🔹سخنی با دبیر آیندهی سازمان مناطق آزاد🔹
سالها از تأسیس مناطق آزاد میگذرد. اما با وجود مواهب حاصل از تنوع و جاذبههای اقلیمی و نیز برخورداری از حمایتهای دولتی، هنوز این مناطق با جایگاه برازندهی خود فاصلهی بسیار دارند. البته در ارزیابی نقاط قوت و ضعف سازمان مناطق آزاد در دولتهای مختلف، با افت و خیزهایی مواجهیم. اما به هر حال وضع موجود با چشمانداز مطلوب، فاصلهی بسیار دارد. فکر میکنم یکی از ضروریترین اقدامات برای آیندهی این سازمان که میتواند مقدمهای برای ارتقاء امور در مناطق آزاد باشد، تغییر نگاه موجود و توجه به ویژگیها و الزامات متفاوت هر یک از مناطق است. مثلا شاید به نظر برسد منطقهی آزاد کیش در مقایسه با سایر مناطق، غنیتر است و نیاز به توجه کمتری دارد. اما نه تنها این گونه نیست، بلکه این جزیرهی زیبا به دلایلی، بیش از سایر مناطق به نگاه تازه و تغییر اساسی نیاز دارد. چراکه علیرغم موقعیت راهبردیاش در خلیج فارس، اقلیم جذاب و امکانات نسبتا بهروز و مناسب، آنگونه که باید و شاید به جایگاه شایستهی خود نرسیده است. هرچند کیش در مقایسه با سایر مناطق، درآمد بیشتری عاید سازمان میکند و گاه بودجهی برخی مناطق دیگر نیز از این محل تأمین میشود. اما این رویهای صحیح و قابل تداوم نیست. زیرا هریک از مناطق آزاد ظرفیتهای خاص و منحصر به فردی دارند و میتوانند ضمن تأمین بودجهی خود، به اقتصاد کشور نیز کمک کنند. تنها تفاوت کیش، امکانات و فریبندگیهای ظاهری آن است که سبب شده در نگاه دولتها تافتهای جدا بافته به نظر برسد و بر سر تصدی امور آن رقابتی دائمی وجود داشته باشد. نگاهی غیر واقعی که متأسفانه پیامدهای ناگزیری همچون رانت، فساد و تبعیض را نیز به دنبال دارد. از طرفی خواسته یا ناخواسته سبب بیتوجهی یا کمتوجهی به سایر مناطق آزاد میشود. این در حالی است که اتفاقا مناطقی چون قشم و چابهار وسعت، استعداد و فرصت بیشتری برای توسعهی اقتصادی و عمرانی دارند. کیش اما بیشتر ظرفیت فرهنگی و گردشگری دارد. ظرفیتی که تا به حال به درستی از آن استفاده نشده است. پس ایکاش در دولت جدید نگاه اقتصادی و عمرانی به سایر مناطق اختصاص یابد و کیش با نگاه تازهای دیده شود. چراکه کیش با توجه به جاذبههای اقلیمی و امکانات تفریحی و اقامتیاش میتواند به یکی از مقاصد اصلی گردشگری در منطقه تبدیل شود. متأسفانه سالهاست که شاهدیم هرگاه به این ظرفیت اشاره میشود، بلافاصله عدم امکان رقابت با دوبی یا دیگر شهرهای ساحلی جنوب خلیج فارس به اذهان خطور میکند. در حالی که ما نه میخواهیم و نه میتوانیم به چنین رقابتی بیندیشیم. اما میتوانیم همین جزیرهی زیبا را به پیشانی آئین، فرهنگ و هنر ایران اسلامی در منطقهی فوقالعاده حساس خلیج فارس تبدیل کنیم. مطالبهای که با تغییر نگاه به کیش و با کمک سایر نهادهای ذیربط مثل وزارت گردشگری، وزارت ارشاد و... به راحتی قابل دستیابی است. چرا ما ایرانیان با سابقهی تمدنی بینظیری که داریم، فکر میکنیم که این جزیرهی زیبا نمیتواند نگین گردشگری فرهنگی در منطقه و حتی جهان اسلام باشد؟ مگر نه آنکه سازمان مناطق آزاد سالهاست با کشورهای عضو اکو تفاهمنامهی همکاری امضاء کرده است؟ حوزهای وسیع با بیش از نیم میلیارد جمعیت که تقریبا همهی دولتها و ملتهای آن شیفته فرهنگ و تمدن ایراناند. خوشبختانه در تماسها و نشستهایی که با بسیاری از نمایندگان این کشورها داشتهام، شاهد علاقهی بسیار و آمادگی آنان برای ایجاد هویت فرهنگی مشترک حول محور ایران در کیش بودهام. یعنی فرصتی بینظیر که متأسفانه تا به حال با بیاعتنایی مسئولان کشورمان مواجه بوده است. البته اکو یکی از فرصتهاست. ما از شارجه و دوحه چه کم داریم که امروز باید شاهد رونق هنرهایی چون خوشنویسی و تصویرسازی کتاب کودک در این شهرها باشیم؟ آیا با رنگینکمان باشکوهی از هنر و ادبیات که قرنهاست در افق این سرزمین میدرخشد، نمیتوانیم شهری نمادین مثل کیش را به ویترینی برای به نمایش گذاشتن مواهب فرهنگ، آئین، هنر و ادبیات کشورمان تبدیل کنیم؟ چرا باور کردهایم که مقصد گردشگری در نزد جهانیان، تنها عشرتکدههای کذایی است؟ چرا از انبوه گردشگران اعم از مسلمان و غیر مسلمان که متقاضی سفر تفریحی، سالم و فرهنگیاند، غافلیم؟ چرا جاذبههای توریستی خود را به شهرهای تاریخی مثل مشهد، اصفهان، شیراز، تبریز، یزد و... محدود کردهایم؟ در حالی که جزایر و سواحل ایرانی خلیج فارس با جاذبههای اقلیمی به مراتب بیشتر از سواحل جنوبی آن نیز میتوانند فرصتهای مغتنمی برای جذب گردشگر خارجی باشند. بهویژه کیش که با مدیریتی متفاوت، میتواند جزیرهای مشهور در منطقه و جهان برای برپایی سمینارها، فستیوالها، جوایز، و دیگر رویدادهای فرهنگی باشد.
✍ افشین علا
🗓️شهریور ۱۴۰۳
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
◾️ای خفته در توس ◾️
ای ضامن آه و آهو، مضمون ناب غزلها
شور تو آهنگ اشعار، مضراب ضربالمثلها
صیاد وقتی تو باشی از دام رستن نشاید
مدهوش فهمت مفاهیم، صیدت غزال غزلها
پابوست ای خفته در توس، مهریهی نوعروسان
دیدارت ای جان شیرین، آغاز ماه عسلها
با آرزوهای بسیار سوی تو آرند زوار
بسیار پیران که بر دوش، بس کودکان در بغلها
گیرند تا مشهدت را یک بار دیگر در آغوش
در بستر مرگ خواهند، افتد به تأخیر اجلها
تنها تو شاهی در این ملک، دلهای ما پایتختت
سلطان تویی گرچه تاریخ، بسیار بیند بدلها
عهدی که بستیم با تو زان صبحدم در نشابور
باقیست تا صبح محشر، عهدی مصون از خللها
با ما مدارا کن ای شاه وقتی میآییم، از راه
تنها به آمال بنگر! شرمنده ایم از عمل ها
✍🏻افشین علا
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala
◼️علت پيدايش هستی◼️
ذات حق خواست به خاک، آب حیاتی بفرستد
پی احیای جمادات، نباتی بفرستد
تا خرد تر کند از عشق، سر خامهی خود را
خواست برصفحهی اعجاز دواتی بفرستد
خواست تا فاش شود علت پیدایش هستی
تا به حیرانی ما صبر و ثباتی بفرستد
تا ببینیم در آئینهی او حسن خدا را
خواست در قالب احمد حسناتی بفرستد
تا مبارک شود ایام برای همه عالم
خواست با نام محمد برکاتی بفرستد
تا شود شیوهی رفتار بشر، معتدل از او
سرو موزونحرکات و سکناتی بفرستد
تا که از تیر بلا دور بمانیم به محشر
ز اماننامهی ابروش براتی بفرستد
تا بیابیم یقین، بر لب پیغمبر اُمّی
خواست در قالب قرآن کلماتی بفرستد
نتواند که بخواند نتواند بنویسد
ولی از فضل خود او را درجاتی بفرستد
با علی بن ابیطالبِ او سوی خلایق
بهر ادراک خود از خویش صفاتی بفرستد
خواست بعداز شب معراج ز پیدایش زهرا
به سراپردهی عفت نفحاتی بفرستد
نقشی از جود کشد با حَسَنش بر همه عالم
با حسینش ز فَلَک، فُلک نجاتی بفرستد
خواست از گنج خرد با نفس جعفر صادق
به در خانهی اندیشه زکاتی بفرستد
همهی جان جهان بود و خدا خواست برایش
همهی عالم هستی صلواتی بفرستد...
✍🏻افشين علا
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala
🔳در فراق بهمنی🔳
این روزها در بستر بیماریام. تب، تهوع و ضعف شدید، امانم را بریده است. گاه پس از ساعتها بیقراری به خواب میروم. اما چه خوابی؟ کافی است چشم برهم بگذارم تا کابوسهای غریب مثل خوابهای جنونآسای هامون در فیلم جاودانهی مهرجویی، بر سرم آوار شود. وقتی هم که بیدار میشوم، حتی تاب تحمل نور چراغ، صدای تلویزیون و همهمهی دور و برم را ندارم. فکرش را بکنید، درست در اوج این تبها و بیقراریها، خبر پرواز ابدی استاد محمدعلی بهمنی خالق آنهمه غزل و ترانه و مهربانی و لبخند و خاطره هم به گوشم رسید! اول فکر کردم این خبر هم از همان کابوس سهمگینی است که این روزها و شبهای طاقتسوز، دچارشان هستم. اما با شروع تماسها و پیامها، واقعیت مثل پنجهای تیز و بیرحم، دلم را چنگ زد و حالم را به هم ریخت. خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی...
مذبوحانه تلاش میکنم به همین خوابیدنهای تلخ و پر از دلهره پناه ببرم، نمیشود. میخواهم بلند شوم، کاری کنم، چیزی بنویسم، باز هم نمیشود. تصور جای خالی آن چلچراغ در صحن و سرای غزل، دلم را آشوب میکند. اگر از این بیماری جان به در بردم، در سوگ آن یار ديرين و در وصف آن غزلهای شیرین، حرفهایی خواهم زد. فعلا همین سطرهای مغشوش که به سختی نوشتم، مثل لشکر مار و عقرب از جلوی چشمهایم رد میشود و جانم را به آتش میکشد...
به همهی عزیزان و دوستدارانش تسلیت میگویم. به شعر و غزل و ادب پارسی نیز. از همگان میخواهم قدر کلمه را، قدر سخن را و قدر شاعران را بیشتر بدانند. شاعر رفتنی است، شاعر طاقتش کم است، شاعر مثل شاپرک است. سرانگشت خشونت و ناسپاسی، گردههای لطیف بال این پروانه را فرو میریزد. همین کافی است تا جان او ستانده شود. با شاعران مهربان باشید...
✍ افشین علا
🗓️شهریور ۱۴۰۳
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
https://B2n.ir/s87862
به مناسبت ۲۴ صفر مصادف با پنجشنبه ۸ شهریور، که به روایتی سالروز وفات حضرت فاطمه بنت اسد (س) است.
🔹پیراهن رسول🔹
زن قادر است عرش برین را رصد کند
چون اقتدا به فاطمه بنت اسد کند
مانند او به روز قعود و شب قیام
دریای بیکرانه شود جزر و مد کند
پیک دعا فرستد و گیرد ز حق، جواب
اینگونه با ملائکه داد و ستد کند
طفلی بیاورد که کند کعبه، سینه چاک
زین دست، معجزات فزون از عدد کند
نازم به مادری که ز پروردن علی
مدهوش، عالمی ز ازل تا ابد کند
شیرش چنان دهد که از او شیر پرورد
او را امیر حکمت و داد و خرد کند
تنها علی؟ نه، بلکه نبی را به دامنش
شایستهی نبوت ذات احد کند
گیرد یتیم آمنه را در پناه خویش
تا پای جان، حبیب خدا را مدد کند
تا در امان بماند از آفات روزگار
قد را میان احمد و کفار سد کند
چون زاده شد ز پشت نبی یاسی از بهشت
او را برای زادهی خود نامزد کند
پوشد کفن به قبر ز پیراهن رسول
یا بالش از عمامهی او در لحد کند
ایکاش روز حشر به نور شفاعتش
دست مرا بگیرد و از نار رد کند
✍ افشین علا
🗓️شهریور ۱۴۰۳
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
از فقدان ابدی پدرم زنده یاد ایرج خان علا ، که همچون نیاکان نامدارش اسوهی بخشش و جوانمردی در دیار خود بود، سه سال گذشت...
▪️برای جای خالی پدرم▪️
رفته بودم تا بپرسم باز حالی از پدر
تا بگيرم باز هم شايد حلالی از پدر
طبق معمول تمام هفتهها رفتم به نور
تا نشان گيرم ز سبزی، از زلالی، از پدر
رفته بودم بشنوم پند و حكايات قديم
از يل و سالار مردان شمالی، از پدر
كودك ذهنم وفاتش را ز خاطر برده بود
همچنان میساخت تنديسی خيالی از پدر
در سراب آرزوها میكشيدم از عطش
نقش وهمی، چشمهای در خشكسالی، از پدر
با خودم میگفتم آن مرگی كه ديدم خواب بود
میگرفتم هی نشان در آن حوالی از پدر
روح من مجروح داغی بود و در دل داشتم
شوق تسكينی در آن آشفتهحالی از پدر
همسفر با من در اين ره گرچه اقبالی نبود
باز بودم در پی فرخندهفالی از پدر
دشت و كوه و بيشهی مازندران آكنده بود
از نسيمی دلپذير، از عطر شالی، از پدر
معجزی میجست چشمم از خدای لايزال
تا شود روشن به لطف لايزالی از پدر
تا رسيدم، بیامان در كوفتم اما دريغ!
خانه خالی بود، خالی بود، خالی از پدر...
✍🏻افشین علا
✨🆔 @afshinala ✨
🔺 کانال اشعار و یادداشتهای افشین علا🔺
ظفرقندی، پزشکیان، مسیح مهاجری و افشین علا در مراسم افتتاح بیمارستان آیتالله هاشمی رفسنجانی
Читать полностью…▪️اربعین▪️
بعد از هزار و سیصد و اندی سال اهریمن از نگین تو میترسد
شمشیر کین هنوز به قربانگاه از حلق نازنین تو میترسد
آن آتشی که خیمهگهت را سوخت گرم است همچنان به خردسوزی
چون کاهدان، بساط فریب اما از آه آتشین تو میترسد
شیپور مکر و سفسطه و تحریف امروز نیز در کف رندان است
بانگش رسیده تا به فلک اما از منطق متین تو میترسد
تزویر، از صراحت رفتارت زور و زر از تبلور ایثارت
توجیه، از فصاحت گفتارت تردید، از یقین تو میترسد
خودکامهگان تجسم آن سنگاند سنگی که خورده بود به پیشانیت
خونت هنوز مانده به دامانش اما خود از جبین تو میترسد
آن نی که در سفر، سر خونینت آیات وحی بر سر آن میخواند
در کوی و برزن است هنوز اما از صوت دلنشین تو میترسد
امروز اگرچه مغرب ویرانگر تسخیر کرده است ثریا را
با گنبد دفاعی پولادین از عزم آهنین تو میترسد
تا نشنود بشر کلماتت را اصحاب شر به هلهله مشغولاند
چون لشکر یزید ولی دشمن از بانگ پرطنین تو میترسد
بنگر که ساحران نوین از عجز سر را بر آستان تو میسایند
ای وارث کلیم! هنوز آن مار از جوف آستین تو میترسد
سوی تو آمدند پی پابوس، مردم ز شرق و غرب چو اقیانوس
زین رو سپاه سفسطه و سالوس از شور اربعین تو میترسد
✍ افشین علا
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
https://B2n.ir/h05465
🔹سراب وهم🔹
این لانهمان نبود روزی که آمدیم
پس جای غصه نیست وقتی که پر زدیم
مرغی اگر نشست مرغی دگر پرید
بر این سراب وهم در رفت و آمدیم
گلدستههای پاک تا عرش پر زدند
ما مثل لکلکان دلخوش به گنبدیم
پیش همیم و باز از یکدگر جدا
چون در مسیر عمر، خطهای ممتدیم
تصمیم بهتری جز آشتی نبود
گشتيم و دیدهایم اما مرددیم
با قند پارسی زخم زبان چرا؟
در شعر و در سخن وقتی زبانزدیم
باید به روی هم آغوش وا کنیم
وقتی چنین ملول از دیو و از ددیم
دشوارتر ز کین، چیزی ندیدهام
خوبی که ساده است! با هم چرا بدیم؟
✍ افشین علا
🗓️مرداد ۱۴۰۳
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
🍀همه شعرهایم برای سیمین🍀
از کودکی با اشعار سيمين انس داشتم، اما توفیق دیدار او ماههای آخر عمرش در منزل زندهیاد پوران فرخزاد نصیبم شد. آنروز این غزل را برایش خواندم:
سرودند، از كفر و از دين، غزلها/ز بيش و كم و تلخ و شيرين، غزلها/ز كام و ز ناكامی و وصل و هجران/سرودند چندان و چندين غزلها/ز توصيف زلف و لب و چشم و ابرو/رسيدند تا چين و ماچين، غزلها/به تشريح اندامها چون طبيبان/نشستند هرشب به بالين، غزلها/ز بالای خوبان و از كول ياران/پريدند بالا و پايين، غزلها/دريغ از غزل، گوهر ناب معنی/که خود، آن كجا و كجا اين غزلها/سپاس آفريننده را زانكه دارد/هنوز اعتباری ز سيمين، غزلها/ازين شيرزن شاعر بهبهانی/هنوزند غرق مضامين، غزلها/نگهدار او باش يارب كه با من/ز هر گوشه گويند: آمين! غزلها
ادب به خرج داد و فروتنانه خود را لايق آن ندانست و خواست شعر "سوگ مادر"م را برایش بخوانم. من هم آن شعر نيمايی بلند را خواندم. بهوضوح منقلب شده بود و بسيار تشويقم کرد. چندی بعد پسر ارشدش زنگ زد و گفت: مادر برای شما يادداشتی نوشته، خوشحال میشویم اگر همين حالا به منزل ما بياييد. چون معلوم نيست بعدها وضعيت حالشان چطور باشد!
سر از پا نشناخته، با جعبه شكلاتی به آپارتمانش رفتم. انتظار نداشتم با آنهمه ضعف و بيماری، جز احوالپرسی از او مجالی بیابم. اما با آنکه به سختی حرف میزد، نكتههای فنی و دقيقی پیرامون غزلهایم گفت. يادداشتی هم به دستم داد كه كاملا پيدا بود با زحمت فراوان نوشته است. شايد میدانست بعدها آن يادگار گرامی چقدر برايم عزيز خواهد بود. ديگر روزهایم با سيمين عجین شده بود. هرازگاه تماس میگرفتم و جويای حالش میشدم. واکنش او در برابر شعرهایی که برایش میگفتم، معصومانه و دوستداشتنی بود. با خندهای شيرين ابراز فروتنی میكرد. يك بار اين شعر را برايش خواندم:
ایكاش شريك غم ديرين تو باشم/همصحبت و همدرد و همآيين تو باشم/ يك واژه ز يك مصرع يك بيت غزلهات/یك لفظ ميان لب شيرين تو باشم/تو گرچه طبيب منی اما چو پرستار/بیپلك زدن در پی تسكين تو باشم/آب خنكی بهر عطشهای شبانه/خواب سبكی در تب سنگين تو باشم/هركس كه بدی گفت و ستم كرد به حقت/بر دامن او آتش نفرين تو باشم/يا مثل چراغی كه تو را غرق تماشاست/شبها همه تا صبح به بالين تو باشم/كو جرأت گفتن كه: تو سيمين خودم باش؟/میشد ولی ایكاش كه افشين تو باشم!
خندید و مادرانه گفت: هستی عزيزم! و من مثل بچهای كه ذوق کرده باشد، باز هم برايش شعر گفتم. يكی از آن شعرها حاصل گفتوگویی تلفنی بود. توان حرف زدن نداشت و كلماتی مبهم گفت. گريهام گرفته بود. نشستم و اين شعر را سرودم:
تنت مباد بلرزد كه استوانه شعری/عمود محكم اين خيمهای نشانه شعری/مباد قد بلندت خميده بينم و لرزان/که شوكت غزلی روح جاودانه شعری/هزار جان گرامی فدای يك سر مويت/كه گيسوان تغزل به روی شانه شعری/بخوان بلند بخوان تا غزل عقيم نماند/
تو مادرانهترين جلوه زنانه شعری/غمين مباش دو روزی تنت به لرزه گر افتد/كه در تصادم عشقی در آستانه شعری/غزال من! غزلی نو دوباره تا بنويسی/بلند شو بنشين، تو ستون خانه شعری/به آه خود جگرم را مسوز گرچه سراپا/ شرار آتش شيدايی و زبانه شعری/دوباره قد بكش ای سرو در كنار جوانان/كه صد بهارت اگر بگذرد جوانه شعری/برای ماندن و خواندن بهانهای چه به از اين؟/كه خود برای هزاران چو من بهانه شعری...
اما حال سیمین روزبهروز بدتر میشد. یکبار که زنگ زدم، از سختی بیمارستان، دستگاه تنفس، چسبها، سرمها و سوزنها ناليد. دلم به درد آمد و این چارپاره را سرودم:
چابكتر از هميشه زجا برخيز/چون آتشی كه از دل خاكستر/پيری به قامت تو نمیآيد/برخيز ای نگار من از بستر/از نكتههای نغز هنوز ای خوب/داری هزار شعبده در مشتت/بنگر قلم چگونه به خود پيچد/در انتظار لمس سرانگشتت/پربارتر ز پيش چو بگشايی/ كندوی دفتر تو عسل دارد/ صبح است عاشقانه ز جا برخيز/صبحانه با تو طعم غزل دارد/بگشا كتاب خويش به چالاكی/با شعر تازه غلغله برپا كن/درهم بپيچ چسب و سرمها را/اين بند را ز پای غزل وا كن/بايد به جای اين همه زخم ای سرو/پيچك برويد از قد و بالايت/بنشين كنار پنجره با شادی/تا ايستد جهان به تماشايت...
اما افسوس كه دیگر زمان پرواز رسیده بود. آخرين شعرم برای سیمین، دعای غزلگونهای بود که آن را با دیدن گريههای مونس مهربان و وفادارش خانم وطنچی عزیز سرودم كه در بیمارستان عاجزانه تقاضای دعا میكرد:
خدايا عطا كن شفای غزل را/مداوای فرمانروای غزل را/در اين كشتی پر تلاطم خدايا/نگهدار خود، ناخدای غزل را/گره واكن از بغض او بار ديگر/مگر بشنود دل، صدای غزل را/در اين شام غربت نگير از غريبان/تو شمع و چراغ سرای غزل را/خدايا نكن مبتلا بار ديگر/به بیمادری مبتلای غزل را/ ز شعرش شد آغاز، اين شور شيرين/به تلخی نكش انتهای غزل را…
✍ افشین علا ✨🆔 @afshinala ✨
https://B2n.ir/j29719
🗡️کشتار تابعین
چرا تشییع؟ وقتی قحط تن باشد
در آتش، نعش یاس و نسترن باشد
کدامین غنچه را پیدا کنم وقتی
که خاکستر به هر سو در چمن باشد
برای دفن پیکرهای ناپیدا
چرا دیگر کسی فکر کفن باشد؟
یکی میگفت از این پارهها شاید
یکی همسر، یکی فرزند من باشد
نمیدانست در این خاک و خون باید
به دنبال تنی یا پیرهن باشد
به ناچار این چنین در غزه تعیین شد
که هر هفتاد کیلو یک بدن باشد
فلسطینا! در این ماتم صبوری کن
که فردا روز مرگ اهرمن باشد
که روز محو اسرائیل نزدیک است
بگو آماده بهر سوختن باشد
برای لاشهی گندیدهاش فردا
پی تابوت و فکر گورکن باشد
✍🏻افشین علا
مرداد ۱۴۰۴
📚کانال رسمی افشین علا
@afshinala
درایت و وفای به عهد
ترکیب کابینهای که به مجلس معرفی شد نشاندهندهی هوشمندی آقای پزشکیان در عرصهی سیاست و اشراف ایشان بر واقعیات موجود در معادلهی قدرت بود. پزشکیان نشان داد رئیسجمهوری نیست که بعد از پیروزی در انتخابات به توهم یکدستسازی و تغییرات دامنهداری دچار شود که از ابتدا محکوم به شکست است. البته کسانی که ادعا میکنند رئیس جمهور در انتخاب کابینهاش مقهور جناح رقیب و نهادهای نظارتی شد، قطعا در اشتباهاند. چراکه آقای پزشکیان به عهد خود با اصلاحات نیز وفا کرده است. او علاوه بر اعطای مقام معاون اولی به دکتر عارف، چند چهرهی کلیدی اصلاحطلب را نیز در حلقهی مشاوران خود قرار داد. در ترکیب کابینه نیز برای اصلاحطلبان یا چهرههای نزدیک به آنان سهمی قابل قبول در نظر گرفت. آن عده از وزیران پیشنهادی نیز که تعلق جناحی به اصلاحات ندارند، در پی تحقق مطالبات رئیس جمهور و اکثریت رأیدهندگان به او هستند. تخصص و تعهد اکثر افراد حاضر در این فهرست را نیز نباید نادیده گرفت. ضمن آنکه معرفی یک وزیر زن نه صرفا به دلیل زن بودن بلکه همراه با شایستگی علمی و اجرایی لازم، از نقاط قوت کابینه به شمار میرود. در مجموع میتوان گفت رئیس جمهور توانست بدون موجآفرینی، هیجانزدگی و جنجال، کابینهای قوی و کارآمد به مجلس معرفی کند. کابینهای که در آن هم به توقعات طرفداران رئیس جمهور توجه شده و هم الزامات و مصلحتهای ارکان عالی نظام مد نظر قرار گرفته است.
اکنون روی سخن با دو مخاطب اصلی است که به دلایل متفاوت به این کابینه معتراضاند. مخاطب اول، برخی حامیان آقای پزشکیان در انتخابات اخیرند. ازجمله جبههی اصلاحات که شنیده شده به روند انتخاب وزیران اعتراض دارند. باید به این عزیزان یادآور شوم حمایت از یک نامزد، اولین گام برای پیروزی اوست. گام بعدی و مهمتر، تمکین در برابر اقتضائات و واقعیاتی است که نامزد پیروز با آن روبهروست. از یاد نبرید که انتخابات ۱۴۰۳ با دوم خرداد ۷۶ قابل قیاس نیست. مبادا عزیزان گمان کنند که امروز هم اکثریت قاطع ملت در پی روی کار آمدن اصلاحطلباناند. واقع امر این است که امروز مردم، فارغ از دعوای چپ و راست به رفع مشکلات معیشتی، باز شدن فضای سیاسی، رفع رانت و تبعیض، عدالت، رفاه و توسعه میاندیشند. ضمن آن که نیمی از آنان با غیبت در انتخابات، ناامیدی خود را از همهی جناحهای سیاسی اعلام کردند. علاوه بر این در برابر رأی هفده میلیونی آقای پزشکیان، چهارده میلیون نفر به جناح رقیب او رأی دادند. رئیس جمهور منتخب در چنین شرایطی، باید هم واقعبینی را به نگاه ایدهآلیستی ترجیح دهد. بنابراین از اصلاحطلبان انتظار میرود از اصرار بر اصلاحطلب بودن بی قید و شرط مدیران دولت جدید دست بردارند. اینکه گاه شنیده میشود برخی نزدیکان رئیس جمهور در اعتراض به نحوهی چینش کابینه قهر کردهاند، اصلا برازنده نیست. یا اینکه کسی بگوید اگر ما نباشیم پزشکیان محبوبیت خود را از دست خواهد داد! جای تأسف بسیار دارد. من نمیدانم چنین افرادی چه وقت میخواهند از عواقب توهم و بیاعتنایی به واقعیات و تغییرات احوال و اوضاع عبرت بگیرند.
مخاطب دیگر من نمایندگان مجلس شورای اسلامیاند. باید به عرض این عزیزان نیز برسانم که پاسخ درایت، رواداری و سلامت نفس آقای پزشکیان، اصرار بر نقار و عیبجویی و خردهگیری نیست. اینکه برخی چهرههای حامی رئیس جمهور، مطلوب اکثریت نمایندگان نیستند دلیل نمیشود که با کابینهی ایشان مخالفت شود. مثلا گفته شده است حضور آقای ظریف در حلقهی نزدیکان ایشان با وفاق ملی در تضاد است! قصد دفاع از کسی را ندارم. ولی مگر نمیدانید که اتفاقا آقای ظریف یکی از محبوبترین افراد نزد جمعیت هوادار رئیس جمهور به شمار میرود؟ و مگر نمیبینید که عدهی زیادی از اصلاحطلبان و حامیان آقای پزشکیان بهخاطر اینکه در این دولت جایگاه ممتازی به آقای ظریف اختصاص نیافته، رئیس جمهور را تحت فشار گذاشتهاند؟ اگر این عده از نمایندگان محترم بخواهند چشم بر واقعیتها ببندند و مثلا به دلیل تفاوت نگاه به برجام در میان دو طیف سیاسی، رئیس جمهوری اصلاحطلب اما با نگاهی فراجناحی را تضعیف کنند، اشتباه بزرگی کرهاند. البته منظور من این نیست که مجلس محترم باید بی چون و چرا به کابینهی پیشنهادی رأی موافق بدهد. من هم در یکی دو مورد اسامی افرادی را دیدم که در حد و اندازهی وزارت در دولتی پیشرو و توانمند نیستند. پس توقع ندارم که قوهی مقننه تابع بی چون و چرای نظر دولت باشد. اما توصیهی من این است که در مخالفتها و موافقتها اصل بر شایستهسالاری و صلاحیت علمی و اجرایی افراد باشد، نه انگیزههای جناحی و سیاسی.
✍🏻افشین علا
مرداد ۱۴۰۳
📚کانال رسمی افشین علا
@afshinala
😂شوخی با رئیسجمهور محترم😂
🔹زبان حال پزشکیان🔹
پاستور باغ رطب بود نمیدانستم
غرق اسرار عجب بود نمیدانستم
صوفی و زاهد و درویش بسی بهر ورود
غرق بیتابی و تب بود نمیدانستم
آنکه فالوده بسی با رقبایم میخورد
ذاتا اصلاحطلب بود نمیدانستم
از چه ناگاه ز من، قبله و بت ساخت رفیق؟
مسند و پست، سبب بود نمیدانستم
من پی هیأت و یاران همه در جشن و سرور
نه محرم که رجب بود! نمیدانستم
بهر خویشان چه سوابق که نکردند ردیف
چونکه معیار، وجب بود نمیدانستم
ز ادب آنکه به اکراه قبولش کردم
جزو اصحاب ادب بود نمیدانستم
مشورت خواستم از شیوهی گفتار فصیح
دیدم از بیخ عرب بود نمیدانستم
گفتمش از متاهل شدن نسل جوان
خودش انگار عزب بود نمیدانستم
من جراح بدون مطب و دوست من
مالک باغ و مطب بود نمیدانستم
با خود آورد پسرعمهی خود را به ستاد
صاحب اصل و نسب بود نمیدانستم
گفتم این صبح چه زیباست ولی دور و برم
همه گفتند که شب بود نمیدانستم
آنکه با سادگیاش جلب توجه میکرد
وقت قدرت چه جلب بود نمیدانستم
از من و حلقهی اصحاب، جلوتر میرفت
چونکه در لیست، عقب بود نمیدانستم
هرکسی داد به من آنهمه عنوان و لقب
پی عنوان و لقب بود، نمیدانستم
الغرض در طلب خدمت بی منت و مزد
این همه داوطلب بود، نمیدانستم!
✍ افشین علا
🗓️مرداد ۱۴۰۳
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
🚨خواهشی از نیروی محترم انتظامی
چادر قداست دارد. چادر ما را به یاد حضرت فاطمهی زهرا میاندازد. چادر بوی تن مادرانمان را میدهد. مادرانی که عمرشان را به نجابت و پاکی و مهرورزی گذراندند. زن چادری در حافظهی ما ایرانیها زنی است که حریم دارد، باوقار است، هم از سبکسری و هم از درشتی و خشونت مبراست. زن چادری مهربان است. با شرم و حیایی آمیخته به عطوفت به دیگران مینگرد. گردی صورت او در سیاهی چادر مثل ماه در شب تیره، نور میپراکند. دستهای بیادعای او را که تا مچ در آستین عفاف پنهان شده، گویی برای نوازش دخترکان بیپناه و پسران گمکرده راه آفریدهاند. او مادر همهی دختران و پسران این سرزمین است. حتی اگر خیلی جوان باشد. حتی اگر هیجده ساله باشد... این خاصیت حجاب است که به زن، شأن مادری میبخشد. این ذات چادر است که زن را بزرگتر از سن و سال و فراتر از محدودههای کوچک به تصویر میکشد. چادر، میراث ارجمند نیاکان ماست. نه فقط حافظ حریم زنی است که آن را بر سر دارد، بلکه پناهگاه فرزندان این آب و خاک است. چه درستکار باشند، چه خطاکار. زن چادری مادر است. مادر، همهی فرزندانش را به یک چشم میبیند. همهی آنها را دوست دارد. حتی اگر خطا کنند. شاید قهر کند اما خشونت؟ هرگز. تازه، قهرش هم بوی آشتی میدهد. قهری که دل فرزند لک میزند برای پایان یافتنش. قهری که مقدمهی دوستی دوباره و پیوندی ناگسستنی است. قهری که از همان آغاز بوی آشتی میدهد. دلم میخواهد هزاران صفحه در بارهی قداست چادر و عظمت زنان چادری بنویسم. اما مجال نیست. صبرم نیز اندک است. طاقت هم از کف دادهام. چراکه با تکرار صحنههای تلخ و گزندهای مواجهم که انگار قداست این موهبت آسمانی را هدف گرفتهاند. دلم میخواست این نسل هم مثل دوران کودکی من با دیدن همهی زنان چادری، همین مفاهیم به ذهنشان خطور کند. دوست نداشتم تصویری خشن از زن چادری در ذهن این نسل نقش ببندد. اما چه کنم که برخی متولیان امر، خواسته یا ناخواسته به هتک حرمت چادر کمر بستهاند. این درد را با که بگویم؟ نمیدانم! نمیگویم که در معابر به زنان و دختران -اگر خطایی کردند- تذکر داده نشود. مصداق جرم و خطا را هم نمیدانم. اما وقتی سر و کار بانوان شاغل در نیروی انتظامی با دختران چهارده ساله افتاد، نمیتوانم شاهد ضرب و شتم آنها باشم. مشاهدهی بانوانی که چادر به سر دارند و دختری را میزنند یا به زور سوار ون میکنند، نابودم میکند. من نمیدانم علت آن ضرب و شتم، بیحجابی بود یا آن دختران مرتکب جرمی شده بودند. به هرحال آنچه که دوربین به جهان مخابره میکند خشونت است. آن هم توسط بانوانی که لباس مقدس چادر به تن دارند. خواهش میکنم از تکرار این صحنهها جلوگیری کنید. لااقل این وظیفه را به بانوان چادری نسپارید. نگذارید شغلی خشن، قداست چادر را به مخاطره بیندازد. از نیروی محترم انتظامی خواهش میکنم پوششی دیگر برای این عده از بانوان شاغل خود انتخاب کند. ایکاش این شغل اصلا وجود نداشت، اما ظاهرا فریادهای امثال من برای برچیدن گشت ارشاد به جایی نمیرسد. ظاهرا باز هم باید شاهد دستگیری و برخورد با زنان و دختران باشیم. اما چرا با چادر؟ چرا این زیباترین و شریفترین پوشش زن ایرانی را در صحنههای خشن پلیسی به نمایش میگذارید؟ اینگونه میخواهید نسل امروز را با حجاب آشتی دهید؟ واقعا نمیدانید نمایش یک دقیقه خشونت توسط بانوانی که چادر به سر دارند، بیشتر از سالها هجمهی تبلیغاتی دشمنان به این پوشش مقدس و به اصل حجاب لطمه میزند؟
✍🏻افشین علا
مرداد ۱۴۰۳
@afshinala
🔥 پوتين 🔥
با جنگ، ماندگار نخواهی شد
در خواب خوش، تزار نخواهی شد
اوكراين هم شبيه ويتنام است
پيروز اين قمار نخواهی شد
در نزد خلق، صاحب فرجامی
جز لعن بیشمار نخواهی شد
در باتلاق بيشهی همسايه
چون كاج، ريشهدار نخواهی شد
گرد و غبار، از چه به پا كردی؟
فردا مگر غبار نخواهی شد؟
گيرم خر مراد به چنگ آری
اما بر آن سوار نخواهی شد
گيرم ز فتح نشئه شدی، آيا
بار دگر خمار نخواهی شد؟
هرگز برای روسيه در تاریخ
اسباب افتخار نخواهی شد
ای ناخدا به ساحل آرامش
اينگونه رهسپار نخواهی شد
كشتیسوار فاتح اين دريا
بر موج انفجار نخواهی شد
با پشت پا زدن به جوانمردی
آقای روزگار نخواهی شد
در برگهای غمزدهی تقويم
يادآور بهار نخواهی شد
همسايه میخورد غم همسايه
اما تو غمگسار نخواهی شد
با اين دودوزه بازی و بدعهدی
محبوب اين ديار نخواهی شد
باور كنم كه در سفر برجام
با غرب همقطار نخواهی شد؟
بر دوش ما به وقت هجوم خصم
چيزی به جز فشار نخواهی شد
بين سپاه اهرمن و ايران
در هجمهها حصار نخواهی شد
روز خطر رفيق نخواهی ماند
شمعی به شام تار نخواهی شد
از غربيان هزار بدی ديديم
اما تو نيز يار نخواهی شد...
✍️افشين علا
🆔 @afshinala
🔹شلهزرد نذری مادر🔹
زندهیاد مادرم ارادت خاصی به امام حسن مجتبی (ع) داشت. برای همین نذر کرده بود بیست و هشتم صفر هر سال شلهزرد بپزد. شلهزردی که سالهاست نه عطری مشابه آن به مشامم رسیده و نه طعمی مثل آن را چشیدهام. از صبح بعضی دوستان و اقوام نزدیک مهمان ما میشدند تا به مادرم کمک کنند. ما بچهها هم شور و حال دیگری داشتیم. چون آن سالها ایام تعزیت اهلبیت (ع) برای بچهها مثل حالا نبود که به گذراندن ساعات ملالآور تعطیل خلاصه شود. ما بچهها هم در برگزاری آئینهای مذهبی شرکت داشتیم. در تدارک نذری هم نقش مهمی ایفا میکردیم. ما هم پا به پای بزرگترها که در آماده کردن دیگهای بزرگ و روشن کردن آتش در حیاط و باغ مشغول بودند، هر کاری که از دستمان برمیآمد انجام میدادیم. کمک در کار به همزدن دیگ، کمترین آنها بود. سبقت گرفتن از هم برای کسب افتخار اضافه کردن بهموقع خلالهای بادام به برنجهای گلکرده در آب جوشان، شرکت در ساییدن زعفران و آوردن شیشههای معطر گلاب از گوشههای دنج انباری، دقت در اندازهی شکری که با اجازه و نظارت مادرانمان در آن معجون بهشتی می ریختیم، چیدن کاسههای گلدار چینی در سینیها و مجمعههای کنگرهدار، و از همه هیجانانگیزتر، اضطراب برآمدن از پس کار پرظرافت نقاشی با دارچین و نوشتن نام مبارک امام دوم بر صفحهای به زیبایی مخمل زردرنگی که حاصل زحمات یکروزهی ما و بزرگترها بود، همه و همه از تصاویر شورانگیز خاطرات کودکی مناند. رساندن دسترنج مادر به همسایهها و خانههای نزدیک با پای پیاده کار بچهها بود. رفتن به مقصدهای دورتر هم ماجرای خودش را داشت. چراکه با احتیاط، سوار ماشین پدر میشدیم و مواظب سینیهایی بودیم که آنها را مثل طفل عزیزی در آغوش میفشردیم تا مبادا قطرهای از آن خوراک مقدس لبپر بزند و به هدر برود، یا مبادا کاسهای از دستمان بلغزد و حرمت آن زحمات که برای امام و مقتدایمان کشیده بودیم، شکسته شود. پایان روز هم موقع نشستن کنار یکدیگر و خستگی در کردن و گوش دادن به گفت و گوی پدران و مادرانمان بود. حرفهای مغتنمی که به اندازهی همان شلهزردهای خوشمزه، شیرین و دلانگیز بود. اینگونه بود که با مهر پیامبر (ص) و ذریهی پاکش میبالیدیم و از پدران و مادرانمان میآموختیم که آداب و سنن دینی بهانهای است برای با هم بودن و به افقهایی وسیعتر خیره شدن. افقهایی که از کودکی، شوق پرواز به سوی آن را در بالهای کوچکمان میریختند تا در بزرگسالی، آن عهد ازلی را فراموش نکنیم و شهد شیرین عشق به پاکان و بزرگان دین را به کام فرزندانمان نیز بریزیم. شهدی به شیرینی و لطافت شلهزردهای نذری مادر.
✍ افشین علا
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
https://B2n.ir/j84061
◾️پیام تسلیت حجتالاسلام والمسلمین سید محمد خاتمی در پی درگذشت شاعر معاصر محمدعلی بهمنی
بسم الله الرحمن الرحیم
درگذشت شاعر دردآشنا، هنرمند اندیشمند و محقق فاضل، حضرت آقای محمدعلی بهمنی رحمهالله علیه را به همه اصحاب فرهنگ و هنر و دانش و به انبوه دوستان، ارادتمندان و همراهان این عزیز تسلیت میگویم، بهخصوص به بستگان گرانقدر ایشان، و از پیشگاه حضرت پروردگار برای این فقید سعید آمرزش و رحمت الهی و برای بازماندگان معزز تندرستی، شکیبایی و پاداش نیکو مسألت میکنم. یادش گرامی باد.
سید محمد خاتمی
۱۴۰۳/۶/۱۰
@afshinala
🤝ایران والعراق، لا یمکن الفراق!
بعضیها فکر میکنند برای اثبات وطندوستیشان باید هرگونه ادای احترام به سایر ملتها و کشورها را زیر سؤال ببرند. خدا نکند که پای رقابتهای جناحی هم در میان باشد. آنوقت این عزیزان که اتفاقا اغلبشان شم سیاسی هم ندارند، بهانههایی پیدا میکنند و دست به اعتراضاتی میزنند که نهتنها وارد نیست، بلکه گاه جای تقدیر هم دارد! همین سفر اخیر آقای دکتر جلیلی به عراق برای زیارت عتبات عالیات، از جمله این بهانهها بود. شاهد بودیم که از بدو این سفر، برخی مخالفان جلیلی از هیچ سوژه و اتفاقی برای تخریب او غافل نبودند! آخرین موردی که دیدم، انتشار عکسی از او بود، در حالی که پرچم عراق را بر دوش آویخته است. کجای این کار اشکال دارد؟ آیا در برابر سخاوت، ایثار و اخلاص بینظیر ملت عراق در حماسه اربعین، بهتر از این میشد قدردانی کرد و همدلی ایرانیان با آنان را به نمایش گذاشت؟ پرچم عراق که جای خود دارد، به باور من باید دست و پای این مردم را که در میزبانی، تاریخ مشابه آنان را به خود نديده است بوسید. مردمی که اغلبشان از اقشار ضعیفاند اما با وجود مشکلات و محرومیتهایی که دارند، زائران امام حسین (ع) را روی سر میگذارند و در خدمت شبانهروزی به آنها از هم سبقت میگیرند و خاک پای آنان را توتیای دیده میکنند. آیا در حب اهلبیت عصمت و طهارت، بهویژه عشق و شور حسینی، هیچ دو ملتی مثل ایران و عراق را میتوان شبیه یکدیگر یافت؟ مگر خون سرداران و مجاهدان دلاور ایرانی و عراقی در مقابله با متجاوزان و حرامیان، در هم نیامیخته است؟ مگر اتحاد دو ملت ایران و عراق پس از جنگی تحمیلی و ناخواسته، خاری در چشم دشمنان و بیگانگان نیست؟ آیا نباید با درایت و تیزبینی، از این دستاورد بزرگ حراست کنیم؟ آن هم در ایام راهپیمایی پرشور و عاشقانه اربعین که اسباب تحسین و شگفتی اهل عالم با هر مذهب و ملیتی شده است. پس خوب است در منازعات سیاسی، زیباییها و عظمتهای اربعین و صحنههای عاشقانه و رفتارهای از سر اخلاص زائران را دستاویز مجادلاتمان نکنیم. به نوبه خودم از جناب آقای جلیلی بابت این اقدام بجا و شایسته که نشاندهنده اتحاد عمیق و ناگسستنی بین دو ملت ایران و عراق است، تشکر میکنم.
✍🏻افشین علا
📅شهریور ۱۴۰۳
📚کانال رسمی افشین علا
@afshinala
https://B2n.ir/w31098
◼️ آزاده باش◼️
افکند، از عطش چو به رخساره، چین، حسین
خشکاند هرچه آب به روی زمین، حسین
با یاد دستهای اباالفضل می گریست
وقتی که حصر شد ز یسار و یمین، حسین
زخمی اگرچه شد، عرق شرم سنگ بود
خونی که برجهید و زدود از جبین، حسین
تعداد نیزه ها به تنش چون ز حد گذشت
افتاد با ملائکه از روی زین، حسین
"راه نظر ببند به زینب" همین و بس
در قتلگاه گفت به روح الامین، حسین
وقتی رسید، از پس سر، تیغ بر گلوش
جز این نخواست در نفس واپسین، حسین:
"آزاده باش، گرچه نباشی ز اهل دین"
در خون تپیده گفت به عالم چنین، حسین
زاری کنان رسید به بالین او رسول
تا گیرد التیام، دم آخرین، حسین
گیرم پیمبر از ستم امتش خجل
اما چرا ز حضرت او شرمگین، حسین؟
چون سر نداشت تا که به جدش کند سلام
زانو نداشت تا بزند بر زمین، حسین
آه از جواهری که شکستند و خاتمش
در بر گرفت و رفت به عرش برین، حسین
با فرق نیمه، گفت علی: مرحبا پسر!
پهلو شکسته، فاطمه گفت: آفرین حسین!
دیگر توان شرح ندارم چه جای شعر؟
شاید اجازتم ندهد بیش از این، حسین
این برگ سرخ، تحفه ي درویشی من است
شاید کند قبول در این اربعین، حسین...
✍🏻افشین علا
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار افشین علا🔻
بهداشت و فرهنگ، کالبد و روح جامعهاند
افشین علا در آئین افتتاح بیمارستان آیتالله هاشمی رفسنجانی، طی سخنانی دو حوزه بهداشت و فرهنگ را به مثابه کالبد و روح جامعه دانست و گفت باید به فکر سلامت هر دو باشیم. بنابراین بابت انتخاب دکتر ظفرقندی و دکتر عباس صالحی در این دو سمت، از آقای پزشکیان تشکر میکنم. او با ذکر خاطراتی از دیدارهایش با آیتالله هاشمی گفت: ایشان با صداقت و اخلاص در خصوص مسائل فرهنگی با اهالی قلم مشورت و درد دل میکرد. طوری که یک بار به ایشان گفتم من هنوز خیلی جوانم و شاید به صلاح نباشد برخی مشکلات را با ما در میان بگذارید. اما ایشان میگفتند چه کسی محرمتر از شما اهل هنر و ادبیات و فرهنگ؟
علا با اشاره به تقارن اربعین حسینی با سالگرد تولد آیتالله هاشمی، آن شخصیت فقید را شاگرد مخلص مکتب امام حسین (ع) دانست و گفت: آقای هاشمی نیز از هرچه که داشت اعم از جان و مال و آبرو برای ایران و انقلاب گذشت و امروز هم اگر در میان ما بود باز هم هرچه را که داشت در طبق اخلاص میگذاشت.
وی به آقای پزشکیان توصیه کرد در تعامل با اصحاب فرهنگ، مشی ایشان و بزرگان دیگری مثل رهبر معظم انقلاب و آقای خاتمی را ادامه دهد.
▪️در سوگ زهرا یساقی▪️
یکی از دردهای بیدرمان آدمیزاد "غفلت" است. نه فقط غفلت از فرصتهایی که مثل ابر در گذرند، بلکه غفلت از خودمان! و خوبانی که قدرشان را نمیدانیم. کافیست چشم برگردانیم و ببینیم مثل آینه در برابر ما نشستهاند! شاید قدر آنهایی را که پیش چشمماناند بدانیم. ولی عزیزانی هم هستند که میشناسیمشان اما از آنها غافلیم. کسانی که آب و گلشان با ما یکی است، از جنس خودماناند، روزگاری با آنان اوقات خوشی داشتهایم، اما فراموششان کردهایم. چون به هر دلیلی از هم دور شدهایم. چون دوری را به رسمیت شناختهایم. چون باور کردهایم که: از دل برود هر آنکه از دیده برفت! چرا این دروغ بزرگ را باور میکنیم؟ مگر بارها مرگ یارانی که از آنان دور بودیم، جگرمان را نسوزانده و به حسرتی عمیق دچارمان نکرده است؟ حسرت اینکه شاید با یک دیدار یا تماس تلفنی میتوانستیم خوشحالشان کنیم و باری از دوششان برداریم. چرا نمیدانیم دیدار و همصحبتی قیمتیترین جواهر دنیاست؟ چرا از اعجاز همدلی و همزبانی غافلیم؟ چرا حوصله نداریم گوشی را برداریم و به دوستی که سالهاست از او بیخبریم، زنگ بزنیم و احوالش را بپرسیم؟ چرا در بذل کلمه، بذل لبخند و بذل مهربانی اینقدر خسیس شدهایم؟ اینها که خرجی ندارد! حال خودمان را هم خوب میکند! در روزگاری که وسایل ارتباطی، متنوعتر و بهروزتر شده و امکان دیدار و گفتگو به طرز معجزهآسایی وسعت یافته، چرا هر روز بیشتر از هم دور میشویم؟!
بگذریم، شنیدم زهرا یساقی هم آسمانی شد، همکار قدیمیام در رادیو که چند سال از من کوچکتر بود و هنوز تا رسیدن به رویاهای شاعرانه و معصومانهاش فاصله بسیار داشت. حالا منی که سالها از او بیخبر بودم، چه دارم که بنویسم؟ بنویسم او نویسندهای توانا، خبرنگاری خبره، تهیه کنندهای چیرهدست، مدیری موفق و.... بود؟ چرا تا زنده بود اینها را ننوشتم؟ چرا از رادیو که رفتم، دیگر سراغش را نگرفتم؟ اتفاقا چند وقت پیش به من زنگ زد. بعد از سالها وقتی نام یساقی را روی صفحه گوشیام دیدم، گفتم شاید کاری دارد یا میخواهد به برنامهای دعوتم کند. اما او فقط میخواست حالم را بپرسد. میخواست بگوید هنوز به یادم هست و خاطرات خوب سالهای همکاریمان را از یاد نبرده است. شاید هم میخواست خداحافظی کند، نمیدانم! آخر هنوز جوان بود. نه سن و سالش به مرگ میخورد، نه صدای مهربانش بوی رفتن میداد. پس چرا این قدر زود پر کشید؟ نمیدانم! سالها قصههایش را برای "شب به خیر کوچولو" با دقت و وسواس بررسی میکردم. او هم هرچه را که میگفتم با تواضع و اشتیاق میپذیرفت. چقدر با هم حرف میزدیم و به طرحهای تازه فکر میکردیم. چقدر در سختیها و بدحالیها لیوان آب دستم داده بود، چای و نبات برایم آورده بود، پنجره را باز کرده بود تا نفسی تازه کنم، از خانه با خودش غذا آورده بود و مرا هم بر سفرهی سخاوتش مهمان کرده بود، گاهی بار مسئولیتهایم را نیز پذیرفته بود تا احساس خستگی نکنم. هربار که از احتمال تغییر شغل و انتقالم گفته بودم، برآشفته و نگران، مانعم شده بود. هر روز صبح که کارت میزدیم و وارد اداره میشدیم، محبت بیدریغش را چاشنی صبح به خیر میکرد و همدلی صادقانهاش را با نگاهی پرمهر در قاب چشمانی همیشه خندان و معصوم به نمایش میگذاشت. برای آنکه خوبی و صداقت و مهربانی کسی را باور کنیم، به چه چیزی جز همینها نیاز داریم؟ چرا قدر نمیدانیم؟ چرا قدر یساقی را ندانستیم؟ امان از این غفلت...
خدایا تو شاهد باش که ما جز خوبی از او ندیدیم. تو شاهد باش که ما دوستش داشتیم، اما او آنقدر خوب بود که جایی برای خوبی دیدن از ما نمیگذاشت. آنقدر خود را نمیدید و به فکر ما بود که عادت کرده بودیم به خوبی همیشگیاش پشتگرم باشیم. هرگز احتمال نبودنش را هم نمیدادیم. اما رفت! در غربت و بیخبری. بی آنکه بدانیم این سالها چه بر او گذشت. بی آنکه فکر کنیم پشت آن چهره خندان و صبور شاید رنجهایی بود که نمیدانستیم. شاید او هم به همان مقدار از محبت و ایثار که نثارمان میکرد نیاز داشت. اما ما حواسمان به او نبود. به او که برای رضایت خاطر ما حواسش به همه چیز بود. خدایا تو شاهد باش که ما از او جز خوبی ندیدیم. پس او را در آغوش مهربان خود به آرامش و امنیتی برسان که آن را برای همه ما میخواست. تقصیر ما را هم ببخش. از غفلت ما در حق او بگذر...
دیگر چه دارم که بگویم؟ حال ما دوستان و همکاران او بهتر از حال خانوادهی داغدیدهاش نیست. این ضایعه را به بازماندگان گرامی و همه دوستان و دوستداران او تسلیت میگویم و آن یاس پرپر را به صاحب نام عزیزش میسپارم.
✍ افشین علا
🗓️مرداد ۱۴۰۳
✨🆔 @afshinala ✨
https://B2n.ir/w45713
به مناسبت ۲۸ مرداد دهمین سالروز درگذشت سیمین بهبهانی
🔸دگرانديشی و رواداری🔸
گفت و گوی بهمن فرمان آرا با زنده ياد سيمين بهبهانی، از معدود آثار ژانر مألوف مستندهای روشنفكری بود كه بسيار به دلم نشست.
در اين فيلم با تمام زوايای شخصيت سيمين بهبهانی رو به رو هستيم، نه فقط شاعرانگی يا دگرانديشی اش. زنی كه با وجود جايگاه بلندش در ميان شاعران و روشنفكران معاصر، بی هيچ نيازی به تفاخر و فضل فروشی، به زبان سادهی يك زن ايرانی سخن می گويد. البته از اعتراض و ابراز مخالفتش با نظام حاكم بر كشور ابايی ندارد، اما در ابراز اين مخالفت به دشنام و تحقير و انكار مخاطبانی متوسل نمی شود كه نظری خلاف نظر او را دارند.
حتی زمانی كه از شهريار سخن می گويد (شهرياری كه به خاطر همسو شدنش با انقلاب و نظام، مغضوب بسياری از همگنان سيمين بود) تكريم و قدرشناسی از او را فراموش نمی كند و حرمت پيش كسوتی و استادی اش را نگاه مي دارد.
جالب آن كه وقتی هم كه می خواهد از موضع او در خصوص تقديس شعار " خدايا خدايا تا انقلاب مهدی خمينی را نگه دار" انتقاد كند، فقط می گويد شهريار نمی بايست از آن به عنوان بهترين "شعر" ياد می كرد، چراكه آن يك "شعار" بود، نه شعر. و جالب تر آن كه نه تنها به محتوای اين شعار تعريضی نمی كند، بلكه آن را به عنوان يك "دعا" قابل احترام می داند.
نكتهی قابل توجه ديگر رواداری او با جوانان است. حتی كسانی كه آزارش داده اند، تهديدش كرده اند و به او چشم بند زده اند.
سيمين ضمن اعتراض به اين گونه برخوردهای امنيتی با دگرانديشان، دلسوزی مادرانهی خود را حتی از آنان نیز دريغ نمی كند و از نصايحش به آنها می گويد و از شعری كه در آن، خود را "مادر"شان می داند و همسرنوشت و شريك شان در تلخی هايی كه بر ميهنش گذشته است.
ناگفته پيداست كه سليقه و نگرش كسی چون من با آن بانوی پيشكسوت، تفاوت ها و تضادهای بسيار دارد. با روشنفكران و دگرانديشان هم وجوه مشترك چندانی احساس نمی كنم. البته اين به معنای انكار آنان نيست. هرچند آنان امثال ما را انكار می كنند. ولی به تجربه آموخته ام كه رواداری، شرط اصلی ارتقاء سطح فكر و فرهنگ و آئين يك ملت است.
هم از اين روست كه سيمين بهبهانی در ماه های پايانی عمرش وقتی كه شعر نيمايی "سوگ مادر" و غزل های مرا خواند، خودش زنگ زد، خودش به خانه اش دعوتم كرد و خودش آن نامهی پرمهر را كه وصيتی گران بها نيز در آن بود، برايم نوشت.
پيش از آن هرگز گمان نمي كردم كه كسی چون او مشوق كوچك تری چون من باشد. چراكه امثال من از دگرانديشان، تنها تهمت "شاعر حكومتی" بودن را شنيده بوديم. اما سيمين چنان مادرانه و متعهدانه به دفاع از شعرم پرداخت كه تا عمر دارم حلاوت اين رواداری اش را از ياد نخواهم برد. همان گونه كه تعصبش به ايران را و ماندنش در كنار مردمی كه بسياری از آنها قدرش را نمی شناختند. اما سيمين سختی ها و تلخی های ماندن در وطن را به جان خريد و هرگز حاضر نشد به خاطر مخالفتش با نظام حاكم، به غرب پناه ببرد. غربی كه چنان عزيزش می داشت كه نماد قدرتش يعنی رييس جمهور ايالات متحده، در مقابل دوربين ها غزل او را به زبان فارسی برای ايرانيان خواند.
اينك در دهمین سالگرد فقدان آن بانوی غزل نوين فارسی، ياد و نامش را گرامی می دارم و به روح بلندش درود می فرستم. به روح شاعری آزاده كه اگرچه در روزگار خود، معترض و دگرانديش شمرده می شد، اما آن قدر صداقت و شهامت داشت كه به بهانهی مخالفتش با نظام، چشمش را به روی حماسه های بی شمار رزمندگان و شهيدان و جانبازان و معتقدان به انقلاب نبندد و در خانه اش را همچون پنجره های ابيات غزلش به روی آنان نيز باز بگذارد.
✍🏻افشين علا
✨ @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
😂شوخی با جناب محمدجواد ظریف😂
(با کسب اجازه از حضرت حافظ)
🔹زبان حال پزشکیان (۲)🔹
دست در لیستتان با رفقا نتوان کرد
تکیه بر عهد تو و باد صبا نتوان کرد
این چه سعی است که در نیمه رهایش کردی
شوخی انگار که با جمع شما نتوان کرد
دولت این دوره به صد خون دل افتاد به دست
پس بیا قهر نکن کار رها نتوان کرد
عارضت موقع تبلیغ، گل انداخته بود
سرخ حالا به دوصد بوسه چرا نتوان کرد
نظر پاک تو این بود که از جمع خودی
همه را نصب کن از دم، که سوا نتوان کرد
شاید از کاپشنم سخت به تنگ آمدهای
چه کنم بر تن مسعود قبا نتوان کرد
غیرتم کشت که از آذری جهرمیات
دو سه ماهیاست که یک لحظه جدا نتوان کرد
مشکل رابطه با غرب نه در دانش ماست
با شما بر سر این چون و چرا نتوان کرد
تا به حدی است تورا نازکی طبع ظریف
که جز اصحاب تو نصب وزرا نتوان کرد
به جز ابروی تو محراب به کابینه نبود
طاعتِ غیر تو در دولت ما نتوان کرد
✍ افشین علا
🗓️مرداد ۱۴۰۳
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
چونکه صد آید نود هم پیش ماست
پس از مدتها گمانهزنی پیرامون گزینهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ظاهرا معرفی جناب دکتر سید عباس صالحی به مجلس قطعی شده است. این انتخاب را که نشانگر درایت و موقعشناسی جناب دکتر پزشکیان است به فال نیک میگیرم و از نمایندگان محترم مجلس میخواهم در دادن رأی اعتماد به برادر دانشمند و استاد فاضل جناب آقای صالحی تردید نکنند. چراکه ایشان هم در میان ارکان نظام و هم نزد اهالی فرهنگ، هنر و ادبیات احترام فوقالعادهای دارند و اشرافشان بر مبانی دینی و فرهنگی بر همگان ثابت شده است. از امتیازات دیگر ایشان بینیازی و بیاعتنایی به منصب و مقام است، به گونهای که چندی پیش ضمن انصراف از قبول مجدد وزارت فرهنگ، تصدی امور مؤسسهی وزین اطلاعات را بر حضور در عرصهی قدرت ترجیح داده بودند. اما با احترام به سایر گزینههای محترم که همگی چهرههای خوشنام و موجهی هستند ظاهرا کسی بهاندازهی جناب دکتر صالحی جامعیت لازم را نداشت و نتوانست رضایت همهی نگاهها و سلایق را جلب کند. حق هم همین بود و میتوان گفت چونکه صد آید نود هم پیش ماست. به عنوان کوچکترین عضو اصحاب قلم، بابت این انتخاب از رئیس جمهور عزیز و نیز از جناب دکتر صالحی که علیرغم میل باطنی، تصدی این وزارت مهم را پذیرفتند تشکر میکنم. هرچند امیدوارم موسسهی اطلاعات، این یادگار ارجمند زندهیاد دعایی نازنین نیز همچنان از حضور جانشین شایستهی ایشان آقای دکتر صالحی بهرهمند باشد.
افشین علا✍🏻
مرداد ۱۴۰۳
https://B2n.ir/p58916
🔹زندهام هنوز!🔹
حال مرا بپرسی اگر، زندهام هنوز
دلواپس گذشته و آیندهام هنوز
گاهی به کنج خلوت و گاهی میان جمع
هر گوشه چون غبار پراکندهام هنوز
نوکیسهگان اگر به خدایی رسیدهاند
شکر خدا که غرق گنه، بندهام هنوز
با من اگر به فکر قمارند دوستان
خسران نمیکنند، که بازندهام هنوز
در حیرتم که از غم دنیا و اهل آن
دل کندهام ولی ز غم آکندهام هنوز
یاران سروقد همه رفتند سرفراز
من مثل بید پیر، سرافکندهام هنوز
خشم تو بهتر است ز بخشش که بارها
از جرم من گذشتی و شرمندهام هنوز
✍ افشین علا
🗓️مرداد ۱۴۰۳
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
❇️خبرنگاران
ای خبرنگاران، ای راویان دانایی
وارث رسولانید با دم مسیحایی
میکنید در میدان با یلان، هماوردی
کار لشکری کردید گاه خود به تنهایی
هم گهرشناسان را انس با اسامیتان
هم جریدهخوانان را با شما همآوایی
ای خوشا نگارشها، نقدها، گزارشها
اشتیاق عکاسی، شور صفحه آرایی
پای حرفهاتان تا یک دقیقه بنشینیم
بردهاید ساعتها رنج راهپیمایی
جوهر حقایق شد جاری از قلمهاتان
گرچه میکند باطل، میل خامه فرسایی
مرغ زیرکید آری بر شما همین زیبد
در رهایی استغنا در قفس، شکیبایی
ملت از شما خرسند در رسانه ها هرچند
سخت میتوان گفتن حرف حق به شیوایی
افشین علا
📚کانال رسمی افشین علا
@afshinala