andishe_irani | Unsorted

Telegram-канал andishe_irani - تاریخ و اندیشه ایرانی

-

Subscribe to a channel

تاریخ و اندیشه ایرانی

۱۷. تدوین تاریخ نظام سنت قدمایی، اگر نتواند بسط جدید نظام سنت قدمایی را به‌عنوان سنت جدید توضیح دهد، دو خطر می‌تواند داشته باشد:

خطر دوگانه‌ی نادرست خواندن نصِّ قدیم بر دو مبنای قدیم و جدید. چنان‌که در مکتب تبریز توضیح داده‌ام، حسینِ نصرِ سنت‌مدار برای این‌که بتواند برای سنت‌مداری خود جعل تاریخ کند، «جاویدان خرد» ابوعلی مسکویه را با حکمت خالده‌ی سنت‌مداران جدید اروپایی خلط کرده است. او از این حیث مرتکب این اشتباه شده است که سنت‌مداری به‌ضرورت مبتنی بر فهم سنت نیست، بلکه در موارد بسیاری، سنت‌مداری، به‌عنوان ایدئولوژی تجدد ستیز، جهل به سنت نیز هست.

دریافت مسکویه از «جاویدان خرد» مصداق «جدیدِ در قدیم» بود، درحالی‌که حکمت خالده‌ی سنت‌مداران فرو کاستن جدید به سنت قدیمی است که به صورتی که به‌عنوان تجدد ستیزی عرضه می‌شود، جز در ایدئولوژی آنان وجود نداشته است، هم چنان‌که کوشش برای تفسیر برادرکشی هابیل و قابیل، به‌عنوان صورت پیکار طبقاتی، نفهمیدن معنای نظام سنت و جهل به مبانی نظری پیکار طبقاتی است.

سنت‌مداری و تفسیر ایدئولوژیکی نظام سنت دو صورت متفاوت تصفیه‌ی حساب با سنت است. در درون سنتی که چنین تصفیه‌ی حسابی با آن صورت گرفته باشد، یعنی مضمون تحول‌پذیر آن را خالی و از ایدئولوژی پرکرده باشند، بدیهی است که طرح پرسش ممکن نخواهد شد.



۱۸. «تاریخ پایه‌ای» بیهقی، به خلاف تاریخ‌نویسی ایدئولوژیکی و تاریخ‌گریزی سنت‌مداری، ناظر بر «تاریخ بیداری» به‌عنوان تاریخ و بسط آگاهی یابی «ملّی» است.

برعکس، سنت‌مداری و تفسیر ایدئولوژیکی، به‌رغم اختلاف‌های اساسی که میان آن دو وجود دارد، به تعبیر بیهقی «هنگامه می‌سازند»، سخن «باطلِ ممتنع» و داستان‌هایی «از خرافات» می‌گویند «تا خواب آرد نادانان را چون شب بر ایشان خوانند».

مهم‌ترین قرینه‌ای که می‌توان بر این وحدت دو امر متضاد آورد این است که تاریخِ سنت، از دیدگاه سنت، هم چنان‌که تفسیر ایدئولوژیکی مفرداتی از نظام سنت قدمایی، به‌ضرورت، مبتنی بر نوعی سنت‌مداری و مندرج در تحت انواع بازگشت به خویشتنی است که مقصد آن بازگشت به، به تعبیر بیهقی، «اخبار دیو و پری و غول بیابان و کوه و دریا»ست.

مهم نیست که سنت‌مداری «آگاهی» را در بازگشت به سنت که مکان آن را نیز ایدئولوژی تجدد ستیزی او تعیین می‌کند، تفسیرِ ایدئولوژیکی سنت، با تفسیر به رأی مفرداتی از سنت، آگاهی کاذب جدید را عین علم قدیم می‌داند؛

جایی که این هر دو روش به هم می‌رسند، لامکانِ «باطلِ ممتنع» است تا باز به تعبیر بیهقی، «حال‌ها بازننمایند» مبادا «تاریخ به راه راست رود … و از اینْ بیداری فزاید».

تأمّلی درباره ایران، جلد نخست، صص ۶۰-۶۳



۱۹. از نیمه‌های دهه‌ی چهل خورشیدی تصفیه‌ی حساب با بخش‌هایی از نمودهای فرهنگی جدید ایران که بر پایه‌ی عناصری از «جدیدِ در قدیم» بسط یافته بودند شتابی بی‌سابقه پیدا کرد.

تفسیر ایدئولوژیکی ناحیه‌هایی از نظامِ سنت، در صورت «اخبار دیو و پری و غول بیابان و کوه و دریا» جانشین فهم مبتنی بر آگاهی ملّی و بسط جدید آن جدیدهایِ در قدیم شد. این تفسیر ایدئولوژیکی، در ظاهر جدید همان سخن «باطلِ ممتنع»، برای تصفیه‌ی حساب با همه‌ی نمودهای یک سده و نیم دگرگونی برای ایجاد نظام نوآئین بود که با پایان دوره‌ی گذار، ایران را در آستانه‌ی دوران جدید قرار داده بود.

در فاصله‌ی دهه‌های آغاز اصلاحات در دارالسلطنه‌ی تبریز تا پیروزی جنبش مشروطه‌خواهی مردم ایران و از تأسیس مشروطیت تا تجربه‌های نوآئین نیمه‌ی نخست دهه‌ی چهل خورشیدی کوشش‌هایی برای بسط عناصری از جدیدِ در قدیم فرهنگ ایران ممکن شد که همچون شالوده‌ای برای نوزایی ایران بود.

با تفسیر ایدئولوژیکی ناحیه‌هایی از نظام سنت، مانعی در برابر مسیر نوخواهی ایجاد شد و به‌نوعی هزیمت در سپاه این نوزایی افتاد. نقادی این تفسیر ایدئولوژیکی نظام سنت، باید راه را بر بازگشت دوباره‌ای برای بازگشت به عناصر جدید در قدیم و تجربه‌های یک سده و نیم گذشته باز کند.

اگر چنین «بازگشت» به عناصر جدیدِ در قدیم و تصفیه‌ی حساب با تفسیر ایدئولوژیکی نظام سنت امکان‌پذیر باشد، باید بتوان پدیدار شدن نشانه‌های تولد دیگر نوزایی ناتمام ایران را در افق تاریخ جدید این کشور دید.

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

۱۴. در تاریخ و تاریخِ فرهنگِ ایران پیش از آغاز دوران جدید، پیوسته وجوه جدیدی وجود داشته است.

تجربه‌های ایرانیان، در صدوپنجاه‌ سال اخیر، در تجددخواهی، همچون گام‌هایی برای بازیابی این نقطه‌های قوّت بوده است:

درباره‌ی اهمیّت دریافت ایرانیان از «ملّت»، «دولت» و «وحدت در کثرت ممالک محروسه‌ی ایران» پیشتر اشاره‌هایی آورده‌ام.

از تبدیل شرع به مجموعه‌های قانون‌های جدید، با پیروزی جنبش مشروطه‌خواهی مردم ایران، تجربه‌هایی در نوشتن نثر فارسی از راه ترجمه‌ی داستان‌های اروپایی، تجربه‌هایی در نمایشنامه‌نویسی و … تا تکوین شعر فارسی جدید و تحولی که با کلنل علی‌نقی وزیری و به‌ویژه در مکتب ابوالحسن صبا تا آغاز دهه‌ی پنجاه شمسی در موسیقی ملّی ایران صورت گرفت، همه وجوهی از آن «جدیدِ در قدیم» تاریخ ایران‌زمین است.

پس از دهه‌ی چهل شمسی، آنچه زیر لوای «آنچه خود داشت»، «بازگشت به خویشتن» و … صورت گرفت، تصفیه‌ی حساب با این وجوهِ «جدیدِ در قدیم» بود.

یکی از نتایج پرداختن به بحث جدال قدیم و جدید کوشش برای تمیز میان اجتهادهای بر مبنای آن وجوه «جدیدِ در قدیم» و بازگشت به قدما در صورت نوعی از تجدّدخواهی ملّی است. از میرزا آقا تبریزی در نمایشنامه‌نویسی و میرزا حبیب اصفهانی در آفریدن زبان رُمان تا ابوالحسن صبا در انقلابی که در موسیقی ملّی ایجاد کرد و صادق هدایت در داستان‌نویسی و … اصل بر اجتهاد بر پایه‌ی نص‌های «جدیدِ در قدیم» بود؛

بازگشت به خویشتن تصفیه‌ی حساب با آن اجتهاد نخستین بود تا راه تقلید از مقلّدان متأخر را همواره کند.

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

. عدم امکان نظریه‌پردازی در قلمرو سیاسی، زوال اندیشیدن سیاسی ایرانی در سده‌های میانه‌ی تاریخ ایران و این‌که فلسفه در ایران، به دلایلی که اینجا نمی‌توان به آن پرداخت، نتوانست، به گفته‌ی ارسطو، در قلمرو «فلسفه‌ی امور انسانی»، بسطی به فلسفه‌ی یونانی بدهد، موجب شد که آنچه در عمل در ایران اتفاق افتاده بود، بازتابی در قلمرو نظر پیدا نکند.

چنان‌که گذشت، اشاره‌هایی به این نکته‌های ظریف و سخت پیچیده‌ی ویژگی‌های تحول تاریخی ایران در برخی نوشته‌های تاریخی تا یورش مغولان آمده، اما ازآنجاکه تاریخ در ایران پیوسته بخشی از ادب فارسی بوده، معنای آن اشاره‌های تاریخی به واقعیت تاریخ ایران موردتوجه قرار نگرفته و ایضاح نظری آن‌ها ممکن نشده است.

اینک، با شدت و ژرفایی که بحران «چگونه ایرانی بودن» پیداکرده است، نمی‌توان به بحث نظری در بنیادهای تمدن و فرهنگ ایرانی بی اعتناء ماند، زیرا شبح بحران به‌عنوان شرط امکان اندیشیدن در آستانه‌ی در ایستاده است.

فهم «ملّی» از ایران باید، اینک، به‌ضرورت، مبتنی بر نظریه‌ای درباره‌ی «ایران» به‌عنوان یک «مشکل» باشد. در سده‌های گذشته، ایران موضوعِ تأملی در ادب فارسی و در دهه‌های گذشته‌ی ایران «مسئله‌ای» در علوم اجتماعی بود. زمان آن فرارسیده است که بتوانیم ایران را به‌عنوان «مشکلی» در اندیشیدن جدید مطرح کنیم.

ایران، به‌عنوان مسئله، موضوع شاخه‌هایی از علوم اجتماعی است و اهل این علوم وضع توسعه‌ی ایران، نظام طبقاتی و آرایش طبقات، بیکاری، آسیب‌های اجتماعی، نیروی انسانی، سطح دانش عمومی و … آن را در دانشی با عنوان «مسائل ایران» بحث می‌کنند. دانشِ مسائلِ ایران ساده است و با رفع آسیب‌هایی از قبیل بیکاری، بزهکاری، فحشا، اعتیاد کم‌رشدی و … این شاخه از دانش نیز اعتبار خود را از دست خواهد داد، چنان‌که درس «مسائل ایران» داریم، اما درس «مسائلِ …» در کشورهای توسعه‌یافته نداریم.

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

۹. اصطلاح «ملّی‌گرایی» در دهه‌های اخیر از راه ترجمه از زبان‌های اروپایی وارد زبان فارسی شده است و معنای درستی ندارد.

معادل این ترکیب، که در زبان فارسی جعل جدید است، در زبان‌های اروپایی تاریخی دارد که در ایران شناخته شده نیست، اما این امر مانع از آن نشده است که در پیکارهای ایدئولوژیکی-سیاسی مورد استفاده قرار گیرد. سبب این‌که ایرانیان خود را به عنوان ملّتی واحد فهمیده، اما واژه‌ای برای آن جعل نکرده‌اند، این است که روند تبدیل به ملّت در ایران امری طبیعی بوده است.

تحول مضمون معنایی واژه‌ی nation در زبان‌های اروپایی با آغاز روند تجزیه‌ی امپراتوری مقدس هم‌زمان است. در امپراتوری مقدس، سیاست اقوام مسیحی عین دیانت -معنای نخست واژه‌ی nation در زبان‌های اروپایی و «ملّت» در عربی/فارسی- آنان بود، یعنی همه‌ی اقوام مسیحی گروه‌های دینی در درون respublica christiana بودند، اما از زمانی که رخنه‌ای در ارکان سلطنت پاپی و امپراتوری افتاد، سیاست اقوام اروپایی، که به تدریج به «ملّی» شدن میل می‌کرد، عین دیانت آن‌ها نمی‌توانست باشد.

سیاست ایرانیان، هرگز، عین دیانتِ خلافت نبود، یعنی، اگر بتوان گفت، پیوسته، «ملّی» در معنای جدید آن بود، و برای توصیف این واقعیت بدیهی نیازی به جعل اصطلاح جدید نبود. تصریح محمدبن‌جریرطبری، مبنی بر این‌که تاریخ ایرانیان تداومی خلاف‌آمدعادت داشته، به معنای آن است که تاریخ ایران پیوسته تاریخ «ملّی» بوده است.

در واقع، معادل دقیق برای واژه‌ی nation در زبان‌های اروپایی، به لحاظ مضمونی و نه واژگانی، نه «ملّت» که «ایران» است که از کهن‌ترین زمان‌ها تا کنون مضمون واحدی داشته و در تعارض آن با «انیران» فهمیده می‌شده است. ایرانیان «ملّیت» خود را در نام کشور خود فهمیده‌اند.

در ایران، به عنوان کشور، پیوسته، «ایرانْ» عینِ «ملّت»ِ ایران بوده‌است.

جواد طباطبایی، تاملی درباره‌ی ایران جلد نخست: دیباچه‌ای بر نظریه‌ی انحطاط ایران با ملاحظات مقدماتی در مفهوم ایران، تهران، مینوی خرد، ۱۳٩۵، صص ۵۵ و ۵۶
دنباله دارد

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

۶. دفاع ما از تاریخ سیاسی ایران کنونی و وحدت سرزمینی آن در چهارچوب منافع ملّی باید دفاع همه‌جانبه و تمام عیار باشد.

به لحاظِ فرهنگی، ایران هم‌چنان کانون آفرینش ادب و فرهنگ ایرانی است. کشورهایی که ابن‌سینا و مولانا را مِلکِ طِلق خود می‌دانند، می‌توانند به مزایای درآمد گردشگری آن‌ها دل خوش کنند، اما نه ترکان و نه ازبکان، برای فهم سرمایه‌های «ملّی» خود، هرگز از ایرانیان بی‌نیاز نخواهند شد.

ابن‌سینا و‌ مولانا هرگز بخشی از ادب ترکی -چنان‌که امروزه به آن زبان سخن گفته می‌شود و نه ترکی عثمانی که عمده‌ی آن برای ترکان امروزی قابل فهم نیست- نبوده‌است، در حالی‌که اگرچه ابونصر فارابی، حتی اگر چنان‌که گفته‌اند، ترک‌تبار می‌بوده، و جز به عربی ننوشته، اما پیوسته جزیی از تاریخ اندیشیدن ایرانی بوده و فصلی مهم از فلسفه‌ای است که به‌طور عمده در ایران بسط پیدا کرده‌است.

جواد طباطبایی، تاملی درباره‌ی ایران جلد نخست: دیباچه‌ای بر نظریه‌ی انحطاط ایران با ملاحظات مقدماتی در مفهوم ایران، تهران، مینوی خرد، ۱۳٩۵، ص ۵۴
دنباله دارد

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

۴. ایرانِ‌بزرگِ‌فرهنگی، چنان‌که از نامِ آن برمی‌آید، فرهنگی است و هیچ داعیه‌ی سیاسی ندارد.

این‌که تاریخِ بخشِ بزرگی از ادب و فرهنگی که در ناحیه‌هایی از شبه‌جزیره‌ی هند، ترکیه، تاجیکستان، ازبکستان و ... آفریده شده ایرانی است، امروزه به لحاظ سیاسی هیچ اعتباری ندارد.

سیاست خارجی همه‌ی این کشورها باید بر اساس مناسبات حُسنِ همجواری، عُلقه‌های فرهنگی، منافع مشترک برابر و رعایت منطق منافع ملّی کشورها باشد. این‌که ایرانِ بزرگ خاستگاه ادب و فرهنگی بوده که در بسیاری از کشورهای منطقه جاری است، به لحاظ سیاسی، برای ایران سیاسی کنونی اعتباری به شمار نمی‌آید.

در مناسبات فرهنگی وضع متفاوت است:
نه تنها ابن‌سینا ازبک و مولانا ترک نیستند، بلکه بسیاری از نویسندگان اردو، ترک و ازبک نیز به ایرانِ‌فرهنگی تعلق دارند، چنان‌که دیوان فضولی و شاه اسماعیل، به‌رغم ترکی بودن آن‌ها، آثاری در ادب ایران هستند.

تاریخِ ایرانِ جغرفیایِ سیاسیِ کنونی، تاریخِ مرزهای سیاسیِ کنونی است، اما تاریخِ ادب و فرهنگِ ایرانیْ ایرانشهری است، یعنی تاریخِ ایرانِ‌بزرگِ‌فرهنگی است. به‌هرحال، مرزهای سیاسی ایران آن‌هایی هستند که اینک هستند، اما مرزهای فرهنگی ایران‌زمین آن‌هایی هستند که از آغاز بوده‌اند.

آن‌که بخواهد مرزهای ایران سیاسی را بر هم زند، به یکی از وجوه ماجرایی‌جویی ناسیونالیستی دست‌زده‌است، حتی اگر خود نداند، اما پاسداری از مرزهای فرهنگی، و حتی گسترش آن‌ها، مندرج در تحت وطن‌خواهی است.

جواد طباطبایی، تاملی درباره‌ی ایران جلد نخست: دیباچه‌ای بر نظریه‌ی انحطاط ایران با ملاحظات مقدماتی در مفهوم ایران، تهران، مینوی خرد، ۱۳٩۵، صص ۵۳ و ۵۴

دنباله دارد

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

آن‌چه در زیر می‌آورم تزهایی موقتی درباره‌ی ایران و مردم آن است.

اعتبار این تزها، با تکیه بر پژوهش‌هایی که تا کنون توانسته‌ام انجام دهم، برای من کمابیش روشن است، اگرچه در این «درآمد» جز در اجمال آن‌ها نمی‌توانم آورد.

این‌جا این تزها را به عنوان فرضیه‌هایی مطرح می‌کنم و در فرصت دیگری باید آن‌ها را بسط دهم و برهانی بر آن‌ها اقامه کنم و اگر در زمانی مناسب بتوانم برهانی بر آن‌ها اقامه کنم باید بتواند موضوع گفتگویی علمی قرار گیرد. برخی از آن تزها را می‌توان به قرار زیر بیان کرد:

۱. ایران‌زمینْ سرزمین همه‌ی «ایرانیان» است.
«ایرانیان» نامِ عام همه‌ی «ما»، یعنی مردمانی است که به طور تاریخی، از کهن‌ترین روزگاران، در آن سکونت گزیده و تقدیر تاریخی آن سرزمین و تقدیر تاریخی خود را رقم زده‌اند.

این «ما» هیچ قید و تخصیصی ندارد و هیچ قید و تخصیصی نباید به هیچ نامی و به هیچ بهانه‌ای بر آن وارد شود. این «ما» بر همه‌ی مردم ایران شمولِ عام دارد و هیچ ایرانی را نمی‌توان به هیچ نامی و هیچ بهانه‌ای از شمول عام آن خارج کرد.

این «ما» فرآورده‌ی وحدت کلمه‌ی سیاسی نیست، به‌طور تاریخی نیز چنین نبوده‌است، بلکه مانند خود ایران‌زمین، به‌طور خودجوش، وحدتی‌درکثرت است.

این «ما» کثرت همه‌ی ایرانیانی است که از هزاره‌های پیشین، در زمان‌هایی و از مکان‌های گوناگون، مهاجرت کرده و این سرزمین بزرگ را برای سکونت خود برگزیده‌اند، سهمی در نیک و بد آن دارند و تاریخ، تمدن و فرهنگ آن را آفریده‌اند.

جواد طباطبایی، تاملی درباره‌ی ایران جلد نخست: دیباچه‌ای بر نظریه‌ی انحطاط ایران با ملاحظات مقدماتی در مفهوم ایران، تهران، مینوی خرد، ۱۳٩۵، صص ۵۱ و ۵۲
دنباله دارد

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

چاپ چهارم
تأملی دربارهٔ ایران: مکتب تبریز و مبانی تجددخواهی
جلد هفت از مجموعه آثار دکتر جواد طباطبایی
شنبه منتشر می‌شود.

 
کتاب را از فروشگاه‌های کتاب خریداری کنید و یا از طریق شمارهٔ پخشمان سفارش دهید: 
۰۹۱۲۳۳۴۲۹۸۱

@minooyekherad

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

ملّت، دولت و حکومت قانون: جستار در بیان نصّ و سنت
جواد طباطبایی
انتشارات مینوی خرد

صص. ۳۰۶-۳۱۱
الک گرابار گفته بود برای فهم هنر ایران باید نظریه‌‌ای داشت. این نظر را می‌توان به همهٔ تاریخ ایران و ناحیه‌های اندیشیدن مردم آن تعمیم داد و در صورت نظریه‌‌ای عرضه کرد. اینک که دست کم طرحی از چنبن نظریه‌‌ای در افق پژوهش‌های ایرانی پدیدار شده است، می‌توانیم بگوییم که ایران، به عنوان ایرانشهر و ایران بزرگ فرهنگی، بیش از هر چیزی با آن امری مطابقت دارد که تاریخ نویس معاصر به نقل از وینستون چرچیل دربارهٔ ایران گفته که این کشور «دولت جان و روان» بوده است. تاریخ نویس معاصر این ارزیابی را دربارهٔ تاریخ گذشتهٔ ایران عرضه کرده، اما سخن چرچیل به آیندهٔ قدرت‌های بزرگ استعماری مربوط می‌شود که به نظر او، با پایان جنگ دوم جهانی، دوران آنان برای همیشه سپری شده بود، اما با این همه او بر آن بود که این قدرت‌ها، اگر آینده‌‌ای داشته باشند چیرگی جهانی آنان دولت جان و روان خواهد بود… ایران از همان آغاز با زبان، فرهنگ و نمودهای تمدنی خود بر بخش‌های بزرگی از جهان فرمان راند. تمدن ایرانشهری عید نوروز یک نمونهٔ جالب است که در افتادن عالم پرنفوذی مانند امام محمد غزالی از اهمیت آن نکاست. کشورهای بسیاری در حوزهٔ تمدن ایرانی، و حتی بیرون از آن، سده هاست که این روز خجسته را جشن می‌گیرند. دلیل اینکه در این بخش از جهان تنها فرهنگ و تمدن ایرانی توانسته است به چنین جایگاهی دست یابد جز این نیست که ایران در طول تاریخ خود یگانه «دولت جان و روان» در این بخش عالم بوده است… سخن چرچیل خطاب به قدرت‌های اروپایی پیشنهادی برای تدوین یک استراتژی برای آیندهٔ اروپا بود که با پایان جنگ دوم جهانی فاجعه‌‌ای در ابعادی که تاکنون در تاریخ جهانی ناشناخته مانده است تدوین شد. این استراتژی وحدت اقتصادی، سیاسی و فرهنگی اروپا را به دنبال داشت و اروپای متحد را به قدرتی بزرگ در جهان تبدیل کرد. با ظهور چین به عنوان اقتصادی بزرگ و قدرت نظامی بزرگ آیندهٔ نزدیک، و نیز اقتصادهای نوظهور، بدون چنین وحدتی بیشتر کشورهای اروپایی _ شاید به استثنای آلمان، فرانسه و بریتانیای کبیر _ به کشورهای پیرامونی غرب جدید تبدیل می‌شدند، در حالی که بسیاری از آنها در درون اروپای متحد ناحیه‌هایی از یک قدرت بزرگ جهانی هستند. نیروهای گریز از مرکز در این بخش از دنیا حاملان سیاستی متعارض هستند: از سویی به عنوان عوامل سیاست‌های پان تورکی، پان کوردی، پان عربی و… که از بیرون مرزهای ایران هدایت می‌شوند، کوشش می‌کنند راه را برای تورکستان بزرگ، عربستان بزرگ و…، و به ضرر منافع تاریخی ایران، هموار کنند. از سوی دیگر، قدرت‌های دیگری کوشش می‌کنند وحدت کنونی ایران را که می‌تواند به نیروی محرکه‌‌ای برای یک اتحادیهٔ بزرگی از کشورهای میراث دار فرهنگ ایرانشهری تبدیل شود از درون دستخوش فروپاشی کنند. از نظر من ایران دستخوش دو خطر عمدهٔ فروریزی از درون و تهدیدهای قدرت‌های بزرگ منطقه‌‌ای، تورکستان و عربستان، است… تا دهه‌‌ای پیش، این قدرت‌های منطقه‌‌ای وجود نداشتند، در حالی که اینک افزون بر قدرت‌های غربی، به عنوان جانشینان قدرت‌های اروپایی، و روسیه که به طور تاریخی پیوسته تهدیدی برای منافع ایران به شمار می‌آمد، خطر قدرت اقتصادی فزایندهٔ چین نیز ظاهر شده که بزرگ‌ترین قدرت استعماری سدهٔ بیست و یکم خواهد بود. اگر ایران نتواند استراتژی مناسبی برای رویارویی با این همه قدرت تدوین کند، بعید می‌نماید که بتواند از تبدیل شدن دوباره به لعبتی در دست لعبت بازان جلوگیری کند… یکی از مهمترین ایرادهای وارد بر نظام ایدئولوژیکی اهل ایدئولوژی، برجسته کردن استعمار و استکبارستیزی دگرگونی‌های تاریخ معاصر، بویژه مشروطیت، بود. این دریافت از تاریخ معاصر، بی‌آنکه ارزیابی واقع بینانه‌‌ای از امکانات ایران داشته باشد، به تقدم پیکار با قدرت‌های بیرونی بر اصلاح درون باور داشت که اگر چنان تاکتیکی نسنجیده پیگیرانه دنبال شود، می‌تواند به چنان ماجراجویی‌هایی منجر شود که مشکل بتوان پی آمدهای دراز مدت آن را به درستی پیش بینی کرد… سیاست خارجی هر کشوری ادامهٔ سیاست داخلی آن با توجه به همان امکانات و توانایی هاست.

@minooyekherad

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

#شاهرخ_مسکوب:
شاهنامه تاریخ سرگذشت ایران است

شاهنامه تاریخ پیشینیان، و به منزلۀ تاریخ، سرگذشت ایران است در زمان و ردپای زمان است در ایران. شاهنامه در قرن چهارم هجری سروده شد، چهارصد سال پس از شکست ایرانیان از عرب‌ها؛ زمانی که ایرانیانِ خراسان می‌کوشیدند تا در شرایط تازه و در برابر خلافت بغداد سرنوشت سیاسی و فرهنگی خود را باز بسازند. سلسله‌های ایرانی از چندی پیش‌تر تشکیل شده و زبانشان، فارسی، به عنوان زبان دین و دولت پذیرفته و شالوده فرهنگ ویژه ما، در پهنۀ تمدن اسلامی، ریخته شده بود. فردوسی در چنین روزگاری «تاریخ» ایران را سرود. در شاهنامه تاریخ و زبان با هم و درهم ساخت و سامان می‌یابند. هم طرح هر دو افکنده می‌شود و هم مرز و میزانشان معین می‌شود.

بناهای آباد گردد خراب/ ز باران و از تابش آفتاب

پی افکندم از نظم کاخی بلند/که از باد و باران نیابد گزند

برین نامه بر عمرها بگذرد /همی خواندش هر که دارد خرد



@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

لینک کانال تلگرامی جدید آقای دکتر جواد طباطبایی :
/channel/jtjostarha

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

@minooyekherad

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

جلسهٔ شرح آثار ادبی

دکتر محمّدامین احمدپور
شرح کلیله و دمنه : جمعه‌ها در تلگرام و پنج‌شنبه‌ها در کست‌باکس
گاهی هم موسیقی



/channel/Madobahadabi

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

مقالۀ ادب سیاسی مشروطه و مسئلۀ هویت ملی
نویسندگان
کیانوش افشاری، حامد عامری گلستانی (نویسندۀ مسئول)، بهرام یوسفی، شیوا جلال پور
فصلنامۀ تاریخ ایران اسلامی
چکیده
مسئلۀ اصلی این مقاله، چگونگی پرداختن به «مسئلۀ هویت ملی» در ادب سیاسی مشروطه، به‌خصوص شعر سیاسی مشروطه است. یکی از بنیان‌های هویت ملی، به‌وجود آمدن مفهوم «نوآیین» ملت در عصر ناصری، با آثار و گفتار کسانی چون آخوندزاده و میرزا آقا خان کرمانی بود. در عصر ناصری، باستان‌گرایی، توجه به نامِ ایران، مضمون نوآیین «ملت» و بازتعریف مفهوم «وطن» از مؤلفه‌های اصلی برداشت جدید از هویت ملی بود. این مقاله با بهره‌گیری از روش تحلیلی‌توصیفی، این پرسش را دنبال می‌کند که «مسئلۀ هویت ملی» چگونه در ادب سیاسی مشروطه تبلور یافت؟ با این فرضیه که «مسئلۀ هویت ملی، در ادب سیاسی مشروطه، بیش از هر چیز به مفهوم نوآیین «وطن» مرتبط بود و این مفهوم با بسامد بالا در شعر سیاسی این دوره مورد توجه قرار گرفته بود.» اصلی‌ترین یافتۀ این پژوهش آن است که با بسط آگاهی‌های نوآیین از مقولاتی و مفاهیمی مانند «ملت» و «وطن» در عصر ناصری و گسترش آن در عصر مشروطه، به‌خصوص در ادب سیاسی این دوره، «هویت ملی» به‌عنوان یک «مسئلۀ» بنیادین در دل مشروطیت، مورد توجه قرار گرفت.
http://hii.iau-shoushtar.ac.ir/article_683258_11f86e6821f5919fd84dadc1b19b9c46.pdf

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

پرسشنامه انتخابات و عوامل موثر در آن
شهروند عزیز و گرامی:
با سلام
پرسشنامه‌ زیر بخشی از یک پژوهش دانشگاهی در مورد انتخابات است. محققین به دنبال شناخت واقعیات موجود در جامعه پیرامون انتخابات و عوامل موثر در آن هستند. شناخت صحیح واقعیات، به شناخت نیازها و برطرف کردن آنها کمک خواهد کرد.
پیشاپیش از وقتی که می گذارید و با دقت و توجه به سوالات پاسخ میدهید بسیار سپاسگزاریم.
لطفا از لینک زیر وارد صفحه پرسشنامه شوید
https://docs.google.com/forms/d/e/1FAIpQLSebTxQtY1yUvguCqS64cXvcwBlbRSgScph41JaZhLRiVFsHdw/viewform?usp=sf_link

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

۱۵. از صد و پنجاه سال پیش، در دوره‌هایی، با تکیه‌بر این وجوه «جدیدِ در قدیم»، ایرانیان تجربه‌هایی در تجددخواهی کرده‌اند که برخی از آن تجربه‌ها از اهمیّت ویژه‌ای برخوردار هستند:

از مشروطیت «ایرانی» تا شعر نیمایی و کوشش برای تدوین معیارهای موسیقی ملّی در مکتب صبا و … پدیدارهایی «ملّی» و جدید هستند، به این معنا که تنها مردمانی که از دیرباز در جامعه‌ای پایدار به «ملّت» تبدیل‌شده بوده‌اند، می‌توانستند چنین گام‌هایی بردارند.

چنین گام‌های بلندی به‌سوی تجدد در کشوری فراهم آمده از قبایل و جامعه‌ای کوتاه‌مدت ممکن نمی‌شد، هم چنان‌که در کشورهای هم‌جوار ایران ممکن نشده است. همه‌ی پدیدارهای فرهنگی جدید ایران قرینه‌هایی هستند بر این‌که جامعه‌ی دراز مدّت، شالوده‌ی استواری برای دولت‌های گاه کوتاه‌مدت فراهم آورده، اما پدیدارهای فرهنگی پایدار «ملّی» آفریده است.

تبیین شرایط امکان این پدیدارها که به‌نوعی می‌بایست از پی‌آمدهای «انقلاب» در ناحیه‌هایی از نظام اندیشیدن بوده‌ باشد، اگر نتوان ایران را به‌عنوان «موضوع» ِ تحلیلِ «مشکلِ ایران» سامان داد، ممکن نخواهد شد. این‌که سرنوشت این نوآوری‌ها چه بوده است، موضوع بحث کنونی من نیست. نکته‌ی اساسیْ ایضاح شرایط امکان این «انقلاب» در ناحیه‌هایی از نظام اندیشیدن ایرانی است.

تأمّلی درباره ایران، جلد نخست، صص ۵۹-۶۰



۱۶. تاریخ‌نویسی ایرانی ایران، به‌عنوان «مشکل»، اگر بخواهد تنها رشته‌ای در نظام دانش‌های غربی نباشد، موضوع آن باید تبیین این «انقلاب» در ناحیه‌هایی از نظام اندیشیدن ایرانی باشد.

تدوین تاریخ وقایع، شاهان سلسله‌ها، جنگ‌ها و … که تا کنون تنها صورت تاریخ‌نویسی بوده است، با بخش‌هایی از نظام سنت قدمایی اعتبار خود را ازدست‌داده است. بدیهی است که می‌توان تاریخ وقایع و نیز در قلمروِ اندیشه تاریخِ دگرگونی‌های در نظام سنت قدمایی را نوشت، اما تاریخ‌نویسی «پایه‌ای» ایران زمانی می‌تواند آغاز شود که نخست منطق «انقلاب» در ناحیه‌هایی از نظام اندیشیدن تدوین‌شده باشد.

منطق این «انقلاب» که در دوران جدید تاریخ ایران در ناحیه‌هایی از اندیشیدن ایرانی روی‌داده، باید بتواند پرتوی بر نظام سنت قدمایی بیاندازد و زوایای ناشناخته‌ی آن را روشن کند. این تبیین، به لحاظ روشی، منطق جدید را اصل توضیح قرار می‌دهد و بدین‌سان، ناحیه‌هایی از سنت قدیم را جدید می‌داند.

ازاین‌رو، سنتِ سنتی وجود ندارد؛ آن بخشی از سنت دارای اعتبار است که در صیرورت مدام بسط پیدا می‌کند و اگر بتوان گفت، در این صیرورت، سنتی نوآئین ایجاد می‌کند.

این‌که از دیدگاه سنت‌مدارانه، جاویدان‌خردِ مسکویه‌ی رازی به حکمت خالده‌ی سنت‌مداران تجدد ستیز تبدیل می‌شود، نثر فارسی معنادار از میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام تا محمدعلی فروغی به نثر من‌درآوردی النّان‌والقلم آل‌احمد هبوط می‌کند، موسیقی «ملّی» جدید به «موسیقی سنتی» فروکاسته می‌شود و … فراخوانی به بازگشت به قدیم برای تصفیه‌ی حساب با بسط جدید سنت است.

این دریافت از سنت که سنت را جز صورت قدیم آن نمی‌داند، افزون بر این‌که تصفیه‌ی حساب با بسط جدید سنت است، لاجرم تصفیه‌ی حساب با خود سنت نیز هست.

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

. ایران، به‌عنوان «مشکل»، ناظر بر فهم وضع پیچیده‌ی ایران و بازسازی آن به‌عنوان «موضوع تأمل نظری» در وعاءِذهن است.

اگر اشاره‌های این «درآمد» و برخی از تزهایی که اینجا می‌آورم، بهره‌ای از حقیقت ایران داشته باشد، باید گفت که این ایران واقعیتی پیچیده است و توضیح آن نیز از مجرای شرح «مسائل» آن ممکن نیست:

قرون‌وسطای ایران به دنبال دوره‌ی نوزایش آن آمده است نه برعکس؛

تشکیل دولت «ملّی» آن هم‌زمان با تکوین ملّت ممکن نشده است؛

تداوم تاریخی این کشور و ملّت آن از پی‌آمدهای تکوین دولت ملّی آن نیست، بلکه ملّت ایران دولت‌های «خود» را تا زمانی نگه‌داشته است که در خدمت حفظ وحدت سرزمینی و هویت ایرانی بوده‌اند، اهداف «ملّی» هویت ایران را پیش برده و تمدن و فرهنگ مردمان آن را به سرزمین‌های دوردست برده و آن‌ها را پراکنده‌اند؛

در دوره‌ای از تاریخ ایران، ایرانیان از اندیشیدن نظری بازایستاده‌اند، اما نوعی از اندیشیدن در ادب ایران ممکن شده است؛ این ادب ایرانی در زبان‌های گوناگونی که اقوام ایرانی به آن زبان‌ها سخن می‌گویند، جاری است و «ما» یعنی همه‌ی ایرانیان، حتی آنجا که زبان‌های یکدیگر را درنمی‌یابیم، همدیگر را می‌فهمیم، جای شگفتی نیست که این معنا یکی از زیباترین مضمون‌های ادب ایرانی است و …



۱۳. این مقولات تاریخی برخی از خلاف آمد عادت‌های تاریخ ایران است، اگرچه هنوز توان تبیین آن‌ها را نداریم.

تاریخ‌نویسی ناسیونالیستی که جز تجلیل ایران خیالی، به‌عنوان قرینه‌ی «شرقِ آرمانی» ِ ادوارد سعید، هدفی را دنبال نمی‌کند و تاریخ‌نویسی «کلنگستانی» و نیز وجوه گوناگون تاریخ‌نویسی‌های ضد ناسیونالیستی، دوروی سکه‌ی بی‌وطنی هستند.

ایران، موضوعِ تاریخِ ایران به‌عنوانِ «مشکل»، نه ایرانِ ناسیونالیستی است نه ایرانِ «کلنگستان»؛

موضوعِ تاریخِ ایرانِ واقعی، تبیینِ حقیقتِ بغرنج ایران و مفهوم آبستن آن است. تاریخ‌نویسی جدید ایرانی باید این حقیقت بغرنج و این مفهوم آبستن را موضوع خود قرار دهد. از این دیدگاه، به‌رغم این‌که تاریخ‌های بسیاری برای ایران و فرهنگ آن نوشته‌اند، اما هنوز «تاریخ و تاریخ‌نویسی ایرانی» امری عدمی است.

تأمّلی درباره ایران، جلد نخست، صص ۵۷-۵۹

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

۱۰. این ملّت واحد، در وحدت تاریخی-سیاسی آن، «یگانه» و «غیرقابل‌تجزیه» است، یعنی وحدتی در عین کثرت است. تمایز میان دو‌مفهوم ملّت به عنوان «وحدت در وحدت» و «وحدت در کثرت» مهم‌ترین معیار ایضاح فرق میان «ملّی‌گرایی‌های آغاز دوران جدید و فهم ملّی «قدیم» ماست.

«ملّی‌گرایی» اروپایی در آغاز دوران جدید، که شرط امکان تکوین دولت جدید است، از این حیث ناچار می‌بایست «وحدت در وحدت» باشد که شرط تکوین آن دولت‌های ملّی، فروپاشی امپراتوری مسیحیت به عنوان وحدتِ امّت بود، و قدرت سیاسی می‌بایست این وحدت را به گروه‌های قومی تحمیل می‌کرد، نمونه‌های متنوع دولت‌سازی در فرانسه‌ی لویی چهاردهم، آلمان بیسمارک و ایتالیای گاریبالدی.

خاستگاهِ «وحدت در کثرت»ِ اقوام ساکنِ ایرانْ «فرهنگِ ایرانی» است و فرهنگ ایرانی آن وحدت را به دولت، که از سده‌ای پیش، یعنی با تأخیر بسیار نسبت به تکوین ملّت، که با دشواری‌هایی به «دولت‌ملّی» تبدیل شده است، تحمیل کرد.

۱۱. عدم امکان نظریه‌پردازی در قلمرو سیاسی، زوال اندیشیدن سیاسی ایرانی در سده‌های میانه‌ی تاریخ ایران، و این‌که فلسفه در ایران، به دلایلی که این‌جا نمی‌توان به آن پرداخت، نتوانست، به گفته‌ی ارسطو، در قلمرو «فلسفه‌ی امور انسانی»، بسطی به فلسفه‌ی یونانی بدهد، موجب شد که آن‌چه در عمل در ایران اتفاق افتاده بود، بازتابی در قلمرو نظر پیدا نکند.

چنان‌که گذشت، اشاره‌هایی به این نکته‌های ظریف و سخت پیچیده‌ی ویژگی‌های تحول تاریخی ایران در برخی نوشته‌های تاریخی تا یورش مغولان آمده، اما از آن‌جا که تاریخ در ایران پیوسته بخشی از ادب فارسی بوده، معنای آن اشاره‌های تاریخی به واقعیت تاریخ ایران مورد توجه قرار نگرفته و ایضاح نظری آن‌ها ممکن نشده است.

اینک، با شدت و ژرفایی که بحران «چگونه ایرانی بودن» پیدا کرده است، نمی‌توان به بحث نظری در بنیادهای تمدن و فرهنگ ایرانی بی‌اعتناء ماند، زیرا شبح بحران به عنوان شرط امکان اندیشیدن در آستانه‌ی در ایستاده است.

فهم «ملّی» از ایران باید، اینک، به ضرورت، مبتنی بر نظریه‌ای درباره‌ی «ایران» به عنوان یک «مشکل» باشد. در سده‌های گذشته، ایران موضوعِ تأملی در ادب فارسی، و در دهه‌های گذشته‌ی ایران «مسئله‌ای» در علوم اجتماعی بود. زمان آن فرارسیده است که بتوانیم ایران را به عنوان «مشکلی» در اندیشیدن جدید مطرح کنیم.

ایران، به عنوان مسئله، موضوع شاخه‌هایی از علوم اجتماعی است و اهل این علوم وضع توسعه‌ی ایران، نظام طبقاتی و آرایش طبقات، بیکاری، آسیب‌های اجتماعی، نیروی انسانی، سطح دانش عمومی و ... آن را در دانشی با عنوان «مسائل ایران» بحث می‌کنند. دانشِ مسائلِ ایران ساده است و با رفع آسیب‌هایی از قبیل بیکاری، بزهکاری، فحشا، اعتیاد، کم‌رشدی و ... این شاخه از دانش نیز اعتبار خود را از دست خواهد داد، چنان‌که درس «مسائل ایران» داریم، اما درس «مسائلِ ...» در کشورهای توسعه‌یافته نداریم.

جواد طباطبایی، تاملی درباره‌ی ایران جلد نخست: دیباچه‌ای بر نظریه‌ی انحطاط ایران با ملاحظات مقدماتی در مفهوم ایران، تهران، مینوی خرد، ۱۳٩۵، صص ۵۷ و ۵۸

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

۷. ایرانِ سیاسیْ واحدی سیاسی است و برای فهم و دفاع از آن به ضرورت باید ملّی اندیشید، اما ملّی بودن و ملّی اندیشیدن زمانی و به شرطی ممکن است که معنای ملّت و ملّی اندیشیدن به درستی فهمیده شده باشد.
۸. همه‌ی ایرانیانی که از کهن‌ترین روزگاران تا کنون در بخش‌هایی از ایران‌زمین ساکن شده‌اند، در گذر تاریخ به «ملّت» در معنای دقیق و جدید آن تبدیل شده‌اند.

تبدیل ایرانیان به یک «ملّت»، به لحاظ تاریخی، بسیار زود ممکن شده است. اگرچه واژه‌ی ملّت در تداول جدید آن در آغاز دوران جدید تکوین پیدا کرده و مضمون مفهوم آن نیز در دوران جدید تعیّن پیدا کرده‌است، اما واقعیت آن، در ایران، به سده‌های پیش از دوران جدید تعلق دارد و در شرایط متفاوتی نیز پدیدارشدن واژه تعیّن مضمون آن ممکن شده است.

به‌عنوان مثال، در اروپا، پدیدار شدن ملّت جدید با فروپاشی امپراتوری مقدس رُمی-ژرمنی، که مبتنی بر سلطنت خلافتی نظام امّت مسیحی بود، ممکن شد. در ایران، که هرگز بخشی از دستگاه خلافت و نظام امّت آن نبود، فروپاشی امّت شرط تکوین ملّت نبود، بلکه مخالفت ایرانیان با چیرگی دستگاه خلافت و رویارویی آنان با منطق سیاسی خلافت موجب شد که واقعیت «ملّت» پیش از جعل واژه‌ی آن تکوین پیدا کند.

این امرِ مسلّمِ تاریخی، از شدت بداهت آن برای وجدان ایرانیان، مورد توجه قرار نگرفته است، اما با توجه به بحران کنونی و دگرگونی‌های در رابطه‌ی نیروها، و این‌که ایران‌زمین دوره‌ی پرمخاطره‌ای را سپری می‌کند، باید با توضیح تاریخی و فلسفی معنای آن را روشن کرد تا به شالوده‌ای برای تکوین هویت جدید در حالِ تکوین تبدیل شود.

جواد طباطبایی، تاملی درباره‌ی ایران جلد نخست: دیباچه‌ای بر نظریه‌ی انحطاط ایران با ملاحظات مقدماتی در مفهوم ایران، تهران، مینوی خرد، ۱۳٩۵، ص ۵۵
دنباله دارد

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

۵. ایران سیاسی کنونی یک «کشور» است. مرزهای سیاسی آن همان است که هست، اما مرزهای ایران فرهنگی همان مرزهایی است که به‌طور تاریخی بوده‌اند. از این‌رو، ایران، به‌خلاف بسیاری از کشورها، تنها یک کشور نیست، بلکه یک تمدن با فرهنگی فراگیر است.

معنای شطح آن وزیر مختار فرانسه، که "نام ایران را می‌توان از آن گرفت، اما ایران نخواهد مرد و ایرانْ ایران خواهد ماند"، این است که ایرانِ سیاسی می‌تواند به صورتی که هست نباشد، ولی تمدن ایران باقی خواهد ماند.

از این‌رو، برای بسیاری از کشورهایی که ایران را احاطه کرده‌اند، اما از سده‌ها پیش از آن جدا شده، یا در بیرون قلمرو سیاسی ایران قرارگرفته‌اند، اگر بخواهند تنها یکی از واپسین کشورهایی نباشند که در دهه‌های اخیر به افتخار پیوستن به سازمان ملل نایل شده و یکی از واپسین رقم‌های در پایان سیاهه‌ی آن را به‌دست‌آورده‌اند، نفی ایران نفی خویشتنِ خویش است.

میراث تاریخ سیاسی گذشته این کشورها را به بخش‌هایی از قلمرو فرهنگی ایران تبدیل کرده‌است.

جواد طباطبایی، تاملی درباره‌ی ایران جلد نخست: دیباچه‌ای بر نظریه‌ی انحطاط ایران با ملاحظات مقدماتی در مفهوم ایران، تهران، مینوی خرد، ۱۳٩۵، ص ۵۴

دنباله دارد

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

۲. ایران‌زمین، در معنای دقیق آن، «ایرانِ‌بزرگِ‌فرهنگی» است.
ایرانِ جغرافیای سیاسی کنونی تنها ناحیه‌هایی از این ایران‌زمینِ فرهنگی است که به برخی از ویژگی‌های آن اشاره خواهد شد.

ایرانِ‌بزرگِ‌فرهنگی تنها از آنِ ایرانیان محدوده‌ی جغرافیای سیاسی امروز ایران نیست، میراث همه‌ی اقوامی است که سهمی در آفریدن آن میراث مشترک داشته‌اند، اگرچه بسیاری از آن اقوام، به لحاظِ سیاسی، به ملّت‌های مستقل تبدیل شده و سرنوشت سیاسی جدای خود را رقم زده‌اند.

به‌عنوان مثال، ملت‌هایی که در آسیای مرکزی و نیز در قفقاز کشورهایی مستقل ایجاد کرده‌اند، در معنای سیاسی کلمه، ایرانی نیستند، اما در میراثی که در ایران بزرگ آفریده شده، به درجات متفاوت، سهیم بوده‌اند و هستند.

امروزه، این اقوام به زبان‌های «ملّی» خود سخن می‌گویند، اما بخش بزرگی از آن‌چه در این زبان‌های «ملّی»ِ ناحیه‌ای بیان می‌شود ایرانی است. حتی ترکیه، که از سده‌ها پیش هویت قومی متمایز از هویت قومی ایرانی یا، به تعبیر من، ایرانشهری داشته، اما تا گسستی که بنیادگذار ترکیه‌ی نوین ایجاد کرد، بخش مهمی از ادبِ ترکیِ عثمانی، ایرانی و از شاخه‌های فرهنگ ایرانی است که به زبان ترکی عثمانی بیان شده است.

۳. این حکم، به طریق اولی، در درون مرزهای ایران کنونی نیز مصداق دارد.
ایرانیان، در محدوده‌ی مرزهای سیاسی کنونی، اعمِّ از این‌که به یکی از زبان‌های ایرانی یا غیرایرانی سخن بگویند، درون‌مایه‌های ادب و فرهنگ ایرانی را بیان می‌کنند.

از این حیث، ادب کردی به همان اندازه ناحیه‌ای از ادب ایرانی است که ادب ترکی آذری. این زبان‌های محلی، اعمّ از ایرانی و غیرایرانی، نه‌تنها زبان‌هایی که در درون مرزهای کنونی ایران به آن‌ها سخن گفته می‌شود، بلکه حتی زبان‌هایی مانند اردو و ترکی عثمانی، که زبان‌های ایرانی نیستند، از طریق زبان فارسی و بر اثر جاذبه‌ی ادب و فرهنگ ایرانی به زبان‌های فرهنگی تبدیل شده‌اند.

جواد طباطبایی، تاملی درباره‌ی ایران جلد نخست: دیباچه‌ای بر نظریه‌ی انحطاط ایران با ملاحظات مقدماتی در مفهوم ایران، تهران، مینوی خرد، ۱۳٩۵، صص ۵۲ و ۵۳

دنباله دارد

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

مقالۀ تازه و بسیار مهمِ دکتر احمد بُستانی، استادیارِ علومِ سیاسیِ دانشگاه خوارزمی، با عنوان: دولت – ملت در ایران؛ نگرشی سیاسی ـ فلسفی
چکیده

ایران معاصر به مثابه جامعه­ای پیچیده و متحول با گذارهای فراوانی دست به گریبان است، اما به نظر می­رسد که فقدان نظریه­ای برای ملت و دولت ایرانی مهم­ترین چالش امروز ما باشد. در شرایطی که جهان و مناسبات آن عمیقا متحول شده­اند، ما محتاج تدوین نظریه­ای برای هویت ملی و دفاع از دولت ـ ملت در مفهوم جدید آن هستیم. فقدان درک ملی و اجماع نسبی بر سر این مفاهیم اساسی موجب پدیدآمدن چالش­هایی جدی در جامعه ایران شده است. ازیک سو، در فقدان نظریه­ای مدون درباب هویت ملی گاه عناصری دیگر جای مفهوم کلیدی ملت ـ دولت را گرفته است و گاه درکی سنتی و پیشامدرن از مفهوم ملیت ایرانی مبنا قرار می­گیرد که به­رغم اهمیت آن برای نیازهای جهان پیچیده امروز فاقد تناسب و کارایی است. ازسوی دیگر، تاثیر برخی ایدئولوژی­ها و نظریه­های سیاسی غربی که بر عناصری مانند قومیت، زبان، نژاد و مانند آن تاکید دارند و یا مباحث سیاست هویت که به تضعیف هویت ملی می­انجامند موجب شده است تا در ذهن و زبان برخی نخبگان و فعالان سیاسی مفاهیم و دغدغه­هایی پدیدار شود که به تضعیف دولت ـ ملت می­انجامند. هدف این نوشته دفاع فلسفی از ایده دولت ـ ملت و هویت ملی ایرانی است نه ملی­گرایی در مقام یک ایدئولوژی. ازهمین روی ازیک سو از برداشتی از ملت دفاع خواهیم کرد که براساس نظریه­های جدید در فلسفه سیاسی مبتنی بر تخیل و تصورات اجتماعی است و ازسوی دیگر به نقد و ارزیابی برخی الگوهایی خواهیم پرداخت که هویت ملی و اهمیت آن را نفی و یا تضعیف می­کنند.

کلیدواژه‌ها
دولت ـ ملت هویت ایرانی همگرایی تخیل جمعی ناسیونالیسم
http://cmess.sinaweb.net/article_137606_417b09d6771d4b53eec8f89fa69c9292.pdf
@andishe_irani

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

چاپ چهارم کتاب
ملّت، دولت و حکومت قانون: جستار در بیان نصّ و سنت اثر دکتر جواد طباطبایی
منتشر شد. 
برای خرید مستقیم کتاب با شماره‌های پخش که کتابها را بدون واسطه در اختیار خوانندگان قرار می‌دهد تماس برقرار نمایید
۰۹۱۲۳۳۴۲۹۸۱
۴۴۲۸۳۱۴۴

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

مبانی نظریهٔ مشروطه خواهی
جواد طباطبایی
انتشارات مینوی خرد

صص. ۷۳-۷۴
میرزا آقا خان کرمانی، که از سرشناس‌ترین روشنفکران مخالف ناصرالدین شاه و نیز قاجاریه به طور کلی بود، در نامه‌های خصوصی خود به ملکم خان طرحی از تصویری را که در ذهن تبعیدیان به وجود آمده بود، به دست داده است… در نامهٔ مورخ ذی حجهٔ ۱۳۱۱ به ملکم خان با اشاره‌‌ای به رکود اقتصادی بی‌سابقه توضیح داد که در ظرف ده سال حمعیت کرمان از صد هزار نفر به سی هزار نفر کاهش یافته و عمال و رعیت و مباشرین به گونه‌‌ای فقیر و پریشان شده‌‌اند که ناچار تا دو سال دیگر از پرداخت مالیات عاجز خواهند شد، در حالی که هر سال صد هزار نفر از «مردم با استطاعت ایران» به کشورهای بیگانه مهاجرت می‌کنند…طلا در کشور پیدا نمی‌شود، نقره بسیار کمیاب شده و تنها پول رایج مسی است که در دست مردم مانده است… میرزا می‌نویسد: «این ته بساط چیز کمی مانده است که برچیده شود. همانا وکلای دولت ایران گمان می‌کنند هر چه از عدد نفوس و رجال مملکت بکاهد، صرفه با آنهاست و آخر وارث بالاستقلال همه خواهند شد، و الا هر خیال دیگری در سر داشتتد این طور مردم را متفرق نمی‌ساختند.» میرزا از این مقدمات نتیجه می‌گیرد که ایران آبستن حوادث است… و «مطلق تغییرات کلی در وضع آن به هم خواهد رسید» … در یکی از نامه‌های سال ۱۳۱۱ گفته بود که برابر گزارش شخص محترمی «به کلی وضع دماغ‌های مردم تغییر نموده و مستعد از برای قانون و انسانیت و حق شناسی شده‌‌اند». اما میرزا به این نکتهٔ اساسی التفات پیدا نکرده بود که تکوین این آگاهی نوآیین و بحران ناشی از آن در نظام خودکامه نیازمند تدبیر بنیادینی بود که با باور او به بر روی کار آمدن ظل السلطان - که در واقع جز دفع فاسد به افسد نبود- در تضاد است…
در نیم سدهٔ عصر ناصری ساز و کارهای قدرت سیاسی، بیش از پیش، بازتابی در میان گروه‌هایی از عامهٔ مردم پیدا کرد، اما آنچه بویژه در نظر این گروه ها- و البته، حتی در میان نخبگان و روشنفکران ایرانی- نمودار می‌شد، ظاهر تباهی‌های شاه و درباریان بود و نه منطق مناسبات قدرت.

@minooyekherad

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

#مجتبی_مینوی:


برای آن که با فردوسی و شعر او آشنا شویم، به مقدماتی احتیاج داریم. قبل از همه باید بدانیم که ما ایرانیان گویا دو تاریخ مکتوب داریم که یکی را می توان تاریخ واقعی نامید و دیگری را تاریخ اساطیری شمرد. توضیح آن که تاریخ واقعی ما تا صد و بیست سال پیش بر ما به کلی مجهول بود و محققین اروپا آن را از روی کتاب های تاریخی یونان و روم و کتیبه ها و منابع دیگر کشف کردند و ما آن را از اروپاییان ...به تدریج یاد گرفتیم. پیش از آن که فقط تاریخ اساطیری خود را می دانستیم و آن را تاریخ واقعی تصور می کردیم. و هنوز هم عامه ایرانیان بیشتر به تاریخ اساطیری واقفند تا به تاریخ واقعی.

تاریخ اساطیری ما در شاهنامه فردوسی مندرج است که حماسه ملی ماست. فردوسی که تقریبا هزار سال پیش از این، شاهنامه را به پایان رسانید، مطالب راجع به آن تاریخ اساطیری را که در کتاب های فارسی دری و عربی و پهلوی جمع آوری شده بود، منظوم ساخته است و مبنای اطلاع عموم ایرانیان از داستان های شاهان و پهلوانان اساطیری ایران، همین کتاب اوست که شاهنامه نامیده می شود.

شاهنامه تاریخ شاهنشاهی ایران است از ابتدای پیدایش اولین بشر و اولین شاه تا انقراض آن شاهنشاهی به دست عرب. قسمت عمده این تاریخ مطابق واقع نیست بلکه به طوریست که ملت ایران آن را تصور کرده است. ایرانیان خواسته اند که اصل و منشا خود را، و بدو پیدایش شاهان را در میان خود، و کیفیت کشف یا اختراع وسایل تمدن را به تسلط نیاکان خود، بدین وسیله بیان کنند. در شاهنامه این مطالب و وقایع بزرگ از روی روایات ملی ایرانیان به طور شاعرانه تحریر و مدون شده است، و بدین جهت گفتم که شاهنامه فردوسی حماسه ملی ماست.


@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

فهرست مطالبِ {ابن خلدون و علوم اجتماعی}
گفتار در شرایط امتناع
نوشته‌ی استاد جواد طباطبایی


میهن‌نامه
T.me/mihannameh

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

http://bit.ly/2JuHsTg

فهرست جلسات کلاس شاهنامه شاهرخ مسکوب:

مقدمه

🔹گفتار ۱، حماسه

بخش یک


🔹گفتار ۲، زمان

بخش یک

بخش دو


🔹گفتار ۳، تاریخ

بخش یک

بخش دو

بخش سه

بخش چهار

بخش پنج

بخش شش


🔹گفتار ۴، جهانداری و پادشاهی

بخش یک

بخش دو

بخش سه

بخش چهار

بخش پنج


🔹میان‌گفتار: از گاتها تا حافظ ، از زئوس تا نیچه

از گاتها تا حافظ ، از زئوس تا نیچه


🔹گفتار ۵، آفرینش

بخش یک

بخش دو

بخش سه

بخش چهار

بخش پنج

بخش شش

بخش هفت

بخش هشت

بخش نه

بخش ده


🔹گفتار ۶، سخن

بخش یک

بخش دو

بخش سه

بخش چهار

بخش پنج

بخش شش

بخش هفتم


🎧 @Meskoob_Shahnameh

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

ابن خلدون و علوم اجتماعی
گفتار در شرایط امتناع
جواد طباطبایی
انتشارات مینوی خرد
در دست انتشار

صص. ۴۰۷-۴۰۸

در جای دیگری گفته‌‌ایم که اگرچه مشروطیت ایران، که ایران را در «آستانه ی» دوران جدید قرار داد، امری سترگ بود، اما با این همه، نظر مشروطیت ایران «نظری در عمل» بود و آن «نظر در عمل» در دهه‌های پس از آن، هرگز، نتوانست به «عملی مبتنی بر نظر» تبدیل شود. در نخستین دههٔ پس از پیروزی جنبش مشروطه خواهی، فقه به حقوق جدید تبدیل شد، اما این حقوق جدید، به رغم دگرگونی‌های ژرفی که در نظام اجتماعی و سیاسی ایران ایجاد کرد، نتوانست اندیشهٔ حقوقی جدید خود را تدوین کند. این فقدان مبنای نظری استوار، در مواردی که «باد بی‌نیازی خداوند به وزیدن شروع می‌کرد» موجب می‌شد که رشتهٔ بسیاری از دستاوردهای دگرگونی‌های جدید پنبه شود… تجدد ایرانی، در بسیاری از ناحیه‌های اندیشیدن ایرانی، تحولی «در عمل» بود و همین امر موجب شد که، در نیمهٔ دوم دههٔ چهل خورشیدی، با چیرگی رویکرد ایدئولوژیکی و سنت مدارانه به سنت، بسیاری از دستاوردهای آن بر باد رود… از مهمترین پی آمدهای رویکرد دوگانهٔ ایدئولوژیکی و سنت مدارانه، به رغم تمایزهای اساسی که میان آنها وجود دارد، این است که آن هر دو، در توهم بازگشت به نظام سنت قدمایی، و در بی‌اعتنایی به جدال قدیم و جدید، سنت را عین دو وجه از ایدئولوژی جدید می‌دانند: در حالی که اهل ایدئولوژی سنت را عین ایدئولوژی حزب طراز نوین برای کسب قدرت می‌دانستند، سنت مداران دریافت ویژه‌‌ای از آن را به ابزاری برای پیکار با تجدد تبدیل می‌کنند… اگر نتوان نظام سنت قدمایی را بر مبنای موضعی آگاهانه در اندیشهٔ دوران جدید توضیح و مورد نقادی قرار داد، تفسیر ایدئولوژیکی آن به تنها افق برای فهم سنت تبدیل خواهد شد و چنانکه از بیان آرنت خواهد آمد، این احتمال وجود خواهد داشت که سنت همهٔ نیروهای نابودکنندهٔ خود را آزاد کند. ۱… در وضعی که جهان اسلام قرار دارد، که وضع چیرگی تفسیر ایدئولوژیکی سنت است، طرح پرسش از ماهیت سنت جز از موضع اندیشهٔ تجدد ممکن نیست. آنچه به عنوان قرائت‌های جدید در جهان اسلام عرضه می‌شود، در واقع جز توضیح نظام سنت با ایدئولوژی‌های سیاسی نیست. 
۱. تصفیهٔ حساب قاطع ما با شریعتی نیز از این دیدگاه انجام شده است.

@minooyekherad

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

مشروطه و اسطورۀ قانون
حامد عامری گلستانی
قانون، برای تجددخواهانِ ایرانی در عصر قاجار، به «اسطوره»‌ای تمام‌عیار تبدیل شده بود که بی‌وجود آن هیچ اصلاحی را برای مملکت در نظر نداشتند. قانون، دوای همۀ دردها و علاج «ضعف» و «انحطاط»‌ی شمرده می‌شد که دهه‌هایی بر ایران‌زمین تحمیل شده بود. وضعیت «بحرانی» ایران، که ریشۀ ان در نیمه‌های صفویه بود و با سقوط اصفهان بروری عینی یاته بود، با «شکست» در جنگ‌های ایران و روس شدت یافته بود. «فهم»‌های گوناگونی از این «بحران» کم‌وبیش در ایران صورت گرفت، ولاکن اصلی‌ترینِ آن «بحران در حکومت‌گری» بود و «قانون» راهِ علاج آن شمرده می‌شد.
وضعیت در ایران به نحوی بود که نه می‌توان گفت در آن قانونی وجود دارد و نه می‌شود گفت ندارد. وجود برخی قواعد کلی حکومت‌گری، که بیشتر به میل پادشاه بود و هیچ قاعدۀ نوشته‌شده‌ای پشت آن قرار نداشت، برخی قواعد و قوانین دیوانی که بیشتر برای جمع‌آوری مالیات‌ها وضع شده بود و البته آن‌ها هم نزد مستوفیان و میرزاها و عوامل دیوانی بود و البته هیچ‌گاه «قانون» نامیده نمی‌شد و سرانجام قوانین شرعی که برخی از آن‌ها در رساله‌های عملیۀ مراج شیعه و برخی دیگر امور مربوط ه احوال شخصیه و برخی قوانین جزایی مانند حدود و دیات و تعزیرات بود که البته این شقِ سوم وضعیتی بهتر نسبت به شقوق دیگر داشت. اما، علی‌رغم این‌ها، نه حکومت بر مبنای قانون اداره می‌شد و نه جامعه قوانین خاصی داشت و در پیِ «بحران»‌های برآمده از جنگ‌های ایران و روس و تداوم «فهمِ» نوین از وضعیت نابسامان حکومت و جامعه، و عیان شدنِ ضعفِ حکومت (به خصوص در مقابل بیگانگان) و در عین حال «مشاهدۀ» دنیای جدید، فکر تحول در جامعۀ ایران به سمت این رفت که راهِ دیگری باید برای «حکومت‌گری» یافت که می‌توان آن را «مشکلۀ(1) حکومت‌گری» در ایران دانست. «مشکله»‌ای که می‌توان رد آن را تاکنون نیز در نظام سیاسی ایران یافت. چنانکه امروز در قرن بسیت‌ویکم، کسانی سخن از «بی‌دولتی» در ایران می‌کنند، سخنی که یادآور «آسیب‌شناسی» روشنفکران و اصلاح‌گرانی چون میرزا ملکم خان ناظم‌الدوله است، چه اینکه سخن امروز و گویندۀ آن نسبتی با او داشته باشد یا نداشته باشد. تداوم چنین وضعیتی، نشان می‌دهد که اصلِ موضوع، تا حد زیادی پابرجاست و نبودِ نظامِ حکومتیِ مبتنی بر قانون و به بیانِ دیگر نبودِ «حکومتِ قانون» کماکان مشکل اصلی حکومت‌گری در ایران است و آنچه قانون را به «اسطوره»‌ای تبدیل کرده است که همه چیز به وجودِ حداکثریِ آن در جامعه و حکومت باز می‌گردد، چه در عصر ناصری، چه در مشروطه و چه اکنون، «کماکان» حاضر است.
اینکه نگارنده قانون را «اسطوره» می‌داند، طرحی برای بازخوانی تاریخ فکر سیاسی در عصر قاجار و مشروطه است. بنای مشروطیت، بر این ایدۀ عصر ناصری بود که «قانون» رفع‌کنندۀ همۀ مشکلات است و پربسامدترین مفهوم در این دوره و عصر مشروطه بی‌شک قانون بود که تبدیل به «اسطوره»‌ای برای حکومت‌گری شد. در صورتی که دقیقاً مشخص نبود که این قانون چیست؟ تلاش‌های زیادی برای «قانون‌نویسی» و نیز ایجاد نظام مبتنی بر قانون و حتی ایجاد یک نظام حقوقی صورت گرفت، رساله‌هایی چند نوشته شد و تلاش‌های جسته‌گریخته‌ای صورت گرفت، اما بدون یک مبنای دقیق، کماکان قانون بیشتر «اسطوره»‌ای برای رفع مشکلات بود و بنابراین «دسترسی» به آن، بیش از پیش دور شد و حتی مشروطیت، که بنای آن بر قانون بود، و قانون اساسی و متمم آن از درخشان‌ترین اسناد حقوقی ایران هستند، نتوانستند گره از کار «حکومت» در ایران بگشایند. از این‌رو، نگارنده پیشنهاد می‌کند، نگاهی انتقادی و نو به سیر قانون‌خواهی در ایران شود تا از دلِ آن بتوان «مشکلۀ» حکومت‌گری را در ایران فهمید و بازشناخت. البته، سخن در اینجا نفی تلاش‌های صادقانۀ نوخواهان ایرانی در راهِ قانون نیست، که خودِ نگارنده سال‌هاست در این زمینه مطالعه کرده و جزء علایق اصلی و بنیادینِ او است، در اینجا، سخن، فهمِ ذهنیت اسطوره‌پرداز ایرانی است که حتی قانون را نیز به مثابۀ اسطوره می‌بیند و راه را بر فهم دقیق و کشف بنیادهای آن می‌بندد.
1. Problematic
@andishe_irani

Читать полностью…

تاریخ و اندیشه ایرانی

#ویدئو

▪️سخنرانی منتشر نشده از #مجتبی_مینوی_طهرانی

▪️در این سخنرانی، بخشی از نظرات ادبی مجتبی مینوی را در باب زبان فارسی و خاستگاه تاریخی‌‌ آن می‌شنویم.

برگرفته از : Chraghdaran@


@Sharghulmelal_Group

Читать полностью…
Subscribe to a channel