ممنون وقت گذاشتید نوشتید
یه بخشی از مشکلات پرورشی ما هم به خاطر نظام آموزشی متمرکز به جای استفاده از روش غیرمتمرکز هست
روانشناسی گرایی جدای از علم روانشناسی است، روانشناسی به عنوان یکی از شاخەهای علوم انسانی کمک فراوانی به فهم انسان نموده است، مسئلهای که ما گرفتار آن هستیم تقلیل مسائل کلان اجتماعی به موضوعات فردی و روانشناختی. این رویکرد به دنبال ایجاد احساس گناه در افراد یک جامعه است و با نادیده گرفتن سهم قابل توجه ساختار به ویژه نظام سیاسی، انگشت اتهام را به سمت افراد نشانه میرود.
افراد تعیین کنندهی کتابهای درسی و محتواهای آموزشی نیستند، نگاهی گذرا به کتب درسی به خوبی گویای تهی شدن نظام آموزشی از آموزشهای کاربردی و مهارتهای زندگی به کودکان و نوجوانان هستند، مردم به صورت انفرادی سهمی در این قهقرا ندارند.
در صورتی در یک سیستم آزادی وجود خواهد داشت که هم حق انتخاب و هم حق باز پس گیری انتخاب وجود داشته باشد، ما همیشه ناچار به برگزیدن گزینهی اول بودهایم.
📃چگونه همهی ما خواهان حفظ وضع موجودیم؟!
✍️ #عادل_ایرانخواه
▪️یکی از و شاید خطیرترین وظایف ما این است که بدانیم وضع موجود که همهی ما از آن نالانیم چگونه و به چه صورتی ادامه مییابد و بازتولید میشود؟ چیزی که از منظر بنیامین معادل فاجعه است (فاجعه آن نیست که همه چیز یک آن تغییر کند. فاجعه دقیقن این است که هیچ چیز تغییر نکند) به عبارتی دیگر؛ چگونه است که همه از این اوضاع بیزاریم، اما این وضعیت حفظ میشود؟
▪️همهی ما پییر بوردیو را متفکری میدانیم که همه چیز را اجتماعی میدانست. و قاعدتن هم غیر از این نیست. اما به واقع نه به این سادگی! تلاشِ دستگاه فکری بوردیو این است که عاملیت و ساختار را توامان در نظر بگیرد. از اینرو مفاهیمی (عادتواره، همدستی) را وضع و کاربست میدهد که فرد و عامل انسانی را نیز در چگونگی حفظ/تغییر اوضاع لحاظ کند.
▪️بوردیو با به کارگیری مفهوم "عادتواره" به ما گوشزد میکند که چگونه ساختارهای بیرونی به درون ما میخزند و بخشی از وجود ما را فرا میگیرند. پس این دو جدای از هم نیستند و در بده بستان باهم قرار دارند. ناخوشایند است اما آنچه که در بیرون جریان دارد، در درون ما نیز در جریان است، آنچه که در بیرون رخ میدهد، رخ نمیداد مگر با "همدستی" ما! از این روست که بوردیو حکمی خلاف آمدِ نگاه جامعهشناختیاش را صادر میکند؛ "یک مبارزهی سیاسی رادیکال، همواره از درون خود فرد آغاز میشود!" هرچند که میشود بر این حکم خوردههایی گرفت. اما به نظرم دیدن چنین سویههایی برای ما ضروریست.
▪️در فیلم استاکر، منطقهای وجود دارد که آرزوها را برآورده میکند. و استاکر راهنماییست که مردم را به منطقه میبرد. استاکر داستان استاد خویش "خارپشت" را تعریف میکند که با آرزوی زنده شدنِ برادرِ مردهاش وارد اتاق شد، اما هنگامی که به خانه برگشت، به جای زنده شدنِ برادرش، خود را ثروتمند یافت! منطقه آرزوهایی را برآورده میکند که در درون آدم خواسته میشود و نه آرزوهایی را که فقط گفته میشوند!
▪️از این منظر ما خارپشتهایی هستیم که مدام آرزوی تغییر وضع موجود را فریاد میزنیم، اما در درونمان چیزی دیگر در جریان است. متنفر از وضع موجود و ترسان از تغییر آن! دشمنش و همدستش!
▪️در انجیل آمده است که مسیح خطاب به مردم چنین گفت؛" آنچه در تاریکی گفته اید، در روشنایی خواهید شنید و آنچه پشت درهای بسته نجوا کردهاید، روی بامها خواهید شنید.
#معرفی_فیلم
#تحلیل_فیلم
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
منم یه همکلاسی داشتم دوران ارشد مارکسیست چند آتیشه بود یهو الان داره درس حوزوی می خواند.
چقدر این بشر را من دوست می داشتم و دارم هنوز.
ولی نمیدونم چرا حوزوی شد😁
به هر حال فک کنم یکی دو بار با بحث های دکتر کچویان هم نشین شد و وعده وعیدهایی داده شد.
به هر حال لوکاچ ما حالا مارکسیست اسلامی شده است.
این مارکسیست اسلامی دیگر یعنی چه من هیچ جوره آن را فهم نمیکنم:)
به نظر میرسه که لازم باشه مقداری بیشتر راجع به تأثیر ساختار بر کنشگران اجتماعی مطالعه فرمایید، چون بیش از اینکه جامعهشناختی مسائل رو تحلیل کنید، آنها را روانشناختی در نظر میگیرید. جامعه فرافکنی نمیکند!
Читать полностью…دوستان عزیز بحث به درازا کشید کلام آخر: منم مشکلات رو میبینم ضعفها رو می بینم ولی من معتقدم در مشکلاتی که کشورم با آنها درگیر هست تک تک افراد مقصرند ولی از گفته های شما برداشت کردم که علت مشکلات را فرافکنی میکنید و برای عموم مردم سهم زیادی قائل نیستید و فرق ما در این هست و گرنه کسی ادعای بی نقص بودن کشور را ندارد.
Читать полностью…شما که پاسخ ما را نمی دهید و آزاد هستی که پاسخ ندهی.
به هر شکلش که باشد بحث را می توانیم سیستماتیک پیش ببریم که مشکل اتفاقا کجاست.
اما چون گفت و گوی دو طرفه ایی در این باب شکل نمی گیرد ختم کلام اینکه بالا برین پایین بیاین لجن همون حاکمیت هست
ختم کلام😁
با بخش اول صحبت شما موافق نیستم. اینکه مثلا پاسخ شما را نمی دهند.
اما با بخش دوم شما به شدت موافقم که صحبت های ایشان رنگ و لعابِ خطابه دارد.
دقت کنید واژه ها را: وحدت، دو دستگی، هویت ملی، رسالت و چه و چه😊
آها الان بر فرضِ اینکه ۴۰ میلیون میان رای میدن و بپذیریم. که می پذیریم دیگه.
ولی این چه ربطی به نقد دارد؟
بحث اینه که شما میگین ساختار ما یک ساختاری است که در آن گفت و گو هست.
آزادی وقتی اسمش میاد سریع آن معنای کانتی به ذهن می آید نه اینکه من فلان سیستم اداری را قبول نداشتم بپرم به مدیر بپرم به فلان رئیس اما می بایست جایی در بیرون از آن سیستم اداری باشد که من حرفم را به صورت نوشتاری یا گفتاری بیان کنم.
شما هی فقط حرف می زنین و میرین
محتوای کتابهای درسی هم که فرمودید نیازسنجی از سطح نیاز جامعه صورت نمیگیره ، تصمیم گیری ها از بالا به پایینه ، درخواست ها راه به جایی نمیبره ،
چه بسا الان توی این شرایط کرونا سریعا چند واحد درسی مربوط به الگوها و آشنایی بیشتر با فضای مجازی توی آموزش های دانشگاه و مدرسه گنجانده میشد .
دوست گرامی این پرسش شما راه به یافتن پاسخ علمی نخواهد برد چون حاوی سوگیری اخلاقی است. جامعهشناس همانند بسیاری از افراد در حرفههای دیگر با گذراندن سیر مطالعاتی متناسب با موضوعات علمی قابل بررسی در فضای آن علم، مهارتهایی کسب میکند و به کمک آنها قادر به فهم و تجزیه و تحلیل مسائل اجتماعی خواهد شد.
Читать полностью…دوستان یه سوالی داشتم .
جامعه شناس واقعی کی هست ؟ کسی که از خودش ایدولوژی یا نظریه جدید بده؟ یا تالیفات داشته باشه؟
اگه صرفا مطالعات گسترده داشته باشیم از ما به عنوان جامعه شناس یاد نمیشه؟
یا برای اینکه کسی جامعه شناس باشه چه ظرفیتهایی رو باید داشته باشه
سلام ، اگه حوزه مطالعاتی کسی مناسب با گفته هاش نباشه ، ممکنه توی مطالعه کردن های عمومیش جبران بشه
Читать полностью…☑️نظریات ساختار و عاملیت
پیوند میان ساختار و عاملیت، در قلمروی جامعه شناسی و از آغاز آن، از انگارههای اصلی بوده است. نظریاتی که دربارۀ برتری ساختاراستدلال میآورند (در این متن نگرش ابژکتیو خوانده میشوند) بر این باورند که رفتار افراد تا حد زیادی به توسط اجتماعی شدنشان در آن ساختارتعیین میشود (همانند پیروی از انتظارات یک جامعه با توجه به مفاهیمی چون جنسیت یا طیقۀ اجتماعی). ساختارها در سطوح متنوعی عمل میکنند، و این بسته به زاویۀ دید پژوهش است که بر سطحی از ساختار متمرکز شود که متناسب با پرسشی باشد که درصدد پاسخگویی به آن است. در بالاترین سطح، جامعه میتواند شامل قشربندیهای کلان اقتصادی-اجتماعی پنداشته شود (من جمله به واسطۀ طبقات اجتماعی مجزا). در مقیاس میانه، نهادها و شبکههای اجتماعی ("چون ساختارهای مذهبی و خویشاوندی) ممکن است موضوع مطالعه را شکل دهند، و در مقیاس خرد یک پژوهش میتواند به این بپردازد که چگونه هنجارهای اجتماع محلی یا حرفهای عاملیت را محدود میکند.
ساختارگرایان در توصیف تاثیر ساختار شیوههای متباینی دارند. عالم اجتماعی فرانسوی، امیل دورکیم، نقش مثبت مقاومت و پایداری را برجسته میکند، در حالی که کارل مارکس، به عنوان یک فیسلوف، ساختارها را به وجهی توصیف کرد که از تعداد ]افراد[ کمی حمایت کرده و برای نیازهای عده ای زیادی کار کمی انجام میدهد.
در مقابل حامیان نظریه عاملیت (که در این متن نگرش سوبژکتیو نیزخوانده میشود) بر آن هستند که افراد دارای توانی هستند تا میل آزاد خویش را به عرصۀ امتحان بگذارند و انتخابهای خویش را انجام دهند. اینجا، ساختارهای اجتماعی به جای آن که نیروهایی سنجش ناپذیر تلقی شوند، به عنوان محصول کنش فردیای مورد توجه قرار میگیرد که یا پایدارند یا طرد میشوند.
☑️نظریه گیدنز
جامعه شناسان با برجسته کردن تلفیق تاثیر مفاهیم دوگانه ساختار-عاملیت بر رفتار انسانی، سرشت قطبی شده این مباحثه را مورد سوال قرار دادهاند. یکی از پژوهشگران برجسته این حوزه آنتونی گیدنز، جامعه شناس بریتانیایی، است که مفهوم ساخت یابی را بسط داده است. گیدنز استدلال می کند که همانگونه که استقلال درونی افراد تحت تاثیر ساختار قرار میگیرد، ساختارها نیز توسط کنشهای عامل حفظ و تعدیل میشود. محل مواجهۀ یک کنشگر با یک ساختار "ساخت مندی" خوانده میشود.
بنابراین نظریۀ ساخت مندی در تلاش برای فهم رفتار اجتماعی انسان، از طریق تصمیمگیری دربارۀ نگرشهای رقیب در حوزۀ ساختار-عاملیت و چشم اندازهای کلان و خرد مقیاس، است. این مهم با مطالعۀ فرایندهایی که در تعامل دوسویه میان کنشگر و ساختار اتفاق میافتد، به دست میآید. طبق موضع نظریۀ ساخت یابی، کنش اجتماعی نمیتواند با نظریۀ ساختار یا نظریۀ عاملیت، به تنهایی، به طور کامل شرح داده شود. بلکه این نظریه کنشگران را در حین آن که در زمینۀ قوانین تولید شده از سوی ساختار دست به کنش میزنند بازمیشناسد، و تنها با کنش به شیوهای سازگار ]با ساختار[ است که این ساختارها تقویت میشوند. در نتیجه، ساختارهای اجتماعی خارج از کنش انسانی دارای هیچگونه پایداری ذاتی نیستند، به دلیل آنکه این ساختارها برساختۀ اجتماعی هستند. از سوی دیگر، عاملان ]نیز[ به شیوهای خلاقانه با کنش، خارج از محدودیتهایی که ساختار برای آنها تعیین کرده است، ساختارهای اجتماعی را تعدیل و اصلاح میکنند.
چارچوبی که گیدنز برای ساختار برگزیده است متفاوت از نظریۀ کلاسیک است. او سه نوع ساختار را در یک سیستم اجتماعی پیشنهاد میکند. اولین ساختار "معنا"ست، یعنی جایی که معنا در بکارگیری زبان و گفتمان رمزگزاری شده است. دومین ساختار مشروعیت است که شامل دیدگاههای هنجارمندی است که در ارزشها و قواعد اجتماعی جای داده شده است. عنصر ساختاری نهایی گیدنز غلبه است و در این باره است که قدرت چگونه به کار گرفته میشود، به ویژه برای تسلط بر منابع.
/channel/kavosh_garan
خوشم میاد هی میری ریپ میزنی به اون کامنتِ😁
تک تک افراد محصول چه سیستمی هستند؟
پدری که منم منم می کند فرزندش هم هوچی بار می آید.
ما اگر مقصر هستیم برای اینه از خانواده تا مدرسه تا دانشگاه محصول تربیتِ منم منم گو هستیم.
دیگه این عامیانه ترین پاسخی بود که می شد در پاسخ به استدلال های عامیانه شما طرح کرد😁
اظهار نظرهای شما بیش از اینکه جامعهشناختی باشند، روانشناختیاند. در علوم اجتماعی ارتباطی دو سویه میان عامل و ساختار وجود دارد و بیشترین سهم و انرژی به دلیل توانایی کانالیزه کردن در جهتهای مورد نیاز سکانداران جامعه در درون ساختار متبلور میشود. عاملین هر اندازه هم دانا و آگاه باشند به دلیل ناتوانی در کانالیزه نمودن مسیر خواستههای خود گرفتار عاملین ناآگاه و فرصت طلب خواهند شد.
به نظر میرسد چندین سال است که سیستم در صدد است تا مسائل کلان اجتماعی را با روانشناسیگرایی (به معنی تقلیل مسائل ساختاری به مسائل فردی و روانشناختی) مدیریت کند، اتفاقی که در کوتاه مدت موفقیت آمیز و در بلند مدت فاجعه بار خواهد بود.
خانم عزیز منم مثل شما خانم هستم و در این بحث با خانم و آقا گفتوگو کردم. قصد بی احترامی نداشتم شما فرمودید اگر نقدی دارم بگم منم تو پیامهایی که فرستادم توضیح دادم .
خودم را در مقام نصیحت نمیدانم قصد نصیحت هم ندارم. موضوع بحث آزادی بیان بود منم حرف خودم رو زدم دوستان گلهمند هستن که تو مملکت ما آزادی بیان و نقد از نظام جایگاهی نداره حالا یه سوال دارم من و شما آدم های عادی هستیم شما حرف هایی زدید منم نقد کردم وقتی خودتون تحمل شنیدن نظر مخالف را ندارید و کسی که مخالف شما حرف می زنه میگید نصیحت نکن پس چرا انتظار دارید مسئولینی که قدرت دارن و خودشون رو نخبه و ذخیره و ... میدونن شنوای حرفها و نقدهای شما باشند
کل حرف من همینه چه اونایی که قدرت دارن و چه عموم مردم پذیرای نقد نیستن. حرفم اینه این یک خصلت عوموی بین ایرانیها هست همین
بله همینطور هست.
اولا وقتی از نظام حرف میزنیم موجودی بیرون و جدا از مردم نیست و خود این مردم تشکیل دهنده این نظام اجتماعی و سیاسی هستن دوما مسولین و دولتمردان هم از درون همین مردم هستن
خواهش می کنم بدون در نظر گرفتن نظام سیاسی رفتار اجتماعی مردم رو در موقعیت های مختلف در نظر بگیرید نمیگم همه ولی برخی از مشکلات ما ناشی از خصلت های عامه مردم هست ما متاسفانه در تصمیمات و رفتارهای خودمون با عقلانیت تصمیم نمیگیریم و در مشکلاتی که به وجود میآوریم فرافکنی میکنیم مشکلات رو به نیروهای بیرون از خودمون نسبت میدهیم. یه خواهش تو مسائل اجتماعی به رفتار مردم توجه کنید
🈴تعارض نقشهای اجتماعی
دنیای امروز تا حد زیادی شبیه یک صحنه است. بهطوریکه انسان فاقد نقشها مثل انسان فاقد دندان، چشم، ذائقه و هر چیز دیگر است. نقشهای یک بازیگر بهوضوح مشخص شدهاند: این نقشها را در اصل نویسندهای مینویسد و سپس کارگردانی بر اجرای آنها نظارت میکند. ما میتوانیم هر دو را بهمنزله شخص در نظر بگیریم. اما چه کسی نقشهای اجتماعی را معین میکند و بر اجرای آنها نظارت دارد؟ اگرچه بسیاری از نویسندگان متأخر، «جامعه» را پاسخ این پرسش میدانند، اما دقیقا همانگونه که تاکنون مشاهده کردهایم، توجیه این اصطلاح دشوار است. واضح است که جامعه یک شخص نیست و هرگونه شخصیتبخشی به آن سرشتش را مبهم و در نهایت آنچه را که در موردش گفته میشود تضعیف میکند. نویسنده و کارگردان این نمایش را نمیتوان با صرف اشاره به واقعیت جامعه تعیین کرد.
انسان آزاد میتواند نقد و انتخاب کند و در هیچ قالب یا ایدئولوژیای نمیگنجد، اما انسان اجتماعی انسانی است که نمیتواند بسیاری از نیازهای خود را برآورده کند. انسان اجتماعی در حقیقت از خود هویتی ندارد و در فضای خالی در حال حرکت است.
از نظر #رالف_دارندرف، جامعهشناس سرشناس آلمانی، این فضای خالی با نقشهای اجتماعی پر میشود، نقشهایی که از سوی انسان اجتماعی پذیرفته شده است. وضعیتهای اکتسابی از نظر دارندرف یعنی همان نقشهای اجتماعی. دارندرف نکته مهم و حیاتیای را متذکر میشود: «انسان بدون نقش برای جامعه و جامعهشناسی، وجود ندارد. انسان «محض» برای اینکه بتواند بخشی از جامعه و موضوع تحلیل جامعهشناسی بشود، باید جامعهپذیر شده و به واقعیت اجتماعی وابسته شود و از این راه به عنصری از آن تبدیل شود». این مضمون نظری یکی از مهمترین نظریههای جامعهشناسی است: «نظریه نقش». نظریه نقش در جامعهشناسی ابزاری است که بسیاری از پدیدههای اجتماعی از طریق آن قابلتحلیلاند؛ مثل تکوین و تغییر هنجارها، تأثیر ضمانتهای اجرائی، تقسیم کار و دیگر مسائل عام. دارندرف، نظریه نقش را با تلفیقی از دیدگاه نظریهپردازان کلاسیک و معاصر تئوریزه میکند: از کانت و هگل تا دورکیم، مارکس، وبر، زیمل، پارسونز، پوپر و ... . او نگاه فلسفی به انسان و جنبههای بود و نمود را از کانت، بیرونیبودن واقعیت اجتماعی و تحمیل بر افراد بهعنوان «واقعیت آزاردهنده اجتماع» را از دورکیم، اندیشه تضاد، درگیری و تغییر را از مارکس، دیالکتیک تز و آنتیتز را از هگل، تعریف و کاربرد مفهوم اقتدار و قدرت و مفهوم پایگاه و توجه به جنبههای غیرمادی تحولات اجتماعی را از وبر، نگاه به روابط تضادی در گروههای کوچک را از زیمل، نظریه ابطالپذیری در روش علمی را از پوپر و توجه به ساختارها و نهادهای اجتماعی و «انجمن آمرانه تنظیمشده» نظام اجتماعی را از پارسونز وام گرفته است. او با چنین منظومهای آثارش را نوشت و نقش بسزایی در تدوین و تبیین نظریه طبقات اجتماعی، انسان اجتماعی و کشمکش طبقاتی ایفا کرد. عمدهترین نوشتههای او عبارت است از: مارکس در چشمانداز (1959)، طبقه و کشمکش طبقاتی در جامعه صنعتی (1959)، انسان اجتماعی (1959)، کشمکش بعد از طبقه (1967)، جامعه و دموکراسی در آلمان (1967)، مقالههایی در باب نظریه جامعه (1968)، آزادی نو (1975) و نصیبهای زندگی (1979).
انسان اجتماعی بهعنوان بخشی از کتاب «مقالههایی در باب نظریه جامعه» نخست به سال 1968 به زبان انگلیسی و سپس با پیشگفتار جدید دارندرف بهصورت مجزا انتشار یافت. این اثر بارها به زبان اصلیاش یعنی آلمانی تجدید چاپ شد و مباحثههای عمومی را برانگیخت. این کتاب بهعنوان مهمترین اثر در باب نظریه جامعهشناختی در آلمان از زمان جنگ جهانی دوم قلمداد شده است و بعدها پینوشت «جامعهشناسی و سرشت انسان» به چاپ 1973 به اثر افزوده شد که در واقع پاسخ دارندرف به منتقدان کتاب انسان اجتماعی و چکیدهای از نظریه و تحلیل نقش است.
#انسان_اجتماعی
#رالف_دارندرف
/channel/kavosh_garan
دیکتاتور خطاب کردن نظامی که ۴۰ میلیون تو انتخابات شرکت میکنند و مسئولان خودشون رو انتخاب میکنند معنایی نداره. مشکل اینجاست مردم رای میدن و به قول شما کنشگر اجتماعی هستن ولی نتیجه انتخاب خودشون رو نمیپذیرن.
Читать полностью…