شاهنامهپژوه و عضو هيئت علمی فرهنگستان زبان و ادب فارسی سخنرانیها ونوشتهها در زمینه شاهنامهشناسی و ایرانشناسی @dr_khatibi_abolfazl کارنامه علمی: https://t.me/dr_khatibi_abolfazl/576 تماس با گرداننده کانال: @parvaneh_esm 09100079566
«شاهنامه» ای کهن/ همخوانی بخشی از دستنویس «سعدلو» با کهن ترین دستنویس کامل «شاهنامه»
ابوالفضل خطیبی
نشر دانش بهار ۱۳۸۲ شماره ۱۰۷
@dr_khatibi_abolfazl
پنجمین همایش مجازی شاهنامه پژوهی
یکشنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۳
نشانی فیلم سخنرانان و عناوین سخنرانی:
دکتر جلال خالقی مطلق: شیوههای بیان در شاهنامه
دکتر محمود امیدسالار: حماسۀ ملی ایران و حماسههای ملی دیگران
دکتر خداداد رضاخانی: شاهنامه و تاریخنگاری محلی در ایران شرقی
دکتر پدرام جم: شاهنامه و دورالکبس تقویم زرتشتیان
دکتر لیلا ورهرام: منشأ نام اسفندیار
@anjomane_mihr
@Ancientirannews
@dr_khatibi_abolfazl
مَردگیران(جشن بهاری زنان)
جلال خالقی مطلق
#اسفندگان #سپندارمذگان #مردگیران
@dr_khatibi_abolfazl
گفتار اندر نهادن جشن سده
یکی روز شاه جهان سوی کوه
گذر کرد با چند کس همگروه
پدید آمد از دور چیزی دراز
سیه رنگ و تیرهتن و تیزگاز
دوچشم از بر سر چو دو چشمه خون
ز دودِ دهانش جهان تیرهگون
نگه کرد هوشنگِ باهوش و سنگ
گرفتش یکی سنگ و شد تیزچنگ
به زور کَیانی رهانید دست
جهانسوز مار از جهانجوی رَست
برآمد به سنگِ گران سنگ خُرد
چو مارِ سیَه یافت آن دستبرد
فروغی پدید آمد از هر دو سنگ
دل سنگ گشت از فروغ آذَرنگ
نشد مار کشته ولیکن ز راز
ازین طبعِ سنگ آتش آمد فراز
هر آن کس که بر سنگ آهن زدی
ازو روشنایی پدید آمدی
جهاندار پیشِ جهان آفرین
نیایش همی کرد و خواند آفرین
که او را فروغی چنین هدیه داد
همین آتش آنگاه قبله نهاد
.
بگفتا فروغیست این ایزدی
پرستید باید اگر بِخَردی
شب آمد برافروخت آتش چو کوه
همان شاه در گِردِ او با گروه
یکی جشن کرد آن شب و باده خورد
سده نام آن جشن فرخنده کرد
ز هوشنگ ماند این سده یادگار
بسی باد چون او دگر شهریار
کز آباد کردن جهان شاد کرد
جهانی به نیکی ازو یاد کرد
برداشت از مقاله " آیا روایت جشن سده در شاهنامه الحاقی است؟"
ابوالفضل خطیبی
@dr_khatibi_abolfazl
باز هم ماجرای ضحاک ماردوش
دکتر ابوالفضل خطیبی
نقد کتاب ضحاک نوشته علی حصوری
کتاب ماه هنر- مهر آبان 1379
@dr_khatibi_abolfazl
سخنان دکتر فریبا شکوهی همسر و همکار دکتر خطیبی در دومین سالگرد درگذشت ایشان در قطعه نام آوران بهشت زهرا در ۲۱ دی ماه ۱۴۰۳.
@dr_khatibi_abolfazl
در سوگ دومین سالگرد درگذشت دکتر ابوالفضل خطیبی
با ابوالفضل خطیبی از روزگار تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد و از وقتی که گاهوبیگاه به مناسبت همایشهای سالانهٔ بزرگداشت فردوسی به مشهد میآمد، از نزدیک آشنا شدم. در آن روزها همکاری او با دکتر خالقیمطلق در تصحیح شاهنامه زبانزد و شهرهٔ خاص و عام بود، لذا مشتاقانه در سفرهای متناوبش به مشهد، با او همکلام میشدم و ضمن گفتگو از دانش و تجربهاش بهره میبردم. او مهربان و صمیمی بود، ذرهای تبختر و خودبزرگبینی در رفتار و کردارش مشاهده نمیشد.
در سالهای حضورش در مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی با بزرگان و نامدارانی دمخور بود و از هر کدام، خاطرات و آموزههای درخور توجّهی در ذهن داشت. بشّاش و خندان بود و تا میتوانست با شوخی و مزاح لبخند را بر لبان اطرافیانش مینشاند. این همه - بهرغم فاصلهٔ سنی زیاد میان من و او - سبب شد تا دوستی و صمیمیتی عمیق بین ما ایجاد شود، تا آنجا که حتی اگر در زمانی بهجز روز بزرگداشت فردوسی هم به مشهد میآمد، حتماً به من خبر میداد تا اگر فرصتی فراهم شود، یکدیگر را ببینیم. به یاد دارم که روزی به من زنگ زد و گفت: من الان در مشهد هستم؛ سپس با لحنی پر از مهر و انرژی ادامه داد:
بیا به فلانجا و با خودت یک هارد اکسترنال هم بیاور تا تصویر نسخههای مهم شاهنامه را در اختیارت بگذارم. به دیدارش شتافتم و ساعتی را با هم در خلوت و تنهایی سخن گفتیم.
او به همان اندازه که بیادعا و فروتن بود، در برابر کژیها و ناراستیها و لجاجتها و بزرگخویشتنیها برمیآشفت و ایستادگی میکرد. در برابر سرقتهای علمی و پژوهشهای ضعیفِ مدّعیانه، هیچ ملاحظهای را برنمیتافت و بیپروا نسبت به آنها واکنش نشان میداد. البته پاس کوششهای جوانان و نوآموزان را نگه میداشت و از هیچ کوششی در تشویق و ترغیب آنان فروگذار نمیکرد.
او به دانشگاه فردوسی مشهد و گروه زبان و ادبیات آن علاقهٔ خاصی داشت. همواره به این گروه به چشم احترام مینگریست و در سخنان خصوصی و گاه عمومی خود، ارج و قدر این گروه و استادان نامآور آن را یادآور میشد. این علاقه و احترام تا بدانجا بود که گاه از سخنانش بوی تعصب و جانبداری به مشام میرسید، امّا او خالصانه و با تمام وجود، این گروه و بویژه دکتر یاحقّی را دوست میداشت.
***
در دومین سالگرد درگذشتش میخواهم خاطرهای را بازگویم که شاید بهجز یکی دو نفر از دوستان نزدیک، کسی از آن خبر نداشته باشد.
اندکی از اواسط دههٔ ۹۰ گذشته بود که جذب یکی از دانشآموختگان گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد در حوزهٔ شاهنامه و حماسه، سر و صدایی به پا کرده بود. اغلب اعضای گروه به دلیل آشنایی اندک او با شاهنامه مخالف بودند و وجود داوطلبانی را که بیش از وی واجد شرایط بودند، دلیل محکمی بر مخالفت خود میدانستند. در مقابل، دو سه نفری هم به دلایلی از جمله رزومهٔ فربهاش بر جذب ایشان پای میفشردند.
در این گیر و دار، موضوع بین دانشجویان هم پخش شده بود و گاه در فضای مجازی سخنانی رد و بدل میشد.
شبی زندهیاد خطیبی به من زنگ زد و با ناراحتی پرسید: آیا این درست است که فلانی قرار است جذب گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد شود؟ من که نمیدانستم او چه اندازه از کموکیف کار مطّلع است، با احتیاط پاسخ دادم: بله، درست است. برآشفت و با لحنی آگنده از خشم و حسرت گفت: شأن گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد بالاتر از این است که … .
قلم را از نوشتن سخنانی که میان من و آن استادِ زندهیاد رد و بدل شد بازمیدارم؛ امروز خطیبی عزیز روی در نقاب خاک کشیده و آن شخص، بیخبر گروه را ترک کرده است.
تنها از زبان حافظ میگویم:
زیرکی را گفتم این احوال بین، خندید و گفت:
صعبروزی، بوالعجبکاری، پریشانعالمی
سلمان ساکت
۲۱ دیماه ۱۴۰۳
@Avaze_Sorkh
@dr_khatibi_abolfazl
در سایهٔ استادی که به آسمان ابدیت پرکشید، ما ماندهایم با میراثی از جنس نور و دانایی. پس در سالروز درگذشت استادمان «ابوالفضل خطیبی» که در ۲۱ دی ماه ۱۴۰۱ به نور پیوست و به یاد او کتاب برگزیدهٔ مقالاتش دربارهٔ شاهنامه را پیشکش میکنیم به انجمنهای شاهنامهخوانی شهرستانها.
امید است که این کتاب نشانی باشد از شمع حضورش که در یادها و جانها هرگز خاموش نمیشود و بیگمان در هر جان و اندیشهای که با خواندن کلامش آگاه میشود، او زنده و جاوید است.
جمعی از شاگردان دکتر «ابوالفضل خطیبی»
برای اطلاعات بیشتر به شماره زیر در تلگرام یا واتسآپ پیام بدهید:
۰۹۱۰۰۰۷۹۵۶۶
@dr_khatibi_abolfazl
#پوشه_شنیداری
🎧 نشست «ریشههای زنستیزی در ادبیات کلاسیک»
با حضور:
مریم حسینی، مهری بهفر و زندهیاد ابوالفضل خطیبی
زمان: ۲۹ دی ۱۳۸۸
@bookcitycc
@dr_khatibi_abolfazl
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار با همکاری انتشارات سخن منتشر کرد.
کتاب "شبرنگنامه ؛ داستان شبرنگ پسر دیو سپید و رستم " به کوشش دکتر ابوالفضل خطیبی،دکتر گابریله وان دن برگ به چاپ دوم رسید.
شبرنگنامه | دکتر ابوالفضل خطیبی،دکتر گابریله وان دن برگ | چاپ دوم | جلد سخت | 256 صفحه | 490000 تومان
www.sokhanpub.net
@dr_khatibi_abolfazl
نقد و بررسی کتابِ سنجش منابع تاریخی شاهنامه-دکتر فرزین غفوری (نویسندهٔ کتاب)
دکتر ابوالفضل خطیبی (مهمان منتقد)
دکتر سجاد آیدنلو (ارتباط تلفنی)
بخش دوم
@dr_khatibi_abolfazl
نگه کن که تا چارهی کار چیست/ برین خستگیها بر آزار کیست، (از هشت جلدی)
شرح بیت ۱۱۵۰(چاپ سخن ۱۱۴۷) رستم و اسپندیار و نکته ای در تصحیح متن.
ابوالفضل خطیبی
برداشت از درسگفتارهای رستم و اسپندیار
اسفند ۱۳۹۶
@dr_khatibi_abolfazl
:
جهان را همه چون تنِ خویش خواه
[ب ۱۱۸۵.دوم] آقای خطیبی در نامهای (بیتاریخ) دربارۀ مصراع دوم این بیت به نگارنده نوشته اند: "... آیا سعدی در بیت معروف بنیآدم اعضای یک پیکرند، از این بیت تأثیر نپذیرفته است؟ آیا بر اساس این بیت نمیتوان گفت ضبط یک پیکرند درست است، نه یکدیگرند؟"
خالقی مطلق، جلال؛ یادداشتهای شاهنامه؛ ج10؛ ص۱۸۶
*داستان نوشینروان مصرع دوم بیت۱۱۸۵ هشت جلدی و بیت ۱۱۸۶ چهارجلدی
@dr_khatibi_abolfazl
ویژگیهای مهّم فرهنگ ولف
دکتر ابوالفضل خطیبی
۱۳۶۹/۱۲ درسگفتار شماره ۲۰
@dr_khatibi_abolfazl
تعداد محدودی کتاب "برگزیده مقالههای نشر دانش(۱۱) در باره شاهنامه" از دکتر ابوالفضل خطیبی با کوشش و لطف آقای حسین نوروزی از شاگردان دکتر خطیبی به دست ما رسیده است.
برای تهیه کتاب می توانید به شناسه تلگرامی زیر پیام دهید :
@Maryam_B49
قیمت: سیصد هزار تومان به اضافه هزینه حمل
مشخصات کتاب:
انتشارات مرکز نشر دانشگاهی
چاپ اول: ۱۳۸۵
سرشناسه: خطیبی، ابوالفضل
۲۴۶ صفحه
با
@dr_khatibi_abolfazl
ششمین وبینار آژیار
مطالعات شاهنامه
شنبه ۲۵ اسفند ۱۴۰۳ ساعت ۱۸
به یاد و بزرگداشت دکتر ابوالفضل خطیبی
به کوشش نیما آصفی و پروانه اسماعیلزاده
پیوند گوگلمیت
۲۵ اسفند روز پایان سرایش شاهنامه
@AzhyarFoundation
@Ancientirannews
@dr_khatibi_abolfazl
ابوالفضل خطیبی
جشن زنان ، سپندارمذگان
پنجم اسفند ۱۳۹۹
#اسفندگان #سپندارمذگان
@dr_khatibi_abolfazl
تصحیح بیتی از شاهنامه
ابوالفضل خطیبی
تصحیح درست بیت ۱۹۳ از داستان جمشید(۸ جلدی خالقی ):
همه راز دل را گشایی بروی/ بدو شادمان شی و نازی بدوی
برداشت از: نشستششم شاهنامه در اندیشگاه کتابخانهملی
۱۳ آبان ۱۳۹۶
@dr_khatibi_abolfazl
خطیبی، ابوالفضل، «آیا روایت جشن سده در شاهنامه الحاقی است؟»، نامۀ فرهنگستان، س۱۶، ش۳ (شمارۀ پیاپی: ۶۳)، بهار ۱۳۹۷، ص۱۳۱-۱۵۲.
@dr_khatibi_abolfazl
شاهنامه به روایت دکتر ابوالفضل خطیبی
نبرد گودرز با پیران ویسه
زنده ماندن یا مردن به نام
گزینش و تدوین : کاوس ندایی
@dr_khatibi_abolfazl
پیام محمد افشار از همدان به شرکت کنندگان
مراسم نکوداشت دکتر ابوالفضل خطیبی
۲۰ دی ۱۴۰۳ موزه سینما
@dr_khatibi_abolfazl
دربارهٔ رسم الخط امروزی شاهنامه (به یاد مرحوم دکتر ابوالفضل خطیبی)
این بیت که در تصحیح استاد خالقی به این شکل ثبت است شاید مثال خوبی برای بیان آنچه این جا مقصود نویسنده است باشد:
به شهرم یکی مهرباندوست بود
که با من تو گفتی ز همپوست بود
جز مهرباندوست، که کلمهٔ مرکب نیست و ضبطش به این شکل اشکال دارد و قبلاً در همین یادداشتها دربارهٔ آن چیزی نوشته شده، معنای "ز همپوست" با این نوع نوشتن بر نویسندهٔ این سطور روشن نیست، چون همپوست دو نفرند که یک پوست دارند یا مجازاً دو روحند در یک تن. ولی در این صورت حرف اضافهٔ ز چه میکند؟ این جاست که بنده خود را ناچار میبیند (یا عقلش تا این جا یاری میکند) که "ز هم پوست" بخواند (اگر ضبط بیت اساساً به این شکل درست باشد)، و هم برای او در این جا معنای اصلی قدیم خود را دارد: "یک، واحد"، برابر با same انگلیسی:
of the same ...
این هم، که امروز جا به همان و همین داده، گویا برای فارسیزبانان امروز چیزی است نامفهوم. شاید از این جهت است که آن را به کلمات بعد میچسبانند. در مانند این شواهد، در تمامی آنها، هم را باید جدا نوشت:
بدین هم نشان تا چهارم پسر / همی نام ساسانش کردی پدر
بداند که شاهان چه کردند پیش / بورزد بدان هم نشان رای خویش
مقایسه شود با "بدان هم که بودی نماند همی" که هم را در آن نباید با نیز اشتباه کرد (اینکه چگونه هم معنای "نیز" گرفته خود نیازمند تحقیق جداگانهٔ دقیق است).
به ایران برادرت شاه نو است / جهاندار و بیدار کیخسرو است // ترا نیک داند به نام و گهر / ز هم خون و از مهرهٔ یک پدر
تهمتن هم ایدر بود با سپاه
سرت را هم اکنون ز تن برکنم
باری، راستش هم چنین را نیز باید جدا از هم نوشت و چندین تعبیر دیگر را. در تمامی اینها هم قید تأکید یا صفت است که معنای "درست" و "عیناً" و "واحد" دارد، با همان و همین امروزی قابل مقایسه است و معنای اصلیش "یک" و "واحد" بوده است. شاید کسی بتواند دنبال این بحث را چنانکه باید بگیرد و به نتایج دقیقتر درستتر برسد.
@YaddashtQaemmaqami
@dr_khatibi_abolfazl
سه مقاله چاپ شده دکتر سجّاد آیدنلو در باره شادروان دکتر ابوالفضل خطیبی
@dr_khatibi_abolfazl
شب یلدا
ابوالفضل خطیبی
کتابخانه ملی- ۳۰ آذر ۱۳۹۸
@dr_khatibi_abolfazl
نقد کتاب «سنجش منابع تاریخی شاهنامه در پادشاهی خسرو انوشیروان» پژوهش و نگارش دکتر فرزین غفوری
پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات
نخستین جلسه از سلسله نشستهای نقد و بررسی برترینهای پانزدهمین جشنواره پژوهش فرهنگی سال، با نقد کتاب «سنجش منابع تاریخی شاهنامه» اثر دکترفرزین غفوری چهارشنبه 1 خرداد 1398، با حضوردکتر حسین دهقان، دکتر ابوالفضل خطیبی و دکتر علی دلیر
@dr_khatibi_abolfazl
نقد و بررسی کتابِ سنجش منابع تاریخی شاهنامه-دکتر فرزین غفوری (نویسندهٔ کتاب)
دکتر ابوالفضل خطیبی (مهمان منتقد)
دکتر سجاد آیدنلو (ارتباط تلفنی)
بخش اول
@dr_khatibi_abolfazl
فقدان شاهنامه شناس برجسته
دکتر سجاد آیدنلو
نامه فرهنگستان ( فرهنگ نویسی)؛ دوره ۲۳؛ شماره ۹۰؛ خرداد و تیر ۱۴۰۳؛ صص۳-۹.
@dr_khatibi_abolfazl
یادداشتی از دکتر سیداحمدرضا قائممقامی به یاد دکتر خطیبی:
اگر من نرفتی به مازندران
چند سال پیش مرحوم دکتر ابوالفضل خطیبی از من پرسید که فلانی چه میگویی در فعل این بیت که شناسه ندارد؟ عرض کردم این یک فعل تمنایی (optative) کهنه است، به اسلوب ادوار قدیمتر زبان، و اگر درست به یاد داشته باشم، او را به کتاب زبان کهنترین متون نثر فارسی از استاد لازار رجوع دادم. از آن زمان به بعد شاید هیچ کتاب فارسی را ندیده باشم که نویسندگان آنها ساخت این افعال را در بعضی متون کهن ما درست تشخیص داده باشند. پس به یاد آن مرحوم و به جهت یادآوری به دوستاران زبان فارسی این چند سطر را در توضیح این ساخت مینویسم.
در ادوار قدیمتر زبان فارسی (یعنی در دورهای از رواج فارسی میانه)، فعل تمنایی شناسه نمیپذیرفته و نشانهٔ وجه تمنایی مستقیماً به مادهٔ مضارع یا فعل کمکی ماضی (یعنی h) میپیوسته و از این دو به ترتیب فعل تمنایی مضارع و فعل تمنایی ماضی ساخته میشده است.* این نشانهٔ وجه تمنایی یک یاء مجهول، یعنی ē، بوده است. به عنوان مثال جملهای مانند همان بیت فردوسی از خود میسازم:
اگر من به مازندران نرفتمی، دیوان به ایران آمدندی.
agar man nē raft hē ō māzandarān, dēvān ō ērān mad hē.
ملاحظه میشود که از هر دو فعل، که یکی مفرد و یکی جمع است، هیچ یک شناسه ندارد. همین hē است که در فارسی بدل به ی در تمنایی ماضی شده است.
چیزی از این در فارسی باقی مانده و چیزهایی را هم کاتبان ضایع کردهاند. در فارسی علاوه بر یاء تمنایی (که چنانکه گفتیم در تلفظ یاء مجهول است)، در بعضی لهجات یک یذ، یعنی ēdh، نیز تداول داشته که احتمالاً بازمانده است از صرف باصطلاح ناگذر تمنایی باستانی (یعنی aita). از جملهٔ این لهجات لهجهٔ هرات بوده که فعل تمنایی آن به همان شیوهٔ قدیم، یعنی بدون شناسه، ساخته میشده است.
این ی یا یذ با یاء تکرار منشأ واحد دارد، ولی غلط است اگر گمان بریم که فعل تکراری (مثلاً "هر روز به مدرسه رفتمی") را هم میتوان بدون شناسه ساخت (و این اشتباهی است که بعضی شارحان متون کهن کردهاند). این خلاف قواعد است. بعلاوه، غلط است که یذ را نشانهٔ فعل تکراری نیز بدانیم: نشانهٔ فعل تکراری فقط ی بوده. یکی از کاتبان طبقات انصاری به نحو افراطی فعلهای ماضی تکراری را نیز با یذ ساخته و مصحّحان اینها را گاه (نه همیشه، چون ضابطهٔ درستی در تصحیح آن متن ظاهراً در کار نبوده) وارد متن کردهاند.
آنچه از متنهای هرات چاپ شده پرغلط است و گناه این اولاً به عهدهٔ کاتبان است. با این همه، میتوان و باید این متنها را از نو تصحیح بهتری کرد و این کار کسانی است که تمامی متون هروی را با هم مورد بررسی و تدقیق قرار دهند و تحقیقی دقیق دربارهٔ نسخههای موجود آثار عبدالله انصاری کنند و آن گاه آن را با آنچه از گویش امروزین هرات شناخته است بسنجند و به علاوه از آثار عربی انصاری نیز غفلت نکنند و سعی در شناخت تمامی جوانب منظومهٔ فکری انصاری کنند، زیرا بدون این شناخت چنین کاری شدنی نیست. بنابراین، این کار کار کسانی نیست که وقتی به متون عرفانی میرسند به قول خود دماغشان را میگیرند. چنین کسانی مرد چنین کاری نیستند. برای شروع باید تفسیر انصاری را تصحیح کرد، چون ترجمه و تفسیر قرآن است و آیات قرآن و عبارات عربی در تصحیح آن بسیار راهگشا. اکنون که دو تصحیح از این تفسیر در شرف انتشار است، میتوان امیدوار بود که گامی استوار در این راه برداشته شده است.
یادآوری دیگر این است که زبان عبارت از مفردات نیست. استادانی که به نام "دانش گونهشناسی" متکفّل وظیفهٔ شناخت لهجات قدیم هرات و ماوراءالنهر و سیستان و جز آنها شدهاند، گرچه فوایدی به تحقیقات رساندهاند، ولی چنان در آب مفردات غوطه خوردهاند که از باقی تقریباً غافل ماندهاند. این جا نمیتوان به شرح گفت که در این راه چه باید کرد، ولی من برای بعضی شاگردانم در همین سالهای اخیر تشریح کردهام که برای این شناخت لهجات قدیم در متون کهن چه اسبابی لازم است. امیدوارم بعضی از آن دوستان این نوع "گویششناسی" (نه "گونهشناسی") را به از این که هست متعهّد شوند.
در کتاب استاد لازار هرچه باید دربارهٔ فعل تمنایی در فارسی و دربارهٔ بسیاری مسائل اساسی زبان فارسی در آن ادوار گفته شود گفته شده. کاش دوست گرامی آقای حریری که مدتی است کار ترجمهٔ کتاب را فروگذاشته، آن را برگیرد و از سر گیرد و قومی را منتدار خود کند.
——
* این توضیح غیر تاریخی است. در فارسی میانه ساخت ماضی، بخلاف غالب افعال مضارع، ساخت ترکیبی است. از این منظر این طور نیز میتوان گفت که فعل ماضی تمنایی در فارسی میانه عبارت است از مادهٔ ماضی و hē.
/channel/YaddashtQaemmaqami/555
@dr_khatibi_abolfazl
«راوي و روايت مرگ جهانپهلوان در شاهنامه»
ابوالفضل خطیبی
مجلة دانشكدة ادبيات و علوم انساني دانشگاه تربيت معلم
پاييز 73ـ بهار 74 (شمارة ويژة يادنامة دكتر عباس زرياب خوئي)، ص 133ـ146.
#مقاله
@dr_khatibi_abolfazl
"فردوسی در پایان داستان رستم و سهراب (۲ /۱۹۹) از شخصی به نام «بهرام نیكوسخن» سخنانی نقل میكند كه به گمان ملكالشعرا بهار (ص ۷۸۸) و شهبازی (ص 66-67). با بهرام بن مردانشاه یكی است و فردوسی داستان رستم و سهراب را از كتاب وی نقل كرده است. چنین مینماید كه حدس دیگر شهبازی، مبنی بر اینكه فردوسی در این داستان فقط سخنانی پندآموز از حكیمی دانشمند نقل كرده است (همانجا)، درستتر باشد، چه، ذكر نام بهرام در این داستان ــ ولو مراد همان بهرام بن مردانشاه باشد ــ دلیلی قانعكننده بر اثبات این فرض كه وی روایتگر كل داستان نیز هست، نخواهد بود. "
برداشت از اینجا
@dr_khatibi_abolfazl