شناسایی منابع و مآخذ مربوط به تاریخ اجتماعی زرتشتیان و ذکر مطالب محققان و پژوهشگران تاریخ کیش زرتشتی. ارتباط با مدیریت کانال: @aDaryosh مسئول تبادلات کانال: @Kardarigan_respendial
وضع بناهای مذهبی در دوره ساسانیان (شماره ۱)
#تاریخچه_پرستشگاه_زرتشتیان
#تاریخ_کیش_زرتشت
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
وضع بناهای مذهبی این دوره کاملاً به روالی دیگر است. موضوع بحث بر سر آتشکده هاست. آتش، مدتها پیش از زرتشت ، سهم بزرگی در زندگی آیینی و عبادی اقوام هند و ایرانی داشته است. غیر از استفاده از آن در خانه، به عنوان گریزاندن ارواح خبیثه و در عین حال به صورت عنصری پاک کننده و نو کننده نیز به کار می رفته است. به همین نحو هم در مراسم اثبات بی گناهی اهمیت داشته است: با رفتن به میان آتش خود را از گناهی که مرتکب شده بودند، پاک می کردند. زرتشت بسیاری از مصارف آتش در دوران پیش را در دین خود پذیرفت. پس می بینیم که آتشکده از «اختراعات» دوره ساسانیان نبوده است. ما به بناهایی برمی خوریم، از قرن سیزدهم، دوره ایلامی، در چغازنبیل (خوزستان) و از دوره مادها، از قرن هفتم در نوشیجان (کردستان). از دوران هخامنشیان نوعی پرستشگاه وجود دارد که در طول قرون بسیار کم و بیش و بدون تغییر پابرجا مانده است. از خصوصیات چشمگیر این ساختمان عبادتگاه مربع شکل، چهارستون داخلی، راهرو دور تا دور سرپوشیده و همچنین ادغام آتشگاه و پرستشگاه عمومی باهم قابل ذکر است که در این مرحله از تحول خاص آتشکده های ایرانی است.(ص ۱۰۸_۱۰۹)
مأخذ: شیپمان، کلاوس. مبانی تاریخ ساسانیان. ترجمه کیکاوس جهانداری. تهران. نشر و پژوهش فرزان روز. چاپ اول ۱۳۸۴
🔥 @atorshiz 🔥
روحانیت در ایران باستان (شماره ۸)
#روحانیت_در_ایران_باستان
#تاریخ_کیش_زرتشت
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
در اینجا نکته ای را باید یادداشت کرد که شاید این از آنجا ناشی شود که از زمان هخامنشیان، یا شاید پیش از آن، مغان کلدانی را با مغان ایرانی یکی دانسته باشند و در صورت این اشتباه، دریافت ساحری و جادوگری و ستاره شناسی و پیشگویی را که ویژه ی مغان کلدانی بود،به مغان ایرانی نیز تعمیم دادند. در حالی که اغلب مورخان باستانی روشن و صریح گفته اند که مغان ایرانی و کلدانی با هم متفاوت بوده و نسبتی ندارند و در ایران واژه ی مغ به معنی روحانی است نه چنانکه در کلده به مفهوم ساحر و شعبده باز است.(ص ۱۴۲)
مأخذ: رضی.هاشم، آیین مغان، تهران، انتشارات سخن، سال ۱۳۸۲
🔥 @atorshiz 🔥
روحانیت در ایران باستان(شماره ۶)
#روحانیت_در_ایران_باستان
#تاریخ_کیش_زرتشت
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
آتربان ها، در ری مأوا داشتند که در ماد واقع بود. زردشتومی (اوستا صفت عالی(۱)؛ پهلوی زردشتوم(۲) زردشتی ترین = دهبد ده = رئیس سرزمین) نیز در همین جا می زیست. اوستا، درباره ی زردشتوم چنین می گوید: ایزدی که به نگهبانی گروه پیشوایان گماشته است زرثوشتروتمه(۳) خوانده شده، این واژه در پهلوی زرتوشتوم(۴) شده، یعنی زرتشت سان، یا کسی که به زرتشت همی ماند. احتمالا روحانیان از اینجا به مشرق مهاجرت کرده بودند. آتربان ها در ری قدرت معنوی و دینوی بسیار داشتند. طبق تقسیمات اوستایی پنج رد (اوستا:(۵)، بزرگ روحانی) وجود داشت. نخست ردِخانه، دوم ردِده، سوم ردِ طایفه، چهارم ردِ ردان (رد مملکت)، و پنجم زردشت یا زردشتومی رئیس آتربان ها که در رأس کلیه توانمندان غیر روحانی نیز قرار داشته است. ری به صورت یک استثنا دارای چهار رئیس بود که چهارمین آنها زردشتومی است. بنابراین، او در ماد دو قدرت معنوی و دنیوی را شخصا متحد می کرد. او، در رِی به تنهایی رئیس روحانیان نبوده، بلکه به صورت یک فرمانروا نیز مطرح شده است. از این رو، شاید چنین نتیجه گیری شود که زاد بوم آتربان ها در همان جایی بود که منزلگاه ایشان نیز بوده، یعنی در ماد. ضمناً عجیب نیست که آنها در سرزمین جدید عنوانی را جز آنچه در زاد بوم خود و در پارس داشتند، پذیرفته باشند. چون هر آنچه را که ظاهراً درباره ی مغان می دانیم، به طور کامل با دانسته های مان درباره ی آتربان ها انطباق دارد. شاید تصور همسان انگاری آتربان ها با مغان که در ایران شرقی پخش شده بودند، امری بالنسبه طبیعی باشد. به هر حال، این روحانیان با ترک سرزمین حاصلخیز خود، ماد، قصد داشتند خویشتن را وقف اشاعه، تبلیغ و پرستش ایزدان خود در دیگر سرزمینها کنند. چنین روایت شده که آنها آتشهای ازلی را نگاهداری می کردند که در اصل از شعله های مقدس فروزان شده، و زمانی از قلمروهای آسمانی به زمین افتاده بود.(ص ۳۰_۳۱)
۱)zarduštrõtoma
۲)zardušt tom
۳)zarathuštrôtəma
۴)Zaratuštum
۵)ratu
مأخذ: معیری، هایده. مُغان در تاریخ باستان. ویراستار: دکتر کتایون مزداپور. پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. تهران، تابستان ۱۳۸۱
🔥 @atorshiz 🔥
روحانیت در ایران باستان (شماره ۴)
#روحانیت_در_ایران_باستان
#تاریخ_کیش_زرتشت
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
طبق تاریخ، نگارندگان متقدم یونانی در دورانی پارسیان را شناسایی کردند که ایشان در غرب ایران در اوج قدرت بودند، و در این هنگام مغان در مغرب ایران طبقه ی مشخصی را تشکیل می دادند. از این رو، تنها ضبط مصطلح معمول در نزد ایرانیان غربی قدیم کاربرد مگو(۱) بود که تا دوران ساسانیان نیز ادامه داشته، و آنگاه به مغ(۲) تبدیل شده است. آتربان ها، متولیان واقعی اوستا و حامی نماد آتش زردشتی ظاهرا در نزد این نگارندگان ناشناخته بودند. عدم شناسایی ایشان شاید به آن سبب بود که ایران شرقی، به روایتی زاد بوم آتربان ها، از نظر سیاسی فرو پاشیده بود، و اینکه نویسندگان کلاسیک بیش تر نظر خود را به پارسیان و مادی های مغرب ایران معطوف می داشتند. در شرایطی که سرودها تصویرگر جامعه یی توانمند، اما نابسامان مذهبی است، سازماندهی روحانیان ایرانی در کالبدی متشکل، متراکم و انحصاری، ناممکن است. ظاهرأ، مذهب پیش از آنکه به وسیله ی روحانیت تبلیغ شود، ریشه در اجتماع مردمی پیدا کرده بود. در بازنمایی دوران گاهانی، روحانیان و واعظان آموزه های دیانت زردشتی وجود داشتند، اما نه در رسته یی جداگانه. این طبقه بندی در دوره های بعد و تحت عنوانی اختیار شد که از اعصار متقدم خاص نگاهبانان آتش مقدس بوده است. در اوستای جدید، شأن و وظیفه اصلی و عمده ی آتربان پرورش و بسط دین ذکر شده است. او به طور منظم به اجرای وظایف الهی که شامل مراسم قربانی، آماده سازی هوم، نوشابه ی مقدس، و نگاهبانی از آتش مقدس بود، اشتغال داشت. ضمناً بر اساس احکام معینی آیین طهارت را در مورد کسانی که با چیزهای غیر منزه تماس حاصل کرده بودند، اجرا می کرد. روحانیان اوستایی به تحقیق آیین های خود را در مقابل آتش، پسر اهورا مزدا، اجرا می کردند. ضمن آنکه در دیانت زردشتی بر پا کردن پرستشگاه معمول نبود، اما ظاهراً مکان هایی برای آتش وقف می شد. به نظر می رسد که اجرای تشریفات تطهير و تنزیه، منبع اصلی عایدات آتربان ها بود. در این باره شخص تازه منزه شده باید رضایت کامل روحانی را جلب می کرد، وگرنه مابقی عمر را باید در پلیدی به سر می برد، از این رو، چنان که پیدا است، روحانیت حرفه یی به ویژه موروثی رهیافتی ماهرانه در ترویج خرافات داشته است، و تعصب که همواره به سهولت با دینداری جایگزینی حاصل می کند، طریقی برای سرکوب بوده است. در دورانی که احکام فوق از آن گاه تاریخ دارد، آتربان ها خویشتن را در نظمی استثنایی شکل داده، و روحانیت را بیش از دیگر حرفه ها شأن و ارزش بخشیده بودند نظر می رسد که ایشان اموال ثابتی در داخل سرزمین داشتند. به نقل صریح، ان خوردنی ها میسر می شد، می خوردند، و اینکه اندکی مال میاندوختند. عایدی ایشان عمدتاً از راه درمان پزشکی و تشریفات تطهیر و تنزیه کسب می شده است. به روایتی دیگر شاید ضرورت این باور که آتربان ها از بومیان ایران شرقی نبوده اند، اجتناب ناپذیر باشد. در واقع جایگاه اصلی ایشان احتمالاً در ماد بود و از آنجا به مشرق مهاجرت کرده بودند. تعالیم دیانت زردشتی به وسیله ی همین روحانیان به مردمان بلخ، هرات، سغد، خوارزم، سیستان و کابل ابلاغ شده بود.(ص ۲۷ _ ۲۹)
۱)magu
۲)mog
مأخذ: معیری، هایده. مُغان در تاریخ باستان. ویراستار: دکتر کتایون مزداپور. پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی. تهران، تابستان ۱۳۸۱
🔥 @atorshiz 🔥
روحانیت در ایران باستان (شماره ۲)
#روحانیت_در_ایران_باستان
#تاریخ_کیش_زرتشت
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
مردمان اوستایی و ودایی برای واژه روحانی از معادل کم و بیش یکسان «آتربان» (اثروَن Athravan اوستایی؛ Atharvan ودایی) استفاده می کردند. اصطلاح مزبور در ایرانی و هندی ریشه های متقارن دارد. جزئیات ساختاری برای انطباق معانی واژه ی مزبور معلوم است، اما تحلیل لغوى آن نامعلوم مانده است. چون این نام به ظاهر با آیین آتش همپیوندی بسیار دارد، توضیح لغوی اشتقاق آتربان از واژه ی اوستایی، و فرس هخامنشی آتر که در اصل معنای روحانی آتش (آتش بان) را داشت، مدت ها مورد توجه بود. البته ممکن است این پیوستگی از نظر ظاهری موجه بنماید، اما معنای آن در نهایت دور از اشکال نیست. درست است که آتربان از کهن ترین دوران آریایی ظاهرة معنای آتش بان را داشته، اما معلوم نیست واژه ی مزبور دقیقا با معنای روحانی آتش انطباق پیدا کند، ضمنا معلوم نیست که آیین مزبور بالضروره وظیفه ی اولیه ی او بوده باشد. آتربان، در ایرانِ پیرو دیانت زردشتی، آتش بان مراسم دینی بود. اما دارنده ی این عنوان در هند بر اساس برخی از عبارات ریگ ودا به صورت موجودی اسطوره یی ظاهر شده که بخشنده ی نیروهای سحرآمیز است. او ضمنا پرومتوس (پرومته) هندی است که پس از پراکندن آتش ایزدان در قلمروهای آسمانی، آن را به زمین هدایت کرده است. به علاوه مُثل اعلای کلیه ی روحانیان هندی است که از وی آیین های مذهبی را فرا گرفته اند. از این رو، حوزهی عملکرد چنین شخصی در ایران و هند متفاوت بوده است. در ایران جهت دینی آن نشان داده شده، حال آنکه در هند جنبه ی ساحرانه یافته است. ضمنأ واژه ی اوستایی آتر در هند به صورت یک باور اسطوره یی آگنی Agni خوانده شده است. به علاوه، دارنده ی عنوان کهن آریایی زوتر < زوت که زردشت خود نمونه یی از آن است نیز تشریفات آیینی آتش را پیشوایی می کرده است. حضور کاربرد اخیر در این مقطع شاید حاکی از آن باشد که پیشه ی روحانیت موروثی نبوده است. ضمنا واژه ی آتربان همراه با آثروخش (آذر وخش) در بایگانی تخت جمشید پیدا شده است. واژه ی آتربان ظاهرا در دوران اوستای متأخر به عنوان یک نام قانونی برای عضوی از تیره ی روحانیت ذکر شده است. در این مقطع تنوع کاربردهای مختلف برای طبقه ی روحانی و پیامبر در ایران قدیم حاکی از الگوی پیچیده ی تجربه و زندگی در ایران مُشرک است. اما ضرورت اجرای مراسم زیر بنایی و اعمال نیایشی نیز از سویی معنویت و روحانیت فعال را به صورت توامان در جامعه ی مذهبی با اعضا دو طبقه ی دیگر ایجاد می کرده است. (ص ۲۴ _ ۲۶)
مأخذ: معیری، هایده. مُغان در تاریخ باستان. ویراستار: دکتر کتایون مزداپور. پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی. تهران، تابستان ۱۳۸۱
🔥 @atorshiz 🔥
بی گمان ایران تا پایان دوره ساسانی، در دست روحانیان زرتشتی بود
#تاریخ_کیش_زرتشت
#روحانیت_در_ایران_باستان
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
بی گمان ایران تا پایان دوره ساسانی، همچون اروپای پیش از رنسانس در دست روحانیان بود و همگان، خواه تهیدست و خواه توانگر در تنگنای هزینه عبادات، آیین های تطهیر و مراسم توبه قرار داشتند که همگی برای کمک به رستگاری روان به وجود آمده بودند تاریخ این کیش در دوره های بعد نشان می دهد که بسیاری از مردم عامی چنین حقوق و تکالیفی را به منزله بخشی از نقششان در نبرد با بدی پذیرفته بوده اند؛ ولی دیگرانی هم بوده اند که همچون شماری از مسیحیان سده های میانه، برای بازگرداندن روحانیت به جایگاه گذشته اش با روحانیان آزمند یا بی وجدان مخالفت می کرده اند. پس از تحولات بسیاری که در این دوره در سازمان روحانیت و آیین های دینی زردشتی به وجود آمد این کیش آماده پذیرش اصلاحات و بازگشت به رسوم ساده تر روزگار نخست بود یعنی آن روزگارانی که امید هر فرد به رستگاری، به اختیار وی بستگی داشت. ولی آنچه در حقیقت برای این دین پیش آمد، نسیم حیات بخش اصلاحات نبود تا زندگی و نیروی تازه ای به آن بدهد، بلکه بر عکس طوفان پژمرنده اسلام مبارز بود.(ص ۱۷۴-۱۷۵)
مأخذ: بویس. مری، زردشتیان، ترجمه عسکر بهرامی، تهران، ققنوس، سال۱۳۸۱
🔥 @atorshiz 🔥
روحانیون زرتشتی خواستار آزار مسیحیان بودند.
#تاریخ_اجتماعی_زرتشتیان
#روحانیت_در_ایران_باستان
#تاریخ_کیش_زرتشت
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
هرمزد چهارم (۵۷۹-۵۹۰ م.) حتی از پدرش هم عادل تر بود و در مورد رعایای دگر کیش خود، آزادمنشی بسیاری نشان داد. عبارات زیر از نامه ای است که وی در پاسخ به روحانیون زرتشتی که خواستار آزار مسیحیان بودند، نوشته است: «همچنان که تخت پادشاهی ما تنها به دو پایه پیشین و بی دو پایه پسین باز نایستد، پادشاهی ما نیز با تباه ساختن مسیحیان و پیروان ادیان دیگر جز کیش ما استوار و پایدار نباشد. پس، از آزردن مسیحیان دست بکشید و به انجام کارهای نیک بکوشید، باشد که مسیحیان و دگر کیشان دیگر، با دیدن این کار، شما را بستایند و از جان هواخواه کیش ما شوند»(nöldeke, 268) (ص ۱۷۲)
مأخذ: بویس. مری، زردشتیان، ترجمه عسکر بهرامی، تهران، ققنوس، سال۱۳۸۱
🔥 @atorshiz 🔥
مصلحت در پذیرفتن دین تازه
#تاریخ_اجتماعی_زرتشتیان
#تاریخ_کیش_زرتشت
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
چون تصرف تمام سرزمین ایران به انجام رسید و حکومت اعراب در همه جا استقرار یافت، آنگاه همگان متوجه شدند که مصلحت آنان در پذیرفتن دین تازه است. امید به مقام دولتی و مناصب عرفی، امکانات بازرگانی، حمایت علمی و ادبی، رهائی از تعقیب و توهین و نجات از فقر را به آسانی از این طریق می شد به دست آورد.
مأخذ: بویس، مری. چکیده تاریخ کیش زرتشت. ترجمه: همایون صنعتی زاده. انتشارات صفی علیشاه. سال ۱۳۷۷
🔥 @atorshiz 🔥
چهارشنبه سوری و جشن نزول فَروهر ها
#نوروز
نوشته:دکتر فرهاد آبادانی
از انتشارات دانشگاه پهلوی شیراز
@atorabanorg
آیین چهارشنبه سوری(شماره ۲)
#نوروز
در نزد ایرانیان باستان،آتش مظهر پاکی و پاک کنندگی و از میان برنده ی آلودگی ها بوده،و آتش را مقدس می دانستند.آتش افروزیِ جشن سوری در واقع جشنی بسیار کهن و باوری عامیانه بوده و بیشتر جنبه ی جادویی داشته است،و به راستی جادوی گرم کردن هوا بود تا خورشید نزدیک تر شود و گرما به زمین برسد.از نظر نجومی در آغاز نوروز،خورشید از برج حوت(برج ماهی)به برج حمل(برج بره)می آید یعنی به زمین بسیار نزدیک می شود.
در شب چهارشنبه سوری،آتش می افروختند تا زردی و سستی و رخوت زمستانی از تن دور شود و سرخی و گرمی آتش به انسان برسد.در برخی از مناطق ایران،از جمله در آذربایجان و همدان در چهارشنبه سوری،تندیسه و مظهری از زمستان درست می کردند و آن را می زدند و از آبادی بیرون می کردند و جشن می گرفتند. حتی امروز هم در شب چهارشنبه سوری بچه ها معمولا صورت خود را می پوشانند یا چادر برسر می کنند و به در خانه ها می آیند تا هدیه بگیرند.این یک آیین معمولی است ولی می توان آن را با بازگشت فره وشی ها یا ارواح متوفا سنجید.(۳۶_۳۵)
بن مایه:اسماعیل پور.ابوالقاسم،چشمه های بیدار_جستارهای ایران شناسی،تهران، انتسارات هیرمند،چاپ اول ۱۳۹۶
🔥 @atorshiz 🔥
ای شرقی غمگین
#ترانه
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
ایندو و حسین منصوری
@atorabanorg
مسئله دین هخامنشیان و خدای بزرگ آیین زرتشت(شماره ۱۷)
#تاریخ_کیش_زرتشت
#زرتشت_و_اوستا
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
زرتشت پرستش زمان و تقادیر را نسخ کرد. به نظر او، جهان پر بود از پیکار روان آفریننده با روح ویرانگر که به نابودی دومی و پیروزی جاودانی اولی منجر می شود. پس از مرگ پیامبر، باید این اعتقاد رایج شده باشد که ظهور و در پیکارهای کیهانی، خود مرحله ای نو شده بود. بدین گونه، در یسنا ۹. پاره ۱۵ آمده که هنگام تولد او، دیوان که در گذشته آزادانه در زمین در حرکت بودند، در خانه او پناهنده می شوند. آنگاه از او انتظار می رود که برای نجات، جانشینانی فراهم کند که سه تن از آنان هر یک در پایان هر هزار می آید تا دیگری را بیاورد. این دوران سه هزار ساله میان زرتشت و نجات نهایی را در بر می گیرد. همچنین پیکار میان اورمزد و اهریمن فرض شده که همین مدت زمان بیش از ظهور زرتشت را شامل می شود، این شش هزار سال را در بر می گیرد. اما چنان که در بُندهشن آمده، بر این دوران دو «سه هزار ساله» دیگر افزوده شده است تا آنگاه کشاکشی آغاز شود. این دوران، زمان فرمانروایی بی چون و چرای اورمزد است که در دوران اول همچون یک روح خالص وجود داشته و در دوران دوم، چنان که گفتیم، گیومرد پدیدار شد در بندهشن روایت دیگری آمده که زنر آن را بررسی کرده است. این دانشمند کوشیده تا تناقض آشکار پاره ۱۶ را توجیه کند که می گوید با آنکه اهريمن شکسته و نابود شده بود، سخن دروغ و اندیشه شر را آفريد... زنر می پرسد اگر او حس نداشت، چگونه این چنین کاری کرده است؟ (ص ۹۶)
مأخذ: دوشن گیمن، ژاک. زرتشت و جهان غرب. ترجمه: مسعود رجب نیا. نشر هیرمند. سال ۱۳۹۳
🔥 @atorshiz 🔥
مسئله دین هخامنشیان و خدای بزرگ آیین زرتشت(شماره ۱۴)
#تاریخ_کیش_زرتشت
#زرتشت_و_اوستا
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
شدر بر آن است که معنی فرجام شناسی دینا پرداخته دوران های اخیر است و به اندیشه های اصلی پیامبر ربطی ندارد. به گفته شدر پس از مرگ زرتشت، که نوشدن و تجدید وجود که او امیدوار بود در جسم ببیند. (یسنا ۳۰، پاره ۹) یا در دوران زندگی خویش ببیند، عملی نشد. پس این مستلزم ارزشیابی عمومی جدید شد. پس نخستین و دومین وجود که مفهوم جسمانی و روحانی دارد، به معنی زندگی و پس از زندگی شناخته ش د و - cinvato peratu که در گذشته فضای میان دو اتش برای «ور» بود، «پل کیفر» ش د و خانه سرود جایگاه اهورا مزدا در هنگام انجام این تشریفات، دایره چهارم بهشت گشت. اخيرا هومباخ در رساله ای که منتشر ساخته نیز کوشیده است تا از خاصیت فرجام شناسی گات ها بکاهد. اما او هم مانند شدر در نمودار ساختن اینکه زرتشت واقع بین بود و اشارات او به مبادی بر اساس روایت ها بوده است و آنچه از پاداش باز پسین می گوید به دنیای زمینی مربوط می شود، به دشواری افتاده است. به نظر من، اختلافی که همه دانشمندان را به زحمت انداخته، شاید بیشتر توهم باشد تا واقعیت. زرتشت شاید رستاخیز را در معنی معمولی آن در نظر نداشته است. زیرا در نظر او، پایان جهان نزدیک است و فرا رسیدن فرمانروایی خدا با کيفر دادن پرستندگان دیوان، در این زمین روی می نماید. تا چه حد می توانسته است واقعه را عقب بیندازند یا آن را تعبیر به پس از مرگ کند، نمی توان داوری کرد. با این همه، جالب است بگوییم که چگونه از اساطیر کهن در تصور تجدید یا نو شدن وجود بهره گرفته و آنها را دگرگون ساخته است. لومل می گوید که: «توصیف عمل نهایی استحاله جهان به آتش، بی تردید به اساطیر کهن بسیار رایج درباره پایان کار جهان مربوط است که با اشتعال عمومی - موجب تجدید و نو شدن آن می شود. اما در کنار رابطه اساطیری شیوه دیگری هم وجود داشته که همانا «وَر» باشد که ایرانیان از آن بسیار بهره می گرفتند و آن گذشتن از میان دو آتش یا ریختن فلز مذاب بر تن باشد. این چنین وَرها در این روایات تا حد جهانی بزرگ شده و بر هواخواهان هر دو سوی راستگو و دروغگو اعمال می شود.»(ص ۹۳ _۹۴)
مأخذ: دوشن گیمن، ژاک. زرتشت و جهان غرب. ترجمه: مسعود رجب نیا. نشر هیرمند. سال ۱۳۹۳
🔥 @atorshiz 🔥
مسئله دین هخامنشیان و خدای بزرگ آیین زرتشت(شماره ۱۲)
#تاریخ_کیش_زرتشت
#زرتشت_و_اوستا
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
زرتشت نتوانست ظواهر رسوم کهن را براندازد. ایرانیان هرگز این اصل را نپذیرفتند که با پرستیدن دیوان، اگر چه بسیار بدخواه و شرير باشند چیزی از دست نمی آید. هنوز هم در یسنای هفت هات، از آب نیاز خواسته و از هومه و فروشی ها پاسداری می شود. سرودهایی در ستایش وجودهای ایزدی بیگانه ہا گات ها و آیین آن، در مجموعه سرودها راه یافته است. رسم هومه خود عجیب مغایر آیین زرتشت است و سخت ترین نقطه مخالفت است. اگر زرتشت آن را مردود شناخته، چگونه درست به نقطه مرکزی آیین قربانی در دین زرتشت راه جسته است؟ اخيرا دو راه حل برای این مشکل پیشنهاد شده است. نیبرگ می گوید که چنین تغییر بزرگی ممکن نمی شود، مگر با موافقت زرتشت. اما او دلیلی برای این نظر کاملا مخالف با عقیده عمومی بیان نمی دارد. اخیرا زنر پیشنهاد کرده که زرتشت آیین هومه را مردود نشناخته است، بلکه نوع خاصی از آن را که با قربانی متضمن خونریزی همراه بوده مردود دانسته است. این استدلال بر اساس یسنای ۳۲، پاره ۱۴ است که در آن اشاره آشکاری آمده با عبارت سنتی rūaoša- «آن کس که مرگ از او می می گریزد». اگر به گفته زنر، زرتشت با آیین هومه به طور اعم مخالفت ورزیده باشد، کمتر ممکن بود که این گیاه را «متضمن معنای جاودانی» بنامد. می توان پاسخ داد که چه بسا زرتشت این آیین را از قول کسانی که آن را انجام می دادند، توصیف کرده باشد. پس، این عبارت متضمن مفهومی فکاهی و هیجانی است. به راستی در جای دیگر اشاره بی کنایه و ساده ای در مردود شناختن هومه در دست نیست. در یسنا ۴۸، پاره ۱۰ چنین گوید: چه زمان این نوشابه پلید را خواهی برانداخت؟» شاید برای سازگار ساختن گفته های نیبرگ و زنر یک راه باشد و آن اینکه عبارت اخیر از دوران قدیمی تر زندگی زرتشت باشد که هنوز آیین هومه را ناپسند می دانست و یسنا ۳۲ متضمن مفهوم سازش دوران متأخر او باشد.(ص ۹۱)
مأخذ: دوشن گیمن، ژاک. زرتشت و جهان غرب. ترجمه: مسعود رجب نیا. نشر هیرمند. سال ۱۳۹۳
🔥 @atorshiz 🔥
مسئله دین هخامنشیان و خدای بزرگ آیین زرتشت(شماره ۱۰)
#تاریخ_کیش_زرتشت
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
تعارض rta و drih در نوشته های ودایی نشان می دهد که دشمنی خیر و شر در دوران هند و ایرانی اگر تجسم نیافته بوده، آشکارا شناخته شده بود. زرتشت آن را اساس دوگانگی کیهانی قرار داد. برای این امر، از دو نیمه متضاد وایو یا چون وایو هم مانند همه خدایان دیگر از دین او رخت بربسته بود، باز از دو وجود متضاد یاری گرفت. چون در اصطلاح ودایی manyo، نیک بررسی کنیم، این دو، جانشینان شایسته و مناسب خدایان قبلی شدند. مینو هم مانند وایو مفهومی فعال و محرک دارد و دارای صفت دوگانه است (همچنان که به آلمانی به (۱)ترجمه می کنند) و گاهی همچون خدایی صاحب شخصیت پنداشته شده است. گاهی اختلاف میان وایوی خدای زندگی و وایوی خدای مرگ همانند است با مینویی که زندگی را برمی گزیند و آن که مرگ را انتخاب می کند، گو اینکه اهمیت عمده کار ایشان تجسم و نمودار ساختن خیر و شر باشد. اما آوردن این ها در دین، مسئله دقیقی پیش آورد که تبار ایشان است. این توأمان پسر کی بودند؟ زروان نمی تواند باشد، گو اینکه زروانیان در این نکته اصرار می ورزند و شاید در مفهوم اساطیر کهن هم درست بوده است. آیا این پدر توأمان اهورا مزدا است؟ اهورا مزدا چون آفریننده همه چیز است، از روشنی و ظلمت و غیره (یسنا ۴۴، پاره ۵) می توانست پدر آنها شود، ولی این مستلزم آن بود که او که خدای نیکی است، نه تنها روح خیر را آفریده، بلکه شر را هم پدیدار کرده است. این تصور از نظر پیروان مزدا (دست کم در دوران ساسانی) بس زشت می نمود. در اینجا نقطه ضعفی در این نظام دینی دیده می شود و من تردید دارم که این نقطه ضعف ناشی از اختلاف در پیوند میان سپنته مینو، با اهورا مزدا نباشد. زیرا گاهی گفته می شود که سپنته مینو پسر اهورا مزدا است و گاهی هم سپنته مینو روح خود اهورامزدا است (که در این مورد مترادفی می شود برای Xratu) که گاهی عین اهورا مزدا است (به هنگامی که اورمزد پایگاه سپنته مینو را در کنار و هم پايه اهریمن گرفت. این نظریه رواج یافت).(ص ۸۸ _ ۸۹)
۱)Mut - Un - mut
مأخذ: دوشن گیمن، ژاک. زرتشت و جهان غرب. ترجمه: مسعود رجب نیا. نشر هیرمند. سال ۱۳۹۳
🔥 @atorshiz 🔥
روحانیت در ایران باستان (شماره ۹)
#روحانیت_در_ایران_باستان
#تاریخ_کیش_زرتشت
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
این ادغام فرهنگ شرق باستان در امپراطوری هخامنشی و دولت های جانشین ایرانی بود که نخست به"بابلیت" آن چشم انداز تاریخی جهان گسترده ای دارد که هنوز نمود همه جانبه ای دارد. مثلاً، نظام اندازه گیری و یکسان سازی آن وجود دارد؛ تقسیم دایره به ۳۶۰ درجه؛ تقسیم روز به ۱۲ ساعت و اخترشناسی و گاهشماری به طور کلی در زمره ی این نظام به شمار می آید. بی دلیل نیست که اخترشماران را "کلدانی" می خواندند؛ زیرا مسکن واقعی ایشان در جنوب آرامی بابل، در اوروک بود که به ویژه در دوره ی سلوکی - پارتی مرکز اخترشماری باستان و تعبیر و تفسیر ستارگان بودند. متاخرترین متون میخی تاریخدار از جمله الواح گلی که از این محل بدست آمده دارای ملاحظات اخترشناسی است؛ این متون در سده ی یکم میلادی نوشته شده اند. یونانیان از نتایج این کوشش بهره مند گردیدند و اصول بنیادی آن را پیشتر بردند. ایرانیان آزمند این آموزه ها را جذب کردند، آنها را در دستگاه دینی خود وارد نمودند و سرانجام در کتاب هایی چون دینکرت و بندهشن ضبط کردند. پس از آن وظیفه ی کلدانیان بدست مغان افتاد. اروپاییان اکنون از واژه ی Baɣol/μazovδalol روحانیت کهن مادها (Magians) را در نظر ندارند، بلکه منظورشان جادوگران و تعبیرکنندگان ستارگان است که از مشرق آمدند و میلاد مسیح را محاسبه کردند. بنابراین جای شگفتی نیست که چون نام موعظه گر بزرگ رستگاری برای ملت ایران، یعنی زردشت به گوش یونانیان رسید طنین اخترشماری یافت، اگر چند این نام هیچ ربطی به ستارگان ندارد...(ص.۶۱۳)
مأخذ: تاریخ ایران از سلوکیان تا فروپاشی دولت ساسانیان، جلد سوم. بخش اول. پژوهش دانشگاه کمبریج. ترجمه حسن انوشه. تهران. امیرکبیر. سال ۱۳۶۰
🔥 @atorshiz 🔥
روحانیت در ایران باستان(شماره ۷)
#روحانیت_در_ایران_باستان
#تاریخ_کیش_زرتشت
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
اکنون با در نظر گرفتن شرایط فوق، شاید بتوانیم طبیعت و خاستگاه مردمان دوران اوستایی را تا حدودی درک کنیم. با این حال، قرار دادن صحنه ی فعالیت آنها در ایران غربی به ویژه در ماد تا حدودی دشوار است. بر طبق اوستا بخشی از ایشان در سرزمین ماد سکونت داشتند، مابقی که اکثریت قریب به اتفاق آنها را تشکیل می دادند بی هیچ تردیدی در ایران شرقی ساکن بودند. بنابراین، ماد نه تنها نقطه یی آغازین برای تبلیغات باور داشت جدید ایشان، بلکه سرزمینی برای پخش فرهنگ جدید آنها نیز بوده است. آتربان ها در طی مأموریت های تبلیغی، علاوه بر معرفی باور داشت دینی به شناساندن تمدن خود در سرزمین های شرقی نیز پرداخته اند. به همین واسطه شاید بتوان نحوه ی آمیختگی اصلاحات دینی و اجتماعی پدید آمده در اوستا را درک و دریافت کرد. تمدن ماد از بسیاری جهات برتر از مشرق بود. خاک حاصلخیز ماد برای کشاورزی مساعدتر، نحوه ی اسکان دائمی، و زندگی بدوی در آنجا معنایی نداشت. بدیهی است که آتربان ها از نظر عرف و عادات و زبان با ساکنان ایران شرقی بیگانه نبودند. ایشان به آن دسته از طوایف ایرانی تعلق داشتند که به مغرب پیشروی کرده بودند. اما پس از جدایی از خویشان و زندگی در تحت شرایط خاص اقلیمی منطقه ی غرب، رشد مستقلی پیدا کرده بودند. از این رو، به طور طبیعی نخست با آن دسته از ساکنان مشرق درآمیختند که بیشتر با ایشان مشابهت فرهنگی و تمدنی داشتند. آنها ظاهرا نخستین حامیان خود را از میان طوایفی جستجو کردند که از قدیم الایام با اسکان دائم، و کِشت و کار زمین آشنایی داشتند. آنگاه از این نقطه حاکمیت خود را در میان طوایف مستقل و بربر بسط دادند. در واقع اصول عقاید دینی ایشان با تأکید بر دینداری که ضمنا برای مقاصد عملی نیز سودمند بود، اشاعه یافت. (ص ۳۱_۳۲)
مأخذ: معیری، هایده. مُغان در تاریخ باستان. ویراستار: دکتر کتایون مزداپور. پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. تهران، تابستان ۱۳۸۱
🔥 @atorshiz 🔥
روحانیت در ایران باستان(شماره ۵)
#روحانیت_در_ایران_باستان
#تاریخ_کیش_زرتشت
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
در واقع، اگر از دین زردشتی افسانه ی دربار ویشتاسب و قصور شاهی را از یک سو، و دسیسه ها و منازعات عالمانه ی داریوش را از دیگر سو حذف کنیم، ضمنا زردشت را به عنوان تنها شخصیت تاریخی مطرح نکنیم اشکال چندانی ایجاد نمی کند. اما تنها چیزی را که باید همواره در مد نظر قرار دهیم که به اعتباری هسته ی اصلی و اساس کل این داستان است، دین اوستا است که به وسیله ی روحانیانی که احتمالا از غرب به شرق مهاجرت کرده بودند در میان ایرانیان شرقی رواج پیدا کرده است. ایشان که از دور دست ها آمده بودند، با خود دینداری و پرهیزکاری را برای سرزمین های شرقی به ارمغان آوردند. ظاهرا پیش از مهاجرت آنها به این خطه، در ایران شرقی تمایلات زاهدانه زیستن نظیر آنچه که در اوستا تعلیم داده می شد، وجود نداشت و مردم آن دیار کماکان گرایش به طبیعت پرستی آریایی های کهن را در مد نظر داشتند. در این میان روحانیان آیین های طبیعت پرستی را که با دیانت زردشتی در تضاد بودند کوی(۱)» یا «اوسیگ - اوسیج(۲)» می خواندند. ایشان از پیشوایان دیو یسنا، گمراه کنندگان و دشمنان مزدیسنا شمرده شده اند. ظاهرا برگردان سنتی کوی «کور» است. این واژه از «کو(۳)» به معنای «دیدن» مشتق می شود. از این رو، در اصل «پیش بین» را تبیین می کند. در گویش کهن ایرانی این معنا کاملا تغییر می کند، و زناکار و مفسد می شود. این دو نام در اوستا و ریگ ودا به عنوان نام های روحانیان قربانی کننده، و سرودخوانان آورده شماره است. در اوستای جدید «کوی» معنای آیینی پیدا کرده است. این واژه در برخی از افسانه های مربوط به خاندان خاصی از نامداران ایران شرقی از جمله کوی ویشتاسب، حامی نامدار و نیرومند ترین مزدایی، کوی اوسن (کی کاووس)، منهدم کننده ی دیوان و منقاد کننده ی سرزمین ایشان پیدا شده است. به نقل از شاهنامه طبقه سلسله ی کیانیان را تشکیل دادند که پس از پیشدادیان زمام امور را در دست گرفته بودند. علاوه بر این دو طبقه، «کرب ها(۴)» - با ریشه ی نامعلوم، که طبق سنت معنای «کر» دارد - نیز از روحانیان دشمن ذکر شده اند. این نام مبهم ظاهرا هیچگونه پیوندی با شرایط کهن هندی ندارد. در اوستا نیز غالبا همراه با دیوها، پیشوایان مذهبی که «کرپان، کرپ» و «کوی» باشند، یکجا نامیده شده اند. کرپ ها و کوی ها دو طبقه از پیشوایان کیش آریایی بودند که مراسم دینی دیوها را به جای می آوردند. در کاثاها، زردشت به کرات از آنان که اسباب گمراهی مردم را فراهم می کنند و به واسطه ی تعلیمات دروغین خود آنان را می فریبند، شکوه می کند. این گروه از روحانیان مخالف به تدریج درهم شکستند. اصول دینی جدید پیروز شد و همراستای آن آیین طبیعت پرستی آریایی ها محو گردید. از این رو، نام های کوی و کرب به مرور معنای صریح و روشن خود را به صورتی که در گاثاها آمده بود، از دست داد. با این حال، در متون متأخر فهرست ریز کلیشه یی این موجودات پلید به صورتی معمولی حفظ شده است. (ص ۲۹_۳۰)
۱)kavi
۲)usig
۳)ku
۴)karapans
مأخذ: معیری، هایده. مُغان در تاریخ باستان. ویراستار: دکتر کتایون مزداپور. پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی. تهران، تابستان ۱۳۸۱
🔥 @atorshiz 🔥
روحانیت در ایران باستان (شماره ۳)
#روحانیت_در_ایران_باستان
#تاریخ_کیش_زرتشت
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
عضویت در طایفه ی روحانی را معمولاً مردان از پدران خود به ارث می بردند. اینکه کهانت موروثی بوده، و همه ی مؤبدان از اولاد منوچهر بوده اند، در بندهش تایید شده است. موبدان پارس همه بدین تخمه (به) منوچهر باز شوند. نیز روحانیت مغان از طریق توارت از پدر به پسر می رسید. بر اساس این دو استدلال روحانیت در ایران از پیدایش منوچهر موروثی بوده است. به نظر می رسد که اصل روحانیت موروثی با ویژگی انحصاری، نخست بار در غرب ایران تجربه شده است، و واژه ی مشترک ایرانی برای عضو طایفه ی «مگو magu»، پس از آنکه در میان مادها ظاهر شد، مفهوم خاص عضو طایفه ی روحانی و در نتیجه یک روحانی را به خود گرفته است. به قول بوزانی، آنگاه که خاندان سلطنتی هخامنشی به نیاکان خود می بالید، سلاله های روحانی دعوى قدمت اسطوره یی در سر داشتند، و خویشتن را از فرزندان منوچهر و از دوران پیدایش جهان می پنداشتند. اما ظاهراً حضور واژه ی زوتر این تسلسل را مورد تردید قرار داده است. روحانی جوان تحت تعالیم آترپاتی آموزش های بسیار سختی را می گذراند. اصطلاح اوستایی اخیر در ایران شرقی برای آموزگار دینی کاربرد داشته و ظاهرا در قرینه ی بامغویتی به معنی رئیس مغان مورد استفاده داشته است. از منفرد بودن این واژه چنین برمی آید که جایی در دور دست های تاریخ نداشته است. به علاوه، هند و ایرانی بودن آن هم دلیلی بر پیدایی اخیر آن نیست، و عملا تحت این شرایط هم اَشکال دقیقا بر هم منطبق نیستند. زیرا پیوستگی آنها احتمالا آن اِشکال عمومی را که در حالت های متقارن به وسیله ی هر دو عضو به ارث برده شده باشد، ندارد. اما جزئیات ریخت شناختی، نسبت متفاوت و دقیق تری را به این صورت مطرح می کند که آتربان اوستایی برخلاف همتای ودایی خود، ریشه یی را با تفاوت تعریفی عرضه می دارد. واژه ی مزبور در زبان ایرانی بر عکس هندی، اعتبار باستانی خود را به عنوان اصطلاحی کاربردی برای یک طبقه ی اجتماعی حفظ کرده است. واژه ی آتربان که ظاهرا مبین محقق روحانیت زردشتی است، در گاتاها پیدا نمی شود، از این رو، به نظر می رسد که اصطلاح مزبور در کهن ترین دوران هم جامعیت اداری و رسمی نداشته است. واژه ی مزبور احتمالا نخست بار در الواح ایلامی به صورت هاتور ماباتیش(۱) و دو نام کامل هاتو رما (۲) (آتورما(۳) و اثتَرما(۴) (اَثتما(۵) کشف شده است. برابر صورتهای مزبور در حالت فاعلی مفرد در فارسی باستان اَتَروا(۶)؛ اوستا، آتَروا(۷) است. این عنوان روحانی ایران قدیم در ایران دوران هخامنشیان به صورت دیگری برگردان نشده است. با این حال، داریوش نخست بار در بندی از کتیبه ی بیستون از واژه ی مگوش(۸) در رابطه با غائله ی گئوماتا استفاده کرده است. در این بند اشاره یی به معنای مگوش نشده است. (ص ۲۶ _ ۲۷)
۱)hatur mabattiš
۲)Haturma
۳)Aturma
۴)astarma
۵)astama
۶)atharvā
۷)āthrava
۸)maguš
مأخذ: معیری، هایده. مُغان در تاریخ باستان. ویراستار: دکتر کتایون مزداپور. پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. تهران، تابستان ۱۳۸۱
🔥 @atorshiz 🔥
روحانیت در ایران باستان (شماره ۱)
#روحانیت_در_ایران_باستان
#تاریخ_کیش_زرتشت
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
به رغم آنکه اوستا مقام روحانیت را در زمره ی بلند آوازه ترین مقامات در سرزمین های ایرانی ذکر می کند، اما به اعتقاد بسیاری از صاحب نظران دهه های اخیر فرهنگ دین و روحانیت اساسأ در بُن نژاد آریایی اصالت چندانی ندارد، زیرا که بازتاب عناصر عدیده یی است با اصالت بین النهرینی. بوزانی، در تأیید این مدعا به ذكر نمونه هایی می پردازد. تصاویر بالدار اهورا مزدا که در نقوش برجسته ی هخامنشیان ظاهر شده اند، بین النهرینی اند؛ اشکال آسمانی اشیا، و تضاد میان نور و ظلمت نیز در اندیشه ی مزدایی احتمالا سومری اند. با این حال، روحانیان همواره به صورت برجسته ترین طایفه و تیره بوده اند. طبقه ی روحانی در هر جایی که پیشه های مختلف ذکر می شود، در مقام نخست قرار می گیرد، زیرا که اصلی ترین است. روحانیان، طبقه ی خاصی را به وجود آورده بودند که به وضوح از طبقات دیگر جامعه متمایز بوده است.
ادعای تقدم طبقه روحانی بر جنگجو در راستای اجرای آیین ها و مراسم انکار ناپذیری کسب می شد که در پرتو تأیید ایزدان، رستگاری این جهانی و آن جهانی حاصل آن بود. در واقع به شهادت دین نوشته ی ایرانی اگر روحانیان، جنگجویان و برزگران طبقات اجتماعی بودند، به یقین اسطوره یی ابداع شده بود تا این تقسیمات ازلی و مقرر شده را به وسیله ی خدایان بنمایاند. اوستا، هر سه ی این طبقات را ضمن به هم پیوستگی از زردشت می داند. در نزد روحانیان ایرانی کاربندی تطهیر و تنزیه جسم و روح معمول بود، و ایشان نخست از زاهدان بودند، و آنگاه والامقام. درک موقعیت روحانیان ایرانی، ظاهراً فقط در سایه ی داده های اوستا عملی است. در واقع این اثر توصیف قانون روحانیت است. زیرا با توجه به علایق ایشان نگاشته شده، و از این رو، بازتابی ویژه از اندیشه های شخصی آنها و بالطبع حاوی کلیه ی ادعاهایی است که روحانیت برای خود قائل بود. روحانیان دوره های متأخر اوستایی نیز با دارا بودن برتری قابل توجه معنوی در سرزمین های ایرانی، و جلب احترام عامه احتمالاً هنوز در جایگاه نخست در ایران قرار داشتند. (ص ۲۳_۲۴)
مأخذ: معیری، هایده. مُغان در تاریخ باستان. ویراستار: دکتر کتایون مزداپور. پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی. تهران، تابستان ۱۳۸۱
🔥 @atorshiz 🔥
ولی اینان نتوانستند بر توده مؤمنانی که احتمالاً از سختگیری های روحانیان در رنج بوده اند تأثیر گذارند.
#تاریخ_کیش_زرتشت
#روحانیت_در_ایران_باستان
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
دانشمندان غربی درباره فرو خشکیدن کیش زرتشتی در این دوره(اواخر ساسانی)، بسیار نوشته اند و برداشت اغلب آنها این است که تا سده هفتم میلادی این دین باستانی، چنان با آیین ها و تشریفات، مومیایی و متحجر شده بود که برای فروپاشیدن تنها به ضربه شمشیر یک فاتح نیاز داشت. اما چنین تفسیرهایی بسیار مرهون ذهنیت های زاییده پیروزی نهایی اسلامند و اگر در سده های میانه مسیحی، مسلمانان و ترکان جنگهای صلیبی موفق می شدند اروپا را مقهور خویش سازند بی گمان چنین تحلیل هایی هم در مورد مسیحیت وجود می داشت. در مجموع منابع داخلی و خارجی کیش زرتشتی این دوره را دین نیرومند حکومت مقتدری نشان می دهند که توانست وفاداری تهیدست و توانگر را حفظ کند و برای پیروانش هدفی روشن در زندگی و دستورهایی روشن برای رسیدن به آن ارائه دهد. آموزه های این دین، نیرو و امید می داده اند و قواعد آن نه فقط برای رفتار زندگی، بلکه برای زندگی دیندارانه ای هم بود که آن نیز آیینهای شادی بخش فراوانی هم برای تلطیف سختی های لازمه حفظ انضباط دینی داشت. این دین، دین ارتقای زندگی بود و نه نفی و ترک دنیا. آری، زیر بار عمر طولانی خود آسیب دیده بود با میراث آموزه ای و آیینی دیرینه ای که در برابر محققان و الهيون مسائل فکری مهمی را می نهاد ولی اینان نتوانستند بر توده مؤمنانی که احتمالاً از سختگیری های روحانیان در رنج بوده اند تأثیر گذارند(ص ۱۷۴)
مأخذ: بویس. مری، زردشتیان، ترجمه عسکر بهرامی، تهران، ققنوس، سال۱۳۸۱
🔥 @atorshiz 🔥
روحانیت زرتشتی که حمایت سلطنت را داشت، تقریباً بر تمام جنبه های زندگی مردم حاکم بوده.
#تاریخ_کیش_زرتشت
#روحانیت_در_ایران_باستان
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
#تاریخ_اجتماعی_زرتشتیان
از نظر خود مومنان هم، سازمان روحانیت زرتشتی که حمایت سلطنت را داشت، تقریباً بر تمام جنبه های زندگی آنان حاکم بود و این حقیقت که روحانیون قوانین را هم تفسیر و هم اجرا می کردند به ایشان نفوذ فراوانی میبخشید.(ص ۱۷۱)
مأخذ: بویس. مری، زردشتیان، ترجمه عسکر بهرامی، تهران، ققنوس، سال۱۳۸۱
🔥 @atorshiz 🔥
ویدئویی بسیار زیبا با صدای بانو هایده(نوروز آمد) اشعاری از فردوسی پاکزاد در مورد نوروز
#نوروز
#فیلم
#ترانه
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
@atorabanorg
آیین چهارشنبه سوری(شماره ۳)
#نوروز
رابطه ی چهارشنبه سوری و گذر سیاوش از آتش
[علی محمد کاوه]معتقد است که جشن چهارشنبه سوری،یادگار و بازمانده از گذر سیاوش از آتش است که البته آن یک مراسم کهن و سنتی برای اثبات بی گناهی موسوم به وَر یا وَرَنگه Varangah،یعنی آزمایش ایزدی بوده است...
سرگذشت زندگی سیاوش،سرگذشت عبرت انگیز و آموزنده ایست که شرح تفضیلی آن در شاهنامه ی فردوسی نقل شده است.آموزنده ترین قسمت این جریان تاریخی گذشتن از خرمن آتش به منظور برائت از اتهام و اثبات بی گناهی وی بوده است. معهذا از جریانات تاریخی فوق آن چه به دست فراموشی سپرده شده،ارتباط روز چهارشنبه ی پایان سال با تاریخ کشته شدن این شاهزاده ی جوان می باشد که تا کنون شاید شناخته نشده باشد و می بایست مورد توجه قرار گیرد.
آثار و علائم اندکی که از جریان تاریخی فوق برجای مانده نشان می دهند که سیاوش در پایان سال ثابت ۱۰۱۳ پیش از میلاد/۷۱۳ تاریخ مبنا،که برابر با روز چهارشنبه بوده به دستور افراسیاب کشته شده و یک روز پس کشته شدن سیاوش، فرزند وی کی خسرو در روز پنجشنبه،یکم فروردین ماه سال ۱۰۱۲ پیش از میلاد/۷۱۴ تاریخ مبنا در توران متولد شد و چون در آیین زرتشتی مراسم سوگواری در رثای مردگان جایز نیست،پارسیان زرتشتی در آخرین شب چهارشنبه ی پایان سال از آتش می گذشته اند تا خاطره ی سیاوش به منظور دفاع از عفت و پاکدامنی، جاودان باقی بماند،معهذا روایت زیر نشان می دهد که مهرگرایان سغدی بر خلاف پارسیان زرتشتی در آخرین روز از پایان سال سغدی،به سوگواری می نشسته اند.(ص.۹۶_۹۵)
بن مایه:رضی.هاشم،جشن های آتش،مهرگان:جشن مهرگان،چله...همراه با پژوهشی درباره ی جشن های آتش در جهان و مراسم برگزاری و آیین های سنتی میان زرتشتیان ایران و پارسیان،تهران،بهجت،۱۳۸۳
🔥 @atorshiz 🔥
آیین چهارشنبه سوری(شماره ۱)
#نوروز
جشن چهارشنبه سوری در اصل جشن سوری نام داشت و اصطلاح چهارشنبه احتمالا بعد از اسلام به آن افزوده شده است.چون پیش از اسلام،واژه های شنبه و یک شنبه در میان زرتشتیان رواج نداشت و برای روزهای هفته از نام ایزدان استفاده می کردند مثل هرمزد روز،بهمن روز و غیره...اطلاق لفظ چهارشنبه برای این جشن دقیقا معلوم نیست.اما ایرانیانِ زرتشتی مانند یهودیان و برخی از اقوام دیگر ایرانی از شنبه،یکشنبه و... بهره می بردند.ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه اشاره ای دارد به این که اول شب چهارشنبه در نزد یهودیان ایران،ساعتِ آفریده شدنِ خورشید بوده و چون در یکی از گاهشماری های قدیم،آغازِ شب چهارشنبه را مبدا سال قرار داده اند،این روز،روز خاصی شد و جشن و شادی چهارشنبه سوری شاید به این دلیل باشد.شاید هم عدد چهار در چهارشنبه نماد چهار فصل سال باشد که در این روز به پایان می رسد.به هر جهت،جشن سوری عبارت بوده از روشن کردن آتش برای گرم کردن هوا و زود رسیدن بهار و نوروز.(ص.۳۵)
بن مایه:اسماعیل پور.ابوالقاسم،چشمه های بیدار_جستارهای ایران شناسی،تهران، انتسارات هیرمند،چاپ اول ۱۳۹۶
🔥 @atorshiz 🔥
مسئله دین هخامنشیان و خدای بزرگ آیین زرتشت(شماره ۱۸ / شماره پایانی)
#تاریخ_کیش_زرتشت
#زرتشت_و_اوستا
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
در اینجا استدلال قانع کننده او را نمی آورم، چون به آسانی در دسترس همگان است. دلیل اینکه از آن یاد کردم، آن است که این نشان دهنده اثری از آیین زروان در کیهان شناسی مزدایی است. اما می خواهم اذعان کنم که من در پاره ۱۲ و ۱۳ که به ترجمه زنر بدین گونه آمده، حیران شده ام:
۱۲. و اورمزد به روح تباه کار گفت: «زمانی را معین کن تا با آن پیمان بتوانیم کار را تا نه هزار سال تمدید کنیم» زیرا می دانست که با تعیین وقت، بدین گونه روح تباهکار بی قوت می شود. پس، روح تباهکار چون پایان را نمی دید با پیمان موافقت کرد. آن چنان که می خواهند جنگ تن به تن کنند، باید وقتی مثلا بدین گونه که «در فلان روز بیا که تا شب پیکار کنیم» تعیین می کنند. ۱۳. این را نیز اورمزد به سبب علمی که به همه چیز دارد، می داند که در این نه هزار سال، سه هزار سال کاملا آن چنان که به مراد دل اورمزد است می گذرد و سه هزار به مراد اورمزد و اهريمن و در سه هزاره آخر، روح تباهکار بی قوت می شود و اورمزد آفرینش را از تجاوز نجات می بخشد. اکنون ببینیم که این طرح چگونه می بایستی انجام می شد. تسلط اورمزد سه هزار سال و پیکار سه هزار سال با یک پیکار نهایی که ظاهرا در پایان سه هزاره دوم روی می دهد و اهریمن شکست می یابد، و اورمزد تا جاودان فرمانروایی می کند. بدین گونه، شش هزار سال را شامل می شود و ناچار باید دو سه هزاره به فرمانروایی اورمزد یا زمان آمیختگی بدهیم که با متن نمی خواند. به نظر من، تنها راه حل این اختلاف آن است که فرض کنیم کلا میان نظريه «سه زمان» را که در آیین مانی مقامی استوار دارد و در آن سه اساس (۱) هست مبنا قرار دادند و اجمالاً آن را (در طرح هزارگانی) به سه دوران تبدیل کردند و این نکته را نادیده گرفتند که این سه اساس فقط دو دوره را شامل می شود و دوره سوم مشمول ابدیت خواهد بود.(ص ۹۶ _ ۹۷)
۱)bundahišn, gumezišn, vizarišn
مأخذ: دوشن گیمن، ژاک. زرتشت و جهان غرب. ترجمه: مسعود رجب نیا. نشر هیرمند. سال ۱۳۹۳
🔥 @atorshiz 🔥
مسئله دین هخامنشیان و خدای بزرگ آیین زرتشت(شماره ۱۵)
#تاریخ_کیش_زرتشت
#زرتشت_و_اوستا
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
اساطیر کیهانی نیز به دیده زرتشت قابل قبول نمی آمد، مگر آنکه در آن، دگرگونی فراوان پدید آید. ش اید آن چنان که لوزی، لومل و پتاتزونی تصور کرده اند (بر خلاف نظر کومون) کشتن گاو ازلی به دست اهریمن آن چنان که در بندهشن
آمده، یک دگرگونی اخیر در اساطیر کهن باشد که در رازهای میترا مجسم شده است و آن میترا در داستان باروری و آفرینش قهرمان بوده است. زرتشت جز مردود شناختن این اسطوره، به همراه مردود شناختن قربانی همرام با خونریزی، چاره ای نداشت. زرتشتیان هم بعدها به هنگام تلفيق عقاید مختلف، این داستان را بار دیگر قبول کردند و نتوانستند این کشتن را کار یک خدای نیکو بدانند و بنابراین، آن را از آن اهريمن شمردند. اما زرتشت خود داستان روان گاو را تعبیر کرد. با توجه به افسانه انسان نخستین، زرتشت يمه (جمشید) را به سبب آوردن قربانی همراه با خونریزی مردود ش شناخت و مانو را نادیده گرفته است (و تنها نشانه ای که از ایران در آن است نام ManuščiØra است) تنها بعدها – Gaya - maratan همچون «نخستین انسان» پدیدار می شود. شاید چنان که هارتمان گفته است آفریده و پرداخته زروانیان بوده که به عبارت «اساطیر برگزیده» در یسنا ۳۰ که از هر دو نام برده می شود، توجه کرده اند. اما این شخصیت تازه به گفته لومل (ص ۱۳۷) در طرح دوران های جهان جای داده شد. علت اینکه او را در نظام کلی، بیگانه می دانند آن است که در هیچ عبارتی نیامده است که «گیومرد» را اورمزد آفریده و او سه هزار سال وجود داشت. در آن زمان کاری نمی کند و هدفی ندارد و تنها مأموریت او مقتول شدن نه در این دوران، بلکه در دوران بعدی توسط روح پلید است. تنها پس از بهره گرفتن از دوران های سه گانه و اصول اعشاری آن، فقط ۳۰ سال در دوره سه هزار ساله بعدی زمان می یابد. شایان توجه است که حمزه اصفهانی همین سی سال را فقط از عمر او می شمارد. حمزه مجموعا ۱۲۰۰۰ سال را می پذیرد، با این شیوه، دوران «ب» را نیز به حساب می آورد، ولی آن را خالی می گذارد. بدین گونه، نشان می دهد که نویسندگان دیگر از گیومرد تنها همچون وسیله ای برای پر کردن این دوران استفاده کرده اند. موضوع مبادی و تغییرات روایت سه هزار سال بغرنج است که مدت ها مورد توجه دانشمندان معاصر همچون بنونیست، نیبرگ. لومل و زنر بوده است.(ص ۹۴_ ۹۶)
مأخذ: دوشن گیمن، ژاک. زرتشت و جهان غرب. ترجمه: مسعود رجب نیا. نشر هیرمند. سال ۱۳۹۳
🔥 @atorshiz 🔥
مسئله دین هخامنشیان و خدای بزرگ آیین زرتشت(شماره ۱۳)
#تاریخ_کیش_زرتشت
#زرتشت_و_اوستا
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
یک نکته، پشتیبان صحت این حدس است. یسنا ۴۸ را، که بی محابا و آشکارا هومه را مردود می شناسد، شاید بتوان به دوران اوایل کار زرتشت نسبت داد. زیرا در آن دیده می شود که وی در پی یافتن یک پشتیبان است، از آن رو که در پاره ۵، می گوید «بود آیا که فرمانروایان نیک و نه (فرمانروایان) بد، بر ما فرمان رانند!»
پس شاید بتوان پذیرفت که آیین هومه پاره ای از آیین پرستش در زمان زرتشت بوده است. چیزهای دیگری را که از آنها یاد کرده ایم، شاید بعدها به متن افزوده باشند. زرتشت فروشی ها را نادیده می گیرد، شاید از آن رو که با وظيفة سلطنت چنان که گفته شد، مربوط بودند. وی در عوض درباره روان شناسی از دئنا آگاه بود. درباره این لفظ، نظر شما را به توضیح نو و به نظر من قانع کننده پاگلیارو جلب میکنم و از او این مطلب را می آورم. پس از آوردن مختصر ترجمه بارتولومه (من روحانی - فردیت)" و لومل (اصل روحانی با فرد - روح) و میه (فردیت روحانی) پاوری و دوشن گیمن (وجدان)، پاگلیارو می گوید چنین می نماید که بی تردید این واژه به dāy - به معنی «دیدن» وابسته است. پس به جای تعبیر به (حس) بینایی که نتیجه «بصيرت (دینی)» می شود، (زیرا معنی تحت اللفظی daēnā می شود «دین»)، پاگلیارو مترادف یونانی لاتینی آن را که elzos به معنی «نوع» است، پیشنهاد می کند و نتیجه می گیرد که در برابر gaēøa به معنی«موجود زنده» که انواع جهان مادی را نمودار می سازد daēnā برای نمودار ساختن مُثُل ها و انواع استعمال شده است. و معنی نهایی آن «سرمشق، الگو، نوع، نسل» و سرانجام، «سرشت و جوهر» است. درباره بستگی daēnā با روح و از طرفی درباره معنی دو گانه daēnā، می توان این عبارت ها را از پاگلیارو همچون نمونه نظر کلی او درباره زرتشت نقل کنیم:
در گاتها، شیوه تصور فرد از دئنا را آشکار روشن نساخته است، اما این بی گمان به معنی آزادی گزینش نیکی و بدی است که اساس تصور ثنویت است. هر کس طرفی را گرفت، جوهر روانی خاصی را که به یکی از آن دو وابسته است، اختیار کرد. تنها در این معنی است که موعظه زرتشت با سعی دعوت نهفته در آن، قابل توجیه به نظر می رسد. (پس چیزی است کاملا با گزینش «bios» توسط روح پیش از تولد دیگر به جهان، چنان که افلاطون در جمهور، کتاب دهم، گفته است متفاوت است). این مفهوم دئنا از لحاظ افکار کلامی، نهایتا چندان کامیابی نیافته است. زیرا قسمتی از آن به فروشی «روح حامی، روان نگهبان» جذب شده که بیشتر جنبه دینی دارد تا ارزش فلسفی و فکری و در گاتها از آن یاد نشده است.
... اهورا مزدا هم مانند آدمیان دئنا دارد که در روح وی گوهری شمرده می شود. دئنا خدای یگانه یعنی جوهر او دین است که تصور تحلیلی الوهیت است. تحول مفهوم جوهر و معنی روحانی الوهیت تا «دین» را می توان به طور طبیعی از عبارات يسنا ۴۴، پاره ۱۱، در ترجمه دوشن گیمن دریافت
«ای خرد، آیا آرمئیتی به کسانی که جوهر (دینی) تو به آنان اعلام شده، می رسد؟ از آغاز، من توسط تو برای این برگزیده شدم ...»(ص ۹۲ _ ۹۳)
مأخذ: دوشن گیمن، ژاک. زرتشت و جهان غرب. ترجمه: مسعود رجب نیا. نشر هیرمند. سال ۱۳۹۳
🔥 @atorshiz 🔥
مسئله دین هخامنشیان و خدای بزرگ آیین زرتشت(شماره ۱۱)
#تاریخ_کیش_زرتشت
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
اخیراً برخی مانند گیزو در ترجمه اثر گیبون در این تنگنا تلاش کرده اند به یاری زرتشت در آیند. گیزو می گوید که «اهریمن از روی سرشت (چنان که گیبون می پندارد) ناگریز از بدی کردن نیست و زند اوستا آشکارا می پذیرد که او نیکو به جهان آمد و در آغاز روشنی بود، ولی رشک بر او چيره شد و او را شریر ساخت و از روی حسد، خواهان نیرو و صفات اورمزد گشت. پس، پرتو اهریمن به ظلمت گرایید و درافتاد». باید اذعان کنم که چنین مطلبی را نه در ترجمه آنكتیل دیده ام، نه در ترجمه های زند اوستا. لومل در این باره عقاید ناهمساز دارد. در تفسیر یسنا ۳۰، پاره ۵ (ص ۲۲) می نویسد که: «از این دو گوهر، آنکه شریر است، بدترین کارها را بر می گزیند. ولی مقدس ترین گوهر که در استوارترین عصرها پوشیده شده است خود را به حقیقت می پیوندد». لومل استدلال می کند که زرتشت در اینجا چگونگی راه یافتن نیکی و بدی به جهان، یعنی از راه اختیار و اراده آزاد روح را بیان می کند. پس، این را از نظریات خود زرتشت پنداشته است. اما لومل در این گفتار همچنان می گوید که «اما به عکس، محور مناقشه دینی مشتمل بود بر دو گوهر فی نفسه خیر و شر که جلوه گاه دو مفهوم متضاد اخلاقی است و این یا حاصل یک تصور ثنویت متضاد، ازلی و توجیه نشدنی است یا مطابق نظر زروانیان است که اورمزد و اهریمن را از یک پدر می دانند و تضاد را به وجود اعلا (زروان) نسبت می دهند.» لومل با این گونه بیان می خواهد ما را قانع سازد که به تصور زرتشت، شر به جهان راه جست و به اختیار ارواحی که نخست بی گناه بودند و پس می توانستند فرزند اهورامزدا باشند که با این امر بعدها خود لومل (در ص ۲۷)، به مخالفت پرداخت و آن را از لحاظ روح شر ناممکن دانست)». فون وزن دونک با واقع بینی بیشتری قبول می کند که مسئله ریشه اصلی شر در گاتها هنوز حل نشده است.«به مسئله اصل ریشه شر که موضوع این همه بحث های کلامی و فلسفی شد، در گاتها به نحو قانع کننده ای پاسخ داده نشده است، ... در اساطیر، شیطان، فرشته هبوط کرده، چنین می نماید که گوهر شرارت که هرگز در برابر زرتشت کاملا آشکار و مقطوع و معین ظاهر نمی شود، مستقلا شر را بر می گزیند و مسئله را چه از لحاظ اصل و منشأ او و چه از لحاظ وجود شر در انسان، بی پاسخ گذاشت.» شاید بتوان نتیجه گرفت که تنها راه توجیه این اشکالات آن است که دو گوهر از اساطیر کهن گرفته شده، ولی با آیین نو کاملا سازگار شده است. اختلافات مذکور دو شیوه غیر فلسفی زرتشت که نمی توانست قدرت کامل خدا را با خیر محض او وفق دهد، منعکس شد. هیچ یک از زرتشتیان گویا این اشکال را بدین گونه ندیده باشد. آنان هرگز مجموع را این چنین مطلق و همه فراگیر تصور نکرده بودند که در آفرینش، شر را هم شامل شود. از نظر آنان که هوشمندتر بودند، اهریمن با همه قدرت خویش، یک مرز منفی در برابر وجود اورمزد و فعالیت او بود. اینک باید این ها را با آبای کلیسا یا نوافلاطونیان مقایسه کنیم. آنها هم کم و بیش با یونانیان کهن و با افلاطون که به نظرش، ماده حد و مرز قدرت نیکی است، همانند بودند.(ص ۸۹ _ ۹۰)
مأخذ: دوشن گیمن، ژاک. زرتشت و جهان غرب. ترجمه: مسعود رجب نیا. نشر هیرمند. سال ۱۳۹۳
🔥 @atorshiz 🔥
و منشأ آن خشکیدن آبها شد!
#قاجار
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
یک یادداشت پشت نسخهای درباره قحطی سال ۱۲۸۸ ه.ق. در اصفهان.
متن بازخوانی شدهٔ یادداشت
اول سال سنه ۱۲۸۷ اجناس گران شد. از اول شهر محرم الحرام ۱۲۸۷ روز به روز بر ازدیاد بود؛ به حدی که اهل اصفهان و نواحی آن، گوشت مردار و حیوان حرام گوشت میخوردند و خون مذبوح را میخوردند. جنس به حدی شد که نان یکمن چهار قران؛ برنج یک من شش قران، بهشت قران هم رسید. در شهر یزد یکمن هشت قران؛ در خراسان و مشهد شش قران.
بسیاری مردم مردند و قشمه اصفهان هشتصد نفری به حساب، بلکه هزار متجاوز، از گرسنگی مردند. آخر سال کار به جایی رسید که اطفال خود و دیگران بسیار خوردند و طول کشید تا حین تحریر که اندک تنزل کرده و اصفهان نان یکمن دو قران شده؛ یک سال و دو ماه است شده، و منشأ آن خشکیدن آبها شد و بارش نیامد. روز گذشته که بیست و هشتم شهر ربيع الاوّل سنه ۱۲۸۸ است، عالم ثقة در منزل ما نقل کرد که امروز ضعیفهای را یافتند سه سر طفل را در یك ظرف طبخ کرده بود. خواستند او را به قصاص برسانند، گفت: من تا به حال چهل نفر طفل را خوردهام. او را کشتند. ضعیفه دیگر طفل ششماهه خود را پخت و خورد. خلاصه اطفال مردم از سر راهها دزدیدند و خوردند.
و روز عید نوروز در بیست و هشتم شهر ذي الحجه الحرام واقع شد. در این سال از جمله نواحی اصفهان دو قریه معظم دهاقان و عطاآباد که صد نهر آب بیش داشتند دو سال است تمام آنها خشک شد. منحصر شد آب خوردن آنها و دواب آنها به یک چاه مرحوم میرزا مهدیخان، بعد از دو سال تمام متفرق شدند. بسیاری آنها مردند. قطرهای آب از قنات آنها بیرون نیامد.(ص ۱۵۵_۱۶۱)
مأخذ: جعفریان، رسول (بهار ۱۳۹۱). یک یادداشت پشت نسخهای درباره قحطی سال ۱۲۸۸ ه.ق. در اصفهان. نشريه اسناد بهارستان، ۵ (۲)،
@atorabanorg