andishe_irani | Unsorted

Telegram-канал andishe_irani - تاریخ و اندیشه ایرانی

-

Subscribe to a channel

تاریخ و اندیشه ایرانی

تداوم تاریخی ایران یکی از مهم‌ترین مباحث تاریخ ایرانشهر است. چنان‌که اشاره کردم، این تداوم تنها تداوم زبانی نبود، بلکه فرهنگی در معنای فراگیر آن نیز بود. در دو سدۀ نخست دورۀ اسلامی، که «دو قرنِ سکوت» خوانده‌اند، دو سده‌ای که همۀ کشورهایی که از تازیان شکست خورده بودند در نظام خلافت عربی ادغام و هویت ملّی خود را از دست دادند، ایرانیان توانستند بخش عمده‌ای از منابع ــ یا نصوصِ ــ فرهنگی خود را به دورۀ اسلامی و به زبان رایج دنیای اسلام انتقال دهند.(3) این رستاخیز فرهنگی ایرانیان، توأم با احیای تدریجی وحدت سرزمینی ایرانشهر، و برآمدن سلسله‌هایی از خاندان‌های ایرانی موجب شد که ایران به ناحیه‌ای از خلافت اسلامی و قومی تحت چیرگی عربی تبدیل نشود. با این رستاخیز فرهنگی و تجدید فرمانروایی خاندان‌های ایرانی، به خلاف آن‌که طبری می‌توانست تصور کند، تداوم دیرین بار دیگر تجدید شد و به تدریج ایرانیان توانستند خود را از میدان نفوذ امپراتوری اسلامی خارج کنند. با مهاجرت تدریجی قبیله‌های ترک به بخش‌های بزرگی از ایران، این کشور توانست هم‌چنان وحدت فرهنگی خود را حفظ کند، چنان‌که با چیرگی سلجوقیان مرزهای ایران به گسترۀ مرزهای شاهنشاهی ساسانی رسید و وحدت ایرانشهر تجدید شد. در یورش مغولان، اگرچه ایران بار دیگر سقوط کرد، اما همین شکست نیز موجب فروپاشی ایران از درون نشد؛ این بار نیز وحدت سرزمینی و فرهنگ ملّی ایران حفظ شد، اگرچه، چنان‌که در جای دیگری گفته‌ام، آسیب‌هایی جدّی بر آن وارد شد. تأسیس خلافت ترکی در رُم شرقی خطر دیگری بود که همزمان با برآمدن صفویان ایران را تهدید می‌کرد، اما احیای دوبارۀ «دولت ملّی»، که به‌رغم هزیمت‌های مکرر سده‌های پیش از آن و سستی‌های بسیاری که در ارکان آن افتاده بود، هم‌چنان حفظ شد. اگرچه خلافت عثمانی در ادامۀ خلافت عربی و فرمانروایی سلجوقیان روم ایجاد شده بود، و از آن پس نیز ادعای ترکی پیدا کرد، اما نفوذ فرهنگی ایران بر دربار و نخبگان آن ادامه پیدا کرد. از زمانی که سلجوقیان روم بر رُم شرقی چیره شده بودند، زبان و فرهنگ ایرانی پیوسته بر ترکی، که فاقد وجهۀ فرهنگی مهمی بود، زبان و فرهنگ دربار و نخبگان بود و با تشکیل خلافت عثمانی نیز هم‌چنان برتری خود را حفظ کرد و چنان‌که برخی گفته‌اند زبان ترکی را از زبانی عامیانه به زبان دربار خلافت تبدیل کرد. به این اعتبار، می‌توان گفت که ایران نه تنها توانست تداوم خود را در دورۀ اسلامی حفظ کند، بلکه از راه پراکنده شدن فرهنگ فراگیر ایرانشهری فرهنگ کشورهای همجوار خود را نیز تحت تأثیر قرار داد تا جایی که در این کشورها نیز ناحیه‌ای در جغرافیای ادب ایرانی ایجاد شد که به زبان‌های ترکی و اردو سخن می‌گفت. (4)

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

نمایشگاه مجازی کتاب تهران

از بیست و یکم تا سی و یکم اردیبهشت‌ماه


علاقه‌مندان می‌توانند برای بازدید از صفحۀ انتشارات دکتر محمود افشار در نمایشگاه مجازی کتاب تهران و خرید کتاب از طریق پیوند زیر اقدام کنند:

https://book.icfi.ir/book?publisher=%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1%20%D9%85%D8%AD%D9%85%D9%88%D8%AF%20%D8%A7%D9%81%D8%B4%D8%A7%D8%B1

ارسال کتاب رایگان است.

#نمایشگاه_کتاب
#نمایشگاه_کتاب_تهران

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی

@AfsharFoundation

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

مقالۀ «مقدمه‌ای بر «تجربه تجددخواهی سیاسی» در ایران معاصر»، فصل‌نامۀ علمی مطالعات خاورمیانه، دوره 28، شماره 3 - شماره پیاپی 105
آذر 1400، صفحه 61-80

 حامد عامری گلستانی
استادیار علوم سیاسی، واحد اهواز، دانشگاه آزاد اسلامی، اهواز، ایران
چکیده
ارتباط ایران با تجدد، یکی از مهم‌ترین مباحث در تاریخ جدید آن است و وضعیت بحرانی ایران عصر قاجار، که از همان سال‌های نخست تاسیس این حکومت ایجاد شده بود، راه را برای نوعی «تجددخواهی» باز کرد. از نخستین ارتباط‌ها، بیش از هر چیز ایرانیان سعی کردند آن را بیازمایند و از دل این آزمون، «تجربه»‌ای ایجاد شد که به‌نوعی جای «نظریه» را برای فهم تجدد ایجاد کرد. عناصر چهارگانه این «تجربه» را می‌توان «مشاهده»، «عمل»، «نظر در عمل» و «نظر» دانست، که به فراخور «درک» تجددخواهان ایرانی در عصر قاجار و سپس در ادامه تاریخ معاصر آن مورد توجه قرار گرفت. در این مقاله، ضمن بررسی این چهار مولفه، به این پرسش پرداخته خواهد شد که چرا برای فهم تجددخواهی سیاسی در ایران معاصر، به‌جای نظریه، از مفهوم «تجربه» برای فهم تجددخواهی در ایران معاصر استفاده شده و عناصر تجربه تجدد سیاسی آن کدام هستند؟ در این مقاله، با بهره‌گیری از نظریه بحران اسپریگنز، سعی شده است مفردات مورد نظر «تجربه تجدد سیاسی» با مراحل چهارگانه نظریه او، سنجیده شود. اصلی‌ترین نتیجه این مقاله، آن است که «تجربه تجددخواهی سیاسی ایرانی»، منظومه‌ای از عناصر چهارگانه تشکیلدهنده آن است که، در یک «منطق درونی»، جای نظریه را برای دگرگونی در وضعیت بحرانی ایران معاصر گرفت.
http://cmess.sinaweb.net/article_141177_22c1dd82293b29a620dc0b7bbc3d193c.pdf
ایدۀ اصلی این مقاله، برآمده از تأملات شخصی نویسنده و شکل‌گیری آن حاصل مباحث چند دوره کلاس درس تاریخ اندیشۀ سیاسی در ایران در دورۀ دکتری علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز است. ایدۀ مطرح شده در این مقاله، مقدمه‌ای برای پژوهش‌های آیندۀ نویسنده در زمینۀ تجددخواهی است. او، امیدوار است، اگر عمری باقی بود، بتواند نتایج این پژوهش‌ها را به‌صورت دقیق‌تر ارائه کند.
تا چه شود به عاقبت...

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

سعدی را، استاد سخن خوانده‌اند. سخن، بن‌مایۀ اندیشه است و اندیشه سازنده تاریخ. پیوند این سه، در فرهنگ ایران‌زمین، در اهل ادب فارسی بسیار درخشان و دقیق صورت گرفته و اوج آن در شعر فارسی تجلی یافته است.
در این میان، سعدی، با گفتاری سهل ممتنع، چنان واژگان را در سخن خود می‌آراید، که پس از سده‌ها، تازه و نو است و این راز استادی او است در سخن.
سعدی، شاعر زندگی و امید است و این بیت زیبای او، همواره برایم امید و شورآفرین است:
«عمری دگر بباید بعد از فراغ ما را / کاین عمر صرف کردیم اندر امیدواری»
یکم اردیبهشت، روز بزرگداشت شیخ اجل سعدی شیرازی خجسته باد.
حامد عامری گلستانی، استادیار علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز
@andishe_irani

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

شناسنامه فصل‌نامۀ سیاست‌پژوهی اسلامی‌ایرانی
صاحب امتیاز
دانشگاه آزاد اسلامی، واحد اهواز (با همکاری انجمن مطالعات سیاسی حوزه)
سردبیر
دکتر علی شیرخانی
استاد گروه علوم سیاسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد قم

مدیر مسئول
دکتر حامد عامری گلستانی
استادیار گروه علوم سیاسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد اهواز

اعضای تحریریه
دکتر احمد بخشایش اردستانی
استاد گروه علوم سیاسی، دانشگاه آزاد اسلامی،واحد تهران مرکزی

دکتر شهرام جلیلیان
استاد گروه تاریخ، دانشگاه شهید چمران، اهواز

دکتر سید صادق حقیقت
استاد گروه علوم سیاسی، دانشگاه مفید قم

دکتر محسن خلیلی
استاد گروه علوم سیاسی، دانشگاه فردوسی مشهد

دکتر محسن رحمتی
استاد گروه تاریخ و باستان شناسی، دانشگاه لرستان

دکتر علی شیرخانی
استاد گروه علوم سیاسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد قم

دکتر حسین کریمی‌فرد
دانشیار گروه علوم سیاسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد اهواز

دکتر علی مرشدی‌زاد
علوم سیاسی
دانشیار گروه علوم سیاسی، دانشگاه شاهد

دکتر سید عبدالامیر نبوی
دانشیار علوم سیاسی، مؤسسۀ مطالعات فرهنگی و اجتماعی

دکتر علی‌اشرف نظری
گروه علوم سیاسی، دانشگاه تهران
http://iirp.iauahvaz.ac.ir/

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

یکی دخت دیگر بد آزرم نام
ز تاج بزرگان رسیده به کام
بیامد به تخت کیان بر نشست
گرفت این جهان جهان را به دست
نخستین چنین گفت کای بخردان
جهان گشته و کار کرده ردان
همه کار بر داد و آیین کنیم
کزین پس همه خشت بالین کنیم
هر آنکس که باشد مرا دوستدار
چنانم مر او‌ را چو‌ پروردگار

شاهنامه

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

#عزت_الله_فولادوند: افتخار می‌کنم که در سده بیست و یکم هنوز به زبان فردوسی و حافظ می‌نویسم

🔸باشگاه شاهنامه پژوهان _ گفتار: اما هر چه در ستایش عقل بگوییم باز می‌بینیم عرصه‌ای پهناور و پر راز ناگفته مانده و آن قلمرو دل است و عشق؛ به قول مولوی هرچه گویم عشق از آن بالاتر است؛ من تا هر جا که به یاد دارم در سراسر زندگی دل در گرو عشق به ایران داشته‌ام ایران اگر درست بنگریم و دلتنگی‌ها را کنار بگذاریم، از شگفتی های جهان است؛ کشوری است یگانه که بر خلاف بسیاری کشورهای دیگر که محو شده‌اند و به گذشته‌ها پیوسته‌اند در طول هزاران سال به رغم سهمگین‌ترین حوادث، و به‌رغم هجوم رومی و مغول و ترک و تازی، و به‌رغم کینه‌های کسانی که از بیرون و درون کمر به برانداختن آن بسته بودند با متانت و سرسختی ایستاد؛ و آشکار و پنهان مبارزه کرد و نگذاشت بدخواهان و کینه ورزان و ویرانگران به کام دل برسند. یکی از گرانمایه‌ترین میراث‌های مردم این سرزمین زبان فارسی بوده است؛ زبانی که در فلسفه و تاریخ و علوم و شعر و نثر پیوسته در اوج قدرت بوده است و همچنان امروز زنده و پابرجاست.

ادامه این گفتار را اینجا بخوانید

@shahnamehpajohan

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

فردوسی، بر بلندایِ قلّۀ ادب و اندیشۀ ایرانی ایستاده است. حماسه‌سرایی که هم «احساس» و «جانِ» ایرانی را بازتاب می‌دهد و هم به «خردِ» آن ارج می‌نهد. بخشِ مهمّی از «آگاهیِ ملّیِ» ما ایرانیان، در خردنامۀ حکیمِ طوس تبلور یافته است. شعرِ او، با وجودِ گذشت بیش از هزار سال، حتی برایِ کودکانِ ایران‌زمین، قابل درک و فهم و خواندن است. کدام شاعر و ادیبی را می‌توان یافت که چنین ویژگی‌ای داشته باشد. ایران‌زمین و ایرانی‌تبار و ایران‌دوستان، به وجودِ چنین فرزانه‌ای در سپهرِ ادب و اندیشۀ خود می‌بالند.
بلندآوازه باد نامِ حکیمِ بزرگِ توس، ابوالقاسم فردوسی و یکم بهمن، زادروزِ این انسان نمونه و این اسوۀ ایران‌دوستی، بر اهالیِ سرزمین اهوراییِ ایران، خجسته باد.
حامد عامری گلستانی.
@andishe_irani

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

تأملی دربارهٔ ایران
جلد نخست: دیباچه‌‌ای بر نظریهٔ انحطاط ایران
جواد طباطبایی
انتشارات مینوی خرد

ص. ۵۸
ایران به عنوان «مشکل» ناظر بر فهم وضع پیچیدهٔ ایران و بازسازی آن به عنوان «موضوع تأمل نظری» در وعاء ذهن است. توضیح واقعیت پیچیدهٔ ایران از مجرای شرح مسائل آن ممکن نیست: قرون وسطای ایران به دنبال دورهٔ نوزایش آن آمده است نه برعکس؛ تشکیل دولت «ملّی» آن همزمان با تکوین ملت ممکن نشده است؛ تداوم تاریخی این کشور و ملّت آن از پی آمدهای تکوین دولت ملّی آن نیست، بلکه ملّت ایران دولت‌های «خود» را تا زمانی نگاه داشته است که در خدمت حفظ وحدت سرزمینی و هویت ایرانی بوده‌‌اند، اهداف «ملّی» هویت ایران را پیش برده و تمدن و فرهنگ مردمان آن را به سرزمین‌های دوردست برده و آن‌ها را پراکنده‌‌اند؛ در دوره‌‌ای از تاریخ ایران، ایرانیان از اندیشیدن نظری بازایستاده‌‌اند، اما نوعی از اندیشیدن در ادب ایران ممکن شده است؛ این ادب ایرانی در زبان‌های گوناگونی، که اقوام ایرانی به آن زبان‌ها سخن می‌گویند، جاری است و «ما» یعنی همهٔ ایرانیان، حتی آنجا که زبان‌های یکدیگر را درنمی یابیم، همدیگر را می‌فهمیم… این مقولات تاریخی برخی از خلاف آمد عادت‌های تاریخ ایران است اگر چه هنوز توان تبیین آن‌ها را نداریم. تاریخ نویسی ناسیونالیستی که جز تخیل ایران خیالی، به عنوان قرینهٔ «شرق آرمانی» ادوارد سعید، هدفی را دنبال نمی‌کند و تاریخ نویسی «کلنگستانی»، و نیز وجوه گوناگون تاریخ نویسی‌های ضدناسیونالیستی، دو روی سکهٔ بی‌وطنی هستند.

@minooyekherad

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

پایان پروژۀ «ایران به روایت دکتر سیّد جواد طباطبایی»

/channel/iranepaydar_official
پروژه فیش‌­برداری، خلاصه‌سازی و تهیۀ متنِ روایتِ پادکستی از آثارِ دکتر سیّد جواد طباطبایی، اندیشمند، محقّق و تاریخ­‌نگارِ مهم ایرانی به پایان رسید.
این پروژه که از اواسطِ دی­ماهِ سالِ ۱۳۹۹ آغاز شده بود، در مهرماه سال ۱۴۰۰ پایان یافت. در این مدت، ۶ جلد از آثار تألیفیِ طباطبایی که شاملِ سه‌گانه «تأملی درباره ایران»، «زوال اندیشه سیاسی در ایران» «تاریخِ اندیشه سیاسی در ایران» و «ملّت، دولت، حکومتِ قانون» و مجموعا بیش از ۳۰۰۰ صفحه بود فیش‌برداری شده و در رابطه با هریک از این آثار، خلاصه‌ای تدوین شده است که به پادکست و کلیپ‌هایی ویدئویی تبدیل خواهد شد. از این مجموعه تا کنون خلاصه، پادکست و فایل ویدئویی کتاب «تاریخ اندیشۀ سیاسی در ایران» منتشر شده است که علاقمندان می‌توانند از طریق وب‌سایت ایرانِ پایدار به آنها دسترسی داشته باشند.
در گام آخر نیز برایِ رسیدن به روایتِ نهایی از نظام اندیشه‌ای این متفکر برجستۀ تاریخ معاصر ایران، کتاب‌های دیگرِ ایشان چون «ابن­‌خلدون و علوم اجتماعی»، «خواجه­‌نظام الملک»، «جدالِ قدیم و جدید» و «تاریخِ اندیشه سیاسی در اروپا» و برخی از مقالات و مصاحبه­‌هایِ وی، موردِ مطالعه قرار گرفته و روایتِ نهاییِ اندیشه و نظامِ فکریِ طباطبایی در قالب کتابی با عنوانِ «ایران به روایت سیّد جواد طباطبایی (کوشش‌گرِ تجدّد؛ از سکّویِ ایرانشهر)» آماده شده است. این کتاب به کوششِ «علی بیغش» از همکاران مجموعۀ ایرانِ پایدار و مسئول پروژۀ دکتر سیّد جواد طباطبایی در این مجموعه نوشته شده است و در ۲۳ آذرماه ۱۴۰۰  به مناسبت سالروز تولد دکتر سیّد جواد طباطبایی رونمایی خواهد شد.
https://iranepaydar.com/4384-2/
#ایران_پایدار
#روایت_ایران
#سید_جواد_طباطبایی
#علی_بیغش

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

چاپ چهارم کتاب «فلسفهٔ ایرانی و فلسفهٔ تطبیقی» یکشنبه منتشر می‌شود.  کتاب را از فروشگاه‌های کتاب تهیه نمایید یا برای خرید مستقیم کتاب با پخش خودمان تماس برقرار نمایید:  
۰۹۱۲۳۳۴۲۹۸۱

@minooyekherad

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

۱۷. تدوین تاریخ نظام سنت قدمایی، اگر نتواند بسط جدید نظام سنت قدمایی را به‌عنوان سنت جدید توضیح دهد، دو خطر می‌تواند داشته باشد:

خطر دوگانه‌ی نادرست خواندن نصِّ قدیم بر دو مبنای قدیم و جدید. چنان‌که در مکتب تبریز توضیح داده‌ام، حسینِ نصرِ سنت‌مدار برای این‌که بتواند برای سنت‌مداری خود جعل تاریخ کند، «جاویدان خرد» ابوعلی مسکویه را با حکمت خالده‌ی سنت‌مداران جدید اروپایی خلط کرده است. او از این حیث مرتکب این اشتباه شده است که سنت‌مداری به‌ضرورت مبتنی بر فهم سنت نیست، بلکه در موارد بسیاری، سنت‌مداری، به‌عنوان ایدئولوژی تجدد ستیز، جهل به سنت نیز هست.

دریافت مسکویه از «جاویدان خرد» مصداق «جدیدِ در قدیم» بود، درحالی‌که حکمت خالده‌ی سنت‌مداران فرو کاستن جدید به سنت قدیمی است که به صورتی که به‌عنوان تجدد ستیزی عرضه می‌شود، جز در ایدئولوژی آنان وجود نداشته است، هم چنان‌که کوشش برای تفسیر برادرکشی هابیل و قابیل، به‌عنوان صورت پیکار طبقاتی، نفهمیدن معنای نظام سنت و جهل به مبانی نظری پیکار طبقاتی است.

سنت‌مداری و تفسیر ایدئولوژیکی نظام سنت دو صورت متفاوت تصفیه‌ی حساب با سنت است. در درون سنتی که چنین تصفیه‌ی حسابی با آن صورت گرفته باشد، یعنی مضمون تحول‌پذیر آن را خالی و از ایدئولوژی پرکرده باشند، بدیهی است که طرح پرسش ممکن نخواهد شد.



۱۸. «تاریخ پایه‌ای» بیهقی، به خلاف تاریخ‌نویسی ایدئولوژیکی و تاریخ‌گریزی سنت‌مداری، ناظر بر «تاریخ بیداری» به‌عنوان تاریخ و بسط آگاهی یابی «ملّی» است.

برعکس، سنت‌مداری و تفسیر ایدئولوژیکی، به‌رغم اختلاف‌های اساسی که میان آن دو وجود دارد، به تعبیر بیهقی «هنگامه می‌سازند»، سخن «باطلِ ممتنع» و داستان‌هایی «از خرافات» می‌گویند «تا خواب آرد نادانان را چون شب بر ایشان خوانند».

مهم‌ترین قرینه‌ای که می‌توان بر این وحدت دو امر متضاد آورد این است که تاریخِ سنت، از دیدگاه سنت، هم چنان‌که تفسیر ایدئولوژیکی مفرداتی از نظام سنت قدمایی، به‌ضرورت، مبتنی بر نوعی سنت‌مداری و مندرج در تحت انواع بازگشت به خویشتنی است که مقصد آن بازگشت به، به تعبیر بیهقی، «اخبار دیو و پری و غول بیابان و کوه و دریا»ست.

مهم نیست که سنت‌مداری «آگاهی» را در بازگشت به سنت که مکان آن را نیز ایدئولوژی تجدد ستیزی او تعیین می‌کند، تفسیرِ ایدئولوژیکی سنت، با تفسیر به رأی مفرداتی از سنت، آگاهی کاذب جدید را عین علم قدیم می‌داند؛

جایی که این هر دو روش به هم می‌رسند، لامکانِ «باطلِ ممتنع» است تا باز به تعبیر بیهقی، «حال‌ها بازننمایند» مبادا «تاریخ به راه راست رود … و از اینْ بیداری فزاید».

تأمّلی درباره ایران، جلد نخست، صص ۶۰-۶۳



۱۹. از نیمه‌های دهه‌ی چهل خورشیدی تصفیه‌ی حساب با بخش‌هایی از نمودهای فرهنگی جدید ایران که بر پایه‌ی عناصری از «جدیدِ در قدیم» بسط یافته بودند شتابی بی‌سابقه پیدا کرد.

تفسیر ایدئولوژیکی ناحیه‌هایی از نظامِ سنت، در صورت «اخبار دیو و پری و غول بیابان و کوه و دریا» جانشین فهم مبتنی بر آگاهی ملّی و بسط جدید آن جدیدهایِ در قدیم شد. این تفسیر ایدئولوژیکی، در ظاهر جدید همان سخن «باطلِ ممتنع»، برای تصفیه‌ی حساب با همه‌ی نمودهای یک سده و نیم دگرگونی برای ایجاد نظام نوآئین بود که با پایان دوره‌ی گذار، ایران را در آستانه‌ی دوران جدید قرار داده بود.

در فاصله‌ی دهه‌های آغاز اصلاحات در دارالسلطنه‌ی تبریز تا پیروزی جنبش مشروطه‌خواهی مردم ایران و از تأسیس مشروطیت تا تجربه‌های نوآئین نیمه‌ی نخست دهه‌ی چهل خورشیدی کوشش‌هایی برای بسط عناصری از جدیدِ در قدیم فرهنگ ایران ممکن شد که همچون شالوده‌ای برای نوزایی ایران بود.

با تفسیر ایدئولوژیکی ناحیه‌هایی از نظام سنت، مانعی در برابر مسیر نوخواهی ایجاد شد و به‌نوعی هزیمت در سپاه این نوزایی افتاد. نقادی این تفسیر ایدئولوژیکی نظام سنت، باید راه را بر بازگشت دوباره‌ای برای بازگشت به عناصر جدید در قدیم و تجربه‌های یک سده و نیم گذشته باز کند.

اگر چنین «بازگشت» به عناصر جدیدِ در قدیم و تصفیه‌ی حساب با تفسیر ایدئولوژیکی نظام سنت امکان‌پذیر باشد، باید بتوان پدیدار شدن نشانه‌های تولد دیگر نوزایی ناتمام ایران را در افق تاریخ جدید این کشور دید.

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

۱۴. در تاریخ و تاریخِ فرهنگِ ایران پیش از آغاز دوران جدید، پیوسته وجوه جدیدی وجود داشته است.

تجربه‌های ایرانیان، در صدوپنجاه‌ سال اخیر، در تجددخواهی، همچون گام‌هایی برای بازیابی این نقطه‌های قوّت بوده است:

درباره‌ی اهمیّت دریافت ایرانیان از «ملّت»، «دولت» و «وحدت در کثرت ممالک محروسه‌ی ایران» پیشتر اشاره‌هایی آورده‌ام.

از تبدیل شرع به مجموعه‌های قانون‌های جدید، با پیروزی جنبش مشروطه‌خواهی مردم ایران، تجربه‌هایی در نوشتن نثر فارسی از راه ترجمه‌ی داستان‌های اروپایی، تجربه‌هایی در نمایشنامه‌نویسی و … تا تکوین شعر فارسی جدید و تحولی که با کلنل علی‌نقی وزیری و به‌ویژه در مکتب ابوالحسن صبا تا آغاز دهه‌ی پنجاه شمسی در موسیقی ملّی ایران صورت گرفت، همه وجوهی از آن «جدیدِ در قدیم» تاریخ ایران‌زمین است.

پس از دهه‌ی چهل شمسی، آنچه زیر لوای «آنچه خود داشت»، «بازگشت به خویشتن» و … صورت گرفت، تصفیه‌ی حساب با این وجوهِ «جدیدِ در قدیم» بود.

یکی از نتایج پرداختن به بحث جدال قدیم و جدید کوشش برای تمیز میان اجتهادهای بر مبنای آن وجوه «جدیدِ در قدیم» و بازگشت به قدما در صورت نوعی از تجدّدخواهی ملّی است. از میرزا آقا تبریزی در نمایشنامه‌نویسی و میرزا حبیب اصفهانی در آفریدن زبان رُمان تا ابوالحسن صبا در انقلابی که در موسیقی ملّی ایجاد کرد و صادق هدایت در داستان‌نویسی و … اصل بر اجتهاد بر پایه‌ی نص‌های «جدیدِ در قدیم» بود؛

بازگشت به خویشتن تصفیه‌ی حساب با آن اجتهاد نخستین بود تا راه تقلید از مقلّدان متأخر را همواره کند.

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

. عدم امکان نظریه‌پردازی در قلمرو سیاسی، زوال اندیشیدن سیاسی ایرانی در سده‌های میانه‌ی تاریخ ایران و این‌که فلسفه در ایران، به دلایلی که اینجا نمی‌توان به آن پرداخت، نتوانست، به گفته‌ی ارسطو، در قلمرو «فلسفه‌ی امور انسانی»، بسطی به فلسفه‌ی یونانی بدهد، موجب شد که آنچه در عمل در ایران اتفاق افتاده بود، بازتابی در قلمرو نظر پیدا نکند.

چنان‌که گذشت، اشاره‌هایی به این نکته‌های ظریف و سخت پیچیده‌ی ویژگی‌های تحول تاریخی ایران در برخی نوشته‌های تاریخی تا یورش مغولان آمده، اما ازآنجاکه تاریخ در ایران پیوسته بخشی از ادب فارسی بوده، معنای آن اشاره‌های تاریخی به واقعیت تاریخ ایران موردتوجه قرار نگرفته و ایضاح نظری آن‌ها ممکن نشده است.

اینک، با شدت و ژرفایی که بحران «چگونه ایرانی بودن» پیداکرده است، نمی‌توان به بحث نظری در بنیادهای تمدن و فرهنگ ایرانی بی اعتناء ماند، زیرا شبح بحران به‌عنوان شرط امکان اندیشیدن در آستانه‌ی در ایستاده است.

فهم «ملّی» از ایران باید، اینک، به‌ضرورت، مبتنی بر نظریه‌ای درباره‌ی «ایران» به‌عنوان یک «مشکل» باشد. در سده‌های گذشته، ایران موضوعِ تأملی در ادب فارسی و در دهه‌های گذشته‌ی ایران «مسئله‌ای» در علوم اجتماعی بود. زمان آن فرارسیده است که بتوانیم ایران را به‌عنوان «مشکلی» در اندیشیدن جدید مطرح کنیم.

ایران، به‌عنوان مسئله، موضوع شاخه‌هایی از علوم اجتماعی است و اهل این علوم وضع توسعه‌ی ایران، نظام طبقاتی و آرایش طبقات، بیکاری، آسیب‌های اجتماعی، نیروی انسانی، سطح دانش عمومی و … آن را در دانشی با عنوان «مسائل ایران» بحث می‌کنند. دانشِ مسائلِ ایران ساده است و با رفع آسیب‌هایی از قبیل بیکاری، بزهکاری، فحشا، اعتیاد کم‌رشدی و … این شاخه از دانش نیز اعتبار خود را از دست خواهد داد، چنان‌که درس «مسائل ایران» داریم، اما درس «مسائلِ …» در کشورهای توسعه‌یافته نداریم.

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

۹. اصطلاح «ملّی‌گرایی» در دهه‌های اخیر از راه ترجمه از زبان‌های اروپایی وارد زبان فارسی شده است و معنای درستی ندارد.

معادل این ترکیب، که در زبان فارسی جعل جدید است، در زبان‌های اروپایی تاریخی دارد که در ایران شناخته شده نیست، اما این امر مانع از آن نشده است که در پیکارهای ایدئولوژیکی-سیاسی مورد استفاده قرار گیرد. سبب این‌که ایرانیان خود را به عنوان ملّتی واحد فهمیده، اما واژه‌ای برای آن جعل نکرده‌اند، این است که روند تبدیل به ملّت در ایران امری طبیعی بوده است.

تحول مضمون معنایی واژه‌ی nation در زبان‌های اروپایی با آغاز روند تجزیه‌ی امپراتوری مقدس هم‌زمان است. در امپراتوری مقدس، سیاست اقوام مسیحی عین دیانت -معنای نخست واژه‌ی nation در زبان‌های اروپایی و «ملّت» در عربی/فارسی- آنان بود، یعنی همه‌ی اقوام مسیحی گروه‌های دینی در درون respublica christiana بودند، اما از زمانی که رخنه‌ای در ارکان سلطنت پاپی و امپراتوری افتاد، سیاست اقوام اروپایی، که به تدریج به «ملّی» شدن میل می‌کرد، عین دیانت آن‌ها نمی‌توانست باشد.

سیاست ایرانیان، هرگز، عین دیانتِ خلافت نبود، یعنی، اگر بتوان گفت، پیوسته، «ملّی» در معنای جدید آن بود، و برای توصیف این واقعیت بدیهی نیازی به جعل اصطلاح جدید نبود. تصریح محمدبن‌جریرطبری، مبنی بر این‌که تاریخ ایرانیان تداومی خلاف‌آمدعادت داشته، به معنای آن است که تاریخ ایران پیوسته تاریخ «ملّی» بوده است.

در واقع، معادل دقیق برای واژه‌ی nation در زبان‌های اروپایی، به لحاظ مضمونی و نه واژگانی، نه «ملّت» که «ایران» است که از کهن‌ترین زمان‌ها تا کنون مضمون واحدی داشته و در تعارض آن با «انیران» فهمیده می‌شده است. ایرانیان «ملّیت» خود را در نام کشور خود فهمیده‌اند.

در ایران، به عنوان کشور، پیوسته، «ایرانْ» عینِ «ملّت»ِ ایران بوده‌است.

جواد طباطبایی، تاملی درباره‌ی ایران جلد نخست: دیباچه‌ای بر نظریه‌ی انحطاط ایران با ملاحظات مقدماتی در مفهوم ایران، تهران، مینوی خرد، ۱۳٩۵، صص ۵۵ و ۵۶
دنباله دارد

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

بخشی از رسالۀ در دست تدوین دربارۀ معنای ایرانشهر


ایرانشهر به عنوان رمز تداوم ایران

گفتم که ایرانشهر نامی بود که ساسانیان قلمرو سرزمینی خود را به آن نام خواندند، اما این نام صِرفِ نام کشوری نبود که بتوان در گذر زمان آن را تغییر داد. نام «ایران»، در صورت‌های صَرفی دگرگون شوندۀ آن، از فارسی باستان و اوستایی تا فارسی میانه و جدید، پیوسته، نام کشور مانده و در طی سده‌ها بازمانده است. یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های تاریخ ایران تداوم تاریخی این کشور است که حتیٰ تاریخ‌نویسان دوران قدیم نیز از کهن‌ترین روزگاران اشاره‌هایی به آن آورده‌اند. از میان نخستین نمایندگان این جریان از تاریخ‌نویسی ایرانی، چنان‌که گذشت، می‌توان از محمد بن جریر طبری نام برد که در اشاره‌ای به تداوم تاریخی ایران نوشته است : «جز ایرانیان هیچ قوم دیگری مانند ایرانیان تاریخی پیوسته نداشته‌اند، زیرا، چنان‌که گفتیم، پادشاهی ایرانیان، از روزگار کیومرث ... پیوسته بود تا این‌که به دست پیامبر ما از میان رفت ... اما اقوام دیگر، جز ایرانیان، در دوران قدیم و جدید پادشاهی پیوسته نداشته‌اند که بتوان بنای تاریخ آنان را بر فرمانروایی ملوک آنان نهاد ... فرمانروایی ایرانیان، از روزگار اردشیر بابکان، پیوسته بود.»(1) این سخن طبری، در آغاز دورۀ اسلامی، به دورۀ باستانی ایران مربوط می‌شود و او، به عنوان تاریخ‌نویس اسلامی، بر آن بود که با ظهور اسلام گسستی در تداوم ایران ایجاد شده و، شاید، گمان می‌کرد که ایران نیز مانند دیگر کشورهایی که تازیان بر آن‌ها چیره شده‌اند در امپراتوری اسلامی ادغام خواهد شد. هزیمتی که در جنگ با تازیان بر سپاهیان ایران افتاد، به ظاهر، تکرار شکست‌های در دیگر جبهه‌های جنگ تازیان با اقوام دیگر، یعنی شکست نظامی، بود، اما آن‌چه ایران را از دیگر کشورها متمایز می‌کرد این بود که شکستِ نظامی عین هزیمتِ کاملِ نظام زبان، فرهنگ و تمدن این کشور نبود. اگر طبری دیر زیسته، یا با تأخیر چند سده‌ای به دنیا آمده بود، می‌توانست همین نظر دربارۀ تداوم ایران را به دورۀ اسلامی آن نیز تعمیم دهد، اما یک «مانع معرفتی» وجود داشت که به طبری اجازه نمی‌داد که بتواند چنین نظری را بیان کند. برخی از تاریخ‌نویسان دورۀ اسلامی، مانند طبری، به نقل از پیامبر اسلام، بر آن بودند که با پدیدار شدن نشانه‌های ظهور اسلام «عرب انتقام خود را از عجم گرفته است». (2) طبری، و بسیاری از تاریخ‌نویسان نخستین سده‌های دورۀ اسلامی، با بیان این‌که تاریخ ایران تداومی بی‌سابقه در میان اقوام باستانی داشته است، کوشش می‌کردند این نکته را برجسته کنند که با شکست نظامی اقوامی که در امپراتوری اسلامی ادغام شدند، مانند ایران، مصر و سوریه، گسستی در تاریخ آنان ایجاد و این کشورها عرب و مسلمان شده‌اند. در واقع، شاید بتوان گفت که طبری بر آن بود که با ظهور اسلام و با گسستی که در تاریخ ایران ایجاد شده تداوم از ایران به امپراتوری اسلام انتقال پیدا کرده است.

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

به نظر ما، هر توضیحی از مشروطیت ایران، لاجرم، به صورت توضیحی از سرشت اسلام، به عنوان دیانت، در پیوند آن با دنیای جدید خواهد بود. چنین می‌نماید که پدران مشروطیت ایران دریافته بودند که مشروطیت بیشتر از آنکه صرف نظامی سیاسی و‌ مجموعهٔ نهادهای آن باشد، در عین حال، تفسیری از اسلام با توجه به الزامات دوران جدید نیز هست. با استفاده از برخی مفاهیم رایج در اندیشهٔ جدید، در تعبیر دیگری، به مسامحه، می‌توان گفت که مشروطیت ایران، در عمل، تنها اصلاح ممکن در اسلام را انجام داد و چنان‌که بتوان مفاهیم و مقولات مشروطیت ایران را استخراج کرد، می‌توان نظام مفاهیم اصلاح دینی اسلام را تدوین کرد.
ص. ۶۰۷

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

از خلال آنچه در کلیات سعدی درباره‌‌ی سیاست آمده، می‌توان یک اصل را آشکارا یافت و آن میانه‌روی پادشاه و عدالت ورزیدن اوست. عدالت ورزیدن پادشاه در کانون رساله‌های سیاست‌نامه‌نویسان قرار دارد، اما آنچه تأکید سعدی بر این مفهوم را از دیگران متمایز می‌کند توجه او به میانه‌روی است تا جایی که می‌توان گفت که اساسی‌ترین مفهوم در دیدگاه اجتماعی و سیاسی سعدی میانه‌روی است. سیاست کردن پادشاه اساس کشورداری و عدالت صرف حفظ حقوق ومراتب مردم است، اما میانه‌روی فضیلتی برتر از آن است و پادشاه باید برای حفظ تعادل و انسجام اجتماعی پیوسته آن را رعایت کند: «پادشاه باید که تا به حدی خشم بر دشمنان نرساند که دوستان را اعتماد نماند. آتش خشم، اول، در خداوند خشم افتد، پس آنگه زبانه به خصم رسد یا نرسد»
ص. ۳۲۵

@minooyekherad

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

برخیز که می‌رود زمستان/بگشای در سرای بستان

نارنج و بنفشه بر طبق نِه/منقل بگذار در شبستان

وین پرده بگوی تا به یک بار/زحمت ببرد ز پیش ایوان

برخیز که باد صبح نوروز/در باغچه می‌کند گل‌افشان

خاموشی بلبلان مشتاق/در موسم گل ندارد امکان

آواز دهل نهان نماند/در زیر گلیم و عشق پنهان

بوی گل بامداد نوروز/و آواز خوش هزاردستان

بس جامه فروخته‌ است و دستار/بس خانه که سوخته‌ است و دکان

ما را سر دوست بر کنار است/آنک سر دشمنان و سندان

چشمی که به دوست برکند دوست/بر هم ننهد ز تیرباران

سعدی چو به میوه می‌رسد دست/سهل است جفای بوستان‌بان
@andishe_irani

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

فصل‌نامۀ سیاست‌پژوهیِ اسلامی‌ایرانی، به استنادِ به مصوبۀ سی‌وسومین جلسۀ کمیسیونِ تعیینِ اعتبارِ نشریاتِ حوزۀ علومِ انسانی و هنرِ دانشگاهِ آزادِ اسلامی، توسطِ دانشگاهِ آزادِ اسلامی، واحدِ اهواز و با همکاریِ انجمنِ مطالعاتِ سیاسیِ حوزه منتشر می‌شود.
تمرکزِ این فصل‌نامه، بر محورهایِ پژوهشیِ سیاسی در حوزه‌هایِ اسلام و ایران، به‌ویژه، مباحثی است که این دو حوزه را به یک‌دیگر «پیوند» می‌دهد. گسترۀ وسیعِ تاریخی و مفهومیِ موضوعاتِ موردِ نظر، دستِ پژوهش‌گران را برایِ انتشارِ نوشته‌هایشان باز گذاشته است. در عینِ حال، تمرکزِ اصلی بر مسائلِ سیاسی در حوزه‌هایِ اسلام و ایران، خواهد بود و فصل‌نامه از پذیرشِ مقالاتِ غیرِ سیاسی معذور است. فصل‌نامه، از کلیۀ پژوهش‌گران، دعوت می‌کند تا مقالاتِ خود را در زمینه‌هایِ گوناگونِ موردِ نظر، ارسال فرمایند.
مدیرمسئول: دکتر حامد عامری گلستانی، استادیارِ دانشگاهِ آزادِ اسلامی، واحدِ اهواز
سردبیر: دکتر علی شیرخانی، استاد دانشگاه آزاد اسلامی، واحد قم
وب‌سایتِ نشریه http://iirp.iauahvaz.ac.ir/
ای‌میلِ نشریه iirp.journal@gmail.com
اینستاگرام iirp.jornal.iauahvaz@
تلفن و واتساپ نشریه 09352216987

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

چاپ چهارم، ویراست دوم «تاریخ اندیشهٔ سیاسی در ایران: ملاحظاتی در مبانی نظری» ۱۸ بهمن منتشر خواهد شد.

@minooyekherad

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

چاپ جدید ویراست دوم این هفته منتشر می شود

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

شعرِ فارسی نظم و ناحیه‌ای در ادب نیست؛ بلکه به عنوانِ جانشینِ «حافظه‌ای» که زوال پیدا می‌کرد، بیانِ «خاطرۀ قومیِ» مردمانی است که جان و روحِ قومیِ خود را در زبانِ ملّی دمیده‌اند. به این اعتبار، نه شعرِ فارسیْ صِرفِ شعر است و نه فارسی صِرفِ یک زبان.
جواد طباطبایی، تأملی دربارۀ ایران، جلد نخست: دیباچه‌ای بر نظریۀ انحطاطِ ایران با ملاحظاتِ مقدماتی در مفهومِ ایران، تهران، انتشاراتِ مینویِ خرد، 1395، 40.

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

چاپ سوم، روز یکشنبه پخش می شود

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

📢بنی‌آدم اعضای یک «پیکرند!» مضمونی در اندرزنامه اردشیر بابکان / #سمیه_ارشادی

🔸از میان اندرزنامه­‌های شاهان ساسانی که از طریق ترجمه‌­های خدای­نامه و دیگر منابع پهلوی به بسیاری از آثار از جمله گفتار سعدی راه یافته ­­‌اند و ابعاد تربیتی و تأثیرگذار آن­ها به ­شکلی بسیار گسترده مورد توجه قرار گرفته‌­اند­­، «اندرزهای اردشیر به ایرانیان»، در زمینه اخلاق و شیوه کشورداری، از جمله مدارک سیاسی– اجتماعی بازماندۀ عصر ساسانی است که افزون بر «شاهنامه فردوسی» در «غررالسیر»، «تجارب‌­الامم» و «مروج­‌الذهب» نیز دیده می­شود

برای خواندن ادامه متن اینجا بزنید

@shahnamehpajohan

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

۲۰. وجه دیگر این تصفیه‌حساب با تفسیر ایدئولوژیکی نظام سنت باید ناظر بر جنبه‌های توتالیتر این ایدئولوژی باشد که زیر لوای «بازگشت به خویشتن»، به‌جای این‌که تاریخ را علم تکوین آگاهی ملّت بداند، تفسیری ناظر بر عملی عرضه کند که مندرج در تحت «غریزه» و برای تغییر عالم است.

از این حیث، اهل ایدئولوژی خود را بر طارم می‌بیند و برای عالم و آدم تکلیف معیّن می‌کند و چون از «جایگاه خدا» بر عالم و آدم می‌نگرد، لاجرم بر خود فرض می‌داند که «نظام اجتماعی را آن‌چنان‌که اقتضاء دارد تجدید بنا کند و فرهنگ و اخلاق و عقاید و آراءِ مردم را به شکل انقلاب تغییر دهد، حتی علی‌رغم شماره‌ی آراء».

این تفسیر ایدئولوژیکی نظام سنت چون از «جایگاه خدا» بر عالم و آدم می‌نگرد، چنان‌که به‌تصریح در نوشته‌های علی شریعتی آمده، نمی‌تواند ناظر بر نظام اجتماعی توتالیتر نباشد.

بدیهی است که این ایدئولوژی نه ربطی به جامعه‌شناسی دارد و نه به تاریخ، بلکه نسخه‌ای جهان‌سومی از استالینیسم است و مانند همه‌ی نظام‌های ایدئولوژیکی، کوشش می‌کند با از میان برداشتن تنش‌های اجتماعی، اندیشه‌های متنوع و رفتارهای گوناگون آدمیان، با وعده دادن بهشت بر روی زمین، بر عالم و آدم چیره شود.

تأمّلی درباره ایران، جلد نخست، صص ۶۳-۶۴



۲۱. تنش‌های اجتماعی ذاتی اجتماع هر کشوری و در دوران جدید، موجب بالیدن و بالندگی آن است.

در ممالک محروسه‌ی ایران، پیوسته گروه‌ها و نیروهایی وجود داشته‌اند و چنان‌که گفته شد، درواقع، وحدت ایران نیز پیوسته ناشی از کثرت همین گروه‌ها و نیروها بوده است.

اگر بخواهیم منطق گفته‌ی هگل درباره‌ی ایران به‌عنوان وحدت کثرت‌ها را بار دیگر دنبال کنیم، ناچار، باید آن را هگلی نیز بفهمیم، زیرا از دیدگاه فلسفه‌ی هگل، درواقع، باید گفت «وحدتِ وحدت و کثرت‌ها».

وحدت کثرت‌ها اگر درست فهمیده نشود، به معنای حلِّ کثرت‌ها در وحدت خواهد بود، یعنی چیرگی وحدت بر کثرت‌ها و فرمانروایی کامل آن بر این‌ها. این چیرگی همان است که نظریه‌پردازانی مانند کارل اشمیت از آن به «دولتِ تمام‌عیار» تعبیر کرده‌اند.

اگر وحدت در کثرت را به‌صورت «وحدتِ کثرت‌ها» بفهمیم و توضیح دهیم، به نظریه‌ای خواهیم رسید که همان نظریه‌ی دولت توتالیتر است.

در دیالکتیک هگل، معنایِ وحدتِ در کثرتْ حلِّ کثرت‌ها در وحدت نیست، بلکه کثرت‌ها، به‌عنوان یک‌سوی وحدت، مانند سوی دیگر که همان خود وحدت است، جزئی در تعارض آن با وحدتی که عام است، نیستند، بلکه خود این کثرت‌ها، برای این‌که بتوانند در وحدتِ بالاترِ وحدتِ کثرت‌ها وارد شوند، باید بتوانند «نعلین جزئی بودن» را از پای خود درآورند و خویشتن را به مرتبه‌ی کلّ ارتقاء دهند.

ازاین‌رو، هگل بیشتر از آن‌که از وحدت در کثرت سخن بگوید مفهوم بسیار پیچیده‌تر «وحدتِ وحدت و کثرت‌ها» را وارد می‌کند و کثرت‌ها را به عنوان کلّ در وحدتِ کلّ وارد می‌کند.

آوردن تفصیل این بحث اینجا نه ممکن است و نه مطلوب، اما از همین اشاره‌ی گذرا می‌توان یک نتیجه‌ی مهم برای دوران جدید ایران گرفت.

در ایران، به‌عنوان ممالک محروسه، مرکز-عام نباید در تضاد با مردمانِ پیرامون-جزء و فرهنگ‌های محلی-جزء فهمیده شود و اینان نیز نباید خود را به‌عنوان اموری عام و بنابراین گریز از مرکز تعریف کنند.

مردمانِ پیرامون و فرهنگ‌های محلی باید بتوانند، در نسبتی با مرکز، خود را از جزئی به عام ارتقاء دهند، آنچه پیرامونی و محلی است، جزئی از کلّ است، این جزءها را باید در درون کلّ و به‌عنوان جزئی از کلّ نگاه داشت.

نیروهای گریز از مرکز که برحسب تعریف جزئی هستند، نیروهای سیاسی‌اند، نه اجتماعی. مکان رابطه‌ی نیروهای سیاسی قلمرو کلّ است. جزئی در صورتی می‌تواند در مناسبات قدرت و رابطه‌ی نیروهای سیاسی وارد شود که خود را به‌عنوان کلّ تعریف کرده و کلّ را به‌عنوان کلّ پذیرفته باشد، زیرا جزئی که جزئی از کل نباشد، جزء نیست، یا کلّ است یا به کلّ شدن گرایش دارد.

وارد شدن در مناسبات قدرت نیازمند رعایت قواعد تنش‌های میان نیروهای سیاسی است، چنان‌که تنشی نیز ناظر بر نیل به وحدتی بالاتر نباشد، تنش اجتماعی نیست، بلکه مقدمه‌ی جنگ است.

تأمّلی درباره ایران، جلد نخست، صص ۶۴-۶۶

سیدجواد طباطبایی

پایان تزها

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

۱۵. از صد و پنجاه سال پیش، در دوره‌هایی، با تکیه‌بر این وجوه «جدیدِ در قدیم»، ایرانیان تجربه‌هایی در تجددخواهی کرده‌اند که برخی از آن تجربه‌ها از اهمیّت ویژه‌ای برخوردار هستند:

از مشروطیت «ایرانی» تا شعر نیمایی و کوشش برای تدوین معیارهای موسیقی ملّی در مکتب صبا و … پدیدارهایی «ملّی» و جدید هستند، به این معنا که تنها مردمانی که از دیرباز در جامعه‌ای پایدار به «ملّت» تبدیل‌شده بوده‌اند، می‌توانستند چنین گام‌هایی بردارند.

چنین گام‌های بلندی به‌سوی تجدد در کشوری فراهم آمده از قبایل و جامعه‌ای کوتاه‌مدت ممکن نمی‌شد، هم چنان‌که در کشورهای هم‌جوار ایران ممکن نشده است. همه‌ی پدیدارهای فرهنگی جدید ایران قرینه‌هایی هستند بر این‌که جامعه‌ی دراز مدّت، شالوده‌ی استواری برای دولت‌های گاه کوتاه‌مدت فراهم آورده، اما پدیدارهای فرهنگی پایدار «ملّی» آفریده است.

تبیین شرایط امکان این پدیدارها که به‌نوعی می‌بایست از پی‌آمدهای «انقلاب» در ناحیه‌هایی از نظام اندیشیدن بوده‌ باشد، اگر نتوان ایران را به‌عنوان «موضوع» ِ تحلیلِ «مشکلِ ایران» سامان داد، ممکن نخواهد شد. این‌که سرنوشت این نوآوری‌ها چه بوده است، موضوع بحث کنونی من نیست. نکته‌ی اساسیْ ایضاح شرایط امکان این «انقلاب» در ناحیه‌هایی از نظام اندیشیدن ایرانی است.

تأمّلی درباره ایران، جلد نخست، صص ۵۹-۶۰



۱۶. تاریخ‌نویسی ایرانی ایران، به‌عنوان «مشکل»، اگر بخواهد تنها رشته‌ای در نظام دانش‌های غربی نباشد، موضوع آن باید تبیین این «انقلاب» در ناحیه‌هایی از نظام اندیشیدن ایرانی باشد.

تدوین تاریخ وقایع، شاهان سلسله‌ها، جنگ‌ها و … که تا کنون تنها صورت تاریخ‌نویسی بوده است، با بخش‌هایی از نظام سنت قدمایی اعتبار خود را ازدست‌داده است. بدیهی است که می‌توان تاریخ وقایع و نیز در قلمروِ اندیشه تاریخِ دگرگونی‌های در نظام سنت قدمایی را نوشت، اما تاریخ‌نویسی «پایه‌ای» ایران زمانی می‌تواند آغاز شود که نخست منطق «انقلاب» در ناحیه‌هایی از نظام اندیشیدن تدوین‌شده باشد.

منطق این «انقلاب» که در دوران جدید تاریخ ایران در ناحیه‌هایی از اندیشیدن ایرانی روی‌داده، باید بتواند پرتوی بر نظام سنت قدمایی بیاندازد و زوایای ناشناخته‌ی آن را روشن کند. این تبیین، به لحاظ روشی، منطق جدید را اصل توضیح قرار می‌دهد و بدین‌سان، ناحیه‌هایی از سنت قدیم را جدید می‌داند.

ازاین‌رو، سنتِ سنتی وجود ندارد؛ آن بخشی از سنت دارای اعتبار است که در صیرورت مدام بسط پیدا می‌کند و اگر بتوان گفت، در این صیرورت، سنتی نوآئین ایجاد می‌کند.

این‌که از دیدگاه سنت‌مدارانه، جاویدان‌خردِ مسکویه‌ی رازی به حکمت خالده‌ی سنت‌مداران تجدد ستیز تبدیل می‌شود، نثر فارسی معنادار از میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام تا محمدعلی فروغی به نثر من‌درآوردی النّان‌والقلم آل‌احمد هبوط می‌کند، موسیقی «ملّی» جدید به «موسیقی سنتی» فروکاسته می‌شود و … فراخوانی به بازگشت به قدیم برای تصفیه‌ی حساب با بسط جدید سنت است.

این دریافت از سنت که سنت را جز صورت قدیم آن نمی‌داند، افزون بر این‌که تصفیه‌ی حساب با بسط جدید سنت است، لاجرم تصفیه‌ی حساب با خود سنت نیز هست.

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

. ایران، به‌عنوان «مشکل»، ناظر بر فهم وضع پیچیده‌ی ایران و بازسازی آن به‌عنوان «موضوع تأمل نظری» در وعاءِذهن است.

اگر اشاره‌های این «درآمد» و برخی از تزهایی که اینجا می‌آورم، بهره‌ای از حقیقت ایران داشته باشد، باید گفت که این ایران واقعیتی پیچیده است و توضیح آن نیز از مجرای شرح «مسائل» آن ممکن نیست:

قرون‌وسطای ایران به دنبال دوره‌ی نوزایش آن آمده است نه برعکس؛

تشکیل دولت «ملّی» آن هم‌زمان با تکوین ملّت ممکن نشده است؛

تداوم تاریخی این کشور و ملّت آن از پی‌آمدهای تکوین دولت ملّی آن نیست، بلکه ملّت ایران دولت‌های «خود» را تا زمانی نگه‌داشته است که در خدمت حفظ وحدت سرزمینی و هویت ایرانی بوده‌اند، اهداف «ملّی» هویت ایران را پیش برده و تمدن و فرهنگ مردمان آن را به سرزمین‌های دوردست برده و آن‌ها را پراکنده‌اند؛

در دوره‌ای از تاریخ ایران، ایرانیان از اندیشیدن نظری بازایستاده‌اند، اما نوعی از اندیشیدن در ادب ایران ممکن شده است؛ این ادب ایرانی در زبان‌های گوناگونی که اقوام ایرانی به آن زبان‌ها سخن می‌گویند، جاری است و «ما» یعنی همه‌ی ایرانیان، حتی آنجا که زبان‌های یکدیگر را درنمی‌یابیم، همدیگر را می‌فهمیم، جای شگفتی نیست که این معنا یکی از زیباترین مضمون‌های ادب ایرانی است و …



۱۳. این مقولات تاریخی برخی از خلاف آمد عادت‌های تاریخ ایران است، اگرچه هنوز توان تبیین آن‌ها را نداریم.

تاریخ‌نویسی ناسیونالیستی که جز تجلیل ایران خیالی، به‌عنوان قرینه‌ی «شرقِ آرمانی» ِ ادوارد سعید، هدفی را دنبال نمی‌کند و تاریخ‌نویسی «کلنگستانی» و نیز وجوه گوناگون تاریخ‌نویسی‌های ضد ناسیونالیستی، دوروی سکه‌ی بی‌وطنی هستند.

ایران، موضوعِ تاریخِ ایران به‌عنوانِ «مشکل»، نه ایرانِ ناسیونالیستی است نه ایرانِ «کلنگستان»؛

موضوعِ تاریخِ ایرانِ واقعی، تبیینِ حقیقتِ بغرنج ایران و مفهوم آبستن آن است. تاریخ‌نویسی جدید ایرانی باید این حقیقت بغرنج و این مفهوم آبستن را موضوع خود قرار دهد. از این دیدگاه، به‌رغم این‌که تاریخ‌های بسیاری برای ایران و فرهنگ آن نوشته‌اند، اما هنوز «تاریخ و تاریخ‌نویسی ایرانی» امری عدمی است.

تأمّلی درباره ایران، جلد نخست، صص ۵۷-۵۹

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

۱۰. این ملّت واحد، در وحدت تاریخی-سیاسی آن، «یگانه» و «غیرقابل‌تجزیه» است، یعنی وحدتی در عین کثرت است. تمایز میان دو‌مفهوم ملّت به عنوان «وحدت در وحدت» و «وحدت در کثرت» مهم‌ترین معیار ایضاح فرق میان «ملّی‌گرایی‌های آغاز دوران جدید و فهم ملّی «قدیم» ماست.

«ملّی‌گرایی» اروپایی در آغاز دوران جدید، که شرط امکان تکوین دولت جدید است، از این حیث ناچار می‌بایست «وحدت در وحدت» باشد که شرط تکوین آن دولت‌های ملّی، فروپاشی امپراتوری مسیحیت به عنوان وحدتِ امّت بود، و قدرت سیاسی می‌بایست این وحدت را به گروه‌های قومی تحمیل می‌کرد، نمونه‌های متنوع دولت‌سازی در فرانسه‌ی لویی چهاردهم، آلمان بیسمارک و ایتالیای گاریبالدی.

خاستگاهِ «وحدت در کثرت»ِ اقوام ساکنِ ایرانْ «فرهنگِ ایرانی» است و فرهنگ ایرانی آن وحدت را به دولت، که از سده‌ای پیش، یعنی با تأخیر بسیار نسبت به تکوین ملّت، که با دشواری‌هایی به «دولت‌ملّی» تبدیل شده است، تحمیل کرد.

۱۱. عدم امکان نظریه‌پردازی در قلمرو سیاسی، زوال اندیشیدن سیاسی ایرانی در سده‌های میانه‌ی تاریخ ایران، و این‌که فلسفه در ایران، به دلایلی که این‌جا نمی‌توان به آن پرداخت، نتوانست، به گفته‌ی ارسطو، در قلمرو «فلسفه‌ی امور انسانی»، بسطی به فلسفه‌ی یونانی بدهد، موجب شد که آن‌چه در عمل در ایران اتفاق افتاده بود، بازتابی در قلمرو نظر پیدا نکند.

چنان‌که گذشت، اشاره‌هایی به این نکته‌های ظریف و سخت پیچیده‌ی ویژگی‌های تحول تاریخی ایران در برخی نوشته‌های تاریخی تا یورش مغولان آمده، اما از آن‌جا که تاریخ در ایران پیوسته بخشی از ادب فارسی بوده، معنای آن اشاره‌های تاریخی به واقعیت تاریخ ایران مورد توجه قرار نگرفته و ایضاح نظری آن‌ها ممکن نشده است.

اینک، با شدت و ژرفایی که بحران «چگونه ایرانی بودن» پیدا کرده است، نمی‌توان به بحث نظری در بنیادهای تمدن و فرهنگ ایرانی بی‌اعتناء ماند، زیرا شبح بحران به عنوان شرط امکان اندیشیدن در آستانه‌ی در ایستاده است.

فهم «ملّی» از ایران باید، اینک، به ضرورت، مبتنی بر نظریه‌ای درباره‌ی «ایران» به عنوان یک «مشکل» باشد. در سده‌های گذشته، ایران موضوعِ تأملی در ادب فارسی، و در دهه‌های گذشته‌ی ایران «مسئله‌ای» در علوم اجتماعی بود. زمان آن فرارسیده است که بتوانیم ایران را به عنوان «مشکلی» در اندیشیدن جدید مطرح کنیم.

ایران، به عنوان مسئله، موضوع شاخه‌هایی از علوم اجتماعی است و اهل این علوم وضع توسعه‌ی ایران، نظام طبقاتی و آرایش طبقات، بیکاری، آسیب‌های اجتماعی، نیروی انسانی، سطح دانش عمومی و ... آن را در دانشی با عنوان «مسائل ایران» بحث می‌کنند. دانشِ مسائلِ ایران ساده است و با رفع آسیب‌هایی از قبیل بیکاری، بزهکاری، فحشا، اعتیاد، کم‌رشدی و ... این شاخه از دانش نیز اعتبار خود را از دست خواهد داد، چنان‌که درس «مسائل ایران» داریم، اما درس «مسائلِ ...» در کشورهای توسعه‌یافته نداریم.

جواد طباطبایی، تاملی درباره‌ی ایران جلد نخست: دیباچه‌ای بر نظریه‌ی انحطاط ایران با ملاحظات مقدماتی در مفهوم ایران، تهران، مینوی خرد، ۱۳٩۵، صص ۵۷ و ۵۸

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

۷. ایرانِ سیاسیْ واحدی سیاسی است و برای فهم و دفاع از آن به ضرورت باید ملّی اندیشید، اما ملّی بودن و ملّی اندیشیدن زمانی و به شرطی ممکن است که معنای ملّت و ملّی اندیشیدن به درستی فهمیده شده باشد.
۸. همه‌ی ایرانیانی که از کهن‌ترین روزگاران تا کنون در بخش‌هایی از ایران‌زمین ساکن شده‌اند، در گذر تاریخ به «ملّت» در معنای دقیق و جدید آن تبدیل شده‌اند.

تبدیل ایرانیان به یک «ملّت»، به لحاظ تاریخی، بسیار زود ممکن شده است. اگرچه واژه‌ی ملّت در تداول جدید آن در آغاز دوران جدید تکوین پیدا کرده و مضمون مفهوم آن نیز در دوران جدید تعیّن پیدا کرده‌است، اما واقعیت آن، در ایران، به سده‌های پیش از دوران جدید تعلق دارد و در شرایط متفاوتی نیز پدیدارشدن واژه تعیّن مضمون آن ممکن شده است.

به‌عنوان مثال، در اروپا، پدیدار شدن ملّت جدید با فروپاشی امپراتوری مقدس رُمی-ژرمنی، که مبتنی بر سلطنت خلافتی نظام امّت مسیحی بود، ممکن شد. در ایران، که هرگز بخشی از دستگاه خلافت و نظام امّت آن نبود، فروپاشی امّت شرط تکوین ملّت نبود، بلکه مخالفت ایرانیان با چیرگی دستگاه خلافت و رویارویی آنان با منطق سیاسی خلافت موجب شد که واقعیت «ملّت» پیش از جعل واژه‌ی آن تکوین پیدا کند.

این امرِ مسلّمِ تاریخی، از شدت بداهت آن برای وجدان ایرانیان، مورد توجه قرار نگرفته است، اما با توجه به بحران کنونی و دگرگونی‌های در رابطه‌ی نیروها، و این‌که ایران‌زمین دوره‌ی پرمخاطره‌ای را سپری می‌کند، باید با توضیح تاریخی و فلسفی معنای آن را روشن کرد تا به شالوده‌ای برای تکوین هویت جدید در حالِ تکوین تبدیل شود.

جواد طباطبایی، تاملی درباره‌ی ایران جلد نخست: دیباچه‌ای بر نظریه‌ی انحطاط ایران با ملاحظات مقدماتی در مفهوم ایران، تهران، مینوی خرد، ۱۳٩۵، ص ۵۵
دنباله دارد

Читать полностью…
Subscribe to a channel