✅شاعر، نویسنده و فعال فرهنگی ✅دانش آموخته علوم سیاسی در دانشگاه تهران
💢تا وا رهد این تیر💢
مولای من از خویش نشانی بفرستید
جانها به لب آمد همه، جانی بفرستید
مانند ترنجیست دلم پر شده از خون
از تیزی آن تیغ، نشانی بفرستید
یا خود ز در آیید که انگشت ببرّیم
یا طاقتی و صبر و توانی بفرستید
یا پردهی غیبت بدرانید به یکبار
یا مژدهی آن را به جهانی بفرستید
بر جان ستم شعلهای از خشم ببارید
بر آتش غم، آب روانی بفرستید
با خُلق نبی، روشنی ای زادهی نرگس
بر دیدهی خلق نگرانی بفرستید
انباشته از مال حرام است شکمها
بر سفرهی ما لقمهی نانی بفرستید
هر سو دل مظلوم شد از آه، لبالب
تا وا رهد این تیر، کمانی بفرستید
این نیست نمازی که خدا خواسته، از نو
بر مأذنهها بانگ اذانی بفرستید
پروندهی ما لایق امضای شما نیست
بر نامهی ما مُهر امانی بفرستید
✍️ افشین علا
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
🇮🇷چهل و شش سالگی🇮🇷
ای باغ انقلاب که پر سرو و لالهای
تو نهضت حسین علی را سلالهای
هرجا که ملتی رمق از ظالمی ستاند
از دست توست در کف آنان حوالهای
مهری نشاندهای به دل مردم جهان
آنسان که صبح بر رخ هر برگ، ژالهای
این کوه را هراس ز طوفان و تیشه نیست
این نخل را چه بیم ز خیل نخالهای
اصحاب قبله با قلم خون نوشتهاند
در این قبیله بر سر عهدت قبالهای
دست خداست اینکه فرو برد در زمین
انبوه دشمنان تو را چون زبالهای
از داعش و منافق و صدام و دیگران
ماندهست زیر پای تو برگ مچالهای
با اینهمه، مرمت و اصلاح بایدت
زیرا همیشه در خطر استحالهای
پس نو به نو ببال و به تکرار خو مکن
دل خوش مکن به سستی نطق و مقالهای
شو پختهتر، که مرجع تقلید عالمی
پرمغزتر، که خلق جهان را رسالهای
از سفلهگان و تازه به دوران رسیدهگان
پرهیز کن، میفت ز چاهی به چالهای
رزق وسیع مردم مستضعفی، مباد
نوکیسهگان خورند تورا چون نوالهای
بگشای چشم خویش که رندان گرفتهاند
هرسو به کف ز خون شهیدان پیالهای
سرچشمهات به سورهی کوثر رسد ولی
آلوده میکند قدحت را تفالهای
خو کن به اعتراف که معمار فحل را
هنگام اشتباه چه حاجت به مالهای؟
سرخورده میشوند جوانان اگر ز مهر
اطراف چهرهی تو نبینند هالهای
در عدل و داد کوش که ریزد مهابتت
خیزد اگر ز جانب مظلوم، نالهای
یک خواهش از تو دارم و دیگر نمیدهم
زین بیش رشتهی سخنم را اطالهای
تا چند آزمون و خطا؟ وقت پختگی است
اکنون که نهضتی چهل و چند سالهای
افشین علا✍🏻
📚کانال رسمی افشین علا @afshinala
B2n.ir/t08384
🔹 موریانه ها 🔹
ای درخت استوار
با تو موریانهها چه کردهاند؟
موذیانه از هزار سو
در تن تو رخنه کردهاند
هرچه بیشتر
لانه در تنت درست میکنند
رفتهرفته پایههای محکم تو را
سست میکنند
شیرهی تو را اگر که میجوند
ریشهی تو را هدف گرفتهاند
روی خون لالهها اگر که راستراست
راه میروند
در کمین غنچههای نوشکفتهاند
دشمن از برون
با تبر حریف قامتت نشد
موریانهها ولی
از درون
سرنگونی تو را نشانه رفتهاند...
✍🏻افشین علا
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
✨🆔 @afshinala ✨
بخشی از یک ترکیببند عاشورایی
سقای اهلبیت
شمر پليد سوی اباالفضل شد روان
میخواست تا دهد به امان جهان، امان
چون رعد و برق در دل آن ماه هاشمی
شرم از حسين و بغض عدو گشت توأمان
از هم چو ذوالفقار علی نامه را دريد
آنسان كه بگسلد به قيامت ز هم، جهان
تنها نه بود مير و علمدار كربلا
هستند خيل ماه بنیهاشم، انس و جان
سقای اهل بيت نبی بود اگرچه شد
دست از تنش جدا ز هجوم حراميان
"وقتی كه ديد نعش برادر، بريده دست
فرمود شاه دين: كمرم اين زمان شكست"
✍️افشين علا
✨ @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
🔻جسدهای گریزان از هم!🔻
ما که هستیم؟ جسدهای گریزان از هم
خفته در گور خود و کنده دل و جان از هم
جز در آغوش هم آرام نداریم، اما
میگریزیم به تاریکی زندان از هم
مستی و شور نزاید، که به خون آغشتهست
لقمه نانی که ربودیم به دندان از هم
هر طرف باده مهیاست ولی از سر زهد
خو گرفتیم به نوشیدن پنهان از هم
تا که از آتش آهی نشود دستی گرم
بخل ورزیم نفس را به زمستان از هم
میگریزیم به بنبست به هنگام عبور
تا نبینیم نشانی به خیابان از هم
مگرش کارگه حشر ببافد از نو
تار و پودی که جدا گشته بدینسان از هم
این چه شهر است؟ صف آهن و سیمان و لحد
ما که هستیم؟ جسدهای گریزان از هم...
✍🏻افشین علا
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala
🌺طعم صلوات🌺
یک روز که پیغمبر
از گرمی تابستان
همراه علی میرفت
در سایهی نخلستان
دیدند که زنبوری
با شعر و سرود آمد
بر دامن پیغمبر
آهسته فرود آمد
بوسید عبایش را
دور قدمش پر زد
بر خاک کف پایش
صد بوسهی دیگر زد
پیغمبر از او پرسید:
"آهسته بگو جانم
طعم عسلت از چیست؟
هرچند که میدانم"
زنبور جوابش داد:
"چون نام تو میگویم
گل میکند از نامت
صد غنچه به کندویم
تا یاد تو را هر شب
چون گل به بغل دارم
هر صبح که برخیزم
در سینه عسل دارم
از قند و شکر، بهتر
خوشتر ز نبات است این
طعم عسل از من نیست
طعم "صلوات" است این
افشین علا
✨ @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
در غم فراق دوست عزیزم جوانمردی از خطهی لاویج نور "دکتر عابدین اسماعیلی"
▪️داغ لاویج▪️
ز داغی که بر سینه، لاویج دارد
دماوند چون من سری گیج دارد
به هر گوشه داغ تو چون نیش کژدم
تنی زخمی و زار و افلیج دارد
نیارد به یکباره دل تاب زاری
سر ناله چون نی به تدریج دارد
ندانستم ای شاخ شمشاد با تو
عجوز اجل، میل تزویج دارد!
پس از رفتنت، راه و رسم وفا را
چه کس تاب تبیین و ترویج دارد؟
بگریید ای شاعران در عزایی
که اقلیم نیمای یوشیج دارد
بپیچند بر خویش نور و چمستان
ز داغی که بر سینه، لاویج دارد
✍️ افشین علا
🗓️بهمن ۱۴۰۳
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
☀️سفر به سرزمین شعر☀️
🔺بخش پنجم و پایانی
آخرین روز سفر دو روزهی ما به تاجیکستان بود. سهشنبهشب آمده بودیم و پنجشنبهشب باید بازمیگشتیم. چون این روز آخر برنامه و مراسمی هم نبود، دوستان گروه تصمیم گرفتند گشت و گذاری در شهر داشته باشند و از اماکن قدیمی دیدار کنند. اما من که قبلا دو بار به دوشنبه آمده بودم و تقریبا تمام جاها را دیده بودم، ترجیح دادم ساعتهای باقیمانده را با همکلاسی دوران دبیرستانم آقای مهدی خطیبی وقت بگذرانم که بعد از چهل سال در تاجيکستان دیده بودمش! چون سالهاست برای تدریس در مدرسهی ایرانی امام صادق (ع) ساکن دوشنبه شده است. آقای خطیبی را همان اولین ساعات ورودمان در نشست با شاعران دیدم و قول داده بودم سری به مدرسهشان بزنم. بالاخره ظهر روز آخر این فرصت مهيا شد. اتاقم را که به دختر مهربان متصدی پذیرش هتل تحویل دادم، موقع خداحافظی گفت: راهتان سپید! و من باز هم با تعبیر و تکیهکلام زیبای دیگری از این مردم آشنا شدم. البته در این سفر هم مثل سفرهای قبل، از این موارد زیاد شنیدم که همهاش در حافظهام نمانده. مثلا دریافتم که تاجیکها به مادرزن میگویند: خوشدامن، و خدا میداند چقدر حرمت و نجابت و عشق در پس این نامگذاریها وجود دارد. یا به دوران بازنشستگی میگویند: سبکدوشی...
بگذریم، همراه آقای خطیبی و همکارش عازم مدرسه شدیم. محیطی صمیمی و جذاب که به طرز عجیبی شبیه دبیرستان قدیمی خودمان در نور بود. علاوه بر دختران و پسران ایرانی مقیم، بچههایی از تاجیکستان و افغانستان هم آنجا درس میخواندند. همگی هم عاشق ادبیات و شعر! این علاقه شاید بهخاطر خاصیت نفس کشیدن در تاجیکستان است! و صدالبته تلاشهای عاشقانهی آقای خطیبی و همکارانش. آن روز دو تا از بچهها دو شعر از من خواندند. من هم ضمن خواندن شعر نوجوانانهای، پیرامون ثروت بیکران فارسزبانها یعنی شعر و ادبیات، مفصل با بچهها حرف زدم. کلی هم عکس یادگاری گرفتیم و با خاطرهی شيرين دیگری از تاجیکستان، از بچهها و معلمان مدرسه خداحافظی کردم. تا وقت شام که قرار بود مهمان معاون وزیر فرهنگ تاجیکستان باشیم چند ساعت مانده بود. آقای خطیبی اصرار داشت برای ناهار به رستوران برویم. اما من ترجیح دادم غذای سبکی در خانه بخوریم. آپارتمان آقای خطیبی در مجتمعی نوساز و لوکس واقع شده بود. آنجا توانستیم در فضای دلنشین خانگی ساعتها از خاطرات قدیم بگوییم و از اوضاع تاجیکستان و فرصتهای بیشماری که در این کشور پیش روی ایران است و کسی به فکر آن نیست حرف بزنیم. از مردم مهربان، نجیب و مهماننوازی که هیچ ایرانی در کنار آنها احساس غربت نمیکند و...
غروب که شد نشانی محل ضیافت را در واتساپ از دوستان گرفتم و در حالی که آشکارا دلم به رفتن راضی نبود، سوار تاکسیای شدم که آقای خطیبی برایم گرفت و کلی هم سامانی (واحد پول تاجیکستان) با اصرار در جیبم گذاشت. بخشی از سامانیها را به امید (راننده تاکسی) دادم و باقیاش را نگاه داشتم تا موقع خروج، به زن رفتگر پاویون فرودگاه بدهم. همان که در بدو ورودمان به من خوشخوشآمد گفته بود. اما آخر شب بعد از ضیافت شام که به پاویون فرودگاه دوشنبه رفتیم، پیدایش نکردم. امیدوارم در سفر بعدی ببینمش. مطمئنم اگر موقع خداحافظی از سرزمین شعر، او را میدیدم، با همان لهجهی شیرین، لبخندزنان میگفت: راهتان سپید...
✍️ افشین علا
🗓️دی ماه ۱۴۰۳
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
https://B2n.ir/j22580
☀️سفر به سرزمین شعر☀️
🔺بخش سوم
بعد از آنهمه مراسم فشرده اما پرمضمون و شیرین، به دعوت یکی از استادان دانشگاههای تاجيکستان که رفاقتی قدیم با دکتر اکرامیفر داشت، عازم گشت و گذار در خیابانهای دوشنبه شدیم. اما چون ایشان نیز مثل من اهل رانندگی نیست دوست صمیمیاش که او هم از استادان دانشگاه است زحمت رانندگی را قبول کرد. چهار نفری به رستورانی رفتیم و ساعتها به گپ و گفت مشغول شدیم. باید بگویم که برای من دیدار این دو عزیز و شنیدن سخنانشان بسیار مغتنم بود. پخته و سنجیده اما فوقالعاده صمیمی و مهربان سخن میگفتند، ضمن آن که در آدابدانی و پذیرایی نیز به رسم جوانمردان اصیل ایرانی سنگ تمام گذاشتند.
طبق روال همیشگیام که برای آشنایی با زوایای اقلیم، هنر، فرهنگ، تاریخ و ادبیات ملتها کنجکاوی عجیبی دارم، تا توانستم هر دو بزرگوار را پرسشباران کردم. از وضعیت اقتصادی، نگرش غالب سیاسی، حقوق اساتید، وضع معیشتی مردم، خاطرات سالهای جنگ داخلی و... هر دو بزرگوار نیز با حوصله، پاسخهای دقیق و قابل تأملی میدادند. اشرافشان بر وضعیت ایران و اطلاعشان از جاذبهها و مشکلات تهران هم ستودنی بود.
نکتهی جالب دیگری که این دو میزبان عزیز بر آن تأکید داشتند، جرقهی ظهور آتش داعش در سالهای پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بود که آمریکا را عامل اصلی آن برای گرفتن ماهی از آب گلآلود فروپاشی و سیطره بر منطقهی آسیای میانه میدانستند. یعنی بر این باور بودند که سالها قبل از آن که اهالی خاورمیانه، جنایات وحشیانهی گروههای تکفیری را تجربه کنند، ملتهای تازه به استقلال رسیدهی کشورهای پارهی تن ایران در آسیای میانه، طعم تلخ ظهور این جماعت دستساختهی آمریکا را در منطقهی خود بهویژه در تاجيکستان چشیدهاند. کسانی که با سوءاستفاده از اعمال محدودیتهای شدید اتحاد جماهیر شوروی بر اقشار مذهبی و نیز سکولار بودن نظامهای برآمده از فروپاشی آن ابرقدرت، با شعار اسلامخواهی قشرهای زیادی را فریفتند و آتش جنگهای داخلی را افروختند و از هیچ جنایتی حتی تجاوز به نوامیس مردم دریغ نکردند. نکتهای که در آن سالها ما ایرانیها از آن غافل بودیم یا آنطور که باید نسبت به خطرات این بهظاهر اسلامگرایی حساسیت نشان ندادیم. و اگر اشتباه نکنم بدمان هم نمیآمد که کشوری تازه استقلال یافته مثل تاجیکستان که بیش از تمام جهان، دوستدار و شبیه به ایران است، با نگاه مذهبی اداره شود. غافل از آنکه نه با خیزشی اسلامی، بلکه با شکلگیری گروههای تکفیری دستساختهی آمریکا مواجه بودیم.
حالا شاید تحلیل من غلط باشد، ولی هرچه بود میبایست از همان ابتدا تداوم نگاه سکولار اما بیمشکل برای ایران را بر فریب اسلامگرایی جعلی و تکفیری ترجیح میدادیم. به بیان دیگر شاید آن سالها رفتارهای خشونتآمیز و خطرناک این گروهها را به درستی رصد نکردیم و به فکر ورود به قضیه همچون ورود بهحقمان در قضایای سوریه و عراق نیفتادیم. در آن صورت شاید آن مولود نامشروع در نطفه خفه میشد و با شکست در آسیای میانه، نمیتوانست بار دیگر بختش را با آتشافروزی در کشورهای خاورمیانه امتحان کند. کمااینکه امروز هم شاهدیم برخی تکفیریهای منطقه خاورمیانه بهویژه عاملان حملات انتحاری از کشورهای آسیای میانهاند که هنوز تحت تأثیر آموزههای وهابیون آمریکایی هستند. گرایش خطرناکی که با ذات ملتهای نجیب این منطقه بهویژه تاجیکها که سری از ما سوا هستند، سنخیتی ندارد.
بگذریم، ولی برای من دریافت این واقعیت، هم غافلگیر کننده بود و هم امیدبخش که: تاجیکستانیها با وجود تغییرات سریع و محسوس فرهنگی، عمرانی و سیاسی سالهای اخیر کشورشان که آشکارا صبغهی غربی دارد، همچنان نزدیکی به ایران و روسیه را ترجیح میدهند و دل خوشی از آمریکا ندارند و دولت ایالات متحده را عامل پیدایش داعش و سایر گروههای تکفیری میدانند.
کاش مسئولان ایران این فرصت را دریابند و از آن برای ایجاد اعتماد و اتحاد بیشتر بین دو ملت نهایت بهره را ببرند.
✍️ افشین علا
🗓️دی ماه ۱۴۰۳
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
https://B2n.ir/d54597
☀️سفر به سرزمین شعر☀️
🔺قسمت اول
شامگاه سهشنبه ۲۵ دی حدود ساعت ده شب به وقت تاجیکستان وارد پاویون فرودگاه دوشنبه شدیم. مثل سفرهای قبل احساس کردم به قرون کهن بازگشتهام و قرار است شبیهترین آدمها به نیاکان پاکمان را ببینم. پیش از این نیز در سفر به تاجیکستان، حس میکردم پارههای تن و خویشاوندانی را که قرنها از هم دور مانده بودیم، پیدا کردهام. این بار هم، با دیدن همهی آدمها از مأموران پای پله هواپیما گرفته تا کارکنان فرودگاه و کارکنان وزارت فرهنگ تاجیکستان که برای استقبال از ما آمده بودند، و حتی زن رفتگری که در حیاط مشجر پاویون، جاروکشان و لبخندزنان به من خوشآمد گفت، یا نسیم، رانندهی ون که ما را به هتل رساند و شبیه نجیبترین جوانان روستاهای ایران قدیم بود، همین احساس را داشتم.
از آخرین سفرم به دوشنبه، بیست سال میگذشت، اما با وجود نونوار شدن آشکار خیابانهای عریض و بناهای بازسازی شده، تاجیکستان همان حال و هوای قدیم را داشت. دو دهه پیش که آمده بودم امکانات اقامتی و رفاهی برای مسافران بسیار کم بود. اما حالا هتلهای مدرنی را میدیدم که در دو سوی خیابان "صدرالدین عینی" صف کشیده بودند. راستی در تاجيکستان نام بزرگان ادبیات را فقط بر خیابانها نمیگذارند. بلکه نام خیلی از نواحی شهری و حتی بعضی شهرستانها را از میان اسامی شاعران انتخاب کردهاند. حالا ما که توقع نام شهر و خیابان نداریم! اما کاش در ایران هم به شعر اینقدر اهمیت میدادند.
محل اقامت ما هتل هیلتون بود. هتلی نوساز که اگرچه با استانداردهای بینالمللیاش فاصله دارد، اما امکانات رفاهیاش خوب است. چون خسته بودم و شام سبکی هم در هواپیما خورده بودم، خواستم زودتر حمام کنم و بخوابم تا فردا برای تجدید دیدار با تاجیکستان عزیز سرحال باشم. اما در حمام دمپایی پلاستیکی نبود. با رسپشن تماس گرفتم. کارمند جوان هتل که خیلی هم مودب و مهماننواز بود، متوجه منظورم نشد و بعد از توضیح فراوان، تازه فهمیدم در گویش تاجیک واژهی دمپایی فارسی وجود ندارد. کلی دنبال جایگزین گشتم تا بالاخره یکی از حدسهایم درست از آب درآمد و آن هم "پایافزار" بود. بگذریم که آنچه میخواستم یافت نشد. به هر زحمتی بود با همان دمپایی مقوایی موجود در اتاق هتل، حمام کردم. بعد هم کمی پای تلویزیون نشستم و خیلی زود به خواب عمیقی رفتم.
✍️ افشین علا
🗓️دی ماه ۱۴۰۳
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
https://B2n.ir/h67370
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
"پسر در سرزمین پدر!
"مهمانی که میزبان بود!
نه
بهتره بگم
بلدم شعر بگویم!"
🔷در سرزمین پدر شعر فارسی میزبان استاد افشین علا شاعر نامی کشورمان بودیم!
مجتمع امام صادق(ع) تاجیکستان
دیماه ۱۴۰۳(ژانویه ۲۰۲۵)
--------🌹🌸🌹🌸🌹🌸-----------
شعر من از زبان شما زیباست...
افشین علا
تاجیکستان
🗓️دی ماه ۱۴۰۳
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
یکی از باشکوهترین و ماندگارترین بخشهای سفر به تاجیکستان این اثر خاطرهآفرین و زیبا بود. با اجرای دوست نازنینم جناب محمد عبدالحسینی همراه با خوانندگان و نوازندگان تاجیک
افشین علا
تاجیکستان
🗓️دی ماه ۱۴۰۳
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
سخنرانی در جمع فعالان فرهنگی و گردشگری تاجیکستان
افشین علا
تاجیکستان
🗓️دی ماه ۱۴۰۳
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
شعری در سوگ زندهیاد دولتمند خالف نوازنده و خوانندهی فقید تاجیک
افشین علا
تاجیکستان
🗓️دی ماه ۱۴۰۳
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
🔥اینک ترامپ!🔥
عمری بر آن خزان اثیری گریستیم
پاییز سال شصت و یک هجری
روزی که آن مخنث میمونباز
شیرازهی مجسم قرآن را
بی برگ و ساز
در قحط آب و غیرت و ایمان
بین دو انتخاب مخیر کرد
یا ننگ یا نبرد!
واضحترین جواب به آن پرسش پلید
همچون وضوح سرخی خون خدا
چون تابناکی سر خورشید روی نی
"هیهات" بود
زان پس تمام عمر به خود گفتیم:
"ایکاش در مواجههی وارثان شرک
با يادگار فاتح خیبر
با عطر گیسوان به جا مانده
از شانهی بهشتی پیغمبر
در جنگ نابرابر آن پوزههای چرک
با تار و پود دامن عصمت
با دانههای عرشی تسبیح فاطمه
بر ماسههای تشنهلب ساحل فرات
ما نیز در محاصره بودیم
ما نیز با حسین
فریاد میزدیم که: هیهات!"
گفتیم و سوختیم و سرودیم...
اینک پس از قرون پیاپی
در ازدحام ننگ و حماسه
در عصر قتل عام مدرن
سال هزار و چارصد و سه
آواز آزمون دگر میرسد به گوش
سلطان باختر
چون روسپیجماعت رقاص تنفروش
با گونهی نشسته به سرخاب و موی زرد
بر ما که در محاصرهایم اما
سر خم نکردهایم
فریاد میزند:
یا ننگ یا نبرد!
ای مردمان پارس
آگاهم از مصائبتان اما
در پاسخ ترامپ چه باید کرد؟...
✍️ افشین علا
🗓️بهمن ۱۴۰۳
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
https://B2n.ir/k78338
🔷بر خفتگان بتاب🔷
دلخوش مگر به قاضی روز جزا مباش
در این قفس، پی نفس جانفزا مباش
از داوری که ارج گذارد به سفلهگان
مشتاق هیچ جایزه غیر از جزا مباش
با داغ دل بسوز و بر اندام خود بدوز
رخت از وقار و طالب طبل عزا مباش
بر خفتگان بتاب سزاوار مهر خویش
در قید بازتاب به جز ناسزا مباش
جان را فدای دوست کن اما ز دوستان
چشمانتظار شاخه گلی در ازا مباش
چون سرو، برگ و بارت اگر نیست غم مخور
دونپرور و سبکثمر و سفلهزا مباش
چندی اگر چو قافیه، تنگی گرفت چرخ
در کار جنگ با قدر و با قضا مباش
✍🏻افشین علا
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala
🍀شعر کودک
️به مناسبت ولادت امام سجاد (ع)
او امام چارم است
یادگار کربلاست
نام زیبایش "علی" است
عشق او در قلب ماست
گرچه در روز نبرد
بود همراه پدر
دست حق یاریش کرد
تا بماند بیشتر
ماند تا بعد از حسین
دشمنش رسوا شود
در مسیر زندگی
رهنمای ما شود
ازنیایشهای او
باغ دین آباد بود
بود دایم در نماز
شهرتش "سجاد" بود
خفته اینک در بقیع
آن امام چارمین
نام خوب دیگرش
هست "زینالعابدین"
✍️ افشین علا
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
ای بیکفن که بر کفن خلق، نام توست
شاهی اگر نشسته به تختی، غلام توست
سرچشمهی تداوم دین بر زمین پست
از ارتفاع حنجرهی تشنهکام توست
هر جا که جادهای و سواری و مقصدیست
درگیر شرم، از سفر ناتمام توست
"زخم از ستاره بر تنت افزون" و آسمان
با سیل اشک در صدد التیام توست
آتش چگونه شرم ندارد ز سوختن؟
وقتی که خاندان نبی در خیام توست
شش گوشه است قبر تو زیرا که دستها
از هر طرف دراز به شوق سلام توست
مشک برادر تو اگر شد تهی ز آب
این اشکها مقدمهی انتقام توست...
✍ افشین علا
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
🔹برای غزهی پیروز🔹
یک سال و نیم سوخت فلسطین و خم نشد
ویرانه گشت غزه و رام ستم نشد
یک سال و نیم خون به جگر شد جهان ولی
در خون تپید غزه و تسلیم غم نشد
نابود تا شود به سرش ریخت دیو قرن
از بمبهای چند تنی، باز هم نشد
سوزاند زنده زنده بسی طفل و زن ولی
یارای این جماعت ثابتقدم نشد
هرچند ساقههای تن کودکان شکست
پایی چو پای غاصب وحشی قلم نشد
صدها هزار خانه و دهها هزار تن
کم شد ولی ارادهی این قوم کم نشد
تلی ز خاک ماند ولی از شرافتش
یک ذره کم به مسجدالاقصی قسم، نشد
بدنام و روسیاه در این ماجرا کسی
چون شیخ لال و خادم کور حرم نشد
نازم به فارس چون به رها کردن حماس
راضی به رغم قحط دلار و درم نشد
✍️ افشین علا
🗓️بهمن ۱۴۰۳
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
🔹سیاههی اوهام🔹
امروز اگر ز شش جهت از چرخ، دلخوری
تغییر در پی است، چرا در تغیری؟
کوهی، به خود ز ناله چرا تیشه میزنی؟
سروی، ز خود به غصه چرا ریشه میبری؟
جایی برای شادی اگر در دل تو نیست
زآن روست ای عزیز که از آرزو پری
حیف تو نیست شب همه شب تا سپیدهدم
بنشینی و سیاههی اوهام بشمری؟
اجر تو با خداست ، ز احسان بندگان
هرگز نمیرسد به تو پاداش درخوری
وقتی که از تو کاخ سخن گشته استوار
دل خوش مکن به خشتی و سنگی و آجری
چون عازمیم سوی وطن، شرط عقل نیست
سر را فرو کنیم در این ره به آخوری
لطف سفر به چیست؟ فقط یک پیاله چای
زین رو بسنده کن به اجاقی و چادری
گیرم بریده شد نفست در میان راه
باید زدن گریز به راه میانبری
چون گوی خالیاند در این ره، حرامیان
مثل حباب میشکنند از تلنگری
شاه بلامنازع دنیا و آخرت
در انتظار توست چرا غصه میخوری؟!
✍️ افشین علا
🗓️بهمن ۱۴۰۳
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
🔹سقوط🔹
زن آبستنی به دشواری
رفت بالا ز پله با زاری
دست طفلش به دست، وارد شد
به مطب، خون ز دیدهاش جاری
دکتر او را چو دید پاسخ داد
به سلامش جواب اجباری
پس برای یقین از او پرسید:
"همچنان بر سبیل اصراری؟"
زن بیچاره سر به زیر انداخت
گفت، آرام و شرمگین: "آری"
منشیاش را پزشک فرمان داد
کند از طفل زن، نگهداری
الغرض، کار سقط شد آغاز
با همان شیوههای تکراری
بود اما حواس زن، بیرون
پی طفلش ز فرط ناچاری
لای در باز بود و کودک را
داشت زیر نظر به هشیاری
ناگهان دید کودک از جا خاست
پی بازی به سوی انباری
بعد از آن رفت سوی پله و زن
ناگه از جا چو مرد پیکاری،
پا شد و پس زد آن لوازم را
از پزشکی و از پرستاری
نیمهعریان دوید جانب طفل
تا جگرگوشه را کند یاری
دکتر آشفت و بانگ زد بر او:
"این چه کاریست؟ این چه رفتاری؟
وقت را از چه میدهی به هدر؟
دارم ای زن بسی گرفتاری"
طفل خود را بغلکنان، زن گفت:
"خطر مرگ و خویشتنداری؟!
بر لب پلهها سقوطش داشت
هر زمان، احتمال بسیاری
مادرم من، چگونه تاب آرم
که جگرگوشه بیند آزاری؟
داغ او را اگر که میدیدم
میشد از روح، جسم من عاری"
پس ملامتکنان به او دکتر
گفت: "این داغ را سزاواری!
گیرم این از سقوط، جان در برد
پس چرا قصد جان آن داری؟
قتل فرزند، داغ سنگینی است؟
تو که خود در پی همین کاری!"
✍️ افشین علا
🗓️بهمن ۱۴۰۳
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
https://B2n.ir/b37521
☀️سفر به سرزمین شعر☀️
🔺بخش چهارم
به خاطر رفت و آمدهای مکرر به مراسم متعدد، شب که به هتل برگشتم، پادردم شدید شده بود. خواستم استراحت کنم که رسپشن زنگ زد و گفت "عالمی" به ملاقات شما آمده است! تعجب کردم. کدام عالم، آن هم در تاجیکستان! میخواهد مرا ببیند؟ بر اساس اطلاق صفت عالم در ایران به روحانیان، انتظار دیدار با یک عالم دینی را داشتم. نامش را پرسیدم. نمیشناختمش. به دلیل پادرد عذرخواهی کردم و از رسپشن خواستم ایشان را به اتاقم راهنمایی کند. با آنکه منع داشت، با فروتنی و نجابت ذاتی تاجیکها تمام تلاشش را کرد تا توانست اجازهی ورود آن عالم را بگیرد. اما وقتی در را باز کردم با مرد کتوشلواری و کراواتزدهی کهنسالی مواجه شدم که مرد جوانی هم او را همراهی میکرد. همان موقع دریافتم که در تاجيکستان به افراد دانشمند یا متخصص در هر زمینهای عالم میگویند. او نیز یکی از پزشکان خبرهی تاجیک بود که دستی هم در ادبیات داشت و در برنامههای آن روز مرا دیده بود و برای ابراز عواطف و احترام عمیق به دیدار من ناقابل آمده بود. حتی توقع نداشت که او را به نشستن و صرف چای و قهوه دعوت کنم. اما وقتی به رسم ادب چنین کردم با شادی آشکاری به مرد جوان همراهش اشاره کرد که با او داخل شود. پزشک پیر به کمک مرد جوان پالتویش را درآورد و کاناپهی روبهروی مرا که بر تخت نشسته بودم برای نشستن نتخاب کرد و به مرد جوان هم که معلوم شد دستیار اوست، اجازه داد کنارش بنشیند. بعد در کیف دستیاش را باز کرد و یک پماد و یک ورق قرص درآورد و گفت: چون متوجه پادردتان شدم، اینها را که ساختهی دست خودم است و ترکیب کاملا گیاهی دارد برایتان آوردم. کلی هم پرس و جو کردم تا محل اسکانتان را پیدا کنم!
بینهایت شرمنده و شگفتزده شدم. با خودم گفتم: خدایا این ملت چقدر مهرباناند! و چقدر به ایران و ایرانی علاقه دارند! و شعر برایشان چقدر مغتنم است! تعجبم زمانی بیشتر شد که کارت شخصی و بروشوری از تولیدات داروییاش را هم به من داد و معلوم شد در حوزهی خودش فرد نخبه و سرشناسی است. مزرعهای هم در ۱۴۰ کیلومتری دوشنبه داشت که گیاهان دارویی لازم برای تولید در کارخانهی شخصیاش را همان جا پرورش میداد.
نمیدانستم با چه زبانی از آن پیرمرد محترم تشکر کنم. مخصوصا از این جهت که خودم نتوانسته بودم برای استقبال از او به لابی هتل بروم و او و دستیارش را تا اتاقم کشانده بودم. از حال و روز دستیارش پرسیدم. گفت از تاجیکهای ساکن ازبکستان است، اما به شوق شاگردی دکتر به تاجیکستان آمده و مقیم دوشنبه شده است. صحبت از ازبکستان که شد بیاختیار از حال و هوای سمرقند و بخارا پرسیدم و با شنیدن توصیفات شاعرانهی مرد جوان اشک در چشمم حلقه زد.
راستی مرزهای سرزمینهای غصبی ایرانزمین در آسیای میانه را کدام دست نابهکاری ترسیم کرده بود که بین افراد و اقوام این قوم شریف مرز کشید؟ عجیبتر آنکه هم در ازبکستان و هم افغانستان، جمعیت تاجیکها بیشتر از جمعیت خود تاجیکستان است! تاجیکهایی که ناگفته پیداست آنها هم در تب و تاب ایراناند و به زبان مادری ما سخن میگویند و دل در گرو فرهنگ و ادبیات ناب پارسی دارند.
وقتی آقای پزشک با شور و اشتیاقی خاص از سفرهای مکررش به تهران گفت و سراغ بسیاری از بزرگان شعر و ادبیات ایران را از من گرفت، متوجه عمق اشراف او بر ادبیات معاصرمان شدم. بعد هم گفت که بهزودی باز هم به تهران خواهد آمد و از من خواست شاعرانی را که میشناسم در مکانی جمع کنم تا پیرمرد بتواند از نزدیک با آنها ملاقات کند. بعد از آن شب هم پیامهای متعددی که حاوی همین خواهش بود در واتساپ برایم فرستاد. انگار این بزرگترین آرزویش بود!
✍️ افشین علا
🗓️دی ماه ۱۴۰۳
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
https://B2n.ir/e10704
☀️سفر به سرزمین شعر☀️
🔺قسمت دوم
برنامههای چهارشنبه، فشرده بود. اول به کتابخانهی ملی رفتیم تا نشست مشترکی با شاعران تاجیک داشته باشیم. از همان پای پلهها با استقبال زیبا و موزیکال گروهی از بازیگران و نوازندگان مواجه شدیم. در سالن هم جمعیت زیادی به انتظار نشسته بودند. دور میزگرد مخصوص مهمانان، کنار شاعران پیشکسوت تاجیک نشستیم و به خوش و بش مشغول شدیم. من بیشتر از همه از دیدار مجدد گلرخسار صفیآوا که بارها در ایران و تاجیکستان همدیگر را دیده بودیم خوشحال شدم. وزیر گردشگری ایران و وزیر فرهنگ تاجیکستان که آمدند، مراسم شروع شد. هم صحبتها شيرين بود و هم شعرخوانیها. در لابهلای برنامه هم چند نوازنده و خوانندهی تاجیک، آثار دلنشینی اجرا میکردند. من دو شعر خواندم به یاد دو هنرمند فقید تاجیک. دولتمند خالف خواننده و مهمان بختی شاعر. خوشبختانه پسر دولتمند هم حاضر بود و قطعهای را اجرا کرد که همان حال و هوای آثار پدر را داشت. بعد از آن مراسم که با استقبال پرشوری همراه بود، برای ناهار به رستوران ایرانی بانو رفتیم. بعد از آن هم به محلی برای افتتاح موزهی آثار خطی. برنامهی عصر هم بازدید از نمایشگاه دستاوردهای علمی بخشهای دولتی و خصوصی بود و دیدار با فعالان حوزهی گردشگری. علاوه بر مقامهای تاجیک و وزیر گردشگری خودمان، چند نفر از گروه ما هم سخنرانی کردند. من ترجیح دادم پیرامون سواحل و جزایر ایرانی خلیج فارس حرف بزنم. بهویژه کیش که سالهاست دغدغهی جذب گردشگران خارجی به این جزیرهی زیبا را دارم. چون مواهب اقلیمی بخش شمالی خلیج فارس بهمراتب بیش از بخش جنوبی آن است، اما متأسفانه بر اثر غفلت خودمان و تبلیغات سوء علیه ایران، نزد ملت تاجیک و بسیاری دیگر از شهروندان کشورهای عضو اکو ناشناخته مانده است. همینطور به مذاکراتم با دکتر سرور بختی اهل کشور تاجیکستان و رئیس پیشین مجتمع فرهنگی کشورهای عضو اکو درخصوص تبدیل کیش به پایتخت ادبیات اکو و نیز مرکزی برای برگزاری رویدادهای فرهنگی این حوزهی بزرگ تمدنی در آسیا اشاره کردم که با استقبال جدی ایشان و برخی دیگر از نمایندگان کشورهای عضو روبهرو شده بود. اما متأسفانه اقدامی انجام نگرفت و امیدوارم در دولت جدید با همت دبیر سازمان مناطق آزاد، وزیر گردشگری و سایر مسئولان ذیربط، به این مطالبه توجه جدی شود.
✍️ افشین علا
🗓️دی ماه ۱۴۰۳
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
https://B2n.ir/q52303
دیدار با خانم گلرخسار صفیآوا شاعر ملی تاجیکستان که در این کشور به "مادر ملت تاجیک" مشهور است.
افشین علا
تاجیکستان
🗓️دی ماه ۱۴۰۳
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
شعر من از زبان شما زیباست...
افشین علا
تاجیکستان
🗓️دی ماه ۱۴۰۳
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
حضور در یکی از مدارس ایرانی شهر دوشنبه در جمع بچههای ایرانی، افغانی و تاجیک
افشین علا
تاجیکستان
🗓️دی ماه ۱۴۰۳
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
شعری در پاسخ به این سرودهی زندهیاد فرمان بختی شاعر فقید تاجیک که گفت:
از ازل تا به ابد قسمت من ایران است...
افشین علا
تاجیکستان
🗓️دی ماه ۱۴۰۳
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
افشین علا
تاجیکستان
🗓️دی ماه ۱۴۰۳
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺