تنها کانال رسمی مجله چلچراغ در تلگرام نشانی اينستاگرام: instagram.com/40cheraghmag نشانی سایت: www.40cheragh.org لینک تایید اعتبار و کد ثبت شامد کانال در سامانه وزارت فرهنگ و ارشاد http://t.me/itdmcbot?start=chelcheraghmag
به مناسبت روز بزرگداشت صائب تبریزی، چند شعر که در پادکست شنیدید، مرور میکنیم.
🌿 غزلی از صائب تبریزی
➕ دو شعر از محمدرضا شفیعی کدکنی و رضا حسینی که در قسمت دوم پادکست میشنوید.
@ChelcheraghMag
در کستباکس هزار نفر ما رو دنبال میکنند!
شما هم تشریف بیارید:
👈🏻 قسمت دوم رادیوچل - شادی جمعی
@ChelcheraghMag
شاید ساده و بیاهمیت به نظر برسد اما همین «کلامی کوچک از دیگری» میتواند یک زندگی را نجات بدهد.
🎈به مناسبت زادروز هلن کلر
@ChelcheraghMag
ما به سایت شنوتو هم اومدیم.
از لینک زیر میتونید رادیوچل رو گوش کنید.
👈🏻 «رادیوچل در شنوتو»
📻 یک ساعت و ۲۷ دقیقه شادی جمعی
@ChelcheraghMag
آخرین باری که پوستر یک شخص را به دیوار اتاقم زده بودم، به سالهای اوج فوتبال زیدان برمیگردد. تاثری از خونسردی عمیق در حرکات ساقها و جذبه فیگوراتیو یکی از معدود بازیکنان تخطیگرِ پستِ ده. شخصا یک جور نظام سلسله مراتبی به معنای دقیق کلمه بین بازیکنی که میتوانست پوستر شود، بازیکنی که عکسش از روزنامه قیچی میشد و بازیکنی را که عکس برگردون یا عکس کارتیاش خریداری میشد، رعایت میکردم. زیدان تنها بازیکنی بود که پوسترش کردم؛ رابرت پیرس، امانوئل پتی، بارتز و… بازیکنانی بودند که عکس بریدهشدهشان از روزنامه را لای دفترها نگه میداشتم. و داوُر شوکر، تونی آدامز و دیگرانی که تنها در حدود بازیکنانی قابل احتراماند، به صورت کارت نگهداری میشدند.
📝 برشی از یادداشت #فرید_خلیلی، درباره پوسترهایی که به اتاقمان میزدیم.
🎈 تولدت مبارک آقای زینالدین زیدان
توی حال و هوای جام ملتهای اروپا، دلمون بیشتر از قبل برای هنرنماییاش تنگ شده.
@ChelcheraghMag
قسمت دوم رادیوچل منتشر شد
میگویند طفلیست گمشده. کسی درست نمیداند آن گمشده رفته از یاد، کی و کجا از میان انگشتهای ما لغزید؛ اما تنها راه به یاد آوردن، همیشه مرور کردن گذشته است...
ما در دومین شماره رادیوچل از روزهایی گفتهایم که هنوز شاد بودن را از یاد نبرده بودیم تا شاید به یاد بیاوریم چه شد که دستان مهربانش را رها کردیم. دستان مهربان طفلی که حالا لابد دیگر بزرگ شده است و اگر کسی برایش شناسنامه گرفته باشد لابد به جای نامش نوشته است «شادی جمعی».
عزیزانی که در این قسمت حضور دارند:
📻 استودیو رادیوچل: مهدی احمدپناه، سهیلا عابدینی، مریم عربی و ابراهیم قربانپور
🎙️روایتها و صداها: هوشنگ گلشیری، الهه رضایی، محمد صالح علاء، بهروز غریبپور، محمد خردادیان، نعمتالله فاضلی، پریسا پورطاهریان، محمدعلی مومنی، آزاده عبداللهی و امیر اردلانی
+ قصهخانه: حمید جبلی
طراحی صدا و تدوین: Frame Story Studio
طراح جلد: فرید دانشفر
با تشکر از مسعود رئیسی
حامی مالی: فعلا نداریم.
برای امور بازرگانی با ادمین اینستاگرام در ارتباط باشید.
🎧 در کستباکس، اپل پادکست، اسپاتیفای و سایر پادگیرها بشنوید.
@ChelcheraghMag
در این تکه کوتاه از مصاحبه #عباس_کیارستمی از چیزی میگوید که بیش از همه فیلمسازیاش را شکل میدهد؛ چیزی که نه سینماست و نه ادبیات.
🎈 به مناسبت تولد عباس کیارستمی
@ChelcheraghMag
درباره قسمت دوم پادکست رادیوچل
📂 موضوع قسمت دوم: شادی جمعی
«بر طبل شادانه بکوب»
الهه رضایی از معنی شادی برامون میگه و اینکه مدتیه شادی برای خیلی از ما کمرنگ شده.
پریسا پورطاهریان خاطرهای تعریف میکنه از عکاسی کردن حین تماشای بازی ایران و اسپانیا و عکس خاصی که ثبت شد.
نعمتالله فاضلی از این صحبت میکنه که در ایران، شادی پایدار برای ما تعریف نشده و این شادی جمعی رو با بحران مواجه کرده.
بهروز غریبپور که عقیده داره رقص یکی از نمودهای شادی جمعیه، از این میگه که کدوم رقص جایگزینناپذیره.
محمد خردادیان از بازخوردی که ویدیوهای آموزش رقصش توی ایران داشت تعریف میکنه و کمی هم از انواع رقص میگه.
حمید جبلی قصه دیگهای میخونه از مجموعه «خاله پیرمرد» نوشته خودش.
و در پایان، محمد صالح علاء یکی از شعرهاش رو برامون دکلمه میکنه.
تعداد گویندهها زیاده؛ فهرست کامل رو توی استوریهای اینستاگرام چلچراغ ببینید.
📅 شنبه، ۲ تیر منتشر میشه.
شنبه خوب، شنبه چلچراغی
@ChelcheraghMag
این ویدیوی کوتاه از لورل و هاردی را چند باری گذاشتهایم، اما دیدنش بعد از مدتها خالی از لطف نیست. چند ثانیهای از آخرین همراهی این دو هنرمند.
حتی در همین چند ثانیه هم دست از شوخی برنمیدارند! زوج هنریای که بعد از گذشت چند دهه، هنوز هم کارهایشان بامزه و دیدنی است.
🎈 به مناسبت تولد استن لورل
@ChelcheraghMag
حدود سه سال پیش که سازمان ملل سال ۲۰۲۱ را سال حذف کار کودک نامگذاری کرده بود، رفتیم سراغ مدرسهای که مخصوص کودکان کار بود. مدرسهای که مسئولش یک خواهر و برادر بودند.
۱۲ ژوئن روز مبارزه با کار کودکان است. به همین مناسبت بد ندیدیم سری به آن گفتوگو بزنیم.
کلیک کنید 👈🏻 «به خانوادهها یاد میدهیم امرار معاش وظیفه پدر و مادرهاست نه کودکان»
@ChelcheraghMag
در دنیا کارهای فراوانی هست که روزگاری به نظر میرسید باید همیشه سهم بلندقدها باشد. از بازیگری سینما گرفته تا ایستادن درون دروازه فوتبال یا رهبری کاریزماتیک سیاسی.
به مناسبت تولد پیتر دینکلیج یا همان تیریون لنیستر «بازی تاج و تخت» سری بزنیم به مطلبی قدیمی؛ درباره آدمهایی که زیر بار قدشان نرفتند و دنیا را به میل خودشان تغییر دادند.
کلیک کنید 👈🏻 «درباره نامهای بلند کوتاه»
@ChelcheraghMag
بعضی لبخندها هیچوقت پاک نمیشوند. صاحبان آن لب و لبخند و تفکرِ خنده بر هر درد بیدرمان بعضی وقتها همهجا هستند؛ حالا چه خودشان بین ما باشند و چه یادشان با ما. کامبیز درمبخش یکی از صاحبان بزرگ لبخند بود. گفتنیها از او بسیار است و بسیارانی از او گفتنیها دارند. به همین دلیل که نام بعضی نفرات روشنم میدارد، این پرونده را به مناسبت تولد او، در روزی که بین ما نیست، با یادداشتهای همکارانش و دوستانش و دوستدارانش باز کردیم.
اینجا دو سه نمونه از کاریکاتورهایی را که برایش کشیدهاند میبینید؛ بقیه یادداشتها و کاریکاتورها در لینک زیر:
https://40cheragh.org/in-memory-of-kambiz-derambakhsh/
🖤 برای #کامبیز_درمبخش که اگر کرونا او را از ما نگرفته بود، حالا ۸۲ ساله میشد.
@ChelcheraghMag
چلچراغ ۲۲ ساله شد
از رادیوچل تا رادیوچل
ماجرای ما ماجرای کسی است که با ذوق و شوق لباسی نو خریده و به تن کرده، جلوی آینه صد بار خودش را برانداز کرده و منتظر است مهمانی شروع شود.
اول بار بیستودو سال پیش بود که چلچراغ لباسش را پوشید و آمد روی دکه. لباسش کمی عجیب و متفاوت بود؛ لباسی که بزرگتر از بقیه مجلهها بود، جنس ورقهایش هم کاهی. هرچه بود نوجوانها و جوانها پسندیدند؛ دانشآموزهایی که میخواستند چیزی یاد بگیرند که در هیچ مدرسهای نیست و دانشجوهایی که پی تغییر بودند.
راه پیچ و خم داشت، سربالایی و سرپایینی داشت، اما هرطور بود باهم گذشتیم ازش. کنار هم عبور کردیم از آن نقاط حادثهخیز؛ شاید گاهی اشتباهی رفتیم، شاید گاهی آدمهای اشتباهی را ملاقات کردیم، اما هرچه بود راه اصلی را گم نکردیم. نه هفت سال بعدش، نه هفده سال بعدش، نه بیست سال بعدش و نه همین یکی دو سال اخیر.
طی کردن این مسیر سخت گرد و غبار روی لباسمان نشاند، ناچار باید رخت تازه به تن میکردیم. عجیب نیست که تقریبا در همان روزهایی که به دنیا آمدیم، تولدی تازه را تجربه کردیم!؟ شاید این خودش نشانه است؛ نشانهای برای اینکه بدانیم باید از نو زاده شد، باید آینده را خودمان بسازیم، و باید امیدوار بود.
حالا فقط لباسمان نو شده وگرنه چلچراغ همان چلچراغ است، کمی متفاوت، یک ذره شوخطبع، منتقد، رفیق شیشِ جوانها، و پی نو شدن.
ممنون که کنارمان هستید.
@ChelcheraghMag
اگر هم هنوز رادیوچل را نشنیدهاید (واقعا چرا؟!) تا از دهن نیفتاده و این نظرسنجی باز است (تا هفته بعد) بشنوید و بیاید اینجا نظر منتقدانهتان را ثبت کنید.
لینکها:
👈🏻 قسمت اول در کستباکس
👈🏻 قسمت اول در اپل پادکست
اگر هم نظرتان نوشتنی و گفتنی است، زیر همین پست نظرسنجی بنویسید. نهتنها ادمین همه را میبیند، که میرود پیش آقای خلیلی و اعضای تحریریه، بلند بلند میخواند. باور کنید.
@ChelcheraghMag
الوعده، تا حدودی وفا!
سلام
راستش مطمئن نیستیم قراری که گذاشته بودیم یادتان هست یا نه. ولی ترجیح دادیم روی حافظه شما بیشتر از همت خودمان حساب کنیم و راستش را بگوییم.
شماره دوم پادکست رادیوچل، چند روز زودتر از روزی که وعدهاش را از ماه قبل داده بودیم آماده بود. در این نوبت از پادکست برای شما از چیزی حرف زده بودیم که خیلیها معتقدند دیریست گم شده. از «شادی جمعی». نشان به آن نشان که در آن هم هوشنگ گلشیری بود، هم خرداد، هم فوتبال و هم اسکار. تعریف از خود نباشد... واقعا نباشد دیگر!
به هر حال همهچیز آماده بود تا اینکه مرکز بررسی شرایط و پدیدههای جوی رادیوچل اعلام کرد اوضاع جوی در این مقطع مناسب حرف زدن از چیزهای سابقا گمشده نیست. با توجه به این گزارش تصمیم گرفتیم عجالتا از انتشار اپیزود مذکور خودداری کنیم، و در اولین فرصت ممکن قسمت سوممان را به جای قسمت دوممان پخش کنیم، چون حال و هوای قسمت سوممان ربط چندانی به شرایط جوی ندارد.
با این حساب، وعده جدید تا یکی دو هفته دیگر. همین!
@ChelcheraghMag
گفت: «به خودم میگویم ستارهها برای این میدرخشند که هر کس بتواند یک روز ستارهاش را پیدا کند. سیارهام را ببین. درست بالای سرمان است... ولی چقدر دور به نظر میآید!»
مار گفت: «قشنگ است. آمدهای اینجا چیکار؟»
شازده کوچولو گفت: «من و یک گل از هم دلگیر شدهایم.»
📖 بخشی از رمان «#شازده_کوچولو»
🎈 به مناسبت تولد آنتوان دو سنت اگزوپری
@ChelcheraghMag
در قسمت دوم رادیوچل، از پریسا پورطاهریان، عکاس ورزشی، خواستیم خاصترین عکسی را که از شادی مردم در بازیهای ملی انداخته، توصیف کند.
صحبتهاش رو توی لینک زیر بخونید:
👈🏻 داستان یک عکس - پریسا پورطاهریان
📻 رادیوچل رو میتونید در کستباکس، اپل پادکست و سایر پادگیرها بشنوید.
@ChelcheraghMag
اولین بار، کلمه «برک دنس» را از زبان مجتبی حجازی دوست دایی محسن شنیدم که با چه هیجانی داشت تعریف میکرد یکی را بالای میدان ولیعصر دیده که داشته برک میزده. من محصل دوره راهنمایی بودم و رفتوآمدم محدود بود به خانه تا مدرسه و البته بعدازظهرها، کوچه خودمان، تا گلکوچک یا هفتسنگ بازی کنیم.
مجتبی به دایی میگفت جوری راه میرفت انگار روی ابرهاست، دستهاش رو یک جوری تکان میداد مثل موج دریا. طولی نکشید تا موضوع برک دنس آنقدر فراگیر شد تا به اشتیاق دیدن این مدل رقص جدید، وقتی داشتیم منزل پسرعمو فرهاد شوی جدید ابراهیم تاتلیس را میدیدم، از زنعمو بپرسم برک دنس ندارند؟
📝 مرتضی قدیمی
لینک متن کامل 👈🏻 «راه رفتن روی ابرها»
🔸 برای قسمت دوم که حرف از شادی و رقص زدیم، و به مناسبت سالگرد درگذشت مایکل جکسون
@ChelcheraghMag
فهرست کامل تمامی میزبانها و مهمانها در قسمت دوم رادیوچل
➕ در کنار صدای این عزیزان، صدای زندهیاد هوشنگ گلشیری را هم میشنویم که داستانخوانی میکند.
🎧 پادکست رادیوچل را در کستباکس، اپل پادکست و سایر پادگیرها بشنوید. در سایت چلچراغ هم امکان شنیدنش هست.
@ChelcheraghMag
قسمت دوم پادکست رادیوچل
📂 شادی جمعی
از لینکهای زیر بشنوید:
👈🏻 رادیوچل در کستباکس
👈🏻 رادیوچل در اپل پادکست
👈🏻 رادیوچل در اسپاتیفای
👈🏻 رادیوچل در سایت چلچراغ
🎧 بشنوید و نظرتون رو برامون بنویسید.
@ChelcheraghMag
خواستیم بگیم دوازده ساعت دیگه قسمت دوم رادیوچل منتشر میشه.
📂 شادی جمعی
🕛 شنبه، ۲ تیر، ساعت ۱۲
با حضور محمد صالح علاء، بهروز غریبپور، نعمتالله فاضلی، الهه رضایی، محمد خردادیان، پریسا پورطاهریان
و حمید جبلی
@ChelcheraghMag
💬 چه چیزهایی شما را ناراحت میکند؟
خب وقتی به کسی ظلم میکنند و کاری هم نمیتوانی بکنی، ناراحت میشوی. و دیگر اینکه من مردی بودم که هیچوقت اجازه نمیدادم کسی کوچکترین کمکی به من کند. هنوز هم دلم نمیخواهد کسی کمکم کند، ولی به جایی میرسی که دیگر نمیتوانی. گاهی کارهایی هست که نمیتوانی و نمیخواهی بگویی، آنها اذیتکننده است.
از گفتوگوی چلچراغی با آقای بازیگر
کلیک کنید 👈🏻 «وقتی به کسی ظلم میکنند، ناراحت میشوم»
🎈 به مناسبت تولد عزتالله انتظامی
@ChelcheraghMag
سال ۹۵ یک گفتوگوی پدر و پسری با رضا کیانیان و علی کیانیان داشتیم به خاطر نمایشی به اسم «حرفهای». سری بزنیم به این گفتوگوی قدیمی.
رضا کیانیان: ما همیشه با هم بیرون میرفتیم، مخصوصا جمعهها. ولی روزهایی میشد که من با علی قرار داشتم، اما مجبور میشدم سر فیلمبرداری بروم.
علی کیانیان: مشکل اصلی این بود که تو آخر فیلمها یا میمردی، یا میرفتی زندان!
کلیک کنید 👈🏻 متن کامل گفتوگو
🎈 رضا کیانیان امروز ۷۳ ساله میشود
@ChelcheraghMag
قرار بود اول بنویسیم «چرا جوانان مصدق را دوست دارند» بعد گفتیم شاید جوانها خیلی چیزهای دیگر هم که مفهوم و دلیل خاصی ندارد دوست داشته باشند. قرار شد بنویسیم «چرا مصدق برای جوانها مسئله است» و دوباره پرسیدیم آیا واقعا مصدق برای جوانها مسئله است؟ خلاصه اینکه در آخر به این نتیجه رسیدیم که از «مسئله مصدق و جوانان» حرف بزنیم.
در این متن این چیزها را میخوانیم:
۱- پنج دلیل جذابیت مصدق برای جوانان
۲- سنجیدن این پنج دلیل
۳- نتیجهگیری
کلیک کنید 👈🏻 «مسئله مصدق و جوانان»
🎈 به مناسبت زادروز دکتر #محمد_مصدق (۲۶ خرداد، به گفته بعضی از مورخان)
📝 شکیب شیخی
@ChelcheraghMag
وقتی به تصویر «معلم»ها در سینما فکر میکنید، کدام نقش برایتان آشناتر است؟ 🤔
به مناسبت تولد حسین سرشار که نقش آقای سرودی «ای ایران» را بازی کرده، نگاهی بیندازیم به معلمها در سینمای ایران. به قول نویسنده مطلب، اگر سینمای ایران کمی با فانتزی مهربانتر بود، احتمالا بازی حسین سرشار ستایشهایی بسیار فراتر از این دریافت میکرد.
👈🏻 کلیک کنید: «تصویر معلم در سینمای ایران»
@ChelcheraghMag
بر طبل شادانه بکوب
📂 موضوع قسمت دوم رادیوچل:
شادی جمعی
📅 تاریخ انتشار:
اگر سنگ از آسمان نبارد، دوم تیرماه
@ChelcheraghMag
حالا که تولدمونه، ستاره دادن یادتون نره!
اگه نقد و نظری هم دارید (مخصوصا اونایی که یه ستاره دادین) توی نظرها برامون بنویسید کم و کاستیها رو.
خیابان مشاهیر اما برای من دقیقا همان خیابانی است که مثل شعرهای فروغ است، آرام، غمگین، بیهیاهو و بیهوده گریهآور. با این که نه کتابفروشی دارد نه عطرفروشی، اما چیزی داشت برای من که خیال کنم آخرین خیابان دنیاست؛ چلچراغ! مشاهیر برای من یک چلچراغ داشت و بس. اما آخرین خیابانِ دنیا بود، خیابانی که در سالهای منتهی به سالمندیام میتوانستم دوستش داشته باشم و باهاش بدوم. آخرین روزهای بینَفَس اما مومنانه دویدنهای استقامتم را آنجا دویدهام.
روایت فریدون عموزاده خلیلی از خیابانهای ۱۶ آذر و مشاهیر
متن کامل: 👈🏻 و خیابانی که دیگر نیست
📻 متنی که در قسمت اول پادکست رادیوچل اجرا شد.
@ChelcheraghMag
رفت آن سوار کولی با خود تو را نبرده
شب مانده است و با شب، تاریکی فشرده
کولی کنار آتش رقص شبانهات کو؟
شادی چرا رمیده؟ آتش چرا فسرده؟
رفت آن که پیش پایش دریا ستاره کردی
چشمان مهربانش یک قطره ناسِتُرده
میرفت و گَردِ راهش از دود آه تیره
نیلوفرانه در باد پیچیده تاب خورده
سودای همرهی را گیسو به باد دادی
رفت آن سوار و با خود یک تار مو نبرده
🖤 برای نیلوفر امرایی، روزنامهنگار و مترجم، که امروز به خاک سپردیمش.
شعر از سیمین بهبهانی
@ChelcheraghMag
«من تو کار شعرم هم دروغ نگفتم. مثلا تمام این «تو»هایی که در شعر من آمده، تمام این آدمها واقعی بوده. همه زنهای واقعی بودند. دروغ نبودند. به همین دلیل هم همیشه موفق بوده. همیشه آدم راستگویی بودم و دروغ نگفتم. در همین کار هم نگاه کنی، تمام اتفاقاتی که در نمایشنامه افتاده، همه زندگی خودم بوده. اینها را نساختم. بخشی تخیل بوده، ولی بیشترش واقعیت بوده. در واقع یکجور بیوگرافی زندگی خودم بود.»
💬 برشی از گفتوگوی ما با احمدرضا احمدی
لینک متن کامل گفتوگو:
https://40cheragh.org/interview-with-ahmadreza-ahmadi-about-airport-theater/
@ChelcheraghMag