galeryetasavireadabi | Unsorted

Telegram-канал galeryetasavireadabi - گالری تصاویر ادبی

-

✍تصاویر گل‌ها، گیاهان، ستارگان، ابزار جنگی، شخصیت‌های ادبی و ... همرا با توضیحات و نمونه‌های از شعر و نثر. ✍فیلم‌ها و کلیپ‌های ادبی https://t.me/joinchat/AAAAAE_PKsBjBFtvmZ9XNg ارتباط با ادمین جهت ارسال تصاویر: @MaryamBehvandi

Subscribe to a channel

گالری تصاویر ادبی

❇️ گزارشِ شاهنامۀ فردوسی


بخش سیزدهم:
🌸 پادشاهی کیومرث(۳)


🌷گوینده: آرش نعل‌چگر
🌷کانال یوتوپ: persian poetry


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

‍ **با‌یادی از
#پرویزشاپور
در زاد‌روزش

 پرویز شاپور را بیشتر با نوشته‌های کوتاه یک یا دو جمله‌ای و اغلب طنزآمیزش می‌شناسند که نخستین بار توسط او خلق شد و احمد شاملو، نام کاریکلماتور(کاریکاتور کلمات)، را بر آن‌ها نهاد.
دکتر سیروس شمیسا در کتاب «انواع ادبی» خود، از کاریکلماتور به‌ عنوان یک نوع ادبی تازه نام برده است. کاریکلماتور می‌تواند گاهی طنزآمیز باشد، گاهی عاشقانه و گاهی شبیه کلمات قصار. 
در سال ۱۳۲۹ با فروغ فرخزاد ازدواج کرد و چنان که پوران فرخزاد گفته‌است، فروغ اصلا شعر گفتن را با پرویز شروع کرد.

❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

📻🎭نمایش رادیویی
#سووشون
#سیمین_دانشور
قسمت اول و دوم

‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

#دکتر_علیرضا_قیامتی، استاد دانشگاه و نویسنده کتاب «تأثیر شاهنامه بر دیگر حماسه‌های ملی» مدرس زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی و عضو هیئت علمی و دانشیار دانشگاه فرهنگیان مشهد.

برگزیده جهانی قند پارسی شد.

♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

** در زادروز اکبر اکسیر شاعر طنزپرداز معاصر

فردی که کل دیوان یک شاعر را به نام خودش منتشر کرد

#اکبراکسیر
با بیان این‌که شعر پشت وانت را هم به نام خودشان می‌زنند درباره سرقت ادبی سخن گفت و ماجرای انتشار شعرش به نام حسین پناهی را بازگو کرد.
به گزارش «تابناک» به نقل از ایسنا، این شاعر و طنزپرداز درباره سرقت ادبی و وضعیت رسیدگی به آن اظهار کرد: شاعری به نام غواص در دهه ۴۰ شعرهای حزین لاهیجی را به نام خودش زده بود، هیچ‌کس هم این موضوع را متوجه نشد جز دکتر محمدرضا شفیعی‌کدکنی؛ او متوجه شد که دزد کل دیوان را به اسم خودش زده است. در گذشته، معدود از این مسائل بود. سرقت ادبی کاری بسیار زشت در عرصه ادبیات و عمل بی شرمانه‌ای است و در گذشته وقتی نام دزد معلوم می‌شد اصلا از جامعه طرد می‌شد.
او سپس به ماجرای سرقت از شعرهایش اشاره و بیان کرد: در طول دوران شاعری‌ام چندین مورد برایم پیش آمده است؛ یکی را آقای منوچهر آتشی پیدا کرد و به کسی که شعر من را در مجله «سپید و سیاه» به نام خودش زده بود، گفت که «پسرم اگر می‌خواهی به نام برسی، کار دیگری برای خودت بکن، این کار شرافتمندانه‌ نیست». همچنین شعری از من در مجله «جوانان» قبل از انقلاب چاپ شده بود، من به شب شعری در سنندج دعوت شدم و آقایی رفت و شعر مرا پشت تریبون خواند، البته من در آن جا رویم نشد بگویم شاعر این شعر من هستم.
اکسیر افزود: اخیرا هم چندین شعر معروف من به نام زنده‌یاد حسین پناهی زده شده و من این را از طریق ناشرم پیگیری کردم.
این شاعر سپس با اشاره به تاثیر شبکه‌های اجتماعی بر سرقت ادبی گفت: قبلا در مدت یک هفته با توضیح می‌شد جلو سرقت انجام‌شده را گرفت. ولی حالا بزرگ‌ترین سرقت هم که انجام شود و حتی فردی کتابی را از کسی دیگر به اسم خودش بزند و در فضای مجازی بگذارد، دیگر به هیچ وجه نمی‌شود جلو آن را گرفت، چون در یک لحظه کل دنیا را پوشش می‌دهد و در چنین شرایطی با سال‌ها توضیح دادن حتی با چندین متخصص اینترنتی هم نمی‌توان کاری کرد.
او در ادامه تاکید کرد: انسان‌هایی که واقعا شاعر هستند هیچ وقت سرقت ادبی نمی‌کنند. افرادی که کمبود دارند و خیال می‌کنند دیگران نمی‌فهمند، شعری را برای دلخوشی پسرخاله به نام خودشان می‌زنند، مخصوصا این روزها که سایت‌بازی و شبکه‌های اجتماعی به قدری قوی شده است که هر کس برای خودش صفحه‌ای دارد و فضایی را گرفته؛ هر شب و روز ممکن است فردی معروف‌ترین شعرها را با تغییر دادن یک کلمه به نام خودش منتشر کند.
اکبر اکسیر با بیان این‌که سرقت ادبی عملی زشت و ناجوانمردانه است، اظهار کرد: جامعه ادبی باید جلو سرقت ادبی بایستد ولی با این بلبشویی که در شبکه‌های اجتماعی هست، به هیچ وجه نمی‌شود در پی یک سرقت ادبی توضیح داد. مجله «راه کمال» در یک صفحه کامل شعر من را با نام حسین پناهی منتشر کرده بود و از او و شعرهای خوانده نشده‌اش نوشته بود. من برای این مجله توضیحی نوشتم و جلد کتابم را ارسال کردم که پس از آن همان صفحه را به نام من برگرداند و تیتر صفحه در شماره بعد مجله از «پناهی در عصر بی‌پناهی» به «عصر بی‌پناهی اکبر اکسیر» تغییر کرد.
سراینده مجموعه شعر «زنبورهای عسل دیابت گرفته‌اند» همچنین بیان کرد: امیدوارم همه عزیزان خصوصا جوان‌ترها که برای یادداشت‌های‌شان مطلب کم می‌آورند و از شعر شاعر یا نوشته کتابی استفاده می‌کنند، به نوعی آن را با بولد کردن یا گیومه مشخص کنند تا مردم متوجه بشوند از خودشان نیست.
اکسیر سپس به توارد در شعر اشاره کرد و گفت: بحثی هم به نام توارد در ادبیات وجود دارد؛ مثلا بیت اول شعری را که من در آستارا گفته بودم، شاعری در مشهد هم گفته بود که هر دو در مجله «جوانان» استاد طبایی منتشر و توضیح داده شد که بنا به دلایلی این یک بیت یکی شده و می‌توان به آن توارد گفت. ولی وقتی یک غزل کامل به نام کسی دیگر زده می‌شود دیگر توارد نیست؛ یک مصرع یا نهایتا یک بیت می‌تواند توارد باشد اما یک شعر کامل نه. با این حال سرقت ادبی امروزه خیلی شیوع پیدا کرده، شعر معروفی را که حتی پشت وانت‌ها هم هست برمی‌دارند و به نام خودشان می‌زنند.
این شاعر همچنین با اشاره به تاثیر کمبود مطالعه بر سرقت ادبی گفت: نسل ما نسلی بود که بدون کتاب سر بر بالین نمی‌گذاشت، ما تمام کتاب‌های شعر و شعرهایی را که از شاعران بزرگ چاپ می‌شد مطالعه می‌کردیم. حالا اما نه مطالعه‌ای در کار است و نه کتابخوانی‌ای؛ با دو ورق انشا نوشتن، کار را به ویراستاری می‌دهند و با چند چک ماه به ماه کتاب‌شان بلافاصله چاپ می‌شود ولی ما برای چاپ یک شعر در مجله پنج سال صبر می‌کردیم. امروزه دیگر این طور نیست و خیلی زود کارگاه‌های شاعرسازی شاعران را پشت سر هم پرینت می‌گیرد. اما در بین این‌ها، شاعران خوب و باسوادی هم هستند که حرف‌های بکری دارند ولی سرشان بی‌کلاه می‌ماند و در این غبار همهمه و هیاهو گم می‌شوند.

برگرفته از خبرگزاری تابناک
❄️☃️

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

‍ **‍ ⁠⁠چهارم اسفند زادروز
#دکترمحمددبیرسیاقی
منتخب چهارمین جایزهٔ ادبی و تاریخی دکتر محمود افشار

وصفی ندیدم درخور وصف او
«ایشان در کارهای ادبی دست داشتند و به تصحیح متون متعدد پرداختند تا هر که بخواهد نمونۀ یک تصحیح بسیار صحیح را ببیند باید به دیوان منوچهری ایشان رجوع کند و با حیرت ببیند که دقت یک مصحح چگونه اثری را نشان می‌دهد. همین کار عظیم ایشان در شاهنامه است که خیلی از مشکلات شاهنامه را با دقت در کارهای ایشان می‌توان به خوبی دست یافت و در برخی از موارد ایشان اظهار نظرهایی کردند که به قول اصولی‌ها اصابت به واقع کردند. همچنین در بخش فرهنگ نویسی زبان فارسی با چاپ مجدد آنندراج که یکی از فرهنگ‌های بزرگ فارسی است کار بسیار عظیمی کردند و امیدوارم کسانی که بخواهند به این کتاب رجوع کنند، ببینند که قدرت ایشان در لغت و فن واژه‌شناسی تا کجاها بوده است. این کتاب به دست ایشان به چاپ رسید. در بخشی دیگر به کارهای دیگران پرداختند که از آن جمله، جمع‌آوری مقالات مرحوم عباس اقبال آشتیانی است و چاپ خاطرات مرحوم علی‌اصغر حکمت است که به قدری خوش کتاب ایشان را به چاپ رساندند که بی‌شبهه اگر علی‌اصغر حکمت هم بود کار خود به این خوبی عرضه نمی‌داشت و به اینطور در دسترس مردم نمی‌گذاشت. ولی کار دیگری که ایشان کردند زحمات گرانبهایی است که برای لغت‌نامۀ دهخدای فارسی کشیده‌اند. ایشان در این کار لغت‌نامه یکی از کسانی بودند که اگر کمک‌های این‌ها نبود این میراث بزرگ به ارث برای ایرانیان گذاشته نمی‌شد. باری ایشان را فراموش نمی‌کنیم در روزهایی که صبح‌ها در وزارت مالیه کار می‌کردند، بعداز ظهرها بدون اینکه ناهار صرف کرده باشند به لغت‌نامه می‌آمدند و تا غروب به کار لغت‌نامه انجام وظیفه می‌کردند و بخصوص پس از کودتای ۲۸ مرداد که لغت‌نامه مورد غضب حکومت وقت بود اگر زحمات ایشان و جناب مرحوم دکتر معین نبود محال می‌نمود که نسخ بعدی لغت‌نامه در دسترس خوانندگان قرار گیرد. به قول شاعر: وصفی ندیدم در خور وصف او».

عبدالله انوار، شب سید محمد دبیرسیاقی، سه‌شنبه ۲۸ دی ماه ۱۳۹۵، کانون زبان پارسی

❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

#باضیا
#استادشمس‌لنگرودی
#معنای‌عشق
❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

درگذشت جلال متینی
(بخش دوم)
#دکترمیلادعظیمی

متینی از سال ۱۳۲۹ که به‌عنوان دبیر زبان و ادبیات فارسی در وزارت فرهنگ استخدام شد، معلمی کرد. از دبیرستان البرز تا دانشکدۀ فنی آبادان تا دانشگاه مشهد/ فردوسی مشهد تا یوتا و برکلی. هفت سال در دبیرستان البرز زبان و ادبیات فارسی درس داد (۱۳۲۹- ۱۳۳۶).  سال ۱۳۳۵ ضمن تدریس در البرز، مأمور خدمت در کمیسیون ملی یونسکو شد که دبیرکل آن ذبیح‌الله صفا بود.  وقتی قرار شد به دانشکدۀ فنی آبادان برود، مرحوم دکتر محمدعلی مجتهدی از اینکه دبیرستان البرز چنین معلم شایسته و منظمی را از دست می‌دهد غمگین بود. نظم و نسق استوار مدرسهٔ البرز در منش معلمی متینی اثر ماندگار گذاشت. 

 پس از البرز و از سال ۱۳۳۶  در دانشکدهٔ آمریکایی فنی آبادان، وابسته به شرکت نفت زبان و ادبیات فارسی درس داد. در همان ایام ازدواج کرد. همسرش بانوی بافضیلت و فرهنگی خانم عصمت یوسفی، خواهر دکتر غلامحسین یوسفی بود. یوسفی و متینی در دانشگاه تهران دوست و همدرس بودند و  سپس در دانشگاه مشهد همکار. پس از رحلت استاد یوسفی، متینی یک شمارهٔ ایران‌شناسی را به یادکرد از او اختصاص داد (س۲، ش۴، زمستان ۱۳۶۹) و مقالهٔ خوبی دربارهٔ او نوشت. 

متینی سه سال در دانشکدهٔ آمریکایی فنی آبادان ماند (۱۳۳۹-۱۳۳۶). استادیار و سپس دانشیار و مدیر بخش زبان‌های فارسی آنجا بود. این دانشکده مهندس تربیت می‌کرد. درس‌هایش هم جز درس ادبیات به زبان انگلیسی بود. استادان جز دو نفر، خارجی بودند. قوانین سفت‌ و سختی داشت. دانشجویی که دو بار در یک درس نمرهٔ قبولی نمی‌گرفت، اخراج می‌شد.  متینی همان ابتدای کار با مدیران دانشکده شرط کرد  در صورتی تدریس در آنجا را خواهد پذیرفت که با درس فارسی نیز همان معاملهٔ سختگیرانهٔ دروس تخصصی فنی بشود. بسیار هم درس خود را جدی گرفت.
جلد اول کتاب نمونه‌هایی از نثر فصیح معاصر را به‌منظور آموزش گزارش‌نویسی و نگارش نامه‌های اداری به دانشجویان همین دانشکده، تدوین کرد. برای اینکه این کتاب را به‌وقت به کلاسش برساند آن را به هزینهٔ شخصی چاپ کرد. با اینکه دو ناشر حاضر بودند کتابش را چاپ کنند. تمام تابستان را به چاپخانهٔ سپهر رفت و گرما بیمارش کرد اما کتاب را به کلاس مهرماه رسانید. (۱۳۳۸).
 
در این مجلد آثاری از فروغی و اقبال آشتیانی و خانلری و مینوی و نفیسی برگزیده شده است؛ لفظ همه خوب و هم به معنی آسان و رخشان. با مقدمه‌ای مفصل در باب بی‌اعتنایی به زبان فارسی در مدارس و دانشگاه‌ها و مشکلاتی که محصلان برای نوشتن درست و مفهوم گزارش‌ها و نامه‌های درسی و اداری دارند. جلد دوم سال‌ها بعد منتشر شد با انتخاب از نوشته‌های: اسلامی‌ندوشن، دشتی، زرین‌کوب، شادمان، صناعی، صورتگر، فلسفی، فیاض، دوست‌علی‌خان معیرالممالک، یارشاطر و یوسفی (زوار، ۱۳۴۷). انتخابی از سر شناخت! هنوز هم با گذشت این‌همه سال این کتاب کارآمد و سودمند است و مجموعه‌ای است خواندنی. 

اگر روزی تاریخچهٔ درس‌های فارسی عمومی و نگارش را در دانشگاه‌ها را بنویسند باید نام جلال متینی را با حرمت و احتشام  بنویسند. 
فراموشم نشود بنویسم که متینی برای آشنایی جوانان و دانشجویان با میراث ادب عاشقانهٔ فارسی سه گزیده فراهم آورد. با مقدمه و توضیحات مختصر در حد معنی برخی لغات: خلاصهٔ بیژن و منیژه فردوسی (ابن‌سینا و باستان، ۱۳۴۱؛ چاپ سوم، توس، ۱۳۵۶)، خلاصهٔ ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی (ابن‌سینا و باستان، ۱۳۴۱؛ چاپ سوم، توس، ۱۳۵۶)، خلاصهٔ لیلی و مجنون نظامی (ابن‌سینا و باستان، ۱۳۴۱؛ چاپ سوم، توس، ۱۳۵۶). 

ادامه دارد👇👇👇

❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

دلنوازی بی‌نظیر استاد همایون خرم


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

جلال خالقی مطلق : کار محقق امروز دیگر بازگویی گفته گذشتگان نیست

کار محقق امروز دیگر بازگویی گفتۀ گذشتگان نیست، بلکه بررسی انتقادی آن است. روی‌هم‌رفته با توسل به شیوۀ بررسی انتقادی احتمال راست‌کردن نقش کج تاریخ بیش از خطر معوج‌ساختن آن است، فقط به‌ شرط آن که پژوهنده در این کار، خود را به دست پیش‌داوری‌ها، تعصبات دینی و ملی و نژادی نسپارد و در عین‌ حال گمان نکند نوشتۀ او با تظاهر و تمایل به بی‌دینی و بذل و بخشش میراث فرهنگی به بیگانه، انتقادی می‌گردد همان‌طور که شعارهای میهنی یا تظاهر به آن ها را کسی به‌ جای حقایق علمی نمی‌خرد.

♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

🎤 میرجلال الدین کزازی : به درستی نمی دانم چرا یکم بهمن زادروز فردوسی شمرده شده است

میر جلال الدین کزازی در سخنان خود با اشاره به یکم بهمن ماه گفت : به درستی نمی دانم که چرا این روز زادروز فردوسی شمرده شده است اما در آن چند و چون و مگر هست. این زمینه ای است ادبی و تاریخی که همواره باید بدان اندیشید و در آن کاوید اما از این دید که روزی را ما روز فردوسی بشماریم و آن روز را گرامی بداریم ، این زمینه چندان ارجی نمی تواند داشت. این شاهنامه پژوه و استاد زبان و ادب فارسی همچنین افزود : مشخص نبودن زادروز فردوسی بهانه ای بهینه در بیش اندیشیدن و پرداختن به فردوسی و شاهنامه او خواهد بود. از نگاهی بسیار فراخ، هر روز که ما در آن به ابرمرد فرهنگ و ادب ایران بیندیشیم و به شاهکار ورجامند و بی مانند او، آن روز ، خجسته روز فردوسی و شاهنامه خواهد بود.

♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

‍ ‍ **زاد روز
#دکتر_غلامحسین_یوسفی
❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

محمد امینی از تاریخ و سرنوشت زبان فارسی سخن می‌گوید.



♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

اصغر دادبه از گنجِ ادبِ فارسی سخن می‌گوید.


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

پنجمِ اسفند
بزرگداشت #خواجه_نصیرالدین_توسی و
روزِ مهندس مبارک.


دانشمند چیزی را که وجود دارد شرح می‌دهد؛ مهندس چیزی را که هرگز وجود نداشته می‌آفریند.

تئودور فون کارمان
❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

پدیدار شدن فلسفه ی طنز در ایران
و پروژه ی گسست پارادایمی دهه ی هفتاد

#دکترسیناجهاندیده

همان طور که بودن ما در این جهان می تواند تراژیک باشد، بی تردید طنزناک نیز  هست. در امر تراژیک اگر چه طنز به ظاهر پنهان است، اما امر تراژیک نمی تواند بدون کمدی و طنز وجود داشته است. به همین دلیل حقیقت هم تراژیک است هم  آیرونیک.
   اگر عقل مدعی درمان جنون است، اما بدون جنون نمی تواند پیش رود و اصلا اگر جنون حذف شود عقل هم فرو می پاشد. جهان آنقدر ساده نیست که معقول به نظر برسد به همین دلیل چیزهایی که هم دیگر را کامل می کنند در تضاد با هم به نظر می رسند. مثل عقل و جنون، عقل و عشق، زن و مرد و..  همیشه آنچه که حاضر ست تمام حقیقت نیست؛ زیرا حاضر بودنش وابسته به چیزی است که خود را آشکار نکرده است.
     پرویز شاپور یک طنز پرداز بود. اما طنز او از وضعیتی آمده بود که می توان از آن به "بودن تراژیک" یاد کرد. سوالی که زندگی دوگانه ی شاپور بر می انگیزد ما را به این حکم راهنمایی می کند که حقیقت ممکن است روساخت طنز، و ژرف ساخت تراژیک یا برعکس روساخت تراژیک اما ژرف ساخت طنز داشته باشد.
    هنوز تاریخ ایران براساس گفتمان های طنز نوشته نشده است که چگونه در عصر پهلوی کسانی مثل پزشکزاد و دایی جان ناپلئون  می آفریند و در عصر حاضر عمران صلاحی و نبوی. در دهه پنجاه قسمتی از شعر  برتولد برشت از جانب مبارزان تبدیل به حکم شده بود که " آن کس که می خندد خبر هولناک را نشنیده است" اما خنده فقط از شادی برنمی خیزد با فاجعه نیز ارتباط دارد.
    در هیچ دوره ای از تاریخ ایران این همه از فلسفه ی طنز نگفته اند. دهه ی هفتاد که شروع شد مهران مدیری با "مجموعه طنز ساعت خوش" ظاهر شد. در همین دهه  است که امر جنسی به شکل استعاری خود را با طنز آشکار کرد. اوایل دهه ی هفتاد دیوان سوزنی سمرقندی دست به دست می گشت چون این دیوان پر از نقطه چین های حرف حرام " ک" بود. کم کم عبید زاکانی هم ظاهر شد. بعد نوبت ایرج میزا رسید. سپس امر جنسی رستم التوریخ را به عنوان یک کتاب طنز آمیز کشف کرد. رستم التوریخ یکی از دقیق ترین کتاب های تاریخی است اما حقیقتی را در جهان معاصر به دوش کشید که قبلا در او بار گذاری نشده بود. در همین دهه است که خرمشاهی از طنز در اشعار حافظ می گوید. همه از این که حافظ از شوخ طبیعی و حقیقت گویی  معشوق می گوید تعجب کرده بودند. بنابراین طنز با امر رازناک و قدرت ارتباط دارد. طنز اسطوره زدا و سکولار است. مردم ایران دقیقا از دهه ی هفتاد به بعد طناز تر شدند. هر امر ترسناک و حتی مقدسی را تبدیل به طنز می کردند. طنز علیه قدرت عمل می کرد. جوک ها  عجیب غریب، جوک های قومی، جوک ها دینی و جوک سیاسی چنان رواج یافت که بازار تلفن همراه را که در دهه ی هفتاد باب شد بود گرم تر کرد.  هر چقدر جنبش اصلاح  طلب در ایران گسترده تر می شد سلاح طنز هم تیز تر می گشت. کاریکاتور، کاریکلماتور، مجله های طنز از دهه هفتاد به جای حزب های سیاسی حرف می زدند. در دهه ی هشتاد تحقیقات ادبی درباره ی طنز، جدی تر شد اما باید یک دهه می گذشت تا ایرانیان فلسفه ی طنز را جدی می گرفتند. در آغاز دهه ی هفتاد کتاب "خنده" ی هانری برگسون  را دکتر باقری ترجمه کرد، اما کسی این کتاب مهم را جدی نگرفت. امسال ( ۱۳۹۹) ترجمه ی دیگری از این کتاب به بازار آمده است. بی تردید در آینده، فلسفه ی طنز در ایران جدی تر دنبال می شود.   جنگ هشت ساله ی ایران و عراق که تمام شد، کارگردان های  سینما هم فهمیدند آنچه که می تواند از جنگ اسطوره زدایی کند تا به مثابه ی یک پدیدار به ما نزدیک شود طنز است. بنابراین فیلم هایی چون "لیلی با من است" و "اخراجی ها" را کارگردانی کردند. بی تردید خنده و گریه دو شکل متفاوت اندیشیدن است.
❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

چند شعر «فرا نو»از
#اکبراکسیر
به مناسبت زاد روزش

ما کاتبان فوق دیپلم شعر
ما عاشقان پرورش قارچ
به گل جواز شکفتن ندادیم
نه بزرگ شدیم نه بزرگوار
در حقارت ها مان پوسیدیم
هر چند در پشت بام بلندترین برج شهر
لانه داشتیم !
***
پا از کلاس بر می دارم روی کلاچ می گذارم
یک _ دو _ سه
من گاز می دهم
میدان انقلاب ! نبود ?
آزادی ! . . . دو نفر
***

پزشکان اصطلاحاتی دارند
که ما نمی فهمیم
ما دردهایی داریم که آنها
نمی فهمند
نفهمی بد دردی است
خوش به حال دامپزشکان!
***

بهزیستی نوشته بود:
شیر مادر، مهر مادر، جانشین ندارد.
شیر مادر نخورده،
مهر مادر پرداخت شد.
پدر یک گاو خرید
و من بزرگ شدم؛
اما هیچ کس حقیقت مرا نشناخت؛
جز معلم عزیز ریاضی ام
که همیشه می گفت:

گوساله ، بتمرگ! 
***
دو واحد فلسفه پاس کردم
نوشته های زرتشت را فوت آب شدم
زبان آلمانی یاد گرفتم
اسمم را گذاشتم فریدریش
سبیل هایم را کلفت کردم
تا نیجه بشوم
نوچه شدم!
***

برادرم مشاور املاك است
من مشاور افلاك
او زمین ها را متر می كند
من آسمان ها را
من از ساختن بیت خوشحال می شوم
او از فروختن بیت
او چندین دفتر دارد
من چندین كتاب
او هر روز بزرگ می شود
من هر روز كوچك
با تمام این ها نمی دانم چرا اهل محل
به من می گویند اكبر
به او می گویند اصغر ... .
***
سالها پیش
پدر را
با رادیو جیبی اش به خاک سپردیم
هنوز هم صدای
B.B.C
از خاک گور می آید!
***

گاو ، گاو است
چه در هلند باشد چه در اسپانیا
چه مال مش حسن باشد چه کار مهرجویی
من به دادخواهی گاوهای جهان آمده ام
قصاب مهربانی هستم
جنب سفارت هند
گوشت گوساله موجود است!
***
بینوایان
با جلد گالینگور زرکوب
شیک وپیک چاق و چله
به قیمت
خرج یک ماه بینوایان
به بازار آمد
تا دختر عالی جناب ایکس
در ویلای اختصاصی شمال فصل فصل بخواند
و به گیس کوزت های جهان
قاه قاه
گریه کند!

اکبر اکسیر،
مجموعه شعرهای :
« پسته لال سکوت دندان شکن است» و «بفرمایید بنشینید صندلی عزیز »

❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

با یاد شادروان دکتر رضا انزابی نژاد  ( ۱۳۱۵ تبریز- ۴ اسفند ۱۳۹۱ش.مشهد) استاد محترم ادبیات ،پژوهشگر و مصحح بزرگوار.
نوشته ای شاعرانه ولطیف ازرشحه قلمش
:

(بهترین کتابی که خوانده ام)

" به عنوان بهترین کتاب" من شاهنامه را نخواهم گفت هرچند که در درون من حماسه می آفریند ،شادکامان درّه قره سو   را نخواهم نوشت هرچند که سرپا درد ومصیبت وشعر و حقیقت است. نگاهی به تاریخ جهان  را هم نمی گویم اگرچه  نهرو  دست مرا می گیرد وهمه وقت وهمه جا را به من نشان می دهد.  پیامبر  رهنما  را هم نمی گویم باوجود آن که مرا با اصالت یک نهضت انسانی اسلامی آشنا می سازد و نه  سنگ صبور  ونه  چشمهایش و نه سووشون نه نوشته هاو تک داستان های  هدایت ،آل احمد،ساعدی و... هرچند که هرکدام به گونه ای،حقیقت زندگی را درگوش من زمزمه می کند. حتی وحتی بیرون از گستره وطنم،عنوان بهترین را به  طاعون ،دُن آرام،خوشه های خشم، بیچارگان، مردپیر و دریا، و نوشته ها ونمایشنامه های سارتر و دیگر بزرگان قلم و اندیشه نخواهم داد. با این که این ها همه مرا از " من" جدا می کنند و باجهان وجهانیان پیوند می دهند. هیچ کدام از این ها و ده های دیگر" بهترینِ" من نیستند. در جواب این سوال،من خواهم گفت، بی درنگ  هم خواهم گفت : بهترینِ من: کتاب ارزان قیمت کم صفحه سیاه وسفیدی است که چنین شروع می شود: آب، بابا، بار
کتاب عزیزی که چشم مرا به سوی این همه کتاب خوب باز کرد،کتاب خوبی که کلید دنیای روشن را به دست من داد. کتاب محبوبی که مرا با دنیا و زندگی وخواندن آشنا ساخت. هرگز نخواهم گذاشت روی این کتابِ عزیز، درقفسه ذهنم گردی بنشیند. همیشه عزیزش خواهم داشت،همه وقت " بهترین" اش خواهم خواند وهمواره خواهم گفت:
گوارا وجاری باش ای " آب"
تندرست و شادمان بمان " بابا"
سبک باش " بار" ای " بار زندگی"

         جهان کتاب / ش ۳۰۰- ۲۹۹


گزینش: استاد مسعود تاکی
❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

❇️ گزارشِ شاهنامۀ فردوسی


بخش دوازدهم:
   🌸 پادشاهی کیومرث (۲)


🌷گوینده: آرش نعل‌چگر
🌷کانال یوتوپ: persian poetry


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

سید محمد دبیرسیاقی
زادۀ ۴ اسفند ۱۲۹۸، درگذشتۀ ۱۶ مهر ۱۳۹۷

این اواخر، شب‌ها رختخوابش را در کتابخانه پهن می‌کرد. به همسرش گفته بود: «می‌خواهم وقتی بیدار می‌شوم، چشمم به این کتاب‌ها بیفتد و انگیزه بگیرم برای برخاستن.»
❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

شوخی غیرمنتظره
#استادشمس‌لنگرودی
#علی‌ضیا
از خنده منفجر شد!
❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

درگذشت جلال متینی
(بخش سوم)
#دکترمیلادعظیمی

متینی سال ۱۳۳۹ در امتحان دانشیاری دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه مشهد شرکت کرد. امتحان در دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران برگزار می‌شد. بدیع‌الزمان فروزانفر و صفا و معین از داوطلبان امتحان می‌گرفتند. جز امتحان کتبی و شفاهی، شیوهٔ تدریس هم ارزیابی می‌شد. به این شکل که داوطلب می‌بایست در موضوعی که چهار ساعت پیش از تدریس به او اعلام می‌شد، به کلاس برود و در حضور استادان و دانشجویان درس بدهد.  متینی در آزمون پذیرفته  شد و از مهر ماه ۱۳۳۹ با رتبهٔ دانشیاری به دانشگاه مشهد منتقل شد.
در آبادان ماهانه سه‌‌هزار تومان و به‌اضافهٔ مسکن و مزایای دیگر دریافت می‌کرد. اما در مشهد صرفا ماهانه هفتصد تومان حقوق داشت. و این نشان می‌دهد که معلمی دانشگاه در آن ایام جلوه و اعتباری داشت و برای نیل به آن موقعیت‌های مالی خوب‌تر نادیده گرفته می‌شد.
 
تا سال ۱۳۵۷ در دانشکدهٔ ادبیات مشهد (بعدا فردوسی مشهد) در رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی، در دوره‌های لیسانس و فوق لیسانس و دکتری، درس‌هایی چون دستور، سخن‌سنجی و سبک شناسی تدریس کرد و به رتبهٔ استادی رسید. شمه‌ای از خطوط کلی درس سبک‌شناسی نظمش در دورهٔ لیسانس را نوشته که جالب است. جالب‌تر اینکه این درس را از سال ورود به دانشگاه مشهد تا سال آخر تدریس کرد. (ایران‌شناسی، س۸، ش۴، ص ۶۷۵-۶۷۲). 
یک‌سال هم برای تدریس و مطالعه به آمریکا و اروپا رفت (۱۳۴۶-۱۳۴۵).  چهار ماه در مرکز خاورمیانهٔ دانشگاه یوتا تدریس کرد. دو ماه نیز به دیدن و بررسی کتابخانه‌های دانشگاهی آمریکا پرداخت. مقاله‌ای هم در این باب نوشت که در مجلهٔ یغما چاپ شد («سخنی چند دربارهٔ کتابخانه‌ها»، یغما، سال۲۰، صص ۸۲-۷۶).
وقتی رئیس دانشکدهٔ ادبیات مشهد شد کوشید آنچه در کتابخانه‌های دانشگاه‌های معتبر دیده و آموخته بود، در کتابخانهٔ دانشکده اجرا کند. سپس به انگلستان رفت و چهار ماه در کتابخانهٔ موزهٔ بریتانیا به مطالعهٔ نسخه‌های خطی پرداخت. این سفر برای متینی پر برکت بود. دویست نسخهٔ خطی فارسی آن کتابخانه را از حیث رسم‌الخط بررسی کرد. یادداشت‌های پژوهشی بسیاری تهیه کرد. بر مبنای این یادداشت‌ها مقالات تحقیقی دربارهٔ رسم‌الخط و جز آن نوشت (مثلا مقالهٔ «موجز کُمّی» که معرفی این رساله بر اساس دست‌نویس موزهٔ بریتانیاست.  نک: هفتادسالگی فرخ، تهران، ۱۳۴۴، صص ۱۷۹- ۱۶۵).
همچنین از خلال تحقیق در دستنویس‌های کهن موزهٔ بریتانیا ، به دو کتاب مهم برخورد: پند پیران و تفسیر عشری بر قرآن مجید که در سال‌های بعد آنها را تصحیح و منتشر کرد.

متینی در دانشگاه مشهد مناصب اداری هم یافت: معاون دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی در امور آموزشی و مالی در دورهٔ ریاست استاد علی‌اکبر فیاض (۱۳۴۲-۱۳۴٠)،  معاون دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی در دورهٔ ریاست دکتر احمدعلی رجایی‌بخارایی (۱۳۴۷-۱۳۴۲)، رئیس دانشکدهٔ ادبیات (۱۳۵۳-۱۳۴۷)، معاونت شورای ورزش دانشگاه، معاون آموزشی و پژوهشی دانشگاه(۱۳۵۴-۱۳۵۲) و سرانجام رئیس دانشگاه فردوسی مشهد ( ۱۳۵۶- ۱۳۵۴).
در مرداد سال۱۳۵۶ از ریاست دانشگاه استعفا کرد. مدت کوتاهی هم مأمور خدمت در فرهنگستان ادب و هنر ایران و معاون  دکتر خانلری بود (از مهر ۱۳۵۷).

ادامه دارد👇👇👇
❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

درگذشت جلال متینی
(بخش یکم)
#دکترمیلادعظیمی

دکتر جلال متینی، دوست ایران، دلسوز ایران، مدافع ایران، استاد اصول‌مدار دانشگاه، محقق برجسته، مصحح باکفایت چند متن مهم پارسی، شاهنامه‌شناس و پژوهندهٔ ادب حماسی، متخصص متتبع مباحث رسم‌الخط نسخه‌های کهن و شناسندهٔ استاد خصیصه‌های دستوری، لغوی و سبکی متون منثور ادوار اولیهٔ نثر فارسی، مدیر مجلات ممتاز ایران‌نامه و ایران‌شناسی و رئیس پیشین دانشگاه فردوسی مشهد، روی به خاک فرو پوشید. در غربت و «به دور از ایران اهورایی که آن را تا حد پرستش دوست می‌داشت و ارج می‌نهاد». دیر بماند و به فرهنگ ایران و زبان و ادب فارسی فایدت‌ها رساند. نام نیک ببرد. یادش زنده بماناد. 

 جلال متینی سال ۱۳۰۷ در تهران متولد شد. پدر و مادرش کاشانی بودند. پدرش مردی فرهنگی بود. مدتی در هند با سید جلال مؤیدالاسلام مدیر روزنامه حبل‌المتین همکار بود و سال‌ها نیز نمایندۀ  حبل‌المتین در ایران بود. آنقدر شیفتۀ جلال مؤیدالاسلام بود که نام فرزندش را جلال گذاشت و نام خانوادگی متینی را هم از حبل‌المتین گرفت. روزگار چنان خواست که جلال متینی هم مثل مؤیدالاسلام سال‌ها دور از ایران نشریه منتشر کند.
متینی در تهران به دبستان و دبیرستان رفت. در دبیرستان دارالفنون رشتۀ ادبی خواند. در شهریور ۱۳۲۰ شاگرد دبیرستان بود. در سال‌های پر ولولۀ  پس از رفتن رضاشاه جذب احزاب سیاسی به‌ویژه حزب توده نشد. ناظر ماند. وقتی معلم شد هم اجازه نمی‌داد کلاس درسش عرصۀ مبارزات و تبلیغات سیاسی شود. این رویه‌اش مورد انتقاد دانش‌آموزان وابسته به گروه‌های سیاسی بود.  به یاد حبیب یغمایی می‌افتم که در همان سال‌ها مقاله‌ای در یغما نوشت و معلمانی را که از دانش‌آموزان مدارس، سرباز برای احزاب سیاسی می‌ساختند، لعن کرده بود. 

متینی تا آخر مخالف سیطرهٔ سیاست‌بازی و شعاری شدن و جولان‌گاه احزاب سیاسی شدن مدارس و دانشگاه‌ها بود و تا آخر مدرسه و دانشگاه را محل درس می‌دانست و نه سیاست‌بازی. بارها این را نوشته است. و همین‌جا بنویسم که تا آخر هم منتقد اصولی و پابرجای فرهنگ سیاسی حزب توده و چپ‌های وطنی ماند. 
متبرک باد آن مقالات روشنی که دربارهٔ نجات آذربایجان از چنگ فرقهٔ پیشه‌وری نوشته است. متبرک باد نام او. متبرک باد عشق او به ایران و غیرت او به تمامیت ارضی ایران و شیفتگی‌اش به زبان فارسی.

متینی سال ۱۳۲۵ وارد دانشگاه تهران شد. هم کار می‌کرد و هم درس می‌خواند. چون دایی و عموهایش وکیل و قاضی بودند، به حقوق هم علاقه یافت و در دانشکدۀ حقوق دانشگاه تهران، لیسانس حقوق گرفت.  برای دبیر شدن، روانشناسی هم تحصیل کرد. دورۀ لیسانس (۱۳۲۸-۱۳۲۵) و فوق لیسانس (۱۳۳٠-۱۳۲۸) و دکتری (۱۳۳۶-۱۳۳٠) را در دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران گذراند. شاگرد بهار و بهمنیار و فروزانفر و پورداود و همایی و قریب و معین و خطیبی و صفا بود. بهار به او عنایت داشت و برای تنظیم و تدوین دیوان خود او را برگزیده بود. سرنوشت چنین خواست که سال‌ها پس از مرگ بهار،  در آمریکا با دختر محبوب بهار- پروانه- ازدواج کند. 

رساله‌اش را با عنوان «بحث در آثار منثور دورهٔ سامانی از لحاظ سبک و نوادر لغات و فوائد مهم دستور» با بدیع‌الزمان فروزانفر و مشورت با ذبیح‌الله صفا گذراند. هم به فروزانفر و هم به صفا علاقهٔ خاص داشت. سال‌ها بعد مقاله‌ای استوار و خواندنی نوشت با عنوان «بدیع‌الزمان فروزانفر و سخن و سخنوران» در دفاع از کتاب سخن و سخنوران و رد سخن ناروای محققی فرنگی (ایران‌شناسی، س۸، ش۴، صص ۶۹۲-۶۶۵). همچنین در مجلهٔ ایران‌شناسی برای استادش صفا سنگ‌تمام گذاشت. یک شماره را به‌مناسبت هشتادمین سال تولد صفا به جشن‌نامهٔ او اختصاص داد و مقالهٔ مهرآمیزی در باب آن «پیر ادب فارسی» نوشت (س۳، ش۱، بهار ۱۳۷۰) و پس از درگذشت صفا هم یادنامه‌ای ارزشمند برای او منتشر کرد و خودش هم در آن از «ایران‌دوستی استاد صفا» نوشت (س۱۱، ش۳، پاییز ۱۳۷۸). چه دفاع جانانه‌ای هم از تاریخ ادبیات صفا کرد. 

اردیبهشت سال ۱۳۳۶ از رسالۀ دکتری خود دفاع کرد (تاریخ مقدمهٔ رساله اسفند ۱۳۳۵ است). روش کار متینی در رساله‌اش خواندن سطربه‌سطر همهٔ آثار منثور بازمانده از دورهٔ سامانی که در آن زمان دستیاب بود، و بررسی دقیق و مفصل و سرشار از شواهد خصائص سبکی و نکات لغوی و دستوری آن متون بود. روشی که بعدها در مقدمه‌های بسیار دقیق و مفید و مشبع و مبسوطش بر متونی که تصحیح می‌کرد، ادامه و کمال یافت. رسالهٔ دکتری متینی منظم و خوش‌ساخت و سودمند است و حیف که آن را به‌هیئت کتاب نپرداخت و چاپ نکرد. 

ادامه دارد👇👇👇


❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

‍ یکم بهمن سالگرد درگذشت
#عارف‌قزوینی

[...عارف، یکی از شاعرانی است که «بدیل» ندارد یعنی شما نمی‌توانید به‌جای دیوان او، دیوانِ شاعر دیگری را، اگرچه با پنجاه درصد اغماض، برگزینید؛ در صورتی که به جای دیوان وحید دستگردی یا عبرت نایینی یا نشاط اصفهانی یا فروغی بسطامی و بسیاری از مشاهیر قدیم و جدید، می‌توان دیوان شخص دیگری را خواند و چیزی کم و کسر نیاورد.

اگر جنبهٔ تصنیف‌سازی عارف را در نظر آوریم او یک سرآغاز است؛ یک سرآغازِ درخشان که هنوز، پس از هفتاد سال - که از اوجِ شهرت او می‌گذرد - و متجاوز از صد سال - که از تاریخ تولدِ او - زبان فارسی و فرهنگ ایرانی نتوانسته است، بدیلی برای او پیدا کند و شاید هم به این زودی‌ها پیدا نشود. این ملت ایران بود که او را به‌پاس این شور و شیدائی و صدق عاطفی در عشق به ایران، «شاعر ملی» لقب داد و پس از او هیچ کس دیگری را لایق این عنوان ندید...]


#عارف_قزوینی
#با_چراغ_‌و‌_آینه
در جستجوی ریشه‌های تحوّل شعر معاصر ایران
#دکترشفیعی‌کدکنی
تهران، سخن، چاپ چهارم، ۱۳۹۲: ص۴۰۲
❄️☃️

♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

🖋 جلال خالقی مطلق : درباره روز تولد فردوسی هیچ اطلاعی نداریم

🔸بر طبق بررسی چند تاریخ که فردوسی خود در شاهنامه به دست داده است، احتمال نزدیک به یقین سال تولد او ۳۲۹ هجری قمری است که سال درگذشت رودکی نیز هست. درباره ی روز تولد شاعر هیچ اطلاعی نداریم و آنچه ادعا شده فاقد اعتبار است. سال پایان سرایش شاهنامه ۲۵ اسفند ۴۰۰ هجری است و سال درگذشت شاعر، از دو تاریخ ۴۱۱ و ۴۱۶ که گزارش کرده اند، دومین محتمل تر است.

♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

✔️ تعیین دقیق زادروز فردوسی فاقد سندیت تاریخی است
🖋 محمدجعفر یاحقی

در چارچوب زندگی اجتماعی و فرهنگ قرون گذشته قید كردن روز دقیق تولد افراد دارای اهمیت نبوده لذا در مورد فردوسی نیز این چنین بوده است. حتی سال تولد این بزرگمرد تاریخ ادبیات ایران پس از بررسی های متعدد با زحمت در سال 1329 هجری شمسی مشخص شد. بنابراین تعیین روز دقیق تولد فردی در یك هزار سال پیش هرچند هم این فرد شاخص باشد به هیچ وجه امكان پذیر و شدنی نیست. هیچ سند تاریخی در این زمینه وجود ندارد و نام بردن از این روز به عنوان زادروز فردوسی صرفا بر اساس محاسبات سرانگشتی، غیرعلمی و غیر رسمی صورت گرفته است. بر اساس چنین محاسباتی سومین روز دی ماه نیز به عنوان روز تولد فردوسی مورد اشاره قرار گرفته در حالی كه این تاریخ نیز هیچ سندیتی ندارد.
فردوسی اوایل قرن چهارم هجری (329 خورشیدی) در روستای 'پاژ' از توابع توس خراسان در خانواده ای دهقان چشم به جهان گشود و با پی افكندن اثری جاودانه و ماندگار از خود، پاسبان زبان شیرین پارسی شد و نام و یاد خود را برای همه نسلهای ایران زمین ماندگار و محترم ساخت. وی اواخر قرن چهارم (397 خورشیدی) در 78 سالگی چشم از جهان خاكی فرو بست و در زادگاهش در دل خاك آرام گرفت.
همچنین اطلاع دقیقی از تاریخ آغاز سرایش و پایان نگارش شاهنامه در دست نیست. پژوهشگران و صاحبنظران تاریخ ادبیات ایران با توجه به چند بیت از متن شاهنامه زمان آغاز سرایش آن را سال 365 و پایان آن را 400 هجری قمری می ‌دانند یعنی همان مدت 35 سالی كه خود حكیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه آورده است.
از سوی دیگر بر اساس تحقیقات كارشناسان تاریخ ادبیات و فردوسی ‌شناسان پایان كار ویرایش نخست شاهنامه سال 384 و ویرایش نهایی آن نیز 400 هجری قمری است. گرچه گروهی سال 389 هجری قمری را نیز پایان ویرایش دوم شاهنامه دانسته‌ اند، آن هم به دلیل بیت هایی كه در مدح سلطان محمود غزنوی آمده و اشاره به تاریخ آغاز پادشاهی وی دارد ولی خود فردوسی درباره روز و ماه پایان كار سرایش شاهنامه به صراحت در پایان كتابش آن را روز ارد(25 هر ماه) از ماه سپندارمذ(اسفند) اعلام كرده است. پژوهشگران و فردوسی شناسان در خصوص سال تولد، وفات و آغاز و پایان سرایش شاهنامه به نوعی توافقی نسبی رسیده اند اما در خصوص روز دقیق تولد حكیم فردوسی هنوز توافقی وجود ندار. نبود هیچگونه سند تاریخی مورد تاكید پژوهشگران و فردوسی شناسان است.

* نامعلومی زادروز 90 درصد ادبای متقدم ایرانی
روز دقیق تولد اهمیت آنچنانی برای بزرگداشت و گرامیداشت ارزش كار شعرا، فضلا و حكما ندارد چنانكه زادروز 90 درصد شعرا و فضلای بزرگ ایران زمین همچون مولوی، سعدی، حافظ و عطار مشخص نیست و خودشان نیز در آثارشان اشاره ای به این تاریخ نداشته اند. برخی همچون ناصرخسرو در آثارشان به روز و سال تولد خود اشاره كرده اند اما در خصوص بسیاری از شاعران و حكمای ایرانی چنین نیست و هم اینك نیز محاسبه این روز امكان پذیر نمی باشد.
اغلب این افراد در روز تولد خود، افرادی مهم و زاده بزرگان زمانشان نبوده اند تا روز دقیق تولدشان برای شرح حال نویسان مهم جلوه كند. به همین دلیل در این زمینه اسناد تاریخی متقن و قابل استناد وجود ندارد.

گرچه 21 سال پیش بیست و پنجمین روز اردیبهشت ماه به عنوان 'روز ملی بزرگداشت فردوسی' نامگذاری و در تقویم رسمی كشور ثبت شد اما بر اساس اسناد و مدارك موجود این روز نیز مناسبتی با تاریخ ولادت یا فوت حكیم ابوالقاسم فردوسی شاعر بزرگ حماسه ‌سرای ایران ندارد. [در حقیقت 25 اردیبهشت ماه را ما به جای 25 اسفند كه روز پایان نگارش شاهنامه فردوسی است برای بزرگداشت حكیم برگزیده و برای ثبت در تقویم پیشنهاد داده ایم. ] 25 اسفند ماه به صراحت در متن شاهنامه به عنوان روز پایان سرایش داستان یزدگرد یا كل شاهنامه مورد اشاره قرارگرفته است.
"چو سال اندر آمد به هفتاد و یَك
همی زیر شعر اندر آمد فلك
سی و پنج سال از سرای سپنج‌
بسی رنج بردم به امید گنج‌
سر آمد كنون قصه یزدگرد
به ماه سپندارمذ روز ارد
ز هجرت شده پنج، هشتاد بار
كه گفتم من این نامه شهریار" 25 اسفند بر اساس 'تقویم یزدگردی' روز پایان شاهنامه طبق اعلام خود شاعر اعلام شده و نیز این كه بین تقویم یزدگردی و تقویم شمسی چند روز فاصله است می توان حدوداً 15 فروردین را هم به عنوان روز پایان سرایش شاهنامه در نظر گرفت. چون مشغله های مردم در آستانه و آغاز سال نو فراوان است و همچنین لحاظ كردن زیبایی ماه اردیبهشت قرار شد 25 اردیبهشت هر سال به عنوان 'روز ملی بزرگداشت فردوسی' انتخاب و پاس داشته شود.

♧@GaleryeTasavireAdabi

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

‍ یکی در نجوم اندکی دست داشت
ولی از تکبّر سَری مست داشت

برِ گوشیار آمد از راهِ دور
دلی پُر ارادت، سری پُر غرور

خردمند از او دیده بردوختی
یکی حرف در وی نیاموختی

چو بی بهره عزمِ سفر کرد باز
بدو گفت دانای گردن فراز

تو خود را گمان بُرده ای پُر خِرد
اِنائی که پُر شد دگر چون بَرَد؟

ز دعوی پُری زان تُهی می روی
تهی آی تا پُر معانی شوی

ز هستی در آفاق سعدی صفت
تهی گرد و بازآی پُر معرفت

(بوستان سعدی: تصحیح و توضیح استاد غلامحسین یوسفی، انتشارات خوارزمی، ص ۱۲۸)

زاد روز #دکترغلامحسین‌یوسفی

یکی در نجوم اندکی دست داشت
ولی از تکبر سری مست داشت...

چه آغاز بلند و بلیغ و دلاویزی!

❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

کریم زمانی در خصوص شادی در نظر مولوی سخن می‌گوید.


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

«نظامِ وفا، معلّم و مشوّق نیما یوشیج» (به‌مناسبتِ سالگرد درگذشتش)

#دکتراحمدرضابهرامپورعمران

در تقدیم‌نامهٔ [۱]«افسانهٔ» نیما (دی‌ماه ۱۳۰۱) آمده: «به‌پیشگاهِ استاد نظامِ و‌فا؛ هرچند که می‌دانم این منظومه هدیهٔ ناچیزی است، اما او اهالیِ کوهستان را به سادگی و صداقت‌شان خواهد‌بخشید».

نظامِ وفای آرانی، این بخت را داشته که آموزگارِ کسی چون نیما باشد. و شاگردِ وفادارش نیز سال‌های سال این استادیِ او را در حقّ خویش، به بانگِ بلند یادآوری‌می‌کرد. می‌گویند هنگامی که حاکمِ انگلیسیِ پنجاب می‌خواست لقبِ «سِر» را به اقبالِ لاهوری اعطا‌کند، اقبال اصرار‌داشت که نخست باید این عنوان را به استادش، سید‌میرحسن سیالکوتی، بدهند. چون پرسیدند او چه آثاری دارد؟ اقبال گفت: آثارِ فراوانی، ازجمله خودِ من!

نیما در «ارزشِ احساسات»، آن‌جا که بارقه‌های شعرِ جدید را برمی‌شمارد، در کنار نمونه‌های شعرِ دهخدا، نسیمِ شمال، ملک‌الشعرا بهار، پروین و... از «بعضی قطعاتِ نظام وفا» نیز یاد کرده‌است(به‌کوششِ سیروس طاهباز، گوتنبرگ، چ دوم، ۲۵۳۵ صص۸۳_۸۱). او در زندگی‌نامهٔ خودنگاشتی که در «نخستین کنگرهٔ نویسندگانِ ایران» (۱۳۲۵) ارائه کرده نیز یادآور شده: «... هنرِ من خوب پریدن و با رفیقم حسینِ پژمان، فرار از محوطهٔ مدرسه بود [...] اما بعدها در مدرسه مراقبت و تشویق یک معلم خوش‌رفتار، که نظام وفا شاعرِ بنامِ امروز باشد، مرا به خطّ شعر گفتن انداخت» (برگزیدهٔ آثار نیما، همراه‌با یادداشت‌های روزانه، به کوششِ سیروس طاهباز، انتشارات بزرگمهر، ۱۳۶۹، ص۱۰). این حق‌گزاریِ نیما تا‌بدان‌جا بوده که ۲۳ سال پس از انتشار «افسانه»، هنگام تجدید چاپ آن، در نامه‌ای تأکید می‌کند مبادا تقدیم‌نامهٔ آن را در پیشانیِ شعر، از قلم بیندازند (مجموعهٔ کامل نامه‌ها، به‌کوشش سیروس طاهباز، نشر علم، چ سوم، ۱۳۷۶، ص۶۴۴).

نظامِ وفا را اغلب به‌عنوان شاعری سنت‌گرا می‌شناسند، اما او درکنار شاعری، نمایش‌نامه‌نویس و درزمرهٔ آزادی‌خواهان مشروطه‌گرا نیز بود. وی سالیان متمادی را در عرصهٔ سیاست و گاه طرد و تبعید گذراند. نظام وفا در شکل‌دهیِ ذهنیّت تغزلیِ نیما در‌ دورهٔ‌ جوانی سهمِ به‌سزایی داشت و این‌که نیما «افسانه» را به او تقدیم می‌کند، علاوه بر سپاس از استادیِ او، گویا از آن‌جا نیز ناشی می‌شده که نیما در سرودنِ «افسانه» که تغزلی ناب است، خود را مرهون او می‌دانسته‌است.

در کارنامهٔ شعری نظام وفا، منظومه‌های «حدیث عمر» و «رباب» (نام خواهر وفا که در جوانی درگذشت) وجود دارد که هر دو در بحر متقارب و متأثر از زبان و بیان شاهنامه و توأم با بارقه‌های تغزّلی، سروده شده‌است.

نظام وفا از نخستین کسانی است که در دورهٔ جدید، مسائلِ شخصی و خانوادگی، مراحل رشدِ فکری و عاطفی و غم‌ها و شادی‌های خویش را به‌نظم کشیده‌است. او در مثنوی «رباب»، درکنار ذکرِ مراحل مختلف زندگی، مرگ نابه‌هنگام مادر، خواهر و... به مباحثِ تاریخی و مشروطه‌خواهان و به‌توپ بسته‌شدنِ مجلس اشاره‌می‌کند. او همچنین در مثنوی «چهل‌سالگی»، دگرگونی‌های زندگی خود را تا سن کمال به‌شعر کشیده‌است. وفا هم‌چنین یادداشت‌های سفرش به اروپا را در کتابی باعنوانِ «یادگارِ سفرِ اروپا» منتشرکرد. همین توجه به خاطراتِ سفر از دغدغه‌های او برای ثبتِ لحظاتِ شخصی حکایت‌می‌کند. در این اثر اشعار و نثرهای شاعرانهٔ شاگردانِ وفا (منوچهر نیستانی، محمد‌ضیاء هشتروی، علی‌اکبر سیاسی و...) در ستایش از او نیز منتشر شده‌است. سهراب سپهری نیز در جوانی از شیفتگان شعر و نثر شاعرانهٔ نظام وفا بوده‌است (سهراب، مرغ مهاجر، پری‌شادخت سپهری، کتابخانهٔ طهوری، ۱۳۷۵).


برای آشنایی بیش‌تر نمونه‌هایی از شعرش را نقل‌می‌کنیم:

درین نامه کو دودِ آهِ من است
همه روزگار سیاهِ من است

نویسم مگر شرحِ حالی ز خود
گذارم پس از خود خیالی ز خود [...]

مرا بود طبعی گهرزا چو یَم
دریغا که بفسرد اینک ز غم [...]

همه خشک پیوسته‌شد ریشه‌ام
فتاده‌شد از کار اندیشه‌ام

چنین ماند بی‌خاصیت دل مرا
همه رفت بر باد حاصل مرا

من آن بوستان خزان‌دیده‌ام
که از خویش و بیگانه ببریده‌ام
(دیوان، انتشارات «ما»، ۱۳۶۳،ص۹_۱۹۸).

[...] چو دوران عمر من این‌جا رسید
یکی دورهٔ دیگر آمد پدید

یکی دورهٔ نهضت و انقلاب
که می‌خواست برخیزد ایران ز خواب [...]

من و جمعی از‌خویش‌بگذشتگان
در آن وادیِ تیره سرگشتگان

شدیم آن‌چنان محو این انقلاب
که ذرّه شود بر رخ آفتاب [...]
(همان، ص۲۱۵).

این بیت مشهور نیز از نظام وفا است:

تا دلی آتش نگیرد حرف جان‌سوزی نگوید
حال ما خواهی اگر از گفتهٔ ما جستجو کن
(همان، ص ۹۸).


[۱] این سنّت پیش‌کش کردن اثر، گویا شیوه‌ای است که از فرنگ آمده‌است. و گویا نیما از نخستین کسانی بوده که اثرش را به کسی پیشکش‌کرده‌؛ همان‌گونه که در کنار‌نهادنِ سنّتِ کهنِ التزامِ تخلّص شعری، از پیشگامان بوده‌است.

برگرفته ازکانال ازگذشته واکنون
❄️☃️

Читать полностью…
Subscribe to a channel