کانالی برای آن ها که می اندیشند... اندیشه ها و آرای دکتر عبدالکریم سروش و بزرگان عرفان و فلسفه کانال رسمی دکتر سروش : @DrSoroush
سلسله سخنرانی های دکتر #عبدالکریم_سروش
عنوان : در حضور حضرت مولانا
جلسه هفدهم
#در_حضور_حضرت_مولانا
@Soroush_Philosopher
انسان ها بیش از هر چیز دیگر، از اندیشیدن وحشت دارند. بیش از فقر، حتی بیش از مرگ. «اندیشه»؛ انقلاب می کند، از تخت به زیر می کشد و نابود می سازد. امتیازات دروغین، سنن و عرف جوامع، و عادات راحت طلبانه ی انسان ها را، بدون ذره ای رحم، از دم تیغ می گذراند. هیچ قانونی را به رسمیت نمی شناسد؛ آنارشیست است. مراجع قانونی را به پشیزی نمی انگارد و بر خرد کهن نیز وقعی نمی نهد. اندیشه به سادگی در گودال جهنم می نگرد و هراسی او را فرا نمی گیرد.
بشر، لکه کوچکی مغروق در ژرفای بی پایانی از سکوت است؛ اندیشه این را می بیند و با این حال، غرورمندانه خود را به نمایش می گذارد، گویی ارباب کائنات است. «اندیشه» چالاک، آزاد و عظیم است، یگانه روشنایی این جهان، و بزرگ ترین مایه فخر بشر.
✍ #پرتراند_راسل
📚چرا بشر می جنگد، فصل ۵
@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A
مردم ِ یک جامعه،وقتی کتاب میخوانند، چهرهی آن جامعه را عوض میکنند، یعنی به جامعهشان چهره میدهند. یک جامعهی بیچهره را میشود در میان ِ مردمی کشف کرد که در اتوبوس، در صف اتوبوس، و در اتاقهای انتظار، و در انتظارهای بیاتاق منتظرند و به هم نگاه میکنند و از نگاه کردن به هم نه چیزی میگیرند و نه چیزی میدهند. جامعهای که گروه ِ منتظرانش به هم نگاه میکنند، جامعهی بی چهره ایست.
✍ #یدالله_رویایی
📚سکوی سرخ
@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A
در روایات داریم که کسانی خداوند را از روی ترس عبادت می کنند؛ این عبادت بردگان است. کسانی خداوند را به طمع بهشت عبادت می کنند؛ این عبادت تاجران است. و کسانی هم خداوند را برای خود خداوند عبادت می کنند؛ این عبادت احرار و آزادگان است. پس سه دسته مردم و سه گونه عبادت داریم. همه ی آدمیان خداوند را یک جور نمی بینند و برای یک چیز نمی خواهند. مولوی در یکی از غزلهای زیبایش می گوید:
در ره معشوق ما ترسندگان را کار نیست
جمله شاهانند آنجا بردگان را بار نیست
گر نهی پرگار بر تن تا بدانی حدّ ما
حدّ ما خود ای برادر لایق پرگار نیست
دیوان کبیر، غزل ۳۹۶
ما یک خدا داریم؛ اما افراد، به انگیزه های مختلف به سوی او می روند. یکی به خاطر حاجت های دنیوی به سوی او می رود و دیگری به ساﺋقه ی حواﺋج اخروی و یکی هم بدون هیچ توقع.
✍ #عبدالکریم_سروش
📚 #قمار_عاشقانه
@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A
پنج شاخه از روانشناسی دین وجود دارد که اگر در زندگی خودمان نیز مداقه کنیم میتوانیم ظهور این پنج شاخه روانشناسی را ببینیم؛ به عبارتی با پنج نوع زندگی مواجه هستیم :
نوع اول زندگی، زندگی «متدیانه» است که در آن سنجه سخن گفتن خدا با کسی است که میتواند تجربه دینی انسان باشد.
زندگی نوع دوم، «عارفانه» نام دارد. در این نوع زندگی، تجربه شخص دیگری مدنظر نیست، بلکه، در این نوع تجربه «خود فرد» مدنظر است.
زندگی سوم که میتوانم به آن اشاره کنم، زندگی «فیلسوفانه» است که در آن افراد براساس معیار درونی زندگی میکنند که این معیار درونی با واقعیتهای ظاهری منطبق نیست، زیرا زندگی براساس استدلالهای خود انسان پیش میرود.
نوع چهارم ،زندگی «اخلاقی» است. اگر چه این نوع زندگی همپوشیهایی با سایر انواع زندگیها دارد، اما اساسا با آنها متفاوت است؛ به عبارتی دارای شهود دکارتی است.
زندگی پنجم «زیباییشناسانه» است. مبنای افراد در این نوع زندگی، براساس لذت و لذتجویی است.
🎤 #مصطفی_ملکیان
📝نشست روان شناسی دین
@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A
سلسله سخنرانی های دکتر #عبدالکریم_سروش
عنوان : در حضور حضرت مولانا
جلسه شانزدهم
#در_حضور_حضرت_مولانا
@Soroush_Philosopher
انسان در طول زندگیاش میداند که دیر یا زود خواهد مُرد. امّا نمیداند که مرگش چه زمانی خواهد رسید. و برای آسان کردن آن لحظه را به آیندهای دور و نامعیّن نسبت میدهد. امّا من میدانم و هیچ چیز دیگر زندگی را برایم آسان نخواهد کرد. خیلی درد میکشم. دشواری کار گفتن ماجرا به لاریساست. چطور به او بگویم؟
هرآن چه آسان به دست می آوریم ، به همان آسانی از دست می دهیم و برای هرآن چه که سخت تلاش کرده ایم ، ارزشی بیشتر قائل می شویم ...
غافل از این که زندگی را هم به آسانی به دست آورده ایم !
امروز مادر را به خاک سپردیم.. حالا دیگر به طور کامل بی دفاع شده ام. هیچ کس مرا در دنیا چنان دوست نخواهد داشت...
✍ #بابک_احمدی
📚 امید بازیافته : سینمای آندری تارکوفسکی
@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A
ما پیامآور حقیقتی بودیم که توی دهانمان به دروغ تبدیل شد!
برای شما آزادی آوردیم ولی در دستان ما به تازیانه تبدیل شد!
ما حیات و زندگی آوردیم ولی صدای ما به هرکجا رسید گیاهان لرزیدند و صدای خشخش برگها بلند شد!
✍ #آرتور_کوستلر
📝 ظلمت در نیمروز
@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A
مرا دل سوزد و سینه تو را دامن ولی فرق است
که سوز از سوز و دود از دود و درد از درد می دانم
🎤 دکلمه دکتر #سروش
🎧 آواز استاد #شجریان
@Soroush_Philosopher
جسم یک انسان مقدس است، من دوست ندارم که ببینم آن را تحقیر میکنند و به شکل مهیبی در میآورند. روح یک انسان را چطور؟ ... روحی زنده در تلاشی انسانی که در جثهی بد منظری به نام جسم مقید گشته و ناگزیر به بندگی آن است.
شما که از دیدن جسمی در جامعهی احمقها با چند زنگوله متاثر میشوید، آیا هرگز به آن روح نگونبختی که حتی آن جامهی چهل تکه را هم ندارد تا برهنگی هراس انگیزش را بپوشاند فکر کردهاید؟
به روحی فکر کنید که از سرما میلرزد و از شرم و تیرهروزی در برابر همهی آن مردم دم فرو میبندد!
روحی که نیشخندهای مردم را که همچون تازیانهای چاک میدهد احساس میکند، خندههایشان را که بهسان آهنی تفتهای تنسوز است لمس میکند!
این را نیز به خاطر داشته باشید که روح لال است صدایی ندارد که فریاد برآورد باید تحمل کند تحمل کند و باز هم تحمل کند!
✍ #اتل_لیلیان_وینیچ
📚خرمگس
@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A
آن روز یکی از دوستان برایم نقل کرد که :
"ما در اقوام خود آشنایی داریم که دکترا ی جامعه شناسی است. و ایشان را انسان باسواد و فرهیخته ای می انگاشتم.در مجلسی گرد هم بودیم،ایشان لب به سخن گشودند و در باب این و آن بسیار به سطح تنزیل یافته قضاوت کردند که مثلا فلان کس بی اخلاق است چرا که در حیاط ویلای خود "سگ" -(نگاهشان به این مقوله مذهبی سنتی بوده)- نگه میدارد و بهمان کس بی سواد است چون به سفره خانه ی سنتی می رود!
دوستم میگفت سخن که به اینجا ها کشید من که از بی ربطی مدعا و دلیل های او متعجب مانده بودم، صریحا به او گفتم که واقعا سکوت کردن فضیلت بزرگی است که اگر تو سخن نمی گفتی،من تو را به قرار سابق،اهل فضل تصور میکردم،اما همین که لب به سخن گشودی،نشان دادی که سطح اندیشه ات،بسیار پایین تر از سطح مدرک ات هست و آن تصوری که من بر اساس سطح تحصیلی ات از تو داشتم."
به دوستم گفتم که سروش در کتاب حکمت و معیشت خود آورده است که: ""در روایتی هست که امام صادق (ع) فرمودند:
"خداوند در کلام خود تجلی کرده است،اما مردم آن را نمی بینند و در نمی یابند."
و این حکم در باره ی همه متکلمان صادق است. هر متکلمی در کلام خود تجلی میکند:
"المرء مخبوء تحت لسانه" نهج البلاغه،حکمت 148.
و کلام از صیقلی ترین و نورخیز ترین آینه هایی است که شخصیت متکلم را باز می نماید.""
همچنین علاوه کردم که از این رو بود که مولوی می فرمود:
آدمی مخفی است در زیر زبان
این زبان پرده است بر درگاه جان
چونکه بادی پرده را در هم کشید
سر صحن خانه شد بر ما پدید!
بله. آدمی در کلام خویش تجلی می یابد. کلام روتین مدرک و ثروت و قدرت را کناری می نهد.
کلام،-(البته در منظر انسان سخن شناس)- عموما دشمن "وانمود کردن" است، چرا که آنچه که عریان نشان میدهد "بود" آدمی است.
✍ #امین_جباری
@Soroush_Philosopher
❇️لینک کانال نویسنده:
https://telegram.me/joinchat/C68j3T1glxR3TUpJjZ0ReQ
⚫️🔴🔵پانزدهمین جلسه ی پرسش و پاسخ با دکتر "سروش دباغ"
◀️ مورخ سه شنبه 1395/5/12 ساعت 18 عصر.
🖥 محل برگزاری جلسه:
گروه کمپین "از کدام کتاب چه آموختم؟!"
لینک گروه جهت حضور شما گرامیان:
https://telegram.me/joinchat/A7EocD-tRtjOzyjD3PedBA
☎️ شما میتوانید پرسش های خود را در حوزه ی فلسفه(فلسفه ی اخلاق/ رابطه ی اخلاق و سیاست،معرفت شناسی و تفکر نقادانه،فلسفه ی ویتگنشتاین/کانت/کیرگگور و...،مقولات مربوط به معنای زندگی و...، روشنفکری دینی، و عرفان ) با ارسال به پیج زیر با دکتر سروش دباغ طرح کنید:
پیج ارسال پرسش ها:
@aminjabbari400
♻️ مختصر معرفی تحصیلاتی دکتر سروش دباغ:
دکتری داروسازی از دانشگاه تهران
دکتری فلسفه تحلیلی با گرایش اخلاق در دانشگاه Warwick انگلستان.
"محقق و پژوهشگر" دپارتمان "Religious Studies" دانشگاه تورنتو.
فوق دکترا اخلاق تطبیقی از "مطالعات تاریخی" دانشگاه تورنتو.
✅✅✅لینک کانال تلگرامی ایشان:
دکتر سروش دباغ
@soroushdabbagh
به تعبیر ویلیام جیمز هیچ قدیسی نمیپرسد «باور شما چیست؟» واقعاً متأسفانه این تلقی در ما راسخ شده است که ما باید فقط به کسانی که شبیه خودمان هستند احسان بورزیم و بعد هم که بخواهیم در این شباهت تدقیق کنیم، آهستهآهسته میبینیم که کسی باقی نمیماند که بتواند متعلق و طرف مقابل احسان ما قرار بگیرد. اما کسی که متدین متعقل است میگوید همه اینها آثار خداوند هستند و «مَن احَبَّ شیئاً، احَبَّ آثارَه» هرکس موجودی را دوست بدارد، آثار آن موجود را هم دست میدارد. این تلقی در میان ما وجود ندارد. خود عارفان همیشه میگفتند که ما گاهی اصلاً از این راه که خلاف انتظار دیگران عمل میکنیم، دیگران را به راه میآوریم. فرض کنید وقتی که شما ضربهای به من زدهاید و من الان قدرتی پیدا کردهام که میتوانم از شما انتقام بگیرم، بزرگترین عامل تحول بخش در شما این است که من بر خلاف انتظار شما عمل کنم، شما انتظار انتقام از من دارید ولی من خلاف انتظارتان دارم عمل میکنم. به تعبیر میشل فوکو متفکر معروف عارف مسلک «به جای اینکه با مردم مخالفت کنی، با انتظارات آنها مخالفت کن، آن وقت محبوب آنها میشوی.» اگر انتظار دارند که شما انتقام بگیرید، شما انتقام نگیرید و این اکسیری است که دیگران را متبدل میکند.
✍ #مصطفی_ملکیان
@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A
سلسله سخنرانی های دکتر #عبدالکریم_سروش
عنوان : در حضور حضرت مولانا
جلسه سیزدهم
#در_حضور_حضرت_مولانا
@Soroush_Philosopher
این بار در گروه کمپین "از کدام کتاب چه آموختم؟!"
Читать полностью…سلسله سخنرانی های دکتر #عبدالکریم_سروش
عنوان : در حضور حضرت مولانا
جلسه هفدهم
#در_حضور_حضرت_مولانا
@Soroush_Philosopher
از همان روزی که دست حضرت قابیل
گشت آلوده به خون حضرت هابیل
از همان روزی که فرزندان آدم
-صدر پیغام آوران حضرت باری تعالی -
زهر تلخ دشمنی در خون شان جوشید
آدمیت مرده بود
گرچه آدم زنده بود !
از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند.
ازهمان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند.
آدمیت مرده بود !
بعد ، دنیا هی پر از آدم شد و این آسیاب ،
گشت وگشت .
قرن ها از مرگ آدم هم گذشت .
ای دریغا ،
آدمیت برنگشت!
قرن ما،
روزگار مرگ انسانیت است!
سینه ی دنیا ز خوبی ها تهی ست،صحبت از آزادگی ، پاکی ، مروت ، ابلهی است!
صحبت از موسی و عیسی و محمد نابجاست!
قرن موسی چومبه هاست![1]
روزگار مرگ انسانیت است
من که ازپژمردن یک شاخه ی گل ،
ازنگاه ساکت یک کودک بیمار ،
از فغان یک قناری در قفس ،
از غم یک مرد در زنجیر،
_حتی قاتلی بر دار _
اشک در چشمان و بغضم در گلوست
واندرین ایام، زهرم در پیاله ،اشک و خونم در سبوست
مرگ او را از کجا باور کنم؟
صحبت از پژمردن یک برگ نیست ،
وای! جنگل را بیابان می کنند!
دست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان می کنند!
هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا
آنچه این نامردمان با جان انسان می کنند!
صحبت از پژمردن یک برگ نیست .
فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست .
فرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرست .
فرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست!
در کویری سوت و کور
در میان مردمی با این مصیبتها صبور،
صحبت از مرگ محبت ،مرگ عشق،
گفتگو از مرگ انسانیت است!
✍ #فریدون_مشیری
@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A
برای عارفان، همه جهان ، سخن خداوند است.
عرفان، یعنی اشاره شناسی. عارفان هر حرکت و هر حادثه را پیامی و اشارتی از معبود می دانند ک در گوش آنها رازها می گوید:
هر دم از روی تو نقشی زندم راه خیال
با ک گویم ک درین پرده جه ها می بینم
دوستان عیب نظر بازی حافظ مکنید
که من او را ز محبان شما می بینم
بلی عارفان نظر بازند. و این نظر بازی معنایی جز این ندارد ک در ابرو" اشارتهای ابرو" را می بینند و می فهمند.همین باران، همین باد، همین گرم شدن و سرد شدن هوا، همین افتادن برگ از درخت، همین رنج و لذت، همه برای عارفان معنایی دیگر دارند. برای عارفان، جهان سخن خداوند است، آن هم سخن دوستانه و دلنواز.
همه عالم صدای نغمه اوست
که شنید اینچنین صدای دراز
✍ #عبدالکریم_سروش
📚تفرج صُنع/موضوع و روش علوم انسانی
@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A
🔴🔴توصیۀ دکتر #عبدالکریم_سروش به جوانان و نسل نو
و بهویژه برای یک انسان حقیقی شدن..
نخستین توصیۀ من به شما این است که
«دست ارادت به هیچکسی ندهید..
مرید هیچکسی نشوید..»
ذهنتان را خیلی آزاد نگه دارید،
تیغ برنده نقادی را همیشه به همراه داشته باشید و هیچ وقت آنرا در غلاف نکنید و با همان جرئتی که گلوی باطل را میبرید با همان شجاعت حق را هم بپذیرید..
و بهقول نظامی :
میباش چو خار حربه بر دوش
تا خرمن گل کشی در آغوش
بیشتر گرفتاریهای مردم از تعارف کردن است هم با خودشان تعارف میکنند و هم با دیگران،
نباید اهل تعارف باشید نه با خودتان و نه با دیگران مخصوصاً وقتی پای حق و باطل در میان است.
توصیۀ بعدی من این است که همواره با افراد موفق نشست و برخواست کنید و با سست طبعان میامیزید
به تعبیر مولانا
زان که هر بدبخت خرمن سوخته
می نخواهد شمع کس افروخته
هر که را باشد مزاج و طبع سست
می نخواهد هیچ کس را تندرست..
@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A
سلسله سخنرانی های دکتر #عبدالکریم_سروش
عنوان : در حضور حضرت مولانا
جلسه شانزدهم
#در_حضور_حضرت_مولانا
@Soroush_Philosopher
در آدمی، عشقی و دردی و خارخاری و تقاضایی هست که اگر صدهزار عالَم مُلکِ او شود، که نیاساید و آرام نیابد. این خلق به تفصیل در هر پیشه ای و صنعتی و منصبی [می کوشند] و تحصیلِ نجوم و طِبّ و غیرِذالک می کنند و هیچ آرام نمی گیرند، زیرا آن چه مقصود است به دست نیامده است.
آخر، معشوق را «دلارام» می گویند، یعنی دل به وی آرام گیرد. پس به غیر چون آرام و قرار گیرد؟ این جملۀ خوشی ها و مقصودها چون نردبانی است و چون پایه های نردبان، جایِ اقامت و باش نیست، از بهرِ گذشتن است، خُنُک او را که زودتر بیدار و واقف گردد، تا راهِ دراز بر او کوته شود و در این پایه های نردبان عمر خود را ضایع نکند.
✍برگرفته از کتاب «گزیدۀ #فیه_ما_فیه – مقالات #مولانا»
📝تلخیص، مقدمه و شرح: #حسین_الهی_قمشه_ای
@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A
ما می دانیم که احکام خداوند ظالمانه نیست، اما این علم موجب نمیشود که فهم و برداشت ما از متون ظالمانه نباشد. ممکن است ما خطا کنیم و از دل متون دینی حکم ظالمانه ای را استنباط کنیم و به خدا نسبت بدهیم. برای جلوگیری از این خطا ما موظفیم برداشت خود از متون دینی را با معیار عدالت بسنجیم و موزون کنیم. حکمی که در صدر اسلام و دنیای قدیم عادلانه بوده، لزوما در همه دنیاها عادلانه نیست. علم غیب ِ خداوند نمی تواند«عدلِ زمانه» را به «عدل فراتاریخی» تبدیل کند. تشریع دین کار خداوند است و ساحت مقدس او از خطا منزه است، اما فهم دین کار انسانهای جایزالخطایی است که برای تصحیح خطاهای معرفتی خود نیازمند معیارهای پسینی هستند.
✍دکتر #ابوالقاسم_فنایی
📝اخلاق دین شناسی صفحه/ 479
@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A
من بارها دیده ام کسانی که بحث های انتقادی نسبت به #دین می کنند و گناهانی را به گردن دینداران می گذارند که لغزش آدمیان است.
#دینداران هم آدمیانند.
ما فراموش می کنیم که یک مسلمان در تمام ٢٤ ساعت عمر خودش مسلمان نیست، یک مسیحی هم همین طور.
ممکن است اسماً مسلمان باشد، اما ٢٤ ساعت عمر خودش که به فرمانهای #اسلامی عمل نمی کند.
حالا از دینداران بگذریم، یک انسان که در تمام ٢٤ ساعت عمر خودش لزوما #انسان نیست، انسانی عمل نمی کند.
این حیوانیتی که درون ماست، هیچ وقت تعطیل نشده، هیچ وقت نمرده، یک وقت هایی آن هم بالا می آید، آنها هم یک وقت هایی به هر حال نقش آفرینی می کنند.
اینکه ما گمان کنیم که هر چه مسلمانها میکنند، یا هر چه مسیحی ها میکنند، این از حاقّ مسلمانی یا مسیحیت بیرون می آید، حرف نادرستی است.
مسلمانها هم مثل بقیه مردم خشم دارند، شهوت دارند، غضب دارند، منافع دارند. گاهی این چیزها را به امور اخلاقی ترجیح می دهند، در تله می افتند، در دام می افتند، خطا می کنند، گناه می کنند، لغزش می کنند، همه اینها اتفاق می افتد.
اینکه انسان فکر بکند اگر یک کسی #ظلم کرد، مثلا این حتما به دلیل مسلمان بودنش است[ درست نيست]، نه، اتفاقا به دلیل نامسلمان بودنش است.
به دلیل آن است که به ارزشهای دینی یا انسانی خودش عمل نمی کند. این خطا یا این مغالطه خیلی زیاد رخ می دهد.
ما همه انسانیم و نباید فراموش کنیم که:
هیچ انسان کاملی وجود ندارد، انسان خالصی وجود ندارد.
این دنیای ماده و طبیعت که ما در آن زندگی می کنیم، دار ناخالصی هاست. شما یک چیز خالص به من نشان بدهید، یک چیز کامل را به من نشان بدهید. یک چیز کامل را بتوانید اصلا تعریف کنید.
بنده می دانم اینجا افرادی هستند یا پزشکند یا روانشناسند. شما برای ما تعریف کنید که انسان سالم کیست؟
یک کسی که بدنش سالم باشد، سلامت را چه کسی می تواند تعریف کند، یا روان سالم را چه کسی می تواند تعریف کند؟
اینها همه نسبی است، همه ناقص است، همه بالاخره در یک حد و حدودی هست.
در مورد دینداری هم همین طور است.
دیندار خالص کجا پیدا می شود. دیندار کامل کجا پیدا می شود؟
شما اگر دیدید سلام بنده را هم برسانید.
همان که #حافظ و دیگر شاعران ما هم گفته اند و دائما به ما هشدار می دهند:
دوش رفتم به در میکده خواب آلوده
خرقه تردامن و سجاده شراب آلوده
آمد افسوس کنان مغبچه باده فروش
گفت بیدار شو ای رهرو خواب آلوده...
این وصف آدمیان است. ما همه خواب آلوده ایم و دامن و سجاده شراب آلوده. یعنی از یک طرف خواب آلوده ایم، یعنی قدرت تشخیص کامل، قدرت دیدن کامل نداریم، از نظر نظری هم نقصان داریم.
با دین و بی دین همه از این جهت یکسانیم و لذا نباید زیادی به یکدیگر سخت بگیریم.
✍دکتر #عبدالکریم_سروش
📝 انسان کامل
@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A
سلسله سخنرانی های دکتر #عبدالکریم_سروش
عنوان : در حضور حضرت مولانا
جلسه پانزدهم
#در_حضور_حضرت_مولانا
@Soroush_Philosopher
آن چه ماکیاولی از آن سخن می گفت، به تعبیر امروزی ها، رئال پلیتیک بود؛ پُلیتیک بالفعل موجود در عرصه سیاست و در میان قدرتمندان. اما آن چه معمولا اخلاقیون از آن سخن می گفتند، ایده آل پلیتیک بود؛ سیاستی که باید باشد، اما هر گز نبوده است و هیچ کس نشانی از آن نداده است. به این سبب بود که ماکیاولی ارزش های همیشه موجود را به صورت ارزش هایی که جز این نمی توانند باشند، مطرح کرد.
به تعبیر دیگر، چنانکه نوشته اند، ماکیاولی گفت که دولت یا قدرت، فراتر از نیک و بد اخلاقی است و نیک و بد اخلاقی را خود حاکمان معین می کنند. این تعبیر، تعبیر تندی است و باید قدری آنرا تراشید و نرم کرد. شاید صحیح تر این باشد که بگوییم داوری ماکیاولی این بود که اخلاق قدرت یا دولت، فراتر از نیک و بد فردی است. نیک و بد، یا خیر و شر و یا حُسن و قبحی در اخلاق فردی مطرح است که در اخلاق قدرت مطرح نیست. واقعیتی که اکنون ما با آن در جهان زیست می کنیم و به آن اشنایی داریم، حقیقتا نظر ماکیاولی را تأیید می کند. او گفت نه جوانمردی و نه ناجوانمردی، هیچ کدام ارزش مطلق ندارند.نه عدالت، نه بی عدالتی، نه نرمی، نه درشتی، هیچ کدام دارای ارزش مطلق نیستند؛ حاکم یا شهریار است که باید ببیند کدامیک به کار او می آید، آنجا که درشتی به کار او می آید، درشتی کندو آنجا نرمی به کار او می آید، نرمی کند.تنها یک چیز مطلق است و آن حفظ قدرت است. آن گاه به دنبال حفظ قدرت، اخلاق حفظ قدرت زاده می شود. و این اخلاق حفظ قدرت، اخلاقی است که شما به هرجای تاریخ که نگاه کنید، آنرا به چشم سر خواهید دید و هیچ صاحب قدرتی از آن تخلف نکرده است.
✍دکتر #عبدالکریم_سروش
📚ادب قدرت، ادب عدالت/ آزادی و قدرت سیاسی
@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A
ﺍﺩﯾﺎﻥ ﯾﮑﯽ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﻫﺪﻓﯽ ﻣﺸﺘﺮﮎ ﺭﺍ ﭘﯽ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ؛
ﺟﻨﮕﯿﺪﻥ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺧﺪﺍﯾﺎﻥ ﺯﻣﯿﻨﯽ ﻭ ﻃﺎﻏﻮﺕ ها ﻭ ﯾﺎﺭﯼ ﻣﺴﺘﻀﻌﻔﺎﻥ ﻭ ﺭﻧﺠﺪﯾﺪﮔﺎﻥ؛ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﻧﯿﺰ ﻧﻤﻮﺩﻫﺎﯼ ﺣﻘﯿﻘﺘﯽ ﯾﮕﺎﻧﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ؛
ﺍﺩﯾﺎﻥ ﯾﮑﯽ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﺼﺪﯾﻖ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ. ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﺍﯾﻦ ﺍﺩﯾﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﺎﺭﯾﮑﯽ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﻧﻮﺭ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﮐﺸﯿﺪ ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﺧﺘﻼﻓﺎت ﻭﯾﺮﺍﻧﮕﺮ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﯿﻤﻮﺩﻥ ﺭﺍه ﺻﻠﺢ ﻭ ﻣﺴﺎﻟﻤﺖ ﺁﻣﻮﺧﺖ...
ﺍﺩﯾﺎﻥ ﯾﮑﯽ ﺑﻮﺩﻧﺪ؛ ﺯﯾﺮﺍ ﺩﺭ ﺧﺪﻣﺖ ﻫﺪﻓﯽ ﻭﺍﺣﺪ ﺑﻮﺩﻧﺪ: ﺩﻋﻮﺕ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺧﺪﻣﺖ ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ! ﻭ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺣﻘﯿﻘﺘﯽ ﯾﮕﺎﻧﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ...
ﺍﺩﯾﺎﻥ ﯾﮑﯽ ﺑﻮﺩﻧﺪ؛ ﺯﯾﺮﺍ ﻧﻘﻄﻪ ﺁﻏﺎﺯ ﻫﻤﻪ ﺁﻥ ﻫﺎ؛ ﯾﻌﻨﯽ ﺧﺪﺍ، ﯾﮑﯽ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﺪﻑ ﺁﻥ ﻫﺎ؛ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﻧﺴﺎﻥ، ﯾﮑﯽ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺴﺘﺮ ﺗﺤﻮﻻﺕ ﺁﻥ ﻫﺎ؛ ﯾﻌﻨﯽ ﺟﻬﺎﻥ ﻫﺴﺘﯽ، ﯾﮑﯽ ﺍﺳﺖ...
ﻭ ﭼﻮﻥ ﻫﺪﻑ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺧﺪﻣﺖ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﻭﺭ ﺷﺪﯾﻢ، ﺧﺪﺍ ﻧﯿﺰ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺩ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺩﻭﺭ ﺷﺪ، ﻭ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﻫﺎ ﻭ ﭘﺎﺭﻩ ﻫﺎﯼ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻧﯽ ﺑﺪﻝ ﮔﺸﺘﯿﻢ، ﻭ ﺩﺭ ﭘﯽ ﺧﺪﻣﺖ ﺑﻪ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﺧﺎﺹ ﺧﻮﺩ ﺑﺮ ﺁﻣﺪﯾﻢ، ﻭ ﻣﻌﺒﻮﺩﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ، ﺟﺰ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺮ ﮔﺰﯾﺪﯾﻢ، ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺎﺑﻮﺩﯼ ﮐﺸﺎﻧﺪﯾﻢ.
ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﯾﮑﺴﺎﻥ ﻭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺧﻠﻖ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ. ﺍﺩﯾﺎﻥ ﮔﺮﭼﻪ ﻫﻤﮕﯽ ﯾﮑﯽ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﻣﺬﺍﻫﺐ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﺷﺪﻧﺪ. ﻣﺬﻫﺐ ﺭﺍﻩ ﯾﺎ ﻣﻨﺶ ﺧﺎﺻﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﻣﻌﯿﻦ ﺍﺧﺘﺼﺎﺹ ﺩﺍﺭﺩ؛ ﻣﺜﻼً ﺗﺸﯿﻊ ﻭ ﺗﺴﻨﻦ ﻧﻪ ﺩﻭ ﺩﯾﻦ ﮐﻪ ﺩﻭ ﻣﺬﻫﺐ از دینی ﻭﺍﺣﺪ ﻫﺴﺘﻨﺪ.
ﺑﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺳﯿﺎﻕ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻫﻤﻪ ﺍﺩﯾﺎﻥ ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺖ. ﺁﻥ ﻫﺎ ﯾﮑﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﺧﺪﺍﯾﺸﺎﻥ ﯾﮑﯽ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺳﺮﭼﺸﻤﻪ ﺷﺎﻥ ﻧﯿﺰ ﯾﮑﯽ ﺍﺳﺖ، ﺍﻣﺎ ﺁﻣﯿﺨﺘﮕﯽ ﺑﺎ ﺑﺮﺧﯽ ﺗﻔﺴﯿﺮﻫﺎ، ﺑﺮﺧﯽ ﺩﺧﻞ ﻭ ﺗﺼﺮﻑ ﻫﺎ ﻭ ﺑﺮﺧﯽ ﺷﯿﻮﻩ ﻫﺎﯼ ﺧﺎﺹ، ﭼﻬﺮﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺁن ﻫﺎ را ﺑﻪ ﻧﻤﺎﯾﺶ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﮐﻪ ﮔﻮﯾﯽ ﺍﺩﯾﺎﻧﯽ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﻫﻢ ﻫﺴﺘﻨﺪ.
ﺍﺻﻮﻝ ﻫﻤﻪ ﺍﺩﯾﺎﻥ، ﺗﻮﺣﯿﺪ، ﻧﺒﻮﺕ ﻭ ﻣﻌﺎﺩ ﺍﺳﺖ، ﺍﻣﺎ ﺯﻭﺍﯾﺪﯼ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻫﺎ ﺁﻣﯿﺨﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﺑﻪ ﺍﺟﺘﻬﺎﺩﺍﺕ ﻭ برﺩﺍﺷﺖ ﻫﺎی ﻣﺸﺨﺺ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﯾﺎ ﭘﯿﺮﻭﺍﻥ ﺍﯾﻦ ﺍﺩﯾﺎﻥ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺍﺳﺖ.
✍ #امام_موسی_صدر
📝 ادیان
@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A
سلسله سخنرانی های دکتر #عبدالکریم_سروش
عنوان : در حضور حضرت مولانا
جلسه چهاردهم
#در_حضور_حضرت_مولانا
@Soroush_Philosopher
سبب حیرت ما در آگاهی از خدا این است که ما در جستوجوی شناختن ذات او هستیم، آن هم از دو راه، یا از راه ادله عقلی یا از راهی که مشاهده نامیده میشود؛ دلیل عقلی از مشاهده منع میکند و دلیل سمعی نیز تنها به آن اشارهای کرده و تصریح نکرده است.
دلیل عقلی همچنین ما را از ادراک حقیقت ذات خدا، از راه صفت ثبوتی نفسی که خدا «فی نفسه» بدان صفت است، منع کرده است؛ عقل با نظر خود جز صفات سلبی را ادراک نکرده است و این را «شناخت» (معرفت) نامیده است.
گاهی یا علم، ادراک چیز مدرَک است، بدانگونه که در خودش چنان است؛ این درباره چیزی است که درک آن ناممکن نیست، اما درباره آنچه درک آن ممتنع است، آگاهی یا علم به آن «نه درکِ» آن است و «نه درک» از جهت اکتساب عقل است، آنگونه که چیزهای دیگر را میداند؛ ولی درک ما از خدا به سبب وجود، کرم و دهش وی است، آنگونه که عارفانِ اهل شهود او را میشناسد، نه از راه نیروی عقل نظری.
از سوی دیگر ثابت شده است که علم به امری دست نمیدهد، جز از راه شناخت چیزی که متقدم بر این شناخت باشد و میان این دو شناخته مناسبتی یافت شود، اما این نکته هم ثابت است که میان خدا و آفریدگان او مناسبتی چون جنس، نوع یا شخص، بدانگونه که میان اشیاء است، وجود ندارد.
بنا بر این ما علمی متقدم بر چیزی نداریم تا به وسیله آن ذات حق را، با لحاظ مناسبت بین آن دو، ادراک کنیم.
خدا هرگز از راه دلیل دانسته نمیشود. اما میتوان دانست که «او موجود است» و جهان با نیازی ذاتی که از آن گزیری نیست، نیازمند به اوست.
✍ #ابن_عربی
📚ص۱۶۰، الفتوحات المکیة، بولاق، ۱۲۹۳ق.
@Soroush_Philosopher
❇️برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید💠
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A
سلسله سخنرانی های دکتر #عبدالکریم_سروش
عنوان : در حضور حضرت مولانا
جلسه سیزدهم
#در_حضور_حضرت_مولانا
@Soroush_Philosopher
کتاب : صراط های مستقیم
نویسنده : دکتر عبدالکریم سروش
@Soroush_Philosopher