✍تصاویر گلها، گیاهان، ستارگان، ابزار جنگی، شخصیتهای ادبی و ... همرا با توضیحات و نمونههای از شعر و نثر. ✍فیلمها و کلیپهای ادبی https://t.me/joinchat/AAAAAE_PKsBjBFtvmZ9XNg ارتباط با ادمین جهت ارسال تصاویر: @MaryamBehvandi
«نیما یوشیج و دکتر مصدّق»
#دکتراحمدرضابهرامپورعمران
برخی پژوهشگران برآناند که منظومهٔ امیدبخشِ «مرغِ آمین» (۱۳۳۰) نمادی از شکلگیریِ نهضتِ مردمِ ایران در ماجرای ملیشدنِ نفت بهرهبریِ دکتر مصدّق و درحقیقت ستایشنامهٔ نیما درحقّ او است. اما مروری بر یادداشتهای روزانهٔ نیما از مسألهٔ دیگری حکایتدارد. نیما گرچه در سالهای پایانیِ حیاتش بسیار از ایران و ایراندوستیِ خویش سخنگفته و بیگمان از جنبشِ ملیِ ایرانیان بهسرِشوقآمدهبود، اما هیچگاه از رهبرِ نهضتِ ملی ایران ذکرِ خیری بهمیاننیاوردهاست. با این توضیح، بهگمانم نیما گرچه با نهضتِ ملی همراه بود اما دستکم با برخی تصمیمها و مواضعِ دکتر مصدق موافق نبود.
پرسش این است: چرا پژوهشگران داوریِ نادرستی دراینباب داشتند؟
پیشتر در یادداشتی باعنوانِ «نیما، فروغ فرخزاد و سیروس طاهباز»، اشاره کردم که طاهباز بهسببِ دوستی با فروغ، اشاراتِ نیما دربابِ او (البته فروغ رمانتیکِ دفترهای «اسیر» و «دیوار») را از یادداشتهای روزانهٔ او حذفکرد تا احیاناً گردی بر دامانِ «پریشادخت شعرِ» معاصر ننشیند. این واقعیت امروز با انتشارِ کاملترِ یادداشتهای نیما بهکوشش فرزندش شراگیم (انتشارات مروارید،۱۳۸۷)، بر ما روشنشدهاست. طاهباز همین رفتار را با اشاراتِ نیما دربارهٔ دکتر مصدق نیز درپیشگرفت. در یادداشتهای روزانهٔ نیما بهکوششِ او، تمامِ ملاحظات نیما دربارهٔ دکتر مصدق حذفشدهاست!
میدانیم که طاهباز شیفتهٔ مرامِ آلِاحمد بود؛ و مسلکِ سیاسی آلِاحمد پس از انشعاب او و خلیلِ ملکی از حزبِ توده، تلاشی بود برای جمعِ وجوهِ مثبتِ نگاهِ عدالتمحورانهٔ سوسیالیستی (فارغ از اردوگاه چپ و نگرشِ استالینیستی) درکنارِ حفظِ منافعِ ملی مردمِ ایران؛ تلاشی که درنهایت به تأسیسِ «نیروی سوم» انجامید؛ نیرویی که از حامیانِ جدیِ نهضت ملی نفت نیز بود. و میدانیم که نهضتهای ملیِ جهان دراساس با نگرش اردوگاهِ چپ که مروّجِ نگرشِ انترناسیونالیستی بودند، در تضاد بودهاند. همین گرایشِ طاهباز به «نیروی سوم» و تعلقِخاطرِ این نیرو به دکتر مصدّق موجبشده او طعنهها و تعریضهای نیما درحقّ دکتر مصدّق را در چاپِ خویش از یادداشتهای روزانهٔ نیما حذفکند.
نگاه نیما به مصدّق، باتوجهبه آگاهیِ ما از امتیازهایی که رهبرِ ملی شدنِ نفت بنابه مصلحتهایی به شوروی و حزب توده دادهبود، معاملهاش با مجلس (که نهایتاً به منحلشدن آن انجامید) و نیز تلاش او برای بهدستآوردنِ اختیاراتی فراقانونی، ازجمله دردستگرفتنِ فرماندهیِ نیروهای مسلّح، قابلِ توجه است. نیما معتقد بود مصدق شاه را «لختکرد» و همهٔ «اموالش را غارتکرد» (صص۱۷ و ۵۰) [۱].
درادامه، دیگر اشارات نیما در یادداشتهایش درباب دکتر مصدق نقل میشود؛ با این یادآوری که همواره باید درنظرداشتهباشیم این ملاحظات، بههرحال نگاهِ یک شاعر است با همهٔ احساسات و عواطف، و احیاناً بیانِ اغراقآمیزی که از شاعران میتوان انتظار داشت:
_ «مصدق یک دستنشاندهٔ اجنبی است. او با قوّتدادن به تودهایها مملکت را روبهخطر میبَرَد. خدا میداند چه بشود. او برایاینکه رییس جمهور شود حاضر است مملکت را به دست روسها تجزیهکند. مردم عوام و گمراهاند و باید به دست این پیرمرد هفتادساله از بین بروند» (ص۱۷).
_ «دخترهای ششساله در رادیو میگفتند: ما قراردادهای دکتر مصدق را ستایشمیکنیم و مردها چه مسخرههایی بودند که همین را میگفتند، و همراهی میکردند» (ص۲۴).
_ "در یوش که بودم محمدجعفرِ خسروی که مرید مصدق شدهبود (چنانکه همهٔ مردم شدهبودند) از من پرسید این مصدق چگونه کسی است؟ این در موقعی بود که اعلیحضرت شاهنشاه باحالِ قهرازملت به خارجه رفت. من به جعفر خسروی گفتم: این مرد پا از گلیم خود بهدرکشیدهاست. «فوّاره چون بلند شود سرنگون شود». این مرد احمقانه دارد کارمیکند. این حرف من یعنی بدگویی از مصدق، در آن تاریخ کفر بود» (ص۲۴۲).
[۱] یادداشتهای روزانهٔ نیما یوشیج، بهکوشش شراگیم یوشیج، انتشارات مروارید، ۱۳۸۷.
برگرفته از کانال از گذشته و اکنون
❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
🎧 تسلی و سلام
قصیدهای از #مهدی_اخوان_ثالث
در رثای دکتر #محمد_مصدق
دیدی دلا! که یار نیامد؟
گرد آمد و سوار نیامد
❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
❇️ گزارشِ شاهنامۀ فردوسی
بخش بیستم:
🌸 افول جمشید و شروع کار ضحّاک
🌷گوینده: آرش نعلچگر
🌷کانالِیوتوپ: persian poetry
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
🎧 شناختی دوباره از فردوسی و شاهنامه
🎙 دکتر جلال خالقیمطلق در گفتگو با دکتر شروین فریدنژاد
👈 نشست زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه هامبورگ 🖋📚کانال "باران دل" (شعر، موسیقی، ایرانشناسی، نقد فرهنگ، ادبیات و هنر)
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
📌خاطره استاد #قیصر_امینپور از ذوق شعری #استاد_شهریار
ذوق شعری همراه با موانع برای شاعر، هنرآفرین هستند.👌
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
باسپاس از :
استاد مسعود تاکی
❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
#بیژن_ترقی
❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
شما میتونین خدا رو باور نداشته باشین
ولی با این ربّنا میبینین اصلا خدا رو ...
#هوشنگ_ابتهاج
❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
یک دقیقه سکوت در دادخواهی
امیرمحمد خالقی
دانشگاه هنر اصفهان
❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
روزه گرفتن گل و سرو
#استادسیدعلیمیرافضلی
در مورد نحوۀ انعکاس ماه رمضان در شعر فارسی، پرونده قطوری میتوان ترتیب داد. اما مجال این یادداشت، به اندازۀ نقل چند رباعی طنزآمیز از شاعران قدیم بیش نیست.
راغب اصفهانی در محاضرات خود آورده است: گبری بر زبان نام اسلام آورد و ماه رمضان برسید. به گوشهای تاریک پنهان شد و روزه میخورد. یکی از یارانش او را بدید، گفت: آری در چه کاری؟ گفت: کسی را این روز مباد که مراست؛ از شومی و بدبختی، نان خود پنهان میخورم (نوادر، ۳۴۸). حکایت این تازه مسلمان، مرا به یاد رباعیی از سراجالدین قمری شاعر خوشمشرب آملی، درگذشتۀ ۶۲۵ ق، انداخت (دیوان سراجالدین قمری، ۵۸۰):
خیل رمضان گرفت پیرامَن ما
و افکند کمند روزه در گردن ما
می خوردن ما بُد آشکارا دیروز
و امروز، نهان شدهست نان خوردن ما!
ازرقی هروی، شاعر قرن پنجم هجری (۴۶۵ ق)، به معشوق خود توصیه کرده که روزه نگیرد. زیرا روزه بر گُل و نماز بر سرو واجب نیست (دیوان ازرقی، ۲۶۷):
ای گلرخ سرو قامت، ای مایۀ ناز
بر تو ز نماز و روزه، رنجی است دراز
چندین به نماز و روزه تن را مگداز
بر گُل نبود روزه و بر سرو نماز!
فتوای شاعرانه ازرقی، فاقد وجاهت شرعی است. فلذا، شاعر ناشناسی که هم نگران روزه گرفتن معشوق خود بوده و هم معتقد به مبانی شرع، کفاره روزه نگرفتن معشوق را بر گردن گرفته است (سفینۀ کهن رباعیات، ۱۴۹):
شرح غم تو به صد عبارت بدهم
ور جان خواهی، به یک اشارت بدهم
از روزه اگر تن ترا رنج رسد
تو روزه بخور که من کفارت بدهم!
اما روزه علاوه بر همه دستاوردهای معنوی برای مؤمنین، باعث تناسب اندام و حُسن مهتابی پریرویان هم میشود. به همین خاطر، یکی از شاعران قدیم ما، بر خلاف اغلب همصنفان خود، سپاسگزار ماه رمضان هم هست (نزهة المجالس، ۴۴۲):
رخ را ز برای دلفروزی داری
غمزه ز برای سینهسوزی داری
تا روزه گرفتهای، نکوتر شدهای
ای ماه! ز روزه نیز روزی داری!
البته، دست و دلبازی شاعران در روزه گرفتن، بیشتر شامل حال دیگران میشود تا خودشان. میزان اشتیاق شاعران را به روزهداری، از این رباعی شمس گنجهای میتوان دانست (سفینۀ کهن رباعیات، ۱۴۹):
ای روزه! اگر عمر عزیزی، به سر آی
وی قدر! اگر مرگ تویی، زودتر آی
گر خود اجلی مرا، تو ای عید برس
ور جان تویی، ای هلال شوّال، بر آی!
این یادداشت را با مطایبت دیگری از راغب اصفهانی به پایان میبریم: روز دوم شوّال، قلندری را دیدند دلتنگ نشسته. گفتند: چرا دلتنگی؟ گفت: اینک به ماه رمضان آینده، یک روز نزدیک شدیم! (نوادر، ۳۴۶).
●●
"چهار خطی"
❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
رمضان آمد و عشقت به دل زار کشید
هرسحر یاد تو تا سفره ی افطار کشید
در عدم بود که نقاش ازل وقت سحر
نقشی از روی تو برپردهی دیدار کشید
آن شبِ قدر که دستش قلم مهر گرفت
سرنوشتم همه با عشق خود آن یار کشید
دل چو حلاج در این معرکه وعقل، جنید
عشق تو این سر سودا زده بر دار کشید
بس که دل برسرِ زلفِ تو ملامت دیده
کارِ او پیش رخِ عقل به انکار کشید
دل من تارِ غزلخوان غم عشق شده است
شورِعشقست که مضراب دراین تار کشید
در پریشانی گیسوی تو سرگشته منم
کار دلها، سر این کار به کشتار کشید
دلچوخورشید، سحرگاه تمنای تو داشت
رفتنت باز شبم را سوی اِصرار کشید
ایکه ازچشمِ تو درشهرِ دلم زلزله شد
کارِ دل با تو در این شهر به آوار کشید
هرچه کردم نشد آخرکه بهصلح آید دل
عاقبت کارِ دل و عقل به پیکار کشید
من که مجنونِ تو لیلیصفتم فهمیدم
عشقِ تو یوسفِ دل را سوی بازار کشید
آمدی روز الست از دل من پرسیدی
کارِ دل در رهِ عشق تو به اقرار کشید
#دکترنصرتالهصادقلو
حلول ماه مبارک رمضان مبارک باد
❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
**زاد روز
#استادمرتضیحنانه
📽 مرتضی حنانه، این مرد تکرارناشدنی موسیقی ایران، از زندگی خود میگوید.
حنانه در این ویدئو از تحصیلات، ابداعات و خدمات خود سخن میگوید.
❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
یادکرد
" ژان پل سارتر" استاد "مهرداد اوستا" را منفکر بزرگ مشرق زمین نامید!
محمدرضا رحمانی ( استاد مهرداد اوستا) در سال ۱۳۰۸ شمسی در بروجرد به دنیا آمد. نیای مادری وی" رعنا بروجردی" غزلسرای عهد قاجار است.
مهرداد استعداد فراوانی در سرودن داشت به گونهای که از کلاس پنجم ابتدایی با تشویق معلمان خود به سرودن شعر پرداخت. شعرهای دوران نوجوانی وی کمتر به انتشار رسیدند و علت آن، تمایل وی به قصیده سرایی بود که سنگین تر از نوع اشعار متداول آن روزگار بود. او در مقطع تحصیلات دبیرستانی با خانواده ازبروجرد به تهران کوچید و تحصیلات دانشگاهی خود را از سال ۱۳۲۷ با ورود به دانشکده ی معقول و منقول (الهیات) دانشگاه تهران آغاز کرد. او ابتدا لیسانس معقول و منقول گرفت و سپس با ادامه دادن تحصیل، با مدرک فوق لیسانس در رشنه ی فلسفه از این دانشگاه فارغ التحصیل شد. مهرداد اوستا هم زمان با تحصیل در دانشگاه، به استخدام وزارت آموزش و پرورش درآمد و به عنوان دبیر در چندین دبیرستان تهران به تدریس پرداخت. استاد اوستا در سال های ۱۳۳۳ و ۱۳۴۵ دوبار ازدواج کرد که حاصل آن یک پسر و سه دختر بود. استاد اوستا شعرهایی در مخالفت با رژیم پهلوی سرود و مدتی به عنوان زندانی سیاسی در زندان به سر برد.
"ژان پل سارتر" فیلسوف بزرگ فرانسوی از استاد اوستا به عنوان یکی از متفکران برجسته ی مشرق زمین نام برده است.استاد اوستا هنگامی که ۲۵ سال سن داشت به عنوان جوان ترین استاد به تدریس در دانشگاه (تهران) در رشته های گوناگون علوم انسانی پرداخت.
وی در سال ۱۳۷۰ شمسی در حالی که مشغول تصحیح شعری در شورای شعر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در تالار وحدت بود دچار عارضه ی قلبی شد و درگذشت.استاد اوستا در قطعه ی هنرمندان بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.روح بلندش شاد.
آثار مهرداد اوستا:
تصحیح دیوان سلمان ساوجی
عقل و اشراق
از کاروان رفته
پالیزبان
حماسه ی آرش
از امروز تا هرگز
اشک و سرنوشت
روش تحقیق در دستور زبان فارسی و شیوه ی نگارش
شراب خانگی ترس محتسب خورده
تیرانا
امام، حماسه ای دیگر.
*خمخانه ی یاد ...
( در سوگ استادفقید مهرداد اوستا)
مگر از گلستان عشق و ودادم
شمیم گلی آورد بامدادم
که شب تا سحر دیده بر در نشستم
دریغا پیامی نیاورد بادم
ز بس اختران می شمردم پیاپی
قوی گشت اندیشه ی وهم زادم
شبح بود اگر پلک از هم گشودم
پری بود اگر چشم بر هم نهادم
شبی بود وهم آور و وحشت افزا
که تکرار آن بار دیگر مبادم
شبی سرخ رو گشته از خون چشمم
شبی شعله ور گشته زآه نهادم
به سوک عزیزی پریشان نشستم
به داغ حبیبی دل از دست دادم
عزیزی که اخبار توحید گفتم
حبیبی که اسرار حق داد یادم
به میخانه ی عاشقی رهنمونم
به کاشانه ی معرفت اوستادم
به شعر دری رونق افزای دینم
هم از آن نگهبان ملک و نژادم
دریغا رفیق شریف و کریمم
فسوسا شفیق جوانمرد و رادم
غمش در دلم آنچنان شعله ور شد
که چون شمع افسردم از پا فتادم
نخواهی دگر دید لبخند شوقم
نخواهی دگر یافت مسرور و شادم
یتیم است شعر و سخن بعد مرگش
بر این باورستم بر این اعتقادم
ز خمخانه ی یاد او ساقی آنک
به پیمانه ای کی توان داد دادم
کجا رفت در نا امیدی امیدم
کجا رفت در بی پناهی عمادم
به راهی که او رفت بر من نشانی
که سیر از بلاد و ملول از عبادم
هلا ای «اوستا» ی شیرین مقالم
هلا ای بهین یاورم «مهرداد» م
مرا افتخار این که بهر تتلمذ
به درگاهت از جان و دل ایستادم
ز شعرت فزودی به تقوا و علمم
ز نثرت نمودی طریق رشادم
فزودی به جان نورعشق و صفایم
زدودی ز دل نقش کین و عنادم
ز عشق تو زادی است همراه بادل
به مهرت نگویم اگر مام زادم
کسی گر بپرسد چه از دست دادی
پریشان همی گویم از دست دادم:
دلیلم...خلیلم... نصیرم... حبیبم
انیسم... شفقیم... رفقیم.... مرادم.
استادعباس خوش عمل کاشانی
۲۰ اردیبهشت ۱۳۷۰ شمسی.
❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
زمستان
#اخوانثالث
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
۱۰ اسفند، زادروز استاد گرانقدر زبان و ادبیات فارسی، دکتر تقی پورنامداریان، گرامی باد!
همیشه حادثهای
در کمینِ شادیِ ماست
که شور و شعلۀ سر بر هوای آتش را
خموش میکند از ابر
ابرِ گریه و دود
و سرد میشود
آنسان هوا که میبندد
نوا به حنجرۀ جوی و شور
در دلِ رود...
❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
📽 تأکید دکتر #جلال_خالقی_مطلق بر اینکه #فردوسی شاعری مسلمان و موحّد و معتقد به مذهب تشیع دوازده امامی بوده است.
گفتوگو با دکتر شروین فریدنژاد
❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
۱۴ اسفند، سالروز درگذشت دکتر محمد مصدق
یادش گرامی!
اینجا کسی آرمیدهست
(کتیبهای بر گور دکتر محمد مصدق)
اینجا کسی آرمیدهست
که در همه عمر،
قلبش،
با مهرِ ایران تپیدهست.
ای رهگذارِ شتابان!
آن کس که در زیرِ پایت
خوابیده در زیرِ این سنگ
بیداریِ زندگی را
در جانِ مشرق دمیدهست.
بیاعتنا مگذر این سان
اینجا کسی آرمیدهست.
دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی
[در بازدید از خانهٔ دکتر محمد مصدق، احمدآباد، ۱۹ تیرماه ۱۳۸۳]
❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
خواننده هاله سیفیزاده
شعر: استاد شفیعیکدکنی
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
🎧 شیوههای بیان در شاهنامه فردوسی (پوشه شنیداری)
🎙 دکتر جلال خالقیمطلق
✔️ انجمن مهر شاهنامه مازندران
👈 پنجمین همایش مجازی شاهنامه پژوهی - ۱۲ اسفند ۱۴۰۳ 🖋📚 کانال "باران دل" (شعر، موسیقی، ایرانشناسی، نقد فرهنگ، ادبیات و هنر)
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
معزّی نیشابوری و ماه رمضان
#استادسیدعلیمیرافضلی
در مورد انعکاس ماه رمضان و روزه در رباعی فارسی پیشتر یادداشتی نوشته بودم. این روزها که مشغول مرور رباعیات معزّی نیشابوری هستم، به مسئلۀ روزه در رباعیات او توجهم جلب شد. برخورد او با روزه، حاکی از احترام و دلخوری است. مخصوصاً اگر ماه رمضان به موسم بهار میافتاد. چهار رباعی زیر به این موضوع اختصاص دارد (جُنگ رباعی، ۱۲۲):
از روزه تن و دلم همیفرساید
سی روزه مرا صبر همیفرماید
ای روزه! بکن هرچه تو خواهی شاید
کوشم به مکافات تو چون عید آید
..
وامی است مرا بر لبت ای طرفهنگار
گر وعده بود به عید، وامم بگزار
سی روزه مرا به او به بوسهست شمار
زیباپسرا! بوسۀ سی روزه بیار!
..
از گرمی ماه روزه گرم است دمم
بگداخته و زرد چو زرّینقلمم
از گرسنگی و تشنگی نیست غمم
زآن است غمم که بی لب آن صنمم
..
آمد مَهِ روزه در چنین ایّامی
وز روزه نهاده بر دل من دامی
آورد مرا به دام و بُرد از دل من
شادی و خوشی به خوشترین ایّامی
..
"چهار خطی"
❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
روزه دارم من و ...
هر سال باشروع ماه روزه، این غزل
بر ذهن وزبان وگاه قلم مردم به نام شاطرعباس صبوحی جاری می شود ، نوشته زیر یادداشتی در باره این موضوع است.
مرحوم احمد گلچین معانی( ۱۲۹۵- ۱۳۷۹ ش) کتابی دارد به نام " گلزار معانی" که بیش از ۳۵ سال برای تدوین وتالیف آن زحمت کشیده یعنی از سال ۱۳۱۸ شمسی به بعد .مولف در این کتاب کوشیده " سایه دستی"از همه سخنوران و خوشنویسان و علمای باذوق و معروف عصر
خویش فراهم بیاورد به این صورت که در دفتر مخصوص آقای گلچین شاعر غزلی، خوش نویس خطی خوش و
عالم، نکته ای نغز با دست خویش نوشته وامضا
کرده است به انضمام تاریخ آن اثر یادگاری.باری نمونه خط و گزینش مطلب یا سلیقه انتخاب بسیاری از معاریف زمان را در این کتاب می توان دید. ازجمله آنان، یکی، سید فصیح الزمان واعظ فسایی شیرازی( متوفی ۱۳۲۴ ش) است وی دو غزل و یک رباعی در دفتر آقای گلچنین معانی نوشته است. اتفاق را هردو غزل او مشهور است : غزل اول با مطلع زیر:
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی...
اما غزل دوم را که:
روزه دارم من وافطارم از آن شهد لب است
آری افطار رطب در رمضان مستحب است...
( گلزار معانی ، ۱۳۵۲،ص۲۹۲)
این غزل وی بیشتر به نام " شاطر عباس صبوحی قمی" ( متوفی ۱۲۷۶ ش) شهرت یافته است .
البته درمقایسه دوغزل هماهنگ ، تفاوت هایی دیده می شود غزل فصیح الزمان هم از نظر تعداد ابیات بر غزل منسوب به شاطر عباس افزونی دارد هم از نظر زبان و ترکیب کلام غنی تر از غزل شاطر عباس است.
مرحوم فصیح الزمان رضوانی چندبار تاکید کرده که این غزل من ،پس از انتشار دربین مردم به نام شاطر عباس صبوحی معروف شد
اگر بپذیریم شاطرعباس، شاعر کم سواد بوده ،باید قبول کرد سراینده غزل فصیح الزمان رضوانی است نه شاطر عباس.
تصویر غزل شاطر عباس از دیوانش به اهتمام حسین گل محمدی تقدیم می شود. آقای گل محمدی هم به این باور که "ممکنه این شعر مشهور شاطر عباس، از او نباشد وحق با رضوانی باشد" رسیده است.
به ویژه که دیوان شاطر عباس ( شاعر عهد ناصری) جدیداً تدوین و تالیف شد ه است و جز این غزل، ابیاتی از گویندگان دیگر در آن وارد شده است.
پژوهش از استاد بزرگوارم
جناب آقای مسعود تاکی
❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
ماه رمضان آمد:
ماه رمضان آمد ای ترک سمن بر
برخیز و مرا سُبحه وسجاده بیاور
واسباب طرب راببر ازمجلس بیرون
زان پیش که ناگاه ثقیلی رسد از در
وان مُصحف فرسوده که پارینه زمجلس
بردی به شبی عید و نیاوردی دیگر
باز آ وبده تا که بخوانم دوسه سوره
غفران پدر خواهم و آمرزش مادر...
" قاآنی"
" ثقیلی" را شیرین بکار برده است
گزینش:استاد مسعود تاکی
❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
بهنامخدا
عناصر طنز و طعنه در شاهنامه کمتر مورد بررسی قرار گرفته، چون بیشتر توجهها به جنبههای حماسی و اسطورهای شاهنامه بوده. اما فردوسی در جاهایی با زبان کنایه، تمسخر و طنز تلخ، نقد اجتماعی و سیاسی انجام داده. این موارد رو میتونیم بررسی کنیم:
۱. طنز در شخصیتپردازی
ضحاک: پادشاهی که مارهای شانههایش نماد طمع و قدرتطلبیاند، اما خود ضحاک از این مارها وحشت دارد. این یک نوع تناقض و طنز تلخ در شخصیتپردازی است.
کیکاووس: پادشاهی که دائم تصمیمات احمقانه میگیرد، از جمله پرواز با عقابها که در نهایت باعث سقوط و رسواییاش میشود. این ماجرا، طنزی دربارهی جاهطلبی و حماقت پادشاهان است.
۲. طعنههای فردوسی به شاهان و قدرتمندان
طعنه به پادشاهان خودکامه:
در جاهای مختلف، فردوسی اشاره میکند که پادشاهان خودکامه چطور با تصمیمات نادرست، کشور را به نابودی میکشانند. مثلاً در داستان جنگ رستم و اسفندیار، تصمیمهای اشتباه گشتاسپ (پدر اسفندیار) به فاجعه ختم میشود.
طعنه به دنیا و سرنوشت:
فردوسی بارها با زبانی تلخ میگوید که دنیا بیوفاست و سرنوشت با انسانها بازی میکند. مثل جایی که بعد از مرگ سهراب میگوید:
چنین است کردار گردان سپهر / گهی درد پیش آردت، گاه مهر
۳. طنز در گفتوگوها و کنشها
رجزخوانیهای اغراقآمیز:
گاهی پهلوانان آنقدر رجز میخوانند که به طنز شباهت پیدا میکند. مثلاً رزم رستم و اشکبوس که در آن رستم عمداً لهجهی دهاتی به خود میگیرد و اشکبوس را مسخره میکند:
بدو گفت رستم که نام تو چیست؟
رفتارهای متناقض:
بعضی شخصیتها حرفی میزنند اما برعکسش عمل میکنند. مثلاً گودرز که مدام دربارهی عقل و خرد حرف میزند، ولی گاهی تصمیمات عجولانه و احساسی میگیرد.
۴. طنز موقعیت و تمسخر شکستخوردگان
در شاهنامه، وقتی دشمنان شکست میخورند، گاهی فردوسی با زبانی طعنهآمیز آنها را تحقیر میکند. مثلاً بعد از شکست دیوان، میگوید که آنها چون موش به سوراخها گریختند.
در داستان بیژن و منیژه، وقتی بیژن در چاه اسیر است، فردوسی توصیف میکند که چطور موهایش بلند شده و شبیه دیوان شده، که نوعی طنز تلخ دربارهی وضعیتش است.
۵. نقد اجتماعی با زبان طنز
طعنه به مردم زمانه:
فردوسی بارها از بیوفایی مردم و تغییر زمانه گله میکند. در جایی میگوید:
دریغ است ایران که ویران شود / کنام پلنگان و شیران شود
این بیت نوعی طنز تلخ دارد؛ انگار دارد به مردم هشدار میدهد که اگر خودشان کاری نکنند، ایران نابود خواهد شد.
هما ایرانپور
نویسنده. شاعر. طنزپرداز و محقق
دبیر انجمن و محفلادبی قرننو
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
❇️ گزارشِ شاهنامۀ فردوسی
بخش نوزدهم:
🌸 پادشاهی جمشید (۲)
🌷گوینده: آرش نعلچگر
🌷کانالِیوتوپ: persian poetry
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
«با یادِ بیژنِ ترقی»
#دکتراحمدرضابهرامپورعمران
ترانه و تصنیف آنگاه که با آهنگ و تنظیمی استادانه و نیز صدای خوب همراه شود با شعری درخشان پهلومیزند. ترانه گاه با نهاد و ناخودآگاهِ قومی ما پیوندمیخورد و همچون آثارِ فولکلوریک و متلهای عامیانه زمزمهٔ جانِ عام و خاص میشود. و این کم توفیقی نیست.
بیژن ترقی ازمیان کسانی که در دهههای سی تا هفتاد ترانههایی جاودانه سرودند، جایگاهی ویژه دارد. نمونههایی همچون «آتشِ کاروان» و «ایرانِ جوان» حکایت از استادیِ ترقی در دو ساحتِ تصنیفهای ملی و ترانههای عاشقانه دارد.
غرضام از این یادداشت البته اشارهای است به مهارتِ بیژن ترقی در سرودنِ غزلی زیبا با وزنی درخشان؛ وزنی درخورِ محتوا و در خدمتِ بیانِ عواطفِ شاعر. هرگاه سخن از تناسب میانِ وزن و محتوا بهمیانمیآید، ازجمله شعرِ «در به سماع آمده از خبرِ آمدنت» را مثالمیزنم که در آن سماعِ در، در موسیقی شعر نیز شنیدهمیشود! در وزنِ دَوری و ضربیِ غزلِ «بوی پیرهن میآیدِ»* ترقی، همین تناسبِ انداموار دیدهمیشود.
ترقی گرچه غزلسرای برجستهای نیست اما چند غزلِ خواندنی سرودهاست. و این غزل که شاعر بهمناسبتِ بازگشتِ پسرِ تازهدامادش به وطن سروده، آنقدر از عاطفه سرشار است که بتوان لقای زبانِ بهنسبت کهنش را به عطاهایش بخشید:
سروِ قد خرامان کن، خانه را چراغان کن
نورِدیده میآید، دیده نورباران کن
آن نهالِ خردادی، زیرِ چتر دامادی
میرسد ز گردِ ره، گل به دامن افشان کن
بوی پیرهن آید، باز جان به تن آید
خیز و دامنِ شادی، چاک تا گریبان کن
ای بهجانودل خرسند، چون ز ره رسد فرزند
خنده را دهن بگشا، اشکِ شوق پنهان کن
گو به پیرِ کنعانی، تابهچند حیرانی
خیز و از غبارِ ره، چشمِ دل فروزان کن
گر به خوابِ مستوری، دیدهبودی این دوری
آن زمان دگر طیشد، خیز و شکرِ یزدان کن
(آتشِ کاروان، انتشاراتِ بدرقهٔ جان، ص ۲۲۶)
* این شعر را بهمناسبتِ ورودِ پسرم امیرجان از آمریکا درحالی سرودم که مادر، مرا مخاطب ساخته که چه نشستی پسرِ ما با جامهٔ دامادی از سفر بازمیگردد.
برگرفته از کانال از گذشته و اکنون
❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
#حکایت
با خوانش: #فریدون_مشیری
نوازندهای پیر و درمانده بود
ز خلق جهان روی گردانده بود ...
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
📽 برنامهای در سال ۱۳۴۶ از تلویزیون پخش میشد که مرتضی حنانه دستگاهها و تئوری موسیقی ایرانی را به زبان ساده یاد میداد، همان لحظه شهناز و بهاری و قوامی روی ساز اجرا میکردند.
نکتهی جالبش این بود که فقط خود حنانه نت میدانست و شهناز و بهاری فقط گوشی کار میکردند.
❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
❇️ گزارشِ شاهنامۀ فردوسی
بخش هجدهم:
🌸 پادشاهی جمشید (۱)
🌷گوینده: آرش نعلچگر
🌷کانالِیوتوپ: persian poetry
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
اگر شاعری در شعرِ خود عنان خیال را رها کرده و به اشتباه برای یار از دو تشبیه یا صفت متضاد بهره برده بود، مثلا در آغاز دلبری با گونههایی سفید همچون برف توصیف میشد و در آخر او را با چهرهای گندمگون یا سبزه مشاهده میکردیم، مهدی(اخوان ثالث) میگفت در این شعر از صنعتِ "تعویضِ المعشوق" استفاده شده است!
خاطرهای از محمد قهرمان
از کتاب: با یادهای عزیز گذشته
#مهدیاخوانثالث
#محمدقهرمان
❄️☃️
نصرت: بعضی از شعرا البته کسانی که واقعاً شاعر باشند از حالت ناآگاهی دم می زنند یعنی می گویند در حالت ناآگاهی شعر سروده اند.
به نظر من قبلا در آگاهی آنچه که می خواهند بگویند در ضمیرشان نقش بسته است.
بعد مرحله ی بیرون دادن است. در این مرحله که شاعر از دنیا و هرچه در اوست تهی می شود تا بتواند آنچه را که در خود ذخیره کرده است بیرون بریزد، ممکن است گرسنه باشد ولی غم نان یادش می رود. شاعر در آن لحظه ای که می خواهد شعر بگوید خودش را از همه چیز مبرا می کند تا بتواند آن چیزی را که سیال و فرار است مهار بکند. در بند اوزان بکشد، به آن رنگ ملی و شگردی که خاص ملتش است بدهد. بتواند آن را به مردم منتقل بکند. به نظر من "شوریدگی" یعنی این.
منبع: از مصاحبه عبدالعلی دست غیب با نصرت رحمانی در تهران مصور
❄️☃️
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧