afshinala | Unsorted

Telegram-канал afshinala - افشين علا

4727

✅شاعر، نویسنده و فعال فرهنگی ✅دانش آموخته علوم سیاسی در دانشگاه تهران

Subscribe to a channel

افشين علا

زبان حال دانشمند مجاهد و صاحبدل جناب آقای حاج محمد طالبی که در شب تاسوعای حسینی داغ فرزند جوان دید.

🏴 در فراق داوود 🏴

روز عاشورا که عالم غرق آه و دود بود
نوبت خاموشی دردانه‌ام داوود بود

پیک مرگ! ای‌کاش قدری دیرتر می‌آمدی
رفتن آن جان شیرین از کنارم زود بود

در وداعش سوخت جانم گرچه سیل اشک‌ها
بر سر خاکش روان از هر طرف چون رود بود

تا شکفت آن نازک‌آرا وقت پژمردن رسید
تا درودی گفت با ما موعد بدرود بود

عمر در حقش اگر کوتاهی بسیار کرد
در مقابل، آن قد و بالا سراپا جود بود

می‌زدم بر سینه‌ام اما ز اندوه حسین
یا که از داغ پسر؟ این قصه رازآلود بود

ذات حق باشد گواه من که این مخلوق خویش
در غم و شادی رضا بر داده‌ی معبود بود

کاش پیغمبر ببیند چون حسین بن علی
قلب من تسلیم حق در این غم موعود بود

آنچه از داغ علیِّ اکبر آمد بر حسین
در خطوط درهم پیشانی‌ام مشهود بود

ناگهان دیدم به چشم دل چه شد در کربلا
آفرینش را مگر جز کربلا مقصود بود؟

گرچه در عالم زیان کردم ولی در روز حشر
فاش خواهد شد از این داغ آنچه دیدم سود بود

✍🏻افشین علا
مرداد ۱۴۰۲

▪️کانال رسمی افشین علا▪️
◾️ ‏@afshinala ◾️

Читать полностью…

افشين علا

https://www.armandaily.ir/%d8%ba%d8%b1%d8%a8%d8%aa-%d8%b9%d8%a7%d9%84%d9%85%d8%a7%d9%86-%d8%af%d8%b1-%d9%85%d8%ad%d8%b1%d9%85/

Читать полностью…

افشين علا

▪️کیمیاگر مهر و مدارا▪️

احمدرضا احمدی یکی از پیشکسوتان شعر موج نوی فارسی از میان ما پر کشید. شاعری که صدرنشین محافل گوناگون ادبی و هنری با سلیقه‌ها و نگرش‌های متفاوت بود، از کانون نویسندگان گرفته تا کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان. اما به باور من نام او بیش از آن‌که سلیقه و گرایشی را تداعی کند، یادآور مهربانی و رفاقت و رواداری‌ است. شاهد صدق این ادعا، بسیاری از اهالی فرهنگ و هنر این روزگارند که با هر نگاه و گرایشی دوستش می‌داشتند و او نیز آنها را دوست می‌داشت. این دوست داشتن بی‌دریغ و مهرورزیدن بی‌مضایقه، همان متاع کمیابی است که در روزگار ما به کیمیا تبدیل شده است. متاع گمشده‌ای که آن را در چهره‌ی مهربان و آغوش گشاده‌ی احمدرضا احمدی به وضوح می‌شد دید. پس مبالغه نیست اگر او را کیمیاگر مهر و مدارا در حلقه‌ی شاعران امروز بنامیم. در کنار این خصیصه‌ی کمياب ، پایبندی دیرسال او به کودکان را نیز نباید از یاد برد. هرچند شاعر نامداری چون او اگر هم در این حیطه ورود نمی‌کرد، چیزی از کارنامه‌ی پربارش کاسته نمی‌شد. اما شاید به‌خاطر زلالی و معصومیت نهفته در وجودش که عمری از آن مراقبت کرد، ناگزیر بود که به کودکان نیز بیندیشد، به آنان عشق بورزد، برایشان شعر بگوید، کتاب بنویسد و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را برای کار و فعالیت حرفه‌ای انتخاب کند. او بازنشسته‌ی کانون بود، اما هرگز فراموشش نکرد. تا جایی که برای روز وداع با دوست‌داران بی‌شمارش، حیاط قدیمی و پرخاطره‌ی کانون را انتخاب کرد. انتخابی که شاید آخرین مضمون شاعرانه‌‌ی او برای آخرین پیامش به همگان باشد. این که کودکان را دوست بداریم و کار جدی و عاشقانه برای آنان را در اولویت دغدغه‌هایمان قرار دهیم. ما نیز با دلی شکسته و چشمی گریان، در همان خانه‌ی مألوف و دوست‌داشتنی‌اش با او وداع می‌کنیم و نام و یادش را گرامی می‌داریم.

✍ افشین علا
🗓️تیر ١٤٠٢

✨🆔 @afshinala
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺

https://b2n.ir/d98950

Читать полностью…

افشين علا

به مناسبت نوزدهم تیرماه، هفتمین سال‌روز فقدان بانوی بی‌بدیل، راوی مهربان آیات و ابیات، زنده‌یاد مهدیه‌‌ الهی قمشه‌ای

🔹بی‌مادری بیماری سختی‌ست!🔹

آغاز شادی‌های من! آخر گمت کردم
تا آمدم نجوا کنم: "مادر" گمت کردم

همسایه‌ام بودی فقط یک کوچه پایین‌تر
از آسمان یک کوچه بالاتر گمت کردم

ای در مزامیرت اساطیر کهن، پنهان
چون نغمه‌ی داوود تا محشر گمت کردم

بالانشین خاکی‌ام! درویش اشرافی!
ممکن-محال من! چه ناباور گمت کردم

بعد از تو دنیا پیش چشمم کاغذی کاهی‌ست
مضمون مشقم! آیه‌ی پرپر! گمت کردم

رحل اقامت بر رحیل افکنده‌ای افسوس
ای پاره‌ی قرآن پیغمبر! گمت کردم

یک روز پیدا کردمت در "با"ی بسم الله
یک شب میان سوره‌ی کوثر گمت کردم

آن شیوه‌ها را در سخن، در دلبری، در حسن
دیگر نمی‌داند کسی، دیگر گمت کردم

انگشت حسرت می‌گزم هرگوشه سرگردان
آخر کدامین سو چو انگشتر گمت کردم؟

بی‌مادری بیماری سختی‌ست، زین‌رو من
بیزارم از بستر، که در بستر گمت کردم

عمری حکایت گفتی از ابیات مولانا
در بیت‌های مثنوی، آخر گمت کردم...


✍ افشین علا

✨🆔 @afshinala
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺

Читать полностью…

افشين علا

🇸🇪نامه‌ای به استکهلم🇸🇪

در هرم دوزخ، روضه‌ی رضوان نمی‌سوزد
نام خدا در آتش شیطان نمی‌سوزد

نوری که در دل می‌شود روشن نمی‌میرد
عطری که در گل می‌شود پنهان نمی‌سوزد

فرمود خالق: حافظ قرآن خداوند است
در شعله، گنج خالق سبحان نمی‌سوزد

هم لوح محفوظ است هم ام‌الکتاب است این
ناموس خلقت، نامه‌ی یزدان نمی‌سوزد

یک نسخه از آیات را گیرم ‌که سوزاندی
الهام‌بخش فطرت انسان نمی‌سوزد

این جسم آیات است جانش را چه خواهی کرد؟
جسمی به‌ظاهر سوخت اما جان نمی‌سوزد

قرآن که کاغذ نیست ای بی‌آبرو! هرچند
این جلد و کاغذ نیز بی‌تاوان نمی‌سوزد

فردا که چون رشدی شدی مفلوک، می‌فهمی
جز لاشه‌ات در آتش عصیان نمی‌سوزد

یک آیه هم سهل است، حتی بای بسم‌الله
در آتش خشم تو ای نادان نمی‌سوزد

در آتش نمرودی امیال حیوانی
آب زلال چشمه‌ی حیوان نمی‌سوزد

فرق است بین حق و باطل، عاقبت ای غرب
از ریشه می‌سوزی ولی فرقان نمی‌سوزد

چون کودکان بازی مکن بیهوده با کبریت
در آتش گوگردها قرآن نمی‌سوزد

✍ افشین علا
🗓️تیر ١٤٠٢

✨🆔 @afshinala
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺

Читать полностью…

افشين علا

🔺آموزگار عشق🔺


جرم كمی نبود
بي لكنت از سپيده سخن گفتن
با كاهنان الكن خواب آلود
از قبله، با قبيله‌ی روشنفكر...

بيهوده نيست، اين كه تو را مثل آفتاب
در هر دو سوی آب
انكار می كنند
هم دشمنان ز بغض
هم دوستان ز بخل
هم فربهان دون كه افاضات چرب را
بر سفره‌ی فريب، تلنبار می كنند
هم رهزنان دين كه اضافات غرب را
در خوابگاه تيره‌ی اوهام
نشخوار می كنند...

جرم كمی نبود
از آسمان خراش خردسوز باختر
در پيش چشم اين همه ناباور حسود
رو بر كشيدن و دل بستن
بر تربت مدينه‌ی پيغمبر
بر وصله‌ی بهشت برين
در پاره های كفش علی
بر كهكشان شيری پنهان فاطمه
در خانه ای گلين

جرم کمی نبود
از جنس زينتی،
زن را به شأن زينبی اش خواندن
مردان خشم و غفلت و شهوت را
در مكتب حسين نشاندن...

اي خفته در دمشق
آموزگار عشق
نام تو را رقيب، گر انكار می كند
تاريخ تا ابد
مدهوش واژگان تو خواهد شد
يك روز، ناگزير
در اين قبيله هرچه كه قابيل است
مغلوب بازوان تو خواهد شد...


✍ افشین علا

‏✨🆔
@afshinala
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺

Читать полностью…

افشين علا

✨آستان شاه✨

ما در تنور وسوسه، هیزم نمی‌شویم
سیریم و خام فتنه‌ی گندم نمی‌شویم

حتی اگر که خواست فلک منتی نهد
ما زینت‌المجالس انجم نمی‌شویم

جان می‌دهیم در ره مردم ولی به مکر
همراه با سلیقه‌ی مردم نمی‌شویم

در افت و خیز هرزه‌ی گرد و غبارها
نادیده مانده‌ایم ولی گم نمی‌شویم

هرکس ز ره رسید به ما نیش زد ولی
کج‌خلق با حریف چو کژدم نمی‌شویم

با موج‌های زودگذر کف نمی‌کنیم
با هر نسیم غرق تلاطم نمی‌شویم

نوشیده‌ایم چون قدحی از می الست
فارغ، دمی ز مستی این خم نمی‌شویم

راضی به خاکساری دربار و درگهی
جز آستانه‌ی شه هشتم نمی‌شویم

✍ افشین علا
🗓️خرداد ١٤٠٢

✨🆔 @afshinala
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺

Читать полностью…

افشين علا

🏡 مالکیت 🏘️

حسرت تو خانه‌ای بزرگ
یا که کسب و کار تازه است؟
فکر می‌کنی
حال آن‌که صاحب زمین و خانه و مغازه است
با تو فرق می‌کند؟
اشتباه می‌کنی
هر کسی در این جهان فقط
مالک دو‌متر سازه‌ است
برج و کارخانه و زمین که هیچ
نام هم موقتی است
جان که از بدن جدا شود
نام ما "جنازه" است!

✍🏻افشین علا
اردیبهشت ۱۴۰۲


📚کانال رسمی افشین علا📚
💫 @afshinala 💫

Читать полностью…

افشين علا

شعر نوجوان

✨با خدا باش✨

به دنبال که هستی
که از دردت بکاهد؟
خدا باید بداند
خدا باید بخواهد

به او بسپار خود را
که جز این چاره‌ای نیست
کسی در کل عالم
به جز او کاره‌ای نیست

بگو با او غمت را
که کارش عدل و داد است
همیشه وقت دارد
اگر کارش زیاد است

برو نزدیکش، از او
نشو غمگین و دلسرد
اگر رفتی، خداوند
نمی‌گوید که برگرد!

نمی‌گوید: برو بعد،
سرم خیلی شلوغ است!
شکایت هر چه داری
نمی‌گوید دروغ است

کسی در دادگاهش
غم مدرک ندارد
خودش دانای کل است
به حرفت شک ندارد

نمی‌گوید خداوند
کسی در شأن من نیست!
برو پیشش که حتی
نیاز در زدن نیست

خدا دربان ندارد
که راهت را ببندد
تو را جدی نگیرد
به اصرارت بخندد

خودش تنهای تنهاست
کسی دور و برش نیست
کسی مثل مقامات
رئیس دفترش نیست

تو با او درد دل کن
که رحمان و رحیم است
نترس از پاسخ رد
خدا خیلی کریم است

خدا یک لحظه غافل
از احوال کسی نیست
همیشه با من و توست
ولی مال کسی نیست

به دنیا تکیه، کم کن
که از بنیاد، سست است
تو تنها با خدا باش
خدا کارش درست است!


✍ افشین علا
🗓️اردیبهشت ١٤٠٢

✨🆔 @afshinala
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺

Читать полностью…

افشين علا

💍برای عروسی دخترم 💍




فقط نه پولک و نقل و نبات می‌ریزم
تمام زندگی‌ام را به پات می‌ریزم

به زیر پای تو - چون شاعران تهی‌دستند -
جواهرات گران از لغات می‌ریزم

بیا که سکه‌ی خورشید را به صحن حیاط
به دامن تو به شرط حیات می‌ریزم

به رهگذار تو هر شب برای دفع نظر
کمی ستاره به رسم زکات می‌ریزم

غم فراق مخور، طرح تازه‌ای هر شب
برای خواب تو از خاطرات می‌ریزم

اگر به خاک من آیی بخند ورنه بدان
که خون ز دیده‌ی خود در وفات می‌ریزم

ز اشک شوق من ای نور دیده خرده مگیر
برای بزم شما سور و سات می‌ریزم...


✍🏻افشین علا
مهر ۱۴۰۱


📚کانال رسمی افشین علا📚
✨ @afshinala

Читать полностью…

افشين علا

🌙 عید آمده‌ست...

عید آمده‌ست، قند و گلابی درست کن
با شهد بوسه، شربت نابی درست کن

بر دیده‌ام به قصد سیاحت قدم گذار
اسباب عیش بر لب آبی درست کن

چون پای چشمه، دسترسی‌مان به باده نیست
زان چشم مست، جام شرابی درست کن

تا گل دمد ز کاسه‌ی افطاری و سحر
همرنگ آن دو گونه، لعابی درست کن

از بازوان خسته‌ی من دور پیکرت
آه ای عقیق سرخ! رکابی درست کن

حتی در این عطش به فریب تو دلخوشم
بر خاک این کویر، سرابی درست کن

بگشای روی شانه‌ی من، چتر گیسوان
سقفی برای خانه‌خرابی درست کن

از ابروان، برای رسیدن به ابرها
نازک‌تر از خیال، طنابی درست کن

بگذار با شراب لبت روزه وا کنم
حلوای تر به قصد ثوابی درست کن

پرسید اگر خدا به قیامت، از این گناه
با شرم آن نگاه، جوابی درست کن

تا در کنار هم بنشینیم چون قدیم
از گیسوان خاطره، تابی درست کن

تا دزدکی ببینمت از پشت پرده‌ها
از درزهای پنجره، قابی درست کن 

تا بیشتر فروغ بگیرد چراغ عمر
از شیشه‌ی امید، حبابی درست کن

شیرازه‌ای برای دل پاره پاره ام
با خنده‌ات بساز و کتابی درست کن

✍🏻افشین علا
🍀فطر ۱۴۰۲🍀



📚کانال رسمی افشین علا📚

♻️ @afshinala ♻️

Читать полностью…

افشين علا

قم‌ اللیل الا قلیلا...



برخیز، از بستر به غیر از پاره‌ای از شب
در جنگ دیو آور به کف، قداره‌ای از شب

مستی ندارد روز، زیرا برنمی‌دارد
هستی، نقاب از چهره جز در پاره‌ای از شب

می‌آید از پشت سکوت گنبد گیتی
مثل حرم، موسیقی نقاره‌ای از شب

وقتی که شبها سینه‌ی بخشش پر از شیر است
اشکی چو طفلان ریز در گهواره‌ای از شب

مستان، سر و سامان نمی‌جویند در این بزم
هر سو می‌آید ناله‌ی آواره‌ای از شب

در روز، مروارید را حتی تلألو نیست
یابد ولی مقدار، سنگ خاره‌ای از شب

با من جفا کن ای ستمگر هرچه می‌خواهی
زیرا که می‌جویم به آهی، چاره‌ای از شب

✍🏻افشین علا



✨کانال رسمی افشین علا✨

🔹 @afshinala 🔹

Читать полностью…

افشين علا

▪️زمزمه‌ای برای شب قدر
✍️ سراینده: افشین علا
🎤 خواننده: سید یوسف مناجاتی
🎼 آهنگساز: بابک رادمنش

✨🆔 @afshinala
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺

Читать полностью…

افشين علا

ما روزه‌ی خود به باده افطار کنیم
تا مست شویم و با تو دیدار کنیم
این مستی و بی‌خودی اگر هست گناه
هرسال به ماه روزه تکرار کنیم

🍀مهدیه الهی قمشه‌ای (آتش)🍀

✨🆔 @afshinala
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺

Читать полностью…

افشين علا

🔹شعر من از زبان شما زيباست🔹

🌸 فاطمه حبیبی، شهرستان نور، روستای عباسا

✨ @afshinala
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
🔻آدرس اینستاگرام:
‏🆔 Instagram.com/afshin.ala

Читать полностью…

افشين علا

از زبان حضرت سیدالساجدین (ع)

🔳در غروبی نفس‌گیر🔳

یش چشمم تو را سر بریدند
دست‌هایم ولی بی رمق بود
بر زبانم در آن لحظه جاری
«قل اعوذ برب الفلق» بود

گفتی: آیا کسی یار من نیست؟
قفل بر دست و دندان من بود
لحظه ای تب امانم نمی داد
بی تو آن خیمه زندان من بود

کاش می‌شد که من هم بیایم
در سپاهت علمدار باشم
کاش تقدیرم از من نمی خواست
تا که در خیمه بیمار باشم

ماندم و در غروبی نفسگیر
روی آن نیزه دیدم سرت را
ماندم و از زمین جمع کردم
پاره های تن اکبرت را

ماندم و تا ابد دادم از کف
طاقت و تاب بعد از اباالفضل
ماندم و ماند کابوس یک عمر
خوردن آب بعد از اباالفضل

ماندم و بغض سنگین زینب
تا ابد حلقه زد بر گلویم
ماندم و دیدم افتاده در خاک
قاسم آن یادگار عمویم

گفتم ای کاش کابوس باشد
گفتم این صحنه شاید خیالی‌ست
یادم از طفل شش ماهه آمد
یادم آمد که گهواره خالی‌ست

پیش چشمم تو را سر بریدند
دست‌هایم ولی بی رمق بود
بر زبانم در آن لحظه جاری
«قل اعوذ برب الفلق» بود...

✍ افشین علا

✨🆔 @afshinala
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺

Читать полностью…

افشين علا

ای بی کفن که بر کفن خلق، نام توست
شاهی اگر نشسته به تختی، غلام توست

سرچشمه‌ی تداوم دین بر زمین پست
از ارتفاع حنجره ی تشنه کام توست

هر جا که جاده‌ای و سواری و مقصدی‌ست
درگیر شرم، از سفر ناتمام توست

"زخم از ستاره بر تنت افزون" و آسمان
با سیل اشک در صدد التیام توست

آتش چگونه شرم ندارد ز سوختن
وقتی که خاندان نبی در خیام توست

شش گوشه است قبر تو زیرا که دست‌ها
از هر طرف دراز به شوق سلام توست

مشک برادر تو اگر شد تهی ز آب
این اشک‌ها مقدمه‌ی انتقام توست


✍ افشین علا

✨🆔 @afshinala
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺

Читать полностью…

افشين علا

https://www.jamejamdaily.ir/Newspaper/item/188820

Читать полностью…

افشين علا

💦رود گل‌آلود💦


بر تخته پاره‌ای زده‌ام چنگ
در رود موج‌خیز و گل‌آلود
با آن‌که هست راه گریزم
هرگز جدا نمی‌شوم از رود

رودی ستیزه‌جوی که ریزد
انبوه خار و خس به گلویم
امواج او زنند پیاپی
شلاق خشم بر سر و رویم

فریاد می‌زنند که برگرد!
یاران من نشسته به ساحل
خواهم جواب‌شان دهم اما
لبریز گشته کام من از گل

گویند: "در کشاکش سیلاب
بی برگ و بار، دل به چه بستی؟
کشتی‌نشسته‌گان که مصون‌اند!
بر تخته‌پاره از چه نشستی؟"

خواهم بگویم: "آی جماعت!
ساحل پر از سراب و فسون است
در هر دو سوی رود گل‌آلود
بسیار گرگ تشنه به خون است"

خواهم جواب‌شان دهم اما
نایی نمانده در تن خونین
تنها به تخته‌پاره‌ توانم
چنگی زنم به ناخن خونین

آری جدا نمی‌شوم از رود
در اشتیاق دیدن دریا
زیرا همین مسیر گل‌آلود
روزی رسد به دامن دریا"


✍ افشین علا
🗓️تیر ١٤٠٢

✨🆔 @afshinala
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺

Читать полностью…

افشين علا

🔸در این مهمان سرا🔸

بس که عمری در جهان از این و آن بد دیده‌ایم
خویش را در سخت‌جانی‌ها سرآمد دیده‌ایم

گاه اگر بالا و گه پایین، چه فرقی می‌کند؟
مثل دریاییم ما، هم جزر و هم مد دیده‌ایم

روزگارا! دیگر از ما خواهش ماندن مکن
زان‌که در مهمان‌نوازی آن‌چه باید، دیده‌ایم

مثل رود، آغوش وا کردیم بهر هر‌کسی
در جواب از او دلی چون سنگ را سد دیده‌ایم

آبروها بس خریدیم و به هنگام خطر
در خط ابروی یاران، پاسخ رد دیده‌ایم

خوشه‌ای گندم نچیدیم از بهشت اغنیا
گرچه از اهل چپاول، ظلم بی‌حد دیده‌ایم

ای مسافر! بر مصادر چون رسیدی، دل مبند
ما در این مهمان‌سرا بس رفت و آمد دیده‌ایم

بی نیازیم از کریمان، چون که اصل جود را
در رسول و حیدر و آل محمد (ص) دیده‌ایم

✍🏻افشین علا
✨🆔 @afshinala
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺

Читать полностью…

افشين علا

🔹غرور زخمی🔹

تو دوستی ‌کن اگر خلق، اهل دشمنی‌اند
بتاب، گرچه به دنبال محو روشنی‌اند

به رغم باد مخالف بایست مثل درخت
نه مثل مردم بی بته‌ای که منحنی‌اند

ز طعنه‌ها که به ما می‌زنند غصه نخور
که با نفاق و حسادت برادر تنی‌اند

غرور زخمی ما را شکسته می‌خواهند
ولی صبور بمان، اهل قبله آهنی‌اند

ترک نمی‌خورد این کوه با تلنگر باد
ببین چه بیهده در فکر لرزه افکنی‌اند

نترس و عزم حرم کن چو رهروان طریق
که با وجود حرامی مصون ز رهزنی‌اند

شبیه رود، روان باش گرچه خیل وزغ
به قعر حاشیه، غرق لجن پراکنی‌اند

وفا به عهد قدیم است رمز ماندن ما
گروه تازه به دوران رسیده رفتنی‌اند

✍ افشین علا
🗓️خرداد ١٤٠٢

‏✨🆔 @afshinala
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺

Читать полностью…

افشين علا

https://www.javanonline.ir/fa/news/1156834/%D8%B9%D9%87%D8%AF-%D9%82%D8%AF%DB%8C%D9%85-%D9%85%D8%A7-%D8%A8%D8%A7-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9

Читать полностью…

افشين علا

💫به خاک پای حضرت زهرا (س)💫

دل را ز نام حضرت زهرا سرشته‌اند
با شهد جام حضرت زهرا سرشته‌اند

ما را اگرچه جمله طفیل پیمبریم
با عطر نام حضرت زهرا سرشته‌اند

ما کفتران جَلد علی را ز کاه و گل
بر پشت بام حضرت زهرا سرشته‌اند

ما را ز جنس خلقِ حَسَن با شمیم شعر
بهر مشام حضرت زهرا سرشته‌اند

ما را اگر محب حسینیم، از ازل
در التزام حضرت زهرا سرشته‌اند

هم با قعود حضرت زهرا گره زدند
هم با قیام حضرت زهرا سرشته‌اند

با نفحه‌ی رکوع و سجود و تشهدش
هم با سلام حضرت زهرا سرشته‌اند

پر می‌کشیم اگر، پر ما را چو جبرئیل
با احترام حضرت زهرا سرشته‌اند

ما را ز تار غیرت و پود وفا چو فرش
در زیر گام حضرت زهرا سرشته‌اند

دور است شبهه‌ی طمع از لقمه‌های ما
چون با طعام حضرت زهرا سرشته‌اند

دستاس‌ها خوراکی ما را ز گندمی
سبز از کلام حضرت زهرا سرشته‌اند

ما را که بی‌نیاز کریمان عالمیم
در بار عام حضرت زهرا سرشته‌اند

کرّوبیان، حریر حجاب و عفاف را
با اهتمام حضرت زهرا سرشته‌اند

ای زن! دلیل غیرت مردان مقام توست
ما را غلام حضرت زهرا سرشته‌اند


✍🏻افشین علا
🍀اردیبهشت ۱۴۰۲🍀


✨کانال رسمی افشین علا✨
⭐️ @afshinala ⭐️

Читать полностью…

افشين علا

💐 برای دامادم 💐



خدا به من پسری داد، از دیار بهشت
بزرگوار و امین و نجیب و نیک‌سرشت

بری ز رنگ و تظاهر ولی به پاکی او
نشان زهد ندیدم به مسجد و‌ به کنشت

عزیز آینه‌خویم اگرچه هست جوان
بسا نصایح پیران که خوانده‌ است به خشت

هزار شکر که چیدم ثمر به فصل خزان
اگر نهال دعا کاشتم به موسم کشت

پر فرشته زد امضا به عقدنامه‌ی او
که دست لطف خداوند، این قباله نوشت

همیشه دور بماند رخش ز دیده‌ی بد
هماره باد نهان، ذات او ز طینت زشت

سپردمش به محمد، به فاطمه، به علی،
سپردمش به دو شاه شباب اهل بهشت...


✍🏻افشین علا
مهر ۱۴۰۱


📚کانال رسمی افشین علا📚
✨ @afshinala

Читать полностью…

افشين علا

🌙وداع با رمضان🌙



چون من، اگرچه خصم حرامی نداشتی
کم، بنده را عزیز و گرامی نداشتی

از چون منی سراغ گرفتی که بی‌کسم
آیا نشان مردم نامی نداشتی؟

خواندی مرا به رونق شب‌های قدر خویش
با آن‌که خود، نیاز به حامی نداشتی

کردی قبول، شعر مرا نیز، خود مگر
چون سعدی و سنایی و جامی نداشتی؟

اکرام کرده‌ای همگان را به یک نظر
کاری به شأن عارف و عامی نداشتی

نازم به دعوتت ز خلایق که در شمار
چشمی به صدر و ذیل اسامی نداشتی

پختی طعام‌های بهشتی برای خلق
پروای ناسپاسی و خامی نداشتی

شهر صیامی و به علی شهره‌ای، ولی
این‌قدر کاش کوفی و شامی نداشتی

عید است و من به جای طرب، غرق حسرتم
ای ماه روزه! کاش تمامی نداشتی...


✍🏻افشین علا


✨کانال رسمی افشین علا✨
📚 @afshinala 📚

Читать полностью…

افشين علا

https://www.ettelaat.com/archives/684677#gsc.tab=0


🔹کانال رسمی افشین علا🔹


🍀@afshinala🍀

Читать полностью…

افشين علا

✨طبیب دوار✨

فقدان ناگهانی عموزاده‌ی مادرم دکتر عبدالله ملک محمدی نوری ضربه‌ی سهمگینی بود. نه فقط به خاطر قرابت خانوادگی، بلکه از آن رو که او پدیدآورنده‌ی فصل شیرینی از خاطرات دوران کودکی ام بود. مادرم زنده‌یاد پروین‌دخت ملک‌محمدی در کنار همه‌ی فضائلی که داشت، در عشق ورزیدن به فامیل و بستگان نیز زبانزد بود. من خود، پنج دایی داشتم، یکی از یکی آقاتر و دوست‌داشتنی‌تر. مادرم نیز عاشق آنها بود. با وجود این، بین برادرها و عموزاده‌هایش فرقی نمی‌گذاشت. هرکدام‌شان که از تهران به نور می‌آمدند و بر ما وارد می‌شدند، آن فرشته‌ی آسمانی از خوشحالی بال درمی‌آورد. وقتی که دکتر عبدالله بعد از گرفتن مدرک پزشکی به نور آمد، انگار دنیا را به مادرم داده بودند. تا ماهها نمی‌گذاشت که او از خانه‌ی ما تکان بخورد. با آن‌که دکتر عبدالله جوان خانه و حیاط بزرگی هم در نور داشت. اما کارش که تمام می‌شد باید خودش را به خانه‌ی ما می‌رساند. وگرنه مادرم بی‌قراری می‌کرد. اگر یک شب دیر می‌کرد، مادرم یکی از ما را می‌فرستاد دنبالش. ما هم با او اخت شده بودیم. با شوخی‌ها و مهربانی‌ها و رفاقت‌های بی آلایشش. شب‌ها پای صحبتش می‌نشستیم و از مرور خاطرات قدیم لذت می‌بردیم. گاهی هم با ما بازی می‌کرد و سر به سر هم می‌گذاشتیم. بعدها هم که ازدواج کرد، اکثر شب‌ها یا آنها مهمان ما بودند یا ما مهمان‌شان بودیم. افسوس که گذشت زمان و فوت بزرگ‌ترها و جابجایی جوان‌ترها آن فرصت‌های رویایی را از ما گرفت. سال‌ها گذشت. اما او در نظرم همیشه جوان بود. به خاطر صمیمیت و تواضعش، به خاطر این که برای کسی کلاس نمی‌گذاشت و افتاده و چابک و بی‌ادعا بود. مطبش هم مثل خانه‌های ساده و صمیمی شمالی‌های قدیم بود. خنده و شوخی با بیماران جزئی از طبابتش شده بود. با همه‌ی مردم از هر صنف و طبقه‌ای رفاقت و رفت و آمد داشت.
چه بسیار زنان و مردان روستایی که با حال نزار به سراغش می‌رفتند و خندان و سبکبار بازمی‌گشتند. او نیز عاشق این مردم بود. به خاطر همین هرگز حاضر نشد که از شهر کوچک ما برود. با آن‌که می‌توانست در یکی از اعیان‌نشین‌ترین محله‌های تهران مطبی دائر کند و ساعت‌های محدودی را به بیماران ثروتمند اختصاص دهد و باقی اوقات را به تفریح و استراحت بپردازد. اما او خانه و مطب ساده و باصفایش در نور را به تمام مواهب عالم ترجیح داده بود. در کمک به بیماران و نیازمندان هم شب و روز نمی‌شناخت. اگر مریض قادر نبود به مطب بیاید، او به سراغش می‌رفت. فرقی هم برایش نمی‌کرد که بیمار، نامدار و ثروتمند باشد یا فقیر و گمنام. اطمینان دارم که کیمیای محبت بیش از نسخه‌هایی که می‌نوشت در درمان بیمارانش مؤثر بود. البته این خصائص اخلاقی را از دودمان پرآوازه و پدر و مادر نام‌دارش نیز به ارث برده بود. کمتر کسی است از سن و سال‌دارهای نور و مازندران که آوازه‌ی پدرش مرحوم محمدخان ملک محمدی را نشنیده باشد. مردی که در عرصه‌ی سیاست و دانش و دیانت و فرهنگ، مثل آفتاب می‌درخشید و به همگان روشنایی می‌بخشید. اما نقش بی‌بدیل مادر را نیز نباید از یاد برد. شاید خیلی‌ها فقط محمدخان را می‌شناسند و از گنج مستوری که آن مرد بزرگ در خانه‌اش داشت، بی‌خبرند. بانوی جلیل‌القدر زنده‌یاد شمس‌السادات مصطفوی نوری. سیده‌ای نورانی از خاندان فقاهت و اجتهاد که جهانی بود بنشسته در گوشه‌ای. من از کودکی به‌واسطه‌ی ارتباط عاشقانه‌ی مادرم با ایشان و دختر بزرگشان منیره خانم، با کرامات او آشنا بودم. سیده‌ای بود سجاده‌نشین و اهل ذکر. نگاه نافذ، لبخند مهربان و سکوت عارفانه و خلوت زاهدانه‌اش غیر قابل توصیف است. غرض این‌که در دامان چنان پدر و مادری باید هم چنین فرزندی تربیت می‌شد.
مولا علی (ع) در توصیف پیامبر (ص) فرمود: "طبیب دوار بطبه" یعنی طبیبی نبود که بر جای خود بنشیند و با ناز و اکراه، بیماران را بپذیرد. بلکه می‌گشت و دردمندان را می‌یافت. کاش همه‌ی پزشکان این توصیف کوتاه را سرمشق خود کنند. هنری که دکتر عبدالله ملک محمدی به آن آراسته بود. بی‌حکمت نیست که در شب شهادت مولا آسمانی شد و دوست‌دارانش در شب قدر برایش اشک ریختند و شام غریبان گرفتند. روحش شاد، و در آغوش پرمهر پدر و مادر و نیاکان پرافتخارش با اولیای الهی محشور باد.

✨🆔 @afshinala
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺

Читать полностью…

افشين علا

▪️شاه بی شهود▪️


از شام ها گریخت شمیم تو یاعلی
ایام شد تهی ز نسیم تو یاعلی

گفتی دهید سهم خلافت به دیگری
با آن که کس نبود سهیم تو یاعلی

با چشم بسته رد شدی از "فسق در نهان"
این گونه بود حفظ حریم تو یاعلی

وحشت نداشت از تو کسی وقت اعتراض
لکنت کسی نداشت ز بیم تو یاعلی

بر خصم، راه آب نبستی اگرچه بست
در کربلا به ذبح عظیم تو یاعلی

بر نعش طلحه نیز به زاری گریستی
زیراکه بود یار قدیم تو یاعلی

بعد از جمل، جمیله‌ی پیغمبرت ندید
جز رحم، از وجود رحیم تو یاعلی

گفتی چو بندگان ندوید از پی‌ام، به خلق
ای لشکر فرشته ندیم تو یاعلی

ترسا شکایت از تو به اسلام چون که برد
تسلیم بود قلب سلیم تو یاعلی

وقتی که شد به اسم، خطاب و تو "یا امیر"
آشفته گشت روی بسیم تو یاعلی

محکوم بی گناه من ای شاه بی شهود!
نازد قضا به حکم حکیم تو یاعلی

چشم برادر، آتش خشم تو را چشید
بی هیچ بهره از زر و سیم تو یاعلی

فرقی نبود بین غذای تو با اسیر
جانم فدای فرق دو نیم تو یاعلی

بعد از تو تکیه گاه برای بشر نماند
تنها نه شیعه ماند یتیم تو یاعلی...


✍️ افشین علا


‏✨🆔 @afshinala
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺

Читать полностью…

افشين علا

مطرب از درد محبت عملی می‌پرداخت
که حکیمان جهان را مژه، خون‌پالا بود


هنرمند دردآشنا و مردمی، زنده‌یاد علی دیوسالار از خانه‌ی بدلی پرواز کرد و به موطن ازلی‌ پیوست. او رفت، اما صدای دلنشین ساز و آوازش در گوش هوش هم‌دیاران من جاودانه شد. بی‌شک مردم هنردوست مازندران به‌ویژه اهالی شهرستان نور و دیگر شهرهای غرب استان هرگز او را از یاد نخواهند برد و هم‌نوا با حافظه‌ی سبز این اقلیم پرافتخار، نغمه‌های روح‌بخش و ماندگارش را به گوش جان خواهند شنید.او هنرمند بیدار و سوخته‌جانی بود که عمری از درد محبت به خروش آمد و ترجمان آلام و آمال زنان و مردان دیار خویش شد. مردمی بود، بی‌آن‌که عوام‌زده باشد و در هنر خود استاد بود، بی‌آن‌که به مظاهر رایج روشنفکری و تجددمآبی اعتنایی داشته باشد. مشی و مرامی که در روزگار ما به‌ویژه در ساحت آفت‌زده‌ی هنر و فرهنگ به افسانه بدل شده است و پایبندی به آن همت قلندران صاحبدلی چون دیوسالار را می‌طلبد. اما دریغ و درد که امثال او یکایک از میان ما می‌روند، بی آن که در هیاهوی ابتذال و روزمرگی، آن‌گونه که درخور بزرگان است قدر ببینند و در صدر بنشینند. امید است متولیان امر و همه‌ی دوستداران هنر و فرهنگ و آئین این آب و خاک برای درمان این عارضه‌ی تلخ چاره‌ای بیندیشند. در روزگاری که مضامین سخیف و ریتم‌های ناموزون، روح‌خراش و معناگریز، حتی در حیطه‌ی آثار آئینی و تبلیغی، رونق روزافزون یافته و آفت فهم و سلیقه و نگرش نسل جوان ما شده است، از اصحاب هنر و خرد انتظار می‌رود که حافظ میراث ارجمند درگذشتگان به حق پیوسته‌ی وادی ادب و موسیقی معناگرای فارسی و محلی باشند. در پایان ضمن عرض تسلیت به خانواده‌ی محترم استاد و اهالی هنر و ادب شهرستان نور و استان مازندران، از درگاه خداوند منان، حشر با پاکان و نیکان را برای آن عزیز آرزو می‌کنم.

✍🏻افشین علا
فروردین ۱۴۰۲

https://b2n.ir/u09298

🌿کانال رسمی افشین علا🌿
🔹 @afshinala 🔹

Читать полностью…

افشين علا

https://www.farsnews.ir/news/14011221000095/%D8%A8%D9%87-%D8%AA%D9%88%D8%B5%DB%8C%D9%87-%D8%A7%DB%8C%D9%86-%D9%86%D9%81%D8%B1-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF-%D8%A8%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%85گ

Читать полностью…
Subscribe to a channel