afshinala | Unsorted

Telegram-канал afshinala - افشين علا

4727

✅شاعر، نویسنده و فعال فرهنگی ✅دانش آموخته علوم سیاسی در دانشگاه تهران

Subscribe to a channel

افشين علا

🌺عيد سعيد مبعث گرامي باد🌺

🔅منظومه ی حدیث کساء🔅


تا بشنويم راز نهاني را
احمد گشود گنج معاني را

فرمود "روی دوش پدر بگذار
ای فاطمه! عبای یمانی را"

آن سرو چون به خدمت او برخاست
مدهوش کرد چرخ کمانی را

آمد حسن ز راه و به هر سو یافت
در خانه از بهشت، نشانی را

آمد حسین و رایحه ای حس کرد
خوشبو تر از بهار جوانی را

حیدر رسید و سرمه ی چشمان کرد
خاک ره برادر جانی را

احمد نشاندشان همه را در بر
تعیین نکرد عالی و دانی را

بر زانوان، حسین و حسن بنشاند
گویی به سر، دو تاج کیانی را

یک سوی خود نشاند علی، یک سو
زهرا همان محمد ثانی را

پس با عبای عصمت خود پوشاند
آن باقیان عالم فانی را

هرگز ندیده بود فلک زان پیش
این شیوه ی پیام رسانی را

اندیشه گشت عاجز و با جبریل
آغاز کرد جامه درانی را...

🔸

این نامه را به نظم پراکندم
آن سان که نافه، مشک فشانی را

پس در بهار حشر، جدا گردان
یارب! ز من سموم خزانی را


✍🏻افشین علا

‏🆔 @afshinala
🔺 کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺

Читать полностью…

افشين علا

به روح بلند همسر فرزانه‌ی استاد مشفق کاشانی که امسال به یار سفرکرده‌ی خود پیوست



به قلم سوگند

ای مادر نژاده و نورانی
چون پر زدی ز خیمه‌گه فانی،

اکنون که داغ هجر تو نیز افزود
امواج غم به این دل طوفانی،

حالا که پر گشودی و پیوستی
بی ما به آن قلندر روحانی،

بر او که تکیه‌گاه عزیزان بود
هنگام عیش و وقت پریشانی،

از ما رسان سلام و دعا بسیار
با شیوه‌ای بلیغ که می‌دانی

بر ما فشان ز خلوت‌تان عطری
تا جان کنم به پای تو قربانی

بفرست سوی خانه‌ی ما پیکی
زان بزم عاشقانه و عرفانی

قابی ز عکس تازه‌ی خود با او
شبها به چشم‌ خفته کن ارزانی

دیوان شعرهای جدیدش را
با ما بخوان به نفحه‌ی رحمانی

دیوان شعر او که زبانزد بود
عمری به فضل و جود و مسلمانی

اما اگر به خانه‌ی خود چون تو
مشفق نداشت گوهر پنهانی،

هرگز نمی‌شد آینه‌ای تابان
با این همه شکوه و درخشانی

آری که بی‌تو باز نبود این در
همواره در کمی و فراوانی

هرگز نداشت مرد سخن بی تو
در خانه‌اش ضیافت و مهمانی

بانوی خانه بود که مشفق ساخت
در پیش دیدگان هر ایرانی

بانوی خانه بود که مشفق را
برد از کرم به مصدر سلطانی

بانوی خانه بود که چین از غم
با خنده می‌گشود ز پیشانی

ای مادر یگانه که جز مشفق
در این جهان نبود تورا ثانی

آری تو بودی آن‌که پناهش بود
هنگام رنج و بی سر و سامانی

وصف تو را چنان‌که سزاوار است
مشفق مگر کند به سخندانی

این خامه الکن است که در وصفت
آید برون ز عهده به آسانی

تنها همین بگویمت ای مادر
ای دامن تو خلوت ربانی

ای سایه‌ی تو بر سر من چون عرش
ای در کفم نگین سلیمانی

سوگند بر قلم که قداست یافت
از سوی حق به آیه‌ی قرآنی:

مشفق اگر نداشت زنی چون تو
هرگز نبود مشفق کاشانی

افشین علا✍🏻
بهمن ۱۴۰۲


@afshinala

Читать полностью…

افشين علا

🪣تاریخ مصرف

گرچه جان در راه اینان جمله بر کف داشتیم
نزدشان از ابتدا تاریخ مصرف داشتیم

اول اهل ریش‌ و چادر، بعد امروزی شدند
پس گهی تسبیح در کف، گه می و دف داشتیم

تا مگر تحویل‌شان گیرند روشنفکرها
در به در بودند و ما دنبال‌شان صف داشتیم

دام‌ها در پیش پامان پهن می‌کردند و ما
خاک پاشان را گرامی همچو رفرف داشتیم

فکر کردیم انجمن داریم، اما پادگان
از نفاق و کینه همچون کمپ اشرف داشتیم

منع می‌کردند ما را از تمایل جز به خویش
ما به این دلخوش که زندانی مسقف داشتیم

در پی خدمت به اینان عمری از خواب و خوراک
می‌زدیم، انگار تکلیفی موظف داشتیم

بندگان مال بودند و دم از آزادگی
می‌زدند، از این جهت دردی مضاعف داشتیم

چون جوانی صرف دونان شد به جز پیری چه ماند؟
از گران‌جانان ثمر، عمری مخفف داشتیم

بعد از این رو می‌کنم با جان و دل سوی عوام
با خواص الحق که اوقاتی مزخرف داشتیم!



افشین علا✍️
بهمن ۱۴۰۲


📚کانال رسمی افشین علا

🆔 @afshinala

Читать полностью…

افشين علا

🔹 زینب 🔹


این ماه عالم است که در تب نشسته است
یا دختـر علــی کـه بـه مـرکـب نـشسته است؟

این گـــل ز بــاغ کـیـسـت کــه از عــطـر دامـنـش
بر خـــاک تـفـتـه، لالـــه و کـوکــب نشسته است

این بحر بـی‌کرانـه چـه دیـده‌سـت کـــایـنـچـنـیــن
از مـوج خـون و خـشـم، لبـالـب نشـسـته اسـت

آیـــا اسـیـــر می‌بــری ای شــام تــیــره‌بــخـت؟
این سوره‌ی نساست که در شب نشسته است

این زن همان زن اسـت کــه بر خـــاک درگــهـش
روح الامین همــــاره مـــؤدب نشــستــه اســـت

طوفـان خــشـم فاطـــمــه مــی‌پــرورد بــه جــان
امشــب اگــرچــه زمــزمـه بر لب نشسته است

بار امـــانـتــی کـــه فــلـک تاب آن نداشت
بر شــانــه‌هـای زخـمــی زینـب نشسته است

زنـــجـــیــر را بـــگـــو کـــــه مـــــدارا کـنــد دمــی
این ماه عالم است که در تب نشسته است...

✍ افشین علا

✨🆔 @afshinala
🔺افشین علا🔺

 

Читать полностью…

افشين علا

به ژرفا


چه کس گفت قم رود زیبا ندارد؟
کویر است و باران در آن جا ندارد؟

مگر ساکن شهر قم نیست ژرفا؟
مگر قم نگینی چو ژرفا ندارد؟

به صحرای قم همچو رودی است جاری
که ژرفای او هیچ دریا ندارد

درختی است پاکیزه و سایه‌گستر
که بی قامتش سرو معنا ندارد

ندیدم در این عهد، صاحبدلی را
که در سینه‌اش مهر او جا ندارد

چو ققنوس در خلوتش می‌گدازد
ز آتش چو پروانه پروا ندارد

در این شهر اگر پاک و وارسته چون او
ندیدم، نیازی به حاشا ندارد

به دنیا بگویید دورش نگردد
که او اعتنایی به دنیا ندارد



✍🏻افشین علا
بهمن ۱۴۰۲

📚کانال رسمی افشین علا

🆔 @afshinala

Читать полностью…

افشين علا

به مناسبت سالروز ولادت حضرت جوادالائمه (ع)

کاظمین

گذرم فتاده به جاده‌ای
که رسد به چشمه‌ی باده‌ای

من تشنه‌کام و رهی چنین؟
چه مسافری و چه جاده‌ای!

شده بیخود از همه سو کسی
همه سو فتاده فتاده‌ای

چکد اشک دیده به خاک ره
ز سواره‌ای، ز پیاده‌ای

چه رهی! که خود به دو کهکشان
کشدم بدون اراده‌ای

به چه مهری و به چه اختری
به چه پیری و به چه زاده‌ای

پدر رضا، پسر رضا
چه نیایی و چه نواده‌ای

به حرم نگر، چه ضیافتی!
ز کرم، چه خوان گشاده‌ای

دل من خوشا به سعادتت
چه گرفته‌ای و چه داده‌ای!

✍افشین علا

‏🆔 @afshinala
‌‎✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️

Читать полностью…

افشين علا

🔹شمیم ظفر🔹

خبر بار دیگر رسید از دمشق
که دشمن، گل سرخ چید از دمشق

شبیخون از آن رو زند بر سپاه
که دستان داعش برید از دمشق

از آن رو که دجال، بانگ ظهور
ز یاران مهدی شنید از دمشق

فرج را به تابوت این کشته‌گان
دهد عطر نرگس نوید از دمشق

کنون ای شهیدان بیایید باز
به سوی وطن، روسپید از دمشق

به همراه‌تان در زمستان سرد
نسیم بهاری وزید از دمشق

شمیم ظفر تا فلسطین رسید
ز بس لاله هرسو دمید از دمشق

به‌زودی شود باز درهای قدس
بیارید یاران، کلید از دمشق

به کوی و خیابان چراغان کنید
که می‌آید امشب شهید از دمشق

✍ افشین علا
🗓️بهمن ۱۴۰۲

✨🆔 @afshinala
🔺افشین علا🔺

Читать полностью…

افشين علا

🔹شعر من از زبان شما زيباست🔹

🌺 محمدطاها حکمتی از شهرستان نور

✨ @afshinala
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺

Читать полностью…

افشين علا

🌱 ریحانه 🌱

ریحانه صبح آن روز
از خواب ناز پا شد
خندید مثل خورشید
مثل شکوفه وا شد

صبحانه خورد و پوشید
شلوار بچه‌گانه
آهسته بر سر او
مادر کشید شانه

هم کاپشن تنش کرد
هم گوشواره در گوش
بابا گرفت آن‌وقت
ریحانه را در آغوش

رفتند دسته جمعی
سوی مزار سردار
آنجا که دور یک شمع
پروانه بود بسیار

ریحانه گفت من هم
پروانه‌ بودم ای‌کاش
تا هر کجا دلم خواست
پر می‌گشودم ای‌کاش

این را که گفت، آمد
وقت پریدن او
از آسمان، خداوند
آمد به دیدن او

ریحانه توی دنیا
خندید آخرین بار
مانند شاپرک‌ها
پر زد میان گلزار

آن روز جسم پاکش
در بین کشته‌ها بود
اما خودش کجا رفت؟
پیش فرشته‌ها بود

✍🏻افشین علا
دی ۱۴۰۲


📚کانال رسمی افشین علا

✨ @afshinala

Читать полностью…

افشين علا

⚫️تقدیم به مردم کرمان⚫️

ای وای جگرگوشه‌ی ایران جگرش سوخت
کرمان بلنداختر من بال و پرش سوخت

سردار که پروانه‌صفت سوخت در آتش
یک بار دگر در غم کرمان جگرش سوخت

امروز رسید آتش آن کینه به گلزار
دیروز، اگر باغ گل یاس، درش سوخت

در روز زن ای وای، امان از دل مادر
چون دید گلش نور دو چشمش پسرش سوخت

ای وای ز داغ پدر آنگاه که دختر
چون غنچه‌ی پرپر شده پیش نظرش سوخت

از مضجع سردار هم این دیو بترسد
زین رو چمن از خاک و گل از دور و برش سوخت

این کینه از آن روست که از کشته‌ی او نیز
شد روز تل‌آویو سیاه و پدرش سوخت

این کینه از آن روست که در هفتم اکتبر
یال فرس مغرب و افسار خرش سوخت

رو کرد به باریکه‌ی ویران، سپه دیو
با آهن و پولاد ولیکن سپرش سوخت

کشتار بسی کرد ولی غزه‌ی مظلوم
از پای نیفتاده و دشمن کمرش سوخت

پس نیش زد از کینه به کرمان که جهانی
در حسرت آوازه‌ی فضل و هنرش سوخت

پرورد چو قاسم که به هر معرکه، پیروز
برگشت ز میدان و عدو پشت سرش سوخت

این کینه قدیمی‌تر از این است، دل غرب
از نهضت اسلام و شعاع اثرش سوخت

پس خواست که بر دامن دین، لکه نشاند
در آتش این توطئه دامان ترش سوخت

از هیمنه‌اش ماند فقط ظاهر رنگین
پیراهن اگر ماند به جا آسترش سوخت

پس کاشت درخت از جدل شیعه و سنی
در خطه‌ی اسلام، ولیکن ثمرش سوخت

خاک یمن و سوریه را شخم زد اما
خود از نفس افتاد که زیر و زبرش سوخت

می‌خواست بجنگند ری و کابل و بغداد
با یکدگر اما خود آشوبگرش سوخت

می‌خواست که بیروت شود دشمن تهران
باروت خروشان وفا بیشترش سوخت

می‌خواست که از وحدت اعراب و تل‌آویو
یکباره بیارد خبر اما خبرش سوخت

می‌خواست که با تیشه زند ریشه‌ی ما را
داعش تبرش بود ولیکن تبرش سوخت

ایران نه چو بید است که از باد بلرزد
هر کس که بر او تاخت ز صبر و ظفرش سوخت

امروز هم این سرو کهن، خطه‌ی کرمان
مانده‌ست سرافراز اگر برگ و برش سوخت

افشین علا✍🏻
دی ۱۴۰۲


🥀 @afshinala 🥀

Читать полностью…

افشين علا

به بهانه‌ی درگذشت اميربانو كريمی

🔸دو يار زيرك و از باده‌ی كهن...🔸

چهار سال پیش در روزهای پایانی عمر استاد "مظاهر مصفا" همراه با دوست دانشورم جناب دکتر شالویی به عیادت ایشان رفتم. اما با دیدن آن جسم رنجور که نیمه‌هشیار بر تخت افتاده بود، دنیا بر سرم آوار شد و اشک، امانم نداد. پس به آرامی بر دست استاد بوسه زدم تا مبادا زحمتی تازه بر آن جان خسته بیفزایم. اما شگفتا که آن استاد یگانه که توان کنار کشیدن دست های ادب‌آفرین خود را نیز نداشت، به سختی چشم‌ها را از هم گشود و به اشارتی مرا _بی آن‌که بشناسد_ به سوی خود خواند. با احتیاط، بر صورت تکیده‌اش بوسه زدم و شنیدم که با صدایی ضعیف اما مهرآگین گفت: "کجا بودی عزیزم؟" و بعد چشم‌ها را بست و دوباره به عالم خلسه رفت. اندوه و دریغ ناشی از دیدن آن شیر خفته بر تخت، تاب و قرار از من ربوده بود. اما ملاقات چهره‌ی خندان، صبور و دوست داشتنی پیر و استادی دیگر یعنی "امیربانو کریمی" همسر گرامی استاد مصفا که همچون پرستاری مهربان و طبیبی حاذق بر بالین یار و شریک دیرسال زندگی‌اش ایستاده بود، بذر شادی و امید را دیگربار در دلم شکوفا کرد. زمانی هم که به صحبت نشستیم و از گنجینه‌ی فضل، دانش و خاطرات پربار آن بانوی فاضل بهره‌مند شدیم، ساعاتی شیرین و به یادماندنی بر من گذشت.
بی شک آن خانه‌ی سرشار از یادگارهای قیمتی نسلی از فرزانگان و صاحبدلان به‌حق پیوسته، بی‌حضور آن بانو و بی‌طنین گام‌های استوار و روی گشاده‌ی ایشان، قدر و بهایی این‌چنین نمی‌یافت. آن روز به‌راستی مصداق روشنی برای تعبیر جاودانه‌ی حافظ یافتم: دو یار زیرک و از باده‌ی کهن، دو منی...
البته ارجمندی و والامقامی امیربانو در این خلاصه نمی شد که فرزند و یادگار شاعری چون امیری فیروزکوهی و همسر گرامی مظاهر مصفا بود. بلکه خود، از استادان به‌نام ادبیات، و صاحب تألیفات و تصحیحات بی‌شماری بود که حاصل عمری تلاش خستگی ناپذیر در پاسداری از گنجینه‌ی گران‌سنگ نظم و نثر ادب فارسی است.
آن روز با وجود وخامت حال استاد، از سخنان پرمهر و درس‌آموز امیربانو بهره‌ها بردم. در بازدید از کتابخانه‌ی انبوه و تودرتوی آن خانه‌ی رویایی نیر مسحور گنج‌های گرانبهایی شدم که حاصل عمر آن دو یار گرامی است.
پذیرایی گرم امیربانو علاوه بر سیب‌هایی شیرین از باغ فیروزکوه، با چاشنی ذکر خاطراتی از پدر، و بزرگان دیگر همچون استاد همایی، حکیم الهی قمشه‌ای و... نیز همراه بود. خاطراتی که حلاوت دیدار با بانویی را که مصداق فضایل بانوان فرزانه‌ی ایران و مشرق‌زمین است، دوچندان کرده بود. به گونه‌ای که
دوست نداشتم از بالین عطرآگین استاد مصفا و محضر شیرین امیربانو _که شباهت عجیبش به زنده‌یاد مهدیه الهی قمشه‌ای دگرگونم کرده بود_ جدا شوم. اما مراعات حال استاد و همسرشان، مجالی برای تصدیع بیشتر باقی نمی‌گذاشت.
اکنون که امیربانو کریمی نیز به دیار باقی شتافته و با یار گرامی و همسر نام‌دارش محشور شده است، بیش از پیش جای خالی این نسل از حکیمان و فرزانگان را در میان نسل سرگشته‌ی امروز احساس می‌کنم. حضور آنان در میان ما همچون درختان سایه گستری بود که با تکیه بر وجود نازنین‌شان آرامش خاطر می‌یافتیم و در فضایی مشحون از فضائل و مواهب گذشتگان پرافتخارمان نفس می‌کشیدیم. افسوس که آن نسل تکرارنشدنی یکایک در حال ترک دیار فانی‌اند و جای خالی‌شان نیز پرشدنی نیست.
ضمن آرزوی شادی روح و علو درجات برای آن بانوی نژاده، ادیب و دانشمند، طول عمر باقی میراث‌داران آن نسل و ستارگان سپهر ادب، فرزانگی و حکمت ایران را از خداوند منان مسئلت می‌کنم.

✍🏻افشین علا
🗓دی ۱۴۰۲


‎✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
‏ @afshinala

https://b2n.ir/10496

Читать полностью…

افشين علا

🔹گنج شفاعت🔹

فاطمه آمد، دف و چغانه بیارید
از لب کروبیان، ترانه بیارید

شمع مهیا کنید و لاله‌ای از عرش
درخور آن اختر یگانه بیارید

زیر قدومش پر فرشته بریزید
میوه ز معراج، نوبرانه بیارید

هرچه که خرماست خوشه‌خوشه بچینید
هرچه انار است دانه‌دانه بیارید

مجمعه بر روی سر نهید ز ناهید
خوشه‌ی پروین به روی شانه بیارید

تا بزند تکیه بر سریر دو عالم
بالشی از کهکشان به خانه بیارید

جان علی و محمد است مبادا
صحبت اغیار در میانه بیارید

حاجبان خانه‌ی خدیجه‌! هر آن کس
خواست که بر در زند بهانه بیارید

حلقه‌ی دور زحل دهید به حیدر
نامزدی تا کند، نشانه بیارید

تا که دو نیکو‌سرشت، جفت هم آیند
از لب بام بهشت، لانه بیارید

سبط نخست و حسین و زینب و کلثوم
چار پرستو به آشیانه بیارید

با همه شادی به یاد روز وداعش
سیل غم از هر طرف روانه بیاورید

چون‌که جوان می‌رود ز دست، برایش
محملی از ساقه و جوانه بیارید

خود به نسیمی شود کبود، گل یاس
آه چه حاجت که تازیانه بیارید؟

می‌شکند قامتش به زخم زبانی
دیگر از آتش چرا زبانه بیارید؟

تا که نسوزد درش ز هجمه‌ی اشرار
اشک چو باران ز هر کرانه بیارید

تا که شود دور، چشم بد ز مزارش
هودج خورشید را شبانه بیارید

مخزن سر خداست کاش برایم
گنج شفاعت از آن خزانه بیارید

✍ افشین علا
🗓️دی ۱۴۰۲

✨🆔 @afshinala
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺

B2n.ir/z52700

Читать полностью…

افشين علا

🔹به روز مرگ🔹

به روز مرگ مپنداری که ترک یار و وطن کردم
به عرش، سرو چمان بودم دوباره میل چمن کردم

از این خرابه‌ی خاک‌آلود به سوی شهر خودم رفتم
در این قفس که مرا فرسود هوای دشت و دمن کردم

مبند راه نفس بر خود بخند و حرف بزن با من
اگرچه لب ز نفس بستم اگرچه ختم سخن کردم

اسیر کالبدی بودم فشرده در لحدی بودم
به بسترم جسدی بودم که عزم زنده شدن کردم

نبینمت بزنی بر سر به خاک اگرچه فرو رفتم
قرار خود ندهی از کف به تن اگرچه کفن کردم

ز حق بخواه گناهم را هرآنچه هست بپوشاند
که روز مرگ شود بر من عیان هرآن‌چه که من کردم

چرا در آتش غم سوزی؟ ز داغ، شعله برافروزی
منم همان من دیروزی که رخت تازه به تن کردم...

✍ افشین علا
🗓️دی ۱۴۰۲

✨🆔 @afshinala
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺

Читать полностью…

افشين علا

مجموعه‌ی شش جلدی "سیری در گلزار مثنوی" اثر گران‌سنگ زنده‌یاد مهدیه‌ی الهی قمشه‌ای به کوشش دکتر فریبا ملکیان دختر ارشد ایشان به بازار نشر رسید. این مجموعه حاصل سال‌ها تحقیق، تقریر و شرح مثنوی معنوی توسط آن بانوی قرآن‌پژوه و مولوی شناس است. انتشارات "میرماه" به مدیریت دکتر علی یزدی نژاد نیز با همتی مثال‌زدنی به چاپ و انتشار آن همت گماشته است. سیری در گلزار مثنوی که شامل شرح هر شش دفتر مثنوی است با پیشگفتاری نغز از شارح فقید آن آغاز می‌شود. ناشر گرامی و ویراستار محترم نیز هر یک مقدمه‌ای بر آن نوشته‌اند. مقدمه‌ی سوم به قلم افشین علا شاعر و داماد زنده‌یاد مهدیه‌ی الهی قمشه‌ای نگاشته شده است. ضمن تبریک این رویداد فرخنده به اهالی ادب، فرهنگ و معرفت، مطالعه‌ی این مجموعه‌ی ارزشمند به عموم پژوهندگان مثنوی معنوی و دوست‌داران خاندان بافضیلت الهی قمشه‌ای توصیه می‌شود.


🗓️دی ۱۴۰۲

✨🆔 @afshinala
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺

Читать полностью…

افشين علا

با تو ایام رود چون شب تابستان، زود
بی تو هر ساعت عمرم شب یلدای بلند...

✍ افشین علا

✨🆔 @afshinala
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺

Читать полностью…

افشين علا

🫀قلب زمین



ای غزه! گرچه زار و تهی از فرح شدی
کابوس شام تار عدو چون شبح شدی

معبود کشته خواست، به تن دوختی کفن
معشوق خواست جام پر از خون، قدح شدی

بیت‌الحرام شد خجل از بیت‌لاهیا
رشک کنشت و دیر ز دیرالبلح شدی

تا حشر، ای فرشته‌ی معصوم! روسپید
از کودکان خفته به خون رفح شدی

قدس است نام قلب زمین، اورشلیم نیست
اسباب محو این غلط مصطلح شدی

در نقشه‌ها هنوز تو باریکه‌ای ولی
در آسمان شبیه به قوس قزح شدی

هرچند نیست درخور شعرم ولی به غرب
گویم که تا ابد به جهان مفتضح شدی!



✍🏻افشین علا
بهمن ۱۴۰۲

📚کانال رسمی افشین علا

✨ @afshinsla

Читать полностью…

افشين علا

🔺همین چراغ که می سوزد...🔺

همین که خانه‌ی گرمی هست همین دوخوابه‌ی پر روزن
همین مثلث تکراری، سه ضلع: کودک و مرد و زن

همین که حاصل عمری شعر، آپارتمان نود متری
همیشه عطر زنی دارد، و بوی پونه و آویشن

همین اتاق پذیرایی همین که جای نشیمن نیز
ببین چه حوصله‌ای دارد برای این همه حتی من

همین چراغ که می‌سوزد همین اجاق که روز و شب
اگر نه بوقلمون اما به شوق اشکنه‌ای روشن

همین که سایه و سقفی هست برای دوری و نزدیکی
برای آمدن یک دوست برای رفتن یک دشمن

همین که منتظرم حتی برای آمدن قبضی
چه قبض گاز، چه قبض برق، چه قبض روح، چه قبض تن

همین تنازع دخل و خرج همین جدال زناشویی
همین که: "خسته شدیم از هم" همین دروغ: "طلاق اصلا!"

همین که دخترکی دارم شبیه سوژه‌ی نقاشی
گلی نشسته به دامانش هزار غنچه به پیراهن

همین که دست مرا گیرد در ازدحام خیابان‌ها
به ناگهان کشدم یک سو به شوق دیدن یک دامن

همین که: "خسته شدم دیگر مرا به خانه ببر بابا"
همین نیامده رفتن‌ها همین بهانه‌ی برگشتن...

برای دلخوشی‌ام کافی‌ست برای شکر ولی بسیار
که باید این همه را فردا به جا گذاشتن و رفتن

‏✍🏻 ‎افشین علا

‏✨ @afshinala
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺

Читать полностью…

افشين علا

همانیم که بودیم✨



نوبت ما که شد اینجا همه شاعر شده‌اند
مثل جن در وسط معرکه ظاهر شده‌اند

گوهری قیمت اگر داشت فرو رفت به زیر
بدلی‌های ته جعبه جواهر شده‌اند

روی امواج سوارند پی ماهی خویش
بر سر سفره‌ی خون است که تاجر شده‌اند

ما فناتیک شدیم و همه لائیک، عجب!
فازشان چیست که ناگه همه ولتر شده‌اند؟

پسران پدرانی که ز تسبیح و عقیق
به کراوات رسیدند، بلاگر شده‌اند

دخترانی که لچک بر سر و چادر به کمر
ز دهات آمده بودند جنیفر شده‌اند

ساکنان حرم ستر به یکباره چرا
در بزک کردن جیغ این‌همه ماهر شده‌اند؟!

آرزوشان سفر مشهد و قم بود و کنون
همه در لندن و پاریس مجاور شده‌اند

لات و لوتان دغل از چه نباشند دلیر؟
پی توپی به چمن رفته و لیدر شده‌اند

باطن خویش عیان کرده به یکباره ببین
خیل نوکیسه چه‌سان جذب ظواهر شده‌اند

ما همانیم که بودیم، چه آلوده چه پاک
اهل تزویر چرا طیب و طاهر شده‌اند؟!



افشین علا✍🏻
بهمن ۱۴۰۲



📚کانال رسمی افشین علا

🆔 @afshinala

Читать полностью…

افشين علا

🔸در اين آشفته حالي ها... 🔸



از ایوان نجف رویی به استقبال برگردان
به حال خوش، مرا ای احسن الاحوال برگردان

ترازوی ستم را بشکن از شاهین ابرویت
ز دزدان، سهم ما مثقال تا مثقال برگردان

سؤال مال را پاسخ، زغال آتشین دادی
نوال بذل و بخشش را بدان منوال برگردان

به پیش چشم غارتگر بچرخان ذوالفقارت را
چنین سهم یتیمان را به بیت المال برگردان

زر و سیم خوانین را ز کابین زنان، بستان
خواتین ز خشم آزرده را خلخال برگردان

تفأل بر تو باید زد در این آشفته حالی ها
تو ای قرآن ناطق، قرعه از این فال برگردان

ز دام رهزنان دین و دنیا، شیعیانت را
به دامان خودت ای کعبه آمال برگردان...



✍🏻افشین علا



‎✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshinala

Читать полностью…

افشين علا

طوفان خشم 🌬️

ای اهل غزه! از همه‌ی خلق‌ها سرید
از زبدگان امت اسلام بهترید

آحاد مسلمین به شما غبطه می‌خورند
چون حافظ حریم عروج پیمبرید

هرچند مانده‌اید به باریکه‌ای اسیر
چون رشته‌ای به گردن آفاق، زیورید

ما در ثبات و امن به ساحل نشسته‌ایم
اما شما چو ماهی در خون شناورید

محراب شاهد است که بی‌وقفه در نماز
بر جسم پاره پاره‌ی گل‌های پرپرید

هرجا که باغ بود به عالم ز غصه سوخت
از بس که داغ‌دیده‌ی سرو و صنوبرید

آه ای زنان خون جگر خورده‌ی صبور
مغرب‌زمین نگفت شما نیز مادرید

ای دختران خفته‌ی زیبای مشرقی
مغرب‌زمین نگفت شما نیز دخترید

ای رشک یوسف ای پسران سیاه‌چشم
مغرب‌زمین نگفت شما هم برادرید

ای مردم اسیر که بی مرهم و طبیب
آماج بمب و موشک و زخم مکررید

مغرب‌زمین نگفت شما نیز ملت‌اید
یا وارث تمدن و فرهنگ و باورید

آواره‌ کرد یا که در آوار کشت‌تان
هرگز نگفت صاحب تاریخ و کشورید

اما شما به باختر اثبات کرده‌اید
از ریشه محکم‌اید و درختی تناورید

طوفان‌ خشم‌تان نفس خصم را برید
حق یارتان که فاتح درهای خیبرید

با پرچم بلند فلسطین در اهتزاز
بر بام عرش، سایه‌فکن همچو اخترید

تنها نه مسلمین به شما فخر می‌کنند
در بندگی زبانزد ادیان دیگرید

شیخ عرب اگر به شما پشت‌ کرده‌ است
محکم به پشتوانه‌ی الله‌اکبرید

فردا از آن غزه و قدس است بی‌گمان
چون روز، روشن است که خورشید خاورید

افشین علا✍️
بهمن ۱۴۰۲



B2n.ir/x31368




✨کانال رسمی افشین علا✨

🔸 @afshinala 🔸

Читать полностью…

افشين علا

@afsinala 📖

Читать полностью…

افشين علا

🔹مردم🔹

اساس ملک ندارد دوام بی مردم
که نظم می‌دهد از کف، نظام بی مردم

به توده‌ها و به اقوام تکیه باید کرد
که شهد مُلک نگیرد قوام بی مردم

حذر کن از شب تاریک ظلم، چون تاریخ
به حاکمی نکند احترام بی مردم

خمار و خوش، سر راحت به بالشت مگذار
که خواب امن، خیالی است خام بی مردم

به زور و قوت بازوی خویش غره مشو
که هست قوت اندام، دام بی مردم

عمارتی نشود ماندنی بدون ستون
امارتی نشود مستدام بی مردم

اگرچه مال، حلال و حساب باشد پاک
شود خزانه به حاکم، حرام بی مردم

به مشت خاک نیرزد اگر به کس بدهند
زمام گنبد فیروزه فام بی مردم

خلاصه نزد مقامات، این عریضه بخوان:
که برقرار نماند مقام بی مردم

✍ افشین علا

✨🆔 @afshinala
🔺افشین علا🔺

Читать полностью…

افشين علا

▪️ به مناسبت سالروز وفات حضرت ام كلثوم (س)

🔸ای مادر صبر!🔸

ای نامه‌ی سر به مهر مکتوم
ای مادر صبر، ام کلثوم!

ای میوه‌ی بوستان احمد
ای حاصل وصلت دو معصوم

مجهول جهانیان، چو زهرا
چون زهره ولی به عرش،‌ معلوم

هرچند که غافل از تو تاریخ
ما گرچه به غفلت از تو محکوم

چون خون حسين، عطر نامت
جاری شده از حجاز تا روم

در صبر و وقار همچو زینب
پرونده‌ی ظلم کرده مختوم

خدمت شده افتخار جبریل
وقتی تو و زینبید مخدوم

شرمنده‌ی خطبه‌ی بلیغت
منظومه‌ی هر کلام منظوم

نان و نمک تو خورده مولا
در آن شب واپسین محتوم

دیدی تو اگرچه داغ زهرا
هم غربت دفن در شبی شوم

هم داغ برادری که بی سر
هم داغ برادری که مسموم

هم داغ برادری که بی دست
افتاده به خاک، از آب محروم

هم اکبر خود که گشته پرپر
هم قاسم خود که گشته مقسوم

اما ز تو صبر گشته عاجز
زیرا تو فراتری ز مفهوم

هم ظلمت کوفه از تو نابود
هم شام سیاه، از تو معدوم

جانم به فدای خاک پایت
ای سرو خمیده، ام کلثوم!...


✍🏻افشین علا

‎✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
‏ @afshina

Читать полностью…

افشين علا

🔸به یاد هاشمی🔸


هرگز میان خاطره‌ها گم نمی‌شوی
محو از نگاه و باور مردم نمی‌شوی

ای روح اجتهاد و سیاست، دمی جدا
از صحن مشهد و حرم قم نمی‌شوی

یک عمر غرق خون و خطر زیستی ولی
در قاب‌ها تهی ز تبسم نمی‌شوی

گفتی اگر که مدعیان، منع مِی کنند
فارغ دمی ز مستی آن خم نمی‌شوی

گفتی اگر به جان تو آتش بیفکنند
تو در حریق تفرقه، هیزم نمی‌شوی

دید آسمان که در رهت ای برکه‌ی زلال
هرگز اسیر خشم و تلاطم نمی‌شوی

یادآور مطالبه‌ای در میان خلق
جز وحدت و وفا و تفاهم نمی‌شوی

سالی دگر گذشت و غمت کهنه شد ولی
هرگز میان خاطره‌ها گم نمی‌شوی



✍🏻افشین علا
دی ۱۴۰۲


📚کانال رسمی افشین علا


@afshinala

Читать полностью…

افشين علا

لات


غذای نذری و شربت؟ چه گفت مردک پست؟
گدای اجنبی افسار خود چگونه گسست؟

زبان الکن این لات، ازچه لال نشد؟
میان دست‌ پلیدش قلم چرا نشکست؟

دهن‌کجی به شهیدان و ادعای شعور؟
مجیزگویی خصم و به خلق، ضربت شست؟

کسی که نان سگان می‌خورد چه می‌فهمد؟
غذا و شربت نذری نشانه‌ی شرف است

حرام‌خوار چه داند که شد به کام شهید
نه نان و شربت نذری، که می ز جام الست

به خویش غره نگردد! خطاب من نه به اوست
که شأن شاعر دل‌خون کجا و جاهل مست؟

دلم پر است نه از او که نیست جز مگسی
دلم پر است ز مصدرنشین سفله‌پرست

دلم پر است از آنان که اسوه می‌سازند
به دست خویش برای جوان ز مردم پست

ز صاحبان مناصب که از خصومت‌شان
هر آن‌که ناصح و دلسوز بود و نخبه، نرست

هر آن‌که گیشه پسندید، نورچشمی شد
هر آن‌که شوت بلد بود و گل، به صدر نشست

گناه را ز سلبریتیان مبین که نظام
خودش به تازه به دوران رسیدگان دل بست

برای مردم دانا رسانه هست؟ که نیست
سخن‌شناس و هنرور به خانه نیست؟ که هست

ز مدح و نوحه، جوانان چقدر گریه کنند؟
ز نطق‌های شعاری چه آورند به دست؟

خطای شیوه‌ی تبلیغ و حکمرانی ماست
گدای غرب، اگر حرمت شهید شکست...

افشین علا✍️
دی ۱۴۰۲


🥀 @afshinala 🥀

Читать полностью…

افشين علا

کتاب سیری در گلزار مثنوی

این مجموعه شش جلدی خلاصه‌ای از شرح مثنوی معنوی مولانا است که زنده یاد مهدیه الهی قمشه‌ای در طی ده سال به زبانی ساده و دلنشین به رشته تحریر در آورده است، تا عموم مردم به راحتی بتوانند از این گنجینه عظیم معنوی بهره ببرند.
در این مجموعه شش جلدی، همه‌ی داستانهای مثنوی به زبانی ساده نوشته شده و همچنین تحلیل داستانها همراه با نکات مهم اخلاقی و عرفانی آنها بیان شده است.

لینک خرید کتاب👇

https://basalam.com/rahnamayesh/product/11753877

Читать полностью…

افشين علا

در آستانه‌ی روز زن

🔸زن🔸

فرشته بود و خدا ، عشق در ميانه نبود
فضای عالم هستی پر از ترانه نبود

سکوت بود و خداوندگار و خلوت خويش
ز شور عشق نشانی در اين زمانه نبود

فرشتگان خدا خاضعانه در تسبيح
ز تير غمزه، دلی را کسی نشانه نبود

مقام حُسن به جا بود و دلبری می‌کرد
ولی چه سود که آيينه در ميانه نبود

برای جلوه‌ی آن چهره آفريده شدی
برای خلق تو زين خوبتر بهانه نبود

تو آفريده شدی ای زن ای تبلور عشق
که بی‌فروغِ نگاه تو ، خانه خانه نبود

هزار مشعل خورشيد اين فروغ نداشت
اگر چراغ تو روشن در آشيانه نبود

اگر نه آينه بودی به پيش طلعت دوست
حديث حسن و جمالت بدين فسانه نبود

در اين مقام نيامد سخن به سر " آتش"
که بحرِ پر گهر عشق را کرانه نبود

✍🏻زنده یاد مهديه الهی قمشه‌ای (آتش)

‎✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
‏ @afshinala

yon.ir/Afshinala

Читать полностью…

افشين علا

به مناسبت سالروز وفات اسوه‌ی شیرزنان عالم حضرت ام‌البنین (س)

🔳رشک حور🔳


زن، رشک حور بود و تمنای خود نداشت
چون آسمان نظر به بلندای خود نداشت

اسمی عظیم بود که چون راز سر به مهر
در خانه‌ی علی سر افشای خود نداشت

ام‌البنین کنایه‌ای از شرم عاشقی است
کز حجب، تاب نام دلارای خود نداشت

در پیش روی چار جگرگوشه‌ی بتول
آئینه بود و چشم تماشای خود نداشت

زن؟ نه! همای عرش‌نشینی که آشیان
جز کربلا به وسعت پرهای خود نداشت

در عشق، پاره‌های جگر داده بود و لیک
بعد از حسین میل تسلای خود نداشت

عمری به شرم زیست که عباس وقت مرگ
دستی برای یاری مولای خود نداشت...


✍🏻افشین علا
◀️ آواز: محمد معتمدی


‏✨🆔
@afshinala
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺

Читать полностью…

افشين علا

🔹رو سر بنه به بالین🔹

سیصد هزار میلیارد؟ یعنی کلاه بشکن!
دیوار عرش بشکاف سقف از فلک بیفکن

سیصد هزار میلیارد یعنی محال ممکن!
یعنی چه می‌توان گفت با این زبان الکن؟

یعنی که در تصور این صفرها نگنجد
یعنی که وهم گردد بر مغز، سایه‌افکن

یعنی برای مردم، سیصد هزار فرصت
سیصد هزار دکان سیصد هزار مسکن

سیصد هزار کابین، رخت و جهیز و آذین
یعنی که فرش زرین از چابهار تا کن

یعنی جواب گیرند سیصد هزار بیکار
بی نامه و تقاضا بی شرط و کاش و لیکن

یعنی شوند درمان، سیصد هزار بیمار
میلیاردها مداوا با عکس و برق و اسکن

سیصد هزار دفتر، قانون پور سینا
سیصد هزار دیوان، شعر شفیع کدکن

گفتی ولی چه حاصل؟ دیگر خموش شاعر!
رو سر بنه به بالین، کمتر سخن‌ پراکن...

✍ افشین علا
🗓️دی ۱۴۰۲

✨🆔 @afshinala
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺

Читать полностью…

افشين علا

🤲ببخشا🤲

خدایا اگر جز تو با دیگری خو گرفتم
گه از ناامیدی اگر سر به زانو گرفتم

اگر گاه‌گاهی سرم پیش مخلوق خم شد
اگر دست حاجت به این سو و آن سو گرفتم

اگر سفره‌ی دل برای کسی باز کردم
سر سفره‌ات بودم و لقمه از او گرفتم

من این کشتی خسته با بادبان شکسته
اگر بر لب ساحلی جز تو پهلو گرفتم،

خطا کردم آری، که تنها کس من تو هستی
ببخشای اگر جز تو با دیگری خو گرفتم...

✍ افشین علا

✨🆔 @afshinala
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺

Читать полностью…
Subscribe to a channel