ای خبرنگاران! ای راویان دانایی!
وارثِ رسولانید، با دمِ مسیحایی!
✍🏻 شاعر: افشين علا
🎤اجرا: محمدرضا يزدان پرست
🔺به مناسبت ۱۷مردادماه، روز خبرنگار🔺
✨🆔 @afshinala ✨
🔺 کانال اشعار و یادداشتهای افشین علا🔺
چه کسی برای وزارت فرهنگ و ارشاد مناسب تر از خود هنرمندان و اهل قلم؟/ دکتر علا شاعر تمام بزنگاههای حساس انقلاب - خبر پارسی
https://khabarparsi.ir/%DA%86%D9%87-%DA%A9%D8%B3%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%88%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D9%88-%D8%A7%D8%B1%D8%B4%D8%A7%D8%AF-%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%B3%D8%A8-%D8%AA%D8%B1/amp/
پاسخ استاد ارجمند جناب آقای محمد طالبی به مطلبی که در سالگرد فرزند عزیزشان نوشتم.
🔹او در آسمان یکساله شد🔹
نوشته شما زیباترین مرثیه برای زیباترین عقاب کوههای نور بود. او که سلسله جبال البرز نبودنش را حس میکند، "آزادکوه" داغدار غیبت اوست، "سیوسنگ" میگوید بیاو اینجا چه میکنم! "ونگزیار" دلتنگ نجوای شبانهاش و گاوهای "تلارِپسر" عموبهادر منتظر قدومِ وزینش که حین عبور دستی به پشت آنها بکشد، و خانهاش در "هلویشته" منتظر کلید دستش که آن درِ بسته بعد از یکسال باز شود، و کاجهای حیاط که چون قامت سروش بالابلند شدهاند، همگی صف کشیدهاند تا او بیاید و برایش سر خم کنند، و تختهایی که با سیلقه وعلاقه او به دست یک نجار نوری ساخته شد؛ چشم بهراهند تا او روی آنها لم دهد وخستگی روزگار از تنش به در آید، و شبها ستارگان آسمان مرتب چشمک میزنند تا من و او حیاط را فرش کنیم و کنار هم دراز بکشیم وگاهی همدیگر را بغل کنیم و گاهی به تماشای آسمان بنشینیم و تا پاسی از شب راجع به عظمت آفاق ودرخشش ستارگان و نور سیمفام ماه صحبت کنیم.
مرثیه شما برای عقاب کوهستان حتی زاغان را شروهخوان داغ او میکند و بلبلان را با هقهق گلو از نفس میاندازد. او عقابی بود که در آخرین نفسهای عمرش هم لحظهای به ماندن در سرزمین بیارتفاع نیندیشید و پیوسته دل به بلندیهای سر به فلک کشیده داشت تا جولانگاه پروازش فراخور بالهای بازگونهاش باشد.
یادم میآید که سه بهار از عمرش گذشته بود که در ییلاق "درویشکلا" از پنجره خانه عمومهرعلی "لزیر" را نگاه میکرد و آن را زیر پایش میدید و من زیبایی زایدالوصفش را تماشا میکردم و سیر نمیشدم. انگار میدانستم فرصت دیدار اندک است و این امر تا آخرین شب عمرش در "نور" ادامه داشت. آن شب هم هیچ از دیدنش سیر نمیشدم و هنوز گرسنه دیدنش بودم که با عمورجب رفت و فردا در بیمارستان هم از دیدنش سیر نشدم و او برای همیشه پرواز کرد ورفت...
آری داشتم میگفتم وقتی او در کودکی از پنجره در آن بلندی، روستای لزیر را که پائین بود نگاه میکرد؛ من او را عقابی میدیدم که میلِ پرواز داشت و همزمان با نگاه عقابگونهاش، گوشش با این شعر و صدای "شروین" آشنا شد که میگفت:
چو پرواز خواهی پرِ باز خواه
تن کهربایی کند میلِ کاه
آنروز در بیمارستان آمل با چشم خود دیدم که بیاعتنا به زمین پست چشم به اسمان دوخت و در چشم به هم زدنی بدون گفتنِ کوچکترین آخ، با چهره گشاده و رخ تابان چون عقابِ کوهستان، در آن مکان احساس خفگی و بیهوایی میکرد و اکسیژن زمین برای زیستش کم بود و میل پرواز برایش مهیا و بیهوا با قلبی مطمئن و بدون شک و شبهه پر کشید. اما چگونه پنهان کنم که روزِ رهایی او روز ِفاجعه برای من بود، که سروم از پا فتاد و من میبایست به داغ بالابلندی مینشستم که هنوز تا انتهای بلندایش را نظاره نکرده بودم. من باید تابوت سروی را به دوش میکشیدم که نامردان، حضور جوانمردانهاش را برنتافتند و حسودان، آتش به جانش زدند و جغدان در ویرانه جادو کردند تا بلبلم بیگل بماند و دقمرگ شود...
او بزرگی بود که کوتولهها در صدد حذف همهجانبهاش با چاشنی بزرگشکنی؛ حسادت وشقاوت را در هم آمیختند و او را به دارِ آرزو آویختند و محبوبترینهای او را با حیله و تزویر و اختلافافکنی از او دور نگه داشتند و حس تنهایی و بیکسی را بلای جانش کردند
و او را که دوستان و طرفدران وعلاقهمندانش بیشمار بودند در گوشه عزلت و تنهایی نشاندند. او علیرغم اندک دشمنان بیپروایی که زندگیشان را مدیون نسبت و دوستی با او بودند، درخشش مثالزدنی در جامعه داشت و خیل یارانش در برابر اراده و تلاش و انسانیت و اخلاقش سر تعظیم فرود میآوردند و بر آن تعظیم پای میفشردند. او در قلب مردمی جای گرفت که جز به مهربانی از او یاد نمیکنند و عشقی در دل عزیزانش گذاشت که مهرش با گذشت روزگاران با کیمیای محبت اکسیر میشود و رو به تزاید میرود. او هرگز نمیمیرد چون در قلبها جای گرفته است و چهره مصمم مردمانی که از همه جا برای بزرگداشت و تجلیل از او جمع شده بودند، نشان میداد که داودجان در جانِ آنها میماند و در قلبشان ماوا میگزیند.
بابت اینهمه همدردی از همه عزیزان تشکر میکنم و از خدای کریم رحمت واسعه برای همه درگذشتگان مسئلت دارم.
محمد طالبی
پدر داود
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
https://B2n.ir/n89450
◼️به مناسبت اولین سالگرد آسمانی شدن زندهیاد داود طالبی◼️
سلام داودجان
اولین سالگردت را هم پشت سر گذاشتیم. در حالی که: هیچم به سختجانی خویش این گمان نبود! انگار همین دیروز بود ظهر عاشورای پارسال که جسم پاکت را در بهشت دلانگیز ناتل، به آغوش گرم مادربزرگ مهربان و عموی شهیدت سپردیم. باور اینکه یک سال از آن شور محشر میگذرد سخت است! اما باید قبول کرد. باید قبول کرد که سالیان عمر همچون پلک بر هم زدنی میگذرد و هنوز در غم فراقت سیر گریه نکرده، باید جایی در مراسم سالگردت پیدا کنیم و بنشینیم. چون با آن جمعیت مشتاقی که هرولهکنان به مسجد آمده بودند، جا برای سوزن انداختن هم نبود. باور میکنی؟ مراسم تو مرا با خود به سفر حج و صحن مسجدالنبی(ص) در بیست و سه سال پیش برد. غیر از آنجا هیچ مراسمی را ندیده بودم که شرکت کنندگانش از همه چیز فارغ باشند و فقط به عشق وصال آمده باشند. حالا چرا حج را گفتم و کربلا را نگفتم؟ به خاطر اینکه کربلای تو پارسال بود. پارسال چنان داغی بر دل ما گذاشته بودی که اگر روز تدفینت با عاشورای امام حسین(ع) مقارن نمیشد و مصیبتت با مصیبت او درهم نمیآمیخت، قالب تهی میکردیم. تو که در زندگیات مراقب همه بودی و ملاحظهی همه را میکردی، انگار در وداع با عالم خاکی هم محاسبهی ایام را کرده بودی. درست گذاشتی شب تاسوعا که داغ اباالفضل(ع) جایی برای هیچ اهتمام دیگری نمیگذارد، پرکشیدی و رفتی. خاکسپاریات هم که حتی تصورش میتوانست همهی ما را بکشد، افتاد به ظهر عاشورا که حتی پدرت میگفت شرم دارم عزاداری اباعبدالله(ع) تحتالشعاع مصیبت جگرگوشهام قرار بگیرد. آن هم چه پدری؟ پدری که با تمام بزرگی و عظمتش، با تمام مقام و منزلتش، با همهی آوازهاش در سخاوت و غیرت و جوانمردی، خود را قطرهای از اقیانوس ژرف تو میداند. پدری، مادری، خواهری، برادری و فرزندان برادری که پناه و تکیهگاه و سایهسارشان در شداید و تلخیها فقط تو بودی. اگر ظهر عاشورا نبود، مگر تاب میآوردند آن وداع طاقتسوز را؟ و اگر آن ازدحام غریب نبود و خیل دوستان و دوستداران بیشمارت که از گوشه و کنار ایران به آرامگاه ناتل آمده بودند و علم عزا بر دوش و نوحهی حسین برلب، هوش و حواسها را به خود جلب کرده بودند، مگر کسی فراقت را تاب میآورد؟ مگر خود من توانی مییافتم برای دیدن آن قامت شمشادگون و روی چون ماه که پیش چشمم با جامهی سپید در خاک بیارامد و شیخ مفید جانسوخته و خمیدهقامت بر بالینش بیاید و تلقینی چنان عاشقانه و سوزناک بخواند؟ نه، باور کن که اگر با عاشورای حسین نمیرفتی، هیچیک از ما این فراق را تاب نمیآوردیم. پس کربلای تو پارسال بود، اما حج تو امسال! نمیدانم چند هزار نفر آمده بودند؟ به یاد ندارم مسجدی به آن بزرگی چند بار پر و خالی شد؟ حتی نمیتوانم بفهمم خادمان سوگوار و بیقرار چگونه توانستند به آن جمعیت تمامنشدنی ناهار بدهند؟ اما این را میدانم که مهمانان ضیافت سالگردت را خودت برگزیدی و خودت دعوت کردی. چون به هر چهرهای که نگاه میکردم، بیقرار بود و بارانی. مجلس تو صدر و ذیل نداشت. مقامات، زیاد آمده بودند. اما نه خودشان میخواستند نامی از آنها برده شود و نه برای کسی مهم بود که فلانی چهکاره است. همه شبیه هم بودند. پیر و جوان، شهری و روستایی، عوام و خواص، همه و همه انگار جامهی ناپیدای احرام برتن، قطره قطره به آن اقیانوس اضافه میشدند. در اقیانوس هم که مهم نیست کجا غرق شوی؟ ما همه غریق بحر غمت بودیم داودجان! پایان مراسم هم که عصر روز هشتم محرم بود! جمعیت داغدار میبایست برای زیارتت دستهدسته به بهشت سبزپوش آرامگاهت در قلب بیشهی باستانی ناتل میآمدند. آن هم در گرمای شرجی تیرماه دیارمان نور! اما باز هم تو رسم میزبانی را بهجا آوردی! چراکه ناگهان همراه با نسیمی خنک، پیشقراول جمع شدی. و به ناتل که رسیدیم ناگهان بغض یکسالهمان به بارانی بیامان تبدیل شد! چنان بارانی گرفت که نهتنها آبی بر آتش جگر پدر، مادر، خواهر، برادر، برادرزادهها و همهی داغداران بیشمارت ریخت، بلکه شور و شوقی وصفناشدنی در صف عزاداران به پا کرد. تا جایی که پدر داغدیدهات کمر راست کرد و زیر بارانی که هدیهای بهشتی از جانب تو بود، ایستاد و به رسم نیاکان پاکش شروع کرد به چاووشی خواندن! و دیگر نمیدانم اشک بیامان مردم بود یا باران رحمت الهی که سراپای ناتل و روح اهل قبور و جان حاضران را شست و طراوت بخشید. بهراستی که سنگ تمام گذاشتی داودجان! آیا میان اینهمه بهظاهر زندگان، از تو زندهتر هم میتوان یافت؟! من که نمیبینم. بگذریم، حرف برای گفتن زیاد دارم. اما مجال، اندک. اولین سالگرد رها شدنت را از قفس تنگی که هرگز گنجایش بزرگی روحت را نداشت، به تو تبریک میگویم داودجان. سلام ما را به مقتدایت اباالفضل(ع) برسان.
✍ افشین علا
🗓️مرداد ۱۴۰۳
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
به بهانهی سالگرد احمد شاملو
💢نگاه وزیر آیندهی ارشاد به شعر!💢
چند سال پیش رهبر انقلاب در دیدار سالانه با شاعران، ضمن بیان مطالب ارزندهای در خصوص شعر فارسی. به نکتهای اشاره کردند که بسیاری از مخاطبان را به شگفتی واداشت. معمولا انتظار میرود که شاعران در چنین جلسهای به قرائت اشعاری با مضامین آئینی و انقلابی اکتفا کنند. اما وقتی که یکی از شاعران شعر عاشقانهای خواند، با استقبال رهبر انقلاب مواجه شد. ایشان ضمن اشاره به ضرورت سرودن اینگونه اشعار، به نکتهی بدیعی اشاره کردند که برای شخص من بسیار مغتنم بود. ایشان "عشق" را یکی از مضامین ارزشمند در تاریخ ادبیات فارسی دانستند و اشعار عاشقانهی ایرانی را در مقایسه با سایر ملتها و جوامع، اشعاری ناب و "عفیف" خواندند. ازجمله مقایسهای کردند با شعر عرب که با وجود قوت و استحکام، اغلب شعرهای عاشقانهی آن به توصیف جاذبههای ظاهری و جسمانی معشوق اشاره دارد. به گونهای که در شعر قدیم و نوین عرب، گاه شاهد سرودههایی هستیم که در آنها به جزئیات زیباییهای جسمانی حتی با ذکر نام معشوقهی شاعر پرداخته شده است. اما اغلب شاعران ایرانی حتی در توصیف معشوق زمینی خود، در پرده بودن و حریم نگاه داشتن را اصل قرار دادهاند. سخنان رهبر انقلاب تا اینجا تعجب برانگیز نبود. اما وقتی این مشی عفیفانه را به شعر معاصر نیز تعمیم دادند و برای مثال به عاشقانههای شاملو برای آیدا اشاره کردند، به وضوح میشد غافلگیر شدن حاضران را دید! چراکه کسی توقع نداشت رهبر انقلاب اسلامی که فقیه، مجتهد و مرجع تقلید نیز هستند، از شاعری چون شاملو که یکی از بزرگترین نمادهای دگراندیشی و مخالفت با نظام اسلامی است، تمجید کنند. آن هم با اشاره به اشعار عاشقانهاش! به خاطر همین غافلگیری بود که یکی از حاضران برآشفته شد و به ایشان یادآوری کرد که در برخی شعرهای عاشقانهی شاملو مضامین "اروتیک" نیز به چشم میخورد! اما رهبر انقلاب به مزاح و با ذکر این جملهی کوتاه که: "برای همسرش بوده و اشکالی ندارد" به این بحث خاتمه دادند.
حالا در پاسخ اینکه یادآوری چنین خاطرهای چه دخلی به وزیر ارشاد آینده دارد؟! باید بگویم: به عنوان یک شاعر توقع دارم همهی متولیان امور فرهنگی و هنری بهویژه وزیر ارشاد بر تمامی ساحات و گرایشهای شعر امروز اشراف داشته باشند و از درخشش همآوردان و دگراندیشان این عرصه نهراسند. نه آنکه توقع داشته باشم به ترویج چنین فضایی در شعر معاصر بپردازند. اما لااقل روادار باشند و توفیق چنین شاعرانی را انکار نکنند. هرچند متاسفانه شاعران روشنفکر و دگراندیش، غالبا شعر متعهد را نادیده میگیرند و درخششهای شعر انقلاب را انکار میکنند. تا جایی که هر شاعری را که به انقلاب اسلامی ملت ایران متعهد باشد با عناوینی چون شاعر حکومتی، وابسته و... مینوازند. اما ما وظیفه نداریم با مخالفان خود مثل آنان رفتار کنیم. کمااینکه رهبر انقلاب با وجود بدیهی بودن ضدیتشان با چهرههایی مثل شاملو، حاضر نشدند جایگاه او را به عنوان یکی از استوانههای شعر معاصر نادیده بگیرند. این در حالی است که شاملو از خصمانهترین مضامین بر علیه نظام، امام و رهبری ابایی نداشت. این نگاه و مشی رهبر انقلاب که خود، شاعری توانمند و منتقدی چیرهدست نیز هستند، در خصوص زندهیاد اخوان ثالث هم مشهود است. ایشان با آنکه آشکارا به شعر کلاسیک گرایش بیشتری دارند و گاه از ابهامها و پیچیدگیهای بیمبنای رایج در شعر موج نو انتقاد کردهاند، بارها در مواجهه با اشعار شاعرانی که شعرنو یا سپید خواندهاند، آنها را به جهان ذهنی و زبانی اخوان توجه دادهاند. توجه ایشان به استحکام و قوت آثار اخوان ثالث در حالی است که زاویه داشتن و دوری این دو دوست و همدیار قدیمی، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بر کسی پوشیده نیست.
غرض اینکه مسندنشین وزارتی که رسمیترین متولی امور فرهنگ، هنر و ادبیات در جمهوری اسلامی ایران است، باید همهی ظرفیتهای موجود در شعر امروز را بشناسد و با اشراف بر جایگاه مخالفان و دگراندیشان، به اعتلای هرچه بیشتر شعر آئینی، انقلابی و حماسی نیز بیندیشد. او نباید به ویترینی کوچک و آرشیوی محدود از اسامی و آثار شاعران همسو با نظام اکتفا کند و بر ارتفاع دیوار فاصلهها بیفزاید. شعر انقلاب یک حقیقت روشن و دستاوردی تاریخی و غیرقابل انکار است که نفی و تمسخر دگراندیشان و معاندان از عظمت و رونق آن نمیکاهد. هرچند از شاعران منتقد و معترض نیز انتظار میرود از توهم "بر سلطه بودن" دست بردارند و در برابر انقلابی که خون دهها هزار سرو و شمشاد شهید پشتوانهی آن است، به وسوسهی قهرمان شدن نزد افکار عمومی، فضای مجازی و رسانههای بیگانه نیندیشند.
افشین علا
مرداد ۱۴۰۳
@afshinala
✨انتخاب✨
روز آزمون رسیده است
وقت اختلاف نیست
هیچکس
از مشارکت در امتحان معاف نیست
یک طرف قلمروی به وسعت جهان
یک طرف خرابهای به تنگی نفس
یک طرف هجوم بمبهای بیامان
یک طرف زنان و کودکان در قفس
این صفی که تارومار میشود
لشکر حماس نیست
کودک و زن و عشیرهی من و شماست
جنگ، جنگ حق و باطل است
گوهر بشر در این نبرد
آشکار میشود
این چکیدهی تمام ماجراست
تو در این میان کدام جانب ایستادهای؟
جانب حسین
یا یزید؟
انتخاب سومی نمانده است
غزه، کربلاست!
✍🏻 #افشین_علا
تیر ۱۴۰۳
📚کانال رسمی افشین علا📚
✨ /channel/afshinala ✨
💢تا وا رهد این تیر💢
مولای من از خویش نشانی بفرستید
جانها به لب آمد همه، جانی بفرستید
مانند ترنجیست دلم پر شده از خون
از تیزی آن تیغ، نشانی بفرستید
یا خود ز در آیید که انگشت ببرّیم
یا طاقتی و صبر و توانی بفرستید
یا پردهی غیبت بدرانید به یکبار
یا مژدهی آن را به جهانی بفرستید
بر جان ستم شعلهای از خشم ببارید
بر آتش غم، آب روانی بفرستید
با خُلق نبی، روشنی ای زادهی نرگس
بر دیدهی خلق نگرانی بفرستید
انباشته از مال حرام است شکمها
بر سفرهی ما لقمهی نانی بفرستید
هر سو دل مظلوم شد از آه، لبالب
تا وا رهد این تیر، کمانی بفرستید
این نیست نمازی که خدا خواسته، از نو
بر مأذنهها بانگ اذانی بفرستید
پروندهی ما لایق امضای شما نیست
بر نامهی ما مُهر امانی بفرستید
✍️ افشین علا
✨🆔 @afshinala ✨
🔺 کانال اشعار و یادداشتهای افشین علا
از زبان حضرت سیدالساجدین (ع)
🔳در غروبی نفسگیر🔳
پیش چشمم تو را سر بریدند
دستهایم ولی بی رمق بود
بر زبانم در آن لحظه جاری
«قل اعوذ برب الفلق» بود
گفتی: آیا کسی یار من نیست؟
قفل بر دست و دندان من بود
لحظه ای تب امانم نمی داد
بی تو آن خیمه زندان من بود
کاش میشد که من هم بیایم
در سپاهت علمدار باشم
کاش تقدیرم از من نمی خواست
تا که در خیمه بیمار باشم
ماندم و در غروبی نفسگیر
روی آن نیزه دیدم سرت را
ماندم و از زمین جمع کردم
پاره های تن اکبرت را
ماندم و تا ابد دادم از کف
طاقت و تاب بعد از اباالفضل
ماندم و ماند کابوس یک عمر
خوردن آب بعد از اباالفضل
ماندم و بغض سنگین زینب
تا ابد حلقه زد بر گلویم
ماندم و دیدم افتاده در خاک
قاسم آن یادگار عمویم
گفتم ای کاش کابوس باشد
گفتم این صحنه شاید خیالیست
یادم از طفل شش ماهه آمد
یادم آمد که گهواره خالیست
پیش چشمم تو را سر بریدند
دستهایم ولی بی رمق بود
بر زبانم در آن لحظه جاری
«قل اعوذ برب الفلق» بود...
✍ افشین علا
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
🏴🏴"هنوز در پی لبیک"🏴🏴
نبود غیر حرامی، به هرطرف نگریست
ولی خروش برآورد: "یاری آیا نیست؟"
مخاطبش چه کسی بود روز عاشورا؟
به جز من و تو خطاب حسین با چه کسی است؟
چه گفت با بشریت در آن دیار غریب
که قرن های پیاپی بشر شنید و گریست؟
هنوز خون گلویش به نیزه ها باقی
هنوز در پی لبیک، بانگ او جاری است
چه داند آن که به ذلت خوش است، کیست حسین؟
چه داند آن که خموشی گزید، زینب کیست؟
چه کس به غیر اباالفضل در جهان دانست
به گاه خون و خطر، معنی برادر چیست؟
دوام مسند و نان است و نام، همت ما
در این زمانه خدارا چه کس حسینی زیست؟
ستم ز هر که زند سر، نسب برد به یزید
شرف، اگر به جهان ماند، از حسین علی است
✍🏻افشین علا
✨🆔 @afshinala ✨
🔺 کانال اشعار و یادداشتهای افشین علا🔺
yon.ir/xWj1p
آدرس اینستاگرام:
Instagram.com/afshin.ala
◼️تركیب بند◼️
▪️نهم: امام سجاد (ع)
زین العباد را چو به زنجير و غل زدند
گويی كه تازيانه به ختم رسل زدند
تا هر قدم ز پای بيفتد در آن سفر
شام و عراق بين هم از كينه پل زدند
وقت ورود قافله، عالم ز شرم سوخت
خنياگران شام چو طبل و دهل زدند
گلهای باغ فاطمه بر نيزه بود و خلق
در جشن خويش بر در و ديوار گل زدند
تنها نسوخت شهپر روح الامین ز شرم
آتش به مصحف و سُوَر از جزء و كل زدند
"سجاد اسير بود و در آزادگی امير
گريان ز خطبه های بليغش جوان و پير"
✍️افشين علا
✨ @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
◼️ترکیب بند◼️
◾️هفت: حضرت رقیه (س)
وای از سه ساله ای كه قيامت به شام كرد
با كار خود قيام پدر را تمام كرد
آل اميه تا كه نبينند روز خوش
محشر به پا رقيه به هر صبح و شام كرد
چون طشت را مقابل رويش گذاشتند
از جا جهيد و بر سر خونين سلام كرد
گه شد ز خويش بيخود و افتاد بر زمين
گاهی ز جا بلند شد و احترام كرد
هم قصه ها ز خار مغيلان به شاه گفت
هم زخم تازيانه، عيان بر امام كرد
"دختر، سه ساله بود ولي شد شهيد عشق
چون عطر ياس، رايحه اش ماند در دمشق"
✍️افشين علا
✨ @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
سخنرانی ساقی ملکیان (الهی قمشهای)
هیات سوگواری موسسه خوش نگاران قلهک
(ششمین شب از ماه محرم)
🗓️۲۱ تیر ۱۴۰۳
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
آدرس اینستاگرام ساقی ملکیان👇
Instagram.com/saghi.malekian
◼️ترکیب بند◼️
▪️چهار: حضرت قاسم (ع)
وقتی كه يادگار حسن اذن جنگ خواست
افلاك با حسين ز قاسم درنگ خواست
تنگی گرفت راه نفس گرچه بر عمو
قاسم ز شاه دين فقط آغوش تنگ خواست
در وصف مرگ گفت كه: احلی من العسل
باران به جان خویش ز شمشير و سنگ خواست
چرخ حسود، ماهی دريای جود را
عطشان كنار رود به كام نهنگ خواست
چون ديد شه، نگين برادر به خاك و خون
تا حشر بهر خصم، مكافات و ننگ خواست
"قومي كه روی عهد نبی پا گذاشتند
پاس امانت حسنش را نداشتند"
✍️افشين علا
✨ @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
◼️ترکیب بند◼️
▪️سه: حضرت علی اکبر (ع)
چون اكبر از پدر طلبيد اذن كارزار
بی تابی حسين علی گشت آشكار
زينب كه ماتم دو پسر ديد و دم نزد
از جا جهيد جانب اكبر، سپندوار
وقت وداع آن شه و شهزاده چون رسيد
پر زد ز خاك، طاقت و از آسمان، قرار
بيش از تمام خلق شبيه رسول بود
اعراب جاهلی پی قتلش در انتظار
در خون چو خفت بر بدن پاره پاره اش
آن سان پدر گريست كه باران به نوبهار
"ای كاش می شد از غم چشم تر حسين
جان جهان، فدای علی اكبر حسين"
✍️افشين علا
✨ @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
◾️تركيب بند◼️
▪️یک: امام حسین (ع)
تقديم دوست كرد و به او داد هرچه داشت
گلهای خود به تيغ عدو داد هرچه داشت
از باغ خاندان رسالت به راه عشق
قد رشيد و روی نكو داد هر چه داشت
جز خون دل نداد نشان، ساقی الست
اما به او حسين، سبو داد هرچه داشت
آبی چو خواست كوفه ز دشنام و تير و سنگ
پاسخ به آن دهان و گلو داد هرچه داشت
ابليس تا بريده ببيند سر حسين
جرأت به خصم عربده جو داد هرچه داشت
"در هم فشرده، خيل شغالان زشت بود
بی كس ولی امير شباب بهشت بود"
✍️افشين علا
✨ @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
📕حسین...
"حماس" چون رازی است
نهفته در ایجاز
که میشود با "حا"
حروف آن آغاز
شروع آن با "حا"ست
شبیه "حزبالله"
دو بال یک پرواز
جدا ولی همراه
به "حشد" و "حوثی" نیز
نگاه کن یک بار
همان "ح"ی جیمی
دوباره شد تکرار
در اين اسامی "حا"
كه حرف آغاز است
بدون علت نيست
شبيه يك راز است
اشارهای پنهان
به روز عاشوراست
به راز آن اسمی
که ابتدایش "حا"ست
افشین علا✍🏻
مرداد ۱۴۰۳
📚کانال رسمی افشین علا
@afshinala
🔹نتانیاهو🔹
حک شدی مانند دشنام رکیکی روی دیوار مبال جادهای منفور
ماندهای مانند مرداری نهان در آشغال کوچهای چرکین
مثل مولود پلیدی حاصل دلالی قوادهای منفور
ای دریغ از نام بنیامین
بر تو ای نوزادکش، ای وصلهی ناجور فرزندان اسرائیل
تهمت مردی کجا و تو کجا ای شرمگین از شیوهی خونریزیات قابیل؟
روسپید از تو تمام روسپیها، ای به ظاهر مرد!
ای چو خفاشان خونآشام شوم هرزهی شبگرد
از تو خواهد ماند چون همپیشهات شارون
لاشهی گندیدهای بر دامن صهیون
در دل ویرانهها پوسیده چون سگمادهای منفور
ای نتانیاهو! نه تنها بچههای غزه با بغض تو میبالند
میزنندت سنگ نفرین مردم دنیا
بیهراس از زوزهات چون در قفس، فردا
حبس خواهی شد
همچو گرگی پوزهاش پوشیده در قلادهای منفور
✍ افشین علا
🗓️مرداد ۱۴۰۳
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
اين شعر را چند سال پيش، زمانی سرودم كه مردی به خاطر فقر، خودش را از پل ميرداماد حلقآويز كرده بود.
افسوس كه آن ماجرای تلخ، بارها تكرار شد تا نوبت به این جوان رسید که شنیدم در بزرگراه نواب، خودش را حلقآویز کرده است. وای بر ما...
◼️این کشتهی آویخته از پل◼️
این کشتهی آویخته از پل، جسد ماست
این صحنهای از نیستی مستند ماست
از ترس اجل، سکه نریزید به پایش
ای رهگذران! این تن بیجان، جسد ماست
بر سینهی پر حسرت او در گذر عمر
شاید اثر خواهشی و دست رد ماست
ناخواسته ما نیز در این قتل، شریکیم
آن ضربهی آخر چه بسا از لگد ماست!
تنها نه فقط یک نفر است این تن بیجان
این خودکشی جمع فزون از عدد ماست
امروز رسیدهست اگر جان به لب او
فردا چه بسا مرگ چنین در صدد ماست
این جسم معلق که چو شماطهی ساعت
خوابیده، نمایشگر اوقات بد ماست
دادیم به دنیا دل و كامى نگرفتيم
این فاجعهها حاصل داد و ستد ماست
حق داشت اگر حکم به اعدام خودش داد
در این قفس تنگ که حبس ابد ماست
در عدل و قضا تیر امیران به خطا رفت
این کشتهی آویخته از پل، سند ماست...
✍🏻افشین علا
✨🆔 @afshinala ✨
🔺 کانال اشعار و یادداشتهای افشین علا🔺
🧚به حوثیان یمن
فرشتهها! برسانید از این دیار کهن
سلام ملت ما را به حوثیان یمن
به آن قبیله بگویید سرزمین شما
شدهست قبلهگه سروها به دشت و دمن
سلام ما به شهیدان سرفراز شما
که خفتهاند به هر سو بدون غسل و کفن
سلام ما به زنان و به کودکان شهید
که چید دست خزان، برگ و بارشان ز چمن
به رغم اینهمه ماتم رسیدهاید از دور
به داد غزهی مظلوم مثل پارهی تن
امید خلق فلسطین به دستهای شماست
نه شاخ و شانهی حکام در شعار و سخن
مثال صعده و قدس است اتحاد دو جان
مثال غزه و صنعاست روح در دو بدن
خوشا به پنجهی صیادتان که از ره دور
فشرده حلق تلآویو را میان رسن
خوش آن شهاب که رد شد به رغم گنبد خصم
ز شام تیره و سوزاند آشیان زغن
به حکمتان سفر دزدهای دریایی
چه قاطعانه به دریای سرخ شد قدغن
به روز واقعه بلعند تا فراعنه را
خلیج فارس درآمیخت با خلیج عدن
اگرچه دور ز مایید خاک پاک شما
به چشم ماست گرامی شبیه خاک وطن
شما صحابی پیغمبرید در این قرن
جهان به حسرت دیدارتان اویس قرن
گزیدهاند شما را برای عصر ظهور
نبی و فاطمه و حیدر و حسین و حسن
✍🏻افشین علا
تیر ۱۴۰۳
📚کانال رسمی افشین علا
@afshinala
🔹کودک، دگر نماند!🔹
ما هیچ ما نگاه، فلسطین
مظلوم بیپناه، فلسطین
شد غزه، خیمهگاه اسیران
گودال قتلگاه، فلسطین
صیدی که دست و پا زده در خون
بیجرم و بیگناه، فلسطین
دنیاست لشکر عمر سعد
بی لشکر و سپاه، فلسطین
راه نفس بر او شده مسدود
چشمش ولی به راه، فلسطین
چشمانتظار صبح رهایی
در این شب سیاه، فلسطین
از دست داده ساقهی ریحان
هر سو چو برگ کاه، فلسطین
هم باغ و خانهاش شده ویران
هم خرمنش تباه، فلسطین
در رخوت و سکوت به محشر
بر عالمی گواه، فلسطین
از نابرادران عرب شد
یوسفصفت به چاه، فلسطین
خاری نشانده است ز اندوه
در چشم مهر و ماه، فلسطین
کودک دگر نمانده خدایا
ای وای غزه، آه فلسطین...
✍ افشین علا
🗓️تیر ۱۴۰۳
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
◼️ترکیب بند◼️
▪️دهم: استغاثه به اباعبدالله (ع)
اي شاه دين! عريضهی ما را وصول كن
دانم كه نيست قابلت اما قبول كن
اي پارهی وجود نبی! نامه ام بخوان
پس پاره پاره زير قدوم رسول كن
بر آن نگاه مرحمتی از علی بخواه
يا مستحق گوشهی چشم بتول كن
گو با حسن كه از جگر شرحه شرحه ات
شوری نصيب اين كلمات ملول كن
در وقت احتضار به بالين من بيا
ای سر! ز روی نی به مزارم نزول كن
"مگذار نااميد بميرم حسين جان
كاری بكن شهيد بميرم حسين جان"
✍ افشین علا
✨ @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
◼️ترکیب بند◼️
▪️هشت: حضرت زینب (س)
زينب چه ها كشيد؟ نگنجد به باوری
چون او نزاده مادر تاريخ، دختری
خاكم به سر كه در دل گودال قتلگاه
چون او كسی نديده گلوی برادری
دريای بی كرانهی آن سينهی صبور
هر گوشه داشت ماهی در خون شناوری
در نزد او يزيد كه باشد؟ خسی حقير
ابن زياد كيست؟ غبار سبك سری
تنها نه شام و كوفه، كه عالم نديده است
دربند و داغديده چو زينب، سخنوری
"خجلت برد به روز قيامت زمين از او
مردانگیست تا به ابد شرمگين از او"
✍️افشين علا
✨ @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
◼️ترکیب بند◼️
▪️شش: جناب حر
اول كسی كه بست ره شاه كربلا
حر بود و بوالعجب كه شد اسطورهی ولا
مردانه كرد توبه و در آزمون عشق
با خون خويش داد به آزادگی جلا
آنسان حماسه ساخت كه روشن ز نام اوست
چشم فلك، چنان كه شب از گنبد طلا
آوازهی ندامت و شرح رشادتش
تاريخ را به غبطه بر او كرد مبتلا
آری سر بريدهی او می دهد هنوز
از روی نی به جانب آزادگان، صلا
"فرمود شه، چو جانب آن كشته رو نهاد:
حقا كه بر تو مادرت اسمی نكو نهاد"
✍️افشين علا
✨ @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
◼️ترکیب بند◼️
▪️پنج: حضرت علی اصغر (ع)
پايان نداشت هرزگی چرخ حامله
شد نوبت روا شدن كام حرمله
پس شه شتافت جانب اصغر كه از عطش
افكنده بود در همه آفاق، ولوله
چون تشنگی رساند به لب، جان طفل را
بر گاهوارهی فلك افتاد زلزله
بيت الحرام جامهی خود را ز تن دريد
آمد صفا به شيون و زمزم به غلغله
بر كف گرفت شه چو پرستوی تشنه را
تير سه شعبه خورد به حلقوم چلچله
"وای اين خبر كه داد به طاها و بوتراب؟
نوشيد خون، نوادهی كوثر ز قحط آب"
✍️افشين علا
✨ @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
به مناسبت هشتمین سالروز فقدان بانوی بیبدیل، راوی مهربان آیات و ابیات، زندهیاد مهدیه الهی قمشهای
🔹بیمادری بیماری سختیست!🔹
آغاز شادیهای من! آخر گمت کردم
تا آمدم نجوا کنم: "مادر" گمت کردم
همسایهام بودی فقط یک کوچه پایینتر
از آسمان یک کوچه بالاتر گمت کردم
ای در مزامیرت اساطیر کهن، پنهان
چون نغمهی داوود تا محشر گمت کردم
بالانشین خاکیام! درویش اشرافی!
ممکن-محال من! چه ناباور گمت کردم
بعد از تو دنیا پیش چشمم کاغذی کاهیست
مضمون مشقم! آیهی پرپر! گمت کردم
رحل اقامت بر رحیل افکندهای افسوس
ای پارهی قرآن پیغمبر! گمت کردم
یک روز پیدا کردمت در "با"ی بسم الله
یک شب میان سورهی کوثر گمت کردم
آن شیوهها را در سخن، در دلبری، در حسن
دیگر نمیداند کسی، دیگر گمت کردم
انگشت حسرت میگزم هرگوشه سرگردان
آخر کدامین سو چو انگشتر گمت کردم؟
بیمادری بیماری سختیست، زینرو من
بیزارم از بستر، که در بستر گمت کردم
عمری حکایت گفتی از ابیات مولانا
در بیتهای مثنوی، آخر گمت کردم...
✍ افشین علا
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
◼️تركيب بند◼️
◾️دو: حضرت ابوالفضل (ع)
شمر پليد سوی اباالفضل شد روان
می خواست تا دهد به امان جهان، امان
چون رعد و برق در دل آن ماه هاشمی
شرم از حسين و بغض عدو گشت توأمان
از هم چو ذوالفقار علی نامه را دريد
آن سان كه بگسلد به قيامت ز هم، جهان
تنها نه بود مير و علمدار كربلا
هستند خيل ماه بنی هاشم، انس و جان
سقای اهل بيت نبی بود اگرچه شد
دست از تنش جدا ز هجوم حراميان
"وقتی كه ديد نعش برادر، بريده دست
فرمود شاه دين: كمرم اين زمان شكست"
✍️افشين علا
✨ @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
یاحسین!
ای بیکفن که بر کفن خلق، نام توست
شاهی اگر نشسته به تختی، غلام توست
سرچشمهی تداوم دین بر زمین پست
از ارتفاع حنجرهی تشنهکام توست
هر جا که جادهای و سواری و مقصدیست
درگیر شرم، از سفر ناتمام توست
"زخم از ستاره بر تنت افزون" و آسمان
با سیل اشک در صدد التیام توست
آتش چگونه شرم ندارد ز سوختن؟
وقتی که خاندان نبی در خیام توست
شش گوشه است قبر تو زیرا که دستها
از هر طرف دراز به شوق سلام توست
مشک برادر تو اگر شد تهی ز آب
این اشکها مقدمهی انتقام توست...
✍ افشین علا
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺