artttland | Unsorted

Telegram-канал artttland - 7Art

879

"هنر، تجسم انزواست ."

Subscribe to a channel

7Art

گروه هنگ درام نوازان هَــــندا

@ArtttLand

Читать полностью…

7Art

@ArtttLand

Читать полностью…

7Art

موسیقی چیزی جز زیبایی نیست

@ArtttLand

Читать полностью…

7Art

Roni Alter - I follow Rivers (Long)

@ArtttLand

Читать полностью…

7Art

Françoise Hardy-Il n'ya pas d'amour heureux

@ArtttLand

Читать полностью…

7Art

«دیده از خلق بِبَستَم»

تکنواز ساز شورانگیز
ابوسعید مرضایی
آلبوم  بی صدف دردانه باش

@ArtttLand

Читать полностью…

7Art

خانه‌ی آدم‌ها، تصویری از جان و جهانِ آن‌هاست: جوری که اشیا را می‌چینند (یا نمی‌چینند: به حال خود رها می‌کنند)، عکس‌هایی که به دیوارها می‌زنند (یا نمی‌زنند: عکس‌هایی که در آلبوم‌ها و قفسه‌ها و گوشی‌ها می‌پوسند)، بوهایی که در خانه شناورند (یا نیستند: چرا دیگر به غذاهای‌ات ادویه نمی‌زنی؟). اولین بار که خانه‌ی آدم‌های آشنا را می‌بینم، انگار اولین بار است که خودشان را می‌بینم.

@ArtttLand

Читать полностью…

7Art

یکی از ترانه‌های مشهوری که در تئاتر موزیکالِ Annie خوانده می‌شود، «فردا»ست. این ترانه نوعی ادای احترام و ابراز عشق به «فردا»ست:

«فردا»
خورشید دوباره طلوع خواهد کرد
«فردا»! من عاشق توام
و تو
همیشه یک روز با من فاصله داری.

«فردا» دست‌نیافتنی‌ست. همیشه یک روز با ما فاصله دارد. آن‌چه امروز «فردا» می‌خوانیم‌اش، به محض این‌که فرا برسد، دیگر «فردا» نیست، «امروز» است. به همین دلیل، «فردا» یک روز معمولی نیست. خودِ آینده است، با تمام امکانات، اضطراب‌ها، و رنج‌های‌اش. کی‌یر‌کگور توجه ما را به این نکته جلب کرد که فردا سرشار از امکاناتِ بی‌پایانی‌ست که هم به ما آزادی می‌بخشد، هم برای ما اضطراب می‌آفریند. هایدگر هم به دقت نشان داد که ما هستی-معطوف-به-آینده‌ایم، ما زندگانی-رو-به-مرگ‌ایم. و این آگاهیِ ما به آینده، سامان‌بخشِ هستی ماست.

«فردا»! من عاشق توام
و تو
همیشه یک روز با من فاصله داری.

ابراهیم سلطانی

@ArtttLand

Читать полностью…

7Art

.
جنازهٔ ماه را بدرقه کردیم
تا گورستان خاطره
اما گورکن‌ها نیامده بودند.
ماه تمام
روی دست ما ماند و
دو هفته‌ای گذشت
تا هلال شود.
در این چهارده نوبت مدام می‌نوشیدیم
در ساغر‌هامان گریه می‌کردیم
تشنگی تمام زندگی ما بود.
شب‌ها به نحو محسوسی
از روشنی به روشنی کمتر مایل می‌شد.
تحمل انسان از کوه بیشتر است  و از آه کمتر.
در انتهای حوصله از آنجا برگشتیم.
گذاشتیم و گذشتیم و هر چه می‌گذشت یاوه گشت.
زمین برای دفن ماه طاقت نداشت
این را خیلی دیر فهمیدیم.

جواد مجابی

فیلم : محسن سخا
@ArtttLand

Читать полностью…

7Art

روان‌شناسان استدلال می‌کنند که ‏انسانِ  «بالغ»، رنج‌اش را به چیزی متعالی‌تر تبدیل می‌کند. مثلاً خشم یا حسرت یا اندوه‌ِ جان‌اش را در تنِ یک اثر هنری یا یک متن می‌ریزد. این خلاقانه‌ترین و سالم‌ترین کاری‌ست که جانِ انسان‌ها در جهانِ بی‌جان می‌کند. یادِ آن ضرب‌المثلِ حکیمانه افتادم: دردی که استعلا پیدا نکند، مثل بیماری به دیگران منتقل می‌شود.
🍁
@ArtttLand

Читать полностью…

7Art

روزگاری که آدم‌ها به مشاهدات‌شان اطمینانِ بیشتری داشتند، به زمین و آسمان نگاه می‌کردند و با خیال آسوده نتیجه می‌گرفتند که زمین، مسطح است و ستاره‌ها دور زمین می‌گردند. اشتباه می‌کردند. زمین مسطح نیست؛ ستار‌ه‌ها از جای‌شان جُم نمی‌خورند. زمین، مستحکم و یکپارچه هم نیست: زمین، چیزی نیست جز تعداد زیادی صفحۀ سنگی که روی مواد مذاب شناورند. مناسباتِ آدم‌ها (دوستانِ ابدی، پارتنرهای ازلی)هم همین‌جوری‌هاست. تا وقتی زلزله نیامده، فکر می‌کنیم خانۀ مناسبات‌مان را روی مستحکم‌ترین و یکپارچه‌ترین زمینِ جهان ساخته‌ایم. زلزله که آمد، گسل‌ها که دهان باز کردند، موادِ مذاب که جاری شدند، تازه می‌فهمیم که خانه‌مان را روی گسل بنا کرده بودیم.‌ راه حل این نیست که خانه‌مان را نزدیک گسل‌ها نسازیم؛ گسل‌ها همه‌جا هستند؛ اصلا رابطه برقرار كردن، چيزي نيست جز ساختنِ گسلی بالقوه. راه حل این است که زمين‌شناس باشيم و فراموش نکنیم زمین چیزی نیست جز صفحاتی شناور بر اقیانوسی داغ: دانا و امیدوار.
🍁
@ArtttLand

Читать полностью…

7Art

چهارشنبه 🌻

#نوستالژی

@ArtttLand

Читать полностью…

7Art

دلداده‌ی زیبا،
درخت من،
بلند میان شاخسار تو
با پیشانیِ عور
پیش ماه
می‌خوابم،
دفن در بالهام.‌

—یوهانس بوبروسکی، ترجمه‌ی بیژن الهی

@ArtttLand

Читать полностью…

7Art

@ArtttLand

Читать полностью…

7Art

احساسات‌ِ ما در قبال «بسیاری» چیزها (موقعیت‌ها، رفتارها، اشخاص...) برای‌مان «تقریباً» روشن است. اما چیزهایی هم هست که، هرچه فکر می‌کنیم، تکلیف‌مان
با آن‌ها روشن نیست: انگار از خلالِ مه غلیظی به آن‌‌ها چشم دوخته‌ایم. این «ابهام» که غالباً آزاردهنده است، گاهی آموزنده هم‌ هست: یعنی از یک ناسازگاری، یک درگیری، یک پیچیدگی در درون‌مان پرده برمی‌دارد: «ابهام در احساسات‌»مان، اندکی «وضوح در دانایی»مان به بار می‌آورد: انگار از «ناکجا» راه می‌افتیم و به «جا»یی می‌رسیم: به جایی روشن برای بیتوته، برای اندیشیدن.

🍁🍁
@ArtttLand

Читать полностью…

7Art

@ArtttLand

Читать полностью…

7Art

«سکوتِ سنگین» چه تعبیر دقیقی‌ست. سکوت گاهی از هر کوه‌یخی سنگین‌تر و سردتر است. سکوت، «فقدان» صدا نیست؛ خودش «موجود»ی مستقل است.

ابراهیم سلطانی

@ArtttLand

Читать полностью…

7Art

زیبایی ببینیم
رقص گرجی

@ArtttLand

Читать полностью…

7Art

Pochill - Porque

@ArtttLand

Читать полностью…

7Art

La tendresse

@ArtttLand

Читать полностью…

7Art

•حکایت عیسی در باران از فیه ما فیه
مولوی

•پلان-سکانس از فیلم تبعید
آندری زویاگینتسف

@ArtttLand

Читать полностью…

7Art

کلاغ‌ها‌ در‌ باران؛ قصه‌ای بی‌کلام، پر از قصه ی غصه

@ArtttLand

Читать полностью…

7Art

پدیده‌های انسانی پیچیده‌ و چندچهره‌اند. یکی از آن‌ها «دوست داشتن انسان‌های دیگر» است. آن‌ها که دوست‌شان می‌داریم، امن‌ترین پناه ما در مقابلِ جهان هستند. اما، ما در مقابل هیچ‌کس بی‌پناه‌تر از کسانی که دوست‌شان می‌داریم، نیستیم. آن‌ها هم به ما پناه می‌دهند، هم بی‌پناه‌مان می‌کنند. به این ترتیب، صورت مسأله این می‌شود: «پناه نداشتن» (فقدان رابطهٔ صمیمانه) دردناک‌تر و تحمل‌ناپذیرتر است یا «آسیب دیدن از او که قرار بوده پناهگاه باشد» (و این خودش از نمونه‌های نابِ بی‌پناهی‌ست)؟ پس ما دو گزینه داریم: ۱. بی‌پناهی، و ۲. بی‌پناهی.

🍂
@ArtttLand

Читать полностью…

7Art

دردها از نقطه‌ای ناپیدا در یکی از دهلیزهای قفسه‌ٔ‌سینه آغاز می‌شوند. شدت، مدت، مقصد و مسافتی که دردها در بدن طی می‌کنند، به «خدای درد» بستگی دارد: گاهی برای چند دقیقه بزاق می‌شود در دهان، گاهی برای چند ساعت اسید می‌شود در معده، و گاهی برای ابد واهمه‌ای بی‌نام‌ونشان می‌شود در مغز.

@ArtttLand

Читать полностью…

7Art

راه ، بیانِ رفتنِ آدمی‌ست درپِیِ توشه و زاد ...
و راه ؛ تحرّکِ جان است که آرام ندارد.
و جسم مرکب جان است تا از منزلی به منزلی سفر کند و هر که از مرکب خود غافل گردد سفرِ او به پایان نخواهد رسید و سفرِ آدمی را پایانی نیست ...
و راه‌های ما چون ماست:
گاه سنگلاخ ...
گاه آباد ...
گاه پیچاپیچ ...
گاه راست ...
و راه‌هایی که بر زمین می‌کشیم خراشی‌ست بر زمین.
و ما راه‌های دیگر در خود داریم:
راهی از اندوه،
راهی از شادمانی،
راهی از دوست‌داشتن،
راهی از اندیشیدن،
راهی از رَسْتَنْ ...
وگاه راهی که انزجارِ ماست ... راهی که شکستِ آدمی‌ست، راهی که به هیچ‌جا نمی‌رود، راهِ بی‌فرجام چونان رودی به مرداب.
اما راه نیز اعتراف انسان است به آن‌چه بدان رو می‌کند.
راه زندگی‌ست ...
راه خودِ آدمی‌ست، و آدمی راهی‌ست هرچند کوچک، روان بر صفحه‌ی بی‌کرانِ هستی ‌...
گاه بی‌فرجام ...
گاه نیک فرجام ...

عباس‌کیارستمی‌

موسیقی:قطعه‌ی "in road" از هوشیار خیام.

@ArtttLand

Читать полностью…

7Art

آدورنو: «آن که خانه‌ای ندارد، نوشتن خانه‌اش می‌شود.» کم نوشتن، کوتاه نوشتن و درست نوشتن، آراستنِ هنرمندانهٔ خانه‌ای‌ست که نداریم: معماریِ جهانِ واژه‌هاست در برهوتِ واقعیت‌های ویران؛ برساختنِ بنایی باشکوه است از جنس هیچ: نهایتِ مینیمالیسم است: خانه‌ای که نداریم.

🍁
@ArtttLand

Читать полностью…

7Art

ما چیزی که خودمان می‌خواهیم باشیم، نیستیم. چیزی هستیم که جامعه می‌خواهد. چیزی هستیم که والدینمان انتخاب می‌کنند. ما نمی‌خواهیم کسی را ناامید کنیم. نیاز شدیدی به دوست داشته شدن داریم. بنابراین بهترین‌ها را در وجود خود خفه می‌کنیم.
کم کم درخشش رویاهامان تبدیل به هیولای کابوس‌هامان می شود. آنها کارهایی‌اند که انجامشان نداده‌ایم. ممکن‌هایی که ناممکن کرده‌ایم...


@ArtttLand

Читать полностью…

7Art

گذاشت پرتو نگاه آبی‌اش بر من ببارد، لحظه‌ای دودل ماند، ساقه‌ی ترد بازویش را باز و به سوی من دراز کرد، بدنش به پیش خم شد و باز بی‌درنگ به حالت نخستین برگشت چون بوته‌ای که خوابانده باشی و تا رهایش کنی وضعیت طبیعی‌اش را بازیابد.

—در جست‌وجوی زمان ازدست‌رفته، مارسل پروست، ترجمه‌ی مهدی سحابی





@ArtttLand

Читать полностью…

7Art

«تو همه‌چيزی. می‌دونی که همه‌چيزی؟
تو، مادری...خواهری...عاشقی...دوستی... فرشته‌ای...شيطانی...زمينی...خونه‌ای.
آره تو خونه‌ای.»

فیلمِ زندگی شیرین ۱۹۶۰ / نویسنده؛ فدیریکو فلینی



@ArtttLand

Читать полностью…

7Art

بعضی پدیده‌ها، بی‌آن‌که لزوماً شاعرانه باشند، دلالت‌های شاعرانه دارند. مثلاً صدای محوِ سوت کشیدنِ قطار در شب. دلالت‌های هر پدیده، تاحدی، ناشی از شبکهٔ مفاهیم، تصاویر و احساساتی‌ست که آن پدیده را احاطه می‌کند، برمی‌سازد. کدام مفاهیم، شبکهٔ مفاهیمِ «سوتِ محوشونده و دورِ قطار در شب» را برمی‌سازند؟ به نظرم این‌ها: سفر، ریل‌های بی‌انتها، پل‌های معلق، تونل‌های تاریک، یک قطعه نور، و از همه مهم‌تر: رفتن/دور شدن/ازدست‌دادن: فاصله.

🍁🍁
@ArtttLand

Читать полностью…
Subscribe to a channel