gahferestghkeshani | Unsorted

Telegram-канал gahferestghkeshani - گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

1381

اینجا گاهی مطالبی می بینید که شاید در زندگیِ عملی‌تان، مفید باشند. در صورت مفید دیدن، می توانید گاه فرست را معرفی کنید. کتاب ها در سایت عدم خشونت: ghkeshani.com و t.me/ahestegisadegi t.me/ghkesh : تماس

Subscribe to a channel

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

گزارش همایون از دیدار با فراموشان کهریزک (2 از 3)

از وضع خود من هم می‌پرسید و می گفت "از زندگی  راضی هستی ؟ "
مایل بود بیشتر با هم صحبت کنیم .موقع خداحافظی گفت ".
اگر باز هم اینجا آمدی من بیشتر همین جا هستم " ساختمان پشت سرش را نشان داد و گفت " من فعلا توی این بخش هستم "
بخش زنان کمی آنطرف تر بود ولی باید مددجویی را در آنجا
میداشتی تا بتوانی آنجا را ببینی.
نرسیده به میدان آسایشگاه کسی صدایم کرد و گفت "آقا آقا لطفا "

زیر سایه یک کاج مردی  میانسال روی ویلچر نشیته بود .گفت " میشه یک دقیقه گوشیتونو به من بدهی با برادرم تماس بگیرم گوشی خودم را توی اطاق جا گذاشتم."

صدای صحبت با برادرش را از چند متری می شنیدم از او می خواست حتما تا دو سه هفته آینده به ملاقاتی اش بیاید و فلان کتاب را برایش:بیاورد .کتابی را که با روزنامه جلد کرده بود  روی پایش گداشته و با  یکدستش آنرا گرفته بود "
به پای راستش اشاره کرد که از ساق  قطع شده بود ‌ گفت " اشتباه کردند نباید قطش می‌کردند.  منتظرم تا عمل بعدی روی پایم انحام شود و یک پای خوب مصنوعی برایم بسازند بعدش از اینجا می روم . اگر کسی  و وضعی داشتم چرا باید اینجا می‌آمدم و می ماندم "
می گفت آسایشگاه  پناهگاهی است موقتی ولی مشکلات زیادی دارد ، اولین مشکل این است که بخش ها و اطاق ها را آنطور که باید به نسبت حال و وضع  مدد جویان تفکیک نکرده اند ، کم نیستند  مددکاران که  حرمت لازم  را  به مددجویان نمی گذارند . وضع نظافت خرابست . هوا که سرد  و خنک کننده ها  خاموش می شوند  و در وپنجره ها ی آسایشگاه ها بسته می‌شود بو و هوای بد همه را می آزارد .
اهل شیراز بود و دین زر دشتی ‌‌را بهترین دین می‌دانست ، بنظر  ۶۰ ساله می آمد ولی میگفت ۵۰ سال هم ندارد . شکایات زیادی از مددکاران و هم مددجویان داشت ، ۹۰ درصد  مددجویان را آدمهای متعادل نمی‌دانست و متهمشان می‌کرد به رعایت نکردن تمیزی و بی توجهی به حقوق بقیه . بعضی از  آنها را خیلی فضول و اهل تکدی می‌دانست.  می گفت آنهایی که گمان می‌کنند اینجا کسی تنها نیست اشتباه می کنند به نوعی همه تنها در جمعند . به رنگ پوست صورت و دست هایش اشاره می‌کرد و می گفت از بس زیر آفتاب خارج از بخش بوده اینطور شده در فصل گرما ساعاتی است که درختان هم از سایه شان برای آدم ها دریغ می کنند . به کتاب در دستش اشاره کرد و گفت "اینجا خیلی کم هستند که کتاب بخوانند ، ذهنشان را درگیری با خاطرات گذشته و شکایت از عمر تلف شده شان پر کرده و بر حسب عادت کنجکاو هستند که غذا و میان وعده چیست و اگر کسی هنوز برایشان باقی مانده  کی به ملاقاتی آنها خواهند آمد  من هم گاهی روی یک صفحه از کتاب یکساعتی درجا میزنم  و یا اینکه کتاب تمام می‌شود  و متوجه میشوم انگار آن را نخوانده ام " . ازدواج نکرده بود و خیلی دوست داشت به این پرسش جواب دهم : " اگر بر میگشتی به عقب زمانی که هنوز ازدواج نکرده  بودی حاضر بودی با همسرت ازدواج کنی ؟ چند درصد از زندگی مشترکت راضی هستی ؟ "  بعدش گفت "  این سئوال را از خیلی ها میپرسم ولی  جوابی که تو دادی از کسی نشنیده ام" .
می گفت " اینجا تنبیهی هم داریم ، بدترینش این است که چند روزی  به واحد ..... تبعید شوی در آنجا  همه نا متعادل  هستند و درب آن بخش همیشه بسته است " . زهر خندی زد و گفت " اینجا ار  تشویقی خبری نیست " .
از مددجویانی در اسایشگاه صحبت کرد که پولدار هستند و  دارایی شان را به آنجا بخشیده اند تا از آنها نگهداری شود .اقامتگاه آنها شبیه به هتل است و بابقیه خیلی متفاوت است ولی به هر حال آنها هم  تنها هستند .
گفت " اینجا برنامه های موسیقی و تفریحی و یا عزاداری هم گاهی می‌گذارند که من در هیچ کدام شرکت نمی کنم،
بیشتر  وقت ها بازدید کننده هم داریم ولی من معمولا  با آنها کاری ندارم "
بازدید کوتاه چند  ساعته من از کهریزک تهران تمام شد ولی آنجا فقط با چند تن مددجو  صحبت کردم و سعی کردم تا حدی درکشان کنم.  خیلی چیزها در آنجا  را ندیدم و نشنیدم و ناگفته های زیادی باقی ماند . آنچه نمی‌شود انکارش کرد و نیاز به واکاوی های آنچنانی ندارد تا آن را بفهمی احساس  تنهایی و حسرت بودن در میان عزیزان است که در روز و شب سایه اش بر آسایشگاه افتاده است .
هنگام بازگشت و نزدیک شدن به در خروجی روبروی مجسمه نیم تنه  زنده یاد حکیم زاده بنیان گذار این آسایشگاه یکدقیقه ای  ایستادم و درودش کفتم و تعظیمش کردم .
ای کاش می شد آدم در یک لحظه چند جا می بود و یا  وجودش را بخش بخش می‌کرد و می توانست هر بخش آنرا با 'مهر ونشان و احساسات  خودش هرجا که می خواست و می‌توانست بگذارد.  بخشی از من بی نام و نشان  هنگام خروج، انگاری در آنجا باقی ماند .
با درود و عرض ادب و سپاس از همه آنهایی که در گذشته و حال سعی کردند و   می کنند که مددکار واقعی مددجویان آسایشگاه کهریزک بوده باشند  و  هستند .

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

✳️ مارتین‌لوتر کینگ و میلیتاریسم

با این همه پولی که برای مرگ و نابودی خرج می‌کنیم چیزی برای زنده‌گی و رشد سازنده باقی نمی‌ماند. ...

تفنگ‌های جنگ که مشغله‌ی ملی شوند، بی‌شک، چوب آن را نیازهای اجتماعی می‌خورند. ...

روز به روز بیشتر ناگزیر می‌شدم به جنگْ هم‌چون دشمنِ فرودستان نگاه کنم و به همین دلیل به آن حمله کنم. ...
===========ه
✳️ نظامِ میلیتاریستی (نظامی‌گرا) منابع رشد، نظامِ تولید و توزیعِ متعادل و منصفانه‌ی ثروت و منابع، و رفاهِ عمومیِ تهی‌دستان و فرودستان را ریشه‌کَن می‌کُند.
=======ه
کینگ به درستی فقر و اسلحه را با هم مرتبط می‌بیند.

همه‌ی مردمانِ آگاهِ کنش‌گرِ که همراه مطالباتِ دیگرشان، خواستارِ کاهش شدید فقر هستند، باید تا پای جان خواستارِ دست برداشتن دولت‌ها از جنون توسعه‌طلبیِ سیاسی (به زبان فنّی، تعمیق عمق سیاسی) و مسابقه‌ی تسلیحاتی بشوند.

این مردم نباید فقط بر روی نکاتِ مهمِ دیگر زوم کنند.

باید حکمرانان مجبور بشوند تا منابع‌ مادی، مالی و تخصصی را صرف مشکلاتِ مردمِ خود کنند و مانعِ «خودفروپاشی» بشوند.

شوروی سابق با آمریکا مسابقه‌ی تسلیحاتی گذاشت و فروپاشیِ خود را بسیار تندتر کرد.

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

✳️ چه مدت؟ زیاد نه!


✳️ مارتین‌لوتر کینگ،
مونتگُمِری، ۲۵ مارس ۱۹۶۵
راه‌پیماییِ تاریخیِ سِلما


«نبرد در دستان ما است.
و ما می‌توانیم با خشونت پرهیزی، به فراخوانی که مسیرهای جدید مبارزه ما را به آن فرا می‌خواند خلاقانه پاسخ دهیم.


راهِ پیشِ رو اصلاً جاده ای هموار نیست.

هیچ شاه‌راهِ وسیعی نیست که ما را به آسانی به راه‌حل‌های سریع و میان‌بُر هدایت کند، اما باید به راه خود ادامه دهیم.»

«هدف ما هرگز نباید شکست دادن یا تحقیرِ انسانِ سفیدپوست (حریف) باشد، بلکه باید دوستی و درک او را به دست آوریم.

باید بفهمیم که هدف ما وجود جامعه‌ای است که با خودش در صلح باشد،

جامعه‌ای که می‌تواند با وجدان خود زندگی کند.
آن روز نه متعلق به انسانِ سفیدپوست (حریف) و نه انسانِ سیاه‌پوست (ما) خواهد بود.

✅ آن روز، روزِ انسان به عنوان انسان خواهد بود.»

«می‌دانم که امروز می‌پرسی،
«چه‌قدر طول می‌کشد؟»


کسی می‌پرسد:
✅ «تعصب تا کِی دیدِ انسان را کور می‌کند، فهم او را تیره می‌سازد و چشم خِرَدبین او را از کاسه بیرون می‌آورد؟ "

دیگری می‌پرسد:
✅ "این عدالتِ ناتوان، که در خیابان‌های سِلما و بیرمنگام و جوامع سراسر جنوبِ از پا افتاده‌است، چه‌زمانی از این خاکِ ذلّت برمی‌خیزد تا میان فرزندان بشر حکمرانی کند؟"

کسی دیگر می‌پرسد:
✅ "چه زمانی ستاره‌ی تابناکِ امید در آغوشِ این شب تنهایی که آکنده شده از جان‌های خسته و گرفتار در زنجیر ترس و بندِ مرگ، پناه خواهد گرفت؟ تا کِی عدالت مصلوب می‌شود و حقیقت دفن می‌شود؟"

امروز بعدازظهر آمده‌ام تا به شما بگویم، این لحظه‌ها هر قدر هم دشوار باشند، این ساعات هرچه قدر هم استیصال آور باشند، طولانی نخواهند بود؛ زیرا

✅ "بذر حقیقتِ مدفون شده در زمین دوباره سبز خواهد شد."

چه مدت؟ زیاد نه!
زیرا "هیچ دروغی نمی‌تواند برای همیشه پایدار بماند."

چه مدت؟ زیاد نه!
زیرا «هر چه بکارید درو خواهید کرد.»

«چه مدت؟ زیاد نه!
زیرا هرچند اخلاقیات در این جهان قوس‌ی طولانی دارد اما انحنای آن به سمت عدالت خواهد بود.»
(گزیده و برگرفته از ویکی پدیای فارسی)

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

✳️ و به لشکر حسین آب نبود


✅ شاید برای شما هم قابل تامل باشد. طبری اولین مفسر قرآن و یکی از بزرگترین مورخان مطرح دنیای اسلام است. گزارش او درست بعد از سیره‌ی (زندگی‌نامه‌ی پیامبر) ابن‌هُشام، قدیمی‌ترین گزارش تاریخی از کربلا و تاریخ قبل و بعدِ آن است و روایت های او از وقایع، در میان حوزه های دینی، مقبولیت بسیار بالایی دارد. در هر صورت راوی‌ِ آخریِ خبر، روزنامه‌ی شناخته شده و رسمیِ همشهری است. پس بی‌حساب نمی‌نویسد و احتمال دروغ پراکنی‌اش در این موردِ حساس و مهمِ تاریخی برای ملت‌های شیعه کم است ‌:

عین نوشته‌ی روزنامه همشهری، ویژ‌ه‌نامه‌ی "دوباره زندگی کن" به مناسبت عاشورای 1393،
صفحه‌ی 16، شنبه 10 آبان 1393

به نقل از:
محمد بن جریر طبری در کتاب تاریخ طبری:

✅ [و عمر با لشکر آن‌جا فرو آمد و نامه نبشت به عبیدالله ابن زیاد و جواب آمد که "حسین را نخست سوی من باید آمدن، تا من او را به یزید فرستم."

حسین گفت:"من خود سوی یزید شوم. کسی را از آن خویش با من فرست!"

عبیدالله گفت:"نخست به سوی من باید آمدن تا با من بیعت کند به سوی یزید!"

حسین گفت:"من سوی عبیدالله نشوم"

و اندر این، یک هفته روزگار شد و حسین به لشکرگاه خویش همی بود و عمر به لشکرگاه خویش همی بود و چون وقت نماز بودی، همه از پس حسین صف زدندی و نماز کردندی.

و خبر سوی عبیدالله ابن زیاد شد. نامه کرد به عمر ابن سعد که "من تو را نه به آن فرستادم که با حسین منازعت کنی و از پس وی نماز کنی."

و مردی را بفرستاد، نامش کوثر ابن بدر تمیمی، و او را گفت: "اگر عمر حرب کند، و اگر نه، او را بند کن! تا من کسی فرستم که حرب کند."

عمر چون این نامه برخواند، همانگاه برنشست و سپاه را برنشاند و آهنگ حرب کرد و بانگ کرد و گفت:

"یا حسین، من جهد کردم که مگر حرب نباید کردن، تا به خون تو هنباز نباشم. این کار همی برنیاید و همی فرمان نکنی و عبیدالله اکنون رسول فرستاده است که اگر من حرب نکنم، مرا بند کند. تو را آگاه کردم."

حسین گفت:" مرا امروز زمان ده، تا فردا!"

گفت:"دادم."

پس حسین آن شب، همه شب، سلاح راست کرد.

پس به نیم شب، رسول عبیدالله ابن زیاد فراز رسید سوی عمر ابن سعد و گفت:

"آب فرات بر ایشان بگیر! و دست بازمدار که آب خورند، تا از تشنگی بمیرند‍! و چون حسین را بکشتی، تنش به سم ستوران بکوب !"

عمر ابن سعد، همان‌گاه 500 مرد به لب رود فرات فرستاد، تا آن‌جا که آب‌خور بود بگرفتند.

و به لشکر حسین آب نبود.

و همه تشنه بماندند و حسین آن شب سلاح راست همی کرد و علی‌اصغر بیمار بود. و زنان همه بگریستند و بانگِ زنان برخاست.

حسین گفت:"مگریید که دشمن شاد گردد!"

پس حسین سر بر آسمان کرد و گفت:

"یا ربّ، تو دانی که این مردمان با من بیعت کردند و مرا بخواندند و اکنون، بیعت همی نقض کنند. یا ربّ، تو دادِ من از ایشان بده!"]
===========ه
✳️ توضیح مهم:
نقل کامل‌تر وقایع بالا را در روزها و ساعاتِ قبل و بعدِ این گزارش می‌‌توانید از زبان همان اولین روایت‌گر تاریخِِ واقعه (یعنی طبری) در لینک زیر و فرسته‌های بعدیِ کانالِ «نقل معانی» بخوانید:

/channel/Naglemaani/1406


البته:
✅ - همیشه باید به یاد داشت که تاریخ امری است ظنّ‌ی (یعنی هرگز نمی‌توان به قطعیتِ دیدن و شنیدن با چشم و گوش برسد، آن هم چشم و گوشی که در معرض انواع خطاهای شناختی قرار دارند.).

✅ - طبری بین 218 تا 301 شمسی می‌زیسته.
واقعه‌ی کربلا بنابه گزارش در 61 قمری رخ داده.

برای آشنایی بیشتر با این کتاب تاریخی، لازم است اسم‌اش را گوگل کنید. مقاله‌ی ویکی پدیا نکات مهمی در این مورد و در باره‌ی سیره‌ی ابن هشام دارد. لینک نسخه‌ی دست نخورده را هم می‌توانید در همان صفحه‌ی اول گوگل ببینید.

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

✳️ درس‌هایی برای همه‌‌ی فصول

نظام‌های مردم‌سالار می‌باید بر روی لوحه‌هایی از سنگ، فهرستی از ویژگی‌های استبداد را حک کنند و همچون ده فرمانِ کتاب مقدس به آخرش اضافه کنند که:

"و تو ای آدم، نباید تسلیم آن‌ها شوی!"

فهرستی این چنینی:

-1 تمجید و تحسین رسمیِ رهبر خطاناپذیر ( با شعارهای هایل هیتلر، استالین کبیر، "دووچه، دووچه، دووچه "، "فرانکو، فرانکو، فرانکو "، "تیتو، تیتو ، تیتو ")؛*

-2 نامداراگری و ناپذیرشِ مخالفت سیاسی؛

-3 استفاده‌ی تکراری از زور برای تنبیه و وحشت افکنی (ترور)؛

-4 جلوگیری از تفکر مستقل یا عملِ مستقل، تشویق یکنواختی و هم‌شکلی؛

-5 بی وفایی نسبت به اشخاص حقیقی؛

-6 اصرار بر وفاداریِ خفت‌بار به حکومت؛

-7 مطلق گرایی در اندیشه: (نظام فکریِ من هرگز نمی تواند نادرست باشد، نظام
فکریِ دیگری هرگز درست نیست)، و البته در عین وادادگیِ ذهنی نسبت به حاکمیت.

-8 بی تفاوتی رژیم نسبت به هزینه‌کردن جان و حیات انسان‌ها، شادی و اخلاقیات آنان؛ بی وجدانی برای نیل به هدف؛

-9 بدبینی کلبی وار؛

-10 تحریف تاریخ؛

-11 تبلیغات و هوچی‌گریِ دائمی بر روی مزیت‌های نظام، برای مخاطبین داخلی و خارجی؛

-12 حملات مهار گسیخته بر روی غیرخودی‌ها و ناباوران و دگراندیشان؛

-13 حساسیت منفی نسبت به انتقادات خارجیان؛

-14 انتقاد رسمی و خشن، از کوتوله‌های اداری و ماموران جزء دولتی، اما بی انتقاد از
"حاکمیت و دولت، حاکم مستبد یا محبوبان او در میان کاخ‌نشینان و محافظان و دستگاه
رهبری، مگر انتقاد از عده ای از آنان که قبلا داغ تصفیه بر پیشانی‌شان خورده و بطور رسمی؛ یا اعلام‌نشده از دستگاه رهبری کنار گذاشته شده باشند؛

-15 پنهان کاری و ناشَفّافی؛

-16 دور از دسترس بودن رهبران از عامه‌ی مردم؛

-17 تشویق خانوار بزرگ؛

-18 نیروهای مسلح بزرگ؛

-19 تمایل به فتح و گسترش ارضی؛

-20 وحشت رهبر و حکومت از ضعیف ظاهرشدن در انظار عمومی؛

-21 اغراق در وجود دشمن خارجی برای تقویت میهن‌پرستیِ داخلی و وحدت ملی؛

-22 مقاومت در مقابل تغییرِ نظام سیاسی؛

-23 جابجائیِ مکرر مقامات و ناامنیِ پست‌های دولتی؛

-24 محدودیت فزاینده‌ی آزادیِ فردی؛

-25 قرارداشتن کنترل اتحادیه‌های کارگری و کارمندی در دست حاکمیت؛

-26 ناتوانی سیاسی همگانی بجز خود حاکم و پلیس‌مخفیِ او، همراه با ناامنیِ شخصی؛

-27 تسلیم و تبعیت قوای قضائیه و مقننه از مقامات اجرائی؛

-28 بی‌توجهی به قانون اساسی و قوانین موضوعه؛

-29 استفاده از رژه، مراسم، لشکرکشی‌های سیرک‌وار، کارناوالی و نمایشی برای انحراف اذهان توده‌ها؛

-30 وابستگی و وادادگی کامل ذهنی و عینیِ فرد به حکومت؛

-31 آمادگی فرد برای جلب پشتیبانی و لطف حاکمیت از طریق چاپلوسی، حتی به قیمت
زیر پا گذاشتن وجدان؛

-32 انحطاط تمام عیار وجدان.

تمامی این ویژگی‌های استبداد، به بزرگ‌نماییِ دولت و بی‌پناهی و درماندگیِ فرد اضافه می‌شود
- درست برخلاف آموزه‌های گاندی!

از سوی دیگر، هدف اصلیِ دموکراسیْ توسعه و تکامل فرد با کمک حاکمیت است،

اما چگونه؟
با مهار زدن به حکومت، از ترس آنکه مبادا فرد را در زیر پا له کند یا درهم بفشارد.

(گاندی و استالین، لویی فیشر، غلامعلی کشانی، نشر قطره، آبان ۱۳۸۳)
==========ه
* به ترتیب اسم یا لقب دیکتاتورهای ایتالیا (موسولینی)، اسپانیا، یوگوسلاوی

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

✳️ قابل توجه دوستانی که به تازگی به این کانال پیوسته اند:

برای مرورِ مطالبِ اکثراً بدون تاریخِ مصرفِ این کانال می‌توانید به فرسته‌ی زیر نگاه کنید:

/channel/GahFerestGhKeshani/4227

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

مصطفی ملکیان، در نشستِ ده‌ساله‌گیِ سایت دین‌آنلاین.
۱۰ پرسش از روشن‌فکریِ دینی، تیرماه ۱۴۰۲

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

آرزوی های بزرگِ آغشالی،
از زبانِ بچه های اعماق!

اما این ها صحنه ی هر روزه ی پَلَشتیِ زندگی اند در دنیا.
... بگذریم ...، از دست ما چه بر می آید که نکرده ایم؟
طرحی نو باید در انداخت ...
==================ه
تمامیِ فرسته‌های این کانال، در خدمتِ جستجوی همان طرح‌های نو است که باید با دستان من و تو درانداخته شوند، هر کس طرحی به‌قدر وسعِ خود و میدانِ شخصیِ کار و تلاش خود.

برای اطلاع بیشتر، می‌توانید به مصاحبه‌ی مصطفی ملکیان در پادکستِ ایران پایدار توجه کنید که به "گیرهای کار" اشاراتی دارد:

https://castbox.fm/vb/571039181
یا
/channel/iranepaydar_official/891

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

دم زدن از "دایره‌‌ی حقیقت" و تن دادنِ عملی به "زندگی در زیر چتر دروغ"!
مسئله این است!


مرتضی مردیها:

✅گویا چیزی در حدود ۸۰ درصد از مردم ایران از وضعیت سیاسی کشور ناراضی‌اند ، و از این میان بخش مهمی ، بالاتر از ناراضی ، مخالفتی همراه با خشم و خروش از خود بروز می‌دهند.

✅کمتر محفلی  یا حتی گردهمایی‌های زودگذر چند نفره ، می‌توان یافت که موضوع اصلی بحث در آن ، ایراد و انتقاد و بدگویی و تمسخر و خشم‌خواری از رفتارها و گفتارهای حکومتیان نباشد. من ولی بخش عمده‌ای از آن را جدی نمی‌گیرم. بارها و بارها دوستان نزدیکی را از دست خود عصبانی کرده‌ام، برای اینکه در حالی‌که با شور و غوغا در حال ایراد و انتقاد‌ند به آنها متذکر می‌شوم که این حرف‌هایتان بی‌فایده است؛ همه آن را می‌دانند.

✅اگر کاری می‌توانید انجام بدهید، خدا قوّت، ما هم هستیم؛ ولی اگر فقط با حرف‌های تکراری قصد مجلس‌گرمی یا مشغولیت دارید، من حوصله آن را ندارم. یک دلیلش اینکه، اگر در همین محافل، که در سرتاسر کشور، هر لحظه هزاران نمونه از آن در جریان است، کسی جایی برخیزد و بگوید در مقام عمل می‌توان فلان حرکت را صورت داد، بلافاصله اکثریت گسترده‌ای رنگ به رویشان نمی‌ماند و اگر قضیه کمی جدی شود به سرعت از محل می‌گریزند. نمونه ساده‌ای بگویم. در قضایای پاییز گذشته در دانشگاه، با اساتید همکار دور هم بودیم و طبق معمول انتقادات هم بود.

✅در آن زمان رییس دانشگاه از اساتید هر دانشکده دعوت کرده بود با هیات رییسه دیداری داشته باشند. نوبت دانشکده ما بود.رو به همکاران گفتم حدس قوی من این است که منظور از این جلسه، درخواست کمک از ما برای ساکت کردن دانشجویان است! پیشنهاد من این است که هیچکس در این جلسه شرکت نکند. پیشنهاد خطرناک و پرهزینه‌ای نبود، با این حال سیبک گلوی همکاران را می‌دیدم که بالا و پایین می‌رود و با نگاه سرد و خیره‌شان هماهنگ است.

✅یکی از منصف‌ترین‌شان‌ گفت "آقا ما به اندازه شما آزاده نیستیم".اشتباه نکنید! کسی را به خاطر ترسش تحقیر نمی‌کنم. ترس شاید مهم‌ترین غریزه در هدایت رفتار بنی‌بشر است. قصدم فقط گفتن این بود که لبالب بودن جامعه از اعتراض و انتقاد ما را نفریبد.


========================ه
نوشته‌ای که در بالا آمد، یک نمونه‌ی عینی از آن چیزی است که هاول بارها بر آن تاکید داشته
(نک: متن پیوستِ بالا، جستجوی هاول و میثمی در این کانال و کتابِ مهمِ "قدرتِ بی‌قدرتان" که اواخرِ پارسال در بالای بورس کتاب بوده)

مرتضی مردیها ( /channel/mardihamorteza ) متفکری است که به محافظه‌کاریِ شدید مشهور است. او جزو حلقه‌ی کیان بوده است، اما راه‌اش را جدا کرد و به چیزهای نویِ دیگری فکر کرد. آشنا شدن با نظرات او یک "باید" است در میان سیل خروشان نظرات و اقدام‌های مخالف نظرات او.

کسی که جستجوگر است و عامل، باید که حتما اول از همه در جستجوی نظرات و اعمالی باشد که درست در نقطه‌ی مقابل فکر او هستند و بتواند با دلیل و تجربه‌ی کافی آن فکر مقابل را ردّ کند. در غیر این‌صورت، محصور می‌شود در فکر و عمل‌هایی که یک‌جانبه او را به مسیری معین و ماشین‌وار هدایت می‌کنند، بدون آن‌که نقدی در کار باشد و بازنگری‌ای.

مردیها در این‌جا به آسیب‌شناسیِ این‌‌طرفی‌ها می‌پردازد و اهمیتِ او در همین‌جا روشن می‌شود، چون سخنِ او مثل همیشه می‌تواند برای ما تلنگری کوچک یا بزرگ باشد، هر چند که من و ما به‌کلی با او مخالف باشیم.

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

دوستان گرامی،
سلام و عرض ادب می‌کنم.
چند دقیقه قبل‌تر، پیامی خصوصی را به اشتباه در این‌جا گذاشتم.
اما نکته‌ای مهم در آن پیام بود که راه‌کار مهمی را برای بهزیستی در میان می‌گذارد:

با وجود تشکیکِ اولیه‌ی همیشگی‌‌ام به گرایش‌های فراگیرِ پرسروصدا (ترند‌ها = TREND) و نام‌ونشان‌های نام‌دار (برندها= BRAND)، در آن پیام و در همین کانال موضوع مراقبه، تنفسِ عمیق، آرمیده‌گی و ذهن‌آگاهی را برای بهزیستی و بهداشت روانی بارها مطرح کرده‌‌ام.

در باره‌ی مراقبه باید این توضیح را بدهم که:
- مراقبه‌ای که در این کانال مطرح شده فقط مراقبه‌ی کلینیکال و آکادمیکال و کاملا غیر عرفانی و غیر فرقه‌ای و غیر صادراتی از چین و هند و ژاپن است، هر چند که آنان مفید باشند یا به‌شدت مضرّ و در پیِ اسارت انسان در زنجیرهایی نو و وابستگی به مراد و قطب و در مواردی وابستگی به شیادان، مخصوصا برای زنان گرامی باشند.

- مراقبه‌ای که مطرح شده، از نگاه سازمان ملی بهداشت آمریکا و بعضی سازمان‌های پژوهشی و تخصصیِ معتبرِ بهزیستیِ ملی و بین‌المللی و "ناسودبر" ( در زمینه‌ی روان‌درمانگری، مشاوره‌‌، روان‌پزشکی و ...)، هم‌وزنِ روان‌درمانی و دارو درمانیِ روان‌پزشکی معرفی شده‌اند.

بنا به معرفی منابعِ بالا، در کوتاه مدت، به‌هم‌ریختگیِ لحظه‌ای و بحرانیِ ذهن و روان می‌تواند با مراقبه و آرمیدگی (RELAXATION) و تنفس عمیق به‌شکل مقطعی به مقدار زیادی کم شود و در طی تداوم دراز مدتِ تمرین مراقبه، فرد را می‌تواند از وضعیت‌های مزمن‌تری مثل افسردگی، اضطراب، و تنش‌های مختلف ذهنی-روانی خلاص کند.

این ادعا به‌هیچ وجه ردّکننده‌ی راه‌حل‌های روان‌درمانگری، مشاوره و روان‌پزشکی نیست و اتفاقا از نظر عمل‌کرد‌،‌ موافقِ نگاه فیزیکال و جسمیِ روان‌پزشکی و عصب‌پژوهی است، چرا که مراقبه‌ی کلینیکال دقیقا با سیناپس‌ها، نورون‌های مغز و عصب‌رسانه‌های آن‌جا مثل دوپامین، و هورمون‌‌هایی مثل کورتیزول و آدرنالین سروکار دارد.

دو شاخه‌ی ارزش‌مند دانشِ درمانی،‌ یعنی روان‌درمانی و روان‌پزشکی، در بینِ متخصصان‌‌ ایرانی، با هم کنار نمی‌آیند. البته این اکثر روان‌پزشکان محترم اند که تاکید بیشتری بر ردّ مشاوره و روان‌درمان‌گریِ آکامیک دارند.

اما سازمان‌های مرجعِ پیش‌گفته به هر دو توجه دارند و سومی یعنی مراقبه‌ را هم به عنوان سومین راه معرفی می‌کنند، اگر که با انضباط و در دراز مدت تمرین بشود.

فرسته‌ی پیوست بالا را اول از همه ببینید و

با سرچ کلید واژه‌های
مراقبه ،
ذهن آگاهی
آرمیدگی
افسردگی
اضطراب
در این کانال و منابع معتبر دانشگاهی و علمی هم می‌توانید اطلاعات بیشتری به دست بیاورید.
و حتی با پرسیدن (فارسی و ترجیحا انگلیسی) از همین روبات چتِ هوشمندِ تلگرامی در فرسته‌ی قبلی، یعنی:
@GPT4Telegrambot

نظر شما در این باره چیست؟

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

نظرت در باره‌ی زندگی چی‌یه؟
به لبخند‌های تلخِ این دوستِ هم‌نوع‌مان با دقت‌نگاه کنید و خود را در جای او تصور کنید. خود را به‌جای دیگری تصور کردن شاید مهم‌ترین فضیلتی است‌که آدمی را از حیوانات زبان‌بسته و جمادات متفاوت می‌کند.

این کلیپ شاهدی است بر نتیجه‌ی رضایتِ عمومیِ یک ملت‌به "زندگی‌در زیر چترِ دروغ"و دوری از "زندگی در دایره‌ی حقیقت"و نیز بی‌مسئولیتیِ مستقیمِ باقیِ همان‌ملت نسبت‌به نادارها.

ناداری حتی در صالح‌‌ترین و عادلانه‌ترین حکمرانی‌های فرضی‌هم پیش می‌آید.اما دو چیز آن را وسیع‌وفراگیر و‌تلخ‌تر می‌کند:

-حکم‌رانیِ ناصالح و همکاریِ ملتِ با این‌نوع حکم‌رانی و رضایت‌به زندگی در چنبره‌ی دروغِ آن،و

-کنارنگذاشتنِ داوطلبانه‌ی بخشِ‌مُشخصی از درامدِ ماهانه‌یا روزانه‌ی تک‌تکِ ماها برای کارهای‌نوع‌دوستانه‌و ایجادِ نهاد‌های موازیِ مستقل از حکمرانیِ ناصالح‌،با هدفِ تسهیلِ آگاهی‌بخشی و توان‌مندسازیِ بخش‌های ناتوان‌ترِ جامعه (مثلا یک‌دهم درآمد).

چرا که این وظیفه‌‌ی بلافاصله‌ی هر انسانی است‌که به‌وضعیتِ اورژانسی پایان بدهد،‌آن‌هم با رایگان‌بخشیِ جانی،عمری و مالیِ خود، حتی‌اگر دارایی‌اش فقط یک لبخندِ خالی باشدو بس!

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

ما آدم های بدی هستیم که در بین بدها زندگی می‌کنیم،
فقط یک چیز آرام‌مان می‌کند:

بپذیریم که نباید به هم سخت بگیریم. 
(سِنِکا، رواقیِ یونانی)

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

✳️ ما همه محنت‌کِشان‌ایم!

پس خدای ما محنت‌کشان کجا است؟

مگر خدایی که می‌گویند، و از کیسه‌ی او خرج می‌کنند، فقط خدای فرادستانِ دو پایی است که فقط محنت می‌آفرینند و بی‌حساب‌کشی می‌روند و باقی را برای هفت‌پشت می‌گذارند!

✅ نه!
انگار که هستی (خدا) نسبت به همه‌‌ی کیهان بی‌اعتنا است و این انسان است که باید (ظاهراً) به‌تنهایی همه‌ی محنت‌ها را حس و تحمل کند و با اعتنا به رنج‌کشیده‌گان از پستیِ جاذبه‌ی ضرورت‌ها بالا بکشد و معنای خود را به‌تنهایی و در تنهایی بیافریند.
این‌چنین است که‌:
خدا غایب است! ‌
(نک: سیمون وی در همین کانال، 4 کتاب او و این لینک)

=========ه
عکس: توله‌سگِ تنها
ساعت 15، پنج‌شنبه، 8 تیر، 402،
وسط پل‌ی روی جَهنّمِ اتوبانِ کرج-قزوین

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

✳️ اینترنت و بعضی مصائب آن

✅ "روز یکشنبه، عید پاک، مردی در شهر کلیولند حین کشتن فردی ۷۴ ساله که به‌صورت اتفاقی انتخاب کرده بود از خودش فیلم گرفت و ویدئوِ آن را در فیس‌بوک منتشر کرد. در عرض دو یا سه ساعت، شبکه اجتماعی فیس‌بوک این فیلم هولناک را پاک کرد، اما تا آن زمان کاربران آن را بر روی وب‌سایت‌های دیگر به اشتراک گذاشته بودند و مردم در سراسر دنیا هنوز می‌توانستند آن را مشاهده کنند." (نیکلاس کار، بوستون گلوب، ۲۱ آوریل ۲۰۱۷)

✅ در سال ۱۹۶۲ مارشال مک‌لوهان، از دهکده‌ای جهانی در کتاب نامدارش (کهکشان گوتنبرگ) حرف زد. مخاطبان آن را سرآغاز دوران صلح جهانی دانستند. قبل از او، آدم نامدار دیگری، در ۱۹۱۲ مژده داده بود که با اختراع رادیو از این پس بشر از جنگ رهایی خواهد یافت. اما با این‌حال تا الان دو جنگ جهانی و جنگ‌های پرشمار دیگری رخ داده‌اند.

✅ اینترنت آمد و مژده داد که دموکراسی اطلاعاتی را برقرار کند. اما فقط آزادی دریافت و ارسال اطلاعات را با خود نیاورد، بلکه در کنار خود، اقیانوس‌هایی از ضد اطلاعات دولت‌ها و غول‌های ریز و درشت اقتصادی و اطلاعاتِ زباله‌ایِ ملت‌ها را هم آورد؛ اطلاعاتی غیرموثق، شایعه‌‌وار، دهان به دهان، غیر قابل عرضه به دادگاه‌های واقعا صالح و ...

در ابتدای آمدن اینترنت به بازارِ اطلاعات خیلی‌ها خوش‌حال شدند که از انحصار اطلاعات در دست دولت‌ها و قدرت‌های سیاسی و اقتصادی آزاد می‌شوند و راه برای تامین عدالت و آزادی و رفاه بشر هموار می‌شود. اما چنین نشد. چرا؟

✅ نکته‌ی مهمی که این روزها گریبان همه‌گی را گرفته این است که صاحبانِ سایت‌های کوچک و بزرگ تمام جیک‌و‌پیک همه‌ را می‌دانند و از تمام عادت‌ها و رفت‌وآمد‌ها و داشته‌ها و بوده‌ها و سلائق و علائق و رازهای ما باخبرند، یعنی همان واید اسکرینِ اورولیِ ۱۹۸۴. هیچ سوراخی برای‌مان نمانده که در آن قایم بشویم. این اطلاعات را هم دولت‌ها دارند، هم غول‌های رسانه‌ای و هم شرکت‌هایی که به اطلاعات آن غول‌ها وصل اند تا اقتصادِ "یا مرگ یا رشد‌"شان را رونق بدهند و باز هم جنس و فرهنگِ مصرف و سرگرمی قالب کنند.

✅ یک مشکل دیگر که برای کاربران پیش آمده این است که اینترنت تعداد گزینه‌های انتخاب انسان‌ها را به‌شدت بالا برده و به همین دلیل انتخاب، اولا بسیار مشکل و اضطراب‌آور شده، و ثانیا نارضایتیِ همیشه‌گی از تصمیم‌ها بسیار بالاتر رفته است. یعنی همه‌اش به خود می‌گوییم "ای کاش آن یکی را انتخاب می‌کردیم، انگار که آن یکی بهتر بود." (نک: پارادوکس انتخاب: آنگاه که آزادی انتخاب، اضطراب می‌آورد، بری شوارتز، مهدی ملک‌پور، نشر دنیای اقتصاد)



✅ در این میان، آمار جالبی هم در باره‌ی پوشش اینترنت می‌شنویم، مثلا: یک و نیم میلیارد نفر در جهان اینترنت دارند، اما توالتِ بهداشتی ندارند. اینترنت با اینان چه خواهد کرد؟ با کسانی که باید در نایروبی یک کیلومتر در زاغه‌نشین‌‌شان راه بروند تا به یک توالت یا یک سطل آب دست پیدا کنند؟

✳️ نیکلاس کار در کتابِ بسیار مهمِ "اینترنت با مغز ما چه می‌کند" (ترجمه محمود حبیبی، زیر نظر خشایار دیهیمی و مریم فیض‌الهی، نشر گمان) به ما کمک می‌کند تا سلطه‌ی دو قدرت بر اینترنت و قدرت سوم (مردم)‌ را معرفی کند و از طرف دیگر تاثیر این اقیانوس اطلاعاتِ اکثراً کم‌عمق را بر روی فیزیولوژیِ مغز و اخلاق روزمره و انتخاب‌های ما در مورد سبک زندگی، مصرف و کنش اجتماعی شرح بدهد و از طرف دیگر تاثیر متفاوت خواندن کتاب را بر روی مغز مطرح کند. منتها او این کار را با عرضه‌‌ی اسناد و پژوهش‌های علمی انجام می‌دهد و از برداشت شخصیِ خود خودداری می‌کند.

✅ نیکلاس کار در اپیزود "اینترنت با مغز ما چه می‌کند"، با نگاهی علمی و فرهنگی توضیح می‌دهد که چگونه استفاده بیش از حد از اینترنت می‌تواند ساختار ذهنی انسان را تغییر دهد و آن را به سمت سطحی شدن و عدم تمرکز ببرد. این اثر پس از انتشار خود سر و صدای فراوانی به پا کرد و موفق شد در سال 2011 نامزد جایزه پولیتزر شود.

✳️ همین نیکلاس کار مقاله‌ای در سال ۲۰۱۷ در نشریه و سایت بوستون گلوب نوشته‌ی دیگری دارد به اسمِ
"در اینترنت هر چه به هم نزدیک‌تر می‌شویم، بیشتر از هم متفر می‌شویم"
این ادعا موافق ضرب‌المثل فارسی "دوری و دوستی" است.

اما آیا این ادعا و ادعاهای قبلی او می‌تواند درست و علمی باشد؟
- پادکست اپیتومی بوکس، اپیزود هفدهم:
"اینترنت با مغز ما چه می‌کند؟"

https://castbox.fm/vb/361549828

- پادکست ترجمان، اپیزودِ ۱۶۷:
"در اینترنت هرچه به همدیگر نزدیک‌تر می‌شویم، بیشتر از هم متنفر می‌شویم"
https://castbox.fm/vb/413833728

ادامه در فرسته‌ی بعدی: /channel/GahFerestGhKeshani/5680

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

✳️ گم‌نامانی زمینی، خوش‌نامانی کیهانی(2)
=============ه

یادداشتِ گاه‌ فرست:
روزگار همیشه به کبکبه، دبدبه، جبروت، شهرت، مدعی‌گری، جاه‌طلبی، عوام‌فریبی، جنجال‌گری، آوازه‌گری و حرافیِ سخن‌وران حرفه‌ای، و به قدرت و ثروت ارج می‌گزارد.

✅ اما هستند فروتنان و فقیرانی خودخواسته که از «کناره‌ها، لب‌خاموش» می‌روند و کسان از آنان بی‌خبرند، ولی صِرفِ وجودشان به حیاتِ بی‌معنای بشری معنا می‌بخشد و
به قولی لنگرِ بی‌ادعای زمین و آسمان‌اند.

✅ اگر زیبایی و عطرِ وجودشان نباشد، دنیایی می‌ماند با تعفنی تحمل‌ناپذیر برای محنت‌زده‌گان و آشنایان با محنتِ ثقلِ زیستن.
اینان اند که معنای انسان را از این ثقل ضرورت‌ها به بالا بَرمی‌کشند.

✅ این کسان ممکن است اهل سواد باشند یا کاملا بی‌سواد، دست‌‌شان به دهان‌شان برسد یا آه در بساط نداشته باشند، اما هم محنت را اعتنا می‌کنند و هم با محنت‌زده‌گان‌ هم‌دل اند.

نام‌شان همواره گم می‌ماند و بی‌خبر می‌آیند و می‌روند.

در رفتن‌شان سیل تسلیت‌ها روانه نمی‌شود و مجلس‌شان از اهل کبکبه و شهوتِ کلام خالی است.

و «عباس»، سربه‌زیرانه و خموشانه یکی از این شمار بود‌:
=============ه

✳️ کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران!

دیشب در واپسین شب بهار دستِ بی‌رحمِ حادثه او را از ما ربود.

دو روز پیش از رفتن‌اش می‌گفت «اگر عمری باشد این کار و آن کار را می‌کنم.»

نتیجه‌ی این کارها اگر انجام می‌شد  برکاتی بود برای محرومین سرزمین‌اش.

فرزندی بود بسیار وفادار که، تا به آخر، عاشقانه و خستگی ناپذیر  تیمارِِ پدر و مادرش کرد.

بزرگ‌ِ خانواده و خویشان‌اش نبود ولی تا آنجا که در توان داشت «به‌کردار» برای‌شان بزرگی می‌کرد.

«به‌عمل» برای رفقایش رفاقت می‌کرد.
همیشه‌ دغدغه‌ی محرومین داشت و از جوانی صدایی بود برای بی‌صدایان و یاوری بی‌آلایش و بی‌سر و صدا  بود برای واماندگانِ خاموش.
در برخی از نکو خصلت‌ها و رفتارهایش شاگردی کرده‌ام و از او آموخته‌ام.

او عباس بود. ‌
از میان ما، شهرِ ما و دنیای ما رفت، ولی در کوچه باغ‌های جان‌مان تا ما هستیم می‌ماند.

با ابراز تاسف و تاثر و تسلیت به پیشگاه خانواده دل‌بندش و همه دوستان گرامی او .

همایون
اول تیرماه ۱۴۰۲
=============ه
یادداشت‌ گاه‌ فرست:

نک‌‌: گم‌نامانی زمینی، خوش‌نامانی کیهانی(1)‌:

https://ghkeshani.com/lonelyspinoza

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

گزارش همایون از دیدار با فراموشان کهریزک (1 از 3)
===============ه
جمعه  ۸ صبح ۳۰ تیرماه برای یافتن جواب  چند تا پرسش و تحویل مقداری وسایل دست دوم  به کهریزک تهران رسیدم .
از میدان اصلی در مسیر ورود به اقامتگاه ها ی سالمندان،
پیرمرد خوشروی بنظرم   ۷۰ ساله ای را دیدم  که  توی فضای آزاد پشت به استخر روی نیمکتی نشسته بود شاکر بود و از هیچ جیز در آسایشگاه  شکایتی نداشت  اهل کاشان  بود و عمری کارگری میکرده . گفت  فقط یک برادر داشت که آنهم از این دنیا رفت ، طاهره خانم زن برادرش گاهی میاید کهریزک و به او سر می‌زند. در عرض یکربع صحبت با او دو سه بار کل حرف های از دقیقه اول تا آخرش را تکرار کرد بخصوص دیدار گهگاهی  همسر برادرش را . نخواستم بلور روشن رضایت و  خوش خیالی اش  احیانا با پرسش‌های دیگرم ترک بردارد و تیره شود .
پس از  سه چهار ساعت که داشتم برمیگشتم هنوز لبخند توی صورتش داشت جست و خیز   می‌کرد. و  روی آن نیمکت نشسته بود و چرت می زد .
بناهای نگهداری مددجویان  یک طبقه و همه اطاقهاش یک پنجره بزرگ به خیاط مرکز دارد . نام اقامتگاه ها نام گلهاست با یک شماره مثلا بنفشه چهار .  من راهی واحدهای بنام .... شدم ....  ۱ تا  .... با یک دالن که یکطرفش باز بود و یا با  یک فاصله باز از هم جدا می شدند.
حدود ۸ صبح بود در  وسط یکی از این دالن ها درب ورودی، بنظرم واحد  ...... ۱  بود  وارد  آن شدم،راهرویی ان را نصف می‌کرد که دو طرفش اطاقها و غذاخوری و حمام و دستشویی ها بود درست در  وسط راهرو جایگاه مسئولین بخش بود ،مرد مددکارجوانی با روپوش سفید پشت میزی ایستاده بود و چیزی را می خواند .  سلام کردم از او اجازه گرفتم که بعضی از اطاقها را ببینم .با روی گشاده پذیرفت و گفت "بفرمایید".
بعضی ها هنوز داشتند صبحانه می خوردند و برخی داشتند راهی حیاط می شدند و چند نفری هم در راهرو قدم می‌زدند از یکی از اطاق ها کسی بود صدایم زد . پیرمردی چهارشانه بود که  در آستانه ورودی  اطاق ایستاده بود و گفت  "بفرما آقا بفرمایید دنبال کسی می‌گردید؟ " عکس پسر شهیدش بالای تخت روی دیوار بود اهل تبریز کفشدوز بود ورشکسته شده بود خیلی  سعی می‌کرد که هر طوری شده باور کنم که به اختیار خودش اینجا آمده و هنوز فرزندانش اصرار دارند که او در کنار آنها زندگی کند .
اطاق ۵ تخته بود ،  و کنار هر تخت یک کمد فلزی کوچک بود یک یخچال و تلویزیون  هم در اطاق برای همه بود  . از وضعیت آسایشگاه شکایتی نداشت .دو تخت آنطرفتر کسی روی تخت یک پهلو دراز کشیده و خیره به ما شده بود ، چند بار سلامش کردم و جوابی نداد . مرد کفشدوز به او اشاره ای کرد و گفت "این آقا کم حرف می‌زند، بیشتر وقت ها فقط می پرسد که ناهار و شام چی داریم " .
دو سه اطاق دیگر را در این بخش دیدم و از آن خارج شدم و وارد راهرویی که یکطرفش باز بود شدم .‌حدود ۲۰ نفری  در سایه و در مسیر وزش نسیم روی   نیمکت یا ویلچر نشسته بودند . به همه شان سلام کردم و دست تکان دادم بعضی هاشان جواب سلام دادند . یکی شان داشت یک ترانه قدیمی را می خواند.  وارد فضای باز شدم.
زیر سایه یک درخت جوان و کم سایه کسی  روی ویلچر نشسته بود پنجاه ساله بنظر می‌رسید   اهل گیلان بود  . پاهایش فلج شده بود . کمرش مشکل داشت و ناراحتی پوستی هم گرفته بود . از روزگار و آسایشگاه شاکی بود. از وضع غذا و نظافت آنجا رضایت نداشت . چند سالی بود که بقول خودش گرفتار آنجا شده بود و راه گریزی هم نداشت .از اینکه دست  همه خانواده اش بخصوص پدر و مادرش را گرفته بود و حالا کسی به او توجه ندارد خیلی دلخور بود . سایه کوچک درخت فقط بقدری بود که روی سر او را بگیرد چند بار گفت " آفتاب اذیتت نکند. اینجا گرم است  ولی از توی اطاق و بخش بهتر است  " .
در جواب یک پرسش خیلی  بچگانه من گفت " آقا اینجا اگر دیوار و حصاری هم بلند و محکم تری داشت که از بیرون جدایش کند ،   بیشتر کسانی که اینجا هستند قدرت فرار ندارند و بیشتر به فکر قرار هستند نه فرار . زندانی فرق می کند او  به فکر فرار است.زندانی اگر فرار کند جایی دارد که به آنجا برود ولی این ها کجا بروند "

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

✳️ چه مدت؟ زیاد نه!

✅ کسی می‌پرسد: «تعصب تا کی دید انسان را کور می‌کند، فهم او را تیره می‌سازد و چشم خردبین او را از کاسه بیرون می‌آورد؟ "

✅ دیگری می‌پرسد، "این عدالت ناتوان، که در خیابان‌های سِلما و بیرمنگام و جوامع سراسر جنوب از پا افتاده‌است، چه زمانی از این خاک ذلت برمی‌خیزد تا میان فرزندان بشر حکمرانی کند؟"

امروز بعدازظهر آمده‌ام تا به شما بگویم، این لحظه هر چقدر هم دشوار باشد، این ساعات هرچه قدر هم استیصال آور باشد، طولانی نخواهد بود؛ زیرا

✅ "بذر حقیقتِ مدفون شده در زمین دوباره سبز خواهد شد."

✳️ چه مدت؟ زیاد نه!
زیرا "هیچ دروغی نمی‌تواند برای همیشه پایدار بماند."

چه مدت؟ زیاد نه!،
زیرا «هر چه بکارید درو خواهید کرد»

«چه مدت؟ زیاد نه!
زیرا هرچند اخلاقیات در این جهان قوس‌ی طولانی دارد اما انحنای آن به سمت عدالت خواهد بود.»
===========ه
تصویر:
مارتین‌لوتر کینگ دست در دستِ جوْن بائز، اسطوره‌ی موسیقیِ اعتراض و محلی، در راهپیمایی - جنبش مدنی آمریکا



متن کامل:
دو فرسته‌ی بالا یا آدرس‌های زیر‌‌:

/channel/GahFerestGhKeshani/5714


/channel/GahFerestGhKeshani/5715

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

✳️ جوْن بائز، صدای فروتنِ مردم:

✅ جهان با دیدن شما به قدرت رفتارِ بی‌خشونت‌ پی‌برد.
ما آن را در غرش سکوت شما می‌شنویم
و
در چشمان شما می‌بینیم، آن گاه که آرام رو در روی رعب و دهشت می‌نشینید.

شجاعت شما به شوق‌مان می‌آورد و الهام‌بخش‌مان می‌شود.

✅ چه سعادت‌مندم من! که زنده‌ام تا شاهد این جنبش باشم.

✅ دعاهایم،
عشق‌م و
حمایت‌م را
به سوی‌تان روانه می‌کنم.
‌=========ه

✅ جون بائز، خواننده‌ی موسیقی اعتراضی، صاحب صدا و آوازی اسطوره‌ای و یکی از همراهانِ مبارزاتِ مدنیِ بی‌خشونتِ مارتین‌لوتر کینگ این کلمات را، 41 سال پس از ترور او، در تقدیر از کنش‌های ملتِ ایران گفته است.

✅ برای آشنایی با او و دیدن ویدیویی شگفت از او:
سِرچِ جوْن بائز در همین کانال، و در سپهر اینترنت به فارسی و انگلیسی.
اجرای ترانه‌ی تاریخی ما پیروز می‌شیم به فارسی و انگلیسی:
youtube.com/watch?v=kVCqPAzI-JY

youtube.com/watch?v=MLc0QPTCWMY

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

✳️ تقلیل مرارت، و خوددرمانیِ زانو، پا و کمر

✅ خودیاری و خوددرمانی اگر تهاجمی نباشد، اگر آسیب‌زا نباشد، اگر ضدّ اصول علمیِ شناخته‌شده نباشد، اگر طبیعی باشد، اگر جیبی برایش دوخته‌نشده باشد، اگر ... کار بدی نیست. آدمیزاد هم باید اول از همه خود آستین بالا بزند و به‌دنبال کم‌کردن درد (تقلیلِ مرارت) و تقریرِ حقیقت (بیانِ حقیقت) برای خود و دیگران باشد.

✅ رَوِشی که در فایل پی‌دی اف حاضر می‌بینید، تاکید بر خودیاری، درمان طبیعی و تغییر سَبکِ زندگی دارد.

زانو درد مخصوصا برای خانم‌ها دردی است شایع، که عرصه را بر بیمار تنگ می‌کند.

✅ انتشار این مطلب، به‌معنای پای‌بندی به کاهشِ رنج در رنج‌کشان است، فرقی نمی‌کند که این رنج اجتماعی باشد یا اقتصادی یا روانی یا جسمی. همه‌گیِ این‌ها در نهایت عرصه را بر بشری تنگ می‌کنند که ناخواسته به این سرای سِپَنج پرتاب شده.

✅ پس بگذار تا "لحظه را دریاب"یم* و بیارامیم!
=========ه
*CARPE DIEM: قاعده‌ای رواقی برای کلّ زندگی

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

✳️ ضرورتِ نگاهی آزادی‌بخش به درون


✅ این کانال، خیلی‌خیلی کم به مصداق‌های مشخصِ مسائل روز می‌پردازد، در همان حالی‌که خود را وقف  کاهش مرارت‌ها و بیانِ جستجوی حقیقت و از جمله همان مسائل روز تصور می‌‌کند، البته اگر که بتواند.

✅قدرت‌مند شدنِ جامعه در برابرِ شرّ لِویاتان (غولِ قدرت‌مند، بی‌مهار و نادانِ حاکمیت‌ها) و ایجاد موازنه‌ای اثربخش به سودِ همه‌ی مردم در این عرصه، در کنارِ تامینِ آبادی، آرامش، آزادی؛ و بِه‌‌کردِ کیفیتِ حیات و زندگی و رضایت‌مندی، بِه‌کردِ شرایطِ زیست (خوراک، بهداشت، مسکن، و ...) ، بِه‌کردِ زیست‌بوم‌ها، بِه‌کردِ معیشت مردمان، بِه‌کردِ کرامتِ انسانی، بِه‌کردِ اخلاقیات، بِه‌کردِ حالِ روحی و روانیِ فردی و جمعی و ... همه‌گی یک نظامِ درهم‌بافته را تشکیل می‌‌دهند که باید با هم رشد کنند و بهتر بشوند. هر کدام که نقص داشته باشد، بر روی همه‌‌ی موارد دیگر اثرِ بد می‌گذارد و به کل مجموعه‌ آسیب می‌زند.
================ه
✅ یکی از عرصه‌های پویشِ بشری، روح و روان اوست (منظور از روح، همان روحیه است).
روان‌درمانی سعی می‌کند به متعادل‌کردنِ این نظام –که تمامیِ تلقیِ ما را از پویش‌های بیرونی شکل می‌دهد. یعنی این روح و روان ما است که آخرین برداشت از واقعیت را می‌سازد و ما را در لحظه‌لحظه‌ی عمرِ کوتاه‌مان خوش‌حال یا بد‌حال می‌کند. روان‌درمانی به تغییرِ فعالِ نگرشِ ما به وضعیتِ بشری و به خودمان می‌پردازد.

✅ پس در حضور بدترین یا بهترین نظام‌های زیست‌بومی، معیشتی، سیاسی-اقتصادی-اجتماعی، عرفی، سنتی، این ذهن و روان بشر است که باید آن‌ها را حس کند، درک کند، بپذیرد، نپذیرد و از پا ننشیند و برای آرامش و رضایتِ خاطر و با‌معنا کردن زندگیِ خود سعی در تغییرِ درونِ خود و شرایط بیرونی کند.

✅ روان‌درمانی با این بخش اصلی از وجودِ انسانی سروکار دارد، چنان که قبلا در فرسته‌ای در بالاتر گفته‌شد که
- مراقبه و
- روان‌پزشکی
هم در این حیطه کار می‌کنند.

✅ روان درمانیِ اگزیستانسیالِ اِروین یالوم هم در این مسیر است و کمک می‌کند تا به جنگلِ‌مولای درون‌‌مان نگاهی رهایی‌بخش بیندازیم.

پادکستِ رواق که چندین و چند اپیزود (قطعه) از آن امتحان شده است، خود را به این نوع درمان اختصاص داده. گوش‌کردن به اپیزودهای متعددِ آن می‌تواند کمکی به "خودیاریِ" شنونده باشد. بعضی از آن‌ها به‌شدت رهایی‌بخش و آزادی‌بخشِ جان و روان اند.

✅ مخاطبِ دو پادکست زیر همه‌گان اند. اما کسانی که به آخر خط رسیده‌اند، کسانی که درد بی‌درمان دارند، کسانی که رو به مرگ‌ اند، کسانی که به خودکشی فکر می‌کنند یا اقدام به آن کرده‌اند، کسانی که فکر مرگ آزارشان می‌دهد مخاطبِ خاص این دو اپیزود هستند.

کل این پادکست به رهایی‌بخشیِ ما از اضطرابِ تنهایی، آزادی و مرگ اختصاص دارد. پس همه‌ می‌توانند گوش بدهند، اما از پیش معلوم است که جوانان ممکن است از این بحث‌ها، با عنوان اشتباهیِ "ناراحت‌کننده" اسم ببرند و حالِ فکر کردن به آن‌ها را نداشته باشند. در حالی که اگر کسی بتواند در جوانی با این بحث‌ها آشنا بشود و با آن‌ها زندگی کند، قطعا زندگیِ (مثلاً) ۶۰ سال بعد خودش را با کیفیت بیشتری می‌گذراند.

✅ اجرای خود اپیزود‌ها بسیار عالی و با روایتی جذاب و حرفه‌ای است. مولف و مجری سواد لازم برای روایت‌های خود را دارد. تا الان (۲۷ تیر ۱۴۰۲) ۱۰۶ اپیزودِ آن منتشر شده. می‌توان کاملا مطمئن بود که مطالبِ آن، به‌هیچ وجه شباهتی به سخنرانی‌ها و کتاب‌های "خودیاری و روان‌شناسیِ زرد و سرِکاری" ندارند. پس می‌توان در آن‌ها تامل کرد. شاید گره‌ای از کار فروبسته‌ی ما بگشایند.
مثلا به عنوان نمونه:

روان‌درمانی اگزیستانسیالیستیِ اِروین یالوم، به روایتِ فرزین رنجبر در

پادکست رواق:

اپیزود 64، درس آخر
https://castbox.fm/vb/352344386  
و

اپیزود ۶۲، در جستجوی معنا
https://castbox.fm/vb/347476835

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

✳️ مصطفی ملکیان،
پایداری ایران و
۱۰ پرسش از روشن‌فکریِ دینی


✅ کلید عقل و مغز و روح را به کسی نباید سپرد،
✅ چک سفیدِ اعتماد و باور را به کسی نباید سپرد،

✅ اما مصطفی ملکیان معلمی است بسیار خوب که در دو سخنرانیِ متفاوت در فرسته‌های بالا، همراه با دانشِ لازم، اما با صراحتِ لهجه و شجاعتْ تاملاتِ خود را در باره‌ی
- "ایران و وضع و حالِ ایران امروز" و نیز
- "همه‌ی ادیان و روشنفکری‌ دینی"

به‌ زبان می‌آورد.

با هم در نظرات او تامل کنیم، شاید سوال‌ها‌ی تازه‌ای طرح شده و گره‌ای یا گره‌هایی از کارهای فروبسته‌ی ما باز شوند.

لینک‌ها:
/channel/GahFerestGhKeshani/5706

/channel/GahFerestGhKeshani/5707

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

🔈 فایل صوتی برنامهٔ گفتگومحور مِهستان ایران به روایت مصطفی ملکیان

#مصطفی_ملکیان #مهستان #روایت_ایران #صدانت #ایران_پایدار

@Sedanet
@iranepaydar_official
@mostafamalekian

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

دم زدن از "دایره‌‌ی حقیقت" و تن دادنِ عملی به "زندگی در زیر چتر دروغ"!
مسئله این است! 👇👇👇
/channel/GahFerestGhKeshani/5703

(ماخذ عکس و اصل فرسته‌ی بالاتر: گشت‌ها: هومنِ پناهنده،
/channel/gashthaa )

مرتضی مردیها تجربه‌ی خودش را برای‌مان تعریف می‌کند و نشان می‌دهد کار از جای دیگر خراب است. یعنی بی‌خود در باره‌ی مارادونا حرافی نکنید، بلکه غضنفرها را در وجودِ خودتان پیدا کنید.

با این احوال، باز هم باید از هاول و گاندی و فرهاد میثمی -که تلاش کرد تا تفسیری از تحولِ فردی-اجتماعی از نگاه این دو به‌دست دهد- بیشتر بشنویم.

و باز هم باید به داستانِ سعدی برگردیم که گفت:
توانگری بخیل را پسری رنجور بود. نیک‌خواهان گفتندش: مصلحت آن است که ختم قرآنی کنی از بهر وی یا بذل قربانی. لختی به اندیشه فرو رفت و گفت: مُصحف مهجور اولی‌تر است که گله‌ی دور.

صاحب‌دلی بشنید و گفت: ختم‌ش به علت آن اختیار آمد که قرآن بر سر زبان است و زر در میان جان.

دریغا گردنِ طاعت نهادن- گرش همراه بودی دستِ "دادن"

به دیناری چو خر در گل بمانند - ور الحمدی بخواهی صد بخوانند!

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

ارتباط عقب‌ماندگیِ ذهنی با بیماریِ اجتماعیِ کودنی از دید دیتریش بونهوفر


او الهی‌دانی است جوان در دوران سیطره‌ی وحشتِ رژیم هیتلری که نه‌تنها با دروغِ بزرگِ حاکم همکاری نمی‌کند، نه‌تنها خود را سرگرم سرو‌کله‌زدن با خدای خود در پستو و صحنِ کلیسا نشان نمی‌دهد،بلکه بر هیتلر می‌شورد و چه شوریدنی!

الگویی برای همه‌ی انسان‌ها، به‌خصوص مومنینی‌که جنایت و چپاول را به‌نامِ دین‌شان می‌بینند اما دَم برنمی‌آورند،یا دین‌دارانی که با چراغِ خاموش از مزایای همان‌نظام بهره‌مند می‌شوند، اما ساکت می‌مانند واعلامِ انزجار از آن دینِ ادعایی‌نمی‌کنند.

او از جمله کسان انگشت‌شماری است که
"کلام‌شان مطابقِ زیست‌شان و زیست‌شان مطابقِ کلام‌‌شان" است.

در همان دورانْ بزرگانی هم بودند (به جز انیشتن) که در چنبره‌ی دروغِ بزرگ ماندند، طومارِ حمایت از هیتلر هم امضا کردندو حتی برای پروژه‌ی بمبِ اتمیِ‌هیتلری کمک کردند.

اما او خفه نشدو با سکوت خود در جنایت مشارکت نکرد.
نک:معرفیِ او با ترجمه‌‌ی گوگلی (البته با کمی صبر):
https://shorturl.at/ejk25
سرزمین ما هم از این نوع‌مومنان کم نداشته.

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

دوستان سلام،
آدرس باتِ (ماشینِ) هوش مصنوعی مشهورِ چت جی پی تی در تلگرام، که به فارسی و انگلیسی و زبان‌های دیگر می‌تواند در باره ی پرسش های مختلف شما از همه چیز گفتگو کند و هر جا هم که عقل اش قد نمی‌دهد، اظهار بی اطلاعی کند (این خود فضیلتی است نسب به رفتار اکثریت ما و آموزشی است برای ما که خود را معمولا عالم‌الدهر می دانیم.
(ظریفی می‌گوید ملت ایران 80 میلیون جراح مغز دارد که متاسفانه فقط دست‌شان به تیغ جراحی نرسیده است). فقط کلیک کنید :

@GPT4Telegrambot


پرسش شما هر چه می‌تواند باشد. با پرسش‌تان گفتگو شروع می‌شود. از پختن نان تا کسب‌ و کار، و تا تقویت جامعه‌ی مدنی و عقب‌راندنِ هیولای قدرت متمرکزِ بی‌مهار.


لطفا یادتان باشد که پرسش های تان دقیق و مشخص، بدون استعاره و بازی‌های کلامی باشد تا بتوانید پاسخ های این ربات را بهتر به زیر سوال ببرید و در نهایت به گفتگو و آموزشی نسبتا موثرتر برسید

می‌‌توانید در پاسخ‌ به پرسش ها، آن ها را زیر سوال ببرید و دوباره با چت گفتگو کنید تا ربات به جواب دقیق تر و سنجیده تری برسد.

این ماشین، به شکل رایگان فقط تا ۱۰ گفتگو را در هر روز پاسخ می‌دهد.

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

✳️ کنش‌گری فردی و اجتماعی، منفرد یا متشکل و اعتنا به محنت‌‌کِشان، برای کاهش اقیانوسِ رنجِ دیگران راهی است برای "خلاصی از احساسِ پوچیِ هستیِ بی‌اعتنا به ما" و "معنابخشی به هستیِ خود." این کار انواع بسیاری دارد، از مقاومتِ فردی و جمعیِ سنجیده و حساب‌شده در برابر دروغ و ستم گرفته تا مطالبه‌گریِ اجتماعی و تا توان‌مندسازیِ محنت‌کشان. "مهر و ماه" خود را متعهد به توان‌‌مند‌سازی معرفی می‌کند و نه فقط امرِ زیبای تقسیمِ نان.

✅ توان‌مند سازی هم باید سنجیده و حساب‌شده باشد و از تجربه‌های جهانیِ نوین و موفقِ اقتصاد‌ی‌-اجتماعیِ جایگزین برای ترویج اقتصاد و تولید و مصرفِ محلی، و اقتصادِ مشارکتی و همیارانه ... استفاده کند. در این راهْ ابداع و شناختِ راه‌حل‌های مناسبِ جایگزینِ جریانِ غالب یک اصل مهم است.

✅ از طرف دیگر، کمک‌‌‌دهنده‌‌گان باید بعد از درستی سنجیِ برنامه‌ها، به‌ راحتی بتوانند حساب‌کشی کنند و شاهدِ "پاسخ‌گویی و مسئولیت‌پذیری" نهاد‌های کنش‌گر باشند. این دو قاعده‌ی فراموش‌شده باید حتما رایج بشود تا همگی یاد بگیریم اختیارات بدون پاسخ‌گویی یعنی نطفه‌بستنِ فساد!

✳️ سایت: https://mehr-o-mah.com

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

کلامی‌ با شما خواننده ی گرامی،
=====================ه
لینک دسترسی به بخش‌های مختلف کانال گاه فرست:
/channel/GahFerestGhKeshani/4226
===================ه
معمولا از رسانه های مجازی انتظار می رود که فعال باشند.
معنای "فعالْ" با توجه به هر رسانه کمی فرق می کند. در مورد تلگرام، فعال بودن لابد انتشار روزانه یک یا چند فرسته است.
کانال گاه فرست با این تعریف، لابد «فعال» نیست.
این کانالِ «غیر خبری» تا الان بیشتر از 5000 فرسته داشته است.
این فرسته ها در باره ی موضوعات خیلی متنوعی بوده‌اند که در عینِ‌حال در رعایت چند اصل با هم اشتراک داشته‌اند.
یکی از مهم ترین این اصل ها، کاهش درد و رنج بشری بوده؛
یکی دیگر توجه به عینی ترین مسائل ملموس و مکرر روزمره ی همگانی بوده؛
و همین‌طور در اصولی دیگر.
صاحب این کیبورد، فکر می کند که مگر آدم چقدر حرف باید داشته باشد که هر روز بخواهد و بتواند حتما یک روضه‌ی تازه سرِ مِنبر بخواند؟
درست است که ما با بمباران و انفجار اطلاعاتی روبرو هستیم، اما این هم درست است که لازم نیست با آن هم سرعت بشویم.
خیلی از مطالب، حتی مطالب غیر خبری، تکرار مکررات حکیمانه یا مکرراتِ یاوه است که می‌شنویم و برای دیگران تعریف می‌کنیم یا بازفرست می‌کنیم.
پس بد نیست اساس را بر کم‌گویی و کم‌شِنَوی و گزیده‌گویی و گزیده‌شنوی بگذاریم و
جان و روح و وقت و «عمل» و رفتارِ خویش ازین ورطه برهانیم.
اما به‌جای آن در فکرِ عملِ فردی و جمعی به یکان‌یکانِ حکیمانه‌ترین و واجب‌ترین آموزه‌هایی باشیم که در معرض‌شان قرار گرفته‌بوده‌ایم و فقط لحظاتی به آن‌ها فکر کرده‌ایم و پشتِ‌گوش انداخته‌ایم.
دوستانی که به تازگی به این کانال می پیوندند همان حرف‌هایی را که صاحب این قلمْ در طول دو سه سال لازم به انتشار می‌دیده، می‌توانند با کلیک‌کردن روی آدرس زیر بخوانند و به یادداشت‌های بالا و پایین آن ها هم سر بزنند، و اگر یاوه نبودند و چیز دندان‌گیری دیدند، سر نخ را بگیرند و خودشان در عمل و نظر دنبال کنند و بیشتر بکاوند:
______ه

این ک
انال، بیشتر به نیازهای عملی و مفیدِ زندگی می‌پردازد، چیزهایی که در زندگیِ واقعی و عملی به‌کار بیایند و به «خودتوانمندسازی»، "خود‌آستین‌بالازنی" و «خودتوان‌بخشیِ» ما ملتِ «درخودمانده» توجه می‌کند،
به تقلیل مرارت و تقریر حقیقت؛
و طبعاً و قطعاً به «برون‌آمدنِ دستی از غیب» باور ندارد!
=================
لینک دسترسی به بخش‌های مختلف کانال گاه فرست:
/channel/GahFerestGhKeshani/4226

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

ادامه‌ی فرسته‌ی قبلی: /channel/GahFerestGhKeshani/5679

✳️ حال پرسش پیش می‌‌آید که آیا این راه برگشت‌ناپذیر است یا می‌توان جهانی بدون اینترنت را در آینده تصور کرد؟
آیا می‌شود جهانی غیر الکترونیک و غیردیجیتال تصور کرد؟ یعنی همان جهانی که با دریافت نامه‌ای که با پست ۶۰ سال پیش، پست حلزونی یا پستی که با شتر و گاری می‌آمده، دنیایی از شور و شوق و عشق و عاطفه و همدردی و همدلی را بین دو طرف منتقل می‌کرده؟ در برابر دنیایی بسیار بی تفاوت عصبانی و عصبی و پرسرعت و کنش‌گریِ کلیک‌وار و لایک کننده که در شبکه‌های اجتماعی داریم به‌تدریج می‌بینیم.

✅ آیا اینترنت نیک‌زیستیِ چندوجهیِ ما را نسبت به دوران ماقبل خود بهتر کرده؟

✅ آیا فراغت عمیق و با کیفیتِ ما را بیشتر کرده یا اضطراب و پریشانی‌ها را بیشتر کرده؟
آیا خورد و خواب ما را کیفیت داده یا از آن زده؟
به این پرسش‌ها نمی‌توان فورا برچسب ارتجاع و بازگشت به غارهای بشرِ اولیه زد. باید این پرسش‌ها پاسخ بگیرند تا بتوانیم از نیک‌زیستی‌ِ‌مان در برابر تکنولوژیِ بی‌مهار و حاکمیت دولت‌ها و قدرت‌های اقتصادی و رفتار غریزیِ خودمان حفاظت کنیم.
castbox.fm/vb/361549828

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

✳️ نگاه‌هایی به شاه، روشنفکران، چپ‌‌ها و انبوه مردمِ آن روز و امروز،

از دید محمد قائد

✅ اگر بخواهیم ببینیم "چی شد که این‌جور شد؟" و در عینِ حال، به دنبال "کپسول یک شبه‌ی حقیقت" هم نباشیم و کمی به خود زحمت بدهیم، تجربه‌ها و گزارش‌های دستِ اولِ محمد قائد، روزنامه‌نگار دوران ماضی و امروز، جُستار نویس و مترجم نامدار که با چشمانی تیزبین این صد ساله را کاویده، می‌تواند منبعی برای پرسش ما باشد، هر چند که در بسیاری از موارد با او اختلاف نظر داشته باشیم.

✅ قلمِ او یکی از قوی‌ترین قلم‌های فارسی است. باید کمی صبر کنید تا با طنز و هزل و کنایه‌های مکررِ او آشنا شوید.


✅ این نوشته‌ها را هم اکنون می‌توانید برای پیگیری سوال بالا از سایت او بخوانید، اما لطفا فراموش نکنید که طولانی، اما در حد کفایت اند، نه از جنسِ پرگویی و غلنبه‌نویسی با زبان غیرآدمیزاد:

- هم‌چنان دنبال مقصر اصلی

- "من لیدر انقلابم": رقابت شدید شاه با چپ

- اکنون و بعد

- فکر روشنفکری مقدم بر روشنفکری

- قصه‌ای که طی حیات ما، به قول اصفونیا، چندین جور تابونده خواهد شد


www.mghaed.com

پی‌نوشت: برای آشنایی با او، نک: ویکی پدیا و گوگل فارسی

Читать полностью…

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

✳️ «قانون عشق و قانون خشونت»،
یکی از آخرین آثار بلوغِ فکری-روحیِ فرزانه‌ای روس، تولستوی،
========ه
✅ ترجمه‌ی شهاب‌الدین عباسی، نشر مروارید.
حداقل دو کاری که قبلا از مترجم ارج‌مند خوانده شده، گزینشِ موضوعیِ ارزش‌مند، دقت و روانیِ کافی داشته‌اند.


✅ نک: لطفا به سه فرسته‌ی بالا 👆 و نیز جستجوی کلمه‌ی تولستوی در این کانال و اینترنت

ماخذِ فرسته‌ی اولِ معرفیِ کتاب در بالا سایتِ ایران کتاب است:
iranketab.ir/book/30833-the-law-of-love-and-the-law-of-violence

Читать полностью…
Subscribe to a channel