galeryetasavireadabi | Unsorted

Telegram-канал galeryetasavireadabi - گالری تصاویر ادبی

-

✍تصاویر گل‌ها، گیاهان، ستارگان، ابزار جنگی، شخصیت‌های ادبی و ... همرا با توضیحات و نمونه‌های از شعر و نثر. ✍فیلم‌ها و کلیپ‌های ادبی https://t.me/joinchat/AAAAAE_PKsBjBFtvmZ9XNg ارتباط با ادمین جهت ارسال تصاویر: @MaryamBehvandi

Subscribe to a channel

گالری تصاویر ادبی

اا═.🌸.═════════╔
      بهار در شعر پارسی
اا═════════.🌸.═╚


🔶 دکتر رشید کاکاوند


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

«دکتر محمودِ عبادیان» (به‌مناسبتِ روزِ درگذشتشان)

#دکتراحمدرضابهرامپورعمران

نخستین‌بار حدودِ سال‌های هفتادوپنج یا هفتادوشش، که درجستجوی کتاب‌ها و مقالاتی دربارهٔ سبک‌شناسی بودم، با نامِ زنده‌یاد دکتر محمودِ عبادیان آشنا شدم. بعدها دیگر آثارِ ایشان را دربارهٔ انواعِ ادبی، تطوّرِ غزلِ فارسی و غزلِ سعدی، فردوسی و شاهنامه و نیز ادبیاتِ معاصرِ ایران تورّق یا مطالعه‌کردم. البته ایشان آثاری را در زمینهٔ فلسفهٔ هگل نیز به فارسی برگردانده‌بود که در حیطهٔ مطالعات و علاقه‌مندی‌هایم نبود.

در فاصلهٔ سال‌هایی که تحصیلاتِ تکمیلی را در دانشگاهِ علّامه طباطبایی می‌گذراندم، بیش‌تر و ازنزدیک با دکتر عبادیان آشناشدم. گاه از ایشان اجازه‌می‌گرفتم و در کلاس‌های‌شان که گویا ویژهٔ رشتهٔ «آموزشِ فارسی به غیرِفارسی‌زبانان» بود، حضورمی‌یافتم. گویا ایشان پیش‌تر در گروهِ ادبیاتِ فارسی نیز واحدهایی تدریس‌می‌کردند. شاید کتاب‌هایی که در زمینهٔ انواعِ ادبی و سبک‌شناسی و ادبیاتِ معاصرِ ایران تألیف‌کرده‌بودند، محصولِ همان تدریس‌ها بوده‌باشد. بی‌تعارف بگویم، کلاس‌های دکتر عبادیان جذّاب و پرشور نبود. ایشان حتی فارسی را روان سخن‌نمی‌گفتند. به‌خلافِ آثارشان، هنگامِ تدریس، کم‌تر نظم و تسلسلی در درس‌گفتارهای‌شان دیده‌می‌شد. شاید هم این ویژگی‌ها یا بهتر است بگویم کاستی‌ها، به‌سببِ حضورِ چندین‌ساله‌شان در فرنگ و دورافتادن از فرهنگِ ایرانی و زبانِ فارسی بوده‌باشد. ضمناً دکتر عبادیانی که در همان جلسات شناختم، مردی بسیار مهربان و سخت نرمخو بودند. شبیهِ کسانی که شرم و آزرمی دارند، هنگامِ سخن‌گفتن دست‌های‌شان را به‌هم‌می‌پیچاندند و آرام و قراری نداشتند. شاید هم این حالات از نشانه‌های پارکینسونِ خفیف یا عارضه‌ای دیگر بود؛ نمی‌دانم.
نکتهٔ دیگر آن‌که ایشان به‌سببِ تربیتِ فکری و فرهنگی در پراگ، آشکارا گرایشی به تفکّرِ منطقی و روشِ علمی داشتند. در نوشته‌های‌شان نیز از انشانویسی پرهیزداشتند. این گرایشِ شاید تاحدّی سوسیالیستی در رفتارهای اجتماعیِ ایشان نیز بازتاب‌هایی روشن داشت. به دانشجویان نزدیک‌ بودند و بی‌آن‌که بخواهند نمایشی‌بدهند در جمع‌‌شان حاضرمی‌شدند. به‌یاددارم همواره در سالنِ غذاخوریِ دانشجویان حاضرمی‌شدند و حتّی ابایی از استفاده از سرویسِ بهداشتیِ دانشجویی نداشتند. نیز به‌یاددارم ماجراهای طنزآمیزِ واقعی و داستان‌هایی برساخته نیز در این زمینه‌ها برسرِ زبان‌ها بود.

روزی برای پرسشی درزمینهٔ انواعِ ادبی به اتاقشان رفتم. آراء گوناگونی دربارهٔ قدمتِ ادبِ حماسی یا غنایی این‌جا‌ و‌ آن‌جا خوانده‌بودم و نظرِ ایشان را پرسیدم. نظرِ ایشان تفاوتکی داشت با آراء استاد ذبیح‌اللهِ صفا در مقدّمهٔ کتابِ حماسه‌سرایی در ایران.
روزی نیز در اتاقشان نشسته‌بودم و ایشان از سبک‌شناسی و نحله‌های گوناگونِ آن سخن‌می‌گفتند. از شیوهٔ آزمون‌گرفتنِ خویش نیز سخن‌گفتند و نمونه‌ای از آزمونِ  سال‌های گذشته را به من دادند؛ هنوز آن نمونه را به‌یادگار نزدِ خود نگاه‌داشته‌ام.

آخرین‌باری که زنده‌یاد دکتر عبادیان را دیدم، سالِ ۱۳۸۹ بود. انتشاراتِ مروارید کتابی را از ایشان، باعنوانِ «فردوسی، سنّت و نوآوری در حماسه‌سرایی» (که پیش‌تر در کرمانشاه یا کردستان چاپ‌شده‌بود)، منتشرکرده‌بود.‌ جلسه‌ای برای نقدوبررسیِ اثر در دفترِ انتشاراتِ مروارید برگزارشد. از نویسنده نیز خواسته‌شد کتاب را بخوانم و اگر نقدونظری دارم مطرح‌کنم. واکنشِ ایشان دربرابرِ نقدهای کم‌و‌بیش خامِ خود را بسیار بزرگوارانه دیدم.
یادشان گرامی که آزاده‌ و وارسته زیستند.

🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

«نیما، ریشارد واگنر و نحسیِ سیزده!»
#دکتراحمدرضابهرامپورعمران

یادداشت‌های روزانهٔ نیما به‌کوششِ فرزندش شراگیم، درقیاس‌با چاپِ طاهباز، افزوده‌های فراوانی دارد و نیز کاستی‌های نگارشی و ویرایشیِ فراوان‌تر. یکی‌از این یادداشت‌ها عنوانش «واگنر [و] ۱۳» است. نیما در این یادداشت، به حضورِ عددِ سیزده در زندگیِ این موسیقی‌دان برجستهٔ آلمانی که در ایتالیا درگذشت و به یهودی‌ستیزی نیز مشهور بود، اشاره‌کرده‌است. گفتنی است نیچه و هیلتر نیز از شیفتگانِ آثارِ ریشارد واگنر بودند. بااین یادآوری که گویا اشتباهاتی هنگامِ خواندن یا تایپِ دست‌نوشتِ نیما روی‌داده:

«از عددِ سیزده می‌ترسید.‌ هرچه (گرچه؟) ساعتِ سیزده بود، ازدواج‌کرد. در ساعتِ ۱۳ در ایتالیا ماند، سیزده‌ماه و غیره و غیره. آخرین روزِ مرگِ او ۱۳ فوریه ... بود و در کاغذی که به یکی از دوستانِ خودش می‌نوشت به خطّ ۱۳ که رسید جانش‌به‌لب‌آمده‌بود و مُرد».*

شراگیم در پانوشت، رویدادهای مهمّ پیرامونِ زندگیِ نیما و خودش را که با عددِ سیزده گره‌خورده‌، ذکرکرده‌است:

«مرگِ نیما ۱۳ دی‌ماهِ ۱۳۳۸؛ تولّدِ شراگیم تنها فرزندِ نیما ۱۳ اسفند‌ِ ۱۳۲۱؛ تولّدِ گلرخً فرزندِ شراگیم، نوهٔ نیما ۱۳ بهمنِ ۱۳۴۴؛ شمارهٔ پلاکِ منزلِ نیما در تجریش ۱۳ بود و عددِ ۱۳ در خانوادهٔ نیما ...!!»
(یادداشت‌های روزانهٔ نیما یوشیج، بازیابی و بازنویسی از شراگیمِ یوشیج، انتشاراتِ مروارید ۱۳۸۷، ص ۳_۱۰۲).



* ضمناً واگنر متولّدِ سالِ ۱۸۱۳ میلادی نیز بود!

🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

‍ شصت‌و‌دو) بساط سبزه لگدکوب شد به پای نشاط

درآمد

ویدئویی که پیوست این یادداشت به یاران تقدیم می‌شود سیزدهمین سخنرانی از سلسله‌سخنرانی‌هایی است که چند سال پیش با نام «بهار عشق و غزل» ایراد شده است. در این سخنرانی‌ها از ارزش‌های فرهنگ میهنمان، ایران، بدان‌سان که در اشعار حافظ، هنرمندانه گزارش شده است سخن در میان آمده و بر این معنا تأکید شده است که ارزش‌های فرهنگی یا جلوه‌های فرهنگی ما چهره‌‌ای آفاقی (ظاهری) دارد و چهره‌ای انفسی (باطنی)، و حافظ، در مقام سخنگوی بزرگ فرهنگ ایران، به هر دو چهره، چنان‌که باید، توجه کرده است. به‌عنوان مثال وقتی از اغتنام فرصت یا غنیمت شمردن دم سخن در میان می‌آید چهرۀ آفاقی یا ظاهری آن، بهره‌مندی از نعمت‌ها و لذت‌های دنیوی است که برطبق یک حدیث نبوی نیز بدان توصیه شده: «لاتَنْسَ نَصیبکَ منَ الدُّنیا: بهرۀ خود را از لذات این‌جهانی فراموش مکن» و چهرۀ انفسی (باطنی) آن، بهره‌مندی‌های معنوی (کار نیک کردن/ به دست آوردن دانش و به‌طور کلی قدر وقت دانستن) است:
در عیشِ نقد کوش که چون آبخور نمانْد
آدم، بِهِشْت روضۀ دارالسّلام را

سیزده‌بدر (همراه سعدی)

«سیزده‌بدر» یا روز طبیعت نیز مشمول همین قاعده است. اگر از خرافه‌هایی چون نحس بودن سیزده و همانندان آن بگذریم ــ که باید گذشت ــ «سیزده‌بدر» نیز چهره‌ای ظاهری و آفاقی دارد و چهره‌ای انفسی و باطنی:

۱) چهرۀ ظاهری: چهرۀ ظاهری یا آفاقی «سیزده‌بدر» به باغ و بوستان و به صحرا رفتن است و در یک کلام، به دامن طبیعت پناه بردن است و از جلوه‌های طبیعت لذت‌بردن، پایکوبی و دست‌افشانی کردن و گَردِ اندوه از چهرۀ دل ستردن که لازمۀ زندگی است و تصویر آن‌‌ را در بیتی از یک غزل طبیعت‌گرایانه و شادخوارانۀ سعدی می‌توان به تماشا نشست:

بساط سبزه لگدکوب شد به‌ پای نشاط
زبس‌که عارف و عامی به رقص برجستند
(البته، شکستن شاخه‌ها و تبدیل دامن طبیعت به زباله‌دان و بدعت‌هایی وحشیانه ازاین‌دست، پیوندی با آیین دلپذیر سیزده‌بدر ندارد).

۲) چهرۀ باطنی: چهرۀ باطنی یا انفسی «سیزده‌بدر» از سویی طبیعت‌شناختی است و از سویی معرفت‌شناختی:

الف) طبیعت‌شناختی: «سیزده‌بدر» روزی است «نمادین» چونان دیگر روزهای نمادین که نخست آدمی را به دامن طبیعت می‌خوانَد تا از طریق بهره‌مندی از طبیعت و انس‌ گرفتن با طبیعت دریابد که نقش طبیعت در زندگی نقشی بنیادین است. درپی چنین دریافتی است که نه‌تنها به طبیعت می‌پیوندد و با بهره‌مندی از طبیعت، شاداب و شادمان می‌گردد، که به تعبیر امروزی‌ها با «محیط زیست» رفتاری درخور در پیش می‌گیرد؛ رفتاری حیاتی که نیاز امروز بشر است؛ رفتاری که به‌سبب محرومیت محیط زیست از آن، کرۀ زمین و زندگی در آن به خطر افتاده است!

ب) معرفت‌شناختی: معرفت در فرهنگ فلسفی ما به معنی شناخت پدیده‌های فراتجربی و فراحسی، یعنی شناخت حقیقت است و نیز ــ به زبان ساده ــ به معنی خداشناسی است. طبیعت‌شناسی مقدمۀ خداشناسی است و دعوت به شناخت طبیعت و پی بردن به اهمیت طبیعت، پلی است به‌سوی شناخت آفریدگار طبیعت. چنین است که باز هم به گفتۀ خداوندگار حکمت و ادب، سعدی، اگر به دیدۀ تحقیق بنگریم هریک از پدیده‌های طبیعت، فی‌المثل «برگ درختان سبز»، ما را به شناخت خداوند رهنمون می‌شود و آن‌کس که با طبیعت انس‌ بگیرد و به‌ شناخت طبیعت نائل آید به چنین هوشی و چنین بینشی دست می‌یابد:

برگ‌ درختان سبز پیش خداوند ‌هوش
هر ورقی دفتری‌ست معرفت کردگار
و با چنین باوری است که اغتنام فرصت در بهار و دعوت به دامن طبیعت و لذت بردن از جلوه‌های بهاری معنایی دیگر می‌یابد:
خیز و غنیمت شمار جنبش باد ربیع
نالۀ موزون مرغ، بوی خوش نوبهار

#دکتراصغردادبه

🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

**۱۲فروردین زاد روز
#دکتراحسان‌یارشاطر
مردی که زبان فارسی وطنش بود

وطنِ واقعیِ من
[با یاد یارِ شاطرِ فرهنگِ ایران]


▪️وطن ما، به یک معنی، سرزمینی‌ست پر از صحراهای فراخ و کوه‌های بلند و رودها و دریاچه‌هایی که در درازای زمان بارها زیر پای مهاجمان مختلف کوفته شده و باز به ‌پا خاسته.
ولی ما وطن دیگری هم داریم که در ذهنمان جای دارد. وطنی که رودکی در آن چنگ می‌نواخت و فردوسی از خِرَد و دلاوری‌های قهرمانان سخن می‌گفت، و خیام سرگردانی انسان را بازمی‌نمایاند و ابوسعید و نظامی و سعدی و مولوی و حافظ، با استادی حیرت‌انگیز، از ظرایف روان انسان، بیش از همه عشق، سخن می‌گفتند. این وطن را می‌توان از گزند حوادث در امان داشت. وطن من این وطن است.

مرحوم استاد دکتر احسان یارشاطر
[بنیان‌گذار و سرویراستار دانشنامهٔ ایرانیکا، بزرگ‌ترین و جامع‌ترین پروژهٔ بین‌المللی ایران‌شناختی، بنیان‌گذار مرکز مطالعات ایران‌شناسی، و استاد بازنشستهٔ مطالعات ایرانی در دانشگاه کلمبیا نیویورک]
۱۴ فروردین ۱۲۹۹ همدان
۱۰ شهریور ۱۳۹۷ کالیفرنیا
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

اا═.🌸.═════════╔
 شاهنامه و ایرانِ باستان
اا═════════.🌸.═╚


🔶 دکتر ژاله آموزگار

♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

اا═.🌸.═════════╔
 گزارشِ شاهنامۀ فردوسی
اا═════════.🌸.═╚



بخش چهلم:
 🌸 مرگ فریدون و آغاز پادشاهی منوچهر


🌷گوینده: آرش نعل‌چگر
🌷کانالِ‌یوتوپ: persian poetry


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

وداع با رمضان

بهترین شعر در وداع ماه مبارک‌رمضان از شیخ اجل سعدی است.
بی تردید سعدی توفیق درک فضایل این ماه را داشته‌است که این‌چنین صادقانه و سوزمندانه با ماه ضیافت الهی وداع می‌کند
.


برگ تحویل می‌کند رمضان
بار تودیع بر دل اخوان

یار نادیده سیر، زود برفت
دیر ننشست نازنین مهمان

غادر الحب صحبةالاحباب
فارق‌الخل عشرة الخلان

ماه فرخنده، روی برپیچید
و علیک‌السلام یا رمضان

الوداع ای زمان طاعت و خیر
مجلس ذکر و محفل قرآن

مهر فرمان ایزدی بر لب
نفس در بند و دیو در زندان

تا دگر روزه با جهان آید
بس بگردد به گونه گونه جهان

بلبلی زار زار می‌نالید
بر فراق بهار، وقت خزان

گفتم انده مبر که بازآید
روز نوروز و لاله و ریحان

گفت ترسم بقا وفا نکند
ورنه هر سال گل دمد بستان

روز بسیار و عید خواهد بود
تیر ماه و بهار و تابستان

تا که در منزل حیات بود
سال دیگر که در غریبستان

خاک چندان از آدمی بخورد
که شود خاک و آدمی یکسان

هردم از روزگار ما جزوی‌است
که گذر می‌کند چو برق یمان

کوه اگر جزو جزو برگیرند
متلاشی شود به دور زمان

تاقیامت که دیگر آب حیات
بازگردد به جوی رفته روان

یارب آن دم که دم فرو بندد
ملک‌الموت واقف شیطان

کار جان پیش اهل دل سهلست
تو نگه‌دار جوهر ایمان
#سعدی
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

کلاهبرداری ادبی ممنوع!

مدتی است که چند شخص که سابقه‌ی سرایش شعر دارند، اشعار دیگر شاعران را به چت جی پی تی داده و آنچه که توسط این ربات مورد بررسی قرار گرفته را تحت عنوان تراوش ذهنی خود(نقد و نظر)، برای انتشار در فضای مجازی ارسال می‌کنند.

این در حالی است که زبان و طریق ارایه داده‌های ربات مشخص است و هنگامی که به فلان شخص گفتم این چیزی که ارسال کرده‌ای کار چت جی‌ پی تی است، انکار نکرد و گفت یک جاهایی را خودم افزوده‌ام، گویی با این توجیه می‌تواند خود را بری کند.

اینکه کسی بدون دانش نقد و مطالعه بخواهد با چنین امکاناتی خود را منتقد یا دارای فضل معرفی کند، بیشتر از این که فریب مخاطب باشد، کلاهبرداری ادبی است و هیچ امر معتبری را برای خود رقم نخواهد زد. گویی، ماشین پلیس را دزدیده است.

برای تشخیص متن‌های جعلی این‌چنینی که آغشته به نظرات مختلف فلسفی و ادبی است، چاره مطابقت و رویت منابع موثق است.

و به نظر در صورت تکرار این عمل قبیح، رسوا کردن این دست اشخاص است.

#مزدک‌پنجه‌ای
جعل
چت_جی_پی_تی
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

**زاد روز دکتر سجاد‌آیدنلو، شاهنامه‌پژوه و دکترای زبان و ادبیات فارسی
درباره‌ سیزده‌‌‌‌‌‌‌ بدر

تصریح شاهنامه به این‌که خسروپرویز، به‌هنگام نوروز، «دو هفته» در باغ خویش به بزم می‌نشسته، نکتهٔ مهمی است و بااینکه شاهد واحدی است و غیر از آن ظاهراً گواه دیگری برای دوهفته بودنِ جشن نوروز در روزگار ساسانیان یا ایرانِ پس از اسلام تا دورهٔ صفویه نیست، از نظر مشابهت با سنت‌های معاصر و پایان بزم نوروزی پس از سیزده روز درخور تأمل است... . در آغاز منظومهٔ ویس و رامین ــ که داستان آن اصلی پارتی (فارسی میانهٔ اشکانی) دارد ــ توصیفی از یک جشن عمومی در فصل بهار آمده که در آن، هم شاه و هم عموم مردم به باغ و راغ می‌روند و نشاط و پایکوبی می‌کنند. هرچند در اینجا هیچ قرینه و اشاره‌ای به برگزاری آن در سیزدهم فروردین نیست، زمان و نحوهٔ اجرای آن کاملاً شبیه مراسم «سیزده‌بدر» است:
یکی جشن نوآیین کرده بُد شاه
که بُد درخوردِ آن دیهیم آن گاه

چه خرم جشن بود اندر بهاران
به جشن اندر سراسر نامداران

همه کس رفته از خانه به صحرا
برون بُرده همه سازِ تماشا...

برگرفته از: سجاد‌ آیدنلو، مقالهٔ «سیزده‌به‌در»، در نشریهٔ فرهنگ و ادبیات عامه، سال ششم، خرداد و تیر ۱۳۹۷، شمارهٔ ۲۰، ص ۱۳۸
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

📙قمار عاشقانه شمس و مولانا.
✍ دکتر عبدالکریم سروش.
🎙ایمانه عرب
ضبط شده در مرکز خدمات بهزیستی نابینایان  رودکی تهران.

♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

غنی در نگاه فیّاض
(به مناسبت سالروز درگذشت دکتر غنی)
#دکترسلمان‌ساکت

دکتر قاسم غنی اهل سبزوار و از رجال فرهنگی و سیاسی عصر پهلوی بود. او در دانشگاه آمریکایی بیروت پزشکی خوانده بود و طبیبی حاذق به‌شمار می‌آمد. با این همه دل در گرو فرهنگ ایران و ادبیات فارسی داشت. با تاریخ و فرهنگ یونان و روم و تاریخ اروپای قرون وسطی به‌خوبی آشنا بود. همچنین در تاریخ هنر نقاشی و نقد آثار هنرمندان این رشته صاحب‌نظر بود. به موسیقی دلبستگی داشت و از دوستداران کلنل وزیری به‌شمار می‌آمد.

یکی از بهترین سرگذشت‌نامه‌های او به قلم دکتر علی‌اکبر فیّاض _ مؤسس و نخستین رئیس دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد _ نوشته شده است. او شیفتهٔ دکتر غنی بود و بسیاری از موفقیت‌های خود را مرهون عنایت‌ها و محبت‌های آن مرد بزرگ‌ می‌دانست.

نوشتهٔ دکتر فیّاض نخستین‌بار در مقدّمهٔ کتاب «بحثی در تصوف» (خردادماه ۱۳۳۱) منتشر شده است.
در بخش‌هایی از این نوشتهٔ زیبا و دلنشین آمده است:

🔸یک برخورد با دکتر غنی برای هرکسی کافی بود که یک عمر او را دوست بدارد، ولی با معاشرت بیشتر کار انسان با او کم‌کم از تحسین به اعجاب می‌رسید. قریحهٔ سرشار و کولتور [= فرهنگ] وسیع او، انسان را دچار حیرت و شگفتی می‌کرد (کارنامهٔ فیّاض، ص ۲۵۷).

🔸دکتر غنی روح فوق‌العاده موزون و با اعتدالی داشت. عقل و احساس و عمل در روح او بسیار هماهنگ بود … غالباً یک موضوع را از دو یا سه جنبهٔ مختلف آن نگاه می‌کرد. در مسائل علمی جنبهٔ زیبایی و در مسائل هنری جنبهٔ علمی را فراموش نمی‌کرد (کارنامهٔ فیّاض، ص ۲۵۷).

🔸در نامه‌هایی که می‌نوشت لحنش غالباً غمناک بود: از گذشتهٔ خوش و دوستان روحانی خود با تأسف و حسرت یاد می‌کرد.
از ناهنجاری وضع سیاسی ایران و نفاق و ناروزنی‌های رجال سیاست و اخلال‌گری هوچی‌ها می‌نالید (کارنامهٔ فیّاض، ص ۲۶۲)

***

می‌دانیم که دکتر غنی در فروردین‌ماه* ۱۳۳۱ در شهر اوکلند (ایالت کالیفرنیا) بدرود حیات گفت و پیکرش در قبرستانی نزدیک سانسفرانسیسکو به خاک سپرده شد.
دکتر فیّاض با عنایت به این امر، نوشتهٔ خود را با عبارت زیر به پایان برده است که از یک‌سو نمودار ارادتش نسبت به دکتر غنی است و از سوی دیگر بزرگی و وسعت نظر آن «طبیب ادیب» را نشان می‌دهد:

اکنون آن مرد بزرگ در ساحل سانفرانسیسکو در کنار اقیانوس آرام خفته است، دو دریا در پهلوی هم.

*زنده‌یاد ایرج افشار در نادره‌کاران (ص ۷۸) روز درگذشت دکتر غنی را ۱۰ فروردین‌ماه نوشته است امّا در اغلب منابع از جمله دانشنامهٔ زبان و ادب فارسی (۴/ ۷۳۶) نهم فروردین‌ماه ذکر شده است.

۹ فروردین‌ماه ۱۴۰۴


🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

این شعر از کیست؟
ای یــــار ناســامــان من، از من چرا رنجیده‌ای؟
وی درد و ای درمان من، از من چرا رنجیده‌ای؟
پژوهشگر:
#دکترمیلادشمعی

در فضای مجازی و به‌ویژه در میان آوازخوانان و خوانندگان معاصر، غزلی با مطلع «ای یار ناسامان من، از من چرا رنجیده‌ای؟/ وی درد و ای درمان من، از من را رنجیده‌ای؟» به نام سعدی شیرازی خوانده شده است. اما آیا حقیقتاً این شعر از سعدی است؟‌ نخست چاپ‌های معتبر کلیات سعدی را مرور می‌کنیم:

در کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، این غزل در قسمتی با عنوان «ملحقات» آمده است. بنا بر گفتۀ فروغی: «اتفاق می‌افتد که در یک یا دو نسخه، غزلی دیده می‌شود که در نُسَخ بسیار قدیم نیست؛ این غزل‌ها را به‌عنوان ملحقات به‌صورتی که هست به چاپ رساندیم...» (کلیات سعدی، تصحیح فروغی، نشر سهیل، ۱۳۷۳، ص۷۶۱). بنابراین در نظرگاه زنده‌یاد فروغی، انتساب این غزل به سعدی بعید به نظر می‌رسد.
صورت کامل غزل، در چاپ فروغی بدین قرار است:
ای یار ناسامان من، از من چرا رنجیده‌ای؟
وی درد و ای درمان من، از من چرا رنجیده‌ای؟
ای سرو خوش‌بالای من، ای دلبر رعنای من
لعل لبت حلوای من، از من چرا رنجیده‌ای؟
بنگر ز هجرت چون شدم، سرگشته چون گردون شدم
وز ناوکت پرخون شدم، از من چرا رنجیده‌ای؟
گر من بمیرم در غمت، خونم بتا در گردنت
فردا بگیرم دامنت، از من چرا رنجیده‌ای؟
من سعدی درگاه تو، عاشق به روی ماه تو
هستیم نیکوخواه تو، از من چرا رنجیده‌ای؟
در کلیات سعدی به تصحیح استاد بهاءالدین خرمشاهی که بر اساس چاپ فروغی و مقابله با دو نسخۀ دیگر بوده، چنین نوشته شده است: «یغمایی این غزل را الحاقی و مشکوک شمرده و در دیوان مصحح خود، ثبت نکرده است» (ص۶۳۴).
در کلیات سعدی به کوشش زنده‌یاد استاد مظاهر مصفا این غزل تحت عنوان «الحاقی» آمده است (ص۵۶۰).
این غزل در کلیات سعدی دکتر حسن انوری و نیز غزلیات سعدی به تصحیح دکتر غلامحسین یوسفی اصلاً نیامده است.
بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که عموم ادیبان در صحت انتساب این غزل به سعدی، تردید جدی داشته‌اند یا آنکه مطمئن بوده‌اند این شعر از سعدی نیست.
به غیر از دلایل نسخه‌شناسانه، می‌توان مسائل سبک‌شناسانه را هم مطرح کرد. اگر کسی کمی با آثار سعدی و به‌ویژه غزلیات وی انس و الفتی داشته باشد، متوجه می‌شود به لحاظ قواعد سبک‌شناختی، این گونه شعر گفتن از استاد سخن، دور از نظر است. از همه شگفت‌انگیزتر برهم‌ریختگی قوافی این غزل است. ردیف غزل یعنی «از من چرا رنجیده‌ای» قاعده‌مند است؛ اما در قافیۀ شعر، بلاتکلیف‌ایم!
دیگر آنکه صِرفِ وجود تخلص «سعدی» در غزل، آن را متعلق به سعدی نمی‌کند؛ چراکه احتمال دستکاری در اشعار و تغییر تخلص، وجود داشته است. مثال بارزش غزل مشهور «در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم/ بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم» است که اغلب تصور می‌کنند از سعدی است؛ اما از همام تبریزی است و تخلص را از «همام» به «سعدی» تبدیل کرده‌اند و بیت را تغییر داده‌اند. این‌ها دلایلی در ردِ انتساب این غزل به سعدی بود.
اما آیا می‌توان اثبات کرد شعر از کیست؟ من جست‌وجوهای زیادی انجام دادم؛ عین این شعر را نتوانستم پیدا کنم؛ اما در حین بررسی‌ها متوجه موضوع تأمل‌برانگیزی شدم: تذکره‌نویسان و شاعرانی که در هند و نواحی اطراف آن بوده‌اند، به این شعر توجه خاصی داشته‌اند و ظاهراً نخستین‌بار در آن بستر جغرافیایی، این شعر به نام سعدی رواج یافته است. به عنوان مثال نویسندۀ کتاب «تذکرة‌الکاملین» (چاپ‌شده در هند) ضمن بیان این شعر (با اندکی تغییرات و اضافات) آن را از آنِ سعدی دانسته است.

در کتاب «منتخبات زرین شعر فارسی» نوشتۀ هادی حسن (چاپ‌شده در هند) این شعر با نام سعدی آمده؛ اما نویسنده در پاورقی ذکر کرده:«این غزل در آثار سعدی چاپ تهران، پیدا نیست!».

دکتر شفیعی کدکنی نیز در صفحۀ ۱۳۰ کتاب «شاعری در هجوم منتقدان (نقد ادبی در سبک هندی، پیرامون شعر حزین لاهیجی)» نقل‌قولی از شخصی به نام صهبایی ذکر می‌کنند که در آنجا رد پای سعدی را می‌توان مشاهده کرد. صهبایی، بیت پیش رو را در باب موضوعی ادبی با نام سعدی مثال می‌زند:
ای ماه عالم‌سوز من، از من چرا رنجیده‌ای؟
وی شمع شب‌افروز من، از من چرا رنجیده‌ای؟
اما تنها جایی که من شعری با ردیف «از من چرا رنجیده‌ای؟» و با نامی به غیر از سعدی یافتم، در دیوان شاعری به نام «حاجی‌بهرام سقّای بخارایی» (شاعر سدۀ دهم هجری مقیم هند) است:
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

شاهنامه، تمامی شوکت خویش را مدیون قهرمانانی است که به گونه‌ای شورشی‌اند.
کاوه که بر ضحاک شوریده است، ایرج که با قدرت‌پرستی برادران با شهادت جانگداز خویش، به ستیز ایستاده است، اسفندیار که با قفس پولادین خود عاصیانه درآویخته و آن را درهم ریخته است، زال که پندار مراعات نژاد و تبار در عشق و پیوند را زیر پا نهاده است، منیژه که با زواری کردن از عاشق خود، از پدر و پدریان بریده است، سام که بر ترس همه‌ی هم‌میهنان خویش شوریده و با اژدهای رودِ‌کَشَف گیرودار کرده است، جهان پهلوان که در پایان روزگار جنینی بر راه نمونی طبیعت: زادن از شرمگاه مادر، طغیان کرده و از پهلوی رودابه بیرون آمده است و هم او که در گزینش راه هفت خان، بر راحت‌طلبی و آسان‌گزینی همگانی، پشت پا زده است، هم او که عاصیانه، نماد و نمود دین و دولت: اسفندیار را نیرنگبازانه، کشته است و مزدک که هنجارهای اقتصادی مملکت را درهم شکسته است.
یادکرد همه‌ی شورشیان این حماسه، ‌سخن را به درازا خواهد کشاند.


یاداشتهایی از کتاب از رنگ گل تا رنج خار قدمعلی سرامی

✍محمد دری


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

بهارخوانی خوانندگان چینی!
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

سیزده ۱۳۵۷
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

کاوه گلستان در ۱۳ فروردین‌ماه ۱۳۸۲، در هنگام انجام مأموریت تصویربرداری برای شبکه خبری بی‌بی‌سی در خط مقدم جنگ آمریکا علیه عراق، در شهر مرزی کفری در ۱۳۰ کیلومتری کرکوک در عراق بر اثر انفجار مین کشته شد.

بر روی مزار این عکاس بزرگ و گران‌قدر ایرانی نوشته‌اند:
‏«در راه ثبت حقیقت کشته شد.» کسی که درباره‌ی خودش می‌گفت «من کاوه گلستان هستم (عکاس) نه بالا‌، نه پایین، نه چپ، نه راست، فقط برای ثبت واقعیت به دنیا آمده‌ام، این حقیقت است که رنج می‌کشد.»‌

‏⁧ تاریخ‌درعکس
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

عقل بند رهروانست ای پسر
بند بشکن ره عیانست ای پسر

عقل بند و دل فریب و جان حجاب
راه از این هر سه نهانست ای پسر

عشق کار نازکانِ نرم نیست
عشق کار پهلوانست ای پسر


عشق را از کس مپرس از عشق پرس
عشق ابر دُرفشانست ای پسر

گر روی بر آسمان هفتمین
عشق نیکونردبانست ای پسر

دیوان شمس / غزل شماره ۱۰۹۷ / حضرت مولانا

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

‍ «استاد خرمشاهی» (به‌مناسبتِ ۱۲ فروردین، زادروز ایشان)

#دکتراحمدرضابهرامپورعمران

استاد بهاء‌الدین خرمشاهی را اغلب به‌سببِ کتابِ مستطابِ حافظ‌نامهٔ ایشان می‌شناسند، اما کارنامهٔ فرهنگیِ ایشان، به‌رغمِ کارنامهٔ حافظ‌پژوهی معاصر، هم پربرگ است و هم پربار. ایشان تنها در بابِ حافظ چندین اثر منتشرکردند (ازجمله: «ذهن و زبان حافظ» و «حافظِ» چاپ «طرحِ نو»). قرآن‌پژوهی که با حافظ‌پژوهی سخت درپیوند است، از دیگر اشتغالاتِ ذهنی ایشان است (ازجملهٔ آثارِ ایشان: «ترجمهٔ قرآنِ کریم»، سرپرستیِ «دانشنامهٔ قرآن و قرآن‌پژوهی» و «قرآن و مثنوی»). استاد، مترجمِ توانایی نیز هستند و آثارِ متنوّعی را از انگلیسی به فارسیِ روان و دل‌نشین و خوش‌خوان برگردانده‌اند (ازجمله: «عرفان و فلسفهٔ» استیس، «دردِ جاودانگیِ» اونامونو، «دین‌پژوهیِ» الیاده و...). ایشان دربارهٔ اصول و  نظریهٔ ترجمه نیز صاحب‌نظر اند و «ترجمه‌کاویِ» ایشان، در این زمینه اثری کلیدی و راه‌گشا است.

واژه‌گزینی از دیگر دغدغه‌های ذهنیِ استاد خرمشاهی است و برخی واژه‌ها و اصطلاحاتی که امروز میان پژوهشگران رواج‌دارد، ساختهٔ ذوقِ سلیمِ ایشان است (ازجمله: فعال‌کردنِ پسوندِ «پژوه/ پژوهی»). بخشی از این واژه‌ها در «ترجمه‌کاوی» آمده‌است. استاد قریب‌به سه‌دهه عضوِ فرهنگستانِ زبان و ادب فارسی نیز هستند و در «دانشنامهٔ کارا» ( انگلیسی _ فارسی تألیف ایشان؛ پنج‌جلد) معادل‌های مصوّب در گروههای واژه‌گزینیِ فرهنگستان گنجانده‌شده‌است.

استاد‌خرمشاهی جُستارنویس و مقاله‌نویسِ پرکاری نیز هستند و چندین مجموعه‌مقاله در موضوعاتِ گوناگون (دین‌پژوهی، حافظ‌پژوهی، فلسفه و کلام، نقدِ ادبی، ترجمه‌پژوهی و...) منتشرکرده‌اند. فضیلتِ دیگرِ ایشان، باور ‌به‌ کارِ گروهی است. «دایرة‌المعارفِ تشیّع»،  «دانش‌نامهٔ قرآن و قرآن‌پژوهی»، «قرآن و مثنوی» و درنهایت «دانش‌نامهٔ حافظ و حافظ‌پژوهی» از این «هنرِ» کمیاب حکایت‌دارد. «دانش‌نامهٔ حافظ و حافظ‌پژوهی» اثری است که به‌ سرویراستاریِ ایشان و به‌ همّت حدودِ صدوپنجاه استاد و پژوهشگر در مدتِ سه‌سال سامان‌یافت. سرویراستاریِ این اثر، به‌گمانم، از همّتِ والای کسی جز چون ایشان ساخته‌نبود؛ کسی که خود قریب‌به ‌نیم قرن شعرِ حافظ را پژوهید و با حافظ‌پژوهان و مراکزِ حافظ‌پژوهی آشناییِ کامل دارد. در این اثر اطّلاعاتِ مغتنمی درزمینهٔ اَعلام، نسخه‌شناسی، کتاب‌شناسی، اصطلاحاتِ شعرِحافظ، انجمن‌های حافظ‌پژوهی، دانش‌های گوناگون در شعرِ حافظ، افسانه‌های زندگیِ حافظ، برگردانِ دیوان حافظ به دیگر زبان‌ها و... آمده‌است. نویسندهٔ این سطور که در نگارشِ بیست‌مدخل با دانش‌نامهٔ حافظ و استاد هم‌کاری‌داشت شاهدِ دشواری‌های انتشارِ اثری چنین عظیم بوده‌است.

استاد خرمشاهی در کنار این همه اثرِ رنگارنگ، اثری متفاوت و بسیار خواندنی نیز دارند باعنوانِ «فرار از فلسفه» (به‌قیاسِ «فرار از مدرسه»)[۱]؛ کتابی سراسر قند‌و‌نمک. حال‌که این یادداشت به‌مناسبتِ زادروزشان است، استاد در «فرار از فلسفه» نقل‌می‌کنند: به‌گواهیِ نزدیکان متولّد سیزدهمِ فروردین هستم، اما مادرم از بیمِ آن‌که مبادا آیندهٔ نحس و نامیمونی (به‌سببِ شومیِ عددِ سیزده) در انتظارِ فرزندِ دلبندش باشد، شایعه‌کرده‌بود که من دوازدهمِ فروردین زاده‌شدم! از خودِ استاد شنیدم که مدّت‌هاست ویراست دوم این اثر با افزوده‌های فراوان در دست چاپ است. هم‌چنان چشم‌به‌راهِ تولّدِ دیگربارِ این اثرِ چندباره‌خواندنی هستم!

ساحتِ دیگرِ شخصیّتِ استاد خرمشاهی طنز و شوخ‌طبعی است. این هنر علاوه‌بر آن‌که در سراسرِ آثارِ ایشان و نیز مقالاتی که دربارهٔ طنز و شوخ‌طبعی نگاشته‌اند پراکنده‌است، در مضمونِ بسیاری از اشعارِ ایشان (اغلب رباعی) را نیز بازتاب‌دارد. کتابِ «کژتابی‌های ذهن و زبانِ» ایشان نیز اثری است دربابِ کژتابی‌ها زبانی و دوپهلوگویی‌هایی که گاه فهم مطلب را دشوارمی‌سازد یا موجبِ شیرینیِ کلام می‌شود. در این اثر به برخی از آرایه‌ها و تمهیداتِ طنزآفرینی نیز اشاره‌شده که اغلب با شوخ‌طبعی درآمیخته‌است.


[۱] البته ایشان پیش‌تر، یک‌بار فرار از پزشکی را نیز در کارنامه‌شان ‌دارند!

🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

‍ **⁠⁣یازدهم فروردین زاد روز

#علی‌دشتی

علی دشتی نویسندۀ سیاسی و ادبی، فرزند شیخ عبدالحسین دشتستانی در آبادی دشتستان متولّد شد و پس از اینکه در بلاد عراق عرب زندگی و تحصیل علوم قدیمه کرد در سال ۱۲۹۸ به ایران بازگشت و به فعالیت‌های سیاسی پرداخت. در ۱۱ اسفند ۱۳۰۰ موفق به انتشار روزنامۀ شفق سرخ شد.

فعالیت دشتی در روزنامه‌نویسی و عضویت مجالس و مدت کوتاهی وزارت مشاور و سفارت در مصر و لبنان گذشت. چندی متصدی اداره‌ای شد که در کار مطبوعات نظارت سانسوری می‌کرد.

سه رشته در نویسندگی او قابل تشخیص است: ۱) نویسندگی روزنامه‌ای و سیاسی، ۲) نویسندگی داستانی و ترجمه، ۳) نویسندگی در زمینه‌های نقد ادبی. امضای مستعار دشتی «مجهول» بود.

تأليفات: ۱۲۹۸-۱۳۰۹: روزنامۀ شفق سرخ، ۱۳۰۱: ایام محبس؛ ۱۳۰۲: نوامیس تطور روحیۀ ملل، نوشتۀ گوستاو لوبون؛ ۱۳۰۳: تفوق انگلوساکسون مربوط به چیست؟ نوشتۀ ادمون؛ ۱۳۰۵: اعتماد به نفس، از سموییل اسمایلنر؛ ۱۳۲۵: سایه (مجموعه مقالات ادبی و اجتماعی)؛ ۱۳۳۰: جادو؛ ۱۳۳۱: هندو؛ ۱۳۳۶: نقشی از حافظ؛ ۱۳۳۷: سیری در دیوان شمس؛ ۱۳۳۸: قلمرو سعدی؛ ۱۳۴۰: شاعری دیرآشنا (خاقانی)؛ ۱۳۴۴: دمی با خیام (کتاب توسط الول ساتن به انگلیسی ترجمه و نشر شده است.)؛ ۱۳۵۳: نگاهی به صائب، پردۀ پندار (در موضوع تصوف است.)؛ ۱۳۵۴: عقلا برخلاف عقل (بیشتر دربارۀ محمد‌ غزالی)، در دیار صوفیان (دنبالۀ پردۀ پندار)؛ ۱۳۵۵: کاخ ابداع (اندیشه‌های گوناگون حافظ)، پنجاه و پنج.

[نادره‌کاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ج ۲، ص ۷۰۴-۷۰۹]
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

آمد به‌جهان كوكبۀ عيد هلالی
و اندر عقبش مقدم نوروز جلالی

از موكب نوروز شد و كوكبۀ عيد
فرخنده سر ماهی و ميمون سر سالی

#لطف‌الله_نیشابوری
#عید_فطر
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

اا═.🍃 .═════════╔
  گزارش شاهنامۀ فردوسی
اا═════════.🍃 .═╚


بخش سی‌ و نُهم:
❇️ مرگِ تور به دستِ منوچهر

   

🌷گوینده: آرش نعل‌چگر
🌷کانالِ‌یوتوپ:
persian poetry


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

اا═.🌸.═════════╔
   نوروز و زادروز زرتشت
اا═════════.🌸.═╚


🔶 میرجلال‌الدین کزازی






🌸🌸
C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

اا═.🌸.═════════╔
  گزارش شاهنامۀ فردوسی
اا═════════.🌸.═╚



❇️ جنگ برای کینه‌خواهی

( بخش سی‌ و هشتم)



🌷گوینده: آرش نعل‌چگر
🌷کانالِ‌یوتوپ: persian poetry


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

ای دلبر مه‌روی من، از من چرا رنجیده‌ای؟
ماه هلال‌ابروی من، از من چرا رنجیده‌ای؟
سنگین‌دلی و تندخو، این از تو کی باشد نکو
ای بی‌وفا باری بگو، از من چرا رنجیده‌ای؟
دل با غمت هم‌خانه شد، وز خویشتن بیگانه شد
در عشق تو افسانه شد، از من چرا رنجیده‌ای؟
ای جنگجوی پرجفا، از من چه دیدی جز وفا
شرمی نداری از خدا، از من چرا رنجیده‌ای؟
جز ذکر تو گفت‌وشنود، از من نیامد در وجود
آخر گناه من چه بود، از من چرا رنجیده‌ای؟
ای دلبر دلدار من، وی مونس غمخوار من
ای در دو عالم یار من، از من چرا رنجیده‌ای؟
«سقّا» ز شوق روی تو، وابسته بر هر موی تو
ای من گدای کوی تو، از من چرا رنجیده‌ای؟

جمع‌بندی
۱. به احتمال بسیار زیاد و با توجه به دلایل و مدارک ارائه‌شده، این شعر از سعدی نیست!
۲. با بررسی بیشتر می‌توان ردپای دقیق‌تر این شعر را در آثار دیگر شاعران  پس از سعدی، به‌ویژه شاعران سبک هندی، جست‌وجو کرد.
۳. خوانندگان و آوازخوانان و افراد سرشناس، این قبیل اشعار سست و بی‌پایه را، حتی اگر به مذاقشان خوش می‌آيد، از آن سعدی ندانند! دست‌کم واژۀ «منسوب» را  چاشنی کلامشان کنند! ضمناً در شعرگزینی سنجیده و شعرخوانی صحیح، از افراد خبره و زبده، بهره گیرند.

۴. وبگاه «گنجور» جست‌وجوگاه نسبتاً خوبی است؛ اما تکیه‌گاه مطمئنی برای صحت و اعتبار اشعار نیست؛ در انتخاب اشعار، حتماً با ادیبانِ کاردان مشورت کنید و مصححان برجسته و تصحیح‌های معتبرِ مکتوب را مدنظر قرار دهید.
۵. شعر مذکور را خوانندگان بسیاری ازجمله علیرضا افتخاری، همایون شجریان، محمد معتمدی، شهاب مظفری، مهدی یغمایی و... و نیز خوانندگان افغان و تاجیک و ازبک هم اجرا کرده‌اند.
۶. لطفاً اگر کسی اطلاع موثق و مستند دیگری در این زمینه دارد مطرح کند. خرسند می‌شوم که بدانم.

#این_شعر_از_کیست
#ای_یار_ناسامان_من_از_من_چرا_رنجیده_ای
#وی_درد_و_ای_درمان_از_من_چرا_رنجیده_ای
#سعدی_شیرازی
#سبک_هندی
#انتساب_شعر
#وزن_شعر
#اشکال_قافیه
#جعلیات_ادبی
#ویرایش
#ویراستاری
#دکترمیلادشمعی
۷فروردین۱۴۰۴
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

«از موفق‌‌ترین‌ها پس از پرویزِ شاپور» (یادی از سیدحسن حسینی)

#دکتراحمدرضابهرامپورعمران

سیدحسن حسینی نه‌چندان دیرسال زیست و نه چندان شاعر و نویسندهٔ پرکاری بود. اما چه شد که به‌رغمِ نگرشِ مرامی و تنگ‌نظری‌هایی که به‌هرحال گردن‌نهادن به عقیده و اندیشه‌ای خاص به هنرمند تحمیل می‌کند، نامش هم‌چنان نامِ محترمی است؟ پاسخ را باید در آزادگیِ‌ هرچند نسبیِ او جُست. او درکنارِ هنری که البته داشت، برای محافظت از همان‌مایه از آزادگی‌ها، تاوانی گزاف پرداخت. برای آشنایی با گوشه‌ای از این تاوان‌پرداختن‌‌ها و مرارت‌های سرکشیدنِ جامِ شوکرانِ استقلال، باید یادداشت‌های شخصی او را در کتاب کم‌تر‌دیده‌شده اما مهمّ «سکانسِ کلمات» (نشرِ نی، ۱۳۹۲) خواند. دنیای درونیِ او، خشمِ و خروشش از نابه‌سامانی‌ها و نیز مصائبِ گذرانِ زندگی‌اش، به خلوت‌های خودخواسته و تنهایی‌های طاقت‌فرسای نیما بی‌شباهتی نیست.

شاید مهم‌ترین ویژگیِ ‌ آثارِ او ایجاز باشد. به این دو نمونه بنگرید:

«شاعری واردِ دانشکده‌ شد
دمِ در ذوق‌اش را
به نگهبانی داد!»

«شاعری وام گرفت
شعرش آرام‌گرفت!»

در دنبالهٔ این یادداشت به نقلِ چند کاریکلماتور از کتابِ «بُراده‌ها» بسنده می‌کنم. پس‌از پرویزِ شاپور کم‌ اند کسانی که به این طراز از زبان‌ورزی در حیطهٔ کاریکلماتور نائل‌آمده‌باشند:

_ هنر برای هنر یعنی نردبان برای نردبان!

_ هنرِ بی‌اخلاق یعنی چهارپایه‌ای با سه‌پایه!

_ نقد، بُرجِ مراقبتِ هنر است!

_ یک شعرِ بد وقتی چاپ‌شود، می‌شود یک شعرِ بدتر!

_ سرمایه‌داریِ اسلامی، مثلِ عرق‌فروشیِ اسلامی است!

_ بعضی‌ها فقط هنگامِ عطسه‌کردن متوجهِ آفتاب می‌شوند!

_ الهام، سنگِ فندکِ هنر است!

🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

❇️ گزارش شاهنامۀ فردوسی


بخش سی‌ و هفتم:
 🌸 خون با خون شسته می‌شود





🌷گوینده: آرش نعل‌چگر
🌷کانالِ‌یوتوپ: persian poetry


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

❇️ گزارش شاهنامۀ فردوسی


بخش سی‌ و ششم:
🌸 زاده‌شدنِ منوچهر و خونخواهی او





🌷گوینده: آرش نعل‌چگر
🌷کانالِ‌یوتوپ: persian poetry





🌸🌸
C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌
‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌

Читать полностью…
Subscribe to a channel