🔺شیر خونینیال🔺
داد باران این خبر با غرش رگبارها:
عاقبت کشتند شیر غزه را تاتارها
گرچه چون نی در خروش آمد جهان از داغ او
تا ابد پیچد نفیرش در دل نیزارها
شد فلک، مبهوت شیر خفته و بر نعش او
حال عالم را به هم زد زوزهی کفتارها
خود پی این بود عمری، چونکه میدانست نیست
جز شهادت، جامهای زیبندهی سردارها
قاتلان از کشتهاش ترسان، ولی آسوده بود
در دل ویرانه حتی چون سپهسالارها
خون او هرچند یاقوتی است بر تاج حماس
لکهی ننگی است بر دامان سازشکارها
سرزمین نخل و زیتون سر نخواهد کرد خم
تا ز خاک قدس خیزد میثم تمارها
آرزویم اینچنین مرگی است با چشمان باز
مست خوابی ناز چون او در دل آوارها
شیر خونینیال من! از غرش مردانهات
باختر لرزید با انبوه جنگافزارها
زندهی جاویدی اما خیل غاصب، روز و شب
خفته در تابوت هر آژیر، چون مردارها
روی هم فردا تلنبار است نعش غاصبان
غرب وحشی! هرچه داری رو کن از انبارها
کربلا را کردهای تکرار، اما دیر نیست
تا بیفتی عاقبت در پنجهی مختارها
در فلسطین، سنگها مشتاق سر کوبیدناند
تا برون آریم از سوراخ صهیون، مارها
دارتان خواهد شد این سروی که آبش دادهاند
خون قاسمها، حسنها، هنیهها، سنوارها
✍ افشین علا
🗓️مهر ۱۴۰۳
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
https://B2n.ir/n98433
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی پس از خواندن شعر اخیر افشین علا پیرامون حماسهی جمعهی نصر، خطاب به ایشان نوشتهاند:
"قوی، زیبا و استادانه است. کاش شأن نزولش این حقیر نبودم. به هرحال وظیفه داشتم تشکر کنم."
🗓️مهر ۱۴۰۳
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
🧚♂️دولت افتادگی
از مادرم آموختهام سادگیام را
یکرنگی و سرسختی و آزادگیام را
صد عقل عمیق و دل پیچیده بباید
تا درک کند کیفیت سادگیام را
سوگند به عالم که به عالم نفروشم
ارث پدرم جرأتم استادگیام را
ساقی! اگرم تا پر عنقا برسانی
از کف ندهم دولت افتادگیام را
عمریست که شرمنده شد از زندگیام، مرگ
چون دید به شوق سفر، آمادگیام را
دل نیست زبان نیست قلم نیست توان نیست
تا شرح دهم این همه دلدادگیام را
✍🏻افشین علا
📚کانال رسمی افشین علا
💎 @afshinala 💎
🦋بزم فرشتگان در بیمارستان مفید🦋
روزگار غریبی است. بسیاری از پیران برای لقمهای نان مجبورند با کمر خميده کار کنند. بسیاری از جوانان نیز با وجود آنکه تمام امید و آرزویشان یک چهاردیواری امن و اندکی پول توی جیبی است، یا بیکارند یا دستمزدی که پس از یک ماه دوندگی میگیرند، از خرج یک ساعت خوشگذرانی برخی ازمابهتران هم کمتر است. اجارهها سر به فلک کشیده است. یک دست لباس، یک جفت کفش، یا قدری گوشت که مزهاش ساعتی در دهان بماند، برای بسیاری از خانوادهها به رؤیا تبدیل شده است. پدرها خشمگین و شرمندهاند. مادرها غمگین و نگران، در خفا اشک میریزند. بسیار دخترکان معصوم، پیوستن به سراب آرزوها در کوچه و خیابان را به حفظ حریم پاک و گوهر مقدسشان ترجیح دادهاند. همانطور که بسیار پسران نازنین در انتقام از جریحهدار شدن غرورشان با شلوارهای پاره و بازوان خالکوبی شده، بر سنگفرش آیندهای که پیش روی خود نمیبینند، پرسه میزنند و سیگار میکشند. پشت شلوغی شهرها، بغض سنگینی نهفته و روستاها در سکوتی ملالآور خمیازه میکشند...
اینها همه درد است. اما امید هم کم نیست. به همهی این آرزوها -هرچند محال به نظر بیاید- میتوان رسید. همهی این دردها چاره دارد. ولو در درازمدت، ولو دیر و دور. اما امان از دردهایی که چاره ندارند. باید هر آن به خدا پناه ببریم از ابتلا به این دردهای بیدرمان. در این میان چه دردی طاقتسوزتر از غم ابتلای فرزند به مرضی لاعلاج؟! آنوقت است که انسان از خدا میخواهد غم نان و لباس و کاشانه را بدهد، اما این درد را بگیرد. حتی تصورش هم سخت است. پدران و مادران حتی تحمل این را ندارند که ببینند پشهای بر گونهی پسرک یا دخترک دلبندشان نشسته و میخواهد نیشی به او بزند. چه برسد به آنکه مرضی لاعلاج بر جسم نازک جگرگوشهشان پنجه بیندازد! اما آنچه که ما از تصورش هم عاجزیم، واقعیتی است به تلخی نیش تمام مارهای عالم که بر جگر بسیار پدران و مادران نشسته است. عزیزانی که جگرگوشههایشان پیش چشمشان از درد به خود میپیچند، فریاد میزنند، ناله میکنند و ذرهذره آب میشوند. اما کاری از دست آنها ساخته نیست. اگر حجم اندوه طاقتسوزی را که بر قلب و شانههای این زنان و مردان سنگینی میکند، در یک کفه بگذاریم و در کفهی دیگر تمام کوههای عالم را، کدامیک سنگینتر است؟ به یقین، غم ابتلای جگرگوشه! که به قول نیما:
نازکآرای تن ساق گلی
که به جانش کشتم
و به جان دادمش آب
ای دریغا به برم میشکند...
اینهمه از درد گفتم، بگذارید از امید هم بگویم. بیشک خداوند این نونهالان رنجدیده و پدران و مادران دردمندشان را فراموش نمیکند. اگر درد میدهد، درمان نیز میفرستد. اگر ساقههای ترد قامت این نونهالان و درخت خمیدهی تن والدین را با تندباد ابتلا میآزماید، بارش رحمت خود را نیز از آنان دریغ نمیکند. اما این باران را از ابر سخاوت و ایثاری فرو میبارد که در دستهای بندگان برگزیدهی اوست. ازجمله پزشکان، پرستاران و همهی کارکنان کادر درمان که طبیبانه به بالین این جگرگوشهگان میشتابند و برای تسکین جان دردمند آنان شب و روز نمیشناسند. به اضافهی خیل نیکوکارانی که در این کمبودها و گرانیها با کمک مالی خود به مراکز درمانی، حلقههای اشک شوق را زینت چشم فرشتگان الهی میکنند. بهراستی چه احسانی زیباتر و برازندهتر از این که کودکان بیمار را چون فرزندان خود بدانیم و به یاریشان بشتابیم؟ و کدام پاداش با اجری که خدای شاهد و ناظر به این گروه از بندگان خود عطا خواهد کرد، برابری میکند؟ که خود فرمود: هل جزاءالاحسان الا الاحسان؟
بیاییم در فرو نشاندن شعلههای درد و اندوه از جسم و جان فرزندان بیمار این آب و خاک، از هم پیشی بگیریم. بیشک یکی از نمادهای درخشان درمان کودکان در روزگار ما بیمارستان مفید در قلب پایتخت ایران است. بهشتی که فرشتگان سفیدپوش در آن به التیام دردهای لاعلاج بچههای معصوم مشغولاند. عزیزانی که از خواب و خوراک و راحت خود گذشتهاند و تنها به درمان درد کودکان و التیام زخم والدینشان میاندیشند. اما کیست که نداند کمبودها و مشکلات، با جان خستهی آنان چهها که نمیکند! بیاییم به یاری این برگزیدگان عالم بشتابیم و ما نیز با کمکهای مالی خود در بزم عاشقانهای که پروردگار مهربان در دنیا و آخرت برایشان مهيا کرده است، شرکت کنیم.از همهی عزیزانی که استطاعت مالی دارند برای سهیم شدن در این اجر بیمثال دنیوی و اخروی دعوت میکنم. قرار ما: کمک مالی به خزانهی پاک بیمارستان مفید.
✍ افشین علا
🗓️مهر ۱۴۰۳
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
🇮🇷آن جمعهی بشکوه🇮🇷
ای خطبهی غرای تو چون آب بر آتش
تسکین دل سوتهی اصحاب بر آتش
شد هیمنهی خصم در آن جمعهی بشکوه
چون دود ز جمعیت احباب بر آتش
یکپارچه در سوز و گداز آمده بودند
تا روی تو بینند چو مهتاب بر آتش
ای پیر جوانبخت! ز آهنگ نمازت
مانند سپندی شده محراب بر آتش
بر چیرگیات در سخن، اعدا متحیر
چون خیرگی کرمک شبتاب بر آتش
خنیاگر صهیون نگر از نطق بلیغت
افکنده ز کف، آلت و مضراب بر آتش
فهماند کلام تو به صیاد جهانخوار
ماهی نشود صید ز قلاب بر آتش
از شش جهت افروخت شرر، جانی غاصب
زین رو شده بریان، خود قصاب بر آتش
ما چون تو اگر سوختهایم از غم یاران
گشتیم بهاور چو زر ناب بر آتش
تصویر "حسن" شیر عرب، حک شده بر عرش
هرگز نتوان سوختن این قاب بر آتش
دست از تو نداریم، اگر پا بگذارند
بسیار سران از پی ارباب بر آتش
فردا چو بسوزند عجب نیست که امروز
کردند بنا کاخ خود، اعراب بر آتش
ای پیر! هوادار توأم چونکه در این راه
بیداری و بس قافله در خواب بر آتش
دل کندهام از راست و چپ یکسره، چون تو
بر خندق سلمانی و احزاب بر آتش
از بغض تو بر گردهی ما دشنهی دشنام
بسیار زند سفله چو تنداب بر آتش
خفاش چه داند ز چه در چرخشم ای دوست
گرد تو چو پروانهی بیتاب بر آتش
از طعن رقیبان به فلاخن، چو خلیلم
در باغ گل افتاده ز پرتاب بر آتش
بگذار حسودم بزند طعنه که افتاد
زین شعر تر و تازه و شاداب بر آتش
✍🏻افشین علا
مهر ۱۴۰۳
📚کانال رسمی افشین علا
@afshinala
https://B2n.ir/d54498
🍀حضور در برنامهی همشاگردی سلام🍀
به مناسبت بازگشایی مدارس
شبکهی آموزش سیما
✍ افشین علا
🗓️مهر ۱۴۰۳
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
تقدیم به روح بلند شهید تهرانی مقدم
🔹جای تو بود خالی🔹
دیشب که شد تلآویو یکباره چون جهنم
پائیز شد در ایران مثل بهار، خرم
سید حسن به قاسم تبریک گفت در عرش
مهمان ما هنیه شد شادمان و من هم
آمد به شور و جنبش کشمیر تا مراکش
شد قدس غرق جوشش لبنان رها شد از غم
آمد به صحن اقصی گویی براق دیگر
معراج شد مکرر احزاب شد مجسم
سوراخ موش پر شد از جانیان صهیون
شیران به بام رفتند اما بهسان پرچم
خشم سپاه و ارتش ناگه گرفت بارش
کاخ سفید لرزید زان غرش دمادم
شد گرز رستم و گیو آوار بر سر دیو
کودککش تلآویو دیشب گرفت ماتم
موشک گداخت از دور جان شیوخ مزدور
اما گذاشت چون نور بر زخم غزه، مرهم
شد روز مرگ صهیون نزدیکتر به تقویم
شد بیشتر فلسطین بر عزم خود مصمم
اما در این حوالی جای تو بود خالی
هرچند شاهدی خود بر ما و اهل عالم
یک دم به خواب شیرین بردار سر ز بالین
تا قد خصم بینی مانند گنبدش خم
بذری که کاشت دستت امروز شد شکوفا
ای باغبان! نهالت شد مثل سرو، محکم
بر روح پرفتوحت شد ملتی دعاگو
آنسان که از تو راضی است روح رسول خاتم
ایران، صلابتش را تهران مهابتش را
مدیون توست آری تهرانی مقدم!
✍ افشین علا
🗓️مهر ۱۴۰۳
✨🆔 @afshinala ✨
▪️کانال اشعار و مطالب افشین علا▪️
https://B2n.ir/r03405
▪️خورشید نصر▪️
چون بر فراز بام شهادت طلوع کرد
تقویم فصل تازهی خود را شروع کرد
خفاش را بگو که شهادت غروب نیست
خورشید نصر تازه به لبنان طلوع کرد
با قاتلش بگو که رقم زد هلاک خویش
زالو اگر ز خون یلان سد جوع کرد
نازم به قامتی که چو افتاد خم نشد
خود در قیام بود و هماینک رکوع کرد
اسلام با صلابت رزمش به اوج رفت
تاریخ در برابر عزمش خضوع کرد
بیروت شاخهای ز نهال بهشت بود
پس سوی اصل پر زد و ترک فروع کرد
لله گفت چون ازلی بود عهد او
انا الیه خواند و به مقصد رجوع کرد
تنها نه در برابر او درهی بقاع
هر قلهای که خاست ز لبنان، خشوع کرد
عمری شهید زیست که طاقت بیاوریم
آری علاج واقعه قبل از وقوع کرد
✍ افشین علا
🗓️مهر ۱۴۰۳
✨🆔 @afshinala ✨
▪️کانال اشعار و مطالب افشین علا▪️
🔹پایان عمر دغل🔹
دیشب که کودککش قرن در سازمان ملل بود
با صندلیهای خالی در حال بحث و جدل بود
در صحن، از هر طرف شد دشنام و نفرین نثارش
از بس که آن نطق مضحک، بیمعنی و مبتذل بود
با خطهی امن ایران بیچاره از جنگ میگفت
غافل که تقدیر قومش آوارگی از ازل بود
حتی هلاکو و چنگیز زان سفله کردند پرهیز
در سازمان ملل نیز مانند پیک اجل بود
نالید نالید نالید انگار زخمی به تن داشت
لرزید لرزید لرزید انگار روی گسل بود
چون غدهای بود چرکین چون وصلهای بود ناجور
اما به آن صحن خالی چسبیده مثل دمل بود
او آهنی زنگخوردهست چون هرزهچوبی فسردهست
خود سالها پیش مردهست آن جسم لرزان بدل بود
در شرق و در غرب دیگر گوشی بدهکار او نیست
آن نطق توخالی سست پایان عمر دغل بود
✍ افشین علا
🗓️مهر ۱۴۰۳
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
▪️عروس شرق▪️
امشب دلم انبار باروت است
آتشفشان داغ بیروت است
افتاده یکسو شاخهی زیتون
یکسو در آتش، ساقهی توت است
تور عروس شرق، گلدوزی
با دانههای سرخ یاقوت است
مانند قایقهای سرگردان
جاری به هرسو خیل تابوت است
ای خطهی زیبا! شکیبا باش
چشمان عالم بر تو مبهوت است
آیندهی لبنان و اسراییل
چون قصهی طالوت و جالوت است
این زخم چرکین، رو به نابودی است
این غدهی بدخیم، فرتوت است
طاقت بیاور باز هم لبنان!
دیگر زمان محو طاغوت است
✍ افشین علا
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
سه سال از عروج ملکوتی علامهی دهر حضرت آیتالله حسنزادهی آملی گذشت
🔹آمل! به خود ببال🔹
آمد خبر که خرمن دانش تباه شد
عرفان و فقه و فلسفه بی تکیهگاه شد
رود از میان شکافت و کوه از کمر شکست
از زخم این تبر، طبرستان تباه شد
پیری رهید از قفس تن که در غمش
پیراهن جوانی و غیرت سیاه شد
پیری که آسمان به عبایش چو وصله بود
پیری که از مهابت او کوه، کاه شد
پیر ارچه بود، لشکر همت ز هم گسیخت
یک تن اگرچه بود، خرد بیسپاه شد
تاج دلاوری ز سر مهتری جدا
تخت سخنوری تهی از فر و جاه شد
علامهای، سپهردلی، کیمیاگری
کز او خزف چو لعل و شفق چون پگاه شد
یعقوب دهر بار دگر جامه را درید
زیرا که دید یوسف حکمت به چاه شد
سلطان اشک، بار دگر بار عام داد
پس خیل دیده راهی آن بارگاه شد
برداشت عقل، افسر فرزانگی ز سر
دستار عشق سوخت، جنون بیکلاه شد
باور نمیکنم که حسنزاده رفته است
مازندران؟ نه! ملک جهان بیپناه شد
البرز شاهد است دماوند خون گریست
آسیمهسر، هراز بر این غم گواه شد
آمل! به خود ببال که فرزند خطهات
مقصود دیر و مدرسه و خانقاه شد
آمل! به خود ببال که بال فرشتگان
تا پا نهد به عرش برین، فرش راه شد
آمل! به خود ببال که در اربعین شاه
دردانهات روانه به دیدار شاه شد
آمل! ببین که دوخت فلک دیده سوی تو
خاک ره تو قبلهگه مهر و ماه شد
در سینهات جواهر اسرار خفته است
هرچند دیدهات تهی از آن نگاه شد
خاموش شد اگرچه صدای عصای او
پژواک آن عجین به رگ هر گیاه شد
ابیات ناشیانه سرودم، مرا ببخش
تقصیر گریه بود، اگر اشتباه شد...
✍ افشین علا
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
https://B2n.ir/n29304
🔹در طلیعهی مهر برای یکایک فرزندان نازنین ایران عزیز، سال تحصیلی پربار، شادیآفرین و خاطرهسازی را آرزو میکنم.
🔹با تشکر از جناب آقای ایاز مدیر دبیرستان کمال بوشهر بهخاطر ارسال فیلم
✍ افشین علا
🗓️یکم مهر ۱۴۰۳
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
🔹عظمت شهریار در نگاه سیمین بهبهانی🔹
آقای افشین علا
در خانهی پوران عزیزم شعری شنیدم که در فراق ابدی مادر نوشته بودید. مرا به یاد سرودهی «ای وای مادرم» شهریار انداخت، و کم از آن نبود.
شما جوانها هستید که باید جای رفتگان را خالی نگذارید، آفرین بر شما! من پانزده سال بیشتر نداشتم که آن شعر شهریار را خواندم و بر اثر آن گریستم. روی زانوی شهریار بزرگ شده بودم.
امیدوارم که مقام شما کم از مقام او نباشد. البته مشکل است، اما شما میتوانید با کوشش و مطالعه، این مشکل را آسان کنید. باز هم آفرین بر شما!
✍️سیمین بهبهانی
📆اردیبهشت ۱۳۹۳
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
🔹پیشنهاد به وزیر محترم ارشاد🔹
متاسفانه سالهاست که از رسانهها صدای پرخاش و کینهتوزی رقبای سیاسی به گوش میرسد. به گونهای که گاه نهاد مقدس رسانه به ابزاری برای تخریب و حذف رقیب تبدیل شده است. این آفت از آنجا آغاز شد که "جناحگرایی" مبنای انتقال پیامها و تحلیل رویدادها قرار گرفت. برخی اصحاب رسانه نیز تصمیم گرفتند به جای روشنگری، در فکر تنظیم موقعیت خود با مناسبات جناحی باشند.
اما حقیقت این است که رسانه، جایگزین حزب نیست. رسانه ترمینال نخبگان است، نه کانون نگاه تکساحتی و یکسویه. آزادی مسئولانهی رسانه نیز هرگز در سایهی مدیریت جناحی و ادبیات تحمیلی اهالی قدرت پای نمیگیرد. آنچه زیبندهی رسانههای امروز است "روزنامهنگاری راهحل گرا" و مبتنی بر تحقیق، نقد و اعتماد جامعه است، نه تولید ادبیات منازعه و تناقض که در جریان حفظ منافع گروهی و جناحی بروز میکند.
غرض اینکه، با روی کار آمدن دولت وفاق ملی انتظار میرود این حیطهی خطیر نیز بیش از پیش به جایگاه حقیقی خود هدایت شود. بدیهی است مخاطب اصلی این مطالبه، معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. چراکه وزارت فرهنگ، صالحترین رابط میان دولت و جامعه است و در رشد آگاهیهای عمومی مردم، نقشی موثر دارد. این نقش خطیر را نیز معاونت مطبوعاتی و اطلاعرسانی ایفا میکند. معاونتی که در دولت وفاق ملی میتواند با گستردن چتر حمایت و مهر بر سر رسانهها، به بروز ظرفیتهای واقعی آنها در حوزهی خبر، تحلیل و نقد منصفانه کمک کند. فضایی سالم که نتیجهی آن بازگرداندن "مرجعیت رسانهای" از بیرون به درون کشور است.
پیشنهاد من به عنوان کسی که سالهاست با رسانهها اعم از اصولگرا و اصلاحطلب همکاری دارد؛ انتخاب شاعر و روزنامهنگار جوان آقای "پدرام پاک آیین» برای تصدی این معاونت است. نه به جهت اشراف او بر ادبیات، بلکه بر اساس معدلی از ویژگیهای لازم برای تصدی این امر که در او جمع شده است. شاخصهایی که در ادامه ذکر خواهم کرد و بر این باورم که چون او واجد این ویژگیهاست، میتواند بخشی از اهداف یاد شده را تحقق ببخشد:
۱. اصالتا روزنامهنگار است و مشاغل رسانهای را از نوجوانی تا میانسالی و از سطح خبرنگار و دبیر گروه تا سردبیر و مدیر مسئول، چه در روزنامه و چه در خبرگزاری تجربه کرده است.
۲. در همان معاونت سالها کارشناس بوده و به مدت سه سال سمت "مدیرکل مطبوعات و خبرگزاریهای داخلی" را داشته و توانسته است عملکردی موفق در تعامل با طیفهای گوناگون رسانهای (اعم از اصولگرا، اصلاحطلب و...) داشته باشد.
۳. همین عملکرد موجب شده تا دو بار با اکثریتی قاطع از سوی مدیران رسانهها به عنوان نمایندهی آنها در هیأت نظارت بر مطبوعات که مهمترین نهاد حکمرانی رسانه است، انتخاب شود.
۴. چهرهای فراجناحی و بدون وابستگیهای حزبی است؛ به طوری که هم با حکم جناب علی لاریجانی، مدیرکل فرهنگی مجلس، و هم با حکم آیتالله هاشمی شاهرودی، رییس مرکز اطلاعرسانی مجمع تشخیص مصلحت نظام، و هم سخنگوی وزارت بهداشت دولت شهید رییسی بوده است.
۵. با توجه به تعلق او به شعر و حوزهی ادبیات و انس و آشنایی فحول این عرصه با او، رویکردی فرهنگی به رسانه دارد و امید میرود بتواند فضای کلی رسانه را از زیر سایهی سنگین رفتارهای جناحی بیرون بکشد و فرهنگیتر کند.
۶. دانشآموختهی حقوق تا مقطع دکترا و وکیل پایه یک دادگستری است. بنابراین میتواند به مدد دانش حقوقیاش نقطهی تعادل بین حقوق و حدود فعالیت رسانهای را رعایت کند و از افراط و تفریط در مقولهی نظارت بپرهیزد.
۷. در نهادهای بالادستی حاکمیتی مانند مجلس، قوهی قضایبه، مجمع تشخیص مصلحت نظام و... در سطوح مدیرکل و بالاتر، مسئولیت داشته و مفهوم "تعامل بین بخشی" را درک میکند.
۸. ۴۷ سال دارد و انتخاب او با اندکی اغماض میتواند جوانگرایی به حساب آید.
۹. پاک آیین کارمند رسمی وزارت فرهنگ است. از این رو انتخاب او "انتخابی از درون" است که موجب دلگرمی سایر کارکنان این وزارتخانه خواهد شد.
امید است با انتخاب او به عنوان معاون مطبوعاتی وزارت فرهنگ، شاهد رونق امور رسانه و نشاط هرچه بیشتر اهالی آن باشیم.
✍ افشین علا
🗓️شهریور ۱۴۰۳
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
✨بگو به امین✨
به رغم زخم زبانها به غم، عنان ندهم
ز کف، قرار خود از طعن طاعنان ندهم
رفیق عهدشکن! از تو کمترم آری
اگر که بر سر پیمان خویش جان ندهم
اگر چه صورتم از سیلی خودی سرخ است
چراغ سبز به بیگانگان نشان ندهم
به خیمهگه چو شبیخون بیامان زده خصم
ز تیربار کلامم به او امان ندهم
به رغم این همه تحریم، پیش چشم عدو
ز بیم، پرچم تسلیم را تکان ندهم
سبکسرانه چو پیران طالب تمجید
زمام عقل به تأیید هر جوان ندهم
بس است خوردن نیش از شکافها یک بار
دوباره در دهن مار، امتحان ندهم
رهین باور خویشم! هر آن چه خواهی گو
که دل به خشم و خوشایند این و آن ندهم
به رغم تازه به دوران رسیدگان حریص
مقام فقر به سرمایهی جهان ندهم
زمین اگر همه دشمن شود، بگو به “امین”
که دست زخمی او را به آسمان ندهم
✍🏻افشین علا
📚کانال رسمی افشین علا
@afshinala
🔻زادهی بیشهی البرز
نظر از روی طمع سوی بزرگانم نیست
ترسی از زوزه و از پوزهی گرگانم نیست
از پدر بردهام این ارث که از سیلی خویش
سُرخم اما سر خم پیش بزرگانم نیست
داده شیرم زنی از دودهی پاکان که نیاز
به فلان شخص و فلان منصب و ارگانم نیست
زادهی بیشهی البرزم و از ریشه سترگ
وحشت تازهستبران و سترگانم نیست
طبرستانیام و نوریام و خاک بهشت
خوشتر از رامسر و ساری و گرگانم نیست
اگر از سوی بزرگان نظر لطف به ماست
نظر از روی طمع سوی بزرگانم نیست
✍🏻افشين علا
📚کانال رسمی افشین علا
@afshinala
🔹به مناسبت روز بزرگداشت حافظ🔹
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
🍀آدرس اینستاگرام ساقی ملکیان👇
Instagram.com/saghi.malekian
🔶من خاك بودم!🔶
"آیا خدایت نیستم؟" این سان خطابم کرد
گفتم که هستی! باده در جام شرابم کرد
نام مرا در زمرهی "قالوا بلی" گنجاند
با بنده اش مأنوس شد، "انسان" خطابم کرد
این جان بی مقدار را قابل چرا دانست؟!
من خاک بودم، ذره بودم، آفتابم کرد
من نیست بودم، شهد هستی را به کامم ریخت
هم مست، هم هشیار، هم بیدار و خوابم کرد
من هیچ بودم، پوچ بودم، معنی ام بخشید
آمیخت با آب و گلم، مضمون نابم کرد
درمانده بودم، لنگ بودم، رفتنم آموخت
در چابکی با جبرئیلش هم رکابم کرد
جان مرا با عشق خود آباد کرد اما
در دام شیطان چون که افتادم خرابم کرد
گاهی به خلوتگاه خود در خانه راهم داد
هر قدر اما در زدم گاهی جوابم کرد!
گاهی نوازش کرد با آیات رحمانی
گاهی ولیکن با همان قرآن عتابم کرد
با هر گناه تازه می پرسم مرا بخشید؟
یا از ازل مشمول آیات عذابم کرد؟
آخر چه دید از من که بهر دوستی با خود
در بین مخلوقات عالم انتخابم کرد؟!
می شد که حیوان یا علف یا سنگ باشم من
آخر نفهمیدم چه شد "آدم" حسابم کرد؟!
✍🏻افشین علا
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala
▪️به روح پاک شهید عباس نیلفروشان▪️
چون رود، بیصدا و خروشان بود
مانند چشمه، ساکت و جوشان بود
عمری چو نخل، پرثمر و خالی
از نخوت افاده فروشان بود
میسوخت بیامان که بیاساییم
یک عمر، شمع جمع خموشان بود
آرام و سربهزیر ولی چون شیر
کابوس شام تیرهی موشان بود
با ساقی الست چو پیمان بست
بر عهد خویش محکم و کوشان بود
مجنونصفت به کوه و بیابان زد
چون ابرها ز خانه به دوشان بود
گهوارهی وطن که رهید از موج
مدیون عزم نیلفروشان بود
✍ افشین علا
🗓️مهر ۱۴۰۳
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
🍁پاییز🍁
باز هم پاييز در کف، سینی و قندان گرفت
چای خوردن زير باران لطف صدچندان گرفت
عالم تفتیده از چنگال تابستان رهید
ديو گرما صيد سرما شد ره زندان گرفت
گرچه در جوش و خروش آیند مردم در بهار
رونقی بیش از بهاران، خلوت رندان گرفت
دختر پاییز تا طرحی دراندازد ز نو
کلک سحرآمیز در کف، چون هنرمندان گرفت
تا که از یاران، پذيرایی كند با روی خوش
روكشی از زر به شوق خنده بر دندان گرفت
سفرهی رنگين مهيا كرد و از بازار فصل
سيب و نارنج و انار و پستهی خندان گرفت
تا شود آماده بر اندام دی، تور عروس
در ميان بيشهها آذر، حنابندان گرفت
شاد زی ایران! به لطف مطرب باران که ضرب
بر فراز زاگرسها و دماوندان گرفت
✍ افشین علا
🗓️مهر ۱۴۰۳
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
بنیامین نتانیاهو در پیامی به مردم ایران گفت: زمان "آزادی" آنها زودتر از آنچه تصور میکنند، فرا میرسد!
🔹تو یکی، خامش!🔹
پیکی ز جانب مگسی سرخوش
آمد به سوی مملکت کورش!
وز وز کنان، نوید رهایی داد
یاللعجب که شد مگسی چاوش!
با او بگو: پس از مصی و مریم
حالا شدی تو منجی ایران؟ هش!
گیرم که مردمان، همه ناراضی
اما در این میان تو یکی، خامش!
افتاده بر تن تو مگر خارش؟
خواهد دلت چو میخ مگر چکش؟
تنها تو ای یهودی سرگردان
کم بودی این وسط که رسیدی خوش!
بیچاره مردمی که پناه آرند
بر تو حرامزادهی کودککش!
✍ افشین علا
🗓️مهر ۱۴۰۳
✨🆔 @afshinala ✨
▪️کانال اشعار و مطالب افشین علا▪️
خنک آن قماربازی که بباخت هرچه بودش
بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر...
چنان عاشقانه زیست و چنان با سرافرازی تاج شهادت بر سر نهاد و به معبود ازلی پیوست که زبانم به تسلیت نمیچرخد. انشاالله امشب پس از ساعت ۲۲ در شبکهی یک سیما پیرامون این حماسهی شکوهمند و شورانگیز با عزیزان سخن خواهم گفت.
✍ افشین علا
🗓️۷ مهر ۱۴۰۳
✨🆔 @afshinala ✨
▪️کانال اشعار و مطالب افشین علا▪️
▪️کودککش▪️
در فلسطین خاک بگشاید دهان ایکاش
قوم غاصب را ببلعد ناگهان ایکاش
کاش توفانی وزد از جانب دریا
جسمشان در ماسهها گردد نهان ایکاش
کودکان را مثل آهو میدرند از هم
تیر غیب آید به جان روبهان ایکاش
عدهای گویند حق با قوم صهیون است!
لال گردند ای خدا این ابلهان ایکاش
پادشاهان عرب در خواب نوشیناند
برنخیزند از تشکها این شهان ایکاش
دیدگان مسجدالاقصی شود روشن
ناگهان منجی رسد با همرهان ایکاش
ناگهان امشب خدايا با نتانیاهو
هرچه کودککش بمیرد در جهان ایکاش!
✍ افشین علا
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
▪️ریشههای سوخته▪️
آه ای طبس! بگو که در اعماق خاکها
راه نفس که بست بر آن سینهچاکها؟
خوبان چرا شدند گرفتار این قفس؟
آتش چرا فتاد به دامان پاکها؟
زندان شد آسمان و زمین بر ستمکشان
رندان خزیدهاند ولیکن به لاکها
قربانی تنازع اهل سیاستیم
جز غم چه بود حاصل این اصطکاکها؟
بسیار چشم غمزده و سفرهی حقیر
دیگر تهی شدند ز خواب و خوراکها
خاکم به سر! که خفت بسی آرزو به خاک
آنسان که استخوان یلان با پلاکها
سهرابها یکایک از این ملک پر زدند
از بس که رفته رفته عوض شد ملاکها
چون ریشهها نهان شدهاند از نظر ولی
جاری شدند در رگ خونین تاکها
باشد که در بهشت شکوفا شوند باز
این دانههای سوخته در عمق خاکها
✍ افشین علا
🗓️مهر ۱۴۰۳
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
🍀 یاد ایام 🍀
در یکی از سالهای جنگ، وقتی که خودم هنوز نوجوان بودم، شعری کودکانه به بهانهی بازگشایی مدارس سرودم. یعنی اوایل دههی شصت که جنگ بر شهرها سایه انداخته بود و هر روز از کلاس درس به تشییع شهیدی میشتافتیم. موضوع شعر هم دارا و سارای کتاب اول دبستان بود. کیهان بچهها آن شعر را چاپ کرد و خیلی زود، سرود زیبایی از روی آن ساخته شد. یادش به خیر، بیش از چهل سال از آن روزها میگذرد!
✍ افشین علا
🗓️مهر ۱۴۰۳
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
پیغمبرا درآ ز سراپردهات به ناز
دامنکشان، که تا به سر آید شب دراز
آفاق را فرو نه و آواز مکه کن
تا چرخ در طرب شود از نغمهی حجاز
تا مسجدالحرام بخواند و ان یکاد
تا کعبه جامه چاک زند، در کند فراز
تا مهر چون سپند بسوزد به مقدمت
تا ماه سینهخیز بیاید به پیشواز
تا اقتدا کنند به تو خیل انبیا
گیرند سبقت از همه سو در صف نماز
از در درآ که فاش شود معنی جمال
گیسو گشای تا که بیفتد ز پرده، راز
یوسف فتد ز چشم زلیخا به سان اشک
وقتی کند دو دیده چو یعقوب بر تو باز
لب باز کن به خواندن آیات تا شوند
خلق از زبور و نغمهی داوود، بینیاز
با اهل بیت خویش قدم نه به روی خاک
ای فرش زیر پای تو با عرش، همتراز
چشم حسود کور که نامت همیشه ماند
چون پرچمی به گنبد گیتی در اهتزاز
✍ افشین علا
🗓️شهریور ۱۴۰۳
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
هفده سال از عروج آسمانی معلم عشق و شاعریام، مادرم "پرويندخت ملك محمدی نوری" گذشت. اما هنوز در حال و هوای روزهای آغازین فراق آن بانوی یگانه، بیقرار و داغدارم.
◾️جای مادرم خالی است...◾️
🥀تازگیها دفترم خالیست
شعرها دیگر سراغم را نمیگیرند
واژههایم لال
سطرها آب دهان مرده را مانند
خودنویسم گرچه مالامال
جوهرم خالیست
چونکه جای مادرم خالیست...
🥀صبحها در ازدحام اینهمه آدم
سایههای روشن و خاموش
اینهمه چشم و دهان و گوش
باز هم حس میکنم دور و برم خالیست
چونکه جای مادرم خالی ست...
🥀ظهرها در خانه همچون روح سرگردان
میکشم هر سو سرک، چیزی نمییابم
گاه میگریم
گاه میخوابم
گاهگاهی شانههایم میشود سنگین
رفته شاید دخترم باز از سر و کول پدر، بالا
یا نه، شاید ضربهی دست زنم باشد
خسته از پرسیدن حالم
هم ز پاسخهای سربالا
یک نفر گاهی به دستم استکانی میدهد،
مینوشمش، شاید
چای تلخی یا شرابی خوشگوار است این
سایهای بر سفره میلغزد
میخورم، شاید ناهار است این
بعد از آن وا میروم بر صندلی، اما
صندلی از پیکرم خالیست
چونکه جای مادرم خالیست...
🥀عصرها، تکرار یک کابوس:
در حیاط پشت خانه، روی رختآویز
چادری در باد میرقصد
یک نفر در گوش من میخواند این آواز:
"مادرت را باد با خود برد..."
میگریزم تا نگوید باز
میخزم کنج اتاق خالی مادر
گنجه را وا میکنم، بو میکشم یکسر
خیره گشته عینکش بر من:
"آمدی فرزند؟
چشم من روشن!"
عینکش را میکشم بر دیده، پنهانی
کفشهایش را به روی لب
جانمازش را به پیشانی
گنجه را میبندم و سر مینهم بر تخت
هقهقم را در لحافش میکنم پنهان
عطر اندامش دلم را میچلاند سخت
سر که بر میدارم از بالین
خندهام میگیرد از تصویر خود در قاب آیینه:
نیمی از من هست، نیم دیگرم خالیست
چونکه جای مادرم خالیست...
🥀شب که جادوی نوازش یا فریب قرص خوابآور
خواب را در چشمهایم میکند جاری
آن دم آخر
لحظهی پایان بیداری
باز یادم هست: مادر نیست!
رفته و تا عمر دارم بالش زیر سرم خالیست
چونکه جای مادرم خالیست...
🥀نیمههای شب، دم کابوسهایم گرم!
که رها میسازدم از چنگ رویاها
-خواب مادر داشتن خوب است، امّا سر ز خوابی اینچنین برداشتن، دشوار-
سخت بیزارم من از نیرنگ رویاها
چونکه وقتی چشمها را میگشایم باز
پوستی میبینم از خود مانده بر تختم
لاشهی تن مانده اما جای من در بسترم خالیست
چونکه جای مادرم خالیست
چونکه جای مادرم خالیست...
✍️افشین علا
◾️ @afshinala◾️
کانال اشعار و مطالب افشین علا
https://B2n.ir/d81541
شعر کودک
♦️وقتی که سفره خالی است♦️
این روزها که بابا
دائم به فکر کار است
تا خرج ما درآید
در رنج بیشمار است
وقتی که از سر برج
مینالد از اجاره
آسایشی ندارد
در خانه و اداره
وقتی که پول بابا
در جیب دیگران است
وقتی که سفره خالی است
وقتی که نان، گران است
وقتی که این همه درد
در جسم و جان باباست
اوقات تلخیاش هم
مانند خنده زیباست
✍ افشین علا
✨🆔 @afshinala ✨
🔺 کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺