🔹داوود🔹
پسرم! هیچکس ترا نشناخت
از همین رو زمانه با تو نساخت
تا که برخاستی به داد و دهش
فلک از شش جهت به سوی تو تاخت
دل نبستی، درید پیرهنت
چون زلیخا که دل به یوسف باخت
جای مرهم گذاشتن به دلت
شانههای تو را به دشنه نواخت
لحن داوودی تو را نشنید
یا که از رشک، پشت گوش انداخت
رفتی و هرچه ابر، بر تو گریست
رفتی و قلب سنگ، بی تو گداخت
آبروی زمین، غریباناند
خوش به حالت! کسی ترا نشناخت...
✍ افشین علا
🗓️مهر۱۴۰۲
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
🥀به یاد شهید نازنین "مهندس عمار میرانصاری" که هشت سال پیش در سرزمین منا آسمانی شد
🌱سرو همیشه سبز منا
ای سعی ناتمام تو از حج، تمامتر
قبرت ز بارگاه فلک بادوامتر
رفتی به شوق وصل علیاکبر حسین
از کشتهگان دشت جنون، خوشخرامتر
چون میوهی رسیده، ترا چید دست عشق
در بند شاخه ماند هر آن کس که خامتر
آمد به پیشواز تو خیل فرشتگان
از کشتهگان بادیه پرازدحامتر
ای سر کشیده شربت احلی من العسل
از ما نمانده بی تو کسی تلخکامتر
صیاد ماند و هاویه، چون کشتن تو بود
از صید آهوان حرم هم حرامتر
سرو همیشه سبز منایی اگرچه بود
از سینهسرخها کفنت، سرخفامتر
در خیل حاجیان ز تو در نزد کعبه نیست
ای کشتهی غریب منا! نیکنامتر
✍🏻افشین علا
شهریور ۱۴۰۲
🔻کانال رسمی افشین علا🔻
🔸 @afshinala 🔸
همزمان با سالروز شهادت امام رضا (ع) شانزده سال از خزان عمر مادرم بانو "پرويندخت ملك محمدی نوری" گذشت. هم او که از کودکی، بذر محبت این خاندان را در دلم کاشت.
◾️جای مادرم خالی است...◾️
🥀تازگی ها دفترم خالیست
شعر ها دیگر سراغم را نمی گیرند
واژه هایم لال
سطرها آب دهان مرده را مانند
خودنویسم گرچه مالامال
جوهرم خالیست
چون که جای مادرم خالیست...
🥀صبح ها در ازدحام این همه آدم
سایه های روشن و خاموش
این همه چشم و دهان و گوش
باز هم حس می کنم دور و برم خالیست
چون که جای مادرم خالی ست...
🥀ظهر ها در خانه همچون روح سرگردان
می کشم هر سو سرک، چیزی نمی یابم
گاه می گریم
گاه می خوابم
گاه گاهی شانه هایم می شود سنگین
رفته شاید دخترم باز از سر و کول پدر، بالا
یا نه، شاید ضربهی دست زنم باشد
خسته از پرسیدن حالم
هم ز پاسخ های سربالا
یک نفر گاهی به دستم استکانی می دهد
می نوشمش، شاید
چای تلخی یا شرابی خوشگوار است این
سایه ای بر سفره می لغزد
می خورم، شاید ناهار است این
بعد از آن وا می روم بر صندلی، اما
صندلی از پیکرم خالیست
چون که جای مادرم خالیست...
🥀عصرها، تکرار یک کابوس:
در حیاط پشت خانه، روی رخت آویز
چادری در باد می رقصد
یک نفر در گوش من می خواند این آواز:
"مادرت را باد با خود برد..."
می گریزم تا نگوید باز
می خزم کنج اتاق خالی مادر
گنجه را وامی کنم، بو می کشم یکسر
خیره گشته عینکش بر من:
"آمدی فرزند؟
چشم من روشن!"
عینکش را می کشم بر دیده، پنهانی
کفش هایش را به روی لب
جانمازش را به پیشانی
گنجه را می بندم و سر می نهم بر تخت
هق هقم را در لحافش می کنم پنهان
عطر اندامش دلم را می چلاند سخت
سر که برمی دارم از بالین
خنده ام می گیرد از تصویر خود در قاب آیینه:
نیمی از من هست، نیم دیگرم خالیست
چون که جای مادرم خالیست...
🥀شب که جادوی نوازش یا فریب قرص خواب آور
خواب را در چشم هایم می کند جاری
آن دم آخر
لحظه ی پایان بیداری
باز یادم هست: مادر نیست!
رفته و تا عمر دارم بالش زیر سرم خالیست
چون که جای مادرم خالیست...
🥀نیمه های شب، دم کابوس هایم گرم!
که رها می سازدم از چنگ رویاها
-خواب مادر داشتن خوب است، امّا سر ز خوابی این چنین برداشتن، دشوار-
سخت بیزارم من از نیرنگ رویاها
چون که وقتی چشم ها را می گشایم باز
پوستی می بینم از خود مانده بر تختم
لاشهی تن مانده اما جای من در بسترم خالیست
چون که جای مادرم خالیست
چون که جای مادرم خالیست...
✍️افشین علا
◾️ @afshinala◾️
کانال اشعار و مطالب افشین علا
B2n.ir/f08738
👇برای مشاهده کامل گفتگو لینک زیر را لمس کنید:
B2n.ir/Afshinala
📚کانال رسمی افشین علا
💎 @afshinala 💎
▪️اربعین▪️
بعد از هزار و سیصد و اندی سال اهریمن از نگین تو میترسد
شمشیر کین هنوز به قربانگاه از حلق نازنین تو میترسد
آن آتشی که خیمهگهت را سوخت گرم است همچنان به خردسوزی
چون کاهدان، بساط فریب اما از آه آتشین تو میترسد
شیپور مکر و سفسطه و تحریف امروز نیز در کف رندان است
بانگش رسیده تا به فلک اما از منطق متین تو میترسد
تزویر، از صراحت رفتارت زور و زر از تبلور ایثارت
توجیه، از فصاحت گفتارت تردید، از یقین تو میترسد
خودکامهگان تجسم آن سنگاند سنگی که خورده بود به پیشانیت
خونت هنوز مانده به دامانش اما خود از جبین تو میترسد
آن نی که در سفر، سر خونینت آیات وحی بر سر آن میخواند
در کوی و برزن است هنوز اما از صوت دلنشین تو میترسد
امروز اگرچه مغرب ویرانگر تسخیر کرده است ثریا را
با گنبد دفاعی پولادین از عزم آهنین تو میترسد
تا نشنود بشر کلماتت را اصحاب شر به هلهله مشغولاند
چون لشکر یزید ولی دشمن از بانگ پرطنین تو میترسد
بنگر که ساحران نوین از عجز سر را بر آستان تو میسایند
ای وارث کلیم! هنوز آن مار از جوف آستین تو میترسد
سوی تو آمدند پی پابوس، مردم ز شرق و غرب چو اقیانوس
زین رو سپاه سفسطه و سالوس از شور اربعین تو میترسد
✍ افشین علا
🗓️شهریور١٤٠٢
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
به مناسبت سالروز ناپدید شدن امام موسی صدر، فخر ایران و امید لبنان. گوهر مفقودی که چشمهای نگران جهان اسلام و تشیع، بیش از هر زمان نیازمند دیدار شفابخش اوست
🔸یوسف عصر🔸
برتری از شهرت و از نام نیز
از فروع دانش و احکام نیز
برده ای از صور و صیدا صبر و تاب
هم ز ایران و عراق و شام نیز
گرچه پنهانی به ظاهر از نظر
خود به صدری، نزد خاص و عام نیز
دوری راهت نبرد از یادها
سالهای رفته و ایام نیز
چشم در راهت کلیسا و کنشت
بیقرارت امت اسلام نیز
یک سر و گردن ز خیل همگنان
برتری، در حسن و در اندام نیز
میدرخشی مثل ماه از پشت ابر
بر فراز قله و بر بام نیز
ابروانت رونق محرابها
مست و مدهوش نگاهت جام نیز
یوسف عصری که داری در کمین
جز برادر یا زلیخا، دام نیز
گرچه موسایی نهان در طور خویش
چون خلیل افکندهای اصنام نیز
دشمنان پخته داری در خفا
آشکارا بس حسود خام نیز
تشنهی خونت نه تنها اجنبی است
در وطن، گرگان خون آشام نيز!
✍🏻افشین علا
📚کانال اشعار و یادداشتهای افشین علا
💎 @afshinala 💎
از فقدان ابدی پدرم که همچون نیاکان نامدارش اسوهی بخشش و جوانمردی در دیار خود بود، دو سال گذشت...
▪️برای جای خالی پدرم▪️
رفته بودم تا بپرسم باز حالی از پدر
تا بگيرم باز هم شايد حلالی از پدر
طبق معمول تمام هفتهها رفتم به نور
تا نشان گيرم ز سبزی، از زلالی، از پدر
رفته بودم بشنوم پند و حكايات قديم
از يل و سالار مردان شمالی، از پدر
كودك ذهنم وفاتش را ز خاطر برده بود
همچنان میساخت تنديسی خيالی از پدر
در سراب آرزوها میكشيدم از عطش
نقش وهمی، چشمهای در خشكسالی، از پدر
با خودم میگفتم آن مرگی كه ديدم خواب بود
میگرفتم هی نشان در آن حوالی از پدر
روح من مجروح داغی بود و در دل داشتم
شوق تسكينی در آن آشفتهحالی از پدر
همسفر با من در اين ره گرچه اقبالی نبود
باز بودم در پی فرخندهفالی از پدر
دشت و كوه و بيشهی مازندران آكنده بود
از نسيمی دلپذير، از عطر شالی، از پدر
معجزی میجست چشمم از خدای لايزال
تا شود روشن به لطف لايزالی از پدر
تا رسيدم، بیامان در كوفتم اما دريغ!
خانه خالی بود، خالی بود، خالی از پدر...
✍🏻افشین علا
✨🆔 @afshinala ✨
🔺 کانال اشعار و یادداشتهای افشین علا🔺
بازآفرینی مرثیهای که ۹ سال پیش در روز وداع با زنی سرودم که آموزگار غزلم بود
💐ای خوش به حال خاک...
پیچیده در عزای تو ای زن! وطن به خویش
آنسان که در فتادن سروی، چمن به خویش
داغت به سینه نیش چنان زد که بعد از این
چون مار زخمخورده بپیچد سخن به خویش
تابوت اگر به رقص درآید بعید نیست
وقتی که بر تن تو نگنجد کفن به خویش
ای خوش به حال خاک که پیچیده تا ابد
از نرمی حریر تنت پیرهن به خویش
جمعیم بر مزار تو و داغدار تو
شمعیم و چاره نیست بهجز سوختن به خویش
ترسم نبیند ای زن بشکوه استوار
بعد از تو روزگار، شبیه تو زن به خویش
تنها نه من به مهر تو پیوند خوردهام
بالیده ملتی به تو مانند من به خویش
شعر تو را گرفتهام از شیر مادرم
خو کردهام به نام تو آنسان که تن به خویش
شد جامهی تو گرچه تهی از تو، هر بهار
از خامهی تو عطر زند نسترن به خویش
سر میزنم به خاک تو بسیار بعد از این
چون سر زدن به توست همان سر زدن به خویش
افشین علا✍🏻
📚 کانال رسمی #افشین_علا 📚
👇عضویت در کانال👇
💎 @afshinala 💎
حججی
سر میبُرند، از ماه ای شب بیا تماشا
با ذکر یا اباالفضل (ع) بر لب بیا تماشا
ای کربلا تنش را، حالات رفتنش را
هر روز کن زیارت هر شب بیا تماشا
افتاده است یارم، آن ماه بیمزارم
بیسر به سینهی خاک، مرکب بیا تماشا
من عاجزم ز وصفش، سوسن ز باغ برخیز
با کاکل پریشان کوکب بیا تماشا
ای نام و رسم و عنوان، خاکی بریز بر سر
مصدر بیا به پایین، منصب بیا تماشا
ای مرگ! بعد از این داغ، دیگر مرا نترسان
از سوختن چه دانی؟ ای تب بیا تماشا
بانو! مدافعت را بردند سوی مقتل
بر تلّ خویش بازآ زینب بیا تماشا...
✍🏻افشین علا
📚کانال رسمی افشین علا📚.
👇مشاهده دیگر اشعار و مطالب 👇
💎 @afshinala 💎
💎 @afshinala 💎
💎 @afshinala 💎
◾️پیام تسلیت حجتالاسلام والمسلمین سید محمد خاتمی خطاب به جناب آقای محمد طالبی از قضات ارشد دیوان عالی کشور که در سوگ فرزند برومندشان داود نشستهاند.
📚کانال رسمی افشین علا📚
@afshinala
زبان حال دانشمند مجاهد و صاحبدل جناب آقای حاج محمد طالبی که در شب تاسوعای حسینی داغ فرزند جوان دید.
🏴 در فراق داوود 🏴
روز عاشورا که عالم غرق آه و دود بود
نوبت خاموشی دردانهام داوود بود
پیک مرگ! ایکاش قدری دیرتر میآمدی
رفتن آن جان شیرین از کنارم زود بود
در وداعش سوخت جانم گرچه سیل اشکها
بر سر خاکش روان از هر طرف چون رود بود
تا شکفت آن نازکآرا وقت پژمردن رسید
تا درودی گفت با ما موعد بدرود بود
عمر در حقش اگر کوتاهی بسیار کرد
در مقابل، آن قد و بالا سراپا جود بود
میزدم بر سینهام اما ز اندوه حسین
یا که از داغ پسر؟ این قصه رازآلود بود
ذات حق باشد گواه من که این مخلوق خویش
در غم و شادی رضا بر دادهی معبود بود
کاش پیغمبر ببیند چون حسین بن علی
قلب من تسلیم حق در این غم موعود بود
آنچه از داغ علیِّ اکبر آمد بر حسین
در خطوط درهم پیشانیام مشهود بود
ناگهان دیدم به چشم دل چه شد در کربلا
آفرینش را مگر جز کربلا مقصود بود؟
گرچه در عالم زیان کردم ولی در روز حشر
فاش خواهد شد از این داغ آنچه دیدم سود بود
✍🏻افشین علا
مرداد ۱۴۰۲
▪️کانال رسمی افشین علا▪️
◾️ @afshinala ◾️
▪️کیمیاگر مهر و مدارا▪️
احمدرضا احمدی یکی از پیشکسوتان شعر موج نوی فارسی از میان ما پر کشید. شاعری که صدرنشین محافل گوناگون ادبی و هنری با سلیقهها و نگرشهای متفاوت بود، از کانون نویسندگان گرفته تا کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان. اما به باور من نام او بیش از آنکه سلیقه و گرایشی را تداعی کند، یادآور مهربانی و رفاقت و رواداری است. شاهد صدق این ادعا، بسیاری از اهالی فرهنگ و هنر این روزگارند که با هر نگاه و گرایشی دوستش میداشتند و او نیز آنها را دوست میداشت. این دوست داشتن بیدریغ و مهرورزیدن بیمضایقه، همان متاع کمیابی است که در روزگار ما به کیمیا تبدیل شده است. متاع گمشدهای که آن را در چهرهی مهربان و آغوش گشادهی احمدرضا احمدی به وضوح میشد دید. پس مبالغه نیست اگر او را کیمیاگر مهر و مدارا در حلقهی شاعران امروز بنامیم. در کنار این خصیصهی کمياب ، پایبندی دیرسال او به کودکان را نیز نباید از یاد برد. هرچند شاعر نامداری چون او اگر هم در این حیطه ورود نمیکرد، چیزی از کارنامهی پربارش کاسته نمیشد. اما شاید بهخاطر زلالی و معصومیت نهفته در وجودش که عمری از آن مراقبت کرد، ناگزیر بود که به کودکان نیز بیندیشد، به آنان عشق بورزد، برایشان شعر بگوید، کتاب بنویسد و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را برای کار و فعالیت حرفهای انتخاب کند. او بازنشستهی کانون بود، اما هرگز فراموشش نکرد. تا جایی که برای روز وداع با دوستداران بیشمارش، حیاط قدیمی و پرخاطرهی کانون را انتخاب کرد. انتخابی که شاید آخرین مضمون شاعرانهی او برای آخرین پیامش به همگان باشد. این که کودکان را دوست بداریم و کار جدی و عاشقانه برای آنان را در اولویت دغدغههایمان قرار دهیم. ما نیز با دلی شکسته و چشمی گریان، در همان خانهی مألوف و دوستداشتنیاش با او وداع میکنیم و نام و یادش را گرامی میداریم.
✍ افشین علا
🗓️تیر ١٤٠٢
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
https://b2n.ir/d98950
به مناسبت نوزدهم تیرماه، هفتمین سالروز فقدان بانوی بیبدیل، راوی مهربان آیات و ابیات، زندهیاد مهدیه الهی قمشهای
🔹بیمادری بیماری سختیست!🔹
آغاز شادیهای من! آخر گمت کردم
تا آمدم نجوا کنم: "مادر" گمت کردم
همسایهام بودی فقط یک کوچه پایینتر
از آسمان یک کوچه بالاتر گمت کردم
ای در مزامیرت اساطیر کهن، پنهان
چون نغمهی داوود تا محشر گمت کردم
بالانشین خاکیام! درویش اشرافی!
ممکن-محال من! چه ناباور گمت کردم
بعد از تو دنیا پیش چشمم کاغذی کاهیست
مضمون مشقم! آیهی پرپر! گمت کردم
رحل اقامت بر رحیل افکندهای افسوس
ای پارهی قرآن پیغمبر! گمت کردم
یک روز پیدا کردمت در "با"ی بسم الله
یک شب میان سورهی کوثر گمت کردم
آن شیوهها را در سخن، در دلبری، در حسن
دیگر نمیداند کسی، دیگر گمت کردم
انگشت حسرت میگزم هرگوشه سرگردان
آخر کدامین سو چو انگشتر گمت کردم؟
بیمادری بیماری سختیست، زینرو من
بیزارم از بستر، که در بستر گمت کردم
عمری حکایت گفتی از ابیات مولانا
در بیتهای مثنوی، آخر گمت کردم...
✍ افشین علا
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
💵 گرانی
روغن و قند و برنج، پسته و بادام، پر
نان و پنیر ناهار، اشکنهی شام، پر
کفش و لباس جدید، میوه و آجیل عید
گشت و گذار و خرید، دیدن اقوام، پر
بره و گوساله گشت همدم آهوی دشت
مرغ گران هم کشید از لب این بام، پر
هم شده از مبلها شوق ضیافت، تهی
هم زده از فرشها سفرهی اطعام، پر
مردم بیخانه را خواب شب از دیده، دور
از دل مستأجران شادی ایام، پر
صف زده چون تانکها در همه جا بانکها
از کف مردم ولی موهبت وام، پر
جشن عروسی خیال، خانه گرفتن محال
رخت و جهیز وصال، خرمی و کام، پر
عشق جوانان دگر مرکب رهوار نیست
هم موتور و هم پراید چون دگر اقلام، پر
بغض سفر در گلو، مشهد و کیش آرزو
خود دگر از حج مگو جامهی احرام، پر
دفترم از شعر چون سفرهی مردم تهی
در سرم اندیشه پر، از دلم آرام، پر...
✍🏻افشین علا
مهر ۱۴۰۲
🔻کانال رسمی افشین علا 🔻
📚 @afshinala
🔻سازمان ملل🔻
گوش میدهم
هم به های و هوی رهبران
هم به بق بقوی پشت پنجره
از گلوی کفتران
آن طرف
نغمههای دلنشین
این طرف
نطقهای آتشین
پشت پنجره
بزم خرده نان و بوسه و پَر است
در اتاق
گوشم از دروغها کر است
با همان
زیرپوش کهنه بر تنم
میدوم به سوی پنجره
داد میزنم:
"فضلهی شما کبوتران
از فضائل تمام این سخنوران
قیمتیتر است!.."
✍🏻افشین علا
✨🆔 @afshinala ✨
🔺 کانال اشعار و یادداشتهای افشین علا🔺
🔷شکایت سگ🔷
دم ظهر، وقت نماز زوال
سگی زخمی و لاغر و خستهحال
به مسجد رسید و کنار درش
نشست از سر اضطرار و ملال
قضارا یکی از بزرگان شهر
میآمد بدان سو به فرّ و جلال
برای نماز و به دنبال او
مریدان پی کسب عنوان و مال
یکی زان میان تاخت بر سگ، چنان
که مردان جنگی به قصد قتال!
به ناگاه سگ را به سنگی نواخت
به همراه دشنام، از این احتمال:
که از پوزهی سگ، مبادا نجس
شود دامن مرد نیکوخصال
دگر مردمان نیز چون او شدند
به سگ، حملهور از جنوب و شمال
سگ بینوا نالهای کرد و رفت
از آن در، ولی در نگاهش سؤال:
چه کردم به اینان که اینسان ز خویش
مرا دور کردند با قیل و قال؟
نه از بانگ من گوشی آزرده شد
نه بر دوش آن جمع بودم وبال
نه نانی بریدم به عمرم ز خلق
نه حقی شد از من ز کس پایمال
اگر لقمه نانی به من داد کس
نبردم ز خاطر به ماه و به سال
نگهبانی از گلهها کرده ام
که نقصان نیابد ز گرگ و شغال
خود آگاهم از حرمت سجدهگاه
که بر در نشستم نه جای رجال
اگر بر در مسجدم راه نیست
نجستر ز من از چه یابد مجال؟
چرا در نبندند بر مکر و جور؟
چرا ره نگیرند بر ابتذال؟
سگان، رانده از در، ولیکن به صدر
چه گرگان و شیران، به کوپال و یال
چه بسیار روباه آدمنما
چه بسیار ماران خوش خط ّو خال
از این مردمان کارها سر زند
که هرگز نگنجد مرا در خیال
نشان ده اگر در صفا چون منند
یکی از همینان برای مثال
ریا و تظاهر کجا کردهام؟
چه کس دیده از من، دغل تا به حال؟
من و ناسپاسی؟ گمانی بعید!
من و بیوفایی؟ خیالی محال!
به محشر، بشر خود گواهی دهد
نجس، بيشتر بودهام يا زلال؟
قضاوت کند بین اینان و من
خداوند بخشندهی لایزال...
✍🏻افشین علا
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala
🔹در حاشیهی مصاحبهی اخیر امیر قمیشی
✨خانمبزرگ✨
خانمبزرگ گرچه مسیحی بود
با عشق اهلبیت، تو را پرورد
از تربت حسین به کامت ریخت
با گریه بر حسین بزرگت کرد
فکر تو بود و سفرهی افطارت
یکشنبهها که شوق کلیسا داشت
نام حسین ورد زبانش بود
با آنکه کیش حضرت عیسی داشت
از اوست اینکه مانده بر آن عهدی
عهدی که با حسین علی بستی
از دوستان هزار بدی دیدی
هرگز ولی به خصم نپیوستی
این روزها که کسب مناصب شد
مستلزم فریب و ریاکاری
از آن طرف فضای مجازی نیز
زد آتشی به خرمن دینداری
حالا که گاه عابد و زاهد نیز
از خود به وقت حادثه بیخود شد
حالا که نزد مردم بی ریشه
انکار دین، نماد تجدد شد
ماندی سپندوار در این میدان
با آنکه در مسیر جز آتش نیست
این قصهی امیر قمیشیهاست
هر کس در این میانه سیاوش نیست
تو عاقبت به خیر شدی هرچند
این مثل روز بر همه روشن بود
بیشک دلیل پاکی و اخلاصت
بعد از خدا، بزرگی آن زن بود
آن زن که با تبسم شیرینش
صوت تو را به اوج حلاوت برد
از خانهای که غرق تنعم بود
دست تو را گرفت و به هیأت برد
هنگام مرگ، یکسره جاری بود
عطر شهادتین به بالینش
در واپسیندم ازچه مسلمان شد؟
آمد مگر حسین به بالینش؟!
✍ افشین علا
🗓️شهریور١٤٠٢
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
https://www.aparat.com/v/jxJYm
☕️ بفرمایید غزل
🧾نسخه ای برای خود
باید از این به بعد خدای خودم شوم
بعد از خدا دلیل بقای خودم شوم
دل، خانهی خداست پس از کعبه، واجب است
تعمیر کار کهنهبنای خودم شوم
باید که نسخه ای بنویسم برای خویش
مرهم نهم به زخم و شفای خودم شوم
در این مسیر سخت کسی نیست جز خودم
باید برای تکیه، عصای خودم شوم
وقتش رسیده کوک دلم را عوض کنم
همساز و همسرود و نوای خودم شوم
ما را پس از وفات نیازی به شمع نیست
هنگام مرگ شمع عزای خودم شوم
قربانی جماعت رندان شدم، دریغ
ای کاش از این به بعد فدای خودم شوم
✍🏻 #محمدرضامیرفندرسکی
📆 ۱۶ شهریور ۱۴۰۲
📍مازندران، نور
📚در صورت تمایل این کانال را به علاقه مندان ادبیات معرفی فرمایید.
🌏آدرس کانال:
/channel/mirfendereski_asar
/channel/mirfendereski_asar
/channel/mirfendereski_asar
باعرض سلام خدمت یکایک عزیزان. تلگرام بنده هک شده است. بنابراین امکان دارد پیام های نامتعارفی برای شما با نام بنده برسد. لطفا پاسخ ندهید.
Читать полностью…🩸از شهیدان تو هستم🩸
من که خود صید تو هستم، دام میخواهی چهکار؟
بیش ازین آهوی خود را رام میخواهی چهکار؟
پشتِ سر گفتی فلانی را نمیارم به یاد
روبرو با من بگو، پیغام میخواهی چهکار؟
هرچه گفتی من همان کردم، چرا پس دشمنی؟
من دعاگوی توأم، دشنام میخواهی چهکار؟
خون من در شیشه کردی، ناگهان جانم بگیر
سربکش لاجرعه مِی را، جام میخواهی چه کار؟
کشتهی عشق تو هستم نازنین، از چون منی
صبر میخواهی چهکار، آرام میخواهی چهکار؟
پستهی خندان ندارد قیمتی پیش لبت
با چنان چشمی دگر بادام میخواهی چهکار؟
از کنایات نهان آکنده است ابروی تو
با چنین صنعت بگو ایهام میخواهی چهکار؟
کفتر جلدِ کسی هرگز نخواهد شد دلت
میپری زین سو به آن سو، بام میخواهی چه کار؟
من ز عشقت سوختم اما دلت با دیگریست
یارِ چون من پخته داری، خام میخواهی چه کار؟
در زدم، در را نکردی باز و گفتی کیستی؟
از شهیدان تو هستم، نام میخواهی چه کار؟...
✍🏻 افشین علا
📚کانال اشعار و یادداشتهای افشین علا
💎 @afshinala 💎
🩸شهید باش 🩸
یک عمر زنده باش ولیکن شهید باش
هر دم پی حماسه و عزمی جدید باش
حتی اگر تمام جهان غرق تیرگی است
چون ماه در سراسر شب روسفید باش
یک لحظه از امید دلت را تهی مکن
اما ز هر چه غیر خدا ناامید باش
چون سرو، سرفراز میان ستمگران
لرزان ولی به خلوت خود مثل بید باش
وقتی که از فرشته مقام تو برتر است
پاکیزه از پلشتی نفس پلید باش
بر دست اهل صدق بزن بوسه چون نسیم
بر قامت نفاق چو توفان، شدید باش
با جسم خود بسوز چو شمعی میان جمع
اما چو روح وقت گنه، ناپدید باش
بر چهره های غمزده، جاری چو خنده شو
در قفلهای بسته به هر سو کلید باش
در ماتم حسین علی گریه کن ولی
در فکر محو این همه شمر و یزید باش...
✍🏻افشین علا
📚کانال رسمی #افشین_علا📚
💎 @afshinala 💎
📖در صورت صلاحدید این کانال را به علاقه مندان #شعر و #ادبیات معرفی بفرمایید.
🌏مقصود آفرینش🌎
دل خوش مکن به دنیا چون آشنای ما نیست
این خانهی کهن جز مهمانسرای ما نیست
جام جهاننما را از پیش دست بردار
چون مقصدی به جز گور در پیش پای ما نیست
این پسته هست خندان اما مزن به دندان
آجیل شور دنیا مشکلگشای ما نیست
ویرانه را مکن فرش قصری بساز در عرش
این خانهی کلنگی والله جای ما نیست
این را که از تولد تا مرگ، زنده هستیم
باور مکن که تنها این ماجرای ما نیست
هم ابتدا نداریم هم انتها نداریم
ما با ابد عجینیم مرگ، انتهای ما نیست
از این سرای خاکی روزی که پر بگیریم
آغاز شادی ماست روز عزای ما نیست
پیوند ما و ساقی تا محشر است باقی
ما جاودانه هستیم مردن فنای ما نیست
از ما دو روز، مردم بگذار بد بگویند
بر صدق ما گواهی غیر از خدای ما نیست
تا عاشق حسینیم خورشید عالمینیم
مقصود آفرینش جز کربلای ما نیست
✍🏻افشین علا
مرداد ۱۴۰۲
📚کانال رسمی افشین علا📚
👇عضویت در کانال از طریق آی دی زیر👇
💎 @afshinala 💎
🔹خبرنگاران🔹
ای خبرنگاران، ای راویان دانایی
وارث رسولانید با دم مسیحایی
میکنید در میدان با یلان، هماوردی
کار لشکری کردید گاه خود به تنهایی
هم گهرشناسان را انس با اسامیتان
هم جریدهخوانان را با شما همآوایی
ای خوشا نگارشها، نقدها، گزارشها
اشتیاق عکاسی، شور صفحه آرایی
پای حرفهاتان تا یک دقیقه بنشینیم
بردهاید ساعتها رنج راهپیمایی
جوهر حقایق شد جاری از قلمهاتان
گرچه میکند باطل، میل خامه فرسایی
مرغ زیرکید آری بر شما همین زیبد
در رهایی استغنا در قفس، شکیبایی
ملت از شما خرسند در رسانه ها هرچند
سخت میتوان گفتن حرف حق به شیوایی
✍ افشین علا
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
🔹درخت تزویر🔹
فلک تغیر کند به اخمی امید تغییر اگر بخشکد
به کام جان بر لبان چو زخمی غم گلوگیر اگر بخشکد
به روز روشن چنین نمایان چو میکنی ظلم بر ضعیفان
بماندت لکه روی دامان ز آه شبگیر اگر بخشکد
تهی شود گر ز عدل، میهن فغان برآید ز کوی و برزن
چنانکه خیزد ز طفل، شیون به سینهای شیر اگر بخشکد
چو فاسقی رخت زهد پوشد نهان ولی خون خلق نوشد
بدان که آن خون دوباره جوشد به روی شمشیر اگر بخشکد
درخت زقوم در صحاری دمد بهزودی ز اشک جاری
نشان فقر و غم نداری ز بیخ و بن، دیر اگر بخشکد
شکوه زنجیر و طبل غران نخواهد افکند شور در جان
نشاط در سینهی جوانان ز بیم زنجیر اگر بخشکد
مکن تو با خستگان تقابل به جای تحمیل کن تحمل
فرو بریزد ز پایه این پل، زلال تدبیر اگر بخشکد
چه حاصل آمد به جز تباهی هم از اوامر هم از نواهی
خود، این جوانان شوند الهی درخت تزویر اگر بخشکد
✍ افشین علا
🗓️مرداد ١٤٠٢
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
از زبان حضرت سیدالساجدین (ع)
🔳در غروبی نفسگیر🔳
یش چشمم تو را سر بریدند
دستهایم ولی بی رمق بود
بر زبانم در آن لحظه جاری
«قل اعوذ برب الفلق» بود
گفتی: آیا کسی یار من نیست؟
قفل بر دست و دندان من بود
لحظه ای تب امانم نمی داد
بی تو آن خیمه زندان من بود
کاش میشد که من هم بیایم
در سپاهت علمدار باشم
کاش تقدیرم از من نمی خواست
تا که در خیمه بیمار باشم
ماندم و در غروبی نفسگیر
روی آن نیزه دیدم سرت را
ماندم و از زمین جمع کردم
پاره های تن اکبرت را
ماندم و تا ابد دادم از کف
طاقت و تاب بعد از اباالفضل
ماندم و ماند کابوس یک عمر
خوردن آب بعد از اباالفضل
ماندم و بغض سنگین زینب
تا ابد حلقه زد بر گلویم
ماندم و دیدم افتاده در خاک
قاسم آن یادگار عمویم
گفتم ای کاش کابوس باشد
گفتم این صحنه شاید خیالیست
یادم از طفل شش ماهه آمد
یادم آمد که گهواره خالیست
پیش چشمم تو را سر بریدند
دستهایم ولی بی رمق بود
بر زبانم در آن لحظه جاری
«قل اعوذ برب الفلق» بود...
✍ افشین علا
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
ای بی کفن که بر کفن خلق، نام توست
شاهی اگر نشسته به تختی، غلام توست
سرچشمهی تداوم دین بر زمین پست
از ارتفاع حنجره ی تشنه کام توست
هر جا که جادهای و سواری و مقصدیست
درگیر شرم، از سفر ناتمام توست
"زخم از ستاره بر تنت افزون" و آسمان
با سیل اشک در صدد التیام توست
آتش چگونه شرم ندارد ز سوختن
وقتی که خاندان نبی در خیام توست
شش گوشه است قبر تو زیرا که دستها
از هر طرف دراز به شوق سلام توست
مشک برادر تو اگر شد تهی ز آب
این اشکها مقدمهی انتقام توست
✍ افشین علا
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
💦رود گلآلود💦
بر تخته پارهای زدهام چنگ
در رود موجخیز و گلآلود
با آنکه هست راه گریزم
هرگز جدا نمیشوم از رود
رودی ستیزهجوی که ریزد
انبوه خار و خس به گلویم
امواج او زنند پیاپی
شلاق خشم بر سر و رویم
فریاد میزنند که برگرد!
یاران من نشسته به ساحل
خواهم جوابشان دهم اما
لبریز گشته کام من از گل
گویند: "در کشاکش سیلاب
بی برگ و بار، دل به چه بستی؟
کشتینشستهگان که مصوناند!
بر تختهپاره از چه نشستی؟"
خواهم بگویم: "آی جماعت!
ساحل پر از سراب و فسون است
در هر دو سوی رود گلآلود
بسیار گرگ تشنه به خون است"
خواهم جوابشان دهم اما
نایی نمانده در تن خونین
تنها به تختهپاره توانم
چنگی زنم به ناخن خونین
آری جدا نمیشوم از رود
در اشتیاق دیدن دریا
زیرا همین مسیر گلآلود
روزی رسد به دامن دریا"
✍ افشین علا
🗓️تیر ١٤٠٢
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺