cofsher | Unsorted

Telegram-канал cofsher - ☕️کافه شعر☕️

428

Telegram.me/cofsher @nahidashouri

Subscribe to a channel

☕️کافه شعر☕️

هی ابر می‌شدم من و باران نمی‌‌گرفت
باید شروع می‌شد و پایان نمی‌‌گرفت

تصویر گیج زندگیِ با توام، دریغ!
از دور جلوه داشت ولی جان نمی‌‌گرفت

من ساده عاشقت شده بودم ولی چه سود؟
وقتی که زندگی به من آسان نمی‌گرفت

بین من و تو فاصله انداخت عاقبت
تقدیر از من و تو که فرمان نمی‌‌گرفت

کیفیّت عبور تو از من، من از تو، آه!
این‌گونه کاش سیر شتابان نمی‌گرفت

خشکید چشمه‌های امیدی که داشتیم
باران نمی‌گرفت؛ نه، باران نمی‌‌گرفت

دنیا دلش شکست برای من و تو، آه!
ما دل‌شکسته‌ها که دعامان نمی‌‌گرفت

بی شک اگر که میشیِ چشمت نبود، عشق
در من هنوز هم سر و سامان نمی‌‌گرفت


#مهرداد_نصرتی

Telegram.me/cofsher

Читать полностью…

☕️کافه شعر☕️

عاقبت در سینه‌ام دل از تپیدن بازماند
بس که پر زد درقفس این مرغ از پرواز ماند

سوختم و زخاطرم زنگ کدورت برنخاست
رفت خاکستر به باد، آیینه بی پرداز ماند

خامشی بند زبان حرف سازان می‌شود
از لب پیمانه خون‌ها در دل غماز ماند

رفت ایام شباب و خار خار او نرفت
مشت خاشاکی زسیل نوبهاران بازماند

مرد حق را چون شناسد زاهد خودناشناس؟
چون رسد در دیگری هر کس که از خود بازماند؟

پیش زلف افکند دل را چون نگاهش صید کرد
قسمت صیاد گردد هر چه از شهباز ماند

ناخنی بر دل نزد ما را درین عالم کسی
نغمه محجوب ما در پرده این سازماند

از زبان نرم خاکستر بر آتش دست یافت
شمع از آتش زبانی در دهان گاز ماند

خامشی صائب کلید بستگیهای دل است
بلبل ما در قفس از شعله آواز ماند

#صائب_تبریزی

Telegram.me/cofsher

Читать полностью…

☕️کافه شعر☕️

عشق من طرح چلیپایی است تصویرش کنید
سرنوشت من معمایی است تفسیرش کنید

خواب آوار و دوار و دار یکجا دیده‌ام
عمر من آشفته رویایی است تعبیرش کنید

در هم آمیزید عشق و مرگ را در کاسه‌ای
جوهری سازید و آنگه نام تقدیرش کنید

دل که با صد رشته‌ی جادو نمی‌گیرد قرار
تاری از گیسوی او آرید و زنجیرش کنید

عمر من در شب نشست و عشق من در مه شکست
قصه ام اینست و جز این نیست تحریرش کنید

این سحرگه نیست ایمان در امان دارید ازاو
این شب است ای عاشقان صبح! تکفیرش کنید

کاسه ی خورشید روشن نیست این طشت لجن
جا به جا در چاه ویل شب سرازیرش کنید

منتظر مانید با آیینه‌ها در سینه‌ها
چونکه صبح راستین رخشید تکثیرش کنید


#حسین_منزوی

/channel/soltanghazal

Читать полностью…

☕️کافه شعر☕️

به نام خداوند بی نهایت بخشنده و مهربان


وقتی عاشقِ خداوند می‌شوی؛
دیگر نمی‌توانی به عقب برگردی و به عشق های کمتر راضی شوی.


▫️پاراماهانسا یوگاناندا

Читать полностью…

☕️کافه شعر☕️

خدایا🙏
مراقب دستان ما باش
که جز بسوی تو باز نگردد
مراقب قلب ما باش🌷🍃
که فقط خانه محبت تو باشد
کمکمان کن🌷🍃
تا محبت و مهربانی‌ات را
با تمام وجود احساس کنیم🌷🍃
و نامهربانان را بر سر راهمان قرار نده 🌷🍃
درود دوستان صبح بخیر

Читать полностью…

☕️کافه شعر☕️

صُبحدم ، دل را مقیم خلوتِ جان یافتم؛


از نسیم صبح بوی زلف جانان یافتم

#خواجوی_کرمانی

Читать полностью…

☕️کافه شعر☕️

صبح شد
برخـٖیز و بنشین
روبروی آینه

تا ببینی بهتر از خورشید رویاروی توست

#حسین_منزوی

@soltanghazal

Читать полностью…

☕️کافه شعر☕️

به روی
آینه
پرغبار
من بنویس

بدون عشق

جهان جای زندگانی نیست

#فاضل_نظری
@fazelnazariii

Читать полностью…

☕️کافه شعر☕️

به نام خداوندلوح وقلم

🌸خدایی که داننده رازهاست
🌸نخستین سرآغاز آغازهاست

درود دوستان صبحتان عالی

Читать полностью…

☕️کافه شعر☕️

امروز آفتاب را ببوی
و یڪ قاشق عشق
چاشنیِ تمامِ فنجان‌هایت ڪن
امروز رها باش
چون باران بے هوا
چون آواز پرنده ها
چون خیال آنڪہ دوستش دارے . . .!


معصومه_صابر

Читать полностью…

☕️کافه شعر☕️

قطعه《sway》

خواننده: #هوشمند_عقیلی

When marimba rhythms start to play
وقتی صدای سنتور آفریقایی به صدا در اومد
Dance with me, make me sway
Like a lazy ocean hugs the shore
با من برقص، بذار مثل دریایی بی حال و تنبل که ساحل رو در آغوش می گیره موج بخورم
Hold me close, sway me more
منو محکمتر در آغوش بگیر، بذار بیشتر موج بخورم

یکی از ماندگار ترین ترانه های تاریخ که بارهاو بارها توسط خوانندگان مختلف و به زبانهای گوناگون بازخوانی و کاور شده است اجرای اصلی قطعه توسط #دین_مارتین خوانده شده است.

@cofsher

Читать полностью…

☕️کافه شعر☕️

مثل آتش بی‌قرارم، مثل طوفان بی‌وطن
دیگران از من گریزانند و من از خویشتن!

بی‌جهت، بیهوده، بیخود، بی‌سبب، بی‌فایده
عشق وقتی نیست، معنایی ندارد زیستن

زندگی باهمدم نااهل جان فرسودن است
من چنین زندانی‌ام با خویش در یک پیرهن

دوستی پژواک تنهایی‌ست اما همچنان
تا جوابی بشنوی از کوه فریادی بزن

عاقبت در خواب بوسیدم تو را، با این حساب
من به خوشبختی بدهکارم، نه خوشبختی به من

✍🏻#فاضل_نظری
📚#وجود
📝#بی‌جهت

Telegram.me/fazelnazariii

Читать полностью…

☕️کافه شعر☕️

سوی عدم دری ز جهان وجود نیست
ما جاودانه‌ایم، بر این می‌توان گریست

چیزی که مرگ نام گرفته‌ست بین ما
دروازه‌ای میان دو زندان زندگی‌ست

ای مرگ ای جات موقت! شتاب کن
هرچند روشن است که آن روی سکه چیست

تا آبشار راه زیادی نمانده است
ای رود عمر! یک قدم این راه را مَایست

هر کس به روزگار کسی غبطه می‌خورد
این حال و روز ماست، ببین آرزوی کیست
.

✍🏻#فاضل_نظری
📚#وجود
📝#زندان‌زندگان

Telegram.me/fazelnazariii

Читать полностью…

☕️کافه شعر☕️

خانه به خانه، دَر به دَر، دَر پی تو دویده ام
شانه به شانه، سَر به سَر، بارِ تو را کشیده ام

حیله به حیله، فَن به فَن، داغ نهاده ای به دل
سینه به سینه، دل به دل، مهر تو بَر گُزیده ام

نقطه بـه نقطه، جا به جا، دام نهاده، دانه ای
لحظه به لحظه، بیش و کم، از بَرِ شان پَریده ام

چهره به چهره، رو به رو، حرفِ دلم شنیده ای
پَرده به پَرده، دَم به دَم، از تو چه ها شنیده ام!

کاسه به کاسه، لب به لب، آبِ حیات دادمت
جرعه به جرعه، خط به خط، زَهرِ بلا چشیده ام

سایه به سایه، بَر به بَر، با تو و رفته ای زِ بَر
هفته به هفته، مَه به مَه، روی مَهَت ندیده ام

شادی دل...، به دل درآ...، طارق خود رها چرا؟
خیز و بیا و ناز کن ...، ناز تو را خریده ام

#طارق_بستانی

@cofsher

Читать полностью…

☕️کافه شعر☕️

اجرای قطعه ساری گلین با ساز بالابان توسط الافسر رحیم او در شهر رم

Читать полностью…

☕️کافه شعر☕️

یک عمر  شکستیم  ولیکن نشکستیم
آن عهد که در محضرِ احساس تو بستیم

در  آینه‌ی  سادگیِ  ما  خِللی نیست
مثل کفِ دستیم ، همینیم که هستیم

پرواز  نکردیم  که  هر  جا  بنشینیم
از  نسلِ  عقابیم و  فقط  قلّه پرستیم

در حسرتِ یک لحظه تماشای تو ای ماه
هر شب لبِ این پنجره تا صبح نشستیم

عطرِ عرقِ کشمشت ای عشق چه گیراست
چندیست من و کوچه و این پنجره مستیم

#محمدرضا_فولادی

Telegram.me/cofsher

Читать полностью…

☕️کافه شعر☕️

مسیح‌ در دوران تاریک جاهلیت آمد، و مردم نمی‌توانستند ارزش و قدر او را درک کنند.
اما پیام و رسالت او در عشق به خداوند و وساطت او برای یاری به بشریت در رنج نه تنها برای زمانه‌ی او بود، بلکه برای همه دوران است؛
که خداوند هم در سخت‌ترین لحظات با انسان است و هم در دوران طلایی تکامل بشر."

_پاراماهانسا یوگاناندا

@beitmandegar

Читать полностью…

☕️کافه شعر☕️

چندی است نغلتیده و با
خویش نبرده است

جز زیر و بم غم به فرود و به فرازم


#استادحسین_منزوی

@soltanghazal

Читать полностью…

☕️کافه شعر☕️

.سینماگـری را نمی‌توان آموخت یا آموزش داد.
مسائل تکنیکی یاد داده می‌شوند اما هنـر نه...

#عباس_کیارستمی

🔺 ٢۱ شهریور روز ملی سینما گرامی باد

🔹 روز ملی سینمای ایران رو به تمامی سینماگران، هنرمندان، بازیگران و اهالی رسانه تبریک عرض می کنیم

Читать полностью…

☕️کافه شعر☕️

چشم ما روشن به نور روی اوست
لاجرم من دوست می‌بینم به دوست

رند مست از گفت و گو ایمن بود
هر که مخمور است او در گفتگوست

عشق را با رنگ و بوئی کار نیست
عقل دایم در هوای رنگ و بوست

صد هزار آئینه گر بینم به چشم
در همه آئینه‌ ها چشمم بر اوست

موج در دریا روان گردد مدام
آب جوید همچو ما در جستجوست

هیچ بد خود دیدهٔ سید ندید
آفرین بر دیدهٔ بینای اوست

شاه نعمت‌الله ولی

Читать полностью…

☕️کافه شعر☕️

هر روز، یک صفحه‌ی سفید است؛ تو نویسنده‌ی داستان زیبای امروزت هستی.💫
صبح بخیر💐

Читать полностью…

☕️کافه شعر☕️

سرشارم از دلشوره‌های قوری چینی
بر صورتم چسبانده‌ام گُلخند تزیینی

دمنوش‌ها از اضطراب من نمی‌کاهند
آن‌قدر بد دیدم که بدبینم به خوش‌بینی

دست و دلم می‌لرزد و کو آن که بردارد
با دستمالش لکه‌ها را از دل سینی

عصر است وکم‌کم می‌رسد از راه تنهایی
مهمان هرروزه نه گل دارد، نه شیرینی!

می‌بوسدم... هرچند می‌داند که می‌پاید
از لای در همسایه‌ی غمگین پایینی

تنهایی‌ام مردی‌ست شاید سی-چهل‌ساله
(کاری ندارد غم به این ارقام تخمینی)

عطر خوش آواز او در خانه می‌پیچد
زیر صدایش: تکنوازی‌های لاچینی

در آشپزخانه، پذیرایی، اتاق خواب
هم‌پای من بوده‌ست در یک سیر تکوینی

هرشب برایم حافظانه شعر می‌خواند
با تکیه روی نسخه‌ی علامه قزوینی

هر صبح: دل کندن از آن تنهایی معصوم
هر صبح: گیجی در تجمع‌های ماشینی

تا عصر با سرگیجه سگ‌دو می‌زنم در خود
راحت نخواهم شد از این دوهای تمرینی

عصر است پس کی می‌رسد از راه مهمانم؟!
آرامشم را پس بده، دنیای نفرینی!

#کبری‌_موسوی‌_قهفرخی

Читать полностью…

☕️کافه شعر☕️

باران، خیابان، خاطراتی خیس و سحرآمیز
با آسمانی مه‌گرفته... کوچه‌هایی لیز

یک‌ کافه در بن‌بستِ پیری کور و متروکه
خالیِ «جای تو» کنار صندلی و میز

طعم رُژت، لبخند چشمانت... پل فردیس
یک جشن کوچک در ترافیکی شگفت‌انگیز!

میدانِ اسبی را سوارِ اسب رویاها
پرواز تا بام کرج... تا اوجِ رستاخیز

سمبوسه‌های بی‌سوسیسِ شاه‌عباسی!
دلخوش به شادی‌های بی‌اندازه و ناچیز

باهم دویدن در خیابان‌های گوهردشت
آن بوسه‌های دزدکی در سینماساویز

از غربت دیوار زندان رجایی‌شهر
با گریه رفتن یادِ زنبق‌های حلق‌آویز

شب‌ها کنار «بامداد» و قبرِ «گلشیری»
با شعرخواندن‌های در آغوش هم لبریز


هر گوشه از این‌شهرِ خسته ردّ‌پای توست
چیزی شبیه برگ‌ها در خاطرِ پاییز...

مهدی خدابخش

Читать полностью…

☕️کافه شعر☕️

ای عشق! ای شکنجه‌گر مهربان من
دلسوزی تو می‌زند آتش به جان من

من راضی‌ام به مرگ، مرا زجرکش مکن
درد فراق بیشتر است از توان من

کام از هزار جام گرفتم ولی هنوز
خالی‌ست جای بوسه‌ی تو، بر لبان من

ویرانه است خانه من بی حضور تو
آشفته  است بی‌سر زلفت جهان من

بازآ و قفل بشکن و آزاد کن مرا
ای قهرمان گمشده‌ی داستان من

بر تربتم دو غنچه به هم بوسه می‌زنند
عشق است و زنده است هنوز آرمان من

✍🏻#فاضل_نظری
📚#وجود
📝#آرمان

Telegram.me/fazelnazariii

Читать полностью…

☕️کافه شعر☕️

فردا تو می آیی

#هوشمند عقیلی😢

زمان خیلی بی رحمه

Читать полностью…

☕️کافه شعر☕️

#هوشمند_عقیلی‌ (زادهٔ ۳ مرداد ۱۳۱۶ - درگذشت۱۴ شهریور ۱۴۰۴) خواننده و آهنگساز موسیقی کلاسیک ایرانی بود که در سال ۱۳۳۴، فعالیت خود را از رادیو اصفهان آغاز کرد و سپس درخشش او در اجرای قطعه‌های آوازی و شناختش از موسیقی علمی باعث شد او را به مراسم گشایش تلویزیون ایران دعوت کنند تا در کنار آهنگسازانی چون مرتضی حنانه و حسین قوامی اجرای زنده داشته باشد. پس از آن عقیلی به خوانندگی ادامه داد و آلبوم‌های متعددی منتشر کرد که بخشی از آن‌ها در کنار ده‌ها موزیک‌ویدئوی حرفه‌ای حاصل فعالیتش در خارج از ایران بوده است. این هنرمند قدیمی رادیو و تلویزیون مقیم لس‌آنجلس بود و چهاردهم شهریور در ۸۸ سالگی درگذشت. یادش گرامی باد

Читать полностью…

☕️کافه شعر☕️

کلماتتون قدرت دارن

هرچی بگی، همونو می‌سازی...
بگو «حالَم عالیه» تا عالی بشه🤩

بگو «روز فوق‌العاده‌ایه»
تا همون رو تجربه کنی...🙌

پس حتی به شوخی هم
منفی حرف نزنیم
امروز مثبت باشیم
✨درود بر شما امروزتان عالی

Читать полностью…

☕️کافه شعر☕️

ای مرگ بی‌مضایقه بر عاشقان زده!
تیغ جنون کشیده و بر خیل جان زده!

صیاد بی‌رعایت دشت تهی شده!
گلچین بی‌عنایت باغ خزان شده!

ای سنگ تو شکسته سر سروران همه
تا از کمین کینه ره کاروان زده!

ای میزبان خوان دغل! ای ز روی مکر
زهر هلاک در عسل میهمان زده!

از قتل عام لاله و گل، غارت چمن
داغ همیشه بر جگر باغبان زده!

در خورد هیمه دیده، بسی بید پیر را
اما تبر به ساقه‌ی سرو جوان زده!

دزد چراغ داری و کالا گزین بری،
آری، نه دزد ناشی بر کاهدان زده


#حسین_منزوی

/channel/soltanghazall

Читать полностью…

☕️کافه شعر☕️

صبح پشت در است
در را باز كن و سبد
دلخوشى و ميوه اميد
را از دستانِ آفتابى‌اش
بگير در آغوش بكش
شروع زيباى ديگرى
را صبح پشت در است
معطل نكن شادى را

درود دوستان صبح بخیر

Читать полностью…

☕️کافه شعر☕️

گفتم فراق را به صبوری دوا کنم
صبرم زیاد نیست، چرا ادعا کنم؟

بوسیدمش ز دور و چنین مستم از غرور
گر بوسه بر لبش بگذارم چه‌ها کنم

گفتم به قول خویش وفا کن، جواب داد
کی قول داده‌ام که بخواهم وفا کنم؟

بیم فراق دارم و باید به شوق وصل
شب تا سحر نماز بخوانم، دعا کنم ...

اشکی نمانده‌است که جاری کنم ز چشم
جانی نمانده‌است که دیگر فدا کنم

ای عشق، من که عقل خود از دست داده‌ام،
دیوانه‌ام مگر که تو را هم رها کنم؟

زاهد به ذوق آمده از شعر من ولی
ننگا به من که ذوقی از این مرحبا کنم

#سجاد_سامانی
@cofsher
🍂
🪸🍂🌾
🍁🌻🪸🍂🌾

Читать полностью…
Subscribe to a channel