✍تصاویر گلها، گیاهان، ستارگان، ابزار جنگی، شخصیتهای ادبی و ... همرا با توضیحات و نمونههای از شعر و نثر. ✍فیلمها و کلیپهای ادبی https://t.me/joinchat/AAAAAE_PKsBjBFtvmZ9XNg ارتباط با ادمین جهت ارسال تصاویر: @MaryamBehvandi
به احترام زاد روز #محمدتقی_دانش_پژوه، کتابشناس و عضو پیوستهٔ فرهنگستان
یادی از محمدتقی دانشپژوه
#دکتر_میلاد_عظیمی
دوست عزیز آقای دکتر رسول جعفریان کتاب جالبی منتشر کرده است به اسم «محمدتقی دانشپژوه در دانشگاه تهران» (کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، ۱۳۹۸). این کتاب اسناد اداری سالهای خدمت استاد دانشپژوه در دانشگاه تهران است؛ یعنی سالهای میان ۱۳۱۸ تا ۱۳۵۵. دانشپژوه یکی از دانشمندان برجسته ایران معاصر بود. با کارنامهای درخشان. او کتابشناسی بزرگ و فهرستنگاری کمنظیر بود. متون بسیاری را تصحیح و منتشر کرد. مقالات بسیار نوشت. آثارش مورد استناد ایرانشناسان بود و هست. نامش در مجامع ایرانشناسی بلند بود و هست. او اعتبار دانشگاه تهران بود و هست.ایرج افشار برآورد کرده که دانشپژوه قریب به صدهزار نسخه خطی و سند را در کتابخانههای ایران و جهان دیده و فهرست کرده است. همو دانشپژوه را فهرستنگاری جهانی نامیده است. دانشپژوه مردی خاموش و بیهیاهو بود. به پیش چشمها نمیکشید خود را. سرش به کارش بود. مستغرق بود. افشار نوشته با دانشپژوه و اللهیار صالح به سفر کاشان میرفتند تا چند نسخه خطی ببینند. در کویر میان آران و کاشان به شب افتادند و طوفان شن شد. چشم چشم را نمیدید. از ماشین پیاده شدند و افشار مقداری شاخه و بوته کند تا زیر لاستیک بگذارد که ماشین راه بیفتد.دانشپژوه در آن مخمصه به افشار گفت اگر نتوانیم به راهمان ادامه بدهیم سرنوشت آن نسخهها و فهرست کردنشان چه میشود. افشار پرخاش میکند که مرد حسابی داریم زیر شن دفن میشویم تو به فکر نسخه هستی. صالح به او گفت شما به این فکر باشید که اگر ماشین راه نیفتد امشب در این کویر چه باید بکنیم؟
هر سفری که میرفت برای این بود کتاب خطی ببیند و فهرست کند. افشار نوشته که دانش به میزبانان میگفت که مرا صرفا به کتابخانه و مسجد و گورستان ببرید. برای دیدن کتاب و کتیبه. از اروپا و شوروی و آمریکا به افشار نامه مینوشت و نسخههایی را که دیده بود معرفی می کرد و افشار نامههایش را در مجلهاش چاپ می کرد. دانشپژوه نماد تحقیق درست و اصیل و سودمند بود. آثارش مبنای پژوهش درست است. او اعتبار ایران و دانشگاه تهران بود.
دانشپژوه دکتر نبوده و مدارج دانشگاهی را طی نکرده بود. برخی از این سندها نشان میدهد اوضاع مالی پریشانی داشته و با حقوقی اندک سرمیکرده است. همچنین این سندها نشان میدهد که دوستان دانش مثل افشار و زریاب و زرین کوب چقدر دلسوزش بودهاند. چند نامه از افشار به اولیای دانشگاه هست که در آنها مقام علمی دانشپژوه را توضیح داده است.
بهترین جای کتاب آنجاست که دانش قرار است بازنشسته شود و مقررات اجازه نمیدهد با رتبۀ استادی بازنشسته شود. همه به تکاپو میافتند. دانش مقاله به زبان انگلیسی ننوشته بود و به همین دلیل نمیتوانست استاد شود. منصوره اتحادیه، اشراقی، افشار ، باستانی ، رضوانی، ستوده و هما ناطق استادان گروه تاریخ به عزتالله نگهبان رئیس دانشکده ادبیات نوشتند که دانشپژوه در خلال تحقیقات خود هیچگاه درصدد برنیامد آثارش را با ضوابط اداری تطیبق دهد و ترفیع بگیرد. اگر مراد از مقاله به انگلیسی نوشتن این است که نام دانشگاه تهران در مجامع خارجی آوازه بیابد کتابهای دانشپژوه همه جا هست و فرنگی و ایرانی به کارهایش ارجاع میدهند.این نامه را باید افشار نوشته باشد. نامهای هم زریاب خویی به رئیس دانشگاه نوشته که خیلی نامۀ قشنگی است.به رئیس دانشگاه تذکر داده مقام و اعتبار علمی دانشپژوه فراتر از این مقررات عادی است و با احترام گذاشتن به مقام علمی دانش پژوه همه میفهمند که دانشگاه تهران درباره استادان بزرگ خود محبوس مقررات عادی نیست و زبان طاعنان هم بسته میشود که دانشگاه تهران به چنین دانشمندی مرتبۀ استادی نداد.نامۀ زریاب یکی از عالیترین ستایشها از مقام علمی دانشپژوه است. نامۀ لطیفی هم دکتر زرین کوب به رئیس دانشگاه نوشت. گفت استادان دانشکده ادیبات متأسف هستند که نمیتوانند از لحاظ عناوین مرسوم خود را هممرتبۀ دانشپژوه - که دانشیار بود-بیابند. میگوید افتخار این است که شبیه دانشپژوه باشیم. ادب را میبینید. بزرگواری و ظرافت را ملاحظه میکنید.
دانشگاه تهران و رئیس وقت آن دکتر هوشنگ نهاوندی هم این شعور و درایت را داشت که به این توصیهها و دلسوزیها توجه کند و سرانجام استاد دانشپژوه به عنوان اداری استادی ملقب و با این مرتبه بازنشسته شد.
این نامهها را که میخواندم با خودم میگفتم متحد جانهای مردان خداست یعنی این. چون بزرگ بودند و نجیب بودند و بلندنظر بودند، حرمت دوست و همراه بزرگ و نجیب و یگانه خود را پاس میداشتند. همه چیز فانی است. اینان که نام و یادشان در این کتاب آمده عموما رفتنهاند. همه چیز برگذشتنی است.افسانۀ نیک شو نه افسانۀ بد.
🪷🪷
اا. ═ .🌸. ═════════╔
نکاتی دربارهٔ اهمیت شاهنامه
اا. ═════════ .🌸. ═╚
🔶 دکتر سیروس شمیسا
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
اا═.🌸.═════════╔
داودِ گوژپشت
اا═════════.🌸.═╚
🔶 داستانی از صادق هدایت
🔶 دکتر رشید کاکاوند
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
.
#هایکو تأثیر تصویری- عاطفی عمیقی در «خود» میگذارد. هایکو به اتمام میرسد، اما طنینانداز میشود و بیزمان میگردد. همچون فرایند سوگواری، تصویرسازی خسران تشدید میکند. گویی ناخودآگاه، هایکویی درونی از شخصی که ما را ترک کرده به ما عرضه میدارد، آنگاه شعر چنان به ناخودآگاه و دانش ناخودآگاه نزدیک است که اگر در آن سهیم شویم، چه در مقام نویسنده، و چه در مقام شنونده، مورد هدایت حکمتش قرار میگیریم
(کریستوفر بولاس؛ ذهنچینی، ترجمهی سحر اعلایی)
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
دیروز ۲۷ فروردین ۱۴۰۴ مجسمهی استاد محمد رضا شفیعی کدکنی در شهر کدکن رونمایی شد.
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
ستارهپاشیهای شمیسا
(٢٩ فروردین ١٣٢٧ زادروز استاد شمیسا )
#دکترعبدالرضامدرسزاده
اگر هرکدام از افاضل عصر ما در دانشهای ادبی به کار و کارکردی زبانزد باشند، دکتر سیروس شمیسا را بایست استاد صاحبسبک در فراهمکردن مواد آموزشی و درسنامههایی دانست که نه تنها در شکلگیری جنبه علمی جاهایی مانند دانشگاه پیامنور مفید و موثر بودهاست که راهگشای بسیار کسان در تالیف کتابهایی شدهاست که در همان کتابها به شمیسا تاختهاند!
تکتک این آثار که گاهی یکبار به کار دانشجو بیشتر نیامدهاست، ستارههایی در سپهر ادبمعاصر هستند که در ترسیم بخت دوستداران فرهنگ ایران عزیز نقش داشتهاند.
دکتر شمیسا تا آنجا که نگارنده در سیسال مصاحبت و همراهی با ایشان( از سالهای دانشجویی خویش تا عهد معلمی) دریافتهاست، بیآنکه در وادی منافسه و رقابت صنفی بیفتد، کار خود کردهاست و منتظر تحسین و تشویقهایی هم که گاهی بوی نان به هم قرض دادن دارد، نماندهاست.
سیروس شمیسا با وجود آن که گاهی با بیان جملهای نیشدار در سر درس، موجب رنجش دانشجویی شدهاست اما در میان همان دانشجویان، دوستداران و ارادتمندان بسیار دارد که اگر چه اخلاق و منش استاد راه را برای هرگونه مریدبازی بر ایشان بستهاست، اما همچنان اشتیاق درک محضر استاد را در خود تازه نگهداشتهاند و در عالم معلمی این خود کم سرمایهای نیست.
روشن است که همه آثار استاد یکدست و با یک درجه اعتبار و ارزش، شایان مطالعه نیستند و کدام ادیب دانشور است که آثارش چنین نباشد اما همین که این آثار توانستهاست پلی میان کتابهایی کهن چون المعجم و... با دانشجو باشد و کمذوقترین دانشجویان را هم به ادبیاتفارسی و ادامهتحصیل و پیشرفت پایبند سازد، بهترین نشانه از موفقیت استاد در کار خویش است.
از تلخیهای روزگار هم یکی این است که گاهی کسانی از آثار استاد شمیسا ایراد گرفتهاند که خود در تالیف یک کتابچه فارسیعمومی ناتوان بودهاند و صرفا شهرت علمی خود را در چنگزدن به روی دیگران یافتهاند که شمیسا اینان را هم دوست داشتهاست.
اگر سیروس شمیسا دانشکده پزشکی را رها نکردهبود و معلم ادبیات نشدهبود، اکنون نسلی از دانشجویان دیروز و استادان جوان امروز لحن سخنانشان سرشار از پارهای نوآوریها و ابتکارها نبود و شاید به این آسانی نمیدانستند که میشود در سیری موشکافانه از دنیای گرز و کوپال شاهنامه تا زنانههای فروغ و علفشناسیهای سهراب، گشت و گذار کرد و به درک و دریافتهایی فراتر از خیال دست یافت.
چراغ عمر درخشان استاد برای شادمانزیستی یاران ادب فارسی در بزم پاکنهاد ایشان فروزان باد.
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
اا═.🌸.═════════╔
مرده بُدم زنده شدم
اا═════════.🌸.═╚
🔶 غزلی از مولانا
🔶 دکتر رشید کاکاوند
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
اا═.🌸.═════════╔
گزارشِ شاهنامۀ فردوسی
اا═════════.🌸.═╚
بخش پنجاه و یکم:
🌸 هوشِ سیندخت
🌷گوینده: آرش نعلچگر
🌷کانالِیوتوپ: persian poetry
اا═.🌸.═════════╔
گزارشِ شاهنامۀ فردوسی
اا═════════.🌸.═╚
بخش پنجاه و یکم:
🌸 جنگ یا ازدواج
🌷گوینده: آرش نعلچگر
🌷کانالِیوتوپ: persian poetry
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
به مناسبت روز جهانی صدا
" صدای تو را دوست دارم"
... صدای تو، چون روح آیینهی بی خش و بی غش
جهان در صدای تو آبی ست
و زیر و بم هر چه از اصفهان
در صدای تو آبی ست
و هر سنت از دیر گاهان و هر بدعت از ناگهان
در صدای تو آبی ست...
#اسماعیلخویی
🦋🦋
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
کاو چرا سهراب را نشناخت؟!
آشکارا در دل سهراب، مهر رستم بود
در دل رستم ولی مهر پدر کم بود ...
کاو چرا سهراب را نشناخت؟!
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
اا.═ .🌸. ═════════╔
باورِ فردوسی
اا.═════════ .🌸. ═╚
🔶 دکتر قیامتی
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
بایادی از #کیومرثمنشیزاده
شاعر و طنزپرداز
دست های ما کوتاه بود
و خرماها بر نخیل!
ما دستهای خود را بریدیم
و به سوی خرماها پرتاب کردیم
خرما فراوان بر زمین ریخت،
ولی ما دیگر دست نداشتیم...
کیومرث منشی زاده
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
✔️ شعرِ شاهنامه، ایرانی سنج است
یعنی اگر برای کسی بخوانند و او متأثّر نشود، ایرانی نیست! شاهنامه، به نحوِ مرموزی، با ناخودآگاهِ هر ایرانی مربوط است و به اعتباری، نوحه بر ملّت و تمدّنی است که ناگهان دود شد و به آسمان رفت، به همین دلیل، طنز و شوخی در آن کم است!
آشنایی ایرانیان با شاهنامه -که عصاره و برگزیده ای از فرهنگ و تاریخ ایران باستان است- ضروری می نماید؛ زیرا، ناخودآگاه، به آنان درسِ مردی و بزرگی میدهد، اسمهایِ شخصیت هایِ شاهنامه، اسمهایِ آشنایِ روزگار را به یاد میآورد، ضحّاک، هر اهریمنی است که روزگار را به کامِ مردم زهر می کند و کاوه آهنگر می تواند هر نجات بخشی باشد.
📖 شاهِ نامهها
✍️ دکتر سیروس شمیسا
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
کسی اینجاست؟
با صدای: #مهدی_اخوانثالث
و #احمد_شاملو
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
.
... و میآرند از سفیان بن عنینَه که پسر بدادر[۱] وی سوی وی آمد و گفت: «یا عمّ! آمدهام به عروس خواستن.»
گفت: «که را میخواهی؟»
گفت: «دختر ترا.»
گفت: «نیکوا آمد.»
باز،[۲] وَرا[۳] گفت: «بنشین.» بنشست.
گفت: «دَه حدیث خواهم که روایت کنی از پیغامبر علیه السلام.» نتوانست گفتن. پس، گفت: «دَه بیت شعر که یاد گرفته باشی بگوی.» نیز نتوانست گفتن.
گفت: «پس دَه آیت از کتاب خدای - تعالی، از قرآن - برخوان.» نتوانست خواندن.
گفت: «نه قرآن دانی، نه خبر و نه شعر، بهچه چیز دهم دختر خویش را به توا؟ ولیکن ترا نومید باز نگردانم.» فرمود تا چهار هزار درم دادندش.
(ابواللیث سمرقندی،
دستنویس بستان.)
محمد رضیپور
[۱] بدادر = برادر
[۲] باز = سپس؛ (در نثر کهن "ثُمَّ" را همواره "باز" ترجمه کردهاند. نک: تاریخ سیستان و قرآنهای مترجم بسیار کهن)
[۳] وَرا = وَی را
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
خرمگس
#رئالیسم کلاسیک به زبان ساده
رئالیسم(واقع گرایی) کلاسیک [به زبان بسیار ساده] به ذات و سرشت انسان بدبین است و اساس نظریه خود را بر این اساس قرار داده است. این نظریه که بیش از هر کسی ریشه در آراء "نیکولو ماکیاولی" فیلسوف بزرگ ایتالیایی و "توماس هابز" فیلسوف انگلیسی دارد، طبیعت انسان را خشن، جنگ طلب و غیرستیز می داند.
هابز معتقد بود: «انسان گرگ انسان است»، به نظر او انسانها از سر ناچاری و ترس از دریده شدن توسط یکدیگر تن به قانون و حکومت می دهد.
اما چرا در میان اینهمه حیوانات، هابز گرگ را انتخاب کرده است؟
گرگ ها جزو معدود حیواناتی هستند که به همنوع خود هم رحم نمی کنند. گرگ ها در هنگام گرسنگی شدید، دور هم حلقه می زنند و با نگاه همدیگر را زیر نظر می گیرند. به محض این که گرسنگی بر یکی از گرگ ها چیره شد و در او کوچکترین ضعفی احساس کردند، همه به او حمله ور شده و بعد از از پا در آوردن گوشتش را می خورند. گرگ با هیچ حیوانی از موضع برابر برخورد نمی کند. گرگ یا از بعضی حیوانات می ترسد و از آن ها فرار می کند و یا به بعضی دیگر حمله ور می شود. گرگ حتی با همنوع نیز از موضع برابر برخورد نمی کند. در واقع، برخلاف بسیاری از حیوانات، گرگ هیچ درکی از مفهوم همنوع، متحد و یا هم پیمان ندارد.
برخلاف بسیاری از حیوانات که فقط در روز یا فقط در شب شکار می کنند، گرگ برای شکار وقت نمی شناسد و اتفاقا در اغلب اوقات صبح خیلی زود و یا آخر شب به طعمه خود حمله می کند. اغلب حیوانات گوشتخوار پس از شکار طعمه خود و خوردن گوشت آن تا اندازه ای که سیر شوند، از طعمه دست می کشند. در حالی که گرگ صرف نظر از این که چقدر گرسنه یا سیر باشد، طعمه خود را تا بیشترین حد ممکن می درد.
نگاه رئالیست های کلاسیک به مناسبات حاکم بر عرصه بین الملل تا حدود زیادی با نگاه هابز به انسانها همدلی دارد.
به عقیده آنها عرصه بین الملل هم چیزی شبیه عرصه منازعه گرگ هاست و کشورها هم در عرصه جهانی چشم در چشم هم دوخته اند تا کشوری کوچکترین ضعفی از خود نشان دهد تا او را بدرند. (مثال افغانستان، عراق و لیبی و.. که در دهه های اخیر از کشورهایی بودند که ضعف نشان داده و دریده شدند)
کشورها در عرصه بین الملل به سان گرگ ها هیچگاه از موضع برابر بایکدیگر برخورد نمی کنند. همیشه قدرتمندان هستند که شیوه زیست خود را بر ضعیف ترها دیکته می کنند. کشورها به سان گرگ ها هیچ ارزشی به پیمان و اتحادها قائل نیستند و با مشاهده کوچکترین ضعفی در هم پیمانان خود، تمام معاهدات را نقض کرده و دندان تیز خود را نشان می دهند. (صدام و هیتلر با پاره کردن معاهده به ایران و شوروی حمله کردند) کشورها مانند گرگ ها برای شکار وقت نمی شناسند و هر لحظه آماده حمله و دریدن هستند.(آنها گاه ممکن است نصف شب رضا شاه را از خواب بیدار کرده و به او خبر حمله به کشور ایران را بدهند یا اینکه ناگهانی بر سر ناکازاکی و هیروشیما بمب اتم فرود بریزند)
به عقیده پیروان این مکتب فکری تنها راه کشورها برای جلوگیری از دریده شدن توسط کشورهای دیگر تقویت بنیه دفاعی و ایجاد ترس و هراس در کشورهای رقیب است.
البته این نظریه منتقدان بسیاری دارد و از لیبرالها تا ایده آلیستها و اخلاقگرایان و.. چنین تعریفی از انسان و منطق حاکم بر عرصه بین الملل را نمی پذیرند.
#فرهاد_قنبری
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
چشمهای تو را دوست دارم
آه! آری!
مدتی مال من!
چشمهایی که هر گوشهٔ باغ را
روی تاریخ مغشوش اوراق، جاوید کردهست
وه! که پرواز من حدّ و مرزی ندارد
مال تو بالِ من!
#دکترسیروسشمیسا
***
صدا کن مرا
صدای تو مجموعهای از صداهاست
صدای تو معجونی از جویبار است و گنجشک و گیلاس
صدای تو زیتون و لیموست
صدا کن مرا ای صدای صداها
صدای تو خوشبوست
#دکترسیروسشمیسا
#زادروز
#استاد دکتر سیروس شمیسا
(زادهٔ ۲۹ فروردین ۱۳۲۷، رشت)
استاد ادبیّات فارسی و نویسندهٔ پرکار در حوزۀ پژوهشهای ادبی
"وجود نازکت آزرده گزند مباد"
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
**۱۷ آوریل روزِ جهانیِ هایکو
«هایکو» از سادهترین و وارستهترین سبکهای شعر در جهان است، که از ژاپن به دنیا معرفی شد و در شکل سنتی به ستایش فصلها و لحظهها میپردازد.
این ویدیو به معرفی مشهورترین شاعر هایکو، «ماتسو باشو» راهب بودایی مکتب ذن میپردازد.
ترجمه وصدا: «ایمان فانی»
🦋🦋
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
«ذاتاً آموزگار» (دربارهٔ استاد سیروسِ شمیسا، بهمناسبتِ زادروزشان)
#دکتراحمدرضابهرامپورعمران
من این بخت را داشتهام که چندسال محضرِ استاد سیروسِ شمیسا را درککنم. شمیسا در زمرهٔ استادانی است که هم بر ادبِ گذشته تسلّطدارند، هم انگلیسی و عربی میدانند و درعینحال به ادبیاتِ و زبانِ روز نیز احاطه دارند. و ازهمه مهمتر آنکه، در نگاهشان ادبیّات بماهُوَ ادبیات و از منظرِ ادبیّت و بلاغت اهمیّت دارد. و ترکیبِ این ویژگیها، معیارِ مهمّی است که بهخصوص امروز، عیار و هنرِ هر استاد و آموزگاری را میتوان و باید بدان سنجید.
استادانی بزرگ و برجسته را در دیگر حوزههای پژوهشِ ادبی، بهویژه متنپژوهی میشناسم، اما آنان از مجموعهٔ مقدّماتی که استادی همچون شمیسا به آن آراستهاست، یعنی توجّه و تأکید بر نقد و تحلیلِ بلاغی و ادبیّتِ آثار، بیبهره اند.
بخشی از هنرِ استاد شمیسا و مزیّتِ آثارِ ایشان را ذیلِ این مولفهها میتوان برشمرد:
_ نیازسنجی در حیطهٔ مطالعاتِ ادبی و متنپژوهی.
_ داشتنِ زبانی روان و بیانی روشن.
_ طبقهبندیهای منسجم و تازه و روزآمد از مباحث و مفاهیمِ ادبی.
_ رعایتِ جانبِ اعتدال، در توجه به شیوههای سنتی، درکنارِ پسندِ روز و زمانه.
_ داشتنِ نگاهی جهانی و ایرانی.
استاد شمیسا گرچه آثاری متنوّع دربابِ شعرِ گذشته و امروز و نیز نقد و سبکشناسی نگاشتهاند اما همواره بررسیهای زیباشناسانه و بلاغتپژوهی در کانونِ توجهِ ایشان بودهاست. آثارِ گوناگونِ ایشان، ازجمله «عروض و قافیه»، «بدیع»، «معانی» و «بیان»، و نیز «فرهنگِ تلمیحات» و «فرهنگِ اشاراتِ ادبیاتِ فارسی»، چند دهه است که دستگیرِ پژوهشگران و دانشجویان است. از تألیف نخستین اثرِ استاد یعنی کتابِ «فرهنگِ عروضی» (۱۳۵۴) قریب به نیم قرن میگذرد. استاد شمیسا اغلب از همین رویکردِ بلاغی است اگر به سراغ شاعری (سهراب یا فروغ) یا نویسندهای (هدایت) رفته، و یا گزینهای از آثارِ شاعرانِ کهن (قصائدِ مسعودِ سعد، منطقالطیر، غزلیاتِ شمس و ...) فراهمآوردهاست.
استاد شمیسا چند داستان و مجموعهشعر نیز منتشرکردهاند. بهگمانم این آثار را بیشتر باید محصولِ ذوقورزیهای ادیبی بزرگ تلقیکرد که متأثّر از چنددهه مطالعهٔ مستمر و نقدونظر، خلوتِ خویش را بدانها خوشکرده و نه الزاماً آثاری دارای اصالت و خلاقیّت؛ هرچند قطعاتی از اشعارشان در مجلهای به مدیریّت شاملو چاپشده باشد یا داستانهایشان در بررسیهای آثارِ پستمدرن ارزیابی شدهباشد.
این یادداشتِ کوتاه، ادای دینی است از سوی شاگردی کوچک، در حقّ استادی بزرگ.
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
اا═.🌸.═════════╔
گزارشِ شاهنامۀ فردوسی
اا═════════.🌸.═╚
بخش پنجاه و دوم:
🌸 جنگ یا ازدواج
🌷گوینده: آرش نعلچگر
🌷کانالِیوتوپ: persian poetry
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
گیرم این باغ
گُلاگُل بشکوفد رنگین
به چه کار آیدم ای گل!
به چه کارم بی تو؟
#استاد_حسین_منزوی
یادِ عزیزانِ رفته به خیر 🖤
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
بایادی از بانو: #پروین_دولت_آبادی
پروین دولتآبادی (۲۱ بهمن ۱۳۰۳ – ۲۷ فروردین ۱۳۸۷)، از پیشگامان ادبیات کودک و از بنیانگذاران «شورای کتاب کودک» بود. شاعری را از پدر بهارث برده بود و در ۱۴سالگی غزلسرایی میکرد. در دانشگاه، رشتهٔ هنر را برگزید، اما در بازدید از پرورشگاهی، تصمیم به سرپرستی و تعلیم کودکان پرورشگاه گرفت. مدتی مدیر کودکستان شد و اولین شعرش دربارهٔ کودکی بهنام «آتش» بود که با موسیقی عطاءالله خادم و خوانندگی کودکان زرتشتی اجرا شد. همچنین، تا بازنشستگی، به آموزش کارگران و فرزندانشان پرداخت. اوائل دههٔ ۱۳۴۰، با همکاری #پرویز_ناتل_خانلری و همسر او، #زهرا_خانلری (کیا)، انتشارات سخن را بنا نهاد و اشعارش در مجلهٔ «سخن» چاپ میشد. او، با همکاری #لیلی_آهی، به جمعآوری ادبیات کودکان پرداخت و ویراستار کتابهای کودکِ مؤسسهٔ فرانکلین بود و در دومین جایزهٔ ادبیِ #پروین_اعتصامی نیز منتخب شد. سالهای پایانیِ عمرش در بیماری و انزوا گذشت و در ۸۴سالگی براثر سکته درگذشت. از او بیش از ۵۰ اثر بهجا مانده؛ از آن جمله است: «گل بادام»، «مرغ سرخ پاکوتاه»، «بر قایق ابرها»، و «حافظ و جهانملک خاتون».
برگرفته از کانال چشم وچراغ
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
دلم فریاد می خواهد...
تصنیف "چه آتش ها"
خواننده: #همایونشجریان
آهنگساز و نوازنده تار :علی قمصری
شعر :محمدعلی بهمنی
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
💥صدا کن مرا صدای تو خوب است!
چند سالی است که 16 آوریل به عنوان «روز جهانی صدا» نامگذاری شده و یکی از اهداف این کار، آگاهیبخشی برای مراقبت از صدا، پژوهش دربارۀ عملکرد و کاربردهای صدا و یادآوری به افرادی است که از صدای خود بهره میبرند و به زبان سادهتر از صدایشان نان میخورند یا شهرت و اعتبار کسب میکنند و برای شنوندگان خاطره می سازند همچون صداپیشگان، گویندگان و البته خوانندگان یا کسانی که از صدای خود در جذب مخاطب یا مشتری استفاده میکنند و مانند اینها.
◽صدا ما را به یاد فروغ فرخزاد میاندازد که میگفت:
«تنها صداست که میماند»
◽شعر شاملو هم با خوانش و صدای خود او دل نشینتر است و رنگ حماسی میگیرد و صدای احمدرضا احمدی چه خوش مینشیند بر اشعار نیما:
در شبِ سردِ زمستانی ...
◽صدا یعنی خسرو شکیبایی ؛ با آن تلفظ سینهایش و البته ناز و کرشمه و عشوهای که به صدایش میداد.
💥در وصف صدا اما بالاتر از حافظ چه
که سروده :
«از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر»
◽بیگمان صدای هرکس در تصویری که از او ترسیم میشود تأثیر دارد
اما به راستی چیست صدا؟
#مهرداد_خدیر
#روز_جهانی_صدا
#صدا_کنمرا_صدایتو_خوب_است
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
در مشاجره شاعر و منتقد، حق با کیست؟
در انجمن کلام (تهران خ کارگر جنوبی)
شعری توسط یکی از حاضران سروده شد که واژه "لَحَد" در یکی از ابیاتش سه معنای احتمالی میدهد.
منتقد جناب ... از شاعر ... میخواهد تکلیف مخاطب را روشن کند و دقیق بگوید که در اینجا لَحَد به چه معناست؟ شاعر ... ایستادگی میکند و میگوید اصالت با این است که خود مخاطب به سلیقهی خودش حدس بزند.
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
"دریا شده است خواهر" (خاطرهای از استاد محمدعلی بهمنی)
استاد محمدعلی بهمنی کتابی خواندنی دارند که در آن مناسبت یا زمینه و زمانهی سرودهشدنِ بعضی از اشعارشان را شرح دادهاند. ایشان دربارهی غزلی که در آن بیتِ "دریا شده است خواهر و من هم برادرش ..." آمده و نیز دیدارشان با زندهیاد ناصر عبداللهی، نوشتهاند:
"اولینباری که ناصر را بعداز اجرای تهران در بندر عباس دیدم، گفت که جایی را در ساحل پیداکردهاست، ولی در هوای خاصّی خوب است. یک روز تماسگرفت و گفت: دریا خواهره، پاشو بیا!". من هم چون تابهحال این لفظ را نشنیدهبودم فکرکردم میگوید من و خواهرم کنارِ دریا هستیم و تو هم بیا! آنجا که رفتم، دیدم ناصر تنها است. گفتم: "ناصر تنهایی چرا؟". گفت: "مگر قرار بود کسی دیگه هم باشه؟". گفتم:"تو گفتی با خواهرت هستی!". ناصر خندید و گفت: "نه! اینجا ما وقتی که دریا آرومه و موجی نداره، میگیم دریا خواهره! این حالتِ دریا رو نسبتدادیم به خواهر! [...].
تاقبلازآن کسی به من نگفتهبود که دریا را چگونه ببینم [..] چهقدر این نگاه به دریا شاعرانه است و چهقدر شعر در آن نهفته ماندهبود؛ به شرطی که ما جورِ دیگر نگاهشمیکردیم!
دریا شدهاست خواهر و من هم برادرش
شاعرتر از همیشه نشستم برابرش
خواهر سلام با غزلی نیمه آمدم
تا با شما قشنگ شود نیمِ دیگرش [...]
(روزگارِ من و شعر: شصتوسه روایت از زندگی محمدعلی بهمنی، بهکوشش احمد امیرخلیلی، انتشارات نگاه، ۱۳۸۷، ص ۶۰).
ناظم حکمت نیز در قطعهی "دریا"، دریا را "برادرِ" خود خوانده:
بسیار خوب، آمدیم و اکنون میرویم
شاد بمان برادرم، دریا
اندکی از صدفهایت گرفتیم
اندکی از نمکِ آبیِ آبیات
از تنهاییت اندکی
از روشناییت اندکی
از اندوهت اندکی
یکبارِ دیگر برایمان
از سرنوشتِ دریابودن گفتی
امیدوارتر شدیم
انسانتر شدیم
بسیار خوب، آمدیم و اکنون میرویم
شاد بمان برادرم دریا.
(۱۹۵۸)
(تو را دوستدارم چون نان و نمک [گزینهی شعرهای عاشقانه]، ناظم حکمت، ترجمهی احمد پوری، نشر چشمه، چ هشتم، ۱۳۸۶، ص ۹۲)
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
انسان، دایره ی غم انگیزی است
که تکرار می شود...
(کیومرث منشی زاده)
و سرانجام، " سفرنامه ی مرد مالیخولیایی پریده رنگ " به آخر رسيد!
کیومرث منشی زاده، طنزنویس و شاعر نوگرای دهه های چهل و پنجاه در ۷۹ سالگی و در هاله ای از خاموشی و فراموشی بدرود حیات گفت.
از نیمه ی نخست دهه چهل با تجاربی در عرصه ی غزل و اشعار نیمایی پا به میدان گذاشت و بعد، متاثر از جریان شعری " موج نو " به بدعت های ذهنی و زبانی گراييد و اشعاری سرود لبریز از طنز و اندوه، و سرشار از اشارات کهن و ریاضیات جدید، و اغلب در هاله ای از نگرش غلیظ نیهیلیستی.
در جوانی در آمریکا ریاضیات و فیزیک اتمی خوانده بود و شاید به همین دلیل، سروده هايش پر بود از اعداد، نشانه ها، فرم و فرمول های ریاضی که دستمایه های او بودند در آفریدن فضاهایی بظاهر سوررئالیستی، اما به دلیل ضعف ساخت و صورت شعرهایش، این تلاش ها و ترفندهای فرمالیستی هرگز نتوانستند در گستره ی شعر امروز، منزلتی شایان برایش به ارمغان آورند
کتاب شعرش :سفرنامه ی مرد مالیخولیایی پریده رنگ، ( ۱۳۵۶) در غوغای شعر_ شعارهای پر تاب و تب آستانه ی انقلاب، ناخوانده و ناشنیده ماند. نیز وی از صداهای حاشیه نشين شعر مدرن و پسامدرن دهه های اخیر بود. و اکنون به قول خود او :
دایره در اثبات تساوی شعاع های خود
بر گرد مرکز خود
خم مانده است...
دکتر محمد رضا روزبه، ۲۷ /۱ / ۹۵
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
اا═.🌸.═════════╔
گزارشِ شاهنامۀ فردوسی
اا═════════.🌸.═╚
بخش پنجاهُم:
🌸 سام بر سرِ دوراهی
🌷گوینده: آرش نعلچگر
🌷کانالِیوتوپ: persian poetry
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧