یورونیوز:دلیل اصلی گرفتار شدن جمهوری اسلامی در این بحران چیست؟ فسادی که در دستگاههای اداری نظام رخنه کرده به فرهنگ اجتماعی جامعه برمی گردد یا دلیل اصلی نگاه ایدئولوژیک جمهوری اسلامی یا سیاستهای جاه طلبانه منطقهای رژیم است یا شاید هم ترکیبی از تمام اینها؟ آیا در درون جمهوری اسلامی راهی برای تشکیل نهادهایی وجود داشت که حکمرانی خوب و توسعه پایدار را تضمین میکرد؟
فکر می کنم این سوال را مورخان ایران و دانشمندان علوم سیاسی که در سیاست مدرن ایران تخصص دارند بهتر میتوانند پاسخ دهند. اما احساس من این است که چیزی در فرهنگ ملی کشور وجود ندارد که به چنین نتایجی منجر شود. برعکس ایران یکی از نمونههای پیشرو در میان کشورهای در حال توسعه در «ساختن نهادهای دموکراتیک» بود که متاسفانه [در کودتای ۲۸ مرداد] سرنگون شد؛ از آن بدتر اینکه این سرنگونی با حمایت ایالات متحده آمریکا صورت گرفت. آنچه پس از آن در ایران مشاهده شد، رژیم فاسد و سرکوبگر محمدرضا پهلوی بود و بعدتر زمانی که شاه سرنگون شد، رژیمی به همان اندازه سرکوبگر یعنی جمهوری اسلامی به جای آن ظهور کرد. من خشونتآمیز شدن اعتراضات را گزینه مطلوبی نمیدانم چرا که رادیکال شدن معترضان احتمالا به خشونت بیشتر رژیم و افزایش تلفات جانی معترضان و بیشتر شدن مشکلات معیشتی مردم خواهد انجامید.
دههها سرکوب و حکومتی که نماینده واقعی مردم نبوده، زمینه را برای فساد بدتر و سرکوب شدیدتر و وحشیانهتر فراهم کرده است. این خبری بدی است اما خبر خوب این است که چون این ویژگی اجتناب ناپذیر ایران نیست، میتواند تغییر کند. البته که مدتی طول میکشد تا تغییر کند و اولین قدم هم ساختن نهادهای بهتر است که البته همانطور که توضیح دادم انجام آن آسان نیست اما در عین حال ممکن است اتفاق بیفتد و این دلیلی برای خوشبینی محتاطانه است.
یورونیوز: ایران از جمله کشورهای نفتخیزی است که هم حاکمانش روحیه غرب ستیزی دارند و هم فساد گسترده و سازماندهی شده به شکل گستردهای در آن دیده میشود. موضوعی که باعث میشود برخی ایران را شبیه نیجریه و گروهی هم آنرا مشابه ونزوئلا بدانند. جمهوری اسلامی بیشتر به کدامیک نزدیک تر است و اساسا نقش نفت را در پیش آمدن این شرایط چگونه تفسیر میکنید؟
واقعیت این است که نفت کارها را پیچیده می کند. هنگامی که به منابعی دسترسی پیدا کردید که می توانید بدون پیشرفتهای تکنولوژیکی عمده و همکاری مردم از آنها بهره برداری کنید، آنگاه رفتار درنده و فاسد آسانتر و امکان پذیرتر میشود چرا که حاکمان تصور میکنند برای حکمرانی خود نیازی به مردم ندارند و سرمایه از جای دیگری تامین میشود. به همین دلیل برخی این را به عنوان «نفرین منابع» توصیف کردهاند.
دههها سرکوب و حکومتی که نماینده واقعی مردم نبوده، زمینه را برای فساد بدتر و سرکوب شدیدتر و وحشیانهتر فراهم کرده است. این خبری بدی است اما خبر خوب این است که چون این ویژگی اجتناب ناپذیر ایران نیست، میتواند تغییر کند. البته که مدتی طول میکشد تا تغییر کند و اولین قدم هم ساختن نهادهای بهتر است
اما این کاملا درست نیست چرا که نروژ هم یک کشور نفتی است و میادین نفتی خود را تحت یک حکومت بسیار دموکراتیک توسعه داده است. ضمن اینکه این کشور از درآمدهای آن برای ثروتمند کردن نخبگان محدود یا نزدیکان رژیم استفاده نکرده است؛ برعکس این کشور این منابع را برای مردم خود استفاده کرده است. بنابراین نوع نهادهایی که یک کشور دارد بسیار مهم و اثرگذار است.
یورونیوز: جمهوری اسلامی در تلاش است تا مردم را از تبدیل شدن ایران به سوریه بترساند. می گویند اگر جمهوری اسلامی نباشد کشور درگیر بحرانهای امنیتی و حتی جنگ داخلی می شود. این نگرانی در میان برخی از اقشار جامعه نیز مشاهده می شود. اما این نگرانی چقدر جدی است؟
بار دیگر، کارشناسان سیاست و ژئوپلیتیک ایران بهتر است به این سوال پاسخ دهند. اما هر رژیم سرکوبگر بهانه میکند که اگر سرکوب کاهش یابد، جنگ داخلی و هرج و مرج رخ خواهد داد. اغلب اینها فقط همین هستند، بهانههایی که معترضان را بترسانند. اما این درست است که پس از سقوط یک رژیم سرکوبگر طولانی مدت، گاهی اوقات سالها بی ثباتی وجود دارد.
بخش آخر ... 👇👇👇
💾💾گفتگوی اختصاصی سعید جعفری خبرنگار یورونیوز با نویسنده کتاب «چرا ملتها شکست میخورند»؛ آینده ایران بدون جمهوری اسلامی چگونه است؟
@ecopolitist
با وجود گذشت حدود ۲ ماه از زمان آغاز اعتراضات سراسری در ایران همچنان حکومت نتوانسته صدای معترضان را خاموش کند و یکی از بیسابقهترین و مستمرترین جنبشهای اعتراضی از انقلاب ۵۷ به بعد در خیابانها و دانشگاههای شهرهای مختلف ایران در جریان است. این روند پیچیدگیها و ابعاد مختلفی داشته و چشماندازهای متفاوتی را در خصوص آینده ایران و حکومتش به تصویر کشیده است.
هرچند اعتراضات در ابتدا با شعار «زن، زندگی، آزادی» و در اعتراض به حجاب اجباری و عدم رعایت حقوق زنان شکل گرفت اما به نظر میرسد بحرانهای اقتصادی، فسادهای گسترده نهادهای مختلف و انسداد سیاسی باعث تشدید شعله اعتراضات در ایران شده است.
دارون عجماوغلو، نویسنده و پژوهشگری که ایرانیان او را با کتاب پرفروش «چرا ملتها شکست میخورند» میشناسند یکی از پژوهشگرانی است که در تحقیقی گسترده، دهها نمونه از حکومتهای کشورهای مختلف در سرتاسر جهان را به همراه جیمز رابینسون بررسی کرده تا دریابد چگونه برخی از کشورها در طول تاریخ توانستهاند مسیر توسعه را بپیمایند و در مقابل چه موانعی باعث شده شمار بیشتری از حکومتها جز فقر و فساد ارمغان دیگری برای مردمان خود نداشته باشند.
این اقتصاددان و استاد دانشگاه آم آی تی آمریکا در گفتگوی اختصاصی با یورونیوز فارسی، جمهوری اسلامی را یک نمونه از حکومتهایی معرفی میکند که «با سرکوب گسترده و استخراج منابع به نفع نخبگان وفادار رژیم» میتوان آنرا یک «دولت درمانده» خواند. آقای عجماوغلو که مخالف خشن شدن اعتراضات مردم است میگوید که متقاعد شده که ایران میتواند آیندهای مطلوبتر با حکومتی بهتر داشته باشد، هرچند به باور سالهای سختی در انتظار مردم ایران خواهد بود.
مشروح مصاحبه را در زیر بخوانید:
یورونیوز: شما در کتاب مشهور خود با بررسی دهها مدل مختلف در کشورهای گوناگون به تفصیل توضیح دادید که چرا ملتها شکست میخورند. در آن کتاب به مولفههای گوناگونی از رانت تا فساد در ساختار حاکمیتی اشاره کردید. مواردی که به نظر میرسد در ایران هم قابل مشاهده است. آیا جمهوری اسلامی را میتوان یکی از این موارد نامید؟
دارون عجماوغلو: در ابتدا باید به این نکته اشاره کنم که من متخصص تاریخ ایران و یا سیاست معاصر جمهوری اسلامی ایران نیستم اما به نظر من رژیم کنونی در ایران در طول دهههای اخیر به صورتی کاملا سرکوبگر عمل کرده و تلاش داشته منابعش را از جمعیت خود استخراج کند. جیمز رابینسون و من در کتاب «چرا ملتها شکست میخورند» رژیمهای استخراجی را، رژیمهایی تعریف کردیم که منابع را از جمعیت خود استخراج میکنند تا نخبگان کوچک وفادار به حاکمیت را غنی کنند. این استخراج میتواند از نفت یا سایر منابع طبیعی یا استخراج کلی ارزش اقتصادی باشد.
طبق این تعریف، حکومت کنونی ایران یک رژیم استخراجی آشکار است. همچنین به نظر من و بر اساس گزارشها و تحقیقاتی که درباره ایران خواندهام، میتوان گفت که حکومت از قدرت خود برای ثروتمند کردن یاران وفادارش استفاده کرده است. تاریخ مملو از رژیم های دیگر از این دست است و بیشتر آنها در نهایت به دولتهای درمانده تبدیل میشوند. نهادها دست از کار میکشند و نخبگان حکومتی روز به روز درنده و بی تفاوتتر نسبت به مصیبت مردم می شوند. این نیز مرحلهای است در آن اغلب خشونت و سرکوب به شکل شدیدتری ظاهر می شود. بنابراین بله، من میترسم که ایران هم در حال حرکت به این سمت باشد.
ادامه... 👇👇👇
از اخبار و روایات معتبر چنین استفاده میشود که برای فقیه در دو امر ولایت وجود دارد و آن دو، فتوا و قضاوت هستند. و اما ولایت فقیه در سایر موارد، روایتی تام السند و تام الدلاله وجود ندارد که مارا به سوی آن راهنمایی کند. و شیخ_انصاری در کتابِ مکاسب در مبحث ادله ای که عده ای برای اثبات ولایت مطلقه فقیه به آنان استناد میکنند، روایاتی ذکر کرده است که یا سند آن ها ناقص است، یا دلالت آن بر ولایت مطلقه فقیه قطعی و کامل نیست. و روایت صحیح مارا به آن راهنمایی میکند که شارع (امام معصوم)، فقیه را قاضی قرار داده است، به گونه ای که در مرافعات و اختلافات، حکمش نفوذ کند، و به وسیله آن خصومت ها پایان پذیرد و برای فقیه ولایت در نصب قیم و حکم به ثبوت هلال و مانند آن نیست. ولایت مطلقه در زمان غیبت، برای فقیه ثابت نیست، چون مختص پیامبر و اهل بیت (علیهم السلام) است. بلکه اثبات دو امر از روایات استفاده میشود: نفوذ حکم قضائی فقیه و حجیة فتوایش، و تصرف فقیه در مال قصر یا غیر آن [مثل مجنون]، از شئون ولایت [مطلقه] اش نیست، بلکه از شئون ولایتش در امور حسبیه است، و برای فقیه ولایت در آنچه ذکر شد هست و نه به معنی مدعی [یعنی همانطور که گفته شد، برای فقیه فقط ولایت در امور حسبیه است، نه ولایت در آنچه برخی ادعا کرده اند، مبنی بر اطلاق ولایت فقیه].
📔الاجتهاد و التقلید، ج 1.
✍آیت الله خویی
/channel/ecopolitist
از وصيتهاى حضرت علی عليه السّلام است به لشکر خود پيش از روبرو شدن با لشگر شام در جنگ صفين؛ « با آنها شروع به جنگ ننمائيد تا اينكه ايشان جنگ را آغاز نمايند ، زيرا سپاس خدای را كه شما داراى حجت و دليل هستيد ، و شروع نكردن شما به جنگِ با آنها تا اينكه آنان شروع به جنگ با شما نمايند حجت و دليل ديگرى است براى شما بر علیه آنها ، پس اگر آنان شروع به جنگ نموده و شما را به جنگ واداشتند ، و بخواست خداوند روی به هزیمت و فرار نهادند، گريخته را نكشيد ، و درمانده را زخمى نكنيد، و زخم خورده را از پا در نیآوريد ، و زنان را بواسطه آزار و اذیت بر علیه خود تهییج نکنید هر چند به شما و سرداران و بزرگانتان ناسزا گويند ، زيرا نيرو و نفْس و خِرَد ايشان ضعيف و سست است ، چرا که ما در زمان حضرت رسول صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مأمور شديم كه در جنگها به زنان آسیبی نرسانیم و حال آنكه مشرك بودند ، پس در صورت اظهار إسلام حتما بايستى از تعرض به آنها خوددارى نمود. در زمان جاهليت اگر مردى زنى را به سنگ يا چماق ميزد برای او و نسل او عار بود.
بحارالأنوار ۳۳ / ۴۵۸ ، حدیث ۶۷۴ ، عن نهج البلاغة نامه ۱۴.
و چنین گوید محمدجواد بن احمد عُفِیَ عَنْهُما نیک نظر بنمای که زدن زن هر چند در سپاه دشمن ، در زمان جاهلیت ننگ و عار ابدی بدنبال داشته ، و تامل بنما در سفارش أميرالمؤمنين سلام الله علیه به لشکریانش نسبت به عدم تعرض به زنان و لو در لشکر معاویه بودند.
حال چه شده است که بنام اسلام زنان را میزنند و میکُشند و حبس مینمایند؟؟!!!
#ظلم
#حکومت_داری
#محمدجواد محقق یزدی
/channel/ecopolitist
دیکتاتورهایی که دوام میآورند،
بر دو ابزار قدرت تکیه دارند:
وحشت و کیش شخصیت
دیکتاتور بر نیروهای قضایی، نظامی، امنیتی، پلیس، بازجویان و شکنجهگران متکی میباشد. چهرهی دیکتاتورها بر روی بیلبورد ساختمانها، ادارات، مدارس
و پادگانهای ارتش به چشم میخورد.
تصاویر، شعارها و سخنان دیکتاتور،
زینتبخش تمام ادارات و مدارس،
با هدف کیش شخصیت است.
در دیکتاتوریها، وفاداری به شخص دیکتاتور، مهمترین مسئله است.
هدف دیکتاتوری، تخریب عقل سلیم و
تقویت تقدس فرمان بُرداری است. همه دیکتاتورها در محاصرهی افراد چاپلوس و دروغگویان و شیادان سیاسی بی اصول هستند که در طول سالها، آنها را ترفیع دادهاند.
در نظام دیکتاتوری، پاداش وفاداری
بیش از پاداش توانایی است.
دیکتاتورها دستاوردها را به حساب خودشان مینویسند، اما برای شکستها دیگران را سرزنش میکنند؛آنها در سطح ملی بگیر و ببند وسیع با عناوینی نظیر جاسوس،خائن و فتنهگر راه میاندازند.
دیکتاتورها، دشمن فراوان میبینند و دادگاهای نمایشی راه میاندازند تا دگراندیشان را در تلویزیون حکومتی،
مجبور به اعتراف کنند.
دیکتاتورها ژست علامه دهر به خود
میگیرند و در مورد حکمت، فلسفه، مسائل پزشکی، روشهای آبیاری، تولید فولاد، کار ساختمانی و ... ، رهنمود میدهند.
هیچ چیزی مثل تهدید جنگ کانون توجه دیکتاتور را، متمرکز نمیکند و به منظور آمادگی برای جنگ، به دنبال اقتصاد خودکفا هستند. دیکتاتورها، خواهان ابراز چاکری و اطاعت مدام از سوی همان مردمی هستند که بر آنها، ظالمانه، حکومت میکنند.
در نهایت با از بین رفتن ترس کل زیربنای دیکتاتوری فرو میریزد.
📘 آداب دیکتاتوری
✍️فرانک دیکوتر
/channel/ecopolitist
ارجحیت پلیس بر دستگاه ارتش، یکی از مشخص ترین علائم حکومت مطلقه بوده است، نه فقط خاص دیکتاتوری توتالیتر. رویه کلی در این شکل از حکومتها همواره بدین شکل بوده است که ارتش در آن نقش چندان مهمی بازی نکند و نتواند از لحاظ قدرت و حیثیت با کادرهای پلیس به رقابت برخیزد. مسأله فقط بر سر این است که وضع قدرت پلیس در دیکتاتوری توتالیتر با هدف دیکتاتوری که همانا سرکوب ملت است، چندان تطبيق نميکند بل که بیشتر به کار خواست ایدئولوژی مربوطه میخورد که میخواهد برای حکومت بر دنیا، اعتباری دست و پا کند. هر کس که به دنیا به نظر ساحت بالقوه خود نظر افکند، در فکر آن نیز خواهد بود تا اراضی تازه مُسَخَّر شده را با کشور خود برابر گرداند و بر آن بجای ارتش، با کمک پلیس و به شیوه پلیسی حکومت کند. در عین حال نباید از نشانه دیگر حکومتهای مطلقه غافل شد و آن، انعطاف پذیری فوق العاده این رژیمهاست که در هر لحظه، تغییر کانون قدرت را برای حکومت ممکن میسازد و هنگامی که از خصلت یکپارچگی دستگاه قدرت توتالیتر صحبت می شود، نباید از نظر دور داشت که چنین خصلتی تنها برای انسجام انعطاف ناپذیر آن ایدئولوژی صادق است و یک اپورتونیسم فوق العاده در مسائل سیاسی روز و امکان فوق العاده تری در ازدیاد پستها و نهادها از آن ناشی می شود. بدین ترتيب، رژیم قابلیت آن را دارد که هدف خود را به شیوه های مختلفی دنبال کند و بجایِ تابعِ پلیس قرار دادنِ ارتش، مستقیماً واحدهای ارتش را تبدیل به پلیس کنند و به این ترتیب ادغام ارتش و پلیس در یکدیگر، اینگونه استتار میشود که افسران عالیرتبه ارتش، هم ارتش و هم پلیس را در اختيار داشته باشند. در این صورت تا زمانی که ابتکار عمل در اختيار حزب و ایدئولوژی باشد، چنین تطوری به این معنی نیست که شیوه پلیسی برتری خود را از دست داده است.
📗انقلاب مجارستان/مقاومت مردمی علیه توتالیتاریسم
✍هانا آرنت
/channel/ecopolitist
🗂 ملاحظاتی در باب نظام سیاسی
🔹حکومت خوب یا بد تأثیر عمیق بر کیفیت زندگی مردمان دارد. قانون عادلانه راهی را باز می کند تا به وسیله آن، توانگری و امید به زندگانی در جامعه به وجود آید. برعکس، قانون ظالمانه فقر و مرگ می گستراند. این نکته مهم است که هر انسانی و جامعه ای فقط یک بار عمر می کند. هرگز این حق را نداریم که این زندگی تکرارناپذیر را با خطا و خطرهای جبران نشدنی پر کنیم.
🔹شکل و نهادهای حکومت چندان هم مقدر و از پیش تعیین شده نیستند و ما همواره، به تناسب زمان و مکان و شرایط، امکان بازسازی و ترمیم آن ها را داریم. تغییر و ترمیم نهادها و قوانین سیاسی هیچ تعارضی با اصول مذهب و کلام و فقه سیاسی جوامع ندارد. بنابراین، هر فرد و جامعه ای مسؤولیت دینی/اخلاقی در باب چگونگی حکومت در زمانه خود دارد، به گونه ای که دین او(اسلام) متهم به ناتوانی در اداره جامعه اش نشود.
🔹در اندیشه اسلامی، اصل بر این است که حکومت ابزار تحقق مقاصد دین است و این مقاصد را فقیهان شیعه و سنی در پنج چیز خلاصه کرده اند: حفظ جان، مال، نسل، عقل، و دین. بنابراین، معیار تجربی روشنی در دستان انسان مسلمان قرار دارد که بدان وسیله خوب و بد بودن نظام سیاسی را داوری می کند. هر حکومتی که این پنج گانه را حفظ می کند و توسعه می دهد به همان مقدار مشروع است و حکومتی که، به هر دلیل، این مقاصد را تهدید می کند نیز به همان درجه نامشروع و بد خواهد بود. تشخیص این تهدید و نگهبانی از مقاصد خمسه نیاز به علم تخصصی ندارد و هر انسان سلیمی قادر به تجربه کردن و مشاهده آن است.
✍داود فیرحی
📕فقه و سیاست در ایران معاصر
/channel/ecopolitist
💠💠دولت چیست؟
@ecopolitist
🖌اندور هیوود
اصطلاح دولت را برای طیفی گیجکننده مرکب از چیزهای مختلف به کار بردهاند: مجموعهای از نهادها، واحدی سرزمینی، اندیشههای فلسفی، ابزار اعمال فشار یا سرکوبی، و مانند آنها. این آشفتگی، تا حدی از آن جاست که دولت را از سه دیدگاه بسیار متفاوت بررسی کرده اند: از چشم اندازی ایدهآلیستی، از چشم اندازی کارکرد گرایانه، و از منظر سازمانی. رویکرد ایدهآلیستی به دولت در نوشتههای هگل به روشنی دیده می شود. هگل سه لحظه از زندگی اجتماعی را مشخص کرد: خانواده، جامعه مدنی و دولت. او گفت درون خانواده، «از خود گذشتگی خاصی» در کار است که انسان را بر میانگیزد منافع خاص خود را به نفع فرزندان یا بستگان سالخورده به کناری گذارد. در مقابل جامعه مدنی عرصه «خود گرایی همگانی» است که در آن هر فردی منافع خاص خود را در برابر منافع دیگران قرار می دهد. هگل دولت را اجتماعی اخلاقی می دانست که همدلی متقابل - «از خودگذشتگی همگانی» بنیان آن است. اما عیب ایدئالیسم این است که تقدس انتقاد ناپذیر برای دولت قائل است، و با تعریف دولت با واژگان اخلاقی، نمیتواند به روشنی بین نهاد هایی که بخشی از دولت اند و نهادهای بیرون از دولت، تفاوت بگذارد.
رویکرد کارکرد گرایانه به دولت، به نقش یا هدف نهادهای دولت توجه میکنند. این رویکردها حفظ نظم اجتماعی را وظیفه اصلی و تغییرناپذیر دولت میدانند، و دولت را چنین تعریف میکنند: مجموعه ای از نهادهایی که نظم و ثبات اجتماعی را حفظ می کنند. چنین رویکردی را، برای مثال، مارکسیست های مدرن - که دولت را ساز و کار اصلاح تضادهای طبقاتی با هدف تضمین بقای درازمدت نظام سرمایه داری میدانند - پذیرفتهاند. اما ضعف دیدگاه کارکردگرا درباره دولتی این است که تمام نهادهای حافظ نظم اعم از خانواده، رسانههای جمعی، اتحادیههای کارگری و کلیسا را به خود دولت پیوند میزند. به همین دلیل رویکرد سازمانی به عنوان رویکردی جامع مقبولیت بیشتری یافت.
رویکرد سازمان دولت را دستگاه حکومت کردن در گسترده ترین معنای آن می داند: یعنی به منزله مجموعهای از نهادهایی که «عمومی» شناخته می شوند، چرا که مسئول سازماندهی جمعی زندگی اجتماعی اند و به هزینه عموم مردم تاسیس شده اند. برتری این تعریف آن است که بین دولت و جامعه مدنی به روشنی تفاوت می گذارد. دولت از نهادهای گوناگون حکومت تشکیل می شود: دستگاه اداری، ارتش، پلیس، دادگاهها، سیستم تامین اجتماعی و مانند آنها؛ می توان آن را با کل «هیأت سیاسی» (body politic) یکسان دانست. چنین نگرشی این امکان را فراهم میسازد که خواستگاه دولت مدرن را اروپای سده پانزدهم و شانزدهم بدانیم که از نظام فرمانروایی متمرکزی برخوردار بود که موفق شد همه نهادها و گروه های دیگر اعم از روحانی و غیر روحانی را تابع خود کند. در واقع، مفهوم مدرن حکمرانی دولت در پیمان وستفالیا در سال ۱۶۴۸ مدون شد. افزون بر این، رویکرد سازمانی این امکان را فراهم میکند که درباره «پیش راندن» یا «عقب راندن» دولت، در معنای گستراندن یا محدود کردن مسئولیت های آن، و افزودن یا کاستن از سازمان و تشکیلات نهادی آن، سخن بگوییم...
نهضت اسلامی همان نهضت حضرت محمدبن عبدالله(ص) و مؤمنین و مستضعفین علیه طاغوتیان زمان خودشان مانند ابوسفیان، کسری و قیصر و اَعوان و انصارشان است. این نهضت به پایان نمیرسد، مگر اینکه همۀ مردم روی زمین کلمۀ (لا اله الا الله، محمد رسولالله) را سر بدهند که به دست مهدی این امت(ع) در تمام نقاط جهان گسترش مییابد. مسلمان تردید نمیکند که نهضت امام حسین(ع) ادامۀ نهضت پیامبر(ص) است، همانطور که در حدیث مشهور میفرمایند: «حسین از من است».
نهضت امام حسین(ع) همان نهضت حزب خدا و یارانش علیه طاغوت و حزب اوست؛ همچنین خروج امام حسین(ع) همان خروج پیامبر خدا(ص) اما در شخصیت پسرش حسین(ع) است که آقای جوانان بهشت میباشد.
خروج امام حسین(ع) با هدف به دست آوردن پیروزی نظامی در میدان جنگ نبود، زیرا فقط هفتاد و چند نفر با او بودند. حسین(ع) با سفارش و عهدی از جانب جدش رسول خدا(ص) خروج کرد و بهخوبی آگاه بود که کشته خواهد شد و یارانش و حتی فرزند شیرخوارش نیز به قتل میرسند و همچنین زنانش که بین آنها زینب دختر فاطمه دختر رسول خدا(ص) حضور داشت نیز به اسارت خواهند رفت.
قیام حسین(ع) با هدف احیای نهضت اسلامی محمدی صورت گرفت و حقیقتی اصلاحگرایانه داشت؛ اما بنی امیّه خواهان تبدیل این هدف به یک شورش نظامی بودند تا به این وسیله یک امپراتوری عربی به اسم اسلام برقرار نمایند. نهضت حسین(ع) آمد تا به مردم در هر مکان و زمان، اعلام دارد که اسلام هدفِ برپایی امپراتوری عربی را در سر ندارد.
هدف اسلام این است که همۀ مردم روی زمین (لا اله الا الله) بگویند.
هدف اسلام، برپاداشتن عدل الهی در زمین است.
نهضت امام حسین(ع) آمد تا برائت خداوند سبحان و رسولش(ص) از حاکمان ظالمی که بر این امت مسلط شده و جانشینان خدا در زمینش که همان اوصیای محمد(ص)، امامان دوازدهگانه(ع) هستند را از حکومت دور کرده بودند، اعلام دارد.
آنچه در روز دهم محرم سال شصت ویک هجری در کربلا حاصل شد، تأکید میکند که امت اسلامی بعد از وفات پیامبر(ص) به عصر جاهلیّت برگشتند.
مهمترین و بارزترین نمونۀ این بازگشت، کشتن امام حسین(ع) و بالا بردن سر مبارکش بر نیزه و اسیر کردن وصی چهارم از اوصیای پیامبر(ص) علیبن الحسین(ع) و کشانیدن ایشان به شام، آن هم با دستهای زنجیر شده میباشد. آنچه این امت بر سر اوصیای پیامبر(ص) آوردند کامل کنندۀ اعمالی بود که بنیاسرائیل بر سر پیامبر خود آورده بود؛ البته اگر ننگینتر و بدتر از آن نباشد!
ماحصل واقعۀ کربلا، لعنت بر آن نسلی از امت اسلامی بود که راضی به قتل حسین(ع) شدند و در همان زمان، ایشان(ع) رحمتی برای نسلهایی از این امت بود که بعد از شهادت امام حسین(ع) به وجود آمد؛ به این صورت که فکر انقلاب اسلامی در جانهای بسیاری ریشه دوانید؛ فکری که خداوند سبحانو متعال خطوط آن را ترسیم نمود و محمد(ص) و پس از او، آل محمد(ع) آن را اجرا نمودند.
امروزه ما این حقیقت را درک میکنیم؛ زیرا این واقعه در عمل رخ داد و هنگامیکه روز عاشورا فرا میرسد نوحه و عزاداری و گریه از هر گوشۀ زمین که مؤمنی وجود دارد، برمیخیزد.
امام حسین(ع) هرآنچه را که داشت در راه خدا قربانی کرد تا از واضحترین علامتهای سیر بهسوی خدا و خارج شدن از سرگردانیای که بر این امت واقع شد، باشد؛ تا پایه و اساس محکمی برای هر مسلمانی که شمشیر خود را برای مواجهه با طاغوتهایی که بر این امت مسلط شدهاند تا آن را به دوران جاهلیّت بازگردانند، باشد.
نهضت حسین(ع) نهضت محمدی اسلامی اصیل است که هدف آن اصلاح فرزندان این امت و آمادهسازی نسلی است که توانایی حمل رسالت الهی را دارند. نسلی ربّانی که خداوند را عبادت میکنند و هیچ دستوری را جز دستور قرآن قبول ندارند و حاکمی را جز معصومین(ع) که از طرف خداوند تعیین شده و یا کسانی که نایب آنها هستند نمیپذیرند.
اگر کشته شدن امام حسین(ع) واقعهای بسیار عظیم است، هدفش نیز به همان اندازه عظیم است که همان برپایی دولت بزرگ (لا اله الا الله) بر روی زمین، دولت عدل الهی به رهبری ابنالحسن(ع) امام مهدی منتظر میباشد.
📘سرگردانی یا راه به سوی خدا
✍️سید احمدالحسن
/channel/ecopolitist
هر آنگاه که انسانی مجبور شد به پاس حفظ حقوق دیگران از مقررات سخت عدالت اطاعت ورزد، احساسات و قدرتهایی در نهادش پرورش مییابد که هدف همه آنها خوبی و مصلحت دیگران است. اما محدود شدن اعمال وی، نه به این دلیل که مخل مصالح دیگران است، بلکه به این دلیل که آن اعمال باب میل دیگران نیست، هیچگونه قدرت یا غریزه گرانبها در نهاد وی پرورش نمیدهد جز نوعی قوه منفی که ممکن است خود را به شکل مقاومت دفاعی در مقابل محدودیت نمودار سازد.
اگر وی به این گونه محدودیت تسلیم شد سرتا پای طبیعتش تیره و ناهنجار می گردد. از این رو برای اینکه فرصت ایفای نقش عادلانه به موجوداتی که مختلف خلق شده اند داده شود این موضوع ضرورت کامل دارد که اشخاص مختلف بتوانند روشهای مختلف در زندگی برگزینند و هر قرنی که این نوع تعبیر آزادی را در مفهوم وسیعتری رعایت کرده در نظر آیندگان مهمتر و برجستهتر شده است.
حتی روشهای دیکتاتوری مادام که شخصیت فردی را از بین نبرده است بدترین نتایج خود را علنی نمی سازد. اما در مقابل، هر آن روشی که هدفش خُرد کردن شخصیت فردی باشد دیکتاتوری است، حالا اسم و عنوان آن هرچه میخواهد باشد - خواه مدعی اجرای اراده خدا باشد و خواه مجری دستورها و اوامر بشر - آن دیگر چندان مهم نیست.
📙رسالۀ دربارۀ آزادی
✍️جان استوارت میل
/channel/ecopolitist
نظام دیکتاتوری سعی میکند مردم را از نظر فرهنگی اجتماعی یکدست و همسان کند و قدرتش را در نهایت از تعداد و توان سربازان ارتش و نیروهای پلیس و قوه قضاییه نشات می گیرد. نظام همیشه و در هر قدم مردم را لمس میکند اما همیشه با دستانی پوشیده در دستکش ايدئولوژيک.
برای همین است که زندگی در این نظام چنین آکنده از دروغ دورویی ریا است؛ حکومت بوروکراتیک حکومت مردمی خوانده میشود؛ کارگران به نام طبقه کارگر به بردگی کشیده میشوند؛ محروم کردن افراد از اطلاعات اطلاع رسانی خوانده میشود؛ استفاده از قدرت برای ملعبه سازی، نظارت عمومی بر قدرت خوانده می شود و سواستفاده دلبخواهی از قدرت رعایت قانون؛ سرکوب فرهنگ رشد و توسعه فرهنگ خوانده میشود؛ توسعه نفوذ به نام دفاع از ستمدیدگان خوانده میشود؛ فقدان آزادی بیان در لباس عالی ترین شکل آزادی ارایه میشود و اشغال نظامی هم میشود کمک برادرانه.
چون رژیم در بند دروغ های خودش است، باید همه چیز را جعل کند و وارونه جلوه دهد.باید آمارها را جعل کند. باید منکر این شود که یک دستگاه امنیتی فراگیر، غیرپاسخگو، و خودسر دارد. باید وانمود کند به حقوق بشر احترام میگذارد، باید وانمود کند کسی را مورد پیگرد و آزار قرار نمیدهد .باید وانمود کند از هیچ چیز و هیچ کس نمیترسد.
مردم نیازی ندارند همه این مغلطه ها را باور کنند، اما باید چنان رفتار کنند که گویی باورشان دارند، یا دست کم در سکوت از کنارشان بگذرند یا صدایشان درنیاید. ولی به همین دلیل باید در بطن یک دروغ زندگی کنند. لزومی ندارد این دروغ را بپذیرند . کافی است بپذیرند که با این دروغ و در بطن آن زندگی کنند، اطاعتشان را از نظام نشان میدهند، نظام را می سازند، و اصلا شبیه خود نظام می شوند!
مردم ( دگراندیشان ) را به خاطر ( کار در مقیاس کوچک ) سرزنش میکنند و آنرا کاملا بی معنی میدانند. در نتیجه تلخ بدبین و منفعل و درنهایت دلمرده میشوند_ ینی کارشان دقیقا به همان جایی میکشد که نظام میخواهد ...
📗قدرت بی قدرتان
✍️واتسلاف هاول
/channel/ecopolitist
#ریشه ولایت مطلقه
ولایت فقیه (مطلقه) بیش از آنکه امری دینی باشد، با نظریه فلسفی حکیم حاکمی یا فیلسوف شاهی افلاطون نیز عجین شده است و اطلاق آن نیز برگرفته از ولایت مطلقه انسان کامل عرفان ابن عربی است.
امام خمینی میگوید:
یک مملکتی درست میکنیم که صُلَحا در آن مملکت حکومت کنند. افلاطون میگوید که کسی که باید دولت ها را اداره کند فیلسوفها باید باشند؛ فیلسوف به نظر ایشان هم البته لابد شخص صالح است. ما میگوییم اشخاص صالح همان است.
امام خمینی؛ ۱۰ دی ۱۳۵۷
#ریشه یابی ولایت مطلقه فقیه
/channel/ecopolitist
سیمونیدس از نو به تو از عسرتی میگویم که تاب آوردن آن برای جباران دشوار است. در حقیقت جباران کمتر از اشخاص عادی مردمانی بیباک، کاردان و دادگر نمیشناسد، اما به جای اینکه آنان را احترام کنند، از ایشان میهراسند. بیباکان دلیرانه میتوانند آزادی را یاری دهند، کاردانان دسیسهای بچینند، و دادگران، مردم میتوانند امید داشته باشند که آنان را رهبری کنند. هنگامی که ترس جباران باعث میشود که چنین افرادی را کنار بگذارند، چه کسانی برای به خدمت گرفتن میمانند مگر جنایتپیشگان، فاسدان و بردگان؟ جنایتپیشگان به جباران اعتماد میکنند چرا که آنان نیز میهراسند که اگر روزی کشور آزاد شود آنان در امان نخواهند بود. فاسدان به خاطر اجازهٔ موقتی که به دست میآورند به جباران اعتماد میکنند، و بردگان از این رو که طالب آزادی نیستند. و باز در نظر من این عسرتی سخت است که افرادی نیک را بشناسیم اما ناگزیر باشیم کسانی دیگر را به خدمت بگیریم.
#هیرون
#گزنفون
/channel/ecopolitist
وقتی قدرت در نهایت از انسانها به الگوریتم منتقل شود، ديگر ما نمیتوانیم به دنیا بعنوان مکانی برای نبرد انسانهای مستقل برای انتخابهای درست نگاه کنیم. ما باید بجای این، تمامی جهان را چون امواج داده ها درک کنیم، به موجودات زنده بعنوان چیزی بیش از الگوریتم های زیست شیمیایی نگاه نکنیم و چنین باور کنیم که فراخوان کیهانی بشریت برپایی یک نظام تمام عیار پردازش داده هاست و سپس در آن غوطه ور شویم. ما از هم اکنون به چیپهای کوچکی در درون نظام های پردازش داده عظیمی بدل شده ایم که هیچ کس به درستی آنرا نمیفهمد. ما به قدری در استفاده از امکانات این سیستم زیاده روی کرده ایم که اطلاعی از اينکه اطلاعات ما چگونه با میلیاردها بایت اطلاعات تولید شده توسط دیگر انسانها و کامپیوترها ارتباط برقرار میکنند، نداریم و حتی دیگر جایگاه خودمان هم در این برنامه عظیم مشخص نیست.
📘٢١ درس برای قرن بیست و یکم
✍️یوال نوح حراری
/channel/ecopolitis
برش دوم از کتاب:
مستبد نیازی به دریافت نمایندگی (از ملت) برای مشروعیت خود نمی بیند اما اگر چارهای جز اجرای نمایش نیست، به نمایش رو میآورد و قانون اساسی ضعیفی تدوین میکند که حکومت (او را) مشروع سازد. کتابچه کوچک سبزی مشابه کتابهای «مائو تسه تونگ» و «جوزف استالین» و بلکه پیشتر از آنها می نویسد و پارلمانی پر از تشویق کنندگان ایجاد می کند که تنها برای تجدید بیعت با آقای کشور و ملت تشکیل جلسه میدهد.
«راهبر تاریخی» خطا نمی کند، پیر نمی شود و از جمله اختیارات او بازی با فصلهای سال و تغییر مسیر رودها و محو چین و چروکهای چهره اش است. آمده است برای این که بماند. رایحه خطر(کودتا)ها را پیش از خطرناک شدن و در نطفه، استشمام می کند. معالجه خطرات هم قاطعانه و نهایی است. در سرزمین «راهبر تاریخی» جایی برای انگشت بلند شده برای سوال یا نگاه تردیدآمیز وجود ندارد.
از این نیز پیشتر می رود. ارتشی که او را به قدرت رسانده است، از هم پاشانده و آن را به لشکرهایی جدا از هم تقسیم و فرماندهی آنها را میان فرزندان خود توزیع می کند. حکومت را از هم پاشانده و بینظمی و آنارشی را به قاعده تبدیل می کند. روابط میان قبایل کشور و زیرمجموعههای آنها را به هم می زند. در سرزمین «راهبرتاریخی» جایی برای بی طرفی نیست. در خدمتش که باشی یا با خاصه خرجی تو را غرق در نعمت کرده یا [حداقل] نیازهای اولیهات را با پرداختهای اندک برآورده می کند. اما اگر از او جدا شوی، خشم او متوجهت خواهد شد. اگر مخالفت خود را با او با صدای بلند بروز دهی، گلولهای تو را خواهد کشت یا کامیونی در انتظارت خواهد بود (تا تو را زیر گیرد) یا در تاریکیهای زندان خواهی پوسید. با همه چیز بازی می کند. حکومت با مردم است و نفت از آن لیبیاییها، و منازل متعلق به ساکنان آن و پیش روی انقلابی راه حل (همه مشکلات) . نخستین مأموریتش تبدیل شرکایش در انقلاب فاتح سپتامبر۱۹۶۹، به کارمندانی نزد خود است.
(اعضای) «شورای فرماندهی انقلاب» را از راه برتری جویی و سنگدلی و حیله گری [قربانی خود کرده و] فرو می بلعد، سپس نظام کشور را به «جماهیری» متحول کرده و در قبضه «کتاب سبز» و ماموران امنیتی قرار می دهد. حرفهای در بازی با سرنوشت افراد است و اشخاصی را کشف می کند و برای آنها نقشهایی می تراشد. آنها را بالا می برد و سپس بر زمینشان می زند، به زندانشان می اندازد و سپس به دفاتر کارشان باز می گرداند. عمر آنها را بر اساس مزاج در حال تغییر خود تنظیم می کند. از فقر دوران کودکی و به استضعاف کشیدن خانوادهاش در کودکی انتقام می گیرد و همه را تحقیر می کند و در حال غضب به مردم می گوید «شما که هستید؟»
همه امور در دستان یک مرد است، مردی مریض که با خیمه خود به صحرا می گریزد. علاقه ای به امضای اوراق ندارد و همه دستورات، چه پرداختهای میلیونی و چه قتل افراد را با تلفن یا به صورت شفاهی صادر می کند.
@ecopolitist
یورونیوز: بررسی جنبشهای مدنی در دهههای اخیر در ایران نشان میدهد که جامعه از روشهای مختلف مسالمتآمیز و مدنی برای تغییر و اصلاح ساختار جمهوری اسلامی استفاده کرده است. از جنبش سبز در سال ۸۸ تا پیروزی میانهروها در انتخابات سال ۹۲. اما در نهایت جمهوری اسلامی در برابر همه تغییرات مقاومت کرده است. آیا راهی جز انقلاب برای تغییر در جمهوری اسلامی وجود دارد؟
بله، برداشت من هم از روندهایی که در ایران رخ داده به همین صورت است. ضمن اینکه این رویه در تاریخ نیز مشاهده شده است. اگر بخواهیم به صورت دقیقتر این موضوع را مورد بررسی قرار دهیم میتوان به تاریخ قرن ۱۹ میلادی نگاه کنیم؛ موارد زیادی وجود دارد که در آن جنبشهای اعتراضی باعث تغییر رژیم شدهاند. البته به یاد داشته باشید که هیچ یک از اینها آسان نبوده است و در برخی موارد تهدید به خشونت و یا اعمال خشونت واقعی صورت گرفته است. اما در عین حال، تغییر در بسیاری از موارد هم بدون انقلابهای خونین یا جنگهای داخلی رخ داده است. با این حال، وقتی به رژیمهای واقعاً سرکوبگر و استخراجکننده نگاه میکنید، که به عنوان مثال میتوان به دو نمونه در منطقه خاورمیانه یعنی لیبی در دوران معمر قذافی یا سوریه در زمان بشار اسد اشاره کرد، متوجه میشویم که این حاکمان به هرگونه جنبشهای اعتراضی با سرکوب گسترده پاسخ دادهاند.
حکومت کنونی ایران یک رژیم استخراجی آشکار است. حکومتی که از قدرت خود برای ثروتمند کردن یاران وفادارش استفاده میکند. تاریخ مملو از حکومتهایی از این دست است که در نهایت به «دولتهای درمانده» تبدیل شدهاند.
در ایران هم همینطور بوده است و حاکمان جمهوری اسلامی با روشی مشابه به شکلی خشن تلاش کردهاند جنبشهای اعتراضی را سرکوب کنند. در واقع، ارزیابی من این است که جنبشهای اعتراضی ایران بسیار مسالمتآمیز رفتار کرده و در مقایسه با نمونههای لیبی و سوریه بیشتر نماینده جامعه مدنی کشور بودهاند اما با این حال رژیم جمهوری اسلامی ذرهای به معترضان امتیاز نداده است. یورونیوز: به سرکوب خشونتآمیز اعتراضات توسط حکومت اشاره کردید، در حدود دو ماه تظاهرات در ایران، اعتراضات به خشن ترین شکل ممکن توسط نیروهای امنیتی سرکوب شده است. این رویه باعث شده تا برخی استدلال کنند که شاید بهتر است مردم هم وارد فاز اعتراضات خشونت آمیز شوند و به عنوان مثال نیروهای امنیتی را مورد هدف قرار دهند. آیا چنین رویهای شانس موفقیت معترضان را افزایش می دهد؟
اظهار نظر در مورد چنین چیزهایی برای کسی که در دفتر خود در آمریکا نشسته، است دشوار است. اما چیزی که میتوانم به آن اشاره کنم این است که من اینرا گزینه مطلوبی نمیدانم. اگر رژیم ایران همچنان به شکل بیرحمانه معترضان را سرکوب کند، نتیجه چندانی از اعتراضات به دست نمیآید و تنها جان بیگناهان بیشتری از دست خواهد رفت. در مقابل اگر معترضان، رادیکال شوند و شروع به استفاده از تاکتیکهای خشونتآمیز کنند، این روند احتمالا به خشونت بیشتر رژیم و افزایش تلفات جانی و بیشتر شدن مشکلات معیشتی مردم خواهد انجامید.
من کسی نیستم که انتخابم برخورد خشونتآمیز متقابل با رژیم باشم. غریزه من همیشه تظاهرات مسالمت آمیز است با این امید که رژیمهایی که به سرکوب خشونتآمیز معترضان مشغول هستند، پس از مدتی تمام مشروعیت خود را از دست میدهد و عناصر درون رژیم به فکر مصاحبه بیفتند. البته در شرایط فعلی ممکن است این ایده در مورد ایران تنها یک تفکر امیدوارانه باشد.
ادامه... 👇👇👇
همه تجربیات ما از مناسبات توتالیتر، حاکی از آن است که برای حکومت مطلقه به طور کلی، هنگامی که کاملاً سوار بر کار است، تجربه واقعیت های عملی به مراتب خطرناکتر از کشش طبیعی انسان به آزادی است. در اینجا نظام با عصیانی مواجه است که بیشتر از این که برای آزادی باشد، بخاطر وقوف بر حقیقت امور است. درست در لحظه ای روایت نظام از واقعیات، «تخیل توتالیتر»، زیر فشار واقعیت ها در هم میشکند و تجربه برخورد با واقعیت، بوسیله «حقیقت تاریخی» استدلال های حزبی جایگزین نمیشود. اگر قرار باشد تأثیر واقعیتی که در آن به سر میبریم، بر ما از حدود تجربهی زنده ی لحظه ی حالمان فراتر رود و باقی بماند، احتیاج به زبان، صحبت، ابراز عقیده و برقراری رابطه با دیگران دارد تا بتواند به مثابه واقعیت پایدار بماند. موقعیت این حکومت ها(مطلقه) بستگی به آن دارد که تا چه اندازه بتواند راه های ارتباط عادی خصوصی و عمومی بین انسانها را در حکومت های مبتنی بر قانون اساسی که دارای آزادی ابراز سخن و عقاید هستند قطع و نابود کند. این امر که آحاد انسانها را تا چه حد میتواند از ارتباط تهی ساخت، جز در موارد استثنایی نظیر انفرادی یا شکنجه، مشکل میتوان تشخیص داد. به هر حال دست زدن به چنین کوششی نیاز به زمان دارد و کاملا روشن است که هنوز راه درازی برای آماده سازی انسان ها در کشورهای اقماری به منظور تحمیل یک حکومت مطلقه در پیش است. تا زمانی که جو ارعاب و وحشت اعمال شده از بیرون با تمکین ایدئولوژیک شخص در درون تکمیل نشود، صلاحیت ملت دایر بر تمایز واقعیت از دروغ، سالم و پابرجا میماند. این امر، یعنی تمکین شخصی در دادگاه های نمایشی که در آن افراد، خود را، به طرز زنندهای متهم میکنند، به صورت وحشتناکی نمایان است. تا زمانی که امر بدین منوال باشد، ملت سرکوب را بصورت عاملی بیرونی ميبينند و نتیجه ی آن عصيانی با شعار آزادی است.
📗انقلاب مجارستان/مقاومت مردمی علیه توتالیتاریسم
✍هانا آرنت
/channel/ecopolitist
شتاب جريان زورمند انقلاب به گفته روبسپیر دائما از یکسو با جنایات استبداد و از سوی دیگر با پیشرفت آزادی فزونی میگیرد. هر یک از این دو ناگزیر سبب برانگیختگی دیگری میگردد و بدینسان حرکت و ضد حرکت که قادر نیستند توازن بیابند یا یکدیگر را در ضبط بگیرند و باز ایستانند، به شیوهای مرموز با هم جمع میشوند و جریانی از "خشونت متزاید" می آفرینند و با سرعتی افزاینده هر دو یک جهت را در پیش میگیرند. جنایات استبداد بر شتاب پیشرفت آزادی می افزاید و پیشرفت آزادی جنایات استبداد را افزون میکند. واکنشی دائمی که خشونت متزاید آن فقط در ظرف چند سال کار چند قرن را انجام میدهد.این است همان سیل شکوهمند گدازه آتشفشان انقلاب که به هیچ چیز رحم نمیکند و هیچ کس قادر به متوقف ساختن آن نیست.
#انقلاب
#هانا_آرنت
/channel/ecopolitist
#نقدی بر حاکمان
#نقد حکومت پهلوی از نظر بنیانگذار انقلاب:
🔹واقعاً مىخواهى محاکمه کنى عائله خودت و خواهرهاى خودت را؟! تو، خودت را بنشین محاکمه کن، اجازه بده خودت را محاکمه کنند، ببینیم خودت چقدر خوردى، تو راس دزدها و سارقها هستى، تمام خیانتها را تو کردى خواهرهایت هم دنبال تو هستند، آنها هم مثل تو. برادر و خواهر و عمو و عموزاده و هر چه دارد، دیگر هر چى هست. مىگویند 60 هزار نفر همین عائله و بسط آنهائى که با او هستند هست، مىگویند 60 هزار نفرند، شاید هم بیشتر باشد. همه منافع مملکت ما توى این حلقومها دارد فرو مىرود، آنوقت مىگویند اقتصاد ما اقتصاد کذاست. (فکر اقتصاد را کردهاید؟) ما فکر این را کردیم که وقتى این منها بشود، این خوراک حلقومها منها بشود، منافع مملکت ما به قدر خودش بیشتر هست. ما غنى هستیم، دزدىها زیاد است، خوراک زیاد است حلقومهاى گشاد است...
📙صحیفه نور
🖌 روح الله خمینی ج3ص113
/channel/ecopolitist
در اجتماعی که پیوندهای خانوادگی، کاستی، طبقاتی و اخوت های صنفی از بین رفته باشند، مردم آمادگی بسیار دارند که تنها برحسب منافع شخصی شان بیندیشند و بر وفق یک فردیت گرایی بسیار محدود، فقط در اندیشه خود باشند و هیچ گونه دلبستگی به خیر همگانی از خود نشان ندهند. رژیم خودکامه نه تنها با چنین گرایشهای فردپرستانه ای مقابله نمی کند، بلکه به آنها بال و پر هم می دهد و بدین سان حکومت شوندگان را از هرگونه احساس همبستگی و وابستگی متقابل و علایق همسایگی و دلبستگی به افزایش رفاه کل اجتماع، محروم می سازد...
از آنجا که در چنین جامعه هایی هیچ چیز پایدار نیست، هر کسی از فرو افتادن به یک سطح اجتماعی پایین تر هراسان است و سراسیمه می کوشد تا وضع شخصی خویش را بهبود بخشد...
در یک حکومت خودکامه، عشق به سود، اشتیاق به کسب و کارهای پولساز، آرزوی پول دراوردن به هر قیمت و دلبستگی به آسایش مادی و زندگی آسوده، به گونه سوداهای حاکم در می آیند. و اگر کوششی در جهت نظارت بر رشد این سوداها انجام نگیرد، سوداهای یاد شده بر همه طبقات جامعه... تاثیر می گذارند و معیارهای اخلاقی کل ملت را به پستی می کشانند. این در سرشت خودکامگی است که چنین آرزوهایی را تقویت کند و به آنها میدانی برای تاخت و تاز دهد.
رژیم خودکامه که برای تضمین حاکمیت خود روحیه اخلاقی جامعه را تنزل می دهد، توجه مردم را از امور اجتماعی برمی گرداند و حتی آنها را از اندیشیدن به یک انقلاب نیز بیزار می سازد. رژیم خودکامه تنها می تواند جوّی از پنهانکاری را بپروراند که در آن، معاملات تقلب آمیز رواج دارند و چپاولگران می توانند سودهای هنگفتی برند. در حکومت های دیگر نیز چنین تمایلاتی وجود دارند، اما در یک حکومت خودکامه است که این گرایش ها لجام گسیخته می شوند.
تنها آزادی است که می تواند این تباهی ها را که در واقع در سرشت این گونه جوامع سرشته اند، براندازد و از تاثیر زیان بار آنها جلوگیری نماید. و باز تنها آزادی است که می تواند اعضای یک اجتماع را از انزوا در آورد، انزوایی که در آن یک فرد سرگرم امور شخصی خویش است و به دیگران کاری ندارد.
📙انقلاب فرانسه و رژیم پیش از آن
✍الکسی دو توکویل، ترجمه محسن ثلاثی
/channel/ecopolitist
هنگامی که جامعهای به دروغ گوییِ سازمان یافته روی آورد و دروغ گفتن تبدیل به اصل کلّی شود و به دروغ گفتن در موارد استثنایی و جزئی اکتفا نکند، "صداقت" به خودی خود تبدیل به یک عمل سیاسی می شود و گوینده حقیقت ، حتی اگر به دنبال کسب قدرت یا هیچ منفعتی دیگر هم نباشد یک کنشگر سیاسی محسوب می شود ! در چنین شرایطی شما نمی توانید از سیاست کناره بگیرید و راه خود را بروید ، شما ناچارید یکی از این دو راه را انتخاب کنید :
یا به تشکیلات دروغ می پیوندید
یا یک مخالف سیاسی محسوب می شوید.
📗حقیقت و سیاست
✍هانا آرنت
/channel/ecopolitist
بر اساس دیدگاه سازمانی، می توان پنج ویژگی اصلی دولت را چنين بر شمرد:
🔹 دولت حکمران است؛ قدرت مطلق و نامحدود ای به کار می برد و از این لحاظ برتر از همه انجمن ها و گروه های جامعه است. تامس هابز این اندیشه درباره دولت را با به تصویر کشیدن آن مانند «لویاتان» غول بزرگ پیکر دریایی، توصیف کرد.
🔹نهادهای دولتی در مقابل نهادهای «خصوصی» جامعه مدنی، آشکارا «عمومی» اند. مجموعه های عمومی عهده دار تصمیمگیریها و اجرای آنها به صورت جمعی هستند، در حالی که مجموعههای خصوصی، مانند خانواده ها، مشاغل خصوصی، و اتحادیههای کارگری برای تامین منافع فردی اند.
🔹دولت از مشروعیت برخوردار است. به طور معمول این موضوع مورد پذیرش است (اگرچه نه لزوماً) که تصمیم های دولت بر افراد جامعه الزام آورند، زیرا ادعا میشود که این تصمیم ها به سود عموم مردم یا خیر مشترک اند، گمان می رود که دولت منافع پایدار جامعه را باز می نمایاند.
🔹دولت وسیله سلطه است. اعمال فشار از اقتدار دولت پشتیبانی می کنند؛ دولت باید اطمینان یابد که از قوانینش اطاعت می شود و تخلف کنندگان از آنها به مجازات می رسند. بنابراین، انحصار «خشونت مشروع» (legitimate violence)،جلوه عملی حاکمیت دولت است.
🔹دولت انجمنی سرزمینی است. از این لحاظ، صلاحیت دولت از لحاظ جغرافیایی تعریف میشود، و همه آنهایی را در بر میگیرد که درون مرزهای آن زندگی می کنند، خواه شهروند باشند یا نباشند. در صحنه بین المللی، دولت را (دستکم به لحاظ نظری) واحدی خودمختار میدانند.
دولت نهاد از جامعه مدنی جداست، بلکه با شاخه ها و بخش های گوناگونش با آن تفاوت درونی دارد. بدین ترتیب، سازمان دولت، در معنای محدود، حکومت یا قوه اجرایی، مجلس یا پارلمان، قوه قضائیه، سازمان اداری، ارتش، پلیس، نهادهای محلی و منطقهای و مانند آنها را در بر می گیرد. اما بین «دولت» و «حکومت» دو اصطلاحی که به جای هم به کار برده می شود، تفاوت مهمی وجود دارد. این تفاوت فقط از لحاظ توجه علمی به مسئله نیست، بلکه تا خود کانون اندیشه حکومت محدود و حکومت بر پایه قانون اساسی را دربرمیگیرد. خلاصه، قدرت حکومت را فقط وقتی می توان کنترل کرد که آن را از دست اندازی به اقتدار مطلق و نامحدود دولت بازداشت.
تفاوت های اصلی حکومت و دولت عبارتند از:
🔸 دولت گسترده تر از حکومت است. دولت انجمنی فراگیر است که همه نهادهای عرصه عمومی و همه اعضای جامعه را ( به منزله شهروند) در بر می گیرد. اما حکومت بخشی از دولت است.
🔸دولت واحدی پایدار، حتی همیشگی است. اما حکومت موقتی است: حکومت ها می آیند و می روند، و نظامهای حکومت را میتوان اصلاح کرد و یا تغییر داد.
🔸حکومت وسیلهای است که با آن اقتدار دولت عملی میشود. در اجرای سیاست دولت، حکومت «مغز» دولت است، و وجود دولت را تداوم میبخشد.
🔸دولت اقتدار غیرشخصی به کار میبرد. کارکنان مجموعه های دولت به روشی بوروکراتیک استخدام و تربیت میشوند و ( به طور معمول) از آنها انتظار میرود از لحاظ سیاسی بیطرف باشند، و مجموعههای دولت را به ایستادگی در برابر دلبستگی های ایدئولوژیک حکومت وقت قادر سازند.
🔸دولت دست کم به لحاظ نظری، منافع پایدار جامعه، یعنی خیر مشترک یا اراده عمومی را مطرح می کند. از سوی دیگر، حکومت احساسات جانبدارانه آنهایی را نمایندگی میکند که در رخدادی در زمان معینی به قدرت رسیده اند.
📘کتاب سیاست
#دولت
#رویکردهای نظری به دولت
/channel/ecopolitist
مردم نباید وقتی که بیدار هستند بیکار بمانند ، کارشان مفید باشد یا نه اهمیتی ندارد اما باید کار کنند چرا که انبوه مردم در بیکاری خطرناک خواهند شد پس برنامهریزی کنید تا کوچکترین فرصتی برای اندیشیدن نداشته باشند.
فراموش نکنید که در ظاهر همیشه با فقر مخالف باشید اما در پنهان بر ضد خوب شدن وضعیت مردم مبارزه کنید چون این وضعیت آنها باعث احساس امنیت و آرامش دائمی شما میشود.
من بر این باورم که تمام کارهای بیهوده و بیفایدۀ جهان به این خاطر ادامه دارند که از عصیان مردم میترسند پس شما هم هیچگاه اجازه ندهید که در روز حتی یک ساعت را آزاد و راحت باشند.
📚 خودآموز دیکتاتورها
✍ آندره د گیلوم
/channel/ecopolitist
همهی اصولی که جامعهی مدرن بر اساس آنها قوام گرفته است به ما میگویند این مسئله به خود زنان مربوط است، و آنان هستند که باید با تکیه بر تجارب و استعدادهای خود تصمیم بگیرند که چه بکنند و چه نکنند.
برای اینکه دریابیم یک فرد و یا گروهی از افراد چه کاری از عهدهشان ساخته است، راهی جز آزمایش وجود ندارد؛ و هیچکس به جز خود آنها نمیتواند دریابد که چه کاری آنها را سعادتمند میکند و چه کاری را باید فروبگذارند.
به یقین میتوان گفت که اگر انجام کاری واقعاً با طبیعت زنان در تعارض باشد فقط کافی است که طبیعتشان بتواند آزادانه عمل کند، در این صورت هرگز به آن کار روی نخواهند آورد. نگرانی انسان از اینکه مبادا طبیعت نتواند کار خود را انجام دهد، و سعی انسان در بر عهده گرفتن نقش طبیعت، یکسره بیهوده است.
اگر زنان بنا به طبیعت خود از انجام کاری ناتواناند، خودبهخود به انجام آن روی نخواهند آورد و صدور امر و نهی در این مورد بکلی نامربوط است. چنانچه زنان بتوانند کاری را انجام دهند، اما توان رقابت با مردان را نداشته باشند، در این عرصه خودبهخود حذف خواهند شد، زیرا هیچکس حاضر نیست بیهوده به آنها پاداش و حقوق حمایتی پرداخت کند؛ اما باید از پرداخت پاداش و حقوق حمایتی به مردان نیز پرهیز شود. اگر زنان در برخی کارها استعداد بیشتری دارند و در برخی کمتر، نیازی به تمهیدات قانونی و اجتماعی نیست تا آنها را وادارد که به کارهای نوع اول بیشتر روی آورند و از کارهای نوع دوم بپرهیزند.
زنان در عرصهی کار بیش از هر چیز به رقابت آزاد احتیاج دارند؛ رقابت قویترین محرک آنها در انجام وظیفه است. بنابراین، میتوان بهیقین گفت که زنان عمدتاً در کارهایی به خدمت گرفته خواهند شد که با طبیعتشان سازگارتر است؛ و با محول کردن آن کارها به زنان، از استعدادهای هر دو جنس بهتر استفاده میشود و در مجموع بهترین نتیجه حاصل میآید.
📗 انقیاد زنان
✍️جان استوارت میل
/channel/ecopolitist
🔰🔰 دلایل استحاله و انحراف انقلابها
از لحاظ روانشناسی اجتماعی نقش خودشیفتگی رهبران و پیدایش کیش شخصیت پس از انقلاب عامل دیگری برای انحراف از مسیر آزادی است. به گفتۀ اریک هافر «رهبران خودکامه و خودشیفته میخواهند پیروان خود را به حیوانات دستآموز تبدیل کنند». هیتلر نیز گفته بود «خوشا به حال رهبرانی که پیروانشان فکر نمیکنند».
در جامعۀ تودهای یعنی در شرایطی که پیوندهای اجتماعی قدیم و سنتی ازهمگسیختهاند و هنوز علقههای اجتماعی تازهای شکل نگرفته است، تودهها گلهوار از پیشوایان فرمانبرداری میکنند و جذب آنها میشوند. به گفتۀ اریش فروم در جامعۀ تودهای جهان امنیت قدیم فرومیریزد و تودهها با گریز از آزادیهای نوپدید به دامان امن ایدئولوژی فراگیر و پیشوای تودهها درمیآویزند.
یکی دیگر از عوامل کجروی انقلابها گرایش آنها به پدیدآوردن مردمفریبان است. پس از دوقطبیشدن جامعه در رژیم قدیم و پیدایش ائتلاف بزرگ انقلابی در مقابل آن، با وقوع دعواهای خانگی، در درون آن ائتلاف بزرگ شکاف میافتد و مبارزۀ قدرت پدید میآید.
نخست میانهروهای سازمانیافته و احزاب مخالف قدیم به قدرت میرسند اما نمیتوانند از عهدۀ دشواریهای عصر انقلاب برآیند و اغلب بیچارگی و سادهلوحی آنها به مردمفریبان و انقلابیونی که وعدههای بزرگ به تودهها میدهند، میدان میدهد و آنها نیز از فرصت بهرهبردای میکنند و قدرت را یکجا قبضه مینمایند.
بهطور کلی در نتیجۀ پیدایش عوامل بالا و برخی عوامل دیگر دغدغۀ اصلی انقلابها که مسئلۀ آزادی سیاسی مردم است جای خود را به دغدغههای گوناگونی چون مبارزه با فقر و برقراری عدالت و ستیز با جهانخواران و تربیت دینی و اخلاقی مردم و جز آن میدهد.
#حسین_بشیریه
📗«از اینجا تا ناکجا: دیباچهای بر آسیبشناسی سیاسی».
/channel/ecopolitist
صوت نشست "بررسی مفهوم بازدارندگی در نظام بین الملل"
با حضور اساتید و کارشناسان :
دکتر علی اکبر دارینی
دکتر پیمان عارف
دکتر مریم زادخوست
دکتر ابوالفضل بازرگان
دکتر هیراد مخیری
دکتر بیتا سعادت
جناب آقای بیژن احمدی
دکتر یوسف عزیزی
دکتر حسین نیکوفر
جناب آقای مهدی خراطیان
و....
مدیریت نشست :
عارف دهقاندار
/channel/ecopolitist
◾️فاشیسم به عنوان یک ایدئولوژی هرگز شکست نخورده بود. به صورت یک کیش بی منطقی و خشونت گرایی، نمی توانست با مباحثه و استدلال کنار زده شود: تا زمانی که آلمان نازی قوی به نظر می رسید، اروپائیان و سایرین به سوی آن وسوسه می شدند. فقط در میدان جنگ جهانی دوم بود که فاشیسم شکست خورد. حال همان اندیشه باز آمده است اما این بار کشوری که یک جنگ فاشیستی تخریبی را عملی می کند روسیه است. اگر روسیه پیروز شد فاشیست های سراسر جهان احساس آرامش خواهند کرد. اشتباه است اگر ترسمان از فاشیسم را به برخی از وجوه اقدامات هیتلر مثل قتل عام یهودیان محدود کنیم. فاشیسم در سرمنشا آن ایتالیایی بود، در رومانی هم محبوبیت داشت- در آنجا فاشیست ها مسیحیان اورتودوکس بودند و آرزوی پاک سازی مذهبی خشونت بار را در سر می پروراندند- پیروانی هم در سرتاسر اروپا و آمریکا داشتند. در تمام انواع متنوع آن، فاشیسم عبارت بود از برتری و پیروزی اراده بر عقلانیت.
به همین دلیل ارائه تعریف دقیق از فاشیسم مشکل افتاده است. اما روسیه امروز با بسیاری از ضوابطی که پژوهشگران مطرح می کنند همخوانی دارد. یک فرقه در اطراف یک شخصیت سازمان گرفته، که ولادیمیر پوتین است. یک فرقه مرده پرستان بر آن محیط است، پیرامون کشته شدگان جنگ دوم جهانی. یک افسانه در مورد یک عصر طلایی در گذشته در آن کانون گفتمان است، یعنی دوران شکوه سلطنت تزاری. که بایستی یک جنگ خشونت بار به حرکت در آید تا شکوه و جلال و جبروت موهوم گذشته را باز آفرینی کند- در این مورد جنگ اوکراین.
این اولین بار نیست که اوکراین مورد حمله قرار می گیرد. تصرف این کشور هدف اصلی جنگ هیتلر در سال ۱۹۴۱ بود. هیتلر باور داشت که شوروی، که در آن زمان بر اوکراین مسلط بود، یک حکومت یهودی است: او قصد داشت نقش شوروی را خود ایفا کند و بر سر زمین های حاصل خیز اوکراین مسلط شود، در آن صورت شوروی دچار قحطی می شد و آلمان به یک امپراتوری تبدیل می گردید. هیتلر تصور می کرد شوروی یک ساخته و پرداخته تصنعی است و اوکراینی ها هم مردمی استعمار پذیر. شباهت ها با رخداد های کنونی شگفت انگیز است.
# تیموتی اسنایدر
#تجربه جدید از فاشیسم
/channel/ecopolitist
من شیوه کارتان را خوب فهمیدهام.
شما مردم را گرسنه نگاه داشتهاید و آن ها را از هم جدا کردهاید تا عصیان و شورششان را از بین ببرید، شما آنها را ضعیف و درمانده میکنید و سبعانه، نیروی آنها را میبلعید و اوقاتشان را مشغول میکنید تا از وحشت نه جوشش بکنند و نه مجالی برای جوشش داشته باشند! آنها در یک جای ایستادهاند و درجا میزنند، راضی باشید!
علیرغم جمعیتی که دارند تنها هستند.
من هم تنها هستم.
همه ما تنها هستیم
زیرا دیگران ترسو و ذلیل هستند
ولی با وجود تنهایی و اسارت، با وجود آن که مانند آن ها خوار و پست شدهام، به شما اعلام میکنم که شما هیچ نیستید، و این که این قدرتی که تا چشم کار میکند، گسترش دارد و تا اعماق آسمان را به سیاهی و تاریکی کشانده است چیزی نیست مگر سایه کوچکی که به روی قطعه خاکی سنگینی میکند و براثر بادی خشمگین نابود میشود.
👤آلبر کامو
📚حکومت نظامی
/channel/ecopolitist
غایت قانون عبارت است از بهره گیری از کیفیت نعمتهای انسانی و رسیدن به نعمت الهی. و در این راه قانونگذار باید تمام روابط اجتماعی، زناشوئی، مالی، چگونگی احقاق حقوق و حتی خاکسپاری را به نظم درآورد و پس از آن که از این امور مهم فارغ شد، باید برای قوانینی که وضع کرده است پاسدارانی بگمارد که برخی در پرتو شناسایی و برخی دیگر به سبب رای درست، شایستگی چنین مقامی را داشته باشند تا تمام جامعه با رشته خرد بهم پیوند یابد و بر همگان آشکار شود که پیشوای جامعه عدالت و خویشتنداری است و نه جاه و ثروت.
#قوانین
#افلاطون
/channel/ecopolitist
وقتی به تاریخ سومریان و تمدن آنها که فرهنگی بسیار عالی و ممتاز است و اینکه بطور ناگهانی و بدون مقدمه پدیدار شده است نگاه میکنیم، جهشی آشکار در آن را مشاهده ميکنيم که نشان دهنده وارد شدن عنصری جدید در معادلات انسانی است. چیزی که باعث شد انسان، از تعامل خودپرستانه و حیوانی ظالمانه، صرف نظر از برپایی تمدن مادی، به سمت تعامل اخلاقی، ایثارگری و انسانی متمایل گردد. تنها یک تفسیر منطقی و مورد تایید باستان شناسان برای این امر وجود دارد و آن وارد شدن «دین» در این معادله است و وجود آثار باستانی مبنی بر اینکه دین یا حضرت آدم و پیامبران این ارزشها را آورده اند، نیز موید این نوع تفسیر است. به دیگر تعبیر اتصال نفسی که از حیث مراتب بالاتر از انسان واره های پیشین بود، یعنی نفس حضرت آدم به جسم مادی که از لحاظ بیولوژیکی خودخواه بوده است، ارزشهای والای اخلاقی مانند ایثار را از طرف خداوند انتقال داد و مورد پذیرش و باور سایر انسانها گردید و آنان بوسیله ایثار، جنگ با خودخواهی را آغاز و دستاوردی نیک کسب کردند که حتی خداناباوران نیز مدهوش زیبایی آن هستند و این ندا را که آنها نیز مدعی آنند، سر دادند، هر چند برای آن توجیهات دیگری می آورند که از نظر علمی قابل اثبات نبوده و مبتنی بر توجیهاتی مانند نظریه میم است.
#وهم الالحاد
#سید احمد الحسن
/channel/ecopolitist