✍تصاویر گلها، گیاهان، ستارگان، ابزار جنگی، شخصیتهای ادبی و ... همرا با توضیحات و نمونههای از شعر و نثر. ✍فیلمها و کلیپهای ادبی https://t.me/joinchat/AAAAAE_PKsBjBFtvmZ9XNg ارتباط با ادمین جهت ارسال تصاویر: @MaryamBehvandi
بهمناسبت سالگرد پایان سرایش #شاهنامه
آنچه قومی را از قوم دیگر ممتاز میکند، تا جایی که بتوان این مایهٔ جدایی و مابِهِالامتیاز را ملیت خواند، همان روح ملی است. چرا در سرزمینی پهناور بهنام ایران قومی وجود دارد که ایرانی خوانده میشود؟ برای اینکه این قوم صفات خاص و سجایای معنوی خاص دارد که آن را از همسایگان خود جدا میکند. یکی از این صفات، داشتن فرهنگ مشترک است و زبان، مانند دین و راه و رسم زندگی، از مبانی و از اجزای فرهنگ یک قوم است. پس زبان که جزئی از فرهنگ است، جزء اصلی و لایَتَغیَّرِ قومیت و ملیت است. اگر چنین است، همهٔ مردم مملکت ما، آگاه و ناآگاه، فرهنگی و غیرفرهنگی، عالِم طبیعی و فیلسوف و محقق ادبی و طبیب و کشاورز و کارگر، قسمتی از روح ملی و کیان معنوی خود را مدیون #فردوسی هستند.
گفتوگو با #عباس_زریاب_خویی در: تاریخ، نظریهٔ تاریخ، تاریخنگاری، بهکوشش غلامحسین میرزاصالح. تهران: نشر فرزان، ۱۳۸۱، ص ۱۰۲.
#گزین_گویه
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
«پروین و اعتصامالملک در نگاه نیما»
#دکتراحمدرضابهرامپورعمران
برای کسانی که کمتر با اندیشههای شعریِ نیما آشنایی دارند، شاید شگفتآورباشد اگر بدانند در آثارِ نیما از شعرِ پروین و جایگاهِ فرهنگی و ادبیِ پدرش (مترجم و مدیرِ مجلهٔ ماندگارِ «بهار») بهنیکی یادشدهاست. نیما را اگر فقط سرایندهٔ اشعارِ نیمایی بدانیم البته که این نکتهای شگفتآور است، اما او از مثنویسرایی به سرودنِ «افسانه» و از «افسانه» به منظومههای واقعگرایانه و نهایتاً اشعاری چون ققنوس و غراب رسید؛ و نیز در مقاطعِ گوناگون شاعریاش قالبهایی همچون مثنوی، قصیده، قطعه، مسمط و حتی غزل سرود؛ گرچه هنرش، در درجهٔ نخست در اشعارِ آزاد و اغلب نمادینش نمودار است. نیما چندهزار رباعی و چندصد ترانهٔ طبری (مجموعهٔ روجا) نیز سرود و همچنین درکنارِ شاعری به آموزش و تربیت توجّهی ویژه داشت. او حتّی در دو نامهٔ جداگانه به نقدِکیفیّتِ نظامِ آموزش و پرورشِ روزگارِ خود پرداخت و در جایجایِ سفرنامهاش نیز این توجه هویداست.
توجّه نیما به اعتصامالملک، به اهمیتی که او برای ترجمه و نقش مجلات ادبی و نیز امرِ آموزش قائل بود، بازمیگردد. نیما در بخشی از یادداشتی که بر مجموعهشعرِ منوچهرِ شیبانی نوشته، یادآور میشود: «هرکس که ایران را دوستدارد، حمایت از کسانی میکند که در راهِ او کارمیکنند. مثلِ یوسفِ اعتصامالملک، مثلِ طالباوفِ نجار، مثلِ میرزاحسنِ رشدیه...» ( شعروشاعری، بهکوشش سیروسِ طاهباز، انتشارات دفترهای زمانه،۱۳۶۸، ص۳۷۰). او در یادداشتهای روزانهاش نیز، آنجاکه از دیگران سرخوردهاست و همه را از دمِ تیغِ تندِ انتقادهایش میگذراند، مینویسد: «[...] رضایت من از یوسفِ اعتصامالملک و پروین است »(بهکوشش طاهباز، انتشارات بزرگمهر، چ سوم،۱۳۷۰،ص۲۶۹؛ نیز ص ۲۸۰).
نیما دربارهٔ شعرِ پروین نیز اظهارنظریکردهاست. او در «ارزشِ احساسات»، آنجاکه نخستین بارقههای ادبیاتِ جدید را برمیشمارد، در بخشِ شعر، درکنار بعضی قطعاتِ بهار، فرزاد، ذبیحِ بهروز و ... از پروین نیز نامبرده است (بهکوشش طاهباز، انتشارات گوتنبرگ، چ دوم، ۲۵۳۵، ص۸۲). میتوان حدسزد که مرادِ نیما قطعاتی همچون «ای گربه ترا چه شد که ناگاه» و «ای جسمِ سیاهِ مومیایی» بودهاست.
نیما در شعرِ زیبا و کمتر دیدهشدهٔ «نامِ بعضی نفرات»، در کنارِ حسن رُشدیّه (مشهور به «پیر معارف ایران» و بنیانگذارِ مدارسِ نوین) اعتصامالملک را چنین ستودهاست:
«یاد بعضی نفرات
روشنام میدارد:
اعتصامِ یوسف
حسنِ رشدیّه»
نیما همچنین، قطعهای در رثای اعتصامالملک نیز سروده که برای آگاهی از تواناییهای او در سرودن در قالبهای سنتی، بخشهایی از آن نقلمیشود:
ای دریغا! رفت یوسفْ اعتصام
آن نکومردِ توانا، ای دریغ! [...]
بود عنقایی و سوی قاف شد
آن یگانه مرغ عنقا، ای دریغ!
قافتاقاف ار بگردی همچو او
کس نخواهی جُست گویا، ای دریغ! [...]
آن متانتها که بودش در قلم
بُرد با خود سوی بالا، ای دریغ!
در دلِ ما حسرتِ خود را گذاشت
برلبِ ما ای دریغا! ای دریغ!
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
۲۵ اسفند، زادروز اختر ِ چرخ ِ ادب، پروین اعتصامی، گرامی باد!
درخت ِ جور و ستم، هيچ برگ و بار نداشت
اگر که دست ِ مجازات، میزدش تبری
#پروین_اعتصامی
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
دیدار در متن
به مناسبت درگذشت ابوالقاسم لاهوتی ( ۱۲۶۴-۲۵ اسفند ۱۳۳۶ خورشیدی) ازنظامیان شورشی عهد رضاشاه و شاعر نوگرا.
دکتر یوسفی درباره شاعری او می نویسد:
" لاهوتی در شاعری طبعی آفرینده داشت. می توانست هرگونه مضمون واندیشه را درشعر بپرورد و آن را به زبانی روشن وگیرا چنان ادا کند که دیگران راتحت تاثیر
قرار دهد. این قدرت طبع وحسن بیان در آنچه به صورت قصیده،غزل،مثنوی، رباعی و به شیوه های نوسروده بارزست از قدیم ترین اشعار وی که درهفده سالگی گفته ودر روزنامه هفتگی تربیت چاپ شده تا شعر های دوران پختگی که جلایی دیگر یافته است.( چشمه روشن ص۴۶۹)
نثر ونگاه ونقد اجتماعی او
... وقتی پس ازیک سال برهنه ماندن در اسلامبول، به خریدن تن پوشی توانا شدم، تازه جامه نورا از دست خیاط خان والده گرفته وپوشیده بودم که ناگاه هیاهوِیی بلند گردیده،هنگامه ای برپاشد. گروهی انبوه به دور منجلابی گردآمده و با اشارت پیر مردی بیمار را که درمیان آن گودال کثافت می جنبید و فرو می رفت نشان می دادند. یکی می گفت :مُرد،دیگری فریاد می زد غرق شد. جمعی به جنبش بلااراده اش می خندیدند و برخی از آلودگی قبا و لباده اش تنفر می کردند. من از مشاهده آن حال، نوبودن لباس ورعایت وسواس رافراموش کرده بی اختیار به منجلاب اندرشدم و پیرمرد افتاده وآلوده را به دوش کشیده بیرونش آوردم. هیچ یک از تحقیر وتمسخر های نظارگان چندان متاثرم نکرد که آدم صورتی شیطان سیرت با نگاهی تند وآهنگی درشت به من نگریسته وگفت پیداست که این سفیه نماز نمی گزارد و پاک از ناپاکی ندارد ورنه خود را چنین به پلیدی آلوده نمی کرد،گفتم ای نادانِ دل سیاه، دامن آلوده را باشُستن در آب وخشکانیدن به آفتاب،تطهیر توان کرد اما درمنجلاب مرده رابا پاکی جامه وبزرگی عمامه زنده نتوان کرد.
( مجله آدینه۱۳۵،نوروز ۱۳۷۷ به نقل از نشریه پاس ۱۳۰۰)
اشاراتی به چند شعر گرم
ولطیف او
۱- بشنو آواز مرا از دور، ای جانان من
ای گرامی تر زچشمان،خوبتر از جان من
اولین الهام بخش و آخرین پیمان من
کشور پیر من،اما پیر عالی شان من
طبع من،تاریخ من ، ایمان من، ایران من...
۲-تنیده یادِ تو درتار وپودم،میهن،ای میهن
بود لبریز ازعشقت وجودم،میهن ای میهن
توبودم کردی از نابودی و با مهر پروردی
فدای نام تو، بود ونبودم، میهن ای میهن
به هرمجلس، به هر زندان، به هر شادی به هرماتم
به هرحالت که بودم با تو بودم، میهن ای میهن...
۳- دو غزل غنایی
الف :
نشد یک لحظه ازیادت جدا دل
زهی دل،آفرین دل، مرحبا دل
ز دستش یک دم آسایش ندارم
نمی دانم چه باید کرد با دل
هزاران بارمنعش کردم از عشق
مگر برگشت از راه خطا دل؟!
به چشمانت مرا دل مبتلا کرد
فلاکت دل،مصیبت دل، بلا دل...
ب: و این غزل زیبا که اخوان ثالث آن را بسیار دوست می داشت
صد ره در انتظارت تا پشت در دویدم
پایم زکار افتاد،آن گه به سر دویدم
صد ره سَرَم به در خورد چون وقت وعده تو
هرقدر دیرترشد من تندتر دویدم
در فکر گفتگویت از خواب و خور گذشتم
در انتظار رویت شب تاسحر دویدم
شب رفت وپیش چشمم دنیا سیاه گردید
خورشیدِ من نیامد ، من بی ثمر دویدم
شاید دل تو می سوخت، بهتر ندید چشمت
چون با لبان خشک و چشمان تر دویدم
مآخذ: قدر مجموعه گل: مرتضی کاخی
از پنجره های زندگانی: محمد عظیمی
به کوشش #استادمسعودتاکی
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
۲۴ اسفند
سالروز جاودانگی
اسطوره ی موسیقی ایرانی
استاد #علی_تجویدی
نوازنده ی چیره دست ویولن و سهتار،
آهنگساز ی جاودان، پژوهشگر و
نویسنده ای توانا
(زاده ۱۵ آبان ۱۲۹۸
درگذشته ۲۴ اسفند ۱۳۸۴)
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
مولانا و عید
#دکترایرجشهبازی
مولوی در بیش از هشتاد غزل، بیشتر از دویست بار از کلمۀ «عید» و مشتقاتِ آن مانند «عیدی، عیدانه، عیدوار، عیدگاه، عید کردن» و نظایر آنها استفاده کرده است. بسامدِ بالای کلمۀ عید در اشعار مولانا نشانۀ شادیِ عمیق، اصیل و فراگیرِ اوست. در اینجا به سه نکتۀ مهم دربارۀ عید، در غزلیات شمس، اشاره میکنیم:
1) عید قربان و عید فطر: منظور از عید در اشعار مولانا، غالباً عیدِ فطر و عید قربان است. اگرچه مولانا دربارۀ بهار هم اشعار فراوانی دارد، امّا تنها چهار بار از «نوروز» سخن گفته است. کاملاً روشن است که مولانا هم به خاطر تعلّق داشتن به جامعۀ اهل سنّت و هم به خاطر زندگیِ عمیقاً دینیِ خود، عیدهای فطر و قربان را مهمترین عیدها میداند. مولانا غالباً وقتی دربارۀ عید سخن میگوید، نشانهها و اشارههایی در متن برجا میگذارد که از طریق آنها به روشنی میتوان دریافت که منظور او از عید، عید روزه است، یا عیدِ قربان؛ بنابراین عید در اشعار مولانا غالباً رنگِ دینی دارد، تا صبغۀ ملّی.
2) عید واقعی: برای مولانا عیدِ واقعی «دیدارِ یار» است. وصال یار باعث میشود که همۀ لحظات زندگی به جشنی جاودانه تبدیل شوند. مهمترین مؤلّفههای عید عبارتند از: نو شدن، رها کردنِ کهنهها، آغاز کردن، شادی کردن و جشن گرفتن، و همۀ اینها را در وصالِ معشوق میتوان دریافت؛ ازاینرو کسی که محبوبی زیبا، باوفا، باصفا و مهربان دارد، گویی همۀ لحظاتِ زندگیِ او عید هستند.
3) نو شدن: همانگونه که گذشت، یکی از مهمترین حوادثی که در عید رخ میدهد، «نو شدن و رها کردنِ کهنهها» است و این حادثه سالی دو بار برای غالبِ آدمیان پیش میآید. چنانچه کسی بتواند جانِ خود را از گروِ زمان بازبستاند و در گذشته متوقف نشود و دائماً در حال نو شدن باشد، روشن است که نه فقط سالی دو بار، بلکه روزی هزار بار میتواند عید را تجربه کند. مولانا در غزلِ زیر به این مباحث اشاره کرده است:
ز روی توست عید آثار ما را
بیا، ای عید و عیدی آر ما را!
تو جانِ عید و از روی تو، جانا!
هزاران عید در اَسرارْ ما را
شما را عید، در سالی، دو بار است
دو صد عید است، هر دَم، کار ما را
شما را سیم و زر بادا فراوان
جمالِ خالقِ جَبّارْ ما را
اگر عالَم همه عید است و عِشرت
برو، عالَم شما را، یارْ ما را
بیا، ای عیدِ اکبر، شمسِ تبریز!
به دستِ این و آن مگذار ما را!
(کلّیّات شمس، چاپ فروزانفر، غزل 112)
مولانا در دو بیت زیر به این نکتۀ مهم اشاره میکند که اگر کسی در درونِ خود، نو شود، جهان بیرون هم برای او نو میشود و کسی که در یک حالت بماند، بهشت نیز برای او ملالآور و زشت میشود:
هر زمان مُبْدَل شود چون نقشِ جان
نو به نو بيند جهانى در عيان
گر بُوَد فردوس و اَنْهارِ بهشت
چون فسرده يك صفت شد، گشت زشت
(مثنوی، دفتر 4/ 2383-2382)
#عید_مولانا
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
📽 استاد ابوالقاسم انجوی شیرازی
اندر حکایت نوروز (بخش ۲)
#انجوی_شیراری
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
📽 استاد ابوالقاسم انجوی شیرازی
اندر حکایت نوروز (بخش ۱)
#انجوی_شیراری
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
«هفتسین»
«هفتسین» پدیدهی پیوستهای بازمانده از دوران پیش از اسلام نیست، چرا که در دوران اسلامی، چه در میان فارسها و مسلمانان و چه در میان کردها و زرتشتیان، اثر چندانی از آن نیست.
هفتسینی که مسلمانان سر ِ سفرهی عید میگذارند، در بین زرتشتیان مرسوم نیست. آنان بهترین دادههای اهورایی را سر سفره عید حاضر میکنند ولی اصراری ندارند که حرف اولش سین باشد.
قدیمترین سند مکتوب برای وجود این سفره، کتاب «المحاسن الأضداد» منسوب به جاحظ است. او میگوید:
ساسانیان در نوروز، هفت دانه را بر هفت ستون میکاشتند یا نانی میپختند از هفت غلهی مختلف.
گِردهی نانی بزرگ که از گندم، جو، باقلا، ماش و کنجد پخته و در سبدی جای گرفته است، پیش پادشاه آورده میشود.
پادشاه از آن نان میخورد و به حاضرین نیز میخوراند.
امروزه در میان زرتشتیان نیز گذاشتن نان بر سفره رایج است.
بیرونی در «آثارالباقیه» مینویسد:
در مراسم نوروز در دربار ساسانیان، خوانی میگستردند و در آن چند نان که از گیاهان و دانههای گوناگون (گندم، جو، ارزن و...) پخته بودند قرار میدادند. مقداری از این دانهها را نیز در سینی میریختند. افزون بر اینها در آن خوان، هفت شاخهی تر از درختهایی که به آنها تبرک میجستند قرار میدادند؛ مانند بید، زیتون، به و انار.
این شاخهها را گاه یکیک گاه دودو و گاه سهسه بریده، هر شاخه را به نام یکی از کورهها (شهرستانها)ی کشور مینامیدند و بر هر شاخه کلماتی چون «افزون»، «پروار»، «فراخی» و «فراهی» مینوشتند.
آنان پنج روز مانده به نوروز در حیاط کاخ ِ شاهی دوازده ستون از خشت میساختند و بر بالای هر ستون دانههایی چون گندم، جو، ارزن، عدس و... میکاشتند.
در روز ششم ِ نوروز با خواندن سرود و ترانه، این گیاهان را درو میکردند و دانههای آنها را در مجلس ِ جشن میافشاندند و هر شخص برای تبرک در طشتی جو میکاشت. (این رسم در ایرانیان پایدار ماند که روز نوروز در کنار خانه، هفت صنف از غلات در هفت استوانه بکارد و از روییدن آنها به خوبی و بدی ِ زراعت و حاصل ِ سالیانه حدس بزند.)
هفت کاسهی سپید، پُر از سکههای سیمین و یک سکهی زرین، همگی ضرب سال نو، به همراه یک دسته اسپند در خوان مینهادند.
اما سفرهی نوروزی را (منهای «هفت» و «سین»ش) میتوان به سنتها و باورهای ایرانی متصل کرد.
امشاسپندان و نمادهایشان در این سفره حضور دارند.
شیر به نشانهی وهومن، سپند و بیدمشک به نشانهی سپندارمذ، ظرف آب و سمنو به نشانهی آناهیتا و... .
مثلاً سمنو که تقویتکنندهی قوای جنسی شمرده میشده، نشانهی آناهیتا است.
حتی در مراسم آیینی ِ تهیهی سمنوی نوروزی، فقط زنان باید حضور داشته باشند و مردان راهی به آن ندارند.
در تغییرات جدیدتر آیین سمنوپزان، سمنو به فاطمهی زهرا تقدیم میشود که نه تنها جایگزین ایزدبانوهای زن در آیینهای شیعی است، بلکه حتی در نام (زهرا) به سیارهی ناهید که نماد دیگری از آناهیتاست اشاره دارد.
🔹چرا «هفت»؟
بهکار بردن گیاهان و خوراکهای هفتگانه برای این سفره را باید بیشتر زیر نفوذ تقدس این عدد نزد مردم دانست تا ماهیت ریشهای و ثابت آن، چون در برخی از متون قدیم و همچنین در میان زرتشتیان ایران، اشارهای به عدد هفت برای خوراکیهای این سفره نمیشود.
🔹چرا «سین»؟
بر اساس شواهد تاریخی، اصطلاح «سین»، نمیتواند حرف «س» و خوراک و اشیایی که با این حرف شروع میشود، اشاره داشته باشد.
از دوران صفویه به بعد که نگاه ِ منفی ِ علمای مذاهب (بهویژه شیعه) به نوروز تغییر کرد و رسالههایی با هدف مشروعیتدادن به این رسم و اسلامیکردن آن نوشته شد، بهعلت دورماندن از سنت ِ قدیم و اصلی ِ نوروز، مردم در قرن نهم در انتخاب جزئیات سفرهی نوروزی دچار سردرگمی شدند.
گمان کردند هفت سینی یا طَبَق یا خوان، هفت خوراک و یا اشیایی است که باید با حرف «س» شروع شود.
بنا بر این، قرن نهم، شروع ِ تحميل حرف «س» به خوراکیهای این سفره است و احتمالاً «سین» همان «سینی» باشد؛ ظرفی فلزی مانند بشقاب.
تا اواخر قاجار مردم هنوز قالب ثابتی برای این سفره ندارند و هرکس از سر ِ ذوق خود و اندکی خاطرات تاریخی، اقدام به چیدن این سفره میکند.
در انیسالناس (قرن ۹) آمده است:
«در روز ِ نوروز، جماعتی میگفتند که به حسب ِ نظر ِ نجومی ِ امسال، از جهت ِ میمنت ِ حال، اشتغال به چیزهایی میباید نمود که سَر ِ الفاظ ِ او سین باشد، همچنانکه سر (شراب) و سبزی و سرکه میباید خورد و سقرلاط و سمور و سنجاب میباید پوشید.»
بر این اساس، رسم ِ خوردن و یا پوشیدن هفت چیز که نامشان با حرف سین شروع شده، از اوایل سدهی ۹ هجری در قسمتهایی از ایران رواج داشته.
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
بیست و سوم اسفندماه سالروز درگذشت ادیب برومند
ای وطن تا به نوای دل خود گوش کنیم
نتوانیم که حبّ تو فراموش کنیم
ما ز کانون دل گرم و شرارافکن خویش
شعلۀ عشق محال است که خاموش کنیم
ما همان زادۀ کیخسروِ والاگهریم
که ز دشمن طلبِ خونِ سیاووش کنیم
مشتِ ما حربۀ ما باشد و در جای سپر
سینه را سخت حمایل به برِ دوش کنیم
بزم ما عرصۀ رزم و میِ ما خونِ رقیب
که به کأسِ سرِ بدخواهِ وطن نوش کنیم
تا به سرمنزلِ مقصود رسد محملِ ما
عزم و تدبیر بر این قافله چاووش کنیم
شب نخفتیم به سرسختی و محنت کامروز
کسب توفیق ز رنج و محنِ دوش کنیم
همه از بهرِ فداکاری در راهِ وطن
ترک اندیشه و فهم و خرد و هوش کنیم
زندگی کردن ما باد چنان کز پسِ مرگ
عالمی را ز غمِ خویش سیهپوش کنیم
تهران، آذرماه ۱۳۲۳
عبدالعلی ادیب برومند (۱۳۰۳-۱۳۹۵) شاعر میهنیسرای و عضو شورای مرکزی جبهۀ ملی ایران. نالههای وطن مجموعۀ مقالات و سرودههای اوست که در نشریاتی چون اخگر، عرفان و نوبهار به چاپ رسیده و سرشار از احساسات میهنپرستانه و دلبستگی او به استقلال و آزادی ایران است. دو مجموعۀ شعری سرود رهایی و دردآشنا، به پیشگاه فردوسی و تصحیح بخش کاشان از کتاب خلاصة الاشعار و زبدة الافکار (با همکاری محمدحسین نصیری کهنمویی) از دیگر آثار اوست.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
به مناسبت ۲۲ اسفند ،سالگرد درگذشت
#دکتر_حسین_گل_گلاب
شاعر سرود ای ایران
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
۲۲ اسفند، سالروز درگذشت حسین گل گلاب، خالق سرود ای ایران! ای مرز پرگهر!
یادش گرامی!
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
#مادر
شعر مادرانه و معروف ایرج میرزا دربارۀ مادر، یعنی:
گویند مرا چو زاد مادر ... از معدود اشعاری است که دربارۀ مادر سروده شده و در ذهن و بر زبان عموم مردم، جاری است.
جمالالدین #هانسوی، از مشایخ چشتی #هند است که در سدۀ هفتم میزیسته و شعر نیز میسروده است. نه خود این شخص و نه اشعار وی، چندان شهرتی ندارند و اشعارش متروک است؛ اما شعری دربارۀ #مادر سروده است که برای من یادآور شعر #ایرج_میرزا است:
مر مرا چون بزاد مادر من
گشت خندان و شاد مادر من
پس به اذن و اشارت پدرم
نام نیکو نهاد مادر من
گاه دستم ببست اندر مهد
گاه پایم گشاد مادر من
از پی پرورش دو سال مرا
روز و شب شیر داد مادر من
وانگهم لقمههای شیرین ساخت
دایم آسوده باد مادر من
عمر من از خدای میخواهد
سالها خوش زیاد مادر من
(ص 367 دیوان، چاپ سنگی هند)
#گاهنامه_ادبی
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
**۲۲اسفند ،سالگرد درگذشت
#ایرجمیرزا
شاعر طناز
«نگاهی به مادرانههای شعرِ امروز»
#دکتراحمدرضابهرامپورعمران
گرچه در آثارِ قدما (ازجمله نظامی و عطار و سعدی و مولوی) نیز به جایگاهِ مادر توجه یا اشاراتی شده اما مادرانههای بهیادماندنی و متعدّد در شعرِ سدهٔ بیستم سرودهشدهاست. و جالب آنکه اگر استثناها (بهویژه «ای وای مادرمِ» شهریار) را کناربگذاریم، غالبِ این نمونهها در قالبهای دیروزی و سنتی سرودهشدهاست.
از میانِ شاعرانِ سدهٔ چهاردهم بیشترین مادرانههای درخشان را ایرجمیرزا سروده. البته از شهریار و بهار و یحیی دولتآبادی و (سرگُرد) نگارنده نیز نمونههای زیبا در اختیارِ ما است. در شعرِ اخوانِ ثالث و فروغ و مشیری نیز نمونههایی در ستایش از مادر و توجه به دغدغهها و دلنگرانیهای مادرانه میتوانیافت. نیما نیز چندین مادرانه سروده که بهسبب تأخیر در انتشار کمتر به آنها توجهشدهاست؛ ازآنجمله است قطعاتِ «مادر» و «مادر و وطن» در مجموعهٔ تازهمنتشرشدهٔ «صدسالِ دگر». نکتهٔ دیگر آنکه بهسببِ بیداریِ حسّ وطندوستی ایرانیان در یکیدو سدهٔ اخیر، توجه توأمان به مفاهیمِ «مادر» و «وطن» و همانگاریِ این دو مفهوم در ترکیبِ «مامِ وطن» مضمونی مکرّر در شعرِ امروز است. شاعران حتی گاه قطعاتی با عنوانِ «مامِ وطن» نیز سرودهاند (ازجمله: ادیبِ پیشاوری، ایرجمیرزا، بهار، پورداوود و نیما).
همانگونه که آمد در عرصهٔ شعرِ مادر ایرج میرزا سرآمدِ دیگران است. او جز قطعهٔ مشهورِ «داد معشوقه به عاشق پیغام» چندین قطعهٔ دیگر نیز دربارهٔ مادر سروده: «مهرِ مادر» (دو قطعه با این عنوان)، «مادر» (دو قطعه با این عنوان). دو قطعهٔ اخیر («مادر») نیز از زیباترین مادرانههای شعرِ فارسی است:
_ گویند مرا چو زاد مادر
پستان به دهنگرفتن آموخت
_ پسر رو قدرِ مادر دان که دائم
کشد رنجِ پسر بیچاره مادر
ایرجمیرزا گرچه درقیاسبا بهار و عارف، کمتر به وطندوستی مشهور است اما در کلیاتش نشانههایی از این گرایش دیدهمیشود. تعابیری همچون «حبّ وطن» (دیوان، بهاهتمامِ استاد محمدجعفرِ محجوب، نشرِ اندیشه، چ چهارم، ۲۵۳۶، ص۱۰۷)، «مامِ وطن» (۱۷۴)، «وطنپرست» (۱۸۳)، «نوجوانانِ وطن» (۱۸۳) و «وطنپرستنماها» از حسّاسیّتِ او به ایران حکایتدارد. او جایی نیز سروده: «وطنِ ما بهجای مادرِ ما است» (۱۹۴)؛ که درحقیقت شکلِ گسترشیافتهٔ ترکیبِ «مامِ وطن» است. قطعهٔ «سازشِ روس و انگلیس» (علیهِ منافعِ ایران) نیز از همین دغدغه حکایتدارد (۱۹۲).
سخن از مادر که بهمیانمیآید خواهناخواه ذهنِ شاعر و زبانِ شعر بهسوی عواطفِ رقتانگیز و تمهیداتِ رمانتیک سوقمییابد. یکی از تمهیداتِ تأثیرگذار در مادرانههای امروز، پایانبندیهای غیرمنتظره و غافلگیرکننده است. و سرآمدِ این عرصه بیگمان «قلبِ مادر» ایرجمیرزا و «ای وای مادرمِ» شهریار است. ازآنجاکه این دو قطعهٔ مشهور، نیازی به نمونهآوردن ندارد، درادامه به قطعهای کمتر شنیدهشده اشارهخواهدشد. شعر سرودهٔ یحیی دولتآبادی است. او که مردی فرهنگپرور، و از نخستین مروّجین مدرسهسازی و تعلیم و تربیت بهسبکِ جدید بوده، قطعهای سروده با عنوانِ «مهرِ مادر» (۱۳۴۳ ه.ق): پسرِ بیپدری! برای بهدستآوردنِ داراییِ مادر (که ازقضا برای روزِ دامادیِ خودِ پسر اندوختهشده)، گلوی مادر را میفشرد و پیکرِ نیمهجانش را در چاهی رهامیکند:
از تهِ چاه به گوشش آمد
نالهٔ زارِ حزینی ناگاه:
آخرین گفتهٔ مادر این بود:
آه فرزند نیفتی در چاه!
(اردیبهشت و اشعارِ چاپنشده، چاپخانهٔ مسعودِ سعد، ۱۳۵۴، صص ۱۱_۱۱۰).
برگرفته ازکانال ازگذشته واکنون
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
❇️ گزارشِ شاهنامۀ فردوسی
بخش بیست و هفتم:
🌸 یورشِ فریدون به کاخِ ضحّاک
🌷گوینده: آرش نعلچگر
🌷کانالِیوتوپ: persian poetry
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
به مناسبت زاد روز
#هوشنگگلشیری
خالقِ «شازده احتجاب»
شاید حق با بهار بود
«اواخر موشک باران متوجه شدیم که گلهای سرخ برگ دادهاند، برگ های سبز روشن و کوچک. غنچههاشان هم باز شده بودند. بیآنکه کسی باشد که نگاهشان کرده باشد. بر ساقههای لخت انار هم برگهای سرخ و ریز جوشیده بود، انگار آدمها باشند یا نباشند مهم نیست. آن وقت گربهها آن قدر لاغر شده بودند و طوری دور پر و پای آدم میلولیدند و با صوت زیر و کشدار میومیو میکردند که دلمان مالش میرفت که ما در این جشن بهار بیگانهایم. اما حالا فکر میکنم که شاید حق با بهار بود، با همان ساقههای لخت. بر این پهنهٔ خاک چیزی هست که به رغم ما ادامه میدهد، نَفْس بودن به راستی موکول به بودن ما نیست، و این خوب است، خوب است که جلوههای بودن را به غم و شادی ما نبستهاند، خوب است که غم ما، با استناد به قول شاعر «اگر غم را چو آتش دود بودی» دودی ندارد، تا جهان جاودانه تاریک بماند.»
(آینههای دردار، هوشنگ گلشیری، ص۱۶، انتشارات نیلوفر)
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
**گفتاری از
استاددکتر شفیعیکدکنی
دربارهٔ پروین اعتصامی
پروین عضو خانوادهای از خانوادههای شعر فارسی است که در آن، خِرَد و اخلاق و شرف انسانی، اساس ارزشها را تشکیل میدهد؛ خانوادهٔ فردوسی، ناصر خسرو، سعدی و نظامی.
هروقت جامعهٔ ایرانی بیمار شود، از قلمرو نفوذ این خانواده خود را برکنار میدارد و هرگاه که روی در ساختن و رشد فرهنگی داشته باشد خود را به پناه این خانوادهٔ هنری میرساند.
پدر این خانواده فردوسی است و فرزندان رشیدش عبارتند از ناصرخسرو، نظامی، سعدی و ابن یمین و بهار و دختر جوانشان پروین اعتصامی.
این خانوادهٔ شعری با یک خانوادهٔ بزرگ دیگر، رقابت و در عین حال، خویشاوندی دارد؛ خانوادهٔ سنایی و عطار و مولوی.
فرهنگ ایران تعالی و رشد خلاقیتِ خویش را در پرتو رقابت این دو خانواده به دست آورده است.
معیار سلامت جامعهٔ ما را، در طول تاریخ، باید از رهگذر نزدیکی و دوری به این دو خانواده جُست.
وقتی هنر و خلاقیت ما از این دو خانواده یا یکی از این دو خانواده دور شده باشد، آثار بیماری روحی و انحطاط در آن آشکار است. (شعر عصر تیموری و صفوی و قاجاری).
در مشروطیت نشانهٔ بهبود جامعهٔ فرهنگی، نزدیکی مجدّد به این دو خانواده، به ویژه خانوادهٔ اوّل است، و نشانهٔ آشکار بیماری بخش عظیمی از خلاقیت شعری عصر ما، دوری از این دو خانواده به ویژه خانوادهٔ اول است.
ما این بیماری و دورافتادگی را در اثر تقلید کورکورانه از نظریههای نقد فرنگی داریم و تا به علاج فلسفی آن برنخیزیم، این بیماری مهلک، روز به روز بدنهٔ خلاقیتِ فرهنگی ما را نزارتر میکند.
با چراغ و آینه، محمدرضا شفیعی کدکنی، صص۴۶۲-۴۶۳
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
۲۵ اسفند، سالروز درگذشت سیروس طاهباز
یادش گرامی!
بازگشت سیروس طاهباز به یوش پس از چهل سال و دریغش بهخاطر از بینرفتن جای پای نیما یوشیج در این روستای مازندران که زادگاه پدر شعر نو فارسی است.
بیتردید طاهباز حق بزرگی بر گردن ادبیات معاصر و نیماپژوهی دارد، زیرا علاوه بر کتاب مونوگرافی یوش، بخش اعظمی از آثار به یادگار مانده از نیما به همت او تنظیم و تدوین شده است که بهحق کاری بوده کارستان و شاید اگر او نبود هنوز هم این آثار مجال چاپ و انتشار نمییافت.
حکایت دلبستگی طاهباز به نیما بهراستی از آن حکایتهای شگفت و شورانگیز ِ شمس و مولانایی ست که در روزگار ما کمتر از این اتفاقها میافتد و چه خوب است که پس از درگذشت هریک از بزرگان ادب و فرهنگ این دیار کسی پیدا شود که دلسوزانه بار سنگین تنظیم آثار این عزیزان را به دوش کشد و جامعه را از بخت استفادهی از این یادگارهای گرانبها بهرهمند سازد.
کامران شرفشاهی
شرح ویديو: سال ۱۳۷۲
سیروس طاهباز در کنار خانهی نیما، جایی که بنا به وصیتش سرانجام در آنجا و در کنار نیما به خاک سپرده شد.
#سیروس_طاهباز
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
📽 بهار ِ دلکَش
استاد #محمدرضا_شجریان
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
**بهارانه
گُل بی رُخِ یار خوش نباشد
بی باده بهار خوش نباشد!
طرفِ چمن و طوافِ بُستان
بی لاله عِذار خوش نباشد!
رقصیدنِ سرو و حالتِ گُل
بی صوتِ هَزار خوش نباشد!
با یارِ شکرلبِ گُل اندام
بی بوس و کنار خوش نباشد!
هر نقش که دستِ عقل بندد
جز نقشِ نگار خوش نباشد!
جان نقدِ مُحَقَّر است حافظ
از بهرِ نثار خوش نباشد!
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
❇️ گزارشِ شاهنامۀ فردوسی
بخش بیست و نُهم:
🌸 پایانِ کارِ ضحّاک
🌷گوینده: آرش نعلچگر
🌷کانالِیوتوپ: persian poetry
🌸🌸
C᭄❁࿇༅══════┅─
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
📽 استاد ابوالقاسم انجوی شیرازی
اندر حکایت نوروز (بخش ۳)
#انجوی_شیرازی
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
در مواردی علمای دینی از دورهی صفویه به بعد تلاش کردهاند بهجای خوردن هفتسین، خوردن کاغذ و جوهر یا جوهر ِ هفت آیهی شستهشده در آب را که با سین شروع میشود، جایگزین کنند.
عماد شیرازی (قرن ۱۰ هجری) در «نوروزنامه» میگوید:
«نقل است از امیرالمؤمنین علی علیهالسلام که هرکه این هفت آیه را روز ِ نوروز بر کاسهای چینی نویسد و به مُشک و زعفران و گلاب بشوید و از آن چند قطره بخورد، تا یک سال از جمیع بلاها ایمن باشد و اگر گزندهای او را بگزد، زهر بر وی کار نکند و هفت سین که در روز نوروز خوردن آن سنت است این است:
سلام قولا من ربّ رحیم، سلام علی نوح فی العالمین، سلام على ابراهیم، سلام علی موسی و هارون، سلام علی آل یاسین، سلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین، سلام هی حتى مطلع الفجر».
به مرور زمان، رسم ِ پوشیدن ِ هفتسین از میان رفته است.
در سالهای اخیر، دیگر گزارشی از خوردن هفتسین دیده نمیشود و این رسم، تحوّل یافته و محدود به چیدن هفتسین بر سر سفرهای به همین نام شده است.
هرچند عناصر سفرهی نوروزی، باستانی و معنادار هستند و ریشه در سنتهای ایرانی دارند، مشخصاً ایدهی «هفت» جزء ِ آغازشونده با «سین»، جدید است و احتمالاً در قرن بیستم میلادی به کمک رسانهها پا گرفته و فراگیر شده است.
با تمام این اوصاف، سفرهی هفتسین، سفرهی نوروزی ایرانیان تا به امروز بوده و خواهد بود و زندهنگاهداشتن آن، پاسبانی و پرستاری ِ بخشی از فرهنگ ایران است.
ـــــــــــــــــــــــــــــ
- بررسی پیشینهی کاربرد هفتسین در متنهای کهن، امید سروری، مجلهی فرهنگنویسی
ـ هفتسین، شاپور شهبازی، ایرانیکا
- پیشینهی هفتسین در ایران، مجید دهقانی، بخارا
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
جهان چقدر بیتو
غمانگیز است
بهار میرسد اما
هنوز پاییز است
#صدیق
یاد عزیزان رفته بهخیر🖤
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
❇️ گزارشِ شاهنامۀ فردوسی
بخش بیست و هشتم:
🌸 لشکرکشی ضحّاک
🌷گوینده: آرش نعلچگر
🌷کانالِیوتوپ: persian poetry
❤️ ای ایران!
سراینده: حسین گل گلاب
آهنگساز: روحالله خالقی
خواننده: غلامحسین بنان
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
انیمیشن زیبا، از #تارنوازی درویشخان در گراندهتل، در حضور صادقهدایت، عارفقزوینی، ایرج میرزا و بانو پروین اعتصامی
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
۲۲ اسفند، سالروز درگذشت شاعر گرانقدر، ایرجمیرزا
یادش گرامی!
که ماندهست اندر اینجا جاودانی
که میترسی تو جاویدان نمانی؟
#ایرجمیرزا
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
❇️ خودآگاهی ملی در شعر حکیم نظامی
🔶 دکتر جواد رنجبر درخشیلر
🔶 دانشگاه زاهدان
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
🔴معانی و نمادهای تخته نرد:
بازی تخته نرد به عنوان یک نماد از چرخه زندگی و جهان هستی در نظر گرفته شده است. هر کدام از عناصر این بازی دارای معانی فلسفی هستند:
تخته: نماد جهان و گیتی است.
۳۰ مهره: نشاندهنده ۳۰ روز یک ماه است.
۲۴ خانه روی تخته: نماد ۲۴ ساعت شبانهروز است.
۶ وجه تاس: نمادی از شش روز خلقت جهان در برخی فرهنگها است.
۴ قسمت تخته: نشاندهنده چهار فصل سال است.
۵ دوره تاساندازی: نماد پنج مرحله زندگی انسان از تولد تا مرگ.
گردش تاسها: نشاندهنده نقش شانس و تقدیر در زندگی است.
این معانی نمادین تخته نرد را از یک بازی ساده به یک فعالیت فلسفی و نمادین تبدیل کرده است که نشاندهنده نقش زمان، شانس، و تصمیمات در زندگی انسان است.
منبع: تاریخ اساطیری ایران، نوشته محمد معین
تاریخ بدون سانسور
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧