4727
✅شاعر، نویسنده و فعال فرهنگی ✅دانش آموخته علوم سیاسی در دانشگاه تهران
🔺بهشت حرامیان🔺
خدا نکند که بدگهری به صدر ادارهها برسد
که گر برسد، ز اهل وطن فغان به ستارهها برسد
رمق ز چپاول بیامان نمانده به قامت کاروان
چگونه صدای پیادهگان به گوش سوارهها برسد؟
چنان ز گرانی و فقر و غم شده پشت مردم خسته خم
که دست خرد، گمان نکنم به دامن چارهها برسد
بهای سکونت مردمان به خرابهها شده پول خون
گمان نکنم که دور فلک به گرد اجارهها برسد
ز فرط دغل چگونه رسد به گوش جوان، صدای اذان؟
چگونه صلای فرشتهگان، دگر ز منارهها برسد؟
به ساحل اگر حصار دغا شکسته شود به دست قضا
ز بحر مواهب اغنیا نمی به کنارهها برسد
زبانه کشد جهنم کین به باغ و بهشت حرامیان
ز آه دلی به دامنشان شبی که شرارهها برسد
دگر مکن ای بریدهنفس گلایه ز کس که در این قفس
صدا نرسد ز بیم عسس مگر که اشارهها برسد
✍️ افشین علا
🗓️ دی ۱۴۰۴
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
☀️یلدای بلند☀️
دیده در حسرت آن قامت زیبای بلند
نقرهافشان شده چون ماه به شبهای بلند
با تو ایام رود چون شب تابستان، زود
بی تو هر ساعت عمرم شب یلدای بلند
گرچه از چشم تو افتادهام از من مگریز
به مدد خیز که افتادهام از جای بلند
سرم از ابر چه کم داشت؟ که بر شانهی خویش
نپذیرفتیاش ای کوه شکیبای بلند؟
دلم از عربدهجویی به وصالت نرسید
نشود خام، خریدار ز غوغای بلند
گرهی از سر زلف تو گشودن؟ هیهات!
دست کوتاه من و حل معمای بلند؟
نشود رام تو این قله به اصرار ای دل
قصه کوتاه کن از آن قد و بالای بلند...
✍🏻افشین علا
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
▪️ به مناسبت سالروز وفات حضرت ام كلثوم (س)
🔸ای مادر صبر!🔸
ای نامهی سر به مهر مکتوم
ای مادر صبر، ام کلثوم!
ای میوهی بوستان احمد
ای حاصل وصلت دو معصوم
مجهول جهانیان، چو زهرا
چون زهره ولی به عرش، معلوم
هرچند که غافل از تو تاریخ
ما گرچه به غفلت از تو محکوم
چون خون حسين، عطر نامت
جاری شده از حجاز تا روم
در صبر و وقار همچو زینب
پروندهی ظلم کرده مختوم
خدمت شده افتخار جبریل
وقتی تو و زینبید مخدوم
شرمندهی خطبهی بلیغت
منظومهی هر کلام منظوم
نان و نمک تو خورده مولا
در آن شب واپسین محتوم
دیدی تو اگرچه داغ زهرا
هم غربت دفن در شبی شوم
هم داغ برادری که بی سر
هم داغ برادری که مسموم
هم داغ برادری که بی دست
افتاده به خاک، از آب محروم
هم اکبر خود که گشته پرپر
هم قاسم خود که گشته مقسوم
اما ز تو صبر گشته عاجز
زیرا تو فراتری ز مفهوم
هم ظلمت کوفه از تو نابود
هم شام سیاه، از تو معدوم
جانم به فدای خاک پایت
ای سرو خمیده، ام کلثوم!...
✍🏻افشین علا
✳️کانال اشعار و یادداشت های افشین علا✳️
@afshina
🔹غارتگران ملک🔹
طرحی چرا برای عدالت نمیکشید؟
آیا به دوش، بار رسالت نمیکشید؟
خسها به صف شدند! چرا خار را برون
از چشم صاحبان اصالت نمیکشید؟
زین ره که میروید وطن را به جز سقوط
در ورطهی هلاک و ضلالت نمیکشید
عمریست در نشست و سمینارهایتان
نقشی به جز ملال و کسالت نمیکشید
پا روی پا به کاخ خود انداختید و دست
از نخوت و غرور و جهالت نمیکشید
نسل جوان خستهی نومید را چرا
بیرون از این جمود و بطالت نمیکشید؟
داماد و دختر و پسر و نوچه و رفیق
تا چند بر سریر؟ خجالت نمیکشید؟!
✍️ افشین علا
🗓️ آذر ۱۴۰۴
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
🔹گنج شفاعت🔹
فاطمه آمد، دف و چغانه بیارید
از لب کروبیان، ترانه بیارید
شمع مهیا کنید و لالهای از عرش
درخور آن اختر یگانه بیارید
زیر قدومش پر فرشته بریزید
میوه ز معراج، نوبرانه بیارید
هرچه که خرماست خوشهخوشه بچینید
هرچه انار است دانهدانه بیارید
مجمعه بر روی سر نهید ز ناهید
خوشهی پروین به روی شانه بیارید
تا بزند تکیه بر سریر دو عالم
بالشی از کهکشان به خانه بیارید
جان علی و محمد است مبادا
صحبت اغیار در میانه بیارید
حاجبان خانهی خدیجه! هر آن کس
خواست که بر در زند بهانه بیارید
حلقهی دور زحل دهید به حیدر
نامزدی تا کند، نشانه بیارید
تا که دو نیکوسرشت، جفت هم آیند
از لب بام بهشت، لانه بیارید
از حسن و از حسین و زینب و کلثوم
چار پرستو به آشیانه بیارید
با همه شادی به یاد روز وداعش
سیل غم از هر طرف روانه بیاورید
چونکه جوان میرود ز دست، برایش
محملی از ساقه و جوانه بیارید
خود به نسیمی شود کبود، گل یاس
آه چه حاجت که تازیانه بیارید؟
میشکند قامتش به زخم زبانی
دیگر از آتش چرا زبانه بیارید؟
تا که نسوزد درش ز هجمهی اشرار
اشک چو باران ز هر کرانه بیارید
تا که شود دور، چشم بد ز مزارش
هودج خورشید را شبانه بیارید
مخزن سر خداست کاش برایم
گنج شفاعت از آن خزانه بیارید
✍️ افشین علا
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
https://B2n.ir/ry6535
▪️آئینهای که چشم تماشای خود نداشت▪️
زن رشك حور بود و تمنای خود نداشت
چون آسمان نظر به بلندای خود نداشت
اسمی عظیم بود كه چون راز سر به مهر
در خانهی علی سَرِ افشای خود نداشت
امالبنین، كنایهای از شرم عاشقی است
كز حجب، تاب نام دلآرای خود نداشت
در پیش روی چار جگرگوشهی بتول
آیینه بود و چشم تماشای خود نداشت
زن؟ نه! همای عرشنشینی كه آشیان
جز كربلا به وسعت پرهای خود نداشت
در عشق، پارههای جگر داده بود و لیك
بعد از حسین، میل تسلای خود نداشت
عمری به شرم زیست كه عباس، وقت مرگ
دستی برای یاری مولای خود نداشت
✍️ افشین علا
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
🔹نامهای به رضا امیرخانی🔹
شنیدم سطح هوشیاریات پایین آمده است. شگفتا! رضا امیرخانی و هوش پایین؟! سالهاست که نسلی با عقل زمینی و هوش ماوراییات بالیدهاند و از تماشای پنجرههایی که چشم تیزبین و قلم عقلآفرین تو، رو به عالم معنا گشوده است، از خواب غفلت بیدار شدهاند. پس اجازه بده باور نکنم و از پزشکان گرامی خواهش کنم نگویند سطح هوشیاریات پایین آمده است. هوش فلکپیمای تو همراه با جسم فروتنت، امروز در بلندترین جایگاه آرمیده است. خلوتی که خداوند در آن، مقربان درگاه خویش را از جام بادهی یقین، سرمست میکند و به هوشیاری محض میرساند. تو هم قرار است مدتی از هوش عالم ملک به هوش عالم ملکوت برسی. برای همین است که به خواب رفتهای، در خلوتی اثیری. در جایگاهی که پرواز هیچ پاراگلایدری نمیتوانست تو را به آنجا برساند. هرچند تمام این سالها در اوج بودهای و قلهها و ابرها را درنوردیدهای. این اشتیاق عجیب تو به پرواز، شاید از آن روست که با وجود همهی دارندگیها و برازندگیهایت خاک را قابل نمیدانی. شاید روح بلند و سبکسیر تو تحمل این همه تلخکامی و نابرازندگی را که زمین به آن مبتلاست، ندارد. حتی من هم که دست عقل و معرفتم به پای اندیشهی بلند تو نمیرسد، از اینهمه تلخکامی به تنگ آمدهام. من هم بهظاهر بیدارم، اما در حقیقت، به خواب تلخی رفتهام که در لحظهلحظهاش جز کابوس نمیبینم. من هم خستهام، خسته از اخبار، از وقایع، از خون و نفرت و ویرانی، از وقاحت و سبعیت انسان مدرن، از هجمهی بیامان بیگانگان از بیرون و نااهلان از درون به این آب و خاک کهن و مظلوم. آب و خاکی که من و تو با عشق ورزیدن به آن بر سینهاش قد کشیدیم. و آیینهای شدیم برای به تصویر کشیدن عظمت و مظلومیت توأمانش. من، شاعر شوریده و ناتوانی شدم برای سرودن شادیها و آرزوها و مصائبش، و تو نگارندهای هوشیار و تیزبین برای راه نشان دادن، تلنگر زدن، بیدار کردن و آگاهی بخشیدن. من کجا و تو کجا؟ اما در اینکه دغدغهها و دردهامان با همهی تفاوتهایش در خاک یک باغ ریشه دارد، شکی نیست. باغی پردرخت و سایهگستر، اما آفتزده و بلادیده. حال چه فرقی میکند که نخل بلند دانایی و فرزانگی تو یک سر و گردن از این درخت زخمدیده و غمگین که من باشم، بلندتر است. بید لرزان اما همچنان ایستاده که دوستان و دشمنان بسیار به او تکیه دادهاند و وقت برخاستن، جز زخم بر آن یادگاری نگذاشتهاند. حال من که چنین باشد، خدا میداند چون تویی چهها کشیده از این عهد بیوفا، از این مهمانخانهی مهمانکش. پس به این استراحت نیاز داشتی. آن هم بعد از رنجی که این همه سال کشیدی، از آنچه که میخواهی و نمیبینی، و از آنچه که میبینی و نمیخواهی. پس آرام بخواب و استراحت کن. بگذار بالهای همیشه در پروازت کمی در بستر بیاسایند تا برای اوج گرفتن بیشتر رمقی تازه بگیرند. ما هنوز به هوش سرشار و ایمان استوار و قلم پربارت نیازمندیم. این بیرون، دستهای فراوانی به دعا گشوده شدهاند رو به آسمان. یقین دارم خدای مهربان دعاهای ما را خواهد شنید و بار دیگر رضای نازنین را به آغوش اهالی قبله و قلم بازمیگرداند.
✍️ افشین علا
🗓️ آذر ۱۴۰۴
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
https://B2n.ir/db8965
افشین علا: اولویتدادن به کار فرهنگی در خلیج فارس یک ضرورت ملی است
بندرعباس-شاعر برجسته کشور با اشاره به اهمیت فرهنگی و سرزمینی جزایر خلیج فارس گفت: افتتاح مراکز فرهنگی در جزایر جنوبی اقدامی ارزشمند و خاطرهساز است.
به گزارش خبرنگار مهر، افشین علا شاعر برجسته و چهره شناختهشده ادبی کشور صبح یکشنبه در جمع خبرنگاران با تبریک افتتاح مراکز فرهنگی کانون پرورش فکری در جزایر جنوبی، این اقدام را یک «خاطره شکوهمند» برای منطقه عنوان کرد و گفت: اتفاقی که امروز در این جزیره مهم و راهبردی خلیج فارس رقم میخورد، بیتردید در حافظه فرهنگی منطقه ماندگار خواهد شد.
ضرورت توجه فرهنگی در کنار اهمیت اقتصادی و نظامی خلیج فارس
علا با اشاره به موقعیت استراتژیک استان هرمزگان اظهار داشت: این استان به دلیل قرار گرفتن در تنگه حیاتی هرمز و آبهای سرزمینی خلیج فارس، همواره از منظر اقتصادی و نظامی مورد توجه بوده است؛ اما نباید فراموش کنیم که در این پیشانی و نگین کشور، کار فرهنگی نیز باید در اولویت قرار گیرد.
وی افزود: در حوزه فرهنگ بیش از همه، مخاطب کودک و نوجوان است که نیازمند برنامهریزی و سرمایهگذاری جدی میباشد و اقداماتی از این دست، آیندهساز خواهد بود.
علا که خود از دوران کودکی عضو کانون بوده، تأکید کرد: کانون نهادی استثنایی است؛ نه تنها در ایران مشابهی ندارد بلکه در خارج از کشور نیز نمونهای شبیه به آن دیده نمیشود. به همین دلیل، این نهاد نیازمند حمایت مستمر همه دستگاههاست.
علا با اشاره به ظرفیتهای گردشگری استان هرمزگان تصریح کرد: پیشنهاد جدی من به وزارت آموزش و پرورش، کانون پرورش فکری، سازمان مناطق آزاد و سایر نهادهای مسئول این است که در مقصد مهمی مانند کیش که سالانه پذیرای جمعیت گستردهای از گردشگران ایرانی و خارجی است یک مرکز فرهنگی تخصصی و بینالمللی تأسیس شود؛ مرکزی در شأن خلیج فارس، استان هرمزگان و ایران اسلامی.
وی در پایان ابراز امیدواری کرد: پس از افتتاح مراکز فرهنگی در جزایر سهگانه، توسعه این فعالیتها در دیگر نقاط استان نیز با جدیت دنبال شود.
https://B2n.ir/jq1123
▪️قصیدهی گل یاس▪️
از بس كه بود مثل محمد، شمایلش
گويی پدر چو آینه بود، او مقابلش
تنها نه زن، که خالق هستی ز نور خویش
بخشیده بود جوهر انسان کاملش
دریای بیکرانهی عصمت که در جهان
تنها علی رسید به ادراک ساحلش
اوصاف او به سورهی کوثر خلاصه شد
زیرا به وحی نیز نگنجد فضائلش
اعجاز، واژهایست که زهراست آیتش
معراج، مزرعیست که زهراست حاصلش
"قالوا بلی" فسانهی روز الست نيست
بار امانتیست که زهراست حاملش
تنزیل اگرچه قدر ز مُنزِل گرفته است
نازد به خود که خانهی زهراست مٓنزلش
آل عبا اگر ز محمد مقام یافت
زهراست ثقل دایره و شمع محفلش
حیدر " ولی" و حضرت زهراست حامیاش
میزان، علی و حضرت زهرا معادلش
نازم به خانهای که در آن جن و انس را
اذن دخول نیست چو زهراست داخلش
نازم به قامتی که ملک رشک میبرد
بر تار و پود چادر او در نوافلش
نازم به دامنی که نبی سر بر آن گذاشت
در ناملایمات پی رفع مشکلش
از کودک گرسنهی خود کرد نان، دریغ
تا نگذرد گرسنه از آن سفره، سائلش
جاری چو زمزم است ولی مروه و صفا
هرگز نمیرسند به طی مراحلش
قبرش نهان شد از نظر خلق تا ز آه
هر دم به جای گُل ندمد آتش از گِلش
جانم فدای یاس کبودی که از نظر
در روز حشر نیز نهان است محملش
جانم فدای ماه منیری که در سفر
عاجز شد آفتاب ز سیر منازلش
گر شهره شد حسن به کرامت، ز مادر است
جود و کرم نمیست ز بحر خصائلش
در اهتزاز مانده اگر بیرق حسین
بستهست دست حضرت زهرا حمایلش
زهراست تکیهگاه پسر در مصائبش
زهراست نوحهخوان پسر در مقاتلش
زینب اگر گرفت به صحرای کربلا
سکان به کف، سکینهی زهراست در دلش
امالبنین اگر که ابوالفضل پرورید
از شیر خود، عنایت زهراست شاملش
نازم به کوثری که تبار رسول از اوست
ابتر اگرچه خواند ز کین، ابن وائلش
گرگان پس از شهادت او نیز در کمین
تا ریشهکن کنند تبار و سلاسلش
نامحرمی و ضربه به پهلوی فاطمه؟!
شکر خدا که شد در و دیوار، حائلش
وای از دمی که شکوه کند نزد مصطفی
در روز حشر، حضرت زهرا ز قاتلش
وای از دمی که شرم زند شعله بیامان
نزد رسول بر جگر خصم جاهلش
ما لعن بر جماعت غاصب نمیکنیم
زیرا فدک نبود و فلک نیز قابلش
این شکوه را چو یوسف زهراست مدعی
موکول میکنیم به دیدار عاجلش...
✍️ افشین علا
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
⚡️ از زهد ما چه سود...⚡️
از ماه و سال تازه تری از بهار هم
از لحظه های پرتپش انتظار هم
بغض از گلوی صاعقه وا می کنی به خشم
با بوسه ای ز غنچه بی برگ و بار هم
می بینی آنچه را که چو من در حساب نیست
چون آینه نمی گذری از غبار هم
رو می کنی ز لطف به رؤیای خفتگان
سر می زنی به مردم شب زنده دار هم
دام از چه می نهی؟ چو مجال گریز نیست
تیر از چه می زنی؟ که نجنبد شکار هم
از زهد ما چه سود؟ که خاصان درگهت
شکرت نگفته اند یکی از هزار هم
غرقیم در گناه و گرامی به نزد خلق
این آبرو مریز به روز شمار هم
✍افشین علا
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
🔹در غیاب یلان🔹
گدای در پی ثروت عجول، دشمن ماست
فساد و مال حرام و نزول، دشمن ماست
حقیر بی سر و پایی که از مواهب رانت
در اقتصاد بدل شد به غول، دشمن ماست
مجیزگوی مقامات با صدای بلند
برای آن که کنندش قبول، دشمن ماست
مدیر چابک و چالاک پیش چشم رئیس
به نزد خلق، ولی گیج و گول، دشمن ماست
نشستها و سمینارهای شام و نهار
ادارههای پر از عرض و طول، دشمن ماست
هم آنکه کرد خیانت به نام اصلاحات
هم آنکه ساخت دکان از اصول، دشمن ماست
به صدر مصطبه، رندی که در غیاب یلان
نشسته است به جای فحول، دشمن ماست
ترامپ گرچه پلید است، خصم اصلی نیست
که حرص رهزن ما شد، که پول دشمن ماست!
✍🏻افشین علا
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
🌴به مناسبت روز کیش🌴
سلام کیش نیلگون که محکم و نژادهای
از آب و خاک نیستی تو از بهشت زادهای
اگرچه کوچکی ولی ز روح بیکران خود
خلیج فارس را چنین شکوه و شور دادهای
بدون کوه و تپهها ز قلهها فراتری
شبیه فرش قیمتی به زیر پا فتادهای
ز همت بلند خود شدی زبانزد وطن
نگین کشورم شدی که مظهر ارادهای
تفاوتی نمیکند چه روز باشد و چه شب
به احترام میهمان همیشه ایستادهای
همیشه با مسافران تبسم است بر لبت
چه روح باسخاوتی چه چهرهی گشادهای
یکیاست جان بومیان چه شیعه و چه سنیات
چه قرنها که اینچنین تو پشت سر نهادهای
پر است شهر و ساحلت ز خاطرات ماندنی
فقط جزیره نیستی بهشت خانوادهای...
✍ افشین علا
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
مرا به خانه زهرای مهربان ببرید
به خاک بوسی آن قبر بی نشان ببرید
اگر نشانی شهر مدینه را بلدید
کبوتر دل ما را به آشیان ببرید
کجاست آن در آتش گرفته تا که مرا
برای جامه دریدن به سوی آن ببرید
مرا اگر شدم از دست برنگردانید
به روی دست بگیرید و بی امان ببرید
کجاست آن جگر شرحه شرحه تا که مرا
به سوی سنگ مزارش کشان کشان ببرید
مرا که مهر بقیع است در دلم، چه شود؟
اگر به جانب آن چار کهکشان ببرید
نه اشتیاق به گل دارم و نه میل بهار
مرا به غربت آن هیجده خزان ببرید
کسی صدای مرا در زمین نمی شنود
فرشته ها! سخنم را به آسمان ببرید...
✍️ افشین علا
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
🔹احاطهام كن!🔹
احاطهام كن چنانكه آتش چو بر درختان شراره بندد
ز باد و باران زبانه گيرد، ز هر طرف راه چاره بندد
احاطهام كن چنانكه دريا كشد به گرداب ريشخندی
غريق كشتیشكسته را چون دخيل بر تختهپاره بندد
احاطهام كن چنانكه توفان چو قصد زير و زبر نمايد
به دامن صخره گل بريزد، به پای گل، سنگ خاره بندد
احاطهام كن چنانكه شيری به رسم بازيچه، صيد خود را
رها كند، ره بر او ببندد، رها كند، ره دوباره بندد
احاطهام كن چنانكه مادر، دمی رود چون قرارش از كف
ره نفس بر گلوی طفلش ز بوسهی بیشماره بندد
احاطهام كن چنانكه شعری چو از جنون پشتوانه گيرد
زبان تشبيه را بدوزد، دريچه بر استعاره بندد
احاطهام كن چنان حرامی كه در شبيخون بیامانش
ز كاروانی كه خفته در خود، پياده گيرد، سواره بندد
احاطهام كن چنانكه مرگی به ناگهان چون ز در درآيد
زبان و دستان و ديدگان را به ناگه از يك اشاره بندد
احاطه كن عشق! همچنانم ببر به آن سمت بیکرانم
كه عنكبوت فلك به جانم كمند تار از ستاره بندد...
✍️ افشین علا
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
قَالَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ :
أَیُّهَا النَّاسُ لَا تَسْتَوْحِشُوا فِی طَرِیقِ الْهُدَی لِقِلَّةِ أَهْلِهِا
🔹در سایهی عصمت🔹
از خلوتی راه سعادت نهراسید
در جهد ز انبوهی عادت نهراسید
تا با هنر بندگی از بند رهاییم
از کینهی شیطان ز عبادت نهراسید
چون حرز امان داده به ما احمد مختار
از تیر غم و سنگ حسادت نهراسید
با حب علی حیدر کرار به عالم
شاهید، از این عشق و ارادت نهراسید
تا سیدهی هر دو سرا حضرت زهراست
در سایهی عصمت ز سیادت نهراسید
تا این چمن از حُسن حَسن رشک بهشت است
چون سرو خرامان ز رشادت نهراسید
گیرد چو حسین بن علی دست غریقان
در موج حوادث ز شهادت نهراسید
هرچند که بیراهه شلوغ است، دروغ است
از خلوتی راه سعادت نهراسید
✍️ افشین علا
🗓️ آبان ۱۴۰۴
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
بشیر معتمدی در هفت تیر ۶۰ وقتی کودک بود، داغ شهادت پدر دید. در جوانی، داغ برادر جوان. و امروز داغ مادری که بهراستی فقدانش طاقتسوز است. برایش آرزوی صبر میکنم.
افشین علا
دی ۱۴۰۴
مسجد جامع شهرک غرب
مراسم ترحیم زندهیاد اشرف بروجردی
✨ @afshinala ✨
این سالها در سوگ بسیاری از عزیزان مرثیه سرودهام، ولی همانطور که بارها گفتهام، برای کسانی که دوستشان میدارم، در حیاتشان نیز شعر میگویم. منتظر نمیمانم که مرگ، اولین بهانهی سرودنم برای عزیزان باشد. فرقی هم برایم نمیکند که ممدوحم صاحبنام باشد یا گمنام. کسی را خوش بیاید یا طاعنی را به خشم و تمسخر وادارد. باورم این است که خوبی و زیبایی را در هر کسی که ببینم، باید آن را در آینهی شعرم به معرض تماشای دیگران بگذارم. چراکه شعر تنها دارایی و ثروت من است و جز آن چیزی ندارم که به بندگان خاص خدا و عزیزان صاحبدل تقدیم کنم. زندهیاد بانو اشرف بروجردی از این جمله عزیزان بود. به جرأت میگویم که او از آفریدگان قابل ستایش خداوند در روی زمین بود. هم به وقار فاطمی مزین بود و هم به شکوه زینبی. از این رو، سالها پیش زمانی که در قامت نحیف اما استوارش شاهد حماسهی عظمت صبوری یک مادر داغدیده بر نعش فرزندی نازنین بودم، بیاختیار شعر بلندی با این مطلع برایش سرودم:
سلام من به تو ای اشرف بروجردی...
به قول حکیم بیهق، او بهراستی زنی بود جگرآور. زمانی که در حادثهی هفتم تیر، شوهر از دست داد، من نوجوانی بودم که نمیشناختمش. اما یقین دارم که در شهادت همسر، همانقدر زینبی ظاهر شد که سی و چند سال پس از آن در ماتم مرگ ناگهانی پسر دلبندش. روز تشییع آن جوان برومند، سراسیمه خود را به دانشگاه تهران رساندم. مثل همهی موارد مشابه در مواجهه با مادران داغ جوان دیده، از لحظهی روبرو شدن با صاحبعزا وحشت داشتم و زبانم به لکنت افتاده بود. اما دیدن قامت نحیف اما استوار آن مادر با همان چهرهی متبسم همیشگی، جایی برای وحشت و لکنت نمیگذاشت. جانی سراپا سوخته، اما تسلیم و خاضع در برابر ارادهی حق. با دلی خونین و لبی خندان چو جام. با تنی بیمار اما ایستادهتر از کوه در چادری که شکوه و عظمت زن را در نگاه آدمی دوچندان میکند. پای تابوت پسر نیز ذرهای از آرامش و تبسم و فروتنیاش کم نشده بود. همانگونه بود که پشت میز ریاست کتابخانهی ملی دیده بودمش. همانگونه که در آیینهای فقدان بانو مهدیهی الهی قمشهای حضور یافته بود. همانگونه آرام و خاضع و باوقار که در عرصهی دانش و فرهنگ و سیاست ظاهر میشد. عجیب آنکه در تمام این احوال با عقرب جرار سرطان نیز دست و پنجه نرم میکرد و شاید بسیار کسان نمیدانستند. اما تسلیم نشدن در برابر نیش این عقرب جرار، تحمل دردی استخوانسوز و خضوع در برابر داغهای کمرشکن، از صفات بارز زن مسلمان راستین است. بهراستی که او چنین بود.
دوران کوتاه همکاری من با آن بانوی نورانی و عظیمالشأن در کتابخانهی ملی، برای آنکه تمام عمر به یاد او باشم و سجایای اخلاقیاش را در ذهنم مرور کنم، کافی بود. کمااینکه برای نیل زنان و دختران این روزگار به جایگاه برازندهی زن مسلمان، شناساندن زوایای شخصیتی بانوانی چون اشرف بروجردی بسیار اثرگذارتر از نهیب و انذار است. اگر به حجاب و عفاف که این روزها تنها دغدغهی متدینین برای زن ایرانی است، حکمت و دانایی و فرزانگی را هم اضافه کنیم، به مصداق روشن و تابناکی میرسیم به نام اشرف بروجردی. دریغا که نسل جوان امروز به هزار و یک دلیل، کمتر در معرض آشنایی با زنان برگزیدهی خداوند همچون او قرار میگیرند.
ضایعهی فقدان آن بانوی گرامی را به تنها یادگار برومندش جناب آقای بشیر معتمدی، برادر محترم ایشان جناب آقای علاءالدین بروجردی و همهی بازماندگان بهویژه خانوادههای بروجردی و شهید معتمدی تسلیت عرض میکنم. ضمنا جا دارد که این ضایعه را به همهی همراهان و همفکران سیاسی اما اخلاقمدار او اعم از زنان و مردان اصلاحطلب تسلیت بگویم. بهویژه به جناب سید محمد خاتمی که گوهری آراسته به فضایل ناب اخلاقی را در جبههی اصلاحات از دست داد. روحش شاد، و با سرور زنان دو عالم محشور باد.
✍️ افشین علا
🗓️ آذر ۱۴۰۴
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
https://B2n.ir/sn1196
🔹قحطسال عدالت🔹
شما مواظب خویشید یا مواظب مردم؟
که ماندهاید چنین غافل از مصائب مردم؟
به فکر پست و جناحید بر مناصب و غافل
که نان؟ نه! خون جگر گشت قوت غالب مردم
در ازدحام سمینارها به عدهی حاضر
شدید دلخوش و فارغ ز خیل غایب مردم
چقدر دم زدن از خود؟ چقدر گفتن و گفتن
هم از محاسن خویش و هم از معایب مردم
چرا مواجب خود را نمیبُرید زمانی
که بیملاحظه کم میشود مواجب مردم؟
چقدر دفتر و دستک؟ چقدر حاجب و دربان؟
مگر کهاید؟ مگر نیستید حاجب مردم؟
شدید محو تماشای خود چو آینهی دق
دمی به صدق و صفا رو کنید جانب مردم
کسی که پاس ندارد خزینه را ز حرامی
چگونه گشته در این کاروان، مراقب مردم؟
دهید دست خلایق یکی ز جمله غنایم
که هفت پشت شما برد، از مواهب مردم
چه میدهید به محشر، جواب خون شهیدان؟
که ترک شد ز شما بس نماز واجب مردم
من انقلابیام اما به قحطسال عدالت
چهسان به شعر، تسلی دهم دوباره به مردم؟
✍️ افشین علا
🗓️ آذر ۱۴۰۴
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
🌱تقدیم به همسرم به مناسبت روز زن🌱
✨کنج امن✨
اگر خسته ام یا دلی تنگ دارم
اگر با خودم هم سر جنگ دارم
اگر زخمها خوردم از نارفیقان
که از شرح و تفصیل آن ننگ دارم
خراش و ترکهای بسیار بر دل
اگر مثل آئینه از سنگ دارم
اگر از چپ و راست بر شانه، زخمی
ز شمشیر تزویر و نیرنگ دارم
بریدند اگر نانم، اما به سیلی
هنوز اندکی بر رخم رنگ دارم...
به فضل الهی است، چون کنج امنی
به زیبایی نقش ارژنگ دارم
که یاری برازنده از نسل پاکان
زنی با غرورم هماهنگ دارم
زنی چشم و دل سیر و افتاده، اما
مزین به آئین و فرهنگ دارم
از او زیر این سقف، باغی پر از گل
فراتر ز هکتار و فرسنگ دارم
جهان در کنارش چنان است روشن
که جام جم انگار در چنگ دارم
عنایات سنگیندلان را نجویم
که در خانه گنجی گرانسنگ دارم
📝افشين علا
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
🔺جزایر سهگانه🔺
ای که خواهی خاک ایران را از این پیکر، جدا
پای خود کج نِه که گردد پیکرت از سر جدا
پیش از این کندند حوثیها نخ تنبان تو
تنبها را کی توانی کرد، از پیکر جدا؟
خاک بوموسی دم شیر است گر بازی کنی
طعمهی او میشوی صحرا جدا بندر جدا
آن زمان طی شد که با دست خبیث انگلیس
از گلوی فارس شد بحرین چون گوهر جدا
طی شد آن دوران که در کابینتان آورد غرب
خاک ایران را و شد از مادر این دختر جدا
دست را از پا خطا کردید اگر، خواهید دید
گشت خاتون به یغما رفته از شوهر جدا
دیگر ایران چون شما نودولتان، بازیچه نیست
تار مویی از تنش کی میشود دیگر جدا
یادتان باشد چهها کردید در دوران جنگ
یک نفس اما نشد این ملت از سنگر جدا
پولها دادید تا صدام گیرد خاک فارس
هشت سال از این عقاب اما نشد یک پر جدا
هرچه بود او مرد میدان بود و جنگ اما شما
بودهاید آیا چو طفلان یک شب از مادر جدا؟
چون شغالان تهمت اشغال بر ما میزنید
قدس را وقتی که مغرب کرد از خاور جدا
گر تو مردی خاک اعراب از کف صهیون درآر
تا به کی بیتالمقدس چون سر از افسر جدا؟
تا به کی در غزه خون کودک و زن بر زمین؟
کی شوی ای شیخ! از همخوابه در بستر جدا؟
غیرت تازی چه شد؟ آن شهره در تاریخ کو؟
تا کند از خاور و از باختر، کشور جدا
بین اعراب، آیتی چون حیدر کرار کو؟
تا کند دروازه را از قلعهی خیبر جدا
نوکر دیو تلآویوید آخر تا به کی؟
جانتان کی میشود آخر ز یکدیگر جدا
کینه از ایرانیان دارید همچون اشتری
کز لجاجت راه خود را کرده از معبر جدا
گر نبود ایران، همین صهیون ز اردن تا حجاز
خاکتان را از شما میکرد سرتاسر جدا
گر سلیمانی نبود ای جمله داعشپروران
در حرم میگشت از ناموستان معجر جدا
شیر حزبالله اگر در خطهی لبنان نبود
دیو میبلعیدتان کشور جدا لشکر جدا
کینه دارید از حماس اما اگر یحیی نبود
واژهی مردانگی میگشت از دفتر جدا
تا توانستید بد گفتید و ایران صبر کرد
کی شود زین طعنهها سلمان ز پیغمبر جدا
یا خود این دندان لق را در بیارید از دهان
یا کنیم از حلقتان آن را به یک نشتر جدا
ای شیوخ سفله! ایران در پی صلح است، لیک
چونکه جنگ افتد نخواهد گشت خشک از تر جدا
الغرض خواب جزایر را ز سر بیرون کنید
این نگین هرگز نخواهد شد ز انگشتر جدا
✍ افشین علا
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
در سوگ "امیرمحمد" فرزند نازنین سید روحالله موسوی نماینده شریف مجلس
▪️او خود، آقا بود▪️
خواست مثل اغلب نسل جوان، آزاده باشد
گرچه میشد رانتخوار سفرهای آماده باشد
ریخت در کوی و خیابانها عرق، بی آنکه ناحق
بر سریری حاصل از شغل پدر لم داده باشد
مثل برخی نورچشمیها که از مورند کمتر
میتوانست از دماغ فیلها افتاده باشد
کار او دشوار بود و مزدش اندک، خواست اما
کارگر باشد بسیجیوار باشد ساده باشد
چون مسافر بود و میدانست مقصد نیست دنیا
خواست همچون سالکان، مرکبنشین جاده باشد
خوردن پول حرام از خون مردم بود ممکن
او ولی میخواست دور از مستی این باده باشد
انگ آقازادگی ارزانی دزدان و رندان
او خود، آقا بود حیف از او که آقازاده باشد
✍️ افشین علا
🗓️ آذر ۱۴۰۴
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
بودن در کنار بچه های ابوموسی یکی از بهترین روزهای زندگی من است
ابوموسی- افشین علا در آیین گشایش سالن سینما کانون در ابوموسی گفت: بودن در کنار شما بچههای خوب جزیره ابوموسی و دیدن مرکز فرهنگیهنری کانون از نزدیک، یکی از بهترین روزهای زندگی من است.
به گزارش خبرگزاری مهر، همزمان با ۹ آذر ۱۴۰۴، روز ملی جزایر سهگانه، سالن سینمای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در جزیره ابوموسی با حضور مسئولان کانون و مسئولان استان هرمزگان گشایش یافت.
افشین علا، نویسنده کودک و نوجوان و عضو هیأتمدیره کانون پرورش فکری، در این آئین با تأکید بر نقش کودکان در آینده کشور گفت: ایران به شما افتخار میکند و چشم همه ملت ایران به این جزایر است. آینده این سرزمین به شما، بچههای خوب این جزیره، وابسته است و شما باید قدر لحظههای کودکی و نوجوانی خود را بدانید.
او با اشاره به اهمیت مراکز فرهنگی هنری کانون در رشد نسل آینده افزود: یکی از بهترین جاهایی که میتوانید در کنار درس و مدرسه، اوقات خود را پربار کنید، همین کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است.
اعلا درباره علاقهاش به جزیره ابوموسی گفت: اگر آرزویی داشته باشم هرچند محال است از خدا میخواهم دوباره به زمان کودکی بازگردم و در جزیرهای مثل ابوموسی زندگی کنم. من از کودکی فقط در نقشه جغرافیا این جزیره را میدیدم و هرگز فکر نمیکردم روزی از نزدیک، زیباییهای آن را ببینم.
این نویسنده کودک و نوجوان سپس بخشی از شعری را که در مسیر سفر به ابوموسی سروده بود، برای حاضران خواند:
«خلیج فارس دارد
نگینی مثل مهتاب
ابوموسیاست نامش
بهشتی در دل آب
ابوموسی همیشه
به لب لبخند دارد
در آغوش زلالش
دو تا فرزند دارد
یکی تنب بزرگ است
یکی هم تنب کوچک
دو مروارید زیبا
دو همبازی دو کودک
ابوموسی چراغیست
برای خاک میهن
از این فانوس زیباست
خلیج فارس، روشن
امید کشور ماست
به این خاک دلیران
به این یار قدیمی
ابوموسای ایران
افشین اعلا در پایان از مسئولان استان هرمزگان، دستاندرکاران برگزاری آئین گشایش و همکاران خود در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان قدردانی کرد.
https://B2n.ir/pw1795
🔸مهتران🔸
سفلهگانی که رنج نشناسند
جز سرای سهپنج نشناسند
چون پی فر و جاه یک شبهاند
حرمت دسترنج نشناسند
مادحان را چو دوستتر دارند
ناصح نکتهسنج نشناسند
در ملاقات مهتران عزیز
دست را از ترنج نشناسند
دهر در پنجهشان ولی افسوس
فرق ده را ز پنج نشناسند
خاک، زرخیز و مردمان، بیچیز
چون در این ملک، گنج نشناسند
✍🏻افشین علا
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
خداوند باران! به کوثر قسم
به آب وضوی پیمبر قسم
تو را ای شکافندهی ابرها
به پیشانی و فرق حیدر قسم
به خونی که از سینهی مجتبی
شتک زد به بالین و بستر قسم
به خون گلوی حسین شهید
به قرآن بر نیزه، پرپر قسم
به لبتشنه گلهای دشت عطش
به قاسم به اکبر به اصغر قسم
به آبی که چون اشک بر خاک ریخت
ز مشک علمدار لشکر قسم
به خون دل زینب، آن دم که دید
به گودال، ذبح برادر قسم
به ایران صاحبعزای حسین
به این کربلای مکرر قسم
به چشمش که ماندهست بهر ظهور
پس از چارده قرن بر در قسم
به گلدستههایی که زآنها به گوش
هنوز آید الله اکبر قسم
غبار از مزار شهیدان بشوی
به آه دل زار مادر قسم
بر این ملک باریدن از سر بگیر
به خون جوانان بیسر قسم
✍️ افشین علا
🗓️ آبان ۱۴۰۴
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
به مناسبت سالروز تولد نیما یوشیج
🔹 در کوچههای یوش 🔹
خستهام از این خیابانهای شیک
خانههای سرد خالی از "تلیک"
هیچ دستی در خیابانهای شهر
توی مشت من نمیریزد "ولیک"
لهجهی گنجشکها ماشینی است
فرق دارد با صدای جیکجیک
هیچ میدانی چه میخواهد دلم؟
آه مادر آه مادر "بشتهزیک"
تو مرا با خود ببر یک جای دنج
که فقط من باشم وبوی برنج
من دلم در یوش، توی کوچههاست
تا بپرسد خانهی نیما کجاست؟
من دلم در پشت آن کوهیست که
گلهی مهدیقلی آنجا رهاست
من خودم اینجایم اما قلب من
توی ده در خانهی خیرالنساست
کاش میشد سادهتر صحبت کنید
من دلم از بچههای روستاست
دوست دارم گم شوم در درهها
دوست باشم با تمام برهها
✍️ افشین علا
*تلیک: نوعی زیرانداز مازندرانی است
*ولیک: میوهای جنگلی، شاید زالزالک وحشی
*بشتهزیک: نوعی شیرینی محلی مازندرانی
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
🔹انسان🔹
"آیا خدایت نیستم؟" ناگه خطابم کرد
گفتم که هستی! باده در جام شرابم کرد
نام مرا در زمرهی "قالوا بلی" گنجاند
با بندهاش مأنوس شد، "انسان" خطابم کرد
این جان بیمقدار را قابل چرا دانست؟!
من خاک بودم، ذره بودم، آفتابم کرد
من نیست بودم، شهد هستی را به کامم ریخت
هم مست، هم هشیار، هم بیدار و خوابم کرد
من هیچ بودم، پوچ بودم، معنیام بخشید
آمیخت با آب و گلم، مضمون نابم کرد
درمانده بودم، لنگ بودم، رفتنم آموخت
در چابکی با جبرئیلش همرکابم کرد
جان مرا با عشق خود آباد کرد اما
در دام شیطان چونکه افتادم خرابم کرد
گاهی به خلوتگاه خود در خانه راهم داد
هر قدر اما در زدم گاهی جوابم کرد!
گاهی نوازش کرد با آیات رحمانی
گاهی ولیکن با همان قرآن عتابم کرد
با هر گناه تازه میپرسم مرا بخشید؟
یا از ازل مشمول آیات عذابم کرد؟
آخر چه دید از من که بهر دوستی با خود
در بین مخلوقات عالم انتخابم کرد؟!
میشد که حیوان یا علف یا سنگ باشم من
آخر نفهمیدم چرا "آدم" حسابم کرد؟!
✍️ افشین علا
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
🔹روز بازگشت🔹
ما را دلی است چون تن لرزان بیدها
ای سروقد! بیا و بیاور نویدها
بازآ و با نسیم نگاه بهاریات
جانی دوباره بخش به ما ناامیدها
ما جمعه را به شوق تو تعطیل کردهایم
ای روز بازگشت تو آغاز عیدها
بازآ که خلق را نکشاند به سوی خویش
بازار پرفریب مراد و مریدها
برگرد تا زمین و زمان را رها کنند
چپها و راستها و سیاه و سفیدها
بسیار دستهگل که برای تو چیدهایم
این خاک غرقه است به خون شهیدها
خون حسین میچکد از نیزه ها هنوز
برگرد و انتقام بگیر از یزیدها
✍️ افشین علا
✨🆔 @afshinala ✨
🔺کانال اشعار و مطالب افشین علا🔺
🔹چنین گفت زینب🔹
خجل گشت دنیا چو دین گفت: زینب
خرد نعره زد چون یقین گفت: زینب
بنازم به نامش که در واپسین دم
ز گودال، سلطان دین گفت: زینب
چه وقت وداع و چه بعد از شهادت
چه بر نی چه بر روی زین گفت: زینب
بیارند تا انبیا تاب معنا
به هر وحی، روحالامین گفت: زینب
بشر آیتی جست در فهم هستی
زمان گفت: زهرا، زمین گفت: زینب
بسوزاند آفاق را آن مضامین
که در خطبهی آتشین گفت زینب
دوا شد به داغ اباالفضل، رازی
که در گوش امالبنین گفت زینب
عطش، آب شد از خجالت ز شکری
که با تشنهکامی عجین گفت زینب
"ندیدیم در کربلا جز نکویی"
به آن قوم، آری چنین گفت زینب...
✍🏻 #افشین_علا
📚کانال رسمی افشین علا
🔴 @afshinala 🔴