gahferestghkeshani | Unsorted

Telegram-канал gahferestghkeshani - گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

1381

اینجا گاهی مطالبی می بینید که شاید در زندگیِ عملی‌تان، مفید باشند. در صورت مفید دیدن، می توانید گاه فرست را معرفی کنید. کتاب ها در سایت عدم خشونت: ghkeshani.com و t.me/ahestegisadegi t.me/ghkesh : تماس

Subscribe to a channel

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

✳️ ضرورتِ نگاهی آزادی‌بخش به درون


✅ این کانال، خیلی‌خیلی کم به مصداق‌های مشخصِ مسائل روز می‌پردازد، در همان حالی‌که خود را وقف  کاهش مرارت‌ها و بیانِ جستجوی حقیقت و از جمله همان مسائل روز تصور می‌‌کند، البته اگر که بتواند.

✅قدرت‌مند شدنِ جامعه در برابرِ شرّ لِویاتان (غولِ قدرت‌مند، بی‌مهار و نادانِ حاکمیت‌ها) و ایجاد موازنه‌ای اثربخش به سودِ همه‌ی مردم در این عرصه، در کنارِ تامینِ آبادی، آرامش، آزادی؛ و بِه‌‌کردِ کیفیتِ حیات و زندگی و رضایت‌مندی، بِه‌کردِ شرایطِ زیست (خوراک، بهداشت، مسکن، و ...) ، بِه‌کردِ زیست‌بوم‌ها، بِه‌کردِ معیشت مردمان، بِه‌کردِ کرامتِ انسانی، بِه‌کردِ اخلاقیات، بِه‌کردِ حالِ روحی و روانیِ فردی و جمعی و ... همه‌گی یک نظامِ درهم‌بافته را تشکیل می‌‌دهند که باید با هم رشد کنند و بهتر بشوند. هر کدام که نقص داشته باشد، بر روی همه‌‌ی موارد دیگر اثرِ بد می‌گذارد و به کل مجموعه‌ آسیب می‌زند.
================ه
✅ یکی از عرصه‌های پویشِ بشری، روح و روان اوست (منظور از روح، همان روحیه است).
روان‌درمانی سعی می‌کند به متعادل‌کردنِ این نظام –که تمامیِ تلقیِ ما را از پویش‌های بیرونی شکل می‌دهد. یعنی این روح و روان ما است که آخرین برداشت از واقعیت را می‌سازد و ما را در لحظه‌لحظه‌ی عمرِ کوتاه‌مان خوش‌حال یا بد‌حال می‌کند. روان‌درمانی به تغییرِ فعالِ نگرشِ ما به وضعیتِ بشری و به خودمان می‌پردازد.

✅ پس در حضور بدترین یا بهترین نظام‌های زیست‌بومی، معیشتی، سیاسی-اقتصادی-اجتماعی، عرفی، سنتی، این ذهن و روان بشر است که باید آن‌ها را حس کند، درک کند، بپذیرد، نپذیرد و از پا ننشیند و برای آرامش و رضایتِ خاطر و با‌معنا کردن زندگیِ خود سعی در تغییرِ درونِ خود و شرایط بیرونی کند.

✅ روان‌درمانی با این بخش اصلی از وجودِ انسانی سروکار دارد، چنان که قبلا در فرسته‌ای در بالاتر گفته‌شد که
- مراقبه و
- روان‌پزشکی
هم در این حیطه کار می‌کنند.

✅ روان درمانیِ اگزیستانسیالِ اِروین یالوم هم در این مسیر است و کمک می‌کند تا به جنگلِ‌مولای درون‌‌مان نگاهی رهایی‌بخش بیندازیم.

پادکستِ رواق که چندین و چند اپیزود (قطعه) از آن امتحان شده است، خود را به این نوع درمان اختصاص داده. گوش‌کردن به اپیزودهای متعددِ آن می‌تواند کمکی به "خودیاریِ" شنونده باشد. بعضی از آن‌ها به‌شدت رهایی‌بخش و آزادی‌بخشِ جان و روان اند.

✅ مخاطبِ دو پادکست زیر همه‌گان اند. اما کسانی که به آخر خط رسیده‌اند، کسانی که درد بی‌درمان دارند، کسانی که رو به مرگ‌ اند، کسانی که به خودکشی فکر می‌کنند یا اقدام به آن کرده‌اند، کسانی که فکر مرگ آزارشان می‌دهد مخاطبِ خاص این دو اپیزود هستند.

کل این پادکست به رهایی‌بخشیِ ما از اضطرابِ تنهایی، آزادی و مرگ اختصاص دارد. پس همه‌ می‌توانند گوش بدهند، اما از پیش معلوم است که جوانان ممکن است از این بحث‌ها، با عنوان اشتباهیِ "ناراحت‌کننده" اسم ببرند و حالِ فکر کردن به آن‌ها را نداشته باشند. در حالی که اگر کسی بتواند در جوانی با این بحث‌ها آشنا بشود و با آن‌ها زندگی کند، قطعا زندگیِ (مثلاً) ۶۰ سال بعد خودش را با کیفیت بیشتری می‌گذراند.

✅ اجرای خود اپیزود‌ها بسیار عالی و با روایتی جذاب و حرفه‌ای است. مولف و مجری سواد لازم برای روایت‌های خود را دارد. تا الان (۲۷ تیر ۱۴۰۲) ۱۰۶ اپیزودِ آن منتشر شده. می‌توان کاملا مطمئن بود که مطالبِ آن، به‌هیچ وجه شباهتی به سخنرانی‌ها و کتاب‌های "خودیاری و روان‌شناسیِ زرد و سرِکاری" ندارند. پس می‌توان در آن‌ها تامل کرد. شاید گره‌ای از کار فروبسته‌ی ما بگشایند.
مثلا به عنوان نمونه:

روان‌درمانی اگزیستانسیالیستیِ اِروین یالوم، به روایتِ فرزین رنجبر در

پادکست رواق:

اپیزود 64، درس آخر
https://castbox.fm/vb/352344386  
و

اپیزود ۶۲، در جستجوی معنا
https://castbox.fm/vb/347476835

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

✳️ مصطفی ملکیان،
پایداری ایران و
۱۰ پرسش از روشن‌فکریِ دینی


✅ کلید عقل و مغز و روح را به کسی نباید سپرد،
✅ چک سفیدِ اعتماد و باور را به کسی نباید سپرد،

✅ اما مصطفی ملکیان معلمی است بسیار خوب که در دو سخنرانیِ متفاوت در فرسته‌های بالا، همراه با دانشِ لازم، اما با صراحتِ لهجه و شجاعتْ تاملاتِ خود را در باره‌ی
- "ایران و وضع و حالِ ایران امروز" و نیز
- "همه‌ی ادیان و روشنفکری‌ دینی"

به‌ زبان می‌آورد.

با هم در نظرات او تامل کنیم، شاید سوال‌ها‌ی تازه‌ای طرح شده و گره‌ای یا گره‌هایی از کارهای فروبسته‌ی ما باز شوند.

لینک‌ها:
/channel/GahFerestGhKeshani/5706

/channel/GahFerestGhKeshani/5707

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

🔈 فایل صوتی برنامهٔ گفتگومحور مِهستان ایران به روایت مصطفی ملکیان

#مصطفی_ملکیان #مهستان #روایت_ایران #صدانت #ایران_پایدار

@Sedanet
@iranepaydar_official
@mostafamalekian

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

دم زدن از "دایره‌‌ی حقیقت" و تن دادنِ عملی به "زندگی در زیر چتر دروغ"!
مسئله این است! 👇👇👇
/channel/GahFerestGhKeshani/5703

(ماخذ عکس و اصل فرسته‌ی بالاتر: گشت‌ها: هومنِ پناهنده،
/channel/gashthaa )

مرتضی مردیها تجربه‌ی خودش را برای‌مان تعریف می‌کند و نشان می‌دهد کار از جای دیگر خراب است. یعنی بی‌خود در باره‌ی مارادونا حرافی نکنید، بلکه غضنفرها را در وجودِ خودتان پیدا کنید.

با این احوال، باز هم باید از هاول و گاندی و فرهاد میثمی -که تلاش کرد تا تفسیری از تحولِ فردی-اجتماعی از نگاه این دو به‌دست دهد- بیشتر بشنویم.

و باز هم باید به داستانِ سعدی برگردیم که گفت:
توانگری بخیل را پسری رنجور بود. نیک‌خواهان گفتندش: مصلحت آن است که ختم قرآنی کنی از بهر وی یا بذل قربانی. لختی به اندیشه فرو رفت و گفت: مُصحف مهجور اولی‌تر است که گله‌ی دور.

صاحب‌دلی بشنید و گفت: ختم‌ش به علت آن اختیار آمد که قرآن بر سر زبان است و زر در میان جان.

دریغا گردنِ طاعت نهادن- گرش همراه بودی دستِ "دادن"

به دیناری چو خر در گل بمانند - ور الحمدی بخواهی صد بخوانند!

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

ارتباط عقب‌ماندگیِ ذهنی با بیماریِ اجتماعیِ کودنی از دید دیتریش بونهوفر


او الهی‌دانی است جوان در دوران سیطره‌ی وحشتِ رژیم هیتلری که نه‌تنها با دروغِ بزرگِ حاکم همکاری نمی‌کند، نه‌تنها خود را سرگرم سرو‌کله‌زدن با خدای خود در پستو و صحنِ کلیسا نشان نمی‌دهد،بلکه بر هیتلر می‌شورد و چه شوریدنی!

الگویی برای همه‌ی انسان‌ها، به‌خصوص مومنینی‌که جنایت و چپاول را به‌نامِ دین‌شان می‌بینند اما دَم برنمی‌آورند،یا دین‌دارانی که با چراغِ خاموش از مزایای همان‌نظام بهره‌مند می‌شوند، اما ساکت می‌مانند واعلامِ انزجار از آن دینِ ادعایی‌نمی‌کنند.

او از جمله کسان انگشت‌شماری است که
"کلام‌شان مطابقِ زیست‌شان و زیست‌شان مطابقِ کلام‌‌شان" است.

در همان دورانْ بزرگانی هم بودند (به جز انیشتن) که در چنبره‌ی دروغِ بزرگ ماندند، طومارِ حمایت از هیتلر هم امضا کردندو حتی برای پروژه‌ی بمبِ اتمیِ‌هیتلری کمک کردند.

اما او خفه نشدو با سکوت خود در جنایت مشارکت نکرد.
نک:معرفیِ او با ترجمه‌‌ی گوگلی (البته با کمی صبر):
https://shorturl.at/ejk25
سرزمین ما هم از این نوع‌مومنان کم نداشته.

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

دوستان سلام،
آدرس باتِ (ماشینِ) هوش مصنوعی مشهورِ چت جی پی تی در تلگرام، که به فارسی و انگلیسی و زبان‌های دیگر می‌تواند در باره ی پرسش های مختلف شما از همه چیز گفتگو کند و هر جا هم که عقل اش قد نمی‌دهد، اظهار بی اطلاعی کند (این خود فضیلتی است نسب به رفتار اکثریت ما و آموزشی است برای ما که خود را معمولا عالم‌الدهر می دانیم.
(ظریفی می‌گوید ملت ایران 80 میلیون جراح مغز دارد که متاسفانه فقط دست‌شان به تیغ جراحی نرسیده است). فقط کلیک کنید :

@GPT4Telegrambot


پرسش شما هر چه می‌تواند باشد. با پرسش‌تان گفتگو شروع می‌شود. از پختن نان تا کسب‌ و کار، و تا تقویت جامعه‌ی مدنی و عقب‌راندنِ هیولای قدرت متمرکزِ بی‌مهار.


لطفا یادتان باشد که پرسش های تان دقیق و مشخص، بدون استعاره و بازی‌های کلامی باشد تا بتوانید پاسخ های این ربات را بهتر به زیر سوال ببرید و در نهایت به گفتگو و آموزشی نسبتا موثرتر برسید

می‌‌توانید در پاسخ‌ به پرسش ها، آن ها را زیر سوال ببرید و دوباره با چت گفتگو کنید تا ربات به جواب دقیق تر و سنجیده تری برسد.

این ماشین، به شکل رایگان فقط تا ۱۰ گفتگو را در هر روز پاسخ می‌دهد.

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

✳️ کنش‌گری فردی و اجتماعی، منفرد یا متشکل و اعتنا به محنت‌‌کِشان، برای کاهش اقیانوسِ رنجِ دیگران راهی است برای "خلاصی از احساسِ پوچیِ هستیِ بی‌اعتنا به ما" و "معنابخشی به هستیِ خود." این کار انواع بسیاری دارد، از مقاومتِ فردی و جمعیِ سنجیده و حساب‌شده در برابر دروغ و ستم گرفته تا مطالبه‌گریِ اجتماعی و تا توان‌مندسازیِ محنت‌کشان. "مهر و ماه" خود را متعهد به توان‌‌مند‌سازی معرفی می‌کند و نه فقط امرِ زیبای تقسیمِ نان.

✅ توان‌مند سازی هم باید سنجیده و حساب‌شده باشد و از تجربه‌های جهانیِ نوین و موفقِ اقتصاد‌ی‌-اجتماعیِ جایگزین برای ترویج اقتصاد و تولید و مصرفِ محلی، و اقتصادِ مشارکتی و همیارانه ... استفاده کند. در این راهْ ابداع و شناختِ راه‌حل‌های مناسبِ جایگزینِ جریانِ غالب یک اصل مهم است.

✅ از طرف دیگر، کمک‌‌‌دهنده‌‌گان باید بعد از درستی سنجیِ برنامه‌ها، به‌ راحتی بتوانند حساب‌کشی کنند و شاهدِ "پاسخ‌گویی و مسئولیت‌پذیری" نهاد‌های کنش‌گر باشند. این دو قاعده‌ی فراموش‌شده باید حتما رایج بشود تا همگی یاد بگیریم اختیارات بدون پاسخ‌گویی یعنی نطفه‌بستنِ فساد!

✳️ سایت: https://mehr-o-mah.com

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

کلامی‌ با شما خواننده ی گرامی،
=====================ه
لینک دسترسی به بخش‌های مختلف کانال گاه فرست:
/channel/GahFerestGhKeshani/4226
===================ه
معمولا از رسانه های مجازی انتظار می رود که فعال باشند.
معنای "فعالْ" با توجه به هر رسانه کمی فرق می کند. در مورد تلگرام، فعال بودن لابد انتشار روزانه یک یا چند فرسته است.
کانال گاه فرست با این تعریف، لابد «فعال» نیست.
این کانالِ «غیر خبری» تا الان بیشتر از 5000 فرسته داشته است.
این فرسته ها در باره ی موضوعات خیلی متنوعی بوده‌اند که در عینِ‌حال در رعایت چند اصل با هم اشتراک داشته‌اند.
یکی از مهم ترین این اصل ها، کاهش درد و رنج بشری بوده؛
یکی دیگر توجه به عینی ترین مسائل ملموس و مکرر روزمره ی همگانی بوده؛
و همین‌طور در اصولی دیگر.
صاحب این کیبورد، فکر می کند که مگر آدم چقدر حرف باید داشته باشد که هر روز بخواهد و بتواند حتما یک روضه‌ی تازه سرِ مِنبر بخواند؟
درست است که ما با بمباران و انفجار اطلاعاتی روبرو هستیم، اما این هم درست است که لازم نیست با آن هم سرعت بشویم.
خیلی از مطالب، حتی مطالب غیر خبری، تکرار مکررات حکیمانه یا مکرراتِ یاوه است که می‌شنویم و برای دیگران تعریف می‌کنیم یا بازفرست می‌کنیم.
پس بد نیست اساس را بر کم‌گویی و کم‌شِنَوی و گزیده‌گویی و گزیده‌شنوی بگذاریم و
جان و روح و وقت و «عمل» و رفتارِ خویش ازین ورطه برهانیم.
اما به‌جای آن در فکرِ عملِ فردی و جمعی به یکان‌یکانِ حکیمانه‌ترین و واجب‌ترین آموزه‌هایی باشیم که در معرض‌شان قرار گرفته‌بوده‌ایم و فقط لحظاتی به آن‌ها فکر کرده‌ایم و پشتِ‌گوش انداخته‌ایم.
دوستانی که به تازگی به این کانال می پیوندند همان حرف‌هایی را که صاحب این قلمْ در طول دو سه سال لازم به انتشار می‌دیده، می‌توانند با کلیک‌کردن روی آدرس زیر بخوانند و به یادداشت‌های بالا و پایین آن ها هم سر بزنند، و اگر یاوه نبودند و چیز دندان‌گیری دیدند، سر نخ را بگیرند و خودشان در عمل و نظر دنبال کنند و بیشتر بکاوند:
______ه

این ک
انال، بیشتر به نیازهای عملی و مفیدِ زندگی می‌پردازد، چیزهایی که در زندگیِ واقعی و عملی به‌کار بیایند و به «خودتوانمندسازی»، "خود‌آستین‌بالازنی" و «خودتوان‌بخشیِ» ما ملتِ «درخودمانده» توجه می‌کند،
به تقلیل مرارت و تقریر حقیقت؛
و طبعاً و قطعاً به «برون‌آمدنِ دستی از غیب» باور ندارد!
=================
لینک دسترسی به بخش‌های مختلف کانال گاه فرست:
/channel/GahFerestGhKeshani/4226

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

ادامه‌ی فرسته‌ی قبلی: /channel/GahFerestGhKeshani/5679

✳️ حال پرسش پیش می‌‌آید که آیا این راه برگشت‌ناپذیر است یا می‌توان جهانی بدون اینترنت را در آینده تصور کرد؟
آیا می‌شود جهانی غیر الکترونیک و غیردیجیتال تصور کرد؟ یعنی همان جهانی که با دریافت نامه‌ای که با پست ۶۰ سال پیش، پست حلزونی یا پستی که با شتر و گاری می‌آمده، دنیایی از شور و شوق و عشق و عاطفه و همدردی و همدلی را بین دو طرف منتقل می‌کرده؟ در برابر دنیایی بسیار بی تفاوت عصبانی و عصبی و پرسرعت و کنش‌گریِ کلیک‌وار و لایک کننده که در شبکه‌های اجتماعی داریم به‌تدریج می‌بینیم.

✅ آیا اینترنت نیک‌زیستیِ چندوجهیِ ما را نسبت به دوران ماقبل خود بهتر کرده؟

✅ آیا فراغت عمیق و با کیفیتِ ما را بیشتر کرده یا اضطراب و پریشانی‌ها را بیشتر کرده؟
آیا خورد و خواب ما را کیفیت داده یا از آن زده؟
به این پرسش‌ها نمی‌توان فورا برچسب ارتجاع و بازگشت به غارهای بشرِ اولیه زد. باید این پرسش‌ها پاسخ بگیرند تا بتوانیم از نیک‌زیستی‌ِ‌مان در برابر تکنولوژیِ بی‌مهار و حاکمیت دولت‌ها و قدرت‌های اقتصادی و رفتار غریزیِ خودمان حفاظت کنیم.
castbox.fm/vb/361549828

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

✳️ نگاه‌هایی به شاه، روشنفکران، چپ‌‌ها و انبوه مردمِ آن روز و امروز،

از دید محمد قائد

✅ اگر بخواهیم ببینیم "چی شد که این‌جور شد؟" و در عینِ حال، به دنبال "کپسول یک شبه‌ی حقیقت" هم نباشیم و کمی به خود زحمت بدهیم، تجربه‌ها و گزارش‌های دستِ اولِ محمد قائد، روزنامه‌نگار دوران ماضی و امروز، جُستار نویس و مترجم نامدار که با چشمانی تیزبین این صد ساله را کاویده، می‌تواند منبعی برای پرسش ما باشد، هر چند که در بسیاری از موارد با او اختلاف نظر داشته باشیم.

✅ قلمِ او یکی از قوی‌ترین قلم‌های فارسی است. باید کمی صبر کنید تا با طنز و هزل و کنایه‌های مکررِ او آشنا شوید.


✅ این نوشته‌ها را هم اکنون می‌توانید برای پیگیری سوال بالا از سایت او بخوانید، اما لطفا فراموش نکنید که طولانی، اما در حد کفایت اند، نه از جنسِ پرگویی و غلنبه‌نویسی با زبان غیرآدمیزاد:

- هم‌چنان دنبال مقصر اصلی

- "من لیدر انقلابم": رقابت شدید شاه با چپ

- اکنون و بعد

- فکر روشنفکری مقدم بر روشنفکری

- قصه‌ای که طی حیات ما، به قول اصفونیا، چندین جور تابونده خواهد شد


www.mghaed.com

پی‌نوشت: برای آشنایی با او، نک: ویکی پدیا و گوگل فارسی

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

✳️ «قانون عشق و قانون خشونت»،
یکی از آخرین آثار بلوغِ فکری-روحیِ فرزانه‌ای روس، تولستوی،
========ه
✅ ترجمه‌ی شهاب‌الدین عباسی، نشر مروارید.
حداقل دو کاری که قبلا از مترجم ارج‌مند خوانده شده، گزینشِ موضوعیِ ارزش‌مند، دقت و روانیِ کافی داشته‌اند.


✅ نک: لطفا به سه فرسته‌ی بالا 👆 و نیز جستجوی کلمه‌ی تولستوی در این کانال و اینترنت

ماخذِ فرسته‌ی اولِ معرفیِ کتاب در بالا سایتِ ایران کتاب است:
iranketab.ir/book/30833-the-law-of-love-and-the-law-of-violence

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

معرفی کانال آهستگی سادگی
=======================ه
سلام دوستان،
با عرض ادب،
کانالی رو معرفی می کنم به اسم «آهستگی سادگی» که فقط اختصاص داره به معرفیِ متفکرین و منابع فارسی و انگلیسیِ بحث های زیر:

-سادگی (طبیعی زیستنِ رواقی)،
- ساده زیستی،
- آهستگی،
- رایگان بخشی؛
- کمینه‌گرایی (مینیمالیسم)؛
- نقد پیامد های توسعه (پساتوسعه)؛
- نقدِ مذهب مصرف؛
- نقدِ مهندسیِ مصرف؛
- نقدِ روالِ تولید انبوه برای فروش انبوه؛
- نقدِ روال مصرف انرژی در جهان امروز؛
-نقد روال حاکم بر بازارهای تولید انبوه؛
- نقدِ آسیبِ نابرابری، بیکاری و از خود‌بیگانگیِ حاصله از تولید انبوه؛
- نقدِ محیط زیستانه ی تولیدو مصرف؛
- بررسیِ تاثیر همه ی این عوامل بر روی خشنودی و «نیک بودیِ» فردی و جمعی؛
- طرح پیشنهادهای ممکن برای نابسامانی های پیش گفته؛
- و... .

از همه ی مخاطبین گرامی هم درخواست می شود برای غنی سازی این مخزن اطلاعاتی، دانسته های خود را در نقد، ردّ یا تایید این بحث‌ها با ادمین مطرح کنند تا «با نام» یا «بی نام» در همین کانال گذاشته شود.

معرفیِ این کانال به نزدیکان و دوستان، تلاشی است کوچک، اما شاید موثر برای پیشبرد امر بسیار مهمِ خشنودی و «نیک بودیِ» بشری.

با احترام و سپاس پیشاپیش.

کانالِ آهستگی سادگی:

t.me/ahestegisadegi

کانال نوشته های دیگر:
t.me/gahferestghkeshani

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

نامه ۲۶م
5 اردیبهشت 1402

رفیق جانم، مهربانم،

اول اردی‌بهشت ۱۳۶۸ بود. از سر خاک سیاوش برمی گشتم. به چهره لیلا نگاه می‌کردم که چطور پیر شده بود و درد، شور زندگی را در چشمانش به افسوسی بی‌نهایت بدل کرده بود. حالا با ناباوری خیره بود به نبودن فرزندی که در روزهای گرم تابستان و سرمای زمستان با دستانی خالی بزرگ کرده بود.

پشت یک میز و بعد از ناهار اداره، (که آن روز قیمه بود و سیب‌زمینی‌هایش هم خوب سرخ نشده بود)، حاج آقا عادلی فکر کرده بود که سیاوش پسر ۱۷ ساله لیلا باید درس عبرتی باشد برای هر نوجوانی که قرار است اعلامیه در کیفش پیدا شود، یا لابد مجله و یا هر چیز دیگری و حکم را امضا کرده بود و تمام.

***

و حالا لیلا بود که نشسته بود و انگار برای همیشه از این دنیا جدا شده بود.
از پیش لیلا بر می‌گشتم. از تهران و قطار جنوب تلق و تلق کنان از میانه کوه‌ها و دشت‌ها و تونل‌ها راه می‌گشود و پیش می‌رفت.

قطار انگار تازه از همهمه سربازان جنگ خالی شده بود. از بوی جوراب و چکمه های واکس خورده و کوله‌های نظامی و شلوغی جوانانی که یک ایستگاه قبل اندیمشک پیاده می‌شدند.

شب بود و آن ور خیابان جمال‌زاده، یک نسخه دست دوم «آیدا در آینه» شاملو را پیدا کرده بودم و با خودم تکرار می‌کردم:

میان خورشید های همیشه
زیبائی تو
لنگری ست،
خورشیدی که
از سپیده دم همه ستارگان
بی نیازم می کند.

نگاهت،
شکست ستمگری ست…

ماه در آسمان بود و شب را روشن کرده بود و «ستمگری» قد خمیده لیلا بود روی گور سیاوش تک پسر لیلا که با نان کارگری بزرگش کرده بود و زندگی چیست اگر جایی ننویسیم که سیاوش «جوان افتاد»؟ ستمگری زندگی لیلا بود که دیگر زندگی نبود وقتی پسرش و دلیل زندگی‌ش دیگر نبود.

شب بود و خسته شدم از فضای کسالت بار داخل کوپه و سر و صدای پیرمرد بغلی و آمدم بیرون. و تو آن میانه شب، آنجا میانه راهرو ایستاده بودی و به تاریکی بیرون نگاه می کردی. محو در چیزی که معلوم نبود.

نمی دانم که چه شد که چیزی گفتم. که اگر تو یک لحظه زودتر بر می‌گشتی و من یک لحظه دیرتر بیرون می آمدم هیچ وقت هم را نمی دیدیم و کلامی بینمان رد و بدل نمی شد. اتفاقی بود؟ نمی دانم. اما دیدیم و حرف زدیم از همه جا و کلمات مثل جوی جاری بودند و می‌رفتند و شب ادامه پیدا می‌کرد و قطار در تاریکی پیش می‌رفت و در ذهنم تکرار شد:

«شراب باید خورد. و در جوانی یک سایه راه باید رفت، همین.»

انگار که حرف زدنمان اندازه آن صحبت آن شب با فرنگیس در پاریس طول کشید. مثل آن شب که زیر نور شمع و شیشه شراب، کلمات در هوا پخش می شدند. و چه رازی است بین کلمه و آتش که آن همکلامی‌های کنار آتش هیزم و شعله شمع چنین ماندگار می مانند؟

شبی دراز بود و تو حرف می‌زدی و من می‌پرسیدم و شعر شاملو در ذهنم تکرار می‌شد.

رفته بودم که برای همیشه بمانم در جنوب و دیدن تو امید فردای دوباره‌ای بود. خسته بودم از اسارت آن روزها و مریض‌داری و به انتهای خط رسیده بودم و خدای درونم گم شده بود.

آن قطب نمای شب‌های تاریکم رفته بود و تو که شروع به صحبت کردی، که راستش نمی‌دانم از چه می‌گفتی و من تنها خیره بودم به فرم صورتت و حضورت بودم. متعجب بودم از جنس حرفها‌ و دیدن آشنایی نادیده در این جای غیر منتظره. و تو از روانشناسی می گفتی و از انسان و یک جایی انگار که سقراط باشی در در قطار درجه دو، از دهانت در آمد که: «من فکر می‌کنم که ما به اندازه‌ی آمادگی برای هزینه دادن و رنج کشیدنمونه که بزرگ می‌شیم و رشد می‌کنیم…شما چی فکر می‌کنید؟»

سعی می کردم در آن تاریکی به چشمانت نگاه کنم و لب هایت که از نور کوپه ها نور می‌گرفت.

انگار منتظر تایید من بودی و دستپاچه گفتم: «بله. درسته.»

تاب آوری ما و آنچه از ما بعد از رنج ها می‌ماند است که ارزش حقیقی ما را نشان می‌دهد. در رنج و رنج‌کشیدن هیچ ارزش ذاتی نهفته نیست و نباید رنج را ستود. اما در تاب‌آوری دنیاها نهفته‌ست و ارزش موجودات در آن چیزی ست که از پس گذر شداید از آنها باقی می‌ماند.

بر تو چیزی گذشته بود که ما را، این دو غریبه در راهرو قطار را و قلب‌هایمان را – حتی بی هیچ کلامی- به هم آشنا می‌کرد...چیزی شبیه عبور از تونل تاریک بی نهایتی که انتهایی بر آن نبود. عبور کردن از «سوالاتی که از یافتن پاسخ خود نا امیدند» و پس از آن:‌ دیدن نور در پس تاریکی های مطلق.

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

✳️آیا جنایت‌کاران از مریخ می‌آیند؟

✅معمولا میل داریم کسی را که دست به خلاف می‌زند، ظلم می‌کند، حقوق زیر دستان‌اش را می‌خورد،‌ بد حکومت می‌‌کند، بی‌رحمانه آدم می‌کشد، دستور قتل هزاران نفر را می‌دهد، انسانیت‌زدایی کنیم و بگوییم او حیوانی بیش نیست، او از جنس ما نیست، او انسان نیست، او از جایی دیگر آمده، او مامورِ حقوق‌بگیرِ بیگانه‌گان است، این‌‌ها از تووی شکم مادر جانی بوده‌اند، تخم حرام اند، و ...

به این ترتیب صورت مسئله را آسان می‌کنیم و اولین جواب دم‌دستی را به خودمان و دیگران می‌دهیم تا مسئولیتِ نسبیِ خودمان را از صورت مسئله پاک کنیم.

✅کارل یاسپرس در کتاب مسئله‌ی تقصیر تاکید می‌کند که "همه در جنایتی که رخ می‌دهد دست دارند، منتها یکی آمر است یا عامل است، یکی ناظر است و ساکت، یکی می‌شنود و دم برنمی‌آورد، یکی ... " (نقل به مضمون)
و به این ترتیب با کمکِ تبلیغات و تحریکات دیگران، همین آدم‌کوچولوهایی که در جنایت‌ها فقط کمی شریک اند، در لحظاتِ خاصی مستقیما دست به جنایاتی می‌زنند که اصلا از آنان انتظار نمی‌رود.

✅در خیلی از جنایات بزرگِ دولت‌ساخته، در سراسر تاریخ، همه‌‌ی دست‌اندرکاران بهانه‌‌ی دروغینِ خوبی را پیدا می‌کنند: من فقط مامور بوده‌ام و مامور معذور است (المامور معذور)
===============ه
✳️در کتاب گاندی و استالین (لویی فیشر، غلامعلی کشانی) نوشته‌ام که:

می‌خواهی استالینی باشی یک درصدی، یا پنجاه درصدی یا صد در صدی؟

یا گاندی‌ای کوچک باشی در حد وسعِ خود! اما با آستینی بالا زده برای دادن هزینه‌ای برای این انتخابِ دوران‌سازِ خود!
=====================ه


✳️اپیزود: آدم‌های معمولی چه جوری جنایتکار می‌شن:
پادکست بی‌ پلاس، اپیزود ۳۲


https://castbox.fm/vb/595484935



✳️ ویدئوی چطور تبدیل به هیولا می شویم؟!

درسی از آیشمن و هانا آرنت.

از کانالِ زیست بوم مدیا:
🦋/channel/zistboommedia/6212

✳️ ما همه آیشمن‌ها و هیتلرهای بالقوه‌ایم.
شاید آب گیرمان نیامده باشد، وگرنه ممکن است شناگران ماهری بشویم.

مصطفی ملکیان به روایت از هانا آرنت می‌گوید:
توهم نه، تخیل(و تصور) آری!

آیشمن آدمی بود که قدرت تخیل و تصور خود به جای دیگری (همدلی) را نداشت و به همین دلیل نمی‌توانست دنیا را از چشم قربانیان خود و نظام شرارت ببیند.

‌عمل به توصیه‌های این دو ویدیو شاید بتواند جلوی ما را از تبدیل شدن به هیولاهای کوچک و بزرگ خانوادگی، اجتماعی و سیاسی بگیرد.

هسته‌‌های اولیه‌ی آزادی، عدالت، نقدپذیری، مدارا، دمکراسی و... ، با آموزش و از خانه شکل می‌گیرند.

متاسفانه با توجه به مشاهدات روزمره(و نه آماریِ مستقل) نشانه‌های وجود یا تمرین این‌ها، حتی در میان نخبگان منتقد و معترض و حتی پاک‌باخته بسیار کمیاب است.

پس ما همگی در اول راه و نیازمند عمل به این توصیه‌ها هستیم!

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

چیمن:
«مستند فست فشن، دنیای تاریک مد ارزان یکی از تکان‌دهنده ‌ترین مستندهای آرته درباره صنعت مد است. سالانه ۵۶ میلیون تن پوشاک فروخته میشود. هرگز قبلاً به اندازه امروز این حجم از لباس تولید نشده: ١٠٠ میلیارد در سال.
بسیاری از آنها یکبار هم پوشیده نمی‌شوند. برند zara پیشگام این صنعت است. جدا از تولید انبوه زباله، مصرف غیرقابل تصور آب و صدمات جبران‌ناپذیر به محیط زیست، زندگی کارگرانی را به تصویر کشیده که برده‌وار در این صنعت غیرانسانی در معرض مواد سمی و بدترین شرایط کاری و جسمی قرار دارند.
در حالیکه سالانه ۴ میلیون تن منسوجات در اروپا به سطل زباله میرود، کمتر از یک درصد از لباس های قدیمی بازیافت میشود. صنعت مد میخواهد این باور را بدهد که در حال پایدارتر شدن است، اما در واقع برعکس این اتفاق میافتد و ترسناکتر آنکه پیش‌بینی میشود این صنعت تا سال ٢٠٣٠، ۶٠ درصد هم رشد پیدا کند.»

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

✳️ قابل توجه دوستانی که به تازگی به این کانال پیوسته اند:

برای مرورِ مطالبِ اکثراً بدون تاریخِ مصرفِ این کانال می‌توانید به فرسته‌ی زیر نگاه کنید:

/channel/GahFerestGhKeshani/4227

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

مصطفی ملکیان، در نشستِ ده‌ساله‌گیِ سایت دین‌آنلاین.
۱۰ پرسش از روشن‌فکریِ دینی، تیرماه ۱۴۰۲

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

آرزوی های بزرگِ آغشالی،
از زبانِ بچه های اعماق!

اما این ها صحنه ی هر روزه ی پَلَشتیِ زندگی اند در دنیا.
... بگذریم ...، از دست ما چه بر می آید که نکرده ایم؟
طرحی نو باید در انداخت ...
==================ه
تمامیِ فرسته‌های این کانال، در خدمتِ جستجوی همان طرح‌های نو است که باید با دستان من و تو درانداخته شوند، هر کس طرحی به‌قدر وسعِ خود و میدانِ شخصیِ کار و تلاش خود.

برای اطلاع بیشتر، می‌توانید به مصاحبه‌ی مصطفی ملکیان در پادکستِ ایران پایدار توجه کنید که به "گیرهای کار" اشاراتی دارد:

https://castbox.fm/vb/571039181
یا
/channel/iranepaydar_official/891

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

دم زدن از "دایره‌‌ی حقیقت" و تن دادنِ عملی به "زندگی در زیر چتر دروغ"!
مسئله این است!


مرتضی مردیها:

✅گویا چیزی در حدود ۸۰ درصد از مردم ایران از وضعیت سیاسی کشور ناراضی‌اند ، و از این میان بخش مهمی ، بالاتر از ناراضی ، مخالفتی همراه با خشم و خروش از خود بروز می‌دهند.

✅کمتر محفلی  یا حتی گردهمایی‌های زودگذر چند نفره ، می‌توان یافت که موضوع اصلی بحث در آن ، ایراد و انتقاد و بدگویی و تمسخر و خشم‌خواری از رفتارها و گفتارهای حکومتیان نباشد. من ولی بخش عمده‌ای از آن را جدی نمی‌گیرم. بارها و بارها دوستان نزدیکی را از دست خود عصبانی کرده‌ام، برای اینکه در حالی‌که با شور و غوغا در حال ایراد و انتقاد‌ند به آنها متذکر می‌شوم که این حرف‌هایتان بی‌فایده است؛ همه آن را می‌دانند.

✅اگر کاری می‌توانید انجام بدهید، خدا قوّت، ما هم هستیم؛ ولی اگر فقط با حرف‌های تکراری قصد مجلس‌گرمی یا مشغولیت دارید، من حوصله آن را ندارم. یک دلیلش اینکه، اگر در همین محافل، که در سرتاسر کشور، هر لحظه هزاران نمونه از آن در جریان است، کسی جایی برخیزد و بگوید در مقام عمل می‌توان فلان حرکت را صورت داد، بلافاصله اکثریت گسترده‌ای رنگ به رویشان نمی‌ماند و اگر قضیه کمی جدی شود به سرعت از محل می‌گریزند. نمونه ساده‌ای بگویم. در قضایای پاییز گذشته در دانشگاه، با اساتید همکار دور هم بودیم و طبق معمول انتقادات هم بود.

✅در آن زمان رییس دانشگاه از اساتید هر دانشکده دعوت کرده بود با هیات رییسه دیداری داشته باشند. نوبت دانشکده ما بود.رو به همکاران گفتم حدس قوی من این است که منظور از این جلسه، درخواست کمک از ما برای ساکت کردن دانشجویان است! پیشنهاد من این است که هیچکس در این جلسه شرکت نکند. پیشنهاد خطرناک و پرهزینه‌ای نبود، با این حال سیبک گلوی همکاران را می‌دیدم که بالا و پایین می‌رود و با نگاه سرد و خیره‌شان هماهنگ است.

✅یکی از منصف‌ترین‌شان‌ گفت "آقا ما به اندازه شما آزاده نیستیم".اشتباه نکنید! کسی را به خاطر ترسش تحقیر نمی‌کنم. ترس شاید مهم‌ترین غریزه در هدایت رفتار بنی‌بشر است. قصدم فقط گفتن این بود که لبالب بودن جامعه از اعتراض و انتقاد ما را نفریبد.


========================ه
نوشته‌ای که در بالا آمد، یک نمونه‌ی عینی از آن چیزی است که هاول بارها بر آن تاکید داشته
(نک: متن پیوستِ بالا، جستجوی هاول و میثمی در این کانال و کتابِ مهمِ "قدرتِ بی‌قدرتان" که اواخرِ پارسال در بالای بورس کتاب بوده)

مرتضی مردیها ( /channel/mardihamorteza ) متفکری است که به محافظه‌کاریِ شدید مشهور است. او جزو حلقه‌ی کیان بوده است، اما راه‌اش را جدا کرد و به چیزهای نویِ دیگری فکر کرد. آشنا شدن با نظرات او یک "باید" است در میان سیل خروشان نظرات و اقدام‌های مخالف نظرات او.

کسی که جستجوگر است و عامل، باید که حتما اول از همه در جستجوی نظرات و اعمالی باشد که درست در نقطه‌ی مقابل فکر او هستند و بتواند با دلیل و تجربه‌ی کافی آن فکر مقابل را ردّ کند. در غیر این‌صورت، محصور می‌شود در فکر و عمل‌هایی که یک‌جانبه او را به مسیری معین و ماشین‌وار هدایت می‌کنند، بدون آن‌که نقدی در کار باشد و بازنگری‌ای.

مردیها در این‌جا به آسیب‌شناسیِ این‌‌طرفی‌ها می‌پردازد و اهمیتِ او در همین‌جا روشن می‌شود، چون سخنِ او مثل همیشه می‌تواند برای ما تلنگری کوچک یا بزرگ باشد، هر چند که من و ما به‌کلی با او مخالف باشیم.

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

دوستان گرامی،
سلام و عرض ادب می‌کنم.
چند دقیقه قبل‌تر، پیامی خصوصی را به اشتباه در این‌جا گذاشتم.
اما نکته‌ای مهم در آن پیام بود که راه‌کار مهمی را برای بهزیستی در میان می‌گذارد:

با وجود تشکیکِ اولیه‌ی همیشگی‌‌ام به گرایش‌های فراگیرِ پرسروصدا (ترند‌ها = TREND) و نام‌ونشان‌های نام‌دار (برندها= BRAND)، در آن پیام و در همین کانال موضوع مراقبه، تنفسِ عمیق، آرمیده‌گی و ذهن‌آگاهی را برای بهزیستی و بهداشت روانی بارها مطرح کرده‌‌ام.

در باره‌ی مراقبه باید این توضیح را بدهم که:
- مراقبه‌ای که در این کانال مطرح شده فقط مراقبه‌ی کلینیکال و آکادمیکال و کاملا غیر عرفانی و غیر فرقه‌ای و غیر صادراتی از چین و هند و ژاپن است، هر چند که آنان مفید باشند یا به‌شدت مضرّ و در پیِ اسارت انسان در زنجیرهایی نو و وابستگی به مراد و قطب و در مواردی وابستگی به شیادان، مخصوصا برای زنان گرامی باشند.

- مراقبه‌ای که مطرح شده، از نگاه سازمان ملی بهداشت آمریکا و بعضی سازمان‌های پژوهشی و تخصصیِ معتبرِ بهزیستیِ ملی و بین‌المللی و "ناسودبر" ( در زمینه‌ی روان‌درمانگری، مشاوره‌‌، روان‌پزشکی و ...)، هم‌وزنِ روان‌درمانی و دارو درمانیِ روان‌پزشکی معرفی شده‌اند.

بنا به معرفی منابعِ بالا، در کوتاه مدت، به‌هم‌ریختگیِ لحظه‌ای و بحرانیِ ذهن و روان می‌تواند با مراقبه و آرمیدگی (RELAXATION) و تنفس عمیق به‌شکل مقطعی به مقدار زیادی کم شود و در طی تداوم دراز مدتِ تمرین مراقبه، فرد را می‌تواند از وضعیت‌های مزمن‌تری مثل افسردگی، اضطراب، و تنش‌های مختلف ذهنی-روانی خلاص کند.

این ادعا به‌هیچ وجه ردّکننده‌ی راه‌حل‌های روان‌درمانگری، مشاوره و روان‌پزشکی نیست و اتفاقا از نظر عمل‌کرد‌،‌ موافقِ نگاه فیزیکال و جسمیِ روان‌پزشکی و عصب‌پژوهی است، چرا که مراقبه‌ی کلینیکال دقیقا با سیناپس‌ها، نورون‌های مغز و عصب‌رسانه‌های آن‌جا مثل دوپامین، و هورمون‌‌هایی مثل کورتیزول و آدرنالین سروکار دارد.

دو شاخه‌ی ارزش‌مند دانشِ درمانی،‌ یعنی روان‌درمانی و روان‌پزشکی، در بینِ متخصصان‌‌ ایرانی، با هم کنار نمی‌آیند. البته این اکثر روان‌پزشکان محترم اند که تاکید بیشتری بر ردّ مشاوره و روان‌درمان‌گریِ آکامیک دارند.

اما سازمان‌های مرجعِ پیش‌گفته به هر دو توجه دارند و سومی یعنی مراقبه‌ را هم به عنوان سومین راه معرفی می‌کنند، اگر که با انضباط و در دراز مدت تمرین بشود.

فرسته‌ی پیوست بالا را اول از همه ببینید و

با سرچ کلید واژه‌های
مراقبه ،
ذهن آگاهی
آرمیدگی
افسردگی
اضطراب
در این کانال و منابع معتبر دانشگاهی و علمی هم می‌توانید اطلاعات بیشتری به دست بیاورید.
و حتی با پرسیدن (فارسی و ترجیحا انگلیسی) از همین روبات چتِ هوشمندِ تلگرامی در فرسته‌ی قبلی، یعنی:
@GPT4Telegrambot

نظر شما در این باره چیست؟

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

نظرت در باره‌ی زندگی چی‌یه؟
به لبخند‌های تلخِ این دوستِ هم‌نوع‌مان با دقت‌نگاه کنید و خود را در جای او تصور کنید. خود را به‌جای دیگری تصور کردن شاید مهم‌ترین فضیلتی است‌که آدمی را از حیوانات زبان‌بسته و جمادات متفاوت می‌کند.

این کلیپ شاهدی است بر نتیجه‌ی رضایتِ عمومیِ یک ملت‌به "زندگی‌در زیر چترِ دروغ"و دوری از "زندگی در دایره‌ی حقیقت"و نیز بی‌مسئولیتیِ مستقیمِ باقیِ همان‌ملت نسبت‌به نادارها.

ناداری حتی در صالح‌‌ترین و عادلانه‌ترین حکمرانی‌های فرضی‌هم پیش می‌آید.اما دو چیز آن را وسیع‌وفراگیر و‌تلخ‌تر می‌کند:

-حکم‌رانیِ ناصالح و همکاریِ ملتِ با این‌نوع حکم‌رانی و رضایت‌به زندگی در چنبره‌ی دروغِ آن،و

-کنارنگذاشتنِ داوطلبانه‌ی بخشِ‌مُشخصی از درامدِ ماهانه‌یا روزانه‌ی تک‌تکِ ماها برای کارهای‌نوع‌دوستانه‌و ایجادِ نهاد‌های موازیِ مستقل از حکمرانیِ ناصالح‌،با هدفِ تسهیلِ آگاهی‌بخشی و توان‌مندسازیِ بخش‌های ناتوان‌ترِ جامعه (مثلا یک‌دهم درآمد).

چرا که این وظیفه‌‌ی بلافاصله‌ی هر انسانی است‌که به‌وضعیتِ اورژانسی پایان بدهد،‌آن‌هم با رایگان‌بخشیِ جانی،عمری و مالیِ خود، حتی‌اگر دارایی‌اش فقط یک لبخندِ خالی باشدو بس!

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

ما آدم های بدی هستیم که در بین بدها زندگی می‌کنیم،
فقط یک چیز آرام‌مان می‌کند:

بپذیریم که نباید به هم سخت بگیریم. 
(سِنِکا، رواقیِ یونانی)

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

✳️ ما همه محنت‌کِشان‌ایم!

پس خدای ما محنت‌کشان کجا است؟

مگر خدایی که می‌گویند، و از کیسه‌ی او خرج می‌کنند، فقط خدای فرادستانِ دو پایی است که فقط محنت می‌آفرینند و بی‌حساب‌کشی می‌روند و باقی را برای هفت‌پشت می‌گذارند!

✅ نه!
انگار که هستی (خدا) نسبت به همه‌‌ی کیهان بی‌اعتنا است و این انسان است که باید (ظاهراً) به‌تنهایی همه‌ی محنت‌ها را حس و تحمل کند و با اعتنا به رنج‌کشیده‌گان از پستیِ جاذبه‌ی ضرورت‌ها بالا بکشد و معنای خود را به‌تنهایی و در تنهایی بیافریند.
این‌چنین است که‌:
خدا غایب است! ‌
(نک: سیمون وی در همین کانال، 4 کتاب او و این لینک)

=========ه
عکس: توله‌سگِ تنها
ساعت 15، پنج‌شنبه، 8 تیر، 402،
وسط پل‌ی روی جَهنّمِ اتوبانِ کرج-قزوین

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

✳️ اینترنت و بعضی مصائب آن

✅ "روز یکشنبه، عید پاک، مردی در شهر کلیولند حین کشتن فردی ۷۴ ساله که به‌صورت اتفاقی انتخاب کرده بود از خودش فیلم گرفت و ویدئوِ آن را در فیس‌بوک منتشر کرد. در عرض دو یا سه ساعت، شبکه اجتماعی فیس‌بوک این فیلم هولناک را پاک کرد، اما تا آن زمان کاربران آن را بر روی وب‌سایت‌های دیگر به اشتراک گذاشته بودند و مردم در سراسر دنیا هنوز می‌توانستند آن را مشاهده کنند." (نیکلاس کار، بوستون گلوب، ۲۱ آوریل ۲۰۱۷)

✅ در سال ۱۹۶۲ مارشال مک‌لوهان، از دهکده‌ای جهانی در کتاب نامدارش (کهکشان گوتنبرگ) حرف زد. مخاطبان آن را سرآغاز دوران صلح جهانی دانستند. قبل از او، آدم نامدار دیگری، در ۱۹۱۲ مژده داده بود که با اختراع رادیو از این پس بشر از جنگ رهایی خواهد یافت. اما با این‌حال تا الان دو جنگ جهانی و جنگ‌های پرشمار دیگری رخ داده‌اند.

✅ اینترنت آمد و مژده داد که دموکراسی اطلاعاتی را برقرار کند. اما فقط آزادی دریافت و ارسال اطلاعات را با خود نیاورد، بلکه در کنار خود، اقیانوس‌هایی از ضد اطلاعات دولت‌ها و غول‌های ریز و درشت اقتصادی و اطلاعاتِ زباله‌ایِ ملت‌ها را هم آورد؛ اطلاعاتی غیرموثق، شایعه‌‌وار، دهان به دهان، غیر قابل عرضه به دادگاه‌های واقعا صالح و ...

در ابتدای آمدن اینترنت به بازارِ اطلاعات خیلی‌ها خوش‌حال شدند که از انحصار اطلاعات در دست دولت‌ها و قدرت‌های سیاسی و اقتصادی آزاد می‌شوند و راه برای تامین عدالت و آزادی و رفاه بشر هموار می‌شود. اما چنین نشد. چرا؟

✅ نکته‌ی مهمی که این روزها گریبان همه‌گی را گرفته این است که صاحبانِ سایت‌های کوچک و بزرگ تمام جیک‌و‌پیک همه‌ را می‌دانند و از تمام عادت‌ها و رفت‌وآمد‌ها و داشته‌ها و بوده‌ها و سلائق و علائق و رازهای ما باخبرند، یعنی همان واید اسکرینِ اورولیِ ۱۹۸۴. هیچ سوراخی برای‌مان نمانده که در آن قایم بشویم. این اطلاعات را هم دولت‌ها دارند، هم غول‌های رسانه‌ای و هم شرکت‌هایی که به اطلاعات آن غول‌ها وصل اند تا اقتصادِ "یا مرگ یا رشد‌"شان را رونق بدهند و باز هم جنس و فرهنگِ مصرف و سرگرمی قالب کنند.

✅ یک مشکل دیگر که برای کاربران پیش آمده این است که اینترنت تعداد گزینه‌های انتخاب انسان‌ها را به‌شدت بالا برده و به همین دلیل انتخاب، اولا بسیار مشکل و اضطراب‌آور شده، و ثانیا نارضایتیِ همیشه‌گی از تصمیم‌ها بسیار بالاتر رفته است. یعنی همه‌اش به خود می‌گوییم "ای کاش آن یکی را انتخاب می‌کردیم، انگار که آن یکی بهتر بود." (نک: پارادوکس انتخاب: آنگاه که آزادی انتخاب، اضطراب می‌آورد، بری شوارتز، مهدی ملک‌پور، نشر دنیای اقتصاد)



✅ در این میان، آمار جالبی هم در باره‌ی پوشش اینترنت می‌شنویم، مثلا: یک و نیم میلیارد نفر در جهان اینترنت دارند، اما توالتِ بهداشتی ندارند. اینترنت با اینان چه خواهد کرد؟ با کسانی که باید در نایروبی یک کیلومتر در زاغه‌نشین‌‌شان راه بروند تا به یک توالت یا یک سطل آب دست پیدا کنند؟

✳️ نیکلاس کار در کتابِ بسیار مهمِ "اینترنت با مغز ما چه می‌کند" (ترجمه محمود حبیبی، زیر نظر خشایار دیهیمی و مریم فیض‌الهی، نشر گمان) به ما کمک می‌کند تا سلطه‌ی دو قدرت بر اینترنت و قدرت سوم (مردم)‌ را معرفی کند و از طرف دیگر تاثیر این اقیانوس اطلاعاتِ اکثراً کم‌عمق را بر روی فیزیولوژیِ مغز و اخلاق روزمره و انتخاب‌های ما در مورد سبک زندگی، مصرف و کنش اجتماعی شرح بدهد و از طرف دیگر تاثیر متفاوت خواندن کتاب را بر روی مغز مطرح کند. منتها او این کار را با عرضه‌‌ی اسناد و پژوهش‌های علمی انجام می‌دهد و از برداشت شخصیِ خود خودداری می‌کند.

✅ نیکلاس کار در اپیزود "اینترنت با مغز ما چه می‌کند"، با نگاهی علمی و فرهنگی توضیح می‌دهد که چگونه استفاده بیش از حد از اینترنت می‌تواند ساختار ذهنی انسان را تغییر دهد و آن را به سمت سطحی شدن و عدم تمرکز ببرد. این اثر پس از انتشار خود سر و صدای فراوانی به پا کرد و موفق شد در سال 2011 نامزد جایزه پولیتزر شود.

✳️ همین نیکلاس کار مقاله‌ای در سال ۲۰۱۷ در نشریه و سایت بوستون گلوب نوشته‌ی دیگری دارد به اسمِ
"در اینترنت هر چه به هم نزدیک‌تر می‌شویم، بیشتر از هم متفر می‌شویم"
این ادعا موافق ضرب‌المثل فارسی "دوری و دوستی" است.

اما آیا این ادعا و ادعاهای قبلی او می‌تواند درست و علمی باشد؟
- پادکست اپیتومی بوکس، اپیزود هفدهم:
"اینترنت با مغز ما چه می‌کند؟"

https://castbox.fm/vb/361549828

- پادکست ترجمان، اپیزودِ ۱۶۷:
"در اینترنت هرچه به همدیگر نزدیک‌تر می‌شویم، بیشتر از هم متنفر می‌شویم"
https://castbox.fm/vb/413833728

ادامه در فرسته‌ی بعدی: /channel/GahFerestGhKeshani/5680

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

✳️ گم‌نامانی زمینی، خوش‌نامانی کیهانی(2)
=============ه

یادداشتِ گاه‌ فرست:
روزگار همیشه به کبکبه، دبدبه، جبروت، شهرت، مدعی‌گری، جاه‌طلبی، عوام‌فریبی، جنجال‌گری، آوازه‌گری و حرافیِ سخن‌وران حرفه‌ای، و به قدرت و ثروت ارج می‌گزارد.

✅ اما هستند فروتنان و فقیرانی خودخواسته که از «کناره‌ها، لب‌خاموش» می‌روند و کسان از آنان بی‌خبرند، ولی صِرفِ وجودشان به حیاتِ بی‌معنای بشری معنا می‌بخشد و
به قولی لنگرِ بی‌ادعای زمین و آسمان‌اند.

✅ اگر زیبایی و عطرِ وجودشان نباشد، دنیایی می‌ماند با تعفنی تحمل‌ناپذیر برای محنت‌زده‌گان و آشنایان با محنتِ ثقلِ زیستن.
اینان اند که معنای انسان را از این ثقل ضرورت‌ها به بالا بَرمی‌کشند.

✅ این کسان ممکن است اهل سواد باشند یا کاملا بی‌سواد، دست‌‌شان به دهان‌شان برسد یا آه در بساط نداشته باشند، اما هم محنت را اعتنا می‌کنند و هم با محنت‌زده‌گان‌ هم‌دل اند.

نام‌شان همواره گم می‌ماند و بی‌خبر می‌آیند و می‌روند.

در رفتن‌شان سیل تسلیت‌ها روانه نمی‌شود و مجلس‌شان از اهل کبکبه و شهوتِ کلام خالی است.

و «عباس»، سربه‌زیرانه و خموشانه یکی از این شمار بود‌:
=============ه

✳️ کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران!

دیشب در واپسین شب بهار دستِ بی‌رحمِ حادثه او را از ما ربود.

دو روز پیش از رفتن‌اش می‌گفت «اگر عمری باشد این کار و آن کار را می‌کنم.»

نتیجه‌ی این کارها اگر انجام می‌شد  برکاتی بود برای محرومین سرزمین‌اش.

فرزندی بود بسیار وفادار که، تا به آخر، عاشقانه و خستگی ناپذیر  تیمارِِ پدر و مادرش کرد.

بزرگ‌ِ خانواده و خویشان‌اش نبود ولی تا آنجا که در توان داشت «به‌کردار» برای‌شان بزرگی می‌کرد.

«به‌عمل» برای رفقایش رفاقت می‌کرد.
همیشه‌ دغدغه‌ی محرومین داشت و از جوانی صدایی بود برای بی‌صدایان و یاوری بی‌آلایش و بی‌سر و صدا  بود برای واماندگانِ خاموش.
در برخی از نکو خصلت‌ها و رفتارهایش شاگردی کرده‌ام و از او آموخته‌ام.

او عباس بود. ‌
از میان ما، شهرِ ما و دنیای ما رفت، ولی در کوچه باغ‌های جان‌مان تا ما هستیم می‌ماند.

با ابراز تاسف و تاثر و تسلیت به پیشگاه خانواده دل‌بندش و همه دوستان گرامی او .

همایون
اول تیرماه ۱۴۰۲
=============ه
یادداشت‌ گاه‌ فرست:

نک‌‌: گم‌نامانی زمینی، خوش‌نامانی کیهانی(1)‌:

https://ghkeshani.com/lonelyspinoza

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

پروندۀ مطالعاتی لئو تالستوی
▫️آشنایی با تولستوی، پل استراترن
▫️سعادت زناشویی، لیو تالستوی
▫️قزاق‌ها، لف تالستوی
▫️آنا کارنینا، لئون تالستوی
▫️اعتراف، لف تالستوی
▫️مرگ ایوان ایلیچ، لیو تالستوی
▫️شیطان، لیو تالستوی
▫️ارباب و بنده، لیو تالستوی
▫️پدر سرگی، لیو تالستوی
▫️رستاخیز، لی‌یو تالستوی
▫️سونات کرویتسر و یک کوپن جعلی، لیو تالستوی
▫️لئو تالستوی، پاتریشیا کاردن
▫️تولستوی، هنری گیفورد
▫️زندگانی تولستوی، رومن رولان

بازگشت به لیست پرونده‌ها
@SeaInTheJar

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

***

قطار می رفت و وقتی نیمه شب از تو خداحافظی کردم یادم آمد که هنوز امید هست که آدمی بیاید و متعجبت کند. برای همیشه نا امید بودم که باز قلبم بتپد و حالا دیده بودم که هنوز دنیا از تمامی امکاناتش خالی نشده. خیال می‌کردم که همه پرده های دنیا را دیده ام و حالا دیده بودم که هنوز چیزهایی باقی مانده که ببینم. خیلی مانده بود که یک روز سقوط صدام را ببینم و تولد بابک را و خیلی چیزهای دیگر را و… حالا سال دیگری شروع شده بود.

اردی بهشت آن سال وصل شده بود به بهار سال بعد. آن سالها همه خاکستری بودند اما همان سالها فریبا عروسی کرد و بابک به دنیا آمد. همان سالها بی بی رفت. همان سالها هزار اتفاق کوچک و بزرگ افتاد و صفورا، تو دلیل جوانه زدن آن قلب مرده بودی.
در آن بهار کوهستان، در آن تیره ترین و زشت ترین سالهای دهه شصت، در آن قطار کثیف که سیستم تهویه ش بوی عجیبی می‌داد، هم کلامی تو بهانه جوانه های کوچکی بود که بعدها در در فرانسه و در لیون جوانه داد:‌ سالها بعد از مهاجرت و وقتی تدریس را شروع کردم و نقاشی را و زندگی را…

آن شب، تمام شب به تو فکر می کردم. صبح که پاشدم کوپه‌ات خالی بود. پرسیدم: «این خانم؟» گفتند «…ایستگاه قبل پیاده شد سر صبحی. این کتاب رو هم جا گذاشت…» فکر می کنم خوب شد که بیشتر پیش هم نماندیم. فکر می کنم که اگر از سیاهی‌های درون من و شاید اخلاق بد اول صبح تو آگاه می شدیم دیگر چیزی جادویی نبود که به خاطر بسپاریم. اگر به جای دو ساعت دو سال حرف می زدیم دیگر شگفتی‌ی باقی نبود که کشفش کنیم. شاید شگفتی نه از تو،‌ که از قلب من بود که مشتاق بود به زندگی.

شاید همان بهتر که از تو درباره سیاست نپرسیدم و هزار چیز دیگر را درباره‌ت نمی دانم.

عشق تصور آن چیزهایی‌ست که درباره کسی نمی دانیم. تصور نادانسته هاست، با تمامی آن چه که می‌خواهیم او را با آنها تصور کنیم.

عشق تصور نادانسته هاست و گاهی دانسته‌ها و قبولشان، در آن چه که درباره کسی می‌دانیم و به تمامی و در آرامش قبول می‌کنیم: بداخلاقی اول صبحش، خجالتی بودنش و یا دستپاچه بودنش. عشق امید محوی است به دیده شدن، شنیده شدن و به تمامی فهمیده شدن: امید چیزی تمام و امید کمال از دنیای ناتمام‌ها.

شاید بهتر که آن روزها موبایل نبود و آدم‌ها وقتی که می‌رفتند رفته بودند برای همیشه و پیدا کردنشان محال بود و دیدن دوباره شان معجزه.
آن روزها، مثل امروز دنیا پر از محالات بود و معجزه ها سخت کمیاب بودند.

تو رفته بودی و از آن دیدار و از تو، خاطره ای محو و کتابی باقی مانده بود.

لیلا آنقدر نماند که روزهای بهتری را ببیند اما بابک دید آن روز را و انگار همه اینها یک داستان بود. داستان من و لیلا و صفورا و بابک. داستان سیاوش. جدا جدا کردنشان معنی شان را می‌گرفت و تنها وقتی می‌فهمیدیشان که از دور، خیلی دور به داستان همه این زندگی‌ها و آمدن و رنج بردن‌ها و رفتن‌ها بنگری.

رنج را نستاییم اما رنج‌ها می توانند دریچه فهمیدن زندگی باشند و حکمت برای آنان که مشتاق به فهمیدنند. حکمت دیدن نور وقتی که در انتهای تونل جز سیاهی نیست.

نور، حتی وقتی که دیگر ما سوار قطار زندگی نیستیم…


***

قطار جنوب آهسته و خسته شب را می شکافت و مهتاب با سخاوت بر دامنه کوه ها و تپه ها می‌بارید و زندگی، مصمم‌تر و بسیار آهسته‌تر از آنچه که ما انتظار داشتیم، پیش می‌رفت…

در آن شب تیره، موهایت، آشفته از باد پنجره کشویی قطار،
نگاهت،
شکست ستمگری بود رفیق،
شکست تمامی تلخی ها،
حتی برای لحظه ای اندک…

قربانت

آرش

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

پروندۀ مطالعاتی آلن دوباتن
▫️تسلی‌بخشی‌های فلسفه، آلن دوباتن
▫️هنر سیر و سفر، آلن دوباتن
▫️پروست چگونه می‌تواند ...، آلن دوباتن
▫️جستارهایی در باب عشق، آلن دوباتن

بازگشت به لیست پرونده‌ها
@SeaInTheJar

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

/channel/GahFerestGhKeshani/5643

/channel/GahFerestGhKeshani/5644

✳️ دوستان سلام،
دو فرسته‌ی بالا دو نمونه از برون‌فکنده‌های اقتصادِ "یا رشد یا مرگ" (همان بازار آزادِ) را نشان می‌دهند.

✅شما بطری پلاستیکی یا پیراهن‌تان را به‌شکلی تقلبی ارزان می‌خرید، یعنی هزینه‌های آسیب به روح‌ و روانِ میلیون‌ها خانواده‌ی کارگری، مخصوصا کارگر جهان‌سومی، آسیب به طبیعت (خاک و آب و هوا و ...)، آسیب به مشاعاتِ (commons) هستی و سیاره‌ای و جماعتی، و ... را با قیمتِ ظاهرا تمام‌‌شده‌ی کارخانه جمع نمی‌زنند.

✅اگر بازارِِ "یا رشد یا مرگ" این‌ها را هم جمع بزند، آن‌وقت مجبورید لباس‌ و ... را با چند برابر قیمتِ فعلی بخرید. آن‌وقت است که جیبِ تولیدکننده‌ای که با مهندسیِ مصرف دائما پُر می‌ماند یا پُرتر می‌شود، نمی‌تواند به شکل قبل لبریز بشود.

✅ جین گودال (در همین کانال) می‌گوید بخشی از راه نجاتِ زمین و بشر نخریدن (مصرفِ کمتر) است، بخشی دیگر کاهش جمعیتِ سیاره است.

راه رشدِ همه‌جانبه‌ی جماعت‌های بشری (و نه فقط رشد اقتصادی، آن‌هم از نوع جی. ان. پی.)، از مسیر توسعه‌ای که جهانِ غربی و شمالی به سایر ملت‌‌ها معرفی و ترویج کردند و حالا به بن‌بست رسیده نمی‌گذرد.

✅این راه شاید از مسیری بگذرد که امثال گودال و موری بوکچین (نک: در همین کانال) به ما معرفی می‌کنند، یعنی بوم‌گردان‌های نسبتا کوچکِ محلی‌ِ نسبتا دموکراتیک‌ترِ تمرکززدایی‌شده‌ای که به‌شدت حرمتِ محیط زیست و نیروی کار را رعایت می‌کنند.

✅ برای یک نمونه از خودگردانیِ به‌شدت نامتمرکز با دموکراسیِ مستقیم به «دهستان‌های نیوانگلندی" نگاه کنید: /channel/GahFerestGhKeshani/4775

این راه رشد، دقیقا مسئله‌ی همین ساعت و روز ما ایرانیان (به‌معنای واقعی کلمه) هم هست.

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

سواد سلامت و محیط زیست:

✳️فاجعه بطری های پلاستیکی
⬅️تنها شرکت "کوکاکولا" سالانه بیش از ۱۱۰ میلیارد بطری پلاستیکی تولید میکند.
⬅️درجهان در هر ثانیه بیش از ۲۰ هزار نوشیدنی قابل نگهداری در بطریهای پلاستیکی خریداری میشوند.این مقدار یعنی سالانه حدود ۵۰۰ میلیارد بطری پلاستیکی به مجموعه بطریهای قبلا تولید شده افزوده میشود.بطریهای پلاستیکی اولین آلوده کنندگان مناطق ساحلی در جهان هستند. تکه‌های ریز پلاستیک به راحتی باعث مرگ پرندگان و آبزیان می‌شود.بنابراین توجه به توقف افزایش تولید
پلاستیک‌های رهاشده در اقیانوس‌ها بسیار قابل اهمیت است.بنابه گزارش سازمان‌های جهانی تا سال ۲۰۵۰ نسبت پلاستیک‌ها از ماهی‌ها بیشتر خواهد بود.

جمع‌آوری و ويرايش:
دکتر برهان ولدبیگی
۱۶ خرداد۱۴۰۲
/channel/burhanvalad
✳️گاه‌فرست:
-گفته شده که بیضه‌‌وتخمدان‌ِ بشرِ امروزی پر است از نانوپلاستیک‌.
-در کنیا استفاده از کیسه پلاستیکی ممنوع است.
-در هلند،کیسه‌پلاستیکی آن‌قدر گران است که همه با خود کیسه می‌آورند.
-پلاستیک به‌یاریِ مهندسیِ مصرف و الگوی غربی-شمالی،شهرها و مزارعِ ما را پر کرده.بازگشت از این راه حتما دیرهنگام خواهد بود.

Читать полностью…
Subscribe to a channel