virastaar | Unsorted

Telegram-канал virastaar - ویراستار

10195

حسین جاوید 🔹مدیر نشر #کتاب_سده مشاوره و همکاری در همه‌ی زمینه‌های تولید کتاب: 📲 ۰۹۱۲۲۴۷۲۸۳۸ ➡️ @hjavid اگر پرسشی دارید یا کمکی از من برمی‌آید، در حد توانم، با افتخار در خدمت هستم. لطفاً صبور باشید تا فرصت کنم پیامتان را ببینم.

Subscribe to a channel

ویراستار

کلمه‌ی «ابریشمی» معانی مختلفی دارد و ازجمله به معنی «کاندوم» است. اگر شما «ابریشمی» را در کتابی به کار ببرید، به احتمال نود و نه درصد، هیچ ممیزی به آن حساس نمی‌شود و درخواست حذفش را نمی‌دهد، اما «کاندوم» را بدون شک در موارد اصلاحیه‌ی کتاب‌های عمومی خواهید دید.

این را نوشتم تا بگویم برای اکثر کلمات و مفاهیم واژه‌های هم‌راستا و با معنای مشابه وجود دارد. فعلاً که ناگزیریم با سانسور سر کنیم، می‌شود از واژه‌های خاص‌تر و کم‌بسامدتر بهره گرفت و تیغ را کندتر کرد.

بقیه‌ی مثال‌ها را ننوشتم که آن‌ها را نبرند در فهرست سیاه!

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

جهان ادبیات از غول‌ها خالی می‌شود.

‏⁧ #ماریو_بارگاس_یوسا⁩ هم درگذشت.

@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

سینگورینگ
علی خدایی
نشر چشمه
چاپ اول/ ۱۴۰۳

حرف آخرم را همین اول بزنم: سینگورینگ بهترین کار علی خدایی تا به امروز است؛ پخته و جاافتاده و بقاعده در سبک خودش. نمود نهایی کارنامه‌ی نویسنده‌ای که کلنجارهایش را با قالب‌های مختلف رفته، علایقش را سبک‌وسنگین کرده، و به سیاق دلخواه و انحصاری‌اش رسیده: در مرز «داستان کوتاه ـ جستار ـ خاطره ـ خودزندگی‌نامه».

خدایی بعد از آنکه داستان‌نویسی به شیوه‌ی کلاسیک را وانهاد ــ یعنی کمابیش بعد از تمام زمستان مرا گرم کن ــ ابتدا سراغ روایت زندگی آدم‌های عادی اصفهان رفت (سلمانی و خیاط و کارگر و ساندویچی و کفاش و دکتر و...)، سپس آمد سمت آشناترها و نامدارترهای این شهر، تاریخ اصفهان و آجر‌به‌آجر بناهایش را جورید و کاوید، هم‌زمان شهر را در قالب یک «شخصیت» دید، و حالا سینگورینگ محاکات خود اوست: کودکی‌اش، خانواده‌اش با اعضای درجه‌یک و درجه‌دوی چند نسل، نوجوانی و شوروشرها و علایقش، شغلش، دوستانش، مسیر زندگی‌اش و آرامش و پذیرش ناگزیر میان‌سالی‌‌اش. همین است که سینگورینگ را شخصی‌ترین اثر در بین آثار خدایی کرده است.

سال‌هایی از کودکی نویسنده در تهران گذشته است و چنین است که حالا تهران دهه‌های سی و چهل و پنجاه شمسی هم قد علم می‌کند و سهمش را از او می‌خواهد؛ تهران پرشور و سرزنده‌ی آن سال‌ها با آدم‌های جورواجور ایرانی و هندی و فرانسوی و آمریکایی، تهران رادیو و تئاتر و موسیقی و عطر نان و قهوه و خوراک‌های رنگین رستوران‌ها، تهران نئون‌های چشمک‌زن که هنوز هیولا نشده و روح دارد، تهرانی که بی‌خبر در آرامش قبل از توفان غنوده....

هر بیست و یک روایت سینگورینگ را می‌توان مستقل هم خواند، اما آن‌ها را نخی نه‌چندان نامرئی به هم پیوند می‌دهد، مثل تکه‌های یک پازل؛ شخصیت‌ها و وقایع و مکان‌ها در زیرلایه به‌هم‌پیوسته‌اند، چنان‌که با مهاجرت نویسنده و خانواده‌اش به اصفهان بستر اتفاق‌ها دوباره می‌شود اصفهان ــ و این بار عمدتاً اصفهان سال‌های پیش از انقلاب که طعم توسعه‌ی صنعتی را با تلخی‌ها و شیرینی‌هایش می‌چشد‌ ــ و گاه هم شهرهای دیگر خودی نشان می‌دهند که محل موقت کار پدر نویسنده یا سفرهای کوتاه خود او بوده‌اند.

سینگورینگ (Sing-0-Ring) نوعی رادیوی ساخت شرکت ناسیونال بود که در سال‌های دهه‌ی پنجاه حسابی خواستار و طرفدار داشت، رادیویی که مثل النگو دور دست می‌افتاد و شاید نمادی از پیشرفت و سادگی و راحتی و زیبایی و تجمل و ارزش داشتن جزئیات زندگی در آن روزها بود، نمادی که حالا فقط یک نوستالژی و خاطره است، چنان‌که بسیاری از چیزها و آدم‌ها و جاهای کتاب. سینگورینگ نام یکی از روایت‌های کتاب است و انتخاب این نام برای مجموعه‌ای با این سبک‌وسیاق قطعاً ظرافتمندانه بوده است.

برای کتاب نمایه‌ای هم تدارک دیده شده که منتج از خطای بینش ویراستار است؛ سینگورینگ اثر پژوهشی نیست و آدم‌ها و وقایع و جاهای آن حاصل پیوند واقعیت و خاطره و خیال‌اند و طبعاً استخراج نمایه برای چنین کاری با ژانر آن جور درنمی‌‌آید، حتی اگر ردپای پررنگی از آدم‌ها و جاهای واقعی را هم بتوان دید. نکته‌ی فرامتنی هم این است که ناشر کتاب باید فکری به حال چاپخانه‌ی این اثر (و لابد بعضی آثار دیگر) بکند، چون با آنکه شیوه‌ی چاپش افست است، نوشته‌های آن نیمچه‌کچلی محسوسی دارد که به چاپ ریسو می‌ماند ــ و خب حیف است.

اگر این‌دست کارها را دوست دارید، سینگورینگ از آن کتاب‌های حال‌خوب‌کن و خوش‌خوان است که دو، سه روزی می‌توان با آن معاشرت کرد. این کتاب را خیلی دوست داشتم.

از علی خدایی در ویراستار:
آدم‌های چهارباغ
شب بگردیم

#معرفی_کتاب_پنجشنبه (۱۶)

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

از دیشب بسیاری تلاش کردند که یاری برسانند، اما متأسفانه شد آنچه نباید می‌شد…

کاش حواسمان باشد که این روزها خیلی‌ها شکننده‌اند و با نخ نازکی به زندگی‌ وصل‌اند. هوای هم‌ را بیشتر داشته باشیم.

خدای آمرزنده‌ قطعاً کامران نازنین را که عمرش میان کتاب‌ها گذشت عذر خواهد نهاد. یادش گرامی.

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

در باب اهمیت جای «را»!

#کژتابی

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

شیرینی سمت چپی «کروسان» فرانسوی است. «croissant» (با تلفظ kwa.sɑ̃) در زبان فرانسه یعنی «هلال ماه»؛ وجه‌ تسمیه‌ی این شیرینی هم شباهتش به هلال ماه است.

شیرینی سمت راستی «کورنتو»ی ایتالیایی است. «cornetto» (با تلفظ korˈnetto) در زبان ایتالیایی یعنی «شاخ کوچک»؛ وجه‌ تسمیه‌ی این شیرینی هم شباهتش به شاخ است.

تفاوت‌ها و شباهت‌های این دو را می‌توانید در تصویر ببینید، اما در جریان باشید که غالب آنچه در ایران می‌خریم و کنار قهوه و چای می‌خوریم درواقع «کورنتو» است، نه «کروسان»! ــ بیشتر در ظاهر و کمتر در طعم.

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

رفتم کالایی بخرم و فروشنده، که لابد هنوز انصافی داشت، گفت: «این بی لِوِله.» [B level]

پرسیدم یعنی چه (ابتدا فکر کرده بودم سنجه‌ای مربوط به مصرف انرژی یا چنین چیزی است!)، و پاسخ داد: «یعنی فیکه، اصل نیست.»

این اوج گرفتن «به‌سازی»‌ (euphemism) و حسن تعبیر هم از مزایای زیستن در کشوری است که مرزهایش را روی ویژندهای معتبر جهان بسته تا هر‌ کس هر طور دلش می‌خواهد هر جنس تقلبی و بنجلی را به اسم کالای خارجی به مردم بفروشد!

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

#معرفی_کتاب_پنجشنبه (۱۵)

یک مرد معمولی

@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

این «خانواده‌ی قدیمی» و «خانواده‌ی اصیل» را هم‌ درواقع فقط به «خانواده‌‌های پولدار» اطلاق می‌کنیم! مگر‌ یک سری خانواده هم‌زمان با #کیومرث⁩ و از‌ شاخه‌ی ریواس روییده‌اند و بقیه همین ده، پانزده سال پیش سر برآورده‌اند؟!

حسین جاوید
@Virastaa

Читать полностью…

ویراستار

تقدیم‌نامه‌ی‌ جالب یک کتاب اسپانیایی:

به همسرم، که حق با اوست.


حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

«توالت» از وام‌واژه‌های فرانسوی در زبان فارسی است و امروزه تخصیص معنایی یافته و عمدتاً به سرویس بهداشتی گفته می‌شود. در سال‌های پیشین، چنین نبود و «توالت» در معنای «آرایش» به کار می‌رفت و فرضاً «توالت عروس» جزو خدمات آرایشگاه‌های زنانه بود. در پی این تغییرات معنایی، «میز توالت» هم کم‌کم دارد کم‌بسامد می‌شود و جایش را به «میز آرایش» می‌دهد.

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

کلمه‌ی «شاه» گاه برای خطاب قرار دادن پادشاهان ایران پیش از نام آن‌ها می‌‌آید؛ در این صورت، با یک فاصله‌ی کامل نوشته می‌شود:
✅ شاه عباس صفوی
✅ شاه محمد خدابنده
✅ شاه تهماسب یکم


کلمه‌ی «شاه» گاه به‌شکل مقلوب می‌آید و به جزئی از نام پادشاهان بدل شده است؛ در این صورت، فاصله‌ی آن از جزء پیشین خود فاصله‌ای درون‌کلمه‌ای (نیم‌فاصله، بی‌فاصله) است یا اینکه اساساً پیوسته نوشته می‌شود:
✅ گیلانشاه
✅ ملکشاه
✅ داریوش‌شاه
✅ ناصرالدین‌شاه
✅ احمدشاه
✅ شاهرخ‌شاه

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

خیلی از گرفتاری‌هایی که در زمینه‌ی املا داریم از اینجا ناشی می‌شود که برخی گمان می‌کنند بعضی از حروف الفبای فارسی نسبت به بعضی دیگر «فارسی‌تر» هستند! چنین است که حتی گاهی متخصصان به این دام می‌افتند که فرضاً چرا باید در فلان کلمه‌ی فارسی از حرف «ص» به‌جای حرف «س» یا از حرف «ح» به‌جای حرف «ه» استفاده شود! ــ گویی مثلاً «س» و «ز» و «ت» و «ه» اینجا زاده‌ شده‌اند اما «ص» و «ض» و «ظ» و «ط» و «ح» غیرقانونی از مرز رد شده‌اند و پناهندگی گرفته‌اند!

خط فارسی سی و اندی حرف دارد که همه‌ی آن‌ها به یک اندازه «فارسی» و «ایرانی» هستند. هیچ حرفی نسبت به حرف دیگر برای ضبط یک واج در اولویت مطلق نیست. ضوابط املا هستند که تعیین می‌کنند یک واژه را چطور ضبط کنیم، نه میزان فارسی بودن حروف!

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار


این اولین ویدئوی سال ۱۴۰۴ است و در آن به پدیده‌ی فسخ قرارداد و جابه‌جایی کتاب‌ها بین ناشرهای مختلف پرداخته‌ام.

اگر ناشر، پدیدآور یا سرویراستار هستید، شاید برایتان سودمند باشد.

#حسین_جاوید
@Virastaar

#قرارداد_چاپ #فسخ_قرارداد #جابه‌جایی_کتاب_بین_ناشر

بازنشر: 🔹#واژه‌پرداز|‎🆔 @VajehPardaz

Читать полностью…

ویراستار

این دوستانی که دیس‌لایک کرده‌اند پیداست که حلیم را با نمک می‌خورند! :)

Читать полностью…

ویراستار

باشگاه استقلال خوزستان، در یک کار زیبا، نام بازیکن‌ها را #فارسی پشت پیراهنشان‌ نوشته است.

کاش یاد بگیریم بیخودی همه‌جا از خط انگلیسی استفاده نکنیم. مثلاً، چه ضرورتی دارد کارت‌های عروسی و تولد را به انگلیسی طراحی و چاپ کنیم؟

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

درباره‌ی «داغان» و «داغون»

ما در فارسی ده‌ها کلمه از زبان ترکی گرفته‌ایم و بسیاری از آن‌ها را به سبک‌وسیاق خودمان ضبط و تلفظ کرده‌ایم، چنان‌که ترکی هم وام‌واژه‌های فارسی پرشماری دارد که با دستگاه آوایی و املایی آن هماهنگ شده‌اند و گاهی حتی وقتی به گوش فارسی‌زبانی می‌رسند او متوجه نمی‌شود که دارد کلمه‌ای از زبان مادری خودش را می‌شنود.

«داغان» هم از آن کلماتی است که از ترکی آمده و هرچند اصل آن در زبان خاستگاهش «daɣun» («داغون») بوده، از ابتدا، گویا با تصحیحی افراطی بر اساس کلمات رایج در فارسی، به‌شکل «داغان» به کار رفته است. سپس‌، بر اساس همین کلمه‌ی «داغان»، ترکیباتی مثل «درب‌وداغان» هم ساخته شده است و سپس‌تر این کلمه در لهجه‌ی تهرانی، با تبدیل واکه‌ی «ā» به «ū»، «شکسته» شده است.

صورت رسمی و درست و سالم این کلمه همان «داغان» است و صورت شکسته و محاوره‌ای و گفتاری‌اش «داغون».

عده‌ای، چنان‌که انگار کشف بزرگی کرده‌اند، ریشه‌ی «داغان» را در ترکی یافته‌اند و اصرار دارند که باید آن را به‌شکل «داغون» نوشت و صورت «داغان» در هر حال نادرست است! خیر، چنین نیست. ادعاهای این‌چنینی را افرادی که هیچ‌چیزی از زبان و ریشه‌شناسی نمی‌دانند پیش نمی‌‌کشند، افرادی هم پیش نمی‌‌کشند که متخصص این امور هستند، کسانی پیش می‌کشند که «یک کمی» بلدند! و امان از این «یک کمی از هر چیزی دانستن»!

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

#معرفی_کتاب_پنجشنبه (۱۶)

سینگورینگ

@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

در لغت‌نامه‌ها و فرهنگ‌های مهم فارسی ــ از دهخدا و معین گرفته تا سخن و ... ــ ده‌ها معنی برای «انداختن» آورده شده اما یک معنی این فعل ــ که البته بیشتر ویژه‌ی گفتار است تا نوشتار ــ مغفول مانده است: «رساندن با وسایل نقلیه.»

❇️ «سر راهت من را هم بنداز میدان انقلاب.»
❇️ «من رو انداخت دم کافه و رفت.»

این معنا نسبتاً تازه است و بر فرهنگ‌های قدیمی حرجی نیست اما فرهنگ‌های نو یا ویراست‌های تازه‌ی فرهنگ‌های قدیمی باید آن را ضبط کنند.

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

جناب آقای امیر حسین‌زادگان، مدیر محترم و دوست‌داشتنی نشر ققنوس، در سوگ از دست دادن مادرشان هستند. این ضایعه را خدمت ایشان و خانواده‌ی محترمشان تسلیت عرض می‌کنم.

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

آیا می‌دانستید حتی این دختر همسایه که هر دفعه یک گلی پرت می‌کرد کتاب دستور زبان فارسی می‌خواند؟!

‏آن‌وقت شما به دستور بی‌توجهید! :)

#شوخی

@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

یک مرد معمولی
ایو سیمون
ترجمه‌ی حمیده لطفی‌نیا و رومینا طاهری
نشر هرمس
چاپ دوم/ ۱۴۰۳

یک مرد معمولی خودزندگی‌نامه‌‌ی کوتاهی است که نویسنده‌ای در سال‌های پایانی میان‌سالی و آغاز سال‌خوردگی نوشته است، نه با محور خودش که در اصل درباره‌ی پدرش؛ انگار از پس شناخت پدر است که خود را هم بهتر خواهد شناخت و بار اندوه نبودن او را سبک‌تر به دوش خواهد کشید.

پدر نویسنده کارگر ساده‌ای بوده است در راه‌آهن شهر کوچکی در شرق فرانسه. مردی به تمام معنا «معمولی»، با وضع مالی نه‌چندان خوب. با همسری معمولی و یک فرزند که نمی‌خواسته «معمولی» باشد، اما حالا همان فرزند، از پس گذشت روزها و ماه‌ها و سال‌ها و دهه‌ها، در پرتو پختگی دیریاب نیمه‌ی دوم زندگی، درمی‌یابد چه فضیلتی در همین «معمولی» بودن پدرش نهفته بوده است.

ایو سیمون بیست ساله است که پدرش را از دست می‌دهد و شاید زمان زیادی برای بازسازی رابطه‌اش با پدرش نیافته است و این کتاب همان فرصت بهتری است که می‌جسته تا بار دیگر پدرش را بشناسد و بستاید، چنان‌که خودش می‌‌نویسد:

«من نمی‌خواهم تو شخصیت یک رمان باشی... شخصیتی مقدس و آسمانی، در قلمرو خاطره‌ها. یک پدر پوشالی که اصلاً وجود نداشته و نخواهد داشت. می‌خواهم گنگی احساس من به تو یک داستان باشد؛ از پیشینه‌ی ارتباطمان بنویسم... تلاش کرده‌ام آنچه را تو متحمل شدی و من با غرور بلندپروازانه‌ی سال‌های نوجوانی‌ام از آن چشم‌پوشی کرده بودم دوباره ببینم.»

در پس روایت شخصی نویسنده، پرهیبی از فضای سیاسی و اجتماعی فرانسه‌ی پس از جنگ جهانی دوم را هم می‌بینیم، واقعیتی جدا از زرق‌وبرق پاریسی.

یک مرد معمولی کتابی است بسیار نزدیک به کتاب پدرم اورهان پاموک (اینجا معرفی‌اش کرده‌ام). کار پاموک رنگ‌وبوی داستانی‌تری دارد و درگیرکننده‌تر و ظرافتمندانه‌تر است اما کار سیمون خیلی شخصی‌ است. هر دو متن یک «ادای دین» هستند و انگار برای گذار از عذاب وجدان نوشته شده‌اند. البته، پدر پاموک اصلاً «یک مرد معمولی» نیست و ثروتمندی ماجراجوست و شاید در نقطه‌ی مقابل پدر ایو سیمون قرار دارد که، چنان‌‌که گفته شد، مردی کارگر است. کتاب پاموک چهار، پنج سال زودتر از کتاب سیمون منتشر شده است.

یکی از بخش‌های جالب کتاب آنجاست که درمی‌یابیم در محل زندگی نویسنده (شهر کنترکسویل در ناحیه‌ی ووژ) خیابانی به نام «شاه ایران» (Shah-de-Perse) وجود دارد؛ گویا در قرن نوزدهم شاهان قاجار برای استفاده از آب گرم مشهور این شهر به آن سفر می‌کرده‌اند. نکته‌ی جالب دیگر برای ما ایرانی‌ها این است که همسر آقای سیمون هم یک خانم ایرانی به نام آمنه است و نویسنده در یادداشتش بر ترجمه‌ی فارسی اثر به این موضوع اشاره کرده است.

کتابی با این حجم کم و متن نه‌چندان دشوار دو تا مترجم دارد که خیلی منطقی به نظر نمی‌رسد. واقعاً بهتر است اگر نه همه‌ی کتاب‌ها، دست‌کم متن‌های سبک و کم‌حجم را فقط یک مترجم ترجمه کند، چون پیوستن هر برگرداننده‌ی نو به روند ترجمه یعنی بروز و نمود یک بینش و نثر و زبان متفاوت که می‌تواند کار را از ریل یکدستی خارج کند.

یک مرد معمولی فرصتی است برای بازاندیشی درباره‌ی رابطه‌مان با پدرانمان، مردانی که معمولاً احساساتشان را در پرده‌ی سکوتشان پنهان می‌کنند و افسوس می‌خوریم وقتی در سال‌های پایانی عمرشان یا پس از رفتنشان به جنبه‌هایی از شخصیت آن‌ها پی می‌بریم که در روزگار جوانی‌شان و روزهای زیستن کنارشان و داشتنشان از چشممان دور مانده است. کتاب غم‌انگیزی است که در ته ذهن رسوب می‌کند و آدمی را به کنکاش وامی‌دارد.

#معرفی_کتاب_پنجشنبه (۱۵)

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

من از سال ۸۲ در وبلاگ #کتابلاگ فعال بوده‌ام و بیش از دو دهه است در اینترنت یادداشت‌های ادبی گوناگون می‌نویسم. همه‌جور‌ آدم و واکنشی هم دیده‌ام، اما به نظرم می‌رسد هم‌راستا با بحرانی‌تر شدن شرایط اقتصادی، اوضاع اخلاقی جامعه هم سقوط وحشتناک داشته و نقدهای تند و حرف‌های توهین‌آمیز و برخوردهای ناموجه شدت و حدت عجیبی یافته‌ است. انگار مردمی که زورشان به اصل‌کاری‌ها نمی‌رسد به همدیگر می‌پرند و فشار روانی‌شان را با‌ افترا و توهین و خشونت کلامی خالی می‌کنند.

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

همین تصویرهایی که چندتاچندتا و رایگان با هوش مصنوعی می‌سازید تا چند ماه پیش تصویرگرهای کتاب بابت هر کدامشان دستمزد میلیونی می‌گرفتند، چند ماه وقت صرفشان می‌شد و تازه بعضاً چنین کیفیتی نداشتند. از اولین شغل‌هایی که هوش مصنوعی در صنعت نشر ورمی‌‌اندازد همین طراحی و تصویرگری برای کتاب‌ها (به‌خصوص کتاب کودک) است.

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

این گوجه‌ها در دهه‌های پیشین با نام «گوجه چری» وارد ایران شدند و حالا، بر اساس میل طبیعی مردم به فارسی‌گویی، با نام «گوجه گیلاسی» شناخته می‌شوند. همیشه هم لازم نیست فرهنگستان معادلی برای واژه‌ای وضع کند یا اجباری در کار باشد.

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

استفاده از نشانه‌ی ایضاً (“) برای زمانی بود که نوشته‌ها به معنای واقعی «حروف‌چینی» می‌شدند و ساختن تکرار کلمات بسیار زمان‌بر بود. امروزه که برنامه‌های رایانه‌ای و «برداشتن و گذاشتن» («کپی _ پیست») کارها را آسان کرده، بهره‌گیری از این نشانه‌ی اقتصادی در نوشته‌های حروف‌چینی‌شده توجیهی ندارد، هرچند همچنان در دست‌نوشته‌ها می‌توان آن را به کار گرفت.

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

تصویرسازی‌های پابلو پیکاسو برای رمان شاهکار گمنام اثر اونوره دو بالزاک

نمایش در موزه‌ی‌ هنرهای معاصر، تهران، نوروز ۱۴۰۴

جهان هنر روزگاری چه سحرانگیز‌ بوده است!

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

برای دوستانی که نسخه‌ی‌ کم‌حجم‌‌تر می‌خواستند.

با سپاس از دوست گرامی، جناب آقای سید مسعود هاشمی نجفی.

Читать полностью…

ویراستار

این اولین ویدئوی سال ۱۴۰۴ است و در آن به پدیده‌ی فسخ قرارداد و جابه‌جایی کتاب‌ها بین ناشرهای مختلف پرداخته‌ام.

اگر ناشر، پدیدآور یا سرویراستار هستید، شاید برایتان سودمند باشد.

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…

ویراستار

«حلیم» یا «هلیم»؟

ما اتحادیه‌ای داریم به نام «اتحادیه‌ی صنف کباب و حلیم و پزندگان غذاهای سنتی تهران».

«حلیم سیدمهدی» داریم و صدها «حلیم‌فروشی» دیگر که در سطح شهرهای مختلف پراکنده‌اند و با همین املا تابلو و برچسب و نام دارند.

فرهنگستان زبان و ادب فارسی هم ضبط «حلیم» را درست دانسته و «حلیم‌آب»، «حلیم‌بادمجان/ حلیم‌بادنجان»، «حلیم‌پز»، «حلیم‌پزی» و «حلیم‌روغن» را در فرهنگ املایی خط فارسی مدخل کرده است.

بله، من هم می‌دانم که «حلیم» در سده‌های پیش‌تر به‌شکل «هلیم» نوشته می‌شده است، اما مگر «قفص» و «طلخ» و «سد» (۱۰۰) و ده‌ها کلمه‌ی دیگر هم نداریم که املایشان تغییر کرده است؟

خط نسبت به زبان بسیار محافظه‌کارتر و در برابر تغییرات نامنعطف‌تر است، اما این‌طور هم نیست که املای هیچ کلمه‌ای دگرگون نشود. حتی املاهای تاریخی هم روزگاری منسوخ خواهند شد و تن به «قرارداد»های جدید نویسندگان خط‌ها خواهند داد.

امروزه فقط املای «حلیم» برای اشاره به آن غذایی که با گندم و گوشت پخته می‌شود درست است و املای «هلیم» (= «هلیوم») مختص ضبط نام عنصری شیمیایی با عدد اتمی ۲ و جرم اتمی ۴/۰۰۲۶۰۲ و نام اختصاری «He» است.

اگر فقط سابقه‌ی تاریخی را ملاک درست و نادرست بودن املا قرار دهیم، باید همچنان دقیقاً مثل هزاره‌های پیشین بنویسیم (آیا آن‌طور می‌نویسیم؟).

حسین جاوید
@Virastaar

Читать полностью…
Subscribe to a channel