galeryetasavireadabi | Unsorted

Telegram-канал galeryetasavireadabi - گالری تصاویر ادبی

-

✍تصاویر گل‌ها، گیاهان، ستارگان، ابزار جنگی، شخصیت‌های ادبی و ... همرا با توضیحات و نمونه‌های از شعر و نثر. ✍فیلم‌ها و کلیپ‌های ادبی https://t.me/joinchat/AAAAAE_PKsBjBFtvmZ9XNg ارتباط با ادمین جهت ارسال تصاویر: @MaryamBehvandi

Subscribe to a channel

گالری تصاویر ادبی

چگونه قضاوت بر مجموعیّتِ یک ملّت جاری می‌شود.


هیچ ملّتی نیست که شیب و فرازِ تاریخی نداشته باشد، آن هم ایرانی که اغلب مانند شناگری بوده است در دریای موّاج. باید دید که به قدر کافی کوشیده است تا خود را بر فرازِ موج نگاه دارد یا نه؟ ایرانی چیزهای بسیاری از دست داده _یعنی از دستش گرفته‌اند_ و چیزهایی هم به دست آورده، و آن فرهنگش است، و هنوز هم بر سر پاست؛ بنابراین باید با تفاهم با او برخورد کرد.
آنچه مایه‌ی نگرانیِ بسیار است آنست که نوجوانان و جوانانِ ایران نمی‌دانند که اکنون چگونه به کشور خود نگاه کنند. به چه چیزها در آن ارج بگذارند و به چه چیزها نگذارند. آشوبِ ارزش‌ها که یک جریان تخریبی آن را به جلو می‌راند، در هر دوره‌ای از تاریخِ این کشور مانند اکنون همانند نداشته است.

با سپاس از رسانه‌ی استاد شفیعی‌کدکنی، گنجینه‌ی فرهنگ و ادب



♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

در متن غزل ها
          شده مضمون امسال
مفتون شده
         دلخون شده
                  مجنون امسال
یعنی خودمانیم
                   چه باید باشد
در بقچه‌ی چهارشنبه خاتون امسال

#دکترجمشیدعباسی

 چهارشنبه سوری، رسم و آیین گذشتگان پاک نهادمان  مبارک باد.
🔥🔥

🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

❇️ خاستگاهِ نوروز باستانی

🔶 گفتگوی با دکتر محمد تُرابی



♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

‍ **هر بار که نوروز از راه می‌رسد...


هر بار که نوروز از راه می‌رسد، احساس می‌کنم که من نیز با «سرمدیت» آن دنیایی که ممکن است بهترین دنیایِ ممکن هم نباشد و در عین حال، بهترین بودنش هم غیر ممکن نیست، تولّدی دوباره پیدا می‌کنم و خود را برای مرور بر گذشته ای که نوروز بارها آن را پسِ پشت گذاشته است و ردّ پای خود را در چین پیشانی من نقش کرده است، آماده می‌یابم و هم‌اکنون نیز که توالی شصت نوروز را دارم پشت سر می‌گذارم، به رغم محنت‌ها و مصایبی که یاد آنها در غربت بیشتر از هرجا و به هنگام تجدید سال بیشتر از هر وقت بر دل سنگینی می‌کند، همچنان مثل نوروزِ پیر وجودم را در گذرگاه این نفحۀ ایزدی تسلیم جاذبۀ حیات سرمدی می‌یابم و دل پیرم را بعد از گذشتِ سالهای دورِ جوانی هنوز از وسوسۀ عشق خالی نمی‌بینم. این عشقی است که جان مرا با هرچه زیباست و هرچه انسانی است پیوند می‌دهد و بقایِ آن بعد از فنای من نیز همچنان ممکن است، غیر ممکن نیست.

#دکترعبدالحسین‌زرین‌کوب
۲۹ اسفند ۱۳۶۱، پاریس
منبع: مجلهٔ بخارا، شمارهٔ ۹۱ [ویژه‌نامه استاد زرین‌کوب]
#نوروزخوانی
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

با درود
#استادمسعودتاکی

از جمله ویژگی های شادروان دکتر پرویز ناتل خانلری- که روانش در آرامش باد- این بود که هرنکته ای به عنوان مدیر مجله وزین " سخن" می نوشت دقیقاً با ذکر تاریخ همراه بود، وهرشعری که سرود در ذیل آن تاریخی مندرج است.
دکتر خانلری - استادممتاز دانشگاه تهران- به
ایران و هرچه به فرهنگ و آیین مردمی تبار ایرانی بستگی داشت ارج می نهاد
به ویژه به جشن نوروز و آداب آن.
در ذیل نوشته ای ارزشمند و شعری فرهمند از آن بزرگ مرد آورده می شود با این توضیح که در گزینه اشعار آن استاد بزرگ، این تنها شعری است که تاریخ ندارد. آنچه از شعر نوروزی او برمی آید سروده ای است یادگار دوران خانه نشینی و شکسته پایی و غمناکی مرد.
نخست شعر:

نوروز

هرسال، آن پیر سالخورده چو از راه می رسید
همراه بانشاط وطرب بود
برلب ترانه های عجب داشت...
امسال،پیرنوروز آمد ز ره دژم
با خاطری پریشان، با بار درد وغم
دیو سیاه برسر راهش نشسته بود
راه را به هرچه شادی ومهر است،بسته بود
ای کودک عزیز، زنهار لب، دگر به شکرخنده وامکن
دیو سیاه دشمن شادی و خرمی است
بدخواه وکینه توز بانسل آدمی است
خون می چکد زپنجه مردم شکار او
اما صبور باش کاین دیو رفتنی است.

ص۶۲
ب : نوروز
ازمنظر استادخانلری بزرگ
نوروز اگر چه روز نو سال است، روز کهنه‌ی قرنهاست. پیری فرتوت است که سالی یک بار جامه‌ی جوانی می‌پوشد تا به شکرانه‌ی آن که روزگاری چنین دراز بسر برده و با این همه دَم‌سردی زمانه تاب آورده‌است، چند روزی شادی کند. از اینجاست که شکوه پیران و نشاط جوانان در اوست. پیر نوروز یادها در سر دارد. از آن کرانه‌ی زمان می‌آید، از آنجا که نشانش پیدا نیست. در این راه دراز رنجها دیده و تلخیها چشیده‌است. اما هنوز شاد و امیدوار است. جامه‌‌های رنگ‌رنگ پوشیده‌است، اما از آن همه، یک رنگ بیشتر آشکار نیست و آن رنگ ایران است. کمتر ملتی را در جهان می‌توان یافت که عمری چنین دراز بسر‌آورده و با حوادثی چنین بزرگ روبه‌رو شده و پیوسته در همه حال، خود را به یاد داشته باشد. کدام ملت دیگر را می‌شناسیم که به گذشته‌ی خود، به تاریخ باستان خود، بیش از این پایبند و وفادار باشد؟ این جشن نوروز که دو سه هزار سال است با همه‌ی آداب و رسوم در این سرزمین باقی و برقرار است، مگر نشانی از ثبات و پایداری ایرانیان در نگهداشتن آیین ملی خود نیست؟ نوروز، یکی از نشانه‌های ملیت ماست.

نوروز ۱۴۰۴ فرخنده باد

به کام تو گردد سپهربلند
دلت شاد بادا تنت بی گزند
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

‍ 🔥چهارشنبه‌سوری

اشتقاق ترکیب «چهارشنبه‌سوری» یعنی چهارشنبۀ عیش و عشرت، خود می‌رساند که این شب را برای جشن و سرور بنیان گذاشته‌اند. این جشن‌های ملّی از قدیم‌ترین زمان‌های تاریخ در میان ایرانیان بوده است. نوروز و مهرگان و بهمنجنه و سده در هر زمانی در میان پدران ما بوده است. چهارشنبه نیز در عقاید باستانی ایران جای مخصوصی دارد و آداب خاصی برای آن قائل بوده‌اند. آتش یکی از مقدسات تمام ملل قدیم‌ نژاد آریا بوده و حتی رومی‌ها آن را محترم می‌داشته‌اند و بدیهی است که در جشن‌های خود می‌بایست آتش بیفروزند و دور آتش جمع شوند و بر آن شادی کنند. هنوز ارمنیان ایران در شب عید سن‌سیمون (Saint Simon) که استقبال سیمون از مسیح است و به زبان ارمنی آن را «تیارتان» می‌گویند و شب ۱۴ ماه فوریه است آتش می‌افروزند و از آن می‌جهند و شادی می‌کنند. یونانیان نیز در شب عید سن‌ژان (Saint Jean) که از جشن‌های مذهب مسیح است و در شب ششم ماه مه باشد، آتش می‌افروزند و از آن می‌جهند. هنوز یونانیان آسیا این آیین آتش افروختن را از دست نداده‌اند و در ترکیه در همین جشن آتش می‌افروزند و آن را به زبان ترکی «آتش گجه‌سی» یعنی شب آتش می‌نامند. ایرانیان قفقاز هنوز در شب چهارشنبه‌سوری هفت تودۀ آتش می‌افروزند و از آن می‌جهند. در کردستان در ناحیۀ رواندوز بعد از چلۀ کوچک زمستان هر شب چهارشنبه را جشن می‌گیرند و بیرون می‌روند. در بعضی نواحی کردستان شب سی‌ام ماه اسفند آتش می‌افروزند و از آن می‌جهند و آن آتش را باید تا شب سی‌ام اسفند سال بعد نگاه دارند و نگذارند خاموش شود. نژاد ایرانی در نگاه داشتن آیین باستانی نخستین ملل نژاد آریا بیشتر تعصب ورزیده و بیشتر وفاداری کرده است. به همین جهت تمام آن رسومی که جسته‌جسته در بعضی ملل دیگر جزئیات آن باقی مانده در ایران مجموعۀ آن چندین هزار سال پشت‌به‌پشت مانده و در زمان ما هنوز برقرار است. شب چهارشنبه‌سوری در ایران آیین خاص و تشریفات گوناگون دارد که هریک از آنها را در ناحیۀ دیگر می‌توان یافت.

مقالات سعید نفیسی
(در زمینۀ تاریخ تصوف، فرهنگ و ادب ایران)
به کوشش مسعود عرفانیان
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

‍ **بیست وهفتم اسفند، زاد روز
#دکتر_عبدالحسین_زرین_کوب

استاد زرین کوب؛ کوه بلند و دریای فراخ 

#دکترعبدالکریم‌سروش

این خادم اهل قلم درباره کسی می نویسد که به او وام دار است و حقا در طول حیات فکری و قلمی خویش مردی به پرخوانی و پردانی و پرکاری و فروتنی وی کمتر دیده است.

دکتر زرین کوب را ادیب و مورخ می شناسند. اما این دو واژه مشکل بتوانند جامه های برازنده ای بر اندام شخصیت فرهنگی وی باشند. وی مورخ است، اما تاریخ اندیشه ها وی را بیشتر مشغول می دارد تا تاریخ سیاست ها و ریاست ها؛ و تاریخ اندیشی وی تا مرز های فلسفه ی تاریخ هم گسترش می یابد.
وقتی که هنوز پاره ای از مدعیان فلسفه برای کسب نام و نان، فحاشی های خود را به پوپر آغاز نکرده بودند و حتی نامی از وی نشنیده بودند، زرین کوب در آثارش از نقد جانانه ی پوپر بر افلاطون یاد می کرد و نشان می داد که دامنه و دایره ی تتبع و تحقیقات و انصافش تا کجا گسترده است.

مرحوم زرین کوب، هم خود گنج بود و هم گنج های بسیار از خود به جا نهاد.
در تمام کتاب های او، دریای عمیق پژوهش در کنار قامت برافراشته ی نثری فاخر و فرهیخته جلوه گری می کند و این کوه بلند و آن دریای فراخ هر دو معرف شخصیت او هستند که هم ساحت دریاوار داشت و هم صلابت کوه وار.

(دکترعبدالکریم سروش، آفتاب معرفت، 1385، 215)

🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

بیست وهفتم اسفند زاد روز
#مهدی_آذر_یزدی
نویسنده کودک و نوجوان

#مهدی_آذریزدی از شروع نوشتن "قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب" می‌گوید و اینکه کتاب کلیله‌ودمنه را در سی‌وپنج سالگی برای اولین‌بار دیده است!
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

«جامع‌الاطراف‌بودنِ استاد زرین‌کوب»

#دکتراحمدرضابهرامپورعمران

اگرچه گفته‌اند «ذی‌فن به جهان ز ذی‌فنون به»، اما اغلبِ ادیبانِ بزرگِ عصرِ ما نگرشی چندوجهی و منشوری به ادبیات و متونِ کهنِ داشتند. آن‌چه درادامه خواهدآمد نگاهِ استاد زرین‌کوب است به ذوفنونیِ استاد سعیدِ نفیسی؛ نگرشی که به‌گمانم تاحدّ زیادی دربارهٔ شیوهٔ پژوهشِ خودِ استاد زرین‌کوب نیز صادق است:

«درحقیقت آن‌چه بحث دربارهٔ سعید نفیسی و ارزیابیِ آثارِ او را مخصوصاً دشوارمی‌کند، بیش‌تر شخصیتِ ادبیِ چندوجهیِ اوست که از وجودِ وی، هم مورّخ ساخته هم ادیب؛ هم منتقد ساخته هم نویسنده. این چندبعدی‌بودنِ شخصیتِ ادبیِ وی سبب‌ شده‌است که نفیسی نه ادیب و منتقدِ ساده‌ای باشد نه مورّخ و نویسنده‌ای معمولی. تاریخ‌نویسیِ او رنگِ ادیبی و نقّادی دارد و نویسندگیِ او از چاشنیِ مورّخی و ادیبی خالی نیست. و البته در هیچ‌یک از این ابعاد نمی‌توان او را با‌ مقیاسِ معمولی سنجید. نکته‌ای دیگر که نیز کارِ ارزیابیِ آثارِ نفیسی را دشوارمی‌کند وسعتِ حوزهٔ فعالیتِ اوست در هر رشته. چنان‌که وی به‌عنوانِ نویسنده، هم داستانِ کوتاه می‌نویسد هم رمان؛ هم نمایشنامه و هم شعر. به‌عنوانِ منتقد، هم از ادبیاتِ فارسی صحبت‌می‌کند هم از ادبیاتِ روسیه و فرانسه. در تاریخ هم، نه گذشته‌های باستانی و حتی روزگارانِ پیش از تاریخ از قلمروِ علاقهٔ او بیرون می‌مانَد نه تاریخِ معاصرِ ایران و دنیا».
(استاد عبدالحسینِ زرین‌کوب، حکایت هم‌چنان باقی، ص ۳۰۸).

🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

❇️ ۲۵ اسفند پایان سرایش شاهنامۀ فردوسی

🔶 دکتر علیرضا قیامتی


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

**سالگرد #دکترافشین‌یداللهی
شاعر و ترانه‌سرا

#دکترعبدالرضامدرس‌زاده

بهار داشت صفایی ترانه با افشین
اگر که تلخ نمی‌شد ز ما جدا افشین

چقدر واژه پس از تو غریب خواهد ماند
که داشتند به تو چشم محتوا، افشین

ترانه فاخر از آن شد که با صفای قلم
به هم‌زدی تو طرب‌های یاوه را افشین

ترانه لطف یداللهی‌اش ز دست رود
اگر که زخمه نباشد دل‌آشنا  افشین

چه فرصتی به کلاغان باغ خواهد داد
بهارها که پس از توست بی‌صدا افشین

"اگرچه حسن فروشان به جلوه" بازآیند
نمی‌رویم بدون تو هر کجا افشین

چقدر حوصله‌ها را گرفته‌است از ما
ترانه، شعر، غزل، ربنا، افشین

مفاعلن فعلاتن مفاعلن اکنون
روایتی است از انبوه غصه‌ها افشین

گذشتی از سر آتش به شام آخر سال
تو رفته‌ای و غزل هست مبتلا افشین

🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

کارت‌‌پستال تحریم نوروز ۱۳۳۳
(نهضت مقاومت ملی)

محبوب ِ ما که در غُل و زنجیر ِ دشمن است
انصاف دِه، چه موقع ِ تبریک‌گفتن است؟
برگرفته از Facebook #دکترمصدق
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

از جمله دلایل عزیز و ارجمند بودن پروین اعتصامی -مثلاً - همین است که این آزاده زن بزرگوار با آن همه شعر و سخن که دارد... در دیوانی با پنج هزار بیت فقط یک یا دو جاست که از خودش حرف زده و «من شخصی و خصوصی » او از پس پشت شعرش خود می نماید و جلوه می کند. تازه در آن یک دو جا هم امری روحی و بشری و از جمله عمومیات عواطف آدمی در میان بوده، عواطف مشترک همگان، مثلا مرثیه ای برای پدرش گفته، یا لوحی برای مزارش یا در تقدیمنامه ای منظوم ودایع روح و مواجید قریحه ی خود را به دست زمانه سپرده است. طبعاً در این طور موارد جنبه ی همگانی و انسانی امر در حد خود محفوظ است یعنی شعر حکایت از احوالی دارد که آن قدرها هم شخصی و خصوصی نیست.

#مهدی_اخوان_ثالث
مؤخرهٔ کتاب #از_این_اوستا
چاپ نوزدهم، ۱۳۹۱
#انتشارات_زمستان
صفحه ۱۲۱-۱۲۰.
#پروین_اعتصامی
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

❇️ گزارش شاهنامۀ فردوسی


بخش سی‌اُم:
    🌸 آغاز پادشاهی فریدون



🌷گوینده: آرش نعل‌چگر
🌷کانالِ‌یوتوپ: persian poetry


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

خیام را چگونه بنگریم؟




شعر حافظ در قلمروِ خلاقیت هنری است و ما می‌خواهیم آن را به زبان منطق توجیه کنیم. این درست نیست. اصولاً هنر از قوانین عاطفه (اگر بتوانیم برای عاطفه یک قوانینی قائل بشویم) تبعیت می‌کند، نه از قوانین عقل.

بنابراین به نظر من خیلی طبیعی است که یک آدمی که احتمالاً متشرّع است در لحظه‌هایی از دایرهٔ اعتقادات عادی خودش خروج داشته باشد. شاید خیلی از شماها خیّام را مثل بسیاری از منتقدان اروپایی بنگرید. بسیاری از منتقدان عصر حاضر خودمان مثل صادق هدایت، خواسته‌اند که خیّام را یک آدم به معنی ماتریالیست مطلق بدانند. مثلاً این نمونه که:

دارنده چو ترکیب طبایع آراست
از بهرِ چه او فکندش اندر کم و کاست
گر نیک نیامد این صُوَر عیب کراست؟
گر نیک آمد شکستن از بهرِ چراست


یا:

جامی‌ست که عقل‌آفرین می‌زندش
صدبوسه زِ مهر بر جبین می‌زندش
این کوزه‌گر دهر چنین جامِ لطیف
می‌سازد و باز بر زمین می‌زندش


این اعتراض از همین نوع است، یعنی اعتراضی است که این کوزه‌گر دهر... شما اگر تعقیب کنید این تمِ کوزه و کوزه‌گر را، این صراحتی که شما فرضاً در «پیر ما گفت خطا بر قلمِ صنع نرفت...» یا مثلا « این کوزه‌گر دهر چنین جام لطیف...». این یک اعتراض ملایمی است که اولاً نسبتش می‌دهد به کوزه‌گر دهر. طبعاً دهر چیزی است که آدم می‌تواند مسئولیت را بر گردن خود خدا نیندازد. اما وقتی او می‌گوید قلمِ صنع، صنع حوزهٔ عمل الهی است، حوزهٔ فعل الهی است. این تصریح بیشتری دارد. اما او می‌گوید:
«این کوزه‌گر دهر...» یعنی غیرمستقیم همین حرف را می‌زند.
در عین حال جملهٔ «می‌سازد و باز بر زمین می‌زندش» می‌تواند سؤالی باشد، سوال انکاری.  یعنی این کار را نمی‌کند، وانگهی کار کوزه‌گری اصلاً مگر کار دهر است؟! در اصل کار خداست و چون خدا عالم و عادل و حکیم است این کار را نمی‌کند. شما ظاهر قضیه را می‌بینید و بر ظاهر قضاوت می‌کنید، حال آنکه باطن کار جورِ دیگر است. درست است که می‌شکندش این شکستن در واقع نوعی پوست‌اندازی است، از اسارت تن خلاص شدن است.
اما می‌خواستم این را برایتان بگویم که این نوع تفکر زندیقی–الحادی اگر بخواهد ملاک این قرار بگیرد که در یک لحظه یا در چند لحظه، برای یک شادی زودگذر، چنین تفکّری پیش بیاید و شما این را به حساب مجموعهٔ نظام فکری او قرار بدهید، این را در مورد خیّام نفی نمی‌کنم (البته اگر اصلاً خیامی وجود داشته باشد).
این مسأله اصلاً در تمدّن اسلامی اثری طبیعی بوده است. این من و شما هستیم که شاید کاسهٔ از آش داغ‌تر باشیم.
در آن دورهٔ شکفتگی تمدن اسلامی، خیلی راحت آدم‌ها می‌آمدند حرفشان را می‌زدند. یک آدمی مثل خیام بوده و آدمی هم مثل نجم‌الدین رازی به او فحش می‌داده.

شما آثار ابوالعلا معرّی را نگاه کنید. مَعَرّی آدمی است مسلمان و حتی نوعی شیعه. همین آدم از شیعه‌های اولیه هم دلبستگی‌اش به مذهب بیشتر می‌شود و حتی به ازلیّت نور محمدی هم اعتقاد دارد و آدمی است زاهد و خیلی هم معتقد. هیچ وقت هوس خوردن شراب نمی‌کرده. اما همین آدم در مسائل فروع فقهی می‌گوید کاش پیغمبری می‌آمد و شراب را حلال می‌کرد. اَیأتی نَبِیّ یَجعلُ الْخمرَ طَلَقَةً. این آدم وقتی از دایرهٔ خودش بیرون می‌آید، تمام اصول مارکسیسم–لنینیسم را در جیبش می‌بیند. پس دوره‌های شکفتگی تمدن اسلامی این جور تفکّر وجود دارد.


#شفیعی‌کدکنی


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

در این ناجورها
جوری برانگیز
چهارم شنبه را
سوری برانگیز
تمام شهرِ جان را
شب گرفته
چه تاریک است دل؛
نوری برانگیز

#دکترنصرت‌الله‌صادقلو
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

«نخستین اعلانِ رسمی دربابِ خطرِ ترقّه و فشفشه» (درعهدِ قاجار)
#دکتراحمدرضابهرامپورعمران

آتش‌بازی و شادمانی با شعله‌هایش در فرهنگِ ایرانی پیشینه‌ای دیرینه دارد؛ اما جدااز اشاره‌به آتش‌برافروختنِ حادثه‌ساز در «شبِ سوریِ» اشاره‌شده در تاریخِ بخارا، آن‌چه که بتوان کارکردش را با فشفشه‌افکندن و منوّرپرانی و این اواخر نارنجک‌اندازی مقایسه‌کرد، یکی آتش‌زدنِ پرنده‌های (اغلب کبوتر) بی‌نوای آغشته‌به‌نفت و رهاکردنشان در شبِ جشنِ سده بوده که در تاریخِ بیهقی به‌دقت منعکس‌شده، و دیگری نیز رسمِ «موشک‌دوانی». این رسم به‌خصوص در شعرِ سبکِ هندی نمونه‌هایی دارد. گویا تعبیرِ «موش دواندنِ (دووندنِ)» رایج در زبانِ امروز بازماندهٔ همان تعبیر است. لاله‌تیک‌چند بهار (ق ۱۲) در بهارِ عجم ذیلِ «موشک» اشاره‌می‌کند: «نوعی از آتش‌بازی که در عرفِ هند چهچهوندر گویند و با لفظِ انداختن و دوانیدن و واکردن به معنی سردادن». در این اثر «موشک‌دوانی» «فتنه‌انگیزی» معنی‌شده‌است. و نمونه‌هایی شاهد آمده از جمله این دوبیت:

شرر گر آهِ موشک می‌دوانَد
شهاب از مو‌به‌مویت می‌جهانَد (زلالی)

به تاراجِ برگِ درختان ز هرسو
کند موذیِ باد، موشک‌دوانی (وحشی)
(به‌تصحیحِ دکتر کاظمِ دزفولیان، انتشاراتِ طلایه، ج ۳، صص ۸_۱۹۵۷).

که تصویرِ بیتِ وحشی بافقی، به‌زیبایی پراکنده‌شدنِ برگ‌های زرد و سرخِ درختان (مانند فشفشه) را در بادِ خزان، منعکس‌کرده‌است.

در کتابِ «سنگلاخِ» میرزا مهدی‌خانِ استرآبادی که واژه‌نامه‌ای است ترکی به فارسی (سدهٔ ۱۲) ذیلِ «فشک» آمده: «به ترکیِ رومی [عثمانی] موشک بوَد که در عروسی‌ها و آتش‌بازی‌ها آتش‌دهند که به هوا بلند شود» (ویرایشِ روشنِ خیاوی، نشرِ مرکز، ص ۱۹۴).
در همین اثر ذیلِ «موشک» آمده: «تیرِ تخش بوَد و آن لوله‌ای است که از کاغذ ساخته و به‌ باروت پُر کرده چون آتش دهند بر هوا رود و آن را رومیه فشک گویند» (همان، ص ۲۴۵).

اما غرض از این یادداشت، اشاره‌به نخستین توصیهٔ ایمنی دربابِ خطری است که در آتش‌بازی‌ها و فشفشه‌پرانی‌ها متوجه مردم بوده‌است. در بخش‌هایی از این «توصیهٔ ایمنیِ» (مربوط‌به سال ۱۲۸۴ قمری، یعنی حدودِ ۱۵۳ سالِ پیش، چاپ‌شده در ششصدودومین شمارهٔ روزنامهٔ دولتی)، آمده:

«اعلان: در پاریس نوعی آتشبازی که آن را «مارِ فرعون» می‌گویند؛ اطبّای پاریس گفته‌بودند که یکی از اجزای آتش‌بازیِ مزبور، که آن را به زبانِ فرانسه «سینور دوموکور» می‌نامند، سمّش قاتل است و احتراز از استعمالِ آن واجب. بعضی از عوام به این قولِ اطبّا اعتنانکرده پا از جادهٔ احتیاط خارج و گاهی از او آتش‌می‌زدند و به این واسطه چندنفر به معرضِ هلاک‌درآمدند. [...] چون بعضی از تجّار از این مقوله آتش‌بازی برای تجارت به بعضی‌از صفحاتِ ایران می‌آورند، در این روزنامه برای استحضارِ عامّهٔ خلق سمتِ نگارش یافت که البته از ابتیاع و استعمالِ این‌گونه آتش‌بازی محترز باشند که هرگاه غبار یا عینِ آن بلع‌شود، بلاشُبهه موجبِ هلاکت‌ خواهدبود. [...] البته از این نوع آتش‌بازی، احتراز و احتیاطِ شدید لازم‌شمرند» (اولین‌های تهران، سیروسِ سعدوندیان، سازمانِ چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشادِ اسلامی، ۱۳۸۰، ص ۲۷۱).
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

خانه #پروین_اعتصامی


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

❇️ گزارش شاهنامۀ فردوسی


بخش سی و یکم:
    🌸 ازدواجِ پسران فریدون





🌷گوینده: آرش نعل‌چگر
🌷کانالِ‌یوتوپ: persian poetry





🌸🌸
C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌
‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

**نوروز
#دکترسیروس‌شمیسا

جشن ها معمولاً جنبه مذهبی و متافیزیکی داشتند و در حقیقت جزو مراسم و مناسکی برای تحقق ایده های ماورایی بودند. بشر باستانی می‌دید که در بهار دوباره روحی تازه به زمین و شاخ و برگ درختان دمیده می شود و آنها را شاداب و بارور می کند. در هماهنگی با بهار جشن فروردین یعنی جشن بازگشت فروهرها را داشتند.

مردگان هم زنده می شدند. ارواح نیاکان به خانه‌های خود باز می گشتند و اگر خانه ها و بازماندگان چون زمین و گیاهان مستعد بودند (تمیز و مالدار و نیکو) آنجا را مبارک می کردند و برکت می بخشیدند. باری مراسم نوروز تقلیدی از طبیعت است که ارواح گمشده، در اعماق آن، دوباره به روی زمین بازمی گردند.

جشن یا مراسم بازگشت ارواح نزد ملل دیگر هم هست. در پنجم آبان نود و هشت در تلویزیون مراسم بازگشت مردگان را در مکزیک تماشا می‌کردم. مردم صورت خود را نقاشی کرده بودند و برخی صورت‌های مهیب بر چهره داشتند که به این صورتک مرگ می گفتند. مردم برای مردگان خود غذا پخته بودند و منتظر بازگشت آنان به خانه‌های خود بودند.

در ایران بر عکس این، مراسم وحشتناک نبود، پوشیدن لباس‌های نو، تمیز کردن خانه، شادی و رفت و آمد نشان می‌دهد که بازگشت ارواح نیاکان، حس و حال خوبی داشت و مردم نه تنها از ارواح نیاکان نمی ترسیدند بلکه آنها را دوست داشتند.

نوروز در شاهنامه منسوب به جمشید است:
سر سال نو هرمز فرودین
بر آسوده از رنج روی زمین
چنین جشن فرّخ از آن روزگار
به ما ماند از آن خسروان یادگار

در اوستا هیچ ذکری از نوروز نیست، اما در متون پهلوی هست و در دوره ساسانیان مرسوم بود. همانطور که مهرداد بهار (و شاید دیگران) هم گفته است نوروز به احتمال زیاد از اعیاد بومیان فلات ایران بود که فرهنگ آنان تحت تأثیر فرهنگ بین النهرینی و آسیای غربی بود.

در بین النهرین عید رویش گیاهان و دانه‌ها و برکت بخشی داشتیم. جمشید در اساطیر ما شاهی است که با بومیان (دیوان) روابطی برقرار کرده بود. اموری از قبیل خانه سازی را از آنان آموخته بود و به آنان گوشتخواری را یاد داده بود.

همانطور که گفتیم همه ملت‌ها جشن‌ها و آیین‌ها و مناسکی در رفتن سال کهن و آمدن سال نو _که زمان آن در نزد ملل متفاوت مختلف است_ دارند.
راستی مگر در رفتن سال کهن و آمدن سال نو که امری کاملاً قراردادی است چه اتفاقی می‌افتد که از دیرباز این همه برای مردم مهم و جذاب بوده است؟

گویا در آن چند روز بی‌نظمی (کبیسه) که بین آخرین روز سال گذشته (بیست و نه روزه یا سی روزه) و آغاز سال جدید است، نظم الهی باید در جهان تجدید شود.
(از روی مدارکی که از بین النهرین باستان در دست داریم... در دایره زمان نیز علاوه بر ۳۶۰روز دنیوی، یک هفته پنج روزه اضافی نیز وجود داشت. این پنج روز ویژه یک جشنواره بود و در خلال آن سال کهنه می مرد، سال نو متولد می شد و اصل الوهیت در جهان تجدید می گشت.) *اساطیر مشرق زمین ص دوازده*.

پ.ن:
در تقویم ما خمسه مسترقه یعنی دزدیده شده، کانّه همه روزها مال خدایان است (یوم الله) و این پنج روز را که صاحب ندارد بشر دزدیده است و به شادی مشغول است.

منبع: اساطیر و اساطیرواره ها
#دکترسیروس‌شمیسا
صص: ۴۶۵_۴۶۶

#نوروز #عیدنوروز #ایران_باستان
#دکتر_سیروس_شمیسا #ادبیات_فارسی
#فرهنگ_ایرانی #جشنهای_ایرانی

🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

«پُرخوری در چهارشنبه‌سوری»

#دکتراحمدرضابهرامپورعمران

پژوهشگران کهن‌‌ترین اشاره ‌به آیینِ چهاشنبه‌سوری را در تاریخِ بخارای نرشخی یافته‌اند. البته در منابعِ گوناگون، زمانِ برگزاریِ این جشن آخرین چهارشنبهٔ ماهِ صفر دانسته‌شده‌است. گویا بیش‌ترین اشارات دربارهٔ این رسم را در متونِ قاجاری می‌توان‌یافت.
طیّ زمان، عناصر و اجزای گوناگونی نیز به این آیینِ افزوده‌شد. یکی‌از این رسم‌ها، رفتنِ زنانِ عصرِ قاجار به میدان توپ‌خانه و بالارفتن از «توپ‌مرواری» برای حاجت‌خواستن بوده‌است. صادقِ هدایت در «توپ‌مرواری» و علی دشتی در «ایامِ محبس»، به‌ این رسم ‌اشاره‌کرده‌اند.

می‌دانیم که در این روز خوردنِ آجیلِ‌مشکل‌گشا و آشِ ابودردا (یا: آشِ بیمار) بسیار مرسوم‌بوده‌است. مازندرانی‌ها در چهارشنبه‌سوری آشِ‌تُرشِ(تِرشْ‌آش) ویژه‌ای می‌پزند و تأکیددارند مصالحِ آن از ترکیبِ چهل‌گونه سبزی و حبوبات فراهم‌آید.

اما از بیتی که در «بهارِ عجمِ» لاله‌تیک‌چند بهار، ذیلِ مدخلِ «شکم‌ازعزابرآوردن» آمده، روشن‌می‌شود در روزگارانِ گذشته غذاهای رنگارنگ و درنتیجه پرخوری، از لوازمِ چهارشنبه‌سوری بوده:

اندرین چارشنبهٔ سوری
شکمی از عزا برون‌آری!
(محمدسعیدِ اشرف)
(انتشاراتِ طلایه، تصحیحِ دکتر کاظمِ دزفولیان، انتشاراتِ طلایه، ۱۳۸۰، ج ۲، ص ۱۴۱۱).


برگرفته ازکانال ازگذشته واکنون
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

«فرهنگ» و «ادبیات» موقعی اهمّیّتِ حیاتی‌شان محسوس خواهد بود که چند گاهی از میان برداشته شوند، اکنون مانند هوا و آب هستند، همه جا هستند، به رایگان هم هستند؛ در درون همه، یا دسترس همه هستند، و طبیعی است که ما متوجّه حضور آنها نشویم و قدرشان را ندانیم، امّا اگر فرض کنیم که برای مدّتی از ما جدا گردند، آن وقت است که حسّ جهت‌یابی و تعادلِ خود را از دست بدهیم...
من وقتی تصوّرِ آن را می‌کنم به یاد آن لاک‌پشتِ استرالیایی می‌افتم که ماجرایش در یک فیلم مستند آمده بود، و مفهوم کنایه‌ایِ شومی داشت:
«لاک‌پشت درشت اندامی نشان داده می‌شد که بر اثر تشعشعِ اتمی جهت‌یابیِ خود را از دست داده بود، و دیگر نمی‌توانست برای نوشیدنِ آب، راهِ دریا را پیش گیرد، بدین گونه در میانِ شن‌های داغ به طرز دردناکی جان سپرد.»
آدمیزاد نیز در معرضِ آن می‌تواند باشد که حسّ جهت‌یابیِ خود را از دست بدهد. در این صورت اگر هم مرگِ جسمانی به سراغش نیاید، روحاً به منزله‌ی مُرده خواهد بود. باید قدری هم به سلامتِ حسّ جهت‌یابی اندیشید قبل از آنکه دیر شده باشد.

                
💎کانال دکتر محمّد‌علی اسلامی‌نُدوشن


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

در روزهای آخر اسفند،
کوچِ بنفشه‌های مهاجر،
زيباست.
در نيم‌روزِ روشنِ اسفند،
وقتی بنفشه‌ها را از سايه‌های سرد،
در اطلسِ شميمِ بهاران
با خاک و ريشه
- ميهن سیّارشان –
در جعبه‌های کوچکِ چوبی،
در گوشهٔ خيابان می‌آورند:

جوی هزار زمزمه در من
می‌جوشد:
ای کاش...
ای کاش، آدمی وطنش را
مثلِ بنفشه‌ها
(در جعبه‌های خاک)
يک روز می‌توانست،
همراهِ خويشتن ببرد هر کجا که خواست.
در روشنای باران،
در آفتابِ پاک.
اسفند ۱۳۴۵
کوچ بنفشه‌ها
دفتر «از زبان برگ»
دکترمحمدرضا شفیعی کدکنی

کوچ بنفشه‌ها
با صدای فرهاد مهراد

🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

بیست وهفتم اسفند، زاد روز
#دکتر_عبدالحسین_زرین_کوب
ادیب ، تاریخ نگار ، نویسنده ومترجم
#شعر_نسروده

استاد زرین‌کوب در کتاب زیبای خود درباره مولانا، پله پله تا ملاقات خدا، می‌نویسد:
«حقیقت آن است که در مقابل تعالیم سرشار از اسرار بلند که مولانا در مثنوی و در غزلیات خویش آنها را به صورت شعر سرود، زندگی او هم در یک سلوک روحانی مستمر که از همان سال‌های کودکی وی آغاز شد، ‌شعری بود که مولانا آن را نسرود،‌ آن را ورزید، تحقق داد و به پایان برد.»

در دنبال این مطلب می‌توان افزود که زندگی اصیل هر دانشمند عمیق، همراه با تجارب درونی‌اش معرف یک «شعر نسروده» است که از گزند زمان مصون است و از دیدگاه عام مستور.

زندگی خود استاد زرین‌کوب نیز از این لحاظ مستثنا نیست. او مردی بود که قطعاً‌ وجوه گوناگون داشت: فاضل موشکاف در پیچ و خم حکمت و ادب فارسی،‌ مورخ بی‌همتای سرنوشت قوم ایران، ‌و دانشمند بی‌ادعایی که فضایل اخلاقی‌اش حکایت از یک شعر نسروده می‌کرد.

آشنایی من با استاد برمی‌گردد به حدود چهل سال پیش. اولین بار ایشان را در کنگره مستشرقین در هند ملاقات کردم. آن زمان جوانی بودم بی‌تجربه و پر از شوق نسبت به بزرگان ایرانی که همراه ما برای مشارکت در این کنگره عظیم آمده بودند ـ جذبه‌ای توأم با هیبت داشتم. کلیه بزرگان دانشکده ادبیات تهران: پورداوود، فروزانفر، نفیسی، زرین‌کوب حضور داشتند. آنچه در رفتار استاد زرین‌کوب مرا مبهوت می‌کرد،‌ تواضع، متانت، و اعتماد به نفسی بود که در همه حرکاتش جاری بود و به او چهره‌ای آرام و تزلزل‌ناپذیر می‌بخشید. بعدها در سال‌های شصت این افتخار را پیدا کردم که هفته‌ای یک بار ایشان را در پاریس ملاقات کنم. جلسه‌ای داشتیم در محفل انس دوستان. نیاز به گفتن نیست که قطب این مجالس استاد بود و ما نیز چون اقمار دور او می چرخیدیم. صحبت کردن درباره عمق و وسعت دانش ایشان در اینجا ضرورتی ندارد، دیگران از من صلاحیت بیشتری دارند تا بدان بپردازند. همین‌قدر بگویم که کمتر کسی را سراغ دارم که بتواند این‌چنین تواضع و علم را در هم آمیزد و این دو را در حد تعادل ناب نگه دارد، نه اندک گوید نه گزاف، و هر کلمه، چکیده تجربه ‌دانش رسوب‌یافته‌اش باشد،‌ و به قول مرحوم میرزا محمدخان قزوینی،‌ از اطناب مُخل و ایجاز مُمِل استادانه پرهیز کند.

این درس بزرگی بود که من از ایشان آموختم و فهمیدم که علمی که جزء‌ سرشت انسان باشد و از حرکات طبیعی‌اش تراوش کند و مستقیماً به دل بنشیند، کیمیای احمر است و با اظهار لحیه‌های فضلای پرهیاهو و نفس متورم برخی از اساتید فرقی جوهری دارد، ‌زیرا این نحوه دانش قبل از هر چیز یک شیوه بودن است، بودنی که خود اینک تبلور عصاره ‌علم و دانش شده است. افسوس می‌خورم که بعدها نتوانستم ایشان را بیشتر ببینم و از حضورشان فیض ببرم. ولی همان اندک تماسی که با هم داشتیم آن‌قدر در من تأثیر گذاشت که بی‌آنکه خود واقف شوم، ‌پیرو وفادار آن مکتب «شعر نسروده» شدم که استاد بی هیچ ادعایی بانی آن بود.

(یادداشتی از دکتر داریوش شایگان در رثای استاد عبدالحسین زرین کوب)
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

✈️هر دوره یا کلاسی شرکت میکنی دست نگه دار!!!
⬅️دیگه لازم نیس پولی به کلاس های آموزشی بدی اینجا کاملا رایگان همه چی برات گذاشتن ⬇️⬇️
/channel/addlist/xcPxqJR-kX83YmU0
/channel/addlist/xcPxqJR-kX83YmU0
🟠یه مجموعه‌ی کامل از تموم کانالها و گروههای علمی،علوم انسانی⬆️⬆️⬆️

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

#پروین_اعتصامی
فیلمی کوتاه در باره زنده یاد #پروین_اعتصامی
تنها هفت ماه ویازده روز از صدور فرمان تاریخی مشروطه توسط مظفر الدین شاه قاجار نمی گذشت که...
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

۲۵ اسفند، زادروز بانو پریسا، گرامی باد!

ای یوسف ِ خوش‌نام ِ ما!
خوش می‌روی بر بام ِ ما

ای دَرشکسته جام ِ ما!
ای بَردَریده دام ِ ما!

ای نور ِ ما! ای سور ِ ما!
ای دولت ِ منصور ِ ما!

جوشی بِنِه در شور ِ ما
تا می شود انگور ِ ما

آواز: پریسا
شعر: مولانا
تار: عطا جنگوک
سه‌تار: جلال ذوالفنون
تنبک: مرتضی اعیان
نی: محمد موسوی
سنتور: رضا شفیعیان
کمانچه: داوود گنجه‌ای و محمد مقدسی
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

#دکتر_کاکاوند

♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

حکایتی از خسرو و شیرین نظامی

یکی از عبرت‌انگیزترین بخش‌های منظومهٔ خسرو و شیرین، ابیات پایانی حکایت «عشرت خسرو در مرغزار و سیاست هرمز» است.
داستان از این قرار است که پرویز به قصد شکار، به صحرا بیرون می‌رود و به دهی خرّم می‌رسد. در آن هنگام:

ملک‌زاده در آن دِه خانه‌ای خواست
ز سرمستی در او مجلس بیاراست


سپس به میگساری دست می‌گشاید و سماع ارغنون آغاز می‌کند. در این میان، اسبش به کشتزار دهقان آسیب می‌زند و غلامی از غلامانش، غوره‌زار را غارت می‌کند.

سحرگاهان این بی‌رسمی‌ها و بیدادگری‌ها را به هرمز گزارش می‌دهند و می‌گویند:

گر این بیگانه‌ای کردی نه فرزند
ببردی خان و مانش را خداوند


هرمز بلافاصله دستور می‌دهد تا اسبش را پی کنند* و غلامش را به صاحب غوره‌زار بخشند و رخت و تختش را به صاحبِ خانه دهند و نوازنده را تنبیه کنند.

سپس نظامی سراید:

سیاست بین که می‌کردند ازین پیش
نه با بیگانه، با دردانهٔ خویش

کجا آن عدل و آن انصاف سازی؟
که با فرزند از ایشان رفت بازی

کنون گر خونِ صد مسکین بریزند
ز بندِ یک قراضه** برنخیزند

جهان ز آتش‌پرستی شد چنان گرم
که بادا زین مسلمانی تو را شرم

مسلمانیم ما، او گبر نام است
گر آن گبری، مسلمانی کدام است؟!

                                       ***
#پی‌کردن: قطع کردن دست و پای اسب.
** قراضه: زر و سیم، پول اندک.



✍دکتر سلمان‌ ساکت
۲۱ اسفندماه ۱۴۰۳



♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

❇️ ۲۵ اسفند پایان سرایش شاهنامه

🔶 دکتر زاگرس زند


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…
Subscribe to a channel