این بذرها به خاک نمی ماند از قلب خاک می شکفد چون رعد، روی فلات می گذرد چون برق، خون است و ماندگار است .
میلادِ آنکه عاشقانه بر خاک مُرد!
در شهادتِ احمد زِیبَرُم در پسکوچههای نازیآباد
۱
نگاه کن چه فروتنانه بر خاک میگستَرَد
آن که نهالِ نازکِ دستانش
از عشق
خداست
و پیشِ عصیانش
بالای جهنم
پست است.
آن کو به یکی «آری» میمیرد
نه به زخمِ صد خنجر،
و مرگش در نمیرسد
مگر آن که از تبِ وهن
دق کند.
قلعهیی عظیم
که طلسمِ دروازهاش
کلامِ کوچکِ دوستیست.
۲
انکارِ عشق را
چنین که به سرسختی پا سفت کردهای
دشنهیی مگر
به آستیناندر
نهان کرده باشی. ــ
که عاشق
اعتراف را چنان به فریاد آمد
که وجودش همه
بانگی شد.
۳
نگاه کن
چه فروتنانه بر درگاهِ نجابت به خاک میشکند
رخسارهیی که توفاناش
مسخ نیارست کرد.
چه فروتنانه بر آستانهی تو به خاک میافتد
آن که در کمرگاهِ دریا
دست حلقه توانست کرد.
نگاه کن
چه بزرگوارانه در پای تو سر نهاد
آن که مرگش میلادِ پُرهیاهای هزار شهزاده بود.
نگاه کن!
بامدادِ شاعر
@aftaabkaran_e_jangal
#مستند کوتاهی که در پیوست مشاهده میکنید توسط Novara Media تهیه شده و توسط سمت سرخ ترجمه و زیرنویس شده است. این مستند معرفی کوتاهی ست از زندگی، ایدهها و مبارزات #رزا_لوکزامبورگ و به موضوعاتی همچون رابطهی نظام سرمایهداری با امپریالیسم و نظامیگری، پیوند اساسیِ دموکراسی و سوسیالیسم و همچنین مسألهی فمینیسم از نقطهنظر لوکزامبورگ میپردازد.
دربارهی آرای سیاسی و اقتصادی لوکزامبورگ در ادبیات مارکسیستی نقد و نظر کم نوشته نشده اما شیوهی زیست و مبارزهی لوکزامبورگ، استقلال نظری و تعهد راسخ به مبارزه برای انقلاب و درک انترناسیونالیستی او همچنان برای مبارزات امروز ما آموزنده و الهامبخش است.
#سرمایهداری #امپریالیسم #فمینیسم #سوسیالیسم #دموکراسی #بیوگرافی
#سمتسرخ
📍@TheRedSide
«همه یا هیچکس»
ای برده! کیست که آزادت کند؟
آنان که در قعر ژرفترین مغاکند
-ای رفیق!-
تو را میبینند و
فریادت میشنوند.
بردگان، رهایت سازند.
همه یا هیچکس. هیچ یا همه.
کس به تنهایی نجات خویش نتواند.
تفنگ یا زنجیر؛
همه یا هیچکس. هیچ یا همه.
ای گرسنه! کیست که غذایت دهد؟
گر خواهی تکه کنی نانی
نزد ما بیا، که گرسنگانیم.
بگذار تو را راه بنماییم
گرسنگان، غذایت دهند.
همه یا هیچکس. هیچ یا همه.
کس بهتنهایی نجات خویش نتواند.
تفنگ یا زنجیر.
همه یا هیچکس. هیچ یا همه.
ای زخمخورده! کیست که داد تو ستاند؟
تو که آماج جورها بودی
با ستمدیدگان همراه شو.
رفیق! ما با تمام ناتوانی خویش
به کینخواهی تو برمیخیزیم.
همه یا هیچکس. هیچ یا همه.
کس به تنهایی نجات خویش نتواند.
تفنگ یا زنجیر.
همه یا هیچکس. هیچ یا همه.
ای درماندگان! که را زَهره این همه؟
آن را که تاب تیرهروزیش نه،
راهی شود با آنان
که هماینک بهضرورت پیکار میکنند؛
زان رو که کار امروز، فردا را نشاید.
همه یا هیچکس. هیچ یا همه.
کس بهتنهایی نجات خویش نتواند.
تفنگ یا زنجیر.
همه یا هیچکس. هیچ یا همه.
برتولت برشت
ترجمهی ماریا عباسیان
@aftaabkaran_e_jangal
لگام را بکشید
دیگر -
گام به گام جایز نیست
فوری!
اعدامش کنید -
اعدام را؛
زودتر از مهر وُ آبان
یا که دی -
بشکنید چهارپایه را
حالا!
زیر پای دار را
خالی -
کنید.
«فلزبان»
@aftaabkaran_e_jangal
با جهان-اندوهی همراه با فرا آموختن از پیشآهنگان اینهمه دهه، به «نه گفتن» به ستم، به سرکوب، به سانسور، به شکنجه، به زندان سیاسی، به نابرابری و به اعدام، این ترانه در سال ۱۳۹۰ سروده و در سال ۱۳۹۷ در مجموعه ی « سلام کن به عشق به انسان» به چاپ رسید.
«زندهگی کن زندهگیتو!»
زندهگی کُن زندهگیتو! رنگِ آوازِ جوانه،
همْتپش با متنِ سُرخِ شعرِ خورشیدِ شبانه
زندهگی کُن زندهگیتو! همنفس با روحِ بارون،
زندهگی از جنسِ لحظه، رویِ پُلوارهی اکنون
تو میتونی بگی نه!
نه به زندون!
بگی نه به شکنجه!
نه به اعدام!
جهان مالِ توئه،
مالِ خودِ تو!
تو میتونی بگی ظلمو نمیخوام!
مثلِ شعله مثلِ شبنم مثلِ ابرو مثلِ تندر
زندهگی کُن زندهگیتو! تا تهِ لحظهی آخر.
از همین بُنْبستِ وحشت
این قفس سِلُولَکِ تو،
همْترانه با منوما
رو به آزادی رها شو!
شبِ تکرارِ اعدامِ گُلِ سُرخ،
تو رویاتو ببارون رویِ گلبرگ!
رویِ سکوت و سُرب و سدّ و سایه،
صدایِ زندهگی شو! مرگ بر مرگ!
نمیبینی تُو این دوزخ بجُز ما،
بجُز ابلیس و این قدیسکها نیست؟
ستم، قحطی، قُرُق، فقر و تجاوز
نمیبینی خدا مُرده، خدا نیست؟
تو! میتونی بگی نه!
نه به زندون!
بگی نه به شکنجه!
نه به اعدام!
جهان مالِ توئه،
مالِ خودِ تو!
تو میتونی بگی ظلمو نمیخوام!
#ایرج_جنتی_عطایی
@aftaabkaran_e_jangal
دفترهای زندان
(یادداشتها و تاملات در زندانهای جمهوری اسلامی ایران)
رفیق تقی شهرام
به کوششِ رفیق تراب حقشناس
@aftaabkaran_e_jangal
۲ مرداد، سالروز درگذشت احمد شاملو، شاعر آزادی، گرامی!
حالا دیگر بیست سال از درگذشت شاعر میگذرد. در این بیست سال همه کوششمان را بهکار بردیم تا در کنار مردم و دوستداران شیدای او، حتی یکبار در تدارک بزرگداشت او غفلت نکنیم و نکردیم. اوایل بیآن که سرسوزنی نسبت به حاکمیت جهل و ستم توهّمی داشته باشیم، بهخواست خانواده و مردم گردن گذاشتیم و کوشیدیم جایی بزرگ و درخور برای بزرگداشت شاعری فراهم کنیم که بسیاری کسان اورا حافظ ثانی میدانند. اما نشد که نشد و حرف بعضی از ما سبز شد که :«بزرگداشت آن مرد بزرگ همان روز با شکوه و پرحشمت تشییع او بود از مقابل بیمارستان ایرانمهر، در طول مسیر جادهی شمیران، آن شعرخوانیها و هلهلهها، رفتن دهها اتوبوس و صدها اتومبیل شخصی به طرف مهرشهر کرج و آن سخنرانیها و شکوه حضور مردم در ساعات خاکسپاری». اما در عین حال، از این که مراسمی را در خانهها و به دور از مردم و دوستداران شاعر برگزار کنیم بهراستی که بیزار بودیم. شاملو شاعر مردم بود و هست و با مردم زیست. حاشا که اورا فقط محدود به مشتی از کسان کنیم. وانگهی، تدارک مراسم و سپس برگزار کردن آن در میان مردم عرصهای بود از عرصات مبارزه با پلشتی و پلیدی و آزادی کُشی. پس چارهای نماند جز آن که مراسم را بر سر مزار شاعر برگزار کنیم. اما نه گمان که میگذارند حتی در گورستان مراسمی برگزار شود. در سالهای نخست حتی اتوبوسهای مستقر در چند نقطهی شهر را، برای انتقال مردم به گورستان، ربودند و سه-چهار ساعت بعد مردم را در جاهای دور و پرت، فلان پایانهی اتوبوسهای مسافربری یا حاشیهی پرت و دور از چشم شهر، رها کردند. وقتی دیدند تیغشان نبرید و مردم و کانون دست بردار نیستند، تلفنهای تهدیدآمیز شروع شد: «توصیه میکنیم نروید، باهاتان برخورد سخت میکنیم. حکم کردهاند که هیچ تجمعی نباید برگزار شود». و در بازجوییهای مکرر در مکرر اعضا: «شما مراسم میگیرید عدهای میآیند سرود انترناسیونال میخوانند، در قبرستان حرمتشکنی میکنند و کف و سوت میزنند، دختر و پسر دست در گردن هم آواز میخوانند و شعارهای هنجارشکنانه میدهند.» اما از پا ننشستیم و رفتیم و اعتنایی به این اُشتلمها و تهدیدها و خط و نشان کشیدنها نکردیم. حتی سه-چهار سال پیش «عدو شد سبب خیر» و بهجای آن که مراسمی نصفه-نیمه در محدودهی محصور گورستان برگزار شود، چون هر دو درِ بزرگ گورستان را بسته بودندو حتی مردم عادی را راه نمیدادند، بیانیهی کانون را در خیابان و بر سر جمع کثیری از دوستدران شاعر خواندیم و مجلس به اعتراض بر ضد سرکوب و آزادیکشی مبدل شد. این بود که در سالهای بعدی به بستن درهای گورستان اکتفا نکردند، از هفت-هشت ساعت پیش، گاه یک روز پیش، نه تنها سراسر گورستان را به اشغال درآوردند بلکه خیابانهای اطراف را هم تا شعاع درخورتوجهی قرق کردند. اما باز رفتیم و باز پوسترهای مخصوص این روز را پخش کردیم و بیانیه را در خیابان قرائت کردیم (پرونده فربهای که برای بکتاش آبتین تراشیدند و اورا راهی بیدادگاه اسلامی کردند، پروندهای که برای علی کاکاوند جعل کردند حاصل برخوردهای همین سالهاست). البته از یاد نبریم که بسیاری از اعضای کانون به «جرم» رفتن به مزار شاعر در ۲ مرداد هر سال، در وزارتخانه مربوط پرونده دارند و برخی «محاکمه» شده و زندانش را کشیدهاند.
امسال موقعیت غریبی است. افزون بر ویروس کشندهی حکومت سرکوب، ویروس مهلک کرونا هم قوز بالا قوز شده و طبعاً نخستین سالی است که نمیتوانیم به قول فضلا «به تن خود» با شاعر آزادی تجدید عهد کنیم که: هرگز از منشور آزادیخواهی کانون یک قدم واپس نمینشینیم و بر پیمان خود برای دستیابی به آزادی بیان، بیهیچ حصر و استثنا، برای همگان همچنان استواریم.
دربارهی شاعر بهتر میدانم این سخن مارسل پروست را دربارهی جان راسکین نویسنده، منتقد و هنرشناس بزرگ انگلیسی بار دیگر مکرر کنم:
اینان«حتی در مرگ خود به پارهای سیارات و خاموش میمانند که پرتوِ نورشان همچنان و تا جهان هست بر همهی ما میتابد.»
@akbar_masoumbaigi
در بیستمین سالگرد درگذشت احمدشاملو، بزرگ شاعر آزادی یادش را گرامی میداریم
قطره قطرهی هر خون اين انسانی كه در برابر من ايستاده است/سيلی ست/كه پلی را از پس شتابندگان تاريخ/خراب میکند/و سوراخ هر گلوله بر هر پيكر/دروازهای ست كه سه نفر صد نفر هزار نفر/كه سيصد هزار نفر/از آن میگذرند/رو به برج زمرد فردا.
بیست سال از درگذشت احمدشاملو، شاعر بزرگ ایران میگذرد. الف - بامداد، روشنفکری آزادی خواه و مستقل و از اعضای برجستهی کانون نویسندگان ایران بود. او همواره به وظیفهی دشوار مبارزه با سانسور پایبند ماند و در این راه با آثار و مواضع آزادمنشانه و انسانی، میراث و بارویی استوار پی افکند.
احمد شاملو روزنامهنگاری جریان ساز، مترجمی نامی و در حوزهی فرهنگ و زبان کوچه پژوهشگری کمنظیر و شهره به «شاعر آزادی» بود؛ عنوانی که نه با بوق و کرنای حاکمان و بودجهی رسانههای رانتی، که از داوری خودآگاه و حافظهی مردم به دست آورد.
شاعری که حاکمان هرجا توانستند حضور و آثارش را سانسور کردند اما محبوبتر شد، جوایز آزادی بیان جهانی به او تعلق گرفت و با آن که حتی پارهای از شعرهایش در کتابهای درسی کودکان و جوانان نیامد، آثارش در خانهها حضوری کمنظیر یافت.
با وجود این همه و پس از بیست سال که از رفتن احمد شاملو میگذرد، هنوز حکومت برگزاری مراسم یادبودی ساده را برای او بر نمیتابد و حضور سالانهی دوستداران بر مزارش، محاصرهی قبرستان، بازداشت و احکام سنگین زندان و وثیقه را در پی دارد.
همچنان که در بیستمین سال درگذشت این شاعر بزرگ آزادی شاهدیم، صدور احکام زندان و اعدام به امری روزمره مبدل شده است و با اینکه حاکمیت به قصد افزایش هراس و سرکوبها به شکلی وسیع و کمسابقه دست به احضار و بازداشت نویسندگان و کنشگران میزند، اما خواستهای سانسورستیزانه و آزادی خواهانهی شاملو همچنان که در منشور کانون نویسندگان ایران آمده است، به مطالبهی عموم مردم با اندیشه و باورهای گوناگون تبدیل شده و در همین فضای به شدت امنیتی نیز بر زبان همگان جاری است.
کانون نویسندگان ایران، به رغم ممانعتها و تهدیدها در سالهای گذشته همواره کوشیده است، در سالگرد درگذشت این روشنفکر و دبیر پیشین خود بر سر مزارش حاضر شود، اما امسال به دلیل شیوع کرونا و برای حفظ سلامت مردم، بر مزار وی مراسمی نخواهد داشت.
آرمانهای آزادی خواهانهاش گرامی و ستارهی یادش تابان باد.
#کانون_نویسندگان_ایران
۳۱ تیر ۱۳۹۹
@aftaabkaran_e_jangal
ما را به خاطر بیاور!
ما را که تازه جوانانی بیست و دو ساله بودیم.
شور
عشق درسینه داشتیم و
پیش از آن که عاشق شویم سینه بر خاک سوده مُردیم.
ما را به خاطر بیاور! ما را که سینهسرخانی خنیاگر بودیم و ده به ده
نه در آسمان و نه در کوهسار و نه برشاخسار
که در بازار پیش از آنکه آوازهخوان شویم
بر شاخهای تکیده از تکیهگاه خویش
جان واسپردیم
به خاطر دارم پیامشان را، سرنوشتشان را،
آری …
و همیشه درگذرگاه خاطرم درگذر است
آوازهای صامت سینهسرخان سینه برسیخ و
تجسد آرزوهای بیست و دو سالگان سینه بر سنگ
و از تکرار یادشان شاید پیش از آن که شاعر شوم
بیست و دو ساله بمیرم.
"عزت ابراهیمنژاد"
#دانشجو
#جانباخته
#۱۸تیر۱۳۷۸
@aftaabkaran_e_jangal
مار در محراب(معبد)
نوشتهی دکتر غلامحسین ساعدی
@aftaabkaran_e_jangal
سرودهائی با صدای رفیق حمید اشرف:
آرمان خلق
بهار خلق
فدایی
هان به پا
پرچم دار ستمکشان
راه تازه
@aftaabkaran_e_jangal
حمید اشرف؛ احترام دوست ، اعجاب دشمن
رفیق عباس هاشمی
@aftaabkaran_e_jangal
مرگباورانِ ساطور در دست حالا سه جوان رعنا را به جرم شرکت در اعتراضات آبان ۹۸ به اعدام محکوم کردهاند. به چه میاندیشند جز کشتار و سرکوب و حذف، جز فشار و تبعیض و غارت؟ هیچ. هر چه سیاهی ست در جان و ذهن این حاکمان است.
اما آبان ادامه دارد و سرانجام نور بر این سیاهی سمج خواهد تابید و از میدان به درش خواهد برد.
این ترانه برای امروز و آنروز است.
آهنگساز و خواننده هانی نیرو
شاعر پویان مقدسی
طراح نمایه رضا زواری
ویدئو ماهی فیلم
#امیرحسین_مرادی
#سعید_تمجیدی
#محمد_رجبی
#آبان_ادامه_دارد
#اعتراضات_آبان
#آبان۹۸
@pooyanmoghaddassi
عمری به راهِ خَلق و وطن گام میزدم
من هُرمزَم، فداییِ میهن منم منم ...
"به یادِ رفیق هرمز"
شاعر و شعرخوان: زندهنام پرویز گرجیبیانی
* * * * *
۲۸ مرداد؛ یادِ چریک فدایی خلق "رفیق هرمز گرجیبیانی" را گرامی میداریم!
▪️ ۲۸ مرداد ۱۳۵۸؛ رفیق هرمز به اتهام هواداری از "سازمان چریکهای فدایی خلق ایران"، همچنین اغتشاش و تحریکِ مردم علیهِ رژیمِ جهل و تباهی، در زندان دیزلآباد کرمانشاه تیرباران شد!
یادش گرامی
راهِ سُرخش پُر رهرو
@aftaabkaran_e_jangal
برای جلادی که حکم این کشتار داد
مجازات میخواهم!
برای آن که فرمان آتش داد
مجازات میخواهم!
برای آنان که از این جنایت دفاع کردند
مجازات میخواهم!
برای خیانتکاری که به قیمت خون دیگران مقام یافت
مجازات میخواهم!
من مجازات میخواهم!
نمیخواهم حتی درون خانه هاشان در امان باشند
میخواهم در همین مکان،همین میدان، محاکمه شوند
مجازات میخواهم!
من مجازات میخواهم!
"پابلو نرودا"
#کشتار_زندانیان_سیاسی
#تابستان۶۷
@aftaabkaran_e_jangal
«همان اواسطِ تابستان ...»
شعر و صدایِ علیرضا آدینه
@aftaabkaran_e_jangal
نیاکان فراموش شدهی ما(۵)
سقوط یک فیلمساز در قعر تباهی
#اکبر_معصوم_بیگی
مسعود کیمیایی دوست وهمکار نزدیک سعید امامی بوده است. سال ۱۳۷۸ در یکی از جلسههای جمع مشورتی کانون نویسندگان ایران در منزل گلشیری، س.م. روزنامهنگار و عضو کانون، از قول سینا مطلبی موضوع دوستی و همکاری کیمیایی را با سعید اسلامی[امامی] در قالب یک خبر طرح کرد. همه یکه خوردند. گلشیری گفت گرچه من نه از این مردک و نه از فیلمهایش هیچوقت خوشم نیامده امّا چون اینجا حاضر نیست بگذارید اول ته و توی قضیه را در بیاوریم، بعد ببینیم چه میشود. در همانجا موضوع تقدیر و تشکر از سعید امامی وحسین شریعتمداری در پایان تیتراز فیلم "ضیافت" هم طرح شد. شبِ همان روز با دوست منتقد سینماییام تلفنی تماس گرفتم و پرسیدم قضیه کیمیایی چیست؟ از موضوع خبر نداشت و قضیه را برایش شرح دادم. دو ساعت بعد دوستم تماس گرفت و گفت با کیمیایی صحبت کرده است و او حسابی به هم ریخته و متوحّش است و از او خواهش کرده است تا کاری بکند. یک ماه بعد به دنبال این صحبت و لو رفتن همکاری نزدیک کیمیایی با سعید امامی به تمهید هوشنگ اسدی مصاحبه مفصلی با کیمیایی صورت گرفت که کیمیایی با ماستمالی کردن دوستی و همکاریَش با سعید امامی فاش کرد که یکبار بیضایی را هم به «ساختمان سفید» معروف محل کار سعید امامی برده است و بیضایی بعد از آن به او گفته است که بهتر است دور این آدم را قلم بگیرد و کیمیایی اعتنا نکرده است. چندی بعد، در اولین سالگرد قتل محمد مختاری و محمدجعفر پوینده، آن دوست منتقد سینماییام برایم نقل کرد که کیمیایی گفته است خیلی دلش میخواسته است که به مراسم بزرگداشت و سالگرد این دو عزیز از دست رفته بیاید ولی جرئت نکرده است که حتی از هزار متری مسجد فخرآباد نزدیکتر بیاید. زندگی ۲۰ یا ۳۰ سال اخیر کیمیایی سراسر آلوده به پلیدی و پلشتی است. بی آنکه قصد قیاس در کار باشد (که البته قیاس مع الفارق است) یادم ست زمانی که در ۱۹۹۸ میخواستند یک اسکار تمام عُمر به الیا کازان بدهند، از شش ماه پیش عدهی زیادی در جلوِ «آکادمی» اجتماع میکردند و دست به تظاهرات میزدند که نباید به یک خائن و آدم فروش جایزه داد. حتی در زمان برگزاری مراسم اسکار جمعیت به دو قسمت تقسیم شده بود: عدهای که برخاستند و به الیا کازان ادای احترام کردند و برایش کف زدند و عدهای که همچنان نشسته ماندند (امثال نیک نولتی، اِد هریس، ...). یادم ست وارن بیتی، که یک سوسیالیست تمام عُمر است، گفته بود اگر برای کازان از جا برخاستم برای این بود که در دورهای از زندگیام کازان تأثیر بهسزایی در کارم داشت. البته هر دو دسته در یک چیز اشتراک داشتند :کازان آدم فروش وخائن است، منتها یک دسته معتقد بودند که باید به بخشی از کار او ارج نهاد. در همان هنگام آرتور میلر، نمایش نامه نویس و زخم خورده مکارتیسم، در مجله «نیشن» (The Nation)نوشت: «دوستان، کمتر کسی به اندازه من از مک کارتیسم آسیب دیده است. اما من حاضر نیستم به خاطر کثافتی که کازان در دوره مکارتیسم مرتکب شده است، کلّ کار او را نفی کنم. هر آدمی تاریخچهای دارد و باید درباره دورههای زندگی او جداگانه داوری کرد».
عزیزان! کثافت کاریهای کیمیایی در این سالهای اخیر نابخشودنی است و باید قاطعانه دربارهی آنها قضاوت کرد، ولی البته کیمیایی ۷۰[۷۹] ساله در این ۲۰ یا ۳۰ سال خلاصه نمیشود و حُکم میلر درباره کیمیایی هم جاری است. اما افسوس که کیمیایی همچنان دارد به پلیدی ادامه میدهد.
"اکبر معصومبیگی"
@aftaabkaran_e_jangal
@ManjanighCollective
جستجوی جهان دیگر در سنگر و تئاتر
گفتوگو با ناصر رحمانینژاد
به یاد خاوران و تمامی خاورانهای گمشده در غبار تاریخ
"پسر خندان"
صدا: ماریا فارانتوری
آهنگساز: میکیس تئودراکیس
زيرنويس : وارش فيلم
در ساعات آغازین یک صبح تابستانی
رفتم تا در ماە گلها از هوای گرمابخش صبحگاهان بهرە بگیرم
آنجا زنی را دیدم و صدای گریە اش را شنیدم
من پسر خندانم را از دست دادە ام
وە چە قدرتمند، چە دریادل و چە شجاع بود
سوک از دست دادنش بسیار دردناک است
در ساعات آغازین یک صبح تابستانی
رفتم تا در ماە گلها از هوای گرمابخش صبحگاهان بهرە بگیرم
آنجا زنی را دیدم و صدای گریە اش را شنیدم
او با صدای آکندە از سوک می خواند
اە، چە جیز می تواند قلب شکستە ام را التیام بخشد!
من پسر خندانم را از دست دادە ام
وقتی فکر می کنم کە دیگر صدای خندە ها و جست و خیزش را نخواهیم شنید
آە و نفرین بر روزگار
داد از این غم کە جگر گوشە ام را بە صلیب می کشند
یک فاشیست با سلاح، پسر خندە رویم را بە گلولە بست
اە اگر پسرم در کنار یارانش با گلولە سلاح دشمن کشتە شدە بود
یا بە زور بە او غذا میدادند، در حالیکە رفیقش بی جان در سیاهچال افتادە بود
آنگاە اشک غرور می ریختم برای پسر خندان و دوست داشتنی ام
ای عشق با شکوە من
آیا از عشق بی پایان، جز انکە تورا بسراید، کاری برمی آید؟
ستایشی بخاطر هر آنچە کە تلاش کردی انجام دهی و هر آنچە کە بە انجام رساندی
و ستایشی بخاطر هر آنچە کە می توانستی انجام دهی اگر دشمن تورا از بین نمی برد
نام تو را خواهم ستود، آوازە ات را بلند خواهم داشت، پسر خندان و دوست داشتنی من.
@aftaabkaran_e_jangal
فرار از زندان، اوضاع سیاسی ایران و مبارزه مسلحانه
مصاحبه با رفیق تقی شهرام
۱۳۵۳
@aftaabkaran_e_jangal
شعرخوانیِ «احمد شاملو» در استکهلم
(نسخه کامل)
ناشر: مرکز موسیقی بتهوون
@aftaabkaran_e_jangal
کلامِ آخر (مستندِ #احمد_شاملو )
بهکوششِ مسلم منصوری
@aftaabkaran_e_jangal
برای زندهگی از جادهای سخت عبور میکنم
جاده سنگلاخ است
آنچه از این راهِ دشوار بهدست میآورم:
یا زندهگیست
یا مرگ.
زندهگی تنها زنده ماندن نیست:
اگر آزاد نباشی،
زندهگی را برای چه میخواهی؟
«فارسیِ یک شعرِ کُردی»
۳۱ تیر؛ چهلویکمین سالگشتِ «کوچ تاریخی خلقِ مریوان» گرامیباد.
این کوچِ اعتراضی، در اعتراض به «تصرف نظامی شهر» و «سرکوب خلق کرُد توسط جمهوری اسلامی»، صورت گرفت.
@aftaabkaran_e_jangal
نان از کف گرسنگان ربوده
گوشت برایشان ناشناخته شده.
جان کندن مردم بیهوده و
درختان بلوط از بن برکنده شده.
دود از دودکش زرادخانهها تنوره میکشد.
برتولت برشت
ترجمهی ماریا عباسیان
@aftaabkaran_e_jangal
رفیق کبیر حمید اشرف
(۱۰ دی ۱۳۲۵ - ۸ تیر ۱۳۵۵)
@aftaabkaran_e_jangal
حمید اشرف؛ سازمانده و استراتژ سیاسی
حیدر تبریزی
@aftaabkaran_e_jangal
حمید اشرف؛ آمیزهی سرود و فلز
تیمور پیروانی
@aftaabkaran_e_jangal
۲ تیر ؛ هشتادویکمین زادروز آموزگار راستین خلق "رفیق صمد بهرنگی" گرامی باد!
@aftaabkaran_e_jangal