galeryetasavireadabi | Unsorted

Telegram-канал galeryetasavireadabi - گالری تصاویر ادبی

-

✍تصاویر گل‌ها، گیاهان، ستارگان، ابزار جنگی، شخصیت‌های ادبی و ... همرا با توضیحات و نمونه‌های از شعر و نثر. ✍فیلم‌ها و کلیپ‌های ادبی https://t.me/joinchat/AAAAAE_PKsBjBFtvmZ9XNg ارتباط با ادمین جهت ارسال تصاویر: @MaryamBehvandi

Subscribe to a channel

گالری تصاویر ادبی

اا═.🌸.═════════╔
 گزارشِ شاهنامۀ فردوسی
اا═════════.🌸.═╚



بخش پنجاه و ششم:
 💢 زایشِ رستم


🌷گوینده: آرش نعل‌چگر
🌷کانالِ‌یوتوپ: persian poetry


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

‍ ‍ ...سال ۱۳۸۹ در یکی از روزهای آغاز مهر و بعد از فراغت از دوره‌ی تحصیلِ روان پزشکی با دو تن از دوستان به دیدار او (دکتر اسلامی نُدوشن) در دفترِ ایران سرای فردوسی در خیابان توانیر رفتیم. جایی که بعد از ظهرهای هر سه شنبه تا زمانی که بود و توان داشت پذیرای دوستان و علاقه‌مندان و دانش پژوهان بود. دوستی که با من بود احتمالاً انتظار داشت از او حرفهایی بعید و سخنانی احياناً غریب و بدیع بشنود. او این جلسه را راضی کننده نیافت، آمده بود یکی از غول‌های ادبیاتِ ایران را ببیند ولی گویا درکِ خلوتِ این مرد به اندازه‌ی کافی او را راضی نکرده بود!
در آن سال هنوز بحرانِ آب به اندازه‌ی کافی در ایران به یک دغدغه‌ی عمومی تبدیل نشده بود و هنوز موردِ انکارِ سیاستگذارانِ رسمی و حکمرانان بود. [دکتر اسلامی نُدوشن] از من درباره‌ی وضعیّتِ آب در یزد و در روستاها پرسید و چون جواب شنید که وضعیّت اسفناک است به آسمان خیره شد و گفت: «خبرِ بی‌آبی برای ایران، خبرِ شومی است».
راستش را بخواهید من هم خیلی حرف او را و کُنهِ کلامِ او را در آن غروب پاییزی درک نکردم. امروز امّا بهتر می‌فهمم اسلامی‌ ندوشن از عمقِ تاریخ برای وضعیّتِ کنونیِ ما حرف می‌زد. سخنِ او شبیه سخنِ قهرمانِ نمایشنامه‌ای در اسطوره‌های ایرانی بود؛ همزمان امّا زنده بود و دغدغه‌ای مهم برای امروزِ ایران در آن درج شده بود. کلامِ او چنان آینده نگرانه بود که حالا می‌فهمم آن روز ما با چه مردی و با چه دغدغه‌ی بلندی طرفِ گفت و گو بودیم.
.................................
بخشی از سخنرانیِ دکتر امیرحسین جلالی در شبِ دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن (سوم مهر ماه ۱۳۹۸، نشستِ شب‌های بخارا، به کوشش آقای دهباشی)
#مجله‌‌بخارا
#علی‌دهباشی
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

#نکته
#پنج‌شنبه‌ها

ای عزیز !
چگونه می‌توان
یک عمر خاطره با تو را
در دسته‌گلی پیچید
و روی سنگ‌سیاهی گذاشت که
نماد فراق و سیاه‌روزی من است؟
کاش همه گلها را از من می‌گرفتند
و یک بهار دیگر گل روی تو را داشتم
کاش...

#دکترعبدالرضامدرس‌زاده
یاد عزیزان رفته به خیر🖤
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

اا═.🌸.═════════╔
 گزارشِ شاهنامۀ فردوسی
اا═════════.🌸.═╚



بخش پنجاه و پنجم:
 🌸 بازگشتِ سیمرغ




🌷گوینده: آرش نعل‌چگر
🌷کانالِ‌یوتوپ: persian poetry


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

سعدی و کودک ایرانی

#سایه‌اقتصادی‌نیا
اولین رویارویی کودکان ایرانی با سعدی اغلب از راه گلستان و بوستان است. چه در مکتب‌خانه‌ها و چه در مدارس قدیم و حتی در آموزش‌های خانگی، کودک ایرانی از راه گلستان و بوستان به باغ پرگل زبان فارسی و حکمت ایرانی وارد می‌شود. سعدیِ غزل‌گو بعدتر رخ می‌نماید: آن‌گاه که سن عاشقی فرا رسیده و جوان در حال ساختن جهان عاشقانۀ خویش است. از قدیم تا کنون، در کتب اطفال دبستان، همواره پاره‌هایی از بوستان و گلستان درج شده است و سعدی غز‌ل‌گو، کم‌کم، در کتب راهنمایی و دبیرستان است که وارد آموزش رسمی دوران مدرسه می‌شود. این تقدم و تاخر، که البته منطقی و بجاست، سبب می‌شود چهرۀ سعدی در ذهن کودک ایرانی برابر شود با قصه‌گویی که، هرچند شیرین می‌گوید، بی‌پند و درس رهایت نمی‌کند: ناصحی شیرین‌سخن که آهنگ و حلاوت حکایت‌هایش تا ابد سرمایه‌ای است اندوخته در روح هر ایرانی، اما سرانجام ناصح. نمی‌گذارد راز دلت را به دوست همکلاسی‌ات بگویی چون «مر آن دوست را نیز دوستان مخلص باشد، همچنان مسلسل». اجازه نمی‌دهد دهان کوچک هشت ساله‌ات را باز کنی و تندتند دیده‌ها و شنیده‌هایت را تعریف کنی، چون زود می‌گوید «بیندیش و آنگه برآور نفس/ وزان پیش بس کن که گویند بس». در کتب دبستان، به‌قاعده، از باب عشق و جوانی شاهد نمی‌آورند بلکه از اخلاق درویشان می‌گویند و در فواید خاموشی. هر سطرش گوهر است و هر لغتش زراندود، اما طفل دبستان به هر حال سعدی را به چشم آقامعلم می‌بیند.
تنها پس از آن که طفل ما جوانی برومند شد و دلش با نغمۀ عشق انس گرفت سعدی غزل‌گو پیدا می‌شود و در باغی را به روی عاشق می‌گشاید که برون شدن از آن محال آمد محال. گویی از آسمان به زمین افتاده باشی: همان آقا معلمِ بکن‌نکن‌نگو که ساعت‌ها تو را نصیحت کرده بود که غرور و شان و شخصیت انسانی‌ات را محترم بشماری، تبدیل می‌شود به عاشقی که به معشوقش می‌گوید تو بیا پایت را بگذار از روی فرق سر من رد شو، که این محترم شمردن من است. همان مصلحت‌اندیشی که پیش‌ترمی‌گفت: «نه هرچه به صورت نکوست سیرت زیبا دروست»، حالا می‌گوید سیرت میرت را ولش کن، بیا بنشین جلو روی من، فقط تماشایت کنم و حظ ببرم که رستگاری دنیا و آخرت در تماشای جمال توست. تازه نه فقط من تو را دید می‌زنم، تو هم پاشو در آینه خودت را تماشا کن که: «تو را در آینه دیدن جمال طلعت خویش/ بیان کند که چه بوده‌ست ناشکیبا را». خلاصه آدم می‌خواهد بگوید: ای شیخ! تو این قدر باحال بودی و ما نمی‌دانستیم؟!
این است که ما ایرانیان سعدی را در کودکی جوری می‌شناسیم و در سن پختگی جور دیگر. و آن جور دیگر، همراه ما تا سن پیری و کمال می‌آید. هرچه سنمان بیشتر شود، بیشتر به سعدی غزل‌گو رو می‌کنیم. هرچه بیشتر درعشق تجربه‌خواه و تنوع‌طلب، یا آرام و وفادار باشیم، هرچه بیشتر به تن بتنیم و قدر لحظه بدانیم، هرچه بیشتر هجر ببریم و اشک بریزیم، بیشتر به سعدی نزدیک می‌شویم. سعدی شاعر کمال و پختگی عشق است. عاشقی کردن با سعدی، آرامش می‌آورد و اضطراب را از جان عاشقمان دور می‌کند.
کودکانتان را با سعدیِ گلستان و بوستان بزرگ کنید، اما نوبت عاشقی که شد، غزلیات را بدهید به دستشان تا بیخ و بنشان درست و حسابی بسوزد و، در مقام یک ایرانی اصیل، عاشقی به سبک عراقی را یاد بگیرند.
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

اثری زیبا و متفاوت از حسین بهزاد

با نام فردوسی و نماهای مصور از شاه‌نامه
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

اا═.🌸.═════════╔
 گزارشِ شاهنامۀ فردوسی
اا═════════.🌸.═╚



بخش پنجاه و چهارم:
 🌸 بازگشتِ شکوهمندِ زال


🌷گوینده: آرش نعل‌چگر
🌷کانالِ‌یوتوپ: persian poetry


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

اا═.🌸.═════════╔
     عرفانِ رندانهٔ سعدی
اا═════════.🌸.═╚


  🔶 داریوش آشوری


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

دلا رمز حیات از غنچه دریاب
حقیقت در مجازش بی‌حجاب است
ز خاک تیره می‌روید ولیکن
نگاهش بر شعاع آفتاب است

اقبال لاهوری

*سالگرد درگذشت اقبال لاهوری
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

«عشق در چشم سپید مرگ عریان می‌گردد
دست ِ هم را می‌گیریم سطر به سطر
مرگ را آرام می‌تکانیم از شانه
می‌تکانیم از چشم.»

#محمدمختاری
#زادروزمحمدمختاری

🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

( *یکم اردیبهشت‌ماه روز بزرگداشت سعدی)

        (زبان سعدی)

بسیاری از بزرگان ادب بر این عقیده‌اند که زبان فارسی امروزه که شاید بیش از صد سال است روی به سادگی نهاده و گسترش یافته و خود را برای بیان مفاهیم دقیق علمی و ادبی و فلسفی امروز آماده کرده و می‌کند، زبانی است که پایه‌های آن بر اساس گفتۀ سعدی و زبان این گویندۀ بی‌نظیر و روش‌هایی که وی در سخن گفتن مراعات کرده استوار است.
شادروان محمّدعلی فروغی در مقدمه‌ای که بر گلستان تصحیح‌شدۀ خویش نگاشته چنین گوید:
«گاهی شنیده می‌شود که اهل ذوق اعجاب می‌کنند که سعدی هفتصد سال پیش به زبان امروزی ما سخن گفته است، ولی حق این است که سعدی هفتصد سال پیش به زبان امروزی ما سخن نگفته است، بلکه ما پس از هفتصد سال به زبانی که از سعدی آموخته‌ایم سخن می‌گوییم، یعنی سعدی شیوۀ نثر فارسی را چنان دلنشین ساخته که زبان او زبان رایج فارسی شده است و ای‌کاش ایرانیان قدر این نعمت بدانند و در شیوۀ بیان دست از دامان شیخ برندارند که به فرمودۀ خود او "حد همین است سخندانی و زیبایی را" و من نویسندگان بزرگ سراغ دارم (ازجمله میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام) که اعتراف می‌کنند که در نویسندگی هرچه دارند از شیخ سعدی دارند.»
به گمان من این حقیقتی است روشن و آشکار که بر قلم توانای مرحوم فروغی جاری شده است. سعدی معلّم اوّل زبان فارسی است و فارسی امروزی ما به زبان سعدی بیش از زبان هر شاعر یا نثرنویس دیگری ماننده است و نیز بنده عقیده دارد که تا امروز هیچ فارسی‌زبانی اعم از شاعر یا نثرنویس وجود ندارد که مانند سعدی روح زبان فارسی را دریافته و به رموز و ریزه‌کاری‌های آن تسلّط داشته باشد. به عبارت دیگر تاکنون هیچ فارسی‌زبانی این زبان دلپذیر و شیوا را به فصاحت و زیبایی سعدی تکلّم نکرده است و شاید بتوان حدس زد که از این پس نیز کمتر کسی پیدا خواهد شد که به اندازۀ شیخ اجل بدین زبان مسلّط باشد و این اندازه عبارات و استعارات و الفاظ و معانی زبان فارسی را مسخّر خویش بتواند ساخت.

«زبان سعدی و پیوند آن با زندگی»، محمدجعفر محجوب، ایران‌نامه، سال سوم، ص ۵۸۷-۶۲۳


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

اا═.🌸.═════════╔
  سعدی ، پیامبر پارسی‌گو
اا═════════.🌸.═╚


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

**اول اردی‌بهشت‌ماه جلالی، در تقویم ادبی و فرهنگی ما برابر است با:

*روز بزرگ‌داشت سعدی

*درگذشت علامه اقبال لاهوری (۱۳۱۷)

)درگذشت استاد ملک‌الشعرا بهار (۱۳۳۰)

*درگذشت سهراب سپهری (۱۳۵۹)

*درگذشت دکتر اسماعیل حاکمی والا (۱۳۹۶)

*زادروز محمد مختاری (۱۳۲۱)

یادشان گرامی باد!
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

🎧پوشهٔ شنیداری سخنرانی دکتر تقی پورنامداریان در پنجاه‌ و ‌نهمین نشست نقد و بررسی کتاب
📕«حنجرهٔ زخمی جویبار»


پردیس کتاب مشهد

۲۹ فروردین‌ماه ۱۴۰۴

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

اا═.🌸.═════════╔
 گزارشِ شاهنامۀ فردوسی
اا═════════.🌸.═╚



بخش پنجاه و سوم:
 🌸 آزمونِ زال





🌷گوینده: آرش نعل‌چگر
🌷کانالِ‌یوتوپ: persian poetry


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

به مناسبت رحلت استاد دکترمحمدعلی اسلامی نُدوشن (۱۳۰۳- ۵ اردیبهشت ۱۴۰۱) و یاد کرد چند یادداشت
پر تامل از استاد:

" من هرگز ادیب حرفه ای نبوده ام وتحصیل منظم ادبی برسر کلاس نکرده ام. این وضع خاص درموردشخص من
شاید سودش بیشتر از زیانش بوده است، چه توانسته ام پیوندی بی مرز وهمیشه بهار با ادبیات بر قرار کنم . باز همین خصوصیت به من اجازه داده است که چکیده وجوهر رابجویم وهرگز آثار درجه دو و سه را نخوانم مگر زمانی که به نحو استثنا برای تحقیق امری در کتابی جست وجو می کرده ام. ( آواها و ایماها
۱۳۵۴. ص ۸)

" ادبیات سراپا سیاست است، لیکن لایه اش با لایه روزنامه فرق می کند، هنر وشعر از زیرترین لایه ها سر برمی آورند ( جام جهان بین ۱۳۴۹)
" کتاب هایی که درباره شعرهای گذشته تالیف گردیده یا درسهایی که در دانشکده هاداده شده، به تعیین تاریخ دقیق تولد شاعر،نام و کنیه وتعدادنام معاصران وممدوحان و... درباره خودشعر به ذکر بعضی کلیات وبرشمردن صنایع لفظی وگشودن تعقیدها ومعنی کردن لغات قناعت ورزیده اند
نباید از نظر دور داشت که همه این ها مقدمه است برای موضوع اصلی و آن جهان بینی شاعر است و جا وارزش آثار او وتاثیری که او درفرهنگ وفکر کشور خود داشته است ( ماخذ پیشین.
ص ۹)

اسلامی ندوشن در کتاب" ایران وتنهایی اش، اصرار دارد که هرفرد ایرانی باید تاریخ فرهنگ وادبی خویش رابشناسد زیرا : ۱- ادب فارسی وتاریخ ایران،ذهن را گشایش می دهد ۲- فرهنگ ملی مانند شیرمادر است، استخوان بندی روحی می دهد ۳- کانون همدمی و وجه تفاهم ایجاد می کند (۱۳۷۶. ص۹۳)

به همین جهت دکتر اسلامی دربسیاری از آثارخویش به کالبد شکافی روح ایرانی وسرزمین ایران می پردازد از دیدگاه او ایران کشوری است باچهار مشخصه : " ۱- آفتاب درخشان داشته،خورشید فرمانروا ومهر درنظر مردمش پایگاه خاصی دارد ۲- آسمان صاف، ضمیرمردمش را به عمق لایتناهی متوجه کرده است ۳- کم بارانی سرِ مردمش را در انتظار دِهش آسمان به بالا نگاه داشته است.۴- واقع بودن درمرکز جهان اورا کشوری حادثه خیز کرده است( ایران چه حرفی برای گفتن دارد؟۱۳۷۹ ص۱۶)

"من وهمه همسن های - باچندسال کوچکتر یا بزرگتر... پیام آور قرون هستیم ،نسلی هستیم که گذشته های دور در وجود مابه دوران جدید پیوند خورده است،سری به گذشته داشته ایم وسری به آینده، هیچ نسلی، نه پیش از ما ونه بعدما، این امتیاز بی بدیل رانیافته است ونیابد
این پنجاه سال میانه قرن بیستم ستیغ زمان هاست، چه ها که در آن نبوده؟ جنبش ملت ها وقوم های محروم، دوجنگ بزرگ جهانی، اوج وحضیض مکتب ها ومرام ها،برخورد نفرت ها وایثارها و آن گاه شکست تمدن صنعتی..‌. امتزاج شوریدگی وعقل،بزرگترین شوردگیها وبزرگترین هوشمندیها... درچه زمان این همه برخورد اندیشه بود، درچه زمانی این همه آینده بشر لرزان بود؟ " (روزها ج اول)
.....
روان استاد والامنش دکتر اسلامی ندوشن مینوی باد
#استادمسعودتاکی
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

**یادمان
#دکترمحمدعلی‌اسلامی‌ندوشن

باران، نه رگبار
(درگذشت محمدعلی اسلامی‌ ندوشن)

#دکترمیلادعظیمی

باران، نه رگبار! این نامی است که محمدعلی اسلامی‌ ندوشن برای کتابی که فهرست توصیفی مجموعه آثارش بود، برگزیده است. اسمی که جهان‌بینی و منش و روش او را بازتاب می‌دهد. ایران با درگذشت محمدعلی اسلامی‌ ندوشن، روشن‌فکری روشن‌بین را از دست داد. مردی خردمند، معتدل، دنیادیده، کتاب‌خوانده. مسئولیت‌شناس. فارغ از وسوسۀ آوازه‌گری و خودنمایی. سازنده. نه تخریب‌گر. مصلح. نه انقلابی.
آمیزه‌ای از فرهنگ ایران و غرب. با ریشه‌هایی در اعماق و شاخه‌هایی در آسمان‌های نو. حساس به آنچه در جامعه می‌گذرد و برکنار از سیاست‌بازی و سبکسری. هوشمند. اصیل. بااصول.ای دریغ.

اسلامی‌ ندوشن عمری دراز و با برکت یافت. زندگی‌نامه و سفرنامه و نثر ادبی و نمایشنامه و ترجمه و جستار و مقاله و کتاب نوشت. آثارش رنگارنگ است. در تمام آثارش بر مدار ایران و فرهنگ و خرد و اعتدال بوده است. هر چه نوشته معلمی است برای نوشتن نثر درست و فصیح و بلیغ و زنده و زاینده و زیبا. نثر او فصلی روشن از کتاب نثر فارسی در تاریخ درازدامن آن است. 

با شاعری شروع کرد. دفتر شعر هم چاپ کرد. مورد توجه منتقدان هم بود. اما طبع کمال‌جو و عقلش مانع شد که به قول خودش شاعری متوسط بماند. شاعری را رها کرد و به نثر پرداخت. ذوق شاعرانه و طبع زیبایی‌شناس و زیبایی‌یاب با او ماند و به نوشته‌هایش گرمی و نمک داد. گیرم که می‌کوشید نقابی از وقار و خودداری بر آن بیفکند.

اسلامی ندوشن مردی ایران‌دوست بود بی آنکه دشمن اسلام و شوونیست باشد. بر خرد تاکید داشت بی آنکه جانب عشق را فرو بگذارد. نقاد بود بی آنکه هوچی و نفرت‌پراکن باشد. دردمند بود بی آنکه ادا دربیاورد.  گفت: گفتن نتوانیم نگفتن نتوانیم.  سخن‌ها را می‌گفت ولو شنیده نشود. بسیار سخن‌های مهم گفت که شنیده نشد. آوای نجیب او در میان هیاهوها گم شد. اما او نومید و تلخ نشد. تا وقتی که توان نوشتن داشت، نوشت و گفت. بر مدار ایران و عقل و اعتدال و فرهنگ ماند و نوشت.

اسلامی ندوشن انسان را مبنا و محور توسعه می‌دانست. فرهنگ در نگاهش مهمترین بود. ادبیات را جان فرهنگ می‌دانست. با فرهنگ غرب آشنا بود و از ادب جهان ترجمه‌ها کرده بود. سخت دلبسته به ادبیات فارسی بود. آثار فردوسی و سعدی و مولانا و حافظ و خیام را سخنگوی وجدان ایران و ملت ایران می‌دانست. چون اهل پرداختن به اصول و دریافتن لب لباب بود، بیشتر به آثار این بزرگان پرداخت. نوعی برخورد آزادوار با آثار بزرگ زبان فارسی داشت. تأویلی روزآمد. ناظر به پاسخ گفتن به پرسش‌های انسان ایرانی معاصر. اسلامی ندوشن پلی بود برای آشنایی عمومی‌تر با ادبیات فارسی. بخصوص با شاهنامه و حافظ. در این زمینه اهل تاویل بود نه شرح و تفسیر. من شک ندارم که نیاز امروز فرهنگ ایران به امثال اسلامی ندوشن، کمتر از احتیاج به فی‌المثل علامه قزوینی نیست. اگر آبراهه‌ها نباشد آب از سدها به دشت‌ها و باغ‌ها نخواهد رسید.

آثار اسلامی ندوشن  بسیار خوانده شده و به گمانم بیشتر هم خوانده خواهد شد. چون برای سرگشتگی ایران در آثارش پاسخ‌ها هست. هر جا که به خاک سپرده شود، خاک آن بقعۀ مبارک بوی عشق به ایران خواهد داد. اما... مردم دیدۀ صاحبنظران جای تو بود و مردم دیدۀ صاحبنظران جای تو باد!
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

‍ «با یادِ بیژنِ ترقی»

#دکتراحمدرضابهرامپورعمران

ترانه و تصنیف آن‌گاه که با آهنگ و تنظیمی استادانه و نیز صدای خوب همراه شود و در جان مردم بنشیند، با شعری درخشان پهلومی‌زند. ترانه‌ها گاه با نهاد و ناخودآگاه قومی ما پیوند می‌خورد و هم‌چون آثارِ فولکلوریک و متل‌های عامیانه زمزمهٔ جانِ عام و خاص می‌شود. و این کم توفیقی نیست.
بیژن ترقی ازمیان کسانی که در دهه‌های سی تا هفتاد ترانه‌هایی جاودانه سرودند، جایگاهی ویژه دارد. نمونه‌هایی هم‌چون «آتشِ کاروان» و «ایرانِ جوان» حکایت از استادیِ ترقی در دو ساحتِ تصنیف‌های ملی و ترانه‌های عاشقانه دارد.

غرضم از این یادداشت البته اشاره‌‌ای است به مهارتِ بیژن ترقی در سرودنِ غزلی زیبا با وزنی درخشان؛ وزنی درخورِ محتوا و درخدمتِ بیانِ عواطفِ شاعر. هرگاه سخن از تناسب میانِ وزن و محتوا به‌میان‌می‌آید، شعرِ «در به سماع آمده از خبرِ آمدنت» را مثال‌می‌زنم که در آن سماعِ در، در موسیقی شعر شنیده‌می‌شود! در وزن‌ِ دَوری و ضربیِ غزلِ «بوی پیرهن می‌آیدِ»* ترقی، همین تناسبِ اندام‌وار دیده‌می‌شود.
ترقی غزلسرای برجسته‌ای نیست اما چند غزلِ خواندنی سروده‌.
و به‌گمانم این غزل که شاعر به‌مناسبتِ بازگشتِ پسرِ تازه‌دامادش به وطن سروده، آن‌قدر از عاطفه سرشار است که بتوان لقای زبانِ به‌نسبت کهنش را به عطاهایش بخشید:


سروِ قد خرامان کن، خانه را چراغان کن
نورِ‌دیده می‌آید، دیده نورباران کن

آن نهالِ خردادی، زیرِ چتر دامادی
می‌رسد ز گردِ ره، گل به دامن افشان کن

بوی پیرهن آید، باز جان به تن آید
خیز و دامنِ شادی، چاک تا گریبان کن

ای به‌جان‌و‌دل خرسند، چون ز ره رسد فرزند
خنده را دهن بگشا، اشکِ شوق پنهان کن

گو به پیرِ کنعانی، تابه‌چند حیرانی
خیز و از غبارِ ره، چشمِ دل فروزان کن

گر به خوابِ مستوری، دیده‌بودی این دوری
آن زمان دگر طی‌شد، خیز و شکرِ یزدان کن

(آتشِ کاروان، انتشاراتِ بدرقهٔ جان، ص ۲۲۶)


* این شعر را به‌مناسبتِ ورودِ پسرم امیرجان از آمریکا درحالی سرودم که مادر، مرا مخاطب ساخته که چه نشستی پسرِ ما با جامهٔ دامادی از سفر بازمی‌گردد.

🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

به فرخندگی سوم اردیبهشت
جشن گُل‌ِ سرخ:

اصفهان، شهر گُل‌ِ سرخ

#دکترشاهین‌سپنتا

در گاهشماری ایرانی، دومین ماه سال و سومین روز هر ماه به نام «اَردیبهشت» است؛ از این روی در اردیبهشت‌روز (سومین روز) از اردیبهشت‌ماه، به فرخنگی همنامی، جشن اَردیبهشت‌گان برگزار می‌شود.

کوشیار گیلانی، ستاره‌شناس ایرانی در کتابِ المدخل‌فی‌صناعةاحکام‌النجوم از اردیبهشتگان با نام دیگر «گلستان جشن» نیز نام برده ‌است. بر بنیان یک باور کهن، امشاسپند اردیبهشت نگاهبان گیاهان روی زمین است و به یاری او بود که اهورامزدا هنگام آفرینش، گیاهان را برویانید.

براین پایه، «جشن گل سرخ» در اصفهان که بسیاری از گردشگران جلوه‌های آن را در اردیبهشت‌ماه گزارش کرده‌اند و دلاواله به صراحت از آن نام می‌برد، با توجه به برابری زمانی آن با اوایل بهار و زمان شکوفاشدن گل‌های سرخ یا گُل سوری یا گُل آتشی، یادماندۀ جشن اَردیبهشت‌گان (از جشن‌های آتش) است که در ایران کهن در روز سوم یا اردیبهشت‌روز از اردیبهشت‌ماه برگزار می‌شد.

پیترو دلا واله، جهانگرد ایتالیایی که در دوران صفوی از اصفهان دیدار‌کرده، به جزئیات دقیقی از آیین‌های مرتبط با گل سرخ اشاره کرده ‌‌است. او در سفرنامۀ خود از برگزاری جشن ویژۀ گل سُرخ در موسم گل در بهار اصفهان سخن گفته است.

گُلِ سرخ (/گُلِ‌سوری/گُلِ آتشی/وَرد/رُز) گلی از تیرۀ گُلسرخ Rosaceae است که گلبرگ‌هایش دارای بوی ملایم و مطبوع است و در برخی از مناطق ایران به صورت خودرو می‌روید و یا پرورش می‌یابد و گونه‌‌ای از آن Rosa damascena  یا گُل گلاب را در باغ‌های پهناور برای گلاب‌گیری پرورش می‌دهند.

گُل سرخ اصفهان با تأثیر از باورهای مذهبی مردم و شباهتش با گل گلاب یا گُل محمدی، گاه در متون مختلف به این نام خوانده شده است
.
گل سُرخ اصفهان در جهان با نام Rosa Ispahan شناخته می‌شود.
این گل با گلبرگ‌های صورتی روشن و پُرپَر، یکی از ارقام گلِ گلاب یا Damask rose است. گُل سرخ اصفهان، درختچه‌ای باغی با گل‌های خوشه‌ای بسیار معطر و مقاوم به بیماری‌ها، دورۀ گلدهی نسبتاً طولانی، مقاوم به خاک‌های ضعیف، و آب و هوای سخت است.

نقش گُل سرخ اصفهان را که جلوه‌ای از با‌غ‌های پردیس ایرانی است، بر متون تاریخی و ادبی، بناهای تاریخی، و دست‌بافته‌های مردمان هنرمند این شهر می‌توان یافت.

شاید هیچ شهری در دنیا به اندازۀ اصفهان نامش با گُلِ سرخ پیوند نخورده باشد و پس از «نصف‌جهان» پرآوازه‌ترین عنوان برای اصفهان «شهرِ گلِ سُرخ» بوده است.

امید است که این گُل دوباره به بخشی از جاذبه‌های طبیعی این شهر تاریخی تبدیل شود و بارِ دیگر آوازۀ گل‌های سرخ اصفهان از شرق تا غرب عالم‌گیر شود.

👈 برگرفته از کتابِ اصفهان شهر گل سرخ، نگارش و پژوهش: شاهین سپنتا (در دست انتشار)
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

(عمدا دارم به بطالت می گذرانم.عمدا،عمدا)
#نیمایوشیج۱۲ دی‌ ماه ۱۳۳۲
#عکس‌بهمن‌محصص‌ونیکلاس‌بوویه‌مهمان‌خانه‌نیما‌یوشیج‌شده‌اند.
#دزاشیب
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

دوم اردیبهشت ۱۳۶۰ سالروز درگذشت سیدمحمود فرخ خراسانی شاعر پرمایه و توانای شعر کلاسیک که خدمات فراوانی به ادب وفرهنگ خراسان وایران کرده است ۵۲ سال انجمن ادبی فرخ را اداره کرد و انجمن ادبی او، نخستین دانشکده ادبیات فارسی از نظر استادان فاضل و نقد شعر و بررسی کتاب وهنرگستری بود که در آن حضور داشتند ونکاتی دقیق و آموزنده که آنجا مطرح می شد،
انجمن ادبی فرخ، جایگاهی معتبر بود که هرگاه شاعر توانا واستاد ادبیات دانشوری به مشهد می رفت می کوشید درصبج جمعه ( زمان برگزاری انجمن فرخ) حتما شرکت کند استادانی چون علامه بدیع الزمان فروزانفر، دکترعبدالحسین زرین کوب، دکتریوسفی، دکترشفیعی کدکنی ، استادمحمدرضا شجریان و... دیگربزرگان که در آن انجمن معتبر شرکت کرده اند از عظمت وحقی که این انجمن بر گردن اهل ادب قبل از انقلاب وگسترش دانشگاه ها داشته سخن گفته اند

استادمحمود فرخ انسانی فاضل وشاعری توانا بود که اگر دربرخی موارد ازملک الشعراء بهار بیشتر نبود کمتر نبود.طبعی روان داشت و در ساحت شعر، استادی بی رقیب بود
دکتر یوسفی ،سیدمحمود فرخ را پایه گذار واقعی دانشگاه مشهد می داند. ونیز اورا نخستین جامع دیوان ملک الشعرا بهار می نامد دکتریوسفی ادامه می دهد که بارها علامه محمد قزوینی، شعر استوار فرخ را در آثار خود ستوده است.
( چشمه روشن ،زیر نام فرخ)

وقتی در سال ۱۳۹۲ به مشهد رفته بودم وچون هرسفری دیگر به کتابفروشی های معتبر شهرسرزده بودم ، صبحگاهی در کتاب فروشی امام مشهد رفتم ،قضارا با یکی از استادان دانشکده ادبیات فردوسی در آن جا رو در رو شدم وچون سابقه آشنایی بود، آهسته به من گفت: دیوان محمود فرّخ جدیدا منتشر شده است( بدون سانسور) زود بخر که دیگر چاپ نمی شود و اگر چاپ شود شیر بی یال ودم واِشکم خواهد بود
دیوان اشعار فرخ هم تاریخ اجتماعی است هم محل اشعارسخته با حواشی پر نکته در بیش در۱۲۸۴ صفحه.
با مقدمه ای بسیارممتع .
بیشتر قصاید وقطعات او پیشانی نوشت دارد.

البته آقای فرخ نه تنها قبل از تولد دانشگاه درمشهد، خانه خود را هرصبح تا ظهر جمعه، دانشگاه عوام و مخصوصا مسافران ادیب حضرت امام رضا ( ع) کرده بود، او
کتابهایی تصحیح کرد که نشان اعتبار ودانش سرشار این مردبزرگ بوده است :
۱-کتاب سفینه فرخ
۲- تصحیح کتاب مجمل فصیحی خوافی
۳- تصحیح " روضه خلد ، اثرمجدخوافی
بیش از سی چهل مقاله معتبر دیگر او.
و دیگر، همه شاعران نام آور نسل پیشین خراسان چون محمدقهرمان، اخوان ثالث، شفیعی کدکنی ،عماد خراسانی ،اسماعیل خویی، م.آزرم، صاحبکار(سهی)،نوید ثابتی، ابوالقاسم حبیب الهی( نوید) احمد کمال پور( کمال) گلشن آزادی، علی باقرزاده( بقا) و..‌. در انجمن فرخ شاعری خود را آغاز کردند و رونق بخشیدند وهریک شاعری استاد شدند

جهت اختصار یکی دو قطعه کوتاه از او نقل می شود:

گفت یاری، کزچه از حُکّام جور
هیچ گه خاطر ، تورا ناسوده است
لیک با آن دشمنی ها،حشمتت
کم نگشته،بلکه نیز افزوده است
گفتمش، هرگز زبان وخامه ام
برتملق، نزدشان نا لوده است

اتکایم نیز بعد از فضل حق
برخودم، محمود فرخ بوده است . ص ۳۶۸

و این دوبیتی که در احوال پرسی از دوستی گفته است:

طبیب دل من، شنیدم که تو
تبی اندرین یک، دو شب کرده ای
بمیرم الهی برای تو، من
بگو از برای که تب کرده ای !
#استادمسعودتاکی
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

یادی از ملک‌الشعراء بهار، در سالمرگش

سعدی نتیجۀ تعالیم فردوسی و سنایی، زبدۀ سخنان حکمت‌آموز و تعالیم روح‌پرور و لطیف ادبای یونان، ایران، هند، عرب‌ و عجم [است]. روح‌ سعدی در کتاب سعدی (بوستان) دیده می‌شود. می‌توان گفت تاکنون در فارسی کتابی به این کاملی و تمامی و متانت و سادگی نوشته نشده و برای درس معاشرت و تدبیر زندگی منحصربه‌فرد است. اما در کتاب گلستان و سایر کتب سعدی، جنبۀ ادبی و صناعتش بر معانی و منزلت اجتماعی‌اش غلبه داشته و در همان کتب نیز حقایق عریان در نهایت سادگی و زیبایی جلوه‌گر شده... سعدی یک شاعر پرتجربت و یک مرد سیاسی‌اجتماعی بوده و از فلسفه و‌ عرفان تا حدی دور و نگارشاتش صاف و ساده و اخلاق معاشرت را به دنیا درس می‌دهد.

برگرفته از: «سعدی کیست؟»، ملک‌الشعراء بهار، بهار و ادب فارسی، به کوشش محمد گلبن

یکم اردیبهشت، سالگرد درگذشت ملک‌الشعراء بهار

🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

❤️🎙️❤️


             *..فرهنگ و هنر..*
     ━•··‏​‏​​‏•✦❁ 📚 ❁✦•‏​‏··•​​‏━

...درنگی در یک بیت...
به‌مناسبت پاس داشت سعدی


من از آن گذشتم ای‌دوست که بشنوم نصیحت
برو ای فقیه و با ما مفروش پارسایی

این بیت مشهور، تحلیلی‌است از رابطهٔ قدرت، نهادهای دینی و مقاومت فردی در برابر هژمونی ایدئولوژیک حکومت مذهبی. سعدی در این بیت، به‌صراحت به فقیه یعنی نماد نهاد دین و مرجعیت مذهبی خطاب و عتاب می‌کند و از او می‌خواهد که تقوا و پارسایی -دو عنصر ارزشی دینی و فرهنگی - را به عنوان کالای ایدئولوژیک به جامعه نفروشد.
فقیه،‌ چون کاسبی بدون اخلاق و سوداگر است که تنها به سود و جیب خود فکر می‌کند. این عبارت نشان‌دهندهٔ نقدی است به تجاری‌سازی اخلاق و دین توسط نهادهای مذهبی که از موقعیت خود برای تحمیل ارزش‌ها و کنترل اجتماعی استفاده می‌کنند. از دیدگاه گرامشی، نهادهای دینی بخشی از جامعه مدنی هستند که با تولید ایدئولوژی، هژمونی فرهنگی را تقویت می‌کنند.* اما اغلب فقهای اسلامی، چنین نقشی را از دین نمی‌پسندند مگر آن‌جا که منافع خودشان به خطر افتد. در چنین اوقاتی هم خود میدان‌دار مقاومت نیستند؛ بلکه از بسیج توده‌های ناآگاه و جاهل استفاده می‌کنند.

سعدی با طرد نصیحت فقیه، این هژمونی را به چالش می‌کشد و خواستار استقلال فردی از سلطهٔ اخلاقی نهاد دین است. این نگاه نزدیک است به مفهوم «قدرت نمادین» که بوردیو طرح می‌کند؛ یعنی قدرتی که از طریق زبان، فرهنگ و نهادها اِعمال می‌شود. در واقع، نقش شاعران و منتقدانی مانند سعدی را در جوامع مدرن، روشنفکران به عهده گرفته‌اند (برای مثال نقش روشنفکران فرانسوی در قضیهٔ دریفوس را به‌یاد بیاورید). فقیه در این شعر، نمایندهٔ همین قدرت است که می‌کوشد با تکیه بر جایگاه مذهبی خود، کنش افراد را در راستای منافع دنیوی خود تنظیم کند. سعدی با گفتن «من از آن گذشتم...»، نشان می‌دهد که فرد از مرحله‌ی پذیرش کورکورانه‌ی دستورات اخلاقی عبور کرده و اکنون به عاملیت فردی رسیده است. این مقاومت، شکلی از مبارزه با ساختارهای تحمیلی قدرت است. در قرن هفتم هجری (زمان سعدی)، نهادهای دینی نقشی محوری در حکومت و جامعه ایفا می‌کردند. شعر سعدی را می‌توان پاسخی به افزایش نفوذ فقها و محدودیت‌های اخلاقی تحمیلی آن دوره دانست. نیز این شعر را می‌توان پیشگام اندیشه‌هایی دانست که میان «دین شخصی» و «دین نهادی» تمایز قائل می‌شود. سعدی نه با پارسایی به‌عنوان ارزش فردی، بلکه با سوءاستفاده نهاد دین از پارسایی مخالفت می‌کند. او در مقام شاعر و حکیم اخلاق‌گرا، از ادبیات به‌مثابه ابزاری برای نقد قدرت استفاده می‌کند. این بیت را می‌توان نمونهٔ بارزی از ادبیات مقاومت نیز دانست که با زبانی طنزآمیز و کنایه‌دار، ساختارهای سلطه را هدف می‌گیرد.

سعدی از موضعی فراتر از نصیحت‌گری مذهبی، مخاطب را به تفکر مستقل وا می‌دارد. این رویکرد، هم‌سو با نظریه‌های است که دربارهٔ «مقاومت در برابر گفتمان مسلط» در سده‌ها پس از سعدی توسط متفکران مدرن و پست‌مدرن ارائه شده‌اند. عبارت «مفروش پارسایی» ممکن است به شکاف میان وعظ فقیهان و واقعیت‌های اجتماعی نیز اشاره داشته باشد. در زمان سعدی مانند امروز در ایران، افغانستان، عربستان و... فقیهان حاکم با تکیه بر جایگاه مذهبی، از مواهب مادی فراوانی برخوردار بودند، اما توده‌های مردم در فقر زندگی می‌کردند. هرچند فقهای غیرحاکم هم با سوءاستفاده از جهالت مردم و با ترویج خرافات، نان آب‌داری از دست مردم می‌ستاندند؛ یعنی از دین به‌عنوان «افیون توده‌ها» و ابزاری برای توجیه نابرابری‌ها و منافع مادی و این‌دنیایی بهره می‌گرفتند و از آن‌سو، مردم را به زهد و تقوا و قناعت دعوت می‌کردند: زهد و تقوی به مردم آموزند - خویشتن سیم و غله اندوزند. گویی سعدی ناظر حکومت فقها در حدود پنج دهه اخیر در ایران نیز بوده و صبح همین امروز این‌چنین سروده است. خلاصه این که، شعر سعدی از چند منظر قابلیت تحلیل دارد. از یک نگاه، مقاومت فرد در برابر تحمیل ایدئولوژی مذهبی و طلب آزادی از قید هنجارهای نهادی را نمایان می‌کند؛ و از سویی، نقد ساختارهای قدرت است که دین را به ابزاری برای کنترل اجتماعی تبدیل می‌کنند.
این ابیات، نه تنها بازتاب‌دهنده‌ی تنش‌های تاریخی بین نهاد دین و جامعه در ایران قرون وسطی است، بلکه پیامی جهان شمول درباره‌ی مبارزه با هرگونه سلطه‌ی ایدئولوژیک دارد.


✍️...خیام عباسی...
دکترای جامعه‌شناسی /مدرس دانشگاه



♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

درباره‌ی «هنوز نگران است که مُلکش با دگران است» (در گلستان سعدی)

گاه تعابیری کنایی در نمونه‌هایی از شعر و نثرِ کهن آمده که درعین‌حال بر واقعیّتی نیز استواربوده‌. نمونه‌را سنایی سروده:
سرِ اَلب‌ارسلان دیدی ز رفعت رفته بر گردون
به مرو آ تا کنون در گِل تنِ الب‌ارسلان بینی! (دیوان، به‌تصحیحِ استاد مدرسِ رضوی، انتشاراتِ زوّار، ص ۷۱۰).
در نگاهِ نخست، پیدا است که تعبیرِ «سری که از رفعت بر گردون ساییده‌می‌شود»، بر شکوه و عظمتِ الب‌ارسلان نظردارد، اما بسیاری از  منابعِ تاریخی که به شرحِ حال و توصیفِ شکل و شمایلِ این پادشاهِ قدرقدرت پرداخته‌اند (ازجمله طبقاتِ ناصری منهاجِ سراج، مسامرةُ‌الأخبارِ أقسرایی، راحة‌السّرورِ راوندی)، او را «مردی مهیب تمام‌قامت» و دارای «قدی عظیم» توصیف کرده‌اند. و گویا ماجرای پیروزیِ ألب‌ارسلان بر «مَلِک‌الرّوم آرمانوس/ ارمیانوس» در تقویتِ این توصیف‌های شاید تاحّدی اغراق‌آمیز، بی‌تأثیری نبوده‌است. به‌یادداشته‌باشیم سنایی (۵۲۵_۴۷۰) یکی‌دو نسلی بیش‌تر با عصرِ ألب‌ارسلان فاصله نداشته و فاصلهٔ مکانیِ بلخ تا مرو نیز برپایهٔ اشارهٔ جیهانی در أشکال‌العالم، تنها دوازده‌منزل بوده‌. بساکه سنایی جدا از منابعِ تاریخی، خود وصفِ بلندبالاییِ ألب‌ارسلان را از کسانی شنیده‌‌بوده‌باشد (نیز بنگرید به: تازیانه‌های سلوک، استاد محمدرضا شفیعیِ کدکنی، موسسهٔ انتشاراتِ آگاه، ۱۳۷۲، ص ۴۸۴).

در دومین حکایتِ بابِ نخستِ گلستانِ سعدی («در سیرتِ پادشاهان») ماجرای مشهورِ محمودِ غزنوی و «چشم‌های نگرانِ» او آمده. چشمانی که پس‌از مرگ نیز «در چشم‌خانه می‌گردید» و درپیِ مال و منال بود:

«یکی از ملوکِ خراسان محمودِ سبکتکین را به خواب چنان ‌دید که جمله وجودِ او ریخته‌بود و خاک شده مگر چشمانِ او که هم‌چنان در چشم‌خانه می‌گردید و نظر‌می‌کرد. سایرِ حکما از تأویلِ آن فروماندند مگر درویشی که به‌جای‌آورد و گفت: هنوز نگران است که مُلکش با دگران است» (به‌تصحیحِ استاد یوسفی، انتشاراتِ خوارزمی، ص ۵۹).

در منابعِ تاریخی از حرصِ سلطان محمود و مال‌پرستیِ و زراندوزیِ او روایاتی مکرّر آمده‌. بی‌گمان «غزوات!» و لشکرکشی‌های مکرّرِ او به نواحیِ هندوستان و بت‌شکنی‌های او، ریشه در همین زرپرستی‌ها و مال‌اندوزی‌ها داشته‌. امّا گویا روایت‌هایی نیز برسرِ زبان‌ها بوده که با توصیف‌های حکایتِ گلستان سخت درپیوند است. چنان‌که آمد چشمانِ محمود پس‌از مرگ نیز هم‌چنان «در چشم‌خانه می‌گردید» و «نظرمی‌کرد» و «نگران بود».
در کتابِ ارزشمندی که ازقضا تألیف مصحّحِ گلستان (استاد غلامحسینِ یوسفی) است، بخشی آمده باعنوانِ «آزمندیِ محمود هنگامِ مرگ». استاد حرص و ولعِ پایان‌ناپذیرِ محمود را برپایهٔ منابعی هم‌چون «تاریخِ الفی»، «جامع‌التّواریخ»، «روضة‌الصفا» و «منتخب‌التّواریخ» نشان‌داده‌اند.
اما آن‌چه دقیقاً با عبارتِ گلستان و لحظهٔ مرگِ (البته در گلستان: پس‌از مرگِ) محمود هم‌خوانی دارد:

«پیش‌از وفاتِ خود به‌ دو‌ روز، فرمان‌داد تا خزانه صرّه‌های زرِ سرخ و سفید و [...] که درمدّتِ حیاتِ خود جمع‌کرده‌بود، در صحنِ سرای حاضرساخته [...] و او در آن‌ها «به‌چشمِ حسرت نگریسته» به‌های‌های‌ گریست. [...] و روزِ دیگر در محفّه نشسته [...] فرمود که جمیعِ ممالیکِ خاصّه از اسبانِ تازی و استرانِ بُردَعی و فیلانِ کوه‌شکوه و [...] بر وی عرضه‌کردند. بعداز «مشاهده»ٔ آن‌ها و تأمّلِ بسیار مانندِ نوحه‌گران به‌آوازِ بلند بنیادِ گریه کرد و هم‌چنان گریه‌کنان به‌جانبِ قصرِ خود شتافت».
و جای دیگر در توصیفِ روزهای پایانیِ زندگیِ سلطان آمده: اطرافیان خواستهٔ او را که عرض‌دادنِ اموال و مسکوکاتش بوده، به‌سببِ امکان‌ناپذیربودن نپذیرفتند و به نمایشِ الماس‌های سلطان بسنده‌کردند:
«مدّتِ سه روز حمّالان خزینهٔ الماس  فقط، «از نظرش می‌گذراندند»، «می‌دید و در آن‌ها به‌حسرت می‌نگریست» (فرّخیِ سیستانی: بحثی در شرحِ احوال و روزگار و شعرِ او، استاد غلامحسینِ یوسفی، مشهود، کتابفروشیِ باستان، ۱۳۴۱، ۲۷۱_۲۶۱).

همان‌طور که استاد یوسفی یادآورشدند «بدیهی است که این سخنان خالی‌از مبالغه نیست»، اما درعینِ‌حال، هم اشارتی به واقعیّتی انکارناپذیر دارد و هم‌ دلالتی بر روایت‌هایی که احتمالاً اساسِ حکایتِ گلستان سعدی بر آن‌ها استواربوده‌است.

یادآورمی‌شوم در شرحِ استادان یوسفی، انوری، خطیب‌رهبر، برات‌زنجانی و نیز شرحِ سودی بر گلستان، به این نکته اشاره‌ای نشده‌است.

دکتر احمدرضا بهرام‌پورعمران


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

پشتِ لبخندی پنهان هر چیز.
روزنی دارد دیوارِ زمان، که از آن، چهره‌ٔ من پیداست.
چیزهایی هست، که نمی‌دانم.
می‌دانم، سبزه‌ای را بکنم خواهم مرد.
می‌روم بالا تا اوج، من پُر از بال و پَرم.
راه می‌بینم در ظُلمت، من پُر از فانوسم.
من پُر از نورم و شِن
و پُر از دار و درخت.
پُرم از راه، از پُل، از رود، از موج
پُرم از سایه‌ٔ برگی در آب:
چه درونم تنهاست.

#سهراب‌‌سپهری

اول اردیبهشت , سالگرد درگذشت شاعر رنگ ها و نقاش کلمات
#سهراب_سپهری
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

درود بر اردیبهشت ماه

منشورِ فرودین چو زمان ردکند همی
اردیبهشت تکیه به مسند کند همی

گوید که فرودین - رضی الله عنه- رفت
تا دربهشت ، خانه ی سرمد کند همی...
اخوان ثالث
اردیبهشت (در معنی بهترین راستی ودرستی) پر انگیزه ترین ماه سال است چه درنگاه کلی، این ماه بستر روزهای خجسته ای چون روز بزرگداشت سعدی( اول اردیبشت)
بزرگداشت شیخ بهایی ( ۳ اردیبشت)
روز بزرگداشت حکیم فردوسی و روزپاسداشت زبان فارسی( ۲۵ اردیبشت)
و روز بزرگداشت حکیم عمرخیام (۲۸ اردیبشت) است.

اما واسطه العقد این ماه زیبا و پر ازشمیم ونسیم روحپرور
بهاری روز نخستین آن است که بیشترین اتفاقات ادبی را دارا می باشد . اینجا به معرفی بیشترین مناسبات نخستین روز اردیبهشت ماه می پردازیم: الف : روز نگارش گلستان سعدی
ب: روز درگذشت محمد اقبال لاهوری( ۸۷ سال پیش)
ج: روز درگذشت محمد تقی بهار ملک الشعرا ( ۷۴ سال پیش)
د : روز درگذشت سهراب سپهری ( ۴۱ سال پیش) ه: روز تولد محمد مختاری
درسال ۱۳۲۱ ش)
یعنی همین روز نخستین اردیبهشت استحقاق آن را دارد که مجالس ادبی بانام این معاریف برپاشود.

بقیه روزهای اردیبهشت ماه با نام های زرین استادان ادب فارسی چون
قیصر امین پور / سیمین دانشور / محمد معین /
حمیدی شیرازی / بدیع الزمان فروزانفر / حسین منزوی / محمدامین ریاحی / احمد گلچین معانی/ محمد رضا باطنی / رشید یاسمی / حبیب یغمایی / محمد قهرمان / رهی معیری / اسماعیل حاکمی / علی محمد حق شناس/ هاشم جاوید / ذبیح الله صفا / کیومرث صابری،و...و به نحوی پیوند خورده که ان شاالله به وقت خویش به آن ها خواهیم پرداخت.
#استادمسعودتاکی
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

اا═.🌸.═════════╔
  سعدی پادشاه مُلکِ سخن
اا═════════.🌸.═╚


🔶 به مناسبت روز سعدی
🔶 کانال گنجینۀ ادب


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

🎧پوشهٔ شنیداری سخنرانی دکتر سلمان ساکت در پنجاه‌ و ‌نهمین نشست نقد و بررسی کتاب
📕«حنجرهٔ زخمی جویبار»


پردیس کتاب مشهد

۲۹ فروردین‌ماه ۱۴۰۴

♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

 #کلیدر
#دولت_آبادی

یکی از زیباترین و جذاب‌ترین و در عین حال، طولانی‌ترین داستان‌هایی که خواندم ، رمان کلیدر اثر استاد محمود دولت‌آبادی است. کلیدر کتابی است که به نظر من خواندنش لازم و ضروری است.
با اینکه این کتاب یک رمانی اجتماعی- تاریخی بزرگ است و رویدادهای گوناگونی را در بر دارد، امّا جریان عشق از همان ابتدا بر فضای داستان حاکم است و  می‌توان در هر بخشی از آن، حضور عشق را حس کرد که در هر فرد و گروهی به شکلی بروز می‌یابد.
هر شخصیّتی، به قدر وسعت وجودی‌اش عاشق است و عشقی متفاوت با دیگری دارد که در بیان بی‌نظیر استاد دولت آبادی به شکلی زیبا، دل‌نشین، بسیار ادبی، ساده و کاملاً محسوس و ملموس است و در برخی قسمت‌ها، به اوج می‌رسد.
ابتدای جلد نهم گفتگوی کوتاه بین دو نفر از شخصیّت‌های داستان یعنی "ستّار" و "نادعلی" بسیار زیبا و دل‌نشین بود. شخصیّت مرموز و ناشناخته‌ی ستّار در این بخش و در این گفتگوها روشن می‌شود، انسانی کم سخن و ساکت که در برابر هر سختی ، مقاومت می‌کند و هیچگاه زبان به شکایت و دشنام نمی‌گشاید. نماد کسی که همواره در حرکت است، گاهی آرام و گاهی تند. کسی که با تمام وجود برای کمک به دیگران پیشقدم می‌شود بدون توقع هیچ چیز حتی تشکر از دیگران. این یاریگر بودنش نتیجه عشق است و بس.
در واقع، عشق و ستّار ، چنان در هم آمیخته‌اند که هر کسی را به سمت خود جذب می‌کند حتی شخصیت پست و پلیدی چون "عباسجان" نیز می‌خواهد مدتی با او هم صحبت شود و "پیاله‌ای چای در کنارش بنوشد" هر چند به قصد آزار وجود ستّار با نیش زبانش باشد.
در بخش‌های قبل‌تر کتاب و جلد هفتم هم گفتگوهای درونی عاشقانه ی زیبایی بین ستّار و گل محمد صورت می‌گیرد که نشانگر دل‌بستگی میان این دو است که از عشق شعله می‌کشد.
عشق مرید و مرادی، عشقی که هر لحظه عمیق‌تر می‌شود، گفتگوهایی بین دو انسان برتر و آرمانی.
در این رمان، می‌توان جلوه‌های گوناگون عشق را دید و با آنان همراه شد. حتی عشق یکی از شخصیت‌ها به شُترش چنان زیبا و واقعی است که شتر در مسلخ گویا معشوقی است که کشته می‌شود و عاشق برایش اشک می‌ریزد.

تحلیل #رمان_کلیدر
نوشته: فاطمه قوی‌نیت

♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

https://www.mehrnews.com/news/6439554/%D8%B4%D8%A7%D9%87%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%BE%DA%98%D9%88%D9%87%DB%8C-%D8%B3%D9%81%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%DB%8C-%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%D9%86%DB%8C%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D9%88-%D8%AD%DA%A9%D9%85%D8%AA-%D9%81%D8%B1%D8%AF%D9%88%D8%B3%DB%8C

Читать полностью…
Subscribe to a channel