پیدایش موجودات زنده یک فرایند تصادفی است نه هدفمند
اما این واژه تصادفی در گزارههای علمی به چه معناست؟!
در حالت کلی کلمه تصادفی در لغتنامه، دارای وضع یا کیفیت پیشبینینشده تعریف میشود. بهطور مثال اگر یک تاس را پرتاب کنیم مشخص نیست که کدام عدد روی تاس خواهد آمد و در این زمان میگوییم که تاس یک مقدار تصادفی آورده است؛ اما درواقع این تعریف زمانی برای تاس صدق میکند که ما به شکل اِرادی از انجام محاسبات پیشبینی خودداری کرده باشیم. درواقع بعد از پرتاب تاس، بر اساس قوانین متعدد فیزیک، مقدار نهایی تاس زمانی که بر روی سطح قرار میگیرد قابلمحاسبه و پیشبینی خواهد بود، اما چون تعداد نیروهای وارد بر تاس از لحظه پرتاب تا لحظه فرود، ناشی از فاکتورهای متعدد هستند و روابط بین آن نیازمند محاسبات و اندازهگیری بسیار دقیق و پیچیده است لذا بهصورت اِرادی از انجام محاسبات پیشبینی کننده اجتناب میکنیم و میگوییم مقدار نمایش تاس تصادفی است.
بر اساس آنچه در مورد تاس گفتیم یک پدیده را تصادفی گویند اگر بر این رخداد قوانین و پارامترهای دخیل در قوانین حاکم باشد ولی به دلایلی از انجام محاسبات پیشبینی نتیجه آن خودداری کنیم. این دلایل میتوانند گوناگون باشند، بهطور مثال ممکن است از همه قوانین حاکم بر رخداد پدیده اطلاع نداشته باشیم و یا نتوانیم مقدار برخی از پارامترها را اندازهگیری کنیم و یا انجام محاسبات در حد توان تکنولوژی موجود نباشد و یا هر علت دیگری.
مسئله بعدی که باید به آن بپردازیم بحث رابطه هدفمندی و تصادفی است. درواقع معنای اصلی تصادف در همینجا نهفته است.
تصادف رخدادی است که قابل پیشبینی هست اما به دلایلی از پیشبینی آن خودداری میکنیم ولی نحوه اعمال قوانین و مقدار پارامترهای آن از قبل برای رسیدن به"هدف خاصی تنظیم نشده است".
برای توضیح بیشتر بازمیگردیم به مثال پرتاب تاس، ازآنجاییکه تعدد قوانین حاکم بر چرخش تاس و پارامترهای آن پیچیده است، ما در زمان پرتاب هیچ هدفی برای عددی که تاس بعد از فرود نمایش خواهد داد، نداریم. مثلاً نمیتوانیم برای خودمان آمدن 6 بر روی تاس را هدف قرار دهیم و بعد اقدام به پرتاب کنیم
در اینجا میگوییم عدد حاصل از پرتاب تاس قانونمند اما بدون هدف است؛ اما اگر روزی بتوانیم یک ماشین اختراع کنیم که تاس را درون آن قرار دهیم و دستگاه با ارزیابی همه فاکتورهای مؤثر در تعیین تعداد دفعات و زاویه چرخش تاس مقدار نیرو و زاویه اولیه پرتاب را مشخص کرده و سپس عمل پرتاب را برای به دست آوردن عدد 6 انجام دهد، آن زمان میتوانیم بگوییم مقدار حاصل از پرتاب این تاس تصادفی نبوده است.
پس یک رخداد تصادفی در طبیعت به معنای بدون قانون بودن و ظهور یکباره و بدون توضیح نیست بلکه بدون هدف بودن آن رخداد است.
باید دقت کرد که ممکن است رخدادی در طبیعت وجود داشته باشد که از قوانین و پارامترهای حاکم بر وقوع آن هنوز اطلاع نداشتهایم اما این بههیچعنوان به معنای هدفمند بودن نیست.
اگر رویدادی هدفمند باشد دیگر نیاز به پیشبینی(چه پیشبینی کنیم چه نکنیم) برای نتیجه و پایان رخداد ندارد.
رخدادهای هدفمند همگی دارای پایان مشخص و دقیق هستند (که از ابتدا تبیین شده است) هرچند ممکن است براثر خطاهای اجرای فرایندها، مقادیر نهایی منطبق بر هدف تعیینشده در ابتدا نباشد اما این مقادیر با احتساب خطاها قابل اصلاح خواهد بود. بهصورت کلی رخدادهای هدفمند به این صورت قابلتعریف خواهند بود که: تنها رویدادی هدفمند خواهد بود که دارای نتیجه مشخص در زمان مشخص باشد و نتیجه نهایی دقیقاً منطبق بر مقدار هدفگذاری شده در ابتدا باشد (با اجتناب از خطاهای احتمالی). در مورد رخدادهای هدفمند ضروری است که در ابتدا و قبل از شروع رخداد نتیجه حاصل از اجرای فرایند کاملا تبیین و مشخص شده باشد، اگر رخدادی برای ارزیاب یا ناظر در ابتدا هدف نهایی را به شکل دقیق مشخص نکرده باشد هدفمند نخواهد بود.
در نتیجه:
رویدادهای تصادفی رویدادهایی هستند که بدون هدف اولیه بوده و نتایج آن حاصل قوانین و پارامترهای اجرای آن رخ داد هست. نتایج رویدادهای تصادفی درنهایت قابلمحاسبه خواهند بود اما به دلایل مختلف از محاسبه آنها اجتناب میشود. رویدادهای تصادفی به شکل یکباره، بدون توضیح، بدون قانون و فارغ از شرایط محیطی رخ نمیدهند.
«یک رویداد تصادفی قانونمند است اما هدفمند نیست.»
رویدادهای هدفمند رویدادهایی هستند که نتایج نهایی آنها در ابتدا مشخصشده است و در پایان رخ داد، نتایج با احتساب خطاهای احتمالی، منطبق بر هدفگذاری بوده و در مدتزمان مشخص و تعیینشده، صورت میگیرد.
«یک رویداد هدفمند، قانونمند است و دارای نتیجه مشخص و از پیش تعریفشده خواهد بود.»
🔹پیدایش موجودات زنده و کلا حیات صرفا یک فرایند تصادفی و بدون هدف در طی زمان بسیار طولانی بوده است.
سروش سارابی
@daneshagahi
https://bit.ly/3tB0b7q
«در دفاع از کاپیتالیسم»
اگر مشکلی در کار ما ــ همۀ ما ــ وجود داشته باشد، این است که فرصت تأمل دقیق دربارۀ بسیاری از پدیدههای مدرن را از خود گرفتیم. ما مردمی کهن بودیم که در مواجهه با دنیای مدرن سرگیجه گرفتیم، مانند پیرمردی که او را سوار چرخوفلک و ترن هوایی کنند و انتظار داشته باشند از تماشای شهر و فراز و فرود هیجانانگیز ریلهای مدرنیته لذت ببرد. اینکه طبیعت دیرینهماندۀ ما در برابر سرعت سرسامآور عصر مدرن جا میماند، طبیعی بود. اما اگر تقصیری متوجه ماست، آنجاست که به خودمان فرصت ندادیم در پدیدههای مدرن به درستی تأمل کنیم. پیش از تأملی دقیق، به دستگیرهای ایدئولوژیک آویختیم تا هم میلمان به عدمتغییر را ارضا کند، هم مجبور به خودانتقادی نشویم و هم در برابر دنیای پیچیدۀ مدرن احساس تحقیر نکنیم.
یکی از پدیدههای مدرن (و به گمانم حیاتیترین پدیدۀ مدرن) که ما فرصت تأمل در آن را از خود گرفتیم و خیلی زود درگیر جدال با آن شدیم، «کاپیتالیسم» بود. در این نوشته فقط به یکی از خطاهای رایج و عامهپسند دربارۀ کاپیتالیسم بسنده میکنم. تصور غلطی که وجود دارد این است که گمان میشود کاپیتالیسم نظام خاص پولدارهاست و نظامی است که در آن همهچیز به نفع پولدارها و به زیان فقراست. تصور میشود کاپیتالیسم نوعی نظام بهرهکشی است که همۀ پولدارها را هر روز پولدارتر و همۀ فقرا را هر روز فقیرتر میکند... در یک کلام باید بگویم وای بر جامعهای که چنین انگارههای نادرستی در آن جا بیفتد.
دوباره تأکید میکنم که در این نوشته میخواهم فقط به یک نکته اشاره کنم و از توضیحات بیشتر میگذرم. نکته این است که کاپیتالیسم دوست هیچ قشر و دشمن هیچ قشری نیست. مشکل این است که ما نمیدانیم کاپیتالیسم چیست. اگر کاپیتالیسم سویۀ بیرحم و ظالمی هم داشته باشد، اتفاقاً بیش از همه این بیرحمی گریبان پولدارها را میگیرد. اتفاقاً این قشر ثروتمند جامعه است که باید از کاپیتالیسم بترسد، زیرا اگر خود را تابع نظام سرمایهدارانه قرار ندهد، نابود میشود و البته تبعیت از نظم کاپیتالیستی بسیار دشواری است. در نظام غیرکاپیتالیستی میتوان با فاسدترین روشها ثروتمند شد و ثروتمند ماند، اما در نظام کاپیتالیستی ثروتمند شدن و ثروتمند ماندن فقط یک راه دارد: شرکت در رقابتی نامحدود، بیپایان و بیشفقت برای بازدهی اقتصادی بیشتر. برای بازدهی بیشتر پولدار بودن نه شرط کافی است و نه شرط لازم! فقط به این نکتۀ اساسی و تاریخی دقت کنید که با ظهور کاپیتالیسم ثروتمندان پیشین، به ویژه فئودالها، یا رفتهرفته فقیر شدند یا به حاشیه رانده شدند.
کاپیتالیسم رقابت نفسگیر برای بازدهی بیشتر را به سلولسلول پیکرۀ اقتصادی جامعه میآورد. این فرایند بیش از همه برای چه کسانی خطرناک است؟ برای ثروتمندان! افراد بیبضاعت چیزی برای از دست دادن ندارند، در حالی که در پویایی این نظام اقتصادی برای همۀ افراد بیبضاعت، کماستعداد، بیپشتوانه و محروم جامعه هم امکان اشتغال پیدا میشود. قرار نیست در اینجا به مسئلۀ «توزیع ثروت» بپردازم که آن بحث دیگری است. مسئله این است که فقط تأکید کنم، این تصور که کاپیتالیسم دشمن فقرا و رفیق پولدارهاست، اساساً غلط است.
در نظام کاپیتالیستی «ثروت» باید در خدمت بازدهی و زایایی بیشتر قرار گیرد و در نتیجه مجبور است به جامعه خدمترسانی کند، ذائقۀ جامعه را شیرین کند و چشم و دل مردم را با تولیدات خود ارضا کند. به این ترتیب رابطهای ارگانیک و حیاتی میان صاحب سرمایه و جامعه برقرار میشود. صاحب سرمایه دیگر نمیتواند مانند تافتهای جدابافته در حاشیۀ جامعه در املاک خود بچَرَد و بدون هیچ خدمت و خلاقیتی هر روز فربهتر شود. بلکه باید آستین بالا بزند، شغل ایجاد کند، ثروتسازی کند و این ثروت را در چرخۀ مالی جامعه جاری کند تا سایر بخشهای جامعه (به ویژه بخش موسوم به طبقۀ متوسط) ثروتمندتر شوند تا بتوانند تولیدات او را بخرند. در جامعۀ کاپیتالیستی سود در تولید و خدمات است، نه در ملک و پول خوابیده.
در پایان یادآوری میکنم دفاع از کاپیتالیسم به این معنا نیست که این نظام بینقص، کامل و اخلاقی است. در این دنیا چیز کاملی وجود نداشته و نخواهد داشت، بلکه مسئله این است که کاپیتالیسم کارآمدترین و بهینهترین نظام اقتصادی است. جایگزینی برای این نظام وجود ندارد و هر جایگزینی فقط زایایی و در نتیجه رفاه جامعه را پایین میآورد و بازندۀ این افت زایایی قطعاً پولدارها نیستند! پایین آمدن زایایی جامعه اول گریبان فقرا را میگیرد و بعد به طبقه متوسط آسیب میزند. در مقابل، پولدارها در جامعۀ راکد حاشیۀ امن فراخی دارند! بسیار فراخ! کاپیتالیسم اگر دشمن کسی باشد، دشمن مفتخورهاست.
پینوشت: روشن است که آنچه گفتم متأثر از آرای لودویگ فون میزس و مکتب اتریش است.
مهدی تدینی
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
درود بر همه دوستان و همراهان گرامی
هر چند که با تمام سختیهای موجود، آرزو کردن برای سالی پر از نیکی کاری سخت خواهد بود اما امیدوارم حداقل در مسیر آرامش و دانایی قرار بگیریم و بتونیم سالی پر از موفقیت و شادی داشته باشیم.
بیاییم سالی پر از دانایی برای خودمون بسازیم، سالی به دور از توسل و تقلیدهای کورکورانه، بخواهیم که سالی پر از اتکا به دانش و خرد به دور از خرافات داشته باشیم.
پیروزی و بهروزی قسمت همه لحظاتتون باشه.
@soroushsarabi
@daneshagahi
روزجهانی زن بر تمام شیرزنان سرزمینمان مبارک باد.
به امید روزگاری سراسر از دانش، آگاهی و عدالت زیستی
@daneshagahi
استارشیپ تاریخ ساز شد...
فرود موفق استارشیپ 10 بر روی زمین بعد از رسیدن به ارتفاع 10 کیلومتری و چرخش شگفت انگیز
امروز آغاز مسیر فرود بر مریخ است.
و همچنان جهان در حال عبور از مرزهای علم و دانش هستند
@daneshagahi
پرتاب استارشیپ نسخه آزمایشی 10 تا دقایق دیگر
https://www.youtube.com/watch?v=XOQkk3ojNfM
@daneshagahi
مریخ نورد Perseverance با یکی از پیچیده ترین عملیاتهای فرود به عنوان بزرگترین و مجهزترین آزمایشگاه متحرک و رباتیک اکنون با موفقیت بر سطح سیاره سرخ قرار گرفت.
باز هم دستاوردی بزرگ برای دانش علم و آگاهی.
احساسی که اکنون این دانشمندان فارغ از هرگونه محدودیتهایی تجربه می کنند بی نظیر است.
این بار در جستجوی حیات اولیه در آغاز مریخ
به امید طلوع خورشیدِ خرد و آگاهی در سرزمینمان
@daneshagahi
چه چیزی میتواند جایگزین روحباوری، دوباوری، رازباوری و نیروهای جنی شود؟
میدانم [جرالد ادلمن] که بعضیها معتقدند که از توضیح علمی آگاهی پیامدهای چندانی حاصل نمیشود. اظهارات من در اینجا، بالاخص خطاب به این ناباوران نیست، اما امیدوارم کسانی را ترغیب کند، که دستکم موضع مخالف را مورد توجه قرار دهند.
من [جرالد ادلمن] کار را با یک فرض بزرگ شروع میکنم:
«ما به یک نظریه علمیِ قابل قبول [در تبیین چیستی] آگاهی مجهزیم که بر فعالیت مغز مبتنی است»
اهمیت این فرض در چیست؟
نخست آن که رابطه میان رویدادهای ذهنی و جسمی را روشن میکند و چند معضل فلسفی برجسته را میگشاید.
دیگر ناچار نخواهیم بود که «دوباوری» ، «روح انگاری» ، «رازباوری» و «نیروهای جنی» را شایسته تجسس و پیگیری بدانیم.
با روشن کردن این مسائل به دید بهتری نسبت به جایگاه خود در طبیعت دست مییابیم.
میتوانیم بر اعتبار این نظر داروین بیافزاییم که ذهن انسان پیامد انتخاب طبیعی است و از این رهگذر برنامه او را کامل کنیم.
همچنین تصویر بهتری از بنیادهای تصورات باطل آدمی خواهیم داشت. یکی از تصورهای باطلی که امیدوارم بزداییم این است که مغزهای ما رایانهاند و آگاهی ممکن است از محاسبه سر برآورد.
مهمتر از همه، دستیابی به این هدفها، ممکن است در تدوین یک «معرفتشناسی مبتنی بر زیستشناسی» سهیم و موثر باشد - روایتی از دانش که با گنجاندن ویژگیهای «ذهنی مغزبنیاد» در تحلیل دانش بشر، حقیقت را به نظر و اندیشه را به هیجان مربوط می کند.
چشمگیرترین پیامد یک نظریه قابل قبول مغزبنیاد، پدید آوردن یک «دست ساخته آگاه» است.
سروش سارابی
برگرفته از کتاب طبیعت ثانوی، جرالد م. اِدِلمن
@daneshagahi
https://bit.ly/2MfxhrU
«ما اینجاییم چون بالههای گروهی عجیب از ماهیها آناتومی خاصی داشت که بعدها پای جانداران خشکی از تکامل آنها پدید آمد؛ چون زمین طی هیچ دوران یخبندانی کاملاً یخ نبست؛ چون گونهای کوچک و ضعیف و کماهمیت حدود دویست و پنجاه هزار سال قبل در آفریقا ظهور کرد و تاکنون به هر لطایفالحیلی که بوده توانسته است دوام بیاورد و منقرض نشود.
شاید برای چرایی حضور خود در زمین حسرتِ 'پاسخ متعالیتری' را بخوریم، ولی چنین پاسخی واقعاً وجود ندارد.»
استیون جی گولد (۲۰۰۲-۱۹۴۱)
دیرینهشناس آمریکایی
@Englishnutsbolts
مغز خودخواه
روزی، بره ای باید از جنگل بکری می گذشت تا به چراگاهش برسد. بره ی بی فکری بود و راه پر پیچ و خم و پر فراز و نشیبی برای خود باز کرد.
روز بعد، سگی که از آن جا می گذشت، از همان راه استفاده کرد و از جنگل گذشت. مدتی بعد، گوسفند راهنمای گله آن راه را باز دید و گله اش را وادار کرد از آن جا عبور کنند.
مدتی بعد، انسان ها هم از همین راه استفاده کردند: می آمدند و می رفتند، به راست و چپ می پیچیدند، بالا می رفتند و پایین می آمدند، شکوه می کردند و آزار می دیدند و حق هم داشتند. اما هیچ کس سعی نکرد راه جدید باز کند.
مدتی بعد، آن کوه راه، خیابانی شد. حیوانات بیچاره زیر بارهای سنگین، از پا می افتادند و مجبور بودند راهی که می توانستند در سی دقیقه طی کنند، سه ساعته بروند، مجبور بودند که همان راهی را بپیمایند که بره ای گشوده بود.
سال ها گذشت و آن خیابان، جاده ی اصلی یک روستا شد، و بعد شد خیابان اصلی یک شهر. همه از مسیر این خیابان شکایت داشتند، مسیر بسیار بدی بود.
در همین حال، جنگل پیر و خردمند می خندید و می دید که انسان ها دوست دارند مانند کوران، راهی را که قبلا باز شده، طی کنند و هرگز از خود نپرسند که آیا راه بهتری وجود دارد یا نه؟
کتاب قصه هایی برای پدران. فرزندان. نوه ها
نوشته پائولو کوئیلو
مغز یک اندام به شدت خودخواه است. البته قانون بقای طبیعی هر موجود زندهای را مقید به خودخواهی میکند، اما در میان اندامهای موجودات زنده مغز به شدت خودخواه است.
نورونها در شبکه عصبی برای برقراری ارتباط با یکدیگر نیازمند انرژی هستند، علاوه بر آن ساخت مسیرهای جدید عصبی، بر اساس تفکر و خرد، نیازمند مصرف انرژی بیشتری هم خواهد بود. اما مسیرهای عصبی از قبل ساخته شده که نیازی به پردازشهای سنگین ندارند و به ویژه آن مسیرها که مبتنی بر تقلیدهای جمعی شکل میگیرند کمترین مصرف انرژی را خواهند داشت. مصرف انرژی کمتر به عنوان یک مزیت زیستی برای مغز محسوب می شود.
اینکه امروزه در میان جوامع مختلف شاهد رفتارهای تقلیدی-جمعی متنوع هستیم و در برابر تغییر آنها مقاومتهای فراوانی میشود و در نتیجه آن تقلید و پیروی از تفکرات پرمقلد به راحتی به عنوان یک «مِم» گسترش میابد، ناشی از اولویت مغز برای مصرف بهینه انرژی در استفاده از سادهترین و عمومیترین پاسخ ها است.
در این میان گروهی از جوامع انسانی خود را اشرف مخلوقات میپندارند حال آنکه حتی توانایی رهایی از چنگال مغز خودخواه را ندارند و بیخبر از حقایق تنها به عنوان یک ماشین مقلد در خدمت انتشار «مِم» ها هستند.
@daneshagahi
https://bit.ly/3l3MUkq
آب و بلوکهای سازنده حیات بر روی 25143 Itokawa
بر اساس مطالعه منتشر شده در نیچر، دانشمندان به رهبری پروفسور Queenie Chan موفق شدند در نمونه های سیارک ایتوکاوا نشانه هایی از آب و مواد آلی کشف کنند.
این نمونه ها توسط ماموریت هایابوسا 1 از این سیارک نزدیک به زمین جمع آوری و به زمین آورده شده بود.
قدم بزرگ دیگری به سوی رازگشایی از جزئیات #بیجانزایش
https://www.nature.com/articles/s41598-021-84517-x?utm_medium=affiliate&utm_source=commission_junction&utm_campaign=3_nsn6445_deeplink_PID100032693&utm_content=deeplink&from=article_link
@daneshagahi
بسیار خوشحالم که در دورانی زندگی می کنم که هیجان این لحظات رو میتونم تجربه کنم...
به امید روزهای روشن برای سرزمینمان
@daneshagahi
تا حدود یک ساعت دیگر پرتاب استارشیپ 10
https://www.youtube.com/watch?v=XOQkk3ojNfM
@daneshagahi