galeryetasavireadabi | Unsorted

Telegram-канал galeryetasavireadabi - گالری تصاویر ادبی

-

✍تصاویر گل‌ها، گیاهان، ستارگان، ابزار جنگی، شخصیت‌های ادبی و ... همرا با توضیحات و نمونه‌های از شعر و نثر. ✍فیلم‌ها و کلیپ‌های ادبی https://t.me/joinchat/AAAAAE_PKsBjBFtvmZ9XNg ارتباط با ادمین جهت ارسال تصاویر: @MaryamBehvandi

Subscribe to a channel

گالری تصاویر ادبی

به احترام و اعتبار روز کارگر و معلم ( دوچراغ دار عرصه عمل وفکر)

دست

این دست که گشته پُرچین
بوده ست چو شاخه ای برومند

کرده ست هزار مشکل آسان
بسته است هزار عهد وپیوند

بنموده به گمرهی ره راست
بگشوده ز پای بنده ای بند

" پروین اعتصامی"

۲-
این دست درشت پینه بسته
پرورده کوشش است وکار است

خونی که به گردش است در وی
خون شرف است و افتخار است

" بهزاد کرمانشاهی"

۳-
پناه غربتِ غمناک دست هایی باش
که دردناک ترین ساقه های تنهایی ست

" حسین منزوی"

۴- در دهکده کوچک فقیری معلم از دانش آموزان سال اول خود خواست تا تصویری ازچیزی که خیلی دوست دارند نقاشی کنند. معلم پیش خود فکر می کرد این بچه های فقیر حتماً تصاویر خوراک بوقلمون ومیز غذا رانقاشی خواهند کرد. ولی وقتی یکی از دانش آموزان نقاشی ساده کودکانه خود را تحویل داد معلم یک باره شگفت زده شد. اوتصویر یک دست را کشیده بود. اما این دست چه کسی بود؟ !
بچه ها هم چون معلم تعجب کرده بودند که این دست کیست؟
یکی بچه ها گفت: من فکر می کنم این دست خداست که به ما غذا می رساند، دیگری گفت: شاید این دست کشاورزی است که گندم می کارد وبو قلمون پرورش می دهد... تا این که معلم از پسرک پرسید: عزیزم این تصویر دست چه کسی است ؟ پسر درحالی که شرمنده می نمود جواب داد : خانم معلم این دست شماست، معلم به یاد آورد از وقتی این دانش آموز پدر ومادر خود را از دست داده بود،به بهانه های مختلف نزد او می آمد تا خانم معلم ،دست نوازشی برسر او بکشد.

( مجله پیک معلم ش ۱۲. سال هفتم )
به کوشش و گزینش
#استادمسعودتاکی
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

دهم اردیبهشت
زادروز دو هنرمند بزرگ در شعر و آواز
استاد #غلامحسین‌بنان اسطوره آواز ایران
و زنده نام #رهی‌معیری
از غزل‌سرایان، ترانه‌سرایان و تصنیف‌سرایان معاصر ایران است.

بدون شک این دو هنرمند از موثرترین چهره‌های موثر در موسیقی اصیل ایران به شمار می‌روند.
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

محمدحسن ( بیوک)معیری(تولد ۱۰ اردیبهشت ۱۲۸۸ ش )
با نام شعری" رهی" در غزل و ترانه و با نامهای مستعار" زاغچه، شاه پریان، رُک گو، گوشه گیر، حق گو در طنز ، چند دهه - قبل از انقلاب اسلامی- در عرصه های شعر و ادب ،موسیقی و طنز صاحب نام واعتباری درخوربود.
چنانکه آنانی که درباره معاریف این سه عرصه قلم زده اند-یا حتی دریکی از آن سه گانه- نام رهی معیری را محترم ومعتبر داشته اند. از آنجا که درباره شعر او وسبک غزل سرایی او بسیار نوشته اند ، اینجا در باره ترانه سرایی او- که چهره دلپذیری داشت وهنوز هم دارد- اشاره ای می کنم.
رهی را پایه گذار ترانه هایی باشعر شیوا و کاملا هماهنگ وبدون سکته در وزن و کلام ناخوش در زمانه ما دانسته اند.
هوشنگ ابتهاج ( سایه) که خوداستادمسلم شعر وترانه است درباره ترانه های رهی می گوید: " تصنیف هایش خیلی خوبه،خیلی قشنگه،خیلی از عهده برمی آد. نسبت به دیگران خیلی روان و قشنگ وتر و تمیزه " ( پیر پرنیان اندیش. مجلد۲/ص ۸۷۴) استاد شجریان، زمانی از رهی، با عنوان" سرمایه موسیقی ایران" نام برد که هر آهنگی می شنید شعری موافق آن می سرود وهر شعری را دقیقا در فلان دستگاه یا بهمان گوشه شایسته، پیشنهاد می داد. آن هم با کلامی دور ازابتذال ،
به گفته دکتر ساسان سپنتا:
مرتضی محجوبی آهنگ ساز چون ترانه های: نوای نی، من بی دل ساقی و من از روز ازل دیوانه بودم، را ساخت اعلام کرد رهی درتصنیف سازی و نغمه پردازی سنگ تمام گذاشته است.
دکترغلام حسین یوسفی، می نویسد: بسیاری از برنامه های موسیقی رادیو و تلویزیون همراه با غزل وترانه رهی معیری به ذهن وزبان جامعه راه پیدا کردو نه تنها در ایران که در افغانستان و پاکستان نیز مشهورشد بخصوص برنامه " گلها" ی او که خواهان بسیار داشت... ( چشمه روشن)
رهی با همکاری استادان بزرگ موسیقی چون پیرنیاو روح الله خالقی واستاد بنان وجوادمعروفی و..‌. انقلابی درموسیقی سنتی ما به وجود آوردند و آن را از حضیض براوج نشانیدند. شاید ترانه سازی مدرن ما با ترانه " خزان عشق ( شدخزان گلشن آشنایی)شعر رهی، آهنگ و آواز جواد بدیع زاده، در دستگاه همایون آغاز شده باشد...
رهی از دوران کودکی به شعر وموسیقی ونقاشی علاقه بسیار داشت، و موسیقی را از راه گوش آموخت، بدون آن که خودش در نواختن سازی دست داشته باشد
برای شناخت ذوق انتخاب او و مهذّب بودن طبع او باید به کتاب " گلهای رنگارنگ " او مراجعه کرد که چگونه با ذوق سلیم بهترین اشعار را از شاعران گذشته وحال برگزیده است.
کتاب" سایه عمر " او که مجموعه غزلیات برگزیده خود شاعر است که در یکی دوماه قبل از مرگ او منتشر شد. کتاب شعر دیگر او با نام " آزاده" - یاد آور آخرین ترانه رهی که باصدای " هایده" خوانده شد بعد از درگذشت شاعر(: ۲۴ آبان ۱۳۴۷ ش)
منتشر شد که مجموعه برخی اشعار باقی مانده و متن بیش از ۵۰ ترانه اوست.

#استادمسعودتاکی
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

اا═.🌸.═════════╔
 گزارشِ شاهنامۀ فردوسی
اا═════════.🌸.═╚



بخش پنجاه و نهم:
 💢 شکستِ نوذر در جنگ

💠 گوینده: آرش نعل‌چگر
💠 کانالِ‌یوتوپ: persian poetry


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

‍ ‍ یادکرد استاد دکتر سید ذبیح‌الله صفا

#دکترعبدالرضامدرس‌زاده

نهم اردیبهشت برابر است با سالگرد درگذشت استاد نامدار ادب فارسی دکتر سید ذبیح‌الله صفا(١٣٧٨)

دکتر صفا؛ دومین دانش‌آموخته دکتری زبان و ادبیات‌فارسی پس از روانشاد دکتر محمد معین است که از رساله خود با نام حماسه‌سرایی در ادب‌فارسی دفاع کرده‌است و آن رساله اکنون خود از بهترین منابع در شناخت شاهنامه و ادب حماسی است.

اما مهم‌ترین و تاثیر‌گذارترین کار علمی دکتر صفا را بایست کتاب تاریخ ادبیات ایشان دانست که در هشت مجلد با محوریت تاریخ و فرهنگ و ادبیات ایران زمین در دوره‌ای هزار ساله فراهم‌ شده‌است که اگر بخواهیم به زبان امروز اهالی سیاست سخن بگوییم بایست گفت این کتاب بزرگ - به معنی کامل کلمه- در بهترین و مناسب‌ترین وضع، مجامع علمی ما را از کتاب‌های تاریخ ادبیات بیگانگانی چون براون و ریپکا بی‌نیاز کرده‌است (البته سیاسیون می‌گویند خودکفا کرده‌است!! )

دکتر صفا این کار توان‌فرسا و گسترده را هنگامی به سامان رسانیده‌است که بخشی از عمر شریف خود را در امور دیوانی و دفتری و مسوولیت‌های اداری که به راستی برای اهل فضل جز شرنگ و هلاهل نیست، گذرانیده‌است و ای کاش استاد جای خود را به میزپرستانی می‌داد که شوق چنین کارهایی را شب و روز در خود می‌پرورند ( هرچند که اشتغال دکتر صفا بیشتر در مسوولیت‌هایی متناسب با فرهنگ و کتابخانه و نشر مجله و... بوده‌است.)

با وجود اقامت استاد صفا در شهر کوچک لوبک در حومه هامبورگ آلمان از سالهای پیش از انقلاب‌اسلامی، او هیچگاه ایران و فرهنگ و هویت ملی آن را فراموش نکرد و روا نداشت که از پشتکار و کوشش شبانه‌روزی خویش به صرف دوری از محافل علمی ایران بکاهد از این رو با خلاصه‌کردن تاریخ ادبیات خود در مجموعه‌های سه و پنج جلدی گنج‌سخن و گنجینه‌سخن و نیز تصحیح متون ادبی مانند دیوان سیف‌فرغانی و دیگر آثار مرتبط با فرهنگ و ادبیات ایران، نشان داد که فراتر از عنوان‌های مرسوم اداری، به ایران و ادبیات و فرهنگ آن تعلق خاطر دارد و به هیچ قیمتی از پای نمی‌نشیند.

هرچند برآمدن برخی نوجویان و فرصت‌شماران از پس رویدادهای سیاسی، کم‌رنگ‌شدن نام کسانی چون دکتر صفا را در دانشگاه در پی داشت اما همین هم که نمی‌توان نام چنین استادی را - اگر چه بر دیوار خیابانی نباشد- از گستره مقالات و رسالات علمی سترد به معنی آن است که دانشی‌مردان راستین درخشندگی و تابناکی‌ای فراتر از غبارهایی دارند که در غیاب ریزش باران فرهیختگی، برپاخاسته‌اند.

در روزگاری که برخی با  رونویسی و به‌هم چسبانیدن مطالب دیگران استاد و ادیب و منتقد می‌شوند، مهجور ماندن نام دکتر صفا و همانندان او خسارتی است که اگر از سر نبودن اخلاق و ادب هم تلقی نشود، باز دانش و اندیشه را از فروافتادن و شکستگی برکنار نمی‌دارد
.

امید است جوانان این سرزمین که استادانی چون صفا تا واپسین نفس خویش به شوق آنان قلم می‌زدند، روا ندارند که در حریم کمال، چنین فرزانگانی   در گوشه گمنامی و بی‌توجهی بمانند.
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

بنگر چه جان‌های گرامی رفته‌اند از دست...

#ابتهاج🖤
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

دکتر غلامحسین صدیقی(۱۲۸۴-۹ اردیبهشت۱۳۷۰ش)
یکی از دانشی مردان کم مانند ایران که باپایگذاردن درمیدان سیاست توانست از فراز وفرود آن به نیکنامی وبا استواری اخلاقی بگذرد دکترغلامحسین صدیقی است
. اوپیش از این که به وزارت در دولت دکترمحمد مصدق برگزیده شود دانایی بود دانشگاهی مدرسی بود تمام عیارو محققی بود عاشق وار. استاد رشته تاریخ فلسفه در دانشکده ادبیات بود و پایه گذار رشته جامعه شناسی در ایران ،که مدرس همین درس بود.
رفتار دانشگاهی دکترصدیقی،هم درمقام مدیر کلی دانشگاه،هم به مناسبت کمالات معنوی واخلاقی او،خصوصا رعایت ترتیب وانضباط بیش ازحد در امور آموزشی وحضور منظم در کلاس درس، او را درمیان همگان شاخص ومدیری اصولی معرفی کرده بود .همین خصایل وخصایص انسانی او موجب آن شد که چون یکی از دوستانش او را به دکتر محمدمصدق معرفی کرد ازسوی ایشان به وزارت پست و تلگراف و پس از آن به وزارت کشور برگزیده شد وتا به هنگام در افتادن به زندان ( پس از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲) همراه وهمگام وهم سخن مصدق بود. در دادگاه نظامی متانت اخلاقی و استواری همیشگی وبزرگ منشی بنیانی خود را از دست نداد،نهراسید وهرچه گفت از سرسوز بود وصادقانه باقامت راست وافراخته ولب هایی که گاه نیم خنده از آن برمی خاست وچشمانی تیز و کنجکاو وزبانی روشن وبی مجامله سخن گفت.
استاد ایرج افشار درباره دکتر صدیقی می نویسد:تردید نباید داشت که اگر فعالیت ذهنی ایشان محدود و مقصور به می بود‌ به ارائه پژوهش های ژرف علمی و یاد داشت برداری عالمانه از متون ونصوص تواریخ واسناد ومنابع بازمانده از پیشینیان وتدریس چند رشته از درسهای علوم انسانی، دانشمندی بزرگ می بود همچون محمد قزوینی ( نادره کاران۱۳۸۲. ص۷۲۹)
نیکو صدیقی دختر دکتر صدیقی می گوید:
پدرم در زمان تصدی وزارت در کابینه دکتر مصدق هرگز از اتومبیل وزارتی برای کارهای شخصی استفاده نمی کرد و من وخواهرم- دانش آموزان دبستان در آن روز، ناچاربودیم از خیابان تخت جمشید تا دروازه دولت را پیاده برویم تا به اتوبوس برسیم . با آن که راننده پدر می گفت آن هارا تانیمه راه ببرم، پدر می گفت این وسیله دولتی است ومن حق استفاده شخصی ندارم. یک بار بامادر وپدرم ساعت ۶ بعداز ظهر عازم منزل یکی از اقوام درشمیران بودیم با اتوبوس عمومی می رفتیم، در اتوبوس جا به اندازه ما نبود
آقایی برخاست وجای خود را به مادرم داد، مردی پدرم را شناخت می خواست جای خود را به پدرم ببخشد پدر اجازه نداد مردگفت شما مگر دکتر غلامحسین صدیقی نیستید ؟ جواب داد: بلی. گفت من تصور می کردم شما وزیر هستید ؟ پدر گفت همین طور است گفت مگر وزارت خانه ماشین در اختیارشما نمی گذارد؟ پدرجواب داد: برای کار اداری بلی ولی من عازم منزل یکی از اقوام هستم و این امری است شخصی و ماشین شخصی هم ندارم . آن مرد سرش را زیرگوش دکترصدیقی آورد وگفت: آقای دکتر،کارشما در این مملکت به جایی نمی رسد!.
در روزهای آخر سلطنت ،شاه ایران به دکترصدیقی پیشنهاد نخست وزیری داد دکتر صدیقی شرایطی برای نجات کشور از هرج ومرج داشت که شاه نپذیرفت انجوی شیرازی به نقل از یکی از نزدیکان شاه می نویسد دکتر صدیقی صریحاً به شاه گفت: حالا که پیشنهاد مرا نمی پذیرید آخرین عرایضم را تقدیم می کنم ومرخص می شوم. " پادشاه اسپانیا پیش از فرار نزد مادر خود آمد،ضمن اشک ریختن، اجازه فرار خواست مادرش جمله ای برزبان راند که عبرتی است برای تاریخ . به پسر گفت: آری فرزندم گریه کن چون زنان برمملکتی که چون مردان نتوانستی از آن دفاع کنی.
استاد دکتر یحیی مهدوی که افتخار شاگردی وهمکاری او را در دانشگاه تهران داشته درباره ویژگی معلمی دکتر صدیقی می نویسد:
هفت خصلت بارز دکترصدیقی که برای یک معلم موفق لازم می دانست و خود به آن ها آراسته بود:
۱- احاطه واشراف برموضوع درس...
۲-وقت شناسی و تنظیم زمان...
۳-احترام عمیق به مقررات و ضوابط...
۴- جرئت وشهامت گفتنِ " نمی دانم"...
۵- ضابطه را فدای رابطه کردن...
۶- مبادی آداب بودن دکتر صدیقی درخانه و درکوی وبرزن و در دانشکده و درکلاس...
۷- درعین سختگیری، حرمت وارتقای علمی دانشجو را اصل دانستن...
وحرف بسیاری دیگر که باید در سرگذشت این مفخر علم واستادممتاز دانشگاه باید خواند
( مراجعه شود به پژوهشگران معاصر ایران ۱۳۸۵. مهندس اتحاد. جلد ۹ ،از ص ۴۰۰ تا۴۳۱)
با سپاس از :
#استادمسعودتاکی
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

یاد ِ جان‌های عزیزی که در بندرعباس از جهان رفتند، گرامی باد!🖤

«چه بی‌رحمند صیادان ِ مرگ
ای داد!»🖤

🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

«سیمینی که دانشور بود»
#دکتراحمدرضابهرامپورعمران

عالمِ اندیشه و هنر زوج‌هایی که کُفوِ هم یا به تعبیرِ زیبای تاجیک‌ها "برابرشرفِ" هم بودند، کم به‌خود‌ندیده‌است. و مرادم از «زوج»، هم زنان و مردانِ نامداری که رسماً باهم پیمان زناشویی می‌بندند هست و نیز آنانی که تنها دل ‌در ‌گروِ‌ هم‌ دارند. ازآن‌ جمله‌اند: مارتین هایدگر و هانا آرنت (که داستانِ رابطهٔ میان‌شان فیلم و کتاب شد)؛ سیلویا پلات و تِد هیوز؛ ژان پُل سارتر و سیمون دوبووار؛ و آلفرد دو موسه و ژرژ ساند که موسه او را «زنانه‌ترین زن» می‌خواند.
در ادبیاتِ معاصرِ ایران نیز رابطهٔ میان ابراهیم گلستان و فروغ که موجبِ «تولّدِ دیگرِ» فرخزاد شد، نمونهٔ برجستهٔ چنین پیوندی است.
سیمینِ دانشور و جلالِ آلِ‌احمد نیز به هم می‌برازیدند. آل‌احمد روشنفکر و نویسندهٔ همه‌فن‌حریفی بود. او چهرهٔ جریان‌سازی بود و دریچه‌ای که به‌خصوص از منظرِ گفتمانِ فرهنگی به روی هم‌روزگارانش گشود با همهٔ اما‌و‌اگرهایش هم‌چنان پیروانی دارد. مؤلفه‌های نثر پرتکاپوی او که به‌گمان‌ام مهم‌ترین دستاوردِ نویسندگی‌اش نیز بود، در نویسندگان پس‌ از او تکثیر شده‌است.

دانشور زمانی با آل‌احمد آشنا‌شد که هرکدام‌شان تجربه‌هایی را در عالم نویسندگی ازسرگذرانده‌بودند. سیمین نیز بعدها در ساحت‌های گوناگونی قلم و قدم زد. او نیز مانندِ جلال، هم در محافلِ روشنفکری (به‌ویژه «کانون نویسندگانِ ایران») فعّال بود و هم استاد دانشگاه بود و هم آثاری در زمینه‌های داستان‌نویسی، ترجمه و زیبایی‌شناسی در کارنامه‌اش دارد. سیمین گرچه نویسندهٔ جریان‌سازی نبود اما دست‌کم "سووشون‌"اش از شاخص‌ترین رمان‌های ایرانی است.

این دو شخصیت، به‌رغمِ آن‌که در پاره‌ای مسائل و مباحث چندان هم‌رای‌نبودند، اما چنان‌که اشاره‌شد «کُفوِ» هم بودند و به‌رغم اتفاق‌هایی که ممکن بود به جدایی‌شان بینجامد، عمری درکنارِ هم عاشقانه زیستند. نامه‌های‌شان به هم‌دیگر در چند جلد منتشرشده و حاکی از نقارهایی موقتی و دلدادگی‌های دائمی‌شان به هم است. سیمین نه دنباله‌روِ جلال و جاروجنجال‌هایش بود و نه در برابرِ او قرار‌می‌گرفت؛ او همواره درکنارِ جلال می‌ایستاد، البته با حفظِ حریمِ شخصی‌ و مراقبت از استقلالِ فکری و ادبی‌ِ خویش. و البته جلال نیز حضورِ مستقیم و غیرِ مستقیم و نمادین در آثارِ او دارد. یوسفِ مبارزِ سووشون و سرِ پرشوری که دارد، غرب‌ستیزی‌های جلال را به‌یادمی‌آورَد. در "جزیرهٔ سرگردانی" نیز شخصیتِ واقعی و تاریخیِ آلِ‌احمد در بخش‌هایی از داستان حضور دارد.

دانشور اگرچه همواره نگرانِ مرگِ جلال بود اما پس از درگذشتِ همسرش، به‌خلاف شمس برادر جلال، هیچ‌گاه قصدِ شهیدسازی از او را نداشت؛ هرچند جایگاهِ اجتماعیِ جلال همواره برایش اهمیت‌داشت. ازجمله هنگامی که شاملو بنا‌به‌ مصلحتِ زمانه سرودنِ شعرِ مشهورِ خویش را در رثای جلال انکار‌کرد، سیمین اظهارِ شگفتی‌اش را از حاشای بزرگِ شاملو پنهان‌نکرد.

باید کتابچهٔ زیبا و خواندنیِ سیمین، «غروب جلال» را خواند و جلالی را که او می‌شناخت، بهتر شناخت.

🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

آه ای غمِ نو!
#بندر_عباس
#دکترشفیعی‌کدکنی🖤

♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

بشنوید آهنگ وطن را از #داریوش که شعرش را #ایرج‌‌جنتی‌‌‌عطایی
سروده و آهنگ‌ساز آن #بابک‌بیات است.


وطن پرنده‌ی پر در خون
وطن شکفته گل در خون
وطن فلات شهید و شب
وطن پا تا به سر خون
وطن ترانه‌ی زندانی
وطن قصیده‌ی ویرانی
🖤🖤
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

اینگونه است که اتمسفر رخدادهای داستان همچون محیط چرکین، محدود و ملال‌آور خانه، بی‌ثمر بودن زندگی زناشویی -که خود نمادی از سِتَروَن بودن جنبش‌های مدنی روشنفکران است- بیمارستان، زندان، شکنجه و... همگی مبیّن فضای ملتهب و اختناق موجود در جامعه و برآیند گفتمان‌های جامعه‌ی بحران‌زده‌ی ایرانِ پس از کودتاست که دیگراندیشان در آن گرفتار آمده و راه برون‌رفتی از آن نمی‌یابند. فضاسازی‌های متناسب با افکار و روحیات آدم‌های قصّه، استفاده از فضای وهم‌آلود و تیره، آغاز سرد و گزنده‌ی رمان، احضار مردگان در برابر راوی همگی بستری هستند که شرایط خفقان زمان را القا می‌کنند. مضاف بر آنکه عنوان رمان نیز متضمّن معنایی تلویحی در تقابل گفتمان «عشق» و «سیاست» است که تعامل و تباین تاریخی این دو عنصر را در خود پنهان ساخته است.
مساله‌ی دیگر در این رمان «ارتباط بینامتنی» آن با داستان‌های عاشقانه و تاریخی و روایت پارودیک از وضعیت قهرمان در برابر فشار و سلطه‌ی حاکم است. جایی که «فرد» به تابعی از ارزش‌ها و اهداف سیاسی جمعی بدل می‌شود، هویت فردی رنگ می‌بازد و تمام دستاوردهای شخصی در برابر مسئولیت اجتماعی در درجه‌ی ثانویه‌ی اولویت قرار می‌گیرد.

دکتر مجتبی جعفری کاردگر
پنجم مرداد ماه هزار و چهارصد و یک



♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

.
J Jodaki:
نگاهی به رمان «دکتر نون زنش را بیشتر از مصدّق دوست دارد» نوشته «شهرام رحیمیان»

«هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتن خود برنخاست
که من به زندگی نشستم»(احمد شاملو)

«سیاست» حوزه‌ی پرکشمکش و جنجال برانگیزی است که از دیرباز با تار و پود «ادبیات» ما عجین شده و ادیبان ایران زمین از عنصری و بیهقی و خواجه نصیر و خواجه نظام‌الملک گرفته تا نیما و بهار و دهخدا و فروغی و ... با ارکان حکومت حشر و نشر داشته و وارد بدنه‌ی #سیاست و #نظام و حکومت شده‌اند. گاه مدحش را گفته‌اند و زمانی نیز بر رخسار #حکومت و #حاکمیت پنجه کشیده‌اند. با این وجود تعامل این دو را در دوره‌ی معاصر به ویژه در ساحت #داستان باید از لونی دیگر دانست. همانگونه که «جان هورتن» معتقد است که داستان به دلیل غلبه‌ی ساختار روایی به نسبت سایر فُرم‌های ادبی، نقش و کارکردی برجسته در بیان تئوری‌های سیاسی ایفا کرده است، نگاهی گذرا به جریان داستان‌نویسی معاصر گواه آن است که غالب نویسندگان ایرانی آشکارا به نگرش‌های سیاسی علاقمند بوده و به سیاست از وجه هنری آن پرداخته‌اند که نتیجه‌ی آن پیدایش نوع ادبی «رمان سیاسی» بوده که رسالت راستین آن افشای تکثّر حقیقت در سپهر سیاست و ادبیات از طریق بازنمایی همایندی و تقابل گفتمان‌های فرادست و فرودست جامعه است. «رمان سیاسی» نوعی بازپردازی و بازآفرینی جریان یا اندیشه‌ی سیاسی در قالب داستان است که حوادث قصّه را با قدرت سیاسی حاکم پیوند می‌زند و با آن درگیر می‌سازد. ژانری که تحوّلات جامعه‌ی روز را عمیقاً واکاوی می‌کند و با مولّفه‌های خاص، زبان و لحنی گزنده، کوبنده، افشاگر و مبتنی بر حقیقت با مسائل مبتلابه انسان در عصر جدید تلازم فراوان دارد.
اساساً آغاز داستان‌نویسی جدید ایران مبتنی بر همین گرایشات سیاسی است و علّت اصلی آن، ترویج و تبلیغ #گفتمان سیاسی است که نویسندگانی چون جمالزاده، هدایت، بزرگ علوی، آل احمد، دانشور و ... تلاش داشته‌اند تا به این وسیله خود را در گفتمان #قدرت سهیم کنند و یا دست‌کم مخالفت خود را با جریان حاکم نشان دهند.
#رمان «دکتر نون زنش را بیشتر از مصدّق دوست دارد» نوشته «شهرام رحیمیان»(۱۳۳۸-تاکنون) از جمله رمانهای قابل اعتنای سیاسی اخیر، مبتنی بر یکی از مهمترین وقایع تاریخی معاصر یعنی #کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ است که با روایتی متفاوت به واکاویِ حسِ نوستالژیکِ طیفِ روشنفکریِ معاصرِ پیش و پس از کودتا توجه دارد و تبیین کننده‌ی رویکرد بخشی از جریان‌های فکری جامعه نسبت به حادثه‌ی سرنوشت‌ساز تاریخ سیاسی دوره‌ی دوم #پهلوی است.
هسته‌ی مرکزی رخدادهای داستان به نقش کودتا و کودتاگران در حافظه‌ی تاریخیِ ملّتِ ایران و نمایشِ اوضاعِ سردِ پس از شکست و یاسِ تحمیلیِ جامعه‌ی استبدادزده‌ی کشور در دهه‌ی سی و نقش‌آفرینی مداوم آن در ناخودآگاهِ قومیِ ایرانیان و سقوط دولتِ دکتر مصدّق و پیامدهای اجتماعی و روحی آن برمی‌گردد. تقابل دو گفتمان برجسته‌ی استبدادی و اقتدارطلب و گفتمان مردمی و آزادی‌خواه و غلبه‌ی گفتمان اقتدارگرا در ساحت اجتماعی ایرانِ معاصر، حوادث این رمان را رقم زده است.
رمان «دکتر نون...» که با «مرگ» آغاز و با «مرگ» پایان می‌یابد، حول خاطرات و ضد خاطرات و اوضاع و احوال «دکتر محسن نون»، دانش‌آموخته‌ی رشته‌ی حقوق از فرانسه و قجرزاده‌ای از اقوام #دکتر مصدّق است که در جریان نخست‌وزیری ایشان نقش داشته و اکنون مشاور اوست. اما در بحبوحه‌ی بگیر و ببندهای کودتای ۲۸ مرداد علیه مصدّق، همانند بسیاری از هم‌حزبی‌ها از جمله «#دکتر فاطمی» دستگیر و زندانی و شکنجه می‌شود. «دکتر نون» در سر عهدی که با دکتر مصدّق بسته است، به تحمّل انواع و اقسام شکنجه‌های جسمی و روحی تن می‌دهد تا اینکه کودتاگران با صحنه‌سازی تجاوز به همسرش، ملکتاج، او را بر سر دوراهی گریزناپذیر و پرتگاه هولناکی سوق می‌دهند به گونه‌ای که چون ارّه در گلوی درخت، هیچ راه پیش و پسی برایش متصوّر نیست. دوراهی متناقض‌نمایِ وفاداری به دکتر مصدّق و عشق به همسر که انتخاب هر یک به مثابه‌ی مرگ تدریجی است. «دکتر نون» در نهایتِ این دوراهی، عشقِ ملکتاج را برمی‌گزیند. عشقی که هم عاشق و هم معشوق را در کام خود می‌بلعد و نابود می‌کند. تعهّد به وفاداری مصدّق و عشق و علاقه به ملکتاج، اساس حوادث رمان را پی‌ریزی کرده و داستان را به پیش می‌برد.
«دکتر نون» که پس از کودتا زندگی کاری و شخصی خود را یکجا درباخته، با پذیرش مصاحبه‌ای اجباری و دروغین در رادیو علیه دکتر مصدّق و اظهار ندامت و انزجار از ایشان، تبرئه می‌شود. امّا پایان این مصاحبه، سرآغاز ورود «دکتر نون» به فشارهای بی‌حدّ و حصر ذهنی و روانیِ فروپاشی و شکست است.
(ادامه در فرسته دوم👇👇(

(ادامه از فرسته اول☝☝(

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

این سیاهی لشکر سپید  (۲)
#دکترمحمدرضاروزبه

طی دهه‌های اخیر، آثار ارزشمند بزرگانی چون  دکتر براهنی، دکتر شفیعی کدکنی، دکتر پورنامداریان، عبدالعلی دستغیب، محمد حقوقی،  ع. پاشایی، محمود نیک‌بخت و... در کاستن از فقر تئوریک ما در حیطه‌ی شعر سپید نقشی بسزا ایفا کردند اما دریغا که گاه گوش این نسل، یا طیف‌هایی از این نسل، بدهکار حرف‌های حسابی نیست.
باری، من در مقام یک معلم کوچک ادبیات و دلداده‌ی شعر فارسی، توصیه‌ای به همه‌ی شاعران جوان دارم برای سنجش میزان شعرشناسی مدعیان سپید سرایی:

۱ - هر شاعر نوپردازی بلااستثنا باید تا حدی با  موازین شعر کلاسیک آشنا باشد و بتواند حداقل چند بیتی (ولو متوسط) در قالب‌های کلاسیک بسراید (حداقل یک دوبیتی یا رباعی یا چند بیت غزل یا مثنوی)
می‌دانم که خیلی‌ها با این ملاک و محک، مخالفت می‌کنید اما به این نکته توجه بفرمایید  که راه شناخت موزونیت شعر آزاد و آهنگ درونی کلمات و ریتم سراسری کلام، آشنایی (ولو نسبی) با عروض سنتی و نیمایی است وگرنه به قول دکتر شفیعی: در بازی تنیس بدون تور، همه پیروز میدان هستند.  وقتی هیچ قاعده و ضابطه‌ای در کار نباشد، هر نوشته‌ی ادبی یا شبه‌ادبی‌ای شعر است و هر آدم احساس‌باف یا خیال‌بافی هم شاعر.  از یاد نبریم که تمامی  نوپردازان برجسته‌ی معاصر: نیما، اخوان، شاملو، فروغ، سپهری، سایه، نادرپور، کسرایی، مشیری، رویایی، آتشی و... کارشان را با قالب‌های سنتی آغاز کردند و بعد به شعر نیمایی یا به شعر بی‌وزن گراییدند و آشنایی‌شان با وزن، قافیه، بلاغت و دیگر سازوکارهای شعر سنتی را پشتوانه‌ی نوسرایی‌شان کردند.  حتی اگر تامل کنیم، در می‌یابیم که برخی از سپیدسروده‌های برجسته‌ی شاملو هم - دانسته یا ندانسته-  مایه‌هایی از وزن عروضی دارند:

مرا تو بی‌ سببی نیستی/ مفاعلن فعلاتن مفا
به راستی صلت کدام... مفاعلن فعل
یا
اگر که بیهده زیباست شب/ مفاعلن فعلات مفا   یا
طلسم معجزتی/ مفاعلن فعلن
مگر پناه دهد از گزند خویشتنم
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
چنین که دست تطاول به خود گشاده منم
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن

۲ - هر شاعر سپیدسرایی باید قادر باشد فرم، ساخت و وجوه بلاغی شعرش را به شیوه‌ای علمی، عینی، دقیق، روشمند و قابل قبول، تبیین و تشریح کند (البته بدون لفاظی و انشابافی‌های مرسوم) و نشان دهد که بوطیقای این ژانر ادبی را می‌شناسد و بر جوانب استتیک و رتوریک آن، و از جمله سروده‌های خودش احاطه و اِشراف دارد (دست کم شبیه کاری که مرحوم محمد حقوقی در کتاب "تا نظم هندسی واژه‌ها" انجام داده و ساخت و معماری درونی چند نوسروده را تشریح کرده است)
باری اگر شاعر مدعی سفیدسرایی نتوانست چند بیت موزون بسراید  یا سروده‌های خودش را ساخت‌گرایانه و مطابق با بوطیقای شعر سپید، تبیین و تحلیل کند، با خیال راحت در اصالت شعر و شاعری او شک کنید تا بدین طریق سره را از ناسره بشناسید و هر دل‌نوشته یا ول‌نوشته‌ای را شعر سپید نینگارید.

🪷🪷

♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

.

هر شاعر سپیدسرایی باید قادر باشد فرم، ساخت و وجوه بلاغی  شعرش را به شیوه‌ای علمی، عینی، دقیق، روشمند و قابل قبول، تبیین و تشریح کند (البته بدون لفاظی و انشابافی‌های مرسوم) و نشان دهد که بوطیقای این ژانر ادبی را می‌شناسد و بر جوانب استتیک یا زیباشناختی و رتوریک آن، و از جمله سروده‌های خودش احاطه و اِشراف دارد (دست کم شبیه کاری که مرحوم محمد حقوقی در کتاب "تا نظم هندسی واژه‌ها" انجام داده و ساخت و معماری درونی چند نوسروده را تشریح کرده است)
باری اگر شاعر مدعی سفیدسرایی نتوانست چند بیت موزون بسراید  یا سروده‌های خودش را ساخت‌گرایانه و مطابق با بوطیقای شعر سپید، تبیین و تحلیل کند، با خیال راحت در اصالت شعر و شاعری او شک کنید تا بدین طریق سره را از ناسره بشناسید و هر دل‌نوشته یا ول‌نوشته‌ای را شعر سپید نینگارید.

دکتر محمدرضا روزبه


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

**دهم اردیبهشت،زادروز
#استادبنان
استاد روح الله خالقی
در مورد صدای استاد بنان
می گویند:
"صدای بنان بسیار لطیف، شیرین، زیبا و خوش آهنگ است. کوتاه می خواند، اما در همین کوتاهی، ذوق و هنر بسیار نهفته است.
غلت ها و تحریرهای او چون رشته مروارید غلتانی به هم پیوسته و مانند آبِ روان است.
من از صدای او مسحور می شوم و لذتی بی پایان می برم که فوق آن متصور نیست. گمان نمی کنم خواننده ای به ذوق و لطف و استعداد بنان، در قدیم داشته باشیم و به این زودی ها هم پیدا کنیم.
بنان در موسیقی ما از هر گوهر گران بهایی
گران بها تر است."

او مردی مهربان و با وقار بود، با ظاهری آراسته، و بسیار شوخ طبع، و هرگز به مادیات
دل نبست.
در اواخر عمر، به بیماری دستگاه گوارش مبتلا گردید و وجود نازنین و گران قدرش، همچو شمع آب گردید و سرانجام در غروب روز هشتم اسفند ماه ۱۳۶۴ در بیمارستان ایران مهر خاموش شد و سپس در امام زاده طاهر کرج به خاک سپرده شد.

           یادشان همواره گرامی باد

🦋🦋
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

📷 از راست به چپ:
نواب صفا، رهی معیری، نیر سعیدی، محمود فرخ، نادر نادرپور و ابوالحسن ورزی

🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

📚کتاب تست‌های تألیفی جامع روانشناسی
👇👇👇
/channel/mister_testPsy/65

😍گلچینی از بهترین کانالهای تلگرام را با انتخاب گزینه add
#رایگان در اختیار داشته باشید:
👇👇👇

/channel/addlist/vxxDroCFtFRiNmI0

👏فرصت عضویت رو از دست ندهید.این پست
#موقته

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

اصطلاحات مثنوی: دفتر پنجم

توبه‌ی نَصوح: در آیه‌ی ۸ سوره‌ی تحریم از توبه‌ی نصوح به عنوان توبه‌ی خالص یاد شده است.
البته ماجرای نصوح، برگرفته از آیات قرآن مجید نیست حتی اگر حقیقت داشته باشد.
ماجرا از این قرار است که نصوح، مردی بود با شکل و ترکیب و قیافه‌ی زنانه که در حمام نِسوان (زنان) هم کار می‌کرد و هم ارضای شهوت.
او چند بار از این عمل مذموم و ناپسند، توبه کرده و هر بار توبه‌اش را شکسته بود تا اینکه روزی مروارید دختر پادشاه در حمام گم شد.
دستور دادند بقچه‌ها و جامه‌دان‌ها را بگردند و چون مروارید را در آنها نیافتند امر کردند همه باید لُخت و عریان شوند تا مورد بازرسی قرار گیرند.
نصوح چون وضعیت را اینچنین دید با حالت تضرع و زاری به درگاه خدا روی آورد و گفت: اگر از این بلا نجات پیدا کنم دیگر این عمل زشت را انجام نمی‌دهم.
دعای او اجابت شد و قبل از آنکه نوبت به او برسد مروارید پیدا شد و او نیز توبه نمود و دیگر آن عمل و کار پلید را تکرار نکرد.
مفسران در باره‌ی توبه ی نصوح گفته‌اند: یعنی توبه‌ای که خالصاً برای خدا باشد.
پیامبر اکرم(ص) نیز در این باره فرموده‌اند: توبه‌ای است که توبه‌کننده، بعد از آن به سوی هیچ گناهی برنگردد همانطور که شیر دوشیده به پستان برنمی‌گردد.
مُبَرِّد گفته است: این توبه، توبه‌ای است نصیحت‌کننده.
در تفسیر این مطلب یعنی توبه‌ی نصوح، وجوه بسیاری در تفاسیر آمده است که در همه‌ی آنها به مسئله‌ی خلوص در توبه، توجه شده است.

#مسعود_لواسانی 🌺 ۳۹۱


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

📽#سیمین_دانشور
خبرگزاری ایرنا چند سال قبل در کلیپی با نام "سیمین تنها زن جلال نبود" به معرفی اجمالی وی پرداخته بود

♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

#نکته
#دختر

وقتی روح لطیف دخترانه را
تفسیر کنی
می‌بینی
نام‌همه دختران معصومه است
حتی اگر آزیتا نامیده شوند!


#دکترعبدالرضامدرس‌زاده

🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

‍ ‍ دکتر معین؛ یاور نستوه ادب فارسی
#دکترعبدالرضامدرس‌زاده

دکتر معین نخستین دانش‌آموخته زبان و ادب فارسی در دانشگاه تهران است که با تقدیم رساله نفیس مزدیسنا در ادب پارسی به دریافت این درجه نایل شده‌است (دکتر معین حتی خیال هم نمی‌کرد که روزی مدرک دکتری را در پیاده‌رو مقابل دانشگاه تهران خرید و فروش کنند!)
دکتر معین با این جایگاه ابتداییت در دریافت عنوان دکتری، در واقع آغازی شد برای تربیت نسلی ممتاز از استادان ادب فارسی که عمر را بر سر کوشش و تحقیق و‌پژوهش نهادند و تحقیقات ادبی دقیق و علمی که با علامه قزوینی در بیرون دانشگاه و بیرون ایران بنا نهاده‌شده‌بود، در دانشگاه خود را نشان داد‌.
روشن است که کارنامه پر برگ و بار دکتر معین به آسانی (و آن گونه که امروز با زحمت دانشجویان استاد، استاد می‌شود) شکل نگرفته‌است و این استاد سخت‌کوش _ که جان بر سر همین شیوه نهاد_ در داخل و خارج ایران رنج‌ها کشیده‌است تا به چنین سطحی از فرزانگی و آگاهی ِ آمیخته با فروتنی رسیده است.
کافی است حواشی برهان قاطع را بنگرید تا ببینید دکتر معین چگونه یک لغت‌نامه معمولی و حتی متروک دوره صفویه را چنین منقح و پاکیزه به حواشی دقیق و ارزشمند آراسته است.
  دوره دکتر معین اقتضای آن را نداشت که استاد هر روز کتابی با نام برگزیده متون ادب فارسی منتشر کند و بر شمار آثار خویش بیفزاید(نفس چنین عملی البته ناپسند نیست) اما حواشی ایشان بر چهارمقاله نظامی عروضی و تامل‌شان در باب ترکیبات عدد هفت و نیز افاضات دستور زبانی‌شان نشان می‌دهد که کار معلمی دانشگاه در روزگاران پیشین به قول بیهقی از لونی دیگر بوده‌است.
امروز البته به هزار و یک دلیل و البته بیشتر به سبب خودباختگی فرهنگی و دویدن دنبال پول و‌ مول کسی چندان رغبت به ادبیات خواندن ندارد و با دریغ بسیار برخی از معلمان ادبیات  این روزگار هم که در گذشته از جنس همین دکتر معین بودند ، اکنون به فراتر از کتاب‌های رژیم‌گرفته و لاغر شده درسی فکر نمی‌کنند.
کافی است اکنون برخی از حتی بهترین رساله‌های دکتری ادبیات با همان رساله‌های دکتر معین و دکتر صفا و دکتر خانلری مقایسه شود، آنگاه پهنای گلیم به دست می‌آید.
زادگاه و آرامگاه دکتر معین در آستانه‌اشرفیه در گیلان است و ای کاش نکته‌سنجان شهر در ورودی شهرشان به همان نام بلند دکتر معین (در کنار نام سرداران شهید) اکتفا می‌کردند و شهر را خاستگاه بادام زمینی معرفی نمی‌کردند(مقصود این‌که همان نام دکتر معین آوازه این شهر را کفایت است).
دکتر معین که پس از پنج سال تحمل رنج بستر و بیماری زندگی را ترک گفت ، هم‌چنان نماد فرزانگی و ستهیندگی با نادانی و نمونه دانشوری آزاده و افتاده و معلمی عاشق برای همه ادوار تاریخ فرهنگ و دانش این سرزمین است.
خاک بر آن بزرگوار خوش باد

(این چند سطر ادای دین به استادی است که به‌واسطه کتابهایشان، خود را شاگرد ایشان می‌شناسم و حدیث آرزومندی است برای همه جوانان خوب ایران عزیز تا بیش از پیش قدر فرهنگ و فرهنگ‌مداران را بشناسند و چیزی از آن را درنبازند
)

🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

با یادسیمین دانشور که جان وجام وجهان زرین جلال بود و نیک یاد زادروزش در ۸ اردیبشت ماه و
به احترام این بزرگ بانوی داستان نویسی ایران.
شعری از هم نام ودوست وارادتمند دیرین او سیمین بهبهانی
.


سووشون را دخترم ارمغانم کرد
پسین
آغاز کردمش
- حکایت درد
لاله زاران سرخ
آفتابگردان زرد

زری می اندیشد
به خوانچه عقد
و نانی بزرگ
از برگ گل:
- چند گرسنه را- سیر خواهد کرد؟

شب
از میان می شکست
یوسف را
هنوز
گرگی ندریده بود

سحر
طلایه می بست
اسلحه
آنجا که باید
رسیده بود

نیمروز
چرخه زرّین
به سراشیب پسین
می پیوست...

همه
سکه ها را
در آستر کشیده بود

شامگاه
درخون سیاوش
می نشست

سیاه
بی سوار
به ایوان دویده بود


(یاد بعضی نفرات .ص ۲۴۰)
باسپاس از:
#استادمسعودتاکی

🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

#زادروز سیمین دانشور🍃🌹
۸ اردیبهشت ۱۳۰۰
۱۸ اسفند ۱۳۹۰🥀


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

از اسکلە
جز اسکلتی بر جا نیست
با آتش
مرگ
بندری می رقصد

#جلیل‌‌صفربیگی

#نورباعی

♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

اا═.🌸.═════════╔
 گزارشِ شاهنامۀ فردوسی
اا═════════.🌸.═╚



بخش پنجاه و هشتم:
 💢 آغاز جنگ ایران و توران

💠 گوینده: آرش نعل‌چگر
💠 کانالِ‌یوتوپ: persian poetry


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

آنچه زندگی «دکتر نون» را هبا و هدر می‌دهد، خیانتی است که به دکتر مصدّق روا داشته است. انتخاب عاشقانه‌ی «دکتر نون» زمینه‌های سقوط و هبوطش را فراهم می‌کند و او را با «خود»ی مواجه می‌سازد که مطرود و مقهور و رنجور و ناسور است. «دکتر نون»، گریبان‌دریده و استخوان‌شکسته از ننگ تهمت و خیانت، در خلوتِ خاموشیِ خود می‌خزد و در شمایلی از «مرگ» در عین «حیات»، در جدل نهانی و محاکمه‌ی درونی، با سرشکستگی و عذاب وجدان، آرام‌آرام سلامت روحی خود را از دست می‌دهد و به روان‌نژندی و هذیان می‌رسد. این جنون و خودویرانگری با خبر فوت «ملکتاج» به نهایت خود می‌رسد تا جاییکه ناتوان از پذیرش مرگ همسر، جنازه‌ی ملکتاج را از بیمارستان می‌دزدد و به خانه بازمی‌گرداند، درحالیکه خیال و توهّم حضور دکتر مصدّق یک لحظه هم وی را رها نمی‌کند.
رمان «دکتر نون ...» در رویکرد روانشناختی خود می‌کوشد تا با نمایش حالات و عواطف پیچیده‌ی ذهنی و ویژگی‌های درونی شخصیتِ کاملاً خیالیِ «دکتر نون»، به اوضاع روحی و اجتماعیِ مردمِ ایرانِ پیش و پس از کودتا نقب بزند. «دکتر نون» انعکاسِ میزان و نسبتِ پایداریِ نوستالژیکِ شکستِ تاریخیِ ملّت و نیز نماد نویسندگان و نخبگانی است که همه‌ی امیال و آمال خود و مردم ایران را زیر چکمه‌های لُمپن‌ها و قلدرمآب‌ها و شعبان بی‌مُخ‌ها بر باد رفته دیده، در انزوا و خموشی و سرخوردگی و تنهایی و ناامیدی به خوداتّهامی رسیده، با آغوش باز، پوچی و بی‌معنایی زندگی را پذیرفته و با شخصیتی سرکوب و منکوب و مرعوب، غلبه‌ی گفتمان متّکی بر قدرت را شاهد هستند. داستان «دکتر نون...» دردِ تاریخیِ مردمی رو به زوال است که زیر یوغ استعمار و استثمار و استحمارِ حکومت‌های #توتالیتر(تمامیت‌خواه) همه‌ی خود را درباخته و در ششدره‌ی هستی، به #دستخون رسیده‌اند و نویسنده ضمن اعتراض به جریانِ تاریخیِ «نخبه‌کشی» در سپهر سیاست ایران، تساهل و تسامح موجود در جامعه‌ی نخبگانی سیاست کشور را محکوم می‌کند.
کلاف روایی داستان عمدتاً بر روی ارتباط «دکتر نون» و دکتر مصدّق از یکسو و رابطه‌ی او با همسرش، ملکتاج، از سوی دیگر در کنار نمایش جهان درونی، ملامت‌ها و ملالت‌ها و سرخوردگی‌ها و اوهام شخصیت اصلی بافته می‌شود که خود نمادی از مردم ایران و روشنفکران بعد از کودتای ۲۸ مرداد است.
نوع روایت رمان که تبلور از هم‌گسیختگیِ روانیِ «دکتر نون» است، در چارچوب جریان سیّال ذهن شکل می‌گیرد و رویدادهای داستان، نه آنگونه که در بیرون رخ می‌دهند، بلکه آنگونه که در ذهن شخصیت اصلی جریان دارند؛ روایت می‌شوند. ویژگی‌هایی همچون سَیَلانِ ذهن شخصیت اصلی، ساختار دَوَرانی و چرخشی، جدل پنهانی با صداهای منعکس در تخیّل «دکتر نون»، پرش‌های مداوم زمانی و مکانی، تغییر پیوسته‌ی زاویه‌ی دید و درآمیختگی روایت اوّل شخص و سوم شخص به عنوان تمهیدی برای چندصدایی شدن رمان(تک‌گویی و حدیث نفس)، تضاد و تباین صدای شخصیت‌های موازی، استفاده از شخصیت «ضد قهرمان»، گذران داستان در گذشته و تداعی خاطرات و فلش بک‌های مکرّرِ خاطره‌وار، درآمیختگی گذشته و حال، عدم قطعیت در پایان‌بندی، گسست روایت خطی و بازگشت آخر داستان به ابتدای آن برخلاف پیشرفت تدریجی و پیرنگ خطی، داستان «دکتر نون ...» را به رمان‌های «مدرن» نزدیک کرده است. راویِ کتاب در واقع خودِ «دکتر نون» است اما گاهی از آن قالب به در می‌آید و جای دانای کل را می‌گیرد. «دکتر نون» گاهی ناظر خود از درون است و گاه همچون بیگانه‌ای از بیرون، به خود می‌نگرد. رفت و آمد این دو نظرگاه چنان سریع و تنگاتنگ است که حتی در یک جمله نیز دیده می‌شود. به کارگیری چنین شگردی تکه‌تکه شدن هویت شخصیت رمان را در جامعه‌ای چندپاره نشان می‌دهد. شخصیت روان‌رنجور، پارانوئید و متشتّتی که نفی خود و دیگری را جای خود پنداشتن از مظاهر تکثّر هویتی اوست. اما نکته غیرقابل اغماض آن است که نویسنده نتوانسته است همانند «ویلیام فاکنر» در آفرینش شخصیت «بنجی» در رمان «خشم و هیاهو» با گسیختگیِ رواییِ داستانِ خود، پریشانی ذهن، آشفتگی روحی و گم‌گشتگی مرزهای شناختی و عاطفی و شخصیت ناهمگون «دکتر نون» را در گفتار وی به خوبی نشان دهد. انسانی که در تلاقی و تقاطع گفتمان‌های حاکم و محکوم، چندپاره و مضمحل شده و انتخاب میان ارزشهای هم‌عیار و متناقض، «منِ» فردیِ او را مخدوش کرده و او را از «خود» جدا ساخته است.
(ادامه در فرسته سوم👇👇(

(ادامه از فرسته دوم☝☝(

فضای کابوس‌وار رمان همچون بختکی گُجسته بر ذهن و روان مخاطب سنگینی می‌کند و دل‌آشوبه‌ی تلخی در کامش جاری می‌سازد. این فضا آیینه‌ای از جامعه‌ی دلزده، منجمد و کرخت پس از کودتاست که «مرگ‌باوری» بر ذهن و ضمیر افراد آن سایه افکنده و دیوار تردید و بی‌اعتمادیِ میانشان سر بر آسمان برافراشته است.

♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

ارغوان
اين چه رازی‌ست كه هر بار بهار
با عزای دل ما می‌آيد ؟
كه زمين هر سال از خون پرستوها رنگين است
 وين چنين بر جگر سوختگان
 داغ بر داغ می‌افزايد ؟ !...

#هوشنگ‌ابتهاج🖤

♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

این سیاهی لشکر سپید (۱)
#دکترمحمدرضاروزبه

یکی از معضلات مهم شعر امروز از دهه‌ها پیش تا به حال، ترافیک سنگین مدعیان سپیدسرایی در بزرگراه شعر معاصر است؛ عارضه‌ای که همیشه، هم از ارج و اعتبار شعر سپید (یا بهتر بگویم: شعر منثور) کاسته و هم جایگاه شعر و شاعری را تا حد نثرواره‌های سطحی و دل‌نوشته‌های کم‌مایه تقلیل داده است. همان‌طور که استاد شفیعی کدکنی در "با چراغ و آینه" اشاره کرده‌اند، پس از ظهور شعر منثور، جوانان بیشتر به جنبه سلبی شعر شاملو، یعنی بی‌وزنی توجه و تمایل داشته‌اند تا وجوه ایجابی آن نظیر نظام موسیقیایی خاص، هندسه و هارمونی کلام، تقطیع و تقارن سطرها، ساخت درونی زبان، منطق تصویری ویژه و...  که اگر این شگردها را می‌دانستند، در می‌یافتند که سپیدسرایی به معنی دقیق آن، گاه از سرودن غزل و رباعی و قصیده و مثنوی، دشوارتر و نفسگیرتر است. این سخن طنزآمیز رایج هم به راستی حق مطلب را ادا می‌کند که: خوبی یا بدی شاملو این بود که همه را یک‌شبه شاعر کرد!

در زمانه‌ای که سلطه‌ی قدرت و رسانه‌ها حقایق را به میل خود و به شکل خود می‌سازند یا تعریف می‌کنند، فوَران و سیَلان انبوه شعرواره‌های موسوم به سپید در نشریات، مجامع ادبی، کلاس‌ها و کارگاه‌ها و خصوصا در فضای مجازی، هم فهم مخاطبان را از مفهوم و ماهیت شعر تقلیل می‌دهد و هم توقع آنها را از شعر متعالی پایین می‌آورد. این‌گونه است که هر نثر و نوشته‌ی احساساتی که احیاناً یک دو تصویر یا تکانه‌ی شاعرانه هم داشته باشد در ذائقه‌ی جمعی، جذب و حتی جایگیر می‌شود و در مقابل، اشعار اصیل و  خلاقانه در انزوا قرار می‌گیرند و ناخوانده فراموش می‌شوند زیرا در نظرگاه مخاطب مانوس با آن شعروار‌ه‌ها، شعر مدرن، شعر امروز، شعر زنده و پوینده، همان‌هاست که می‌بینند و می‌خوانند باقی آثار، اگرچه اصیل و با هویت هم باشند، با مُهر و مارک کهنگی از دایره‌ی توجه و تأمل همین مخاطب بیرون می‌مانند و این عارضه، رفته‌رفته زمینه را برای ظهور نوعی انحطاط ادبی مهیا می‌کند.  این حرف‌ها را به حساب ذهنیت و ذائقه‌ی پیشامدرنی! من نگذارید. از قضا برعکس، من شخصاً از خواندن شعرهای آزاد به ویژه بی‌وزن بیشتر لذت می‌برم تا شعرهای کلاسیک و حتی نیمایی. باور کنید حس و حالی که با خواندن شعرهای گروس عبدالملکیان، شمس لنگرودی و بعضی سروده‌های رسول یونان و چند نوپرداز دیگر به من دست می‌دهد، قابل قیاس با اشعار دیگران نیست. بگذریم ...

تا اینجا آنچه گفتیم عموماً مسائلی بدیهی‌اند و طی دهه‌های اخیر، همواره مابه‌النزاع قطب‌های شعری بوده است و از این پس هم خواهد بود. من در اینجا می‌خواهم به وضعیتی اسف‌بارتر اشاره کنم که مقصد و مقصود اصلی این نوشتار است و آن اینکه:  برخی از حضرات سیاه‌باز سپیدنما، حتی گاه در مقام و مسند کارشناس ادبی، سخنران ادبی، مهمان ویژه و حتی داور کنگره‌ها و جشنواره‌های شعری قرار می‌گیرند و نه تنها برای اشعار سپید که حتی برای غزل و مثنوی و رباعی و قطعه و نیمایی هم تراز و تکلیف معیّن می‌کنند و در ضمن آن، نظریه‌پردازی هم می‌فرمایند!
باری، دستکاری در فهم و معرفت جمعی کاری آسان است. اگرچه بنده سالیان درازی است که در هیچ  همایش و کنگره‌ای برای شعرخوانی حاضر نشده و هیچ دعوتی را نپذیرفته‌ام، از سر عشق و علاقه به شعر فارسی،  خطاب به مسئولان و گردانندگان همایش‌ها، کنگره‌ها، جشنواره‌ها و مجامع و محافل ادبی یاد شده عرض می‌کنم  که وقتی چنین افرادی را سخاوتمندانه در جایگاه نظریه‌پردازی یا کارشناسی و داوری آثار می‌گمارید، آن‌هم صرفاً به سائقه‌ی دوستی و همکاری یا احیاناً بده‌بستان‌های ادبی پشت پرده، کمی بیندیشید که این سوءمدیریت‌های زودگذر چه عواقب درازدامنی دارند.  آخر کسی که حتی وزن و قافیه را نمی‌شناسد، از چم و خم غزل چه می‌فهمد؟ چطور می‌خواهد پست و بلند غزل‌های شاعران مختلف را تشخیص دهد؟ کسانی که بعضاً حتی قادر نیستند اشعار کلاسیک را به درستی از رو بخوانند، از ساختار روایی مثنوی یا از شگردهای ساختاری رباعی چه می‌دانند؟ چنین کسانی از ساز و کار شعر نیمایی: روش‌های تقطیع و سطربندی، نظام موسیقیایی و شگردهای ذهنی - زبانی خاص آن، چه می‌فهمند که در این حوزه‌ها نظر بدهند یا قضاوت کنند؟ چنین افرادی حتی صلاحیت داوری درباره‌ی سپیدسروده‌های موجه را هم ندارند چه رسد به قالب‌های سنتی و نیمه سنتی. متصدیان ادبی بدانند که تصمیم‌گیری‌هایشان، کم یا زیاد بر سرشت و سرنوشت شعر تاثیر می‌گذارد و هر تصمیم‌گیری و مدیریت نادرستی آسیبی‌ است بر سلامت ذوق و ذائقه‌ی ادبی جمعی، و به سهم خود، موجب انحراف و انحطاط فهم هنری یک نسل
یک‌دم نگاه کن که چه بر باد می‌دهی
چندین هزار امید بنی‌آدم است این

(بقیه در فرسته‌ی بعدی)

🪷🪷


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…

گالری تصاویر ادبی

اا═.🌸.═════════╔
 گزارشِ شاهنامۀ فردوسی
اا═════════.🌸.═╚



بخش پنجاه و هفتم:
 💢 پادشاهی نوذر و آغازِ فروپاشی

💠 گوینده: آرش نعل‌چگر
💠 کانالِ‌یوتوپ: persian poetry


♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧

Читать полностью…
Subscribe to a channel