.
از قاصدان، شنیدن پیغام دوستان
گل را به دست دیگری از باغ چیدن است
#صائب_تبريزی 🌾🦏🕊
.
"سینوهه" شبی را به مستی کنار نیل به خواب میرود و صبح روز بعد یکی از بردههای مصر که گوشها و بینیاش به نشانه بردگی بریده بودند را بالای سر خودش میبیند. در ابتدا میترسد، اما وقتی به بی آزار بودن آن برده پی میبرد، با او هم کلام میشود.
برده از سینوهه خواهش میکند او را سر قبر یکی از اشراف ظالم و معروف مصر ببرد و چون سینوهه با سواد بود، جملاتی که خدایان روی قبر آن شخص ظالم را نوشتهاند برای او بخواند.
سینوهه از برده سوال میکند که چرا میخواهد سرنوشت قبر این شخص را بداند؟
و برده میگوید:
سالها قبل من انسان خوشبخت و آزادی بودم، همسر زیبا و دختر جوانی داشتم، مزرعه پر برکت اما کوچک من در کنار زمینهای بیکران یکی از اشراف بود. روزی صاحب اين قبر با پرداخت رشوه به ماموران فرعون زمینهای مرا به نام خودش ثبت کرد و مقابل چشمانم به همسر و دخترم تجاوز کرد و بعد از اینکه گوشها و بینی مرا برید و مرا برای کار اجباری به معدن فرستاد، سالهای سال از دختر و همسرم بهره برداری کرد و آنها را به عنوان خدمتکار فروخت و الان از سرنوشت آنها اطلاعی ندارم، اکنون از کار معدن رها شدهام، شنیدهام آن شخص مرده است و برای همین آمدهام ببینم خدایان روی قبر او چه نوشتهاند...
سینوهه با برده به شهر مردگان (قبرستان) میرود و قبرنوشتهی آن مرد را اینگونه میخواند:
"او انسان شریف و درستکاری بود که همواره در زندگیاش به مستمندان کمک میکرد و ناموس مردم در کنار او آرامش داشت و او زمینهای خود را به فقرا میبخشید و هرگاه کسی مالی را مفقود مینمود، او از مال خودش ضرر آن شخص را جبران میکرد و او اکنون نزد خدای بزگ مصر (آمون) است و به سعادت ابدی رسیده است..."
در این هنگام ، برده شروع به گریه میکند و میگوید:
"آیا او انقدر انسان درستکار و شریفی بود و من نمیدانستم؟ درود خدایان بر او باد... ای خدای بزرگ، ای آمون مرا به خاطر افکار پلیدی که در مورد این مرد داشتم ببخش..."
سینوهه با تعجب از برده میپرسد که چرا علیرغم این همه ظلم و ستمی که بر تو روا شده، باز هم فکر میکنی او انسان خوب و درستکاری بوده است؟
و برده این جملهی تاریخی را میگوید که:
"وقتی خدایان بر قبر او اینگونه نوشتهاند، من حقیر چگونه میتوانم خلاف این را بگویم؟"
و سینوهه بعدها در یادداشتهایش وقتی به این داستان اشاره میکند، مینویسد:
"آنجا بود که پی بردم حماقت نوع بشر انتها ندارد و در هر دوره میتوان از نادانی و خرافه پرستی مردم استفاده کرد..."
📗#سینوهه پزشک فرعون
✍🏻#میکا_والتاری
#بریده_ای_از_کتاب
کانال 🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸
@MehrBanooo_2018
خوابهای طلایی …
قطعه ای فوق العاده زیبا و بی نظیر پیانو
از استاد جواد معروفی …👌
#موسیقی #بیکلام…🎵 🎶♪
@coffebikalam
.
به يك نفر كه بيايد و بماند و
ما را از شرِ اين دلتنگىِ
غروبِ "جمعه" رها كند،
نيازمنديم...
#علی_قاضی_نظام
#غروبتان_بدور_از_دلتنگی
@Navay_Deli
🌼🪴🌼🪴🌼
یک نکو روی ندیدم که #گرفتار تو نیست
نیست در #مصر عزیزی که خریدار تو نیست
خوب کردی که رخ از آینه #پنهان کردی
هر پریشان نظری #لایق دیدار تو نیست
#صائب_تبریزی
کاشکی می شد دوباره در دلت مهمان شوم !
باز هم مثل گذشته با تو هم پیمان شوم !
سر گذارم با خیالت روی دوش لحظه ها
زیر چترت همقدم در کوچه ی باران شوم !
کاشکی می شد دوباره مثل ایام قدیم
تو شوی مجنون و من هم لیلی دوران شوم !
باز بنشینم کنارت لحظه ای با اشتیاق
دست در دستان تو همصحبتت با جان شوم !
کاشکی می شد بدور از این شلوغی های شهر
گوشه ی دنجی درون خلوتت پنهان شوم !
نیست در دنیای من دردی به غیر از عشق تو
بعد از این با خاطره هایت مگر درمان شوم !
کاش بر می گشت باز آن روزهای عاشقی
کاش بر گردی و من هرچه بخواهی آن شوم !
#آنجلا_راد
@Navay_Deli
برکینگ بد یه دیالوگی داشت خیلی خوب بود؛
میگفت:
«یه مرد مجبوره همیشه فراهم کنه،
حتی وقتی بهش احترام نمیزارن
قدر نمیدونن
دوسش ندارن
مجبوره تحمل کنه و ادامه بده چون یه مرده»
بنظرم واقعا مرد بودن یه جور دیگه ای سخته
💎 💎
شانه را رها کن
بگذار تاب موهایت
دست نخورده بماند
من
پشت پیچ و خم این جاده سیاه
هزاران عاشقانه سپید
جا گذاشته ام ...
شانه را زمین بگذار
مبادا عطر خاطره هایم
در هوای تنهایی تو
محو شود...
#سلیمان_بهرامی
@Navay_Deli
این بیکلام میتونه دوباره شارژتون کنه واسه یه روز جدید. پلی کنید و فردا رو با انرژی بیشتری سپری کنید.
@Silencedd
🖊#شعر
و جمعه
این کیسهزباله
که هرچه میگذارم داخلش
پُر نمیشود
آنکه دلم را شخم زد و
زخم کاشت
نمیدانست
اينجا بهجای باران
باران نمک است
تنهاییام را کجا بریزم
کفشهایی پُر از عجله دارم و
هیچ آینهای
منتظر چهرهام نمیماند
قرار ما
قرار دادن چند ستاره
زیر بالش بود
نه فرار ابرهایی که
آرزوی تو را بُردند
به تو گفته بودم
وقتی دعا میکنی
سرت را پایین بگیر!
حالا حق با آن تبریست
که دلش
برای درخت بیسایهای مثل تو
نمیسوزد
🖋محمددانیال خیاطی(م. قاصدک)
🌼🪴🌼🪴🌼
یک نکو روی ندیدم که #گرفتار تو نیست
نیست در #مصر عزیزی که خریدار تو نیست
خوب کردی که رخ از آینه #پنهان کردی
هر پریشان نظری #لایق دیدار تو نیست
#صائب_تبریزی
سالگرد فوت استاد: #جواد_معروفی
(۱۵ مرداد ۱۲۹۱، تهران –
۱۶ آذر ۱۳۷۲، تهران)
آهنگساز و نوازنده پیانو
فرزندِ استاد #موسی_معروفی نوازنده تار
یادش سبز …🍃
#موسیقی #بیکلام…🎵 🎶♪
@coffebikalam
کردم از عقل سؤالی که مگر ایمان چیست؟
عقل بر گوش دلم گفت که ایمان ادب است
آدمیزاد اگر بی ادب است، آدم نیست
فرق مابین بنی آدم و حیوان، ادب است!
#شعر
#استوری
کانال 🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸
@MehrBanooo_2018
تو نباید دعای من باشی
از خدا خواستم موافق بود
میتوانی خدای من باشی...!
#افشین_یداللهی
@Navay_Deli
غزل :
به چشم منتظران ، انتظار یعنی تو
كه جمعه روز قرار و نگار یعنی تو
قنوت و اشک و.دچارم به ندبه خوانی ها
و بغض تار و نوای سه تار یعنی تو
خزان خزیده به باغ عدالت دوران
دراین چپاول سرما ، بهار یعنی تو
اگر ز فتنه درخت ستم تنومندست
تبر به دستِ تو باشد ، تبار یعنی تو
به غم نشسته بسی مرد و زن به دوران است
دوای درد و غم بیشمار ، یعنی تو
خیال خنجر پر خون به دست " دجّال "است
به سوی خیمه ی دشمن سوار یعنی تو
به جستجوی تو پای ترانه تاول زد
به التیام غزل سایه سار ، یعنی تو
سلاح اشک و دعا التماس یاری داشت
ز یار دین و ولایت که یار یعنی تو
وجمعه روز قرار و.نگار یعنی تو
به چشم.منتظران ، انتظار یعنی تو…
🎙خوانش بانو زیباصادقی
✍مرتضی افشاری
توضیحات:
بیت ششم :بر اساس روایات دجال نام دشمن امام در آخرالزمان است که میگویند یک.چشم.دارد (شاید بتوان معنی شبکه ی تلویزیونی یا ماهواره ای را از دجال برداشت نمود )
بیت هشتم:اشاره به فرازهایی از دعای کمیل که میفرماید ""خدایا رحم.کن بر کسی که سلاحش گریه(سلاح البکاء) میباشد""
و همچنین :امرتهم.بدعایک و ضمنت لهم الاجابة …در،همان دعای زیبا
دعوتید👇👇
@morteza_afshari