soroush_philosopher | Unsorted

Telegram-канал soroush_philosopher - عبدالکریم سروش و فلاسفه

11423

کانالی برای آن ها که می اندیشند... اندیشه ها و آرای دکتر عبدالکریم سروش و بزرگان عرفان و فلسفه کانال رسمی دکتر سروش : @DrSoroush

Subscribe to a channel

عبدالکریم سروش و فلاسفه

📍مفهوم تاریخ فلسفه📍

💠 به نظر می رسد که اصطلاح «تاریخ فلسفه» در بطن خود حاوی یک تضاد درونی است. اما این تضاد چیست و چگونه شکل می گیرد؟

💠 برحسب معمول، هدف فلسفه معطوف به «حقیقت» است و حقیقت ازلی است. اما «تاریخ» ناحیه عرضه اشکال گوناگون «اندیشه و دانش» است. با نگاهی به مذهب مسیح می توان دریافت که مسأله آن یعنی «حقیقت» بدون تغییر باقی می ماند و از این روی مسیحیت تاریخش اندک است و یا اصلا تاریخی ندارد چراکه حقیقت نمی تواند در مجرای تاریخ تحول یابد.

💠 اما «تاریخ فلسفه» به اقتضای ماهیت درونی خود از سایر تاریخ ها جدا است. به نظرم می رسد که «فلسفه مدعی دست یافتن به حقیقت مطلق نیست». لیکن، حقیقت «از و در» مجرای تاریخ به تدریج نمایان می شود. پس می توان گفت تا تاریخ هست، «فلسفه» هم وجود دارد. تاریخ فلسفه، به این دلیل که حقیقت را بدون تغییر و ازلی تلقی نمی کند در درون خود و حتی با توجه به محتوای آن، تضادی میان «تاریخ و فلسفه=تاریخ فلسفه» وجود ندارد. از این مجرا آنچه که قبلا وجود داشت(نظام های فکری) ثابت می ماند و سپس در ادوار بعدی، مسائل به آن افزوده می شود.

✍ #گئورگ_ویلهلم_فریدریش_هگل
📒 #تاریخ_فلسفه_غرب

به ما بپیوندید
💠 https://t.me/joinchat/AAAAAD1iiYNrufWfeQ0Tfg

💠 /channel/denkenfurdenken

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

| جهنم دارد می آید بالا تا همه مان را خفه کند! |

این روزها در آونگ و نوسانِ مدام ِ شوم جنایاتی که " آدمی" مسبب آن است، حیرانیم!

در گستره ای مظلوم -(مغان)- ، #آتنا ای قربانی میشود که شدت هولناک جنایت بر او رفته، تا آنجایی است که روح مردمان شهر را تسخیر می کند و در کانونی پرازدحام -(تهران)- رقص چاقو در رگ و پوست و گوشت ِ کودکی، #ابوالفضل ای را به خونِ خویش سراسر آغشته می کند که تمام ِ امید پدرِ تنهایش است.
در مَسلَخی دیگر، سه تن دوست، بزمی آراسته اند: در حمام خون و آتشی که به پا داشته اند، تنِ مُثلِه و جزغاله شده ی ِ #صادق ای که دیر زمانی دوست صمیمی ِ شان بوده ، سوژه یِ آن است! آری، سه دوست، او را به هولناک ترین صورت ممکن کشته و با پیکرِ در حال سوختن و اِحتضارِ او، سلفی مرگ می گیرند!
در این میان آنسوتر، فردی در شمایل یک ناپدری، حجم معصومی را در میان دستان درشت اَش، با تمام قِساوت و سنگدلیِ شوم ِ خویش، بر دیواری سنگی میکوبد! آن حجم چیزی نیست جز سر ِ نحیف ِ کودکی به اسم #اهورا ، که از شدت ضربات وارده، جویبارهای خون، بر مغز پاک او جاری میشود و بدین گون، دنیای پلشت و ناپاک را، معصومانه و مظلومانه، ترک می کند!

هیولای ِ درون ِ آدمی دهان گشوده است و در این بحبوحه ی شوم، نخست از کودکان ِ بی دفاع قربانی گرفته و آنها را می بَلعَد.
دیگر کیست که باور نمی کند آدمی گرگ آدمی است؟!

#پازولینی به ما هشدار می‌داد که "جهنم در حال بالا آمدن است" و امروز ما، به راستی، با نگون بختی تمام، شاهد عینیت این پیشبینی سیاه، به دست خودمان هستیم.

دیگر زمان آن رسیده است که ما آدمیان -که هنوز جنایتی هولناک مرتکب نشده ایم،- سرِ خود را از لاک ِ انزوایِ خویش بیرون آوریم و فاجعه های اجتماع خود را ببینیم و چاره ای اندیشیم.
بگذار بدانیم که هیچ جا دیگر امن نیست، و از این رو گزیری نداریم جز اینکه به "درمان گری" خود و دیگری بپردازیم، گر میخواهیم قربانی بعدی ،باز از تبار انسانی یِ ما، نباشد!
مسئله، از حد هشدار، بسیار فراتر رفته است!
جهنم دارد می آید بالا تا همه مان را خفه کند.

✍ #امین_جباری
پنجشنبه ، ۲۷ ‌مهرماه ۹۶

● #آتنا_اصلانی #ابوالفضل_سلطانی #صادق_برمکی #اهورا #ستایش_قریشی #بنیتا و... ●

🍁 @jabbariamin

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

📍مسأله تباهی ایران؟📍

💠 در شرایطی که «تباهی»در رگ و پی اقتصاد ایران ریشه دوانده است و دست اندازی بر اموال مردم به امری عادی مبدل شده است، افکار عمومی به جای قطع عضو فاسد و تامل در «علل» و «ریشه های» اسباب انحطاط در «حرم سرای آقای دوربینی» سیر می کنند. مایه حیرت و تعجب است که پیوسته برای ما، کسانی که دریافت درستی از اوضاع تباهی پیدا می کنند و در بی خبری توده، یا احتمالا خبر دار بودن از اوضاع و رفتن در خواب آگاهانه، تنها ندای «اصلاحات» به جایی نمی رسد. بوی «گنداب و منی فساد دولت»، ایران را فرا گرفته است. آیندگان و فرزندان از ما به «ننگ» یاد می کنند که چرا به جای تأمل در علل فساد و تباهی بی حد دولت، همه آن نظم و نسقی را که امثال «امیرکبیر» و «قائم مقام فراهانی» رشته کرده بودند پنبه کردیم! اصلاحات برای ما نه مربوط به این و نه مربوط به آن است؛ بلکه «عدم مماشات» با «تبهکاران» و «حرامیان» و «حیوانات موذی»ای است که دستشان برای دست برد به اموال مردم باز شده است. ما به جای تامل در نسبت میان «سیاست دولت هایی که خودمان برمی گزینیم» با «اقتصاد ملی» بیش از اینکه بخواهیم آقای دوربینی را سوژه کنیم تا سرحد ابتذال افتاده ایم و سوژه او شده ایم. من همه آن سخنی را که می توانم سطرها در باب آن بنویسم در یک جمله خلاصه می کنم:«تا کنون به خاطر هیچکس خطور نکرده است که بساط کهنه را برچیند و طرحی نو دراندازد؟» رک می گویم که در ذیل مفاهیم روشنگری ایران و نظام مفاهیم سیدجواد طباطبایی می اندیشم و از این روی نه او و نه طباطبایی برای من نظام های متفاوتی نبودند. بلکه «تامل او در باب ایران و قبض این» همچون نوری بود که مرا از خواب غفلت بیدار کرد! نگرش من هیچگاه در ذیل نظام های پیکار و انقلاب قرار نگرفته و نخواهد گرفت. چراکه در نهایت آیا باید همچون پیرو ساده لوح سیدجمال الدین، دست به خون شاه وزیران فاسد آلوده کرد؟ و آیا می توان «خون تباهی» را با «ریختن خون» شست؟(آیا می توان خون را با خون شست؟)، کما اینکه با قتل شاه ناصرالدین هم درخت اصلاحات بارور نشد.

💠 من سوژه «دوربینی»! نمی شوم چراکه می بینم ایران در دست «وزیران فاسد» به تباهی کشیده شده است و هیچ گوش شنوایی وجود ندارد.

🌐 بامهر

💠 جایی برای آنان که می اندیشند؛ چاه به چشمه ای که از آن آب می نوشیدیم حَسرَت می بُرد

۱. دکتر عبدالکریم سروش
۲. دکتر سیدجواد طباطبایی
🔻🔻🔻🔻🔻
/channel/denkenfurdenken

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

📍حکومت مبتنی بر قانون📍

💠 یونان باستان/قرن ششم(ق.م).

🌐 برای نخستین بار، ما، ضرباهنگ متداوم دگردیسی سیاسی و نظام فکری را در آخرین سمفونی قرن ششم پیش از میلاد مسیح، در «سولون» مشهود می نگریم. در دوره سولون اندیشه «دولت» در همه شئون زندگی فردی و اجتماعی و فکری و فرهنگی یونانیان جاری بود. چنانکه پیش از این هم مشاهده کردیم اشعار «یامبی» که با هجو و استهزاء بسط یافته بود در این دوره_با این تفاوت که سولون محتوای اشعار را از اشراف هومر اخذ نمی کند_ می توانیم بیابیم. در این دوره اندیشه دولت در میان همه «شهروندان» جاری است. اشاره به شهروند نشان از تمدنی دارد که در هنگامه استبدادهای اسپارتی که اراده فردی را نفی می کرد، فرد را به عنوان فرد به رسمیت شناخته است.

💠 انتقال از اشراف و نظام استبدادی اسپارت به یونان، در دست یونانیان صیقل یافت و آنها توانستند میان «اندیشه قانون» و «اندیشه آزاد» موازنه ای اساسی برقرار کنند. این در حالی بود که اندیشه نخستین فیلسوفان یونان در حال جوانه زدن بود و اما علی رغم این مساله میان دگرگونی ها و ضرباهنگ نظام فکری «فلسفه طبیعی» و «شعر به عنوان مکان تکوین ذهنیت انسان یونانی» هیچ تفاوتی وجود نداشت.

💠 سولون از جامعه ای برخاسته بود که هنوز تحت حمایت اشراف صاحب زمین قرار داشت. قوانین سولون نه تنها اشراف را تضعیف نکرد که به آنها قوت بیشتری اعطا کرد.

🌐 از این جهت من با تحلیل این نحوه جامعه یونانی به این اصل سیاسی مهم در آن دوره دست یافتم که قابل تعمیم به دوره های بعد نیز هست:

💠 «عده ای از انسان ها، خود را بر دیگران مسلط می بینند در حالی که خودشان از همه برده تر هستند»(ژ.ژاک.روسو).

🌐 با این روش، «اراده فردی»، که برای من در صدر مسایل تحلیل امر سیاسی قرار دارد در نظام خودکامه استبدادی اسپارت یا اشراف صاحب زمین حل شده است. زنجیر استبداد در آتن به حدی رسیده بود که فرد، در زمانی مناسب به دنبال باز کردن زنجیر استبداد از گردن خود بود. از این روی به نظرم می رسد که «حق آزادی از هیچکس سرچشمه نمی گیرد» اما طبقه قدرتمند اشراف این حق را از آن خود می کند و توده با پذیرفتن بندگی به جزئی از نظام استبدادی اشرافی مبدل می شوند. این رهایی از بردگی چگونه می توانست صورت بگیرد؟ نمی دانم! شاید مثلث «آگاهی_شجاعت_جسارت».

✍ #ورنر_یگر_یونان_شناس_آلمانی
📒 #پایدیا

به ما بپیوندید💠
https://t.me/joinchat/AAAAAD1iiYNrufWfeQ0Tfg

/channel/denkenfurdenken

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

در انیمیشن " پنگوئن های ماداگاسکار " ، دیالوگی وجود دارد:
| سرباز جوان! یک دوست، در واقع دشمنی است که هنوز حمله نکرده است! |

دهشتناک است فهم این حقیقت که آدمی هنگامی که به گستره‌ یِ تاریخ و‌ تجربه یِ زیسته یِ خویش نظر می کند، صدقِ آن گزاره یِ تلخ را، "موجَّه" می یابد: تاریخ از سَمتی، و تجربه ی زیسته ما از سویی، نه مگر مملو از خیانت ها و آسیب هایی کسانی بوده اند در قاموس و قالب " دوست" ؟!.

در هنگامه یِ شوم ِ تجربه و لمس ِ این واقعیت، ناروا نخواهد بود که روح آدمی به مسلخ ای رود و از وزش ِ تندباد هایِ خیانت، بسختی بپژمرد!
#سعدی میگفت:
"از دشمنان برند شکایت به دوستان
چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم؟! "
غزلیات سعدی/غزل ۴۳۷

و #اخوان با حیرت و سرگردانی تمام، باز این تلخ حکایت ، و پرسش بی پاسخ سعدی را تکرار میکرد که:
"از تهی سرشار،
جویبار لحظه ها جاریست!

وای، اما -با که باید گفت این؟- من دوستی دارم
که به دشمن خواهم از او التجا(پناه)بردن!

جویبار لحظه ها جاریست. "
مهدی اخوان/شعر چون سبوی تشنه.

شاید در همین هنگامه ها بود که #شاملو نیز، زهر فریب و خیانت دوست را، نا باورانه چشیده و گریه در گلو شکسته بود:
" چندان که در پیرامنِ خویشتن دیدم
به ناباوری گریه در گلو شکسته بودم:
بنگر چه درشتناک تیغ بر سرِ من آخته
آن که باورِ بی‌دریغ در او بسته بودم."
شاملو/شعر نخستین که در جهان دیدم...

و با توجه به همه ی این اوصاف بود که #شوپنهاور ، در سیمای مردی دنیا دیده، تلخ کامانه به ما توصیه می کرد که
" آن چیز را که دشمنتان نباید بداند، به دوستان خود نگویید!"
چرا که فیلسوف واقع بین، همچون ژاک دریدا، دریافته بود که " دوستان، دوستی وجود ندارد! "

آری در این شوم جهانِ روابط ِ زهرآگین، تو گویی دوستی، به کسوفی ابدی رفته است، و آنچه در قامت یک دوست به تو نزدیک می شود، گویا این آموزه یِ مافیاییِ دون کورلئونه را جامعه ی عمل می پوشاند که " به دوستان خود نزدیک شو، و به دشمنان خود نزدیک تر! " و چون ترسیم #فروغ_فرخزاد از آدمی ، همچنان که تو را می بوسد، در ذهن خود، -دشمن وار- طناب دار تو را می بافد!

وایِ اخوان و گریه در گلو شکسته شاملو، وای وای و های هایِ گریه ی ِ تمام تبارِ انسانی است که از کسان و نزدیکانِ خود به تلخی، دِشنه ای در دل احساس خود یافته اند و از اعماق به خاکستر نشسته ی اعتماد خویش، ققنوس های رنج جهان را زاده دیده اند!

✍ #امین_جباری
یکشنبه ، ۲۳ مهر ۹۶

🔻پی نوشت:
۱.این سنخ نوشته هایم -(چون نوشته ی پیشینم در باب "حافظ/زیبایی" نیز)- قطعا نوشته های شخصی نیستند و از سویی حالت کلی و عمومی دارند. من در این نوشته از " موجه بودن" و نه "لزوما صادق بودن" گزاره ی نخست و سخنانی که در پی آن آمد، سخن گفته ام، چرا که نیک میدانم که دوستان و دوستی هایی وجود دارند که به قطع، مشمول حکم کلی این نوشته نیستند، همچون برخی دوستان همدل من.
اما در کل، "النادر کالمعدوم!" و استثنا،قانون و قاعده ی عمومی را نفی نمیکند! وگرنه نه مگر "ما مِن عامً الا قَد خُصَّ/ -کدام- عمومیتی نیست که تخصیص نخورده باشد." ؟!

۲. ترکیب " زادن ققنوس های رنج جهان از خاکستر" را از #رضا_براهنی یِ وسیع، وام کرده ام در شعری چنین: " و چشمهایم، خاکستری است که از اعماق آن، ققنوس های رنج جهان می زایند."

۳. نگارنده معتقد است که با توجه به مواردی که در بالا آمد و همچنین "تمام آنچه که مجال پرداخت نیافت و میتوانست و ممکن بود روی دیگر سکه نیز باشد"؛ در روابط ، باید، نه رومی رومی بود و نه زنگی زنگی، نه دل به عمق داد و نه بی جهت دل گُسَست؛ بل شایسته است که "حد وسط" را نگه داشت و به حکمت "خیر الامور، اوسطها" که ریشه های ارسطویی و دینی نیز دارد، ملتزم بود.

🌾کانال تلگرامی جرعه از چاهی:
🦋 @jabbariamin

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

💠 ما، دکتر « #عبدالکریم_سروش» را در تقابل او با دکتر « #سیدجوادطباطبایی» نمی فهمیم. برای ما نفی دستگاه های فکری و انتظار داشتن از این که یک سیستم خاص، پاسخ پرسش هایمان را بدهد به معنی نادیده گرفتن «شکوفندگی تدریجی حقیقت» است. وانگهی؛ این معنای! یعنی «حقیقت امر تدریجی است» به مثابه این نیست که حقیقت پیشاپیش امری داده شده است؛ بلکه معنایش این است که آن«#حقیقت» به عنوان پدیداری بشری، به تدریج «نمودهایی=پدیدار»هایی از خود را مطابق با روح زمان به عرصه جهان می کشاند و این انسان به عنوان «فاعل متصرف با ارده» است که از مجرای او، آن حقیقت تجلی می کند.

@Soroush_Philosopher
❇️ به ما بپیوندید💠
https://t.me/joinchat/AAAAAD1iiYNrufWfeQ0Tfg

/channel/denkenfurdenken

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

📍فیلسوفان در این زمانه عسرت به چه کار می آیند؟📍

💠 این پرسش از هولدرلین شاعر آلمانی اخذ شده و به دنبال آن الهام اصلی این نوشته، کتاب "شاعران در زمانه عسرت رضا داوری اردکانی". همانطور که می دانیم پرسش پیش روی گزنده است و به آن صورت که یاسپرس گفته بود باید پاسخ گزنده باشد؛ "آری فلسفه آزردن حماقت است" اما طرح پرسش دلبخواهی نیست و می توان "مسیری خلاف آمد عادت پیش را در گرفت". فلسفه وسیله ای برای تفنن نیست بلکه بر "جان می زند" و تا تیغ آن، ذهن پرسشگر را زخمی نکند، طراح پرسش همچون ذره ای ناچیز در پیله فردیت باقی می ماند و در کلاف سردرگم اندیشه ها دست و پا می زند تا در همان فردیت خود خاکستر شود و بسوزد. فلسفه نه در خدمت نهادهای رسمی قدرت درمی آید و نه جنگی مبهم از الفاظ بی سر و ته است. فلسفه زبان همدلی با جهان است و با تفنن های شاعران رسمی و اوقات خالی آنها نسبتی ندارد. در زمانه ای که ایدلوژی های انقلاب و شورش مداوم، پندارهای توخالی را بر جای "تفکر" می نشانند، فیلسوف با تعاطی به واژگان، عسرت و تنگنای انسان را با امر #واقع پیوند می زند. فلسفه دعوت به تفکر در زمانه #سرگردانی و ورود به اقلیم آن مستلزم #دعوت است؛ آری به صراحت می توان گفت:(فلسفه هرکسی را به خود راه نمی دهد و نمی پذیرد)! بلکه از الزام ها و هیاهوی الفاظ فراتر می رود و در تنگنا و "قبض زمان" ترجمان عصر و روح مردمان عصر خودش است. فیلسوف در اوج سرگردانی "فلسفه بافی ها"، با استمداد از عقل، " #سلانه_سلانه " حرکت می کند تا آن خانه و کاشانه از دست رفته را به انسان بازگرداند. منزلگاه "فیلسوفان زمانه عسرت" حیرت است. وانگهی؛ فلسفه در اوج سرگردانی، به زبان عصر خود سخن می گوید و روحی تازه در کالبد بی جان #زبان زمان خود می دمد؛ باری، فلسفه و فیلسوف، وجدان بیدار جوامعی هستند که دیرزمانی است توان اندیشیدن و طرح پرسش را از دست داده اند.

به ما بپیوندید💠
https://t.me/joinchat/AAAAAD1iiYNrufWfeQ0Tfg

/channel/denkenfurdenken

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

📍تحول معرفت دینی📍

💠 امروزه نگرش معرفت شناسانه به دین، جای خود را در کنار تفسیرهای متکلمانه و مقلدانه باز کرده است. بدیهی است که سوء فهم "تحول معرفت دینی" و خلط آن با "خود دین" طوفانی از تهمت ها و تکفیرها را بر سر انسان فرود می آورد. البته مدعای قبض و بسط تئوریک شریعت بسیار سهمگین بود. جدایی دین از معرفت دینی و تاریخی بودن معرفت دینی و تاثرپذیری آنها از معارف دیگر بشری. جای هیچگونه تردیدی نیست که معرفت دینی از سایر معارف بشری تاثر می گیرد. وانگهی مفسر قادر نیست که خود را از پیش فرض های ذهنی و علمی و فلسفی برهاند. مهم ترین ثمره قبض و بسط تئوریک، نگاه بیرونی به دین و استقرار دموکراسی دینی بود. نگاه امروز ما به دین محصول تاریخ و معرفت هایی است که در قرون جدید به آن دست یافته ایم و فردا که ورق تاریخ می گردد معرفت دینی هم متحول می شود و نتایج و ثمره های تازه ای از آن می روید.

✍ دکتر #عبدالکریم_سروش
📒 #قبض_و_بسط_شریعت

@Soroush_Philosopher
❇️ به ما بپیوندید💠
https://t.me/joinchat/AAAAAD1iiYNrufWfeQ0Tfg

/channel/denkenfurdenken

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

💠 به زودی

💠 انتشار مصاحبهٔ اختصاصی کانالِ حقیقت با فیلسوف و روشنفکر معاصر، دکتر سروش دباغ با محوریتِ انتقاداتِ دکتر سید جواد طباطبایی به #روشنفکران

@Soroush_Philosopher

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

⚫️ با عرض تسلیت ایام سوگواری محرم و ان فاجعه ناجوانمردانه
✅سخنرانی زیبا و روشنگرانه #از_غدیر_تا_کربلا
🔘ایراد شده توسط دکتر #عبدالکریم_سروش

حتما #گوش فرا دهید بسیار کمک میکند.
@Soroush_Philosopher

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

💠 سخنی در پلورالیسم

💠 پلورالیسم در دو عرصه خود را به خوبی نشان می دهد. یکم عرصه دین و فرهنگ و دیگری عرصه جامعه. از این روی بر دو پایه بنا می شود. یکم تفسیر و فهم های گوناگون از متون دین و دوم تفسیر تجربه های دینی. سروش با استناد به کتاب قبض و بسط شریعت نشان می دهد که فهم ها از متون دینی متکثر است چون متن صامت است و ما نمی توانیم بدون پیش فرض به سراغ متن دینی برویم. کتاب الهی تفسیرهای متعددی برمی دارد یعنی وقتی لایه اول آن گشوده شد معنای دیگری آشکار می شود. وانگهی ما اسلام تفسیر شده نداریم. چه کسی می تواند مدعی شود که حقیقت ناب را به چنگ خود درآورده و خاتم المفسرین و الشارحین است؟ متن دین صامت است و اما مقتضای دستگاه ادراکی ما انسان ها ثابت می کند که نباید هیچ تفسیر رسمی را به عنوان تفسیر نهایی پذیرفت.

💠 به نظر ما می رسد که اگر یک تفسیر بخواهد خود را تحمیل کنند علاوه بر تعطیل اندیشه، تیشه بر ریشه پیش فرض بنیادین خود می زند که متن کلام الهی برای همه دوران ها تازگی دارد. آری متن تازگی دارد اگر بتوان نسبت آن را با مسایل روز نشان داد. ما این پرسش را طرح می کنیم که با چه حقی و با چه دلیل و معیار و ملاکی معتقد هستید که حقیقت ناب را به چنگ آورده اید و یک تفسیر واحد تحمیل می کنید اگر چنین است؟ ما می دانیم که قول هیچکس بر دیگری برتری ندارد و حجت نیست و اتفاقا راز سرزندگی متن دین همین است. شرط اصلی "صحنه فهم دین" بازیگری همه افراد در این میدان است.

❌ #ذکر_متن_با_منبع_بلامانع_است.
✍️ دکتر #عبدالکریم_سروش.
📚 #صراط_های_مستقیم
⛔️#حفظ_و_نشر_آثار_دکتر_عبدالکریم_سروش

@Soroush_Philosopher
❇️ به ما بپیوندید💠
https://t.me/joinchat/AAAAAD1iiYNrufWfeQ0Tfg

/channel/denkenfurdenken

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

⚫️به مناسبت محرم
سخنان فوق العاده زیبا و دلنشین حجت السلام #سید_حسن_آقا_میری
با هر نوع اعتقادی که دارید حتما این فایل را گوش دهید.
خداوند حقیقتا مهربان است.
🔴 #فایل_اول
@Soroush_Philosopher

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

💠" سنت و سکولاریسم"

💠 کتاب سنت و سکولاریسم به پایان رسید. و ما تا جای ممکن لایه های مختلف آن را گشودیم. از تحلیل الباقی سخنرانی ها به این دلیل که با هدف ما نسبت نداشت علی رغم اهمیت آن صرف نظر کردیم. مقالاتی از مصطفی ملکیان، کدیور و مجتهد شبستری. منتهی لازم است که بدانیم با تقسیم لایه های دین ورزی و به خصوص "دین ورزی معرفت اندیش" #پلورالیسم سر بر می آورد. از این روی کتاب "صراط های مستقیم" که پیش زمینه "قبض و بسط شریعت" هم هست در دستور کار خواهد بود. " #صراط_های_مستقیم " سیری در قاره فراخ "کثرت گرایی دینی" است. و آن نظریه ای در باب معرفت شناسی دین و محق بودن دین داران است. مطابق این نظریه کثرتی که در عالم دینی پدید آمده_و ظاهرا رفع شدنی هم نیست_ حادثه ای طبیعی است و از حق بودن کثیری از ادیان و دین داران پرده بر می دارد و نشان می دهد که ساختار چندپهلوی واقعیت با سعادت و نیکبختی آدمیان نسبت دارد.

❌ #ذکر_متن_با_منبع_بلامانع_است.
✍️ دکتر #عبدالکریم_سروش.
📚 #صراط_های_مستقیم
⛔️#حفظ_و_نشر_آثار_دکتر_عبدالکریم_سروش

@Soroush_Philosopher
❇️ به ما بپیوندید💠
https://t.me/joinchat/AAAAAD1iiYNrufWfeQ0Tfg

/channel/denkenfurdenken

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

💠 "دین ورزی معرفت اندیش"

💠 ما در فصل پیش تا حدودی لایه دین ورزی مصلحت اندیش را گشودیم. اما دین ورزی معرفت اندیش از قشر ابتدایی دین عبور می کند و وارد سطح دوم دین داری می شود. در این ساختار، به صورت صرف، عمل به احکام شرعی و دینی ملاک نیست، بلکه شخص به دنبال چیستی و فهم مسایل دین است! از این جهت مساله او فهم دین و #تکثر لازمه منطقی آن است. دین ورزی معرفت اندیش تنها یک خوانش رسمی را نمی پذیرد بلکه به تعداد هر فردی نوعی فهم از متن دین وجود دارد. سروش، اسلام را تاریخ اسلام می داند و تفسیرهایی که از دین عرضه شده است. او با تحلیل روحی پیامبرگرامی اسلام، نشان می دهد که روح ایشان آماده دریافت و کشف باطن های دیگر عالم بود. برای ایشان از ابتدا یقین حاصل بود و از سویی مسایل اخلاقی و فقهی بود که همچون محافظی بر پوسته دین قرار گرفت. لذا اگرچه مهر خاتمیت بر رسالت پیامبر اسلام خورده است اما باب #تجربه_نبوی باز است. او با تمسک به تجربه درونی مولانا و هم چنین استناد به دوران هایی از زندگی حافظ نشان می دهد که آنها هم دارای همان تجربه پیامبر اسلام هستند. پیامبر اسلام، با حضور در شرایط تاریخی خاص احکام شریعت را بر محیط جغرافیای خود منطبق می کند. لذا از اینجا است که "تکثرگرایی" در تجربه نبوی به صورت منطقی خودش را شکوفا می کند. اما به نظر می رسد که این نظریه در سطح سوم دین داری بسیار نخبه گرایانه است و هرکسی را نمی رسد که در آن سهیم شود. با ذکر این لایه ها اکنون می توانیم بفهمیم که دین یک روی واحد ندارد بلکه از هر دریچه ای که به آن بنگریم جایگاهش در جهان مدرن مشخص می شود. سروش نگاه مفصلی به این قضیه دارد که در بخش بعدی به آن خواهیم پرداخت.

❌ #ذکر_متن_با_منبع_بلامانع_است.
✍️ دکتر #عبدالکریم_سروش.
📚 #سنت_و_سکولاریسم
⛔️#حفظ_و_نشر_آثار_دکتر_عبدالکریم_سروش

@Soroush_Philosopher
❇️ به ما بپیوندید💠
https://t.me/joinchat/AAAAAD1iiYNrufWfeQ0Tfg

/channel/denkenfurdenken

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

💠 "نسبت علم و دین در دنیای جدید"

💠 عبدالکریم سروش مساله علم و دین را از جمله مسایلی می داند که بشر امروز باید بیش از هر مساله دیگری به آن توجه کند. لذا، آن نزاع تاریخی که میان علم و دین درگرفت به هر دو طرف مساله نشان داد که بر حد و حدود جایگاه خود واقف شوند و بدانند که تا حدود معرفتی معینی می توانند تصمیم بگیرند. اما جریان علم، از همان ابتدا با این نزاع و محتوای خود به سکولاریسم مدد رساند. در این صورت است که سروش.با تفکیک میان لایه های مختلف دین داری و تفکیک میان حقیقت و طریقت و شریعت و از سویی دین داری معرفتی و تجربتی و معیشت اندیش، در پی این است که جایگاه حقیقی هرکدام را روشن کند. از این روی بسته له اینکه از کدام دریچه های فوق با علم مواجه شویم درگیری مان با آن کم تر یا بیشتر می شود. از سویی جوادطباطبایی معتقد است که جریان روشنفکری از درون سنت برنخاست و از این جهت نتوانست جریان تحول های دین را در نسبت با وجوه حیات سیاسی و اجتماعی توضیح دهد.

❌ #ذکر_متن_با_منبع_بلامانع_است.
✍️ دکتر #عبدالکریم_سروش.
📚 #سنت_و_سکولاریسم
⛔️#حفظ_و_نشر_آثار_دکتر_عبدالکریم_سروش

@Soroush_Philosopher
❇️ به ما بپیوندید💠
https://t.me/joinchat/AAAAAD1iiYNrufWfeQ0Tfg

/channel/denkenfurdenken

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

📍تعریف تاریخ فلسفه📍

💠 برای ما درک آن چیزی که بر ما گذشته است با آن چیزی که اکنون هستیم دارای اهمیت اساسی است. به نظر «هگل» فلسفه، توالی اذهان شریفی است که با نیروی عقل، در هستی اشیاء و ماهیت جهان و خدا تامل کرده است.

💠 ابتدا به ساکن به نظر می رسد که امر تاریخی چیزی بیرون از واقعیت ما است. اما این نگاه، ظاهری است. چراکه تاریخ با وجود ما پیوند خورده است. این، سنتی است که از نظر هگل، ۲۵۰۰ سال دوام آورده است و به مثابه امری که از قبل موجود است در دوره جدید حاضر است. سنت، امری بی جان نیست. بلکه همچون رودی خروشان است که هرقدر که از مرکز خود فاصله می گیرد طغیانش بیشتر می شود. از این روی، تاریخ فلسفه مقدمه ای بر خود فلسفه است. تاریخ و اندیشه ای که خود را باز می یابد و امری «واقعی» و «موجود» است. آفرینشی از دستگاه های فلسفی که ۲۵۰۰ سال دوام آورده است.

💠 بر خلاف این نظریه هگل، ما هنوز تاریخ فلسفه ایرانی از آن خود نداریم؛ تا کنون این پرسش برای ما به وجود نیامده است که بخشی از هویت ما از مجرای تاریخ محقق می شود. چنانکه اشاره رفت، هگل در پی این است که نظام اندیشگی غرب را در تاریخ بازیابی کند و نشان دهد که ذهن قدرتمند فلسفی می تواند باز پرداختی از سنت عرضه کند. جای تأسف است که تا کنون به این پرسش ها پرداخته نشده است و اساتید ما مست و ملنگ به جای پرداختن به هویت و سنت فلسفی «ایرانی_یونانی_اسلامی» از «ظن خود» یار «بخشی از سنت» شده اند. کنار زدن حجاب ایدئولوژی از اذهان مردم ایران امری به غایت دشواری و در وجوهی یادآور داستان_«سیزیف است که سنگی را به قله می برد و سنگ فرو می افتاد و مجدد همان عمل تکرار می شد». به نظر می رسد که امروزه ذهن ایرانی به ورطه «سرگرمی» فروافتاده و در این روزمرگی خودساخته امید داشتن و دعوت به تفکر امری به غایت دشوار است. عصری که من به تمام آن را قرینه عصر ناصری تلقی می کنم. آن اشاره هگل به تاریخ امری اتفاقی نیست بلکه:

💠 «چون مردم ایران از دگرگونی های نظام فکری و تاریخ کشور خود اطلاعی ندارند هربار حافظه آنها پاک می شود و حوادث را تکرار می کنند»

💠 من برای این گفته خودم استدلال دارم. از مجرای سفرنامه هایی که به غرب در عصر ناصری به دست آمده است برمی آید که مردمان فرانسه «فردفردشان» از جریان تاریخ کشور خود اطلاع داشته اند. آنها حتی استبداد لوئی شانزدهم را بهانه ای برای «ندانستن تاریخ» قرار ندادند. مقایسه کنید با روحیه عمومی مردم ایران.

✍ #گئورگ_ویلهلم_فریدریش_هگل
📒 #تاریخ_فلسفه_غرب

به ما بپیوندید
💠 https://t.me/joinchat/AAAAAD1iiYNrufWfeQ0Tfg

💠 /channel/denkenfurdenken

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

⭕️ کانال « تحلیل موضوعی میراث روشنفکران »

✅ میراث دکتر عبدالکریم سروش
✅ میراث استاد مصطفی ملکیان
✅ میراث استاد محمد مجتهد شبستری
✅ میراث دکتر محسن کدیور
✅ میراث دکتر آرش نراقی
✅ میراث دکتر سروش دباغ
✅ میراث استاد ابوالقاسم فنایی
✅ میراث مهندس مهدی بازرگان
✅ میراث استاد عبدالعلی بازرگان
✅ میراث دکتر علی شریعتی
✅ میراث دکتر بابک احمدی
✅ میراث استاد داریوش آشوری
✅ میراث استاد داریوش شایگان
✅ میراث استاد رامین جهانبگلو
✅ میراث استاد آرامش دوستدار
✅ میراث نصر ابو زید
✅ میراث استاد جواد طباطبایی

@PTMRF 👈👈👈

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

📍از اسطوره به فلسفه📍

💠 علی رغم طولانی بودن حتما تا انتها بخوانید.

💠 زمانی نگذشت که «پیسستراتوس» و خانواده او «نظام استبدادی» را به دست گرفتند. در این راستا، سولون به عنوان شاعری که در قرن ششم پیش از میلاد حضرت مسیح، خود را مسئول احساس می کرد به این عقیده پایبند شد که: «انسانها! شما به سبب ضعف خودتان به استبداد پیسستراتوس دچار شدید؛ خدایان را ملامت نکنید». شمایان خودتان آنها را مقتدر کردید و در نتیجه آن به بدبختی گرفتار آمدید.

💠 در این فقره ندای درونی شاعری را می شنویم که ضرباهنگ درونش، حس مسئولیت را به امر واقع پبوند زده است. او اشاره می کند که تباهی شهروندان از اراده و اعمال خودشان سرچشمه گرفته است و با حرص و آز بیش از حد شهر را تباه می کند. سولون با آوردن این فقره در پی این نیست که استبداد پیسستراتوس را موجه کند؛ بلکه از طریق مفهوم مخالف به دنبال این است که شهروندان را متوجه مسئولیت و اراده خودشان کند. از همین روی است که سولون، مسأله سهم هر فرد را در ساختن سرنوشت خود به او یادآوری می کند.

💠 به نظر می رسد که این نگرش سولون از ابتدای حماسه اودیسه نشأت یافته است. آنجا که خدایان در جلسه شور، می گویند:«خدایان تقصیری ندارند، آدمیان از سر ندانم کاری رنج های خود را بیشتر می کنند». این نحوه پردازش امر واقع نشان می دهد که هر فردی در «شهر» یا «دولتشهر» دارای مسئولیت است و حکومت تحت قوانین ثابت و ابدی قرار دارد. وانگهی، برای سولون، دخالت خدایان در سرنوشت اهمیت چندانی ندارد و فقط اراده و مسئولیت آدمی است که در مرکز سرنوشت یا «مویرا» قرار می گیرد.

💠 سولون با یادآوری اراده و مسئولیت هر فرد، در پی این است که مسئولیت فرد فرد اعضای مدینه را در نظر آنها برجسته کند و از همین جهت به قانونی می اندیشد که هیچ خدایی نمی تواند آن را تغییر دهد. سولون حتی داهیانه این نکته را به ما گوشزد می کند که:«حتی پیشگویان هم علی رغم اینکه از آینده خبر دارند نمی توانند سرنوشت خود را تغییر دهند» مگر از مجرای اراده. به همین دلیل است که اگر انسانی از بار مسئولیت بگریزد حساب خود را در برابر «دادگاه زمان» پس خواهد داد.

💠 سولون، این آخرین نماینده اندیشه یونانی بستری را فراهم کرد که هم زمان «کشف نظم نوین جهان» در اندیشه فیلسوفان نخستین در حال جوانه زدن بود. از این روی می توان فرض کرد که در این دوره قواعد فیلسوفان طبیعی ریتم خود را با تحولات سیاسی حفظ کرده است و از همین نقطه است که جریان فلسفه در مغرب زمین آغاز می شود و ما به صورت نسبی شاهد عبور از «جهان اسطوره» به «جهان فلسفه» هستیم.

💠 انسان یونانی دریافت که می تواند بیاندیشد و قادر است که هویت خود را تحقق ببخشد. او حتی در اوج بحران فکری و ذهنی آتن و در هنگامه تشتت هایی که سوفسطاییان بر پیکره تمدن وارد می کردند اراده خود را از دست نداد. فلسفه غرب از همان ابتدا فلسفه بحران بود و از مجرای همان بحران بود که توانست سه هزار سال متداوم بر جهان حکمرانی کند. اما، ما که تمام مسائل را حل شده تلقی می کردیم و گمان هایمان بر این بود که هیچ بحرانی وجود ندارد از مجرای عدم طرح پرسش در باب «جهان_انسان_خدا» در جای زدیم و ماندیم و منتظر کسی نشستیم که بحران را برایمان حل کند. توجه به مسأله اراده کافی بود که همچون موتور محرک تمدن اسلامی، آن دوره های زرین قرون سوم به بعد را مجدد، احیاء کند. اما در میان ما به محض اینکه کسی در محدوده فلسفه می اندیشید به «پرگویی» و «دیوانه» و «مجنون» متهم می شد و در بهترین حالت این اتهام ها از آنجا بسط می یافت که فیلسوف سخنان دیگری را تکرار می کند؛ از این روی، این نگرش مغفول مانده بود که اگرچه «بلندقامتانی» در تاریخ ظهور کرده اند، اما این امر، دلیلی بر عدم حضور افرادی مستعدتر در ادوار بعدی نبود. در میان ما کسانی که زبان به نقد می گشایند «منفور» هستند. به این دلیل که بت های ذهنی به سادگی قابل هضم شدن نیستند. ما برخلاف سیر اندیشه غرب، کسانی را که پرسش داشته باشند متهم می کنیم. اما به نظر می رسد کسی که «احساس مسئولیت می کند» چه نسبت به وطن و چه نسبت به نظام فکری و خردگرایی، باید این سخنان را برای جان خود بخرد. چرا که همین اهانت ها و سخنان است که روح فیلسوف را «صیقل» می دهد. من فلسفه نمی خوانم که وراجی کرده باشم. فلسفه در اوج خود اذعان به نادانی است و از همین روی است که فیلسوف از خواندن سیر نمی شود، بلکه همواره در «طلب و حیرت و خواندن است» و از جان خود می گذارد و می گوید:«بگذار دیگران هرچه می خواهند بگویند».

📒 با الهام از #پایدیا
✍ اثر #ورنر_یگر_یونان_شناس_آلمانی


به ما بپیوندید
💠 https://t.me/joinchat/AAAAAD1iiYNrufWfeQ0Tfg

💠 /channel/denkenfurdenken

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

📍روحت را سامان ببخش📍

💠 سیموندس یونانی به ما پند می دهد که: «آدمیان همچون برگ درختان هستند. ولی کم تر کسی این سخن را می شنود. زیرا همه مردمان عنان خود را به دست آرزوهایی می دهند که در دل جوانان می شکفد. آدمی در حال جوانی سبکسر است و بسی نقشه های محال برای آینده خود می کشد و گمان می کند مرگ به او دست نمی یابد. چه ابلهند اینان که نمی دانند آدمی فانی زندگی کوتاهی دارد و جوانی کوتاهتر است. آنچه را که به تو گفتم نیک بیاموز و به فکر پایان زندگی باش و روحت را از اندکی لذت برخوردار کن».

🌐 Simonides, aus Kios. Jeger. Paideia S(eite) 193. I.

✍ #ورنر_یگر_یونان_شناس_آلمانی
📒 #پایدیا

به ما بپیوندید💠
https://t.me/joinchat/AAAAAD1iiYNrufWfeQ0Tfg

/channel/denkenfurdenken

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

📍انسان به شخصیت خود شکل می دهد📍

🌐 تا انتها بخوانید؛ در اینجا به تدریج تصویری از جامعه یونان باستان را بر اساس پژوهش یگر؛ یونان شناس آلمانی خواهم آورد.

💠 در دوره ای از تاریخ یونان، انقلابی در نوسازی دولت بر پایه قانون شکل گرفته است. «دولتشهر» جدید یونان همه آرمان گذشته را در خود حل کرد و حماسه وسیله ای برای بیان آرمان جدید شد‌. باتحولی که در ساختارهای سیاسی یونان صورت گرفته بود، «نثر» همچون وسیله ای برای ابلاغ قانون به شمار می آمد که می توانست آرمان «عدالت» و «مساوات» را مکتوب کند. دولتشهر جدید یونان مبتنی بر تفکر منطقی ای بود که در بطن خود زبان شعر را برنمی تافت. «آرخیلوخوس» شاعری در دوره ای از تحول یونان است که در آن «فردیت» و احساسات شخصی شاعر بنای کار قرار گرفته است. اما باید به این نکته اشاره کرد که اشتباه است اگر گمان کنیم پیش از او «شعر» وسیله ای برای بیان احساسات شخصی نبوده است. در این دوره «فردیت» انسان یونانی دوباره کشف می شود و او در می یابد که جزئی از جامعه است. برای انسان یونانی، «من»، جدای از جهان نیست. بلکه آزادی و آگاهی حتی در پیوست با جهان و کشف قوانین درونی روحی حاصل می شود. لذا شاعر هم مرد «جنگ» است، آنگونه که هومر آن را وصف کرده بود و هم «شاعر» است. از این جهت شاعری همچون «#آرخیلوخوس» به شخصیت خود از این مقام شکل می دهد. اما اگر گمان کنیم که شاعر، یکسره خود را با حماسه پهلوانی می سنجد اشتباه است. او گاهی در می یابد که زره حماسه های هومری برای جثه کوچکش گشاد است.

💠 با این مقدمه، شاعر ما که همان پهلوان است، این نارسایی خود را با ذهن نقاد و البته طنزآمیز یکی می کند تا نارسایی خود را جبران کند. در حماسه هومر از دست دادن «سپر» ننگ است. اما این شاعر می گوید: «من سپری بهتر خواهم خرید». این اشاره به این معنا است که پهلوانی هم حدی دارد؛ «همه ما انسان هستیم».

💠 نکته دیگر بریدن شاعر از افکار عمومی است. در آن دوره حتی اشراف نمی توانستند از افکار عمومی به دور باشند. از این روی شاعر در برابر آن توده حسود انقلابی به پا می کند تا با سرزنش آنها بگوید از این «پشه های یک روزه چه انتظاری می رود؟!» هومر گفته است که عقیده مردمان تغییر می کند همان گونه که روز خدا قابل تغییر است. آرخیلوخوس در برابر این افکار قد علم می کند و به کسانی که به بزرگان توهین می کنند می گوید:

💠 «اراجیف و ترهات توده عیب جو و حسود که آرمان های مردان بزرگ را با افکار حقیر خود می سنجند چه ارزشی می تواند داشته باشد؟». به نظر ما هیچ!

🌐 مخاطب گرامی ما با خواندن این سطور علی رغم طولانی بودن آن تصویری منسجم از جامعه یونان به دست می آورد. من مطالب را مستند و با ارجاع دقیق می آورم تا بدانیم گذشتگان چگونه و با چه عقایدی زیست می کرده اند؟ بدیهی است که این بازگشت نقادانه می تواند چراغی فروزان برای آینده ما باشد.

✍ #ورنر_یگر_یونان_شناس_آلمانی
📒 #پایدیا


به ما بپیوندید💠
https://t.me/joinchat/AAAAAD1iiYNrufWfeQ0Tfg

/channel/denkenfurdenken

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

📍احیای دین📍

💠 سخن گفتن از احیای دین نه بدعت است و نه امری بدیع به شمار می رود. مصلحان گذشته ملول از این بودند که چرا دین فروشان به میدان آمده اند؟ اگر مولانا رومی، غزالی(البته من در باب زهد جانسوز او در شک هستم) و حیدرآملی می خواستند باطن شریعت را از ظاهر آن بگیرند و باطن را محیط کنند به این نتیجه رسیده بودند که گوهر شریعت در زوال رفته است.

✍ دکتر #عبدالکریم_سروش
📙 #قبض_و_بسط_تئوریک_شریعت

امروزه بر ما واجب است که بیاندیشیم آیا پافشردن بر تجدد و رها کردن دین ضروری است یا گوهر ثابت دیانت را نگه داشتن و بر تجدد پشت پا زدن؟! منطق سومی در این باب وجود دارد که هدفش به سلامت عبور دادن دین از تلاطم امواج دنیای کنونی است. ما برخی تأمل ها را در باب اخذ اصطلاح «اصلاح دینی» مکتوب کرده ایم و در این مجال نمی توانیم همه آن را طرح کنیم. اما از باب مثال می توان گفت به کار بردن اصطلاح هایی که مربوط به دوره ای خاص از تاریخ اروپا است نه تنها در باب مواد تاریخ اسلام وجهی ندارد که حتی آن را بی معنا می کند. مسیحیت دین دنیا نبود و از این روی «پروتستانیسم» می توانست وجه دنیوی مذهب مسیح را به آن بازگرداند. اما اسلام دینی است که در اساس خود دنیا را در تعادل آن با آخرت مدنظر قرار می دهد(اما در طول تاریخ جنبه اخروی آن توجه به دنیا را در محاق برده است)و اگر چنین است دیگر نمی توان از پروتستانیسم و دنیوی سازی اسلام سخن گفت. اگر اسلام دین دنیا هم هست، این دستور و قاعده، پیشاپیش بنا کردن کاخ دنیا و توجه به اندیشه سیاسی را هم تجویز می کند. در این نگرش، دنیا «زندان فرد نیست» بلکه در بطن آن، «فرد به معنی جدید کلمه=فرد در جهان و با جهان» جایگاهی خاص دارد.

@Soroush_Philosopher
❇️ به ما بپیوندید💠
https://t.me/joinchat/AAAAAD1iiYNrufWfeQ0Tfg

/channel/denkenfurdenken

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

👁‍🗨 چند و چونی در باب قانون | امین جباری 👁‍🗨

• بی گمان یکی از علتهای اصلی عقب ماندگی جامعه ای ، "عدم حاکمیت قانون" است.
از سویی، در شرحی دیگر از این مقوله، نخست باید بگویم که نگارنده بیشتر با این تعبیر توماس هابز همدل است که "آدمی، گرگ آدمی است."
از این رو این گرگ درون را، قانونی شایسته در برون، بایست مهار کند.

• وقتی چنین قانونی در جهت مهار این خصیصه آدمی وجود نداشته باشد، آنگاه توسن خودخواهی و تمامیت طلبی های آدمی، به تیزی و تندی می تازد، و راه را بر هر دیگری خواهی ای که منافع او را کمینه کند، می بندد. اینگونه، اقلیتی حاکم، به پیش می روند، و اکثریتی محکوم، پس رانده می شوند، و اینچنین، جامعه ای، از منظر نرم‌های اخلاقی، عدالتی، فرهنگی و... عقب مانده می شود. تراکم و ازدحام امکانات و بسترهای اساسی در چنگال اقلیتی محدود اما حاکم، فقر، جهل، و ظلم را که جملگی از مولفه های اصیل عقب ماندگی است را در جامعه نهادینه می کند و جامعه را به محاقی غم انگیز و مایوس کننده، رهسپار می کند.
لذا به دیگر سخن و به تعبیر مولوی:
مر بشر را پنجه و ناخن مباد/که نه دین بشناسد آنگه نه سداد!
مگر بشرطی که قانون، مدام پنجه های بشر را سوهان کشد...

▪️ اما عنایت به سه نکته در این میان ضروری است:
🔺نخست اینکه، صرف وجود قانون، کافی نیست، بلکه بایست اجتماع، در پی تنظیم و تنسیق "قانون خوب" باشد. قانون خوب، قانونی است که معیارهای عدالت خواهانه و اخلاقی در آن نهادینه شده باشد؛ از این رو قانونی که فاقد این معیارهاست، از منظری، و همچنین به تعبیر آگوستین نیز، اصلا قانون نیست؛ یعنی مشروعیت لازم جهت قانون نامیده شدن را ندارد.

🔺دوم اینکه، اگر قانونی فاقد این معیارهای اخلاقی و دادگرانه باشد، آنگاه قانونی بد است؛ و به هر نحویی، اگر چنین قانونی به منصب ظهور و حاکمیت برسد، آنگاه این سخن فرانسیس بیکن صحت خواهد داشت که "هیچ شکنجه ای، بدتر از شکنجه ی قانون نیست."

🔺و سوم اینکه، در مقام عمل و به نحوه پسینی، می توان به تلخی اذعان کرد که ظلم قانون بد، به نحوه اغلبی و اکثری، شامل اقشار فرودست و ضعیف جامعه می شود. برای ایضاح این مسئله میتوان از فراز‌ سخنان یکی از رهبران اقتدارگرای پیشین جهان مدد گرفت و آن را در اختصاری "تجربی" شرح داد:
در نوشته ای دیدم که گویا هیتلر گفته است "قانون مثل تار عنکبوت می ماند، فقط می تواند مگس های کوچک را شکار کند."
چنین قرائتی از قانون، عموما شامل "قانون بد" بوده و از دیر باز در اذهان متعهدین و روشنفکران اجتماعی وجود داشته است تا جایی که نهایتا در دیدگاه مارکسیستی نسبت به قانون، آمده است که قانون شلاق فرادستان، برای استعمار فرودستان است؛ زمهریر عذابی است برای بندگان، به دست خدایگان و اربابان ثروت و قدرت.

•بله، روایت چنان غریبی نیست که در جوامع قدرت و ثروت زده، که سرشت و خوی مستبدانه زر و زور، به عیان و نهان، آشکار، و تعیین کننده سرنوشت اهالی آن‌جامعه است، اجرای قانون، خود اجازه ی اراده هایی فراتر از قانون را می طلبد! اراده هایی که خود، تار و پود عنکبوتی تور آن را می بافند و سپس فراتر از آن می ایستند!
در چنین جامعه ای، اگر قانون شلاق و تارعنکبوتی از برای اسیرگردانیدن توده ها و اکثریتی محکوم به دست اقلیتی حاکم نیست، پس چیست؟!

✍ #امین_جباری

🖇 #حقوقی #اجتماعی

🌾 @jabbariamin

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

📍 رازدانی و روشنفکری و دین داری📍

✳️ اگر در یک عبارت بخواهیم روشنفکری دینی را بیان کنیم این چنین می توانیم قلم برانیم...

💠 روشنفکری دینی به هیچ وجه یک اصطلاح تناقض آمیز به معنی دیندار بی دین نیست. روشنفکردینی یعنی باخبر از دنیای غیردینی، یعنی دین دار عصر، یعنی آشنا با انواع روشنفکری های غیردینی و عالم به دین خود عازم بر بازسازی معرفت دینی و فهم آن در جغرافیای معرفتی نوشونده. روشنفکر دینی مهاجر دردمند و دلیری است که به آفات جامعه دینی از آن نظر که دینی است می پردازد و در پی علاج آن برمی آید و به نوفهمی همت می گمارد و به دفع آفات علمی و شبهات فکری همت می کند.

✍ دکتر #عبدالکریم_سروش
📒 #رازدانی_و_روشنفکری_و_دینداری

@Soroush_Philosopher
❇️ به ما بپیوندید💠
https://t.me/joinchat/AAAAAD1iiYNrufWfeQ0Tfg

/channel/denkenfurdenken

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

💠 پلورالیسم در عرصه تجربه دینی

💠 تجربه دینی مواجهه با امر مطلق و نامتناهی است. سروش نشان می دهد که این تجربه یک صورت واحد ندارد و از این جهت امری کوبنده است. حقیقتا من نمی فهمم که این تجربه چگونه برای یک فرد حاصل می شود. اینکه به راستی کیفیت وحی به پیامبرگرامی اسلام(ص) چگونه بوده است و در آن خلوت و جنبش معنوی و آن خلجان درونی بر ایشان چه گذشته است قابل بیان نیست. اما به هر روی نمی توان انکار کرد که آن بزرگوار واجد چنین تجربه ای بوده است. تجربه ای که از ملک و ملکوت عبور کرده است. وانگهی وحی مراتب گوناگونی دارد و از این جهت باید حدس زد که کسی که کاشف تجربه است باید برای آن تفسیری هم داشته باشد. نکته ای که دکتر سروش آن را مورد بازرسی قرار می دهد این است که وقتی بستر حضور اهل کشف متفاوت باشد محصول تجربه هم متفاوت خواهد بود.

🌐 از نظرگاه است ای مغز وجود/اختلاف مومن و گبر و جهود

💠 حقیقت یکی است و اما سه پیامبر از منظرهای گوناگون به آن نگریسته اند و اگر منظرها عوض شود استنباط ها و کشف ها هم عوض خواهد شد. منتهی ما نمی توانیم از دید تجربه حسی و عقلانی آن را فهم کنیم. چه کسی می تواند ادعا کند که همه حقیقت را به چنگ گرفته است؟ مولانا با پیش کشیدن داستان موسی و شبان از این گفت و گو استفاده #پلورالیستیک می کند و از سویی هم نشان می دهد که انسان هرقدر هم در مسیر تنزیه باشد ذهنش آمیخته به تشبیه است.

❌ #ذکر_متن_با_منبع_بلامانع_است.
✍️ دکتر #عبدالکریم_سروش.
📚 #صراط_های_مستقیم
⛔️#حفظ_و_نشر_آثار_دکتر_عبدالکریم_سروش

@Soroush_Philosopher
❇️ به ما بپیوندید💠
https://t.me/joinchat/AAAAAD1iiYNrufWfeQ0Tfg

/channel/denkenfurdenken

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

⚫️ با عرض تسلیت ایام سوگواری محرم و ان فاجعه ناجوانمردانه
✅سخنرانی زیبا و روشنگرانه #از_غدیر_تا_کربلا
🔘ایراد شده توسط دکتر #عبدالکریم_سروش

حتما #گوش فرا دهید بسیار کمک میکند.
@Soroush_Philosopher

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

🔉 صدای سروش

💠 ما انسانها همچون نی هایی هستیم که بر لبان حقیقت نشسته ایم که خودش را از دهان ما می سراید؛ وانگهی؛ حتی اگر دهانی هم به پهنای فلک داشته باشیم باز هم برای ادای واژه #حقیقت تنگ خواهد بود.

✍ دکتر #عبدالکریم_سروش
📚 #صراط_های_مستقیم

@Soroush_Philosopher
❇️ به ما بپیوندید💠
https://t.me/joinchat/AAAAAD1iiYNrufWfeQ0Tfg

/channel/denkenfurdenken

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

💠 "پلورالیسم دینی"

💠 پلورالیسم(کثرت گرایی) در برابر حصرگرایی قرار می گیرد. حصرگرایان، حقانیت و سعادت را در گرو دینی واحد قرار می دهند. و مخالفان و منکران خود را در عداد معاندان و مستضعفان می آورند و کثرت ادیان را سد سعادت آدمی به حساب می آورند. در پلورالیسم سخن از حقیقت و فهم حقیقت می رود. آیا اولا دین حق داریم؟ و در ثانی بهره ما از آن دین حق چقدر است؟ حصرگرایان می گویند دین حق یکی است و هرچه غیر از آن باطل است. اما بالعکس پلورالیست ها می گویند شاید واقعیت چندلایه است و لذا حق ها متکثر می شود. حصرگرایان در برابر آنها می گویند مگر می توان چند رای متناقض را حق به شمار آورد؟ و تکثرگرایان می گویند شاید دین به قدری غامض و حیرت افکن است که زبان و ذهن را به تناقض می افکند. وانگهی اگر این امر درباره خدا صادق باشد درباره مدعیات دیگر ادیان چه می توان گفت؟ چون نبوت عیسی مسیح(ع) و نبوت حضرت محمد(ص) باهم جمع نمی شود؛ بر ما وظیفه است که بر این مساله تمرکز کنیم و ما تا حد توان ابعاد آن را خواهیم گشود.

❌ #ذکر_متن_با_منبع_بلامانع_است.
✍️ دکتر #عبدالکریم_سروش.
📚 #صراط_های_مستقیم
⛔️#حفظ_و_نشر_آثار_دکتر_عبدالکریم_سروش

@Soroush_Philosopher
❇️ به ما بپیوندید💠
https://t.me/joinchat/AAAAAD1iiYNrufWfeQ0Tfg

/channel/denkenfurdenken

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

💠 "تبیین نسبت دین و جهان مدرن"

💠 برای ما دین داران، زیستن دین مدارانه در دنیای مدرن به مساله ای بسیار جدی تبدیل شده است. ما هم می خواهیم دین مدار باشیم و هم جهان مدرن را داشته باشیم. با کمال تاسف باید بگوییم هنوز نوشته ای جدی(به جز نوشته های دو اندیشمند معاصر عبدالکریم سروش و دکتر سروش دباغ) در ایران وجود ندارد که این مساله را در بطن آگاهی ما جای دهد! دلایل متعددی در این زمینه وجود دارد. ابتدا اینکه ما هنوز درک جامعی از مفهوم #علم نداریم و گمان می کنیم که با انتقال ابزار و تکنولوژی و چند اختراع، علم داریم. در حالی که حتی آن علم و مبانی نظری آن هم در دانشگاه های ما امری وارداتی است! پیش از این در عصر ناصری #ملکم_خان، ورود تلگراف را به ایران از نظم اروپایی قیاس می گرفت و معتقد بود که چون چنین ابزاری به راحتی وارد می شود می توان نظم اروپایی را هم وارد کرد و ایران در عرض سه ماه اندازه سه هزار سال پیش رفت می کند(کذا)! اگرچه ملکم خان سخنش وجهی داشت و انسجام منطقی گفتارش ناظر بر اعراض از سنت بود، اما در نهایت چون میان سنت و شتاب تحولات گسست ایجاد شده بود نمی توانست موفق عمل کند. باری؛ #سروش با تبیین لایه های دین ورزی کشفی کرده است که خودش ارزش آن را می داند اما جالب است که تاکنون به این تفکیک توجه جدی نشده و فقط از سر بازیچه و هوس خوانده شده است. ما اگر می خواهیم دین ورزی خود را سامان دهیم باید قادر باشیم مفاهیم پوسیده و کهنه را از ذهن خود دور بریزیم و به جای فقه سنتی #استاتیکی، فقه پویای #دینامیکی را جایگزین آن کنیم. در غیر این صورت همانگونه که اکنون شاهد هستیم، میان ضرباهنگ تحولات جدید و سنت دینی اختلاف زمانی پیش می آید، و در حالی که جهان پیش می رود، سنت، زمان طولانی و کند خود را طی می کند و زمانی که پیوند سنت با وجوه حیات اجتماعی و سیاسی گسسته شود، به دنبال آن دین به عنوان یکی از اجزای سنت به آرامگاه ابدی خود بازمی گردد. ما هنوز درک نکرده ایم که در دوران پرمخاطره ای به سر می بریم و اگر در این زمینه تدبیری صورت ندهیم شرایط اسفناکی را تجربه خواهیم کرد. من در این زمینه و تبیین نسبت دین به جز کوشش جدی دکتر #سروش_دباغ(فیلسوف تحلیلی_اخلاق، و روشنفکر معاصر) برای تبیین این نسبت هیچ اندیشمند #دردمند دیگری را سراغ ندارم که به صورت جدی بخواهد این مساله را در آگاهی ما جای دهد.
❌ #ذکر_متن_با_منبع_بلامانع_است.
✍️ دکتر #عبدالکریم_سروش.
📚 #سنت_و_سکولاریسم
⛔️#حفظ_و_نشر_آثار_دکتر_عبدالکریم_سروش

@Soroush_Philosopher
❇️ به ما بپیوندید💠
https://t.me/joinchat/AAAAAD1iiYNrufWfeQ0Tfg

/channel/denkenfurdenken

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

💠 "دین داری معیشت اندیش"

دکتر عبدالکریم سروش در فصل دیگری از کتاب سنت و سکولاریسم با پیش زمینه ای که در فصول قبلی چیده بود، معتقد است که دین داری معیشت اندیش در اساس خود دین داری دنیا است. این نحوه اساسا هیچ گونه تحقیقی را نمی پذیرد و فقط بر اساس اسطوره و تقلید بنا شده است. انسان امروزی در هوای تجدد تنفس می کند. هرچند موج آن هنوز به ما نرسیده است و فقط ظاهر آن را می بینیم. جوادطباطبایی از سویی معتقد است که ما در آستانه ایستاده ایم. اما به نظر چنین مساله ای صحیح نیست. چون وجود دستگاه های قانون و مجلس دلیل بر این نیست که الزاما موج تجدد را پذیرفته باشیم. ما هنوز هم در هوای سنت تنفس می کنیم و از سویی ذهنمان تخته بند همان نظام سنتی اندیشیدن است. از این روی در این تلاقی تجدد با سنت و به خصوص آن بخش فربه سنت که دین نام دارد هنوز پژوهش مهم و درخوری صورت نگرفته است و اساسا هیچگونه جدالی میان هواداران سنت و تجدد در ایران وجود ندارد. لذا با تحلیل لایه های مختلف دین ورزی می توان تا حدودی به این مساله نزدیک شد. سروش نشان می دهد که دین داری معیشت اندیش در بنیاد خود نحوه دین ورزی مقلدانه است و بر اسطوره بنا شده است. در این نحوه حجم عمل برای فرد از هرچیزی اهمیت بیشتری دارد. او نمی خواهد که در مواجه شدن با مسایل دچار بحران فکری و روحی شود. خدای او قانون گذار و آمر و ناهی است. توجه کنیم که این دین ورزی به قصد ذم و نکوهش نیست. بلکه توصیفی از یک واقعیت و به قصد مشخص کردن جایگاه اصلی دین در جهان مدرن است. بنابراین وقتی که این سطوح را می گشاییم به عمق این اندیشه پی می بریم.به نظر می رسد که دین یک روی واحد ندارد و بسته به اینکه از کدام دریچه به آن نگاه کنیم جایگاهش مشخص می شود.

❌ #ذکر_متن_با_منبع_بلامانع_است.
✍️ دکتر #عبدالکریم_سروش.
📚 #سنت_و_سکولاریسم
⛔️#حفظ_و_نشر_آثار_دکتر_عبدالکریم_سروش

@Soroush_Philosopher
❇️ به ما بپیوندید💠
https://t.me/joinchat/AAAAAD1iiYNrufWfeQ0Tfg

/channel/denkenfurdenken

Читать полностью…

عبدالکریم سروش و فلاسفه

💠 "دین و دنیای جدید"

💠 در کدام دنیا زیست می کنیم؟

💠 دکتر عبدالکریم سروش پس از روشن کردن مصادیق دنیای جدید در فصل بعدی از کتاب سنت و سکولاریسم معتقد است که انسان برای خود عالم دارد و موجودات دیگر از آن بی بهره هستند. مطابق نگرش او و این پرسش بنیادین که با چه معیاری می توان گفت امروزه وارد دنیای دیگری شده ایم؟ باید گفت امروزه بشر جدید مفاهیمی را که گذشتگان به کار می برند بدیهی تلقی نمی کند و بار معنایی تازه ای برای آنها خلق کرده است. امروزه بشر طبیعت را موجود بی شکل تلقی نمی کند که در گوشه ای افتاده است. در این راستا هگل فیلسوف آلمانی نشان می دهد که امروزه بشر اگر به رودخانه می نگرد برایش مفاهیم فنا و جریان پذیری اهمیت ندارد بلکه او می خواهد طبیعت را مهار کند. هم چنین مفاهیم حق و قناعت و عدالت بار معنایی دیگری یافته است. او #حق را مفهومی نمی داند که کسی به او داده باشد تا بخواهد آن را سلب کند. بلکه به همان صورت که جرم از جسم جدا نیست، بشر عین حق بودن است که می خواهد همه امور را به تصویر خود بسازد.

💠 از این روی تناقض بنیادین ما انسان های ایرانی این است که دین را مطابق تفسیر گذشته فهم می کنیم ولی می خواهیم تفسیرمان از انسان بر اساس نگرش دنیای مدرن باشد. در حالی که این گزاره های متناقض با یکدیگر ناسازگار هستند.

💠 در نتیجه ما تاکید موکد می کنیم که اگر #دین نتواند خود را با الزام های دنیای جدید هماهنگ کند(تفسیر شریعت مداران از دین) به تدریج نفوذ و مرجعیت خود را از دست خواهد داد.


❌ #ذکر_متن_با_منبع_بلامانع_است.
✍️ دکتر #عبدالکریم_سروش.
📚 #سنت_و_سکولاریسم
⛔️ #حفظ_و_نشر_آثار_دکتر_عبدالکریم_سروش

@Soroush_Philosopher
❇️ به ما بپیوندید💠
https://t.me/joinchat/AAAAAD1iiYNrufWfeQ0Tfg

/channel/denkenfurdenken

Читать полностью…
Subscribe to a channel