نشریهٔ «ترنج»، نشریهٔ واحد فرهنگ و هنر انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف 🖥 ToranjSUT@gmail.com صاحبامتیاز: انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف @AnjomanSUT مدیرمسئول: اسما شهنازی @Asma_Shahnazi سردبیر: مبینا صباغی @mobina_saba
داره از ابر سیاه خون میچکه
جمعهها خون جای بارون میچکه
زادروز فرهاد مهراد گرامی🪴
#بهانه
#موسیقی
🆔 @ToranjSUT
ما لبخند را نهان میکنیم، چنانکه تصویر معشوقهمان را در جیب
چنانکه اندیشهی آزادی را در نهان جایِ قلبمان.
همهی ما که اینجاییم، یک آسمان داریم و
همین یک لبخند.
شاید فردا ما را بکُشند
اما نمیتوانند این لبخند و
این آسمان را از ما بگیرند.
✍️یانیس ریتسوس
🆔@ToranjSUT
Flint.Cast | Episode1
۲۰ دی ۱۴۰۲
"صـدایـ خـواهـشـ
شـفـافـ آبــ بـهـ جـاریـ شـدنـ
صـدایـ ریـزشـ نـور سـتـارهـ
بـر جـدار مـادگـیـ خـاکـ
صـدایـ انـعـقـاد نـطـفـهی مـعـنـیـ
و بـسـطـ ذهـنـ مـشـتـرکـ عـشـقـ
صــدا، صــدا، صــدا
تـنـهـا صـداسـتـ کـهـ مـیمـانـد"
🪶دفتر ایمان بیاوریم | فروغ فرخزاد
🆔 @Women_SUT
@ToranjSUT
@AnjomanSUT
ساختار و معماری
میدان نقشجهان با نام تاریخی میدان شاه و میدان امام، میدان مرکزی شهر اصفهان است که در قلب مجموعه تاریخی نقشجهان قرار دارد. بنای اولیه این میدان مستطیلشکل به وسعت ۵۶۰×۱۶۰ مترمربع، به دستور شاه عباس صفوی در سال ۱۰۱۱ قمری، توسط معماران مشهوری همچون محمدرضا و علیاکبر اصفهانی ساخته شد.
در طرح این میدان که پیوندی از بازار، مرکز حکومتی و محل مذهبی است، از میدان عتیق در اصفهان الگوبرداری شد. پیرامون آن، دویست حجره دو طبقه قرار دارد. چهار بنای عالیقاپو، مسجد شاه، مسجد شیخ لطفالله و سردر قیصریه نیز در میانه چهارضلع این مستطیل ساخته شدهاند.
کاربرد
میدان نقشجهان در سده یازدهم هجری قمری از بزرگترین میدانهای جهان بودهاست. در دوره شاه عباس بزرگ و جانشینان او، در روزهایی که جشنهای سلطنتی برپا بود، محل بازی چوگان، رژه ارتش، چراغانی، و نمایشهای گوناگون و در سایر روزها محل گردش و خرید مردم بودهاست.
دو دروازه سنگی چوگان از آن دوره هنوز در میدان باقی است که از انجام ورزش چوگان در آن دوره حکایت میکند و قدیمیترین دروازه چوگان دنیاست.
-بخش پایانی
✍ امیرحسین دباغی
#اماکن_تاریخی_ایران
🆔@ToranjSUT
رویا: میدونی همه فکر میکنن اگه حس واقعیشون رو نشون بدن، همهچی به هم میریزه. هیچکس حرف دلش رو راحت نمیزنه. خب، اگه نمیخواد میتونه همون شب اول، همون لحظهی اول بیاد و بگه.
استاد: فکر نمیکنی آدما واسه مخفیکردن احساسشون دلیل دارن؟
رویا: دلیلشون از هم دورشون میکنه؛ چه دلیلی از عشق مهمتره؟
🎬 شبهای روشن، فرزاد موتمن ۱۳۸۱
🆔@ToranjSUT
📖ششمین هفته از سلسلهجلسات «زن در ادبیات»
موضوع این هفته: شاهنامهی فردوسی
در این جلسه، ابتدا توصیفی از بخشهای مختلف شاهنامه خواهیم داشت، سپس به بررسی شخصیتهای این اثر با تمرکز بر زنان خواهیم پرداخت. نسبت به فراخور زمان، سعی میکنیم بخشی از آن را در جلسه همخوانی کنیم.
ارائهکننده: امید نوریان
زمان: یکشنبه ساعت ۱۶:۳۰ الی ۱۷:۳۰
مکان: سالن کنفرانس معاونت فرهنگی (ساختمان شهید رضایی)
@ksasharif
@ToranjSUT
تولدی دیگر با صدای فروغ فرخزاد
زادروز فروغ گرامی باد 🪴
#بهانه
#شعر
🆔 @ToranjSUT
«اهمیت خبری یک موضوع و یک گزارهی خبری تا حد زیادی شخصی است. قرار نیست حکومت، پاپ، رئیس یا روانشناستان میزان اهمیت آن را برای شما مشخص کنند. ضمناً نباید آن را با دیدگاه رسانهها اشتباه بگیرید.
از دید رسانهها آن چیزی اهمیت دارد که جلب توجه کند. مدل کسبوکار صنعت اخبار روی این پایه بنا شده.»
📚معرفی کتاب این هفته:
«پیگیر اخبار نباشید»
یکی از اثر های آگاهیبخش و عمیق و البته قابل فهم رولف دوبِلی نویسندهی ۵۷سالهی سوییسی.
این کتاب از مجموعهی سهگانهی دوبلی است که توسط نشر چشمه ترجمه و به چاپ رسیده است.
#معرفی_کتاب
✍🏻طاها صفاجو
🆔 @ToranjSUT
روز و شب بشمارم تا بیاید🌒
#موسیقی
🆔 @ToranjSUT
Being Santa must be fun!
Giving gifts to everyone
And riding on a magic sleigh;
Jingle jingle all the way.
🆔 @ToranjSUT
اطلاعرسانی❗️
بهعلت تداخل زمانی، جلسهی این هفته برگزار نخواهد شد.
«به سراغم بیا از میان راههای نخنمای عمر.»
✍🏻رابیندرانات تاگور
📚نجواهای جهانهای ناپیدا
#برش_کتاب
🆔 @ToranjSUT
در سرزمینی مملو از خشم و آکنده از هوایِ خصاصت، همان جهانی که غضب، به شکل موجودی بدطینت و زشت در میآمد تا ذاتِ پاکِ عشق اهورایی را ببلعد و مرکب سیاهِ کینه را بر دلِ عاشق بپاشد.
همان جهانی که غم و اندوه سایه بر دامان شادی انداخته بودند و مروارید اشک را به یغما میبردند.
همان جهانی که طنابِ زمختِ آزادی را بر گردن شجاعت افکندند و او را به جرم بیگناهی اعدامش کردند.
در روزگارانی مخوف و هولناک، دخترکی از نوادگانِ پاییز بزرگ، بذر سبز امید را در کوهستانِ هژبر در سینه خاک قرار داد و زمین آن را با افشرهی خون کسانی که در گرو آزادی کشته شده بودند پرورش داد؛
آنگاه، نهال کوچکِ زندگی سر از خاک بیرون آورد.
آن روز برای نفرت و خشم تهدیدی بزرگ بود.
زمان آن فرارسیده که سایه رشک و خشم از میانِ این دنیای سفید برداشته شود.
زمان آن رسیده بود که قلبِ الهه عشق از چنگالِ سیاهی نجات یابد.
زمانِ آغازِ دوبارهی آزادی فرارسیده بود.
در آن شب بلند، سیاهی آسمان درخشندگی ماه را در میان انبوه ابرهایِ سردِ ترس پنهان کرد؛ تا توطئهای برای نابودی نهاندانه زندگی باشد.
در آن شب بلند، دخترکی از برای غمِ مرگ شجاعت، از برای زنجیر اسارت آزادی و از برای لبخندِ زیبای آفتاب به پا خاست و به جنگِ نابرابر تاریکی رفت.
افسوس! دخترک شجاع بود اما توان مقابله با آنهمه جفا را نداشت.
او شجاع بود اما روح پاکش تاب این ناعادلانهها را نیاورد و او به عنوان آخرین بازماندهی پاییزِ رنگین کشته شد و با مرگش جهانِ داغدار در یخبندانِ غم مرگ او فرو رفت.
اما گوهر خون او را بر نام آن شب شوم نهادند و آن شب را یلدا نامیدند؛ شبی به بلندای ظلم سیاهی!
از آن پس مردمان همان جهان،
آن شب را تا زمانی که سیاهی شب وداع گوید و پرتوهای درخشندهی آفتاب بر سینه آسمان بوسه زنند؛
تمام شب را٫
پلک به پلکش را،
غزل شادی می خواندند و یاد دخترک را زنده نگهمیداشتند تا لرزه به جان سیاهی شب بیندازند!
✍🏻رویا زراعتی
ویراستار: آوا حافظی
#بهانه
#قلم_ما
🆔 @ToranjSUT
«ارگ بم»
مقدمه
ارگ بم بزرگترین سازه تاریخی خشتی جهان واقع در شهر بم در استان کرمان است. مساحت آن نزدیک به ۱۸ هزار متر مربع بوده که با دیوارهایی به بلندای ۶ تا ۷ متر احاطه شدهاست. بهدلیل قرارگیری ارگ در قلب دژ و مرتفعترین بخش آن، کل بنای دژ را ارگ میخوانند.
از مهمترین ویژگیهای معماری این مجموعه، دو بخشیبودن سازه است. ارگ اصلی و اطراف آنرا برای امور حکومتی (بخش علیا) و بخشهای دیگر را بهعنوان مناطق رعیتنشین (بخش سفلا) در نظر گرفته بودند.
تاریخچه
ارگ تاریخی بم با قدمت بیش از ۲۵۰۰ سال، نقش مهمی در تاریخ و فرهنگ ایران داشتهاست. نخستین نشانههای شکلگیری ارگ به قرن ششم تا چهارم پیش از میلاد (دوران امپراتوری هخامنشی) باز میگردد. اما طی چند صد سال بویژه در دوران اشکانی، ساسانی، سلجوقی و تیموری توسعه یافتهاست. ارگ قدیم بم از قرن هفتم تا یازدهم بهمثابه چهارراهی در امتداد جاده ابریشم و جادههای منتهی به آسیای میانه، خلیج فارس و مصر بوده و بهعنوان مرکز تجاری پارچههای ابریشمی و نخی اهمیت یافت و تا سال ۱۸۵۰ پس از میلاد نیز همچنان مورد استفاده بود.
-بخش ابتدایی
#اماکن_تاریخی_ایران
🆔@ToranjSUT
معرفی فیلم The Metamorphosis of Birds
#معرفی_فیلم
🆔 @ToranjSUT
وقتی گریبان عدم با دست خلقت میدرید
وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل میآفرید
وقتی زمین ناز تو را در آسمانها میکشید
وقتی عطش طعم تو را با اشکهایم میچشید
من عاشق چشمت شدم نه عقل بود و نه دلی
چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی
یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود
آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود
وقتی که من عاشق شدم شیطان به نامم سجده کرد
آدم زمینیتر شد و عالم به آدم سجده کرد
من بودم و چشمان تو نه آتشی و نه گِلی
چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی
۲۱ دی ماه سالروز تولد ترانه و غزلسرای معاصر ایرانی، افشین یداللهی گرامی باد🪴
#بهانه
🆔 @ToranjSUT
•فصل اول | کلیشههای جنسیتی
•اپیزود ۱ | در سطح دانشگاه
[دختران تشکیلاتی- آزار]
🔘 همکاران این شماره:
پرستو فرخی، صدف محمدی
با تشکر از:
فرشته طوسی، محمدامین زندی
🆔@Women_SUT
@ToranjSUT
@AnjomanSUT
توفان 1893
ادوارد مونک
📍museum of modern Art, New York
#نقاشی
🆔@ToranjSUT
«میدان نقشجهان»
تاریخچه
پیش از دوره صفوی، باغی به نام نقشجهان وجود داشت که بخش مرکزی آنرا کوشک مینامیدند. این باغ همچنین محل استقرار ساختمانهای دولتی و کاخ فرمانروایان تیموری و آققویونلوها بود. در زمان شاه عباس دوم تصمیم بر آن شد که علاوهبر میدان عتیق (میدان کهنه) و میدان شاه، میدان دیگری با نام میدان نو ساخته شود. میدان نو را میدان نقشجهان نیز مینامیدند. در گذر زمان هر دو میدان کهنه و نو تخریب شدند ولی میدان شاه پابرجا ماند. در سالهای اخیر میدان کهنه بازسازی شدهاست اما میدان نو که زیبایی و جذابیت آن دو میدان را نداشت، به دست فراموشی سپرده شد و تنها نام مستعار آن، یعنی "نقشجهان"، تبدیل به نام دیگر میدان شاه یا میدان امام شد.
همزمان با حکومت آخرین پادشاه صفویه، میدان نقشجهان جلال و عظمت خود را از دست داد. از بین رفتن شکوه نقشجهان با حمله اشرف افغان شدت گرفت و با بیتوجهی و اهمالکاریهای شاهان قاجار نیز تشدید شد. در زمان حکومت پهلوی، این میدان بازسازی شد و رونق اقتصادی بار دیگر به اصفهان باز گشت.
-بخش ابتدایی
#اماکن_تاریخی_ایران
🆔@ToranjSUT
چهها با جان خود دور از رخ جانان خود کردم
مگر دشمن کند اينها، که من با جان خود کردم
طبيبم گفت درمانی ندارد درد مهجوری
غلط میگفت، خود را کشتم و درمان خود کردم
وحشی بافقی
#شعر
🆔@ToranjSUT
می خواستم
که شعله شوم سرکشی کنم
مرغی شدم
به کنج قفس بسته و اسیر
زادروز فروغ فرخزاد گرامی باد🪴
#شعر
#بهانه
🆔 @ToranjSUT
«صحبت دربارهی رویاها مانند صحبت دربارهی فیلم است، چرا که سینما زبان رویاها را به کار میگیرد. سالها میتوانند در ثانیهای بگذرند و میتوان از مکان به مکان دیگر پرید. سینما زبانی ساختهشده از تصویر است؛ و در سینمای حقیقی، هر شیء و هر نوری معنی خاص خود را دارد، درست مثل اشیاء درون یک رویا.»
- فدریکو فلینی
روز جهانی سینما مبارک سینمادوستان
🆔@ToranjSUT
حیات هنر و نمایش ایرانی به اندک افرادی گره خوردهاست. افرادی که با وجود تمام سختیها و انتقادات، در مسیر خود ثابتقدم بودند و به هنر ایرانی جانی تازه بخشیدند. از مهمترین و نامآشنا ترینشان، بهرام بیضایی است. نویسندگی، شاعری، کارگردانی، استادی و نمایشنامه نویسی تنها بخشی از فعالیتهای او بوده است.
او در 5 دی 1317 در خانوادهای اهل فرهنگ و ادب در تهران چشم به جهان گشود. بارها از مدرسه میگریخت و در سینه کلوب فیلم تماشا میکرد. در دوران نوجوانی با صادق هدایت آشنا شد و از او تاثیر گرفت. از دانشجوییِ ادبیات فارسیِ دانشگاه تهران کناره گرفت ولی پژوهشهایش را رها نکرد تا سابقه استادیِ دانشگاههای تهران و استنفورد آمریکا را در کارنامهاش بگنجاند. حاصل پژوهشهایش را به صورت کتاب نمایش در ایران منتشر کرد، تا یگانه تاریخنامه مهم نمایش ایرانی شود.
سال ۱۳۴۱ به بعد، بخش عمده کارنامه هنری بیضایی را تشکیل میدهد. او در اوایل دهه ۱۳۴۰ عضو گروه طرفه و از بنیانگذاران کانون نویسندگان ایران بود.
بیضایی با نویسندگانی، چون اکبر رادی، فیلمسازانی چون ناصر تقوایی در دگرگونی نمایش و سینما در ایران نقش مهمّی داشتهاست. او بارها در رأیگیری از منتقّدان سینمایی ایرانی، برترین کارگردان تاریخ سینمای ایران شناخته شدهاست. "باشو، غریبهی کوچک"، که برترین فیلم تاریخ سینمای ایران شناخته شده، و "سگکشی"، که پرفروشترین فیلم سال ۱۳۸۰ ایران شد، دو نمونه از برجستهترین فیلمهای بیضایی است. بعضی از مورّخان سینما سرآغاز فیلمسازیِ فیلمسازانی از نسل بیضایی، تقوایی و کیمیایی را سرآغاز فصل جدید سینمای ایران دانستهاند که آنرا «موج نو» نامیدهاند؛ و فیلمهای دهه ۱۳۵۰ بیضایی مانند "غریبه و مه" و "کلاغ" را در این جریان سینمایی گنجانیدهاند. در تئاتر نیز اغلب او را مهمترین نمایشنامهنویس تاریخ ادبیات فارسی گفتهاند که با نمایشنامههایی، چون "هشتمین سفر سندباد" و "ندبه" و نمایشهایی، چون "مرگ یزدگرد" و "افرا" و همراه نمایشنامهنویسان دیگری، چون ساتم الغزاده، علی نصیریان، غلامحسین ساعدی و اکبر رادی، گونه نمایشنامه را در زبان فارسی استوار کرده و نمایش را به پایهای جدّیتر رسانید و سبب شد تا روزگار زرّینِ دهه ۱۳۴۰ در نمایش ایران به حصول پیوندد.
آثار دوران هنریاش بارها به طرق گوناگونی مورد مقاومت حکومتها قرار گرفت. گاه نمایشی از صحنه پایین کشیده شد، فیلمی دچار سانسور شد یا کتابی در محاق توقیف ماند. بگونهای که پس از نمایش "مرگ یزدگرد" تا هجده سال امکان کار تئاتری نیافت، هرچند با پیگیری فراوان توانست چند فیلم بسازد.
امید است تا همواره سایه شخصیتهای برجستهای همچون بهرام بیضایی بر سر هنر و نمایش ایرانی باشد.
✍ امیرحسین دباغی
#قلم_ما
#بهانه
🆔@ToranjSUT
بودن یا نبودن
بودن یا نبودن؟ مسئله این است! آیا شریفتر آنست که ضربات و لطمات روزگار نامساعد را متحمل شویم و یا آنکه سلاح نبرد به دست گرفته با انبوه مشکلات بجنگیم تا آن ناگواریها را از میان برداریم؟ مردن ... خفتن ... همین و بس؟ اگر خواب مرگ دردهای قلب ما و هزاران آلام دیگر را که طبیعت برجسم ما مستولی میکند پایان بخشد، غایتی است که بایستی البته البته آرزومند آن بود. مردن ... خفتن ... خفتن، و شاید خواب دیدن. آه، مانع همین جاست.
در آن زمان که این کالبد خاکی را به دور انداخته باشیم، در آن خواب مرگ، شاید رویاهای ناگواری ببینیم! ترس از همین رویاهاست که ما را به تأمل وا میدارد و همین گونه ملاحظات است که عمر مصیبت و سختی را اینقدر طولانی میکند. زیرا اگر شخصی یقین داشته باشد که با یک خنجر برهنه میتواند خود را آسوده کند، کیست که در مقابل لطمهها و خفتهای زمانه، ظلم ظالم، تفرعن مرد متکبر، آلام عشق مردود، درنگهای دیوانی، وقاحت منصبداران، و تحقیرهایی که لایقان صبور از دست نالایقان میبینند، تن به تحمل در دهد؟ کیست که حاضر به بردن این بارها باشد، و بخواهد که در زیر فشار زندگانی پرملال پیوسته ناله و شکایت کند و عرق بریزد؟
همانا بیم از ماورای مرگ، آن سرزمین نامکشوفی که از سرحدش هیچ مسافری برنمیگردد شخص را حیران و ارادۀ او را سست میکند، و ما را وا میدارد تا همه رنجهایی را که در حال کنونی داریم تحمل نماییم و خود را به میان مشقاتی که از حد و نوع آن بیخبر هستیم پرتاب نکنیم! آری تفکر و تعقل همه ما را ترسو و جبان میکند، و عزم و اراده، هر زمان که با افکار احتیاطآمیز توأم گردد رنگ باخته صلابت خود را از دست میدهد، خیالات بسیار بلند، به ملاحظۀ همین مراتب، از سیر و جریان طبیعی خود باز میمانند و به مرحلۀ عمل نمیرسند و از میان میروند ... خاموش! ... افلیای زیبا! ... ای پری، هر وقت دعا میکنی گناهان مرا نیز به خاطر داشته باش، و برای من هم طلب آمرزش بکن.
✍ نمایشنامه هملت اثر ویلیام شکسپیر
🆔@ToranjSUT
اوه ناخدا!
«انجمن شاعران مرده» بهدنبال احیای روی زندهی زندهمانیست. آن رویی که نادیده گرفته شده و یا در منزلش در حال گذراندن حصر ابدمدت است. این انجمن چیزی را جلوی چشم ما درخشان میکند که شاید هرروز آن را ببینیم و ساده از آن را رد شویم.
شاید «لحظه را دریاب» کلیشهایترین جملهی پرتکراری باشد که همواره به گوش ما میخورد. تشویق مداوم به زیستن در حالت خوش و استفاده از زمان اندک پسندیده است؛ اما از ما ناصحان از حال نصیحتپذیران چه میدانیم؟ انسانها چهقدر میتوانند از بندهای خودساخته و دیگرانساختهی زندگیشان در یک آن فاصله بگیرند و بدون عواقب به آن بازگردند؟ روراست بگویم: نمیدانیم و درک نمیکنیم. حتی متوجه نیستیم گاهی امکان زیست در لحظه و رهایی را از دیگران -که میتوانند عزیزان ما نیز باشند- سلب میکنیم. با هر آن که آنها را از بِهزیستن بازمیداریم، بر دشت رویاهاشان یک ستون چوبی میکاریم و با آنِ بعدی، ستون بعدی را در زمین فرومیبریم. آنقدر میکاریم که حصار درو میکنیم.
انسان در دریای بزرگ زندگی که از هر جهت جغرافیایی به ساحل جایی ندارد، ناخدای کشتی خود است. تعیین مسیر در این دریا معنا ندارد. ما کیستیم که برای کشتیها مسیر تعیین کنیم؟ آن شناورانْ کاپیتانهای خود را دارند. پس OH CAPTAIN, MY CAPTAIN!
✍🏻ارسلان احمدی
#قلم_ما
#فیلم_و_سریال
🆔 @ToranjSUT
آیا تا به حال، در پی بیشمار شبهای بیخوابی، از دیدن خود در آینه به رضایتی سبعانه و حیرتانگیز رسیدهاید؟ آیا عذاب بیخوابی را تاب آوردهاید؟ وقتی شب همهشب دقیقهها را میشمارید، و حس میکنید در این جهان تنهایید، وقتی ماجرای شما انگار مهمترین ماجرای تاریخ است و تاریخ معنای خود را از دست میدهد و وجودش رنگ میبازد؟ وقتی خوفناکترین شعلهها در شما زبانه میکشد وجودتان گویا یگانه و استثنایی است در جهانی که فقط برای کامروایی مشقت شما آفریده شده؟ باید این لحظهها را، همچون بیشماری و پایانناپذیری رنج، پشت سر گذاشته باشید تا به درک تصویری روشن از گروتسک دیدن خود در آینه برسید. این تصویر فرسودگی تمام و کمال است.
گروتسک: عجییبپردازی (Grotesque) نوعی از طنز در ادبیات و هنر است که بسیار به طنز سیاه شباهت دارد ولی دارای تفاوتهایی با آن نیز هست. در لغت هر چیز تحریفشده، زشت، غیرعادی، خیالی یا باورنکردنی را «عجیبپردازی/گروتسک» یا صُوَر عَجایب یا عجیب و غریب میگویند.
📚 بر قلههای ناامیدی | ناامیدی و گروتسک
✍🏻 امیل چوران
🎨 Weeping Woman (1937) by Pablo Picasso
🆔@ToranjSUT
یلداتون مبارک 🍉🍂
#بهانه
#موسیقی
🆔 @ToranjSUT
معماری
از شکل ظاهری ارگ بم این طور برمیآید که طراح یا طراحان آن از همان ابتدای کار، شکل نهایی کل شهر را پیشبینی کرده بودند. ارگ بم همچون شهر کوچکی است که بهشکل دژی عظیم و مستحکم ساخته شدهاست تا با برقراری امنیت در شهر، مانع از نفوذ دشمن شود. ارگ بم مطابق با سنت مادها و پارتیان روی تپهای بلند ساخته شده تا افزونبر اشراف بر سطوح پایینتر، دسترسی دشمنان به آن نیز دشوار گردد.
در ساخت این بنای خشتی از گل رس، لاشه سنگ، کاه و خشت خام استفاده شده تا به موجب آن، اسکلت اصلی دژ در طول قرنها حفظ شود. همین امر موجب شد تا در دوره قاجار، عمادالسلطنه آنرا «قلعهیِ خدایآفریده» بنامد.
زلزله
زلزله سال ۱۳۸۲ بم بیش از ۸۰ درصد بنا را ویران کرد تا در فهرست آثار در خطر قرار گیرد. به عنوان یک میراث فرهنگ جهانی چندی از کشورها مانند ژاپن، ایتالیا و فرانسه به مدد سازمان یونسکو در جریان بازسازی آن مشارکت کردند. عملیات بازسازی به شکلی در تابستان ۱۳۹۰ به پایان رسید که در صورت وقوع یک زلزله دیگر، خسارتها به حداقل برسد.
-بخش پایانی
✍ امیرحسین دباغی
#اماکن_تاریخی_ایران
🆔@ToranjSUT
«مردگان نمیدانند که مردهاند؛ مرگ مسئلهای برای زندگان است.»
این فیلم داستان پدر و دختری است که هردو مادرشان را در کودکی از دست دادهاند و اکنون مملو از پوچی بهجایمانده از فقدان مادرشان هستند. مادرانی که نفس آنها و تمام خواستههایشان را پژواک میکردند.
کاتارینا تهی شده از شکست مادرش در برابر سرطان و آخرین وصیت پدربزرگش پیش از مرگ، یعنی سوزاندن نامههای رد و بدل شده میان او و مادربزرگ کاتارینا، به این فکر فرو میرود که از این پس چه خواهد شد؟ عاقبت ما چیست؟ آیا ما واقعاً ناپدید میشویم؟
«مردگان نمیدانند که مردهاند.» تنها زندگان میدانند.
او در آنچه از نگاه دیگران نامههایی قدیمی تلقی میشد، ویرانی «بئاتریس»، مادربزرگش، را میدید که هیچگاه ملاقاتش نکرده بود و اینگونه ساخت فیلمی دربارۀ او به هدفی مهم برای کاتارینا تبدیل شد.
کاتارینا واسکونسلوس در نخستین تجربۀ کارگردانی خود در این مستند میکوشد بهنحوی نامههای سوزانده شده را دوباره زنده کند، تا حفرههای میان خاطرات را با فانتزی و داستان پر کند و در نهایت با تصاویر زیبای دوربین شانزده میلیمتریاش و تلفیق آنها با استعاره حتی برای لحظهای زندگیهای از دست رفته را بازگرداند.
✍🏻شایان بقایینژاد
ویراستار: کیان حسنزاده
#معرفی_فیلم
#قلم_ما
🆔 @ToranjSUT
روز زبان عربی گرامی باد🪴
#بهانه
#موسیقی
🆔 @ToranjSUT