کاربرد این مغالطه در محدوده علوم انسانی بسیار خطرناک است، چون تفسیری دگرگونه از انسان عرضه می کند و باعث می شود که تردید جدی در آن مبانی صورت بگیرد.


❌ #ذکر_متن_با_منبع_بلامانع_است.
✍️ دکتر #عبدالکریم_سروش.
📚 #تفرج_صنع
⛔️ #حفظ_و_نشر_آثار_دکتر_عبدالکریم_سروش

@Soroush_Philosopher
❇️ به ما بپیوندید💠
https://t.me/joinchat/AAAAAD1iiYNrufWfeQ0Tfg

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

🔴◾️ #صدای_سروش 🔉

عوام ما "روحانیت زده" است🔻

وقتی می گویم "عوام شیعه" باید برخی علمای شیعه را جزو همان عوام بشماریم. زیرا آنها هم پیروی از عوام میکنند و عوام هم برخی سخنان سخیف را از آنها می آموزند.
شما تصور نکنید هر کسی معمم است و روحانی!!! جزو خواص است.
نه!
اینگونه نیست. اتفاقا جزو عوام است.
اما عوامی که گاهی امر بر خودشان مشتبه میشود.

مرحوم مطهری می گفت:
"روحانیت ما #عوام_زده است"

بنده معتقدم به هیچ وجه اینگونه نیست. روحانیت ما #عوام_زده نیست.
بلکه روحانیت ما خود "عوام" است.
#عوام_زده واژه محترمی است. یعنی کسی که عوام نیست ولی گرفتار عوام است.

اتفاقا "عوام" گرفتار اینها (روحانیت) هستند.

🔴 بخشی از #سخنرانی
"تشیع و چالش مردم سالاری"

❌#ذکر_متن_با_منبع_بالا_بلامانع_است
⛔️#حفظ_و_نشر_آثار_دکتر_عبدالکریم_سروش

@Soroush_Philosopher

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

💠 "دین و قدرت سیاسی"

💠 دکتر سروش در کتاب ادب قدرت، ادب عدالت فصلی را با عنوان دین و قدرت سیاسی می گشاید که اتفاقا یکی از مهم ترین مسائل عصر حاضر به شمار می رود. رابطه دین و قدرت چیست؟ به نظر می رسد دین، خود از مقوله قدرت است و بنابراین جای شگفتی نیست که در داد و ستد با آن قرار بگیرد. در گذشته معیار اصلی داوری در این باب حق طلبی بود و ایراد حق ملاک بود. اما امروزه جای این پرسش وجود دارد که چرا ما دیگر سکولاریسم را امری بدیهی تلقی می کنیم؟ چرا نمی خواهیم دین ابزاری برای قدرت باشد؟ چرا نمی خواهیم دین ستونی بر سقف معیشت باشد؟ در واقع وقتی که به عالم غرب نظر می کنیم می بینیم که در آنجا اولا در جامه حقیقت ظلم بسیاری روا شد و عده ای حق را در انحصار خود می دانستند. در ثانی معارضه علم و دین نشان داد که دیگر بسیاری از محتویات کتاب مقدس امری بدیهی نیست. هم چنین فیلسوفان نشان دادند که حقیقت که آنقدر آسان یاب بود امری بسیار پیچیده و مبهم است. از این روی علم متکبر و دین متکبر پا به میدان گذاشتند و مشخص شد که حقیقت در انحصار کسی نیست. اما بالعکس در دوره مدرن دیگر مساله اختیار و اراده آدمی طرح شد و جای این پرسش به وجود آمد که آیا می توان مساله انحصار حقیقت را با اراده انسان مدرن پیوند داد؟ روحانیت ما در بالاترین سطح مدعی انحصار حقیقت است و از سویی دیالوگ با جهان را هم مطرح می کند. اما باید دانست که یا باید مساله اختیار را به رسمیت شناخت و بر پلورالیسم و قرائت های گوناگون مهر تایید زد و یا به انحصار طلبی گرایش داشت. امروزه دیگر برای مردم این مساله حل شده است که حقیقت در دستان عده ای خاص نیست. هیچکس نمی تواند انسان را مجبور کند که به بهشت برود و اصولا کسی ضامن آخرت انسان نیست. بنابراین سه راه حل وجود دارد. یکم اینکه دیانت را سرکوب کنیم. دوم اینکه آزادی را بر دین تحمیل کنیم و سوم اینکه دست از سنت گرایی بکشیم. در این راستا کوشش حسین نصر که در تنهایی برای خود ایدئولوژی می بافد جالب توجه است. حسین نصر به دنبال آرزویی است که هیچگاه محقق نمی شود. وانگهی؛ پس از آن سه زلزله معرفتی در غرب نمی توان به سنت با محوریت انحصار حقیقت بازگشت. وانگهی روحانیت ما باید قبول کند که دوران انحصار به سر رسیده است. از این روی باید پلورالیسم را به رسمیت بشناسد و از قداست جایگاهی که بر آن تکیه زده است اعراض کند. در غیر این صورت آفات آن و شکاف هایی که با دنیای مدرن پیدا می کند هم چنان ژرف تر خواهد شد. البته آنچه که مهم است این نکته است که مردم محور و ملاک امور هستند.

❌ #ذکر_متن_با_منبع_بلامانع_است.
✍️ دکتر #عبدالکریم_سروش.
📚 #ادب_قدرت، #ادب_عدالت
⛔️ #حفظ_و_نشر_آثار_دکتر_عبدالکریم_سروش

@Soroush_Philosopher
❇️ به ما بپیوندید💠
https://t.me/joinchat/AAAAAD1iiYNrufWfeQ0Tfg

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

💠 استبداد سیاسی/استبداد نظری

💠 جغرافیای فکری و معرفتی ما تا به کجا است. ما طی یک قرن گذشته با دو مساله مهم دست و پنجه نرم کرده ایم. ۱) سنت و ۲) استبداد. تا پیش از جنبش مشروطه خواهی مردم ایران مساله استبداد چندان مطرح نبود و مردم بیشترین انتظارشان از سلطان مستبد ایفای عدالت بود. مبارزه،ما با استبداد از یک قرن پیش آغاز شد اما مشکل اینجا بود که مطلقا به مبارزه فکری نپرداختند. سروش نشان می دهد که اگر حزب توده یا مجاهدین خلق هم بر سرکار می آمدند استبداد منتفی نمی شد چون آنها از درون دچار فکر استبدادی بودند. استبداد جلوی پرسش را می گیرد و اندیشه های نوین را می بندد و مطلوب خود را ترویج می کند. دیگران را بیگانه می پندارد، کنار می گذارد و حتی به صورت فیزیکی حذف می کند و پرسش را شبهه می پندارد. آنها نظام فکری بسته و تقلیدی را می پسندند و طرفدار تقلید اند و نه تحقیق. از این روی استبداد اشکال مختلفی دارد و بیشترین درگیری آن هم با متفکران است. اکنون ما فضایی دیگر در اختیار نداریم که بتوانیم پرسش گرانه در آن فضا تنفس کنیم. به عبارتی دیگر فضای دیگری برای ما تعریف نشده است و به این جهت باید نحوه دیگری از اندیشیدن را مدنظر قرار دهیم. وانگهی ما در چهار راه استبداد و ضداستبداد و از سویی و عبور از سنت به مدرنیته قرار داریم. بالعکس مدرن شدن یعنی الگوها و ساختارها و نحوه نگرش به عالم و آدم عوض شود. شرط تمام این نقدها البته شناخت است. بنابراین در کنار اتکای به خرد نباید منتظر باشیم که کسی ما را نجات دهد. از خودتان شروع کنید و در کنار اتکای به خرد تحقیق و پرسش کنید. به دنبال کسی نروید که شما را در خواب فرو می برد بلکه به دنبال کسی باشید که شما را بیدار می کند.

اینشتین: مشکل ترین کار برای بشر فکر کردن است.

❌ #ذکر_متن_با_منبع_بلامانع_است.
✍️ دکتر #عبدالکریم_سروش.
📚 #ادب_قدرت، #ادب_عدالت
⛔️ #حفظ_و_نشر_آثار_دکتر_عبدالکریم_سروش

@Soroush_Philosopher
❇️ به ما بپیوندید💠
https://t.me/joinchat/AAAAAD1iiYNrufWfeQ0Tfg

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

"ادب صدق و ادب عدل"

💠 دکتر سروش در کتاب "ادب قدرت، ادب عدالت" در فصل اول این کتاب در پی تکمیل بحث عدالت و در دنباله بحثی است که در کتاب اخلاق خدایان پی گرفته است. در آنجا مشاهده شد که عدالت عین سایر فضائل است. اما در اینجا ایشان می گویند نظریه عدالت قلب هر نظریه سیاسی است و اگر تئوری روشن و منقحی در این خصوص در دست نباشد تئوری سیاسی هم عمق کافی ندارد. ایشان ضمن بررسی تعریف های عدل از زاویه معرفتی دیگری نشان می دهند که برخی از گزاره ها خوب و بدشان مشخص است مثل استبداد بد است. اما دروغ گفتن چطور!آیا دروغ گفتن امری عادلانه است یا غیرعادلانه. بنابراین آنچه که اینجا مورد تاکید است این است که ادب صدق و ادب عدل بر هم منطبق می شوند و درست به دلیل وجود یک نظام عادلانه است که رشته گزاره های صادق کشف می شود. بنابراین اگر پرسش کنیم که چرا استبداد بد است در پاسخ می گوییم که همچون سدی در برابر رسیدن به صدق است و چرا آزادی خوب است چون دسترسی به اطلاعات صادق را ممکن می کند. این امر و تئوری مهم هم در عرصه عدالت فردی و هم در عرصه عدالت اجتماعی صادق است هرچند مساله در اجتماع پیچیده تر می شود. بنابراین اگر می بینیم که تمدن اسلامی از دوره ای به انحطاط گرایش پیدا می کند باید ریشه آن را در "تکلیف اندیشی فقها" یا "ماهیت اندیشی فیلسوفان" یا "رازاندیشی عرفا" جست و جو کرد. فقها راه تدوین مفهوم قانون را به معنای جدید سد می کنند و فیلسوفان با ماهیت اندیشی راه را بر علم جدید می بندند و رازاندیشان صوفی چون از مسیری حرکت می کنند که بسیار خاص است به هیچ روی خود را ملزم به تدوین نظریه ای در باب عدالت نمی دانند. دنیا برای مرد صوفی دار گذر است و لزومی برای تدوین نظریه سیاسی که به کار دنیا می آید وجود ندارد. باری، ادب صدق و عدل بر هم منطبق می شوند و این تئوری به خوبی نشان می دهد که در چه ناحیه هایی می توان بر مسیر عدالت حرکت کرد و چه جامعه ای به استبداد دچار است. ایشان همین بحث را در فصل اندر امکان عدالت ادامه می دهند.

❌ #ذکر_متن_با_منبع_بلامانع_است.
✍️ دکتر #عبدالکریم_سروش.
📚 ادب قدرت، ادب عدالت
⛔️ #حفظ_و_نشر_آثار_دکتر_عبدالکریم_سروش

@Soroush_Philosopher
❇️ به ما بپیوندید💠
https://t.me/joinchat/AAAAAD1iiYNrufWfeQ0Tfg

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

💠 به نام خدا

💠 شرح کتاب/ از شریعتی/عبدالکریم سروش

بازهم خوشبختانه بر اثر فرصتی که فراهم آمد توانستیم کتابی دیگر در دست بگیریم و از مجموعه آثار دکتر عبدالکریم سروش کتاب "از شریعتی" را بخوانیم. مواجهه با متن کتاب نشان می دهد که این کتاب مجموعه سخنرانی های دکتر در دانشگاه ها و محافل روشنفکری ایران و دانشگاه هایی خارج از کشور است. به هر روی دکتر سروش به عنوان حافظه تاریخی زنده انگشت تاکید بر روی اندیشمند معاصر ما دکتر علی شریعتی گذاشته است. من نمی توانم همه آنچه را که در کتاب استاد آمده بیاورم اما با ذکر دو نکته مهم از این کتاب سخن را پی می گیرم. دکتر سروش دو فصل مهم را تحت عنوان "پروتستانیسم اسلامی" به تحلیل حرکت فکری دکتر علی شریعتی اختصاص می دهند. پروتستانیسم اساسا به این معنا نیست که ما به همان راه و روشی برویم که از دل مسیحیت پدید آمده است بلکه این حرکت، حرکتِ دنیوی کردن دین بدون فراموش کردن آخرت است. به واقع می توان یادآور شد که نهضت پروتستانیسم اسلامی حرکتی است مشابه با همان حرکتی که در غرب صورت گرفت. وانگهی، آفاتی که در جامعه دینی وجود دارد نسبت به جامعه ای که دین در آن مدخلیتی ندارد بسیار و به مراتب بیشتر است. علی شریعتی به این تظاهر و ریا و نفاق و دو رویی وقوف تام داشت و از این روی با استخراج و تصفیه گزینشی منابع اسلامی نشان داد که می توان از این طریق حرکتی انقلابی ایجاد کرد و دین را در راستای مصالح دنیوی به کار گرفت. دکتر شریعتی حقا به عنوان یک اندیشمند سهم خود را به جای آورد. او صرفا مردی نبود که در گوشه ای بنشیند و تفسیر کند بلکه آنگونه که مارکس به او آموخته بود مرد میدان عمل بود(کما اینکه در مبارزات آزادی خواهانه الجزایر هم شرکت می کرد). لذا هست که همیشه و در هر زمان روشنفکر جامعه و مرد عمل نقادی و دلیری و شجاعت را با خود به همراه دارد(همانطور که به نظر من دکتر سروش این شجاعت و دلیری را به منصه ظهور رسانده است و این نه از باب ستایش که از نحوه حرکت ایشان در متن آثارشان است). علی شریعتی مردی بود که هم درد داشت و هم دردشناس بود و هم با ذهن نقاد و حافظه قدرتمند خود به حافظ زمانه مبدل شده بود. شریعتی درد را تشخیص داده بود و اکنون هم که دین یکی از ارکان اصلی سنت ما است چنین دردی را با خود به همراه دارد. اکنون و در زمانه ما که انحطاط اخلاقی(همانطور که در قتل دختربچه معصوم آتنا اصلانی مشاهده کردیم و مشتی از خروار است) به اوج رسیده است و غبار تیرگی بر بدنه سنت نشسته است لزوم پیراستن دین از جمله اموری است که باید به آن بپردازیم. من خطری را احساس می کنم که وجود آن را در آینده نزدیک می بینم که همچون شبحی در آستانه در ایستاده است و اگر نتوان این شبح را دور کرد به قول هگِل فیلسوف آلمانی، #اسلام به آرامگاه شرقی و ابدی خود برخواهد گشت و این بار نه شریعتی و نه سروش نخواهند توانست روحی تازه در کالبد این مردار بدمند. پس بهتر است که عده ای از این یوغ خودسری پیاده شوند و اجازه دهند که دین روی میز تشریح قرار بگیرد و سنت نقد شود نه اینکه تا کسی لب به سخن گشود به او تهمت هدمه علیه انقلاب و براندازی و... بزنیم(که ما با اینها هیچ نسبتی نداریم) بلکه اجازه دهیم که نقادان به آزادی سخن بگویند و حرف دل خود با مَحرَمان در میان نهند نه سرخورده از طرد با نامَحرَمان! دکتر علی شریعتی درست در همین فضا زیست می کرد و جالب است که از هر دو سوی مورد هدمه قرار گرفت چه از جانب روشنفکران چپ #لائیک و چه از جامعه محترم #روحانیت. البته روحانیت محترم در بهترین حالت در خصوص او سکوت اختیار کرد. باری اگرچه حرکت علی شریعتی امروزه همان مسائل نیست اما می توان از دل آن تفکر، انقلابی فرهنگی برپا کرد. باز هم خاطر نشان می کنم که خطری را احساس می کنم که پشت در ایستاده است و اگر تدبیری صورت نگیرد، دین هم، چون تفکر به سراشیبی سقوط خواهد رفت. اگر دکتر سروش به این مساله تاکید جدی و اساسی می کند نشان از احساس خطری است که به عنوان یک اندیشمند درون خود احساس کرده است. پس باید این مسیر را دنبال کرد و نسبت پروژه اصلاح و پیراستن دین را به عنوان بخشی از سنت مورد بازبینی قرار داد و نسبت آن را با مسائل روز روشن کرد.


❌ #ذکر_متن_با_منبع_بلامانع_است.
✍️ دکتر #عبدالکریم_سروش.
📚 #ازشریعتی
🔴#حفظ_و_نشر_آثار_دکتر_عبدالکریم_سروش

@Soroush_Philosopher
❇️ به ما بپیوندید💠
https://t.me/joinchat/AAAAAD1iiYNrufWfeQ0Tfg

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

‍ 🔴◾️صدای سروش

اگر دینی یا قرائتی از دین، مانع تراشی در راه "تولید آزاد فکری" بکند، آن دین قابل پیروی نیست.

و مهمترین بخش آزادی هم "آزادی عقلانی" است. اصلا در انسان مهمترین بخش وجود، "عقل" است. و وقتی که ما سخن از آزادی انسان میرانیم، منظور "آزادی عقلانی و اندیشه" است.

بگذریم از یاوه گویانی که میگویند آزادی خواهان دنبال پورنوگرافی و آزادی های جنسی هستند. آنها مرثیه دل غمدیده خود را میخورند

ای برادر تو خود این اندیشه ای
مابقی خود استخوان و ریشه ای

کسانی که از درون واجد آزادی نیستند، و خودشان را از تعلقات رها ننموده اند، در بیرون هم نمیتوانند برای دیگران آزادی به ارمغان آورند.

سخنرانی دکتر عبدالکریم سروش در باب
"انتظارات ما از دین" و "دین سکولار"

@Soroush_Philosopher
❇️ به ما بپیوندید💠
https://t.me/joinchat/AAAAAD1iiYNrufWfeQ0Tfg

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

"شریعتی و غرب"

مساله غرب، مساله ای نیست که ذهن متفکران ما را در سده اخیر چه نفیا و چه اثباتا به خود مشغول نکند. در جامعه ما کسانی که به ضدیت با غرب برخاستند خودشان از همه بیشتر مرعوب غرب بودند. دکتر سروش معتقد هستند که ما نمی توانیم خود را از چنگال غرب رها کنیم. اما مساله اینجا است که غرب روز به روز به صورت مساله ای پیچیده برای ما تبدیل می شود و مسئول آن هم کسانی هستند که ادعای غرب شناسی دارند. آنها غرب را برای ما به صورت امری مجهول درمی آورند به صورتی که هیچکس یارای نزدیک شدن به آن را ندارد. دکتر سروش معتقد است آنها کسانی هستند که هیچ خدمتی به فرهنگ این کشور نکردند و به صراحت از جلال آل احمد نام می برند. آل احمد در واقع با نگرشی بسیار سطحی به سراغ مساله غرب رفت و واژه غرب زدگی را سکه رایج زمان کرد. به نظر دکتر سروش مقصود آل احمد همان از خود بیگانگی است که غرب به ما اعطا کرده است. ایشان ضمن تحلیل افکار اواخر عمر آل احمد نشان می دهند که دو دیدگاه در خصوص مساله غرب وجود دارد. دیدگاهی که غرب را به عنوان یک کل می پذیرد و دیدگاهی که آن را به عنوان مفسد رد می کند. وانگهی دکتر سروش اثبات می کنند که اینان بین مبانی معرفتی غرب و ظاهر تمدن آن تفاوت نگذاشته اند و حکم یکی را به دیگری سرایت می دهند. درست است که غرب به توانگری رسید و امور ضداخلاق در دست توانگران است اما این دیدگاه نسبت به غرب بسیار جاهلانه است.اروپا با بحران مواجه می شود و اصلا فلسفه اروپا فلسفه بحران است که "اسوالد اشپینگلر" آن را توضیح داده است. به نظر ما این نگرش به دیدگاه سطحی روحانیت در قرون معاصر ما به مساله غرب بازمی گردد. اینکه غرب رو به انحطاط است چه معنایی دارد? دکتر سروش این دیدگاه را بسیار جاهلانه و سطحی تلقی می کند. روحانیت سالها است که می گوید غرب رو به انحطاط است اما هنوز این مساله روشن نشده است که این انحطاط و نزول چیست? غرب مولفه های گوناگونی برای استقرار تمدن خود داشته است اما آنها فقط جنبه استعماری را می بینند و سپس کامشان شیرین می شود که این غرب رو به انحطاط است. باری علی شریعتی هم اگرچه تقریبا با همان نگرش آل احمد به مساله غرب نظر می کند اما هیچگاه این بحران را به صورت عامل یکسویه مدنظر قرار نمی دهد. پس از انقلاب ایران هم عده ای می گفتند "اومانیسم" از دل غرب پدید آمده است اما این سخن نشان از نگاهی نازل دارد. چون غرب را ماهیت انگار و شخص انگار می بیند. پس ما باید با دیده نقاد و شست و شو گرانه به سنت نگاه کنیم و شریعتی این مساله را درک کرد. او غرب را جدی می گرفت و می گفت غرب از ما هویت زدایی می کند و فرهنگ ماشینی را بر ما مسلط می کند و علاج آن هم بازگشت به خویشتن است.

❌ #ذکر_متن_با_منبع_بلامانع_است.
✍️ دکتر #عبدالکریم_سروش.
📚 #ازشریعتی
⛔️ #حفظ_و_نشر_آثار_دکتر_عبدالکریم_سروش

@Soroush_Philosopher
❇️ به ما بپیوندید💠
https://t.me/joinchat/AAAAAD1iiYNrufWfeQ0Tfg

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

💠 "وجود و ماهیت غرب"

💠 دکتر سروش در برابر اندیشه غرب شناسی رضا داوری و کوشش ناکام او در تفرج صنع می نویسد:امروز غرب برای ما به یک مساله تبدیل شده است. او با پیچیدن در پای رضا داوری نشان می دهد که غرب یک کل نیست که بتوان جزیی از آن را اخذ کرد و یا کل آن را نادیده گرفت. در این راستا رضا داوری در عبارتی شگفت انگیز می نویسد: فی المثل من گفته ام غرب #نفسانیت است و اگر خواننده از این سخن دریابد که غرب جز شهوت و آز چیزی نیست سخن مرا درنیافته است. من نفسانیت را در ترجمه سوبژکتیویته به کار برده ام که اساس تفکر غرب است(داوری،۱۳۸۶، ۹). هم او سپس تر می افزاید غرب یک وحدت است و این تاریخ از زمانی آغاز شد که یونانیان به پایدیا توجه کردند(همان، ۹). داوری در این فقره با بی التفاتی نسبت به مساله غرب آن را نفسانیت معرفی می کند و سپس برای برداشتن بار ابهام از سخن خود آن را در ترجمه سوبژکتیویته به کار می برد. در حالی که مفاهیم در اندیشه غرب تاریخی دارند که بدون قرار گرفتن در بطن آن نمی توان به کاربردن آن را بر اساس ترجمه های لفظی توجیه کرد. داوری مشخص نمی کند که این معنای اخلاقی چیست؟ و آنجا که نفسانیت را ترجمه سوبژکتیویته معرفی می کند بر ابهام خود می افزاید. داوری غرب را یک وحدت و کل می بیند اما دیگر اثبات نمی کند که این موجود حقیقی چیست؟ درست است که غرب یک تاریخ است اما این تاریخ، ظهور و بسط اراده انسان غربی است. اگر ما هم، همگام با رضا داوری قبول کنیم که غرب یک کل است و موجودی حقیقی است، چگونه فارغ از مظاهر آن این موجود حقیقی اثبات می شود؟ داوری اگر چه به درستی غرب را به یک تاریخ بازمی گرداند اما با گفتن اینکه غرب در تمدن و زندگی جدید امکان ظهور یافته است رشته خود را پنبه می کند. چرا که نشان نمی دهد این موجود حقیقی و این کل چیست و کجاست؟ آیا می توان تاریخ غرب را بدون ظهور اندیشه و فلسفه و سینما و ادبیات و سیاست آن از نظر گذراند؟ ایشان با این نگرش که نسبت بشر جدید با طبیعت عوض شده است و بشر بر طبیعت مسلط شده است و از خدا روی برتافته است نشان نمی دهند که انسان جدید غربی کجا از خدا روی برگردانده است؟ حقیقت این است که غرب نزد غرب شناسان معاصر باید در معنایی اعتباری لحاظ شود به این صورت که مغرب زمین با توجه به الزام های خود تاریخ بسط فلسفه و سیاست و ادبیات و... است.

فکر حقیقت شناس نه غرب برایش مساله است نه شرق؛ او هرچیزی را با تیغ برهان می شناسند.

❌ #ذکر_متن_با_منبع_بلامانع_است.
✍️ دکتر #عبدالکریم_سروش.
📚 #تفرج_صنع
⛔️ #حفظ_و_نشر_آثار_دکتر_عبدالکریم_سروش

@Soroush_Philosopher
❇️ به ما بپیوندید💠
https://t.me/joinchat/AAAAAD1iiYNrufWfeQ0Tfg

/channel/denkenfurdenken

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

💠 چرا نگذاشتند سروش را بشناسیم؟!

دوست عزیزی برای ما نوشتند که دکتر #عبدالکریم_سروش، خودش یکی از کسانی است که همچون حجابی بر پرده خردگرایی قرار گرفته است؛ در پاسخ به این دوست ارجمند باید گفت که کوشش دکتر عبدالکریم سروش به خصوص در نظریه قبض و بسط شریعت، کوششی نیست که از روی هوی و هوس صورت گرفته باشد. سر تا سر قبض و بسط شریعت آمیخته به استدلال و دریافت عقلانی از دینی است که فقها در طول تاریخ جنبه دنیوی آن را سلب کردند. عبدالکریم سروش جنبه دنیوی دین را به آن بازگردانده است و اگر این نظریه بر کام عده ای شیرین نیست و همچون زهر در رگ، خونشان را جمع می کند، از این جهت است که تفسیرهای ملغی از دین به کناری نهاده شده و خامه خرد در رگ دینی جاری شده است که در سده های اولیه دوره اسلامی، عصر زرین ایران را رقم زد. اما باید بگوییم آن دسته از منتقدان سطحی نگر سروش، که با خواندن ۴ خط از قبض و بسط، بر زبانشان جز تهمت و هدمه و فحاشی نمی رود، از نوشته های او هیچ نفهمیده اند. سروش با شهامت و دلیری، دریافت که همچون زمانه غزالی مدارس زیادی وجود دارد که متخصص شریعت پرورش می دهند اما از اخلاق خبری نیست. با این حساب این مساله و حتی خود دکتر به ما اجازه نمی دهند که از ایشان بت بسازیم. سروش مسیری را گشود که اکنون شاگردانش در پی تبیین و روشن کردن نسبت پروژه او با مسایل روز هستند. سروش نافی وحی نیست که این از برداشت قشری و سطحی خوانی او است. سروش نمی پذیرد که یک تفسیر خودش را تحمیل کند؛ او به صراحت در کتاب "صراط های مستقیم" کثرت را به رسمیت می شناسد. برای او شریعت رسن صامت است. اما فهم ها از شریعت تحول پذیر است.

@Soroush_Philosopher
❇️ به ما بپیوندید💠
https://t.me/joinchat/AAAAAD1iiYNrufWfeQ0Tfg

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

💠 صدای #سروش در تفرج صنع

💠 صفحات ۱۰۵ الی ۱۱۲

💠 دکتر سروش در این صفحات مختصر یک پیام مهم و اساسی مطرح می کند و آن این است که پیچیدگی های جامعه انسانی به مراتب بیش از پیچیدگی های علمی است. طبیعت مایل است که ساده انگاشته شود. اما نباید از این دشواری های راه کشف قوانین به هراس افتاد. پیش از کشف قانون واهمه پیچیدگی وجود دارد اما پس از آن قوانین ساده انگاشته می شوند. دکتر سروش، در بخشی از این کتاب می نویسد:باور نکنید که جامعه انسانی پیچیده تر از بدن انسان است و یا ذهن در مقام بنا کردن علم تجربی انسانی ناتوان تر از وقتی است که طب و فیزیولوژی را بنا می کند. اما می توان در پای این سخن دکتر پیچید که چرا؛ بالعکس جوامع انسانی و تمدن ها بسیار پیچیده تر از بدن انسان هستند. به این دلیل که در مرکز هر جامعه ای نیرویی وجود دارد که سوژه فردی را با همان شرایط سازگار می کند. اگر دست یافتن به یک قانون عام در بطن یک اجتماع برای تحلیل انسان ممکن باشد اما چگونه می توان به قانون,یا قانون هایی با اصول موضوعه خاص دست یافت که قوانین جوامع را در زیر چتر خود در آورد؟ بدیهی است که این سخن پاک کردن صورت مساله نیست بلکه نشان از این دارد که بالعکس در حیطه علوم انسانی نمی توان به سادگی قانون وضع کرد.

❌ #ذکر_متن_با_منبع_بلامانع_است.
✍️ دکتر #عبدالکریم_سروش.
📚 #تفرج_صنع
⛔️ #حفظ_و_نشر_آثار_دکتر_عبدالکریم_سروش

@Soroush_Philosopher
❇️ به ما بپیوندید💠
https://t.me/joinchat/AAAAAD1iiYNrufWfeQ0Tfg

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

💠 "وحدت بخشی پراکندگی های علم انسانی"

💠 دکتر #عبدالکریم_سروش در ادامه طرح نظریه خود در باب علوم انسانی به طرح مشکل دیگری می پردازد و در پی این است که نشان دهد با مقایسه علوم تجربی و علوم انسانی می توان چنین طرحی را برای وحدت بخشی علوم انسانی پیشنهاد کرد. ایشان معتقد هستند که در حیطه علوم انسانی ما هنوز راه مشخص و کشف شده ای نداریم که چگونگی قانون واحد و کشاندن جوامع را تحت چتر واحدی توضیح دهد. سه راه پیشنهادی ایشان به صورت مختصر این چنین است: ۱) ابتدا ما باید درک کنیم که در علوم طبیعی مقادیر ثابتی داریم که اگرچه مطابق با شرایط تغییر می کنند اما در هر محیطی شباهت خود را حفظ می کند. به عنوان مثال قانون سقوط آزاد اجسام تحت فرمول: S مساوی است با یک دوم از gt به توان دو، همان g، مقدار ثابتی است که وحدت خود را در تمام جهان حفظ می کند. ۲) از سویی ایشان معتقد هستند که علوم طبیعی با فاصله گرفتن از درک عمومی و مفاهیم عرفی است که وحدت خود را حفظ می کنند. این سطح تحلیل تا جایی پیش می رود که به عقیده برتراند راسل، علوم، جهان رل به قبرستان تبدیل می کنند. ۳) هم چنین مفاهیم ایده آل می توانند در این امر مهم یاری رسان باشند.

💠 به نظر می رسد که این روش پیشنهادی اگرچه در حیطه علوم تجربی کاربرد دارد اما در عرصه علوم انسانی نارسا است. به این دلیل که نمی توان رفتار انسان ها را به علت خصلت پیش بینی ناپذیر آن تحت یک قانون ثابت و تغییرناپذیر درآورد. شاید بتوان قانونی با عنوان کلی برای جوامع در گسستگی آنها از یک دیگر فرض کرد اما آیا چگونه می توان تمام این قوانین را به یک قانون و یا قانون های دیگر فروکاست؟ به نظرم پاسخ به این پرسش دشوار است و به سادگی ممکن نیست. اما می توان درنظر گرفت که انسان ها در جوامع مختلف علی رغم تمام اختلاف هایی که با یک دیگر دارند تنها به دلیل خصلت انسانی خود روحیات مشابهی هم دارند. وانگهی؛ پیشنهاد مفاهیم ایده آل آیا می تواند پیوستگی جوامع را نشان دهد؟ اگرچه تحلیل و جوانب این مساله بسیار گسترده است اما "جایی برای تفکر" در این موضوع هست که چگونه و با کدام قانون ما قادر هستیم پراکندگی جوامع را توضیح دهیم؟!

❌ #ذکر_متن_با_منبع_بلامانع_است.
✍️ دکتر #عبدالکریم_سروش.
📚 #تفرج_صنع
⛔️ #حفظ_و_نشر_آثار_دکتر_عبدالکریم_سروش

@Soroush_Philosopher
❇️ به ما بپیوندید💠
https://t.me/joinchat/AAAAAD1iiYNrufWfeQ0Tfg

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

🔻نگاهی دیگر به عید قربان | امین جباری 🔺

"بت ها شکستنی بودند و باورها ماندنی.
چه ساده دل بود ابراهیم!"
#نیچه

● ابراهیم شاید با خوش دلی و ساده انگاری خود، گمان برد که با شکستن بت ها بیرونی،نقطه ی پایانی را بر بت پرستی آدمی خواهد نهاد، غافل ازآنکه، بت اصیل و بنیادی، در درون آدمی همان فهم غلط او از بنیان حقیقت است.
بت بیرونی شکست اما چه تلخ که آدمی همچنان دل مشغول پرستیدن بت های ذهنی غیر معقول خویش گشت...

ار روزگار قدیم تا جدید، شوربختانه آن بت عمومی که گریبان آدمی را گرفته است، ظاهر پرستی اوست. آدمی به جای اینکه غور در هسته و معنای اصیل مناسک و مفاهیم کند، روی پوسته این مفاهیم و مناسک، شناور میگردد که شنای در سطح،بسیار سهل تر از غور در عمق است!
یکی از مصادیق این آفت، همین عید قربان، و قربانی کردن حیوان بی زبان به جای قربانی کردن نفسانیت و اژدرهای درون(نفس و نفسانیت) است!

فلسفه قربانی کردن،در کهن روایت دینی ابراهیم و اسماعیل، چیزی جز قربانی کردن "منیت" ابراهیم که مصداقی از "عموم بنی بشر" است،نیست! او آنجا ناگزیر است که در مواجه با "امر قدسی" تمام دلبستگی های انسانی و جسمانی خویش را که نهایتا اصیل ترین آن عاطفه پدری است،قربانی کند تا شاید راهی به ساحت روحانیت ربوبی بیابد. -(جالب اینجاست که در این میان، اسماعیل فرزند،خود غره به قربانی شدن در راه حق است که ابراهیم پدر برگزیده است که

"عشق می گوید به گوشم پست پست
صید بودن خوشتر از صیادی است"

و لذا در ره این سودا بی حذر،ز سر، آزادی میکند و "سربازی" پیشه میگیرد و ابراهیم را به اجابت این خواسته که همان قربانی شدن اوست،تشویق و تحریک مینماید.)_ به فرجام و در این میان البته قربانی اصلی خود ابراهیم است: به تعبیر سروش «پدری که تیغ بر گلوی فرزند گذاشته، بی گمان قبل او خود هزار بار مرده است،که کشتن فرزند کشتن چیزی جز کشتن خویشتن نیست.»

حال در این فحوا،ما عموم آدمیان،پوسته این منسک را از ابراهیم گرفته ایم و عظمت و هسته ی درونی او را وا گذارده ایم! به جای اینکه نفس خویش قربانی کنیم، صرفا بطریق قراردادی، گوسفند بی زبانی را می کشیم و بر جوی خون او،سرود فتح معنا و معنویت سر میدهیم! غافل از آنکه :

نفس خود قربان نما در راه او
نی که خون جاری کنی در آب جو!

به طور ظاهری و بیرونی،گوسفندی را می کشیم اما هر روز گرگ درونمان را فربه تر و دریده تر میکنیم:
ای شهان کشتیم ما خصم برون
زوبتر خصمی ما را در درون!
مولوی.

جالب اینجاست که هزینه این سوفهم مان را حیوانی باید با خون و جان خویشتنش بپردازد! به تعبیر زیبای شاعرانه ای،سهم گوسفند از زندگی، لذت کشتار قصابانه ی ما میشود. چه عید فرخنده ای!

✍ #امین_جباری
پنجشنبه،9 شهریور 1396 ●

🖇 پی نوشت:
● این نوشته را، سال پیش، به مناسبت عید قربان نوشتم.
بنا به همین مناسبت، تصمیم به بازنشرش گرفتم.

🌾کانال شخصی نویسنده؛ جرعه از چاهی:

🦋 @jabbariamin

🌱🕊 🕊🌱 🌱🕊 🕊🌱 🌱🕊 🕊🌱

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

💠 نقد/تحلیل

💠 در نوبت پیشین, ما مساله حضور و عدم حضور را در حیطه علوم انسانی طرح کردیم و نشان دادیم که در عالم انسانی، انسان باید خودش درگیر جریان باشد نه همچون دانشمند تجربی، بی تفاوت نسبت به پدیده ها. بسیاری از مفاهیم وجود دارند که به تجربه ما درنمی آیند و از همین روی ما نیازمند این هستیم که ابتدا این مفاهیم را برای خود روشن کنیم و سپس آن را بر قامت دیگران بدوزیم. اگر بین تمدن ها حجاب و سد وجود دارد از این جهت است که آنها گمان می کنند قواعدشان همیشه و همه جا برای همگان قابل فهم است(ر.ک به کتاب سفر به دیگر سو, اثر انسان شناس آمریکایی, کارلوس کاستندی). ما اگرچه مایل هستیم که صرفا مساله علوم انسانی را با استناد به دکتر #عبدالکریم_سروش تنقیح کنیم اما لازم می دانیم که مساله بسیار مهم و بنیادین دیگری را به همین مناسبت طرح کنیم. ویتگنشتاین مساله ای را تحت عنوان زبان خصوصی طرح کرده است که اگر درست فهم شود می تواند پرتویی به سرشت بحث ما بیفکند. او معتقد است که هیچ مساله اصیل فلسفی وجود ندارد و هرچه هست مشکلاتی است که زبان برای ما به وجود آورده است. در این راستا ما چیزی به نام زبان خصوصی نداریم. فرد در صورتی می تواند از مساله ای(فلسفی، یا غیر آن) خبر دهد که به زبان همگانی باشد و همه قادر باشند آن را فهم کنند. وانگهی؛ زبان است که به صورت قاعده مند می تواند انحراف های فکری(نه به معنای مذموم آن) و زبانی را نشان دهد. فرد، در خصوص مسایل کلی جهان نمی تواند به زبان خصوصی سخن بگوید. با این حساب دایره علوم انسانی بسیار تنگ تر و محدودتر از آن چیزی می شود که ما تصور می کردیم. بنابراین عقل و ذهنی ورای اعمال انسانی وجود ندارد که بخواهد ذهن و ضمیر ما را جهت دهد. بسیاری از احساسات و قواعد کلی فلسفی یک رشته امور موهوم است که به درستی نمی توان از آنها خبر داد.

💠 اکنون ما می توانیم بحث اصلی را با چینش این مقدمات طرح کنیم. ملاصدرا و شاگرد مکتب او محمدحسین طباطبایی در دو کتاب اسفار اربعه و بدایه الحکمه فصلی را تحت عنوان:"از معدوم مطلق نمی توان خبر داد می گشایند"(طباطبایی, ۱۳۹۰، ۱۵۵_۱۵۴)". آنها از مجرای این قاعده کلی معتقد هستند که چیزی که وجود ندارد را نمی توان درباره اش سخن گفت. عده ای دیگر از اندیشمندان ما بر این قاعده خدشه وارد کردند که همین جمله خودش از عدم خبر می دهد و خودش را نقض می کند. پاسخی که مکتب صدرا به این پرسش می دهد ناظر بر بحثی منطقی است که گمان می کنند قادر هستند با این کشف پاسخ همه مسایل را بدهند(حمل ذاتی اولی و حمل شایع صناعی که ما به دلیل خصلت خشک و دیریاب از توضیحش عبور می کنیم). آنها بنابر آن دو اصل منطقی می گویند عدم اگرچه وجود ندارد، ولی ما در عالم ذهن خود مفهومی از آن داریم و به وجود ذهنی ما وجود دارد(عدم موجود است, کذا!!!). اما به نظر می رسد اصلا لزومی وجود ندارد که در مورد چیزی که موجود نیست تحریر محل نزاع انجام دهیم. اگر عدم چیزی نیست پس چرا باید در اسفار و بدایه الحکمه فصلی به این عنوان اختصاص داده شود؟! در واقع می توان گفت که آن نه بحثی علمی است و نه بر طبق اصول زبان برای کسی قابل درک است که دیگران هم بتوانند در آن مشارکت داشته باشند و آن را فهم کنند. از این جهت با کمال احترام نسبت به این اندیشمند و شاگردان تحشیه نویس او، باید گفت این مساله از حیطه دانش(چه علوم تجربی طبیعی و چه علوم انسانی تجربی) خارج می شود. این که عدم وجود ندارد، همچون خوابی است که قلمرو دانش را نه فراخ می کند و نه تنگ! به علاوه این مساله، طرح نوینی نیست و پیش از ملاصدرا پارمنیدس تمام ابعاد آن را شکافته است(ر.ک به تاریخ فلسفه راتلیج, بخش پارمنیدس، تاریخ فلسفه کاپلستون، پارمنیدس، تاریخ فلسفه هگل، پارمنیدس). بنابراین ما برای احیای نظام اندیشه کشور و آغاز نقد مبانی، با این بخش از نظام ملاصدرا و شاگردان او تسویه حساب می کنیم و آن را برای توضیح نظام اندیشگی کشور ضروری نمی بینیم. بگذریم از نگرش بسیار سطحی آنها به مساله دشوار وجود.

💠منابع
۱) محمدحسین طباطبایی, بدایه الحکمه
۲) اسفار اربعه صدرالمتالهین, احکام عدم
۳) عبدالکریم سروش, تفرج صنع
۴) ویتگنشتاین, رساله منطقی فلسفی, پژوهش های فلسفی

❌ #ذکر_متن_با_منبع_بلامانع_است.
✍️ دکتر #عبدالکریم_سروش.
📚 #تفرج_صنع
⛔️ #حفظ_و_نشر_آثار_دکتر_عبدالکریم_سروش

@Soroush_Philosopher
❇️ به ما بپیوندید💠
https://t.me/joinchat/AAAAAD1iiYNrufWfeQ0Tfg

/channel/denkenfurdenken

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

💠 "چرا علوم انسانی"/بخش دوم

💠 مدتی است که در این کشور، عده ای ندای طرح تحول علوم انسانی را درانداخته اند. اما تا به امروز هنوز مقاله ای قدرت مند و تئوریک که بتواند مبنای این علوم انسانی ناشناخته را توضیح بدهد تدوین نشده است. یکی از آن دلایل عمده که علوم انسانی تا این حد مطرود افتاده است مساله عشق است. عرفای ما به قدری بر روی مساله عشق انگشت تاکید نهاده اند که گویا انسان چیزی نیست جز عشق. از سویی علمای علوم انسانی، انسانی را که عرفا به به عاشق شدن وصف کرده اند اخذ کرده و عشق را چیزی جز شهوت نمی دانند. همین عامل باعث می شود که در برابر علوم انسانی مقاومت صورت بگیرد. هم چنین، آنها هنگامی که با علوم انسانی رو به رو می شوند دنیایی دیگر با ارزش های دیگر می بینند و از این روی در برابر آن ارزش های بیگانه مقاومت نشان می دهند. دکتر سروش به درستی برخی از شاخه های دانش از جمله فلسفه و الهیات را از حیطه علوم انسانی خارج می کند تا نشان دهد اگر می خواهیم با این علوم رو به رو شویم و اگر در پی تحول آن هستیم چه دانشی را باید به جای آن قرار دهیم. وانگهی، جامعه شناسی و علوم تربیتی و سیاسی و اقتصاد و روان شناسی است که در این حیطه قرار می گیرد. پس می توانیم به این نتیجه گیری خطر کنیم که علوم انسانی علم است؛ و فلسفه و اخلاق نیست. سردم داران تحول علوم انسانی نسنجیده و از روی جهل گمان می کنند اگر چهار کتاب تدوین کردند علوم انسانی متحول شده است. در حالی که ما اکنون آن مبنای تئوریک را در اختیار آنها قرار داده ایم. از این جهت اعلام می کنیم که این طرح چون نسنجیده اجرا شد محتوم به شکست است. لذا علوم انسانی، انسان شناسی تجربی است نه انسان شناسی به معنای عام کلمه. هر دانشی را باید با توجه به توانایی ها و اهداف آن سنجید و بررسی کرد. علوم انسانی فقط آن دسته از شئون و اطوار وجود انسان را نشان می دهد که در حیطه تجربه درمی آید و آن دسته از اطوار که در حیطه تجربه درنمی آید از حیطه این علوم خارج است.

💠 اکنون بزرگان این عرصه، آیا توضیحی ارائه می دهند اگر این علوم انسانی باید متحول شود چه علم دیگری را می خواهند برجای آن قرار دهند؟ ما نمی پذیریم که با انتشار چهار کتاب که حتی ارزش نقد ندارد و صرفا کپی هایی بی مورد از کتاب های دسته سوم است مبنا باشد. کدام مبنای نظری تئوریک است که می خواهد بر سرجای علوم انسانی فعلی بنشیند؟

❌ #ذکر_متن_با_منبع_بلامانع_است.
✍️ دکتر #عبدالکریم_سروش.
📚 #تفرج_صنع
⛔️ #حفظ_و_نشر_آثار_دکتر_عبدالکریم_سروش

@Soroush_Philosopher
❇️ به ما بپیوندید💠
https://t.me/joinchat/AAAAAD1iiYNrufWfeQ0Tfg

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

💠 آیا وحدت حوزه و دانشگاه تحقق یافته است؟

💠 این پرسش که با استفاده از نظرات دکتر عبدالکریم سروش ایراد می شود، به تمامه از سر لطف و مهر و نه از باب تخریب و بر شمردن عیوب این دونهاد است. حوزه های علمیه در کشور ما تاریخی بلندمدت دارند؛ اما طول عمر دانشگاه به بازه زمانی تقریبا یک قرن می رسد. دانشگاه و حوزه دو نهاد تعلیمی هستند، اما طرح وابستگی و پیوند اگر نسنجیده و بدون فکر صورت گرفته باشد آفات بسیاری به بار می آورد. نهادحوزه مسبوق به ایمان است و در عین حال پذیرش اصولی که در آن جای چون و چرا وجود ندارد. از این روی جریان نقد و مباحثه در این نهاد محترم، تا جایی روا است که "خطوط قرمز" زیرپا گذاشته نشود. در حالی که در فضای دانشگاه مرزی برای نقادی وجود ندارد(این سخن بدان معنا نیست که اکنون دانشگاه ها گلستان است، چون در بهترین حالت با یک سری دانشجوی آوانگار مواجه هستیم که جزوه می نویسند و همان سخن اساتید را تحویل می دهند). باری، در فضای این نهاد همین که به مکان مقدس می رسیم باب نقد بسته می شود. به علاوه زمانی که باب نقد بسته می شود خطاها و اشتباه ها سربسته و نشکافته باقی می ماند و همین مورد یکی از عمده موارد انحطاط آن نهاد است. هم چنین در این فضا، پرسش به عنوان شبهه انگاشته می شود که باید یا آن راطرد کرد و یا در پوش گذاشت. اکنون آن پرسش سرنوشت ساز این است که: چرا حوزویان محترم ما، پس از گذشت این سالیان طولانی هنوز مقاله ای تئوریک در باب تمدن اسلامی و تحول علوم انسانی تدوین نکرده اند؟ بدیهی است که پیش از انقلاب اسلامی ایران، مردم و دین مداران و شریعت مداران ما در اقلیت بودن و به یُمن این انقلاب به اکثریت درآمدند. اما دریغ از یک تئوری علمی دقیق در این حوزه علوم انسانی اسلامی که بتواند توان رویارویی با علوم جدید را داشته باشد(دکتر غلامرضا نورمحمدی استاد دانشگاه علوم پزشکی در پی این هستند که پزشکی را از همین طریق سامان دهند؛ اما با کمال تاسف باید بگوییم که این تلاش هم بیهوده است و ایشان باید از آن دست بکشند چون هیچ مبنای نظری و تئوریکی ندارد).

💠 نتیجه: وحدتی که ذکر آن رفت در صورتی محقق می شود که "روش نقدی واحدی" برای نهاد حوزه با دانشگاه وجود داشته باشد که در غیر این صورت هرکدام دیگری را به تحجر و غرب زدگی متهم می کند. نباید گمان کنیم که با تغییر سرفصل دروس و حضور روحانیت در دانشگاه این پیوند حاصل شده است که ما را در اشتباه ها ثابت قدم تر می کند. وانگهی، این پیوند زمانی برقرار می شود که شرایط نقد و تصحیح و داوری و پذیرفتن اینکه در معرفت بشری خطا رخ می دهد سرلوحه کار باشد؛ اگر نه با کمال تاسف باید گفت نه تنها از این همایش ها و سمینارها چیزی به دست نمی آید که از دست دادن سرمایه های مادی و معنوی برای چیزی است که وجود خارجی ندارد و فقط یک توهم و پندار اشتباه و افتادن در چاه ویلِ عقب ماندگی از سیستم علمی جهان است.

❌ #ذکر_متن_با_منبع_بلامانع_است.
✍️ دکتر #عبدالکریم_سروش.
📚 #فربه_تر_از_ایدئولوژی
⛔️ #حفظ_و_نشر_آثار_دکتر_عبدالکریم_سروش

@Soroush_Philosopher
❇️ به ما بپیوندید💠
https://t.me/joinchat/AAAAAD1iiYNrufWfeQ0Tfg

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

🔉 صدای سروش

🔴◾️ آزادی در درون

کسی که زیر بمباران تبلیغاتی قرار دارد، تفاوتی هم نمی کند تبلیغات سیاسی باشد یا تبلیغات دینی و یا هر تبلیغات دیگری. چنین کسی از آزادی سنجش، آزادی اراده و آزادی تصمیم، قطعا برخوردار نخواهد بود.
"آزادی" باید در برابر "دعوت" قرار بگیرد.
در معرض "دعوت" قرار گرفتن، غیر از در معرض "بمباران تبلیغاتی" بودن است.
به مانند کسی که به خانه دوستی دعوت شود و به آنجا رود یا تحت تاثیر تبلیغات قرار بگیرد و به جای دیگر برود.
در برابر "دعوت"، شما مختارید که بپذیرید یا رد کنید. و این متفاوت است با اینکه شما را چنان بمباران تبلیغاتی کنند که شما، ناآگاهانه و نامختارانه بسوی آن تبلیغات، روانه شوید.
وقتی می گوئیم ایمان دینی چیزی است که باید صد در صد آزادانه رخ بدهد، و باید مسبوق به "حریت" و "آزادی" باشد و بدون آن ارزشی ندارد، معنی آن اینست که باید شرائط مساعدی در "بیرون" فراهم باشد تا اینکه "درون" هم بتواند از این آزادی خودش استفاده کند.
این اشتباه است اگر بگوئیم "عقیده" آزاد است اما در بیرون کوششی نکنیم که کسی بتواند در "درون" عقیده آزاد را تحصیل کنند.

دکتر #عبدالکریم_سروش / سخنرانی #دین_و_آزادی

❌ #ذکر_متن_با_منبع_بلامانع_است
⛔️ #حفظ_و_نشر_آثار_دکتر_عبدالکریم_سروش
@Soroush_Philosopher

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

‍ 🔴◾️ مسلمین از وقتی دین را بد فهمیدند دچار انحطاط شدند یا از وقتی دچار انحطاط شدند دین را بد فهمیدند؟

■ فهم ما از دین، آینه تمام نمای وضعیت ماست🔻

بنده در مقاله "درک عزیزانه از دین" سوالی را مطرح کردم با این عنوان که؛

"چرا مسلمین دچار انحطاط شدند؟"

در اینجا دو موضوع وجود دارد:
عده ای گفته اند مسلمین از وقتی دین را بد فهمیده اند دچار انحطاط شده اند.
عده ای دیگر هم معتقدند که مسلمین از وقتی دچار انحطاط شدند دین را بد فهمیدند.
یعنی بد فهمیدن دین را عده ای #علت گرفته اند و عده ای دیگر #معلول.
بنده از جمله کسانی هستم که #معلول گرفته ام. یعنی معتقدم وقتی مسلمین منحط شدند، از دین هم فهم منحط پیدا کردند. یعنی فهم ما از دین، آینه تمام نمای وضعیت ماست.
بنده هم در داخل و هم در خارج کشور دیده ام کسانیکه به بهانه با به تصور دفاع از دین، درندگی هایی میکنند که انسان مبهوت می ماند. هیچ ارزش ندارد که کسی انسانیت خود را فراموش کند.
دین بمنزله طناب و رسن است. و این سخن مولاناست که؛
زان که از قرآن بسی گمره شدند
زین رسن قومی درون چه شدند

مر رسن را نیست جرمی ای عنود
چون تو را سودای سربالا نبود

(مولانا بدرستی اشاره میکند که گناهی متوجه دین نیست. این ما آدمیان هستیم که میخواهیم دین را آسمانی و فوق بشری تفسیر کنیم)

طناب را میشود گرفت و به ته چاه رفت. میشودطناب را گرفت و از ته چاه بیرون آمد.
مشخص است که ما از این طناب، بسیار بد استفاده کرده ایم. و طناب را گرفته ایم و به ته چاه رفته ایم. چه در عالم اسلام و چه در بیرون آن، #استفاده_بشری باید نمود نه #استفاده_فوق_بشری.
ما برای خدایی کردن نیامده ایم. بلکه برای انجام عملهای بشری و انسانی آمده ایم.
❇️"دین، یک مجموعه بشری است. تمام تاریخ و حیاتش بر این امر گواهی می دهد"

عبدالکریم سروش

سخنرانی "دین، یک مقوله انسانی است"

❌#ذکر_متن_با_منبع_بلامانع_است
⛔️#حفظ_و_نشر_آثار_دکتر_عبدالکریم_سروش

@Soroush_Philosopher

❇️ به ما بپیوندید💠

https://t.me/joinchat/AAAAAD1iiYNrufWfeQ0Tfg

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

💠 "امکان تحقق عدالت"

💠 آزادی یکی از ارکان مهم عدالت است. اگر ما طبق تعریف حکمای قدیم عدالت را ایفای حقوق بدانیم دیگر معنا ندارد که بگوییم عدالت و آزادی این واژه های سهمگین تیغ یک دیگر را کند می کنند. ما به عدالت علاقه بسیاری داریم. اما چرا عدالت ناممکن است! دکتر عبدالکریم سروش، در پاسخ به این پرسش البته که نمی خواهند از وجهی وارد شوند که در مقام پاسخ گویی برآیند، بلکه می خواهند صرفا امکان استقرار آن را بررسی کنند. ایشان با پرسش اینکه آیا فقه ممکن است و آیا اخلاق ممکن است مساله را می کاوند و سپس نشان می دهند که اگر فقه و اخلاق بخواهد هر دو دنیا را با هم داشته باشد قطعا شکست خواهد خورد. فقه یا دنیوی است یا اخروی و به همین صورت اخلاق. وانگهی اگر بخواهد هردو زمینه را پوشش دهد دیگر عدالت و اخلاق نیست. ایشان با استناد به جان هیک نشان می دهند که هیک معتقد است عدالت مساله ای غیرقابل تحقق است چون در تنظیم بازار با امری مرکزی نمی توان گفت یک فرد(مثلا حاکم) به تمام داده ها دسترسی پیدا می کند و از سویی هم اطلاعات فردی بر این مساله موثر واقع می شود. پس عدالت کجاست! و چرا ذهن ما در این دریای نسبی انگاری رها می شود. آنچه که به نظرم می رسد این است که عدالت هیچگاه محقق نخواهد شد و بحث های تئوریک هم کاری از پیش نخواهد برد.

❌ #ذکر_متن_با_منبع_بلامانع_است.
✍️ دکتر #عبدالکریم_سروش.
📚 #ادب_قدرت، #ادب_عدالت
⛔️ #حفظ_و_نشر_آثار_دکتر_عبدالکریم_سروش

@Soroush_Philosopher
❇️ به ما بپیوندید💠
https://t.me/joinchat/AAAAAD1iiYNrufWfeQ0Tfg

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

🔉 صدای سروش:🔻

پیامبران، معلمان اخلاق اند

نه موسسان اخلاق
🌹🌹🌹

@Soroush_Philosopher

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

🔴◾️اخلاق علمی و قرآن🔻

💠اخذ اخلاق از علم و کسب تکلیف از توصیف و وسوسه همگانی با مسیر خلقت و پیروی از مشی تاریخ و طبیعت، بمنزله یک بیماری، قربانیان فراوان داشته است. پاره ای از این بیماران همچون صفرا زدگان که همه جا را زرد می بینند، در قرآن نیز به سهو با غرض، نشانی از اخلاق علمی دیده اند و قرائتی نیز بر صحت و اعتبار آن آورده اند.
این امر، خصوصا از آن نظر ضرورت و فوریت می یابد که تاریخ پرستی، که طلیعه نامبارک خدا ناشناسی است، بصورت ضایعه ای همه گیر در میان نسل ما کشتار میکند. و جمعی بی خبر و خوش باور نیز که به استحکام علمی! آن مفتون شده اند، در پی یافتن آن در قرآن برآمده اند.

و بگفته مولانا؛ بجای تاویل خود به تاویل این دفتر الهی پرداخته اند.

◾️هیچ جا در قرآن سخن از این نیست که پای در راه خلقت یا طبیعت یا تاریخ و یا سنت الهی بگذارید. حتی وقتی سخن از سنت الهی میگوید، امر به همگامی با آنها نمیکند. بلکه درس گرفتن از آنها را می آموزاند.
◾️قرآن وقتی سخن از تسبیح همه موجودات میگوید، سکوتی عظیم و پر معنا درباره تسبیح آدمیان دارد. هبچ جا از تسبیح جهان، نتیجه نمیگیرد که پس آدمیان نیز باید همگامی با جهان خلقت نمایند و آنها هم به این دلیل، تسبیح گو و ثنا خوان خداوند باشند.
نمی گوییم قرآن، انسانها را به تسبیح خداوند دعوت نمیکند. چرا، دعوت میکند و بسیار هم.
اما این دعوت را بر این اساس مبتنی نمیکند که آدمیان باید پای در مسیر آفرینش بگذارند. و چون همه آفریدگان تسبیح گوی خداوندند، آنها هم باید چنین کنند.
هیچ جا چنین استنتاجی که قلب تپنده اخلاق علمی است، در قرآن به چشم نمیخورد. و اگر خواننده به آرا برخی از معاصران بنگرد که با عینکی وارونه و وام کرده از مکاتب دیگر به قرآن مینگرند، خواهد دید که آنان این سکوت آموزنده قرآن را که بسیار پر صداست، نشنوده اند و همچنان به خیال تفسیر آیات تسبیح، در لزوم تسبیح خوانی انسانها، رجز خوانی میکنند.

❌#ذکر_متن_با_منبع_بلامانع_است

✍ دکتر #عبدالکریم_سروش

📚 #دانش_و_ارزش
⛔️#حفظ_و_نشر_آثار_دکتر_عبدالکریم_سروش

@Soroush_Philosopher
❇️ به ما بپیوندید💠
https://t.me/joinchat/AAAAAD1iiYNrufEfeQ0Tfg

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

"شریعتی و فلسفه تاریخ"

💠 دکتر سروش در کتاب از شریعتی، فصلی را به تحلیل فلسفه تاریخ از نظر دکتر علی شریعتی اختصاص داده اند. ایشان ضمن تعریف دقیق فلسفه تاریخ معتقد هستند که فلسفه تاریخ از درون آن فن به تاریخ نظر نمی کند. لذا تاریخ از صرف شرح وقایع فراتر می رود و عوامل اجتماعی در بهتر فهمیدن آن دخیل می شود. شاید بتوان گفت ابن خلدون و هگل بحث هایی را در خصوص فلسفه تاریخ طرح کردند. اما به نظر می رسد که دکار سروش در خصوص نسبت جامعه شناسی به ابن خلدون دچار اشتباه شده اند چون ابن خلدون نه از جامعه شناسی که از علم العمران یاد می کند و این واژه هم نزد او تقریبا مبهم است. اما جای این پرسش هست که دکتر شریعتی فلسفه خود را چگونه پی ریزی کرد? علی شریعتی معتقد بود که تاریخ علمی قطعی نشده است. او ضمن تاثیر از اگوست کنت معتقد بود که فلسفه دوران طفولیت خود را می گذراند و لذا پس از این است که به روشنایی می رسد و آن هم مرتبه علمیت است. علی شریعتی با وارد کردن نمادین هابیل و قابیل در پی این بود که طرحی فلسفی عرضه کند اما به نظر دکتر سروش این طرح بسیار نامنقح و ناروشن است. سروش معتقد است که ما خودمان جزئی از تاریخ هستیم نه چیزی بیرون از آن. از این جهت ایشان با خدشه وارد کردن در نظریه تاریخ علی شریعتی این نظریه را در نهایت ابهام می بینند و پلی که شریعتی می خواست از آن عبور کند.

اما نقدی که به این قسمت از سیستم فکری دکتر شریعتی وارد است این است که دکتر علی شریعتی نسبت به تاریخ ایران پیش از اسلام بی توجه است و آن را نادیده می گیرد. از سویی تاسیس فلسفه های مضاف در شرایطی که ایران سراشیبی انحطاط تفکر و سقوط فکری را طی می کند امری توخالی است. در واقع در شرایط فلسفه ای نداشته ما جزء دومی می سازیم و می خواهیم تاریخ را با امری متوجه شویم که فاقد آن هستیم یعنی فاقد فلسفه ای منسجم! از سویی در شرایط امتناع تفکر که قادر به طرح پرسش نیستیم سخن گفتن از فلسفه های مضاف فقط تلف کردن وقت و افتادن در جدال های بی مورد است.

❌ #ذکر_متن_با_منبع_بلامانع_است.
✍️ دکتر #عبدالکریم_سروش.
📚 #ازشریعتی
⛔️ #حفظ_و_نشر_آثار_دکتر_عبدالکریم_سروش

@Soroush_Philosopher
❇️ به ما بپیوندید💠
https://t.me/joinchat/AAAAAD1iiYNrufWfeQ0Tfg

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

💠"شریعتی و پروتستانیسم"

برای اینکه موضوع بحث خود را در مورد علی شریعتی پی بگیریم باید از زاویه ای دیگر به او نظر کنیم. شریعتی حرکت خود را نوعی "پروتستانیسم" می شمرد. می دانیم که حرکت مشخص غرب در عالم الهیات به منزله زمین لرزه عظیمی بود که تکان های شدیدی را به وجود آورد و همه جوانب فکری و هنری را در اروپا تحت تاثیر خود قرار داد. این تحولات اروپا برای ما بسیار جالب توجه بود. علی شریعتی معتقد بود که باید در عالم اسلام چنین حرکتی صورت بگیرد در غیر این صورت نمی توانیم از دین و دین داری صحبت کنیم. حرکت پروتستانی، حرکت دنیوی کردن دین بود و اگر ما در جهان اسلام چنین سخنی بگوییم گزاف نیست. از این روی تصفیه دینی و استخراج منابع به کار دنیوی کردن دین آمد. از این جهت محور تفکر علی شریعتی دنیوی کردن دین بود که از فلسفه تا تاریخ و انسان شناسی را تحت تاثیر قرار داده بود. از این جهت علی شریعتی بر خلاف تفکر فانون و رهبران جهان سوم که معتقد بودند مذهب مرده است و نمی توان آن را زنده کرد بر این عقیده بودند که تفکر شیعی می تواند حرکتی انقلابی به وجود آورد. شریعتی تحول اروپا را در درجه اول عامل اقتصادی و سپس فکری می دانست. کسانی چون کالون و لوتر ناخواسته این مسیر را باز کردند. بگذارید اما کمی نقادانه و از سر لطف سخن بگوییم. علی شریعتی مبنای تئوریک انقلاب ایران را فراهم کرد. اما به نظر می رسد که این تفکر نه منطقی داشت و نه مبنای استواری برای مردم داری و نحوه برخورد با مردم. برخی با نظام سلطنتی تسویه حساب شخصی کردند و هیچگونه مهری نه به ایران و نه به مردم آن داشتند. کسانی که به اشتباه و گمان باطل در چاه ویل الوهیت افتادند و رابطه مراد و مرید را وارد سیاست کردند. علی شریعتی اگر سخن از شهادت و جهاد می گفت برای انقلاب کافی بود. اما واضح تر از اینکه اکنون نه این مفاهیم کاربرد دارد و نه کسی گوش جان به آن می سپارد? علی شریعتی اگرچه در پروژه دنیوی کردن دین موفق بود اما با ایحاد مبنایی برای توهمی چون انقلاب بنایی سست را ایجاد کرد. او بدون بررسی مفهوم انقلاب و تحول آن از زمان شکل گیری اصلاحات دارالسلطنه تبریز و از زمان پیروزی جنبش مشروطه خواهی مردم ایران فقط با برانگیختن احساسات دوره ای را رقم زد که تبعات آن به تدریج در حال هویدا شدن است. کسانی که نه درس مردم داری آموخته بودند و نه می دانست قانون چیست? تجدد چیست? از فضیلتش می گذریم چون ایران اکنون در "معرض وزش باد بی نیازی خداوند" قرار دارد، سامان سخن گفتن نیست!


❌ #ذکر_متن_با_منبع_بلامانع_است.
✍️ دکتر #عبدالکریم_سروش.
📚 #ازشریعتی
⛔️ #حفظ_و_نشر_آثار_دکتر_عبدالکریم_سروش

@Soroush_Philosopher
❇️ به ما بپیوندید💠
https://t.me/joinchat/AAAAAD1iiYNrufWfeQ0Tfg

Читать полностью…
Subscribe to a channel