daastaanak | Unsorted

Telegram-канал daastaanak - داستانک

3271

‎ ღداسٺانڪღ قصہ‌ها براے بیدارکردڹ ما نوشٺہ شدند اما ما یڪ عمر براے خوابیدڹ از آڹ‌ها اسٺفادہ کردیم. @daastaanak موضوع کانال:داستانک،بریده کتاب،شعر و متن ادبی،فیلم کوتاه،موسیقی فاخر و... https://t.me/+HxUqg_4m0A4xOTE0

Subscribe to a channel

داستانک

هر آنکس که می‌خواهد پرواز کردن بیاموزد، ابتدا
‌بايستی ایستادن و راه رفتن و دويدن و صعود کردن و رقصیدن را یاد بگیرد.

هیچ کس پرواز را با پرواز نمی آموزد.


#فردریش_نیچه

Читать полностью…

داستانک

معجزه این است که هرچه بیشتر داشته هایت را با دیگران سهیم شوی داراتر میشوی.

لئونارد نیموی

Читать полностью…

داستانک

چند وقت پیش پدرم عکس‌های قدیمی آلبومش را بیرون آورده بود و به من نشان می‌داد. عکس‌هایی از دوران نوجوانی و جوانی خودش در کنار پدرش.

چیزی گفت که هنوز هم نتوانسته‌ام این حجم از ادب و توجه و احترام را درک کنم.
در تمام عکس‌ها زانوهایش را شکسته بود تا هم قدِ پدرِ کوتاه قدش باشد. می‌گفت آنقدر حواسم به احترام و جایگاه پدرم بود که همیشه در کنارش طوری می‌ایستادم تا بلندتر از او به نظر نرسم؛ و مهم‌تر آنکه او احساس نکند بلندتر از او هستم.


راستش هر چقدر سنم بالاتر می‌رود و بادِ چرخِ نخوت و تکبر و همه‌چیز دانیِ ایام جوانی‌ام کمتر می‌شود، به اهمیت وجود بزرگسالان و حفظ جایگاهشان در هر خانواده‌ای بیشتر پی می‌برم.

بزرگترها اساس و بنیان و محور هر خانواده‌ای هستند. وقتی می‌میرند یا جایگاهشان را از دست می‌دهند، خیمه آن خانواده از هم می‌پاشد. چه بسیار خانواده‌هایی را دیده‌ایم که حتی با وجود فرهیختگی و صمیمیت اعضای آن، بعد از مرگ والدین از هم دور شده‌اند. حتی اگر سالی یک بار هم دور هم جمع شوند، دیگر خانواده نیستند؛ بلکه ازدحامی از تنهایانند.

پدرم همیشه به مادربزرگ ساکت و نحیف و رنجورم اشاره می‌کرد و می‌گفت: همین یک مشت پوست و استخوان را می‌بینی که چگونه همه را دور خودش جمع کرده؟ اگر روزی نباشد دیگر این جمع پا نخواهد گرفت.
و دقیقاً همان شد که می‌گفت.

یکی از چیزهایی که در تعطیلات نوروز توجهم را به خود جلب می‌کرد، میزان صمیمیت و محبت در هر خانواده و اعضای آن با همدیگر بود.
به جرات می‌گویم  یکی از آیتم‌های به شدت تاثیرگذار بر خانواده بودن یک خانواده و نه اینکه صرفاً ازدحامی از تنهایان باشند، میزان ادب و احترام و حفظ جایگاه بزرگترها در هر خانواده‌ای بود.

چقدر تفاوت بود بین آنها که بچه‌هایشان را طوری تربیت کرده بودند که با هر رفت و آمد بزرگترها، حتی به دستشویی، به احترامشان تمام قد از جایشان بلند می‌شدند؛ با آنها که حتی یک حرف و کلام ساده و معمولی را با تندخویی و بی‌اعتنایی و بی‌توجهی به بزرگترها می‌زدند.


نه اینکه بزرگترها هیشه درست می‌گویند، یا همیشه بیشتر و بهتر می‌فهمند، یا هیچ‌گاه حرف زور و بی‌حساب و مفت نمی‌زنند، و گاهی ناخواسته و خواسته آسیب نمی‌رسانند.

ابداً منظورم این نیست. بلکه، مقصودم حفظ جایگاه و شأن آنها، و محبت و ادب و خشوع باطنی و ظاهری به آنها، و احترام و حفظ بزرگی‌شان در هر خانه؛ و ازین مهمتر، القای این حسِ بزرگی و ادب و جایگاه به آنها است.
این وضعیتی است که سودش به جیب همه می‌رود.

سالخورده‌ای که در برابر خود غبارِ غمناک مرگ را می‌بیند، دل‌خوشی‌ای جز ثمره‌ها و محصولات باغش ندارد. چه مصیبت دردناکی‌ست آنکه در برابرش هم باغی سوخته از گذشته می‌بیند و هم پایانِ آینده را.


پدرم که خودش یک کشاورز و باغدار حرفه‌ای است همیشه درخت‌ها را کج و معوج و نادرست می‌کاشت. می‌پرسیدم چرا این کار را می‌کنی وقتی می‌دانی غلط است؟

می‌گفت: می‌دانم غلط است. اما پدرم این‌گونه خوشش می‌آید. چرا باید برای ۴ کیلو میوه بیشتر، دلش را بشکنم و بعدش سال‌ها حسرتش را بخورم؟

و البته پدرش هم همیشه از او راضی بود و از دیدنش لذت می‌برد و دعایش می‌کرد. با اینکه ۲۰ سال از مرگش گذشته است هنوز هم پدرم با احترام و جلالت از او یاد می‌کند و اشک در چشمانش حلقه می‌زند.


به راستی این ادب چیست که مولانا می‌گوید:

از خدا جوییم توفیقِ ادب
بی‌ادب، محروم گشت از لطفِ رب

بی‌ادب، تنها نه خود را داشت بد
بلکه آتش در همه آفاق زد

از ادب پُر نور گشته‌ست این فلک
وز ادب معصوم و پاک آمد مَلَک



دکتر محسن زندی _روانشناس

Читать полностью…

داستانک

تو کیستی؟!
که سفر کردن از هوایت را
نمی توانم،
حتی به بالهای خیال...!

#محمدعلی_بهمنی

Читать полностью…

داستانک

نیاز داشتم همین حالا کسی به من می‌گفت: غم به دلت راه نده، خدا کنار توست، نمی‌بینی؟ نمی‌بینی اشاره می‌کند که رها کنی و بسپاری به خودش؟! نمی‌بینی دارد آرامت می‌کند؟ مثل بابایی که بچه‌اش را؟! که هی دلخوشی‌های کوچک می‌گذارد مقابلت و می‌خندد و به چشم‌هات زل زده تا ببیند دوباره می‌خندی؟!
نیاز دارم خدا بغلم کند و بگوید: آرام بگیر بنده‌ی من! من خودم همه چیز را درست می‌کنم، برو آبی به صورتت بزن و نفسی عمیق بکش و مابقی قصه را بسپار به من و غصه‌ی هیچ چیز را نخور.

#نرگس_صرافیان_طوفان

Читать полностью…

داستانک

خنیاگر: #علیرضا_افتخاری
چکامه: #عطار_نیشابوری
آهنگ: #جلال_ذوالفنون

ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش
بر در دل روز و شب منتظر یار باش

دلبر تو جاودان بر در دل حاضر است
روزن دل بر گشا حاضر و هشیار باش

نیست کس آگه که یار کی بنماید جمال
لیک تو باری به نقد ساخته ی کار باش

لشکر خواب آورد بر دل و جانت شکست
شب همه شب همدم دیده ی بیدار باش

گر دل و جان تو را درّ بقا آرزوست
دم مزن و در فنا همدم عطار باش

داستانک:
C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

Читать полностью…

داستانک

زندگی واقعا بسیار ساده است
از هر دست بدهیم، از همان دست میگیریم
هرطوری که درباره‌ی خود بیندیشیم، برایمان به
واقعیت مبدل میشود ...!
من معتقدم که هرکسی از جمله من،
مسئول همه اتفاقات
خوب و یا بد در زندگیش است

👤 لوییز هی
📙 شفای زندگی

Читать полностью…

داستانک

پروردگارا
مرا برکت ده تا تو را در معبدِ هر فکر و عملی بیابم. وقتی که تو را در درون بیابم، تو را در بیرون، در همه‌ی انسان‌ها، در همه‌ی شرایط خواهم یافت.
.

پاراماهانسا یوگاناندا

Читать полностью…

داستانک

خوشبختی در عمق ذات ماست. جایی که کسی به آن دسترسی ندارد و از چیزی تاثیر نمی‌پذیرد. وقتی سعادت وابسته به عوامل بیرونی باشد، هر لحظه با از دست دادن هرکدام از این عوامل فرد می‌شکند.


درباب حکمت زندگی
آرتور شوپنهاور

Читать полностью…

داستانک

- خانه تان را با عشق برکت دهید. در هر کنج آن عشق بکارید تا خانه ای گرم, عاشقانه و آرام داشته باشید و همواره در آشتی و آرامش به سر ببرید.

- تصمیم بگیرید این باور را همیشه در سر بپرورانید که همه مفید هستند و هر جا قدم می گذارید, کسانی آمادگی کمک به شما را دارند.

- مهم نیست مردم چه می گویند و چه می کنند, بلکه مهم این است که شما چه واکنشی نشان می دهید و چه باوری درمورد خود دارید.

#لوئیز_هی

Читать полностью…

داستانک

‏قدیمی ترین کاریکاتور ایران
‏116سال پیش در" ‏روزنامه ادب " !

‏دلیل پیشرفت اروپایی ها رو نسبت به ایرانی ها نشون می ده .
.
کاریکاتور نیز مانند موسیقی، شعر و نقاشی وسیله‌ای برای انتقال پیام است، 
اما تفاوت کاریکاتور با دیگر ابزار انتقال پیام در این است که کاریکاتورها به طور معمول حاوی پیام های جدی در قالب طنز هستند و کاریکاتوریست‌ها معمولا از کاریکاتور برای نشان دادن اعتراض خود بر یک مسئله استفاده می‌کنند.



#کاریکاتور   #مناسبت   

Читать полностью…

داستانک

شادی، نه فضیلت است، نه لذت. نه این و نه آن، بلکه به مفهومِ رشد است.
ما وقتی شاد هستیم که در حال رشد باشیم.



پروژه شادى
#گرچین_رابین

Читать полностью…

داستانک

از خدا بخواه آدم‌های خوش‌ذات را مقابل راهت بگذارد و تو را با آدم‌های خوش‌قلب هم‌مسیر کند که هیچ‌چیز از این مهم‌تر نیست که با انسان‌های درست و حسابی معاشرت کنی.
تو هرچقدر هم که اراده و تلاشت کافی باشد، همین‌که با آدم‌های اشتباه روبرو شوی؛ زمین می‌خوری! اما آدمِ درست تو را حتی اگر زمین خورده‌باشی بلند می‌کند و انرژی ناب حضورش تو را تا جایگاه‌های بلندتر و مقصدهای امن‌تر می‌رساند.
خدا کند در هر موقعیت و اتفاقی، با آدم‌های خوش‌ذات روبرو باشی و هرگز گذارت به آدم‌های اشتباه نیفتد.

#نرگس_صرافیان_طوفان

Читать полностью…

داستانک

جول اوستین ؛

من ایمان دارم که ذهنی سالم و پر از افکار خوب دارم. در ذهن من افکار منفی جایی ندارند.

من با نیروی ایمان خود از پس هرکاری به خوبی بر می آیم.

هیچ مانعی نمی تواند مرا شکست دهد، چون من هرروز ذهن خودم را برای پیروزی برنامه ریزی می کنم.
من ایمان دارم که برکات بی نظیر خداوند در زندگی ام جاریست.
همان چیزی خواهم شد که خداوند مرا به خاطر آن آفریده است.
این باور من است

Читать полностью…

داستانک

بشناس فرقِ دوست زِ دشمن به چشمِ عقل

مفتون مشو که در پس هر چهره چهره هاست

#پروین‌_اعتصامی

Читать полностью…

داستانک

مواجه کردن انسان، با تاریکی‌هایش،

  به نمایان شدن روشنایی‌های او منجر می‌گردد.


یونگ

Читать полностью…

داستانک

درودها
آغاز فرم گیری برای تبادل فردا پنجشنبه

تبادل روزهای پنجشنبه (فرم گیری یک روز قبل⏪ چهارشنبه )


♦️تبادل فولدری با جذب بسیار بالا ♦️

در صورت تمایل به شرکت در تبادل ، فرم برای ثبت در لیست شخصی ارسال شود
@Rahaii_moha

/channel/+vKWsBQ-E4HIyMWNk

Читать полностью…

داستانک

اگرشما مطمئن شدید یکی شما را دوست دارد، عاشق اومی شوید

اگربفهمیم یکی دلش درهوای ماست، این خودش عامل عشق است ،

به خصوص عشق حقیقی

وقتی فهمیدیم خدا ما را دوست دارد طبیعی است که عاشق او می شویم

دکتر قمشه اي

Читать полностью…

داستانک

🎼 مست عشق
علیرضا قربانی


داستانک:
C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

Читать полностью…

داستانک

من به کسانی که از مذهب خود با دیگران سخن میگویند
و تبلیغ می کنند مخصوصاً وقتی که منظورشان این است که آنها را
به دین خود در آورند هیچ اعتقاد ندارم!
مذهب و اعتقاد با گفتار نیست بلکه در کردار است
و در این صورت عمل هر کس عامل تبلیغ خواهد بود...!


📕 #این‌_است_مذهب_من
✍ #مهاتما_گاندی

Читать полностью…

داستانک

رویت بینم چو چشم را باز کنم
تن دل شودم چو با تویی راز کنم

جز نام تو پاسخ ندهد هیچ کسی
هر جا که به نام خلق آواز کنم

#ابوسعید_ابوالخیر
- رباعی شمارهٔ ۴۵۹

Читать полностью…

داستانک

ادمها بايد يک چيز را درباره خودشان بدانند!
من كجا خوشبختم؟
و لزوما، منظور از جا يک مكان جغرافيايی نيست، منظور نقطه لذت زندگيست.
كِی‌ها و با كی‌ها و چراهايش مهم است.

#صابر_ابر

Читать полностью…

داستانک

‏«برای هر انسان، کسی باید باشد
‏که با دوست داشتن زیباترش کند.
‏مثل آن پنجره‌ی چوبی
‏که از شمعدانی‌ها
‏جان تازه‌ای می‌گیرد.»

• ‏تورگوت اویار / سیامک تقی‌زاده

Читать полностью…

داستانک

پیشِ عاقل بی‌تَخَصُّص گر عمل معقول نیست
پس چرا در کشورِ ما این عمل معمول نیست

واردات و صادراتِ ما تعادل چون نداشت
هرچه می‌خواهی در ایران فقر هست و پول نیست

با فلاکت مملکت از چار سو پر سائِل است
وز برای این همه سائِل کسی مسئول نیست

بس ز بی‌چیزی جهان تاریک شد در پیشِ چشم
چشمِ مردم مبتلای نرگسِ مکحول نیست

در برِ دنیای قابل قابلیت هست شرط
قابلیت پیش ما ناقابلان مقبول نیست

گر عزیزی خوار شد از بهرِ آزادیِ مصر
پیش ملّیون شرافتمند چون زغلول نیست

کشتهٔ آن قاتلی امروز گشتم کز غرور
تا به فردای قیامت یادش از مقتول نیست

فرخی یزدی

Читать полностью…

داستانک

خدایا مرا ببخش بابت تمام زمان‌هایی که می‌شد به بخش‌های خوب جهانم فکر کنم و من متمرکز شدم روی همان تکه‌های غمگین و سیاهی که می‌توانستم بی‌تفاوت از کنارشان عبور کنم.
مرا ببخش که می‌شد سرم را به نشانه‌ی شکرگزاری و لبخند بالا بگیرم، اما برای گلایه سراغت آمدم.
مرا ببخش که گاهی بیش از چیزی که باید رنجیدم و غمگین شدم، ببخش که همیشه حق را به خودم دادم، ببخش که گاهی آدمِ بدِ داستان، من بودم و در ذهنم از خودم قربانی ساخته‌بودم...
کمک کن قوی باشم و جسورانه در مقابل رنج‌‌های روزگار بایستم و اگر زخم کوچکی برداشتم، به حرمت تکه‌های سلامتِ وجودم، نادیده‌اش بگیرم.
کمک کن صبور باشم و کلیت آدم‌ها را با جزئیات حرف‌ها و رفتارهاشان زیر سوال نبرم.
کمک کن پس از هر رنجشی، به پذیرش و آرامش برسم و آرامش را تکثیر کنم و کسی نباشم که از غم‌های کوچک می‌رنجد و شادی‌های بزرگ را نادیده می‌گیرد.

#نرگس_صرافیان_طوفان

Читать полностью…

داستانک

💐
بجو متاع محبت که گر تمامت عمر
بدین متاع تجارت کنی، زیان نکنی

#ملک‌الشعرا_بهار

Читать полностью…

داستانک

وﻗﺘﯽ ﻓﺮﻣﺎﻧﻔﺮﻣﺎ ﺣﺎﮐﻢ ﮐﺮﻣﺎﻥ ﺷﺪ، ﺣﺴﯿﻦ ﺧﺎﻥ ﺑﻠﻮﭺ که از بزرگان شهر بود را دستگیر ﻭ بهمراه ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺧﺮﺩﺳﺎﻟﺶ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ.
ﻓﺮﺯﻧﺪ حسین خان بلوچ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺑﻪ ﻣﺮﺽ ﺩﯾﻔﺘﺮﯼ ﺩﭼﺎﺭ ﺷﺪ.
حسین خان ﺑﻪ ﺍﻓﻀﻞ ﺍﻟﻤﻠﮏ ، وزیر فرمانفرما ﮔﻔﺖ : ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻧﻔﺮﻣﺎ ﺑﮕﻮ ۵۰۰ ﺗﻮﻣﺎﻥ می دهم و بجای آن فقط ﭘﺴﺮ خردسالم ﺭﺍ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺁﺯﺍﺩ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺷﻮﺩ و نمیرد.
ﻓﺮﻣﺎﻧﻔﺮﻣﺎ وقتی پیشنهاد حسین خان را شنید ﮔﻔﺖ: من که ﻓﺮﻣﺎﻧﻔﺮﻣﺎﯼ ﮐﺮﻣﺎﻥ هستم ، نظم و ﺍﻧﺘﻈﺎﻡ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ۵۰۰ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺭﺷﻮﻩ ﻧﻤﯽ ﻓﺮﻭشم.
ﻓﺮﺯﻧﺪ حسین خان ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ ، جلوی پدر جان داد.
اتفاقا سال بعد ، ﭘﺴﺮ ﺧﻮﺩ ﻓﺮﻣﺎﻧﻔﺮﻣﺎ ﺑﻪ ﻣﺮﺽ ﺩﯾﻔﺘﺮﯼ ﺩﭼﺎﺭ ﺷﺪ.

فرمانفرما ﺑﺮﺍﯼ شفای پسرش ۵۰۰ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﻧﺬﺭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻓﻘﺮﺍ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ فرزندش ﺷﻔﺎ ﯾﺎﺑﺪ ﻭﻟﯽ سودی نبخشید ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ وی ﻫﻢ ، جلوی چشمان پدر جان داد.
ﺭﻭﺯﯼ ﻓﺮﻣﺎﻧﻔﺮﻣﺎ وزیرش ، ﺃﻓﻀﻞ ﺍﻟﻤﻠﮏ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ و ﮔﻔﺖ ﻋﺠﺐ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﯼ ﺍﺳﺖ ، ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍ ﻭ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮﯼ در کار ﻧﯿﺴﺖ ، ﻻﺍﻗﻞ ﺑﻪ ﺩﻋﺎﻫﺎﯼ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﻓﻘﯿﺮ و گرسنه ای ﮐﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺁﻥ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﻫﺎ ﺍﻃﻌﺎﻡ ﮐﺮﺩﻡ ، ﺑﺎﯾﺪ ﺑﭽﻪ ﺍﻡ ﺧﻮﺏ میﺷﺪ ﻭ زنده ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ.
ﺍﻓﻀﻞ ﺍﻟﻤﻠﮏ ﮔﻔﺖ ، ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﺭﺍ ﻧﺰﻧﯿﺪ ﻗﺮﺑﺎﻥ ، ﻓﺮﻣﺎﻧﻔﺮﻣﺎﯼ ﮐﻞ ﻋﺎﻟﻢ ، ﺍﻧﺘﻈﺎﻡ و نظم ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ۵۰۰ گوﺳﻔﻨﺪ ﺭﺷﻮﻩ ﻓﺮﻣﺎﻧﻔﺮﻣﺎﯼ ﮐﺮﻣﺎﻥ ﻧﻤﯽ ﻓﺮﻭﺷﺪ.

(حماسه ی کویر
محمد ابراهیم باستانی پاریزی )

مشو در حساب جهان سخت‌گیر
همه سخت‌گیری بود سخت میر

(نظامی ،خمسه ، اسکندرنامه)

تو با خلق سهلی کن ای نیکبخت
که فردا نگیرد خدا با تو سخت

(بوستان سعدی
باب دوم در احسان)

Читать полностью…

داستانک

سروده : فاطمه لشکری (راحیل کرمانی )
خوانش : بهناز دیندار

Читать полностью…

داستانک

خدا را آزاد کنید

ماجرا فقط نجات باغ و بستان و کوه و دریاچه و هوا و زمین از دست زمین خواران و کوه خواران و دریاخواران نیست؛ ماجرای نجات خدا از دست گروگانگیران است.
آیا شما هم ناله های خدا را می شنوید؟ که می گوید: مرا از دست این همه ریا و نفاق و دروغ و سالوس و تظاهر نجات دهید!

آیا می شنوید؟ آن صدایی را که به زمزمه می گوید: آی مردم، ای مومنان پیدا و‌ پنهان یاری ام کنید! من مسجد نمی خواهم، من می خواهم به قلب های شما برگردم، به خانه های ساده تان، به زندگی های بی آلایشتان، اینها نمی گذارند! مرا در آجر و سیمان و سنگ و آهن زندانی کرده اند!
اینها مرا به اسارت گرفته اند، اینها مرا می فروشند!
نگذارید، نگذارید، نگذارید.

خدا را آزاد کنید، تا عشق و زیبایی و ایمان هم آزاد شود…

✍️#عرفان_نظرآهاری

Читать полностью…

داستانک

سه_تار : استاد جلال ذوالفنون
#بی_کلام

داستانک:
C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌
      @daastaanak
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

Читать полностью…
Subscribe to a channel