🔺به بهانه ي روز بزرگداشت سعدي🔺
🔸پنجاه سالگی🔸
پنجاه سال را سپری کردم
کم کم رسیده ام به سرازیری
چون کوه اگرچه محکم و مغرورم
برفی نشسته بر تنم از پیری
باور نمی کنم که به این زودی
پنجاه سال، از کفم آسان رفت
از صفحه های کهنه ی تقویمم
اردیبهشت های شتابان رفت
فالی زدم به سعدی و پرسیدم:
"سهمم چه بود از این همه بی تابی؟"
شیخ اجل به طعنه، جوابم داد:
"پنجاه سال رفته و در خوابی!"
✍🏻افشین علا
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala
🔸 جدی نباش این قدر! 🔸
یک عمر خواندم نغمه ها از بی قراری ها
آخر چه شد سهمم؟ قفس، مثل قناری ها
ترسیم کن این میله ها را نیز در عکسم
عکسی که می گیری به رسم یادگاری ها
از های و هوی دشمنان هرگز نترسیدم
دل خوش نکردم در گرفتاری به یاری ها
کم جمع کن! روزی نصیب جغد خواهد شد
کاخی که در آن کرده ای شب زنده داری ها
فردا تو هم چون من کفن پوشی اگر امروز
سهم تو دارایی است، سهم ما نداری ها
در عیش، بدمستی نکن در غم شکیبا باش
طی می شود این نشئگی ها و خماری ها
مرگ است پایان تمام جاده ها، بگذار
سبقت بگیرند از منِ عابر، سواری ها
در کوچه و پس کوچه ها جز پاره ای آهن
باقی نه از کالسکه می ماند نه گاری ها
ساز مخالف کم بزن، جدی نباش این قدر
دنیا نمی ارزد به این ناسازگاری ها
✍ افشین علا
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
🔺مرگ و زندگی🔺
سوی پیری ام بردند لحظه ها به آرامی
لحظه های خوشحالی لحظه های ناکامی
چون درخت ها عمری تکیه بر خودم کردم
کس نشد به توفان ها غیر ریشه ام حامی
در خطر به خود رو کن چون دریغ می ورزند
همرهان ز همراهی، همگنان ز همگامی
رغبتم به صحبت نیست کار این جماعت چیست؟
در حضور، مداحی در غیاب، نمامی
از جوان و پیر ای دوست دیده ام شگفتی ها
وهم فهم، از خامان، هم ز پختگان، خامی
در خواص جز نخوت، خاصیت نخواهی یافت
ای خوشا نشستن ها، نزد مردم عامی
بین زندگی یا مرگ انتخاب من این بود
مرگ با سبکباری، زندگی به گمنامی...
✍🏻افشین علا
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
afshinala@
🧝به مناسبت روز جهاني كتاب كودك🧝
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala
✨براي گمناماني كه ضامن بقا و امنيت اين خطه اند.
🔺آتشفشان هاي آرام🔺
چون قله، در اوج و خاموش
با ابر غربت، هم آغوش
كوهند پوشيده از برف
همچون يلان كفن پوش
آتشفشان هاي آرام
اما پر از غرش و جوش
از خصم بر گرده، خنجر
بار غم دوست، بر دوش
هم ضامن كاروان ها
هم مأمن بانگ چاووش
هشيار و آگه ز اسرار
بر خلق، اما خطاپوش
ما غافل اما جهاني
بر عزم شان گشته مدهوش
از بيم آنان به سوراخ
بس مارها خفته چون موش
فرعونيان كرده مبهوت
بس ساحران برده از هوش
در عرش، هر سو زبانزد
بر فرش، اما فراموش
حتي ندارند نامي
تا گويم آهسته در گوش
گمنام، گمنام، گمنام
خاموش، خاموش، خاموش...
✍🏻افشین علا
🗓فروردین ۱۴۰۰
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala
شاعر : افشین علا
خواننده: ابوالحسن خوشرو
آهنگساز: محمد مهدی گورنگی
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala
🔺به مناسبت روز ملي شدن صنعت نفت🔺
در صدق كوش!
فرخنده باد بيست و نه اسفند
روزي كه از بهار، مجزا نيست
بي آخرين مناسبت تقويم
پايان سال، اين همه زيبا نيست
روزي كه شير بيشه به خصم آموخت
اين آب و خاك، سفره ي يغما نيست
تاريخ در نگاه مصدق ديد
احقاق حق، فسانه و رويا نيست
بعد از ظفر، نقار نبود اي كاش
زين مار، نيش خورده تر از ما نيست
از كودتا هنوز وطن دارد
زخمي به تن كه در همه دنيا نيست
همراه و متحد به كمين، دشمن
اما دريغ! دوست، شكيبا نيست
در صدق كوش! حسرت يك تاريخ
همراهي مصدق و كاشاني است
✍🏻افشین علا
🗓اسفند ٩٩
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala
🌿🌸 *جشن بهار در پارپیرار* 🌸🌿
نوروز خوانی و اجرای شعر و موسیقی در استقبال از بهار 🌿زمان: امشب، یکشنبه ۲۴اسفند، ساعت ۲۰:۰۰ 🕗 🌿 در صفحه اینستاگرام پارپیرار به صورت پخش زنده. با اجرای اساتید و هنرمندانی همچون: 🌸کیوس گوران 🌸محمدرضا اسحاقی🌸 علی اکبر شکارچی🌸عبدالحسین مختاباد 🌸 ناصر وحدتی 🌸افشین اعلاء 🌸هلاکو خلعتبری 🌸 اسماعیل ذوقی 🌸 فردوس حاجیان 🌸علی اصغر رستمی🌸علی اکبر رستگار 🌸رضا دیوسالار🌸حسن محمد حسینی (کل مست)🌸 حمزه محمدی 🌸نوید مصطفی پور🌸 یاسر نوازنده گرجی 🌸مهدی لطفی 🆔https://instagram.com/parpirar_artistic_cultural
https://defapress.ir/fa/news/447672/فراخوان-افشین-علا-به-شاعران-جهان-دیپلمات%E2%80%8Cها-نمی%E2%80%8Cتوانند-شما-معنی-جنگ-و-صلح-را-بازگردانید
Читать полностью…🔺نفوذي ها🔺
به حلقوم ها خفته فريادها
كه از حد فزون گشت بيدادها
نمي آيد اي خائنان! بوي خوش
از اين ماجراها و رخدادها
فساد شما را رصد مي كنيم
رسد روز كيفر به مرصادها
چه كرديد با شادي ملتي
كه اميدشان رفت بر بادها؟
همان ملت سر به زيري كه بود
به هر وعده، حاضر به ميعادها
كه تقديم تان كرد دهها هزار
شهيد جوان، چون پريزادها
بسي همت و كاوه و باقري
بسي باكري ها و صيادها
چه كرديد با يادگاران جنگ؟
كجا شد جوانمردي رادها؟
علف هاي هرز از چه روييده اند
به جولانگه سرو و شمشادها؟
ز خدمت گزاران لايق چه ماند
به جز خاطرات و به جز يادها؟
چرا دل سپردند پيلان به پول؟
چرا نرم گشتند پولادها؟
چهل سال و اندي نديديد هيج
ز ملت جز ايثار و امدادها
به سرما و گرما به ميدان شتافت
چه در بهمن و دي، چه مردادها
پر از عيب بوديد اما ز خلق
گرفتيد هر لحظه ايرادها
ز بادي كه در غبغب انداختيد
دچارند خوبان به غمبادها
بهاي ستون هاي كاخ شماست
بسي جان شيرين فرهادها
چو روح شروري به جلد شما
چرا رخنه كردند جلادها؟
به مسند چرا گرم داد و ستد
نشستند رندان چو قوادها؟
چو ضحاك بر تخت و هر يك به دوش
دو مار از پسرها و دامادها
خلايق به دوزخ ز فقر شديد
ولي در بهشتند شدادها
نه غارت چنين كرد قوم مغول
نه قزاق ها و بريگادها
به عزلت، ز جولان بي مايگان
چه بسيار طلاب و استادها
نواهاي ديني پر از ابتذال
چه در سوگواري، چه ميلادها
رشيدند مردم، برازنده نيست
به گلگشت شان، گشت ارشادها
چرا سفله جويند نام آوران؟
مگس پرورند از چه قنادها؟
"ولي" ساده زي و مديران چو شاه!
ملوليم از اين جمع اضدادها
نظامي كه لرزيده در عالمي
از او پايه ي كفر و الحادها،
نشايد كه بسپارد اين گونه سهل
ديار شهيدان به شيادها
هم از داعش زور و تزوير و زر
نزيبد بلرزند بنيادها
فساد درون را دگر چاره اي
نمانده ست جز تيغ فصادها
قلم از سر صدق، چرخانده ام
ندارم هراس از قلمدادها
سزد تا دهند آمران، نقد زر
به جاي عقوبت به نقادها
✍🏻افشین علا
🗓اسفند ٩٩
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala
به مناسبت سالروز وفات حضرت ابوطالب (ع)
پير قريش
اي تكيه گاه كودكي شاه عالمين
پيرانه سر ز عشق محمد به شور و شين
از خاك خانه ي تو نبي خيزد و وصي
نازم به دامن تو كه پرورده حسنيين
زان رو دليل خلقت عالم يتيم شد
تا تو به ديده اش بنشاني چو نور عين
چتر تو را و فاطمه را داشت روي سر
محروم اگرچه بود محمد ز والدين
مديون توست آن كه جهان زير دين اوست
اي واي ما كه بر تو نكرديم اداي دين
پير قريش! حرمت نامت اگر نبود
مي برد شرك، شوكت اسلام را ز بين
توحيد بود كيش تو پيش از ظهور حق
تسليم بود قلب تو قبل از شهادتين
دست تو بر ميان علي بست ذوالفقار
بگشود اگر به جنگ، صف بدر يا حنين
در كربلا فقط جگر مصطفي نسوخت
آري تو نيز جد حسن بودي و حسين
✍🏻افشین علا
🗓اسفند ٩٩
✨🆔 @afshinala ✨
🔺 کانال اشعار و یادداشتهای افشین علا🔺
✨به پاپ اعظم✨
بزرگ دين مسيحيد و پير و عالم نيز
پس احترام شما واجب است و لازم نيز
عراق، يكسره برخاست پيش پاي شما
به پيشواز و پذيرايي و مراسم نيز
مراحميد در اين سرزمين، به ويژه كنون
كه شد رها حرم از زحمت مزاحم نيز
به بارگاه علي و به قتلگاه حسين
خوش آمديد، به خاك جواد و كاظم نيز
قدم به وادي هادي نهاده ايد اي پاپ!
به مهد عسكري و خاستگاه قائم نيز
به سيستاني دانا دهيد دست وفاق
كه مرجع است ولي بر قلوب، حاكم نيز
اعاظم نجف اي كاش پاپ اعظم را
كنند آگه از اعمال غرب ظالم نيز
جناب پاپ! چه خوب است گر سري بزنيد
به آن گذار كه افتاده دست قاسم نيز
همان امير شهيدي كه غول داعش را
شكست داد و ستاند از كفش غنائم نيز
مجاهدي كه از او يافت امن و آرامش
عراق و سوريه ي خسته و مقاوم نيز
رهين منت اويند شيعه و سني
مسيحيان ستم ديده از مهاجم نيز
به او نداد نه تنها نشان صلح نوبل
كه غرب، خود ترورش كرد با ملازم نيز
تشر زنيد به قاتل، وگر ميسر نيست
سخن به طعنه بگوييد يا ملايم نيز
دوام عيسويان از ابومهندس هاست
چنان كه ايزديان و يهود و مسلم نيز
✍🏻افشین علا
🗓اسفند ٩٩
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala
◼️“ماه نخشب “◼️
این ماه نخشب است که در تب نشسته است
یا دختـر علــی کـه بـه مـرکـب نـشسته است؟
این گـــل زبــاغ کـیـسـت کــه از عــطـر دامـنـش
بر خـــاک تـفـتـه لالـــه و کـوکــب نشسته است
این بحر بـیکرانـه چـه دیـدهسـت کـــایـنـچـنـیــن
از مـوج خـون و خـشـم، لبـالـب نشـسـته اسـت
آیـــا اسـیـــر می بــری ای شــام تــیــره بــخـت؟
این سورهی نساست که درشب نشسته است
این زن همان زن اسـت کــه بر خـــاک درگــهـش
روح الامین همــــاره مـــؤدب نشــستــه اســـت
طوفـان خــشـم فاطـــمــه مــیپــرورد بــه جــان
امشــب اگــر چــه زمــزمـه بر لب نشسته است
بار امـــانـتــی کـــه فــلـک مــیکـشــد بــه دوش
بر شــانــه هـای زخـمــی زینـب نشسته است
زنـــجـــیــر را بـــگـــو کـــــه مـــــدارا کـنــد دمــی
این ماه نخشب است که در تب نشسته است
✍🏻افشین علاء
✨🆔 @afshinala ✨
👆🏻 کانال اشعار و یادداشتهای افشین علا👆🏻
🔸 پدر 🔸
پدرم را با خود
بردم امروز به آرایشگاه
گرچه آن قیچی تیز
موی ما هر دو نفر را می چید،
دم به دم کم می شد
از پدر، موی سفید
از پسر، موی سیاه...
من در افکار خودم غرقه و چشمان پدر
پشت آن عینک براق و تمیز
به من از آینه می کرد نگاه...
موی من روی زمین ریخته بود
تیغ سلمانی نیز
گاه و بیگاه به موهای من از موی پدر می افزود
مثل باریدن برف
روی یک خرمن ویران و تباه...
✍🏻افشین علا
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala
🔸ماه صیام🔸
جام شراب عشق کو؟ تا که به مِی وضو کنم
پشت کنم به عالمی، جانب دوست رو کنم
ای تو همه نیاز من، قبله ي من نماز من
نیست میسّرم که با غیر تو گفتگو کنم
گر همه تار و پود من بگسلد از فراق تو
نیم نگاهی ار کنی، جملهی آن رفو کنم
طعنه زنی که عمر من طی شده بی خیال تو؟!
دعوتِ عام کن که تا پیش تو رو به رو کنم!
گر همه خرّمی رسد، بی تو و بی حضور تو
بگذرم از نشاط دل، با غم عشق خو کنم
ماه صیام و روزهام، روزه ز هر چه غیر او
روزهگشاست یار من، روی به سوی او کنم
زاهد شهر گر کند منع شراب، گو بیا
تا که به کیمیایِ می، جانِ تو شستشو کنم
قطره ای از شراب جان، گر برسد به جامِ دل
کشتیِ باده آورم، در خم و در سبو کنم
" آتش" و گنج عشق تو، شادی هر دو عالمم
چیست گرانبهاتر از دوست که آرزو کنم؟!
زنده یاد مهدیه الهی قمشه ای (آتش)
✨🆔 @afshinala ✨
🔺 کانال اشعار و یادداشتهای افشین علا🔺
⚡️قم اللیل الا قلیلا ⚡️
برخیز، از بستر به غیر از پاره ای از شب
در جنگ دیو آور به کف، قداره ای از شب
مستی ندارد روز، زیرا برنمی دارد
هستی، نقاب از چهره جز در پاره ای از شب
می آید از پشت سکوت گنبد گیتی
مثل حرم، موسیقی نقاره ای از شب
وقتی که شب ها سینه ی بخشش پر از شیر است
اشکی چو طفلان ریز در گهواره ای از شب
مستان، سر و سامان نمی جویند در این بزم
هر سو می آید ناله ی آواره ای از شب
در روز، مروارید را حتی تلألو نیست
یابد ولی مقدار، سنگ خاره ای از شب
با من جفا کن ای ستمگر هرچه می خواهی
زیرا که می جویم به آهی، چاره ای از شب
✍️ افشین علا
✨ @afshinala✨
🔼 کانال اشعار و یادداشتهای افشین علا 🔼
✨به دوست عزيزم "مزدك فاضلي"✨
🔺به رسم شكرانه🔺
خدا به من بخشيد مصاحبي زيرك
اگرچه در پاكي است شبيه يك كودك
يلي جوانمرد است كه آگه از درد است
به شكل خود ماند نه مثل يك شكلك
ز دوري اش دائم ملول و بي تابم
اگرچه جانم نيست ز جان او منفك
نبسته جز خوبي به هيچ چيزي دل
به مال يا منصب به شغل يا مدرك
محيط زندانم بزرگ شد با او
اگرچه اين دنياست براي او كوچك
هزار دفتر شعر به هر خط دستش
چه حاجتي دارد به دفتر و دستك؟
به بخت من رو كرد نه مثل آناني
كه روي اعصابند مدام چون بختك
نه مثل آناني كه مي فروشندم
به قيمت دلقي به رند يا دلقك
نه مثل آناني كه روي اخلاصم
حساب وا كردند بسان يك قلك
پر است اطرافم ز چاكر و مخلص
كه لاف شان بسيار كه صدق شان اندك
در ادعا بلبل به وقت ياري لال
مدام با انگي به فكر انگولك
قيافه هاشان را دگر نبينم كاش
كه خود نمي ارزند به زحمت عينك
كنون خدا را شكر، مصاحبي دارم
كه جان توان دادن براي او بي شك
به رسم شكرانه شد اين غزل، تقديم
به يار صاحبدل به دوستم مزدك
✍🏻افشین علا
🗓فروردین ۱۴۰۰
📍قائمشهر
💫کانال اشعار و مطالب افشین علا💫
✨🆔 @afshinala ✨
📿پلکان خیس📿
آن قدر حاضری که کسی از تو دور نیست
هرچند دیده، قابل درک حضور نیست
بر پلک های خسته ی من پا نمی نهی
چون پلکان خیس، مجال عبور نیست
شد تکه تکه، آینه ی جانم از گناه
اما کدام آینه مشتاق نور نیست؟
ای ترجمان صبر خداوند بر زمین
بازآ که جان مردم دنیا صبور نیست
رو کن تو ای عزیز به ما نیز، چون ثواب
گاهی به جز زیارت اهل قبور نیست
آمیخت حق به باطل و باطل به حق، بیا
ای منتقم! که چاره به غیر از ظهور نیست
✍🏻افشین علا
✨🆔 @afshinala ✨
🔺 کانال اشعار و یادداشتهای افشین علا
"عید آمده ست"
حالم بد است، قند و گلابی درست کن
با شهد بوسه، شربت نابی درست کن
از زهد خود بکاه که جانم به لب رسید
عید آمده ست بزم شرابی درست کن
بگذار با لبان تو افطار وا کنم
حلوای تر به قصد ثوابی درست کن
پرسید اگر خدا به قیامت، از این گناه
با شرم آن نگاه، جوابی درست کن
تا در کنار هم بنشینیم چون قدیم
از گیسوان خاطره، تابی درست کن
تا دزدکی ببینمت از پشت پرده ها
با چوب های پنجره قابی درست کن
شیرازه ای برای دل پاره پاره ام
با خنده ات بساز و کتابی درست کن...
✍🏻افشین علا
🌷عيد نوروز و حلول سال ١٤٠٠ خورشيدي فرخنده باد.🌷
💫کانال اشعار و مطالب افشین علا💫
✨🆔 @afshinala ✨
مرا معلم عشق تو شاعري آموخت...
در اين شب جمعه ي آخر سال براي همه ي به حق پيوستگان به ويژه مادران آسماني، طلب شادي و مغفرت مي كنم.
بر مزار معلم عشق و شاعري ام، مادرم، زنده ياد "پروين دخت ملك محمدي نوري"
بزرگ آموزگاري كه عطر دامنش ترنم شعر را بر لبانم جاري كرد، صداي آسماني اش گوش جانم را با نواي قرآن و مناجات در هم آميخت، نگاه نوراني اش دست هايم را به دامان اهل بيت (ع) رساند، و اشاره ي سرانگشتان روشنش راه هاي آسمان را نشانم داد.
روحش شاد و نامش جاودانه باد.
افشين علا
اسفند ٩٩
بهشت زهرا (س)
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala
🔺براي شهيد سرافراز مازندران "يوسف سجودي" كه سي و هفت سال است شهر بابل چشم به راه بازگشت قامت بلند و سيماي يوسف گون اوست.
🌹با گل من چه كردي؟🌹
باز رسيده اسفند، آمده ماه يوسف
مانده هنوز بابل، چشم به راه يوسف
شهر، اگرچه گردد غرق بهارنارنج
عيد صفا ندارد بي رخ ماه يوسف
باد ز كاكل او رايحه اي نياورد
قافله اي نيامد بر لب چاه يوسف
در غم او خميده گوشه به گوشه يعقوب
چرخ حسود! جز حسن، چيست گناه يوسف؟
كاش دمي ببيند از بن آن دو ابرو
موي سفيد ما را چشم سياه يوسف
هرچه به جبهه گفتم: با گل من چه كردي؟
هيچ نگفت، چون بود مست نگاه يوسف
در چمنش نبوييد پيرهنش نجوييد
جامه ي اوست خورشيد ماه، كلاه يوسف
لشكر كربلا را يك تنه شد علمدار
پس به يقين، اباالفضل هست پناه يوسف
با صف عاشقان رفت گمشده ام به ميدان
در صف حشر باشد عشق، گواه يوسف
خصم، شكست ما را بلكه به خواب بيند
زان كه هنوز هستيم جمله، سپاه يوسف...
✍🏻افشین علا
🗓اسفند ٩٩
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala
☮️ شعري براي صلح ☮️
پروانه های کوچک خوش نقش و خوش نگار
با طرح های تازه و خلاق
دیروز یک نشست ضروری گذاشتند
در صحن باغچه
در سالن بهار
از هر طرف به شوق ملاقات
تنها، بدون هیأت همراه
بی مرکب و محافظ و تشریفات
از راه، آمدند
شاد و امیدوار
پروانه ها به هم که رسیدند
در جایگاه خود
کوتاه یا بلند، نشستند
در بین شاخه های گل سرخ
بی لحظه ای درنگ
هر جا که جا شدند، نشستند
بی در نظر گرفتن شأن و مقام و رنگ
یا تیره و تبار
دستور کارشان
نشر شمیم گل
در شامه ی ضعیف بشر بود
حفظ و اشاعه ی لبخند
بر چهره ی تکیده و غمگین روزگار
با هم مذاکره کردند
هر جا که اختلاف نظر بود
کوتاه، آمدند
هر جا که اتفاق نظر بود
با بال های نرم
کف می زدند
آرام و باوقار
بعد از مذاکرات مفصل
تصمیم های خوب گرفتند
شیرین تر از عسل
در انتها بیانیه هم دادند
آن را به دست باد سپردند
تا آن که قاصدک ببرد با خود
هر گوشه و کنار
اجلاس شان به خیر و خوشی برگزار شد
بی آن که ذره ای
از جیب غنچه های زبان بسته
خرجی شود برای پذیرایی
خرجی شود برای سمینار...
✍🏻افشین علا
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala
«هدیه ای به کودکان در عید مبعث»
🔸طعم صلوات🔸
✅نمي دانم چه مدت از ساخت اين انيميشن مي گذرد. شعرش از من است، ولي از ساختش بي خبر بودم!
البته مهم نيست. شعر براي پيامبر رحمت است و مخصوص كودكان. پس فقط به من تعلق ندارد و نشر آن به هر شيوه اي برايم مغتنم است.
از سازندگان اين انيميشن هم تشكر مي كنم. فقط اي كاش با هماهنگي خودم اين كار را انجام مي دادند تا دست كم مانع تغييرات اندك اما نادرستي شوم كه در شعر انجام داده اند.
با اين همه، كار لطيف و دلنشيني است.
توصيه مي كنم به عشق رسول مهرباني ها و براي چند دقيقه قدم زدن در حال و هواي پاك و زلال دنياي كودكان، اين انيميشن را ببينيد و براي عزيزان تان هم بفرستيد.
✍🏻افشين علا
✨🆔 @afshinala ✨
🔺 کانال اشعار و یادداشتهای افشین علا🔺
به مناسبت سالروز شهادت حضرت امام موسي كاظم (ع)
▪️ کاظمین ▪️
گذرم فتاده به جاده ای
که رسد به چشمه ی باده ای
من تشنه کام و رهی چنین؟
چه مسافری و چه جاده ای!
شده بیخود از همه سو کسی
همه سو فتاده فتاده ای
چکد اشک دیده به خاک ره
ز سواره ای، ز پیاده ای
چه رهی! که خود به دو کهکشان
کشدم بدون اراده ای
به چه مهری و به چه اختری
به چه پیری و به چه زاده ای
پدر رضا، پسر رضا
چه نیایی و چه نواده ای
به حرم نگر، چه ضیافتی!
ز کرم، چه خوان گشاده ای
دل من خوشا به سعادتت
چه گرفته ای و چه داده ای!
✍افشین علا
🆔 @afshinala
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
شوخي نكن با من!
دستي نوشت اين جمله را با خط برجسته:
پروانه، ديشب ناگهان از پيله اش رسته
از جا پريدم، پايم اما بود در زنجير
او رفت و ما مانديم در زندان دربسته
با ابرها پيوست، اما تار و پودم را
از هم گسست اندوه آن ابروي پيوسته
حق است مرگ، آري ولي اين رسم رفتن بود؟
خوب است دل كندن، ولي آهسته آهسته
در چشم ما چندي درخشيد و شتابان رفت
زيرا شهاب از جان به سرعت مي شود خسته
بگذار باراني شوم، دست از سرم بردار
اي چتر! وقتي يوسفم دست از جهان شسته
تالار مسجد، دسته گل، روبان... نيازي نيست
وقتي كبوتر پر كشيد از روي گلدسته
اكنون كه حق را ديده، از ما بگذرد اي كاش
شايد بدي كرديم در حقش ندانسته
اي مرگ! خواهش مي كنم شوخي نكن با من
آن چشم هاي شوخ را آيا اجل بسته؟!
✍🏻افشین علا
🗓اسفند ٩٩
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala
🔸در اين آشفته حالي ها... 🔸
از ایوان نجف رویی به استقبال برگردان
به حال خوش، مرا ای احسن الاحوال برگردان
ترازوی ستم را بشکن از شاهین ابرویت
ز دزدان، سهم ما مثقال تا مثقال برگردان
سؤال مال را پاسخ، زغال آتشین دادي
نوال بذل و بخشش را بدان منوال برگردان
به پیش چشم غارتگر بچرخان ذوالفقارت را
چنین سهم یتیمان را به بیت المال برگردان
تفأل بر تو باید زد در این آشفته حالی ها
تو ای قرآن ناطق، قرعه از این فال برگردان
زر و سیم خوانین را ز کابین زنان، بستان
خواتین ز خشم آزرده را خلخال برگردان
ز دام رهزنان دین و دنیا، شیعیانت را
به دامان خودت ای کعبه آمال برگردان...
✍🏻افشین علا
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala
🔹قصاص: اشارتها و رهیافتها
مدتی است گزارش ستیزها و برخوردهای منجر به قتل، زود به زود به گوش میرسد. علتش هرچه باشد، پیامدهایش مهمتر است: در یک طرف، خانوادهای داغدار عزیزی از دست رفته است. از طرف دیگر، خانوادهای نگران از دست دادن عضوی است که باید «قصاص» شود و گاه این عضو، نانآور خانواده یا نوجوانی تازهبالغ است! غمانگیزتر آن که در بسیاری از موارد، این دو خانواده با هم فامیل و آشنا هستند.
قصاص چیست؟ چرا قرآن کریم این تعبیر را به کار برده است؟ شیوه بیان این حکم در قرآن چگونه است؟ آیا این شیوه بیان، به ما راهی نشان میدهد تا هم از برخی پیامدهای ناگوار این پدیده بکاهیم و هم با سخن قرآن مخالفت نکنیم؟
آیه قصاص در قرآن، چنین است:
وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ ياأُولِيْ الأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون: ای خردمندان! برای شما در قصاص، زندگانیای است؛ شاید تقوا پیشه کنید. (بقره:179)
پیش از پرداختن به اشارات این آیه، باید اشاره کرد که قرآن، راهنمایی برای همه نسلها است؛ اما در عین حال، در لایههای خود یک سیر تکاملی دارد و به گونهای سخن گفته است که بتوان به تناسب هر روزگار و اوضاع و احوال، آن لایه از پیام را فهمید و اجرا کرد که با همان وضعیت تناسب داشته باشد. مثلا در همین آیه، چند اشارت گنجانده شده است:
1. مخاطب، خردمندان هستند. از این جا، میتوان فهمید که موضوع پیام، دارای جنبههای عقلانی است و باید با خردمندی و دور از عاطفه و هیجان، با آن برخورد کرد. پس هم در فهم و هم در اجرای آن، باید تابع عقل بود.
2. تعبیر «قصاص» به کار رفته است، نه انتقام و نه جبران و نه واژههای مشابه. قصاص یعنی پی گرفتن و دنبال کردن. قصه نیز با همین واژه همخانواده است. قصاص یعنی امور مربوط به آن اتفاق از جنبههای گوناگون پیگیری شود و به پیامدهایی که پس از این تصمیم به بار میآید، توجه گردد.
3. مقصود و هدف و حکمت این کار، زندگانی و حیات است، نه سلب حیات.
4. آن چه درنهایت امید میرود، تقوا است، یعنی خودنگاهداری و پرهیز از هر چیز که با آن هدف و حکمت ناسازگار باشد.
یک لحظه فکر کنیم که قرآن میتوانست بدون این چهار اشارت، حکم کند که برای جبران قتل یک فرد، شخص قاتل را بکشند یا با رضایت خانواده مقتول، از او دیه بگیرند. اما چرا با خردمندان سخن میگوید و واژه «پیگیری» را به کار میبرد و هدف از این کار را زندگانی میداند و در نهایت، ما را به امیدِ تقوا پیش میبرَد؟
برای فهم این چهار اشارت، باید به آن نکته که نخست گفته شد، بازگردیم. قرآن برای یک جامعه بدوی قبیلهگرای تعصبمحور یعنی عصر نزول قرآن، یک لایه از پیام دارد و برای جوامع پیشرفته متمدن خردگرا، یک لایهی دیگر. از خلال اشارتهای این آیه میتوان فهمید که قرآن به انسانهای روزگاران بعد از نزول قرآن، به تناسب پیشرفت تمدنی و فرهنگی، هشدار میدهد:
«تقوا در این است که خردمندانه، همه جوانب این ماجرا را پیگیری و بررسی کنید و تصمیمی عاقلانه، نه صرفا عاطفی، بگیرید تا برای شما مایه حیات و زندگانی شود.»
با این برداشت، البته حکم قصاص به جای خودش باقی است. اما در جامعه امروز که بسیاری از روابط اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و ... با عصر نزول قرآن، آن هم در جزیرةالعرب، متفاوت است، آن حکم این است: همه پیامدها و جوانب ماجرا را پی بگیرید و فقط در حالی قاتل را بکشید که کشتن او برای جامعه شما با این مشخصات و اوضاع و احوال، مایه حیات گردد. یعنی اگر قاتل، فردی جانی است و در صورت زنده ماندن، همچنان تهدیدی برای حیات و امنیت جامعه خواهد بود، کارش را بسازید؛ اما وقتی فردی از روی عصبانیت یا جهل یا عوامل مشابه، اختیار از دست داده و یک عضو جامعه را از حیات محروم کرده، شما به این محرومیت دامن نزنید و جان او را نگیرید تا حیات جامعه حفظ گردد و تقوای فردی و جمعی رعایت شود. شرط عقل و خرد این است که یک خانواده دیگر را مانند خود داغدار نکنید. حتی در طلب دیه نیز به گونهای عمل کنید که بستگان قاتل بتوانند از پسِ پرداخت آن برآیند و به هزارویک مکافات که خودش با حیات ناسازگار است، نیفتند.
اگر این پیام نهفته در لایههای اشارات قرآنی ـ که پیشوای معصوم به آن «بَطن» گفته است ـ درک شود، اسلامیان و قرآنیان به رحمت و عطوفت و حکمت تنیده شده در این حکم پی میبرند و این اندازه اصرار بر انتقام و التیام روحی (!)، به هر قیمت ممکن، از جامعه اسلامی دور میشود. با احترام به عواطف همه خانوادههایی که درگیر این ماجرا میشوند، باید گفت: محروم کردن یک انسان دیگر از حیات، پیام قرآنی قصاص نیست، مگر در جایی که کشتن آن قاتل به سود حیات جامعه و کاری عقلانی و خردمندانه با توجه به پیگیری همه تبعات و پیامدهای آن باشد.
/channel/cheshmesharghi