31886
«اگر همهٔ ما یکسان بیاندیشیم، در واقع نمیاندیشیم.» - والتر لیپمن
آثار تاریخی مربوط به دوران سلجوقی، توسط شهرداری اصفهان نابود شدند.
احیاناً وطندوستان دوازدهروزه اعتراضی ندارند؟
@andiiishe
- همهٔ رهبران انقلابی در طول تاریخ بهنحوی از سوی نیروهای خارجی هم حمایت شدهاند.
@andiiishe
کواکبیان: «نفوذی یعنی کاترین شکدم که با ۱۲۰ نفر از افراد بسیار مهم مملکت همخوابی داشته!»
طبق این گفتهها ظاهراً کاترین شکدم فقط با خود کواکبیان همخوابی نداشته.
@andiiishe
- عبور از ایستگاه تردید
رابطهٔ ترامپ و نتانیاهو، بهویژه در زمینهٔ مسئلهٔ جمهوریاسلامی و تصمیمسازی نظامی، نشان میدهد که برخلاف تصور رایج عموم مبنی بر هماهنگی کامل و طراحی مشترک از ابتدا، واقعیت رابطهٔ این دو بازیگر، پیچیدهتر، پرتنشتر و در مواردی حتی پرمناقشهتر از آن چیزی است که در ظاهر دیده میشود.
نخست باید درک کرد که ترامپ برخلاف آنچه بسیاری تصور میکنند، سیاستمداری معتقد به پروژههای ژئوپلتیکی بلندمدت نیست. او معاملهگری قهار است؛ کسی که جهان را به چشم یک میدان مزایده و بدهبستان نگاه میکند. در نگاه او، جنگ نه ابزار مشروعیت ایدئولوژیک، بلکه ابزاری است برای امتیازگیری حداکثری بدون ورود به هزینههای غیرقابلپیشبینی؛ از همینرو، نگاه ترامپ به رژیم ایران در دورهٔ اول ریاستجمهوریاش، هرگز نگاه اسرائیلمحور نبود. درواقع اگر اسناد و گزارشهای منتشرشده در رسانههای جریان اصلی آمریکایی مثل Axios، Politico و حتی Fox News را مرور کنیم، درمییابیم که ترامپ بارها با تیم سیاست خارجیاش، از جمله پمپئو، بولتون و دیگران، در مورد ضرورت پرهیز از ورود به یک جنگ واقعی در خاورمیانه مشاجره داشته است.
در این میان، نقش نتانیاهو نه بهعنوان متحدی کاملاً همسو، بلکه بهعنوان بازیگری فشارآور برجسته میشود. نتانیاهو و تیم امنیتیاش بارها جلسات محرمانه و فشردهای را با شورای امنیت ملی ترامپ برگزار کردند تا ایدهٔ «قابلتحمل بودن» حمله به زیرساختهای نظامی و هستهای جمهوری اسلامی را در ذهن ترامپ جا بیندازند.
بهعبارتدیگر، موضع نتانیاهو نه تشویق ترامپ به جنگ به خاطر منافع مشترک، بلکه القای این باور بود که «این جنگ، نهتنها هزینهای برای آمریکا در بر ندارد، بلکه قدرت آمریکا و شخص ترامپ را در سطح بینالمللی تثبیت هم خواهد کرد.»
ترامپ در ابتدا نسبت به چنین تحلیلی تردید داشت. گزارشهایی از درون دولت او نشان میدهند که در مقاطعی حتی حاضر بود امتیازات چشمگیری به جمهوریاسلامی بدهد و روی گزینهٔ مذاکره متمرکز بماند. اما اسرائیل، از طریق ارزیابی دقیق از فضای میدانی و ضعف عملیاتی رژیم در واکنشهای مستقیمش به عملیاتهای محدود اسرائیل، راهی دیگر برگزید: اثبات عملی فرضیهٔ خود.
حملات سهمگین پیدرپی و هدفمند به مراکز حساس در داخل ایران، ترورهای متعدد، خرابکاری در تأسیسات هستهای و نفوذهای سایبری، همگی با این هدف انجام شدند که به ترامپ نشان دهند رژیم در وضعیتی نیست که بتواند اقدام تلافیجویانهٔ گستردهای انجام دهد. این همان نقطهای بود که ترامپ را متقاعد کرد ایران نهتنها پاسخ قاطعی به اسرائیل نشان نمیدهد، بلکه ابداً از توان و تمایل برای رؤیارویی مستقیم با آمریکا نیز برخوردار نیست. پس از اطمینان از این ضعف بود که عملیات مشترک برای هدفگیری مراکز کلیدی ایران، بهویژه فردو، وارد فاز تصمیمگیری نهایی شد.
اکنون اسرائیل بهدنبال تثبیت تداوم همین مسیر است. نتانیاهو در تلاش است تا با تقویت لابیها، جلب رضایت مستقیم ترامپ و نمایش قدرت مجدد، حمله به ارکان جمهوری اسلامی را نه فقط بهعنوان یک گزینه، بلکه بهعنوان ضرورتی قطعی و بدون جایگزین برای دولت آمریکا تثبیت کند.
از این منظر، اگرچه ظاهر رابطهٔ میان این دو رهبر رنگوبویی متحدانه دارد، اما در لایههای نهان آن، رقابت و بازیگری هوشمندانهای از سوی اسرائیل در جریان است؛ رقابتی برای جهتدهی به استراتژی آمریکا در مسیری که نهایتاً شاید به حملهٔ نظامی گسترده به تأسیسات نظامی و ساختار قدرت جمهوریاسلامی ختم شود. فعلاً شواهد، نشانهها و تحرکات گواهی میدهند که قطار چنین تقابلی، نهتنها بهراه افتاده، بلکه حتی در حال پشت سر گذاشتن ایستگاه تردیدهاست.
صفدر آصفی
نویسنده و تحلیلگر
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن تحلیلهای روز دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
به باور ساموئل جانسون، اندیشمند قرن هجدهمی بریتانیایی، حاکمان تمامیتخواه پس از سالها ظلم و جنایت، وقتی حس میکنند به سقوط نزدیک شدهاند، به ملیگرایی پناه میبرند تا بلکه بتوانند از این طریق نجات پیدا کنند؛ در این حالت است که ایدئولوژی حاکم را با میهن مترادف جا میزنند، حالآنکه در اوج قدرتشان نمیتوانستید خبری از عشق به میهن را در سخنانشان بیابید.
@andiiishe
- حتی بمب اتمی هم به برتری نظامی در برابر غرب کمکی نمیکند!
اگر میخواهید تا به درکی نسبی از جنگهای مدرن امروزی برسید، باید به دو واقعیت مهم توجه کنید:
اول اینکه آن کس که از روی زمین شلیک میکند، هرقدر هم که پرتابهها و سلاحهای ویرانگری داشته باشد، حریف کسی که از آسمان شلیک میکند، نخواهد شد، همانطور که یک گروهان سرباز که در جادهٔ پایین کوه مستقر است، حریف یک جوخهٔ سرباز که در بالای کوه موضع گرفته است، نمیشود.
دوم آنکه آن طرفی که در حوزهٔ الکترونیک و فناوری پیشرفتهٔ اطلاعات، ضعیفتر و عقبمانده است، حریف کسی که در این زمینه پیشتاز است نخواهد شد. ما امروز در عصر جنگ پساصنعتی یا جنگ عصر اطلاعات زندگی میکنیم.
در پارادایم قبلی جنگ، یعنی جنگ عصر صنعتی، پیشفرض آن بود که گلولهها و پرتابهها اولاً پس از شلیک هدایت نمیشوند، بنابراین به شلیک انبوهی گلوله نیاز بود و دوماً اینکه هر دو طرف جنگ قادر خواهند بود انبوهی پرتابه به سوی یکدیگر شلیک کنند و پرتابهها را پس از شلیک نمیتوان در آسمان منهدم و دفع کرد. یعنی ممکن است به هدف نخورند اما بالاخره جایی در اطراف هدف به زمین خواهند رسید.
بنابراین چنین جنگی جنگ بسیج انبوه نیروی انسانی و تجهیزات و تلفات وحشتناک نظامیان و غیرنظامیان و ویرانی انبوه شهرها و منابع طبیعی بود. در این جنگ آن کسی برنده میشد که گلولههای بیشتر و قدرتمندتری شلیک میکرد. بمب اتمی نقطهٔ انتهایی جنگ عصر صنعتی و به عبارت دیگر بنبست تئوریک آن بود، چراکه اگر بنا بود جنگ به انهدام کامل دوجانبه و نابودی سیارهٔ زمین منجر شود، دیگر دانش نظامی و استراتژی جنگی چه سودی داشت؟
جنگ عصر اطلاعات که تولد و تکامل پیوستهاش از میانه دههٔ هفتاد میلادی آغاز شد و هنوز هم به شکل نهایی خود نرسیده، این بنبست را شکست و تمام پیشفرضهای جنگ آتش انبوه عصر صنعتی را تغییر داد. حالا دیگر به مدد دانش جدید الکترونیک و فناوری اطلاعات پرتابهها پس از شلیک به دقت تا رسیدن به هدف هدایت میشدند و به علاوه برای نخستین بار میشد که پرتابههای دشمن را در آسمان دفع و منهدم کرد. همچنین دیگر بنا نبود که دو طرف بتوانند هدف را ببینند و گلولههای زیادی شلیک کنند. حالا دیگر تنها طرفی که برتری فناوری داشت قادر به این کار بود. این انقلابی در مقیاس انگشتشمار انقلابهای فنی سراسر تاریخ بشر بود. بدینترتیب دیگر نیازی نبود میلیونها پرتابه شلیک کرد و همچون جنگ دوم جهانی تمام نیروها و قلمروی دشمن را نابود نمود. کور کردن چشم الکترونیک او و انهدام مراکز ثقل ارتباط و فرماندهی و بخشی از سلاحها و عناصر انسانی کلیدیاش کافی بود.
در پایان میخواهم بگویم خبر بسیار بد برای کسانی که میخواهند با این برتری و سیطره الکترونیک/اطلاعاتی مقابله کنند این است که بمب اتمی هم کمکی به آنها نخواهد کرد. بمب اتمی سلاحی متعلق به پارادایم قبلی نبرد و بهتدریج در حال منسوخ شدن است، چراکه استفاده از آن در شرایط جنگ نوین به هیچوجه بهصرفه نخواهد بود. سناریوهایی که امروزه دربارهٔ جنگ جهانی سوم در اندیشکدههای مهم راهبردی نوشته میشود، عمدتاً جنگی بدون سلاح اتمی را به تصویر میکشد که ویرانی و تلفات بسیار محدودی خواهد داشت اما ساختار قدرت نظامی طرف بازنده را بطور کامل نابود و فلج خواهد کرد.
بهتدریج قدرت پدافند ضد موشک ایالاتمتحده و بلوک غرب در حال افزایش است. دو دهه پیش تصورش هم دشوار بود که سیستمی مانند پاتریوت بتواند در مقابل موشکهای بالستیک به نرخ انهدام ۹۸ درصدی برسد.
شرایط امروز به گونهای تغییر کرده که در دورهٔ بایدن، آمریکا اعلام کرد که اگر روسیه در اوکراین از سلاح اتمی تاکتیکی استفاده کند، پاسخ آمریکا از طریق سلاحهای متعارف غیراتمی خواهد بود. معنای این حرف روشن است: سیستم هوشمند نبرد بلوک غرب بهقدری پیشرفت کرده که بدون نیاز به استفاده از سلاح هستهای میتواند، قدرت اتمی و ساختار نظامی راهبردی روسیه را فلج کند. امروز و در آینده دشمنان کمی عاقل آمریکا و غرب رغبتی به استفاده از سلاح اتمی نخواهند داشت، چراکه میدانند در بهترین حالت تعداد بسیار ناچیزی از پرتابههای اتمیشان به قلمروی دشمن خواهند رسید ولی در عوض ساختار نظامی و سیاسی خودشان بهکلی نابود خواهد شد.
طوس طهماسبی
نویسنده و پژوهشگر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن تحلیلهای روز دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
- ما میتوانیم بگوییم مخالف جنگ بودیم، شما نه!
اسرائیل که دشمنی با ایران نداشت. پیش از آن انقلاب نکبتبار شما، در همین تهران سفارتخانه داشت. این شما بودید که از روز نخست بر طبل دشمنی با اسرائیل کوبیدید. روی موشکهایتان نوشتید «برای نابودی اسرائیل»؛ از دهان این مردم زدید و خرج هر بیسر و پایی کردید که در ستیز با اسرائیل بود.
انتظار داشتید اسرائیل چه کند؟! بنشیند و دستیافتن شما به سلاح اتمی را تماشا کند؟! بگذارد در برابر چشمانش، شمایی که فقط در سه روز آبان ۹۸، هزار و پانصد نفر از مردم بیگناه خودتان را سلاخی کردید، هلوکاست دیگری را در اسرائیل رقم بزنید؟! هیچ دولت مدرنی نمیتواند در برابر چنین تهدید بنیادینی سکوت کند.
ما این روزها را میدیدیم! میدیدیم که این نفرت کور شما در نهایت به جنگ کشیده خواهد شد. به همین خاطر هم در دی ۹۶، در آبان۹۸، در پاییز ۱۴۰۱، به خیابان آمدیم. تمام تلاش ما این بود که پیش از اینکه کار به اینجا بکشد حکومت نکبتبار شما را ساقط کنیم، و ایران را در مسیری نو قرار دهیم.
بله! این جنگ شکست ما هم بود. شکست مایی که نتوانستیم مسئلهٔ جمهوریاسلامی را در داخل حل کنیم. ما نباید میگذاشتیم حکومت شما تا این میزان دوام بیاورد. باید بسیار زودتر از این به خیابان میآمدیم. باید بسیار متحدتر از این علیه شما میشوریدیم، و این سرزمین را لوث وجودتان پاک میکردیم.
ما میتوانیم بگوییم که مخالف جنگایم، اما شما نه! شمایی که ۴۶ سال است در آتش این جنگ میدمید، هر صبح و ظهر و شام، شعار «مرگ بر اسرائیل» سر میدهید که نمیتوانید به یکباره، پس از این شکستِ خفتبار، مخالف جنگ شوید. شما شیفتهٔ این جنگ بودید! شما این جنگ را به ایران تحمیل کردید!
بامداد اعتماد
ــــــــــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن تحلیلهای روز دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
- نقدی بر شعار «نه شیخ، نه شاه» و نگاهی به «عقدهٔ ضدپهلوی»
داروین صبوری،
جامعهشناس
@andiiishe
عراقچی: «صدمات به تأسیسات هستهای خیلی سنگین و جدی بوده و ظاهراً فعلاً قابل استفاده نیستند. باید بررسی شود چه میزان طول میکشد تا راهاندازی شوند یا اصلاً میتواند راهاندازی بشود یا نه. هیچ کس اطلاع دقیقی ندارد چه اتفاقی در فردو افتاده است.»
پینوشت: عراقچی برخلاف قیل و قال عرزشیها بهخوبی میداند که باید چطور رفتار کند تا بلکه بتواند حملهٔ مجدد آمریکا را به تعویق بیندازد.
@andiiishe
- خامنهای قبل از حملهٔ اسرائیل:
«احساس افتخار به حکومت هخامنشیان توهم است، افتخار آفرین نیست.»
«اگر در تاریخ نگاه کنید اهل معرفت بر اسکندرها و کوروشها پیروز شدند.»
«از سلاطین عالم جز نامی، آن هم همراه با لعن انسانهای هوشیار چیزی باقی نمانده.»
«نوروز باستانی، نوروز پادشاهان بود و فرصتی برای حکام مستبد.»
«تخت جمشید نشانهٔ طاغوتیگری است! زمانی به مناسبت همین روز نوروز، خدا میداند که چقدر بیگناه، در مقابل تخت طاغوتهای زمان به قتل میرسیدند و چقدر دلها ناکام میشدند! این افتخاری ندارد.»
- خامنهای بعد از حملهٔ اسرائیل:
پست جالب صفحهٔ منسوب به موساد در شبکهٔ X که توجهات فراوانی را جلب خود کرده و بحثهای بسیاری را در میان کاربران ایرانی برانگیخته است.
@andiiishe
اهل این حرفها نیستم که بگویم اگر کسی چنین و چنان باشد دشمن من است و نابخشودنی است و فلان و بهمان. حتماً دیدهاید که دوروبرم همهجور آدمی پیدا میشود. از آن آدمهای آسانگیری هستم که معتقدند به تعداد آدمهای جهان راه به سمت رستگاری هست.
بااینهمه چندروزی است با خودم کلنجار میروم دربارهٔ برخی مردم. من میفهمم کسانی دشمن اسراییل باشند؛ و میفهمم کسانی حملهٔ اسراییل به رژیم جمهوری اسلامی را جنگی میهنی تعبیر کند.
آنچه نمیفهمم این است که کسانی از سر اسراییلستیزی یا از سر وطندوستی، برای مرگ کسی چون حاجیزاده غمگین باشند؛ کسی که آنچنان شریرانه با لبخندی گوشهٔ لب از دستورش برای اصابت موشک به هواپیمای مسافربری صحبت میکرد. من حتی میفهمم کسانی هنوز مدافع جمهوری اسلامی باشند. اما نمیفهمم که همانها چطور ممکن است از اجرای عدالت دربارهٔ چنین قاتل بیرحمی عزادار باشند.
و این بد است. این بزنگاهی که در آن میشود در ماهیت انسانیت تردید کرد. لااقل یک جا انسان باید خط قرمزی داشته باشد. این را به خودم میگویم: وای بر تو اگر با کسی که با قاتلانی چون حاجیزاده همذاتپنداری دارد، مراوده کنی!
ناصر کرمی
ــــــــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
- حالا اوضاع بهکلی عوض شده است!
جمهوری اسلامی، دیگر هرگز به وضعیتِ پیشین خود باز نمیگردد. پایانِ موقت درگیری، آغازِ مواجههٔ نظام با سیل پرسشهای بیپایانِ پایگاهِ حامیانِ خود است. اعتماد به نفسِ حامیانِ جمهوری اسلامی، هراسِ مردم و اقتدار پوشالیِ نظام فروریخته است.
اسرائیل به چیزی کمتر از «تسلیم بیقید و شرط» راضی نخواهد شد. تسلیمِ بیقید و شرط جمهوری اسلامی، با تداوم جنگ امکانپذیر نبود؛ باید به علی خامنهای و فرماندهانِ سپاه فرصتی داده میشد تا از زیرزمین بیرون بیایند و پای قرارداد تسلیم را امضا کنند.
از فردا، جمهوری اسلامی مجدداً با قطعنامههای آژانس، ارجاع پرونده به شورای امنیت، مکانیزم ماشه و از همه هولناکتر، مذاکرهٔ مجدد با آمریکا روبهرو خواهد شد. خامنهای با این بازیها آشناست اما این بار مجبور است قواعد جدیدِ حاکم بر بازی را بپذیرد: تسلیم بیقید و شرط یا بازگشتِ ابدی به زیرزمین.
تاریخ ایران، آبستن حوادث بزرگی است. جمهوری اسلامی، در کمتر از سه سال گذشته، سه شکست عظیم خورده و وادار به عقبنشینیهای پیدرپی شده است:
نظام (١) در ورطهٔ عمل مجبور به عقبنشینی از قانون حجاب شد؛ (٢) حزبالله و حماس و باقی گروههای نیابتیاش را از دست داد و با خفت از سوریه رانده شد؛ و (٣) در جنگ ١٢ روزه با اسرائیل، ارشدترین فرماندهانش را از دست داد، زیرساختهای هستهایاش نابود شد و اقتدارش فروریخت.
پای اسرائیل به ایران باز شده است و حملاتش ادامه خواهد یافت. اسرائیل بیتردید اجازهٔ بازسازیِ توان پدافندی، موشکی، هستهای و نیابتی را به جمهوری اسلامی نخواهد داد.
جمهوری اسلامی برای اولین بار در عمرش با حریفی روبهرو شده که قواعد بازی با او را بلد است. دیپلماتهایِ حاجیبازاریِ نظام، برای نخستین بار به جای امثالِ مالی، بلینکن و بایدن، با کسانی روبهرو شدهاند که فنون بازی را فوتِ آباند.
رئیسجمهور آمریکا هم سوراخ دعا را یافته است. ترامپ از فردا «دکترینِ صلح با اِعمال زور» و نتانیاهو، «دکترین ضاحیه» را با اطمینان کامل دربارهٔ جمهوری اسلامی ادامه خواهند داد.
دومینوی عقبنشینیهای نظام ادامه مییابد و زمان سقوط را مردم تعیین خواهند کرد.
مهدی پرپنچی
ــــــــــــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
میگویند این شکست، نتیجهٔ شعار «نه غزه، نه لبنان …» بود. انگار جمهوریاسلامی ساختار دموکراتیکی است که وقتی متوجه شد مردم مخالف این دشمنی بیمارگونهاش با اسرائیلاند، دیگر منابع مالیاش را خرج حزبالله و حماس نکرد. ابلهها! شما هر آنچه میتوانستید انجام دادید و باز هم شکست خوردید.
شما میلیاردها دلار خرج نیروهای نیابتیتان کردید، هزاران نفر را در سوریه و لبنان به کشتن دادید، و باز شکست خوردید. شعار «نه غزه نه لبنان…» اتفاقاً نگاهش به همینجا بود؛ این شعار میدید که در فردای آن همه هزینههای مالی و جانی، نه امنیت ایرانیها افزایش مییابد، نه رفاه و آسایششان بیشتر میشود.
- بامداد اعتماد
@andiiishe
- هفت نکته در باب جنگ رژیم و اسرائیل
•• جنگ اخیر نشان داد جمهوری اسلامی، بهمعنای واقعی کلمه لات کوچه خلوت است؛ دربرابر مردم بیسلاح و بیدفاع ایران زورمند و در برابر دشمن مجهز به سلاحها و خرد نظامی پیشرفته، بهسان موشی رقتانگیز و ضعیف است.
•• ترامپ بهلحاظ شخصیتی بهشدت بیثبات و غیرقابل پیشبینی است. این پیشبینیناپذیری گاهی میتواند به سود ما مردم ایران تمام شود و گاهی هم به زیان ما.
•• احتمالاً یکی از عواملی که رژیم را به صرافت صلح انداخت، اشارهٔ ترامپ به احتمال «تغییر رژیم» بود. چهبسا آن دسته از نیروهای رژیم که واقعبینی بیشتری دارند (امثال ظریف و رفقا) با بو کشیدنِ شدت خطر تهدیدکنندهٔ بقای رژیم، توانستند هستهٔ قدرت را به صلح ترغیب کنند.
•• موضعی که تاکنون از سوی خامنهای منتشر شده، بر مقاومت و تسلیمناپذیری تأکید دارد. او مثل همیشه در ملأعام ژست متفاوتی میگیرد تا بعدتر بتواند کاسهکوزهها را بر سر امثال عراقچیها بشکند و بگوید که این آنها بودند که کوتاه آمدند.
•• ترکیه و کشورهای حوزهٔ خلیج فارس، قطعاً رژیم توسریخور کنونی را به حکومتی ملی و نیرومند در ایران ترجیح میدهند. اگر انقلاب ۵۷ رقم نمیخورد، بعید بود این کشورها با وجود پتانسیل عظیم ایران، بتوانند تا این حد سرمایه جذب کنند و به رشد کنونی خود برسند. جمهوری اسلامی برای آنان بهراستی یک موهبت بوده است.
•• دنیا به خلأ قدرت در ایران - خواه درنتیجهٔ جنگ، خواه هر رویداد دیگری - تن نخواهد داد و اگر بدیلی برای دوران گذار نبیند به تغییر رژیم اذعان نخواهد کرد. تمام آنانی که با زدن شاهزاده رضا پهلوی، ما را از رسیدن به بدیل دوران گذار باز میدارند، عملاً در زمین جمهوری اسلامی بازی میکنند.
•• بازی هنوز تمام نشده است؛ باید منتظر بمانیم و ببینیم، طی روزهای آتی چه اتفاقاتی رخ خواهند داد. ما مردم همدیگر را داریم و میتوانیم با یاری هم، از این دوران سیاه عبور کنیم، ایران را پس بگیریم و دوباره بسازیمش.
حسن محبی،
تحلیلگر سیاسی
ـــــــــــــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
- از هر که بوی پنجاهوهفت بدهد، بدم میآید!
با علم به رنجیدن بسیاری از دوستانم مینویسم. تعارف نداریم؛ همیشه صریح بودهام و شفافیت را بخش مهمی از اخلاق میدانم. دیگر فرصت و حوصلهٔ افشای تبهکاری تکتک افراد نیست چون کمشمار نیستند. البته برخی ظاهرالصلاحها خطرناکترند، مثل موسوی و کروبی و خاتمی و بهزاد نبوی و کرباسچی و سروش... اینها هم که میخواهند با عذر و بهانههای واهی از این چهل و چند سال فاجعه و مصیبت دامن برچینند شمارشان کم نیست. اینها همه حزباللهی بودند، اگر کسانی یادشان رفته من یادم نرفته. همهٔ اینها در دههٔ ننگین شصت جزو کابینه و نزدیکان و مشاوران امام و نخست وزیر امام بودند.
اما یک بار برای همیشه: از هر کس که حتی بوی پنجاه و هفت بدهد، از سیاستمدار و روشنفکرش گرفته تا هوادار سادهاش، از چپ اسلامیاش گرفته تا تودهای و فداییاش، از روشنفکر دینی گرفته تا روشنفکر امپریالیستستیز عمدتاً غربنشینش و... بدم میآید. در یک کلام از جهل بدم میآید.
چنین تحول و انقلابی را تا پای جان باید برای گذر از جهل دنبال کرد. خطاپوشی ناشی از رفاقت، نارفیقی در حق همهٔ آنانی است که عمر و جوانی و زندگیشان در این رژیم تباه شد؛ تمام.
خشایار دیهیمی،
مترجم و نویسنده
ــــــــــــــــــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن تحلیلهای روز دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
- مسئلهزدایی از کردها
• یکم. مسئلهسازی از قومیتها - بهویژه در خاورمیانه - ایدهٔ شوروی برای تجزیهٔ ملل و ایجاد واحدهای سیاسی کوچکتر همبسته (در سطح دستنشانده) با خود بود. به این منظور، طیفی از اقدامات، از جمله هواییسازی اقوام مختلف تحت اطلاق عنوان خلقهای قهرمان فلان منطقه (مقام قهرمانی خلق به اقوامی اعطا میشد که در شورشهای انقلابی علیه سرمایهداران، ویرانگرتر عمل میکردند) و این کوچکسازی تا جایی پیگیری میشد که دولتهای جدید و کوچک، برای بقای خود به قبلهای بزرگتر (کرملین) نماز ببرند.
• دوم. نخستین جمهوری کردستان، به خلاف واقعیتهای جغرافیایی، توسط استالین در منطقهٔ قفقاز ایجاد شد و از آنزمان فرآیند تبدیل کرد به کورد آغاز شد و نخستین مأموریت جدی خاورمیانهای آنها به رهبری رئیس گرجستانیتبار ادارهٔ فرهنگ مهاباد قاضیمحمد در زمان اشغال ایران در شهریور ۱۳۲۰، استارت خورد.
• سوم. تسری دادن این مسئله به کشورهایی مثل عراق ـ با رهبری شیخ محمود برزنجی - و ترکیه و سوریه، فاز بعدی این حرکت بود. ایدهٔ خام و فانتزی تولید یک ملت کردی در خشکی و محاصرهٔ چهار دولت ایران، ترکیه، عراق و سوریه، از کنترل شوروی خارج شد و به دست محافل فانتزیزده و پلستاینپسند اروپایی افتاد و از آنجا به محافل پراگرسیو آمریکایی تسری پیدا کرد.
• چهارم. حذف افرادی مثل قاسملو و شرفکندی از فضای سیاسی ایران، خودمختار شدن کردستان عراق و تقسیم آن میان خاندانهای بارزانی و طالبانی، بازداشت اوجالان و بازگرداندنش به ترکیه و خفتگیر شدن ی.پ.گ در سوریه حین نبرد با داعش، نشان داد که این سودای خام علاوه بر چالش فقدان زبان مشترک، امکان همراستاسازی نیروهای چریکی کردی را فراهم نخواهد کرد.
• پنجم. حالا با خلع سلاح شدن پ.ک.ک در ترکیه و بیپشتوانه شدن صالح مسلم و نیروهایش در سوریه، بروز درگیریهای داخلی گاه و بیگاه میان قبایل کرد در اقلیم کردستان عراق و نهایتاً بیخاصیت بودن احزاب شوونیست و فاشیست کردی مرتبط با ایران، به نظر میرسد که این ایده به زبالهدان تاریخ نقل مکان کرده است و حتی مقامات آمریکایی میانرده نیز آن را به زبان میآورند.
• ششم. اکنون این نیروها انتخابهای چندانی ندارند و مجبور به مشارکت در کلانروندهای کشورهای خود هستند و مقاومت، با سرکوب آنها، بدون حمایت و امکان مظلومنمایی بینالمللی و پروپاگاندای رسانهای همراه خواهد بود و حتی زبالهدانهای رسانهای نیز توان بازیابی آنها را نخواهد داشت.
مجتبی اسکندری
نویسنده و تحلیلگر
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن تحلیلهای روز دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
اخیراً با انتشار خبر درگیری در اقلیم کردستان عراق، عدهای در شبکههای اجتماعی از تغییرات بزرگ و شروع تجزیه عراق و همزمانی این اتفاق با نشست ترامپ ونتانیاهو سخن گفتند!
نه دوستان، این گونه تحلیلها ریشه در همان ذهنهای اصلاحطلبانه برای ایجاد وحشت در مردم داشته و گونهای دیگر از دروغ «سوریهای شدن» است.
اتفاق خاصی نبود غیر از همان چیزی که ملیگرایان ایرانی سالهاست هشدارش را میدهند: عواقب عشیرهگرایی و تقسیم قومی-قبیلهای قدرت!
تا اینجای کار دولت اقلیم با فرستادن یک نماینده همراه با چندین خودرو از افراد مسلح و به سبک مافیا، با گفتوگو و دادن امتیازاتی از جمله «زمین»، قبیلهٔ هرکی را راضی به آتشبس کرده است اما چفتوبست سیاست کشوری که بر چنین چیزهایی استوار باشد، معلوم است آخر و عاقبتش چه خواهدشد!
نجات بهرامی
تحلیلگر سیاسی
@andiiishe
- خندقهای نوین نظام!
اصلاحطلبان سالها کوشیدند تا با جا زدن خودشان بهعنوان نمایندگان خواستههای مردم، راهی به قدرت بیابند و بدین ترتیب به آلاف و الوفی برسند. در مسیر دستیابی به قدرت، بهراستی میان اصلاحطلبان و اصولگرایان جنگی بر پا بود؛ شریعتمداریِ اصولگرا واقعاً دشمن خاتمی و ظریف بود و اصلاحطلبان هم بهراستی از اصولگرایان بیزار بودند. ولی دلیل این رقابتها و دشمنیها، نه تحقق بخشیدن به منافع ملی که کسب قدرت و رسیدن به مقام و ثروت بود.
این دو باند قدرت، شباهتی تام به گروههای مافیایی نیویورکی داشتند. گروههای مافیایی هم بهراستی باهم دشمناند، ممکن است برای هم پاپوش ببافند و حتی اعضای باند مقابل را سر به نیست کنند، منتها طبعاً دعوایشان بر سر منافع شهروندان نیویورکی نیست، بلکه درصدند تا مثلاً بیشتر از باند رقیب مواد بفروشند و ثروت بیشتری به جیب بزنند؛ اما همین باندهای مافیایی وقتی پلیس بر سر راهشان سبز میشود، باهم ائتلاف میکنند، باهم جلسه میگذارند و برنامه میریزند تا بلکه بتوانند تحقیقات پلیس را منحرف کنند.
لابد این جملۀ معروف را شنیدهاید که «اصلاحطلبان خندق نظاماند»؛ اصلاحطلبان بهراستی خندق نظام بودند. آنان با ارائۀ راهحلهای دلخوشکنک و دروغین، اجازه نمیدادند تا حتی فکر براندازی به ذهن اکثریت شهروندان ناراضی ایرانی خطور کند؛ اما بعد از جنبش سال ۹۶، نقابها افتادند و اکثریت مردم دریافتند که اصلاحطلب و اصولگرا، سروته یک کرباساند. از آن پس بود که بسیاری فهمیدند این دو گروه گرچه بر سر کسب مقام باهم دشمنی دارند، در حفظ نظام ویرانگر جمهوری اسلامی هیچ اختلافی بینشان نیست، چون میدانند در صورت اسقاط نظام، هر دو ضرر خواهند کرد.
اما چنین توضیحاتی چه ربطی به اکنون ما دارند؟ ربطشان اینجاست که هنوز نظام خندقهایی دارد، منتها این خندقها دیگر در قامت اصلاحطلبی رخنمایی نمیکنند، بلکه در لباس اپوزیسیون وارد میدان شدهاند. این گروه از اپوزیسیون گرچه بهظاهر دم از براندازی میزنند، در پیچهای مهم تاریخی به آغوش نظام میافتند و این بدان سبب است که میدانند در صورت سرنگونی رژیم دیگر خبری از فاندها و پولهای بادآورده نخواهد بود، میدانند که دیگر نمیتوانند از رانتهای ناشی از مخالفت با نظام بهرهای ببرند و دیگر قادر نیستند تا خود را بهسان چهرههای شاخص و مترقی به مردم قالب کنند. میدانند اگر نظام برود و بستری برای تجلی هنر مردمان مستعد این دیار فراهم آید، دیگر خبری از جایزههای چندمیلیون دلاریِ هنریشان نیست و دیگر از القاب پرطمطراق بنیادهای حقوق بشری چیزی به آنها نخواهد ماسید. آنها نمیتوانند در ایران پس از جمهوری اسلامی نقشی برای خود تصور کنند. فقط قادرند، به نحوی از اسارت مردم، از خون بیپناهان کاسبی کنند.
در اینجا هم میان اینان و نظام دشمنیهایی وجود دارد. نظام ممکن است گاهی برخی از آنها را زندانی کند، یا بهشدت تحتفشارشان قرار دهد، اما در نهایت، در موقعیتهای خطیر هر دو برای حفظ وضعیت موجود، برای حفظ نظام در کنار هم میایستند.
رویدادهای چند هفتۀ اخیر را مرور کنید؛ کِی شنیده بودید که سردمداران رژیم دم از میهن و ملت ایران بزنند؟ از وقتی جنگندههای اسرائیلی به برخی مقامات رژیم سری زدند، همۀ مقامات آن، از صدر تا ذیل، ایدۀ امت را از یاد بردند و به یاد ملت ایران افتادند. منتها چنین چرخش حیرتانگیزی فقط به مسئولان نظام ختم نشد؛ آن دسته از گروههای اپوزیسیونی که سالها ایرانگرایی و عشق به میهن را مترادف با فاشیسم میدانستند نیز ناگهان درد وطن گرفتند و نگران خاک ایران شدند.
بیایید کلاهمان را قاضی کنیم و ببینیم طی چند هفتۀ اخیر، دو باند نظام و گروهی از مخالفان ظاهریاش، همه و همه علیه کدام چهرۀ اپوزیسیون صفآرایی کردند؟
صحنه روشن است. دشمنان تغییر، هیچوقت تا این اندازه بینقاب نبودهاند. وای بر ما اگر دوباره فریبشان را بخوریم و بازهم به دالان خندقهای عمیقشان فروغلتیم.
میثاق همتی
نویسنده و تحلیلگر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن تحلیلهای روز دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
نظام سیاسی لزوماً با مفهوم میهن مترادف نیست.
داروین صبوری،
جامعهشناس
@andiiishe
محمدباقر طباطبایینژاد، سخنران دفتر خامنهای در مراسم شب تاسوعا گفته است: «رهبر ما در پناهگاه نیست، در کمینگاه است.»
همین اظهارنظر سبب شده است تا کاربران پرشماری در رسانههای اجتماعی مختلف، این بخش از سریال «شبهای برره» را با مخاطبانشان به اشتراک بگذارند.
@andiiishe
- در باب اخراج مهاجران افغانستانی
مردم ایران نه در ورود مهاجران افغانستانی نقشی داشتهاند، و نه در اخراجشان. مانند سایر مسائل، در این مورد نیز نظر، سیاست یا همّت حکومت منشأ اثر بوده است. اینکه امروز میبینیم چندصدهزار نفر در عرض چند روز و هفته اخراج میشوند، یعنی امروز «همّت» بلندی برای اخراج مهاجران غیرقانونی پیدا شده است. دلیلش هم کاملاً روشن است: نگاه به این مهاجران امنیتی شده است.
اینکه در این میان گروهی نشستهاند و طبق معمول دربارۀ مسائلی که مردم نقشی در آن ندارند، دائم به مردم حمله میکنند، نشانۀ نوعی آفت روشنفکری و خودبرتربینی است که میخواهد برای نشان دادن تمایز خود از دیگران، جامعه را به خاطر مسائلی که نقشی در آن نداشته، شماتت کند. تظاهر به انساندوستیِ فراملی همیشه خودپردازی برای خرید اعتبار روشنفکری بوده. اما چه بخواهیم چه نه، مشکلات شهروندان همیشه در چارچوبی «ملی» شکل میگیرد. در مسائل شهروندی، گریختن به انساندوستی جهانوطنانه چیزی جز پاک کردن صورت مسئله و آرمانشهرگرایی توخالی نیست. ضمن اینکه در این مورد جفا در حق بخشی از خود مهاجران هم هست. مهاجران جماعتی یکدست نیستند و باهم تضاد منافع دارند.
اما چند مسئلۀ روشن وجود دارد که بارها گفتهایم و شگفتا که با همۀ روشنی، برخی نمیخواهند درکش کنند:
در ایران سنتی تحت عنوان «افغانستیزی» هیچگاه بروز فاحشی نداشته. مهاجران افغانستانی که عموماً هم قشر کارگر و زحمتکش بودند، در ایران کار و زندگی میکردند. بخشی از این افغانهای مهاجر به مرور زمان در ایران ازدواج کردند، بچهدار شدند و فرزندانشان در ایران بزرگ شدند.
اگر دربارۀ این افغانستانیتبارهای عزیز و محترم، در فرایند اعطای تابعیت سختگیری و جفایی وجود داشته، باعث تأسف است. کسی که در ایران به دنیا آمده و بزرگ شده، حق تابعیت دارد. اما اگر این قوانین مشکلی دارد، باز نشانۀ «افغانستیزی اجتماعی» نیست؛ مگر سایر قوانین جمهوری اسلامی مورد تأیید همۀ مردم ایران است؟ این مردم بابت داشتن ویدئو، گیرندۀ ماهواره مجازات شدهاند! بابت یک قانون چند دهه جنگیدهاند و به جایی نرسیدهاند! حالا چطور کسی میخواهد این قوانین را پای مردم بنویسد؟
مسئلۀ اعتراضات به مهاجران افغانستانی از تابستان ۱۴۰۰ شروع شد که سیل مهاجرت آغاز شد. آمار مهاجرت در این چند سال را با ارقام جهانی مقایسه کنید. رقم مهاجرت ده تا بیست برابر کشورهای مهاجرپذیر است! این مهاجرت نیست، «هجوم» است و حتی اگر بین دو استان رخ دهد، اعتراضاتی برمیانگیزد و ربطی به «افغانستیزی» یا «نژادپرستی» ندارد.
یک مهاجر به هر کشور اروپایی برود، باید چند سال رنج کمپ و پذیرش را پشت سر بگذارد؛ ابتدا با او مانند مجرم و اسیر رفتار میشود، اما کسی متهم به نژادپرستی نمیشود. جدای از «سیل» مهاجرت، مهاجر «غیرقانونی» یعنی ورود سپاهی از سایهها که هیچ نام و نشانی ندارند! این خطر و ایرادی مضاعف است.
متأسفانه گروهی با استفادۀ نابخردانه از تعبیر «نژادپرستی» اجازۀ طرح این مسائل اجتماعی را گرفتند. تا پیش از ۱۴۰۰ توازنی اجتماعی میان مهاجران افغانستانی و جامعۀ ایران وجود داشت. همزیستی مسالمتآمیزی بود و دلیلی برای ستیز نبود. اما وقتی توازن برهم خورد، زمینه برای پیدایش ستیزهای اجتماعی ایجاد شد. چیزی که برچسبزنندگان نمیفهمیدند این بود که اتفاقاً برای «جلوگیری از پیدایش افغانستیزی» و همچنین برای محافظت از مهاجران قدیمی باید جلوی ورود سیلآسای مهاجران را گرفت.
در نهایت بابت همۀ این مسائل حکومت مقصر است. مگر شهروند ایرانی راحت به دیگر کشورها مهاجرت میکند که دیگران راحت بیایند؟ اگر هم مهاجران افغانستانی گرامی ادعا میکنند در ایران به صلابه کشیده میشوند، پس دلیل این مهاجرت سیلآسا چیست؟ چه کسی را دیدهاید که برای رفتن به جهنم شبانه به کوه بزند یا در صندوق عقب پنهان شود؟
در نهایت به برادران و خواهران افغانستانی پیشنهاد میکنم در کشورشان بمانند و به حد توان برای اصلاح امورشان تلاش کنند؛ شما نکنید، بچههایتان باید بکنند، بچههایتان نکنند، نوههایتان باید بکنند. از این رنج گریزی نیست، چنانکه ما گریزی نداشتیم. دوم اینکه از آنها میخواهم انصاف پیشه کنند و بگویند اگر ناگهان دو میلیون ایرانی بریزند در کابل چه خواهند کرد؟ بیست سال گفتید آمریکا ثروت افغانستان را میدزدد و در شعارهای ضدغربی با طالبان همصدا شدید! حالا شما ماندید و کسانی که نمایش تصویر جنبده را حرام میدانند.
آروزی قلبیام این است که افغانستان از دست بنیادگرایی رها شود. مهاجران قانونی افغان هم قدمشان بر چشم ما - ما ایرانیانی که چند دهه است از زمین و زمان سیلی میخوریم، اما افغانستیز نشدیم.
مهدی تدینی،
کانال گاراژ
ـــــــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن تحلیلهای روز دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
- علی خامنهای در نمازجمعهٔ چهاردهم بهمن سال ۱۳۹۰:
«ما آنجایی که دخالت کنیم، صریح میگوییم. ما در قضایای ضدیت با اسرائیل دخالت کردیم؛ نتیجهاش هم پیروزی جنگ سیوسه روزه و پیروزی جنگ بیستودو روزه بود. بعد از اینهم هر جا هر ملتی، هر گروهی با رژیم صهیونیستی مبارزه کند، مقابله کند، ما پشتش هستیم و کمکش میکنیم و هیچ ابائی هم از گفتن این حرف نداریم.»
پینوشت: من در پروپاگانداهای حکومتی این روزها زیاد میبینم که به نام «وطن» توقع دارند تا مردم پشت نظام بایستند. حداقل از طرف خودم میتوانم بگویم که من در این نماز جمعه، دو دقیقهٔ تمام برای اقدام علیه اسرائیل خودم را جر ندادم که حالا کسی بخواهد از من و امثال من حساب بکشد و ما را ضدوطن جا بزند. واضح بود که با چنین اقدامات و سخنانی، دیر یا زود کار به جنگ میکشد. امثال ما سالها بود که در این باره میگفتیم و هشدار میدادیم.
شاهین طهماسبی
ـــــــــــــــــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن تحلیلهای روز دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
- چشمانداز درگیری نهایی
آتشبس و یا صلح موقت میان اسرائیل و جمهوری اسلامی فاقد پشتوانههای ژئوپولتیک برای تداوم است. جمهوری اسلامی از سویی فاقد توان بازدارندگی مؤثر است و از سوی دیگر اهداف بلندمدت منطقهای آمریکا و بهویژه اسرائیل تنها با نرمالسازی رژیم در ایران قابل تحقق خواهند بود.
در حالی که تهدید ناشی از سالم ماندن شهرهای موشکی و بخشی از ذخایر موشکهای بالستیک نوع چهار جمهوری اسلامی همچنان پابرجاست، اسرائیل توانسته با تسلط بر آسمان ایران و ایجاد یک مسیر پروازی امن به داخل خاک ایران، برتری راهبردی خود را تثبیت کند. در چنین شرایطی، بعید است جمهوری اسلامی در مرحلهای که همچنان امکان بازگشت و تجدید قوا دارد، به حال خود رها شود.
اسرائیل با تقویت سامانههای پدافندی در برابر موشکهای عماد و قیام و دریافت محمولههای جدیدی از بمبهای سنگرشکن و موشکهای هلفایر، خود را برای دور جدیدی از ضربات به ساختار نظامی جمهوری اسلامی آماده میکند.
افزون بر این، نابودی کامل کادر هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و حذف چهرههای کلیدی نظامی، مانع از شکلگیری هرگونه استراتژی نظامی مؤثر در مقابل این برتری مطلق اسرائیل در آسمان ایران است.
تنها به کمک قطع اینترنت و بهرهگیری از نیروهای سایبری آموزشدیده بود که جمهوری اسلامی توانست با روایتسازی جعلی از «وطندوستی» و مخالفت با «مداخلهٔ بیگانگان»، فضای افکار عمومی را تا حدودی تحتتأثیر قرار دهد. چهرههای سیاسیای که حاصل سالها سرمایهگذاری امنیتی بودند، با مواضع ضدجنگ خود به انسجام روایتی اپوزیسیون ملی آسیب زدند. با اینحال، بهدلیل نبود پایگاه اجتماعی و آگاهی عمومی از سابقهٔ دروغپردازیهای رژیم، این پروژه نیز در نهایت ناکام ماند.
آخرین استراتژی جمهوری اسلامی برای حفظ زمین، ایجاد ایستهای بازرسی متعدد شهری و استفاده از سپر انسانی -از جمله انتقال زندانیان سیاسی به پادگانها- است. تصور آنها این است که با فرسایشی کردن درگیری، درنهایت یا به حال خود رها میشوند، یا پس از مرگ رهبر جمهوری اسلامی، امکان مذاکره برای بخشی از مافیای قدرت فراهم خواهد شد.
باتوجه به اهمیت عظیم جغرافیای سیاسی ایران، مدل تغییرات در لیبی یا سناریوی پاکستانیزه شدن، مدل مطلوبی برای نظم نوین منطقه نخواهد بود و تنها با ایجاد دولت ملی در ایران، با پشتوانهٔ مردمی میتوان ثبات را به منطقه بازگردانید؛ تغییراتی که ممکن است به سود ملیگرایان ایران باشد.
- اندیشکدهٔ مسائل ایران
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن تحلیلهای روز دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
- سناریوهای احتمالی پیشِ رو
• یکم. تا جایی که فهم صاحب این کیبورد از جغرافیا قد میدهد، نه اسرائیل خواهان تجزیهٔ ایران است و نه آمریکا. تبدیل یک واحد سیاسی متحد و پیشبینیپذیر به چند واحد متضاد کوچک و پیشبینیناپذیر، فقط در دستگاه نظری زغالسنگی مشتی استاد رانتی و دانشجویان سهمیهای قابل رخ دادن است.
• دوم. بیتردید طی روزهای آتی، این جنگ دوباره استمرار خواهد یافت. با این تفاوت که ایران به علت حکمرانی فوقکیفی پرومکس سوپراعلای آخوندی، هیچ متحدی ندارد و بدیهی است که تحقیر بزرگی با آثار شگرف تمدنی در تراز شکست ایران از عثمانی (چالدران) و شکست از روسیه (گلستان و ترکمانچای ) به عنوان فرآورده این جنگ برجای بماند. با این تفاوت که حکومتی که قرارست، جمعبندی استراتژیک از شکست به دست بیاورد، دیگر ملاتاریا و نسخههای پوستاندازی شدهاش نخواهد بود.
• سوم. تفاوت ارتشی که به شکلی مداوم در وضعیت جنگی قرار دارد و برخوردار از اوج تکنولوژی است، با سازمانی رزمی که نه پدافند درست و درمانی دارد و نه نیروی هوایی مرتبط با قرن بیستویکمی، خودش را در نتایج این نبرد نشان خواهد داد. بدیهیست که تفاوت فناورانه، تاکتیکی و استراتژیکی نیروهای نظامی طرفین هم، به خاستگاه سیاسی یک نگاه ملی از طرفی و نگاه امتی از سوی دیگر بازمیگردد.
• چهارم. این جنگ، نخستین جنگ واقعی و مستقیم رژیم اسلامی است که طی آن، نه امکان استفاده از سرمایههای تکنولوژیک و انسانی بازمانده از حکومت پهلوی وجود دارد و نه پشتوانهٔ ایجاد بسیج اجتماعی. توان صف کردن گروهی از سلبریتیهای حکومتی و نمایش ملیگرایی یخزده و تنظیمبازاری، به معنای امکان بسیج توده نیست، آنهم در شرایطی که بسیج توده نیز نمیتواند گریزگاهی از شکست، پیش روی ملاتاریا باز کند.
• پنجم. کشور ایران در طول تاریخ پرفرازونشیب خود بیش از ۴۲۵ جنگ را به چشم دیده و هم شکستهای آنچنانی خورده و هم پیروزیهای چشمگیر داشته است. تنها ملتی که توفیق محاصرهٔ ۳۶۰ درجه بزرگترین لژیون باستان (ارتش روم_ کراسوس) را داشت، ایرانیان بودهاند. هرگز مشکل ایرانیان در نبردها، کمبود شجاعت نبوده است.
• ششم. جنگ اسرائیل و جمهوری اسلامی، امکان تبدیل شدن به نبرد ملیمیهنی را دارا نیست؛ زیرا ایرانیان را حکومتی ملی نمایندگی نمیکند. «ملی» جلوه دادن این زد و خورد و به کار بردن چسنالههای اخلاقی، فقط از جانب مزدوران دوزاری رژیم میسر است.
مجتبی اسکندری
نویسنده و تحلیلگر
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن تحلیلهای روز دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
حتی یک سرباز اسرائیلی هم در این جنگ زخمی نشد. اسرائیل دوازده روز جنگید، عالیرتبهترین فرماندهان نظامی جمهوریاسلامی را کشت، بیآنکه خون از دماغ یکی از سربازان خودش بیاید. تلاش جمهوریاسلامی برای دگرگون نشان دادن این واقعیت، به جایی نمیرسد. همه دیدند که دستان خامنهای خالی است.
این شکست، شکستی بهمراتب خفتبارتر از شکست فتحعلیشاه و قاجارها از روسیه بود. چنین شکست خفتباری، تبعات تمدنی خواهد داشت. ملتها بیش از آنکه از پیروزیهایشان بیاموزند، از شکستهایشان درس میگیرند. این شکست بیش از هر چیز دیگری به ما نشان داد که فاصلهٔ ما با جهان مدرن چقدر زیاد شده است.
مسیر قهقرایی که جمهوریاسلامی در چهلوشش سال گذشته طی کرده، باعث شده ایران به سرزمینی بیدفاع بدل شود. قوای مسلح این رژیم تنها میتوانند مردم بیدفاع خود را سرکوب کنند و در برابر حملهٔ خارجی ناتوان و بدویاند. این ضعف را دیگران هم میبینند؛ همین هم استمرار جمهوریاسلامی را ترسناکتر میکند.
- بامداد اعتماد
@andiiishe
- چرا بعید است نظام تسلیم شود؟
در تشیع انقلابی، پدیدهای تحت عنوان «شکست» تعریف نشده است. پیروان مکتبی که شکست واضح و آشکار لشکر امام حسین در کربلا را که باعث از دست رفتن ابدی شانس کسب خلافت اسلامی توسط خاندان پیامبر شد را هم پیروزی خون بر شمشیر تعریف میکنند، شکست برایشان معنایی ندارد.
هیچ حالتی وجود ندارد که بگوییم اگر فلان اتفاق رخ دهد آنها میپذیرند که شکست خوردهاند. هرگز! کسانی که نه ویرانی غزه و ذلت و نکبت حزبالله در جنگ باعث شد شکست را بپذیرند نه سقوط رژیم اسد باعث شد به ضعیف شدن محور مقاومت اقرار کنند، شکستی چنین آشکار در جنگ با اسرائیل را هم نخواهند پذیرفت و توجیهاتی هم برای پیروزی خواهند تراشید. توجیهاتی از قبیل: دشمن آتشبس را پذیرفت، نظام ساقط نشد، رهبری زنده است و مواردی از این قبیل. وقتی حتی ضعف و شکست فاحشت در جنگ را هم قبول نداری چرا باید تسلیم شدن را بپذیری؟!
تسلیم شدن مستلزم عدول از برخی اصول انقلابی مثل اصرار ۲۵ ساله بر غنیسازی یا کنار گذاشتن دشمنی با آمریکا و نابودی اسرائیل است. نمیتوان اینها را پذیرفت اما توقع داشت حمایت قشر حزباللهی از نظام پا برجا بماند و با کنار رفتن آن قشر، نمیتوان توقع داشت که حکومت دومینو وار در سایر حوزهها مجبور به تن دادن به اصلاحات نشود و اگر اینگونه شود چه چیز از جمهوری اسلامی باقی میماند؟ در چنین وضعیتی انبوه احمقهای کاسهلیسی که به صرف عربدهکشی برای انقلاب به پست و مقامی رسیدهاند چگونه قادر خواهند بود، همچنان جایگاههایشان را حفظ کنند؟
شاهین طهماسبی
نویسنده و تحلیلگر
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
خامنهای، ۱ فروردین سال ۱۳۸۴:
«بعد از قضیهٔ یازده سپتامبر تا دو سه روز از رهبران آمریکا خبری نبود، گم و گور بودند. ما اینجوری نیستیم؛ ما اگر برای این ملت تجربهٔ تلخی پیش بیاد خود ما پیشاپیش ملت لباس رزم میپوشیم، آمادهٔ فداکاری میشویم.»
- از صفحهٔ «حافظهٔ تاریخی»
@andiiishe
مردم ایران عاجزانه خواهان آناند تا نظام برای برنامهریزیهای آتی خود بیشتر از تحلیلگران درخشانی، چون آقای رائفیپور استفاده کند!
@andiiishe
فرق «ما» با شما پنجاهوهفتیها در آن است که ما در هر مخمصهای که رژیم گرفتار میآید تلاش میکنیم که به برافتادن آن با توان بیشتری کمک کنیم و شما تلاش میکنید که سفتتر از پیش آخوند را بغل کنید.
- بهزاد مهرانی
@andiiishe