برای ارتباط با مدیر کانال و ارایه انتقادات و نظرات خویش از ایدی زیر استفاده فرمایید. https://t.me/erahimifar
♦️خودمان زمامدار امت را انتخاب میکنیم
ما خودمان زمامدار امت را در عصر غیبت امام زمان انتخاب میکنیم. ما برای ادارۀ امور اجتماعی خود کسی را انتخاب میکنیم و سمت زمامداری را ما به او میدهیم. این عهد الهی نیست... این ما هستیم که زمامدار را در هر درجهای که باشد، انتخاب میکنیم، از کسانی که مسئولیتهای محلی را برعهده دارند تا کسانی که میخواهند مسئولیت امت اسلام را برعهده بگیرند. اینها دارندگان عهد خدا نیستند، اینها دارندگان عهد ما هستند. بین ما و آنها یک نوع رابطه از طریق خود ما برقرار شدهاست. قرار نیست عهد خدا به اینها برسد.
📚سیاست بهشتی، ص ۹۰
﹋﹋﹋﹋﹋﹋﹋﹋﹋﹋﹋﹋﹋
❞موسسه مطالعات اسلامی و علوم انسانی اندیشه بهشتی❝
༺ @AndisheBeheshti ༻
🖌در قیامت نمازها را بیاورند
در ترازو نهند
و روزهها را
و صدقهها را هم چنین
اما چون محبت را بیاورند،
محبت در ترازو نگنجد.
پس اصل، محبت است
اکنون چون در خود محبت میبینی
آن را بیافزای تا افزون شود.
📚فيه ما فیه
✍مولانا
هو
میگویند: «چرا روزه گرفتیم و تو ندیدی؟ جان خویش را رنجور ساختیم و درنیافتی؟»
از آن رو که شما در ایام روزهی خویش، خشنودی خود را میجویید و بر کارگران خود ظلم روا میدارید. با چنین روزهای، صدایتان در عرش برین شنیده نخواهد شد.
آیا روزهای که من میپسندم این است؟ روزهای که آدمی جان خود را رنجور سازد، سر خویش را همچون شاخهی نی خم و راست کند، و بر پلاس و خاکستر بخوابد؟ آیا این است آنچه روزهاش مینامید و آن را روزهی مقبول خداوند میخوانید؟
این است روزهای که من میپسندم: که زنجیرهای بیعدالتی را بگسلی، و بارهای سنگین را از دوشها برداری. مظلومان را آزاد سازی و هر یوغ را بشکنی.
که نان خود را با گرسنگان قسمت کنی و فقیرانِ بیخانمان را به خانهی خویش آوری و چون برهنهای بینی، او را بپوشانی.
عهد عتیق
اشعیا ۵۸: ۳-۷
@yarekhaksar
🔴 واتیکان نامه پاپ فرانسیس به آیت الله سیستانی را منتشر کرد
این نامه را سه شنبه گذشته، کاردینال میگل آنخل آیوسو گیسوت رئیس دایره گفتگوی ادیان واتیکان به دفتر آیت الله سیستانی تقدیم کرد.
پاپ در این نامه نوشته است:
برادر گرامی با سلام و درود فراوان. باعث خوشحالی من است که فرصت را غنیمت بشمارم تا بار دیگر شما را پس از گذشت دوسال از دیدارمان در نجف که برایم مفید بود، خطاب قرار دهم؛ دیداری که نقطه عطفی در مسیر گفتگوی بین الادیان و تفاهم بین ملت ها بود.
گفتگوی برادرانه و مشارکت معنوی شما در موضوعات والایی نظیر همبستگی، صلح و دفاع از مستضعفین و همچنین پایبندی شما به نفع کسانی که مورد ظلم قرار گرفتند و پاسداری شما از حریم مقدس زندگی و اهمیت وحدت مردم عراق را به به خاطر می آورم و قدردانی می کنم.
همانطور که تاریخ مدرن عراق نیز به ما می آموزد، همکاری و دوستی بین مومنان در ادیان مختلف نه فقط برای توسعه احترام متقابل بلکه بیش از هرچیزی در انسجام و هماهنگی که به خیر بشریت کمک می کند، امری ضروری است.
برادر عزیز؛ هر دو متقاعد شده ایم که احترام به کرامت و حقوق هر فرد و گروهی بویژه آزادی مذهب، اندیشه و بیان، منبع اطمینان فرد و جامعه و انسجام و هماهنگی بین ملت ها است؛ بنابراین ما نیز به عنوان رهبران دینی باید مسئولین جامعه مدنی را به تلاش و تقویت فرهنگ مبتنی بر عدالت و صلح و تقویت اقدامات سیاسی که از حقوق اساسی همه صیانت می کند، ترغیب کنیم.
در واقع موضوعی ضروری است که خانواده بشری بار دیگر معنای برادری و استقبال متبادل را به عنوان پاسخی عملی به چالش های امروزی کشف کند؛ بنابراین، مردان و زنان ادیان مختلف که یکپارچه و متفق القول به سمت خداوند گام برمی دارند، به همگرایی در فضای وسیع ارزش های مشترک معنوی و انسانی و اجتماعی و سرمایه گذاری آن در راستای گسترش اخلاق و فضایل والایی که ادیان به آن فرا می خوانند، دعوت می شوند.
آرزو می کنم که ما مسیحیان و مسلمانان با هم بتوانیم همواره شاهد حقیقت، عشق و امید در جهانی باشیم که با کشمش های عدیده شناخته می شود و به شفقت و بهبودی نیاز دارد. از درگاه خداوند متعال برای حضرتعالی و جامعه شما و عراق عزیز دعا می کنم.
@dolatebahar
#حکایت ✏️
در یکی از روزهای زمستان، یکی از علمای معروف برای نماز ظهر به مسجد رفت و در صحن مسجد قدری در آفتاب ایستاد تا گرم شود و در آن گوشه در زیر آفتاب، چهار پسربچه از شاگردان بازار نیز نشسته بودند و ناهار میخوردند.
یکی از آنها نان و حلوا میخورد. دومی و سومی نان و پنیر میخوردند و چهارمی نان خالی میخورد. یکی از آنها که نان و پنیر داشت به آن یکی که نان و حلوا داشت گفت: «من هم حلوا میخواهم، یککمی حلوا هم به من بده.» پسرک حلوایی گفت: «اگر سگ من باشی و صدای سگ بکنی حلوا میدهم.» او هم مانند سگ صدایی کرد و قدری حلوا گرفت و همه خندیدند.
سومی گفت: «من هم حلوا میخواهم، به من هم بده.» پسرک حلوا خور گفت: «اگر الاغ من باشی و صدای خر بکنی حلوا میدهم.» او هم مانند الاغ صدایی کرد و قدری حلوا گرفت.
پسرک چهارمی که نان خالی میخورد گفت: «حالا که به آنها حلوا دادی به من هم بده.» پسرک حلوایی گفت: «اگر گربه من باشی و میومیو بکنی حلوا میدهم.»جواب داد: «نه، من گربه کسی نمیشوم و حلوا هم میخواهم. تو که حاضری حلوا بدهی همینطوری بده.»
حلوایی گفت: «نه، رسمش همین است. اگر گربه نیستی از حلوا خبری نیست. اگر حلوا میخواهی باید گربه من باشی.» پسرک فکری کرد و گفت: «صبر کن من از این آقا که دارد تماشا میکند میپرسم ببینم حلوا خوردن به گربه شدن ارزش دارد؟»
بعد رو به مرد دانشمند کرد و گفت: «آقا، آیا به عقیدهی شما گربه باشم و حلوا بخورم بهتر است یا خودم باشم و نان خودم را بخورم؟» مرد دانشمند جواب داد: «فرزند عزیزم، نمیدانم به تو چه جوابی بدهم. تو بچهای و دلت حلوا میخواهد و حرفهای شما هم خیلی جدی نیست اما این را میدانم که من خودم سی سال است حلوا نخوردهام و میبینی که چیزی از دیگران کم ندارم و مردم هم به من احترام میگذارند، همسایهای هم دارم که هرروز حلوا میخورد و پیش هیچکس هم عزیز و محترم نیست.»
پسرک گفت: «حالا که اینطور است من هم نان خودم را میخورم و حلوا نمیخواهم. وقتی آدم میتواند سی سال حلوا نخورد صدسال هم میتواند. پس چرا سگ کسی باشد؟ چرا خر کسی باشد؟ چرا گربه کسی باشد؟»
حکایتی از #قابوس_نامه به نثر امروزی
ظهور امام زمان(ع) در همین زمان؟!
✍ابوالفضل طریقه دار
«خدا شاهده که ظهور قابل پیشبینی است. همهی قواعد ظهور رخ داده، من دارم حس ظهور را تقویت میکنم. اگر وضع به همین منوال پیش برود سال ظهور نزدیک خواهد بود. یک آمار بکش، نمودار پای تخته رسم کن، قدرت دشمن و شکست او را در مقابل ما در نظر بگیر، آنگاه میتوانی سرانگشتی حساب کنی و وقت ظهور را درک کنی. خدا شاهده که ظهور قابل پیشبینی است».
مطلب بالا، سخن آقای علیرضا پناهیان است که در شب عاشورا سال ۱۳۹۱ در بیت رهبری و در حضور ایشان گفت.
آقای پناهیان یا صدیقی و امثال اینها در معارف اسلامی، وزنی ندارند، اما اینکه در چنان جایگاهی و با استفاده از شبکههای مختلف صدا و سیما این مطالب را به هم میبافند، جای شگفتی دارد.
❇️ نمونه دیگر، سخن آقای میر حاجتی، امامجمعه موقت اهواز است که میگوید: «ظهور امام مهدی در ادامهی مقام معظم رهبری امام خامنهای است» ایشان در ادامه، داستانی را از یک پیشگو در همین باره نقل میکند (سایت مشرق نیوز ٢١ تیرماه٨٩)
❇️ اینان عقیده دارند همین الان هم امام زمان، ادارهکنندهی اصلی این مملکت است و هر شب، کسانی به حضور حضرت میرسند و از ایشان درباره چگونگی اداره کشور، رهنمود میگیرند.
✳️ یاد زمان صفویه میافتیم که عالمانی، پادشاهی برخی سلاطین را متصل به ظهور امام زمان میدانستند! یا قرنها پیش، افرادی میپنداشتند که در همین جمعههای نزدیک حضرت، ظهور خواهد کرد، ازاینرو، هر جمعه با اسب و شمشیر، بر تپههای بیرون شهر، میایستادند تا از حضرت استقبال کنند.
✳️ آری، حضرت حجت(ع) ذخیره الهی است، ولی ما «نمیدانیم» چه هنگام ظهور میکند. وظیفهی ما انتظار معقول و منطقی و عمل به وظایف مسلمانی است، نه «توهم». کسانی که وقت ظهور را تعیین میکنند، دروغگویند.
@nasiri1342238
🔴حسین زدایی از حسین!
دم و دستگاه اباعبدالله ۱۴۰۰ سال با این منطق گفتمانی(عقلانیت، آزادگی، ظلم ستیزی) خود را دائما حفظ و توسعه داد.
بقیه موارد متظاهر در چند دهه گذشته رسما هیئت بازیست.
جوهر و فلسفه وجودی اباعبدالله را اگر از کالبد آن در هیئت یا هرساحت دیگر جدا کردی، آنچه ساخته می شود اتفاقا برخلاف تصور ناقص تو کارکرد عکس دارد و در جامعه حسین زدایی می کند.
حالا شما در تلویزیون یکبار با سید مجید بنی فاطمه تلنت شوی روضه و سوگ بساز باردیگر با حاج احمد واعظی استعدادیابی مولودی!
آیا جامعه هیئات خود ترمز قطار حسین زدایی موجود را خواهند کشید!
قطاری که با از جاکندن مفهوم والای حسین علیه السلام دارد آن را خرج روزمره ناکارآمدی و فساد خود می کند.
و این یعنی حسین زدایی از حسین!
/channel/seyyedhashemfirouzi
کتاب مقدس قرآن و علم اثر دکتر موریس بوکای با ترجمه این جانب توسط انتشارت پرک قزوین منتشر شد.
در این کتاب موریس بوکای، پزشک متخصص فرانسوی، به مقایسه مطالب علمی کتاب مقدس و قرآن می پردازد و نتیجه می گیرد آنچه را قرآن می گوید با علم نوین منطبق است و علم نوین آن را تایید می کند ولی آنچه کتاب مقدس می گوید بر خلاف مسلمات علم نوین است.
حضرت در یک دعایی که مربوط به احوال آدمی است و اینکه روح آدمی میتواند چه استعلاهایی پیدا کند، دعایی دارند که من آن را همیشه در قنوت میخوانم: اللهم اجعل نفسی اول کریمه تنتزعها من کرائمی(خطبه215): خدایا کاری کن که از چیزهای ارزشمند زندگی، جانم اولین چیزی باشد، که از من میگیری؛ نکند قبل از این که جانم را میگیری، انصافم گرفته شده باشد، شرفم، عدالتم و ... گرفته شده باشد و تفالهای شده باشم که تو جانم را میگیری.
🔹خدایا در چیزهای شریف، اولین چیزی را که میگیری، جانم باشد و وقتی میمیریم شرفم، صداقتم، عدالتم، شفقت و عشق ورزی به انسانها در من سر جایش است. تواضعم، انسان دوستیام سر جایش باشد. نه اینکه تا جانم به لبم برسد و بمیرم ؛عدالتم، انصافم و مروت و جوانمردی و صداقت و تواضعم را از دست داده باشم. این یکی از تکان دهندهترین جملاتی است که در فرهنگ بشری گفته شده است. یعنی کریمههای وجود من زیاد است اما جان من اولین کریمهای باشد که از من میگیری. این جمله، شبیه به جمله حضرت عیسی است که میفرمایند نمی ارزد جهان را بگیری و در مقابلش روح خودت را بفروشی، ولو جهان را در مقابل روحت به تو بدهند.
#مصطفی_ملکیان
#نهجالبلاغه
دربارهٔ کتاب أخبار الوافدات منالنساء:
روایت حقجویی و مطالبهگری زنان شیعه
[بهبهانهٔ میلاد علیبنابیطالب]
چه کسی میتواند کتمان کند که زنان میتوانند حبّ و بغضشان را نسبت به چیزی یا کسی، همچون یک ارثیهٔ زنانه، همانند بذر، در دلِ فرزندانشان بکارند تا در زمان مقرر، بهبار بنشیند؟
و احتمالاً معاویه هم این را میداند که این زنان را -دوستداران علی و مدافع علوی- را به دربار میخواند تا آنها را بابت دوستداشتن علی و بغضی که نسبت به او دارند، مورد بازخواست قرار دهند.
در مقدمهٔ کتاب آمده است: «کهنترین شکل تاریخنگاری در اسلام خبر است که عبارت از توصیف جامع یک رویداد است و بهطور معمول بیش از چندصفحه میشود.» با این تعریف، کتاب اخبار الوافدات، همانطور که از عنوانش پیداست، کتابی تاریخی است.
اما چهچیز در این کتاب جالبتوجه است و میتواند موضوع چندین پژوهش باشد؟
کتاب اخبار الوافدات بهسبب اطلاعات دستاولی که از نقش زنان شیعهٔ حاضر در صفین ارائه میکند، با توجه به فقدان منابع اولیه، بسیار ارزشمند است. این کتاب دربارهٔ زنانی است که به دربار معاویه فراخوانده شدهاند تا بهخاطر حضورشان در جنگ صفین و دیدگاهشان نسبت به علی مورد بازخواست قرار بگیرند. در جایجای کتاب، معاویه، از زنان دربارهٔ محتوای رجزهایی که در جنگ خواندهاند، سؤال میکند:
معاویه به او گفت «آیا تو همان نیستی که در جنگ صفین بین دو سپاه ایستاده بودی؛ درحالیکه پالان شترت آویخته بود و میان را بسته و شمشیر را به گردن حمایل کرده بودی و میگفتی: ... معاویه بهسوی شما آمده است با عربهایی بیاصل و نسب، با دلهایی در غلاف که ایمان را نمیشناسند و خبری از حکمت ندارند. معاویه آنان را با دنیا فراخواند، پس او را اجابت کردند و بهسوی باطل دعوت کرد، پس او را لبیک گفتند.
درنتیجه، طبق اخبار این کتاب، معرکهٔ جنگ صفین دیگر ساحتی تماماً مردانه نبوده و زنان نیز همچون سپاهیان مرد، با شتر، سلاح، لباس و رجزخوانیهایشان در جنگ حضور داشتهاند و ازقضا، بابت همین هم مورد بازخواست قرار میگیرند.
نکتهٔ بعد: معاویه بهخوبی میداند که زنان تکثیرکنندهاند. میتوانند نفرت و عشق را از صفر به هزار برسانند. برای همین است که زنانِ دوستدار علی را به دربار خود میخواند تا اول دربارهٔ احساسشان نسبت به علی پرسوجو کند:
دنبالت فرستادم تا از تو بپرسم چرا علی را دوست داشتی و از من بدت میآمد و چرا به او محبت داشتی و با من دشمنی میکرد؟
تا بعد از اینکه زنان را همچنان بر عهد و محبت خویش نسبت به علی استوار دید، برای مایلکردن آنها بهسوی خود بخواهد که چیزی مطالبه کنند:
«آیا حاجتی داری؟»، «از من چه میخواهی»؟
تا دوباره بپرسد اگر علی بود، چنین چیزی به تو میداد. و جواب عموم زنان خواندنی است:
به خدا سوگند که علی چنین نمیکرد. او حتی یک کرک شتر هم از بیتالمال به من نمیداد.
ریشههای دوستداشتن و ولایتپذیری این زنان آنچنان در خاک حب او ریشه دوانده است که وقتی در درباره معاویه حاضر میشوند، نهتنها نمیترسند، بلکه سخنرانی میکنند، به حاکم وقت تشر میزنند، او را سرزنش میکنند، مطالبههایشان را صریح میگویند و حتی بعد از دریافت مطالبههایشان هم، سرِ عهدشان میمانند و به عدالت علی معترف میشوند تا جایی که موجب حیرت معاویه میشود و اینگونه اعتراف میکند:
علیبنابیطالب به شما جرئت اعتراض بر سلطان را داد و خیلی سخت بتوان آن را از سر شما بیرون کرد.
یا
علیبنابیطالب به شما علم دین آموخته است و کسی را یارای بحث با شما نیست.
از حیث روایتشناسی، توصیف زنان از علی، رجزخوانیهایشان در جنگ، شیوهٔ مطالبهگری و چیزهایی که از معاویه میخواهند، خودش میتواند یک پژوهش علمی باشد. برای مثال، زنان در توصیف علی، شاعرند و به لطیفترین شکل زبانی از او یاد میکنند. همچنین بیشتر آنها بر عدالت و شکل درست تقسیم بیتالمال توسط او تأکید دارند. دیگر اینکه، عموم مطالبهٔ آنها از معاویه، برای خود نیست؛ برای قوم و قبیله است؛ چراکه در ارزشهای زنانه دیگری همواره مقدم بر خود است؛ و علی همانیست که دیگری را بر خود ارجح میداند. ازاینرو، دوستداشتن او در نظرِ تمام این زنان رواست.
من که خواندن نسخهٔ عربی کتاب را (با همهٔ دانش اندکم از این زبان) با عنوان کامل اخبار الوافدات منالنساء من أهلالبصره و الکوفة علی معاویة را شروع کردم، فهمیدم که این کتاب با نام «میثاقداران صبح؛ مدافعان علوی در بارگاه اموی» ترجمه شده است. ترجمه خواندنی و سلیس است.
📝📝📝 تلاش برای معاش
✍🏻 فرهاد قنبری
✅واقعیت این است که سخن گفتن از مشارکت و توسعه سیاسی در جامعه ای که بیش از هشتاد درصد اخبار تولیدیش حول قیمت و مدیریت قیمت سکه و طلا و خودرو و مرغ و تخم مرغ و زمین و اجاره مسکن و نان و امثالهم است، کاری عبث و بیهوده است.
✅در جامعه ای اکه اکثریت هنوز در مرحله «تلاش برای معاش» هستند و با سیلی صورت خود را سرخ نگه می دارند، توسعه سیاسی چه معنایی دارد؟ در چنین جامعه ای بدیهی است که اگر فردی بیاید و بگوید که من در راستای اصلاح نظام آموزشی فلان اقدام را خواهم کرد یا در زمینه موسیقی و هنر و فرهنگ چه برنامه هایی در سر دارم، یا روابط خارجی را بهبود خواهم بخشید کسی تره هم خرد نخواهد کرد اما در همین زمان اگر فردی پیدا شود و بگوید که من ماهیانه به شما فلان مقدار یارانه خواهم داد یا ماهی یک مرغ و یک شانه تخم مرغ در خانه شما خواهم فرستاد و برایتان سهام عدالت و یک فرصت ثبت نام برای پراید فراهم خواهم کرد به راحتی پیروز هر انتخاباتی خواهد بود.
✅تجربه تاریخی کشورهای مختلف و از جمله کشور خودمان نشان می دهد که کنشگری و مشارکت سیاسی تا زمانی که انسان درگیر نیازهای اولیه است نه تنها مشکلی را حل نخواهد کرد بلکه راه را برای فرصت طلبانی که به راحتی مردم را به بازی می گیرند، خواهد گشود.
✅هانا آرنت متفکر آلمانی سه وجه فعالیت بشری را از هم تمیز داده که عبارتند از: مرحله اول «تقلا و تلاش برای معاش» مرحله دوم «کار خلاقانه و مبتکرانه» و مرحله سوم «عمل و کنشگری اجتماعی و سیاسی».
✅آرنت مرحله تقلا یا تلاش برای معاش را همان مرحله تنازع برای بقاء می داند. مرحله ای که انسان در پی تامین مایحتاج اولیه زندگی است و تلاش می کند تا نیازهای اولیه حیاتی خود را مرتفع سازد. انسان در مرحله دوم مورد اشاره آرنت یعنی در کار خلاقانه از رفع نیازهای اولیه فراتر می رود و در این مرحله است که می تواند استعدادهای خود در زمینه های مختلف فرهنگی و هنری و علمی را شکوفا کرده یا دست به ابتکار و خلاقیت بزند. در این مرحله است که انسان به موجودی ابزارساز بدل می شود و می تواند اختراعات گوناگون در زمینه های مختلف علمی داشته باشد.
✅آرنت در نهایت «عمل» را عالی ترین صورت فعالیت انسان می داند. به عقیده او آزادی واقعی انسان در این مرحله ظهور می یابد و مرحله عالی شکوفایی بشر است و در اینجاست که می تواند به عنوان یک شهروند آزاد در حوزه عمومی و سیاسی مشارکت داشته باشد و مرز میان فرمانروا و فرمانبردار از میان برداشته می شود و همه شهروندان فاعلیت یافته و می توانند در فضای آزادانه نظر و اراده سیاسی خود را جامه عمل بپوشانند.
ماهی از سر گنده گردد نی ز دم
ناصر مهدوی
غمهای بسیاری که روح را ضعیف و ناتوان می سازد؛ برخاسته از خطای عظیمی است که در اثر آن؛ آدمی راه را با بیراهه اشتباه میگیرد و تا به خود میآید؛ معلوم میشود که فرصتهای بسیاری را از دست داده و بجای آن؛ علف هرز حسرت در باغ زندگی رویانده است
بودا برای یکی از پیروان خود مثالی میزند که با عنوان تمثیل-حاله-معروف است
️میگوید: مردی را تصور کنید که در کنار ساحلی پر از بیم و هراس با موج های سنگین ایستاده و با خطر مرگ روبروست ۰ اما آن سوی آبهای خروشان؛ ساحلی است آرام و دلنشین که عاری از ترس و اضطراب است و آرامش و صفا در آن جاری است. در این هنگام مردی که اینسو ایستاده قایقی میسازد تا بوسیله آن بهسوی دیگر ساحل برسد. اما پس از رسیدن؛ بجای خرسندی و شادمانی از لحظه نجات و رهایی و بهرهمندی از زندگی آرام و شاد؛ چشم به همان قایق میدوزد و به خیال آنکه سود و خوشبختی در این وسیله است؛ آن را بر سر میگذارد و به قایق عشق میورزد۰
به این ترتيب با توهم ذهنی و فریب نفسانی؛ وسیله را بجای هدف مینشاند و چشم بر زیباییهای لطیف زندگی میبندد. یعنی به آنچه باید از آن بگذرد خیره میشود و به آنچه باید عشق بورزد و از آن آرامش گیرد؛ بیاهمیت میگذرد
️آری ؛ این تمثیل حکایت دردناک بسیاری از انسانهایی است که در زندگی رنج میکشند و طعم لذت بخش آن را کمتر احساس میکنند؛ زیرا پولی که برای رفع نیاز است؛ همچون خدا پرستیده میشود. علم و هنری که به منظور کشف بهتر راههای زندگی خوب است به عرصه کاسبی و خودپسندی بدل میشود و دینی که جوهر اصلی آن تقویت انگیزههای اخلاق است؛ عاملی برای تحقیر و به بند کشیدن انسان و کاسبی روحانیان میگردد.
️پرسش اصلی اینجاست؛ این آفت غمانگیز از کجا سر در میآورد و نقطه شروع آن کجاست؟
مولانا می گوید :
نفس اول راند بر نفس دوم
ماهی از سر گنده گردد نی ز دُم
️به باور اینجانب این حکومتها هستند که وقتی خودشان بیراهه میروند؛ با امکانات عظیم تبلیغاتی که در اختیار دارند به مردم نیز آدرس غلط میدهند و زندگی عمومی را با دردسرها و موانع بسیاری روبرو می کنند.
️نزدیک به سه قرن است که حکیمان سیاست شناس بر اين باورند که اساسا حکمرانی یک قرارداد اجتماعی است که بر اساس آن حاکمان فقط حق نمایندگی مردم را بر عهده دارند؛ وظیفهای جز تامین زندگی مطلوب و عادلانه برای مردم برای آنها نوشته نشده است.
️به عبارت دیگر هدف زمامداری برقراری نظم و عدالت و تامین حقوق اساسی افراد جامعه و رفع ظلم از زندگی آنان است و سایر وظایف حاکم در برابر این هدف ارجمند؛ فرعی و حاشیهای است.
اما در یک جامعه استبداد زده؛ زمامداران بجای آنکه به مردم کمک کنند تا از آشوب و نگرانی زندگی کاسته و عمر آدمیان با آهنگ امید و شادمانی نواخته شود؛ به گفته بودا ؛ نفس به دست آوردن منصب و صدارت برایشان مقدس و شیرین میشود و این دلباختگان به قدرت؛ قایق سیاست را مانند خدا میپرستند و بر سر میگذارند و چنان شیفته قدرت میشوند که بحث انسانیت و اخلاق را به تدریج فراموش میکنند.
آری ؛؛ آنهایی که روزی ادعا داشتند به جنگ هیولا آمدهاند؛ خود هیولا میشوند.
️از اینجا به بعد منفعت شخصی بجای عدالت جمعی مینشنیند و کمکم حقوق مردم زیر پا گذاشته شده و بستر نابرابری و تبعض و احساس نا امنی از راه میرسد. در این فضای تاریک و دلهرهآور است که مردم به آینده خود بدبین میشوند و به ناچار برای رهایی از ترس فقر و تهیدستی؛ به پول و مال توجه بیش از حدی میورزند و البته علم و هنر خویش را نیز درجهت کاسبی و کسب لذتهای حقیر بکار میبرند.
️در چنین فضایی هم دین؛ هم عرفان؛ هم مولانا و هم حافظ فروشی میشود.
اینگونه است که راه زندگی خوب؛ زندگی کمتنش؛ کماضطراب به تدریج ناهموار شده و کشمکش و نزاع به عمق روابط انسانی رخنه میکند و معشوقهای مرده بجای عشقهای دلانگیزه زنده؛ دلها را میرباید و فضای زندگی را شبیه قبرستانی تاریک می کند. همه شب و روز میدوند تا زنده بمانند بی آنکه از زندگی لذت ببرند ۰
️شاید برای جلوگیری از چنین سرنوشت شومی است که امام علی میفرماید؛ در جامعهای که چشم عدالت کور شود؛ مردم در همه جنبههای زندگی طغیان میکنند و عملا زندگی به جهنمی پر از ناآرامی و اندوه بدل میشود.
️برای پرهیز از اینگونه پیامدهای تلخ ؛ هیچ چارهای جز تاسیس ساختار عادلانه سیاسی و نصب آزادانه زمامداران شایسته از طرف مردم آنهم به طور موقت نیست. چرا که با نظارتِ مردم، قدرت حاکم محدود و از امکان فساد سیاسی کاسته می شود و عملا رسیدن به ساحل زندگی سالم مهم تر از پرستش قدرت و سوء استفاده از آن می گردد ۰
فردای بهتر
رویکردی به عدالتخواهی و حقمداریِ متقابل مردم و حاکمیت
(خلاصهای از خطبه امیر مومنانع در صفین*)
- خداوند حقوقی را بر عهده حاکم قرار داد و متقابلا مردم نیز حقوقی دارند؛ این دو حق همانند هم هستند؛
- این حقوق دوجانبه، از سوی خدا، مساوی و از یک شکل برای انسانها تعیین گردید؛
-بزرگترین حقوقی که خدا بر بخشی از مردم قرار داد، حق مردم بر حاکمان است؛
-مراعاتِ دو جانبه این حقوق، باعث استحکام ارکان جامعه، و قدرت یافتن دینداری در مردم میشود؛
-اصلاح، (ترمیم و بازسازی و یا توانمندی و بالندگی) مردم ممکن نخواهد بود مگر آنکه حاکمیت اصلاح شود؛
- اِصلاح حاکمیت و دولتها ممکن نخواهد شد؟ مگر آنکه مردم از خود ایستادگی نشان دهند؛
-با اَدای حقوق متقابل حاکم و مردم، پایبندی مردم و حاکمیت به دینداری حقیقی استوار میگردد؛ نشانههای عدالتورزی خودنمایی میکند؛ و سُنتهای دینی (و ملی) نیز در میان دولت و مردم پایدار خواهد ماند؛
-در این صورت: اصلاحات ساختاری در حاکمیت ایجاد میگردد؛ مردم به تداوم حاکمیت امیدوار میگردند و دشمنان و بدخواهان، از طمع ورزی مایوس میگردند؛
-اگر حقوق بین مردم و دولت رعایت نشود:
مردم بر حاکمان خود شورش کرده و قدرت خواهند یافت؛ و یا حاکمیت به اجحاف مردم روی خواهد آورد؛ یکرنگی، وحدت و همبستگی رخت خواهد بست؛ نشانههای ظلم و جور خودنمایی میکند؛ دغلبازی (فساد) در دین زیاد میشود؛ سنتها و آئینها متروک میشود؛ دولتمردان و مردم بر اساس تمایلات نفسانی عمل میکنند؛ احکام دینی تعطیل میشوند؛ بیماریهای روحی و روانی (حاکمان و مردم) افزایش مییابد؛ ترس و وحشتی از تعطیلی حقوق و ارتکاب امور بیهود و ناحق از سوی حاکم یا مردم دیده نمیشود؛ در این صورت خوبان روزگار خوار و ذلیل شده و اشرار و نااهلان عزیز میگردند.
-بر شما (والیان و مردم) واجب است که به نصحیت هم (در اهمیت مراعات حقوق متقابل) پرداخته و از همکاری در این امر دریغ نورزید؛
-هيچ كس، هر چند قدر او در حق بزرگتر، و ارزش او در دين بيشتر باشد، بي نياز از نصیحت و اندرز نیست؛
-نصیحت و همکاری و تعاون برای برپایی حق و عدالت (در جامعه) از واجب ترین حقوق الهی است؛ (که بر عهده حاکمیت و مردم است)
-بزرگی و جایگاه افرد در راه خدا و قدمت و سابقه آنان در دینداری، دلیلی بر این نیست که آنان را در وظیفهای که بر دوششان گذاشتهاند، یاری نکرد؛
-عادیترین و بیارزش افراد جامعه، در این یاری کردن یا یاری شدن سهیم هستند.
-از پَستترين حالات زمامداران اين است كه گمان شود دوست دارند تا ستايش شوند، و كشورداری آنان بر كبر و خودپسندی استوار باشد.
-خوش ندارم، در خاطر شما بگذرد كه من ستايش را دوست دارم، و خواهان شنيدن آن هستم؛
-مرا با سخنان زيباي خود ستایش نکنید تا از وظائفی كه نسبت به خدا و شما دارم خارج نشوم، و حقوقی كه مانده است بپردازم، و واجباتي كه بر عهده من است و بايد انجام گيرد، اداء كنم؛
-با من همانند حاکمان زورگو و قلدر (با خویشتنداری وترس) سخن مگوئید؛ و چنانکه در مواجهه با افراد خشمگین کناره میگیرید، از من دوری نکنید و با ظاهرسازی با من روبرو نشوید؛
- گمان نکنید که وقتی حقوق خود را به من یادآوری میکنید، شنیدن آن بر من سنگین است؛
اگر شنیدن سخن حق بر حاکم سنگین آید، عمل کردن به آن سنگینتر است:
- از گفتار و مشورتی که استیفای حقی در آن شود و یا منجر به اقامه عدالتی در میان مردم گردد خودداری نکنید؛
- من (هم که از سوی پیامبر در غدیر جاشین او شدم و امروز حاکمیت را به من سپردهاید) مصون از خطا نیستم و ایمن از پیمودن مسیر اشتباه و یا بیعدالتی نیستم..."
...
*خطبه ۲۱۶ نهجالبلاغه ترجمه فیض الاسلام
خدای مهربان و جهانی پر از درد و رنج !!!
✍دکتر ناصر مهدوی
🌾در رمان برادران کارامازوف ، ایوان برادر وسطی که بنظر می رسد از روحیه الحاد و انکار خدا برخوردار است ، به برادر کوچک تر از خودش آلیوشا که خدا باور و معنوی است می گوید ،من منکر وجود خدا نیستم ولی از جهانی که آفریده ، متنفر و بیزارم ۰
🌾جهانی که صدای بیداد و بی رحمی از چهار گوشه آن به گوش می رسد، و بشترین جلوه هایش رنج انسان بی گناهی است که نه کسی او را می بیند و نه صدایش را می شنود ۰
🌾خشونت ، بی رحمی ،فقر و تهیدستی و بی بند و باری و حرمت شکنی از جمله نمادهایی است که بر در و دیوار این زندگی نقش بسته و اندوه و غم های دل شکاف را بر آدمیان تحمیل کرده است ،،،،
🌾از برادر دیندارش می پرسد ؛ پس خدا کجاست تا این رنگ سیاه را از چهره زندگی غمناک انسانها بزداید و به قلب زخمی آدمی التیام بخشد ؟
🌾آلیوشا ؛ همان برادر مومن ،به آرامی می گوید : ایوان تو
طغیان کرده ای ،،،،
🌾با خواندن این مطلب ،خواننده ابتدا تعجب می کند که این چه پاسخ بی ربطی است آنهم از آلیوشا که در سراسر رمان چهره ای محبوب و ملایم و دوست داشتنی دارد ، ولی با کمی تامل روشن می شود که آلیوشا قصد دارد پرده از یک حقیقت تلخ، ولی بسیار مهم بر گشاید که بنظر می رسد تامّل بر انگیز باشد ۰
🌾در واقع سخنِ کوتاه اما اندیشه ساز آلیوشا این است که: اگر جهان بشری درد آور و تاسف بار شده ، این خدا نیست که باید به میز محاکمه کشیده شود ، زیرا او انسان را زیبا و درخشان ، همراه با خرد و آزادی و اراده آفریده است ، چه اگر آدمی فاقد اراده و اشتیاق بود در سطح همان چوب و آهن باقی می ماند ،،،،آنکه به سیمای زندگی رنگ یاس و اندوه زده و بجای شادمانی و امید، آهنگ حسرت و غم را نواخته ، طغیان انسان است ۰
🌾انسانی که به حد خود ،سهم خود ،محدودیت و کران مندی خود باور ندارد و سرکشانه در پی رام کردن دیگران و تجاوز به حقوق آنهاست و باعث بد آهنگ شدن سرود زندگی شده است ۰
🌾اگر در زندگی صدای سوز و آه بگوش می رسد و اشک کودکان بی دفاع و بی پناه ،تازیانه بر وجدان آدمی میزند ، همه برخاسته از خودخواهی انسانهای بی وفایی است که از هر فرصت و هر قدرتی سوء استفاده می کنند تا شکم بی محتوای خود را سیر و زندگی دیگران را که اهمیتی برایشان نداره ،،،،پر از غصه و غم های دل شکاف سازند ۰
🌾کسی و یا کسانی که سطح خود را از سطح سایر انسانها بالاتر ببینند و از قله تکبر و خودخواهی به انسانها همچون حشرات بی دست و پا و ضعیف بنگرند ، بتدریج با سنگدلی و بی رحمی به عرصه ای پا خواهند نهاد که ،پایمال کردن حقوق انسانها و بی احترامی به حرمت آنان و ترویج خشونت و تند خویی برایشان آسان و زیستن با طبل بی عدالتی و خشونت برایشان ارزان خواهد بود .
🌾آنچه جهان خدا را زشت و بی رمق کرده نه خدا که ،طغیان آدمیان خودپرستی است که معتقدند زمین پهناور خاکی ، سفره ای است که فقط برای آنها پهن شده و دیگران مادامی که در خدمت آنها باشند آنهم - ذلیلانه و با کُرنش و اطاعت - حق استفاده از نعمات محدود زمین را دارند و در غیر این صورت انسان نیستند و می توان با شقاوت و آهن دلی و با هزاران نیرنگ و فریب آنها را از زندگی محروم کرد و از سر راه برداشت۰
🌾آری، زمین خدا عرصه ای است با دردها و رنج های بسیار، ولی من خدا را محاکمه نمی کنم ،اما از آدمیانی که کُور و سرمست اراده آنها معطوف به تخریب زندگی سایرین و تامین خوشی بی اصالت خودشان است به خدا شکایت می کنم و از آنهایی که سبب افزایش اندوه انسانها و کم رنگ کردن امید و شادمانی زندگی هستند بیزاري مي جويم.
@nasiri1342238
️مطلق شمردن امور
️ مصطفی ملکیان*
اريش فروم Erich Fromm، روانكاو و فيلسوف اجتماعي آلمانيتبار آمريكايي(1980-1900) (در كتاب روانكاوي و دين)، به حق معتقد است كه ذات و لُبّ و لُباب بت پرستي چيزي نيست جز مطلق دانستن امور مقيد و مشروط، كامل انگاشتن جنبههاي ناقص جهان، و تسليم شدن به آن امور و جنبههاي به مقام خدايي رسيده، بر اين اساس، هر گاه موجود و پديدهاي را كه، در واقع مقيد و مشروط و ناقص است مطلق و كامل تلقي كنيم و بالطبع و بالتبع تسليماش شويم بتپرست شدهايم و، در اين جهت، فرقي نميكند كه آن موجود و پديده چه چيزي باشد. چنين نيست كه به مقام اطلاق و كمال فرا بردن پارهاي از چيزها بتپرستي باشد، ولي اگر همين معامله را با پارهاي چيزهاي ديگر داشته باشيم بتپرست نشده باشيم.
آنچه مرز بتپرستي را از نابتپرستي جدا ميكند اين است كه چيزي كه مطلق و كاملش ميدانيم واقعا مطلق و كامل هست يا نه، نه اينكه چيزي كه ميپرستيم چه هست يا چه نيست. شك نيست كه امروزه كمتر كسي ستاره يا خورشيد يا ماه يا مجسمهاي فلزي يا چوبي را ميپرستد، اما اين بدان معنا نيست كه بتپرستي امري منسوخ و متروك شده است؛ بلكه ميتواند فقط حاكي از اين باشد كه اشكال و صوري از بتپرستي جاي خود را به اشكال و صور ديگري سپردهاند.
امروزه، ديگر، تنديس تراشيدهاي را نميپرستيم اما ممكن است پول يا قدرت يا موفقيت يا شهرت يا محبوبيت يا حيثيت اجتماعي يا لذت يا علم يا افكار عمومي يا گروهي سياسي يا انساني خاص يا رژيمي حكومتي يا ... را بپرستيم.
از باب ذكر نمونه، آلدوس هاكسلي رماننويس و نقاد انگليسي (1963-1894)، در (كتاب فلسفه جاودانه) در عين اينكه ميگويد: «براي اشخاص فرهيخته، اقسام ابتدائيتر بتپرستي جذابيت خود را از دست دادهاند» معتقد است كه انواع عديدهاي از بتپرستي عاليرتبهتر وجود دارند كه آنها را «ميتوان نخست به سه عنوان اصلي طبقهبندي كرد: بتپرستي فناورانه، بتپرستي سياسي، و بتپرستي اخلاقي».
اما، به نظر صاحب اين قلم، شاخصترين مصداق بتپرستي، كه شايد بتوان آن را علةالعلل ساير مصاديق بتپرستي نيز تلقي كرد، عقيدهپرستي است.
در عقيدهپرستي، آدمي نخست شخص خود را به مقام اطلاق و كمال، يعني به جايگاه خدايي، فرا ميبرد(=خودپرستي)؛ سپس، به گفته اريش فروم (در كتاب دل آدمي)، به خود شيفتگي بدخيم malignant narcissism دچار ميشود، يعني خود را با آنچه دارد تعريف ميكند، نه با آنچه انجام ميدهد؛ و سرانجام، عقايد خود را جزو داشتهها و داراييهاي خود به حساب ميآورد.
عقيده پرستي بزرگترين رقيب خداپرستي است، و كساني كه دغدغه خداپرستي دارند و ميخواهند زندگي خداپسندانهاي سپري كنند بايد كاملاً مراقب اين رقيب باشند، يعني هيچ چيز را با خود خدا عوض نكنند، حتا عقيده به وجود خدا را.
ميخواهم بگويم كه حتا عقيده به وجود خدا، خدا نيست و نبايد پرستيده شود،خداي واحد را بايد پرستيد، نه كلمه التوحيد را. بر اي اينكه خود را از جهت ابتلاء يا عدم ابتلاء به بيماري عقيدهپرستي بيازماييم راهي نيست جز اينكه ببينيم كه چه عقيدهاي را، و تا چه حدّ، حاضريم در معرض نقد ديگران درآوريم و صدق و كذب و حقّانيّت و بطلان و اعتبار و عدم اعتبار آن را به ترازوي تفكر نقدي critical thinking بسنجيم.
وقت آن است كه هر يك از ما به خود بباوراند كه :
الف) من مطلق، كامل، و مقدس، يعني خدا، نيستم؛
ب) من با داشتههايم تعريف نميشوم، بلكه با كردههايم تعريف ميشوم؛ و
ج) عقايد من از آن سنخ داشتههايي نيستند كه بايد به هر قيمتي، و با هر هزينهاي براي خودم و ديگران، نگهشان دارم، بلكه تا زماني، و تا حدّي، ارزش نگهداشتن دارند كه نسبت به نقائصشان رجحان استدلالي و معرفتياي داشته باشند.
و سخن آخر اينكه خدا نداشتن، به مراتب بهتر از چند خدا داشتن است.
*مقدمه بر سومین شماره مجله ناقد با تلخیص
پیوست:
فتوای آقای سیستانی از زبان سیدمنیر خباز
ترجمهی فارسی:
مسلمانِ غیر دوازده امامی، هم از حیث ظاهر [مسلمان است] و هم از حیث واقع [در ضمیر و ذات]، در حکم مسلمان است، [تأکید میکنم] هم به لحاظ ظاهر و هم به لحاظ واقع [توضیحات گوینده]، نه فقط از لحاظ ظاهر [و حفظ شکل مسلمانی] و بنابراین عبادت او مانند نماز و روزه و حجاش، ثواب و پاداش دارد وو مسئولیت تکلیف شرعی را از گردن او بر میدارد و ذمهی اورا مبرا میسازد البته اگر آن عبادت، شروط لازمه را برآورده ساخته و بهجای آورده باشد. پس بنابراین [از این جهت] بین شیعه و تمامی گروههای مسلمان در اینکه همهی آنها چه به لحاظ ظاهر و چه به لحاظ واقع، مسلمان هستند، هیچ فرقی نیست.
@mohsenhesammazaheri
️ دین را نمیشود با زور به کسی تحمیل کرد
داود فیرحی
فرق اسلام جهادی با اسلام قراردادی این است که قرارداد در دلها جاری میشود اما در اسلام جهادی، کسانی که مغلوب میشوند، دچار نفاق میشوند. دلشان با اسلام نیست. به ضرب شمشیر مسلمان شدهاند و هر روز این شمشیر نباشد، اعتراضها شروع خواهد شد. این منطق تاریخ است: دین را نمیشود با زور به کسی تحمیل کرد و هر کسی هم تحمیل کرده، سرانجام خودش آسیب دیده است.
در آیات قرآن و روایات، پیامبر رحمت را بهعنوان خلق عظیم و بهعنوان پیامبر صلح معرفی کردهاند. پیامبر دو معجزه بزرگ دارد؛ یکی قرآن و دیگری که برای ما کمتر شناخته شده است، نظام گفتگو، قرارداد و صلح است. او از ذرهذره فرصتها برای برقراری صلح استفاده میکرد.
در قرآن و روایات ما، بیش از بحث از جنگ و دفاع، بحث از صلح است.
کسی که تفنگ در دست دارد، ذهن دموکراتیک و حوصلهای برای گفتگو ندارد. این در علم سیاست تجربه شده است که هر کجا نظامیان در قدرت یا در نفوذ بودهاند، ما شاهد شکلگیری اقتدارگرایی و تخاصم بودهایم.
شیعیان گشودگی به جهان را از دست دادند و نتوانستند جهانی فکر کنند و چون نتوانستند جهانی فکر کنند، چند تکه شدند. هر فرقهای دیگری را تکفیر و علیه آن شمشیر کشید.
چنین شد که ما پیامبر اسلام را که پیامبر رحمت بود، پیامبر جنگ معرفی کردیم و آنقدر تکرار کردیم که خودمان هم باورمان شد که اسلام دین جنگ است و پیامبر، رسول شمشیر. نتیجه این شد که بسیار سخت است که عادت به گفتگو با مخالفان پیدا کرده و آنها را تحمل کنیم.
پیامبر؛ آزادی مذهبی غیرمسلمانان را به رسمیت می شناخت و بالای ۱۳۰ پیمان و قرارداد دارد که سه تای آن بسیار مشهور است، یکی از آنها قرارداد تأسیس دولت
مدینه است.
قراردادی ۴۸ مادهای که اساس دولت مدینه را بهصورت دموکراتیک شکل میدهد.
اولین نکته این بود که این قراردادی است بین مهاجرین مسلمان قریش و مردم یثرب و کسانی که همپیمان مردم یثرباند.
در بند دوم آمده، چه مسلمان و غیرمسلمان که قرارداد بستهاند امت واحد هستند. پیامبر نهتنها اصرار نمیکرد که آنها مسلمان شوند، بلکه آزادی مذهبی آنها را به رسمیت میشناخت.
در بند ۲۵ این قرارداد میگوید:
یهود امتی هستند به همراه مؤمنان؛ یعنی آنها شهروندان مدینه هستند و تفاوت مذهب آنها هیچ ربطی به حقوق شهروندی آنها ندارد. آزادند که عرف و دین خودشان را داشته باشند. پیامبر میگوید هیچکس حق ندارد به دین دیگری تعرض کند. هیچکس حق ندارد اختلاف خود را با شمشیر حل کند و باید از طریق داوری حل کند.
اگر مسیحیان چنین قراردادی از عیسی مسیح داشتند، ذوق میکردند. ولی ما هرگز به این قرارداد عمل نکردیم.
دومین قرارداد مهم پیامبر قرارداد حدیبیه است. ما هیچ گاه به این قرارداد به عنوان معیار زندگی خودمان و روابطمان با جهانیان توجه نکردیم. دستگاههای فقه و سیاست خارجی ما هم از آن استفاده نکرده است.
پیامبر همواره از هر شرایطی برای ایجاد گفتگو و برقراری شرایط صلح استفاده می کرد،
اکنون وظیفه ما است که دوباره پیامبر را از نو بخوانیم. پیامبری که بهعنوان اسوه حسنه است. مسلمانها بهرغم سیره و سنت پیامبر، مسیر متفاوتی را طی کردند.
هرکس دین را تحمیل کرده، سرانجام خودش آسیب دیده است. هیچ قومی نیست که نیروی مسلح احتیاج نداشته باشد، اما داشتن نیروی مسلح با جهادی کردن اسلام تفاوت دارد. داشتن نیروی دفاعی با اینکه جهان را انسان خصم خودش بداند متفاوت است.
پیامبر به هیچکس در ۱۳۲ قراردادی که بسته به هیچکدام اصرار نکرده مسلمان شوند. میتوانست اصرار کند، اما مخیر کرد و گفت اگر مسلمانی، مکلفی و وظایفی داری و اگر مسلمان نیستی باید بر اساس قرارداد عمل کنی.
#مرور_تاریخ
#یاد_مفاخر
👈« خاطرهای از استاد »
🟢 ماه رمضان است و دم افطار، تلویزیون ربنای شجریان را پخش میکند. #سایه ( هوشنگ ابتهاج) از همان «ربنا»ی اول منقلب میشود. به خود میپچید... اشک از چشمش میجوشد. بیتاب شده است...
آرامتر که میشود، با چشم و چهرهای سرخ و صدایی که هنوز هیجان دلِ بیقرارش را بازتاب میدهد، میگوید:
« این کاریه که میتونی دستت بگیری و ببری به تمام کشورهای عربی و با افتخار بگی، اگه میتونین مثل این بخونین... این کار نظیر نداره. شاهکار بزرگ شجریانه. هیچکس نمیتونه اینطور بخونه... هیچکس. حتا خود شجریان.
خیلی کار عجیبیه. خیلی عجیبه… رفته تو استودیو که به بچهها بگه این طوری بخونین، ضبط کردن و شده این ربنا ... شجریان نوار اﺻلی این ربنا رو به من داد که اﻻن ندارمش. من اول نمیدونستم چیه. وقتی شنیدم حیرت کردم. هیچکس نمیتونه این رو بخونه... چه ﺻدای حیرتﺁوری داره! اصلاً یه ﺻدای ﺯمینی نیست. (سرش را تکان میدهد)...
شاهکاره. چه حالت و التماسی تو این«ربنا»ها هست (به گریه میافتد)، فقط صدا نیست، یک نواﺯشی توش هست؛ انگار داره با خدا معاشقه میکنه، همهی نیاﺯهای بشری تو این صدا هست.
بهش گفتم ﺁقای شجریان، این رو تو چه مایهای خوندی؟ نگاهم کرد… واقعاً نمیشه گفت تو شوره، افشاریه، چیه... خیلی عجیبه!».
👈محمدرضاشجریان در مصاحبه ای که در سال 90 با سایت دل آواز انجام داد در خصوص چگونگی خواندن دعای ربنا گفته بود:
« ... آنها نمیخواستند آثار دوره قبلی را پخش کنند. به ایشان گفتم سالهاست من از آن فضا دور شدم و راه من با موسیقی و ارکستر تعریف شده است و این کار الان من نیست اما ایشان گفت که فقط شما میتوانید و ما تنها شما را داریم و از من خواست برای دم افطار، مناجاتها و اذان، کاری انجام بدهم. ظهر آن روز همان آیاتی را که مرحوم ذبیحی خوانده بود، پیدا کردم و دو آیه دیگر نیز از سوره #آل_عمران و #بقره پیدا کردم و یک مطالعه ذهنی کردم که چگونه آن را بخوانم تا علاوه بر نزدیک بودن به کار مرحوم ذبیحی کار جدیدی باشد. به این فکر کردم باید آوازی باشد که علاوه بر اینکه تقلید نباشد، از اصل اثر هم خیلی دور نباشد.»
🗨️استاد شجریان، ربنا را در دستگاه سهگاه خوانده و با مرکبخوانی (مدولاسیون یا راه گردانی) سری به دستگاهها و آوازهای دیگر ردیف موسیقی ایرانی از جمله آواز افشاری و گوشه عراق (صبا) میزند و سپس به سهگاه برمیگردد. ربنا در نواری که محمدرضا شجریان با نام #به_یاد_پدر ضبط کرده، منتشر شدهاست.
🗨️در این اثر به خوبی میتوان تأثیرات #شیخ_نصرالدین_طوبار و #شیخ_طه_الفشنی را مشاهده کرد. این اجرا تقریباً فاقد تحریر است و بجز چند نت، تماماً بوسیلهٔ غلت و ویبراسیون اجرا شدهاست. ربنای شجریان از ابتدا، روی نتهای سی بمل و سپس دو اوج میگیرد (روی خط حامل کلید سل) و در حوالی این نتها گردش دارد و تا نت می بمل به بالاترین نت خود میرسد.
راغب مصطفی غلوش، قاری نامدار مصری، در سفری به ایران ربنای استاد شجریان را میشنود و از این کار یک نسخه میخواهد تا امتحان کند که آیا میتواند آن را بخواند یا نه. استاد شجریان خود در این باره میگوید:
بعد از دو سال دوستم او را مجدداً میبیند و این قاری به او میگوید کار من نیست، چرا که خواندن اوجی که در خواندن ربنا هست کار هر خوانندهای نیست.
#ماه_رمضان
#افطار
#اذان
#دعای_ربنا
#شاهکار_بزرگ
#محمد_رضا_شجریان
#هوشنگ_ابتهاج
#راغب_مصطفی_غلوش
#ذبیحی
#سهگاه
#آواز_افشاری
#گوشه_عراق
@Avaye_fariba :منبع
🖍️ با اندکی ویرایش و تلخیص
/channel/Sociologyofsocialgroups
به نام عیدآفرین
📝 آقایان محترم ، در رسوم ملی مردم دخالت نفرمایید!
🖋هادی سروش
🔴 رسانه در هفته گذشته به نقل از امام جمعه تهران نقل کردند که گفته است : "ما با نوروز مخالف نیستیم و نخواهیم بود. منتها نوروز اسلامی!"
🔺این قلم که بدون ادعا ، آشنای به فقه و کلام اسلامی است و سالها توفیق تحصیل و تدریس آن را در حوزه قم داشته ، واقعا نمیداند "نوروز اسلامی" یعنی چه؟!
✅اسلام با سه گونه مسائل در مورد فرد و جامعه ارتباط دارد ؛ اول ؛ احکام عبادی است که قرار آن و مقدمات و شرائط آن منحصرا در اختیار "دین" ، و به تعبیر فقیهان در اختیار "شارع مقدس" است. قسم دوم ؛ احکام امضایی است که شامل قراردادهای فی مابین جامعه است که "شارع مقدس" آمده و آنها را امضاء و تایید نموده است مانند اشکال مختلفِ "عقود" و انواعِ "حقوق" . و قسم سوم ؛ تمام آن چیزی است که از آداب و رسوم منطقه ای و محله ای و یا بین المللی مردم است که دین دخالتی در آن رابطه ندارد . عید نوروز از این قسم سوم است که فقیهان اصولی از آن به "منطقةالفراغ" نام میبرند.
خوب ؛ آیا امکان دارد کسی که از دانش فقه در سطح عالی بهرمند باشد قسم سوم را در قسم اول قرار دهد ؟
🔹عید نوروز ؛ یک عید کهن برای ایران و همه فارسی زبانان بوده و هست.
🔹بر حاکمان حاکمیت اسلامی ضروری است که بنا به حکم و دستور امام علی (ع) به مالک اشتر در نهج البلاغه ؛ " با رسومات صحیح ملت ها مبارزه نکنند ".
🔻عبارت امام علی چنین است :
" ولاتنقُض سُنّةً صالحةً عَمِل بها صدور هذه الاّمة واجتمَعت بهاالاُلفة وصَلَحَث علیها الرّعیّة .
یعنی: آداب و رسوم پسندیدهای را که مورد عمل پیشینیان بوده و هم بستگی مردم را در پی داشته و امور اجتماعی مردم بر محور آن سامان یافته است، نقض نکن" .
🔹 شهید استاد مطهری گوید:
از جامعیت اسلام است که نسبت به بسیاری از امور دستور نداشته باشد و مردم را آزاد بگذارد. یک سلسله آداب و رسوم میان مردم هست که اگر آنها را انسان از طریق مثبت انجام بدهد، نه جایی خراب میشود و نه جایی آباد و اگر ترک هم بکند همین طور.
🔴تنگ نظری، تعصّبات خشک و بی مورد، دور از ساحت مقدس اسلام است.
🔺 شگفتا ؛ دیروز فقیه وقت شورای نگهبان میگفت ؛ عید نوروز را در عید غدیر قرار دهید !
و امروز این فقیه شورای نگهبان چنین میگوید و جعل اصطلاح "نوروز اسلامی" میکند!
بله ؛ یادمان نرفته آن رییس جمهور که معجزه هزاره سومش میدانستند ! میخواست مقدارِ تعطیلات عید فطر افزون شود تا نوروز را تحت الشعاع قرار گیرد!
✅آقایان محترم ، در رسوم ملی مردم دخالت نفرمایید!
هو الودود
🔰 نقشِ کاسبان وچاپلوسان قدرت در تخریب اعتقادات درباره حضرت مهدی
✍️هادی سروش
هرازگاهی برخی خطیبان جمعه و یا جماعت ، یا مداحانِ کاسب ! که چهره ای در بازار سیاست خریده اند خواسته و یا ناخواسته به موضوعات و مصادیقی میپردازند که باعث تخریب باورهای برخی شیعیان در مورد حضرت مهدی (عج) میشوند که نتیجتاً به فرار از دین می انجامد.
روش شان چنین است ؛ گاهی برای ظهور ادعای "روزشمار" میکنند ! گاهی یک فرد جائزالخطاء را از مقربان آن حضرت معرفی میکنند ! گاهی ادعای تایید پاره ای از امور اجتماعی و سیاسی توسط حضرت (عج) را دارند ! و دیگر نمونه هایی از این سنخ !
🔻در این راستا دو اصلِ اصیل در متون دینی بدان تصریح شده که این دو اصلِ اصیل باطل السحر و الکذب این دسته از گویندگان است .
✅ ۱ ) امام مهدی (عج) در متون حدیثی به عنوان یکی از "اسرارالهی" معرفی شده است. راز بودنِ حضرت حجت (عج) ، یعنی؛ خصوصیات زندگی حضرت ، غیبت و ظهور از اسرارِ محفوظ پیش خداست.
اقتضایِ تعبد به نصوص و احادیث این است که "جریان حضرت مهدی" را یک قصه واقعی اما رازو رمزدار دانسته که در شمار اسرار الهیه به حساب می آید.
رسول خدا (ص) به جابر بن عبدالله فرمود : "آنچه مربوط به مهدی است امرالهی و رازالهی است / ان هذا الامر امر من امر الله و سر من سر الله مطوی عن عباد الله .(کمال الدین/۲۷۲)
خروجی این نقطه محوری این است ادعاهای مختلفی که در رابطه با تایید او نسبت به اشخاص ، جانشینی او ، ظهور او ، زمان ظهور و ملاقات با او و نسبت هر حُکمی به او غیرقابل قبول است . چراکه تمام این موارد با راز و رمز بودن حضرت مهدی منافات دارد و قابل جمع نیست .
✅ ۲ ) در این بین ، اموری بصورت معیّن مورد استنکار و رد قرار گرفته و ائمه اطهار (ع) بصورت روشن مرود اعلام نموده اند. اموری مانند؛ ادعای ملاقات با او ، زمزمه تایید او نسبت به یک شخص ، و استعجال در ظهور او ، و نیز تعیین زمان و روزشمار برای ظهور بکلی باطل اعلام شده است .
امام صادق فرمود : " دروغ میگویند آنان که برای ظهور وقت معینی را اعلام میدارند / کذب الوقاتون"!(کمال الدین،صدوق)
و در مورد عجله در ظهور ، نیز فرمود : "هلاکت [معنوی و دینی] آدمی در عجله در جریان ظهور است / انما هلک الناس من استعجالهم لهذا الامر" (اصول کافی ، کلینی)
آنچه ممنوعیت همه این موارد جدی تر میکند این است که اجازه سوال هم نفرموده اند؛ به عنوان نمونه در توقیع امام عصر (ع) آمده : " فاغلقوا باب السوال عما لا یعنیکم" (الغیبه ،طوسی)
🔸مراجع معظم تقلید در طول عصر غیبت ، طلایه دار حفظ اعتقادات مردم در مورد حضرت ولی عصر علیه السلام بوده اند و این انتظار همکنون بجای خود باقی است ، لذاست که آن استوانه های فقاهت و مرجعیت اجازه نمیدهند کاسبان بی شرم قدرت برای کامیابی خود ، در مسائل اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی از ساحت آن عزیز عالَم وجود سوء استفاده کنند !
پنجاه سال پیش که بازار دروغ به امام زمان این مقدار رایج نبود ، سخن مرحوم آیت الله مرعشی این بود ؛ اگر شما طوری حرف بزنید که گویی ظهور نزدیک است، اما خبری نشود در این صورت، جوانان دست از دین برمیدارند و دیگر همه چیز را دروغ میدانند!
بعد از رتبه نخست در میان "پاسداران وحی" که مرجعیت شیعه است ، نوبت به عالمان و اندیشمندان حوزه میرسد که در برابر تخریبگران اعتقادات مردم ، با استواری و شجاعت ایستاده و ذره ای کوتاه نیایند.
شهید استاد مطهری از آن دسته عالمان روشنی است که با جدیت اصلِ این کاسبی ها و عوام بازی ها و عوام زدگی ها را بهم زد و گفت : «مانند عوام فکر نمیکنم که هر که در طبقه مراجع قرار گرفت مورد عنایت خاص امام زمان است و مصون از خطا و گناه و فسق. اگر چنین چیزی بود شرط عدالت بلاموضوع میشد.»
ریشههای تاریخی امر و نهیها و تحذیرهای مستقیم را باید در ساختار جامعهٔ استبدادی شرق و بهویژه ایران ساسانی که بعدها، به گونهای دیگر در تمدّن اسلامی نیز به حیات خود ادامه داده است، جستجو کرد.
ایران «فرّه ایزدی» و تصمیمگیری يک تن بهجای همگان که بعدها در تمدّن اسلامی نیز
«پیر و مراد و مرشد و دیگر قضايا» تجلّيات متنوّع همان نظام استبدادی است.
وقتی میتوان ارتباط اینگونه اوامر و نواهی را با ساختار استبدادی جامعه دریافت که بتوان به مقایسهٔ نوع اندرزنامههای ساسانی – و بعداً نصایح دورهٔ اسلامی که خلف الصّدق همان اندرزنامههاست – با آموزشهای اخلاقی و فلسفیِ یونان پرداخت.
یک نگاه به دیالوگهای فلسفیِ افلاطون که در آن خواننده، در پایان، به طور حسّی و تجربی و از رهگذر استدلال و منطق و سنجیدن تمام جوانبِ یک فکر به حقیقتِ امر پی میبرد و متوجه میشود شجاعت چیست و چه کسی شجاع است و چه کسی نیست، به ما نشان میدهد که هر کدام از این دو نوع «حکمت» یا «اندرزنامه» محصول چه اجتماعی است.
در اندرزنامههای ساسانی و در دنبالهٔ آن نصایح تمدّن اسلامی يک نفر به جای همگان ایستاده و تشخیص داده و تصمیم گرفته و حقیقت را خلاصه کرده و در صورت يک «امر» یا يک «نهی» کار را تمام کرده است.
در آموزشهای اخلاقی یونانی تقابل دمکراتيک اندیشهها و صفبندی روياروی تجربهها و شناختهاست که شكل نهائی خود را در يک نمایشنامه یا یک دیالوگ آزاد عرضه میکند و این خواننده یا بیننده است که تصمیم آزادانهٔ خویش را مستقیم و مستقل از مجموع قضايا میگیرد و در کمال آزادی عمل میکند.
تازیانههای سلوک
محمدرضا شفیعی کدکنی
صص ۵۶–۵۵
🔻این آقا یک امام زنده هست !
امام رحیم آقاخان ساکن شهر ژنو سوئيس که بعد از پدرش پنجاهمین امام شیعیان فرقه اسماعیلیه شدهاست با ۱۵ میلیون نفر پیرو !
رحیم آقاخان با همسر آمریکائی خود زندگی کاملا لوکسی دارد . ثروت او ۳ میلیارد دلار است که بیشتر آن از طریق *زکات و فطریه پیروانش که ساکن کشورهای فقیری مثل پاکستان - افغانستان و هند و ایران* هستند بدست آمده است.
پرنس رحیم آقا خان فرزند پرنس کریم آقا خان و نوه پرنس علی خان محلاتی کرمانی هست و پدرِ پدر بزرگش را که صدو پنجاه کیلو وزن داشت در سال دوبار یک بار در هند و یک بار در کنیا با الماس وزن میکردند و کادو میکردند بهش میدادند .
در شیعیان اسماعیلیه که مسجد هم ندارند و به جای آن «جماعت خانه» دارند.
هر اسماعیلی موظف هست در سال یکبار یک ششم دارائیش را جدا کرده و به آقا خان کادو کند و اگر کسی بخواهدکه حتما به بهشت رود تمام دارائیش را کادو میکند با آقا خان و کاملا مفلس میشود به این شخص میگویند بهاراتی که کم هم اتفاق نمی افتد جالب هست بدانیم مغازه های قدمگاه کرمان وقف آقاخان هست و اسماعیلیان در کرمان جمعیت قابل توجهی دارند .
🎥 دانشجوی ۹۱ساله ارومیهای با نمره ۲۰ فارغ التحصیل شد
🔹غلامرضا کریم الهی دانشجوی ۹۱ ساله مقطع دکتری رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه ارومیه بعد از دفاع از رساله دکتری خود و کسب نمره ۲۰ فارغ التحصیل شد.
معاویه: علی به مردم جرأت اعتراض داد.
امشب شب میلاد علی(ع) است. در اسلام حاکم زیاد داشتیم اما چرا علی ماندگار ماند؟! اگر هیچ دلیلی بر این ماندگاری نداشته باشیم جز نکته زیر، برای ماندگاری و جاودانگی روش حکومت علی کافی است.
🔸روزی خطبه خواند و خطاب به مردم گفت: «پس آن گونه كه با گردنكشان سخن گفته می شود با من سخن مگوييد، و از من پنهان مداريد آنچه را نزد تندخويان محافظه كارى می شود، و به چاپلوسى با من معاشرت نكنيد، ... بازنايستيد از گفتن حق، يا مشورت به عدالت، پس همانا من در نفسم برتر نيستم از اين كه خطا كنم، و از آن در كار خويش ايمن نيستم مگر اين كه خداوند از نفس من كفايت كند.»(خطبه ۲۱۶).
🔸زن در عرب آن دوران حقی بر اعتراض نداشت. نتیجه این شیوه حکمرانی را در صراحت بیان سوده بنت عمران معروف به همدانی، (بانوی شاعر و ادیب) در گفتگوی اعتراضیاش با معاویه می توان یافت:
«... سوده به معاویه گفت: تو امروز رئیس مردم شدهای و امور آنان را بدست گرفتهای، خداوند درباره کار ما و حقی که بر تو داریم، از تو سؤال خواهد کرد. شخصی را حاکم ما کردهای که تو را فریب داده است و با تکیه بر قدرت و سلطنت تو، بر ما دستاندازی میکند... اگر اطاعت تو نمیکرد، عزت ما برقرار بود. اگر او را عزل کنی ممنون تو هستیم و اگر نه پس تو را شناختهایم. معاویه گفت: مرا تهدید میکنی؟ باید که تو را بر شتر ناآرامی بنشانم و نزد او(حاکم منصوب معاویه) بفرستم تا حکمش را بر تو جاری کند. سوده ساکت شد و گریست و شعری سرود.
معاویه گفت: این شعر درباره کیست؟ سوده گفت: علی بن ابی طالب. معاویه گفت: علی برایت چه کرده که نزد تو چنین است؟ سوده گفت: روزی در مورد مردی که برای جمعآوری زکات فرستاده بود و به نزد وی شکایت بردم او را در حال نماز یافتم، وقتی مرا دید نمازش را مختصر کرد و با رأفت و مهربانی پرسید: کاری داشتی؟ جریان را برایش نقل کردم، حضرت گریست و فرمان عزل آن مرد را نوشت و به دست من داد. به خدا، نه آن را مهر کرد و نه بست و من آن را خواندم.
معاویه گفت: پسر ابوطالب، جرعه جرعه شما را آموخته و عادت داده که بر سلطان جری شوید. بنویسید که مالش را به او بازگردانند و به عدالت با او رفتار کنند. (این ماجرا متفاوت نقل شده اما مضمون ذکر شده در بلاغات النسا، ص ۴۷ آمده است.)
#روز_مرد بر مردان وطن، آنان که در حبس و بند بیعدالتی روز و شب سپری میکنند، مبارک باد.🌷
📝📝📝امام علی(ع): استبداد؛ روح آدمی را تباه میکند.
✍🏻 ناصر مهدوی
✅شاید تاکنون چند بار این کلام زیبای امام علی را مشاهده کرده باشید که میگوید؛
مَن اِستَبَدَّ بِرأيِهِ هَلَک؛
کسی که با تبختر و تکبر فقط به رای و نظر خود اهمیت دهد و اندیشه و نظر دیگران را در عمل به هیچ شمارد؛ بیتردید هلاک میشود و زندگیش نیز تباه میگردد.
✅انسانی که اسیر چنین آفتی می شود ؛ نه تنها رویدادهای جهان را کج می فهمد؛
در باره خودش نیر دچار توهم و درک غلطی میشود.
بدلیل همین ذهنیت منفی؛ ضمن آنکه به دیگران آسیب می رساند؛ روح خود را نیز ویران میکند و عمری را در اضطراب و تنش بسر میبرد.
✅انسان مستبد؛ از یک سوی، خود را به درستی نمیشناسد؛ زیرا از محدودیت عقل بشری در شناخت واقعیت خبر ندارد
و ساده لوحانه آنچه را که حقیقت نیست؛ حقیقت میپندارد و از سوی دیگر؛
قدر و قیمت عقل دیگران را نیز نمیداند و از موهبت مشورت و شنیدن صداهای متفاوت هم بیخبر است۰
✅آری؛ درست است که عقل محدودیت دارد و گاهی نیز ممکن است دچار خطا شود؛
اما برای کاستن از لغزش عقل هم باید از همان عقل کمک گرفت و به سراغ عقل دیگر انسانهای گرامی رفت۰
کسی که در تصمیمگیریهای بزرگ پنجره افکار خود را به روی دیگران میگشاید؛
اولا از طریق نعمت گرانبهای مشورت؛ پی به اشتباهات خود میبرد و بر او روشن میشود که چگونه گرفتار خطای ذهنی شده و
ثانیا در اثر احترام به عقل دیگران؛ در مییابد که برای زندگی مطلوب کدام راه حلها مناسبتر است و بهترین روش برای عبور از بحران کدام است۰
✅شخصیت مستبد، مدام خطا میکند؛ راه را کج میرود؛ راه حلهای غلط ارائه میدهد
و به دلیل آفت تکبر؛ روشهای نادرست خود را آنقدر تکرار میکند که زندگی را لبریز از مشکلات بسیار میکند و آن را به نابودی میکشاند.
✅به همین سبب امام علی می فرماید:
مَن اِستقبَل وُجوه الاراء عَرف مَواقِع الخطا ؛ (حکمت ۱۶۴)
کسی که فروتنانه به آراء خردمندان اهمیت میدهد؛ خطای پنهان ذهنی خود را میشناسد و در تصمیمگیری کمتر اشتباه میکند.
✅اما افسوس که روح مستبد به این حرفها اهمیت نمیدهد و اصرار میورزد که همچنان باچشمان بسته و گوشهای سنگین راه نادرست خود را ادامه دهد ۰ روحی که با استبداد مسموم شده باشد؛ جز محتویات ذهنی خویش به هیچ اندیشه و معرفتی باور نمی کند۰
✅علاوه بر حوزه دانش و معرفت؛ به لحاظ احساسی نیز انسان مستبد مانند چوب خشکی است که به غم و شادی دیگران اهمیت نمیهد
و چون اسیر آفت بزرگی بهنام تبعیض شده؛ نسبت به رنج و اندوه سایرین بیاعتنایی میورزد.
قلب انسان مستبد از شور و عشق خالی است و همچون سنگی سخت؛ تهی از احساس زیبای همدلی و دلسوزی می شود۰
✅فرزانگان میگویند قلب من؛ قلب من است اما همه انسانها در آن جای دارند اما مستبد چون گرفتار تبعض هست و برای خود به ناحق امتیازهایی قائل است که دیگران را فاقد آن می داند؛ میگوید؛
قلب من؛ قلب من است و فقط مال من است و هیچکس در آن راه ندارد۰
✅من به خودم و دوستانم؛ خویشاوندان و نزدیکانم توجه می کنم؛ به خودم می رسم؛ راحتی و آسایش خودم مهم است؛ از خودم مراقبت میکنم و نگران غم و اندوه؛ فقر و تنگدستی هیچکس نیستم.
اگر عشق و شفقت و مهربانی موجب روشنایی دل میگردد؛ قلب مستبد چون از عشق و مهربانی خالی است تاریکترین و سردترین قلبها در میان همه جانداران است.
یک انسان مستبد سایر آدمیان را همچون موریانه میبیند و رنج هیچ انسانی را احساس نمیکند.
✅به این معنایی که بیان شد هم؛ مستبد با روش های متکبرانهاش زندگی خود را تباه میکند
و اگر قدرت داشته باشد شادی و خشنودی را از زندگی همه انسانها می رباید۰
✅به توضیحی که گذشت؛ معلوم می شود از نگاه امام علی(ع)؛؛ بختیار کسانی هستند که روی زمین، فروتنانه زندگی میکنند و به دیگران عشق میورزند و صد البته
شوربخت و بیفروغ آنانی هستند که در خواب تکبر فرو رفته و با بیماری استبداد؛ شب و روز تلخی را سپری میکنند۰
✅پس دعا می کنیم که
خدایا ما را دچار بیماری مهلک استبدادمفرما
🛑«افبیآی» تفتیش منزل بایدن را آغاز کرد
🔶وکیل «جو بایدن» رئیس جمهور آمریکا اعلام کرد که پلیس فدرال آمریکا تفتیش خانه او در دلاور را آغاز کرده است.
🔹عملیات تفتیش که از سوی وکیل بایدن یک «جستجوی برنامهریزی شده» توصیف شده است، درحالی رخ میدهد که پیشتر اسناد طبقهبندی شده در خانه رئیس جمهور آمریکا و مکانهای وابسته به او پیدا شده بود./تسنیم
@TabanWeekly
آیت الله بهشتی: در عصر ما حکومت، زمامدار، حاکم، صرفاً باید سِمَت و قدرت خودش را از آراء مردم بگیرد.هیچکس حق ندارد بر طبق مبانی اسلامی، ولایت، قدرت و زمامداری خودش را بر مردم تحمیل کند، بر خلاف رضایت آنها، بر خلاف پذیرش و حمایت آنها و بر خلاف انتخاب آنها. چرا؟ برای اینکه اگر کسی آمد بر خلاف رأی مردم به آنها گفت من آقا بالا سر شما هستم، من حاکم شما هستم، میخواهید بخواهید، میخواهید نخواهید! این آدم، یک آدمی است که با زور و تحمیل و از روی انگیزه تفوقطلبی آمده است سِمَتی را برای خودش ادعا کرده است. برتریطلبی در منطق اسلام مطرود است.
Читать полностью…رویکردی به عدالتخواهی و حقمداریِ متقابل مردم و حاکمیت
(شرحی کوتاه بر خطبه ۲۱۶ نهجالبلاغه)
بخش بیست و هفتم؛
انسانها عادتا در مواجهه با دیگران، گفتار و رفتار خود را بگونهای تنظیم میکنند تا بتوانند بیشترین تعامل و همزیستی را ایجاد کنند.
این مواجهه اغلب برای کسب حقوق متقابلی است که باید ادا گردد.
در این میان؛ یک دولت یا حاکمیت سیاسی در مواجهه با شهروندان خود، و یا شهروندان در برابر حاکمیت، از بیشترین حقوق برخورداند.
حاکمیتها با ابراز، اقتدار و اتوریته خود، به راحتی میتوانند حقوقی که خود بر عهده شهروندان است را یادآوری و بلکه تحمیل و استیفاء کنند؛ اما احقاقِ حقوقِ مردم از حاکمان، اغلب به سادگی ممکن نیست و تجربه بشری نشان داده است که این حقوق به راحتی نادیده و یا پایمال میشود.
در حاکمیت دینی، حقوق متقابل حاکم و مردم، امری "تکلیفی" نیست؛ تکلیف به وظایفی گفته میشود که فرد در برابر خالق خود دارد.
نه مردم در جامعهای با حکومت یا حاکمیت اسلامی میتوانند مدعی شوند که در ادای حقوق نظام سیاسی، فقط به خدا پاسخگو هستند؛ و نه حاکم چنین حقی دارد که به هر شکل که خود صلاح میداند این حقوق را ادا کرده و مدعی شود که به خدا پاسخگو خواهد بود.
حقوق متقابل حکومت و مردم، "تکلیفی است که هر دو در برابر هم دارند"؛ و اگر رضایت طرفین از ادای این حقوق حاصل شد، جزا و پاداشِ الهی بزرگی نیز برای آنان در دنیا و آخرت مقرر خواهد بود.
امیر بیان ع در خطبه صفین، نه فقط حقوق مردم (و البته حاکم) را برمیشمارد؛ بلکه مردم را امر میکند که از مطالبه حقوق خود کوتاهی نکنند و تصور نکنند که ممکن است یادآوری این حقوق، حاکم را ناخرسند نماید (و یا او را به خشم آورد).
"وَ لَا تَظُنُّوا بِي اسْتِثْقَالًا فِي حَقٍّ قِيلَ لِي..."
حضرت در این خطبه، در پی جرأت دادن به مردم و یا (باصطلاح) درازکردن زبان آنان در برابر حکومت و یا حاکمیت اسلامی نیست؛ بلکه حاکمان را هشدار میدهد که اگر این شنیدن و یادآوری مردمی بر آنان سخت آید؛ ادای عملی حقوق همین مردم و یا عدالتورزی، به مراتب برای حاکم دشوارتر خواهد بود.
"فَإِنَّهُ مَنِ اسْتَثْقَلَ الْحَقَّ أَنْ يُقَالَ لَهُ أَوِ الْعَدْلَ أَنْ يُعْرَضَ عَلَيْهِ كَانَ الْعَمَلُ بِهِمَا أَثْقَلَ عَلَيْهِ..."
در بین این دو فقره از عبارت حضرت امیر (ع)، عبارت هشداردهندهای با این مضمون وجود دارد که:
"وَ لَا الْتِمَاسَ إِعْظَامٍ لِنَفْسِي.."
این هشدار متضمن این معناست که مردم به این دلیل حقوق مسلم خود به حاکم را متذکر نمیشوند که احساس میکنند حاکم نمیخواهد با پذیرش تذکرات مردمی، اقتدار و هیمنه خود را ضعیف کند!
به عبارت دیگر؛ حکومت یا دولتی که تذکر حقطلبانه رعیت را بر نمیتابد؛ در عمل به ادای حقوق و عدالتورزی عاجز است.
حاکم یا متولیان چنین حکومتی، با نشنیدن مطالبات مردمی، ناخواسته این پیام را منتقل میکنند که چون غولی پوشالی، صرفا میخواهند خود را بزرگ و با هیمنه جلوه دهد...
ادامه دارد...
⭕️ #جهل_و_نادانی
❗️قاضی از قاتل انور السادت میپرسد چرا او را کشتی؟
قاتل جواب میدهد: ایشان یک سکولار است.
قاضی میگوید: آيا معنی سکولار را میدانید؟
قاتل میگوید: نه نمیدانم!
❗️در ترور نافرجام نجیب محفوظ (برنده جایزه نوبل، نویسنده مصری)
قاضی از تروریست میپرسد: چرا نجیب را با خنجر زدید؟
جانی میگوید: بهدلیل نوشتههای آن، خصوصا کتاب بچههای کوی ما.
قاضی میگوید: کتاب را خواندهای؟
قاتل میگوید: خیر!
❗️قاضی از قاتل فرج فوده، شاعر و نویسنده مصری میپرسد چرا او را کشتی؟
قاتل میگوید: او کافر است.
قاضی به قاتل میگوید: چطور به این نتیجه رسیدی؟
قاتل: از کتابهایش.
قاضی میگوید: آیا کتابهایش را خواندهای؟
قاتل جواب میدهد: خیر من اصلا سواد ندارم!
و اینگونه جامعه بشری تاوان جهل و نادانی را داده است و از این پس نیز خواهد داد...
@Existentialistt
پارسایی سیاسی را از این زن بیاموزیم!
طبق اخبار خانم جاستین آردرن نخست وزیر ۴۲ ساله نیوزیلند پس از ۵.۵ سال خدمت، با تشکر از مردم اعلام کرد به زودی از این منصب کناره گیری می کند و دلیل آن را چنین بیان کرد: «با در اختیار گرفتن این منصب عالی، مسئولیتهایی نیز متوجه فرد میشود، از جمله این مسئولیت که مطمئن باشید شخص مناسبی برای رهبری هستید و همچنین متوجه باشید که چه زمانی دیگر شخص مناسبی نیستید.» او در ادامه گفت: «شما نمیتوانید و نباید این مسئولیت را بر عهده بگیرید مگر اینکه از ظرفیت کاملی برخوردار باشید و کمی هم توان ذخیره برای چالشهای برنامهریزی نشده و غیرمنتظره که به ناچار پیش میآیند، کنار گذاشته باشید.» در نهایت با فروتنی تمام اظهار داشت «میدانم که این منصب چه چیزهایی میطلبد و میدانم که دیگر آنقدر توان ندارم که بتوانم عدالت را برقرار کنم. مساله به همین سادگی است.»
این سخن سطحی والا از پارسایی و تعهد سیاسی و باور به شایسته سالاری را نشان می دهد که با وجود اهمیت آن، در کمتر سیاستمداری می توان یافت. شنیده ایم که پیامبر (ص) می فرمود «اگر کسی عهده دار رهبری جامعه ای شود در حالی که در بین مردم فردی داناتر از وی باشد، جامعه مدام رو به پس رفت می گذارد تا از این کار بازگردند»، اما تا کنون از مدعیان پیروی از او چنین کاری را ندیده ایم. بر عکس فردی را دیده ایم که در پیری و فرتوتی با بیش از ۹۵ سال سن، همچنان خود را شایسته تصدی منصبی با انبوهی از مسئولیت می داند و بر این منصب گمارده می شود.
دیوید هوسله در کتاب «اخلاق و سیاست» در بیان شرایط اخلاقی کسب قدرت، موضوعیت نداشتن و هدف نبودن قدرت را یکی از آن ها می داند و ادعا می کند کسی می تواند قدرت را به دست گیرد که شیفته خدمت باشد و به مصالح عمومی بیاندیشد. بنابر این افرادی که جنون قدرت دارند و نمی توانند از وسوسه قدرت رهایی یابند، شایستگی کسب قدرت را ندارند. اما شیفتگان خدمت را از از کجا می توان شناخت؟ هوسله در پاسخ این پرسش هفت نشانه را بیان می کند:
نخست؛کف نفس و خویشتن داری؛ یعنی هر آنچه را از دست او بر می آید و می تواند، دوست نداشته باشد انجام دهد.
دوم؛ تنها در پی فرمان دادن به دیگران نباشد، بلکه اطاعت کردن از دیگران را هم آموخته باشد.
سوم؛ اطاعتی که از دیگران می خواهد به لحاظ اخلاقی و عقلانی به سود آن ها باشد.
چهارم؛ در صورت تحقق اهداف و یا ناکامی از دستیابی به آن ها قدرت را واگذار کند یا استعفاء دهد، نه این که مجبور به استعفا شود.
پنجم؛ پاس حقیقت را داشته باشد.
ششم؛ وجدان اخلاقی خود را پایمال نکند و در نهایت مصالح کل کشور را در نظر بگیرد، نه مصالح باند و جناح خود.
خانم آردرن با این اقدام خود به خوبی پایبندی به شرایط اخلاقی کسب قدرت را نشان داد. کاش آنان که ادعا دارند شیفته خدمت اند نه تشنه قدرت، نیز پارسایی سیاسی را از این زن سیاستمدار با شرافت می آموختند و صداقت خود را در عمل نشان می دادند.
علی میرموسوی ۳۰ دی ماه ۱۴۰۱
@alimirmoosai