شاید اگر کتاب نیز مانند کوکائین ممنوع بود، مردم از سر کنجکاوی هم که شده، چند خط از آن مصرف میکردند
━━━━━━━━━
الخاندرو_خودوروفسکی
🍃🌸
من آن مرغم که افکندم به دامِ صد بلا خود را
به یک پروازِ بیهنگام، کردم مبتلا خود را
نه دستی داشتم بر سَر، نه پایی داشتم در گِل
بهدست خویش کردم اینچنین بیدستوپا خود را
چنان از طرحِ وضعِ ناپسندِ خود گریزانم
کهگر دستم دهد از خویش هم سازم جدا خود را
گر این وضعاست میترسم که با چندین وفاداری
شود لازم که پیشت وانمایم بیوفا خود را
چو از اظهار عشقم، خویش را بیگانه میداری
نمیبایست کرد اول به این حرف آشنا خود را
ببین وحشی که در خوناب حسرت ماند پا در گِل
کسی کو بگذراندی تشنه از آب بقا خود را!
#وحشی_بافقی✨🍃
باید کــــه ز داغم خبــری داشته باشد
هر مرد که با خود جگری داشته باشد
حالم چو دلیری است که از بخت بد خویش
در لشکــر دشمن پسری داشتـــه باشد !
حالم چو درختی است که یک شاخه نااهل
بازیچــــهی دست تبــــری داشتـه باشد
سخت است پیمبر شده باشی و ببینی
فرزند تــــو دیــــن دگـــری داشته باشد!
آویخــــته از گــــردن من شـــاه کلیدی
این کاخ کهن، بی که دری داشته باشد
سر درگمـــیام داد گـــره در گـــره اندوه
خوشبخت کلافی که سری داشته باشد!
#حسین_جنتی
سه گانی :
خونم شهید زادند
در شرحِ صدر و سینه
ایشان مراد و رادَند
✍مرتضی افشاری
🌷🌷🌷🌷🌷
🌷🌷🌷🌷🌷
🎙شعرِ دکلمه از جناب احمد جم با خوانش زیبای جناب مهدی عَلیها
🆔
@morteza_afshari
من شبى
حسرت خويش را
در هياهوى هم آغوشى يك
هرزه ى
مست...
ميان بسترش بى درد بى درد
پاى كوبيدم
و
رقصيدم....
#آرام شهنواز
كتاب لاليك
توی تاریکی اتاق دراز بکش. هندزفری رو بذار توی گوشت و به یک موسیقی آروم گوش کن، و تمام این روزهای تلخ و شیرینی که گذشت رو از مقابل چشمات عبور بده، تا وقتی چشمات رو باز کردی راحتتر نفس بکشی. گذشته تموم شده. اگر ازش رد نشی، اون از تو رد میشه، و جاده زندگیت رو بند میاره. رها کن.
@Silencedd
آدمها
میآیند
و میروند
ولی در دلتنگیهایمان
شعرهایمان
و رویاهای خیسِ شبانهمان میمانند...
شبتون به دور از دلتنگی🌹♥️
••••••••••••••••••••••┈✾•✾•✾┈••••••••••••••••••
زندگی من که بعد از رفتنت ویران نشد!
کی شود ویرانه ای از حادثه ویرانه تر؟
بی سبب با قلب صد ها پاره ام بازی مکن
ان که مجنون گشته را لطفاً مکن دیوانه تر
#محمد_سبحان_مهنام
#تشنهلب | @Teshnelaab
ما از تبارِ بغضیم... آسودگی روا نیست...
#شعر
#عکس_نوشته
کانال 🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸
@MehrBanooo_2018
یه جوری زندگی کنین هیشکی متوجه روز خوب و بدتون نشه، باور کنین بیشتر اینایی که به عنوان رفیق و فامیل دور و برمونن با دیدن خوشحالیامون ناراحت میشن و با دیدن روزای تلخمون خوشحال میشن.....
@avaynilofar
دوست دارم
در این شب دلپذیر
عطر تو
چراغ بینایی من شود
و محبوبه شب راهش را گم کند .
دوست دارم
شب لرزان از حضورت
پایش بلغزد
در چاله ای از صدف که ماهش می خوانند
و خنده آفتاب دریا را روشن کند .
اما نه آفتاب است و نه ماه
عصرگاهی غمگین است
و من این همه را جمع کرده ام
چون دلتنگ توام ....
#محمد_شمس_لنگرودی
دلم میخواهدت ، وقتی میگویم میخواهم نه هر خواستنی از آن خواستن هایی که در شعرهای شاملو هست در شعر نیما ، فریدون ، از آن خواستنهایی که عطر گلاب کاشان را دارد ،از همان هایی که وقتی دستت را گرفتم یاعلی بگویی وتا ابد بمانی...
#براتی
@Silencedd
خودَت باش
همان خودِ معمولیَت
عاشق باش
برقص
زندگی کن
در کنارِ همه نامهربانی ها تو مهربانترین باش برایِ خودَت باخودَت نجنگ!
باخودَت راه بیا،صحبت کن،راهنماییَش کن،درکَش کن خودَت را دوست داشته باش حواسَت باشد هیچکس بهتر از خودَت نمیتواند رفیقِ تنهایی هایَت باشد،
که درکَت کند، که دوستَت داشته باشد
تو همدم ترینی برایِ لحظاتَت
رفیق ترینی برایِ تنهایی هایَت
مهربان ترینی برایِ دنیایَت
و بهترینی برایِ خودَت
"پس یادَت نرود که در این هیاهویِ نامهربانی خودَت را دو دستی بچسبی..
ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺩﺭ ﻧﺴﯿﻢ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺑﻮﺳﯿﺪﻡ ﺗﻮﺭﺍ
ﻣﯽ ﺷﮑﻔﺖ ﺍﺯ ﺩﺍﻣﻨﺖ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﮐﻤﺎﻥ، ﭼﯿﺪﻡ ﺗﻮﺭﺍ
ﭼﻨﮓ ﺩﺭ ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ ﮔﯿﺴﻮﯼ ﺗﻮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ
ﻧﺖ ﺑﻪ ﻧﺖ ﺁﺭﺍﻡ، ﻣﯽ ﺭﻗﺼﯽ ﻭ ﺭﻗﺼﯿﺪﻡ ﺗﻮﺭﺍ
ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯼ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﯼ... ﯾﮏ ﻗﻬﻮﻩ ﮔﺎﻫﯽ ﺯﻧﺪﮔﯿﺴﺖ
ﭘﺸﺖ ﻫﻢ ﻓﻨﺠﺎﻥ ﺑﻪ ﻓﻨﺠﺎﻥ ﺁﻩ، ﻧﻮﺷﯿﺪﻡ ﺗﻮﺭﺍ
ﺑﻮﺳﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﺩﺍﻧﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻦ ﺗﺸﻨﻪ ﺑﻮﺩ
ﭘﯿﭽﮑﯽ ﺩﺭ ﻣﻦ ﺑﻪ ﭘﺎ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ، ﭘﯿﭽﯿﺪﻡ ﺗﻮﺭﺍ
ﻋﺸﻖ ﺯﯾﺮ ﭘﻮﺳﺘﻢ ﭼﻮﻥ ﻧﻮﺭ ﺩﺭ ﻗﻠﺒﻢ ﺩﻭﯾﺪ
ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﺁﺑﺴﺘﻦ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ، ﺗﺎﺑﯿﺪﻡ ﺗﻮﺭﺍ
ﺗﻦ ﺑﻪ ﺗﻦ ﯾﮏ ﺗﻦ ﺷﺪﯾﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺗﺐ ﻫﻢ ﺳﻮﺧﺘﯿﻢ
ﮔﻢ ﺷﺪﻡ، ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺧﻮﺩ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﺗﻮﺭﺍ
ﺑﺎ ﺗﻮ ﻫﯽ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺧﺪﺍ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻣﺎﺳﺖ
ﺑﺎ ﺗﻮ ﺣﺲ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺩﺍﺭﻡ،... ﭘﺮﺳﺘﯿﺪﻡ ﺗﻮﺭﺍ
ﺍﺯ ﻗﻨﻮﺗﻢ ﺳﺎﺧﺘﻢ ﻗﺎﯾﻖ ﺑﻪ ﺁﺏ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ
ﻫﺮ ﻃﺮﻑ ﻓﺎﻧﻮﺱ ﻋﺸﻘﺖ ﺑﻮﺩ، ﭼﺮﺧﯿﺪﻡ ﺗﻮﺭﺍ
ﺑﯿﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍﻩ ﻣﯿﺮﻓﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﺖ
ﺩﺭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ، ﮐﻮﭼﻪ، ﺩﺭﯾﺎ، ﺩﺷﺖ ﻫﺎ... ﺩﯾﺪﻡ ﺗﻮﺭﺍ
ﻫﺮ ﮔﻠﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺷﮑﻔﺖ ﺍﺯ ﺩﺷﺖ، ﺗﻔﺴﯿﺮ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ
ﺩﻭﺧﺘﻢ ﭘﯿﺮﺍﻫﻨﯽ ﺍﺯ ﮔﻞ-ﻭَ ﭘﻮﺷﯿﺪﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ...
#غلامرضا_سلیمانی
خواهش میکنم فضای گروه با هگین توجه ها گرمتر میشه صرفآ شعر کپی و ارسال بشه یه جوریه
Читать полностью…🌺خوشبختی
☕️زمانیست کہ وجودت
🌺ارمغان آرامش برای دیگران باشد
☕️هرزمان احساس کردی
🌺دیگران درکنارت آرامش دارند
☕️بدان کہ خوشبختی
🌺چون خودت آرامی
☕کہ میتوانی دیگران را آرام کنی
همین که پلک می گشایی
خورشید حضورت
تمام آسمان قلبم را روشن می کند
و صبح از دریچه نگاهت
میزبان تنهایی های من می شود
شعرهایم را
هر صبح در آغوش باد رها میکنم
تا عشق ما را فریاد بزند و
واژه واژه اش را به گوش جهانیان برساند
و بگوید
هنوز هم یک دیدار و صبح بخیر
عاشقانه میتواند
سرآغازِ پرسه در کوچه های خوشبختی باشد .
#مینو_پناهپور
#درود_پگاهتان_زیبا
@Navay_Deli
عاقِبَت از عِشقِ تو اهلِ کِلیسا میشَوَم
میکِشَم دَست از مُسلمانی یَهودا میشَوَم..
آن قَدر در کَشتیِ عِشقَت نِشینَم تا سَحَر،
یا به ساحلِ عِشقَت رِسَم یا غَرقِ دریایَت شَوَم(:
امیدوارم خدا یه جور خاص واستون بچینه که ته همه اتفاق های زندگیتون به خوشی ختم بشه ❤️
Читать полностью…دوستان عزیز محبت کنید این چینل را سبسکرایب کنید.
https://youtu.be/MOg58JvuZh4?si=d6Yt9qvKZlOmh270
.
با من حرف بزن
من تنها تنهایی هستم
که جز تو
کسی نمی تواند شریک تنهاییم باشد
با من حرف بزن
که من تنها صدایی هستم
که بی تو در سکوت خود خیره میشوم
با من حرف بزن
که روزگارم نه که نمی گذرد
که تمام دنیای من بی تو جمعه میگذرد.
#امير_وجود
در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست
می رسم با تو به خانه،از خیابانی که نیست
می نشینی روبرویم،خستگی در می کنی
چای می ریزم برایت،توی فنجانی که نیست
بازمی خندی ومی پرسی که حالت بهتر است؟!
باز می خندم که خیلی،گرچه می دانی که نیست
شعر می خوانم برایت،واژه ها گل می کنند
یاس و مریم می گذارم،توی گلدانی که نیست
چشم می دوزم به چشمت،می شود آیا کمی
دستهایم را بگیری،بین دستانی که نیست..؟!
وقت رفتن می شود،با بغض می گویم نرو...
پشت پایت اشک می ریزم،در ایوانی که نیست
می روی و خانه لبریز از نبودت می شود...
باز تنها می شوم،با یاد مهمانی که نیست...!
بعد تو این کار هر روز من است
باور اینکه نباشی کار آسانی ک نیست....
✏بیتا امیری
با عجله راه می رفتم،
که محکم به چیزی خوردم!
"آدم" بود...
منتظر بودم پرخاش کند،
لبخندی زد و رفت!
به گمانم "انسان بود"...
#حسین_پناهی
🍂🍁/channel/d55007
✨🍃🍃✨
مَن اگر؛روزی بخواهَم عشق نقاشی کنم..
یکطرف دل ؛یکطرف اعجازراخواهم کشید..
نقشِ تنهایی؛ ِخودرایک قناری درقفس..
آنطرف باعشق؛ ِتوپَرواز راخواهم کشید..
عاشقی را گر بخواهم؛ با قلم مَعنا کُنم..
نَقشی ازیک کوچِ ؛بی آغاز راخواهم کشید ..
گر بگویی؛ عشق را جور ِ دگر تَرسیم کن...
جادّه ی ِپُر از نَشیب؛ ِراز راخواهم کشید..
گر بگویی در کبوتَر ؛ عشق را نَقشینه کُن..
آسمانی بی غم ِ ؛شَهباز را خواهم کشید..
گر اَسیری را بخواهَم؛ خوب نَقاشی کنم..
درقفس غمگینیِ؛ یک باز راخواهَم کشید..
آروزی هَردرخت،مرگ ِدرخت اَندازهاست..
زین سبب مردی؛ تبَراَنداز را خواهم کشید ..
هیچ نَقشی سَخت تَر؛ازغَمزهُ ونازِ تونیست..
تا ابَد ؛بر لوحِ دل؛ این ناز را خواهمکشید..
مهدی_آشتیانی
آوا 🍁zari🍁
در عشق شد به رنگ دگر روزگار ما
تغییرِ رنگ ماست بهار و خزان ما
از خویش میرویم سبکتر ز بوی گل
بر طرفِ دامنی ننشیند غبار ما
ابرِ بهار در عرقِ شرم غوطه زد
از مایهداریِ مژهٔ اشکبار ما
همچون سپند، در آتشِ شوق تو میتپد
روزی که داشت خانه به خارا، شرار ما
مانند گَرد، کز رم آهو شود بلند
آرام میرمد ز دل بیقرار ما
از تاب رشک در جگر لاله خون کند
داغ تو گر بهار کند در کنار ما
رفتیم و ماندهاست چون قلم، «حزین»
بر صفحهٔ زمانه، سخنْ یادگار ما.
لاهیچی