نشریهی انتقادیِ آنلاین در حوزهی مطالعات شهری، نظریهی معماری، جغرافیای انسانی، و جغرافیای سیاسی راه ارتباطی: info@dialecticalspace.com فیسبوک: https://www.facebook.com/dialecticalspace/ اینستاگرام: https://www.instagram.com/spaceanddialectics/
درسگفتار روش تحقیق در مطالعات شهری، نریمان جهانزاد (ارائه شده برای دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد، نیمسال تحصیلی 1400-1399)
در ارائهی مطالب این درس سه سطح عام را از حیث تحلیلی از یکدیگر تفکیک میکنیم:
• سطح I: بنیادهای فلسفی تحقیق
• سطح II: فرایند انجام تحقیق
• سطح III: نمایش تحقیق
این سه سطح در عمل از یکدیگر جدا نیستند، و محقق در فرایند تحقیق هم باید بنیادهای فلسفی و منطق تحقیق را بشناسد و هم توانایی ارائهی مستدل و منسجم پژوهش خود را داشته باشد. در سطح نخست مهمترین مکاتب روششناسی فلسفهی علم، به عنوان شالودهی استراتژیهای پژوهشی تحقیقهای علمی، شناسایی میشوند. ازآنجاکه در پژوهشهای شهری کمتر به بنیادهای فلسفی تحقیق پرداخته میشود، در اینجا فایل صوتی جلسات دوم تا ششم را منتشر میکنم. معتقدم میان منطقِ علم و علم منطق پیوند وثیقی وجود دارد و در نتیجه اهتمام به پژوهش در حوزهی علوم انسانی بطور اعم و مطالعات شهری بطور اخص، بدون آشنایی با مبانی منطق و روششناسی علمی میسر نیست. به همین دلیل، فایلهای صوتی درسگفتار منطق سنتی را، که قریب به دو سال پیش در یک پروژهی کتابخوانی با جمعی از دوستان بصورت خصوصی ضبط کرده بودیم، به عنوان مکمل درسگفتار روششناسی علمی منتشر میکنم. قرار بود این جلسات با دورهای دیگر دربارهی منطق جدید تکمیل شود که به انجام نرسید. امیدوارم این فایلها برای پژوهشگران مطالعات شهری مفید باشد.
فهرست موضوعی جلسات درسگفتار روششناسی تحقیق:
جلسهی دوم: مروری بر برخی مفاهیم پایه؛ پوزیتیویسم منطقی
منابع:
• Blaikie, Norman, Approaches to Social Enquiry, Polity Press, 1993
• Guba, E. G., & Lincoln, Y. S. (1994). Competing paradigms in qualitative research. In N. K. Denzin & Y. S. Lincoln (Eds.), Handbook of qualitative research (pp. 105-117). Thousand Oaks, CA: Sage
• چالمرز، آلن، چیستی علم، ترجمهی سعید زیباکلام، سمت، صص. 13-51.
• گیلیس، دانلد، فلسفهی علم در قرن بیستم، ترجمهی حسن میانداری، سمت، صص. 45-19.
• پاپینیو، دیوید، فلسفهی علم، ترجمهی امیر مازیار، حکمت، صص. 43-15.
• بنتون، تد، کرایب، یان، فلسفهی علوم اجتماعی، ترجمهی شهناز مسمی پرست و محمود متحد، آگه، صص. 37- 104.
• کارناپ، رودولف، مقدمهای بر فلسفهی علم، ترجمهی یوسف عفیفی، نیلوفر، صص. 15-87.
• آیر، آلفرد، زبان، حقیقت، منطق، ترجمهی منوچهر بزرگمهر، صص. 15-37.
جلسهی سوم: راسیونالیسم انتقادی، مرور آراء کارل پوپر
منابع:
• پوپر، کارل ریموند، منطق اکتشاف علمی، ترجمهی حسین کمالی، انتشارات علمی و فرهنگی.
• پوپر، کارل، اسطورهی چارچوب، در دفاع از علم و عقلانیت، ترجمهی علی پایا، طرح نو.
• چالمرز، آلن، چیستی علم، ترجمهی سعید زیباکلام، سمت، صص. 51- 94.
• گیلیس، دانلد، فلسفهی علم در قرن بیستم، ترجمهی حسن میانداری، سمت، صص. 75-45.
جلسهی چهارم: مرور آراء ایمره لاکاتوش
منابع:
• لاکاتوش، ایمره، علم و شبه علم، در کتاب دیدگاهها و برهانها، ترجمه و گردآوری شاپور اعتماد، مرکز، صص. 118-104.
• چالمرز، آلن، چیستی علم، ترجمهی سعید زیباکلام، سمت، صص. 107-94.
جلسهی پنجم: مرور آراء تامس کون، پل فایرآبند و ولفگانگ اشتگ مولر
منابع:
• کون، تامس، ساختار انقلابهای علمی، ترجمهی سعید زیباکلام، سمت.
• کون، تامس، اصطکاک اساسی: نقش سنت و ابداع در تحقیق علمی، در کتاب دیدگاهها و برهانها، ترجمه و گردآوری شاپور اعتماد، مرکز، صص. 104-86.
• فایرآبند، پل، افسانههای پریان: علیه روش و نتایج، در کتاب دیدگاهها و برهانها، ترجمه و گردآوری شاپور اعتماد، مرکز، صص. 131-118.
• اشتگمولر، ولفگانگ، علم تعارف و انقلابهای علمی، در کتاب دیدگاهها و برهانها، ترجمه و گردآوری شاپور اعتماد، مرکز، صص. 169-146.
• چالمرز، آلن، چیستی علم، ترجمهی سعید زیباکلام، سمت، صص. 172-107.
جلسهی ششم: بررسی رویکردهای استنباطی-تفهمی
منابع:
• وبر، ماکس، اقتصاد و جامعه، انتشارات سمت، صص. 25-48.
• وبر، ماکس، روششناسی علوم اجتماعی، ترجمهی چاوشیان، مرکز، صص. 18-85.
• دیلتای، ویلهلم، مقدمه بر علوم انسانی، ترجمهی منوچهر صانعی، ققنوس، صص. 118- 165.
• ریکور، پل، رسالت هرمنوتیک، در کتاب حلقهی انتقادی، دیوید هوی، ترجمهی مراد فرهادپور، انتشارات روشنگران، صص. 9- 51.
• بنتون، تد، کرایب، یان، فلسفهی علوم اجتماعی، ترجمهی شهناز مسمی پرست و محمود متحد، آگه، صص. 149- 203.
• ریچارد پالمر، علم هرمنوتیک، ترجمهی محمدسعید حنایی کاشانی، نشر هرمس.
• اشمیت، لارنس، درآمدی بر فهم هرمنوتیک، ترجمهی بهنام خداپناه.
فهرست موضوعی جلسات منطق سنتی:
جلسهی اول: تعریف تصور و تصدیق و اقسام آنها
جلسهی دوم: اشتراک لفظی و معنوی
منتشر شد:
اندیشهی مارکسیستی و شهر
آنری لوفور
برگردان: همن حاجیمیرزایی
نشر همشهری
فرار از دوگانگی: حرکت از فضای سوم به فضای نو در رمان «به هیلبروی ما خوش آمدید» اثر فازوِین اِمپه
گلرنگ درویشیان
«این مقاله میکوشد مقایسهای میان مفهوم فضای سوم ادوارد سوجا و رمان «به هیلبروی ما خوش آمدید» اثر فازوین امپه به دست دهد. «به هیلبروی ما خوشآمدید» حول زندگی رفنتزه و رِفیلوِه، دو سیاهپوستِ جوان، یکی مرد و دیگری زن، میگردد که سابقاً عاشق یکدیگر بودهاند و هر دو تحصیلکرده و نویسنده هستند. رمان در هیلبرو واقع شده که یکی از مناطق فقیرنشین و حومهی شهر ژوهانسبورگ است. رویای آنها برای داشتن زندگیای معنیدار و سطح بالا و خلاقْ قربانی حواشی ادبی و بعداً ایدز میشود.
رمانِ «به هیلبروی ما خوش آمدید» بازنمایانندهی ترس از دیگری است. محور اصلی رمان دیگریهراسی است. طبق گفتهی ایریکیدزای ماناس، نقشهنگاریِ قطعهقطعه، اگرچه در همهی شهرهای جهان رواج دارد، بیشتر در جهان سوم و جنوب آفریقا تعریف میشود؛ بهویژه متأثر از برنامهریزی شهری استعماری و آپارتاید که با هدف تفکیک نژادی انجام شده بود.
امپه در این رمان به ما مختصاتِ ساختن «فضای سوم» را نشان میدهد. او به ما نشان میدهد که میتوان از فضای ساخته شده فراتر رفت و فضایی جدید خلق کرد. امپه از ما میخواهد فضایی دیگر تخیل کنیم، او ما را به بازنویسی جهان برای غلبه بر تبعیض و تعصب، از طریق ساختنِ فضایی جدید، دعوت میکند. »
برای خواندن و دانلود این متن به سایت فضا و دیالکتیک (لینک زیر) مراجعه کنید:
http://dialecticalspace.com/welcome-to-our-hillbrow%d8%a7/
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال تلگرام سایت «فضا و دیالکتیک»
@dialectialspace
سیاستِ بازی در طراحی شهری: تقدّسزدایی آگامبن در مقام رویکردی بازتنظیمی به طراحی شهری
کامیلو بوآنو و جورجو تالوچی
برگردان: رضا بصیری مژدهی
«طرّاحی و هدایت سرمایههای جهانی به سوی مصرف، نیاز متولیّان و صاحبمنصبان به نظم و کنترل، ترس طبقه فرادست و تمایلش به امنیّت، و جداسازیها و تقسیمبندیهای مشهود و نامشهودِ برآمده از طبقه، قومیّت، نژاد و گرایش سیاسی، شهر را بهمیانجی ایجاد محیطهای غیرقابلدسترس و ناآشنا شکل میدهند. در این نظمِ نوظهور، برنامهریزی شهری، طرّاحی شهری و معماری یقیناً به رُکنی محوری بدل میشوند. شهریشدنِ سیاست و افزایش کنترل بر ساخت و سازها، فضاهای شهری، خدمات شهری، مرزهای سرزمینی (قلمروها) و مسکن – که از انباشتهای نولیبرال، شهرگرایی نظامی و غارت نواستعماری مایه میگیرند- شهر را در قامت مجموعهای از محیطهای درودروازهدار توصیف میکنند؛ انبوهی از حصارکشیها با ضخامتهای مختلف و درجات متفاوتی از نفوذپذیری، رویتپذیری و تخلخل.
در این نوشتار قصد داریم از طریق ملاحظات مفهومیای که خوانشهای آگامبن و فوکو از حکومت و زیستسیاست را پیوند میدهد به ظهور آنچه روایتی بدیل از امر شهریمینامیم، نگاهی به این تفسیرِ دگرمکانی از حصارها بیاندازیم. بدلشدنِ حصارها به نه صرفاً اُبژههای فضایی و کالبدی، بلکه به اُبژههای پیچیدهای برآمده از گفتمانها، فنّآوریها، روایتها، هنجارها، کدهای رفتاری و ضوابط و مقرّرات، ما را ملزم میکند به طراحی شهری و معماری در قامت پرکتیسهایی بنگریم که در سازوکارِ کنترل شهر و کنترل بدنها و پیکرههایش حک شدهاند.»
برای خواندن و دانلود این متن به سایت فضا و دیالکتیک (لینک زیر) مراجعه کنید:
http://dialecticalspace.com/the-politics-of-play-in-urban-design%d8%a7/
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال تلگرام سایت «فضا و دیالکتیک»
@dialectialspace
منتشر شد:
پس از فوکوشیما: همارزی فاجعهها
نویسنده: ژان_لوک نانسی
مترجم: نریمان جهانزاد
نشر لگا
گفتوگو با نریمان جهانزاد دربارهی کتاب «آنری لوفور؛ سیاست فضایی، زندگی روزمره و حق به شهر» را اینجا بخوانید.
...
از متن:
«کتاب «آنری لوفور» با عنوان فرعی سیاست فضایی، زندگی روزمره و حق به شهر نوشته کریس باتلر به ترجمه نریمان جهانزاد نخستین مطالعه بنیادینی است که در باب اهمیت این متفکر برجسته در مطالعات حقوقی و قدرت دولتی نوشته است.»
« رسالهی دکتری کریس باتلر با عنوان قانون و تولید اجتماعی فضا، که کتاب حاضر، دستکم استخوانبندی اصلیاش، از آن مستخرج شده، به رابطهی قانون و فضا میپردازد. لوفور ابزارهای نظری نیرومندی در اختیار باتلر میگذارد که با تکیه بر آنها میتواند نقشِ قوانین کاربری زمین را در تولیدِ شکل خاصی از فضا در کوینزلند مطالعه کند. باتلر در رسالهی دکتریاش نواحی شهری استرالیایی را به تأسی از لوفور شکلی از فضای انتزاعی (abstract space) در نظر میگیرد، فضایی که خصلت اصلیاش در آنِ واحد ازهمگسیختگی، همگونی و سامانِ سلسهمراتبی است.»
این کتاب یکی از کتابهای مجموعهای است که با عنوان «آنری لوفور» منتشر میشود. آثار دیگری از لوفور و یا دربارهی او نیز در قالب این مجموعه در دست انتشار هستند.
...
کتاب «آنری لوفور؛ سیاست فضایی، زندگی روزمره و حق به شهر»، نوشتهی کریس باتلر، در پی ساختن چارچوبی مفهومی برای اندیشیدن به نسبت فضا و قانون، به میانجی اندیشههای آنری لوفور، است. او در این راستا، بسیاری از آثار لوفور را برمیرسد و میکوشد دیدگاههای لوفور را در گفتوگو با حوزهی حقوق انتقادی قرار دهد. کتاب دو بخش و شش فصل دارد. بخش اول شرح نسبتاً عامی از اندیشهی لوفور است. در اینجا دیدگاههای لوفور دربارهی ماتریالیسم دیالکتیکی، بیگانگی، زندگی روزمره، نظریهی دقایق، ضربآهنگکاوی، جدال اجتماعی و تولید فضا تشریح میشود. نویسنده میکوشد در تصویری که از لوفور به دست میدهد از نخستین اندیشمندان تأثیرگذار بر وی، یعنی نیچه، مارکس و هگل، آغاز کند و ضمن اشاره به تحولات فکری فیلسوف فرانسوی، بر وجوه تمایز اندیشهی وی با مکتب فرانکفورت، ساختارگرایی، پساساختارگرایی، و روانکاوی تأکید بگذارد.
در بخش دومِ کتاب، دیدگاههای لوفور در راستای مسألهی اصلی کتاب، در خصوص قانون، خشونت قانونی، شیوهی تولید دولتی، سکونت، بدن، تنش میان امر ممکن و ناممکن، حق تفاوت و نهایتاً حق به شهر تشریح میشود. باتلر نظریهی لوفور دربارهی دولت را بر اساس تغییر مقیاس دولت زیر سلطهی نولیبرالیسم مورد بحث قرار میدهد و میکوشد آراء او را در گفتوگو با اندیشمندان معاصر این حوزه قرار دهد. در فصل آخر، باتلر به موضوع قانون بازمیگردد تا دربارهی نقش حقوق قانونی در نسبت با حق به شهر به بحث بنشیند. خوانش نوآورانه و مترقی نویسنده در همین فصل آخر آشکار میشود. او تأکید میکند که حق به شهر نمیتواند از «حق تفاوت» جدا لحاظ شود. لوفور نظریهی خود دربارهی حق به شهر را در واکنش به ظهور شهریشدنِ سرمایهدارانه مطرح کرد، چرا که نگران بود رشد سرمایهداری فضاهای متفاوتِ شهر را فروبلعد، و از آن راه، پهنههای شهری خفهکننده و همگونی ایجاد شود که در آن خودِ فضا به ابژهای برای مبادله تبدیل گردد. بنابراین حق به شهر در انتقاد از فضای شهری کالاییشده، از دل آشوب و پیشبینیناپذیریِ خیابان سربرمیآورد.
اما باتلر، هوشمندانه، از خطر فروغلتیدن مفهوم حق به شهر به قسمی دفاع واکنشی و طارد از محلیت آگاه است، و درست به همین دلیل است که بر اهمیت حقِ تفاوت، که پژوهشگران لوفوری اعتنای چندانی به آن نداشتهاند، تأکید مینهد. لوفور معتقد بود سرمایهداری در پی امحای تمام تفاوتهاست، در نتیجه فضای انقلابی باید علیه نیروهای همگونساز ایستادگی کند. باز هم باتلر متوجه این خطر است که حق تفاوت میتواند در قلمرو ایدئولوژی و گفتمان مستحیل شود، پس حق تفاوت باید با حق به شهر همراه شود تا وجود مادی یابد. تفسیر مترقی باتلر از لوفور این است که تنها با پافشاری بر این دو حق، بطور همزمان، است که فضای انقلابی ممکن میشود.
...
برای تهیهی کتاب میتوانید به سایت فروشگاه کتاب پرهام مراجعه کنید.
بلوچستانِ خاموش: نگاهی به مسالهی هویتهای ملی و قومی در ایران، مروری بر دیدگاههای علم صالح، راسموس الینگ، و فروغ اسدپور
آیدین ترکمه و فریده شهریاری
«صالح کتابش را حول سه مفهوم امنیت، تنش قومی، ملیگرایی و هویت سامان میدهد. در نتیجه تمرکز او بر عوامل جامعهایِ درونی است و نه بیرونی. او از منظری برساختگرایانه معتقد است که زمانی که عقاید، هویتها یا ادراکها برساخته میشوند به اموری واقعی و نیرومند تبدیل میشوند. صالح میگوید در کتابش به این میپردازد که نقش شرقشناسان در فرایندهای ساخت دولتملت چه بوده و این که چگونه مورخان و الیتهای ایران برداشتهای شرقگرایانه را به عاریت گرفتند تا یک هویت ایرانی منسجم و یکدست را بر مبنای برتریطلبیِ فارس خلق کنند.
الینگ از سوی دیگر با بهپرسشکشیدنِ مفاهیم قومیت، ملیگرایی و هویت، به دنبال پاسخدادن به این پرسش است که چه کسی ایرانیان و مفهوم ایرانیبودگی را تعریف میکند؟ او در این راستا سه بازیگر اصلی را شناسایی میکند: الیتهای اقلیت، الیتهای ملیگرای فارسمحور، و دولت. الینگ به دنبال شناسایی علل تاریخی، سیاسی، و اجتماعیـاقتصادی متنوعی است که به بسیج اقلیتهای اتنیکی در ایرانِ پساانقلاب انجامیده است. از دید او این واکنش اقلیتهای اتنیکی در ایران نتیجهی سیاستهای دولتی (هم در دوران پهلوی و هم در ج.ا.) است که خود برآمده از عوامل تاریخی و ژئوپلیتیکی است.
اسدپور پس از نقدی تعیینکننده بر رویکردهای چپ به مسالهی اقوام و ملل در ایران، به نقد یونیورسالیسمِ انتزاعیِ راست نیز میپردازد. به گفتهی او «اعضای این دسته بر مسئلهسازبودن سرشت دینی حکومت اصرار دارند و راه حلی که ارائه میکنند تغییر حاکمیت یا سکولار-دمکراتیکشدن آن، و رواج همهشمولی (یونیورسالیسم) لیبرالیستی است». از دید او بر خلاف رویکردهای راست، «ادغام یا انتگراسیون در این کشور ممکن نیست مگر به بهای عقبنشینی از شکل کنونی دولت-ملت و بهرسمیتشناسی حقوق سلبناپذیر ملل غیرفارس بر زبان و سرزمین و تاریخ و سرنوشت خود».
برای خواندن و دانلود این متن به سایت فضا و دیالکتیک (لینک زیر) مراجعه کنید:
http://dialecticalspace.com/national-and-ethnic-identity-in-iran/
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال تلگرام سایت «فضا و دیالکتیک»
@dialectialspace
در نقد پروژهِ توسعهِ مردمی؛ برنامهریزی اجتماعمحور به مثابه استثمار محرومان
یادداشتی از پرویز آقایی
(دکتری برنامهریزی شهری ، دانشگاه شهید بهشتی)
دیرهنگامی است که شهر؛ به تعبیر مامفورد این فضای تمدنساز و آزادیساز؛ در جایگاه ابزار انباشت سرمایه انتظام یافته و این انباشت با مدیریت فضا، رقابت بر سر تسخیر آن را به شکل بنیادین و تمامیتخواهانهای علنی ساخته است. به همین دلیل، تفسیر فرایندهای شهری در چارچوب سرمایه، به گفتمان چپگرایانهای بدل گشته که مبارزه برای دگرگونی رژیم انباشتِ مرسوم را آرمان خود میپندارد. در مواجه با این جریان عظیم سرمایهای با همه ناپایداریهایش چه باید کرد؟ و چگونه به توسعه رسید؟ حال چگونه میتوان این مسیر را برای تحقق توسعه طی کرد آن هم با وجود نظام سیاسی-اقتصادی که ماهیت، هویت و انگیزهاش بر علیه توسعه و ضد توسعه است؟ در این زمینه کافی است به وضعیت محیط زیست جهان، فقر، گرسنگی، میزان مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خود، نحوه توزیع ثروت و صدها پارامتر اینگونه نگاه کنیم. یقینا دهشتناک و یاسآور است. در این همهمه، در دانشگاه یک صدا بسیار به گوش میرسد؛ برنامهریزی و توسعه اجتماعمحور. گویی همه آرمانهای بشری در این نوع برنامهریزی نهفته است.
این گونه برنامهریزی ظاهراً در تقابل آشکاری با برنامهریزی دولتی و نیز برنامهریزی بر پایه سازوکار بازار است. موجودیت برنامهریزی توسعه بر پایه منابع و ابزار است (تصور برنامهریزی بدون این دو متصور نیست) حال آنکه پایهایترین منبع برنامهریزی چه بخواهیم و چه نخواهیم منبع اقتصادی است و اصلیترین ابزارهای آن قانون، مقررات، دانش، تکنیک و ... است. برنامهریزی بر پایه مداخله وسیع دولت طیف وسیعی از منابع و ابزارها را در اختیار دارد و حتی سازوکار بازار نیز از این منابع و ابزارها بی¬بهره نیست اما در برنامهریزی اجتماعمحور وضعیت چگونه است؟ این سبک برنامهریزی چگونه میتواند کارگشای توسعه باشد؟ واقعیت آن است که در حوزه دانش با انباشت بیپایانی از مقالات، نوشتهها، سخنرانیها و شعارهایی در باب این نوع برنامهریزی روبرو هستیم که همگی به سطحیترین شکل ممکن آن را در مشارکت مردم خلاصه میکنند و شاید این تمام چیزی باشد که طرفداران این نوع برنامهریزی به دنبال آن هستند. کافی است در این زمینه به مقالات چند سال اخیر در ایران نگاهی بیاندازیم. اما این مشارکت حتی اگر رخ دهد تا چه میزان از منابع و ابزار برخوردار است؟ تا چه میزان قدرت چانهزنی دارد؟ آیا میتوان کشور، شهر یا حتی منطقه شهری را مثال زد که بر پایه این نوع برنامهریزی به توسعه دست یافته باشد؟ در تحلیل این سوالات بسیار ضرورت دارد که به سردرگمی طرفداران این نوع برنامهریزی بپردازیم.
افرادی که داعیه این نوع برنامهریزی را دارند و اغلب نظریات مارکسیستی، عدالتخواهانه، رفورمیستی و .... را در سر میپرورانند و به مناسبات اقتصاد کنونی میتازند در عمل پروژه نئولیبرالیستی را دنبال میکنند. کدام دانش مارکسیستی در برابر ناکارآمدی دولت سکوت کرده و با خفت آن را پذیرفته و مردمان را به برنامهریزی توسعه وامیدارد؟ این نگرش تمامیِ بار توسعه را بر دوش نحیف طبقات اقتصادی پایین جامعه گذاشته و پروژه "شهروندی فعال" را که یادگاری از دوران ریگانیسم و تاچریسم است دنبال میکنند. جالب است که با تحریف آثار مارکس، هاروی و اخیرا لوفور برکنشگری شهروندان صحه می¬گذارند بدون آنکه به منابع و ابزارها توجه نمایند. مارکس و هاروی هیچگاه به کمتر از انقلاب طبقه کارگر و سایر طبقات راضی نشده و در برابر محنت این طبقه رنج دیده، شورش و طغیان را تجویز نموده¬اند نه تحمل و سازندگی. باید توجه کرد که لوفور همان تجویز مارکس را دنبال کرد نه سکوت در برابر ناکارآمدی و طغیان دولتها و سازوکار بازار. داعیان برنامهریزی اجتماعمحور با قبول دو گزاره؛ تمامی فرایند توسعه را در واژه اعجابانگیز و خیالی مشارکت مردم جستجو میکنند. 1- سازوکار بازار و بخصوص دولت به دلیل محدودیتها نمیتواند توسعه را به ارمغان بیاورد (حال آنکه دولت هرچقدر هم ورشکسته و ناتوان باشد از ابزارها برخوردار است که همین ابزار میتواند منبع اقتصادی را نیز تصاحب کند) 2-بجای چانهزنی و فشار بر دولتها، این فشار را بر مردم وارد میکنند که حتی نمیتوانید شریک توسعه باشید بلکه باید کارگزار آن بوده و در غیر این صورت استحقاق آن را ندارید.
آنری لوفور و فلسفهی علم:
دفاع از ابژکتیویته یا عینیت در پژوهش علمی
آنری لوفور را معمولن با نظریاتش دربارهی تولید فضا، نقد زندگی روزمره، مدرنیته، انقلاب شهری، و حق بر شهر میشناسند. گسترهی کاری او اما گستردهتر از این است. برای مثال مجموعهی چهارجلدی او دربارهی دولت بسیار کمتر بررسی شده است. همین موضوع دربارهی کارهای فلسفیترِ او نیز مصداق دارد. البته در سالهای اخیر برخی دیگر از آثار او از فرانسه به انگلیسی برگردانده شدهاند. از جمله میتوان به اندیشهی مارکسیستی و شهر (۲۰۱۶)، متافلسفه (۲۰۱۶)، و هگل، مارکس، نیچه یا قلمروی سایهها (۲۰۲۰) اشاره کرد. [همن حاجی میرزایی کتاب اندیشهی مارکسیستی و شهر را به فارسی ترجمه کرده و در دست انتشار است] با این حال هنوز بسیاری از کارهای او در زبان انگلیسی و دیگر زبانها وارد نشده است. از جمله مهمترین کارهای فلسفی او که به روش دیالکتیکیاش مرتبط است اثری است با عنوان روششناسیِ علم (Méthodologie Des Sciences) که مشخصن بر فلسفهی علم متمرکز است. جالب اینکه این اثر حتا در فرانسه نیز خیلی دیر یعنی در سال ۲۰۰۲ منتشر شد یعنی حدودن پنجاه سال پس از نگارشش. ویلیام اس. لوئیس (William S. Lewis) اما در مقالهای با عنوان «روش دیالکتیکی: فلسفهی علم آنری لوفور» که چند روز پیش منتشر شده کوشیده است تا به ادای سهم لوفور در فلسفهی علم در کانتکست عضویتش در حزب کمونیست فرانسه بپردازد.
این اثر نشان میدهد که ایدئولوژی چگونه میتواند فهم و شناخت را متاثر سازد. لوفور بر یکی از بینشهای بنیادینِ مارکس و انگلس مهر تایید میزد: اینکه این شرایط و موقعیت اجتماعی و اقتصادی فرد است که جهانبینی او را تعیین میکند. مارکس و انگلس اما همزمان بر این نیز تاکید داشتند که این را نباید به معنای عدم امکان دسترسی به عینیت در دانش علمی تلقی کرد. به بیان دیگر، اگرچه هر فرد بنا به شرایط اجتماعی و اقتصادیاش میاندیشد، این اما مانع از تولید دانش علمی ابژکتیو یا عینی نیست.
این بحث به یک موضوع مهم اشاره دارد و آن رابطهی علم و ایدئولوژی است. میدانیم که لوفور بین دانش انتقادی و دانش ایدئولوژیک تمایز میگذارد. لوئیس اما این را تدقیق میکند و میگوید در کتاب روششناسی علم، لوفور صراحتن بر تنش بین این دو نوع دانش یا شناخت تمرکز دارد. این تنش در نگاه اول همچون تضاد بین شناختشناسیهای متفاوت به نظر میرسد اما چنین نیست. اندیشهی دیالکتیکی لوفور از یک سو بر امکان تولید دانش دقیق و متقن و حقیقی تاکید دارد و از طرف دیگر همزمان بر نقش ایدئولوژی در جهتدهی به دانش/شناخت حرف میزند.
به بیان دقیقتر، این ایدئولوژی است که اساسن شکل خاصی از پژوهش علمی را مجاز میدارد، تهییج میکند، جهت میدهد، و کنترل میکند. و از همه مهمتر، این ایدئولوژی است که تاثیری اساسی در پذیرشِ عمومیِ دانش علمی و ابژکتیو و نتایج آن دارد.
سنتهای برنامهریزی
پتسی هیلی
برگردان: نریمان جهانزاد
«برنامهریزی سنتِ عجیب و غریبی دارد، چرا که از طریق آمیزهای از مژدهدادن، روالها و کردارهای نهادی رسمی، دانش علمی، و توسعهی دانشگاهی شکل گرفته است. این سنت نمودار تلاشی مستمر است برای پیونددادنِ مفاهیمِ مربوط به ویژگیها و پویشِ اجتماعی مکانها به مفاهیمِ مربوط به فرایندهای اجتماعیِ «شکل دادن به مکانها» از طریق تدوین و اجرای خطمشیها. چنانکه جان فریدمن مکرراً اشاره کرده، برنامهریزی میان دو نوع تأکیدگذاری در نوسان است: از یک سو تأکید بر هدف رادیکالِ دگرگونساز، و از سوی دیگر تأکید بر نقش آن در حفظ نحوهی عملکرد شهرها و امور حکمرانی. این نوسان منجر به رابطهای دوپهلو با بسترِ اجتماعی کارِ برنامهریزی میشود. برنامهریزان در اروپا در دهههای 1940 و 1950، پس از تجربیات هولناک جنگ و رکود اقتصادی پیش از آن، با ایجاد دولتهای رفاهی که کیفیت زندگی مقبولی برای اکثریت شهروندان فراهم میساخت، خود را پیشگامِ سویهی دگرگونساز میدانستند. آنها پیشقراولان سویهی دگرگونساز برنامهریزی بودند. اخلاف آنها، برعکس، خود را مشغول به کار در بستر سیاسی و اقتصادیِ پیچیده و اغلب نامساعدی مییافتند که امکانِ اقداماتِ دگرگونساز در آن به نظر اندک میرسید.»
برای خواندن و دانلود این متن به سایت فضا و دیالکتیک (لینک زیر) مراجعه کنید:
http://dialecticalspace.com/healey-patsy-collaborative-planning/
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال تلگرام سایت «فضا و دیالکتیک»
@dialectialspace
تاریخِ بردگی در ایران و تولید فضای نژادپرستانه
اهمیت پرداختن به سیاهپوستان ایران
امروز داشتم یکی از گروههای تلگرامی در حوزهی جغرافیا را مرور میکردم که برخوردم به ادعایی مبنی بر اینکه «ستم نهادینه نسبت به سیاهپوستان در ایران هرگز وجود نداشته است». یادم آمد بهناز میرزایی اصل پژوهشی جدی در این خصوص انجام داده است که در کتابی با عنوان تاریخ بردهداری و رهایی در ایران بین سالهای ۱۸۰۰ تا ۱۹۲۰ در سال ۲۰۱۷ منتشر شده است. با یک جستجو متوجه شدم که خوشبختانه این کتاب در سال ۱۳۹۷ با عنوان سرگذشت بردگی و آزادی بردگان در ایران به فارسی هم ترجمه شده است.
بهناز میرزایی، پژوهشگر ایرانی-کانادایی، در بیست سال گذشته به تحقیق دربارهی ایرانیان آفریقاییتبار پرداخته و تاریخ نسبتاً ناشناختهی بردهداری در ایران را مطالعه کرده است. در معرفی کتاب او نیز متنی از ژیلیان دمور با عنوان «ما ایرانی هستیم»: بازکشف تاریخ بردگان آفریقایی در ایران با ترجمهی هامون نیشابوری منتشر شده است.
پدرام خسرونژاد هم بر روی بردگان افریقایی در ایران کار میکند. برای نمونه نگاه کنید به این یادداشت پژوهشی که با عنوان چهرهی بردهداری افریقایی در ایرانِ قاجار در عکسها در گاردین منتشر شده است. این متن حاوی عکسهایی تاریخی مهمی در خصوص پیشینهی بردگی در ایران است.
متن دیگری با عنوان ایرانیان سیاهپوست؛ اقلیتی بافرهنگ، اما سرکوبشده و قربانی تبعیض نیز به فارسی در دسترس است.
...
باید توجه داشت که بردگی در ایران به دوران باستان برمیگردد و به دوران اسلامی محدود نیست. با این حال پژوهشهای بسیار اندکی در این خصوص وجود دارد. نتیجه اینکه به رغم شواهد تاریخی بسیار، هنوز بسیاری حتا وجود بردهداری را در ایران انکار میکنند.
از همین رو پژوهش دربارهی بردهداری و نیز پیشینهی سیاهپوستان در ایران یک ضرورت است. البته که بردهداری در ایران به هیچ وجه به سیاهپوستان محدود نبوده است.
یکی از وجوه مهم کتاب بهناز میرزایی توجهش بر ابعاد جغرافیایی مسالهی بردهداری در ایران است. از جمله اینکه از دید او تجارت برده در ایران (بر خلاف مثلن بردهداری در اروپا) به هیچ وجه فقط وجوه نژادی نداشته است بلکه آمیزهای بوده است از نشانگرهای هویتی متفاوت که در مناطق و جغرافیاهای مختلف به شکلهای متنوعی بروز کردهاند. از همین رو او به خوبی اهمیت مولفههای جغرافیایی را در مسالهی پیچیدهی هویت در ایران آشکار میکند. میرزایی در فصلها یک، دو و سه از کتاب مشخصن به رابطهی مسالهی بردگی در سرحدات ایران پرداخته است. برای نمونه عنوان فصل دوم کتاب چنین است: بردهداری و تکوین سرحدات جدید ایران بین سالهای ۱۸۰۰ تا ۱۹۰۰.
بر همین اساس فکر میکنم کتاب میرزایی و دیگر پژوهشهای او در همین زمینه میتوانند منبعی بسیار مفید در اختیار ما بگذارند تا بتوانیم یکی از لایههای تولید فضا را در ایران معاصر برجسته کنیم: «تولید فضای نژادپرستانه» که البته با لایههای هویتی دیگری آمیخته است.
نریمان جهانزاد دربارهی انتشار کتاب دلوزگتاری (جلد دوم از مجموعهی «فلسفه، سیاست، شهر») این طور توضیح میدهد:
«به درخواست فضا و دیالکتیک و به همت رفقا، بالأخره جلد دوم از مجموعهی «فلسفه، سیاست، شهر» منتشر شد. تا جاییکه میدانم این اولین کتابیست که در فارسی دربارهی اندیشهی دلوز و گتاری در حوزهی مطالعات شهری و فضا نوشته شده است؛ و اگر بگویم یکی از متفاوتترین، و چه بسا از جدیترین، کتابهای انتقادیایست که تا به حال در مطالعات شهری در ایران نوشته شده است پر بیراه نگفتهام. رفقا قریب به شش ماه روی کتاب کار کردند، متنهای زیادی را جمعی خواندند و از میان آنها بنیادیترین متنها را، بر اساس نیاز مخاطب و وضعیت انضمامی، انتخاب و ترجمه کردند. حاصل کار درخشان است. مسلماً آشنایی با نظریههای انتقادی شهری معاصر نیازمند کار بسیار گستردهتری است. اما خب در اقلیمی که استاد تمامهایاش هنوز فوکو را فوکالت تلفظ میکنند، قصهی شهر میسرایند، از اوربانیزمْ شهرباوری میفهمند، بازآفرینی رادیکال(!) را عروسِ پراگماتیسم و حمکروایی (که از نظر واژگانشناسی یکسره بیمعنی است) میکنند، و اوج رادیکالیتهشان لاسزدن با چرندوپرندهایی است که محافل فکریِ هابیتات و بانک جهانی و ایزوکارپ جعل کردهاند، فعلاً همینها هم غنیمت است. باری، در راستای جبرانِ فقر نظری دانشگاهی و خالیبودن دستِ دانشجویان و پژوهشگران از متون مربوط به نظریههای شهری معاصر، دو سال پیش فضا و دیالکتیک این مجموعه را تعریف کرد تا هر جلد به ترجمه و تشریح بازتاب منظومهی مفهومی یک فیلسوف و اندیشمند برجسته در مطالعات شهری اختصاص یابد. ماهیت این مجموعه مختلکردن گفتارهای رسمیِ دانشگاهی و تلاش برای ایجاد یک میدان فکری جدید برای تحلیل و مسألهمندکردن موضوعات شهری است. از همین روست که پروژه نمیتوانست محدود به علایق هیئت تحریریهی فضا و دیالکتیک بماند و ناگزیر میبایست با حلقههای فکری دیگر پیوند میخورْد تا بتواند ردی بر واقعیت بیندازد. دو جلد نخست به لوفور و دلوزگتاری پرداخت، و بناست جلدهای بعدی، باز هم به کمکِ سایر حلقههای فکری، به اندیشههای آگامبن، فوکو، هاروی و ویریلیو اختصاص یابند».
جلد دوم از مجموعهی «فلسفه، سیاست، شهر» منتشر شد.
Читать полностью…با فضا و دیالکتیک همراه باشید. متنِ در دست انتشار:
جغرافیا، رئالیسم انتقادی و مارکسیسم:
تولید فضا و رئالیسم انتقادی از دید جان مایکل رابرتس
آیدین ترکمه
مقدمه:
زمانی که مشغول نگارشِ رسالهام در دورهی دکتری جغرافیای سیاسی (دانشگاه تربیت مدرس) بودم، به واسطهی تمرکزم بر شباهتها و تفاوتهای روششناسانهی رویکردهای مختلف به فضا/جغرافیا در سنتهای فکری متفاوت، و به ویژه به سبب علاقهام به استفادهی همزمان از رئالیسمِ انتقادیِ روی باسکار و نیز تولیدِ فضای آنری لوفور در پروراندنِ یک چارچوب نظری آلترناتیو (یک نظریهی فضایی دیالکتیکی) با متن مفصلی از جان مایکل رابرتس (استاد دانشگاه برونل در لندن) مواجه شدم که به رابطهی مارکسیسم و رئالیسم انتقادی پرداخته است. به نظرم رسید بحثهای او به ویژه برای دانشجویان جغرافیا، مطالعات شهری، معماری، و البته علوم سیاسی و جامعهشناسی مفید و راهگشا باشد. از همین رو در این نوشته میکوشم با مروری تفصیلی بر نوشتهی او با عنوان «انتزاعِ فضاییِ رئالیستی؟ ملاحظاتی مارکسیستی بر مدعایی درونِ جغرافیای رئالیستی انتقادی» به برخی از مهمترین پروبلمتیکهای نظریای بپردازم که در این سالها با آنها درگیر بودهام. برخی از مهمترینِ این پروبلمتیکها عبارتند از: رابطهی بین سطوحِ تحلیل و مقیاسهای جغرافیایی، اهمیتِ انتزاع در نظریهپردازیِ جغرافیایی، رابطهی نظریهپردازیِ انتزاعی و انضمامی، وجوهِ متمایزِ دیالکتیکِ رئالیستی انتقادی و دیالکتیکهای مارکسی و مارکسیستی، امکانپذیریِ کسبِ شناختِ ابژکتیو به شیوهای دیالکتیکی و متفاوت از دیدگاههای پوزیتیویستی، کاستیهای دیدگاهِ پسااستعماری، مزایای یک نظریهی مارکسیستیِ مبتنی بر تمامیت (totality)، رابطهی مارکس و هگل، و ضرورتِ نظریهپردازیهای مارکسیستیِ غیراروپامحورِ ابعاد و لایههای متفاوتِ ایران اشاره کرد. در رسالهام به واسطهی ارائهی خوانشی انتقادی از ژئوپلیتیک انتقادی در آثار ژئوراید اتوتایل و سیمون دالبی، دو چهرهی اصلیِ ژئوپلیتیک انتقادی، سعی کردم تا به برخی از این پروبلمتیکها بپردازم. متنِ حاضر را باید در چنین کانتکستی خواند.
رئوس متن حاضر به شرح زیر است:
۱. انتزاع در جغرافیا: نگاهی به برداشتهای مارکسیستی و رئالیستی انتقادی
۲. مارکسِ هگلی در برابر مارکسِ رئالیست انتقادی؟
۳. برداشتِ رابرتس از رئالیسم انتقادی
۴. رئالیسم انتقادی و جغرافیا
۵. نقد رابرتس بر رئالیسم انتقادی به کمک نظریهی دیالکتیکی علی شمسآوری
۶. دیالکتیک فضایی لوفور: انتزاعِ جغرافیایی به شیوهای مارکسیستی
۷. چرا خوانش رابرتس از رئالیسم دیالکتیکی مسالهساز است؟
۸. خوانشِ باب جسوپ از رئالیسم انتقادی و جغرافیدانهای ملهم از او
۹. نتیجهگیری
چند فرصت شغلی (تدریس، پستدکتری و دکتری):
برای اطلاعات بیشتر روی لینکها کلیک کنید.
ASSISTANT PROFESSOR in "Neighborhood Planning and Community Development"
Florida State University
Three Postdoc fellowships in "Postgrowth Welfare Systems"
Lund University
Postdoctoral Researcher in "Built Environment, Planning and Transport"
Aalto University
Postdoctoral Researcher in "Spatial Planning and Transport Policy"
Aalto University
Doctoral Candidate in "Spatial Planning and Transport Policy"
Aalto University
منتشر شد:
فلسفهی ژانـلوک نانسی
ماری ایو مورین
برگردان: نریمان جهانزاد
نشر شبخیز
«رویکرد دانشگاهیهای ایران به برنامه ریزی کاریکاتوری و تجویزی است»
گفتوگوی ایبنا با نریمان جهانزاد، مترجم کتاب «برنامهریزی، فرونسیس، قدرت» نوشتهی بنت فلوبیر
...
برنامهریزی شهری قلمروی دانشیای است که بیش از هر حرفه و رشتهی دیگری مستقیماً با حیات روزمرهی انسانها سر و کار دارد؛ ابزاریست که از طریق آن بسیاری از اهداف و سیاستها و خواستهای گروههای مختلف تبلور مادی و عینی مییابد؛ عرصهایست که از طریق آن معنا و کیفیت زندگی برخی از ساکنین شهر تغییر میکند؛ ابزاریست که در همدستی با نیروهای اقتصادی و سیاسی، فضاهای شهری پر از طرد و تبعیض تولید میکند؛ حرفهایست که میتواند سبب ثروتمند شدن گروهی و فقیرتر شدن گروهی دیگر شود. برنامهریزی شهری با زمین به منزلهی کالایی سرمایهای سروکار دارد. با ابزار برنامهریزی شهریست که میتوان تعیین کرد چه کاربری و فعالیتی، با چه تراکم و سطح اشغالی، بر روی زمین تحقق یابد. بنابراین با قلمرو حرفهای و دانشی سروکار داریم که تلاقیگاه منافع و خواستهای گروههای مختلف اجتماعیست. روشن است که گروههای مختلف نهایت همِّ خود را صرف میکنند تا طرحها و برنامههای شهری را، با ابزارهای تطمیعی یا تنذیری، به استخدامِ منافع خویش درآورند. برای این کار باید قدرت خود را به اشکال گوناگون اِعمال کنند. یکی از راههای اعمال قدرت آن چیزی است که بنت فلوبیر آن را «توجیه عقلانی» میخواند. مقصود از توجیه عقلانی، در برابر عقلانیت، معقول جلوه دادنِ سند برنامه است. بطوریکه منویات، خواستها و گرایشات اقتصادی ذی نفعانِ پس پشت برنامه پنهان شود. برنامهریزی به قدرت گره خورده است، افراد و گروهها برای رسیدن به خواستهای خود با افراد و گروههای دیگر ائتلاف میکنند. تفکر انتقادی بطور کلی، و اندیشهی فلوبیر بطور خاص، به ما کمک میکند پرده از این ائتلافها و توجیههای عقلانی برداریم و نسبت نیروهای پس پشت آنها را افشا کنیم. کار تفکر انتقادی همین افشاگری است.
...
متن کامل گفتوگو اینجا در دسترس است.
دانشگاه و بازتولید روابط استعماری/فاشیستی: نمونهی والتر کریستالر
دولتهای مدرن با تولید فضا خودشان را مستقر و متمایز میکنند. دانشگاه و دیسیپلینهای دانشگاهی نیز نقشی کلیدی در تولید فضای دولتی و در نتیجه بازتولید نابرابریهای اجتماعی بازی کرده و میکنند. یکی از نمونههای بارز در این راستا نقشی است که والتر کریستالر در آلمان نازی بازی کرده است؛ نمونهای که در زبان فارسی هیچ اشارهای به آن نشده است.
نقش دانشگاه در فرایند تولید فضای دولتی، استفاده از علم در راستای توجیه مداخلات سرکوبگرانه و تولید فضای نابرابر است. استناد به علم (در این معنای پوزیویستیـدولتی کلمه) سیاستِ ذاتیِ دیسیپلینهای دانشگاهی (از جمله جغرافیا و برنامهریزی شهری و منطقهای) را میزداید و از علوم همچون پدیدههایی ناب و خنثا حرف میزند.
یکی از پیامدهای این نگاه از دید ژئوراید اتوتایل آن بود که جغرافیدانهای محافظهکار و حتی فاشیست آلمانی به سهولت به جامعهی علم غربی راه داده شدند. بهترین نمونهی این پیامد را میتوان در نظریهی «مکان مرکزی» والتر کریستالر مشاهده کرد که تاثیر بسزایی درون دیسیپلین جغرافیا پس از جنگ جهانی اول داشت.
رسالهی دکتری کریستالر همچون یکی از متون بنیادی جغرافیای پوزیتیویستی و استنتاجی مدرن تلقی شد. و این به رغم آن بود که کریستالر در سال ۱۹۴۰ به حزب نازی پیوسته و در حین جنگ در حال اصلاح و ارتقای رسالهاش بود تا مبنایی را برای توسعهی سکونتگاههای آلمانی در قلمروهای فتحشده در شرق و به ویژه لهستان فراهم آورد.
کار کریستالر نمونهی بارز مدرنیسم واپسگرایانهی دولت نازیستی و آمیزهای بود از برنامهریزی تکنولوژیک و بوروکراتیک مدرن با ایدهآلهای رمانتیک ضدمدرنیستی از گذشتهی آلمان. کریستالر به این ترتیب به دنبال آن بود تا سکونتگاههای روستایی ارگانیک را بر مبنای «برنامهریزی عقلانی» در قلمروهای تصرفشدهی لهستانیها که از وجود یهودیان پاکسازی شده بود ایجاد کند.
...
برای مطالعهی بیشتر دربارهی این موضوع میتوانید به نوشتههای زیر مراجعه کنید:
۱. مقالهای با عنوان نظریهی فضایی نازیستی: جغرافیاهای تاریک کارل اشمیت و والتر کریستالر، نوشتهی ترِور جی. بارنز و کلودیو مینکا.
۲. یادداشتی با عنوان کریستالر و نازیسم که در واقع شرحی است بر مقالهی پیشین.
۳. متنی با عنوان چطور یک برنامهریزِ نازی اسرائیل را به وجود آورد، نوشتهی جاشوا دیویدویچ.
۴. مقالهی دیگری از ترور بارنز که اینجا در دسترس است.
درسگفتار «نظریهی برنامهریزی»، نریمان جهانزاد
(ارائهشده برای دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد، نیمسال تحصیلی 1400-1399)
...
برنامهریزی شهری به عنوان نهادی مدرن، محصولِ روشنگری و عقلانیت مدرن است. گرچه میتوان رد پای آن را در پلیس یونانی یافت و به همان سیاق بنیانهای فکرِ برنامهریزی را در آراء ارسطو و افلاطون رصد کرد، اما یک تفاوت بنیادیِ نهاد برنامهریزی با سایر نهادها، در خودِ جهان غرب، متأخربودن آن است. تقریباً از اواخر دههی 1950 و اوایل دههی 1960 با تلاشهای بنجامین هندلر و جان دایکمن و دیگران بود که نظریهپردازی و تأمل جدیِ نظری در باب برنامهریزی آغاز شد و قلمروی نظریهی برنامهریزی به عنوان یک حوزهی پژوهشی مستقل در اندیشکدهها و دانشکدههای برنامهریزی شهری متولد شد. از نخستین تلاشهای قابل اشاره در این زمینه متونی هستند که کوشیدند با تکیه بر علوم سیاسی و اجتماعی در باب نقش برنامهریزی و برنامهریز در سپهر واقعیت غور و خوض کنند. در این دو دهه، به موازات تحولاتی که در شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی رخ میداد و موجبِ دگردیسی بسترهایی میگشت که برنامهریزی شهری بر آنها بالیده بود، تأملات نظری در خصوص این قلمروی نوپدید نیز روز به روز شدت میگرفت و عرصههای تازهای در آن گشوده میشد. این جریان پس از گذشت قریب به 70 سال همچنان در حال تحول و صیرورت است. با این همه، هنوز هیچ نشانی از اجماع میان پژوهشگران برنامهریزی در باب چیستی قلمرو ی«نظریهی برنامهریزی» به چشم نمیخورد. باری، تلاشهایی برای دستهبندی نظریهها انجام شده است. یکی از این دستهبندیها نظریههای برنامهریزی را به دوگانهی محتوایی-رویهای و تجویزی-توصیفی تقسیم میکند، بطوریکه حاصل آن چهار نوع نظریهی رویهای-تجویزی، رویهای-توصیفی، محتوایی-تجویزی و محتوایی-توصیفی است. این سلسله جلسات، بر این اساس، میکوشد پس از اشارهای مقدماتی به شرایط عینی و فکری ظهور برنامهریزی شهری، به بررسی و تأمل در باب نظریههای رویهای-هنجاری، از سالهای دههی 1950 تا 1990، بپردازد.
...
فهرست موضوعی جلسات
مقدمه: طرح مسأله، معرفی روش کار و منابع
جلسهی اول: فلسفه و روح جهان مدرن
جلسهی دوم: ایدئولوژیهای سیاسی
جلسهی سوم: نظریههای سیاسی دربارهی نسبت دولت و بازار
جلسهی چهارم: بسترهای ظهور برنامهریزی شهری و فلسفهی وجودی برنامهریزی
جلسهی پنجم: چیستی نظریهی برنامهریزی و اقسام آن
جلسهی ششم: نظریهی برنامهریزی عقلانی جامع
جلسهی هفتم: انتقادها بر نظریهی برنامهریزی عقلانی جامع
جلسهی هشتم: رویکردهای اندکافزایی، کاوش ترکیبی و سیستمی به برنامهریزی
جلسهی نهم: نظریهی برنامهریزی وکالتی
جلسهی دهم: نظریههای برنامهریزی تبادلی
جلسهی یازدهم: نظریهی برنامهریزی رادیکال
جلسهی دوازدهم: نظریهی برنامهریزی ارتباطی (1)
جلسهی سیزدهم: نظریهی برنامهریزی ارتباطی (2)
جلسهی چهاردهم: جمعبندی
...
فایل صوتی درسگفتارها در پستهای بعدی در دسترس قرار میگیرند.
از مجموعهی «آنری لوفور» منتشر شد:
«خودگردانی یا آنری لوفور در بلگراد جدید»
نوشتهی سابین بیتر و هلموت وبر
برگردان: حیدر خسروی
...
برای تهیهی این کتاب به صورت آنلاین به سایت فروشگاه کتاب پرهام مراجعه کنید.
از مجموعهی «آنری لوفور» منتشر شد:
«آنری لوفور؛ سیاست فضایی، زندگی روزمره و حق به شهر»
نوشتهی کریس باتلر
برگردان: نریمان جهانزاد
در تحقیقاتم متوجه شدم در سرمایهمحورترین و لیبرالترین کشور جهان یعنی آمریکا که سازوکار بازار بر آن مسلط است و بر نقش حداقلی دولت تأکید میشود در تمامی برنامههای توسعه از جمله مسکن و اشتغال، دولت از بازوهای اصلی محسوب میشود (از ابزار برای کسب منبع استفاده میکند) و نقش طبقات پایین جامعه به حداقل میرسد حالآنکه در اقتصاد دولتی و خصولتی (و بورژوایی) ایران که تقریباً تمامی منابع و ابزارها در انحصار دولت و بازار است بر نقش مردم تأکید میکنند و به نام توسعه بدترین استثمارها را بر آنان روا میدارند که برای پایهایترین نیازها باید یک عمر در تکاپو باشد. بهراستی با کدام منبع و ابزار؟ شاید همان مشارکت (و البته توانمندسازی کاریکاتوری) معجزهآسا و تخیلی!
اغلب افرادی که خواهان کنشگری مردم برای رفع نیازها هستند از قوانین، مقررات و منابع غفلت میورزند و بهنوعی با محدودیتهای بنیادین آشنایی ندارند و سازوکار اجرایی ایدههای خود را در ابهام بیپایانی فرو بردهاند. در این زمینه کافی است به دستاوردهای واقعی آنان در زندگی روزمره مردم دقت کنیم. بهعنوان دانشآموزی که 15 سال در رشته برنامهریزی شهری به مطالعه و کار میدانی پرداختهام تاکنون شاهد یک تحرک زیربنایی برای رفع یک نیاز زیربنایی (مثلاً مسکن) از جانب مردم نبودهام زیرا منابع و ابزار را در اختیار ندارند.
کوتاه سخن باید بیان کرد که بدون تردید نمیتوان دولت، بازار و مردم را منفکشده از هم متصور کرد اما باید رجحان و برتری یکی بر دیگری را شناسایی کرد و زیربناییترین اهرم توسعه را به کار واداشت. تجربه تاریخی کشورهای توسعهیافته و اخیراً کشورهای در مسیر توسعه نشان میدهد جوامعی توانستهاند تا حدی از فقر و محنت رهایی یابند که دولت مداخلهی جانبدارانهای در سازوکار بازار همسو با مردم داشته و از تمامی ابزارهای خود به شکل تشویقی و تنبیهی در برابر طغیان سرمایه استفاده کرده است. این شیوهی سیاستگذاری و برنامهریزی توانسته بر مسائل مردم فائق آید و بهخوبی کار کند و این نکته را به ما یادآوری نماید که علم ناظر بر عمل است نه ارزش ذاتی آن؛ و اینکه ماهیت و سرشت نظریه هرچقدر زیبا و دلفریب باشد باید در عمل خود را نشان دهد نه در کتابها و مقالات.
(یادداشتی از پرویز آقایی)
واسازی طراحی شهری و بازتنظیم آن در جهان جنوب
کامیلو بوآنو؛ ملیسا گارشیا لامارکا؛ و آندره وید
برگردان: رضا بصیری مژدهی
«کاتبرت در کتاب فهم شهرها: روش در طراحی شهری در پی آنست که با فراتررفتن از محتوا و وجوهِ فنّیِ طراحی شهری، کندوکاوی در ملاحظاتِ نظریتر صورت دهد؛ بهویژه چگونگیِ تفکّر در خصوص اینکه با طراحی شهری چه باید کرد. وی در نقدِ فقدان یک دگرشناسیِ (هترولوژی) بسیار دقیق – یا فراروشهایی که تفکّر در طراحی شهری را سازماندهی کنند – و با این استدلال که طراحی شهری بهعنوان یک «رشته»، همچنان فاقدِ تبیینی از خود است که بتواند کنشها و فرایندهایش را مشروعیّت بخشد، ادّعای آثار قبلیاش را تکرار میکند.
با اذعان به تأکیدِ «طراحی شهریِ جریان غالب بر مردم و مکان، تمرکزِ تحقیق ما بر اینست که بحث را به آنچه در پسِ فضا وجود دارد، بکشاند؛ و این یعنی نشاندن یا حککردن فضا در واقعیّتِ پیچیده و دینامیکیای که خصیصه بارزِ جهان جنوب است. این تحقیق که منبعث از رویکردهای آموزشی و عملی به طراحی شهری است، از فهم رادیکال و سیاسیِ چهار رویکرد انتقادی و قارّهای (لوفور، فوکو، آگامبن، و رانسیر) بهره میگیرد تا طراحی شهری را در یک بسترِ متعارض و مجادلهبرانگیز از «عمران و توسعه»، واسازی و بازتنظیم نماید».
برای خواندن و دانلود این متن به سایت فضا و دیالکتیک (لینک زیر) مراجعه کنید:
http://dialecticalspace.com/space-politics-and-the-political-in-environment-and-planning/
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال تلگرام سایت «فضا و دیالکتیک»
@dialectialspace
🔵 انجمن علمی دانشجویی جامعهشناسی دانشگاه تهران برگزار میکند:
🔹ما و آنری لوفور
با حضور آیدین ترکمه
🔶 جمعه، دهم اردیبهشت، ساعت 20
لایو اینستاگرام در پیج انجمن:
Instagram.com/utsociology
@tehransociology
کارگاه متنخوانی (به زبان انگلیسی):
زایش قلمرو
نوشتهی استوارت اِلدن
در این کارگاه به دنبال آن هستیم تا به طور جمعی به مطالعهی متن مهمی از الدن با عنوان زایش قلمرو بپردازیم که در سال ۲۰۱۳ منتشر شده است. الدن در این کتاب با رجوع به برخی از مهمترین آثار ادبی و سیاسی میکوشد به نوعی تبارشناسی مفهوم قلمرو بپردازد. دو رویکرد نظری مبنای این کتاب ایدهی تبارشناسی فوکو و نیز تاریخ مفهومی کوزلک هستند. الدن طیف گستردهای از متون را میکاود که از یونان باستان تا دوران متاخر را شامل میشود. او با آثاری از افلاتون و ارستو آغاز میکند و سپس با بررسی دیدگاههایی از سیسرو و سزار به نوشتههای توماس آکوییناس و دانته میپردازد و سپس به ماکیاوللی و شکسپیر میرسد. هدف نویسنده آن است تا سیر تحول مفهومی «قلمرو» را دریابد و نشان دهد قلمرو و دولتِ قلمرویی تاریخی بسیار متاخر و جدید دارند. یکی از پیامدهای مهم و چالشبرانگیز چنین نگاهی این است که نمیتوان مفاهیم مدرن را برای فهم تاریخهای پیشامدرن به کار برد. این بینش روششناسانه به طور مستقیم بر شیوههای تاریخنگاری انتقادی تاثیر خواهد گذاشت.
...
اما چرا زایشِ قلمرویِ اِلدن؟
فکر میکنم روشی که اِلدن در این کتاب پرورانده است برای فهم فرایند تکوین دولت در ایران بسیار یاریرسان باشد. اِلدن به خوبی نشان میدهد که چرا باید برداشتهایمان را از پدیدههایی مانند دولت ملی، ملت، قلمرو، و ... تاریخیجغرافیایی کنیم. از همین رو نگاه او برای فهم فرایند تکوین دولت ملی در ایران مدرن کارایی خواهد داشت.
...
علاقهمندان و دانشجویان علوم سیاسی، جغرافیا، جامعهشناسی و مطالعات شهری این کتاب را جذاب خواهند یافت. با این حال مخاطبان این کتاب گستردهتر از این حوزهها است. شرکتکنندگان در این دوره باید از توانایی خواندن متن به زبان انگلیسی برخوردار باشند. خروجی جلسات میتواند نگارش یک یا چند مرور بر این کتاب (به زبان فارسی یا انگلیسی) باشد.
...
از استوارت اِلدن تاکنون سه متن در فضا و دیالکتیک منتشر شده است:
۱. فضا، ترجمهی همن حاجی میرزایی
۲. تأملی در نظریات متقدم آنری لوفور، ترجمهی همن حاجی میرزایی
۳. خوانش مارکس در ۱۹۶۵؛ روایتِ آلتوسر (و حلقهاش) و لوفور در ۲۰۱۶، ترجمهی امین علیمحمدی
مصاحبهای نیز با او وجود دارد دربارهی یک کتاب دیگرش با عنوان ترور و قلمرو که با ترجمهی سهند ستاری در روزنامهی شرق منتشر شده است.
کتاب لوفور با عنوان ضربآهنگکاوی: فضا، زمان و زندگی روزمره نیز از ترجمهی انگلیسی استوارت اِلدن و جرالد مور به فارسی برگردانده شده است.
...
/channel/DialecticalSpace
@atu_school_of_h_and_a
#زایش_قلمرو
#تولد_قلمرو
#استوارت_الدن
#تولید_فضا
#نظریه_دولت
#نظریه_دولت_در_ایران
#تاریخ_مفهومی
#تبارشناسی
نوروز مبارک
دوستان و همراهان عزیز
امسال فضا و دیالکتیک پنجساله میشود. در سالهای گذشته کوشیدیم برخی از مهمترین متون را در حوزههای مختلف از جمله نظریهی شهری انتقادی، نظریهی معماری، و نظریههای انتقادی جغرافیایی منتشر کنیم. در این مسیر بسیاری ما را همراهی و کمک کردند. از همهی آنها ممنونیم.
در خصوص متون ترجمه، روال کارمان این بود که ابتدا بخشهایی از متون دریافتی را با متن اصلی مقابله میکردیم. سپس، اگر متن دارای ایرادات بنیادی بود که آن را به مترجم بازمیگرداندیم (درخواست تدقیق ترجمه) اما اگر تشخیص میدادیم که متن دریافتی به رغم ایراداتش پتانسیل انتشار دارد، یکی از اعضای شورای سردبیری اقدام به مقابلهی کامل ترجمه با متن اصلی میکرد.
دوست داریم این را اعلام کنیم که فضا و دیالکتیک در این سالها از هیچ فرد یا گروه یا سازمانی کمک مالی دریافت نکرده است. هزینههای نگهداری سایت (تمدید دامنه و سرویس) اما سال به سال افزایش یافته است. افزون بر این، به سبب فقدان افرادی که در فرایند ویراستاری با فضا و دیالکتیک همکاری کنند، دیگر نمیتوانیم مانند گذشته اقدام به مقابلهی واژه به واژهی برخی از متون دریافتی کنیم. نیروی انسانی لازم را برای این منظور در اختیار نداریم.
از همین رو ناگزیر هستیم تا سیاستهای انتشارمان را کمی تغییر دهیم. فضا و دیالکتیک هیچ وقت متنی را که کیفیت ترجمهاش پایین بوده منتشر نکرده است. از این پس هم نخواهد کرد. با این حال از این به بعد برای متون دریافتی (چه ترجمه و چه تالیف)، هزینهای را برای ویراستاری و مقابله دریافت خواهیم کرد. از آنجایی که مبلغ هزینهی دریافتی مورد به مورد متفاوت خواهد بود، فقط پس از بررسی متن اولیه (بر اساس کیفیت کار، ترجمهبودن یا تالیفیبودن، لزوم یا عدم لزوم مقابلهی کامل، و موارد دیگر) میتوانیم میزان دقیقش را برای هر متن اعلام کنیم.
...
افزون بر این، کمک های مالی شما، حتا در مبالغ بسیار اندک، میتوانند کمک بسیار موثری برای ما باشد. در صورت تمایل، مبلغ مورد نظرتان را به حساب زیر واریز نمایید:
شمارهی کارت:
6221 0610 6724 1275
شمارهی شبا:
IR 3205 4010 4280 0207 0258 1001
بانک پارسیان
...
با آرزوی سالی بهتر برای همگی
فضا و دیالکتیک
جلد دوم از مجموعهی «فلسفه، سیاست، شهر» منتشر شد:
دلوزگتاری
ترجمه و تالیف:
ساره پیمان
پویا غلامی
پیمان غلامی
ایمان گنجی
...
از متن پشت جلد:
«انسان معاصر اساساً قلمروزداییشده است. سرعت فزایندهی سیلانهای شاهراهها، موسیقیها، مُدها، تبلیغات، افزارها، بیتهای اطلاعاتی، جنگها و دیگرها، به موازات رشد شرکتگرایی، حیات زیستسیاسیِ شهروند معاصر را درمینوردد؛ خواه بشری مقیم زاغهای در جنوب جهانی باشد و خواه ساکنِ یکی از کلانشهرهای هوشمند متکی به هایتِک. نزد دلوز و گتاری جریان حیات شهری، جریان جمعیت، جریان غذا، و جریان ماده-انرژی چهار جریان اصلی به شمار میآیند که مناسبات و برهمکنشهای پیچیدهشان متناوباً اصول موضوعهی کاپیتالیسم و اقتصاد جهانی را مسئلهدار میکند. برای درک آنچه دلوز و گتاری فارغ از استعارهپردازی و به معنای دقیق کلمه «ماشین اجتماعی» مینامند ناگزیر از بازخوانیِ شهرشناختیِ نظریهی جریانها هستیم. در این بازخوانی عملاً با نقشهنگاری فرایندهای رمزگذاری/رمززدایی/فرارمزگذاری، و نیروگذاریهای قلمروگذار/قلمروزدا/بازقلمروگذار در بستر حیات شهری مواجه میشویم که ما را به پهنهی سیستمِ جهانگسترِ امیال و باورها رهنمون میشوند و توامان از بالقوگیهای انفجاری و تثبیتهای انسدادزای موقعیتهای شهری تاگشایی میکنند؛ فرایندها و نیروهایی که زیست روزمرهی ساکنان قلمروهای سکونتپذیر را از حیث بالفعل و مجازی برمیسازند و درمینوردند. مقالات گردآوریشده در کتاب حاضر ــ در قالب یک مفصلبندی چهارگانه، شامل روانشهر، مردمشهر، توانشهر، و نقدشهر ــ به زبانِ فنی و ساده به دل این منظومهی مفهومی در گسترهی آثار دلوز و گتاری میزنند و میکوشند لولایی برای برهمکنش انتقادی میان مفاهیم و کارکردهای عملی و اجراییشان بسازند، و به نحوی چندظرفیتی هم برای دانشجویان معماری و شهرسازی و هم برای علاقمندان پیگیر آثار دلوز و گتاری اثرگذار باشند.»
برای تهیهی کتاب میتوانید به وبسایت کتابکدهی کسری مراجعه کنید.
جغرافیا، رئالیسم انتقادی و مارکسیسم:
تولید فضا و رئالیسم انتقادی از دید جان مایکل رابرتس
آیدین ترکمه
«به گفتهی رابرتس رئالیسم انتقادی برای یک دورهی کوتاه در حوزهی جغرافیا توجه زیادی را به خود جلب کرد. آنچه برای جغرافیدانها جالب بود روش انتزاع خاص رئالیسم انتقادی بود که امکان منتزعکردنِ قدرتهای علیتی زیرین یک ابژه/موضوع را فراهم میآورد که اجازه میداد تحلیل اجتماعی در سطوح متفاوت انتزاع صورت پذیرد. رابرتس استدلال میکند که «حرکتِ نظری از واقعیتِ زیرین یک ابژه به نمودِ پیشامدی و روزمرهاش به جغرافیدانها امکان میداد تا مقیاسهای فضایی متفاوتِ یک ابژهی واحد را مطالعه کنند». رابرتس به دنبال آن است که با بهچالشکشیدن روش رئالیسم انتقادی به کمک هگل، مارکس و لوفور، نشان دهد که رئالیستهای انتقادی و جغرافیدانهای رئالیست انتقادی پروژههای روششناسانهی متفاوتی را نسبت به مارکسیسم پی گرفتهاند. به گفتهی او در حالی که مارکسیستها به دنبال کاویدنِ خودجنبی یک ذاتِ متضاد هستند، رئالیستهای انتقادی و جغرافیدانهای رئالیست انتقادی به دنبال مطالعهی پیوند «بیرونی» و رابطهایِ بین نیروهای علی هستند. انتقاد رابرتس این است که در رئالیسم انتقادی رگههایی وجود دارد که شرحی نسبتاً ایستا از ذات یا نیروهای علی ارائه میکنند.»
برای خواندن و دانلود این متن به سایت فضا و دیالکتیک (لینک زیر) مراجعه کنید:
http://dialecticalspace.com/geography-critical-realism-and-marxism/
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال تلگرام سایت «فضا و دیالکتیک»
@dialectialspace
دیروز از طریق یکی از دوستان متوجه شدم کتاب کریستین راس با عنوان «تجملات اشتراکی: مخیله سیاسی کمون پاریس» با ترجمهی رحمان بوذری منتشر شده است. کتاب از زوایای مختلفی دارای اهمیت است. اما یکی از حوزههای اهمیتش دقیقن در این است که بر شکلهای آلترناتیو فضای اجتماعی تاکید دارد. همچنان که میتوانید در بریدهای از کتاب که اینجا در دسترس است ببینید، نویسنده با ضرورت فراروی از شکل دولت ملی و با تاکید بر نقد مفاهیم و واقعیتهایی همچون ملیگرایی آغاز میکند.
یکی از منابع الهام اصلیِ کریستین راس، اندیشههای جغرافیدان آنارشیست الیزه رکلو (Élisée Reclus) است. سنت جغرافیای آنارشیستی نیز مانند برخی سنتهای دیگر اندیشهی جغرافیایی هنوز در زبان فارسی غایب است. یکی از آثار مهم در این زمینه کتابی است با عنوان آنارشی، جغرافیا، مدرنیته: برگزیدهای از نوشتههای الیزه رکلو. از دیگر نویسندگان مشهور در حوزهی جغرافیای آنارشیستی، پیتر کروپوتکین است. برای مطالعهی بیشتر در این حوزه میتوانید به مقالهای با عنوان «آنارشیسم و جغرافیا: تبارشناسیِ مختصر جغرافیاهای آنارشیستی» مراجعه کنید. کروپوتکین نیز متنی دارد با عنوان «جغرافیا چه باید باشد» که اینجا در دسترس است.
دوست گرامی، هومن کاسبی برخی از آثار کروپتکین و دیگر متون مربوط به آنارشیسم را به فارسی برگردانده است که در اینجا قابل مشاهده هستند.