رفتن آدمها را سنگین میکند
که تمامِ بارِ سفر
روی دوشِ ریلهاست
از ما که ماندهایم
وزنی به عکسها اضافه نمیشود
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
این زندگی مثل یه آهنگه
پرخاطرهاس هرچند غمگینه
تنها کسی که تورو میفهمه
هرگز پای حرفت نمیشینه
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
ناممان را زیاد ببرید
استعاره از هیچیم
شبیه به همه چیز
جز خودمان
که وجهِ مشترکِ تمامِ دردهاست
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
چه جوری بگم؟
مثل فرو ریختن یه ساختمون بزرگ میمونه و تو مجبوری مثل خاطرات روسپیان غمگین من بسان دو کشتی در پهنهی اقیانوس سوتزنان از کنارش عبور کنی
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
خودتو واسه مرگ حاضر کن
رنگِ این قهوه خیلی مرموزه
توی فالت درخت میبینم
که داره تو اجاق میسوزه
تهِ فنجونت ابر افتاده
یه نفر باید اونو خاک کنه
کافهچی رو صدا بزن باید
خونتو از رو میز پاک کنه
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
چرا چشمهایمان را به خاطر نسپردند
و لبخند را آنگونه که میگفتند
روی صورتمان نکشیدند
چرا هیچکس مارا نیافرید؟
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
این شعر را بعد از تو نازل کردم اما
مخروبهی بعد از تورا هم دوست دارم
در بندِ بعدی گریه خواهم کرد، برخیز
اینبار باران را به باران میسپارم
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
از چند قسمتِ غمگین میچکید
که دستهایم را گشودی
انگار باید کنار میرفتم
که هوا را بارانیتر ببینی
کنار رفتم
و هر چه بیشتر گشوده میشدم
تو نزدیکتر به "از چند قسمتِ غمگین میچکید"
برای گشودن حتی
آمدنت لرزه به شیشهام میاندازد
و مفاصلم
به اندازهی تمام لولاها
آه میکشند
که این نوازشمند
به هر بهانهای که داری
روزی چند بار گشوده میشود
و آیا اینهمه آغوش
برای دو لنگهی چوبی زیاد نیست؟
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
تو آسمان میخواستی
و من تنها
میتوانستم پنجرهها را بگشایم
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
حالا که در معاشرت آسمان
چشمهایش را نمیبینم
غم را چگونه بنویسم
چگونه خواهید خواند
شکیبا! که غربتم به اشک رسیده
حالا به رحمتی
به علاجی
اگر به بامتان رسید
سلامم را برایش بوسه کنید
که آه مرا تنها او میشناخت
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
یک نفر به من بگوید
تیرهایی که به قلب آدم فرو میروند
ازکجا سر در میآورند
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
ما ماهیها بدون آب میمیریم،
به ابرها بگوئید
کمی به حالمان گریه کنند
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
–فراموش–
در جعبهای
خوانا خاک میخورم
بیقدمتی که قیمتی داشته باشم
بیمقدمهای که حرمتی
بیکه نامم را بهخاطر بیاورم
–فراموش–
تنها
با صفحاتی که کلماتش را
با اشک نوشتهام
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
بیدارم کن
از این خوابِ بینهایت سیاه
که سکوتش
تا مغزِ استخوانِ سمعکها تیر میکشد
نه دری به سمتی
نه پنجرهای به آسمانی باز میشود
تا لااقل به پرواز فکر کنم
اینجای خواب به مرگ شبیه است
به حسِ پرندههایی که از لبِ پرتگاه پر میزنند
و فراموش کردهاند
بالهایشان را قبل از خواب جا گذاشتند
چشم
چشم را نمیبیند
صدا به صدا نمیرسد
که صدایت کنم
که بغلم کنی
نه!
مرا به یک پنجره معرفی کن
یا بالهایت را قدِ یک شب به من قرض بده
تا صبح ابرها بالهایت را بیاورند
من باید از این خواب بروم
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
بیحس بودن بیآزارت میکنه، بیآزار بودن دیگرانو آزار میده و این غمگینت میکنه و اینجاست که مجبور میشی چرخههای مختلفی رو تجربه کنی تا به چیزی برسی که نداری اما در نهایت فقط شبیهِ یه بادبادکی که نخش به زمین وصله بالا بره پایین بیاد،
در نهایت هیچ جایگاهی واسه خودش نداره، جایگاهش رو فقط یه نفر تعیین می کنه، کسی که نخ دستشه
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
گلم را چیدهاند
برگم را کشیدهاند
و ساقهام را به سوختن انداختهاند
با چراغ بیا
که جای خالیام را بیابی
مورچهها جسدم را در اسکلت ساختمان
مخفی کردهاند
و مرا که نمیدانم چگونه با تو حرف میزنم
در اینجا رها کردهاند
نیستی میدانی کجاست؟
نیست میدانی کیست؟
منم
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
دل از آوار بریدی
من باران را حدس زده بودم
و تو هیچوقت باور نداشتی
همیشه اولین قطرهی باران
روی من میافتد
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
موندم به دلِ دریا
بیفعل ولی فاعل
بیخونهتر از طوفان
مخروبهتر از ساحل
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
ببین من، ببین آسمون خستهایم
ببین راهمون از چه جایی گذشت
برای نمردن همین کافیه
کسی که نرفته، دیگه برنگشت
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel